در دین زرتشت خدای یگانه به نام مزدا اهورا (سرور دانا) شناخته می شود. در گات ها (سروده های زرتشت) گاهی مزدا و اهورا هر یک به تنهایی نیز به کار می روند. در کتیبه هخامنشی به نام اورمزد یا هرمزد هم برمی خوریم.
پیش از ظهور زرتشت ایرانیان و هندی ها گروهی از خدایان آریایی را می پرستیدند. این خدایان قوای طبیعت بودند. اما زرتشت تمام این خدایان را رد کرد. از نظر زرتشت "تمام عظمت و جبروت مختص اهورامزدا است و او آفریننده یکتا و خدای توانا است".
آیا از نظر زرتشت اهریمن در مقابل اهورامزدا است؟
برخلاف تصور برخی، از نظر زرتشت اهریمن در مقابل اهورامزدا قرار ندارد. آنها از دین زرتشت چنین تصور می کنند که اهورامزدا خالق خوبی و اهریمن خالق شر است. در حالی که براساس نظرات زرتشت، اهورامزدا یگانه آفریدگار جهان مادی و سرچشمه همه نیکی ها و خوبی ها است و در مقابل او آفریدگار شر وجود ندارد و"انگره مینو" که همان خرد خبیث است (نام او به تدریج به اهریمن تبدیل شده) و زشتی های جهان به خاطر اوست در مقابل اهورامزدا نیست. بلکه انگره مینو در مقابل "سپنتامینو" است که "خرد مقدس" است. اهورامزدا، انگره مینو (اهریمن) و سپنتامینو، هرکدام چه اثری بر جهان دارند؟
از نظر زرتشت جهان مادی آمیزه ای از بدی در مقابل خوبی، سیاهی در مقابل سفیدی و تاریکی در مقابل روشنی است. ذات مقدس اهورامزدا عاری از این است که انسان را در طول زندگی دچار گرفتاری و زجر و ناخوشی و آزار کند و از او جز سود و نیکی چیزی سر نمی زند. هرچه زشتی در جهان است به خرد خبیث منسوب است. سپنتامینو که خرد مقدس یا قوای نیکی است از آن اهورامزدا است و در مقابل آن انگره مینو یا خرد خبیث و قوای زشتی قرار دارد. جهان هم در واقع محل زد و خورد میان قوای خوبی و بدی است. در چنین جهانی وظیفه انسان چیست؟
از نظر زرتشت جهان عبارت است از نبرد جاودانی خوبی و بدی. آرزوی هر کسی هم باید این باشد که دیو بدی مغلوب شود و راستی و خوبی پیروز شود. وظیفه انسان در این دنیا این است که بکوشد از بهشت و بخشایش اهورامزدا بی بهره نماند و بکوشد که به لشکر دروغ شکست وارد شود.
زرتشت در قطعه هشتم یسنا 30 می گوید:"کشور جاودانی (بهشت) از آن کسی خواهد بود که در زندگانی خویش با دروغ بجنگد و آن را در بند نموده به دست راستی بسپرد". اساس دین زرتشت چیست؟
"هومت و هوخت و هوورشت" یعنی پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک از خصوصیات دین زرتشت است. نظر زرتشت درباره زندگی دنیوی چیست؟
زرتشت به زندگی دنیوی بی اعتنا نیست. در قطعه 11 یسنا 34 می گوید:"آری ای مزدا از پاداش گرانبهای تو در همین جهان کسی بهره مند شود که در کار و کوشش است و چهارپایان و ستوران را می پروراند". زرتشت عقیده دارد که نباید تسلیم عفریت خشکی شد. باید فرشته زمین را یاری کرد. کوشش دایمی برزیگران (کشاورزان) سبب پیروزی فرشته زمین می شود. زرتشت به آبادکردن زمین و کشت و زرع اهمیت زیادی می دهد و از بیابان نوردی و چادرنشینی روگردان است. او می خواهد که مردم به زراعت بپردازند و گاو و گوسفند بپرورانند. چراکه تمدن با زندگی ایلی و صحراگردی نمی سازد.
براساس تعالیم زرتشت پاداش ایزدی چه در این جهان و چه در سرای مینوی تنها در مقابل تسبیح و ستایش و نماز داده نمی شود. بلکه باید کار هم کرد. کاری که برای خود و دیگران آبادی به همراه بیاورد. همچنین نمازگزاردن و در زندگانی کار و کوشش کردن هم کافی نیست. بلکه اندیشه هم باید پاک باشد و هیچ وقت خیال زشت از مغز آدم نگذرد. در واقع اندیشه نیک سرچشمه همه خوبی های دنیا است.
نظر زرتشت درباره قیامت، صراط و بهشت و دوزخ و برزخ چیست؟
براساس آیین زرتشت خود زرتشت موظف است تا زمان رستاخیز پندار و گفتار و کردار مردم را در گنجینه اعمال نگهداری کند. در روز حساب هم آن چه بدی و خوبی در طول زندگانی انسان از او سر زده سنجیده می شود. اگر در ترازوی اعمال کفه خوبی سنگین تر شد، این به معنی پیروزی راستی و شکست دروغ است. خود زرتشت نیز داور محکمه اهورامزدا است.
پس از آن هنگام گذشتن از "پل چنوات" است که این پل روی رودی از فلز گداخته برافراشته شده. نیکوکاران خوش و خرم از روی این پل می گذرند و به کشور جاودانی و بارگاه اهورامزدا وارد می شوند و به پاداش وعده داده شده می رسند و آن چه که در جهان خاکی آرزوی داشتن آن را داشتند به آنها بخشیده می شود. اما اگر در روز اماره (حساب) بدی شخص بیشتر باشد، انسان گناهکار هنگام عبور از پل چنوات در رود عمیق فلز گداخته سرنگون می شود و به کوخ دیو و کلبه دروغ می رود. اگر بدی و خوبی فرد یکسال شود نه از بخشایش بهره مند می شود و نه از شکنجه جهنم در آزار می شود. بلکه جای او سرایی است به نام برزخ است که در پهلوی به آن "همستکان" نام داده اند که به معنی "جاودان آرام" و "همواره یکسان" است. این جا جای کسانی است که در طول زندگانی خویش در تردید زندگی می کردند.
لازم به تذکر است در آیین زرتشت خوردن مسکرات و قربانی کردن نیز حرام است. [/INDENT]
آري در کتب شيعه و سني اين معجزه به عنوان يك امر ثابت و قطعي نقل شده است : سيوطي مي نويسد: وأخرج البيهقي وأبو نعيم والخرائطي في الهواتف وابن عساكر من طريق أبي أيوب يعلى بن عمران البجلي عن مخزوم بن هاني المخزومي عن ابيه وأتت له مائة وخمسون سنة قال لما كانت الليلة التي ولد فيها رسول الله صلى الله عليه وسلم ارتجس إيوان كسرى وسقطت منه أربعة عشرة شرفة وخمدت نار فارس ولم تخمد قبل ذلك ألف عام وغاضت بحيرة ساوة. الخصائص الكبرى سيوطي ج1/ص87
بيهقي و ابو نعيم و... نقل کرده اند ... که گفت : شبي که رسول خدا در آن به دنيا آمدند ايوان کسري شکسته شد و چهارده کنگره آن فرو ريخت و آتش فارس خاموش شد که هزار سال قبل از آن خاموش نشده بود و درياچه ساوه فرو رفت التفسير الكبير فخر رازي ج25/ص70
فتح الباري ج6/ص584 تاريخ مدينة دمشق ج37/ص361 القوانين الفقهية ج1/ص270
حاشية العطار على جمع الجوامع ج2/ص475 الاعتقاد للبيهقي ج1/ص257 دلائل النبوة للأصبهاني ج1/ص134
دلائل النبوة ج1/ص18 تاريخ الطبري ج1/ص459 همين مطلب در کتب شيعه نيز آمده است امالي شيخ صدوق ص360 باب ولادة النبي صلي الله عليه وآله وسلم الخرائج مرحوم قطب راوندي ج2 ص510 و...
دوستان زرتشتی، مهمترین شعار دین زرتشت را «گفتار نیک، کردار نیک و اندیشه نیک» می دانند. سروش پدرام پور، موبد زرتشتی، در این مورد می فرماید:
«در فرهنگ کهن زرتشتی سخنان نمادگونه بسیار را میتوان یافت که به نوعی بیانگر ارزشهای دینی و فرهنگی زرتشتی میباشند ولی شاید باارزشترین آنها «اندیشهنیک – گفتار نیک – کردار نیک» میباشد. سخن نمادینی که اتفاقا هر غیر زرتشتی خواه ایرانی یا غیرایرانی با شنیدن نام اشوزرتشت یا زرتشتی در ذهنش نقش می بندد. در جهانی که آفریده اهورامزدا، دانای کل هستیبخش است بدی راهی نداشت تا آنجا که انسان به واسطه بهرهبردن از موهبت اختیار این امکان را مییابد که خالق بدی باشد در کنار نیکیها. و آنجاست که یک بهدین(فرد زرتشتی) بزرگترین آرمانش آفرینش نیکیهاست در اندیشهاش، گستراندن نیکیهاست با بیانش و در نهایت نهادینه کردن نیکیهاست با کردارش، تا آنجاکه که دیگر جایی برای بدیها باقی نماند.برای نخستین بار اشوزرتشت در گاتها این چنین زیبا این شعار بنیادین را مطرح نموده است»
دوستان نوزرتشتی، گاهی به ما مسلمانان خرده می گیرند، که زرتشت ما را به گفتار و کردار و اندیشه نیک، امر کرده است، ولی دین شما، این همه احکام و جزئیات را مطرح نموده است.
در اینجا به تحلیل این شبهه می پردازیم:
1.این سخن اختصاصی به زرتشت ندارد
این تعبیر به گونهها و عبارات مختلف تقریباً از زبان همه حکیمان، فیلسوفان، ارباب مکاتب، معلمان اخلاق و رهبران دینى شنیده شده و شعارى نیست که اختصاص به آیین زرتشت داشته باشد و یا دیگران برخلاف آن شعار داده باشند.
معلوم نیست دوستان زرتشتی بر اساس چه سند یا مدرکی، ادعا می فرمایند که این فرمایش برای بار اوّل از زرتشت صادر شده است. البته می دانیم که دوستان زرتشتی تمایل عجیبی دارند که هر امر مثبتی در سایر مکاتب هست را به نفع خود مصادره کنند و بگویند این امر مثبت، از زردشت به این مکتب راه یافته است!
قابل توجه است که حتی منکرین خدا و دین، کسانی که وجود زرتشت را انکار می کنند، افراد ستمگر و ظالم و... همه و همه، به گفتار و کردار و اندیشه نیک، معتقد هستند و در واقع کردار و گفتار و پندار خویش را مصداق، گفتار و کردار و پندار نیک، می انگارند.
2.این سخن، کلّی گویی است
براى قضاوت پیرامون یک مکتب صرف این گونه شعارها کافى نیست و باید دید در آن مکتب چه چیزى خوب شناخته مىشود و چه چیزى بد. سخن بالا اگر چه زیباترین سخن است، اما بار معرفتی چندانی ندارد، یعنی بیان نمیکند که گفتار، پندار و رفتار نیک چه چیزهایی است یا چه چیزهایی باید باشد.
استاد مطهرى بر آن است که همه مکتبهاى اخلاقى دنیا آموزه هاى خود را به عنوان اخلاق خوب معرفى کرده اند، در حالى که بین آن ها شدیدترین اختلافات و تضادها وجود دارد. یکى مبارزه با خودخواهى، بسط عدالت، ترحم به ضعیفان و یارى ستمدیدگان را اخلاقى مىداند و دیگرى مانند نیچه همه اینها را اخلاق بد و خیانت به بشریت مىانگارد! از نظر ایشان پوکترین و بى مغزترین رویکردها بسنده کردن به سخن زرتشت است که مىگوید «گفتار نیک، پندار نیک، کردار نیک»؛ زیرا مانند آن است که از مهندسى براى ساختمان یک مسجد طرحى بخواهند و بگویند: طرح شما چیست؟ بگوید: یک ساختمان خوب! یا از خیاطى بپرسند: چه مدل لباسى می دوزى؟ بگوید: یک مدل خوب! در این جا باید دید طرح و مدل خوب در نگاه آنان چیست و بدون آن هیچگونه ارزش داورى پیرامون طرح یا مدل ایشان میسر نیست. بنابراین شعار یاد شده به تنهایى هیچگونه قابل سنجش و ارج گذارى نیست.(مجموعه آثار، ج 22، ص 645) به عبارت دیگر این تعابیر بسیار کلى و جامع است اما نامتعین و نامشخص.
در واقع، این سخن، مثل هوا مى ماند که وارد هر روزنى مى شود ولى کلید هیچ قفلى نیست.
3.برای باور به این سخن، نیازی به دین و زرتشت نداریم
اگر دقت کنید برای بیان این کلیات و فهم آن نیاز به دین یا حضرت زرتشت نیست، زیرا عقل و خرد هر انسانی به این سه عنوان حکم می کند و چه نیازی به دین است و پیامبری که بیاید و همین فرمان روشن و بی پیچ و خم عقل را، دوباره بیان کند؟! اگر واقعا بخواهد دین و پیامبر و راهنمایی باشد، باید عنوان کند که گفتار و کردار و پندارهای نیک چه چیز هستند و راه های دست یابی به آنها چیست و موانع وسنگلاخ های راه وصول به آنها کدام است و چه چیزهای مانع رسیدن انسان به حقیقت خواهد شد و چه گونه می توان آنها از راه برداشت؟ آری دین باید اینها را روشن نماید، نه چیزهایی که واضح است و عقل هر کسی آن را درک می کند و نیازی به دین در این باره نیست.
حتی اگر هیچ دینی برای ما بیان نمی کرد که به دنبال کردار، پندار و گفتار نیک باشیم، خرد و فطرت انسانی، متوجه و آگاه به آن بوده، آدمی به صورت فطری به دنبال نیکیها است، همچنین در صدد دستیابی به سعادت است و می داند که خوشبختی تنها در سایه نیکیها است اما این که نیکیها چیست، چگونه باید انتخاب کند، از چه راههایی به آنها دست یابد، موانع راه رسیدن به آنها چیست و چه چیزهایی در تقویت آنها مؤثر است و صدها سؤال مانند این مطرح می شود. گاتهای زرتشت در این مورد ساکت است، و ما سخن مستقیمی از زرتشت که به بیان این امر بپردازد، در دست نداریم. طبعاً دینی که می تواند به این سؤالات پاسخ صحیح و دقیق ارائه دهد، کاملترین دین شناخته می شود و دین زرتشت، چنین خاصیتی ندارد.
یک دین کامل، هم از جهت آموزه ها و هم از جهت برنامه زندگی باید کامل و جامع باشد، تا دین کامل محسوب شود. جامعیت، بالندگی، همسویی با فطرت و خرد، از شاخصه های مهم موفقیت یک دین محسوب می گردد. پاسخگویی به نیاز انسانها، داشتن برنامه های جامع و کاربردی نیز از ویژگیهای کامل بودن یک دین هستند.
4.این سخن، تفسیرپذیر است
اگر دین جز همین جمله نیست: پندار نیک یعنی عقاید صحیح و منطقی، اخلاق نیک و اعمال نیک: آیا انکار می کنید که تفسیر و فهم و برداشت بشر در این زمینه متفاوت است؟ بعضی از این اختلافها در اثر تفاوت برداشت و طبیعی است و بسیاری در جعل و تحریف و کتمان و ظلم ریشه دارد. با توجه به این اختلافهای طبیعی و ظالمانه، آب چنان گل آلود است که نمی توان مصداق های پندار و گفتار و اندیشه نیک را شناخت. حالا آیا واگذاردن بشر در این اضطراب فکری صحیح است؟ اگر خداوند با فرستادن پیامبران به این روشنگری ها اقدام نکند و مصداق ها را به تفصیل بیان نکند، بندگان را علیه خدا حجت نخواهد بود؟
اصولا در قانونگذاری هر چه قانون تفصیلی و روشن و صریح باشد، برای مکلفان کار راحتتر است. دستورهای دین در زمینه های مختلف تبیین مصداق ها در آن زمینه ها است. خداوند با تعیین واجبات و محرمات و حلال ها و حرام ها در صدد به زحمت انداختن ما نیست بلکه در صدد پاک کردن ما از پندار و کردار و گفتار زشت و خبیث است تا شایستگی ورود به خانه کرامت آخرت را پیدا کنیم و در عین حال سعادت دنیوی ما نیز حاصل شود.
به راستی، آیا واقعا دینی با این کلی گویی پرابهام، که قابل تفسیر های مختلف است، قابل اطاعت می باشد؟ باید انتساب دین به خدا و آسمان قطعی باشد. جز دین اسلام هیچ دین دیگری انتساب قطعی ندارد.
همه تعالیم اسلام در سه شعار؛ گفتار نیک، کردار نیک و پندار نیک خلاصه نمی شود بلکه اسلام دینی هماهنگ و کامل است که از کران نظر تا کران عمل را در همه ابعاد فردی و اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و فرهنگی در بر دارد.
در نخستین سالهای آغاز پادشاهی ساسانیان و با پشتیبانی اردشیر بابکان، دین تازهای به نام «بهدینی» یا «مزدیسنا» (مزداپرستی) بدست موبد کرتیر به وجود آمد که پس از حدود ۱۷۰۰ سال و در قرن اخیر به «دین زرتشتی» تغییر نام داده وارتباطی با شخص زرتشت ندارد. نفوذ و دخالت موبدان زرتشتی عصر ساسانی در هنجارهای دینی مردمان، تحریف و تباهی فرهنگ و تاریخ ایران زمین، کشتار و نابودی پیروان ادیان دیگر و نیایشگاههای آنان (که کرتیر در کتیبه معروف خود در نقش رستم به صراحت به آن اشاره کرده است)، موجب تضعیف هویت ملی، پیشینه تاریخی و همبستگی ایرانیان میشود و آنچنان بنیادهای فرهنگی و اجتماعی ایرانیان را تباه میکند که راه را برای غلبه مهاجمان آزمند به ایران هموار میسازد. در تمام مدت سلطهگری دینی عصر ساسانی، جنبشهای گوناگونی برای رهایی جامعه ایرانی از چنگال انحصارطلبان دینی و سرکوبگران آزادیهای اجتماعی و فردی روی داد که تمامی آنها با دو ابزار پر توان و نیرومندی که همواره در ایران و جهان روایی داشته، سرکوب و نابود شدند: نخست، بهرهگیری از قدرت نظامی و زور سرنیزه؛ دوم، بهرهگیری از قدرت دینی و اتهام ارتداد و بیدینی و کفر. یکی از چنین جنبشهایی، برنامه اصلاحات اجتماعی و اقتصادی مزدک و یاران پرشمار او بود که توانست در کوتاه زمانی، منافع ملی جامعه ایرانی را از تصاحب تمامیتخواهان خارج کند؛ اما در نهایت، جنبش مردمی آنان قربانی صاحبان قدرت، ثروت و نیرنگ شد.
هر چند که مزدکیان پس از این رویداد خونبار که یکی از فجیعترین کشتارهای دستهجمعی و نسلکشیها در تاریخ بشریت و به فرمان انوشیروان عادل است، دیگر موفق به کوشش فراگیر دیگری نشدند.
منابع بررسی در تاریخ جنبش مزدک و باورهای آنان بسیار اندک است و همان شمار معدود نیز منابعی هستند که به دست دشمنان و بدخواهان او نوشته شدهاند و عملاً هیچ نوشتهای از آنان و یا از مدافعان آنان وجود ندارد تا محقق بتواند تنها به قاضی نرفته باشد. تنها اثری که در آن از مزدک به نیکی یاد شده و او را گرانمایه مردی با دانش و رای نامیده و در عینحال از زرتشتیگری ساسانی دفاع نکرده است،همانا شاهنامه فردوسی و چند بیت کوتاه، اما پرمعنای او است. اما یکی از مهمترین منابع در زمینه باورهای مزدکیان و اختلاف آنان با زرتشتیان، عبارت است از کتاب پهلوی «دینکرد» که بزرگترین متن بازمانده به زبان پهلوی بوده و دایرهالمعارف مزدیسنا شناخته میشود.
در آغاز کتاب سوم دینکرد، پرسش و پاسخی میان کسانی که از سخنان آنان، باورهای مزدکی آنان دانسته میشود با روحانیت زرتشتی آمده است.:Sham:
با اینکه این منبع نیز از دید گروه دوم یعنی روحانیت زرتشتی تحریر شده، اما با این وجود آگاهیهای مفیدی در باره برخی واقعیتها و اختلافهای میان آنان را عرضه میدارد.
گاتهای زرتشت که بخشهایی پراکنده و نویافته از دل متون اوستایی است، به مانند دیگر متون باستانی و کتیبهها، جزو اسناد و منابع دست اول دانسته میشود. منابع دست اول برای پژوهشگران مطالعات باستانی، مانند دادههای آماری است برای یک تحلیلگر آمار و یا مانند مواد و عناصر است برای یک شیمیدان. چنانچه منابع و دادههای اولیهٔ آماری به شکلی غیرواقعی و دستکاریشده در اختیار تحلیلگر قرار گیرد، تمامی استنتاجات او نادرست خواهد شد و برنامهریزیها و آیندهنگریهای مبتنی به آنرا به هرجومرج و آشفتگی سوق خواهد داد.
اینچنین است اگر آزمایشها و تحقیقات یک شیمیدان با مواد و عناصر غیرواقعی، دستکاریشده و یا ناخالص انجام شود. در این صورت نیز حاصل تحقیقات، نادرست و گمراهکننده خواهد بود و نه تنها آزمایشگر را دچار نتیجهگیری غلط خواهد نمود، بلکه همهٔ کسانی که با اتکای به دادههای او به مطالعات ثانوی پرداختهاند، گمراه خواهند شد و نتایج مصیبباری از خود برجای خواهد نهاد. گاتها و دیگر متون دست اول، در حکم مهمترین منابع و دادهها برای مطالعات باستانی و پیگیری واقعیتهای روزگاران گذشته است. چنانچه پژوهشگر یا مترجم به این متون وفادار نباشد و آنها را مطابق با ذوق شخصی خود و یا مطابق با هنجارها و دلپسندهای امروزی دستکاری کند، نه فقط منبع مهمی را تحریف کرده و خواننده را از دستیابی به راستی و واقعیتها باز داشته است، که تمامی تحقیقات و شرح و تفسیرها و استنباطهای ثانویای که با اتکای بدان متن انجام شده است را گمراه نموده و به نتایج غلطی میرساند.
این نکته بخصوص در مورد گاتها که مترجمانش تأکید ویژهای بر روی واژهٔ «راستی» دارند، اهمیت بیشتری پیدا میکند. تا آنجا که نگارنده اطلاع دارد، تاکنون ده ترجمه از گاتها به زبان فارسی منتشر شده است که به ترتیب تاریخ نشر عبارتند از: ترجمه ابراهیم پورداود (سال ۱۳۰۵ و بازنگری در ۱۳۳۱)، موسی جوان (۱۳۴۸)، هاشم رضی (۱۳۴۸ و بازنگری در ۱۳۸۰)، موبد فیروز آذرگشسب (۱۳۵۱ تا ۱۳۵۸)، عباس شوشتری (۱۳۵۴)، علیاکبر جعفری (۱۳۵۹)، حسین وحیدی (۱۳۶۶)، جلیل دوستخواه (۱۳۷۴)، موبد رستم شهزادی (۱۳۷۷) و آبتین ساسانفر (۱۳۸۳). هیچیک از استادان و بزرگوارانِ یاد شدهٔ بالا به صراحت در پیشگفتار کتاب توضیح کامل و روشنی ندادهاند که آیا ترجمه خود را مستقیماً از روی متن اوستایی انجام دادهاند، یا بر اساس یک ترجمه اروپایی و یا بر اساس ویرایش و بازنگری در ترجمههای فارسیِ ماقبل خود.
در نتیجهٔ تمامیِ مسئولیتِ درستی یا نادرستی ترجمه بر عهدهٔ خود آنان است.
تنها استثناء در این میان، موسی جوان است که ترجمه خود را برگردانی از ترجمه فرانسوی جیمز دارمستتر معرفی کرده و تا جایی که بررسی کردهایم، به متن اصلی وفادار بوده است.
شگفت است که ترجمه موسی جوان، ناشناختهترین و گمنامترین ترجمههای موجود از گاتها است.
در حالي كه در جهان بدحجابي و بي حجابي شيوع پيدا كرده و در اثر همين كار، فساد و بي بندوباري، بسياري از كشورهاي دنيا را فراگرفته، عده اي گمان مي كنند كه حجاب مخصوص دين مقدس اسلام است، در حاليكه اين توهم صحيح نيست. زيرا آنچه به طور خلاصه مي توان گفت آن است كه: تمام ملل و مردم جهان، زنانشان داراي حجاب بوده اند اگرچه در كيفيت پوشش فرق داشته اند.
با كندوكاو در تاريخ ايران باستان و آثار بجاي مانده از آن دوران كه اغلب مردم شان كيش زرتشت داشتند، چنين بدست مي آيد كه زنان ايران از ديرباز حجاب و اخلاق نيكو و پاكدامنيشان زبانزد همه بوده است و اين حقيقت نيز روشن مي شود كه با ورود اسلام به ايران، حجاب وارد ايران نشده است، بلكه بانوان ايران از قديم الايام حجاب داشته اند. در تاريخ آمده است كه: هنگامي كه سه تن از دختران كسري (شاهنشاه ساساني) را به همراه غنائم فراوان نزد عمر آوردند وي دستور داد با آوازي بلند روي آنان فرياد كشند كه پوشش از چهره برگيرند تا مسلمانان آنها را ببينند و خريداران بيشتر با پول زيادتري پيدا شوند. دوشيزگان ايراني از برهنه كردن صورت خودداري كردند، و يك مشت بر سينة نماينده عمر زدند و آنان را از خود دور ساختند.[1]
همچنين در جاهاي مختلف شاهنامه سخن از زن نيكوي ايراني و حجاب او به ميان آمده است كه از اين اشعار استفاده مي شود كه زنان ايراني از ديرباز حجاب داشته اند. اكنون به برخي از اين اشعار توجه فرمائيد:
چنين گفت شيرين كه اي مهتران
جهان گشته و كار ديده سران
سه چيز باشد زنان را بهي
كه باشند زيباي گاه مهي
دگر آنكه فرّخ پسر زايد او
زشوي خجسته بيفزايد او
سه ديگر كه بالا و رويش بود
به پوشيدگي نيز مُوَيش بود
بدانگه من جفت خسرو بُدَم
به پوشيدگي در جهان نو بُدَم
بگفت اين بگشاد چادر زروي
همه روي ماه و همه پشت موي
مرا از هنر موي بُد در نهان
كه او را نديدي كس اندر جهان
نمودم همه پشت اين جادويي
نه از تنبل و مكر و ز بدخويي
نه كس سوي من پيش از اين ديده بود
نه از مهتران نيز شنيده بود[2]
سخن تهمينه همسر رستم:
به گيتي ز خوبان مرا جفت نيست
چون من زير چرخ كبود اندكيست
كس از پرده بيرون نديدي مرا
نه هرگز كسي آواز شنيدي مرا[3]
سخن منيژه:
منيژه منم دخت افراسياب
برهنه نديده رخم آفتاب[4]
ويل دورانت دربارة حجاب زنان ايران مي نويسد:
در نقشهايي كه از ايران باستان برجاي مانده هيچ صورت زن ديده نمي شود.[5] اين نقشها نشان مي دهد كه زنان داراي حجاب، مخصوصاً با چادر بوده اند.
نويسندة كتاب پوشاك باستاني ايرانيان در اين رابطه مي نويسد:
تاريخ نويسان دربارة پوشاك آن زمان اكثراً به سكوت گذرانده اند .... با اين وصف از روي برخي نقوش كه از آن زمان به جاي مانده، به زناني از اين دوره بر مي خوريم كه از پهلو بر اسب سوارند، اينان چادري مستطيل بر روي همة لباس خود افكنده اند و در زير آن يك پيراهن دامن بلند، و زير اين نيز يك پيراهن ديگر بلند تر تا به مچ پا نمايان است.[6]
با اين حال لباس مذهبي زرتشتيان در حال حاضر نشان دهندة وجود حجاب در دين زرتشت است. زرتشتيان داراي جامه ويژة مذهبي هستند كه هر فرد پسر يا دختر، پس از رسيدن به سن پانزده سالگي، بايد آن را به تن نمايد. بگونه اي كه نپوشيدن آن جامة مذهبي باعث ايجاد ديو «در وج ناسو»[7] شمرده است.
اين لباس «سدره و كُشتي» نام دارد و كيفيت آن، كه مي تواند پوشش كاملي براي زنان به حساب آيد. تمام بدن را مي پوشاند. و از نظر زرتشت بر هر يك از مرد و زن واجب است كه هنگام انجام مراسم عبادي و نيايش، سر خود را بپوشانند. بنا به گفتة مؤبد «رستم شهرزادي» پوشش زنان بايد به گونه اي باشد كه هيچ يك از موهاي سرزن از سرپوش بيرون نباشد ذرخرده اوستا به طور صريح چنين آمده است:
«همگان نامي ز تو برگوييم و همگان سر خود را مي پوشيم آنگاه به درگاه دادار اهورا مزدا نماز مي كنيم»[8]
بنابراين حجاب در كيش زرتشت مانند ساير اديان وجود داشته است و اين يك ضرورت اجتماعي است كه آيينهاي آسماني به آن توجه كرده اند و مورد تأكيد قرار داده اند، هرچند كه عده اي از تعاليم ديني خود سرپيچي مي كنند و رو به سوي بدحجابي و بي حجابي مي آورند.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. مسئله حجاب، استاد شهيد مطهري.
2. فرهنگ برهنگي و برهنگي فرهنگي، دكتر غلامعلي حداد عادل.
3. حجاب در اديان الهي، علي محمدي آشنايي.
[1] . محمدي پناه، اسدالله، بهشت جوانان، چاپ نوزدهم، 1383، ص284، به نقل از كتاب حجاب در اسلام، ص59. [2] . شاهنامه فردوسي، انتشارات كتابفروشي فخررازي، 1361، ج4، ص515. [3] . شاهنامه فردوسي، داستان سهراب، همان، ج1، ص84. [4] . شاهنامه فردوسي، همان، ج2، ص195. [5] . ويل دورانت، تاريخ تمدن، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامي، چاپ اول، 1365، ج1، ص434. [6] . به نقل از بهشت جوانان، همان، ص284. [7] . در وج ناسو، نام ديو ناپاكي است كه تماس وي براي انسان بسيار خطرناك است و عواقب وخيم دارد و هنگام جداشدن روح از بدن به انسان حمله مي كند. [8] . به نقل از: محمدي آشنايي، علي، حجاب در اديان، نشر ياقوت، چاپ دوم، 1378، ص135.