می خواهم برایت از معجزه ها بگویم !
از زیبایی ها...
از حس ناب دختر بودن...
من الهه ی رحمت پروردگارم !
دنیای من نه در شمع و عروسک معنا پیدا می کند و نه در لواشک و پاستیل!!
اگر می خواهی دنیای مرا بفهمی ... ببین که وقتی بزرگ تر می شوم، چگونه با عشق و علاقه و داوطلبانه آزادی دخترانه ام را نثار حس مادر شدن می کنم...
چگونه از خودم می گذرم و عشق را یه سجده در می آورم!
من جلوه گر ظرافت خدا هستم!!
اشک های من..
قلب ظریفم..
همه نشانه ی هنرمند بودن پروردگارم است!
خدایی که مرا میان گل های همیشه معطر چادر نمازم به آغوش می کشد!
من ، می توانم آنقدر پاک و معصوم باشم که روز میلاد ماه بانوی عالم روز من باشد!
این فوتبالهای خارجی که نشون میده زمینشون انقدر سبزه اگه یکی از تیمها رنگ لباسش سبز باشه بازیکناش تو تصویر گم میشن
اما فوتبال خودمون انگار قبل بازی، گاوها رفتن تو استادیم، چریدن!
----------------
پسر! حواست به دروازه هم باشه من برم دستشویی!
.
.
.
.
.
.
.
گفتگوی دروازه بان آرژانتین با مدافعش در بازی با ایران
------------
تیم فوتبال ایران درجام جهانی، از سه تابازی، دوتاشو باخته!
بعد براش سرود پخش می کنن:
""یوزپلنگااااااااااان!!!!!!!!""
بعد تیم والیبال، چهارم جهان شده
صداوسیما طوری رفتار می کنه که انگار تو مقدماتی جام ملتهای غرب آسیا حذف شده!!!!
----------
بازیکنان فوتبال، اعتصاب کرده بودن و سرتمرین نمیومدن.
وقتی ازشون پرسیدن چرا اینکارو می کنید. گفتن:
"حقوق مارو کامل ندادن. همه اش دارن حق مارو می خورن. نفری یه میلیارد بیشتر نگرفتیم!"
انقدر دلم براشون سوخت که تا چند روز از شدت تألم نمی تونستم غذا بخورم!!!! الانم اشکهام نمیذاره مانیتورو ببینم.
یعنی حتی اگر اسمت ""میرزا قشم شم تپه ی گل کلم تبارصفت" هم باشه...
موقعی که داری تو اسکدین عضو میشی، پیام میده"این نام کاربری، قبلاً ساخته شده...لطفاً تغییر دهید"!!!!!
------------
یعنی اگر اسم مارو "مراد" هم می ذاشتن، اون موقع، زندگی بر وفق "هوشنگ" بود.
بس که ما خوششانسیم!!
-----------
ویژگی های یک همسر خوب:
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ERROR 404 NOT FOUND!!
----------
به بچه ی فامیل دارم ریاضی یاد میدم.
- خب بگو ببینم! مثلا تو هفت تا گردو داری، دوتاشو میدی به سارا، سه تاشو میدی به نگار، الان چی داری؟
بچه هه میگه:
خب معلومه! دوتا gf جدید!
سلام واحترام هر چی گشتیم متوجه نشدیم این مطلب رو کجا بزاریم با عرض معذرت اینجا گذاشتم
توجه
قابل توجه اونایی که میگن واسه چند نفر بفرست تا حاجت بگیری . پس در جریان باش : هنرى ليونر (خاخام (فقيه دينى اسرائیلی) : ما با طراحى پيامهاى فارسى و آوردن نام پيامبر و ائمه درپيامها مينويسيم آنرا براى ١٠ نفر بفرست تا معجزه ببينى ! با گذشت زمان مسلمانان ميبينند خبرى از معجزه نيست پس آنرا خرافات تلقى كرده و اينگونه ايمانشان را كم كم ازدست ميدهند [ مردم بايد از ارسال اين پيامها خوددارى كنند تادشمنان نتوانند با توسل به اهل بيت دست به گسترش باورهاى خرافى و در نهايت سست كردن باورهاى دينى بزنند ] منبع : سايت تبيان
قابل توجه اونایی که میگن واسه چند نفر بفرست تا حاجت بگیری
السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
دقیقاً به نکته ی بسیار مهمی اشاره کردید.
پخش خزعبلات و چرندیات در پیامک و فیسبوک و وایبر و لاین و امثال آن بسیار زیاد است.
یک نوع سخن بیهوده ی دیگر که رواج می یابد این گونه است:
آیا می دانید...
موقعی که قرآن می خوانید، شیطان سرش درد می گیرد؟
موقعی که به آیاتش نگاه می کنید، چشمش درد می گیرد؟
موقعی که به آیات دست می زنید، قلبش درد می گیرد؟
و موقعی که می خواهید این پیام را به دیگران هم بفرستید، نمی گذارد ؟
فریب شیطان را نخور....آن را نشر بده تا ...نمی دونم چی چی
---------------
سخنانی از این قبیل را زیاد دیده ام.
از دوستان عزیزم خواهش دارم که به اینگونه مزخرفات هم توجه نکنند و هرگز پخشش ننمایند.
چون این حرفها هیچ سندی ندارند و تنها منبع آنها فیسبوک و وایبر و... است.
ما آنقدر سخن مستند و صحیح در موارد مختلف داریم که هیچ نیازی به این حرفهای مفت ساخته ی دشمنان نداشتیم و نداریم و نخواهیم داشت.
والسلام علی من اتبع الهدی
به گزارش گروه بین‌الملل «خبرگزاری دانشجو»؛ توافقنامه آتش‌بس غزه از ساعت 17 به وقت گرینویچ (21:30 به وقت تهران) به اجرا در آمده است، رژیم صهیونیستی که با هرگونه مذاکره درباره شرایط حماس برای آتش بس دائم مخالف بود، با پذیرش شرایط حماس از جمله لغو محاصره غزه، عملا تن به شکست داد و پذیرفت درباره تمام خواسته‌های فلسطینی‌ها مذاکره کند.
بنابر اعلام خبرگزاری فرانسه، دولت مصر هم خبر توافق اسرائیل و فلسطینیان را برای آتش بس تائید کرد؛ محمود عباس رییس تشکیلات خودگردان فلسطین نیز رسما توافق را در خصوص آتش بس در غزه تایید کرد.
اسماعیل هنیه پیروزی بر رژیم صهیونیستی را فضل خداوند و اثر صبر مردم نوار غزه و مقاومت مبارزان فلسطینی عنوان کرد و از هیات مذاکره کننده فلسطینی که بصورت یکپارچه در میدان سیاسی ظاهر شدند تشکر کرد.وی همچنین از تلاشهای مصر برای برقراری آتش بس قدردانی کرد.
سخنگوی جنبش مقاومت اسلامی فلسطین (حماس) تاکید کرد که پیروزی ما بازگشایی گذرگاه‌ها نیست بلکه زمینه‌ساز آزادی قدس است.
.
.
.
. جنبش جهاد اسلامی فلسطین با صدور بیانیه‌ای از رهبر معظم انقلاب تقدیر کرد
ناصر ابو شریف رئیس دفتر جنبش جهاد اسلامی فلسطین در تهران تاکید کرد تحمیل آتش بس بی قید وشرط وطولانی مدت به صهیونیستها سر آغاز مبارزه ای طولانی برای آزادی تمامی خاک فلسطین خواهد بود.
وی در بیانیه ای مطبوعاتی که بر روی سایت ندای قدس این نمایندگی در تهران منتشر شد همچنین از اقدامات وفعالیت های ملل اسلامی در حمایت از ملت فلسطین وبه ویژه از اقدامات ملت ودولت جمهوری اسلامی ایران ودر راس آنها رهبر معظم انقلاب اسلامی ولی امر مسلمین آیت الله خامنه ای در حمایت همه جانیه از مبارزات ملت مظلوم فلسطین ومقاومت در غزه تشکر وقدر دانی کرد.
.
.
.
.
.
. منبع
[SPOILER]به این میگن امضای توافق نامه
بعضیا یاد بگیرن[/SPOILER][/]
واقعا منم نخواستم جواب بدم ولی اینقدر تحلیلتون بچگانه و خنده دار بود که لازم شد جواب بدم
مثلا مردهای سبیلو و خشن و ریشو برن جلو داعشی ها فرار میکنن !!!!!!!!!!
داعش اگه قرار بود از قیافه طرف بترسه دست به حمله نمیزد یه نگاه هم به چهره داعشی ها بندازی می بینی چهره ی وحشتناک تر از چهره اونا پیدا نمیشه . پس بگو داعش چرا چهرشون رو وحشتناک کردن تا مردمو بترسونن عجب اینم تاکتیک جنگی بود ما نمیدونستیم
اما زنها رو اگه پشت جبهه نگه میداشتیم اوضاع عراق و سوریه از این بهتر میشد ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ پشت جبهه که سهله میرفتند تو. خونه هاشون اونا رو به بردگی و کنیزی میکشوندن همون کاری که الان کردن فقط فرقش این بود اگه همه زنها دست رو دست میذاشتند تعداد کنیزهای داعشی از این هم بیشتر میشد
وقتی چنین شرایطی پیش میاد دفاع از خود بر هر زن و مردی واجبه. یه نگاه به کشورهای پیشرفته بکنید کی مثل شما زشته زشته میکنن حالا اون وضع اوناست این وضع کشورهای مدعی اسلام . اونا برای جنازه ی هموطنانشون اینقدر ارزش قائلن که به هر قیمتی شده به دستش میارن نه مثل مسلمان ها که وقتی زنانشون به کنیزی گرفته میشه باکیشون نیست و فقط زشته زشته یادشون مونده
ایدئولوژی های پوسیده شماها فقط به درد خودتون میخوره
نمیدونم چه دلیلی باعث شد اینطور جواب بدی نقل قولی که روت زدم جنبه شوخی داشت ولی اگه خیلی ناراحت شدی شما بگرد ید زنی بگیرید که بتونید دست روش بلند کنید
پاسخ بنده برای تصاویری بود که گذاشتید نه برای کتک زدن زنها و... (در ضمن اون پست حرف قرآن بود نه بنده حقیر).خوب نگاه کنید دفاع برای زنان واجبه اما وقتی مردها هستن زنها نباید دست به اسلحه ببرن. الان در کردستان حملات توپخانه ای آمریکا و کمک ایران و ... بود که باعث شد اربیل به دست داعش نیفته. وگرنه نه نیروهای زن و نه مردش کاری از پیش نبردن و شهرهای کرد داشت به دست داعش می افتاد و به 50 کیلومتری اربیل رسیدن. خوب این از اینکه گفتید زنان موثرن. اما در غزه و لبنان که نیروهاشون همه مرد بودند چه شد؟ و دیگه اینکه ما 8 سال جنگیدیم یه دفعه از این ابتکارات سوریه و کردها به کار نبردیم(البته اونجا مسیحی و غیرمسلومنن و براشون اینطور مسائل مهم نیست). ولی من نه اما برای شما که ایمان خوبی دارید روشن باشه که برنده جنگ افراد با ایمان هستن. و اعزام زنان و دختران آرایش کرده و ... بیشتر غیرت مردان اون سرزمین رو زیر سوال می بره .
.
.
.
البته اینها نظر بنده هست. و به نظر شما هم احترام می ذارم. و بیشتر موضوع درباره زنان برای جنگ بود و از جواب شما ناراحت نیستم فقط درباره تصاویر نظر خودمو دادم.
ممنون
پاسخ بنده برای تصاویری بود که گذاشتید نه برای کتک زدن زنها و... (در ضمن اون پست حرف قرآن بود نه بنده حقیر).خوب نگاه کنید دفاع برای زنان واجبه اما وقتی مردها هستن زنها نباید دست به اسلحه ببرن. الان در کردستان حملات توپخانه ای آمریکا و کمک ایران و ... بود که باعث شد اربیل به دست داعش نیفته. وگرنه نه نیروهای زن و نه مردش کاری از پیش نبردن و شهرهای کرد داشت به دست داعش می افتاد و به 50 کیلومتری اربیل رسیدن. خوب این از اینکه گفتید زنان موثرن. اما در غزه و لبنان که نیروهاشون همه مرد بودند چه شد؟ و دیگه اینکه ما 8 سال جنگیدیم یه دفعه از این ابتکارات سوریه و کردها به کار نبردیم(البته اونجا مسیحی و غیرمسلومنن و براشون اینطور مسائل مهم نیست). ولی من نه اما برای شما که ایمان خوبی دارید روشن باشه که برنده جنگ افراد با ایمان هستن. و اعزام زنان و دختران آرایش کرده و ... بیشتر غیرت مردان اون سرزمین رو زیر سوال می بره .
.
.
.
البته اینها نظر بنده هست. و به نظر شما هم احترام می ذارم. و بیشتر موضوع درباره زنان برای جنگ بود و از جواب شما ناراحت نیستم فقط درباره تصاویر نظر خودمو دادم.
ممنون
اینم به عنوان آخرین پاسخ من به شما دوست عزیز
بهرحال نظر شما هم محترمه ولی به نظر من کاربردی نداره، سوریه و عراق ابتکار به خرج دادن یا نه؟ واقعیت اینه فهمیدند آموزش نظامی زنان الزامیه، کمترین خاصیتش هم دفاع شخصی زنان از خود و خانواده هاشونه، بهتر از اینه زنان وقتی با موقعیتی مواجهه شدند دست و پا بسته باشن.
لبنان رو مثال زدید بهتر جای دوری نریم در هشت سال دفاع مقدس خودمان با وجود مخالفت اشخاصی با تفکر مشابه تفکر شما زنان در نبرد حضور داشتند بهتره در این مورد بیشتر تحقیق کنید حداقل در شهرهای مرزی این حضور بوده و اسلحه به دست در کنار مردان جنگیده اند .
اما در مورد عکس های که گذاشتم
زنان کرد حتی کردهای ایران دارای این ویژگی هستند نمیتونند بیخیال بشینند اگه در عراق و سوریه هم داوطلب حضور در جبهه شدند بخاطر شجاعت خودشون بوده ربطی به ابتکار دولت نداشته
مردهاشون هم به اندازه کافی غیرتمند هستند اجازه حضور زنان در جبهه چیزی از غیرتشون کم نمیکنه بهتره بدونید این جزء فرهنگشونه پذیرفته شده زنان بتونند از خودشون دفاع کنند زنان کرد به قوی بودن شناخته شدند تو عکس هم من که آرایش ندیدم زیبا بودند زیبایشون هم خدادادی بود ربطی به آرایش نداشت:khandeh!:
اینم به عنوان آخرین پاسخ من به شما دوست عزیز
بهرحال نظر شما هم محترمه ولی به نظر من کاربردی نداره، سوریه و عراق ابتکار به خرج دادن یا نه؟ واقعیت اینه فهمیدند آموزش نظامی زنان الزامیه، کمترین خاصیتش هم دفاع شخصی زنان از خود و خانواده هاشونه، بهتر از اینه زنان وقتی با موقعیتی مواجهه شدند دست و پا بسته باشن.
لبنان رو مثال زدید بهتر جای دوری نریم در هشت سال دفاع مقدس خودمان با وجود مخالفت اشخاصی با تفکر مشابه تفکر شما زنان در نبرد حضور داشتند بهتره در این مورد بیشتر تحقیق کنید حداقل در شهرهای مرزی این حضور بوده و اسلحه به دست در کنار مردان جنگیده اند .
ان شاء الله که آخرین جوابتون بوده باشه! :ok:
عرضم به حضور خدمت شما بزرگوار که منظور بنده حقیر حمله بود نه دفاع که زنان و کودکان ما هم در 8 سال دفاع مقدس انجام دادند و نیازی به آزمایشات و تحقیق هم ندارد. اما کردهای عراق فکر نکنم برای دفاع به صفوف دشمن بزنن؟! چاره ای هم به درک مضمون نیست چون شما خود مرد نمی باشید تا بنده رو درک کنید. چه بسا اگر خودتان دوست دارید بجنگید بسم الله.. اما هیچ مردی دوست ندارد زنش یا خواهرش و یا مادرش به جنگ برود و خود در همان جبهه بجتگند مگر مردها نسلشان منقرض شده... الله اکبر... مرا به چه کارهایی وادار می کنید. علی الظاهر که مفید واقع شده باشد خواهر گرامی. ان شا الله که دیدگاه خود را عوض کرده و دست از این طرز تفکر به کلی اشتباه بردارید و به راه درست بیایید :Gol:
ان شاء الله که آخرین جوابتون بوده باشه!
عرضم به حضور خدمت شما بزرگوار که منظور بنده حقیر حمله بود نه دفاع که زنان و کودکان ما هم در 8 سال دفاع مقدس انجام دادند و نیازی به آزمایشات و تحقیق هم ندارد. اما کردهای عراق فکر نکنم برای دفاع به صفوف دشمن بزنن؟! چاره ای هم به درک مضمون نیست چون شما خود مرد نمی باشید تا بنده رو درک کنید. چه بسا اگر خودتان دوست دارید بجنگید بسم الله.. اما هیچ مردی دوست ندارد زنش یا خواهرش و یا مادرش به جنگ برود و خود در همان جبهه بجتگند مگر مردها نسلشان منقرض شده... الله اکبر... مرا به چه کارهایی وادار می کنید. علی الظاهر که مفید واقع شده باشد خواهر گرامی. ان شا الله که دیدگاه خود را عوض کرده و دست از این طرز تفکر به کلی اشتباه بردارید و به راه درست بیایید
فقط اینم بگم
همونطور که شما دوست ندارید خواهرتون، مادرتون در جبهه باشه خیلی از زنان هم هستند که دوست ندارند شوهر و پدر و برادرشون در جبهه حضور داشته باشه ما نمیتونیم نظرمون رو به بقیه تحمیل کنیم ولی در کل اگر جنگی خانمان سوز مثل جنگ عراق پیش بیاد به نظر حقیر که بر هر زن و مردی واجبه در جنگ حضور پیدا کنه میخواد خونواده اش راضی باشه میخواد نباشه.
تنها چیزی که از حرفهای شما و بقیه متوجه شدم همون تفهیم اشتباه غیرت بود بهرحال منم اصرای ندارم شما رو وادار به پذیرش نظرم کنم.
روز به روز گذشت زمان نشون داد ما چقدر اشتباه میکردیم حتی کشورهای اسلامی دیگه متوجه شدند زنان هم باید بتونند از خودشون دفاع کنند. مهم همین بود
مهم اینه جهانیان نظرشون مخالف نظر شماست این نشون میده افکارهای از این قبیل مخالف خواست عموم است .
فقط اینم بگم
همونطور که شما دوست ندارید خواهرتون، مادرتون در جبهه باشه خیلی از زنان هم هستند که دوست ندارند شوهر و پدر و برادرشون در جبهه حضور داشته باشه ما نمیتونیم نظرمون رو به بقیه تحمیل کنیم ولی در کل اگر جنگی خانمان سوز مثل جنگ عراق پیش بیاد به نظر حقیر که بر هر زن و مردی واجبه در جنگ حضور پیدا کنه میخواد خونواده اش راضی باشه میخواد نباشه.
تنها چیزی که از حرفهای شما و بقیه متوجه شدم همون تفهیم اشتباه غیرت بود بهرحال منم اصرای ندارم شما رو وادار به پذیرش نظرم کنم.
روز به روز گذشت زمان نشون داد ما چقدر اشتباه میکردیم حتی کشورهای اسلامی دیگه متوجه شدند زنان هم باید بتونند از خودشون دفاع کنند. مهم همین بود
مهم اینه جهانیان نظرشون مخالف نظر شماست این نشون میده افکارهای از این قبیل مخالف خواست عموم است .
خانم خوب شد جواب دادید! ... آخه با توجه به شناخت من از خانم ها، رو شاهرگم شرط گذاشتم اگر این طاقت آورد جواب نداد.
نقل قول:
اینم به عنوان آخرین پاسخ من به شما دوست عزیز
تبدیل شد به :
نقل قول:
فقط اینم بگم
:Khandidan!:
جدا از شوخی بله سخن شما هم متین هست. :Gol:
.
.
.
:khaneh:
می خواستم تو گینس ثبت کنم این واقعه رو نشد!!!! حیف
[="Times New Roman"][="Black"]زاهدی مهمان پادشاهی بود چون به طعام بنشستند کمتر از آن خورد که ارادت او بود و چون به نماز برخاستند بیش از آن کرد که عادت او... تا ظنّ صلاحیت در حق او زیادت کنند...
.
.
چون بمقام خویش آمد سفره خواست تا تناولی کند..
پسری صاحب فراست داشت.گفت: ای پدر مگر در مجلس سلطان طعام نخوردی ؟
گفت: در نظرایشان چیزی نخوردم که بکار آید..
گفت: نماز راهم قضا کن که چیزی نکردی که بکارآید..:Cheshmak:[/]
سلام ایام مبارکی هست
روز دختر و من خبر پسر دار شدنم رو اینجا اومدم بگم:ok:
پسرم بدنیا اومده
اسمش هم امیرعلی گذاشتیم
[=arial]
بسم الله و بالله
و علي ملت رسول الله
بنام نامي علي ولي الله
سلام و ادب
مبارك باشه
انشالله غلام علي باشن [=arial]از مشهد خاطره زياد دارم با اينكه چند ساليه كمتر قسمتم ميشه
اما شكر حضرت رضا عليه السلام قبلنا سالي 1بار يا حتي سالي چند بار با اينكه راهمون دوره مهمون امام رضا عليه السلام ميشديم
يادمه يه بار تو سرماي شديد مشهد كه برف و يخ بندون بود نصفه شبي بود كه ميرفتيم حرم تو راه بستني خريديم و تو اون هوا تا حرم بستني خورديم!
و مادرم ميگه وقتي 1سالم بوده با هواپيما رفتيم مشهد وقتي سوار شديم شروع به شيشه خوردن كردم تا وقتي رسيديم به مشهد
خب از اين خاطره هاي كمي تا قسمتي لوس كه بگذريم!! [=arial][=arial]يه بار هم توفيق اينو داشتم كه از غذاي حضرت بچشم از بحث معنويش كه بگذريم واقعا طعم و مزه ي تكرار نشدني داشت! البته فكرميكنم بيش از 1بار بوده اما فقط همين 1بارش يادمه سال پيش توفيق اينو داشتم واسه اولين بار براي ايام شهادت امام رضا عليه السلام مشهد بودم كه بي نظيرترين سفر عمرم بود واقعا حس و صفاي عجيبي داره
فكرميكنم كسي كه تو عمرش تو اين زمان مشهد نرفته باشه ضرر بزرگي كرده
روزی لقمان به پسرش گفت: امروز به تو 3 پند می دهم که کامروا شوی. اول اینکه سعی کن در زندگی بهترین غذای جهان را بخوری! دوم اینکه در بهترین بستر و رختخواب جهان بخوابی ! سوم اینکه در بهترین کاخها و خانه های جهان زندگی کنی ! پسر لقمان گفت ای پدر ما یک خانواده بسیار فقیر هستیم چطور من می توانم این کارها را انجام دهم؟ لقمان جواب داد :
اگر کمی دیرتر و کمتر غذا بخوری هر غذایی که میخوری طعم بهترین غذای جهان را می دهد . اگر بیشتر کار کنی و کمی دیرتر بخوابی در هر جا که خوابیده ای احساس می کنی بهترین خوابگاه جهان است . و اگر با مردم دوستی کنی و در قلب آنها جای می گیری و آنوقت بهترین خانه های جهان مال توست
[="Times New Roman"][="Black"]طرف پست گذاشته:
فندك يادگاري رفيقم سيگاريم كرد.
سوال من اينه: اگه به جاي فندك كتاب فيزيك بهت داده بود الان دانشمند شده بودي؟؟؟
والا! مردم دنبال بهونه ميگردن!! :ok:[/]
[="Tahoma"]خاطره :Gig:
خاطره که زیاده
مثلا یه بار رفتیم مشهد
یه اقاهه رو ویلچر نشسته بود
یه هو از جا بلند شد و بلند گفت یا علی
مردم به سمت اش هجوم بردن
اون هم وحشت زده این ور و اون ور میدویید
اون اقا پا درد داشته و فقط تا توی حیاط و با ولیچر اومده ...و بقیه راه و تصمیم داشته با پای خودش بره
اما مردم فکر کردن شفا گرفته
مثلا یه بار رفتیم مشهد
یه اقاهه رو ویلچر نشسته بود
یه هو از جا بلند شد و بلند گفت یا علی
مردم به سمت اش هجوم بردن
اون هم وحشت زده این ور و اون ور میدویید
اون اقا پا درد داشته و فقط تا توی حیاط و با ولیچر اومده ...و بقیه راه و تصمیم داشته با پای خودش بره
اما مردم فکر کردن شفا گرفته
[=Century Gothic][=comic sans ms]سلام دوستان ...
ان شا الله منم ولادت امام رضا مشهدم ان شا الله ...
خاطره هم همین آخرین باری که رفته بودیم ولادت پیامبر بود و روز افتتاح صحن جدید دار المرحمه ... :ok:[=comic sans ms]
آقو ما رفتیم یه دفعه دیدیم یه نفر داره داد میکشه میاد برگشتم پشتمو دیدم دیدم یه نفر آتیش گرفته یا نمیدونم میخواست مثلا برنامه رو بهم بزنه و خودشو آتیش زده داره میاد سمت من ... :khobam:[=comic sans ms]
منم تا دیدمش مثل یه حیوان 4 پا دویدیم ... :khandeh!:[=comic sans ms]
بعدش اون خودشو انداخت رو زمین و هی این ور و اون ور میغلتید ...
بعد چند تا خادم اومدن کتشو کندن و اونو نشوندن رو ویلچر ....
آخر سر هم نفهمیدیم قضیه آتیش گرفتن اون یارو چی بود !!! :Gig:
[="Tahoma"]:khaneh:
واقعا عاشق این صحنه ی اگشن در حرم هستم
بیاید 4 تا خاطره معنوی تعریف کنید
سال 92بود به اتفاق دایی جان و همسرم و پدر بزرگو مادر جان رفتیم مشهد
دقیقا اول بسم الله مریض شدم وبعد از اینکه 4 تا سرم نوش جون کردم اندکی حالم بهتر شد
مادر بزرگ جان پیشنهاد دادن که شب توی حرم بمونیم
ما هم قبول کردیم
گفتیم دل پیرزن و نشکونیم گناه داره
خلاصه با زن دایی و مادر بزرگ جان شب رو در حرم موندیم
اندکی از رفتن اقایون نگذشته بود که احساس کردم من مرد شب زنده داری نیستم
زنگ زدم به اقای شوهر که گفتن فاصله شون با حرم زیاده و بهتره شب با سرویس های ساعت یازده به هتل برگردیم
خلاصه گفتیم دو ساعت که چیزی نیست ....میمیانیم
ساعت یازده شد و مادر بزرگ جان ...در یک حرکت انتحاری قهر کرد و دوان دوان رفت وسط جمعیت و دست ما رو گذاشت وسط پوست گردو
تازه داشتم از زور تعجب غش میکردم ..مادر جونی که چهار قدم راه نمیومد و میگفت پام درد میکنه این همه سرعت عمل بعید بود به خدا
خلاصه سرویس رفت و تازه ساعت 2 بود که مادر جون و پیدا کردیم
منم مریضضض
به زور رو پا بند بودم
صبح بعد از خوندن نماز صبح کلی مراسم اجرا شد و من تازه متوجه شدم
ای دل غافل ..امروز روز زن هست و من خبر نداشتم
بنام خدا
یا امام هادی
مشهد ..مشهد ..مشهد :Moshtagh:
خاطره ..خاطره ..خاطره :Moshtagh:
یه کتاب منتشر می کنیم ،بعد خبرتون می کنیم :Nishkhand:
ان شالله بعد فوتمان برسه دستان مبارکتان (مدیونید عجله کنید ها،گناه داره :Nishkhand: )
آخه سفر ما یه چند سالی طول کشید الحمدلله (یعنی کشیده )
هنوز هم مسافریم الحمدلله :ok:(که ای کاش مهاجر بودیم:Ghamgin: :hey:)
پیام اخلاقی داستان : هر وقت دیدید یکی از دوستان سایت پست چرت و پرت نوشته و زده به در و دیوار ،بدانید دلش خونه ،کارش گیره ....دعاش کنید ،ثواب داره :khandeh!:
******
سرکار مدیر مهر... عزیز ! آخه بیکاری میای آدرس میذاری تو پروفایل ما، آبرومانه ببری ؟نه،این کار درسته ؟ خب من بیام ، پست نزنم که ،میترسم لال از دنیا برم خب:Nishkhand:
ان شالله رفتیم حرم مفصل دعایتان می کنیم
اینم یه یادگاری : حرم که می روید حال نداشتید آقا علیه السلام را به فرزندشان آقا جوادالائمه علیه السلام قسم بدهید ،حال مرحمت می کنند (ان شالله )
قسمت همه ی آرزومندان بشود ان شالله :Doaa:
التماس دعابرای فرج :Gol:
*******
خانوم شمالی;563639 نوشت:
ایام مبارکی هست
روز دختر و من خبر پسر دار شدنم رو اینجا اومدم بگم
پسرم بدنیا اومده
اسمش هم امیرعلی گذاشتیم
به به ..:Kaf: آقا امیرعلی کوچولو ی گل ! خیلی مبارکه :Kaf: خوش حال شدیم :Kaf:
سرباز آقا امام زمان باشند ان شالله
عاقبت بخیر باشند ان شالله
خدا هم به شما و هم به پدر گرامی قوّت بده ..:Nishkhand: آخه یه چند وقتی استراحت مستراحت تعطیله دیگه ! فقط چند سال طول میکشه زیاد نیست :khaneh: مزاح بود،اینجوریا هم نیست .... یه نگاه دقیق بهشون بکنید خستگی فرار می کنه میره پی کارش :ok: اینم هدیه ما:
صلوات برای سلامتی آقا امیرعلی عزیز اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم :Hedye::Gol: خیلی تبریک :Gol:
پیام اخلاقی داستان : هر وقت دیدید یکی از دوستان سایت پست چرت و پرت نوشته و زده به در و دیوار ،بدانید دلش خونه ،کارش گیره ....دعاش کنید ،ثواب داره
******
سرکار مدیر مهر... عزیز ! آخه بیکاری میای آدرس میذاری تو پروفایل ما، آبرومانه ببری ؟نه،این کار درسته ؟ خب من بیام ، پست نزنم که ،میترسم لال از دنیا برم خب
ان شالله رفتیم حرم مفصل دعایتان می کنیم
اینم یه یادگاری : حرم که می روید حال نداشتید آقا علیه السلام را به فرزندشان آقا جوادالائمه علیه السلام قسم بدهید ،حال مرحمت می کنند (ان شالله )
به به سرکار مبصر
سلام علیکم
منور کردین تاپیک رو ...
مبصر;563829 نوشت:
سرکار مدیر مهر... عزیز ! آخه بیکاری میای آدرس میذاری تو پروفایل ما، آبرومانه ببری ؟نه،این کار درسته ؟ خب من بیام ، پست نزنم که ،میترسم لال از دنیا برم خب
مگه اینکه دوستان آدرس بدن شما تشریف بیارین
مبصر;563829 نوشت:
هنوز هم مسافریم الحمدلله
خب چند تا خاطره تعریف کن دیگه ... این همه حرم رفتی یعنی یه خاطره نداری؟! :Gig:[/]
[="Times New Roman"][="Black"]سال 81 یا 82 بود با خالم اینا رفته بودیم مشهد ، بعد از بازار امام رضا (ع) یه ماسک ترسناک خریدم ، واقعا ترسناک بود ،
بعدش بعد از ظهرش رفتیم بیرون ، منتظر بودم فرصتی پیش بیاد مردم رو بترسونم ، رفتیم دم یه طلا فروشی مادرم داشت از پشت ویترین طلاها رو میدید ،
بعد دیدم یه زنی حدودا 35 یا 36 ساله داره از روبرو میاد ، بعد سریع رفتم ماسکو زدمو یه دفعه پریدم جلوش گفتم یههههههههه..
.
یه جیغی زد که ملت همه رفتن تو شوک..
.
بهم گفت درد بگیری الهی بچه..
.
بعد مادرم بهش گفت همه کست درد بگیره چکاره بچم داری..
.
خلاصه بیخیال شد رفت..پدرمم ماسکو ازم گرفت سر به نیست کرد..:ok:[/]
السلام علیک یا غریب الغربا السلام علیک یا معین الضعفا و الفقرا اباالحسن علی بن موسی الرضا روحنا لک فدا و رحمه الله و برکاته
خاطره زیاده...
اما تمام دفعاتی که به پابوس امام رضا ع رفتم ، لحظه ی ورود به حرم خاطر انگیز ترین خاطره برام بوده...
ان شاالله فردا هم راهی مشهدیم...امیدوارم نصیب همه ی شما خوبان بشه ....
مجبور شدم به هر کسی رو بزنم.....در محضر هر غریبه زانو بزنم....تحقیر شدم چون که فراموشم شد....یک سر به رضا ضامن آهو بزنم
[="Times New Roman"][="Navy"]سلام
وای چه بوی مشهدی میاد از کلبه
قربون مهربونی آقا بشم.
خاطره خوب یعنی مشهد رفتن دیگه خاطره از این بهترم مگه میشه؟
آخرین باری که رفتیم مشهد یعنی سال قبل ولادت آقا بود.
شب آخر که تو حرم بودیم از جلوی رستوران رد شدیم داشتیم میگفتیم تا حالا غذای آقا قسمتمون نشده و ناراحت بودیم مامانم گفت بریم بپرسیم ببینیم بهمون غذا میدن؟ بعد یه خانم صدامونو شنید گفت همشونو دعوت میکنن همینجوری نمیدن. مام دیگه بیخیال شدیم.
ساعت ده و نیم یازده بود صحن انقلاب جلوی در وایسادیم حرفای آخرو به آقا بگیم و برای رفتن اجازه بگیریم و برگردیم. همونجوری که چشما به نور گنبد گره خورده بود یهو یه خادم تقریبا میانسال اومد با خنده با پدرم سلام و حوالپرسی کرد و دست داد. ما اولش فکر کردیم از همکارا یا آشناهای بابامه. ولی خیلی زود خداحافظی کرد رفت.
بابام انگار شوکه شده باشه دستش باز مونده بود داشت مارو نگا میکرد.
دیدیم یه تیکه نون تو دستشه. گفتیم کی بود.
بابا گفت خادم بود بهم گفت تبرک آقاست نونو داد و رفت...[/]
با سلام
من خودم یک مشکلی داشتم گفتم برم مشهد یکم بمونم بلکه مشکلم و امام رضا علیه السلام برطرف کرد!
(روز 17 ماه رمضون چند سال پیش بود) رفتم حرم و تا 4 شب و 5 روز توی خود حیاط حرم موندم بدون اینکه بخوابم! (یعنی فقط توی حیاطش قدم میزدم.)
و روز 23 م هم برگشتم خونه و خدا رو شکر کم کم مشکلم برطرف شد!
خب چند تا خاطره تعریف کن دیگه ... این همه حرم رفتی یعنی یه خاطره نداری؟!
ممنون از لطف خانم مدیرباغ بهشت گرامی :Gol: اطاعت امر ایشان یک خاطره کوچک که پیام اخلاقی هم داره عرض می کنم :
پارسال فکر کنم اوائل پاییز بود
یه چند روزی زانوی پای راست ما درد می کرد و توفیق تشرف نبود
بالاخره دلمان تنگ شد و صبح اول صبحی پاشدیم رفتیم زیارت آقا علیه السلام
زیارت کردیم و رفع دلتنگی شد و برگشتنی تو صحن جامع رضوی یادم افتاد بابا این زانوهه چقدر اذیت می کند
تقریبا"نزدیکای باب الجواد علیه السلام بودم بهانه ای شد با آقای رئوفمان دوباره صحبت کنیم که :
آقاجان! تا اینجا امدیم یادم رفت دعا کنم: اگه میشه پای ما رو هم زودتر خوب کن بی زحمت ،ما بریم (حالا داشتم می رفتم ها :khaneh:)
خودم به لحن گفتن خودم خنده ام گرفته بود که یکهو انگاری یکی از پشت ما رو هل بده ،با زانو محکم خوردم زمین !
با توپ پر پا شدم و با خودم گفتم لا اله الا الله ...بَشَر، تو دعا نکنی نمیشه ؟!!!
یه خانمی بهم رسید گفت : خانم کمک نمی خوای ؟ یهو چی شد اینجوری خوردی زمین ؟
منم خندیدم و گفتم :خیلی ممنون ...نمی دانم والله ...ممنون چیزی نشد
:nishkand:
موقع خداحافظی اخر با مولا علیه السلام تو دلم گفتم مولاجان قربان شما بروم شفا نخواستیم فقط دفعه دیگه آبرومانه دیگه نبر ،بی زحمت !و با لبخند خداحافظی کردم که.... یهو بخودم آمدم دیدم هیچ اثری از زانو درد نیست حال عجیبی بود ،خیلی مزه داد الحمدلله ..
خاطره ای شیرینی بود (هرچند یکم درد داشت :Nishkhand:)
*******
پیام اخلاقی :
1- در مورد لطف اهل بیت علیهم السلام زود قضاوت نکنیم (شاید گاهی چند سال بعد متوجه شویم )
2- از آیت الله بهجت رحمه الله شنیده شده است که اگر موضع درد را به حرم آقای رئوف علیه السلام برسانید و بمالید ،درد برطرف میشود (البته ایشان (روحشان شاد ) از کف صحن وسرای حضرت علیه السلام چیزی نگفته اند :Nishkhand:)
خداوند مهربان روزی همه ی آرزومندان کند ان شالله :Gol:
یه خاطره ای دیگه ای دارم مال بچگی هامون هست
وقتی مشهد برگشتیم
رفتیم قم به زیارت حرم حضرت معصومه
همینطور که بابام میگفت کسی چیزی جا نذاره و داشت میگفت فلان جا همدیگه رو میبینیم و اینا
گفتم
دارید میرید زیارت یادتون باشه ضریح حضرت معصومه رو بوس نکنید
داداشم که ید طولانی در بحث کردن با من داشت دستاش و به کمر زد و تو صورتم براق شد و با تندی گفت :اون وقت چرا ؟؟؟
منم خیلی حق به جانب گفتم : چون شما نامحرمید !!
اونم گفت :چه طو شما میرید میچسبید به ضریح امام رضا نامحرم نیستید ؟ ما به حضرت معصومه نامحرمیم ؟؟؟
:Nishkhand::Nishkhand:
سلام به همه شما بزرگواران
پارسال رفته بودیم مشهد روز آخر شب آخر بود هنوز ما هیچی سوغات نخریده بودیم به همسرم گفتم بریم بازار رضا خرید بعد بریم حرم نماز رو بخونیم
رفتیم برای خرید انگشتر خیلی اونجا معطل شدیم
تو همین مدت پسرم خیلی اذیت کرد و من برای آروم کردنش یه تفنگ براش خریدم
آخه دیده بودم تو صحن بعضی بچه ها اسباب بازی دارن
خلاصه انگشتر رو گرفتیم که همون موقع صدای اذان اومد
همسرم گفت تو نمیرسی به نماز با این بچه و راه رفتنش من میرم
آقا منو گذاشت و رفت
منم اشک در چشم دست بچه رو گرفتم و با سرعت هرچه تمام تر بسمت حرم
خلاصه تو صف بازرسی تا نوبت ماشد
خانم گفت نمیشه تفنگ رو ببرید
بابا آخه چرا من خودم دست بچه ها اسباب بازی دیدم
گفت نمیشه چون این باطری خوره
وای خدای من داشتن اذان تو صحن رو میدادن
دویدم سمت امانات
اوه اوه چه صفی
تا فردا طول میکشید
پسرم هم گریه پشت گریه
اصلا یهو گفتم یا امام رضا من این نماز رو میخوام بخونم خودت میدونی
بعد رفتم تفنگ رو گزاشتم کنار دیوار و دست پسرم رو گرفتم و با هزار مکافات راضیش کردم و رفتم داخل
خدایا شکرت به رکعت دوم رسیدم و نمازاون شب رو به جماعت خوندم
بعد نماز همسرم زنگ زد که کجایی؟؟
گفتم حرم تو صف نماز
با تهجب گفت رسیدی مگه
گفته بله امام رضا کمک کرد رسیدم
باهم قرار گزاشتیم که بریم خانه تا منو دید گفت تفنگ کو
گفتم نمیدونم گزاشتم کنار دیوار برم ببینم هست
باورتون نمیشه شاید بالای 30 تا بچه داشت اونجا بازی میکرد
همسرم گفت قیدشو بزن بردن اینهمه بچه اینجاست
گفتم بزار برم ببینم .پسرم هم همینطور داد میزد من همون رو میخوام من تفنگم رو میخوام
رفتم دیدم تفنگ همون جاست اصلا تکون هم نخورده از جاش وقتی برشداشتم چندتا بچه با تعجب داشتن منو نگاه میکردن انگار اصلا اون تفنگ رو ندیده بودن
خلاصه امام رضا اون شب نماز جماعت رو به من هدیه داد
آقا جان شما رو به کرمتون دوباره روزیم کن به پابوسیتون برسم
همیشه اولین باری که میریم سمت حرم و چشممون میفته به گنبد طلا زیبا ترین و هیجان انگیز ترین لحظه ی سفرمونه!:ok::hamdel:
یادمه پارسال که توفیقی شد و رفتم مشهد ، یه شب داشتم میرفتم قسمت زیرزمین حرم ، همین که از پله ها داشتم میرفتم پایین چشمم افتاد به لوستر های بزرگو عظمتشون !بعد یکی از خادم های مرد از اون مانتو بلندا که خیلی مهربونن و نورانی بهم گفت : دخترم محو لوسترا نشی ها (البته یه جمله ای تو این مایه ها)
کلا من این خادمای مانتو بلندو خیلی دوس دارم هی میرفتم ازشون سوال میپرسیدم :Nishkhand:
یه بارم رفتم ازشون پرسیدم فلسفه این نقاره زدنا چیه؟؟ بنده خدا یه ربعی وایساد برام توضیح داد.
کاربر مهمان خوش آمدید
ولادت حضرت معصومه (س) و روز دختر رو به همه تبریک میگم....
.
.
.
این گل ها هم مال دختر خانمای قشنگ تر از گل اسک دین...
.
از زیبایی ها...
از حس ناب دختر بودن...
من الهه ی رحمت پروردگارم !
دنیای من نه در شمع و عروسک معنا پیدا می کند و نه در لواشک و پاستیل!!
اگر می خواهی دنیای مرا بفهمی ... ببین که وقتی بزرگ تر می شوم، چگونه با عشق و علاقه و داوطلبانه آزادی دخترانه ام را نثار حس مادر شدن می کنم...
چگونه از خودم می گذرم و عشق را یه سجده در می آورم!
من جلوه گر ظرافت خدا هستم!!
اشک های من..
قلب ظریفم..
همه نشانه ی هنرمند بودن پروردگارم است!
خدایی که مرا میان گل های همیشه معطر چادر نمازم به آغوش می کشد!
من ، می توانم آنقدر پاک و معصوم باشم که روز میلاد ماه بانوی عالم روز من باشد!
┘◄ روز دختر مبارک
:Graphic (14)::Graphic (14)::Graphic (14)::Graphic (16)::Graphic (16)::Graphic (15)::Graphic (15)::Graphic (62)::Graphic (62)::Graphic (16)::Graphic (16):
اما فوتبال خودمون انگار قبل بازی، گاوها رفتن تو استادیم، چریدن!
----------------
پسر! حواست به دروازه هم باشه من برم دستشویی!
.
.
.
.
.
.
.
گفتگوی دروازه بان آرژانتین با مدافعش در بازی با ایران
------------
تیم فوتبال ایران درجام جهانی، از سه تابازی، دوتاشو باخته!
بعد براش سرود پخش می کنن:
""یوزپلنگااااااااااان!!!!!!!!""
بعد تیم والیبال، چهارم جهان شده
صداوسیما طوری رفتار می کنه که انگار تو مقدماتی جام ملتهای غرب آسیا حذف شده!!!!
----------
بازیکنان فوتبال، اعتصاب کرده بودن و سرتمرین نمیومدن.
وقتی ازشون پرسیدن چرا اینکارو می کنید. گفتن:
"حقوق مارو کامل ندادن. همه اش دارن حق مارو می خورن. نفری یه میلیارد بیشتر نگرفتیم!"
انقدر دلم براشون سوخت که تا چند روز از شدت تألم نمی تونستم غذا بخورم!!!! الانم اشکهام نمیذاره مانیتورو ببینم.
موقعی که داری تو اسکدین عضو میشی، پیام میده"این نام کاربری، قبلاً ساخته شده...لطفاً تغییر دهید"!!!!!
------------
یعنی اگر اسم مارو "مراد" هم می ذاشتن، اون موقع، زندگی بر وفق "هوشنگ" بود.
بس که ما خوششانسیم!!
-----------
ویژگی های یک همسر خوب:
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ERROR 404 NOT FOUND!!
----------
به بچه ی فامیل دارم ریاضی یاد میدم.
- خب بگو ببینم! مثلا تو هفت تا گردو داری، دوتاشو میدی به سارا، سه تاشو میدی به نگار، الان چی داری؟
بچه هه میگه:
خب معلومه! دوتا gf جدید!
من دیگه حرفی ندارم!
سلام ...
خداوند لبخند زد و دختر آفریده شد !:nishkand:
ولی خوب از اشکهای آقایان هم نمیشه به سادگی گذشت …:khandeh!:
روز دختر مبارک ...:Black (10):
توجه
قابل توجه اونایی که میگن واسه چند نفر بفرست تا حاجت بگیری . پس در جریان باش :
هنرى ليونر (خاخام (فقيه دينى اسرائیلی) : ما با طراحى پيامهاى فارسى و آوردن نام پيامبر و ائمه درپيامها مينويسيم آنرا براى ١٠ نفر بفرست تا معجزه ببينى !
با گذشت زمان مسلمانان ميبينند خبرى از معجزه نيست پس آنرا خرافات تلقى كرده و اينگونه ايمانشان را كم كم ازدست ميدهند
[ مردم بايد از ارسال اين پيامها خوددارى كنند تادشمنان نتوانند با توسل به اهل بيت دست به گسترش باورهاى خرافى و در نهايت سست كردن باورهاى دينى بزنند ]
منبع : سايت تبيان
لطفا این مطلب را نشر دهید
السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
دقیقاً به نکته ی بسیار مهمی اشاره کردید.
پخش خزعبلات و چرندیات در پیامک و فیسبوک و وایبر و لاین و امثال آن بسیار زیاد است.
یک نوع سخن بیهوده ی دیگر که رواج می یابد این گونه است:
آیا می دانید...
موقعی که قرآن می خوانید، شیطان سرش درد می گیرد؟
موقعی که به آیاتش نگاه می کنید، چشمش درد می گیرد؟
موقعی که به آیات دست می زنید، قلبش درد می گیرد؟
و موقعی که می خواهید این پیام را به دیگران هم بفرستید، نمی گذارد ؟
فریب شیطان را نخور....آن را نشر بده تا ...نمی دونم چی چی
---------------
سخنانی از این قبیل را زیاد دیده ام.
از دوستان عزیزم خواهش دارم که به اینگونه مزخرفات هم توجه نکنند و هرگز پخشش ننمایند.
چون این حرفها هیچ سندی ندارند و تنها منبع آنها فیسبوک و وایبر و... است.
ما آنقدر سخن مستند و صحیح در موارد مختلف داریم که هیچ نیازی به این حرفهای مفت ساخته ی دشمنان نداشتیم و نداریم و نخواهیم داشت.
والسلام علی من اتبع الهدی
[="DarkGreen"]توجه توجه توجه
[/]
رئیس ستاد اقامه نماز کشور(آیةالله قرائتی(حفظه الله)) با تبریک ولادت حضرت معصومه (ع) و روز دختر گفت:
امروز قرآن برای دختر چه دارد؟ دختر در قرآن، اولوالالباب است؛ ولی در جامعه مطرح میشود که دختر ناقص العقل است.
منبع
[="DarkGreen"]تبریک تبریک تبریک
به گزارش گروه بین‌الملل «خبرگزاری دانشجو»؛ توافقنامه آتش‌بس غزه از ساعت 17 به وقت گرینویچ (21:30 به وقت تهران) به اجرا در آمده است، رژیم صهیونیستی که با هرگونه مذاکره درباره شرایط حماس برای آتش بس دائم مخالف بود، با پذیرش شرایط حماس از جمله لغو محاصره غزه، عملا تن به شکست داد و پذیرفت درباره تمام خواسته‌های فلسطینی‌ها مذاکره کند.
بنابر اعلام خبرگزاری فرانسه، دولت مصر هم خبر توافق اسرائیل و فلسطینیان را برای آتش بس تائید کرد؛ محمود عباس رییس تشکیلات خودگردان فلسطین نیز رسما توافق را در خصوص آتش بس در غزه تایید کرد.
اسماعیل هنیه پیروزی بر رژیم صهیونیستی را فضل خداوند و اثر صبر مردم نوار غزه و مقاومت مبارزان فلسطینی عنوان کرد و از هیات مذاکره کننده فلسطینی که بصورت یکپارچه در میدان سیاسی ظاهر شدند تشکر کرد.وی همچنین از تلاشهای مصر برای برقراری آتش بس قدردانی کرد.
سخنگوی جنبش مقاومت اسلامی فلسطین (حماس) تاکید کرد که پیروزی ما بازگشایی گذرگاه‌ها نیست بلکه زمینه‌ساز آزادی قدس است.
.
.
.
.
جنبش جهاد اسلامی فلسطین با صدور بیانیه‌ای از رهبر معظم انقلاب تقدیر کرد
ناصر ابو شریف رئیس دفتر جنبش جهاد اسلامی فلسطین در تهران تاکید کرد تحمیل آتش بس بی قید وشرط وطولانی مدت به صهیونیستها سر آغاز مبارزه ای طولانی برای آزادی تمامی خاک فلسطین خواهد بود.
وی در بیانیه ای مطبوعاتی که بر روی سایت ندای قدس این نمایندگی در تهران منتشر شد همچنین از اقدامات وفعالیت های ملل اسلامی در حمایت از ملت فلسطین وبه ویژه از اقدامات ملت ودولت جمهوری اسلامی ایران ودر راس آنها رهبر معظم انقلاب اسلامی ولی امر مسلمین آیت الله خامنه ای در حمایت همه جانیه از مبارزات ملت مظلوم فلسطین ومقاومت در غزه تشکر وقدر دانی کرد.
.
.
.
.
.
.
منبع
[SPOILER]به این میگن امضای توافق نامه
بعضیا یاد بگیرن[/SPOILER][/]
^_^
روزمون مباااارک .. ♥♡♥
پاسخ بنده برای تصاویری بود که گذاشتید نه برای کتک زدن زنها و... (در ضمن اون پست حرف قرآن بود نه بنده حقیر).خوب نگاه کنید دفاع برای زنان واجبه اما وقتی مردها هستن زنها نباید دست به اسلحه ببرن. الان در کردستان حملات توپخانه ای آمریکا و کمک ایران و ... بود که باعث شد اربیل به دست داعش نیفته. وگرنه نه نیروهای زن و نه مردش کاری از پیش نبردن و شهرهای کرد داشت به دست داعش می افتاد و به 50 کیلومتری اربیل رسیدن. خوب این از اینکه گفتید زنان موثرن. اما در غزه و لبنان که نیروهاشون همه مرد بودند چه شد؟ و دیگه اینکه ما 8 سال جنگیدیم یه دفعه از این ابتکارات سوریه و کردها به کار نبردیم(البته اونجا مسیحی و غیرمسلومنن و براشون اینطور مسائل مهم نیست). ولی من نه اما برای شما که ایمان خوبی دارید روشن باشه که برنده جنگ افراد با ایمان هستن. و اعزام زنان و دختران آرایش کرده و ... بیشتر غیرت مردان اون سرزمین رو زیر سوال می بره .
.
.
.
البته اینها نظر بنده هست. و به نظر شما هم احترام می ذارم. و بیشتر موضوع درباره زنان برای جنگ بود و از جواب شما ناراحت نیستم فقط درباره تصاویر نظر خودمو دادم.
ممنون
اینم به عنوان آخرین پاسخ من به شما دوست عزیز
بهرحال نظر شما هم محترمه ولی به نظر من کاربردی نداره، سوریه و عراق ابتکار به خرج دادن یا نه؟ واقعیت اینه فهمیدند آموزش نظامی زنان الزامیه، کمترین خاصیتش هم دفاع شخصی زنان از خود و خانواده هاشونه، بهتر از اینه زنان وقتی با موقعیتی مواجهه شدند دست و پا بسته باشن.
لبنان رو مثال زدید بهتر جای دوری نریم در هشت سال دفاع مقدس خودمان با وجود مخالفت اشخاصی با تفکر مشابه تفکر شما زنان در نبرد حضور داشتند بهتره در این مورد بیشتر تحقیق کنید حداقل در شهرهای مرزی این حضور بوده و اسلحه به دست در کنار مردان جنگیده اند .
اما در مورد عکس های که گذاشتم
زنان کرد حتی کردهای ایران دارای این ویژگی هستند نمیتونند بیخیال بشینند اگه در عراق و سوریه هم داوطلب حضور در جبهه شدند بخاطر شجاعت خودشون بوده ربطی به ابتکار دولت نداشته
مردهاشون هم به اندازه کافی غیرتمند هستند اجازه حضور زنان در جبهه چیزی از غیرتشون کم نمیکنه بهتره بدونید این جزء فرهنگشونه پذیرفته شده زنان بتونند از خودشون دفاع کنند زنان کرد به قوی بودن شناخته شدند تو عکس هم من که آرایش ندیدم زیبا بودند زیبایشون هم خدادادی بود ربطی به آرایش نداشت:khandeh!:
ان شاء الله که آخرین جوابتون بوده باشه! :ok:
عرضم به حضور خدمت شما بزرگوار که منظور بنده حقیر حمله بود نه دفاع که زنان و کودکان ما هم در 8 سال دفاع مقدس انجام دادند و نیازی به آزمایشات و تحقیق هم ندارد. اما کردهای عراق فکر نکنم برای دفاع به صفوف دشمن بزنن؟! چاره ای هم به درک مضمون نیست چون شما خود مرد نمی باشید تا بنده رو درک کنید. چه بسا اگر خودتان دوست دارید بجنگید بسم الله.. اما هیچ مردی دوست ندارد زنش یا خواهرش و یا مادرش به جنگ برود و خود در همان جبهه بجتگند مگر مردها نسلشان منقرض شده... الله اکبر... مرا به چه کارهایی وادار می کنید. علی الظاهر که مفید واقع شده باشد خواهر گرامی. ان شا الله که دیدگاه خود را عوض کرده و دست از این طرز تفکر به کلی اشتباه بردارید و به راه درست بیایید :Gol:
فقط اینم بگم
همونطور که شما دوست ندارید خواهرتون، مادرتون در جبهه باشه خیلی از زنان هم هستند که دوست ندارند شوهر و پدر و برادرشون در جبهه حضور داشته باشه ما نمیتونیم نظرمون رو به بقیه تحمیل کنیم ولی در کل اگر جنگی خانمان سوز مثل جنگ عراق پیش بیاد به نظر حقیر که بر هر زن و مردی واجبه در جنگ حضور پیدا کنه میخواد خونواده اش راضی باشه میخواد نباشه.
تنها چیزی که از حرفهای شما و بقیه متوجه شدم همون تفهیم اشتباه غیرت بود بهرحال منم اصرای ندارم شما رو وادار به پذیرش نظرم کنم.
روز به روز گذشت زمان نشون داد ما چقدر اشتباه میکردیم حتی کشورهای اسلامی دیگه متوجه شدند زنان هم باید بتونند از خودشون دفاع کنند. مهم همین بود
مهم اینه جهانیان نظرشون مخالف نظر شماست این نشون میده افکارهای از این قبیل مخالف خواست عموم است .
خانم خوب شد جواب دادید! ... آخه با توجه به شناخت من از خانم ها، رو شاهرگم شرط گذاشتم اگر این طاقت آورد جواب نداد.
تبدیل شد به :
:Khandidan!:
جدا از شوخی بله سخن شما هم متین هست. :Gol:
.
.
.
:khaneh:
می خواستم تو گینس ثبت کنم این واقعه رو نشد!!!! حیف
ولادت حضرت معصومه مبارک
[SPOILER]
[/SPOILER]
دخترا دخترا دخترا ......
بازم روزتون مبارک.....
رحمت خدا بر پدرى كه داراى دخترانى است!
دختران، با بركت
و دوست داشتنى اند و پسران، مژده آورند.
دختران باقيات الصالحات (بازماندگان شايسته)اند.
و روز دختر برشما مبارک باد
امام خامنه ای(حفظه الله)
عفاف بانوان
باعث افتخار، ارزش گذاری و سنگین شدن آبرو و احترام زن در جامعه می شود.
به همین دلیل باید از اسلام به خاطر توجه به مسئله «حجاب» تشکر کرد.
خواهرم!
تو ریحانه ای
وجودت با ارزش است
آن را همچون گوهری در صدف حجاب وحیا حفظ کن..
بر قلب نازنیـن تو,
غبار ننشینـد...
دردهایم غالبا پیش تو درمان میشود
با کریمان کارهای سخت آسان میشود
پلک بر هم میزنی و روز را شب میکنی
چشم اگر برداری از دریا, بیابان میشود
خوب میدانم جهان وابسته ی الطاف توست
در حقیقت ابر با اذن تو باران میشود
بی گمان وقتی بیایی از سر شرمندگی
پشت ماهِ روی تو خورشید پنهان میشود
از حرم تا جمکرانت بال درمی آورم
آسمان زیر قدم هایم خیابان میشود
دستِ پر برگشته هرکس دست خالی آمده
هرچه کم آورده ام اینجا فراوان میشود
هرکسی آمد به قم اما نیامد جمکران
وقت برگشتن به شهر خود پشیمان میشود
روز محشر نامه ی اعمال ما را وا نکن
حتم دارم وا کنی حالت پریشان میشود
در قیامت دلخوشم اما به لطف جد تو
ضامن من نیز, آقای خراسان میشود
[b]content[/b]
دانلود صوت
[="Times New Roman"][="Black"]زاهدی مهمان پادشاهی بود چون به طعام بنشستند کمتر از آن خورد که ارادت او بود و چون به نماز برخاستند بیش از آن کرد که عادت او... تا ظنّ صلاحیت در حق او زیادت کنند...
.
.
چون بمقام خویش آمد سفره خواست تا تناولی کند..
پسری صاحب فراست داشت.گفت: ای پدر مگر در مجلس سلطان طعام نخوردی ؟
گفت: در نظرایشان چیزی نخوردم که بکار آید..
گفت: نماز راهم قضا کن که چیزی نکردی که بکارآید..:Cheshmak:[/]
به نام خدا
سلام
دوست داشتن يا دوست نداشتن مسئله اين نيست مسئله ي غيرت است.:ok:
فتوا دادن يا ندادن مسئله اين است
راضي بودن يا راضي نبودن مسئله اين نيست!مسئله غيرت است.
خلق را تقليدشان بر باد داد يا نداد؟مسئله اين است.
[/HR]
۩۩۩وزير اعظـــــــــــــــــــــم۩۩۩
[/HR]
مادر نگین و گـوهر خونه س
با این همه، خــواهر برای ما
یه رونوشت از مادر خونه س
هرکی که خواهر داره می فهمه
هرکی که خواهر داره می دونه
مادر اگه «سـلطان غم » باشه
خـــواهر «وزیر اعــظمِ » اونه
یه درد دل هایی تو دنیا هس
حتی نمیشه پیش مادر گـف
یه درد دل های بزرگــی که
تنها باید تو گوش خواهر گف
وقتی عروســـی می کنه انگار
یه تیکه از قلبــت جدا کردن
با اینکه میخندی ولی چشمات
دنبال جای گریه می گـردن
عین زلال حـــوض، یکرنگن
عین گــُلای نسترن، حساس
تو سرد و گرم زندگـی هامون
تلطیف خونه کار خواهر هاس
خوب و قشنگ و ترد و بارونی
مث بهــــارن مث پـــاییزن
وقتی بــرادر میره ســـربازی
دلتنگ میشـن اشک میریزن
هرکی که خواهر داره می فهمه
هرکی که خواهر داره می دونه
مادر اگه «ســلطان غم » باشه
خواهر «وزیر اعظــــمِ » اونه
ناگفته هاي ناب با تشكر از شاعر سعيد رضواني:Nishkhand:
[="Black"]سلام به همه :Hedye:
روز دختر رو به همه دخترا تبریک میگم :Kaf::Gol:
روزتون مبارک:Mohabbat:
یه گپ و گفت هم واسه همه کاربرای خانوم میذاشتین هم خوب میشدا:khandeh!:
کل تایپیک میرفت رو هوا:khaneh:[/]
[="Black"][h=1] ஜ[/h]این شکله تو عنوان تایپیک از دور عین ماره:Moteajeb!:! الان دیدم:khaneh:
صب اول صبی![/]
خیلی تاپیک مفیدیه:Gol:
[="Black"]
[="Arial"][="Navy"]دختر یعنی...
دختر یعنی یک دنیا آرامش
دختر یعنی یک دریا احساس
دختر یعنی تا بی کران محبت
دختر یعنی ترانه زندگی
دختر یعنی غرور دلنشین
دختر یعنی نگاه لطیف
دختر یعنی همدل با نیکی
دختر یعنی اغوشی بی همتا
دختر یعنی نعمتی فرای درک بشر
دختر یعنی خودِ خودِ عشق
دختر یعنی ابتدا تا انتها...
[/]
روز دختر مبارک
:hamdel:
زنــــــدگـ ی ...
[="Black"]سلام
ایام مبارکی هست
روز دختر و من خبر پسر دار شدنم رو اینجا اومدم بگم:ok:
پسرم بدنیا اومده
اسمش هم امیرعلی گذاشتیم[/]
[="Tahoma"][="Indigo"]سلام
عرض ادب و احترام
به سلامتی
مبارک باشد
اما چون در دهه کرامت هستیم جالبه که دوستان از خاطاراتی که از سفر شمهد دارند برامون تعریف کنند
چه خاطره خوبی از سفر مشهد دارید؟[/]
[=arial]
بسم الله و بالله
و علي ملت رسول الله
بنام نامي علي ولي الله
سلام و ادب
مبارك باشه
انشالله غلام علي باشن
[=arial]از مشهد خاطره زياد دارم با اينكه چند ساليه كمتر قسمتم ميشه
اما شكر حضرت رضا عليه السلام قبلنا سالي 1بار يا حتي سالي چند بار با اينكه راهمون دوره مهمون امام رضا عليه السلام ميشديم
يادمه يه بار تو سرماي شديد مشهد كه برف و يخ بندون بود نصفه شبي بود كه ميرفتيم حرم تو راه بستني خريديم و تو اون هوا تا حرم بستني خورديم!
و مادرم ميگه وقتي 1سالم بوده با هواپيما رفتيم مشهد وقتي سوار شديم شروع به شيشه خوردن كردم تا وقتي رسيديم به مشهد
خب از اين خاطره هاي كمي تا قسمتي لوس كه بگذريم!!
[=arial][=arial]يه بار هم توفيق اينو داشتم كه از غذاي حضرت بچشم از بحث معنويش كه بگذريم واقعا طعم و مزه ي تكرار نشدني داشت! البته فكرميكنم بيش از 1بار بوده اما فقط همين 1بارش يادمه
سال پيش توفيق اينو داشتم واسه اولين بار براي ايام شهادت امام رضا عليه السلام مشهد بودم كه بي نظيرترين سفر عمرم بود واقعا حس و صفاي عجيبي داره
فكرميكنم كسي كه تو عمرش تو اين زمان مشهد نرفته باشه ضرر بزرگي كرده
ياعلي مدد
اللهم عجل لوليك الفرج
روزی لقمان به پسرش گفت:
امروز به تو 3 پند می دهم که کامروا شوی.
اول اینکه سعی کن در زندگی بهترین غذای جهان را بخوری!
دوم اینکه در بهترین بستر و رختخواب جهان بخوابی !
سوم اینکه در بهترین کاخها و خانه های جهان زندگی کنی !
پسر لقمان گفت ای پدر ما یک خانواده بسیار فقیر هستیم چطور من می توانم این کارها را انجام دهم؟
لقمان جواب داد :
اگر کمی دیرتر و کمتر غذا بخوری هر غذایی که میخوری طعم بهترین غذای جهان را می دهد .
اگر بیشتر کار کنی و کمی دیرتر بخوابی در هر جا که خوابیده ای احساس می کنی بهترین خوابگاه جهان است .
و اگر با مردم دوستی کنی و در قلب آنها جای می گیری و آنوقت بهترین خانه های جهان مال توست
[="Times New Roman"][="Black"]طرف پست گذاشته:
فندك يادگاري رفيقم سيگاريم كرد.
سوال من اينه: اگه به جاي فندك كتاب فيزيك بهت داده بود الان دانشمند شده بودي؟؟؟
والا! مردم دنبال بهونه ميگردن!! :ok:[/]
[="Arial"][="Black"]سلام من یه بار تو عمرم رفتم مشهد هیچ خاطره خوبی هم ندارم تصمیم گرفتم دیگه نرم, خیلی رفتار مردمشون بد بود
اصلا خوب نبود مشهد[/]
[="Tahoma"]خاطره :Gig:
خاطره که زیاده
مثلا یه بار رفتیم مشهد
یه اقاهه رو ویلچر نشسته بود
یه هو از جا بلند شد و بلند گفت یا علی
مردم به سمت اش هجوم بردن
اون هم وحشت زده این ور و اون ور میدویید
اون اقا پا درد داشته و فقط تا توی حیاط و با ولیچر اومده ...و بقیه راه و تصمیم داشته با پای خودش بره
اما مردم فکر کردن شفا گرفته
[="Arial"][="Navy"] مهر...;563731 نوشت:
:khaneh:
جالب بود[/]
[=Century Gothic][=comic sans ms]سلام دوستان ...
ان شا الله منم ولادت امام رضا مشهدم ان شا الله ...
خاطره هم همین آخرین باری که رفته بودیم ولادت پیامبر بود و روز افتتاح صحن جدید دار المرحمه ... :ok:[=comic sans ms]
آقو ما رفتیم یه دفعه دیدیم یه نفر داره داد میکشه میاد برگشتم پشتمو دیدم دیدم یه نفر آتیش گرفته یا نمیدونم میخواست مثلا برنامه رو بهم بزنه و خودشو آتیش زده داره میاد سمت من ... :khobam:[=comic sans ms]
منم تا دیدمش مثل یه حیوان 4 پا دویدیم ... :khandeh!:[=comic sans ms]
بعدش اون خودشو انداخت رو زمین و هی این ور و اون ور میغلتید ...
بعد چند تا خادم اومدن کتشو کندن و اونو نشوندن رو ویلچر ....
آخر سر هم نفهمیدیم قضیه آتیش گرفتن اون یارو چی بود !!! :Gig:
[="Tahoma"]:khaneh:
واقعا عاشق این صحنه ی اگشن در حرم هستم
بیاید 4 تا خاطره معنوی تعریف کنید
سال 92بود به اتفاق دایی جان و همسرم و پدر بزرگو مادر جان رفتیم مشهد
دقیقا اول بسم الله مریض شدم وبعد از اینکه 4 تا سرم نوش جون کردم اندکی حالم بهتر شد
مادر بزرگ جان پیشنهاد دادن که شب توی حرم بمونیم
ما هم قبول کردیم
گفتیم دل پیرزن و نشکونیم گناه داره
خلاصه با زن دایی و مادر بزرگ جان شب رو در حرم موندیم
اندکی از رفتن اقایون نگذشته بود که احساس کردم من مرد شب زنده داری نیستم
زنگ زدم به اقای شوهر که گفتن فاصله شون با حرم زیاده و بهتره شب با سرویس های ساعت یازده به هتل برگردیم
خلاصه گفتیم دو ساعت که چیزی نیست ....میمیانیم
ساعت یازده شد و مادر بزرگ جان ...در یک حرکت انتحاری قهر کرد و دوان دوان رفت وسط جمعیت و دست ما رو گذاشت وسط پوست گردو
تازه داشتم از زور تعجب غش میکردم ..مادر جونی که چهار قدم راه نمیومد و میگفت پام درد میکنه این همه سرعت عمل بعید بود به خدا
خلاصه سرویس رفت و تازه ساعت 2 بود که مادر جون و پیدا کردیم
منم مریضضض
به زور رو پا بند بودم
صبح بعد از خوندن نماز صبح کلی مراسم اجرا شد و من تازه متوجه شدم
ای دل غافل ..امروز روز زن هست و من خبر نداشتم
بنام خدا
یا امام هادی
مشهد ..مشهد ..مشهد :Moshtagh:
خاطره ..خاطره ..خاطره :Moshtagh:
یه کتاب منتشر می کنیم ،بعد خبرتون می کنیم :Nishkhand:
ان شالله بعد فوتمان برسه دستان مبارکتان (مدیونید عجله کنید ها،گناه داره :Nishkhand: )
آخه سفر ما یه چند سالی طول کشید الحمدلله (یعنی کشیده )
هنوز هم مسافریم الحمدلله :ok:(که ای کاش مهاجر بودیم:Ghamgin: :hey:)
پیام اخلاقی داستان : هر وقت دیدید یکی از دوستان سایت پست چرت و پرت نوشته و زده به در و دیوار ،بدانید دلش خونه ،کارش گیره ....دعاش کنید ،ثواب داره :khandeh!:
******
سرکار مدیر مهر... عزیز ! آخه بیکاری میای آدرس میذاری تو پروفایل ما، آبرومانه ببری ؟نه،این کار درسته ؟ خب من بیام ، پست نزنم که ،میترسم لال از دنیا برم خب:Nishkhand:
ان شالله رفتیم حرم مفصل دعایتان می کنیم
اینم یه یادگاری : حرم که می روید حال نداشتید آقا علیه السلام را به فرزندشان آقا جوادالائمه علیه السلام قسم بدهید ،حال مرحمت می کنند (ان شالله )
قسمت همه ی آرزومندان بشود ان شالله :Doaa:
التماس دعابرای فرج :Gol:
*******
آقا امیرعلی کوچولو ی گل !
خیلی مبارکه :Kaf:
خوش حال شدیم :Kaf:
سرباز آقا امام زمان باشند ان شالله
عاقبت بخیر باشند ان شالله
خدا هم به شما و هم به پدر گرامی قوّت بده ..:Nishkhand:
آخه یه چند وقتی استراحت مستراحت تعطیله دیگه ! فقط چند سال طول میکشه زیاد نیست :khaneh:
مزاح بود،اینجوریا هم نیست .... یه نگاه دقیق بهشون بکنید خستگی فرار می کنه میره پی کارش :ok:
اینم هدیه ما:
صلوات برای سلامتی آقا امیرعلی عزیز
اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم :Hedye::Gol:
خیلی تبریک :Gol:
[="Arial"][="Navy"] مبصر;563829 نوشت:
به به سرکار مبصر
سلام علیکم
منور کردین تاپیک رو ...
مگه اینکه دوستان آدرس بدن شما تشریف بیارین
خب چند تا خاطره تعریف کن دیگه ... این همه حرم رفتی یعنی یه خاطره نداری؟! :Gig:[/]
[="Times New Roman"][="Black"]سال 81 یا 82 بود با خالم اینا رفته بودیم مشهد ، بعد از بازار امام رضا (ع) یه ماسک ترسناک خریدم ، واقعا ترسناک بود ،
بعدش بعد از ظهرش رفتیم بیرون ، منتظر بودم فرصتی پیش بیاد مردم رو بترسونم ، رفتیم دم یه طلا فروشی مادرم داشت از پشت ویترین طلاها رو میدید ،
بعد دیدم یه زنی حدودا 35 یا 36 ساله داره از روبرو میاد ، بعد سریع رفتم ماسکو زدمو یه دفعه پریدم جلوش گفتم یههههههههه..
.
یه جیغی زد که ملت همه رفتن تو شوک..
.
بهم گفت درد بگیری الهی بچه..
.
بعد مادرم بهش گفت همه کست درد بگیره چکاره بچم داری..
.
خلاصه بیخیال شد رفت..پدرمم ماسکو ازم گرفت سر به نیست کرد..:ok:[/]
السلام علیک یا غریب الغربا السلام علیک یا معین الضعفا و الفقرا اباالحسن علی بن موسی الرضا روحنا لک فدا و رحمه الله و برکاته
خاطره زیاده...
اما تمام دفعاتی که به پابوس امام رضا ع رفتم ، لحظه ی ورود به حرم خاطر انگیز ترین خاطره برام بوده...
ان شاالله فردا هم راهی مشهدیم...امیدوارم نصیب همه ی شما خوبان بشه ....
مجبور شدم به هر کسی رو بزنم.....در محضر هر غریبه زانو بزنم....تحقیر شدم چون که فراموشم شد....یک سر به رضا ضامن آهو بزنم
[="Times New Roman"][="Navy"]سلام
وای چه بوی مشهدی میاد از کلبه
قربون مهربونی آقا بشم.
خاطره خوب یعنی مشهد رفتن دیگه خاطره از این بهترم مگه میشه؟
آخرین باری که رفتیم مشهد یعنی سال قبل ولادت آقا بود.
شب آخر که تو حرم بودیم از جلوی رستوران رد شدیم داشتیم میگفتیم تا حالا غذای آقا قسمتمون نشده و ناراحت بودیم مامانم گفت بریم بپرسیم ببینیم بهمون غذا میدن؟ بعد یه خانم صدامونو شنید گفت همشونو دعوت میکنن همینجوری نمیدن. مام دیگه بیخیال شدیم.
ساعت ده و نیم یازده بود صحن انقلاب جلوی در وایسادیم حرفای آخرو به آقا بگیم و برای رفتن اجازه بگیریم و برگردیم. همونجوری که چشما به نور گنبد گره خورده بود یهو یه خادم تقریبا میانسال اومد با خنده با پدرم سلام و حوالپرسی کرد و دست داد. ما اولش فکر کردیم از همکارا یا آشناهای بابامه. ولی خیلی زود خداحافظی کرد رفت.
بابام انگار شوکه شده باشه دستش باز مونده بود داشت مارو نگا میکرد.
دیدیم یه تیکه نون تو دستشه. گفتیم کی بود.
بابا گفت خادم بود بهم گفت تبرک آقاست نونو داد و رفت...[/]
با سلام
من خودم یک مشکلی داشتم گفتم برم مشهد یکم بمونم بلکه مشکلم و امام رضا علیه السلام برطرف کرد!
(روز 17 ماه رمضون چند سال پیش بود) رفتم حرم و تا 4 شب و 5 روز توی خود حیاط حرم موندم بدون اینکه بخوابم! (یعنی فقط توی حیاطش قدم میزدم.)
و روز 23 م هم برگشتم خونه و خدا رو شکر کم کم مشکلم برطرف شد!
اطاعت امر ایشان یک خاطره کوچک که پیام اخلاقی هم داره عرض می کنم :
پارسال فکر کنم اوائل پاییز بود
یه چند روزی زانوی پای راست ما درد می کرد و توفیق تشرف نبود
بالاخره دلمان تنگ شد و صبح اول صبحی پاشدیم رفتیم زیارت آقا علیه السلام
زیارت کردیم و رفع دلتنگی شد و برگشتنی تو صحن جامع رضوی یادم افتاد بابا این زانوهه چقدر اذیت می کند
تقریبا"نزدیکای باب الجواد علیه السلام بودم بهانه ای شد با آقای رئوفمان دوباره صحبت کنیم که :
آقاجان! تا اینجا امدیم یادم رفت دعا کنم: اگه میشه پای ما رو هم زودتر خوب کن بی زحمت ،ما بریم (حالا داشتم می رفتم ها :khaneh:)
خودم به لحن گفتن خودم خنده ام گرفته بود که یکهو انگاری یکی از پشت ما رو هل بده ،با زانو محکم خوردم زمین !
با توپ پر پا شدم و با خودم گفتم لا اله الا الله ...بَشَر، تو دعا نکنی نمیشه ؟!!!
یه خانمی بهم رسید گفت : خانم کمک نمی خوای ؟ یهو چی شد اینجوری خوردی زمین ؟
:nishkand:منم خندیدم و گفتم :خیلی ممنون ...نمی دانم والله ...ممنون چیزی نشد
موقع خداحافظی اخر با مولا علیه السلام تو دلم گفتم مولاجان قربان شما بروم شفا نخواستیم فقط دفعه دیگه آبرومانه دیگه نبر ،بی زحمت !و با لبخند خداحافظی کردم که.... یهو بخودم آمدم دیدم هیچ اثری از زانو درد نیست
حال عجیبی بود ،خیلی مزه داد الحمدلله ..
خاطره ای شیرینی بود (هرچند یکم درد داشت :Nishkhand:)
*******
پیام اخلاقی :
1- در مورد لطف اهل بیت علیهم السلام زود قضاوت نکنیم (شاید گاهی چند سال بعد متوجه شویم )
2- از آیت الله بهجت رحمه الله شنیده شده است که اگر موضع درد را به حرم آقای رئوف علیه السلام برسانید و بمالید ،درد برطرف میشود (البته ایشان (روحشان شاد ) از کف صحن وسرای حضرت علیه السلام چیزی نگفته اند :Nishkhand:)
خداوند مهربان روزی همه ی آرزومندان کند ان شالله :Gol:
[="Tahoma"]یه خاطره ای دیگه ای دارم مال بچگی هامون هست
وقتی مشهد برگشتیم
رفتیم قم به زیارت حرم حضرت معصومه
همینطور که بابام میگفت کسی چیزی جا نذاره و داشت میگفت فلان جا همدیگه رو میبینیم و اینا
گفتم
دارید میرید زیارت یادتون باشه ضریح حضرت معصومه رو بوس نکنید
داداشم که ید طولانی در بحث کردن با من داشت دستاش و به کمر زد و تو صورتم براق شد و با تندی گفت :اون وقت چرا ؟؟؟
منم خیلی حق به جانب گفتم : چون شما نامحرمید !!
اونم گفت :چه طو شما میرید میچسبید به ضریح امام رضا نامحرم نیستید ؟ ما به حضرت معصومه نامحرمیم ؟؟؟
:Nishkhand::Nishkhand:
سلام به همه شما بزرگواران
پارسال رفته بودیم مشهد روز آخر شب آخر بود هنوز ما هیچی سوغات نخریده بودیم به همسرم گفتم بریم بازار رضا خرید بعد بریم حرم نماز رو بخونیم
رفتیم برای خرید انگشتر خیلی اونجا معطل شدیم
تو همین مدت پسرم خیلی اذیت کرد و من برای آروم کردنش یه تفنگ براش خریدم
آخه دیده بودم تو صحن بعضی بچه ها اسباب بازی دارن
خلاصه انگشتر رو گرفتیم که همون موقع صدای اذان اومد
همسرم گفت تو نمیرسی به نماز با این بچه و راه رفتنش من میرم
آقا منو گذاشت و رفت
منم اشک در چشم دست بچه رو گرفتم و با سرعت هرچه تمام تر بسمت حرم
خلاصه تو صف بازرسی تا نوبت ماشد
خانم گفت نمیشه تفنگ رو ببرید
بابا آخه چرا من خودم دست بچه ها اسباب بازی دیدم
گفت نمیشه چون این باطری خوره
وای خدای من داشتن اذان تو صحن رو میدادن
دویدم سمت امانات
اوه اوه چه صفی
تا فردا طول میکشید
پسرم هم گریه پشت گریه
اصلا یهو گفتم یا امام رضا من این نماز رو میخوام بخونم خودت میدونی
بعد رفتم تفنگ رو گزاشتم کنار دیوار و دست پسرم رو گرفتم و با هزار مکافات راضیش کردم و رفتم داخل
خدایا شکرت به رکعت دوم رسیدم و نمازاون شب رو به جماعت خوندم
بعد نماز همسرم زنگ زد که کجایی؟؟
گفتم حرم تو صف نماز
با تهجب گفت رسیدی مگه
گفته بله امام رضا کمک کرد رسیدم
باهم قرار گزاشتیم که بریم خانه تا منو دید گفت تفنگ کو
گفتم نمیدونم گزاشتم کنار دیوار برم ببینم هست
باورتون نمیشه شاید بالای 30 تا بچه داشت اونجا بازی میکرد
همسرم گفت قیدشو بزن بردن اینهمه بچه اینجاست
گفتم بزار برم ببینم .پسرم هم همینطور داد میزد من همون رو میخوام من تفنگم رو میخوام
رفتم دیدم تفنگ همون جاست اصلا تکون هم نخورده از جاش وقتی برشداشتم چندتا بچه با تعجب داشتن منو نگاه میکردن انگار اصلا اون تفنگ رو ندیده بودن
خلاصه امام رضا اون شب نماز جماعت رو به من هدیه داد
آقا جان شما رو به کرمتون دوباره روزیم کن به پابوسیتون برسم
سلام علیکم
همیشه اولین باری که میریم سمت حرم و چشممون میفته به گنبد طلا زیبا ترین و هیجان انگیز ترین لحظه ی سفرمونه!:ok::hamdel:
یادمه پارسال که توفیقی شد و رفتم مشهد ، یه شب داشتم میرفتم قسمت زیرزمین حرم ، همین که از پله ها داشتم میرفتم پایین چشمم افتاد به لوستر های بزرگو عظمتشون !بعد یکی از خادم های مرد از اون مانتو بلندا که خیلی مهربونن و نورانی بهم گفت : دخترم محو لوسترا نشی ها (البته یه جمله ای تو این مایه ها)
کلا من این خادمای مانتو بلندو خیلی دوس دارم هی میرفتم ازشون سوال میپرسیدم :Nishkhand:
یه بارم رفتم ازشون پرسیدم فلسفه این نقاره زدنا چیه؟؟ بنده خدا یه ربعی وایساد برام توضیح داد.
کلا سفر مشهد یه چیز دیگست...
اللهم الرزقنا...