حجامت

حجامت، دانشگاه طب اسلامی

بسم الله ... الرحمن ... الرحیم
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته
در تاپیک دیگری توسط کاربری تلاش شده بود که حجامت در تقابل با علوم جدید معرفی شده و سپس با توجه به اینکه حجامت در روایات بسیار مورد تأکید قرار گرفته‌اند از اشتباه بودن حجامت ناقص یا غلط بودن علوم اهل بیت علیهم‌السلام را نتیجه گرفته و از آنجا به کل اسلام خدشه وارد کنند، چرا که در اسلام ادعا بر این است که علوم رسول امّی صلی‌الله‌علیه‌وآله همگی الهی بوده‌اند و در نتیجه غلط بودن این علوم نشان از غلط بودن علوم آن خدا و نقص در آن باشد. جدای از آنکه تمام آن سلسله‌ی نتیجه‌گیری که ایشان به دنبالش بودند ضعیف و غیرقابل استناد بوده است (با توجه به اینکه اثبات وجود و صفات کمالی خدای اسلام براهین عقلی و فطری خودش را دارند) در خود یافتن آن تقابل علمی هم آن تاپیک ادعاهای گزافی چند داشته است و بعضاً با گنده‌گویی‌هایی گزاف بحث را پیش می‌بردند. به همین جهت و به این جهت دیگر که آن تاپیک با پاسخ اشتباه ایشان بسته شد و نوبت به پاسخ‌دهی به اشتباهات ایشان فراهم نشد تصمیم بر آن گرفتم که این تاپیک را باز کنم تا در آن صرفاً به بیان مطالب علمی در این باره بپردازم و از دوستان مؤمن که دستی در پزشکی و علوم زیستی دارند اگر نقدی دارند بفرمایند تا روی آنها فکر کرده و مطلب را تکمیل نماییم ... خدا بخواهد از دشمنی‌ها و جهالت‌ها پلی بسازیم به سوی درک بهتر از خدا و دین خدا ... معرفة‌النفس انفع المعارف و خلقت ظاهر انسان نیز به صورت أحسنِ صُوَر بوده است (وَصَوَّرَ‌كُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَ‌كُمْ) که معنای عمیق خودش را دارد و در نتیجه با شناخت حتی همین ظاهر بدن راه برای درک مراتب متفاوت کل عالم وجود نیز هموارتر خواهد شد ان شاء الله.
فرق ما با آن کاربر خاص و همفکران ایشان در این است که برای ما وجود خدا و صدق دعوت رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله و حقانیت اسلام تشیّع اثبات شده است و عاقل در چیزی که علم آن برایش مسلّم و قطعی شده است تردید نمی‌کند، بلکه فهم نقاط مبهم و روشن کردن فضاهای تاریک ذهنی‌اش را در جایی دنبال می‌کند که در آنها همچنان احتمالات و ظن و گمان برطرف نشده باشد و برای مسلمین میدان علوم تجربی چنین میدانی است، میدانی که در آن دانسته‌ها و نادانسته‌ها به هم آمیخته‌اند و مرز دقیقشان برایمان معلوم نیست و بنای بر یادگیری بر اساس سعی و خطا داریم به این امید که با هر سعی و خطا از نادانسته‌هایمان کاسته و بر دانسته‌هایمان افزوده شود و این یک نگاه کلی است مگرنه به صورت مقطعی و مصداقی امکان حرکت به سمت عقب هم وجود دارد، مثل زمانی که یک نظریه‌ی اشتباه به نظر درست آمده و بر اساس آن نظریات درست‌تری مورد تردید واقع شده یا رد می‌شوند تا چه وقت این اشتباه مشخص شده و مسیر کج شده به خط اصلی خودش برگردد ... با این مقدمه اینک به بحث اصلی می‌رسیم:

در همان تاپیک حداقل دو مکانیزم اثرگذاری بر بدن برای حجامت برشمردم: (در پست ۸۸ از آن تاپیک دیگر جناب «شهید علی اصغر پازوکی» دلایل دیگری هم برای حجامت شمرده‌اند که اهمّ آن افزایش جریان خون به بافت‌های هدف و توسعه‌ی شبکه‌ی مویرگی در آنها می‌باشد، اینکه در درمان با بادکش هم اثر خون‌مردگی در دفعات ابتدایی زیاد است ولی بعد به تدریج کم می‌شود به خوبی این مطلب را تأیید می‌نماید)۱. تحریک برخی از غدد و برخی از بافت‌های بدن و افزایش عملکرد موضعی بخش‌هایی از بدن
۲. تنظیم چهار خلط اصلی تشکیل دهنده‌ی خون با توجه به یکسان نبودن ساختمان خون در بخش‌های مختلف بدن

حجامت فقط گرفتن خون نیست، در حجامت خشک یا همان بادکش فقط فشار و حرارت دخیل است ... از این نظر حجامت که هیچ بادکس و حتی ماساژ بدن هم می‌تواند در درمان اثر داشته باشد ... در واقع خیلی از داروهای شیمیایی جدید کارشان همین است که روی کار غدد متفاوت بدن یا خلاصه کارکرد بخش‌های مختلف بدن تأثیراتی را بگذارند و همه‌ی داروها و درمان‌های مبتنی بر آنها اینطور نیست که عامل درمانگر بیماری را از خارج از بدن وارد بدن نمایند ... این به عنوان توضیح مختصری برای مکانیزم نخست که خودش جای کار بسیار دارد و شاید بهتر باشد از طریق مطالعه‌ی بادکش و ماساژ بررسی گردد، مثل اینکه بادکش کردن چه موضعی از بدن بر درمان چه بیماری اثر دارد ...

اما تمرکز این تاپیک بر روی مکانیزم دوم است یا قرار است که باشد ... در همان تاپیک دیگر مختصری به آن هم پرداختم ولی أجل آن تاپیک به تکمیل آن مهلت نداد و ان شاء الله این تاپیک مهلتی دوباره باشد برای کنکاش در دین خدا.
برای بررسی مکانیزم دوم از دو جهت می‌توان به بررسی موضوع پرداخت که یک جهت آن بیشتر رویکرد طب سنتی امروزی است و دیگری مناسب‌تر با رویکرد علوم جدید است گرچه این دو معادلند و در نهایت رویکرد دوم را هم باید به رویکرد نخست رسانید چه آنکه رویکرد اول بار «درمانی» حجامت را توضیح مؤثر و عملیاتی می‌دهد (جناب «فاتح» در پست ۱۴۹ آن تاپیک به این معنا اشاره‌ای گذرا کرده‌اند که دریایی از علم در پس آن است برای اهلش که خدا قسمت کند به آن هم بپردازیم)، حال آنکه رویکرد دوم تنها امکان اثربخشی حجامت را توضیح می‌دهد تا مسأله‌ی اثرگذاری آن برای ذهن‌های ناآشنا هم باورپذیرتر گردد.

نگاه اول به مکانیزم دوم اثربخشی حجامت (نگاه سنتی):
در همان تاپیک نقل قولی از یک کتاب را آوردم که نوشته‌ی سه متخصص طب سنتی است و اتفاقی نیست که ایشان ابتدا پزشک عمومی بوده‌اند و بعد در طب سنتی کار کرده‌اند، به عبارت دیگر ایشان به علوم جدید آشنا هستند و آناتومی و فیزیولوژی بدن را به اندازه‌ی پزشکان دیگر که به سراغ طب سنتی نرفته‌اند می‌شناسند، این مطلب تکمیلی را گفتم چون در آن تاپیک شخص منتقدی که فقط به دنبال پیراهن عثمان می‌گشت که بتواند در مقابل دین خدا علمش کند ناشیانه از مطالب پزشکی آمده در آن متن هم ایراد گرفت و هر آینه ایرادهایش همگی باطل بودند که خدا قسمت کند توضیح می‌دهم. اجالتاً برای تکمیل بحث آن بخش از آن کتاب را دوباره می‌آورم:[INDENT=2]
«غذایی که ما می‌خوریم پس از هضم در معده و روده‌ی کوچک، از طریق عروق بسیار ریز مزانتریک (ماساریقا) به کبد منتقل می‌شود و پس از پردازش در کبد به چهار بخش عمده تقسیم می‌شود: صفرا، دم (خون)، بلغم و سودا. به هر یک از این‌ها اخلاط گفته می‌شود و منظور از اخلاط اربعه همین چهار خلط است. البته بلغم عمدتاً در معده و روده ایجاد می‌شود و مقدار کمتری از آن در کبد تولید می‌گردد. این بخش از طریق عروق لنفاتیک روده جذب می‌شود و بر خلاف بقیه‌ی غذاها وارد کبد نمی‌شود. امروزه به این بخش جذب شده تری گلیسیرید می‌گوییم که نوعی چربی خون است.
برای نزدیکی به ذهن، اینطور در نظر بگیرید که اگر یک مقدار خون را در داخل لوله‌ی آزمایش بریزیم چهار بخش در آن دیده می‌شود: بخش فوقانی آن که در واقع کف خون است و به زردی می‌زند صفرا نام دارد، بخش زیرین آن که به رگ قرمز است دم و زیر آن بلغم قرار دارد و در ته لوله یک لایه رسوب تیره‌رنگ داریم که سودا نامیده می‌شود.
گرچه همه‌ی این اخلاط در خون موجودند اما خداوند متعال برای صفرا و سودا، مکان‌های ذخیره (صفرا در کیسه‌ی صفرا و سودا در طحال) آفریده است که در آن جمع شوند و در هنگام نیاز و به اندازه‌ی لازم، در بدن انتشار یافته و مانع از ابتلا به بیماری‌های مربوطه شوند اما دم و بلغم در بدن و در عروق خونی، لنفاوی و ... در حال حرکتند و جایگاه ویژه‌ای ندارند.
»
[«تغذیه در طب ایرانی، اسلامی»، دکتر غلامرضا کردافشاری، دکتر حوریه محمدی کناری و دکتر سید سعید اسماعیلی، ص.ص. ۳۷ - ۳۸]
[/INDENT]

در طب سنتی صحبت از اخلاط چهارگانه‌ی بدن است که مبنای تعریف طبع قرار می‌گیرند و این طبایع هم مختص انسان نیستند و در تمام طبیعت هستند و قبلاً در تاپیک‌های متعددی به آن اشاره کرده‌ام، طبیعت آب و خاک و آتش و باد، طبیعت گرم و سرد و خشک و مرطوب، طبیعت رنگ‌های متفاوت و جنس‌های متفاوت، طبیعت فصول سال و غیره ... چهار رکن دین و چهار ماه حرام و غیره ... اینها همه به هم ارتباط دارند گرچه توضیح آن در این مجال نمی‌گنجد و قبلاً شاید بیشتر به آن پرداخته شده است ... وقتی گفته می‌شود چهار فصل سال داریم که مثلاً تابستان هوا گرم است ممکن است یک نفر که در علوم جدید تحصیل کرده است بگوید پس تقویم شمسی ملاک بهتری است چون ماه‌های سال در آن گردش نمی‌کنند و مثلاً مرداد همیشه در وسط تابستان است و بهمن همیشه در وسط زمستان، ولی کسی که در قول و عمل علم‌گرا باشد می‌تواند بپرسد که آیا فقط خورشید در گرما و سرما و خشکی و رطوبت فضای زندگی ما مؤثر است؟ پاسخ این است که خیر! اما آیا این دلیل می‌شود که بگوییم پس باید تمام سیارات و ستارگان و تمام عوامل متفاوت را در نوشتن تقویم لحاظ نماییم؟ جواب باز هم این است که خیر! در هر کاربردی عوامل و گروه‌های عاملی را در نظر می‌گیرند که مؤثر در نقش آن تابع هدف باشد، اینجا بحث تقویم است و در بحث فعلی ما هم که حجامت است موضوعیت با درمان بیماری می‌باشد و پیش‌گیری از بیماری ... بله اگر آزمایش خون بدهید می‌بینید که خون اجزاء متعددی دارد که کم و زیاد شدن هر کدام به طور متوسط در بدن مؤثر است ولی این ناشی از جهل پزشکی امروز به گروه‌های مؤثر است که هر کدام از این عوامل را جداگانه بررسی می‌نماید. در فیزیک مثلاً ما گروه‌های بی‌بعد را داریم و مسائل فیزیک را با آنالیز ابعادی ابتدا بی‌بعد کرده و سپس تحلیل می‌کنیم، ولی این کار در پزشکی جدید مغفول مانده است و طب سنتی دقیقاً اشاره به همین کار دارد. چهار طبع را معرفی می‌کند بر اساس چهار خلط اساسی بدن که هر خلط مجموعه‌ای از اجزاء خون را در کنار هم می‌بیند. اساس طب سنتی بر کار با این پایه‌های درمانی است. وقتی گفته می‌شود چهار خلط اصلی خون معنایش این نیست که خون فقط چهار جزء داشته باشد که شخصی با دانش اندک هم اعتراض کند که خون اجزاء زیادی دارد و مثلاً فقط خود پلاسما از بخش‌های زیادی تشکیل شده است، بلکه بحث بر روی همان گروه‌های درمانی در پزشکی اسلامی است ... در این سبک درمانی است که در کنار سه درمان مؤثر دیگر اسلامی می‌گویند هیچ مرض لاعلاجی جز مرگ وجود ندارد! ... و پزشکی جدید نیاز به تحولی اسلامی دارد و این تحول به دست غیرمسلمان نمی‌تواند رقم بخورد ...

نگاه دوم به مکانیزم دوم اثربخشی حجامت (نگاه جدیدتر):
این نگاه هم همانطور که بیان گردید بنا دارد همان نگاه اول را به روش‌های بررسی علوم جدید تطبیق داده و نگاه اول را باورپذیرتر نماید تا در تحقیقات خود بتوانیم مؤثرتر به دنبال درمانهای متفاوت باشیم.
در این نگاه اگر به ساختمان خون توجه شود دیده می‌شود که خون یک محلول نیست و یک مخلوط چندفاز است متشکل از اجزاء متعدد. این مخلوط چند فاز با پایه‌ی آب («وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ» و در روایت مبارکه هم آمده که روح بقاء در انسان از خون بسیار رقیق است و این معنا را چه بسا باید در ماده‌ی اولی در فیزیک اسلامی دنبال کرد، در فیزیک جدید ابتدا فکر می‌کردند همان اتر باشد و بعد بخاطر عدم فهم درست از ماده‌ی اولی گفتند اتر وجود ندارد و البته امروز دارند به دنبال نوع دیگری از اتر می‌گردند که بسیار نزدیک‌تر است به مفهوم ماده‌ی اولی در حکمت اسلامی!) در علوم جدید اگر قرار باشد بررسی شود باید هر جزء آن را با یک غلظت x_i تحت عنوان نسبت‌جرمی یا نسبت‌مولی (mass fraction, mole fraction) جداگانه در نظر گرفت و معادلات را برای مجموعه‌ی آنها نوشت که البته به عنوان کسی که سالهاست در این زمینه سررشته دارم به شما می‌گویم چنین کاری تقریباً با امکانات محاسباتی امروزی ناممکن است، بماند که مدل‌سازی آن هم ساده نباشد اگر اصلاً ممکن باشد، خصوصاً که غشاء‌های گلبول‌های قرمز و بسیاری دیگر از اجزاء خون غشاءهایی انعطاف‌پذیر هستند و معادلات فازهای متفاوت به صورت ناامیدکننده‌ای به یکدیگر کوپل خواهند شد. تمام اینها را بگذارید کنار این مطلب که مجرای عبور خون یک مجرای استوانه‌ای ساده با جداره‌های ناتراوا نیستند، این مجاری در جداره‌های خود دارای امواجی هستند که برای شریان‌های اصلی جلوه‌ی بیشتری دارند و نبضی که در دست یا پشت گوش خود احساس می‌کنیم اثر همان امواج را با خود دارند و علت ایجاد کنند‌ه‌ی این امواج هم پمپی است که خون را در آئورت می‌ریزد، پمپی که برخلاف پمپ‌های صنعتی نه به صورت یکنواخت که بلکه به صورت مقطعی کار می‌کند و در ریشه‌ی آئورت بعد از بسته شدن دریچه‌ی قلب گاهی خون نیست و گاهی خون زیادی هست و این انقطاع در خون‌رسانی به سرعت در فاصله‌ی کوتاهی با عکس‌العمل شدیداً الاستیک جداره‌ی آئورت بلافاصله بعد از قلب مستهلک شده و به صورت یک جریان پیوسته ولی با فشار متغیر در می‌آید که گاهی فشارش بیشتر و گاهی فشارش کمتر است. با این حساب مجرای عبوری آن جریان مخلوط چندفاز هم به خودی خود مدل‌کردنش یک بحث و حل کردن جریان این مخلوط در آن بحث دیگری است. اما کار از آن هم بغرنج‌تر است وقتی توجه کنیم که از ابتدا تا انتهای سیستم خون‌رسانی بدن یک رگ مستقیم با قطر ثابت نیست، بلکه از جهتی زانویی‌ها جریان‌ها را آشفته کرده و بر روی توزیع اجزاء آن در خون تأثیر می‌گذارند (مثلاً سر پیچ آن جزئی که چگالی بیشتری دارد نیروهای گریز از مرکز و کریولیس و غیره را بیشتر احساس می‌کند) که شاید اثر آن زیاد برای بحث حاضر ما مهم نباشد، اما از جهت دیگر بحث انشعابات شریان‌های اصلی و رگ‌ها و غیره را داریم تا برسیم به شبکه‌ی مویرگی ... از نظر رفتار مکانیکی خونی که در شریان‌های اصلی در جریان است جز در حوالی محور مرکزی شریان‌ها رفتاری تقریباً نیوتونی دارد اما در مویرگها به شدت رفتار غیرنیوتونی دارد که مدل‌سازی آنها هم برای خودشان عالمی دارد. بنابراین کسی که بخواهد جریان خون را در مجموعه‌ی شریان‌ها تا برسد به مجموعه‌ی مویرگ‌ها در بافت‌های متعدد بدن باید از ابتدا سیال را غیرنیوتونی بگیرد و چنین کاری با سطح توانایی محاسباتی امروز بشر نشدنی است، گرچه درست‌ترش هم این است که کل خون را یک سیال واحد نگرفته و آن را به صورت مخلوط چندفاز مدل کنند که این دیگر برای این حجم از محاسبات با این پیچیدگی‌ها برای دانش امروزی بشر غیرممکن است. تازه باز این تمام پیچیدگی‌ها را در خود ندارد. مثلاً در پلاسمای خون خاصیت الکترولیتی هست، به عبارت دیگر در خون یون‌هایی وجود دارند که این یونها وقتی به همراه خون جریان می‌یابند در اطراف خود میدان مغناطیسی ایجاد می‌نمایند و این میدان مغناطیسی می‌تواند با میدان‌های مغناطیسی خارجی تعامل نیرویی داشته باشند و این یعنی اگر بخواهیم جریان خون و دینامیک درست اجزاء مخلوط در خون را بیابیم بحث ما دیگر یک بحث hydrodynamic صرف نیست و باید بحث magneto-hydrodynamic را در پیش بگیریم که باز بر پیچیدگی مسأله به شدت می‌افزاید. و تمام اینها جدای از تأثیر جاذبه‌ی ماه در روزهای خاص ماه بر آب بدن و از جمله بر جریان خون و یا تأثیرات گرما و سرما و حتی در حرکت بودن یا ایستادن یا نشستن یا دراز کشیدن است ... جریان خون متأثر از عوامل زیاد داخلی و خارجی است و تمام این پارامترها نهایتاً بر روی توزیع جرمی یا مولی غلظت اجزاء متفاوت خون در بحش‌های متفاوت از این شبکه‌ی خون‌رسانی پیچیده متأثر خواهد بود و تازه اینجاست که حجامت وارد گود می‌شود و درب یک دانشگاه اسلامی را به روی مؤمنینی که به خدا و رسولش اعتماد دارند می‌گشاید ... و روزی کافران معاند جز این نخواهد بود که بنشینند یک گوشه و رویشان را برگردانند و انکار کنند!
حجامت می‌گوید در چه ماهی از سال در چه روزی از هفته در چه ساعتی از ساعات روز یا شب در چه موضعی از بدن اگر چه مقدار خون از بدن بیرون ریخته شود برای درمان کدام بیماری مؤثر است ...! سبحان الله! سبحان الله! آقا مطلب را گرفتید؟ اگر یک مخلوط داشته باشید که در جایی غلیظ‌تر و در جایی رقیق‌تر است و شما از محلی که غلیظ‌تر است مقداری را از مجموعه کم کنید این یعنی از متوسط آن جزء مخلوط که در آن موضع غلیظ‌تر بود کم کرده‌اید و متوسط آن جزء در خون کم می‌شود! همان جزء و نه تمام اجزاء! این چیزی است که در گرفتن خون از شریان‌های اصلی بدن اصلاً رخ نمی‌دهد! هر بیماری علتی دارد و حجامت علت را برطرف می‌کند با تنظیم کردن خونتان ... سبحان الله! باب دانشگاه پزشکی اسلامی را دیدید؟ متوجه شدید که الآن یک مسلمان پزشک باید برای شناخت و بیماری‌ها و درمان‌های مؤثرشان و اصلاً برای شناختن دقیق‌تر فیزیولوژی بدن باید دست به چه مطالعات و تحقیقات تجربی و عقلی و نقلی بزند؟

حالا این نگاه دوم را با آن نگاه اول مخلوط کنید، گروه‌های مؤثر درمانی اسلام را بشناسید تا مغزتان از حیرت آفرینشی که خداوند در بدن انسان به کار برده است سوت بکشد و ذکر سبحان‌الله از زبانتان قطع نشود.

آن دوستانی که در آن تاپیک دیگر ادعای علمشان گوش فلک را کر کرده بود اگر وارد بحث علمی در این تاپیک شوند قدمشان بر روی چشم ولی اگر به قصد عناد با دین خدای وضع‌کننده‌ی علم بخواهند به فعالیت خود ادامه دهند ما را بحول و قوه‌ی الهی اشدّاء علی الکفار خواهند یافت ... ما با غیرمسلمین بحث‌های علمی زیادی در کمال احترام متقابل داریم ولی اگر کسی به قصد عناد مقابل دین ما بایستد ما مقابل تمام دنیای او می‌ایستیم و این آموزه‌ی امام راحل به ماست.
اگر مؤمنین مطلع و دوستان متفکر نقدی بر هر کجای مطالب بیان شده دارند بفرمایند تا آنطور که شایسته‌ی مسلمین است ان شاء الله روی آن هم‌فکری کنیم، در فضایی بدور از جهل مرکب و خودباختگی در مقابل غرب سکولار ... مؤمن عزیز است به عزت خدا
یا علی علیه‌السلام


[/HR]پس‌نامه:
در اشکالاتی که در آن تاپیک دیگر به نقل قول انجام شده از آن سه پزشک عمومی با تخصص در طب سنتی وارد کرده بودند نیز مناسب است که چند پاسخ کوچک داده شود:


۱. مثلاً‌ در آنجا با لحنی که شایسته‌ی برخورد با خودشان بود گفتند که هضم چربی در معده شروع نشده و در روده‌ی کوچک شروع می‌شود. این اشتباه ایشان است که کتابهایشان را درست مطالعه نکرده‌اند مگرنه هضم چربی در معده هم به میزان کم انجام می‌شود:

"Digestion of dietary fat starts in the stomach, where lingual lipase hydrolyzes triglycerides to free fatty acids and partial glycerides at pH 3.0-6.0."
[Fink CS, Hamosh P, Hamosh M. "Fat digestion in the stomach: stability of lingual lipase in the gastric environment." PubMed, 1984 Mar;18(3):248-54, link]

"It is interesting that these are also the fatty acids released at highest rates during the hydrolysis of triglycerides in the stomach".
[Armand B. Christophe, Stephanie DeVriese (Ed.s) "Fat Digestion and Absorption", The American Oil Chemists Society, 2000, p.3, link]

"Digestion of triglycerides requires biles and lipases:
The basic goal of triglyceride digestion is to cleave two of the fatty acids from the glycerol backbone. This is accomplished in your mouth, stomach and small intensine when you eat a meal containing fats or oils
."
[Michelle McGuire, Kathy Beerman "Nutritional Sciences: From Fundamentals to Food", Cengage Learning, 2012, p. 236. Link]

بنابراین این ایراد ایشان ناشی از درست بلند نبودن درس‌هایی می‌شده است که احتمالاً انتظار می‌رفته خوب خوانده و یاد گرفته باشند.

۲. ایراد بعدی‌اشان این بود که گفتند «ماساریقا یا روده بند یا پرده صفاق از کی تا حالا غذا منتقل میکنه ؟ دوست عزیز ، تمام خون دستگاه گوارش از طریق سیاهرگی به نام وریدپورت به کبد میره ، لطفا دیگه از این موضوعات مضحک نذارید .» و این باز جهل ایشان به مسأله را نشان می‌دهد که فکر می‌کنند عذا در روده دو بخش می‌شود، یکی می‌رود برای تخلیه آماده شود و دیگری می‌شود یک سیاهرگ که به کبد می‌رود! اشتباهشان هم از اینجا ناشی شد که متن اصلی کتاب را از اول اشتباه خواندند و گمان کردند آن سه پزشک محقق گفته‌اند کار مارسقا انتقال چربی‌ها به کبد است در حالی که آنها گفته بودند «از طریق عروق بسیار ریز مزانتریک (ماساریقا) به کبد منتقل می‌شود»، یعنی آن عروق ریز چربی‌ها را از روده گرفته و به سمت کبد خارج می‌کنند، اینکه دیگر این عروق ریز به هم رسیده و یا به سیاهرگی به نام سیاهرگ باب وارد شوند یک مسأله‌ی جداست و ایشان باز انتقادی ناشیانه را وارد کردند ...

۳.
جای دیگر هم گفتند خون کثیف نداریم و این را در جواب به این مطلب بیان کردند که حقیر گفته بودم خون یک مخلوط چندفاز است! اینکه ارتباطش چه باشد را نمی‌دانم ولی همین که گفته‌اند خون کثیف نداریم هم گزاره‌ی غلطی است! شاید برداشت ایشان از کثیف یک برداشت عوامانه است که کثیف یعنی مثلاً چیزی که دوده گرفته است یا کثیف یعنی آغشته به مدفوع شدن یا چرب شدن یا غیره! اگر به حساب پاکی و نجاست باشد این خون همان است که تا از بدن خارج شود حکم نجاست به خود می‌گیرد، گرچه این نجاست هم لزوماً به معنای پاکی یا کثیفی ظاهری نیست و حکمت‌های زیادی در پس آن می‌باشد. ایشان اگر می‌خواستند بحثشان علمی باشد اول می‌گفتند که خون کثیف چیست ... مثلاً در فلسفه‌ی اسلامی ما جسم کثیف را مقابل روح لطیف به کار می‌بریم ولی منظورمان این نیست که بدن کلاً کثیف باشد و لازم باشد پشت سر هم شسته شود. متأسفانه ایشان و همفکران ایشان در همان علمی که ادعایش را دارند و پشت دانش‌پژوهان آن مخفی شده‌اند هم دستشان خالی است و صرفاً صدای های و هویشان بلند است و گنده‌گویی‌های شبهه‌علمی می‌کنند.

وَإِذَا رَ‌أَيْتَهُمْ تُعْجِبُكَ أَجْسَامُهُمْ، وَإِن يَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ، كَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُّسَنَّدَةٌ، يَحْسَبُونَ كُلَّ صَيْحَةٍ عَلَيْهِمْ، هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْ‌هُمْ، قَاتَلَهُمُ اللَّـهُ، أَنَّىٰ يُؤْفَكُونَ [المنافقون، ۴]

برچسب: 

مقالات علمی معتبر دنیا در مورد حجامت

[="DarkSlateBlue"]سلام.

ابتدا ببینیم اصولا چه مقاله ای از نظر جامعه ی پزشکی معتبر محسوب میشود:

مقاله ای که پزشکان و دانشجویان پزشکی از اون ها استفاده میکنند و برای اونها [="#FF0000"]معتبره [/] باید مقاله ای باشه که در مجلات پزشکی چاپ شده باشد. اکثر این مقالات چند شناسه دارند مثله:

DOI:digital object id

PMID:pubmed id

و یا حداقل وقتی عنوان مقاله رو سرچ میکنیم باید در ژورنال های معتبر پزشکی چاپ شده باشد

بنابراین اگر دنبال معیاری علمی برای قضاوت صحیح در مورد یک روش درمان یا .... هستیم باید آن را در مقاله ای بیابیم که دارای مشخصه های بالا باشد.

حالا مقالات:

http://journals.plos.org/plosone/article?id=10.1371/journal.pone.0031793

مقاله از نویسنده ایرانی اما چاپ شده تو ژورنال چین با موضوع تاثیر حجامت رو بیماری های قلبی:

مقاله از نویسنده ایرانی چاپ شده تو مجله سویسی در مورد تاثیر حجامت روی دیابت نوع 2

تاثیر حجامت بر روی اب سیاه (گلوکوم) چاپ شده در ژورنال JAMA:JOURNAL OF AMERICAN MEDICAL ASSOCIATION از معتبر ترین ژورنال ها در زمینه پزشکی در دنیا


مقاله با عنوان حجامت در طب سنتی ایران: مزایا و خطرات چاپ شده در ژورنال معتبر پزشکی مکمل و مبتنی بر شواهد:

تاثیر حجامت تر بر درمان فشار خون:

دیگه هرکی ذره المثقالی تو خط پژوهش باشه با این مقالات حرفی نمیمونه براش به خصوص اولین مقاله و این دوتایه اخر[/]

تقابل علم و دین در مسئله حجامت

سلام

حجامت طبق روایات فراوان جز سنت پیامبر است . و این فعل در کتب فقهی ابواب متعدد و مختلفی دارد.

اما همین سنت پیامبر امروزه اصلا تایید نمیشود و پزشکان مخالف آن هستند ، حتی در برنامه دکتر سلام که از رسانه رسمی حکومت ایران پخش میشود نیز با انجام حجامت مخالفت شد.

اگر این سنت و روش پیامبر نادرست و از نطر علم پزشکی مضر است ، چرا به بقیه دستورات ایشان شک نکنیم؟

و نکته دیگر اینکه همین مورد ثابت میکند پیامبر اسلام با علم آشنایی نداشته ، چه بسا دستوراتش غلط و مخالف علم است.

پاسخ شما چیست؟

ارادت.

سطح اعتبار احادیث حجامت

سلام علیکم
سطح اعتبار و وثاقت احادیث توصیه کننده باره حجامت در چه سطحی است؟
آیا میتوان با قطعیت گفت که معصومین حجامت را توصیه کرده اند؟
یا اینکه اینگونه احادیث ضعیف یا غیرموثق هستند؟

متشکر

دعاها و روایات درباره عقل، هوش، حافظه و فراموشی (آسیب های خرد)

انجمن: 

سلام
چه راههايي براي تقويت حافظه پيشنهاد مي نماييد؟

نفسـهــایــ قــطــعــهــ قــطــعــهــ ܜܔܢ_ روایتی از زندگی جانبازان شیمیایی _ܜܔ

انجمن: 

بسم الله الرحمن الرحیم

من شیمیایی هستم ...




سیره و خاطراتی از شهدا هیچگاه نخواست رزمنده بودن و شیمیایی شدنش را به رخ دیگران بکشد.
این اواخر سرفه‌هایش زیاد شده بود.
معلم بود.
مادر یکی از بچه‌ها که از زبان پسرش شنیده بود در کلاس خیلی سرفه می‌کند یک روز صبح پیش مدیر دبیرستان رفت و از معلم پسرش شکایت کرد و گفت: اگر سرما خورده چرا خودش را درمان نمی‌کند؟ مگر بچه‌های مردم چه گناهی کرده‌اند که معلمشان آنها را مریض می‌کند؟
مدیر دبیرستان از سرگذشت این معلم خبر داشت اما چون می‌دانست ناراحت می‌شود حرفی از جانبازیش نزد. اما هر کاری کرد مادر دانش‌آموز راضی نشد. دست آخر هم به مدیر گفت به منطقه شکایت می‌کند.
چند روزی گذشت. بیشتر دانش‌آموزان از غیبت معلم خود نگران شده بودند.
همهمه‌های دبیران و دانش‌آموزان زیاد شده بود.
مادر این دانش‌آموز که گفته بود اگر حرفی بزند به آن عمل می‌کند، به منطقه رفت و از معلم شکایت کرد.
خبر داشت چند روزی است به مدرسه نیامده است. با کپی برگه شکایتی که در دست داشت وارد دفتر مدیر دبیرستان شد و در حالی که قیافه حق به جانب گرفته بود گفت: بالاخره این معلم شما حرف گوش کرد؟ ولی فکر نمی‌کنی غیبت هایش طولانی شده است؟ چرا باید بچه‌های مردم از درسشان عقب بیفتند؟ چرا به جایش معلم دیگری معرفی نمی‌کنید؟
مدیر که تا این لحظه ساکت مانده و سر به زیر انداخته بود در حالی که اشک از چشمانش جاری شده بود سرش را بلند کرد و گفت: خانم، ایشان به حرف شما گوش کرد و خودش را درمان کرد.
مادر دانش‌آموز که با تعجب مدیر را نگاه می‌کرد پرسید پس اگر درمان کرده چرا سر کلاس حاضر نمی‌شود؟ شما چرا گریه می‌کنید؟ چیزی شده؟
مدیر در حالی که هر لحظه بر هق هق گریه‌هایش افزوده می‌شد با اشاره دست دیوار دفتر را نشان داد و گفت: ایشان حاضرند…
مادر دانش‌آموز در حالی که فکر می‌کرد با برگشتن به سمت دیوار، معلم را می‌بیند به جایش یک اعلامیه ترحیم را دید که در آن نوشته شده بود:
شهید … پس از تحمل ۲۰ سال درد و رنج ناشی از بمباران شیمیایی دشمن در عملیات … به شهادت رسید.
مادر دانش‌آموز نمی‌دانست چه بگوید. برگه شکایت از دستش افتاد و در حالی که می‌خواست چیزی بگوید درب دفتر مدیر دبیرستان باز شد… ببخشید من معلم جدید دانش‌آموزان کلاس… هستم…

ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
تدارکاتچی: فریاد خاموش