▐★*★ ▐یه جمله به امام حسین بگو ▐★*★ ▐

تب‌های اولیه

2060 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

میدونم خیلی گناهکارم روم سیاهه با همه ی اینا بذار منم به زیارتت بیام امام حسین

عاشق در ابتدا که سخن ساز می کند

با یاد دوست حرف خود آغاز می کند

دل می برد ز جمع کثیری به آه خود

دردِ دلِ شکسته چو ابراز می کند

آنکس که پای پرچم تو پیرگشته، گفت:

این «کیمیای نوکری» اعجاز می کند

آشفته ای به طعنه سخن گفت اینچنین:

نوکر چه وقت شور خود آواز می کند ؟!

گفتم: به وقت سینه زدن با خدای خود

وقتی حسین می کشد او، راز می کند

گریه کن عزای تو حتّی به روز حشر

بر نعمت بهشت برین ناز می کند

خون گریه می کنم به خدا، در محرّمت

این اشک ها مرا به تو دمساز می کند

`یارب دعای خسته دلان مستجاب کن”

اشکی بده که راه فرج باز می کند

(شام غريبان)

آه از شام غريبان حسين
آه از آه يتيمان حسين
--
در بيابان بلا کرببلا غوغا بود
زان همه خيمه اطهار يکي بر پا بود
آشيان گل پرپر شده زهرا بود
کودکي گرد بيابان بلا در به در است
--
خيمه از کينه اشرار بر افروخته بود
ز غم و داغ دل غمزده گان سوخته بود
ديده بر چهره اولاد علي دوخته بود
دل خيمه ز دل سوخته گان شعله ور است
--
زينب و اين همه غم ها خدايا چه کند
يک زن و اين همه غم ها خدايا چه کند
بر سر ني شده سرها خدايا چه کند
مونس و همدم او چشم تر است

زهیر باش دلم! تا به کربلا برسی
به کاروان شهیدان نینوا برسی

امام پیک فرستاده در پی‌ات... برخیز!
در انتظار جوابت نشسته... تا برسی

چه شام باشی و کوفه... چه کربلا ای دل!
مقیم عشق که باشی... به مقتدا برسی

زهیر باش! بزن خیمه در جوار امام
که عاشقانه به آن متن ماجرا برسی

مرید حضرت ارباب باش و عاشق باش!
که در مقام ارادت به مدعا برسی

تمام خاک جهان کربلاست... پس بشتاب
درست در وسط آتش بلا برسی...

زهیر باش دلم! با یزید نفس بجنگ!
که تا به اجر شهیدان نینوا برسی...

حسیــــــــــن جان

زور دارد که ببینم همه رفتند حرم
ومن از دور برای تو غزل میسازم

باز در تلخــــی ایام خودم رویــای
#عرفه،کرب وبلا"را چو عسل میسازم

پیشکش به ساحت مقدس امام حسین علیه السلام و دعای عرفه اش:

به تپش آمده با یاد تو از نو کلماتم
باز نام تو شده باعث تجدید حیاتم

بیم گرداب به دل داشتم اما تو رسیدی
که شدی ساحل امن من و کشتی نجاتم

باز از فرط عطش خشک شده کام من،آری
تشنه ام؛تشنه ی لبهای عطش ناک فراتم

باید احرام ببندم به طواف حرم تو
من که در صحن تو در موقف دشت عرفاتم

با دعای عرفه دست مرا کاش بگیری
مات و مبهوت نمایان شدن جلوه ی ذاتم

با تو هر لحظه مجسم شده یک روضه به چشمم
باز گریان تماشای قتیل العبراتم

#سید_علیرضا_شفیعی

امام حسین سلام الله علیه در دعای پر معرفت عرفه ( و به تعبیر بهتر مناجات عرفه) همان طور که از نامش پیدا است، از مضامین بسیار بلند معنوی بهره گرفته اند که این مضامین از طرفی نشان دهنده اوج عشق و عرفان حضرت نسبت به خدای متعال و از طرفی نشان دهنده موج عشق در دل طوفانی عاشق نسبت به معشوق خود است.
مناجاتی کم نظیر که درس های معرفتی فراوان دارد.
حضرت در جملاتی نغز و عارفانه فرمود: "كَيْفَ يُسْتَدَلُّ عَلَيْكَ بِما هُوَ فى وُجُودِهِ مُفْتَقِرٌ اِلَيْكَ اَيَكُونُ لِغَيْرِكَ مِنَ الظُّهُورِ ما لَيْسَ لَكَ حَتّى يَكُونَ هُوَ الْمُظْهِرَ لَكَ مَتى غِبْتَ حَتّى تَحْتاجَ اِلى دَليلٍ يَدُلُّ عَليْكَ وَمَتى بَعُدْتَ حَتّى تَكُونَ الاْ ثارُ هِىَ الَّتى تُوصِلُ اِلَيْكَ ؛(1)
چـگـونـه استدلال شود بر وجود تو به چيزى كه خود آن موجود، در هستي اش نيازمند بـه تـو اسـت. و آيـا اسـاساً براى ما سواى تو (غیر تو ) ظهورى هست كه در تو نباشد تا آن؛ وسيله ظهور تو گـردد؟ تـو کى پـنـهان شده اى تا محتاج به دليلى باشيم كه به تو راهنمایى كند و چه وقت دور مانده اى تا آثار تو، ما را به تو واصل گرداند".
قبل از آن که به چند تفسیر کوتاه از بعضی بزرگان در توصیف این جملات، خصوصا جمله اول که اگر معلوم شود جملات بعدی نیز نیاز به تفصیل ندارد، توضیح کوتاهی ارائه می شود.
"كَيْفَ يُسْتَدَلُّ عَلَيْكَ بِما هُوَ فى وُجُودِهِ مُفْتَقِرٌ اِلَيْكَ "؛
این جمله بیان می کند که برای وصول به درگاه الهی و رسیدن به محضرش باید از خودش به خودش استدلال کرد آن طور که آیه قرآن به آن اشاره می کند "سَنُريهِمْ آياتِنا فِي الْآفاقِ وَ في‏ أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَ وَ لَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ شَهيدٌ" (2) یعنی: به زودى نشانه‏هاى خود را در اطراف جهان و در درون جانشان به آنها نشان مى‏دهيم تا براى آنان آشكار گردد كه او حق است، آيا كافى نيست كه پروردگارت بر همه چيز شاهد و گواه است؟!
مطابقت این مناجات عرفانی با آیه شریفه مطابقتی به جا و مستدل است و حکما و فلاسفه ای چون ابن سینا در تبیین برهان "صدیقین" و اثبات خدا از این آیه شریفه، بهترین استفاده را برده اند.
مقصود امام این است که نمی توان هیچ موجودی را دلیل و واسطه شناختش کرد، زیرا که همه موجودات به نوعی وابسته و محتاج او هستند و موجودی که خود وابسته به ذات اقدس حق باشد؛ نمی تواند راهنمای ما به سوی او شود.
فقیر چه شناختی از غنی دارد! فقیر فقط از فقرش اطلاع دارد و سپس به نیازیش می اندیشد و به احتیاجش وابسته است و بس، او هر چه تلاش کند فقط برای رفع نیازش که هرگز کاملا رفع نمی شود،قدم برمی دارد، پس او نمی تواند راهنمای من برای ورود به درگاه تو باشد زیرا که خود علاوه بر احتیاج، در مسیر جستجوی تست.
ای خدای بزرگ، هر کجا را که می بینم، سایه ای از تو در آن جاست! به کدام موجود بر تو استدلال کنم که در هستی اش به تو وابسته نباشد! همه به تو محتاج اند پس مرا بی هیچ واسطه ای به خودت برسان، من به تو محتاجم، آن موجود چه چیزی بیشتر از تو دارد ای خدای بزرگ " و آیا اساسا براى ما سواى تو (غیر تو ) ظهورى هست كه در تو نباشد تا آن؛ وسيله ظهور تو گـردد؟"
امام در این جا فرمود که آیا در پهنه هستی چیزی غیر از تو ظاهر نیست و غیر از تو ظهوری وجود دارد که بخواهد در مقابل تو عرضه اندام کند و تو را نمایان کند و به ما بشناساند! نه، هرگز؛ هیچ موجودی وجودی ندارد که بخواهد از تو چیزی به من نشان دهد و هیچ چیز یارای هماوردی تو را ندارد. ماسوای تو همه از تو و مربوط به تست " تـو کى پـنـهان شده اى تا محتاج به دليلى باشيم كه به تو راهنمایى كند و چه وقت دور مانده اى تا آثار تو، ما را به تو واصل گرداند" حضرت می فرماید تو هیچ گاه از دیده ها و متن هستی پنهان نمی شوی تا که برای یافتنت محتاج راهنما و دلیلی باشیم و هیچ گاه غایب نمی شوی تا تو را از مسیر آثارت بیابیم! چه چیزی از تو آشکارا تر می توان یافت! "فَأَيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ واسِعٌ عَليمٌ" (3) یعنی: به هر سو رو كنيد، خدا آنجا است! خداوند بى‏نياز و داناست.
به هر حال این بحث می تواند هم ریشه ای عرفانی و هم فلسفی و کلامی داشته باشد که متاسفانه این جا، مجال بحث اش نیست.
اینک به خلاصه نظر بعضی از بزرگان در توضیح این جمله پر معنا اشاره می کنیم:
1. "شخص با بصيرت را شبهه نيست كه هر چه در عالم داراى ذاتى است غير وجود، در وجود محتاج به غير است و آنچه محتاج به غير نيست، ذات مقدس حق متعال است كه همان محض حيات حقيقى و نور صرف است و چون عين نور و حيات است، محال است كه حيات از غير گيرد؛ چه، هر معلولى احتياجش به علت در حيات و وجود است و ذات مقدس خداوندى كه عين حيات است، معلول علّتى نخواهد بود و هر چه هست، هستى وى به داد خداوند است كه هستى حقيقى منحصر به ذات اوست و در غير آن ذات متعال بالعرض و المجاز است؛.....پس ذات منزه خداوند مبدأ تمام‏ وجودات و موجودات است. (4)
دلى كز معرفت نور صفا ديد ز هر چيزى كه ديد اوّل خدا ديد
با صد هزار جلوه برون آمدى كه من، با صد هزار ديده تماشا كنم تو را (5)
2.فیض کاشانی در توضیح جملات حضرت نوشته است:
أشرف الدلائل و أوثقها و أسرعها في الوصول و أغناها عن ملاحظة الأغيار هو طريقة الصدّيقين، الذين يستشهدون بالحق على كل شي‏ء؛ لا بغيره عليه .................(6)
یعنی: بالاترین، محکم ترین، سریع ترین و بی نیاز ترین ( همان جمله ای که حضرت بدان اشاره کرد) راهی است که بدون ملاحظه و وساطت اغیار و بیگانگان، برای رسیدن به خدای متعال به کار می رود و این همان راهی است که صدیقین پیمودند و می پیمایند که هر چه موجود در نظام هستی را می بینند جمال خدا را در آن می بینند...... ........... هنگامی که از رسول گرامی اسلام صلوات الله سوال شد که به چه چیزی به خدا شناخت پیدا کردی که رسول خدا صلوات الله علیه فرمود از خود خدا موجودات را شناختم و مولای متقیان نیز فرمود خدا را از طریق خودش بشناسید یعنی با خودش بشناسید تصدیق کننده همان آیه شریفه و محل تمسّک صدیقین است.
3. قاضی سعید قمی در شرح توحید شیخ صدوق نیز توضیحاتی راجع به این مضامین داده اند بدین شکل:"كيف يستدلّ عليك بما هو في وجوده مفتقر أليك؟! أ لغيرك من الظّهور ما ليس لك حتّى يكون هو المظهر لك؟! فهؤلاء لم يروا في الوجود الّا اللّه، و ما رأوا شيئا الّا و رأوا اللّه قبله......(7)
اولیاء الهی در پهنه و عرصه وجود جز خدا را مشاهده نمی کنند و هیچ چیزی را نمی بینند جز آن که خدای متعال را قبل از آن می بینند .............
در پایان این نکته را باید بیان کنیم که آن چه سالار شهیدان در مناجات خود از خدا می طلبید آن بود که از خودش به خودش برسد و این عالی ترین راه معرفتی است و فقط انسان هایی خاص آن را شناخته و می پیمایند، با این حال چون عامه مردم توان پایین تری نسبت به درک مبدأ هستی (خدای متعال) دارند، از این رو خدای متعال آنان را به مطالعه و نظر به آثارش دعوت می کند و جهان هستی را با این نظم شگفت و وجود موجودات عجیب و غریب، چون تابلویی پند آموز در جلوی چشمان جستجوگران توحید قرار می دهد و آنان که در این مسیر، به حق گام بر می دارند؛ می توانند از آن همه نقش در تابلو هستی، ترسیمی جدا که فقط رسم خدا است را ببینند! آری موجودی که خود محتاج خالق و نیازمند به اوست می تواند از آن چه در خود دارد، آیینه نمایش حق شود آن گونه که خدای متعال در قرآن، توجه انسان ها را متوجه بعضی از آثار عجیبش در همین کره خاکی نموده است.
خدای متعال فرمود:
"أَ فَرَأَيْتُمُ الْماءَ الَّذي تَشْرَبُونَ" (8) آيا به آبى كه مى‏نوشيد انديشيده‏ايد؟!
و یا "أَ فَلا يَنْظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ كَيْفَ خُلِقَتْ" (9) آيا آنان به شتر نمى‏ نگرند كه چگونه آفريده شده است؟
نگاه عارفانه به آثار شگفت هستی که فقط به دو نمونه آن اشاره کردیم بی هیچ استدلالی ما را به منشأ آفرینش رهنمون می کند، زیرا اثر بدون نیاز به واسطه و دلیلی دلالت بر موثر دارد.

پی نوشت ها:
1. مفاتیح الجنان دعای عرفه.
2. سوره فصلت، آیه 53 .
3. سوره بقره آیه 115.
4. آشتیانی میرزا احمد، بيست رساله، (با تحقیق رضا استادی) قم انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول سال 1383 شمسی ص 122.
5. همان .
6. فیض کاشانی محسن، أنوار الحكمة، قم انتشارات بیدار، سال 1425 قمری، چاپ اول، ص 27.
7. قاضی سعید قمی شرح توحيد الصدوق، (تصحيح و تعليق از نجفقلى حبيبى) تهران انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سال 1415 قمری، چاپ اول، ج‏1، ص 174.
8. سوره واقعه، آیه 68 .
9. سوره غاشیه، آیه 17 .

عشق تو به دست خویش بیدارم کرد یا حسینم


چه کنم؟ دست خودم نیست ؛دلم بی تاب است
وقت آوارگی قافله ارباب است
#قاسم_نعمتی

السلام علی الحسین...

ما غیوران ز قوم سلمانیم
نسلمان از تبار شیدائیست

طوف بیت علی نشد این ماه
حج مان، اربعین تماشائیست!

يا اباعبدالله

از طرز روبرو شدنت با زهیر و حُر...
فهمیده ام گذشت شما فوق العاده است

#خروج_کاروان_سیدالشهدا_از_مکه
#غزل

بهار اگر برود

دگر چه باغ و درختی بهار اگر برود
چه بهره از دل دیوانه یار اگر برود

حجاز، بر قدِ سروِ که تکیه خواهد کرد؟
به سوی دشت طف آن کوهسار اگر برود

مگر به معجزه، زمزم نخشکد از گریه
مُراد این همه چشم انتظار اگر برود

چگونه ماه به گِرد زمین طواف کند
دلیل گردش لیل و نهار اگر برود

بعید نیست شغالان به شهر پای نهند
امیر و شیرِ عرب، زین حصار اگر برود

به زیر تیغ ستم کار کاهلان زار است
حسین یکّه به آن کارزار اگر برود

ز غم دو چشم پیمبر به خون شود غرقه
به پای طفلی از این زمره خار اگر برود

شب جماعت کوفی سحر نخواهد شد
سرش به نیزه سوی شام تار اگر برود

پس از حسین، به خون، شیعه مشق خواهد کرد
به ظلم سر نسپارد به دار اگر برود

#علی_محمد_مؤدب

یوم الترویه

بغض مانده در گلوی ما صدا دارد مگر؟!
پرشکسته احتیاجی به هوا دارد مگر؟!

در دعای عرفه مرثیه می خواند حسین ع
از کنار کعبه... عزم کربلا دارد مگر؟؟؟

#اسماعیل_شبرنگ

#یاقتیل_یامظلوم_یاحسین

ساربان خواست که انگشتری ات را بِبَرد
دید بایست که انگشت ترا هم بِبُرد

سارقی خواست که غارت بکند پیرهنت
دست انداخت ،گریبان ترا هم بدرد

دیگری داشت به سر، نقشه عمامه تو
گفت شال کمرت را ز چه با خود نَبَرد

آن یکی گفت که در کوفه کسی حتماً هست
زره پاره و خونین ترا هم بخرد

اَخنس انگار مهیّای سرت بود ولی
شمر ميخواست خودش از بدنت سر بِبُرد

گفت قاتل به سنان بن أنس با وحشت
چکنم خنجر اگر حنجر او را نَبُرد

آخرالامر به رَزّازیِ تو تن دادند
گشت ده مرکب تازه نفس از روی تو رَد

خوب از حال که رفتی، به روی سینه نشست
گفت جز من چه کسی گندم ری را بخورد

جرعه ای آب ندادند و بریدند سرت
تشنه لب هیچ کسی سر ز غریبی نَبُرد

#حاج_محمود_ژولیده

این سخن مشهور که امام حسین(ع) حجّ خود را نیمه تمام گذاشت، سخن نادرستى است؛ زیرا امام(ع) در روز هشتم ذى حجه «یوم الترویه» از مکّه خارج شد(1).در حالى‏که اعمال حجّ - که با احرام در مکّه و وقوف در عرفات شروع مى‏شود - از شب نهم ذى حجه آغاز مى‏شود. بنابراین، امام(ع) اصولاً وارد اعمال حج نشده بود، تا آن را نیمه تمام گذارد.
بله، مسلماً حضرت در هنگام ورود به مکّه، عمره مفرده انجام داد. چه بسا در طول اقامت چند ماهه خود در مکّه و احتمالاً در فاصله‏هاى مختلف، اقدام به انجام اعمال عمره کرده بود. اما انجام اعمال عمره مفرده، به معناى ورود در اعمال حجّ نمى‏شود. در برخى از روایات تنها از انجام عمره مفرده از سوى امام(ع) سخن به میان آمده است.(2)
گرچه معروف و مشهور است و در برخی کتاب ها مانند الارشاد شیخ مفید آمده که حضرت حج خود را تبدیل به عمره کرد . طواف و سعی انجام داد و از احرام بیرون آمد چون نمی توانست حج خود را تکمیل کند. (3) ولی به نظر بعید می آید که حضرت به احرام حج محرم شده باشد، چون کسی که می خواهد اعمال حج را انجام دهد ، روز هشتم یا روز نهم ذی الحجه محرم می شود . جهتی برای محرم شدن زودتر از موعد مقرر نیست.
برای تایید این مطلب روایاتی درکافی نقل شده که به برخی اشاره می کنیم:
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ سُئِلَ عَنْ رَجُلٍ خَرَجَ فِی أَشْهُرِ الْحَجِّ مُعْتَمِراً ثُمَّ رَجَعَ إِلَى بِلَادِهِ قَالَ لَا بَأْسَ وَ إِنْ حَجَّ فِی عَامِهِ ذَلِکَ وَ أَفْرَدَ الْحَجَّ فَلَیْسَ عَلَیْهِ دَمٌ فَإِنَّ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ ع خَرَجَ قَبْلَ التَّرْوِیَةِ بِیَوْمٍ إِلَى الْعِرَاقِ وَ قَدْ کَانَ دَخَلَ مُعْتَمِراً .(4)
از امام صادق نقل شده : امام حسین(ع) قبل از روز هشتم ذی الحجه از مکه خارج شد، در حالی که قبلا در ماه حج با احرام عمره ، به قصد انجام عمره وارد مکه شده بود و عمره انجام داده بود.
از این روایت بر نمی آید که حضرت حج خود را تبدیل به عمره کرده باشد.
در روایت دیگر امام صادق فرمود :قَدِ اعْتَمَرَ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ ع فِی ذِی الْحِجَّةِ ثُمَّ رَاحَ یَوْمَ التَّرْوِیَةِ إِلَى الْعِرَاقِ وَ النَّاسُ یَرُوحُونَ إِلَى مِنًى وَ لَا بَأْسَ بِالْعُمْرَةِ فِی ذِی الْحِجَّةِ لِمَنْ لَا یُرِیدُ الْحَجَّ ؛(5)
امام حسین در ماه ذی الحجه عمره انجام داد . سپس در روز ترویه (هشتم) به سوی عراق حرکت کرد . کسی که نمی خواهد حج انجام دهد ،می تواند عمره انجام دهد .
بله، مسلماً حضرت در هنگام ورود به مکّه، عمره مفرده انجام داده ؛ چه بسا در طول اقامت چند ماهه خود در مکّه و احتمالاً در فاصله‏هاى مختلف، اقدام به انجام اعمال عمره کرده بود. اما انجام اعمال عمره مفرده، به معناى شروع اعمال حجّ نیست. شاید وقتی که خبر دار شد نیروهای مخفی یزید قصد ترور حضرت را در حرم دارند و تصمیم گرفت به سوی عراق حرکت کند، برای انجام یک عمره دیگر محرم شد و آن را تکمیل کرد و از احرام خارج شد .در روز ترویه یعنی هشتم ذی الحجه به سوی عراق از مکه خارج شد .
با وجود آن که یکى از علل انتخاب مکّه، داشتن فرصت مناسب براى تبلیغ دیدگاه خود بود؛ چرا در این شرایط زمانى ویژه - که اوج حضور حاجیان از سرتاسر نقاط مختلف در مکّه، عرفات و منا است و بهترین فرصت تبلیغى براى آن حضرت فراهم آمده است - ناگهان مکّه را ترک کرد؟
مى‏توانیم علل این تصمیم ناگهانى را چنین ذکر کنیم:
1- احتمال خطر جانى‏
از برخى عبارات امام - که در مقابل دیدگاه شخصیت‏هاى مختلفى که با بیرون رفتن حضرت از مکّه و حرکت به سوى کوفه مخالف بودند، ابراز شده - بر مى‏آید که امام ماندن بیش تر در مکّه را مساوى با بروز خطر جانى براى خود مى‏دانست؛ چنان ‏که در جواب ابن عباس مى‏فرماید: «کشته شدن در مکانى دیگر براى من دوست داشتنى‏تر از کشته شدن در مکّه است»(6)
نیز به عبداللَّه بن زبیر فرمود: «به خداوند سوگند! اگر یک وجب خارج از مکّه کشته شوم، براى من دوست داشتنى‏تر است تا آن که به اندازه یک وجب در داخل مکّه کشته شوم. به خداوند سوگند! اگر به لانه‏اى از لانه جانوران پناه برم، مرا از آن بیرون خواهند کشید تا آن چه را از من مى‏خواهند، به دست آورند» (7)
نیز به برادرش محمد حنفیه، به صراحت از قصد ترور یزید در محدوده حرم امن الهى نسبت به جان خود سخن به میان آورد .(8) بالاخره در بعضى از متون به صراحت سخن از این مطلب به میان آمده که یزید، عده‏اى را همراه با سلاح‏هاى فراوان براى ترور امام در مکّه فرستاد. (9)
2- شکسته نشدن حرمت حَرَم‏
در ادامه برخى از عبارات پیش گفته، تذکّر این نکته از سوى امام وجود داشت که نمى‏خواهد حرمت حرم امن الهى، با ریخته شدن خون او در آن شکسته شود؛ گرچه در این میان گناه بزرگ از آن قاتلان و جنایتکاران اموى باشد.
حضرت این مطلب را در برخورد با عبداللَّه بن زبیر و به گونه تعریض‏آمیز نسبت به او - که بعدها در مکّه موضع گرفته و لشکریان یزید حرمت حرم را خواهند شکست - به صراحت بیان مى‏دارد. ایشان در جواب ابن زبیر مى‏فرماید:.«پدرم (على) براى من نقل کرد که در مکّه قوچى است که به وسیله او حرمت شهر شکسته مى‏شود و من دوست ندارم که مصداق آن قوچ باشم».(10)

پی نوشت ها:
1. وقعه الطف ،ص147.
2 . وسائل الشیعه، ج 1، ص 246، کتاب حج، باب 7، ابواب العمرة ج 2 و 3.
3 . شیخ مفید ، الارشاد ج 2 ص 68 .
4و5. الکافی ج : 4 ص :536.
6.ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج 8، ص 159.
7.وقعة الطف، ص 152.
8.سید بن طاووس، لهوف، ص 82..
9.همان،ص82.
10 . ابن اثیر، الکامل فى التاریخ، ج 2، ص 546.

باسمه الهادی

نظری،گوشۀ چشمی یا اباعبدالله(ع)


عرفات است ولی هرکه بگوید يا رب

پاسخش از طرف کرب و بلا می آید........

[=comic sans ms]سلام

میگن هرکی میره کربلا اونم برای اولین بار

وقتی برمیگرده انگار که همش خواب بوده انگار توی رویا بوده حالا حالِ منم اینطوریه نزدیک یک هفته میشه که از کربلا برگشتیم ولی بیچاره تر از وقتی شدیم که کربلا رو ندیده بودیم..

کاش بازم قسمت بشه به همین زودی ها

و إن شاءالله روزیِ همه عاشقان و دلباختگان امام حسین(ع)


زور دارد که ببینم همه رفتند حرم

ومن از دور برای تو غزل میسازم

باز در تلخی ایام خودم رویای

"عرفه ،کرب وبلا" را چو عسل میسازم

ز راه آمده از خانه یِ خــدا برگرد
اگر خودم به تو گفتم بیا نیا برگرد

تو را به حیدر کرار بگذر از #کوفه
برای خاطر #خیرالنساء بیا برگرد

#يا_مسلم_ابن_عقيل_ع

#مناجاتـباـامامـحسین_علیه_السلام

به عشق خون خدا مبتلا شدن عشق است
به راه عشق و جنون آشنا شدن عشق است

چه می شود که شوم عبد خوب مولایم
ز قید و بند معاصی رها شدن عشق است

رضای حضرت حق در رضای ارباب است
ز دست ما دل مولا رضا شدن عشق است

مدال نوکری دوست روی سینه ی ماست
تصدق نظرش با بها شدن عشق است

شه و گدا چو به بزم حسین یکسانند
به بزم یوسف زهرا گدا شدن عشق است

صدای هر تپش قلب من حسین جان است
برای غربت او بی نوا شدن عشق است

به لطف مادرتان سینه زن شدم آقا
میان بزم شما مبتلا شدن عشق است

ز هیئت تو وزد بوی جنت الاعلی
اسیر گریه ی این روضه ها شدن عشق است

لباس مشکی کعبه نشان از این دارد
که تا ابد ز غمش در عزا شدن عشق است

شنیده ام که سرت را ز تن جدا کردند
به راه رهبر دین سر جدا شدن عشق است

به زیر سم ستوران اگر تنت افتاد
برای خاطر تو زیر پا شدن عشق است

تمام آبرویم را ز نوکری دارم
برای دلبر زهرا فدا شدن عشق است

زیارت تو شده خواب هر شبم آقا
مسافر حرم کربلا شدن عشق است

#محمد_مبشری

یا اباعبدالله

عید قربان شده و در عوض قربانی
ما به قربان تو رفتیم

در زیارت نامه حضرت عباس (علیه السلام)میخوانیم
:السلام علیک یاایهاالعبدالصالح.

در توضيح اين ويژگي(عبد صالح) بايد دانست:
انسانها در مشکلات و امتحانهای روزگار شناخته می شوند و قدر و منزلت خود را هم به خود و هم دیگران به اثبات می رسانند.
آیه شریفه، هدف خلقت انسانها را بیان می کند؛ می فرماید:
ما جن و انس را تنها برای عبادت خلق کردیم.(1)
باید دید عبادت به چه معناست؟ آیا عبادت یک سری اعمال و حرکات است که در آن قصد قربت و نزدیکی به معبود هستی نیست؟
اگر اینگونه باشد، عزازیل به فرموده امیرالمؤمنین در نهج البلاغه، شش هزار سال عبادت ظاهری کرد.(2)
عبادت از عَبَدَ است. عبد یعنی بنده؛ بنده در مقابل مولای خود اختیاری نمی بیند. بنده باید در بست مطیع مولایش باشد و از دستورات او سرپیچی نکند.
بنابراین هدف از خلقت انسان بندگی بوده است. و اینکه انسانها در دنیا مورد آزمایش قرار می گیرند. همین است که تمرین بندگی نموده؛ در برابر دستورات الهی مطيع محض باشند.
عباس علیه السلام به مقام بندگی، آن هم در حد اعلی، رسیده بود. در ادامه زیارت توضیح می دهد كه بنده کیست : «المطیع لله»؛ کسی که فرمانبردار دستورات الهی است؛ تکالیفش را درست انجام می دهد.
«و لرسوله»؛ مطیع پیامبر خدا نیز هست، بعد از پیامبر خدا مطیع اولی الأمر يعني امامان معصوم علیهم السلام: امام علي ، امام حسن و امام حسین بود؛ چرا كه در ادامه زيارت هست: «و لأمیرالمؤمنین و الحسن و الحسین».
وي مطیع محض امام زمانش بود تا نتيجتا به این جایگاه رسید. آن بزرگوار با امام حسين از مدینه خارج شد، به مکه آمد و از آنجا نیز راهی کربلا... تا عصر تاسوعا که برایش امان نامه آوردند. اما عباس نپذیرفت و فرمود: «لا حاجة لنا فی أمانكم...»؛ ما نیازی به امان شما نداریم؛ امان خدا بهتر است از امان فرزند سمیه. (3)
شب عاشورا هم وقتی امام حسین صلوات الله علیه اصحاب را مرخص کرد در حالی که خطاب به یارانش می فرمود:
اکنون از تاریکی شب استفاده کنید ... از این محل متفرق شوید و مرا با این قوم تنها بگذارید؛ زیرا اینان فقط با من کار دارند؛ ناگهان عباس از جا بلند شده و عرضه داشت:
«و لِمَ نفعل ذلک؟»؛ ما چنین کاری نمی کنیم! «لنبقی بعدک؟»؛ آیا بعد از تو زنده بمانیم؟ «لا أرانا الله ذلک أبدا»، خدا چنین روزی را نیاورد. (4)
اين ويژگي است كه او را بين شهداي كربلا ممتاز نموده؛ در روایتی از امام سجاد علیه السلام آمده است:
إن للعباس عندالله تبارک وتعالی لمنزلة یغبطه بها جمیع الشهداء یوم القیامه؛ یعنی عباس نزد خداوند متعال منزلتی دارد که روز قیامت تمام شهیدان (نمی فرماید انسانهای عادی) به مقام او غبطه می خورند.(5)
و همه این ویژگی ها در سایر شهدا نبود؛ گرچه آنان نیز جزو عباد صالح به حساب می آیند؛ ولی در مرتبه ای کمتر از مرتبه حضرت عباس (ع).
پي نوشتها:
1. ذاريات(51)، آيه56.
2. نهج البلاغة، ترجمه شهيدى، ص: 211، ناشر: شركت انتشارات علمى و فرهنگى‏،تهران‏،سال چاپ: 1378 ش‏
3. تاريخ الأمم و الملوك ، أبوجعفر محمد بن جرير الطبري ج‏5،ص:415 ، بيروت، دار التراث ، ط الثانية، 1387/1967.
4. همان، ج‏5، ص:419.
5. أمالي الصدوق، ص: 463، ناشر: اعلمى‏، مكان چاپ: بيروت‏،سال چاپ: 1400 ق‏.

عرفان درعرفه :

ساقیا می ده که آمد روز وصل
تا شود جان و دلم از غیر فصل
ساقیا این ساغرم لبریز کن
جام قلبم را ز می سر ریز کن
می نیوشم تا ببنم روی تو
با سر و جان آیم اندر کوی تو
جرعه جرعه نوشم از جام وصال
خوش ببنم جلوه ی نور هلال
روز عرفان است عارف می نیوش
در وصال حضرت جانانه کوش
جان و دل اندر ره اش قربانی کن
با بصیرت خویش را عرفانی کن
کربلا گر مسلخ عشاق شد
جان عالم سوی آن مشتاق شد
خاک آن از طور سینا شد فزون
رفت از هفتم فلک نورش برون
جرعه نوشیده ست از خون خدا
از حسین و اهل بیت سر جدا
زین سبب گفت آن عزیز تشنه لب
آن امام عشق و عرفان و ادب
گر شود این سر از این پیکر جدا
بی و سر و پیکر روم پیش خدا
سجده بی سر می کنم در نزد دوست
هر چه دارم پیشکش در پیش اوست
این بود جان مایه ی عرفان وعشق
تا ابد لرزیده زان کاخ دمشق

( 21/6/1395 = روز عرفه /1437)

اسئل الله الذی اکرم مقامک و اکرمنی ان یرزقنی طلب ثارک مع امام منصور من اهل بیت محمد صل الله علیه و آله
اللهم اجعلنی عندک وجیها بالحسین علیه السلام عله السلام فی الدنیا و الآخره
آقای من ، مولای من بزرگوارم خیلی دوستتان دارم
دستامونو رها نکنید
ای آرام جانم

كربلا غاضريه ، وادي طف ؟
اخرين منزل حسين اي واي
ديگر اينجا ز دست خواهد رفت
همهء حاصل حسين اي واي

در دل كودكان دل نگران
لحظه اي شوق اندكي سر زد
خيمه اي زد حسين و بعدش گفت
از مدينه حبيب مي ايد!

ماه تابان خيمهء خورشيد
فكر كمبود اب را ميكرد
در همين فكر بود كه اكبر
از شريعه دو مشك اب اورد

داخل خيمه خواهري ميزد
گيسوان رقيه را شانه
اشك شوق عمو بريزد با
خنده هاي عزيز دردانه

پشت خيمه حسين میگیرد
از ربابش سراغ اصغر را
با چه نازي گرفته خوابيده
شير دادي به اصغرم ايا؟
.
از زماني كه امدیم اينجا
بي قرار است طفل دلبندم
اي علمدار بعدي اسلام
دل به ايندهء تو ميبندم

چند روزي گذشت روز دهم
قصهء غصه هاي عاشورا
قصهء بي قراري زينب(س)
غصه و اه و زاري زهرا(س)
.
دل سقا به جوش امده بود
اب خيمه تمام شد ديگر
نالهء العطش شنيد انگار
به زبان امده علي اصغر

همه دشت كربلا ديدند
خواهري خسته و پريشان است
ناله ميزد براي بي رحمان
سر بريدن چقدر اسان است

دست و پا ميزدي غريبانه
دل مارا پر اه ميكردي
موقع سر بريدنت اقا
مادرت را نگاه ميكردي

مادرت لطمه ميزدو با اشك
ماجرا را بچشم خود ميديد
دشمنت ول كن تن تو نبود
چكمه را روي سينه ميكوبيد

اي شهنشاه بي سر زينب
روضه هايت كلافه ام كرده
ماجراهاي خانه خولي
چه بلايي سر من اورده

#عماد_بهرامی


#اربـاب_حسیـن_ع

گر بپرسی کی #بمیرم
با چہ #ذکری در #کجا؟

پاسخ آید یا #محرم ،
یا #حسین ، یا #کربلا

#لبیـڪ_یـا_حســـیـن_ع



#امام_حسین_ع_مناجات

عاشق فقط به دیده ی گریان دلش خوش است
هجران زده به حال پریشان دلش خوش است

عشق است هرچه را بپسندی برای من
دلداده ات به غربت و هجران دلش خوش است

"گفتی بسوز در غم من...اِی به روی چشم"
دلسوخته به لذت درمان دلش خوش است

با فقر محض آمدنم عیب و نقص نیست
وقتی که مور هم به سلیمان دلش خوش است

محتاج یک نگاه کریمانه ی تو ام
قحطی زده به قطره ی باران دلش خوش است

در پشت در نشستن من بی دلیل نیست
سائل فقط به لطف کریمان دلش خوش است

با دست مهربان خودت لقمه ای بگیر
خیلی گدا به لقمه ای از نان دلش خوش است

اینجا بساط شاه و گدا فرق می کند
اینجا خود کریم به مهمان دلش خوش است

گیرم که خشک هم بشود چشم نوکرت
بر ابر رحمت تو کماکان دلش خوش است

می گفت عاشقی که زیارت نرفته بود
تنها به لطف شاه خراسان دلش خوش است

وقتی دلت گرفت فقط فابک للحسین
نوکر به روضه ی شه عطشان دلش خوش است

ای شهریار نیزه نشین آیه ای بخوان
دردانه ات به آیه ی قرآن دلش خوش است

#لبیـڪ_یـا_حســـیـن_ع
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرج

دنیا ، اگر چہ مثل
گلستان ، برای من

منهای کربلایت
بہ دردم نمی خورد

حسین (ع)خودش تنها نبود که یک روز او را کشتند و سر از بدنش جدا ساختند ، بلکه حسین یک مکتب است . باید همیشه یادش را زنده نگه داشت تا مکتبش زنده بماند. باید همیشه از مردم اشک گرفت و مرد را گریاند، همان طورى که پیامبر و ائمه اطهار(ع)فرمودند: باید براى امام اشک گرفت و اشک ریخت ، امّا نه مثل اشک در مصیبت یک مظلوم و ستمدیده ، بلکه در مصیبت یک قهرمان باید او را به یاد بیارویم و اشک بریزیم تا روح قهرمان در روح ما پیدا شود و احساسات قهرمانى پیداکنیم تا به اندازه اى نسبت به حق و حقیقت غیرت پیدا کنیم و ما هم عدالت خواه شویم و با ظلم و ظالم نبرد کنیم وآزادى خواه شویم و عزّت نفس و شرف انسانیت پیدا کنیم .(1)
حسین (ع)مثل ما یک تن و یک شخص نبود که روزى کشته شده است و دیگر لازم نباشد از او یادى کنیم ، بلکه یک مکتب است که باید با یاد او مکتبش را زنده نگه داریم . بر سر و سینه زدن یکی از نمادهای عزاداری است و عزا داری برای امام حسین فرهنگ ساز است و فواید بسیاری دارد.

پی نوشت‌ها:
1. شهید مرتضی مطهری ، شهید (ضمیمه قیام و انقلاب مهدی) ص 117- 118 . شهید مطهری ،مجموعه آثار، ج 17 ص 28.

نقش است بہ روے لب مهتاب #سلامے
شـدذڪر لـبِ هر دڸِ بے تاب؛سلامے

اے فطرس فردوس در ایـن #صبح_حسینے
از مـا برسـان محضـرِ #اربـاب_سلامے

امام حسين عليه السلام :

إنَّ شيعَتَنا مَن سَلِمَت قُلوبُهُم مِن كُلِّ غِشٍّ وَغِلٍّ و َدَغَلٍ

بى گمان شيعيان ما دل هايشان از هر خيانت، كينه،وفريبكارى پاك است.

بحارالانوا-ج65، ص156

دستم بگیر و تا حرم خود مرا ببر
ارباب من! دو مرتبه این برده را بخر

دست مرا بگیر و مبادا رها کنی
بازار ها همیشه شلوغ اند ای پدر

با اینکه قد کشیده و مردی شده ولی
از گم شدن دو مرتبه می ترسد این پسر

ردم نکن فقط، دل من قول میدهد
نزدیک می شود به تو امسال بیشتر

اصلا بیا و صاحب دل های ما بشو
نگذار تا همیشه بمانیم در به در

ما شکر می کنیم خدا را که نوکریم
اما چه شد " کَذٰلِکَ نَجْزي لِمَنْ شَکَر "؟

پاداش ما فقط سفر کربلای توست
ما را تو را به جان رقیه حرم ببر

یک سو حسین و سوی دگر هم برادرش
این است معنی " جُمِعَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَر "

#سید_مهدی_وزیری

ارباب

داریم با حسین حسین پیـر می شویم...
خوشحال از این جوانی از دست داده ایم

مشعلم روضه و پروانه شدن می ارزد
”شبِ جمعه” شده دیوانه شدن می ارزد

”مادرت” آب شد از بس، به حرم آمد و رفت
”کربلا” سوخته ، ویرانه شدن می ارزد

مرغ مهاجریم به هوای حسین٬ آه
آیا شود که گوشه چشمی به ما کند؟

قدم به راه بیابان نزن، به کوفه نیا
بیا به کوفه ولی بی کفن به کوفه نیا

نشسته اند به پای شُرِیح و بعد از آن
به فکر بردن سر از بدن ، به کوفه نیا

راستي آقا، دلِ سنگ به كارتان نمی‌آيد؟
مثلا براي سنگ فرشِ حرمت شدن!

این کاسه های اشک دو تا چشمه شفاست
این آب گرمِ چشمه تنزیهی خداست

کم حرف می زنیم و فقط گریه می کنیم
چون اشک صادقانه ترین گفتگوی ماست

سرگرم دیدن " من و ما " هم نمی شویم
در بین گریه ها سر ما گرم کربلاست

اینجا حسینه است ؛هوایش بهشتی است
اینجا نفس بکش که هوایش پر از خداست

اینجا به روی عرش الهی نشسته ایم
چون بال جبرییل خدا فرش این عزاست

آقا دو دست ما و سر زلف نیزه ات
زلفی که روی دست خدا سمت ما رهاست

#رحمان_نوازنی

⚜حسین جان....

ذکر نام تو کنم در همه جا، چون گویند

هر کجا نام تو آید، حرم توست حسین...

#از_دور_سلام

)
فرات نهری است در سرزمین کربلا که حادثه عاشورا نزدیک آن اتفاق افتاده و امام حسین(ع) و یارانش لب تشنه در کنار آن شهید شدند.
فرات نهر مقدسی است که بر اساس برخی روایات، دو ناودان از آب بهشت بر آن می‌ریزد . نهری است پر برکت . کودکی که کامش را با آب فرات بردارند، دوستدار اهل بیت می‌شود.(1) همچنین مستحب است برای زیارت امام حسین(ع)، از آب فرات غسل زیارت کنند که موجب آمرزش گناهان است.(2)
روز عاشورا، حضرت عباس برای آب آوردن برای کودکان تشنه به نهر فرات رفت که در بازگشت در کنار همین نهر (علقمه) دستان مبارکش قطع شد.
از نظر جغرافیایی فرات، شطی است در مغرب کشور عراق و متشکل از دو شعبه «قره‌سو» و «مرادچای» است که سرچشمه آن ها، نزدیک رود «ارس» در ارمنستان ترکیه، قرار دارد. زمانی که دو شعبه به هم می رسند، فرات به رود «دجله» نزدیک می‌شود، ولی مجدداً از یکدیگر دور شده، «دجله» متوجه جنوب شرقی شده و فرات به سمت مغرب می‌رود .سپس در نزدیکی خلیج فارس «فرات به «دجله» می‌رسد که هر دو به نام «شط العرب» خوانده می‌شوند و به خلیج فارس می‌ریزد. طول رودخانة فرات حدود 2900 کلیومتر است. بابل پایتخت قدیم عراق در ساحل آن بنا شده بود.(3)

پی‌نوشت‌ها:
1. سفینه البحار، واژه «فرات».
2. همان.
3. فرهنگ فارسی معین؛ واژه « فرات »

آیت الله بهجت ؛

فردای قیامت که هیچ چیز از انسان نمی‌خرند ،
اشک بر سید الشهدا «علیه‌السلام» را مثل دانه دُرّی برایش نقد می‌کنند.
رحمت واسعه ، ص ۲۵۷

سلام آقا من شاعر نیستم ک شعر برات بگم اما بزار ب زبون خودم برات بنویسم تسبیحم اومد یعنی میشه خودمم بیام دلم تنگه خودت کمکم کن تو خیلی عزیزی برا خدا حواست ب منم باشه

مجنون شدم که لیلی لیلای من شوی
مهمان شبی به خیمۀ صحرای من شوی

در قاب اشکها بنوشتم ((حسین،عشق))
زیباترین نگار دل آرای من شوی

عالم به هم بریزم از این سوز ناله ام
وقتی که تو ترنم آوای من شوی

عبدالحسینم و به جهان فخر می کنم
یک عمر نوکرم که تو آقای من شوی

خود را زدم به مردن، که از اینجا گذر کنی
عشقت اگر کشید مسیحای من شوی

داغت بکوب بربدنم معتبر شوم
آواره آمدم که تو ماوای من شوی

چشمت بگیرد بخری گر مرا حسین
تو آبروی این دل رسوای من شوی

لذت در این بود که شوم ذبح مقدمت
من دست وپا زنم به تماشای من شوی

جان می دهم فقط به امید محبتت
تا ضامن شفاعت عقبای من شوی

گر کربلا ندیده بمیرم، دعا کنم
در جنه الحسین پذیرای من شوی

گر میزنی به چوب فراغت مرا مزن
خاکم ز کربلاست مدد شاه بی کفن

✨من #نوکرحسینـم وعشقـم مُحـَرَّم است
من بنده ی حقیرم و او اسم اَعظم ‌است

✨تـا زنده‌ام به درگه وی بندگـی کنـم
هـرکس بُوَد #گدای_حسین، شاه‌عالَم است

#السلام_علیک_یا_اباعبدالله ❣