๑₪ll سلطان سماء ll₪๑ ویژه نامه شهادت ثامن الحجج حضرت امام رضا علیه السلام
تبهای اولیه
[b]content[/b]

«آنـانـکـه خـاک را بــه نظـر کیــمیـا کنـنـد»
بــایــد غبــار صحــن تـــو را طـوطـیــا کنـنـد
«هـرگـزنمیردآنـکـه دلش» جلـد مشهد است
حـتـــی اگــر کــه بـــال و پـرش را جـدا کنـنـد
از آن حـریــم قـدســی ات آقـای مـــهـربــان
« آیا شود که گوشـه ی چشمی به ماکنند»
هـرکس به مشهد آمد و حاجت گرفـت و رفـت
او را بـــه درد "کـــربــبـلا" مـبــتـلا کنـنـد
:Sham: شهادت امام رضا علیه السلام تسلیت باد :Sham:
«اَلتَّدْبِیرُ قَبْلَ الْعَمَلِ یُؤْمِنُکَ مِنَ النَّدَمِ»
¯تدبیر قبل از عمل، تو را از پشیمانی در امان می دارد¯ عیون اخبارالرضا علیه السلام /ج2/ ص 54کافی/ج2/ ص113
[="Purple"]حسی زلال داری و حالی زلال تر
چشمان تو شده ست از این حس و حال، تر
آری به خاکبوسی کوثر نشسته ای
اشکی بریز از دل زمزم زلال تر
آیینه ی نگاه تو تصدیق می کند
در روشنی ندیده از او بی مثال تر
لطفش به مرز معجزه نزدیک تر شده ست
هر قدر آرزوی تو بوده محال تر
دستان گرم او شده پاسخ ترین جواب
وقتی که دست توست ز پرسش سوال تر
پر می زند دلم به هوای زیارتش
هر روز خسته حال ترم خسته حال تر
خود را کبوتر حرمش فرض می کنم
هرگز ندیده ام ز خودم خوش خیال تر
من نیز می روم که ببینم به چشم خود
حسی زلال دارم و حالی زلال تر
[/]
[="SeaGreen"]سید محمد جواد شرافت
[/]
صدای بال ملائک، عجیب می آید!
سلام! ضامن آهو، دلِ شکستهِ ی من
به پای بوس نگاهت، غریب می آید
طلای گنبد تو، وعده گاه کفترهاست.
کبوتر دل من، بی شکیب می آید
برات گشته به قلبم مُراد خواهی داد
چرا که ناله «امّن یُجیب» می آید ...

[=Microsoft Sans Serif]یا ثامن الحجج دل ما وا نمی شود
خیلی تلاش کرده ام اما نمی شود
هر جا که رفته ام و به هر کس که گفته ام
گفته به دست من گره ات وا نمی شود..
اصلاً به هر که رو زده ام گفته با تشر
هر جا که می روی برو! این جا نمی شود
نازم به شاعرت که چه زیبا سروده است!
وقتی دل شکسته مداوا نمی شود …
«دستت بزن به دامن سلطان که هر جواب
از او شنیده می شود الّا نمی شود »
حالا من شکسته دل خسته ی غریب
رو کرده ام به سوی تو آقا، نمی شود ؟
گفتم سلام حضرت مشکل گشا و بعد
اذن دخول خوانده ام آیا نمی شود
راهم دهی حرم؟ که به ناگه کسی ز غیب
تغییر داد قافیه ام را که می شود !
شاعر:داود رحیمی
التمـــــــاس دعـــــا
منم میدونم تو مهربونی برای گلها تو مثله بارون برای دل ها تو آسمونی دلم اسیره تو دستای غم تو آشنای دل غریبم دل اسیره منو صدا کن کبوتر عاشق و رها کن من آهوی اسیر غم رضارضاجان بیا و شو تو ضامنم رضارضاجان
دوستت دارم من خودت میدونی
از غربت آن غریب کن یاد امشب
مسموم شد از زهر، جواد بن رضا
در حجره ی در بسته ی بغداد امشب
بسمه تعالي
کاش هوایی شم کربلایی شم یا رضا بجون فرزندت جواد
تا رها میشم مسیحا میشم با دمت کنار پنجره فولاد
* یا علی بن موسی الرضا ...*
السلام عليک يا غريب الغربا ، يا معين الضعفا ، يا ابا الحسن ، يا علي ابن موسي ، ايها الرضاعلیه السلام
سالروز شهادت هشتمين اختر تابناک ولايت و امامت ، خورشيد پور نور ايران زمين ، امام رضا عليه السلام بر همگان تسليت باد.
یا ضامن آهو رضا ,,,اقاجونم تو ار به پهلو شکسته ماردت قسم یه نگاهی به ما هم بکن :geristan::geristan:..... خوش به حال کسانی که الان در حرم از نزدیک دارن سلام و عرض ادب میکند :geristan:!!!
التماس دعا:Doaa:
اي امام الرئوف! همراه با کبوتران حرمت، محزون و گريان ،دل را به دور بارگاه تو پر مى دهيم تا با زمزمه ملائک همراه شويم. دلم برای تو پر می کشد امام غریب زیارت تو که فوق همه زیارت هاست نگاه حسرت زائر به دیده منت
غمت ز سینه شرر می کشد امام غریب
دل مرا به سفر می کشد امام غریب
ز خاک پات اثر می کشد امام غریب
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif] هرچند حال و روز زمین و زمان بد است
یک قطعه از بهشت در آغوش مشهد است
حتی اگر به آخر ِخط هم رسیده ای
آنجا برای عشق شروعی مجدد است...
[=Microsoft Sans Serif]«السَّلامُ عَلیکَ یا امامَ الرَئوف وَ اَنیسَ النُفوس»


[=Microsoft Sans Serif]




[=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif]


من و دلتنگی و غربت دلی غرق پریشانی...
هوا هم مثل چشمم خیس بود و سرخ و بارانی*...
پر از غم بی هدف در کوچه های شب می گشتم...
نه تنها از خودم از مردم و از خانه هاشان قهر می گشتم...
نمی شد پیش این مردم نشست و درد دل کرد...
نمی شد قفل غم ها را شکست و درد دل کرد...
نمی دانستم از کی آمدم بیرون کجایم؟!
شب از نیمه گذشت و من هنوز از غصه جان بر لب...
عجب شام غریبی بود آن شب...
سرم پائین و غرق در تفکر...
دلم تنگ و دلم پر که ناگه چشمهایم خیره شد غرق تحیر...
نگاهی کردم و دیدم که نزدیک حرم بودم...
نفهمیدم چطور آنجا رسیدم بس که غرق در غم بودم!
به غم گفتم چرا از سینه من بر نمی خیزی؟؟
من اینجا پیش آقایم چرا از دل نمی ریزی؟؟
که ناگه آمد از نزدیکی حرم آوای دل انگیزی...
باز نزدیک اذان بود و حرم نقاره می زد...
ببین کار خدا را...
ببین لطف خدا و بنده ها را...
نگاهم خیره شد گلدسته ها را...
هنوز از آسمان چشم هایم گریه می بارید...
دستم را روی سینه نهادم ...
سرم پایین و رو در روی گنبد ایستادم...
دلم طاقت نیاورد...
ایستاده نه به روی سنگفرش صحن افتادم...
سلامی این چنین دادم...
سلام ای آسمان ها خاک پایت...
سلام ای آسمانی ها گدایت...
سلام ای چشم عالم بر عطایت...
سلام ای برتر از خورشید ایوان طلایت...
سلام ای ضامن آهوی صحراها...
سلام ای زاده ی زهرا...
سلام آقا...
غریبانه صدایش کردم و گفتم سلام ای آشنای دیرینم...
جوابی آمد غریبه...
غم نخور من هم غریبم...
بیا خوب آمدی من معنی امن یجیبم...
زمین مرطوب بود و بوی خاک باران خورده ای می کرد مدهوشم...
چه زیبا بود آن شب لحظه هایم...
خدایا من کنار پنجره فولاد بودم...
صدایش کردم و گفتم...
ببین بیچاره ام بی کس...
برس بر دادم آقا جان...
ببین که دل به دستت دادم آقا جان...
همین که با تو هستم شاد هستم آقا جان...
منی که از زمانی چشم باز کردم دخیل پنجره فولاد بودم آقا جان...
خودت می دانی و من...
منی که آهوی صحرایم...
کرامت کن کنار خود بده جایم...
نمازی خواندم و آزاد مثل یک کبوتر...
آمدم تا صحن گوهرشاد...
دگر باران نمی بارید...
که ناگه یک کبوتر بال زد آرام نزدیکم نشست...
کبوتر تشنه بود و آب می خورد...
دل من بین سینه تاب می خورد...
نگاهش کردم و گفتم کبوتر خوش به حالت...
چه جایی می زنی پر خوش به حالت...
دلم می خواست من هم مثل تو پرواز می کردم...
به روی گنبد آقا پرم را باز می کردم...
و با بال هایم پرچم سبز حرم را ناز می کردم...
دلم می خواست آقا مثل مثل تو به من هم اینجا لانه می داد...
به کام من به دست مهربانش دانه می داد...
کبوتر؟ راستی جایی غیر از این صحن و سرا رفتی؟؟
اگر رفتی بگو تا به کجا رفتی؟؟
اصلا تو به عمرت کربلا رفتی؟؟
کبوتر از سر شب فکر آنجایم...
اگر که دق نکردم تا الآن چون پیش آقایم...
کبوتر درد من دوری از آنجاست...
تو که جایت همیشه پیش آقاست تویی که صاحبت فرزند زهراست...
برو پیشش بگو آقا گدایت بی قرار است :(
بگو که سینه او تنگ اربابش حسین است :(
بگو که صبح و شب خوابش حسین است :(
کبوتر تا شنید اسم حسین آمد نوکش را از میان آب برداشت :(
نمیدانم چه فکری توی سر داشت؟!
مگر او هم خبر داشت؟!
گمانم کبوتر خوب می دانست ارباب دم آخر زبانش خشک بود از دوری آب...
کبوتر ناله ای کرد و هوا رفت...
نمی دانم کجا رفت...
دوباره آن شب باران آمد و آسمان هم گریه می کرد...
بغض من ترکید و چشمم گریه می کرد...
کبوتر روضه می خواند و علی موسی الرضا هم گریه می کرد...
هق هق کنان قلبم هوا رفت ...
نمی دانم کجا رفت...
السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا ع
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین ع
به نقل از تالار "بیداری اندیشه"