#مناجات_با_امام_حسین_علیه_السلام ذاتا مقابل غم تو بی اراده ام از داغ روضه های تو از پا فتاده ام دستم مقابل کس و ناکس دراز نیست من روی پای نوکری ام ایستاده ام دست مرا به مجلس خود بند کن حسین یک کار دست من بده ، تا خود نداده ام من را سیاه لشکر بزم غمت بکن در امر گرم کردن آن فوق العاده ام ما دسته جمع ، کارگر روضه ات شدیم باشد غلام تو همه ی خانواده ام پشتم شکست ، از غم فکری که کرده ام ... آقا !! نگویی ام که بِلا استفاده ام !! تو شاه عالمی و همه زیر دست تو من هم گدای زار و نگونبخت و ساده ام احوال نوکریِ مرا هم مرور کن چون نامه ای مقابل تو سرگشاده ام ای کاش ، اربعین بشود قسمتم که باز بینم که در مسیر حرم بین جاده ام در آن مسیر ، جان خودت عشق میکنم با خستگی و تاولِ پای پیاده ام #رضا_قاسمی
لبخَندخُدا بَسته به لَبخَندحُسین است❣/ پَس باش پی آنچه،خوشایَندحُسین است❣/ تَعریفِ مَن ازعشْق هَمان بودکه گُفتَم❣/ دربَندکَسی باش که دربند حُسین است❣/ السلام علیک یا ابا عبدالله ✨✨✨
چرا حضرت امام حسین(ع) خانوادهاش را هنگام خروج از مدینه همراه خود برد؟
قیام مقدس امام حسین(ع) دو چهره دارد که بر اساس آن، کارها تقسیم شد: یکی جانبازی، فداکاری و
«شهادت»، دیگری « پیام رسانی». نقش اساسی زنان در وظیفه دوم، تبلور یافت. البته زنان در تربیت رزمندگان و تشویق آنان نیز نقش ایفا کردند؛ اما وظیفه اساسی آنان، «پیامرسانی» بود.
در باره نقش زنان در تبلیغ نهضت حسینی و اسلام، ابتدا دو مقدمه را باید بیان کرد:
1- طبق روایات، تمام کارهای سیدالشهدا(ع) روی حساب بود و علت این که به رغم آگاهی از خطرات سفر، اهل بیت را همراه خود به کوفه برد، الهامی بود که خود حضرت در پاسخ برادرش محمد حنفیه بیان میکند:«ان الله شاء انیراهنّ سبایا؛ خداوند چنین خواستهاست که آنان (اهلبیت) به اسارت برده شوند.» (1)
در حقیقت امام(ع) با این کار، مبلغان خود را به شهرهای مختلف و حتی به قلب حکومت دشمن فرستاد و پیام خود را به گوش همگان رساند.
2- در حادثه کربلا، مردان و زنان هر دو مسئولیت و نقش دارند؛ ولی هر یک در مدار خود و بدون خارج شدن از حریم خویش.
نقش مردان در حادثه عاشورا جانبازی و شهادت است و نقش و مسئولیت زنان و کودکان و باقی ماندههای قافله کربلا پیام رسانی است. پیام رسانی و حراست به خصوص با حضرت زینب(س) بود که از عصر عاشورا به بعد تجلّی پیدا میکند و تمام کارها از این پس به او واگذار میشود. او در مقابل پیکر مطهر امام، کاری میکند که دوست و دشمن به گریه در میآیند و در واقع اولین مجلس عزاداری امام حسین(ع) را برپا میکند. از امام سجاد(ع) و دیگر زنان و کودکان، پرستاری میکند و در مقابل دروازه کوفه با سخنرانی خود، شجاعت علی(ع) و حیای فاطمه(س) را در هم میآمیزد و خطابههای عالی علوی را به یاد مردم میآورد و مردم کوفه را نسبت به کاری که انجام داده بودند، هشدار میدهد. این است زنی که اسلام میخواهد. شخصیت رشد یافته اجتماعی در عین حیا و عفت و رعایت حریم.(2)
همراهی خانواده امام حسین(ع) در حادثه عاشورا میتواند به جهت عوامل زیر باشد:
1- پیام رسانی: اگر به تاریخ اسلام بنگریم ،خواهیم دانست که در حوادث تاریخی زنان و مردان هر دو نقش داشتهاند، ولی مرد در مدار خود و زن نیز در مدار خویش؛ در کنار رسول خدا حضرت خدیجه و در کنار امام علی حضرت فاطمه را میبینیم که مسئولیتهای اجتماعی را به خوبی انجام میدادند. در نهضت مقدس حسینی، نقش حضرت زینب را بسیار برجسته و اساسی مشاهده میکنیم.
انقلاب امام حسین(ع) تا عصر عاشورا مظهر خون و شهادت بود و رهبری و پرچمداری بر عهده ایشان قرار داشت. پس از آن، بخش دوم به پرچمداری امام سجاد(ع) و حضرت زینب(س) آغاز گردید. آنان با سخنان آتشین خود، پیام انقلاب و شهادت سرخ حضرت سیدالشهدا و یارانش را به آگاهی افکار عمومی رسانیدند و طبل رسوایی حکومت پلید اموی را به صدا درآوردند.
با توجه به تبلیغات بسیار گسترده و دامنهداری که حکومت اموی از زمان معاویه، علیه اهلبیت(ع) - به ویژه در منطقه شام به راه انداخته بود - بیشک اگر بازماندگان امام حسین(ع) به افشاگری و بیدارسازی نمیپرداختند، دشمنان اسلام و مزدوران قدرتهای وقت، نهضت بزرگ و جاویدان آن حضرت را در طول تاریخ، کم ارزش و چهره آن را وارونه نشان میدادند.
اما تبلیغات گسترده بازماندگان حضرت سیدالشهدا(ع) در دوران اسارت - که کینهتوزی سفیهانه یزید چنین فرصتی را برای آنان پیش آورده بود - اجازه چنین تحریف و جنایتی را به دشمنان نداد. ضرورت حضور و نقش بازماندگان عاشورا، با بررسی و مطالعه در حکومت امویان بر شام، بیش از پیش روشن میشود.
2- بی اثر سازی تبلیغات دشمن: شام از آن روز که به تصرف مسلمانان درآمد، تحت سیطره فرمانروایانی چون خالد پسر ولید و معاویه پسر ابوسفیان قرار گرفت. مردم این سرزمین، نه سخن پیامبر(ص) را دریافته بودند و نه روش اصحاب او را میدانستند و نه اسلام را دستکم آنگونه که در مدینه رواج داشت، میشناختند؛ البته 113 تن از صحابه پیامبر اکرم(ص) یا در فتح این سرزمین شرکت داشتند، و یا به تدریج در آنجا سکونت گزیده بودند؛ ولی بررسی زندگینامه این افراد نیز روشن میکند که جز چند تن، بقیه آنان برای مدت کمی محضر پیامبر گرامی اسلام(ص) را درک کرده و جز یک یا چند حدیث، روایت نکرده بودند.
گذشته از آن، بیشتر این افراد در طول خلافت عمر و عثمان تا آغاز حکومت معاویه، وفات کردند و در زمان قیام امام حسین(ع) تنها یازده تن از آنان زنده بود و در شام به سر میبردند.
اینان مردمانی در سنین هفتاد تا هشتاد بودند که گوشهنشینی را بر آمیختن با توده ترجیح داده و در عامه مردم نفوذی نداشتند. در نتیجه نسل جوان آن روز، از اسلام حقیقی چیزی نمیدانستند. شاید در نظر آنان، اسلام هم حکومتی بود مانند حکومت کسانی که پیش از ورود اسلام بر آن سرزمین فرمان میراندند! تجمّل دربار معاویه، حیف و میل اموال عمومی، ساختن کاخهای بزرگ، تبعید و زندانی کردن و کشتن مخالفان، برای آنان امری طبیعی بود؛ زیرا چنین نظامی نیم قرن سابقه داشت و کسانی بودند که میپنداشتند آنچه در مدینه عصر پیامبر گذشته، نیز چنین بوده است.(3)
معاویه حدود 42 سال در شام حکومت کرد و در این مدت نسبتاً طولانی، مردم شام را به گونهای پرورش داد که فاقد بصیرت و آگاهی دینی باشند و در برابر اراده و خواست او، بیچون و چرا تسلیم شوند.(4) معاویه در طی این مدت، نه تنها از نظر نظامی و سیاسی مردم شام را تحت سلطه خود قرار داد که از نظر فکری و مذهبی نیز مردم آن منطقه را کور و کر و گمراه بار آورد تا آنچه او به اسم تعلیمات اسلام به آنان عرضه میکند، بیهیچ اعتراضی بپذیرند.
حکومت پلید بنیامیه با تبلیغات زهرآگین و کینه توزانه، خاندان پاک پیامبر را در نظر مردم شام منفور جلوه داد. در مقابل، بنیامیه را خویشان رسول خدا و نزدیکترین افراد به او معرفی کردند؛ به طوری که پس از پیروزی قیام عباسیان و استقرار حکومت ابوالعباس سفّاح، ده تن از امرای شام نزد وی رفتند و همه سوگند خوردند که تا زمان قتل مروان (آخرین خلیفه اموی)، نمیدانستیم که رسول خدا(ص) جز بنیامیه خویشاوندی داشت که از او ارث ببرند.(5)
بنابراین، جای شگفتی نیست اگر در مقاتل میخوانیم: به هنگام آمدن اسیران کربلا به دمشق، مردی در برابر امام زینالعابدین(ع) ایستاد و گفت: سپاس خدایی را که شما را کشت و نابود ساخت و مردمان را از شرّتان آسوده کرد! حضرت کمی صبر کرد تا شامی هر چه در دل داشت بیرون ریخت؛ سپس با تلاوت آیاتی مانند:
«إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت و یطهرکم تطهیراً؛ بیشک خداوند میخواهد هرگونه پلیدی را از شما اهل بیت ببرد و شما را پاک سازد» فرمود: این آیات در حق ما نازل شده است. پس از آن بود که مرد فهمید آنچه درباره این اسیران شنیده، درست نیست. آنان خارجی نیستند؛ بلکه فرزندان پیامبر هستند؛ و از آنچه گفته بود، پشیمان شد و توبه کرد.(7)
بنابراین با حرکت منزل به منزل خاندان امام و خطبهها و روشنگریهای امام سجاد(ع) و حضرت زینب(س)، تحریفات چندین دهه بنیامیه - حتی در «شام» به عنوان مرکز خلافت دشمنان - بی اثر شد.
3- افشای ماهیت ستمگران حاکم: بُعد دیگر علت حضور خاندان امام، نشان دادن چهره سفّاک، بیرحم و غیرانسانی یزید و حکومت وی بود. یکی از عوامل مؤثر در پذیرش پیام از سوی مردم و رساتر بودن تبلیغات از سوی پیامآوران، عنصر مظلومیت است. از این رو برخی از جناحها، گروهها و احزاب سیاسی هنگام تبلیغات برای نفوذ بیشتر در اذهان مردم و افکار عمومی، مظلومنمایی میکنند؛ چون انسان، فطرتاً از ظلم و ظالم بیزار و متنفر است، همچنانکه مظلوم، محبوب و حداقل مورد توجه عواطف و احساسات مثبت مردم است.
در حادثه کربلا، نه مظلومنمایی؛ بلکه حقیقت مظلومیت با فداکاری اهل بیت آمیخته شد و آنان پیام سالار شهیدان و اصحاب را با عالیترین صورت به همه مردم ابلاغ کردند؛ به گونهای که امروز نیز صدای آنان، در وجدان بشریت به گوش میرسد.
خردسالان و زنان، که نه سلاح جنگی داشتند و نه توان رزم؛ ولی با قساوتبارترین شکل ممکن مورد ضرب و شتم و هتک حرمت و آزردگی عواطف و احساسات قرار گرفتند. طفل شش ماهه با لبهای تشنه در کنار شط فرات جان داد؛ دخترک خردسال کنار پیکر خونین و قطعه قطعه پدر کتک خورد؛ خیمههای آنان به آتش کشیده شد و... این عوامل در ابلاغ پیام و افشای ماهیت حکومت یزید، کمتر از شهادت و جانبازی اصحاب نبود. «صدای العطش» طفلان امام حسین و قنداقه خونین علی اصغر(ع) است که آن شمشیرزدنها و خونهای ریخته شده را زنده نگه داشته است.
امام سجاد(ع) در شام همین که خواست دستگاه بنیامیه را رسوا کند، فرمود: پدرم امام حسین(ع) را با قطعه قطعه کردن، شهید کردند. همچون پرندهای در قفس، پر و بال او را شکستند تا جان داد.
اگر امام سجاد(ع) میفرمود: «پدرم را شهید کردند»، در چشم مردم شام - که شناخت عمیقی نسبت به اهل بیت نداشتند - خیلی مهم نبود؛ زیرا میگفتند: «در جنگ، افرادی کشته میشوند و یکی از آنان حسین بوده است».
امام سجاد(ع) فرمود: اگر قصد کشتن دارید، چرا این گونه کشتید؟ چرا مثل پرنده بدنش را پاره پاره کردید؟ چرا کنار نهر آب، او را تشنه کشتید؟ چرا او را دفن نکردید؟ چرا به خیمههای او حمله کردید؟ چرا کودک او را شهید کردید؟ این کلمات به قدری نزد افراد غیرقابل خدشه بود که شام را طوفانی کرد و جنبش فکری و فرهنگی، علیه رژیم اموی به راه انداخت.
یزید میخواست با کشتن مردان و به اسارت کشیدن خاندان اهلبیت، همه حرکتها را در نطفه خفه کند؛ به طوری که همگان از چنین سرنوشتی ترسان و بیمناک باشند و خود بر اریکه قدرت تکیه بزند. اما قیام با عزت امام و پیام رسانی افشاگرانه و مظلومانه خاندان او، هستههای ظلمستیزی را برای خونخواهی امام حسین(ع) و از بین بردن بنیامیه در نقاط مختلف سرزمینهای اسلامی به وجود آورد.
پینوشتها:
1. سید بن طاووس، لهوف ،ص94؛ بحارالانوار، ج 44، ص 364.
2. مرتضی مطهری ،مجموعه آثار، ج 17، ص 395-409.
3. سید جعفر شهیدی، قیام امام حسین(ع)، ص 185.
4. محمد ابراهیم آیتی، بررسی تاریخ عاشورا، ص 47.
5. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 7، ص 159.
6. احزاب (33)، آیه 33.
7. اخطب خوارزمی، مقتل الحسین(ع)، ج 2، ص 69؛ لهوف، ص 238-239.
8. مقرم، مقتل الحسین ، ص300.
قضيه كربلا طورى است كه هركس در هرمرتبه از ايمان و عقيده باشد و آن پيشامدها را توجه كند بالأخره او را متأثر مىكند. شيخ شوشترى (عليهالرحمه) مىفرمايد: هركسى را مصيبتى متأثر مىكند و حسين عليه السلام داراى انواع و اقسام مصيبتها است كه هركس لااقل به مصيبتى از آن متأثر مىشود و مقدمه كشش و رحمتى برايش مىگردد. برخى از مصيبت جوان و برخى از شيرخوار و برخى از مصيبت برادر و ...
قیام حسین مظهر نبرد حق بر علیه باطل بود. قیام الهی بود که هر چه زمان میگذرد، تبلوری بیشتری پیدا کرده و آموزهای آن روشن تر میشود.
امام حسین یکی از اهداف قیام خود را اقامه و حفظ ارزشهای راستین دین اسلام بیان میکند. زیرا بعد از پیامبر و دوران رهبری ایشان بر جامعه اسلامی، به علت مسائل و مشکلات پیش رو بدعتهای جدیدی در دین و سنت پیامبر اکرم به وجود آمده بود. بدعتهای جدید خود موجب انحراف در جامعه اسلامی شده بود. از این رو جامعه اسلامی از مسیر اصلی خود دچار انحراف شده و نیاز به اصلاحات اساسی داشت. از این رو امام حسین(ع) از خلفای زمان بیعت نکرده تا این انحراف را آشکار سازند. بنابراین یکی دیگر از اهداف امام حسین، انگیزه اجتماعی و اصلاح فرهنگی اوضاع و شرایط حال جامعه بود. تا بدین طریق به جهل زدایی عامه مردم بپردازند و ایشان را با انحرافهای آشکار در جامعه آشنا سازند.
دستاوردهای این قیام به اختصار عبارتند از:
1. زنده نگه داشتن دین اسلام
اولین دستاورد قیام امام حسین(ع) زنده نگه داشتن اسلام بود، در طول پنجاه سال پس از پیامبر، بنی امیه و همدستانشان، کوشیدند تا اسلام را، پله پله و به تدریج، از محتوا تهی کنند و به صورت مجموعه ای از شعائر عبادی، احساسات فردی، عقاید ذهنی و ظواهر و قالبهایی بی روح درآورند.
2. متزلزل کردن کاخ ستم
مشیت الهی بر آن است که حق رو به تعالی و تکامل رود و باطل رو به انحطاط و نابودی. پایه کاخ بنی امیه بر ستمگری گذاشته شده بود و لذا تدابیری که امویان، قبیله ستم، برای استوار گردانیدند پایه های خویش اتخاذ کردند همه به تزلزل و از هم پاشیدن آن انجامید. نخستین فریاد به لرزه درآورنده را شیرزن کربلا، زینب(س) در کوفه سر داد و دومین فریاد را هم او در کاخ سبز دمشق، و فریاد قطعی و نهایی را امام زین العابدین(ع) در همان جا بر سر ستمگران فرو کوفت. این کاخ، خود رو به ویرانی می رفت و این فریادها به روند ویران شدن شتاب بخشید. جنبشهای بعدی، از قیام مختار گرفته تا نهضت بنی عباس، همگی بر ویرانه فرود آمد و سرانجام بنی امیه به سقوط مواجه گردید.
3. الگو قرار گرفتن برای انقلابهای پس از عاشورا
یکی دیگر از پیام و دستاوردهای نهضت عاشورا که موجب انقلابها و شورشهای ضد طاغوتی در قرون گوناگون شده و جنبشهای فراوان حقطلبانه و اصلاحی را در تاریخ اسلام و جهان معاصر به وجود آورد.
4. وحدت کلمه و محور همبستگی امت اسلامی
مجلس عزا وسوگواري براي امام حسين(ع) مايه وحدت بين مسلمانان ودوستداران اهل بيت(ع) است، بايد از اين مجالس درس وحدت گرفت وبه طبل وحدت نواخت نه بر تفرقه وجدايي امت اسلامي.
ابراهیم علیه السلام در کربلا
حضرت ابراهیم خلیل الرحمن درحالی که بر اسبی سوار بود و از سرزمین کربلا می گذشت اسبش لغزید و ایشان از مرکب افتاد و سرش شکست و خون جاری شد شروع به استغفار نمود و عرضه داشت: خدایا چه خطایی از من سرزد؟
جبرئیل نازل شد و عرضه داشت: ای ابراهیم خطایی از تو سرنزده و گناهی نکرده ای لکن این مکان جایی است که پسر پیغمبر خاتم و پسر سید اوصیا را می کشند. خون تو موافق خون او جریان یافت. ابراهیم پرسید: قاتل او کیست؟ جبرئیل گفت: لعنت شده اهل آسمان ها و زمین، قلم بر لوح جریان یافت و بی اختیار بر قاتل او لعن فرستاد. خداوند به خاطر این لعن به قلم وحی نمود با این لعنی که کردی تو مستحق ثنا هستی.
ابراهیم دست به سمت آسمان بلند کرد و یزید را بسیار لعنت نمود و در همین حال مرکب ابراهیم با زبان فصیح آمین گفت. اسب گفت: ای ابراهیم من افتخار می کنم که راکبی چون تو دارم هنگامی که لغزیدم و زمین خوردی و تو از پشت من افتادی خیلی خجالت کشیدم و سبب لغزش من یزید ملعون بود.
چرا ائمه اطهار اصرار داشتند که عزای حسین علیه السلام زنده بماند؟ حسین بن علی، خود دلیل نهضت را بیان کرده است:
آیا نمی بینید که به حق عمل نمی شود و از باطل نهی نمی شود؟! در چنین وضعی مومن به لقای خدا سزاوار است.
حسین علیه السلام می گوید من نهضت کرده ام برای امر به معروف، برای این که دین را زنده کنم، نهضت کرده ام برای این که با مفاسد مبارزه کنم...
علت توصیه شدن به زنده نگهداشتن عزای حسین بن علی؛ مقدس بودن آن قیام است. چون امام با قیامش مکتبی به وجود آورد که می خواستند مکتبش زنده بماند. هرگز نمونه ای از یک مکتب عملی در دنیا پیدا نمی شود که نظیر مکتب حسین بن علی علیه السلام باشد. اگر شما نمونه حسین بن علی را پیدا کردید، آن وقت بگویید چرا ما هر سال باید یاد حسین بن علی را تجدید کنیم؟!
نظیر آنچه که در حسین بن علی در حادثه عاشورا، از ایمان کامل به جهان دیگر، از رضا و تسلیم، از صبر، از مردانگی، از طمانینه نفس، از ثبات و استقامت، از عزت و کرامت نفس، از آزادیخواهی و آزادی طلبی، از این که در فکر انسان باشد، از این که در خدمت انسان باشد، اگر در دنیا نمونه ای پیدا کردید، آن وقت بگویید چرا ما نام حسین بن علی را زنده کنیم؟
(بدیل و مثال ندارد) برای این است که پرتوی از روح حسین بن علی بر روح ما و شما بتابد. اگر اشکی که ما برای او میریزیم، در مسیر هماهنگی روح ما باشد، پرواز کوچکی است که روح ما با روح حسینی می کند.
اگر ذره ای از همت و غیرت او، ذره ای از حریت و ایمان او، ذره ای از تقوای و توحید او در ما بتابد و چنین اشکی از چشم ما جاری شود، آن اشک بی نهایت قیمت دارد.
اگر گفتند به اندازه بال مگس، باز هم یک دنیا ارزش دارد. باور کنید!! اما نه اشکی که برای نفله شدن حسین باشد، بلکه اشکی که برای عظمت حسین باشد، برای شخصیت حسین باشد.
اشکی که نشانه ای از هماهنگی با حسین بن علی و پیروی کردن از او باشد، یک بال مگسش هم یک دنیا ارزش دارد.
شهید مطهری «حماسه حسینی»«مجموعه آثار» ج 17، چ دوم صدرا صفحه 32.
داستان توبه جناب حر در کربلا شنیدنی است و بارها چه بسا شنیدهاید. او به لشکر امام حسین علیه السلام پیوست و با شهادت در این سپاه در ساعتی از اوج فلاکت به اوج رستگاری رسید.
همانطور که امام حسین علیه السلام، جناب حر را با آغوش باز پذیرفت و از خطای وی درگذشت و از خدای سبحان برای او طلب مغفرت فرمود، پیروان سیدالشهداء علیه السلام هم باید همین سبک را در زندگی روزمره خود اعمال نمایند. از یک تصادف ساده دو خودرو در خیابان گرفته که متأسفانه گاهی به زد و خورد عجیب و بزرگ تبدیل میشود تا ناملایمات بین زن و شوهر در زندگی خانوادگی باید تمرین کنیم که یکدیگر را ببخشیم تا خدای سبحان هم ان شاء الله بر ما سخت نگیرد و این همان وعده قرآن کریم در سوره مبارکه نور هم هست.
امام صادق عليه السلام:
(( هر کس که خدا خير خواه او باشد، محبت حسين (عليه السلام) و زيارتش را در دل او مي اندازد .))
وسائل الشيعه، ج 10، ص 388
سلام و عرض ادب .....
حتی اگر طلبیده نشود؟!!
طلبیدن به معنای خواست متقابل نیست؟!!!
اینکه ما ارادت داشته باشیم و شوق زیارت ولی طلبیده نشیم چه فایده ای داره؟!!
تا خواست حضرت نباشه و نپذیرن به عنوان زائر در واقع خواست ما هیچه....
منظورم این هست که خواسته قلبی ما به چه دردی میخوره وقتی حضرت نمیخوان
مهم خواست حضرته که بطلبن و اجازه زیارت بدن و اگر این اتفاق بیفته یعنی ایشون عنایت دارن وگرنه ....
درسته؟؟؟؟؟!![/]
#امام_حسین_علیه_السلام
حالی برای روضهٔ آقا درست کرد
اشکی چکید و عالم معنا درست کرد
داغت نشست کنج حسینیهٔ دلم
وقتی خدا برای غمت جا درست کرد
دیدم به زیر پای تو ای کشتی نجات
زمزم به جوش آمد و دریا درست کرد
چون تشنهٔ نگاه برادر شدی؛ چه خوب-
دست ادب برای تو سقّا درست کرد
درمان رسید و اسم تو نِعمَ ٱلطّبیب شد
چشم ِ تو را گرفت و مسیحا درست کرد
بیراهه رفته را کرَمت کرد سر به راه
اصلا خدا به عشق تو دل ها درست کرد
با اشتیاق کعبهٔ شش گوشه آفرید
محض طواف روی ِ تو ما را درست کرد
دستت همین که دید به پابوس دلخوشم
پای برات آمد و امضا درست کرد!
#مرضیه_عاطفی_سمنان
▪️
مـنزلگه عشـاق دل آگـاه حسینن است
بیراهه نرو ساده ترین راه حسین است
از مــردم گمـراه جهـان راه مجـویید
نزدیکترین راه به الله حسین است
حسین جان؛
ايستاده ام كه بنويسم غصه هادارم
دوباره شوق سفر سوی كربلا دارم
﷽
❀
#حسین_جان
لطیف تر ز گل #یاس
#کودکان توأند
کہ #حقشان بہ دل
#خارها دویدن نیست
عالم #مُحرم اسٺ سلامُ علےالحسین
ایـטּ ذڪر عالم اسٺ سلام علے الحسیـטּ
واجب شده اسٺ در همہ جا شعر محٺشم
باز ایـטּ چـہ ماٺم اسٺ سلامُ علے الحسین
امام صادق علیه السلام :
هر کسی زیارت عاشورا بخواند شب اول قبرش امام حسین علیه السلام به دیدار و ملاقات او خواهد آمد.
کامل الزیارات ، ص ۷۹
[="Navy"]
[/]
منزلگه
عشاق دل آگاه
حسین است
بیراهه نرو ساده ترین
راه حسین است
ازمردم گمراه جهان
راه مجویید
نزدیکترین راه به الله
حسین است...
❣یكباره دلم
گفت كه بنویس كلامی
در وصف
بلند مرتبه و شاه مقامی
❣دستی به
روی سینه نهادم و نوشتم
"از من به
حسین بن علی عرض سلامی"
سلام آقا جان✋
❣یكباره دلم
گفت كه بنویس كلامی
مناجات با امام حسین علیه السلام
عاقبت سینه زنت خاک رهت می گردد
کشته ی گوشه ی چشم و نگه ات می گردد
عاقبت عاشق دلسوخته ات می میرد
بس که آشفته ی آن روی مه ات می گردد
آسمان ها و زمین و همه ی اهل جهان
جان فدای حرم و خیمه گه ات می گردد
عاشقی گفت حسین ، اشک به چشمش آمد
این چنین دیده ی این روسیه ات می گردد ؟
عاقبت خاک سر راه تو ای حضرت عشق
این غلام سیه و پر گنه ات می گردد ؟
شود آیا که دهد گریه کنت جان به رهت
یا که کشته به میان سپه ات می گردد ؟
شوق دیدار سر کوی تو کشته همه را
عاشقت کشته ی در قتلگه ات می گردد
ا خدا هستيم يعني با حسین
می کُشد با عشق خود ما را حسین
در مقام خود خدایی می کند
می نشیند بر زمین هر جا حسین
آبروی نوکرش را می خرد
پیش چشمان همه تنها حسین
در غم و اندوه آرامم نکرد
هیچ ذکری غیر ذکر یا حسین
می برد بالا مرا در روضه اش
بیشتر از قوس اَوْ ادنی حسین
خلقت ما از دعای فاطمه است
لا مؤثر ، فِی الوجود الّا حسین
کارها را با رقیه بسته اند
اهل بیت مصطفی حتی حسین
نامة اعمالمان را تا کنید
راه می آید خودش با ما حسین
با لباس مشکی ام دفنم کنید
روسفیدم می کند فردا حسین
کربلای من گره خورده به هم
می زند تا اربعین امضا حسین
از مدينه آمدم تا كربلا
چون حسن آورده من را تا حسين
سفره دار سفره زهرا حسن
روضه خوان روضه زهرا حسين
#مناجات_با_امام_حسین_علیه_السلام ذاتا مقابل غم تو بی اراده ام از داغ روضه های تو از پا فتاده ام دستم مقابل کس و ناکس دراز نیست من روی پای نوکری ام ایستاده ام دست مرا به مجلس خود بند کن حسین یک کار دست من بده ، تا خود نداده ام من را سیاه لشکر بزم غمت بکن در امر گرم کردن آن فوق العاده ام ما دسته جمع ، کارگر روضه ات شدیم باشد غلام تو همه ی خانواده ام پشتم شکست ، از غم فکری که کرده ام ... آقا !! نگویی ام که بِلا استفاده ام !! تو شاه عالمی و همه زیر دست تو من هم گدای زار و نگونبخت و ساده ام احوال نوکریِ مرا هم مرور کن چون نامه ای مقابل تو سرگشاده ام ای کاش ، اربعین بشود قسمتم که باز بینم که در مسیر حرم بین جاده ام در آن مسیر ، جان خودت عشق میکنم با خستگی و تاولِ پای پیاده ام #رضا_قاسمی
هر دفعه ، تقاص بغض و آهم سنگ است هر لحظه ، دلم برای صحنت تنگ است جز من ، به همه کرببلا بخشیدی زائر نشدن ، برای نوکر ننگ است
لبخَندخُدا بَسته به لَبخَندحُسین است❣/ پَس باش پی آنچه،خوشایَندحُسین است❣/ تَعریفِ مَن ازعشْق هَمان بودکه گُفتَم❣/ دربَندکَسی باش که دربند حُسین است❣/ السلام علیک یا ابا عبدالله ✨✨✨
ڪشتےشڪستہ ایم ڪہ بےتاب مانده ایم/ آشفتہ در تلاطم گرداب مانده ایم/ رحمےڪن اےاجل،ڪہ طواف حرم ڪنیم/ درحسرت زیارت ارباب مانده ایم
چرا حضرت امام حسین(ع) خانوادهاش را هنگام خروج از مدینه همراه خود برد؟
قیام مقدس امام حسین(ع) دو چهره دارد که بر اساس آن، کارها تقسیم شد: یکی جانبازی، فداکاری و
«شهادت»، دیگری « پیام رسانی». نقش اساسی زنان در وظیفه دوم، تبلور یافت. البته زنان در تربیت رزمندگان و تشویق آنان نیز نقش ایفا کردند؛ اما وظیفه اساسی آنان، «پیامرسانی» بود.
در باره نقش زنان در تبلیغ نهضت حسینی و اسلام، ابتدا دو مقدمه را باید بیان کرد:
1- طبق روایات، تمام کارهای سیدالشهدا(ع) روی حساب بود و علت این که به رغم آگاهی از خطرات سفر، اهل بیت را همراه خود به کوفه برد، الهامی بود که خود حضرت در پاسخ برادرش محمد حنفیه بیان میکند:«ان الله شاء انیراهنّ سبایا؛ خداوند چنین خواستهاست که آنان (اهلبیت) به اسارت برده شوند.» (1)
در حقیقت امام(ع) با این کار، مبلغان خود را به شهرهای مختلف و حتی به قلب حکومت دشمن فرستاد و پیام خود را به گوش همگان رساند.
2- در حادثه کربلا، مردان و زنان هر دو مسئولیت و نقش دارند؛ ولی هر یک در مدار خود و بدون خارج شدن از حریم خویش.
نقش مردان در حادثه عاشورا جانبازی و شهادت است و نقش و مسئولیت زنان و کودکان و باقی ماندههای قافله کربلا پیام رسانی است. پیام رسانی و حراست به خصوص با حضرت زینب(س) بود که از عصر عاشورا به بعد تجلّی پیدا میکند و تمام کارها از این پس به او واگذار میشود. او در مقابل پیکر مطهر امام، کاری میکند که دوست و دشمن به گریه در میآیند و در واقع اولین مجلس عزاداری امام حسین(ع) را برپا میکند. از امام سجاد(ع) و دیگر زنان و کودکان، پرستاری میکند و در مقابل دروازه کوفه با سخنرانی خود، شجاعت علی(ع) و حیای فاطمه(س) را در هم میآمیزد و خطابههای عالی علوی را به یاد مردم میآورد و مردم کوفه را نسبت به کاری که انجام داده بودند، هشدار میدهد. این است زنی که اسلام میخواهد. شخصیت رشد یافته اجتماعی در عین حیا و عفت و رعایت حریم.(2)
همراهی خانواده امام حسین(ع) در حادثه عاشورا میتواند به جهت عوامل زیر باشد:
1- پیام رسانی: اگر به تاریخ اسلام بنگریم ،خواهیم دانست که در حوادث تاریخی زنان و مردان هر دو نقش داشتهاند، ولی مرد در مدار خود و زن نیز در مدار خویش؛ در کنار رسول خدا حضرت خدیجه و در کنار امام علی حضرت فاطمه را میبینیم که مسئولیتهای اجتماعی را به خوبی انجام میدادند. در نهضت مقدس حسینی، نقش حضرت زینب را بسیار برجسته و اساسی مشاهده میکنیم.
انقلاب امام حسین(ع) تا عصر عاشورا مظهر خون و شهادت بود و رهبری و پرچمداری بر عهده ایشان قرار داشت. پس از آن، بخش دوم به پرچمداری امام سجاد(ع) و حضرت زینب(س) آغاز گردید. آنان با سخنان آتشین خود، پیام انقلاب و شهادت سرخ حضرت سیدالشهدا و یارانش را به آگاهی افکار عمومی رسانیدند و طبل رسوایی حکومت پلید اموی را به صدا درآوردند.
با توجه به تبلیغات بسیار گسترده و دامنهداری که حکومت اموی از زمان معاویه، علیه اهلبیت(ع) - به ویژه در منطقه شام به راه انداخته بود - بیشک اگر بازماندگان امام حسین(ع) به افشاگری و بیدارسازی نمیپرداختند، دشمنان اسلام و مزدوران قدرتهای وقت، نهضت بزرگ و جاویدان آن حضرت را در طول تاریخ، کم ارزش و چهره آن را وارونه نشان میدادند.
اما تبلیغات گسترده بازماندگان حضرت سیدالشهدا(ع) در دوران اسارت - که کینهتوزی سفیهانه یزید چنین فرصتی را برای آنان پیش آورده بود - اجازه چنین تحریف و جنایتی را به دشمنان نداد. ضرورت حضور و نقش بازماندگان عاشورا، با بررسی و مطالعه در حکومت امویان بر شام، بیش از پیش روشن میشود.
2- بی اثر سازی تبلیغات دشمن: شام از آن روز که به تصرف مسلمانان درآمد، تحت سیطره فرمانروایانی چون خالد پسر ولید و معاویه پسر ابوسفیان قرار گرفت. مردم این سرزمین، نه سخن پیامبر(ص) را دریافته بودند و نه روش اصحاب او را میدانستند و نه اسلام را دستکم آنگونه که در مدینه رواج داشت، میشناختند؛ البته 113 تن از صحابه پیامبر اکرم(ص) یا در فتح این سرزمین شرکت داشتند، و یا به تدریج در آنجا سکونت گزیده بودند؛ ولی بررسی زندگینامه این افراد نیز روشن میکند که جز چند تن، بقیه آنان برای مدت کمی محضر پیامبر گرامی اسلام(ص) را درک کرده و جز یک یا چند حدیث، روایت نکرده بودند.
گذشته از آن، بیشتر این افراد در طول خلافت عمر و عثمان تا آغاز حکومت معاویه، وفات کردند و در زمان قیام امام حسین(ع) تنها یازده تن از آنان زنده بود و در شام به سر میبردند.
اینان مردمانی در سنین هفتاد تا هشتاد بودند که گوشهنشینی را بر آمیختن با توده ترجیح داده و در عامه مردم نفوذی نداشتند. در نتیجه نسل جوان آن روز، از اسلام حقیقی چیزی نمیدانستند. شاید در نظر آنان، اسلام هم حکومتی بود مانند حکومت کسانی که پیش از ورود اسلام بر آن سرزمین فرمان میراندند! تجمّل دربار معاویه، حیف و میل اموال عمومی، ساختن کاخهای بزرگ، تبعید و زندانی کردن و کشتن مخالفان، برای آنان امری طبیعی بود؛ زیرا چنین نظامی نیم قرن سابقه داشت و کسانی بودند که میپنداشتند آنچه در مدینه عصر پیامبر گذشته، نیز چنین بوده است.(3)
معاویه حدود 42 سال در شام حکومت کرد و در این مدت نسبتاً طولانی، مردم شام را به گونهای پرورش داد که فاقد بصیرت و آگاهی دینی باشند و در برابر اراده و خواست او، بیچون و چرا تسلیم شوند.(4) معاویه در طی این مدت، نه تنها از نظر نظامی و سیاسی مردم شام را تحت سلطه خود قرار داد که از نظر فکری و مذهبی نیز مردم آن منطقه را کور و کر و گمراه بار آورد تا آنچه او به اسم تعلیمات اسلام به آنان عرضه میکند، بیهیچ اعتراضی بپذیرند.
حکومت پلید بنیامیه با تبلیغات زهرآگین و کینه توزانه، خاندان پاک پیامبر را در نظر مردم شام منفور جلوه داد. در مقابل، بنیامیه را خویشان رسول خدا و نزدیکترین افراد به او معرفی کردند؛ به طوری که پس از پیروزی قیام عباسیان و استقرار حکومت ابوالعباس سفّاح، ده تن از امرای شام نزد وی رفتند و همه سوگند خوردند که تا زمان قتل مروان (آخرین خلیفه اموی)، نمیدانستیم که رسول خدا(ص) جز بنیامیه خویشاوندی داشت که از او ارث ببرند.(5)
بنابراین، جای شگفتی نیست اگر در مقاتل میخوانیم: به هنگام آمدن اسیران کربلا به دمشق، مردی در برابر امام زینالعابدین(ع) ایستاد و گفت: سپاس خدایی را که شما را کشت و نابود ساخت و مردمان را از شرّتان آسوده کرد! حضرت کمی صبر کرد تا شامی هر چه در دل داشت بیرون ریخت؛ سپس با تلاوت آیاتی مانند:
«إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت و یطهرکم تطهیراً؛ بیشک خداوند میخواهد هرگونه پلیدی را از شما اهل بیت ببرد و شما را پاک سازد» فرمود: این آیات در حق ما نازل شده است. پس از آن بود که مرد فهمید آنچه درباره این اسیران شنیده، درست نیست. آنان خارجی نیستند؛ بلکه فرزندان پیامبر هستند؛ و از آنچه گفته بود، پشیمان شد و توبه کرد.(7)
بنابراین با حرکت منزل به منزل خاندان امام و خطبهها و روشنگریهای امام سجاد(ع) و حضرت زینب(س)، تحریفات چندین دهه بنیامیه - حتی در «شام» به عنوان مرکز خلافت دشمنان - بی اثر شد.
3- افشای ماهیت ستمگران حاکم: بُعد دیگر علت حضور خاندان امام، نشان دادن چهره سفّاک، بیرحم و غیرانسانی یزید و حکومت وی بود. یکی از عوامل مؤثر در پذیرش پیام از سوی مردم و رساتر بودن تبلیغات از سوی پیامآوران، عنصر مظلومیت است. از این رو برخی از جناحها، گروهها و احزاب سیاسی هنگام تبلیغات برای نفوذ بیشتر در اذهان مردم و افکار عمومی، مظلومنمایی میکنند؛ چون انسان، فطرتاً از ظلم و ظالم بیزار و متنفر است، همچنانکه مظلوم، محبوب و حداقل مورد توجه عواطف و احساسات مثبت مردم است.
در حادثه کربلا، نه مظلومنمایی؛ بلکه حقیقت مظلومیت با فداکاری اهل بیت آمیخته شد و آنان پیام سالار شهیدان و اصحاب را با عالیترین صورت به همه مردم ابلاغ کردند؛ به گونهای که امروز نیز صدای آنان، در وجدان بشریت به گوش میرسد.
خردسالان و زنان، که نه سلاح جنگی داشتند و نه توان رزم؛ ولی با قساوتبارترین شکل ممکن مورد ضرب و شتم و هتک حرمت و آزردگی عواطف و احساسات قرار گرفتند. طفل شش ماهه با لبهای تشنه در کنار شط فرات جان داد؛ دخترک خردسال کنار پیکر خونین و قطعه قطعه پدر کتک خورد؛ خیمههای آنان به آتش کشیده شد و... این عوامل در ابلاغ پیام و افشای ماهیت حکومت یزید، کمتر از شهادت و جانبازی اصحاب نبود. «صدای العطش» طفلان امام حسین و قنداقه خونین علی اصغر(ع) است که آن شمشیرزدنها و خونهای ریخته شده را زنده نگه داشته است.
امام سجاد(ع) در شام همین که خواست دستگاه بنیامیه را رسوا کند، فرمود: پدرم امام حسین(ع) را با قطعه قطعه کردن، شهید کردند. همچون پرندهای در قفس، پر و بال او را شکستند تا جان داد.
اگر امام سجاد(ع) میفرمود: «پدرم را شهید کردند»، در چشم مردم شام - که شناخت عمیقی نسبت به اهل بیت نداشتند - خیلی مهم نبود؛ زیرا میگفتند: «در جنگ، افرادی کشته میشوند و یکی از آنان حسین بوده است».
امام سجاد(ع) فرمود: اگر قصد کشتن دارید، چرا این گونه کشتید؟ چرا مثل پرنده بدنش را پاره پاره کردید؟ چرا کنار نهر آب، او را تشنه کشتید؟ چرا او را دفن نکردید؟ چرا به خیمههای او حمله کردید؟ چرا کودک او را شهید کردید؟ این کلمات به قدری نزد افراد غیرقابل خدشه بود که شام را طوفانی کرد و جنبش فکری و فرهنگی، علیه رژیم اموی به راه انداخت.
یزید میخواست با کشتن مردان و به اسارت کشیدن خاندان اهلبیت، همه حرکتها را در نطفه خفه کند؛ به طوری که همگان از چنین سرنوشتی ترسان و بیمناک باشند و خود بر اریکه قدرت تکیه بزند. اما قیام با عزت امام و پیام رسانی افشاگرانه و مظلومانه خاندان او، هستههای ظلمستیزی را برای خونخواهی امام حسین(ع) و از بین بردن بنیامیه در نقاط مختلف سرزمینهای اسلامی به وجود آورد.
پینوشتها:
1. سید بن طاووس، لهوف ،ص94؛ بحارالانوار، ج 44، ص 364.
2. مرتضی مطهری ،مجموعه آثار، ج 17، ص 395-409.
3. سید جعفر شهیدی، قیام امام حسین(ع)، ص 185.
4. محمد ابراهیم آیتی، بررسی تاریخ عاشورا، ص 47.
5. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 7، ص 159.
6. احزاب (33)، آیه 33.
7. اخطب خوارزمی، مقتل الحسین(ع)، ج 2، ص 69؛ لهوف، ص 238-239.
8. مقرم، مقتل الحسین ، ص300.
هر کس در این دنیا پی کار حسین است
روز قیامت جزو انصار حسین است
بازار گریه گرم باشد تا که زهرا
در روضه ها اول عزادار حسین است
کرب و بلا رفته خیالش جمع باشد
در روز محشر بین زوار حسین است
هنگام گریه روبروی ماست آقا
طوبی به چشمی که گهربار حسین است
اصلا بدون اشک ، چشم کور بهتر
آن دیده ای خوب است که زار حسین است
شرمنده شد حر ، تا سرافراز جهان شد
قلب پشیمان ، آبرودار حسین است
گودال را با چشم دل صدبار دیدیم
این سینه مقتل های سیار حسین است
سربازهای زینبیه رستگارند
فرمانده ی آنها علمدار حسین است
آیت الله کوهستانی :
آن قدر حضرت علی اکبر علیه السلام در قیامت شفاعت می کند که نوبت به امام حسین علیه السلام نمی رسد.
یت الله دستغیب میفرماید
قضيه كربلا طورى است كه هركس در هرمرتبه از ايمان و عقيده باشد و آن پيشامدها را توجه كند بالأخره او را متأثر مىكند. شيخ شوشترى (عليهالرحمه) مىفرمايد: هركسى را مصيبتى متأثر مىكند و حسين عليه السلام داراى انواع و اقسام مصيبتها است كه هركس لااقل به مصيبتى از آن متأثر مىشود و مقدمه كشش و رحمتى برايش مىگردد. برخى از مصيبت جوان و برخى از شيرخوار و برخى از مصيبت برادر و ...
باسمه المجیر
1-اللهم ارزقنی شفاعة الحسین(ع)یوم الورود.
2-يا أَبا عَبْدِاللَه يا حُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍ أَيُّهَا الْشَّهيدُ يَا بْنَ رَسُولِ اللَه يا حُجَّةَ اللَه
عَلى خَلْقِهِ يا سَيِّدَنا وَمَوْلينا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ اِلَى اللَهِ وَقَدَّمْناكَ
بَيْنَ يَدَىْ حاجاتِنا يا وَجيهاً عِنْدَ اللّهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّهِ.
اى ابا عبد اللّه، اى حسين بن على، اى شهيد، اى فرزند فرستاده خدا، اى حجّت
خدا بر بندگان، اى آقا و مولاى ما، به تو روى آورديم، و تو را واسطه قرار داديم، و به
سوى خدا به تو توسّل جستيم و تو را پيش روى حاجاتمان نهاديم، اى آبرومند نزد خدا، براى ما نزد خدا شفاعت كن.
❁﷽❁
براے #روضہ اگر ڪم گذاشتم امسال
تو ڪم نزار،براے #ڪريم بد باشد
اگر بناسٺ بہ مـטּ مزدِ يڪ دهہ بدهے
طواف حضرٺ #ششگوشہ مےشود باشد؟
#یاسیدالشـهـدا
#همہ_زندگے_ماسٺ_اباعبدالله
﷽
❀
#ارباب_حسین_ع
من کہ هرشب #نامتان را
برده ام پس #خواهشا"
صبح #محشر کہ می آید
نام #من را هم ببر
#اربعین پای پیاده
از نجف تا #کربلا
#التماست میکنم این
#جمع را با هم ببر
اهداف و دستاورد های قیام عاشورا ؟
قیام حسین مظهر نبرد حق بر علیه باطل بود. قیام الهی بود که هر چه زمان میگذرد، تبلوری بیشتری پیدا کرده و آموزهای آن روشن تر میشود.
امام حسین یکی از اهداف قیام خود را اقامه و حفظ ارزشهای راستین دین اسلام بیان میکند. زیرا بعد از پیامبر و دوران رهبری ایشان بر جامعه اسلامی، به علت مسائل و مشکلات پیش رو بدعتهای جدیدی در دین و سنت پیامبر اکرم به وجود آمده بود. بدعتهای جدید خود موجب انحراف در جامعه اسلامی شده بود. از این رو جامعه اسلامی از مسیر اصلی خود دچار انحراف شده و نیاز به اصلاحات اساسی داشت. از این رو امام حسین(ع) از خلفای زمان بیعت نکرده تا این انحراف را آشکار سازند. بنابراین یکی دیگر از اهداف امام حسین، انگیزه اجتماعی و اصلاح فرهنگی اوضاع و شرایط حال جامعه بود. تا بدین طریق به جهل زدایی عامه مردم بپردازند و ایشان را با انحرافهای آشکار در جامعه آشنا سازند.
دستاوردهای این قیام به اختصار عبارتند از:
1. زنده نگه داشتن دین اسلام
اولین دستاورد قیام امام حسین(ع) زنده نگه داشتن اسلام بود، در طول پنجاه سال پس از پیامبر، بنی امیه و همدستانشان، کوشیدند تا اسلام را، پله پله و به تدریج، از محتوا تهی کنند و به صورت مجموعه ای از شعائر عبادی، احساسات فردی، عقاید ذهنی و ظواهر و قالبهایی بی روح درآورند.
2. متزلزل کردن کاخ ستم
مشیت الهی بر آن است که حق رو به تعالی و تکامل رود و باطل رو به انحطاط و نابودی. پایه کاخ بنی امیه بر ستمگری گذاشته شده بود و لذا تدابیری که امویان، قبیله ستم، برای استوار گردانیدند پایه های خویش اتخاذ کردند همه به تزلزل و از هم پاشیدن آن انجامید. نخستین فریاد به لرزه درآورنده را شیرزن کربلا، زینب(س) در کوفه سر داد و دومین فریاد را هم او در کاخ سبز دمشق، و فریاد قطعی و نهایی را امام زین العابدین(ع) در همان جا بر سر ستمگران فرو کوفت. این کاخ، خود رو به ویرانی می رفت و این فریادها به روند ویران شدن شتاب بخشید. جنبشهای بعدی، از قیام مختار گرفته تا نهضت بنی عباس، همگی بر ویرانه فرود آمد و سرانجام بنی امیه به سقوط مواجه گردید.
3. الگو قرار گرفتن برای انقلابهای پس از عاشورا
یکی دیگر از پیام و دستاوردهای نهضت عاشورا که موجب انقلابها و شورشهای ضد طاغوتی در قرون گوناگون شده و جنبشهای فراوان حقطلبانه و اصلاحی را در تاریخ اسلام و جهان معاصر به وجود آورد.
4. وحدت کلمه و محور همبستگی امت اسلامی
مجلس عزا وسوگواري براي امام حسين(ع) مايه وحدت بين مسلمانان ودوستداران اهل بيت(ع) است، بايد از اين مجالس درس وحدت گرفت وبه طبل وحدت نواخت نه بر تفرقه وجدايي امت اسلامي.
بگیر بالِ مرا باز در هوای خودت
مرا بِبَر به کنارت،به کربلایِ خودت
من آشنایِ توام خانه زادِ مادرتان
نصیب در به درت کن شبی دعایِ خودت
نفس بزن که مذابم کنی در این شبها
نفس بده که بسوزم فقط برایِ خودت
دلم کتیبهیِ اشعار محتشم شده است
بزن به سینهام آتش،به روضههایِ خودت
ببین که نذرِ درِ زینبیهات شدهام
بکش به دیدهام از گرد و خاک پایِ خودت
از آن زمان که مرا نوکرت خدا خوانده
نشسته بر جگرم داغِ بوریای خودت
وصیتم شده آقا مرا کفن نکنند
مگر به پیرهن مشکی عزای خودت
#حسن_لطفی
یباترین ترانه ی روی لبم، حسین
نامی که هست علّت تاب و تبم، حسین
من در کلاس هیئت تو درس خوانده ام
شاگرد پا رکاب همین مکتبم حسین
من عهد کرده ام که به پایت بایستم
سرباز لشکر حرم زینبم حسین
گریه برای توست همان اصل دین ما
با این حساب مؤمن این مذهبم حسین
با یاد اربعینِ حرم گریه می کنم
شکر خدا که خادم این موکبم حسین
شیرین ترین عبادت من گریه بر شماست
شیرین ترین عبادت روز و شبم حسین
من را غلام خانه ی زینب حساب کن
نه مقبلم، نه محتشم و حاجَبم حسین
لطفی کن و دوباره به من کربلا بده
رحمی کنید، کرببلا واجبم حسین
تا وقت مرگ نام تو را جار می زنم
زیباترین ترانه ی روی لبم حسین
ابراهیم علیه السلام در کربلا
حضرت ابراهیم خلیل الرحمن درحالی که بر اسبی سوار بود و از سرزمین کربلا می گذشت اسبش لغزید و ایشان از مرکب افتاد و سرش شکست و خون جاری شد شروع به استغفار نمود و عرضه داشت: خدایا چه خطایی از من سرزد؟
جبرئیل نازل شد و عرضه داشت: ای ابراهیم خطایی از تو سرنزده و گناهی نکرده ای لکن این مکان جایی است که پسر پیغمبر خاتم و پسر سید اوصیا را می کشند. خون تو موافق خون او جریان یافت. ابراهیم پرسید: قاتل او کیست؟ جبرئیل گفت: لعنت شده اهل آسمان ها و زمین، قلم بر لوح جریان یافت و بی اختیار بر قاتل او لعن فرستاد. خداوند به خاطر این لعن به قلم وحی نمود با این لعنی که کردی تو مستحق ثنا هستی.
ابراهیم دست به سمت آسمان بلند کرد و یزید را بسیار لعنت نمود و در همین حال مرکب ابراهیم با زبان فصیح آمین گفت. اسب گفت: ای ابراهیم من افتخار می کنم که راکبی چون تو دارم هنگامی که لغزیدم و زمین خوردی و تو از پشت من افتادی خیلی خجالت کشیدم و سبب لغزش من یزید ملعون بود.
❁﷽❁
خاڪِ مارا گِل ڪرده اند از روز اول با فراٺ
زادهے عشق توأند ایل و تبارم ڪربلا♡
عاقبٺ خاڪِ گِل ڪوزه گَراטּ هم گَر شوم
با نسیم آید بہ سوےِ تو غُبارم ڪربلا♡
#ڪربلا_ڪعبہ_عشق_اسٺ♥️
شب جمعه است حسین جان به هوایت هستم
"با دلم زائر آن صحن و سرایت هستم"
میکنم همرهیِ مادر غمدیده ی تو
نیمه شب گریه کنِ کرببلایت هستم
بعدت ارباب دگر در دل من شادی نیست
هر دم ارباب عزادار عزایت هستم
همه اش لطف و عنایات تو و مادر توست
من اگر نوکرم و زیر لوایت هستم
آمدم هیئت و امید به دستت دارم
من همان نوکر مشمول عطایت هستم
چه شده بر من ِدل خسته نداری نظری؟
آخر عُمریست که ارباب ، گدایت هستم..
"بـِاَبیٖ أنْتَ وَ اُمّی "به فدایت ارباب..
از همان روز تولد به فدایت هستم
روضه ی قتلگهت میشکُد آخر من را
تا که یاد ِبدن و رأس جدایت هستم
روز محشر چه هراسی دگر نوکر را؟
بین آن خوف ، چنان غرق رجایت هستم
تو نبردی که مرا تا حرمت اما من
"با دلم زائر آن صحن و سرایت باشم"
#عبدالزهرا_هاشمیان_آدریانی
من بی تو میمیرم ، بِدان ، رد خور ندارد
اصلا نباشم در میان ، رد خور ندارد
سرسبز هستم ، با تو من باغم ، بهارم
بی تو شوم صید خزان رد خور ندارد
"محتاج غیر از تو شدن" ، "فقر و نداری"
بی تو هم "این" است و هم "آن" رد خور ندارد
هر وقت نامت گُل کند روی زبانم ...
باران ببارد بی امان رد خور ندارد
وقتی به دنیا آمدم ، قطعا تو گفتی ...
در گوشهای من اذان ، رد خور ندارد
نوکر به دنیا آمدم ، نوکر بمیرم
با تو بَرَم سودِ کلان ، رد خورد ندارد
با تو ، پس از مرگم شوم "خاکِ حسینی"
چون خاک تربت ، جاودان ، رد خور ندارد
اما بدون تو ، بدون شک ، شوم من ...
خاکِ گِلِ کوزه گران ، رد خور ندارد
با تو که باشم ، ذکر تلقینم "حسین" است
تو میدهی من را تکان ، رد خور ندارد
با تو که باشم ، در دلِ صحرای محشر
وارد شوم سینه زنان ، رد خور ندارد
#رضا_قاسمی
[="Purple"]حسین جان ....
تو نظر کن به دلم حال دلم خوب شود
حال و احوال گدایت به خدا جالب نیست ....[/]
چرا ائمه اطهار اصرار داشتند که عزای حسین علیه السلام زنده بماند؟ حسین بن علی، خود دلیل نهضت را بیان کرده است:
آیا نمی بینید که به حق عمل نمی شود و از باطل نهی نمی شود؟! در چنین وضعی مومن به لقای خدا سزاوار است.
حسین علیه السلام می گوید من نهضت کرده ام برای امر به معروف، برای این که دین را زنده کنم، نهضت کرده ام برای این که با مفاسد مبارزه کنم...
علت توصیه شدن به زنده نگهداشتن عزای حسین بن علی؛ مقدس بودن آن قیام است. چون امام با قیامش مکتبی به وجود آورد که می خواستند مکتبش زنده بماند. هرگز نمونه ای از یک مکتب عملی در دنیا پیدا نمی شود که نظیر مکتب حسین بن علی علیه السلام باشد. اگر شما نمونه حسین بن علی را پیدا کردید، آن وقت بگویید چرا ما هر سال باید یاد حسین بن علی را تجدید کنیم؟!
نظیر آنچه که در حسین بن علی در حادثه عاشورا، از ایمان کامل به جهان دیگر، از رضا و تسلیم، از صبر، از مردانگی، از طمانینه نفس، از ثبات و استقامت، از عزت و کرامت نفس، از آزادیخواهی و آزادی طلبی، از این که در فکر انسان باشد، از این که در خدمت انسان باشد، اگر در دنیا نمونه ای پیدا کردید، آن وقت بگویید چرا ما نام حسین بن علی را زنده کنیم؟
(بدیل و مثال ندارد) برای این است که پرتوی از روح حسین بن علی بر روح ما و شما بتابد. اگر اشکی که ما برای او میریزیم، در مسیر هماهنگی روح ما باشد، پرواز کوچکی است که روح ما با روح حسینی می کند.
اگر ذره ای از همت و غیرت او، ذره ای از حریت و ایمان او، ذره ای از تقوای و توحید او در ما بتابد و چنین اشکی از چشم ما جاری شود، آن اشک بی نهایت قیمت دارد.
اگر گفتند به اندازه بال مگس، باز هم یک دنیا ارزش دارد. باور کنید!! اما نه اشکی که برای نفله شدن حسین باشد، بلکه اشکی که برای عظمت حسین باشد، برای شخصیت حسین باشد.
اشکی که نشانه ای از هماهنگی با حسین بن علی و پیروی کردن از او باشد، یک بال مگسش هم یک دنیا ارزش دارد.
شهید مطهری «حماسه حسینی»«مجموعه آثار» ج 17، چ دوم صدرا صفحه 32.
#مناجات_با_امام_حسین_علیه_السلام
تو روی دست پیمبر تمام قرآنی
تو دست لطف خدا را قدیم الاحسانی
تو زندگاندی خونی تو کشتهی اشکی
تو در کنار دو دریا ذبیح العطشانی
تویی چراغ هدایت تویی تو فلک نجات
تو منجی بشریت به موج طوفانی
تو خون جاری قرآن به رگرگ توحید
تو روح پاک الهی به جسم ایمانی
تو سایهبان الهی به قلهی عرشی
چه روی داده که در آفتاب عریانی
تو زیب شانهی پیغمبر خدا بودی
چه روی داده که زیر سم ستورانی
تنت ز تیغ ستم سورهسوره گردیده
به نیزه سورهی نوری به خاک فرقانی
یکی نگفت تو تنها عزیز زهرایی
یکی نگفت تو اسلام تو مسلمانی
ز بس کریم و عزیز و بزرگوار استی
برای گریهکنت زیر تیغ گریانی
هنوز وصف تو خرماست نخل میثم را
هنوز بر سرنی آفتاب تابانی
#حاج_غلامرضا_سازگار
السلام علیک یا حسین
لبَّیک یا حسین، یعنی نعش پسر، یعنی در این وداع، صبر مادر
یعنی باور کنی کربلا را
دلتنگم یا حسین، دلتنگ کربلا، می گردم در پی ات، در هر رؤیا
(لبَّیک یا حسین یا ثارالله)
هر دوشنبه فاطمه(س) میخواند این را در بقیع؛
از حسین(ع) انگشتر و از تو حرم غارت شده!
#مرضیه_عاطفی_سمنان
امام صادق عليه السلام:
(( هر کس که خدا خير خواه او باشد، محبت حسين (عليه السلام) و زيارتش را در دل او مي اندازد .))
وسائل الشيعه، ج 10، ص 388
#مناجات_با_امام_حسین_علیه_السلام
گرچه گاهی با دلم باید نباید می کنی
گرچه گاهی هم مرا در خود مردد می کنی
مطئنم دوستم داری که در هر اربعین
ناز می آیی و راه مرز را سد می کنی
کُلُکم نورید و کُل ارض هم کرببلا
با همین علت مرا راهی مشهد می کنی
باشد از مشهد برات کربلا می آورم
حل کارم را یقین هشتاد درصد ، می کنی
بیست درصد را هم از پائین پایت خواستم
شک ندارم روزیم را بیش از این حد می کنی
دوستانم گرچه منعم می کنند اما حسین!
باز بی ویزا مرا از مرزها رد می کنی
#محسن_ناصحی
#مناجات_با_امام_حسین_علیه_السلام
اگر بناست همه زیر این علم باشیم
خدا نیاورد آن روز را که کم باشیم
خدا کند که همین دسته جمع بین حرم
کنار حضرت ارباب دور هم باشیم
خدا کند که یکی هم ز جمع کم نشود
دعا کنید همه اربعین حرم باشیم
دمی نشد که ز خون حسین«ع» دم نزنیم
شریک درد و غم اولیای دم باشیم
سلامتیِ مریدان او به بیماریست
سلامتیم اگر مبتلا به غم باشیم
به جرم عشق و جنون نام ما شده مُجرم
به وهن مذهب و افراط متهم باشیم...
چه چیز بهتر ازین است!؟ با گدایی هم
حسین«ع» روزیمان کرده محترم باشیم
اگر نشد بشوم شاعرش ، گدا که شدم
نمیشود همه عمّان و محتشم باشیم
چه عیب اینکه امیری عرب نسب داریم
مقدر است که ما ارتش عجم باشیم
ز پیش لرزهء غم، شهر شعر ما لرزید
به زیر زلزله اش تار و پود بم باشیم
#عماد_بهرامی
مناجات_با_امام_حسین_علیه_السلام
خون تو خاک کربلارا رنگ و بو داد
گریه بر تو انبیا را آبرو داد
ازعالم زر اشکها راجمع کردیم
این چشمها را حق به ما همچون سبو داد
مردم به دنبال فرح باشند اما
ازغم خدا برشیعیان حالی نکو داد
بر زخم دلهای گنهکاران عالم
از اشک برتو این جماعت را رفو داد
#حامد_آقایی
سبک زندگی حسینی / گذشت از خطای دیگران
داستان توبه جناب حر در کربلا شنیدنی است و بارها چه بسا شنیدهاید. او به لشکر امام حسین علیه السلام پیوست و با شهادت در این سپاه در ساعتی از اوج فلاکت به اوج رستگاری رسید.
همانطور که امام حسین علیه السلام، جناب حر را با آغوش باز پذیرفت و از خطای وی درگذشت و از خدای سبحان برای او طلب مغفرت فرمود، پیروان سیدالشهداء علیه السلام هم باید همین سبک را در زندگی روزمره خود اعمال نمایند. از یک تصادف ساده دو خودرو در خیابان گرفته که متأسفانه گاهی به زد و خورد عجیب و بزرگ تبدیل میشود تا ناملایمات بین زن و شوهر در زندگی خانوادگی باید تمرین کنیم که یکدیگر را ببخشیم تا خدای سبحان هم ان شاء الله بر ما سخت نگیرد و این همان وعده قرآن کریم در سوره مبارکه نور هم هست.
تا بگیرد زندگانی ام صفا گفتم حسین
با همه بی بندوباری بارها گفتم حسین
دست هایم راگرفتی هرکجا خوردم زمین
تا نهادم دست خودرا روی پا گفتم حسین
اشک هایم را خریدی،خنده دادی جای آن
در میان خنده ها و گریه ها گفتم حسین
هرکه باهرنیّتی خوانده تورا دادی جواب
گاهی بااخلاص وگاهی با ریاگفتم حسین
گاهی در تنهایی ام نام تو را ناله زدم
گاهی دربزم عزایت بی صدا گفتم حسین
تا که دیدم نوکرانت یک به یک زائر شدند
ناگهان بغضم شکست وبی هواگفتم حسین
"ازحرم تا قتلگه زینب صدا میزد حسین"
اربعین،من از وطن تاکربلا گفتم حسین
حال میخواهی جواب شعرمن را هم نده
ابتدا گفتم "حسین" و انتها گفتم "حسین"
[="Purple"]
سلام و عرض ادب .....
حتی اگر طلبیده نشود؟!!
طلبیدن به معنای خواست متقابل نیست؟!!!
اینکه ما ارادت داشته باشیم و شوق زیارت ولی طلبیده نشیم چه فایده ای داره؟!!
تا خواست حضرت نباشه و نپذیرن به عنوان زائر در واقع خواست ما هیچه....
منظورم این هست که خواسته قلبی ما به چه دردی میخوره وقتی حضرت نمیخوان
مهم خواست حضرته که بطلبن و اجازه زیارت بدن و اگر این اتفاق بیفته یعنی ایشون عنایت دارن وگرنه ....
درسته؟؟؟؟؟!![/]
لکنت زبان گرفتهام از رقص پرچمت
یک کربلا مارا بطلب، جان مادرت …