خودکشی نکردن، دلیل خلقت

نبودن راهی برای رهایی از نقطه ی پایان

سلام.

این متن ناامیدکننده است و علاقه ای به بیانش نداشتم اما واقعا برایم سوال است.
آیا این را قبول دارید بالاخره انسان زمانی به یک نقطه ی پایانی می رسد؟
مثلا من خیلی زودتر از چیزی که فکرش را می کردم به نقطه ی پایان رسیدم. زودتر از آن چیزی که یک آدمی فکرش کند. جوری که قانون عالم ماده و هر چیزی که در آن است رحمی بر من نداشت.
اما چرا خداوند راهی برای پایان دادن قرار نداده و باید حس زنده بگور شدن را داشته باشم؟
چرا باید در حسرت سوخت و در برزخ و ترس که کی تمام می شود ماند؟
چرا خداوند وقتی می داند فردی در آینده شکست سنگین می خورد را خلق می کند؟ آیا واقعا این لطف است که از عدم به هستی آمده است؟!