╰✿╮ کلبه فیروزه اﮮ ஜ محفلی پر از عطر حضور اسک دینی ها

تب‌های اولیه

18145 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

[="DarkGreen"]سلام
چند سال پیش که به همراه خانواده برای زیارت مشرف شده بودیم کنار سقا خونه ایستاده بودیم و منتظر که کمی خلوت بشه تا بتونیم جلو بریم و آّ برداریم
مشغول تماشای کبوترهای بالای سقا خونه بودیم که ناگهان یکی از کبوترها خودشو انداخت وسط جمعیت و زیر پای زائرا

یکی از خادما متوجه شد و اون کبوتر رو برداشت و آب داد و پرش داد.

الان که یادم میافته میبینم که اون کبوتر اونقدر تشنه بود که حاضر بود زیر پای زائرا له بشه ولی به آب برسه

ما برای ظهور آقامون چیکار میکنیم؟

حاضریم برای رسیدنش از جون مایه بذاریم؟

اگر آره که مطمئنا سیراب میشیم

ولی اگر نه باید تشنگی رو تحمل کنیم چه بسا تشنگی ما رو از پا در بیاره[/]

[="Microsoft Sans Serif"][="Purple"]بهترین خاطره من اینه هر وقت میرم مشهد زیارت:hamdel: امام رضا:hamdel: حتما نزدیک 24 ساعت تو حرم میمونم انقد تو حرم راه میرم تا دلم بازنشه :Mohabbat:بیرون نمیام خیلی عالیه..:Kaf:[/]

با نام خدا

اصلاح و برقراری رابــــطه با الله :::::> عزیز شــــدن در نظر افراد

سلام دوستان اسک دینی
جهانشهری ها را الان از شبکه ی سه تماشا کنید
و برای من صلوات بفرستید

فکر میکنید اگر در دوره حافظ و سعدی,فردوسی و... تلفن بود اونم از نوع منشی دار,منشی تلفن خونشون چی میگفت؟!

پیغامگیر حافظ:
رفته ام بیرون من از کاشانه خود غم مخور/تا مگر بینم رخ جانانه خود غم مخور/بشنوی پاسخ ز حافظ گر که بگذاری پیام/زان زمان کو باز گردم خانه خود غم مخور

پیغامگیر سعدی:
از آوای دل انگیز تو مستم/نباشم خانه و شرمنده هستم/به پیغام تو خواهم گفت پاسخ/فلک گر فرصتی دادی به دستم

پیغامگیر باباطاهر:
تلیفون کرده ای جانم فدایت/الهی مو به قربون صدایت/چو از صحرا بیایم,نازنینم/فرستم پاسخی از دل برایت

پیغامگیر فردوسی:
نمیباشم امروز اندر سرای/که رسم ادب را بیارم به جای/به پیغامت ای دوست گویم جواب/چو فردا برآید بلند آفتاب

پیغامگیر خیام:
این چرخ فلک,عمر مرا داد به باد/ممنون توام که کرده ای از من یاد/رفتم سرکوچه,منزل کوزه فروش/آیم چو به خانه,پاسخت خواهم داد

پیغامگیر منوچهری:
از شرم,به رنگ باد باشد رویم/در خانه نباشم که سلامی گویم/بگذاری اگر پیام,پاسخ دهمت/زان پیش که همچو برف گردد رویم

پیغامگیر مولانا:
بهر سماع از خانه ام,رفتم برون رقصان شوم/شوری برانگیزم به پا خندان شوم,شادان شوم...

با قطار درحال بازگشت از سفر مشهد بودیم...
من در کنار پنجره نشسته بودم و یک عدد کودک هم، رو به روی من، نشسته بود.
"یعنی سمت راست هردوی ما پنجره بود"
افرادی که در سمت چپمان نشسته بودند سفره ای برروی پای خود(مثل لبتاپ)گشوده بودند و درحال خوردن بودند.
کودکی که روبه روی من بود یهو گفت: "من می خوام برم بیرون! می خوام برم بیرون!"
منظورش از بیرون، همان، راهروی قطار بود.
مامانش که درکنارش بود گفت: "نه نمیشه..حالا وایسا سفره جمع بشه بعد برو!"
کودک، همچنان اصرار داشت که بره بیرون و مادرش همچنان مانع می شد.
آخرسر کودک برخاست و با وجود نارضایتی و غرزدن های مادرش، از روی سفره پرید و رد شد رفت بیرون.
وقتی که کودک از کوپه خارج شد، دقایقی بعد یک عدد سنگ به سمت پنجره ی قطار آمد و قسمتی از پنجره را شکست و خرده شیشه های پنجره به داخل کوپه ریخت.
خرده شیشه ها دقیقاً روی همان صندلی ای ریخت که آن کودک برروی آن نشسته بود.

ثانیه به ثانیه ی زندگی ما سرشار از لطف خداوند است!

[="Century Gothic"][="Black"]سلام دوستان ....
ان شا الله من تا یک ساعت دیگه راه میفتم میرم پابوس امام رضا ( ع ) ...
خوبی و بدی دیدید حلال کنید ...
یا علی ..

يکي از دوستانم هست که هربار مي خوان برن مشهد مادر شوهرش و بقيه (خواهر شوهر، برادر شوهر وبچه خواهر شوهر وبقيه.....)باهاشون ميرن!!
بنده خدا هشت ساله ازدواج کرده حسرت داره يه بار با همسرش تنها برن!!
جالب اينجاست که هرسال برنامه ريزي ميکنن که تنها برن مشهد، ده دقيقه قبل ازرفتن ميرن خونه پدرشوهرشون که خدا حافظي کنن مادر شوهرشون سريع کيفشو برميداره زودتر از اونا ميره سوار ماشين ميشه وخلاصه اينکه به هيچ وجه امکان نداره اين بنده خداها تنها برن يه دل سير زيارت کنن!!!:khandeh!:
اين دوست بنده خداي من هم با اينکه دوست داره تنها بره ولي احترام نگه ميداره وبا روي باز استقبال ميکنه!!:hey:
ولي از تو راه رفت کلا گريه ميکنه تا يه ماه بعد برگشتشون که اين گريه ها همچنان ادامه داره!!!:crying:
واقعا چه مشکلاتي دارن بعضيا!!:Gig:

[="Tahoma"]با سلام به همه دوستان عزیز
اعیاد رو تبریک میگم به همتون
و عذرخواهم به دلیل اینکه کمتر میام.
جای همه دوستان خالیه. بنده الان مشهدم و در جوار بارگاه ملکوتی اقا امام رضا.
من خاطره خوبی که از مشهد دارم اینه که پارسال همین موقعها, روز میلاد امام رضا, در حرم عقد کردم.
و بهترین هدیه عید رو هم ازشون گرفتم.
التماس دعا

با یاد خدا

گر خواستی مهربانی کنی کاری نداشته باش که پیاله های خالی از ان کیست ...

ببار مثل باران ...

به این فکر نکن که کسی قدردانی میکند یا نه !

دلت رو وسعت بده

.
.

اگر کسی تو را با تمام مهربانیت دوست نداشت ، دلگیر مباش که نه تو گناهکاری نه او !
آنگاه که مهر می ‌ورزی ؛ مهربانیت تو را زیباترین معصوم دنیا می کند پس خود را گناهکار مبین !
من عیسی نامی را می شناسم که ده بیمار را در یک روز شفا داد و تنها یکی سپاسش گفت !
من خدایی می شناسم که ابر رحمتش به زمین و زمان باریده یکی سپاسش می گوید و هزاران نفر کفر !
پس مپندار بهتر از آنچه عیسی و خدایش را سپاس گفتند از تو برای مهربانیت قدردانی می کنند !
پس از ناسپاسی هایشان مرنج و در شاد کردن دلهایشان بکوش که این روح توست که با مهربانی آرام می گیرد !

خوبی دلیل جاودانگی تو خواهد شد ؛

پس به راهت ادامه بده .

[="Arial Narrow"][="Navy"]

virus3000;564776 نوشت:
يکي از دوستانم هست که هربار مي خوان برن مشهد مادر شوهرش و بقيه (خواهر شوهر، برادر شوهر وبچه خواهر شوهر وبقيه.....)باهاشون ميرن!!
بنده خدا هشت ساله ازدواج کرده حسرت داره يه بار با همسرش تنها برن!!
جالب اينجاست که هرسال برنامه ريزي ميکنن که تنها برن مشهد، ده دقيقه قبل ازرفتن ميرن خونه پدرشوهرشون که خدا حافظي کنن مادر شوهرشون سريع کيفشو برميداره زودتر از اونا ميره سوار ماشين ميشه وخلاصه اينکه به هيچ وجه امکان نداره اين بنده خداها تنها برن يه دل سير زيارت کنن!!!
اين دوست بنده خداي من هم با اينکه دوست داره تنها بره ولي احترام نگه ميداره وبا روي باز استقبال ميکنه!!
ولي از تو راه رفت کلا گريه ميکنه تا يه ماه بعد برگشتشون که اين گريه ها همچنان ادامه داره!!!
واقعا چه مشکلاتي دارن بعضيا!!

جانا سخن از زبان ما مي گويي!؟[/]

[=Times New Roman]اینجا خیلی زیبا هست
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
[SPOILER]
زیبا زیبا زیبا زیبا زیبا زیبا زیبا زیبا زیبا زیبا زیبا زیبا زیبا زیبا

زیبا زیبا زیبا زیبا زیبا زیبا زیبا زیبا زیبا زیبا زیبا زیبا زیبا زیبا

زیبا زیبا زیبا زیبا زیبا زیبا زیبا زیبا زیبا زیبا زیبا زیبا زیبا زیبا

زیبا زیبا زیبا زیبا زیبا زیبا زیبا زیبا زیبا زیبا زیبا زیبا زیبا زیبا

زیبا زیبا زیبا زیبا زیبا زیبا زیبا زیبا زیبا زیبا زیبا زیبا زیبا زیبا

زیبا زیبا زیبا زیبا زیبا زیبا زیبا زیبا زیبا زیبا زیبا زیبا زیبا زیبا

زیبا زیبا زیبا زیبا زیبا زیبا زیبا زیبا زیبا زیبا زیبا زیبا زیبا زیبا

زیبا زیبا زیبا زیبا زیبا زیبا زیبا زیبا زیبا زیبا زیبا زیبا زیبا زیبا

زیبا زیبا زیبا زیبا زیبا زیبا زیبا زیبا زیبا زیبا زیبا زیبا زیبا زیبا

[SPOILER]
بی مزه هم خودتی :shad:
خدا سایه منو از سر سایت کم نکنه :shad:
من نباشم شما افسردگی می گیرید :shad:
[/SPOILER]
[/SPOILER]

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام و صلوات

تقدیم به بزرگواران اسک دین
:Gol:

فکر کنم حس بویاییم از کار افتاده!
آخه "بوی ماه مهر" را استشمام نمی کنم اصلا!!!
---------------
چند سال پیش یادمه تو اخبار در اول مهر می گفت: "هشتاد درصد دانش آموزان شیلی از آغاز مجدد سال تحصیلی ناراضی اند!!!"
آخییییی. انقدر دلم براشون سوخت....آخه بچه های ایران به دلیل آغاز مدارس، همه داشتن از خوشحالی بال درمیاوردن و در گنج خود نمی پوستیدن!!!
-------------
نفرت انگیز شعر دنیا:
.
.
.
.
.
.
بازآمد بوی ماه مدرسه.....بوی بازی های راه مدرسه!!!!
.
یعنی وقتی تو تلویزیون، پخش می شد حالت تهوع می گرفتم!
حالا این به کنار!
کدوم بازی های راه مدرسه آخه!؟
ما که مدرسه رفتنی باید با عجله و استرس و بدوبدو می رفتیم تا یه وقت دیرنرسیم و با ناظم شمرصفت، رو به رو نشیم!
برگشتنی هم باید با عجله و بدوبدو برمی گشتیم تا گیر ارازل اوباش کلاس نیفتیم(اونایی که می گفتن: جرئت داری زنگ آخر وایسا!)
دستامون هم که هرروز از شدت مشق نوشتن، تاول می زد.
-------------------

بزرگترین شکست عشقیمون وقتی بود که فهمیدیم همه ی جایزه هایی که تو مدرسه بهمون می دادن، مامانمون خریده بود و داده بود مدرسه!!!

------------

یکی از خوبی های مدرسه های ما این بود که دانش آموزان، کمبود "ویتامین d" نمی گرفتن هیچوقت.
چون روزی دوساعت باید زیر آفتاب وایمیسادیم تا یاوه سرایی های ناظمو بشنویم!
------------------

روز اول مهر می رفتیم مدرسه...معلم هم نداشتیم....به زور پنج ساعت، نگهمون می داشتن!
حالا ما هی می رفتیم اصرار می کردیم: "اجازه بدبد بریم دیگه!"
با قیافه ی حق به جانب می گفتن: "سه ماه تو خونه بودی چه غلطی کردی که الان می خوای بری؟!؟!؟!"
انقدر تحت تاثیر منطق و ادب و نزاکتشون قرار می گرفتم که نگو!
-------------

تو مدرسه به ما می گفتن: "بچه ها! خودتونو دست کم نگیرید یه وقتا! شما آینده سازان این مملکت هستید!"
بگو آخه ----!!! با مشق نوشتن شبانه روزی، چه آینده سازی ای یاد می گیریم مثلاً؟!؟!؟

---------

یادمه تو زمستون ساعت هشت صبح، امتحان داشتیم. دستمون به حدی یخ زده بود که نمی تونستیم انگشتامونو حرکت بدیم. چه برسه به اینکه بخوایم چهارتا صفحه آچهار هم مزخرفات حفظیو بنویسیم!!!
بعضی بچه ها می رفتن دستشونو می گرفتن رو بخاری تا گرم بشه حداقل یک کلمه بشه نوشت(حالا کاری با خودکارهای یخ زده و حوزه ی امتحانی یخچالی ندارم).
ناظم وقتی می دید یه عده کنار بخاری جمع شدن با خشونت میرفت سمتشون و با فحش و کتک از بخاری دورشون می کرد. می گفت: "اگه دستت یخ زده برا همه همینجوریه! همه بخوان بیان کنار بخاری، جمع بشن که نمیشه!!!!"
یعنی شیفته ی عدالت و انساندوستی اش بودم!

-----------------
این جمله رو اصلا درک نمی کنم یعنی چی؟!.............."یادش به خیر!! مدرسه!"
فکرکنم کسانی که این جمله رو میگن قصد سرکارگذاشتن مارو دارن.......میشه چندتا از اون "خیر"هاشو بشمارید برامون!
اگه کتک خوردن و امثالهم "خیر" بود که هیچچی.
-----------------
اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا

[="Times New Roman"][="Black"]ملت چه خاطراتی دارن..:Gig::Moteajeb!:
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
[SPOILER]
زنگ زدم خونه خواهرم،بچه خواهرم گوشي روبرداشت.
گفتم:سلام،بگومامانت صحبت کنه.
گفت:نميشه،داله گليه مي تونه Fool
گفتم:بابات کجاست؟
گفت:دم دله،داله با آقا پليسه صحبت مي تونه.
گفتم:داداش علي کو؟گفت:اونم لفته بيمالستانالو بگلده.
.درحالي که داشتم ازشدت نگراني سکته مي کردم،
بلندگفتم:مگه چي شده؟
گفت:من گم شدم.
گفتم:مگه الان کجايي؟
گفت:زيل تخت...

[/SPOILER][/]

[="Tahoma"][="Teal"]راه اندازي آزمايشي پاسخگويي آنلاين سايت رو تبريك ميگم اگه مثل ايطاها بشه كه مفيدتر هم ميشه.:Gol:[/]

[="Tahoma"][="Indigo"]

خب امریکا هم زدیم:ok:
به سلامتی مبارک باشد:Cheshmak:[/]

[="Times New Roman"][="Black"]اینم از ناهار امروز من..:ok:
.
.
[SPOILER]

[/SPOILER]
حاضرم با همه کل کل آشپزی بندازم..:ok:
.
.
حریف می طلبیم....نبوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووود؟ :Gig:
.
.
من دارم اینجا حروم میشم . کیه که قدر بدونه . هیییییییی روزگار..:ashk::ashk:
[/]

[="Arial"][="Navy"]

مهدی;565332 نوشت:
خب امریکا هم زدیم
به سلامتی مبارک باشد

کی بازی داشت ؟ :Gig:

نیست تی وی ما همش خاموشه از دنیا عقبیم .[/]

[="Times New Roman"][="Navy"]

باغ بهشت;565350 نوشت:
کی بازی داشت ؟

نیست تی وی ما همش خاموشه از دنیا عقبیم .

سلام
همین پیش پای شما تموم شد خواهر یکم دیر اومدی.:Nishkhand:
برد امریکا خیلی شیرینه. ایتالیارم بردیم ولی به این شیرینی نبود.
تبریک میگم به همه ایرانیا مخصوصا ارومیه ایها. چون 3/4 تیم ارومیه ایه. [/]

[="Tahoma"][="Indigo"]

سیده راضیه;565362 نوشت:
برد امریکا خیلی شیرینه. ایتالیارم بردیم ولی به این شیرینی نبود.

اولش خوب دو ست داد ولی بدش بدجوری شاخ شد:Nishkhand:
گیم اخر ولی دوباره خدمتش رسیدیم:ok:
اون ایتالیا و برزیل دیگه خیلی تکراری شدن یعنی هر سری ما باید این دو تا را یه سه چهار بار ببریم:khaneh:
اگر تو دوره ای اینا را نبریم انگار اون دوره اعتبار نداره:Nishkhand:[/]

[=arial]سلام علیکم
دوستان دهه کرامت بر همگی مبارک:Gol:
آقا چرا بحث رو عوض کردید؟؟؟! چه خاطره خوبی از سفر مشهد دارید؟:Gig:
آقا مهدی،صرفا" جهت اطلاعی بود:Narahat az:...

خاطره که زیاده
یه بار رفتیم مشهد
.
.
.
.
.
.
.
.
.

.
.
.
.
.
.
.

.
.
.
.
.

..
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.

.
.
.
.
.
..
.
.
.

.
ولش کن ...
عاقا مبارک باشه ....خیلی ذوق مرگ شدیم ..ان شاءالله همیشه باشه از این برد ها

دیگه بحث و عوض نکنید ....
این بار استثنا بود :Nishkhand:

[="Times New Roman"][="Navy"]

حیدر لیلا;565376 نوشت:
سلام علیکم
دوستان دهه کرامت بر همگی مبارک
آقا چرا بحث رو عوض کردید؟؟؟! چه خاطره خوبی از سفر مشهد دارید؟
آقا مهدی،صرفا" جهت اطلاعی بود...

سلام و عرض ادب
دهه کرامت همش شادی و برکته خداروشکر...
برای اتصال ادامه بحث بفرمایید خاطره اولو...[/]

سیده راضیه;565408 نوشت:
برای اتصال ادامه بحث بفرمایید خاطره اولو...

شوخی کردم!!! عجب بردی بود برد امریکا:khaneh:
.
.
.
.
ولی جدای از شوخی،وقتی آدم به ارض اقدس،مشهد الرضا، میره دیگه محو مهربونی آقا میشه و همه ی سفر میشه یک خاطره خوب و شیرین(کل سفر:ok:...)
جاییست که آدم درک میکنه یک شخصیتی مهربون به صحبت های دلمون گوش میکنه...:crying:


از خدای بزرگ خواستارم سفر به قطعه ای از بهشت و زیارت آقا علی بن موسی الرضا علیه السلام رو قسمت همه علاقمندان کند..آمــــین:Gol:

سلااااااااااااام بچه هااااااا.من یا مهدی مددی ام.دلم براتون تنگ شده بووووووودددد:Graphic (59):یروز اومدم بیام نتونستم وارد شم قرار شد ویندوزم که عوض کردم بیام که نشد تا دیروز.الانم تا نام کاربریم درست بشه دلم طاقت نیاورد. دوسیاااا کجایییییننننن؟؟؟؟؟

[="Arial"][="Navy"]

حیدر لیلا;565416 نوشت:
از خدای بزرگ خواستارم سفر به قطعه ای از بهشت و زیارت آقا علی بن موسی الرضا علیه السلام رو قسمت همه علاقمندان کند..آمــــین

ان شاالله

خیلی برای اونایی که مثل من دلتنگ حرم آقا هستن دعا کنید .

الان چیزی حدود 4 ساله که زیارت آقا نصیبم نشده .

شاید اشتباه از من بوده که آخرین باری که مشرف شدم قدر ندونستم و خوب استفاده نکردم .

اما یه چیزی رو مطمئنم و اون اینکه موقعی که میخواستیم از مشهدالرضا به سمت تهران بیایم من از آقا خداحافظی نکردم . موقع ترک حرم با آقا وداع نکردم که الان 4 ساله نطلبیده .

:geryeh:

ای اونایی که زیارت نصیبتون شده ، تو رو خدا برای ما هم دعا کنید .

آقا با چه زبونی بگم دلتنگتم :crying:[/]

باعرض سلام :Gol:
6 سال پیش عید نوروز 12 روز مهمون حضرت معصومه (س) بودیم چقدر عالی بود :ok: :tashvigh:بعدش مرداد ماه همون سال 4 روز مهمان آقا امام رضا(ع) بودیم :ok: نق زدیم گفتیم آقا خیلی کمه ولی خوب باید برمی گشتیم تا اینکه از طرف دانشگاه به من ماموریت دادن اونم 3 روزه می دونید کجا ؟ بله مشهد مقدس منم چون کسی رو نداشتم که از اصفهان همراهم باشه از مسئولم خواستم اگه میشه با خانواده برم مشهد و 7 روز دیگه روز مرخصی بگیرم قبول کردند نمی دونید اون سال چقدر خوشحال شدم آخه هر وقت ماموریت می رفتیم نمی تونستیم زیارت بریم بچه های دیگه ناراحت بودن که باید برگردن ولی من باز هم مشهد بودم و خوشحال :khandeh: اما متاسفانه از اون موقع تا حالا زیارت آقا نصیبمون نشده حتی بصورت ماموریت :Ghamgin::kalafeh::ashk:

بسمه تعالي
تابستان 75 از طرف دانشگاه اردوي 20 روزه رفته بوديم پابوس آقا امام رضا عليه السلام. تا اون موقع هيچ وقت حضرت آيت الله بهجت رحمه الله عليه را نديده بودم نه عكسي نه فيلمي. توي همين اردو به واسطه يكي از دوستان با ويژگيهاي خاص ايشان آشنا شدم به طوري كه شيفته و بي تاب زيارتشان شدم. چند روز بعد متوجه شديم آيت الله بهجت هم توي اين ايام مشهد حضور دارند.
شب ميلاد حضرت رسول( صلي الله عليه و آله ) به اتفاق يكي از دوستانم كه به اندازه من با آيت الله بهجت آشنا شده بود و همينقدر مشتاق ديدار، در حرم آقا تا صبح مانديم به اميد عيدي، طلوع آفتاب شد و نقاره زدند و ما آمديم برگرديم... موقع پوشيدن كفشامون در حاليكه دلمون پر بود زديم زير گريه... گفتيم به هم پس عيدي ما كو؟؟؟؟؟؟؟ در همين لحظات كه صحن تقريبا خلوت تر شده بود ديديم يك روحاني بسيار جليل القدري با هيبتي خاص و چهره اي بسيار نوراني، پيرمرد با وقار و جذابيت خاصي از در وارد صحن شد در حاليكه هفت هشت نفر روحاني و غير روحاني در اطرافش حلقه زده اند و ملازمش هستند آنقدر خاص بود كه نظرما رو به خودش جلب كرد ديديم مردم دستشو مي بوسند ... به همديگه گفتيم اين كيه؟؟؟؟؟ بريم جلو بپرسيم.!!!!
رفتيم جلوتر... پرسيديم ايشون كي هستند؟؟؟؟؟ يادمه يه نفر گفت ايشون آيت الله بهجت هستند!!!!! تا اسمشونو شنيديم بي اختيار اشكمون سرازير شد و تا مدتها نمي تونستيم ساكت بشيم...
تازه فهميديم عيدي گرفتن يعني چي؟؟؟؟؟ جاي همه تون خالي!!!!! نمي دونين كه بعدها بازم چند بار ديگه تو راه مسجد فاطميه سلام الله عليها قم ايشونو ديديم و ...
الحمدلله.
تازه فهميديم حضرت امام سجاد عليه السلام فرمودند نمك سفره تونو هم از ما بخواين چون اگه ما چيزي بهتون بديم هم خوبشو مي ديم هم هيچ وقت ديگه پس نمي گيريم ... يعني چي؟؟؟
انشاءالله از اين روزيا نصيب همه تون بشه. ما رو هم دعا كنين.

عاقا یکی تو کلبه من و شناسایی کرده
فهمیده دلم تنگ شده برم مشهد

فهمیده ارزوم شده دیدن دوباره ی

حرم
اما شرایط اش و ندارم
هیییییی بحث مشهد و حرم امام رضا و ....................وسط میکشه
از پشت این تریبون سوال میپرسم:Sokhan:
چه لذتی داره با احساسات جوون مردم بازی کردن

خوش به سعادت کسانی که الان در مشهد هستن
التماس دعا


مهر...;565605 نوشت:
عاقا یکی تو کلبه من و شناسایی کرده
فهمیده دلم تنگ شده برم مشهد
فهمیده ارزوم شده دیدن دوباره ی حرم اما شرایط اش و ندارم
هیییییی بحث مشهد و حرم امام رضا و ....................وسط میکشه
از پشت این تریبون سوال میپرسم
چه لذتی داره با احساسات جوون مردم بازی کردن
خوش به سعادت کسانی که الان در مشهد هستن
التماس دعا


تقدیم به خواهر عزیزم سرکار مهر و همه کسانی که مثل من دلشون پر میکشه برای زیارت آقا

التماس دعا :Gol:

قربون صفات برم،از راه دوری اومدم؛ زیارت آنلاین حرم امام رضا (علیه السلام)

[="Times New Roman"][="Black"]خوشم میاد شما این همه قربون صدقه امام رضا ( ع ) رفتید..
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
[SPOILER]
بعد قسمت من شده برم مشهد زیارت..:shad::shad:
.
هر هر هر :shad::shad: کر کر کر :shad::shad:
.
خدایا یه کم اخلاص یاد اینا بده..:shad::shad:
.
هی روزگار :shad::shad:
[/SPOILER]
[/]

[="Arial"][="Navy"]

[=times new roman][B]با همه رو سیاهیم,[=times new roman]با این همه گناه ,

[=times new roman]باز هم امید دارم به دستان زهرایی شما
[=times new roman]به نگاه شفا بخش شما ...
[=times new roman]به مهربانی بی حد و اندازه شما ...
یا مولا علی موسی الرضا (ع)

[b]content[/b]

[/B]

عامر شعبى [106] گويد: ابن الكوّاء از على (ع) پرسيد: يا امير المؤمنين سخت‏ترين آفريدگان خداوند چيست؟ على (ع) گفت: ده چيز است: كوههاى بلند و استوار و آهن كه بدان كوه را كند و آتش كه آهن را مى‏خورد و آب كه آتش را خاموش كند و ابرهايى كه ميان آسمانها و زمين به فرمان خدايند و حامل آب هستند و باد كه ابرها را به حركت مى‏آورد و انسان كه بر باد غلبه مى‏يابد و خود را با دستهاى خود از آن حفظ مى‏كند و از پى كار خود مى‏رود و مستى كه بر انسان چيره مى‏شود و خواب كه بر مستى چيره مى‏شود و اندوه كه بر خواب غلبه مى‏يابد پس سخت‏ترين آفريدگان پروردگار تو اندوه است
الغارات

[="Times New Roman"][="Black"]خدا خیرتون بده چرا بدون هماهنگی فایل صوتی میزارید توی کلبه..:offlow:
.
یه بنده خدایی اینجا تازه داشت خوابش می برد ، من پیج کلبه رو باز کردم این بنده خدا از خواب پرید..:Narahat::Narahat::Narahat::Narahat::Narahat::Narahat::Narahat:
.
الان یقه منو چسبیده ول نمی کنه..:please:
[/]


[/HR]
واكنش اوباما به باخت تيم ملي واليبال آمريكا به ايران


[/HR]
[FLV]http://hw2.asset.aparat.com/aparat-video/a38428d1c84d10c8bf8c9a9b39306f7e602997.mp4[/FLV]

سدير صيرفى گويد با مفضل بن عمرو ابو بصير و ابان بن تغلب شرفياب حضور مولاى خود امام صادق شديم ديديم روى خاك نشسته و جبه خيبرى طوقدار بىگريبان آستين كوتاهى پوشيده و چون فرزند مرده جگر سوخته ميگريد، اندوه تا گونههايش رسيده و رخسارهاش دگرگون شده و چشمانش پر از اشك است ميگويد:اى آقايم غيبت تو خواب از چشمم ربوده و آرامگاهم را تنك كرده و آسايش دل را برده، اى آقايم غيبتت سوگواريم را بفجائع ابدى پيوسته و يكى را پس از ديگرى ناپديد كرده و جمع و شماره دوستان را نابود نموده، من ديگر اشكى كه از چشمم روان است و نالهاى كه از گرفتاريهاى اندوهم و بليات گذشته از سينهام سر ميكشد احساس نميكنم جز همانى كه در برابر ديدهام مجسم است و از همه گرفتاريها بزرگتر و جانگدازتر و سختتر و ناآشناتر است و حوادثش با خشم تو در آميخته و وارداتش با سخط تو عجين است.
سدير گويد: چون امام صادق را در اين حال ديديم از اين مشكل هولناك و پديده وحشتناك عقل از سر ما پريد و دل ما پاره شد و گمان برديم از آسيب كوبندهاى در سوز و گداز است و مصيبتى از روزگار وارد شده است عرضكرديم يا ابن خير الورى خدا ديدهات را نگرياند، از چه پيشامدى اشكت روانست و ديدهات گريانست؟ چه وضعى پديد شده است كه شايسته اين سوگواريست؟ امام صادق يك آهى كشيد كه درونش بر آمد و پريشانيش افزوده گشت و فرمود:
[SPOILER]واى بر شما بامداد امروز در كتاب جفر نگريستم (اين كتابيست كه علم گرفتاريها و مرگ و ميرها و اطلاع بر آنچه بوده و تا قيامت خواهد بود در آن مندرج است، همان كتابيست كه خدا محمد و امتان پس از ويرا بدان اختصاص داده، در باره تولد غائب از ما و غيبت او و دير كرد و طول عمر و گرفتارى مؤمنان در آن زمان و شكوكى كه از طول غيبت در دلشان پديد آيد و بيشترشان از دين برگردند و رشته اسلام را از گردن باز كنند تأمل كردم با آنكه خداى تعالى (در سوره اسراء آيه 13) فرمايد هر انسانى را طائريست كه بر گردن او طوق كرديم و منظور از آن ولايت ائمه است در اينجا دلسوزى مرا فرا گرفت و اندوه فراوان بر من چيره شد.
عرضكردم ما را با شركت در بعضى از آنچه در اين موضوع ميدانى مشرف و گرامى دار.
فرمود براستى خداى تبارك و تعالى سه جريانى كه براى سه تن از رسل بوده است در باره قائم (ع) مجرى كرده؟ زايشش را چون زايش موسى مقدر كرده است و غيبتش را چون غيبت عيسى و دير كردش چون دير كرديم نوح (ع) و پس از اين عمر بنده شايسته خود خضر را نشانه عمر او آورده.
عرضكردم يا ابن رسول اللَّه حقائق اين معانى را براى ما توضيح بدهيد.
فرمود داستان تولد حضرت موسى اينست كه چون فرعون واقف شد سلطنت او بدست وى برافتد دستور داد كاهنان را نزد او آوردند ويرا بنژاد او رهنمائى كردند و دانست كه از بنى اسرائيل است و پياپى گماشتگان خود را دستور داد شكم زنان آبستن بنى اسرائيل را شكافتند و در تعقيب او بيست و چند هزار نوزاد را كشت و دست بكشتن موسى نيافت براى آنكه خدا او را نگهدارى كرد همچنين وقتى بنى اميه و بنى عباس دانستند كه زوال سلطنت جبار فرماندهان زور بدست قائم ما است با ما بدشمنى برخاستند و شمشير در كشتن خاندان رسول و برانداختن نسل او گذاشتند بطمع آنكه قائم را بكشند و خدا ابا دارد كه كار خود را در دسترس ستمكاران گذارد تا نور هدايتش بكمال رسد و گرچه مشركان را بد آيد.
داستان غيبت عيسى اينست كه يهود و نصارى هم قول شدند كه كشته شده خداى جل ذكره بگفتهخود (در سوره نساء آيه 157) آنها را تكذيب كرد و فرمود او را نكشتند و بدار نزدند و لى اشتباه براى آنها حاصل شد همچنين است غيبت قائم كه بواسطه طول مدت امت آن را انكار كنند. گوينده هذيان سرايد كه متولد نشده و ديگرى گويد متولد شده و مرده و گوينده اينسخن كفر آميز بگويد كه يازدهمين امام ما عقيم است و گوينده ديگر از دين بيرون رود و بامام سيزدهم و بيشتر معتقد گردد و گوينده به نافرمانى خداى عز و جل گويد روح امام قائم در جسد ديگرى سخن گويد.
داستان تا خير وعده نوح اينست كه چون از خدا براى قوم متمرد خود عذاب آسمانى خواست خداى تبارك و تعالى جبرئيل امين را با هفت هسته خرما نزد وى فرستاد جبرئيل گفت يا نبى اللَّه براستى خداى تبارك و تعالى ميفرمايد بدرستى كه اينان آفريدگان منند و بندگان من و من آنها را بيك صاعقه از صواعق خود نابود نكنم مگر آن كه دعوت آنها مؤكد شود و حجت بر آنها ملزم گردد تو در دعوت خود نسبت بقومت كوشش كن و من مزد تو را ميدهم و اين هستهها را هم بكار و چون برويند و درخت آنها برسد و ميوه دهد فرج و خلاص نصيب تو گردد و اين مژده را به پيروان مؤمنين خود بده، چون درختها روئيد و محكم شد و ساقهدار گرديد و شاخه آورد و ميوه داد و ميوه آنها رسيد و مدت زمانى گذشت از خدا درخواست كرد وعده خود را عملى سازد خدا باو دستور داد هسته آن درختها را بكارد و صبر و كوشش را پيشه كند و بر قوم خود تاكيد حجت نمايد، نوح اين دستور را به پيروان مؤمن خود گزارشداد و سيصد تن از آنان از دين برگشتند و گفتند اگر آنچه نوح ادعا ميكرد درست بود در وعده پروردگارش تخلف راه نداشت سپس خداى تبارك و تعالى هر بار دستور ميداد كه هستهها را بار ديگر بكارد تا هفت بار هستهها را كشت و پيروان او جمعى از طوائف مؤمنين هم در هر بار از دين برگشتند تا آنكه براى او هفتاد و چند نفر باقيماند پس از آن خداى تبارك و تعالى باو وحى كرد و فرمود اينوح اكنون بامداد روشن از شب تار پرده گرفت و حق محض عيان شد و پاكى از تيرگى جدا گرديد و بدطينتان از دين بيرون رفتند، اگر من همان كفار را هلاك ميكردم و كسانى كه از پيروان تو را كه بتدريج از دين برگشتند زنده ميگذاشتم وعده خود را در باره مؤمنان مخلص در يگانهپرستى كه برشته نبوت تو متمسكند وفا نكرده بودم من براستى آنان را جانشين زمين ميكنم و در ديندارى قدرت ميدهم و ترس آنان را بدل با من ميسازم براى آنكه بواسطه زوال شرك عبادت من باخلاص انجام شود و با آنكه من ميدانستم جمعى از پيروان تو ضعف در يقين دارند و در امتحان مرتد ميشوند و خبث طينت آنان و بدى سرائرشان ظاهر مىشود چگونه ممكن بود مؤمنين جانشينان زمين شويد و تمكن يابند امنيت جانشين خوف آنان گردد و آن مرتدان ضعيف الايمان كه نتائج نفاق و سران گمراهى بودند و اگر بوى سلطنتى كه هنگام استخلاف و هلاكت دشمنان بمؤمنان دادم بدماغ آنها ميرسيد بمغز آنها سرايت ميكرد و در دنبال نفاقى كه داشتند بفكر آن مىافتادند و رشتههاى ملالت در دلشان سخت ميشد و با برادران خود دشمنى ميكردند و براى طلب رياست با آنها نبرد مينمودند و در مقام برميآمدند كه خود زمام امر و نهى را در دست گيرند و چگونه ممكن ميشد اقتدار در دين و انتشار فرماندهى در مؤمنين در صورتى كه فتنهها بر ميخواست و جنك برپا ميشد نه هرگز اكنون بدستور و نظارت ما كشتى را بساز، امام صادق فرمود وضع قائم (ع) چنين است كه ايام غيبتش طولانى شود تا حق محض عيان شود و ايمان از كدورت نفاقجدا گردد بواسطه آنكه هر كس از شيعيان كه بد طينت باشد و نفاقى در او احساس شود در موقعى كه استخلاف و تمكين و امر منتشر هويدا گردد از دين بيرون رود.
مفضل گويد عرضكردم يا ابن رسول اللَّه اين نواصب گمان كنند كه اين آيه «1» در باره ابو بكر و عمر و عثمان و على نازل شده است فرمود نه خدا دلهاى ناصبان را هدايت نكند در چه زمانى بوده است كه دين خدا پسند و مورد رضايت رسول (ص) پا برجا بوده است و فرمان خدا در ميان امت منتشر بوده و ترس در دلها نبوده و شك در سينهها وجود نداشته، در عهد كدام يك آنان چنين بوده و يا در عهد على عليه السلام با اينكه مسلمانان از دين برگشته و فتنههائى كه در دوران آنها بپاخواست و جنگهائى كه ميان آنان و كفار بوقوع پيوست و امام صادق عليه السلام اين آيه را تلاوت فرمود (در سوره يوسف 110) تا آن كه رسولان نوميد شدند و گمان بردند كه تكذيب شدند يارى ما براى آنها رسيد.اما داستان عبد صالح مقصودم خضر عليه السلام است براستى خداى تبارك و تعالى او را براى نبوتش يا كتابى كه بوى فرستاده بود يا شريعتى كه باو داده و شرائع پيش از آن را نسخ كرده باشد يا براى مقام امامتى كه لازم باشد بندگانش از او پيروى كنند تا براى لزوم اطاعت او طول عمر نداده است بلكه چون در علم خدا گذشته بود كه عمر قائم عليه السلام در دوران غيبتش طولانى خواهد شد تا بجائى كه بندگان او باور نكنند و انكار نمايند خدا عمر خضر را طولانى كرد و هيچ سببى نداشت جز آنكه از طول عمر او استدلال شود بطول عمر قائم و بدين وسيله حجت معاندان و مخالفان منقطع شود تا براى مردم بر خدا حجتى نباشد.[/SPOILER]
[SPOILER]
كمال الدين ج2 ص353
[/SPOILER]

على بن جعفر گويد از امام هفتم پرسيدم از تاويل گفته خداى عز و جل (در سوره ملك آيه 30) بگو اگر آب شما فرو كشد كيست كه آب گوارا براى شما آورد؟

فرمود یعنی چون امام شما مفقود گردد و او را نبينيد چه خواهيد كرد؟

كمال الدين

[=Arial Narrow][=Abna Font]

    [*=right]کد خبر : 635634
    [*=right]منبع : فارس

خادمان رضوی همراه با کاروان «زیر سایه خورشید» صبح امروز پنج‌شنبه از آیت‌الله مهدوی کنی عیادت کردند. در ادامه این عیادت یکی از خادمان حرم رضوی شروع به خواندن صلوات خاصه علی بن موسی الرضا علیه‌السلام کرد.


[=Abna Font]به گزارش خبرگزاری اهل‎بیت(ع) ـ ابنا ـ همزمان با فرارسیدن دهه کرامت و در آستانه ولادت با سعادت امام رضا(ع)، اعضای هفتمین دوره جشنواره «کاروان‌ زیر سایه خورشید» صبح امروز، پنجشنبه (13 شهریورماه) با حضور در بیمارستان‌ شهید رجایی از آیت‌الله مهدوی کنی عیادت کردند.

چهار تن از خادمان حرم ثامن‌الحجج امام علی بن موسی‌ الرضا(ع) که در کاروان «زیر سایه خورشید» حضور داشتند پرچمی سبز رنگ از حرم این امام که منقش به آیه «نصر من الله و فتح قریب» بود را به عنوان تبرک با خود به همراه آورده بودند را باز کرده و روی بدن آیت‌الله مهدوی کنی انداختند تا ایشان نیز اکنون که در بستر بیماری قرار دارد عطر دل انگیز حرم رضوی را از نزدیک استشمام کند.
در ادامه این عیادت یکی از خادمان حرم رضوی شروع به خواندن صلوات خاصه علی بن موسی الرضا علیه‌السلام کرد و همه حاضران با زمزمه این صلوات، شِفای عاجل آیت‌الله مهدوی کنی را از درگاه احدیت خواستار شدند.

زمانی که صلوات خاصه امام رضا(ع) قرائت می‌شد، چشمان آیت‌الله مهدوی کنی باز و گویی به عشق مولایش تر شده است. و گویی در اوج بیماری و بی‌حسی، چیزی را در زیر لب زمزمه می‌کرد.
همچنین خادمانی که از آستان مقدس حضرت رضا(ع) در بیمارستان شهید رجایی حضور داشتند با در دست داشتن پرچم گنبد رضوی و بسته‌های کوچکی از نبات و نمک متبرک رضوی، پزشکان، پرستاران، بیماران و همراهان آنها را به زیارت معنوی حضرت رضا(ع) دعوت کردند.
شایان ذکر است گروه‌های دیگری از کاروان «زیر سایه خورشید» ضمن حضور در بیمارستان‌های مصطفی خمینی، کودکان بهرامی و جانبازان ساسان از بیماران این مراکز عیادت کردند.





[="Arial"][="Black"]سلام یاد چندتا اتفاق تو مشهد افتادم بگم , اول اینکه ما عید رفته بودیم اونجا هوای اونجا انگار تابستون ما بود شبا هم خوب هوا سردتر میشه بستنی اینارو که دست ما میدیدن می گفتن وااااااااااااای شما سردتون نیست ?
بعدشم اینکه خادم های امام رضا خیلی مهربونن
بعد موقع تو راه اتوبوس خراب شد و دیر به قم رسیدم اونقدر خلوت بود ولی حیف که اونجا هم یه چندتا اتفاق ناگوار هم رخ داد دیگه
[/]

زمانی که من بچه بودم باخانواده به حرم رفتیم من با مادرم رفته بودم بخش زنان اونجا یه دفعه مادرم رو گم کردم وشروع بهگریه کردم یه خانوم مهربونی اومد بهم یه شکلات داد مادرم همون موقع پیداش شد هنوز هم که هنوز نزدیک به دوازده سال از اون ماجرا میگذره هنوز مزه اون شکلات رو فراموش نمیکنم برای ظهور امام و سلامتی رهبرمون صلوات

[=Times New Roman]از مردم دنیا سوالی پرسیده شد و نتیجه آن بسیار جالب بود سوال از اين قرار بود: نظر خودتان را راجع به كمبود غذا در ساير كشورها صادقانه بيان كنيد؟
و جالب اینکه كسي جوابي نداد چون
در آفريقا كسي نمي دانست "غذا" يعني چه؟
در آسيا كسي نمي دانست "نظر" يعني چه؟
در اروپاي شرقي كسي نمي دانست "صادقانه" يعني چه؟
در اروپاي غربي كسي نمي دانست "كمبود" يعني چه؟
و در آمريكا كسي نمي دانست "ساير كشورها" يعني چه؟

اسمم در اومده بود
تولد امام رضا(ع) تو دانشگاه جشن بود
قرعه کشی می کردن می بردن مشهد
اسمم در اومده بود
خدای من
بین این همه دانشجوی پسر و دختر
منِ بی لیاقت
یا امام رئوف(ع)
رفتیم مشهد
یه دوست سیده پیدا کرده بودم با هم رفتیم نماز جماعت صبح
بعد نماز رفتیم حرم زیارت، همون موقع درهای حرم را بستن
شیرینی لحظه ای که تک و تنها کنار ضریح مضجع آقا علی ابن موسی الرضا (ع) بودم و خادم آقا متعرضم نشد را هرگز فراموش نمی کنم
السلام علیک السطان علی ابن موسی الرضا(ع)

باخیش;566405 نوشت:
سلام یاد چندتا اتفاق تو مشهد افتادم بگم , اول اینکه ما عید رفته بودیم اونجا هوای اونجا انگار تابستون ما بود شبا هم خوب هوا سردتر میشه بستنی اینارو که دست ما میدیدن می گفتن وااااااااااااای شما سردتون نیست ?
بعدشم اینکه خادم های امام رضا خیلی مهربونن
بعد موقع تو راه اتوبوس خراب شد و دیر به قم رسیدم اونقدر خلوت بود ولی حیف که اونجا هم یه چندتا اتفاق ناگوار هم رخ داد دیگه

عجب خاطره ی دقیق و کامل و مرتب و منظمی!
دقیقاً عین فیلم تو ذهن همه ی خواننده ها مجسم شد!!!!
سلامت باشید!

[="Arial"][="Black"]

لبیک یا علی النقی;566591 نوشت:
عجب خاطره ی دقیق و کامل و مرتب و منظمی!
دقیقاً عین فیلم تو ذهن همه ی خواننده ها مجسم شد!!!!
سلامت باشید!

اگه جایی براتون سوال ایجاد شده بگین توضیح بدم خب چیکار کنم خاطره ندارم دیگه بعدشم آقا اصلا مشهد اونجوری که بقیه تعریف میکردن نبود آدم اینجوری میشه اونجوری میشه منکه هیچی اصلا عادی بود[/]

با یاد خدا

نام زیبای ح س ی ن تفسیر عشق

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا صاحب الزمان(ع)

السلام علیکم و رحمه الله و برکاته

میلاد با سرسعادت سلطان ایمان , ولایت عشق, سلطان ایران , حضرت علی بن موسی الرضا(ع) را خدمت امام زمان(ع) و اهل بیت(ع) و همه شیعیان و محبین و مسلمین جهان تبریک عرض می کنیم .


[="Times New Roman"][="Black"]چندروز پیش بچه ها یه سانس سالن فوتسال گرفته بودن رفتیم بازی .
.
یکی از بستگان هم اومده بود.
.
خلاصه گوشیمو دادم دست پسر داییم گفتم از بازی فیلم بگیر..
.
بعد من تو زمین بودم ، پسر داییم هم داشت فیلم میگرفت .
.
بعد از یه ربع تعویض کردم و اومدم بیرون این فامیلمون گفت خسته نباشی دمت گرم عالی بودی حال کردم با بازیت..
.
بعد از بازی که اومدم خونه فیلم بازی رو نگاه کردم دیدم زمانی که من تو زمین بودم پسرداییم بالا سر این آقا روی یه سکو بالاتر ایستاده و داره فیلم بازی رو میگیره
این بنده خدا هم داشت بازی منو مسخره میکرد و می خندید.. :ghash:
.
نه خودش نه پسرداییم متوجه سوتی که دادن نشدن ، دل و روده ام در اومد اینقدر خندیدم..:shad::shad:
.
روانیه یک رنگیش شدم..خیلی باحال بود..:shad::ok::khaneh:
[/]

من یه خاطره دیگه هم داشتم وقتی خیلی کوچیک بودم روی شونه های بابام رفتیم تو حرم همینطور که میرفتیم یه دفعه یکی ازخادم ها با همون پرهایی که مگس ها رو دور میکنند زد توی سرمن چون وسطش اهن بود دردم اومد وشروع به گریه کردم اینجاش جالب بود که پدرم خیال میکرد چون داریم به ضریح نزدیک میشیم گریه میکنم تولد امام رضا (ع)رو به همه شیعیان تبریک وشادباش میگویم

موضوع قفل شده است