صدا و سیما

آیا فیلم راز دسیسه ی دشمن است؟

سلام !
از جناب کارشناس سوالی داشتم!
من حدود 5سال پیش فیلم راز رو تماشا کردم و اون موقع چون زیاد چشم و گوشم باز نبود سریع هرچی میدیدم باور میکردم! لذا این فیلم رو در کنار سخنرانی استاد فرهنگ که در مورد همین فیلم بود دیدم و حسابی جو گرفتم و باورش کردم و از راهکارهاش به صورت عملی استفاده کردم و جالب اینجا بود که واقعا جواب میداد!
یعنی هربار که جواب میداد به این قانون (قانون جذب) بیشتر ایمان میاوردم و اگر در مواردی جواب نمیگرفتم فکر میکردم اشکال از خودم بوده که این قانون جواب نداده!

خلاصه ما به این فیلم و این داستان ایمان داشتیم که گذشت و گذشت تا اینکه چند ماه پیش دامادمون یک دی وی دی مستند به من داد (که در سایت آپارات هم موجوده) به نام مستند ظهور یا منجی آخرالزمان و دجال و فلان....که این مستند رو دوتا آمریکایی مسلمون ساخته بودن و خیلی جالب بود و اکثر حرفهاش و اسناد و مدارکش و ... درست بود...
تو این مستند اونها فیلم راز رو نقشه ی دشمن معرفی کردند که ملت رو از خدا و ائمه دور کنن!
خلاصه ما این رو که دیدیم دو دل شدیم!
بعداز اون قضیه یک سخنرانی از جناب استاد رائفی پور دیدم که ایشون هم فیلم راز رو دقیقا در همین راستا معرفی کردند! (یعنی نقشه ی دشن برای دوریه مردم از خدا)

الان سوالات من از جناب کارشناس اینه:
1-اگر این قانون واقعا نقشه ی دشمنه چرا از شیکه 4بارها و بارها این فیلم پخش شد؟ یعنی تو کشور به این بزرگی هیچ کی نفهمید این نقشه دشمنه؟

2-این قانون جذب قضیش چیه؟ اگر واقعا وجود داره پس چرا اسمش رو میگذارن نقشه ی دشمن؟ خب این قانون رو خدا خلق کرده چه ربطی به دشمن داره؟
و اگر این قانون وجود نداره پس چرا اینقدر دکتر فرهنگ و صداوسیما روش مانور دادن و علمی جلوه دادنش؟

چند تا سوال دیگه هم دارم که بعدا مطرح میکنم

(از دوستان هم هرکس اطلاعات یا تجربه ی شخصی داره دریغ نکنه! )


کارشناس بحث : اندیشمند

اعتبار زیادی برای فهم و درک مخاطبینشان قائل نیستند

انجمن: 

سلام .
امیدوارم که خوب و خوش و سلامت باشید .

چندی پیش داشتم در مورد مساله ای تحقیق میکردم که با این متن در ویکی پدیا برخورد کردم .

نقل قول:

صادق زیباکلام در گفتگو با سایت انتخاب خبر: برخورد مسئولین با مردم، کتمان حقیقت و بازی‌هایی که با افکار عمومی می‌کنند باعث تداعی داستان چوپان دروغگو شده و نتیجهٔ آن این است که اگر در آینده، حقیقتی هم به مردم گفته شود دیگر پذیرفتنی نیست. در مقطعی مسئولین وقت نظام می‌گفتند آقای شهرام امیری را اصلاً نمی‌شناسند، مدتی بعد آن را یک کارمند ساده معرفی کردند، در مقطعی دیگر هم عنوان شد که ایشان در سفر حج توسط عوامل آمریکا و با کمک سرویس اطلاعاتی سعودی ربوده شده‌است و پیرو آن، وی را قهرمان ملی و کسی که این قدرت را دارد که آمریکایی‌ها را فریب دهد قلمداد کردند و مانند قهرمان هنگام ورود به کشور از او استقبال کردند. نکته قابل توجه این است که بعد از آن همه تبلیغاتی که برای قهرمان نشان دادنش کردند مدتی پس از بازگشت به کشور، او را بازداشت کردند و به اتهام جاسوسی به ۱۰ سال حبس محکوم شد، به تازگی هم که خبر اعدام وی را به دلیل آنکه در زندان به جاسوسی برای آمریکایی‌ها مبادرت کرده منتشر کردند. وقتی تمام این‌ها را کنار هم می‌چینیم فقط و فقط علامت سؤال مشاهده می‌شود؛ به عنوان مثال مورد آخر شایان توجه است که چگونه ایشان در داخل زندان می‌توانسته به آمریکایی‌ها اطلاعات دهد؟ اگر او واقعاً اطلاعاتی داشته که برای آمریکا با ارزش بود خوب به راحتی می‌توانسته همان زمان حضورش در آن کشور این اطلاعات را منتقل کند. ای کاش ذره‌ای صداقت در برخورد مسئولین با مردم وجود داشت. ممکن است این‌طور بیان شود که موضوعات امنیتی خاصی در مورد شهرام امیری مطرح است که صلاح نبوده که مردم از آن مطلع شوند، در این حالت این سؤال ایجاد می‌شود که چه اصراری بوده که وی را به صدا و سیما بیاورید و او را قهرمان ملی بنامید و با طرح موضوع ربوده شدن او سوختی برای ماشین آمریکاستیزی استفاده کنید. متأسفانه به نظر می‌رسد که برخی از مسئولین ما آنطور که باید و شاید شأن و اعتبار زیادی برای فهم و درک مخاطبینشان قائل نیستند؛ و متأسفانه گویا نگاهی که به مخاطبینشان دارند تصور می‌کنند که هرچه به آن‌ها گفته شود چون از سوی مسئولین رسمی بوده لاجرم آن را خواهند پذیرفت.[۵۴]

البته این مساله تنها در موارد امنیتی خلاصه نمیشه ... مسایل خیلی زیادی دقیقا به دروغ به مردم اطلاع رسانی میشه ...

میخواستم بدونم که .

1. اولا حکم نگاه کردن به صدا و سیمایی که به این صراحت تاکید میکنم به این صراحت و با این عمق ؛ دروغ میگه چی هستش .
2. آیا اخباری که در درون کشورمون به عنوان اخبار موثق بیرون داده میشه رو میشه به عنوان یک سند در نظر گرفت و در موردش بحث و گمانه زنی کرد یا خیر .

متشکرم .

تبلیغات نادرست، یکی از عوامل مهم مصرف گرایی


انسان به طور طبیعی نیازهایی دارد؛ خوراک، پوشاک، مسکن، ازدواج، زاد و ولد و ... ؛ او این نیازها را از طریق تعاملات اجتماعی تامین می نماید، یعنی خود به عنوان فردی مفید، گوشه ای از نیازهای جامعه پیرامونش را تامین می کند و از رهاورد آن کار مفید، نیازهای خود را نیز از طریق دیگران جبران و تامین می نماید، پس در یک جامعه به طور طبیعی بین نیاز و مصرف حدی معقول و منطقی وجود دارد. در حالت معمول و ابتدایی بین کار و فعالیت عموم افراد با میزان نیازهایشان، همخوانی منطقی دارد؛ یعنی نوع افراد به مقداری تلاش می کنند که نیازهای معمولشان (و یا کمی بیشتر از آن) برآورده شود. تا اینجا همه چیز خوب است و بر مدار عدالت و منطق می چرخد، اما...

اما در این بین، عواملی وجود دارد که می تواند تعادل منطقی و عادلانه موجود بین این نیاز و مصرف را به هم بزند و فردی که مثلا در طول چند روز به پنج قرص نان نیاز دارد را به گرفتن چند نان بیشتر حریص نماید! چند نان بیشتر مشکلی ایجاد نمی کند، مشکل آن زمانی شروع می شود که این حرص و طمع به سراسر اسباب و اثاثیه دیگر او، و به تمام بندبند زندگی اش گسترش یابد و او دیگر به امکانات و وسایل راحت موجود، قانع نباشد! اینجاست که زنگ خطر به صدا در آمده و مشکلات زندگی اش آغاز می شود!

این فرد ماهانه مثلا 800 هزار تومان درآمد داشت، اما احتیاجات جدیدش به او می گوید که باید درآمدی 1/5 میلون تومانی داشته باشی تا بتوانی نیازهایت را برآورده نمایی! حالا این آدم باید چکار کند؟!

چند راه بیشتر ندارد:
1- یا ساعت کاری اش را دو برابر کند و پدال گاز را بیشتر فشار دهد و با سرعت بیشتری در خیابان ها براند و مسافر بیشتری جمع کند، تا کسری 700 هزار تومانی درآمدش را جبران نماید و آن را به 1/5 میلیون برساند و آمال جدیدش را برآورده سازد!
2- یا به شکلی غیر منطقی و خدای ناکرده نامشروع، هزینه های مذکور را جبران نماید و به نوایش برسد!
3- و یا از خیر آمال و آرزوهای جدیدش _که فوق طاقت معمولش است_ بگذرد و به همین وضع ساده و سالم ِ موجود، قناعت ورزد و به تکامل تدریجی و پله پله، دلخوش نماید!

فرض اول آسیب های زیادی می تواند به همراه داشته باشد: کم توجهی به نیازهای جسمی و روحی خود، خستگی مفرط و گاه افسردگی های مزمن، دوری از کانون گرم خانواده، کم توجهی به همسر، عدم صرف وقت لازم و کافی جهت تربیت صحیح فرزندان و ...؛ این موارد از آسیب های معمول این فرض می تواند باشد.
آسیب های فرض دوم هم روشن است؛ تاثیرات انکارناپذیر مال ناپاک و حرام در زندگی، روشن تر از آنست که بخواهیم درباره اش سخن بگوییم.
اما فرض سوم، در مورد عموم افراد تا حدی منطقی به نظر می رسد؛ من اگر اکنون نمی توانم در خانه ای حیاط دار و 400 متری زندگی کنم (که البته داشتنش یکی از اسباب سعادت شمرده شده)، پس فعلا به خانه ای 80 متری و بدون حیاط قناعت می کنم و زیر بار وام های کلان و طولانی مدت نمی روم! اگر اکنون مثلا ماشین امن و مناسبی در اختیار ندارم، از حمل و نقل عمومی استفاده می کنم و زیر وام ماشین چند ده میلیونی نمی روم! اگر توان خرید کفشی خوب و مناسب را ندارم، به کفشی ساده تر و ارزان قیمت تر قناعت می کنم، تا ان شاء الله به تدریج و در طول زمان و با پس اندازی معقول، مشکلاتم حل شود.

نان بیشتر، پول بیشتری می طلبد و برای تامینش گریزی از پیمودن فرض های مذکور نداریم! هر کدام را بخواهیم و اراده کنیم می توانیم طی نماییم، اما آسیب هایشان را هم باید بپذیریم و به دوش بکشیم!

یکی از مواردی که تعادل منطقی بین عرضه و تقاضا و نیاز و مصرف را به هم می ریزد، تبلیغات نادرست کالاست! تبلیغات کالاها _آن هم به سبک غربی_، به علت بزرگنمایی بیش از حد، و تبدیل یک کالای غیر ضروری به یک کالای ضروری و حیاتی برای زندگی، اشتهایی کاذب در عموم افراد جامعه به وجود می آورد و آنان را از مسیر سالم و منطقی موجود بین عرضه و تقاضا، و نیاز و مصرف، خارج می نماید!

اشتهای کاذب به وجود آمده، میزان تقاضا را افزون نموده و میل به مصرف را در افراد جامعه شعله ور می نماید و آنان را _که گرسنگی دروغینی در خود احساس می کنند_ به خوردن و بلعیدن بیش از حد نیازشان تشویق می نماید! اینجاست که آسیب های مورد اشاره رخ می نماید و آثار شومش را در جامعه برجا می گذراد و عموم افراد را به بیماری مصرف گرایی و عوارض گریزناپذیر آن مبتلا می سازد! بدون تردید، چنین جامعه ای از نظر رفتاری، «بیمار» تلقی می شود، و عوارض شدید و مزمن این بیماری پنهان، رفته رفته او را به مجموعه ای بی تحرک و بی خاصیت _که تنها هنرش خوب مصرف کردن است_ بدل خواهد کرد و بالاخره او را از پا در خواهد آورد.

فردی که صبح از خواب بیدار می شود و گوشش با هزار ترفند تکراری و ملال آور تبلیغات بازرگانی رسانه های صوتی و تصویری پُر می شود، و چشمش نیز به ده ها پلاکارت و تابلوی رنگین تبلیغاتی که در و دیوار شهر را آذین و آلوده نموده اند خیره می گردد، چنین فرد چشم و گوش بسته ای، دیگر فرصت فکری منطقی و عقلانی ندارد، بلکه به طور طبیعی از جاده ی تعادلِ میان نیاز و مصرف، خارج شده و برای تامین نیازهای کاذبی که صبح و شب در چشم و گوشش خوانده و نشان داده اند، تلاشی فوق طاقت و غیر منطقی انجام می دهد و رفته رفته در مسیر مصرف زدگی گام برداشته و در باتلاق آن گرفتار می گردد.

اینجاست که دست اندرکاران تبلیغات بازرگانی، باید با دقت بیشتر و وجدان کاری افزون تر به موضوع «تبلیغات صحیح کالا» توجه نمایند و این موضوع را از جنبه های مختلف اجتماعی و خانوادگی و فرهنگی و... آسیب شناسی نمایند و صلاح اجتماعی را با چند قِران ثمن بخس بیشتر معاوضه نکنند!

سخن در این گفتار بسیار است، به همین چند سطر ناتمام اکتفا می کنم و ادامه اش را به ذهن پویای خوانندگان فهیم و ارجمند واگذار می نمایم.

گزارش موارد نقض اخلاق در برخی برنامه های صدا و سیما

مسخره نمودن مؤمنین :

تقلید و ادا درآوردن و مسخره کردن افراد برای خنداندن مردم از این نمونه هاست که چند روزی است در برنامه خنده بازار در ماه رمضان و قبلا هم در ایام عید نوروز اجرا شده و می شود که مورد اعتراض افراد مسخره شده قرار گرفته است . حال مسئولین محترم دخیل در این گونه برنامه ها در صدا و سیما چه توجیهی دارند والله اعلم . در ماهی که می بایست صدا و سیما مخاطبین خود را به سوی مکارم و محاسن اخلاق دعوت نماید این گونه مرتکب گناه بزرگ تمسخر و اسنهزاء مؤمنین می شود .

دوستان گرامی در راستای انتقاد ثمربخش و اصلاح برنامه های صدا و سیما ، موارد مستند را مختصر و مفید در این جا گزارش دهند باشد که مورد توجه مسئولین دلسوز و متدین صدا و سیما قرار گیرد .

تا ثریا ... در ربا !!! (فقهی )

یه سئوال برام پیش اومد من قبلا از روحانیون شنیده بودم که مقدار سود و کم و زیاد شدنش ربطی به ربا شدن یا نشدن نداره و اونی که ربا می کنه گرفتن سود پوله .

اما تو سریال تا ثریا که من بیشتر قسمتاش رو دیدم داره اینجور تبلیغ میشه که سود اگه زیاد باشه رباست نه اگه کم باشه !!

مهران احمدي در ادامه صحبت‌هايش با اشاره به بازتاب سريال «تا ثريا» خاطرنشان كرد: بازتابي كه سريال داشت براي ما خيلي جالب بود. شايد جالب باشد اين مساله را مطرح كنم كه همسرم در بانك با زن و شوهري مواجه شد كه در حالي كه دفترچه حساب در دستشان بود با اشاره به سريال «تا ثريا» مي‌گفتند اشكالي ندارد كه سودمان كمتر شد اما در عوض خيالمان راحت است. اين مساله، تاثيرگذاري سريال «تا ثريا» را نشان مي‌دهد. اگر چندين همايش و خطابه و سخنراني در اين زمينه كه نزول و ربا در انتها به انحطاط كشيده مي‌شود مي‌گذاشتيم فايده‌اي را كه يك سريال مي‌توانست داشته باشد نداشت. تلخي براي جامعه مي‌تواند در حكم يك دارو عمل كند و ما بايد بپذيريم كه جامعه‌مان از لحاظ اجتماعي و اقتصادي ناراحتي‌هايي دارد.

حالا از شما کاربر عزیز یا کارشناسایی که تو این زمینه تخصص دارید می خوایم منو راهنمایی کنید واقعا کدومش رباست و کدوم ربا نیست !؟

صدا و سیما و پخش غیرقانونی !!!فقهی

سلام
دوستان عزیز مساله ای که واسم پیش اومده برنامه هایی مانند فوتبال است که تلویزیون ایران از شبکه های عربی می د... و پخش میکند که حتی گاهی صدای گزارشگر عرب شنیده میشود .برای خرید این برنامه ها پول زیادی باید پرداخت ولی ایران به راحتی ان را از شبکه ی عربی ... و پخش میکند .اگر دقت کرده باشید میبینید که در فوتبال گاهی مربع سبزی قرار میدهند که ارم شبکه ی خارجی را بپوشاند.نشانه ی نارضایتی انان هم این است که وقتی در ماهواره پخش میشود بر روی ان پارازیت می اندازند.اگر اشتباه میکنم بفرمایید. با تشکر