انگشت

انگشت نگاری


هر کشوری از کشورهای جهان که دارای سازمان منظمی باشند اداره ای دارد به نام انگشت نگاری. مقصود از انگشت نگاری، شناختن ویژگی هر کس می باشد. هر فردی دارای ویژگی هائی است که افراد دیگر مانند آن را ندارند. خطوط سرانگشت دشنامی هر کس، یکی از آن ویژگی ها است. آن خطوط نقشی را نشان می دهند که خطوط سرانگشت دیگری آن را نشان نمی دهد. انگشت نگار، انگشت دشنامی فرد منظور را می گیرد و رنگی سیاه می زند و سپس انگشت را بر روی کاغذ سپید می چسباند تا نقش خطوطی که بر سر انگشت می باشد بر روی کاغذ منعکس گردد. سپس آن نقش، نگهداری و بایگانی می شود. خطوط سر انگشت هر کسی از خطوط سرانگشت دیگری امتیاز دارد و هر فردی دارای نفشی ویژه در سر انگشت دشنامی خویش می باشد. و هیچگاه خطوط سرانگشت دو تن با یکدیگر همانند نیست، خواه آندو با یکدیگر خویش باشند خواه بیگانه، خواه برادر باشند خواه خواهر، خواه زنگی باشند خواه رومی، خواه سیاه پوست باشند خواه سفید پوست، خواه زرد باشند و خواه سرخ، خواه خردسال باشند و خواه کهن سال. انسان های گذشته چنین بوده اند، و انسان های کنونی چنین هستند و انسان های آینده چنین خواهند بود. از نخستین روزی که انسان بروی زمین پا نهاد و تا واپسین روزی که از روی زمین رخت می بندد دو انسان با یکدیگر در خطوط انگشتان دشنامی یکجور نبوده اند و نخواهند بود. فورمولی که در نقش های این انگشتان بکار برده شده که هیچ کدام یکجور نباشند، به عالیترین ریاضیدان و دقیق ترین کامپیوترها نیاز دارد تا نقشی مکرر نشود و اشتباهی رخ ندهد و سرانگشتی در میان میلیاردها افراد بشر در هزاران سال همانند سرانگشت دیگر نباشد.

قدرتی که بتواند این فرمول نامتناهی را در انگشت های نامتناهی در سال های نامتناهی پیاده کند چگونه قدرت عظیمی خواهد بود؟! آیا چنین پدیده ای همگانی، ازلی و ابدی می تواند خودبخود پدید آید؟ آیا عقل می پذیرد که طبیعت بی شعور و یا ماده بی دانش بتواند بطور خودناآگاه چنین کاری را انجام دهد؟ آن هم بطور مداوم و مکرر!!! هرگز...

شماره خطوط سرانگشت هر کس را 50 فرض کنید و عدد افراد بشر امروز را یک میلیارد بگیرید. سپس 50 میلیارد را در عدد بشرهای گذشته ضرب کنید حاصل ضرب چه خواهد بود؟ اگر عمر بشر ده هزار سال باشد و هر صد سالی را سه دوره به گیریم، بایستی 50 میلیارد را در سیصد ضرب کرده نتیجه 15 هزار میلیارد می شود و اگر عدد جنین های سقط شده و نوزادان شیرخواران و کودکانی که در هر دوره به ثمر نرسیده اند در این دوره های گذشته به همین اندازه حساب کنیم و بر آن بیافزائیم عدد ما به سی هزار میلیارد خواهد رسید. و اگر عمر بشر آینده را ده هزار سال انگار کنیم و حاصل ضرب انگشتان آنها را بر این عدد بیفزائیم نتیجه به شصت هزار میلیارد می رسد. چه کارخانه عظیمی مورد نیاز است که بتواند شصت هزار میلیارد نقش گوناگون بسازد؟! این کارخانه در کجا قرار دارد؟ آیا در زهدان مادران؟ آیا در پشت پدران؟! چند مهندس دارد؟ چقدر کارگر دارد؟ آیا نقش سر انگشت نخستین انسانهای جهان، در کجا طرح ریزی شده؟! به چه وسیله ای پیاده شده؟! ویژگیهای هر فردی صدها است. اگر شماره آنها را در میان زندگی انسانها در نظر بگیریم، در میان افراد هر نوعی از سلسله جانداران، و سلسله گیاهان بنظر بیاوریم همه قدرت های کامپیوتری و فکری از شماره آنها ناتوانند چه برسد به پدید آوردن آنها بطوریکه در هزاران سال هزاران فرد از هر نوع، در هزارن نوع، اشتباهی رخ ندهد، و دو چیز همانند نشوند. این گونه کارها از قدرتی نامتناهی، دانشی نامتناهی، حکمتی نامتناهی، ساخته می باشد و بس. شما می توانید به هر نامی او را بخوانید.

بندهای انگشتان - انگشت نگاری

شاخه های درختان، بیشتر، یکنواخت می باشند و باز و بسته نمی شوند، ولی انگشتان ما، جمع می شوند و باز و بسته می گردند. چرا؟ چون هر انگشتی دارای چند بند می باشد. آیا اگر انگشتان ما، مانند شاخه های درختان بود، و باز و بسته نمی شد، چه می شد! چیزی نمی شد، آسایش زندگی انسان از میان می رفت. دانش از میان می رفت یعنی دانش پیدا نمی شد. چون کسی قادر بر نوشتن نبود. چرا شاخه های درختان، باز و بسته نمی شوند! چون درخت بدان احتیاجی ندارد. چرا انگشتهای انسان، باز و بسته می شوند؟ چون انسان، بدان احتیاج دارد. آیا ماده فاقد عقل، فاقد شعور، می تواند به نیاز انسان و به بی نیازی درختان پی برد تا بند انگشتان را به انسان بدهد و شاخه های درختان را بدون بند بسازد؛ هرگز. آیا تصادف می تواند چنین پدیده ای منظم و همیشگی، در همه افراد انسان ها بوجود بیاورد و سلسله درختان را، برای همیشه، از آن محروم کند؟ هرگز. انگشت انسان را چنین آفریدن، و شاخه های درختان را چنان، نشانه آفریدگاری دانا، توانا، حکیم، می باشد.