به خواستگاری کدام دختر بروم؟
ارسال شده توسط م.مهدی در چهارشنبه, ۱۳۹۳/۰۹/۰۵ - ۱۹:۱۶سلام
این اولین باره که در مورد ازدواج دارم در انجمن مشاوره تاپیک می زنم. از کارشناس محترم ارجاع سوالات خواهش می کنم موضوع رو از اول باز بگذارند تا زمانی که مشاور محترم جواب بدن بتونم از نظر دوستان اسک دینی هم مطلع بشم.
من 27 سالمه، لیسانس دارم و کارمند بخش دولتی هستم. از چند سال پیش احساس نیاز به ازدواج می کردم و اما بالاخره از سال گذشته پدر و مادرم حاضر شدن به طور جدی پیگیر این موضوع بشن. که تا امروز فعلاً موفق به پیدا کردن همسر مناسب برای بنده نشده ایم.
در روزهای اخیر با دخترخانمی آشنا شده ام که تحت نظارت خانواده ها چند جلسه حضوری و تلفنی با هم در مورد ازدواج صحبت کرده ایم و ایشان الآن جدی ترین مورد برای بنده هستند. به نظر می رسه ایشان و خانواده شون دارن من و خونواده م رو دارن قبول می کنند. اما از این طرف خانواده بنده و مخصوصاً مادرم به دلایلی می خواهند در کنار پیگیری این مورد، سراغ موارد دیگری بریم و اون ها رو هم بررسی کنیم. عمده دلایلشون هم دو تاست: یکی این که این خانم شاغل نیست! (که برای شخص من این مسأله مهم نیست). و دیگه اینکه با توجه به وضعیت اقتصادیشون که می شه گفت از ما پایین تر هستند، ممکنه و احتمالاً از بنده به عنوان داماد چند قلم از جهیزیه دخترشون رو درخواست کنند. (برای خونوادم عدم توانایی مالی کافی بنده برای اجابت این امر مسأله است و برای خودم نفس این نوع درخواست از جانب خانواده دختر که درخواست عزتمندانه ای نیست، مسأله شده.) البته بگم هنوز گفتگوی رسمی ما بین خونواده ها اتفاق نیفتاده و من حتی هنوز پدر ایشون رو زیارت نکرده ام و ایشون و خونواده شون هم فقط من و مادرم و دو -سه خانم از بستگان بنده رو دیدن و میشناسند.
به هر حال من هم بنا به توصیه خانواده همزمان پیگیر موردی شدم که چند ماه پیش برایمان مطرح بود (با اینکه کاملاً از نظر اخلاقی مجاب به این همزمانی نشده ام). البته هنوز مستقیماً به خواستگاری آن خانم نرفته ام (حتی ندیدمشون!) اما از یکی از آشنایان نزدیک به ایشان یک سری اطلاعات درباره شون گرفتم.
می دونم به احتمال زیاد مقایسه در امر خواستگاری و ازدواج کار چندان صحیحی نیست. با این حال در مقایسه خانمی که الآن با ایشان در ارتباطم (خانم الف) و خانم دومی که می خواهم مجدد پیگیرشون بشم (خانم ب) موارد مهم اینها هستند:
- از نظر اعتقادی با هر دو خانم اشتراکات زیادی دارم اما مدل دین داری خانم الف و ب با هم فرق می کنه (خانم ب معتقدتر به نظر میرسه). مدل دین داری در خانواده و فامیل ما به هر دو خانواده الف و ب شبیهه. جالب اینه که خود خانم ب نسبت به خواهر بزرگترشون اعتقادات دینی محکم تری دارند.
- از نظر سطح ایمان فکر می کنم با خانم الف هم سطح هستیم (و این من رو نگران می کنه، فکر می کنم شاید بهتر بود همسرم از من مؤمن تر باشه تا هم من اشکالات اخلاقیم برطرف بشه و هم از نظر تربیت دینی بچه ها. در مقابل با توجه به چیزهایی که درباره خانم ب شنیدم ایشون احتمالاً از بنده ایمان و التزام و تقیدشون به احکام دینی بیشتره. (طوری که من دوست دارم باشم ولی تا حالا نشدم).
- نکته بعدی مسأله حیا و حجاب و ایناست. هر دو خانم چادری هستند. خانم الف بهم گفتن که بیرون از خونه چادر ملی می پوشند و در جمع های فامیلی در منزل بدون چادر خونه و البته با حفظ حجاب. اون دو جلسه ای هم که ما رفتیم منزلشون سطح پوششون 100% کامل نبود (کمی از موهاشون و پا و ...) که من با توجه به موضوع و خاصیت جلسه پیش خودم توجیه کردم مسأله رو؛ اما زمانی که بعداً از من درباره پوشش خودشون پرسیدن من گفتم سلیقه من اینه که در جمع های فامیلی چادر خونه باشه و البته هیچ اجباری هم نیست. در مقابل ایشون با یک حالت گربه کشی به صراحت بهم گفتن که من توی خونه چادر سر نمی کنم. در مقابل خانم ب مطابق تعریفی که ازش شنیدم مقیدترند و حجاب و حیاشون در همون حد ایده آل منه. در همین رابطه لازمه بگم زمانی که به منزل خانم الف رفته بودم خواهرهای بزرگترشون حجابشون در مقابل بنده 100% کامل نبود و الآن این دغدغه در من هست که در رفت و آمدهای بعد از ازدواج اذیت بشم.
- اخلاق خانم الف تا این جا به نظرم خوب و سازگار اومده. خانم ب رو البته ندیدم و طبق تعریفی که ازشون شنیدم به نظر میاد نسبتاً درونگرا باشه. در حالی که من در حد وسط درونگرایی و برونگرایی هستم تقریباً.
- از نظر روحیه هنرمندی و طنازی برای شوهر و ...، خانم الف به نظرم بهتر از خانم ب هستند. شخصی که داشتم ازش درباره خانم ب اطلاعات می گرفتم می گفت که این دختر رو تا حالا هر وقت دیده ساده بوده و خیلی خوش سلیقه نیست؛ البته مطمئن نبود بعد از ازدواج هم برای شوهرش نتونه دلبری کنه.
- از نظر خانواده، خانواده خانم ب تقریباً شبیه به خانوده ما هستند (هم ما و هم اونا 3 فرزندی هستیم). ایشون فرزند دوم خانواده هستند (من فرزند اولم). در مقابل خانواده خانم الف از ما شلوغ ترند: 7 فرزند که 4 تاشون ازدواج کردند و این خانم فرزند ششم هستند. به علاوه 11 نوه تا به الآن! معدل سنی در خانواده خانم الف نسبت به خانواده ما اقل کم فکر میکنم 15 -20 سالی بیشتر باشه. (این از حیث ارتباط با والدین همسرم برام اهمیت داره). ضمن اینکه من برای خانواده الف (اگه با دخترشون ازدواج کنم) داماد چهارم محسوب می شم و احتمالاً جایگاه کمتری خواهم داشت نسبت به زمانی که داماد خانواده خانم ب بشم (داماد دومشون میشم در حالی که پسری هم ندارند).
- سن خانم الف از بنده 6 ماه بیشتره و خانم ب 4 سال از بنده کوچکتر هستند. البته الآن فاصله سنی زیاد برای من مهم نیست اما در صورت ازدواج با خانم ب امکان مانور بیشتری خواهم داشت.
- سطح اقتصادی خانواده خانم الف از ما پایین تر و خانواده خانم ب از ما بالاتره.
- دیدگاه مشترکی در خانم الف و ب در خصوص ازدواج وجود داره که با دیدگاه بنده متفاوته. خانم الف این طور که می گفتن تا دو سال پیش خواستگار راه نمیدادن چون می خواستن به بلوغ فکری برسند و خانم ب هم تا به الآن مهم ترین بهانه شون برای ازدواج نکردن و رد کردن خواستگاراشون ادامه تحصیل و این حرفا بوده (که تا الآن هم در رشته دلخواهشون قبول نشدن). نکته قابل توجه اینه که در حال حاضر خانم الف شاید به خاطر شرایط من (نسبت به خواستگارهای دیگه شون) یا شرایط سنی خودشون یا شاید هم فشاری که از بودن در خانواده احساس می کنند (اینو مطمئن نیستم) تا اینجا به نظر میرسه که در مورد من نظر مثبت دارند؛ در مقابل خانم ب به خاطر آرزوهایی که در زمینه تحصیل دارند و یا ایده آل گرایی مذهبی یا نگرانی ناشی از یک بار تجربه ازدواج ناموفق خواهرشون، در خصوص پذیرش خواستگار محتاط ترند. یعنی میخوام بگم الآن خانم الف یک مورد تقریباً نقد محسوب می شه و خانم ب (و بعضی دخترهای دیگه ای که مطرحند) مورد نسیه که معلوم نیست اولاً قبول کنه یا من خوشم بیاد یا ... .
لازمه اشاره کنم در کنار مسائل بالا پدر و مادرم اصرار دارند که پیگیر برخی موارد دیگر هم بشویم. مادرم هر روز 1 شماره گیر میاره و میخواد من برم دخترهای دیگه رو ببینم. اما بنده فعلاً می خوام این گزینه مطرح رو به یک نتیجه ای برسونم بعد ببینم چه میشه کرد.
حالا به نظر مشاوران محترم و دوستان اسک دینی چه کار می توانم کنم و وضعیت رو چه جوری مدیریت کنم تا بعداً پشیمون نشم که کاش قبل از ازدواج طور دیگری عمل می کردم؟
با تشکر