هم کفو بودن در ازدواج چقدر مهم است؟

تب‌های اولیه

28 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
هم کفو بودن در ازدواج چقدر مهم است؟

سلام
من در دانشگاه که بودم، رفتارهای یکی از دختر خانم ها خیلی به دلم نشست و منم به فکر ازدواج با ایشون افتادم ولی فعلا هیچ شرایطی مهیا نیست الّا کفویّت.
در مدت 2 سال دوره کادانیم یک کلمه با ایشون صحبت نکردم و فقط حواسم به ایشون بود که کاری خلاف اسلام انجام بده و منم خیالم راحت بشه که اونم مثل بقیه است. امّا هرچی خواستم ازش سوتی ببینم هیچّی ندیدم!
ایشون چادری هستند و غذای شبهه ناک نمی خورند، نماز ظهرشون رو قبل از رفتن به غذاخوری میخواندند، موقع راه رفتن به چپ و راست نگاه نمی کردند، از دوستشون شنیدم که به ایشون گفت توی نماز شبت منم دعا کن (یعنی نماز شب خون بود)، یک روز ظهر خیلی گرم فقط یک تاکسی (بین شهری) آماده حرکت بود، ایشون حدود نیم ساعت به خاطر اینکه پهلوی نامحرم نشینه منتظر تاکسی بعدی موند.
خوب شنیده بودم که علاقه های زود گذر تا 11 ماه بعد از آخرین دیدار، ادامه پیدا می کند و بعد از گذشتن 11 ماه و خرده ای فراموش می کنیم. من یک ساله که ایشون رو ندیدم اما هرچه می گذره علاقه ام به ایشون بیشتر میشه، شبها نمی خوابم و روز و شب به فکر ایشونم.
الان باید برم سربازی و 2 سال مشغول کارهای سربازی و پیدا کردن شغل خواهم شد. در این مدت 2 سال می ترسم که ایشون رو از دست بدم و از این بابت شبها خوابم نمیاد و دائما به ایشون و رفتارهاشون فکر می کنم. من شماره خونه ی ایشون رو دارم و خاله ام پی گیر شد و کاشف به عمل اومد که ایشون مجرد هست و لُر هم هستند(قبلا هم میدانستم). با وجود تاکید خوانواده ام بر اینکه نباید با لرها وصلت کنیم، مجبور شدم تقیه کنم و بگم که این دختر رو نمیخواهم تا از نیش و کنایه های مامان و بابام در امان باشم. اما من ایشون رو با تمام وجودم دوست دارم و تحت هیچ شرایطی حاظر نیستم با دیگری ازدواج کنم.

جالبه بدونید به مامانم گفتم چنین دختری رو بعدا میتونی برام پیدا کنی؟ ایشون هم خیلی راحت گفت نه! گفتم پس چرا مخالفت میکنی؟ گفت نمیخوام عروسم مثل خودم بیچاره بشه! تو باید لااقل پول رهنی داشته باشی، طلا بخری، چه و چه ..... . منم بهش گفتم خوب اگه من بیام 6 سال دیگه خونه دار بشم، طلا بخرم براش، پدرش جهیزیه ی توپ بخره براش، اونوقت سهم اون از تشکیل زندگی چیه؟؟؟؟ (با عصبانیت گفتم)، دختری که سختی های شروع زندگی و بیرون اومدن از خونه ی باباش رو تحمل نکرده باشه رو نمیخوام!

الان میخواستم بپرسم که من چیکار کنم که قبل از سربازی خیالم آسوده بشه و قبل از سربازی رفتنم، نظر دختر خانم رو هم جویا بشم درحالی که فقط یه شماره تلفن از منزلشون دارم. فقط ربع ساعت میخوام با ایشون صحبت کنم، نمیدونم چه جوری بدون گفتن به خانواده ام، برم و پدرش رو قانع کنم که اجازه بده ربع ساعت با دخترش صحبت کنم؟ در اینکه من و ایشون کفویت لازم رو داریم یا نه مطمئنم که 80% به هم میخوریم. آیا کفویت مهمتر از داشتن شغل و گذراندن سربازی است؟ چقدر مهمتر است؟ اینقدر مهم است که به خاطر کفویت، قبل از سربازی و داشتن شغل و پس انداز و طلا و جواهر و ... به خواستگاری برم؟ خواستگاری برم چی بگم؟؟! بگم هیچ ندارم و میخوام با دخترتون 15 دقیقه حرف بزنم؟؟!
از شما دوستان میخواستم کمکم کنید که چه جوری با این شرایط و با اجازه ی پدر ایشون، بتونم چند دقیقه با ایشون صحبت کنم؟ خنده دار نیست؟

با تشکر

با سلام
به چیزائی که عرض میکنم با دقت توجه کن و عمل کن.
وقتی با منطق با پدر و مادرت صحبت میکنی و اونها غیر منطقی هستند :

majnoon;218620 نوشت:
هستند(قبلا هم میدانستم). با وجود تاکید خوانواده ام بر اینکه نباید با لرها وصلت کنیم، مجبور شدم تقیه کنم و بگم ک

لازم نیست به اونا چیزی بگی.چون دانشجو هم هستی و مذهبی لذا به خدا توکل کن و با یکی از نزدیکانت که خانم هم باشه و باهاش راحت هستی مسئله رو مطرح کن و ازشون بخواه که با اون خانم صحبت کنن.
اگر هم کسی رو نداری از اساتید دانشگاه اگر باهاشون راحتی این را بخواه.
اگر هم باز کسی رو پیدا نکردی برو پیش پدرش و باهاش صحبت کن.مطمئن باش که به آرامش میرسی یعنی یا جواب رد میشنوی و یا مثبت. ولی بهشون نظر غیر منطقی خانواده ات رو نگو و کافی بگی که به موقعش با اونها هم مطرح میکنم. وقتی نظر طرفت را فهمیدی و اگر نظرش مثبت بود ، فقط بهش بگو که منتظرت باشه (فقط وقتی این رو بگو که واقعاً تصمیمت رو گرفته ای ) و تا زمانیکه سربازیت رو تموم کنی و کاری پیدا کنی سعی کنی خیلی ملایم خانواده ات رو راضی کنی .اگه شده از بزرگان فامیل بخواه که کمکت کنن.یا دست آخر برو دنبال آینده خودت یعنی نه اینکه خانواده ات رو بی خیال بشی فقط بر خلاف نظر اونا عمل کن (البته از علمای دینی هم نظر و راهنمائی بخواه) یا اینکه بی خیال دختره شو و تا آخر عمرت در غم عشقش بسوز.

ممنون از توجهتون،دوره کاردانیم یکسالی میشه که تموم شده و من الان دانشجو نیستم! فقط یک درس معرفی به استادبود که بهمن پارسال امتحانش رو دادم و الان فارغ التحصیلم. چند روز دیگه هم باید برای خدمت، حاضریم رو بزنم.

نقل قول:
برو پیش پدرش و باهاش صحبت کن.مطمئن باش که به آرامش میرسی یعنی یا جواب رد میشنوی و یا مثبت. ولی بهشون نظر غیر منطقی خانواده ات رو نگو و کافی بگی که به موقعش با اونها هم مطرح میکنم. وقتی نظر طرفت را فهمیدی و اگر نظرش مثبت بود ، فقط بهش بگو که منتظرت باشه (فقط وقتی این رو بگو که واقعاً تصمیمت رو گرفته ای )

اول اینکه من فقط یه شماره تلفن دارم از خونه شون و اول باید زنگ بزنم آدرس بگیرم. دوم اینکه به نظر مامان و بابام مسخره است که 2 سال منتظرم بمونه. اصلا میگن محاله.
نقل قول:
اگه شده از بزرگان فامیل بخواه که کمکت کنن.

خوانواده ام از کمک مالی برای کار کردن دریغ نمی کنند ولی روزهای اول دانشگاه به اونا گفتم که میخوام یه مغازه ساندویچی یا خدمات کامپیوتر یا کافی نت و ... یزنم. می گفتن که خوب بعد از این یه سال، که درست تموم شد می خوای همه وسایلت رو کجا بذاری و بری سربازی؟؟!
کمک فکری هم که نگو دلم داغه...

میشه یکی توضیح بده همتا بودن زوجین چند درصد مهمه؟
اگه در یک کفه ی ترازو کفویت رو بگذاریم و کفه ی دیگه پول و پایان خدمت و کار و ... رو بذاریم کدوم کفّه پایین میره؟

دوست عزیر همین لر بودن هم از ملاکهای کفویته
کفویته فرهنگی زبانی و...
خب مثلا ممکنه شما ترک باشید
و پدر و مادر اکثرا در منزل ترکی صحبت کنن و این عروس لر تو جمع خانواده شما احساس غریبی کنه و یا خدای ناکرده به خودش بگیره که اینا دارن پشت من چی میگن

اینا توهمات نیست و خیلی دیده شده و خیلی کدورت ها رو باعث شده

گرچه میدونم شرایطت سخته
البته این لر بودن رو هم شاید زیادی خانواده شما داره روش مانور میده

قبلا تجربه شکست دشاتید؟
از تفاوت فرهنگی و قوم و قبیله و... آسیبی سمت خانوادتون اومده؟

ظاهرا خانواده شما تنها مخالفتشون لر بودن اوناس

البته با قهر و دعوا و پرخاش هم چیزی درست نمیشه
واسه ازدواج راضی و خوشحال کردن خانواده هم از شروط اصلیه
و عروس خانواده باید مورد احترام باشه نه اینکه به دید یه رقیب و دشمن و...نگاش کنن

majnoon;218785 نوشت:

به نظر مامان و بابام مسخره است که 2 سال منتظرم بمونه. اصلا میگن محاله.
...

نه چرا محال؟
خب واقعا موندم چرا بعضیا گناه و به خطا رفتن جوونا رو از حلال و سفارش خدا که ازدواجه

مهمتر میدونن

خود من اگر کسی رو هم بپسندم یقینا از شروطم اینه که تا یکی دو سال باید نامزد بمونن که شرایط کار و تحصیلم مشخص بشه

البته نامزدی طولانی هم معایب داره
و تازه باید کیفیت نامزدی حفظ بشه و وقت کافی رو گذاشت
تو خدمت سربازی بستگی به شهر محل خدمت و ارگان مربوطه داره که چقدر شما رو آزاد بزارن تا بتونی به نامزدتونم برسید

بهر حال توکل به خدا بزرگترین ابزار آرامش شماست در حال حاضر

نقل قول:
دوست عزیر همین لر بودن هم از ملاکهای کفویته
منم گفتم 80% کفویت لازمه رو داریم
نقل قول:
قبلا تجربه شکست داشتید؟
نه، من شکست ناپذیرم :khaneh:
نقل قول:
از تفاوت فرهنگی و قوم و قبیله و... آسیبی سمت خانوادتون اومده؟
خیر
نقل قول:

ظاهرا خانواده شما تنها مخالفتشون لر بودن اوناس
نع! خانواده ی از دشمن بدتر! از ترم دوم من این قضیه رو مطرح کردم ولی اصلا به رو نیاوردن و سنگ جلوی پام مینداختن که پشیمون بشم به خاطر اینکه برام زوده (متولد 69 هستم). مامانم قضیه رو اینقدر کش داد تا دانشگاه تموم شد و با کلّی مکافات تونستم یه شماره تلفن پیدا کنم. بعد مامانم که حال و روزم رو دید که شبها بیدارم و روز میخوابم و یه خورده پرخاشگر شدم تصمیم گرفت به خاله ام بگه که باهاشون تماس بگیره. تماس گرفت و ظاهراّ خواهرش گوشی رو بلند میکنه و میگه که ما لریم و خواهرم الان دانشگاه هستند (کارشناسی). خانواده ام تا نبینن که من سربازی رفتم، پول رهن خونه جور کردم، کار خوبی داشته باشم، کاری نمی کنن.
(من از نظر توانایی کار، مشکلی ندارم(ولی بعد از پایان خدمت، چون دوست ندارم هی از این کار به اون کار بشم، دوست دارم در رشته خودم مشغول به کار بشم) تعمیرات موبایل بلدم، تعمیر تلفن رومیزی و آیفون رو بلدم و برنامه نویسی Qt دارم یاد میگیرم و طراحی سایت هم دارم یاد میگیرم و خواندن متون انگلیسیم خوبه، رشته ام هم نرم افزار کامپیوتر(کاردانی) هست اما نیروی بدنیم ضعیف هست و برای کارهای بدنی مثل بنایی مناسب نیستم، مغز خوبی دارم و بس!، هنوز هیچ پولی از این چیزایی که بلدم در نیاوردم)
نقل قول:
البته با قهر و دعوا و پرخاش هم چیزی درست نمیشه
واسه ازدواج راضی و خوشحال کردن خانواده هم از شروط اصلیه
و عروس خانواده باید مورد احترام باشه نه اینکه به دید یه رقیب و دشمن و...نگاش کنن
این هم جزو لیست مشکلاته
نقل قول:
البته نامزدی طولانی هم معایب داره
روانشناسها گفتن تا 4 حتی 6 سال هم ایراد نداره.
نقل قول:
بهر حال توکل به خدا بزرگترین ابزار آرامش شماست در حال حاضر
رؤیاهایی در باره این خانم دیده ام که یقین دارم خدا و پیغمبر از این وصلت راضی هستند. (جز برای اون خانم تعریف نمی کنم). اما در چگونگی این وصلت درمانده ام!

به نام خدا

سلام بر شما و ممنون از اعتمادتون

تشكر از جناب بهروز كه با وجوديكه هنوز ازدواج نكرده اند ؛ اما ظاهرا از تجربيات ديگران به خوبي استفاده كرده و در نوع خود بسيار خوب راهنمايي كردند.

*********

راستش بنده تمام نوشته ها را مطالعه كردم و تا حدودي دقيقا در جريان قرار گرفتم .
انشالله سعي مي كنم در اولين فرصت به كمك تجربياتم تا حدودي راهنماي شما باشم.
*********

البته جناب حامي مدير انجمن مشاوره نيز انشالله به زودي اين تاپيك را خواهند ديد و از نظرات خوب ايشون هم بهره مند خواهيم شد.

اگه واقعا فکر میکنی که آسمون ترک خورده و فقط ایشون رو زمین افتادن(یعنی یه دونست) پا پس نذار
سریع دست به کار شو البته باید ببینی شما از نظر ایشون چی هستی؟
اگه ایشونم مثل شما فکر میکنه (یعنی اینکه شما هم تقریبا یه دونه ای) قبل سربازی نامزدش کن
توجه کردی ؟ "نامــــــــزد" کن میدونی چرا؟
چون اگه بخوای فقط با اون صحبت کنی و بگی منتظرت باشه ممکنه تو این دو سال «موقعیت های بهتری» گیرش بیاد و لگد به بخت خودش بزنه یا اصلا از کسه دیگه خوشش بیاد و از این حرفا...
اما اگه نامزد کنی خیالت راحته
در ضمن "زندان" که نمیخوای بری ، "سربازی" میخوایی بری

حدیث جعلی: السربازی سجن العاشق :Gol:
بحث سر چگونگی جلو رفتن منه، نه اینکه آری یا نه!
با این شرایط از کجا حرکت کنم؟

البته باید اینم در نظر بگیری که چقدر پس انداز داری؟
بالاخره همین جوری هم که نمیشه
هیچ کاری هم نخوایی کنی بازم خرج داره، باور کن
اما نگران نباش در حین سربازیت یه فکری هم به سرمایه و شغلت کن

نقل قول:
البته باید اینم در نظر بگیری که چقدر پس انداز داری؟

پس انداز علمی، یه دریا.
پس انداز سکّه ای هنوز هیییچ.

شما قبل اینکه با دختر یا خانوادش حرف بزنید اول با خانوادتون حرف بزنید
ازدواجی که خانواده ها ناراضی باشن صورت نگیره بهتره.......
و اینکه شما فقط خود دخترو دیدید و پسندیدید اما خانواده هم خیلی مهمه...اینکه خانواده ها باهم در یه سطح باشن!و بتونن باهم بسازن....
بدون درامدم نمیشه.... بالاخره هرچیم که نباشه یه سری خرجا هست.... این که میگید پس انداز سکه ای هیچ! خب شما الان مثه کسی هستید که بدون هیچ غذا و ابی میخواد بره سفر دورو دراز!....

zahrarezaei;218940 نوشت:
شما قبل اینکه با دختر یا خانوادش حرف بزنید اول با خانوادتون حرف بزنید

گفتم که حرف زدم و چی شنیدم. حرف حسابشون اینه که من مثل خودشون بدبخت و بیچاره نشم :badbakht:.
zahrarezaei;218940 نوشت:

ازدواجی که خانواده ها ناراضی باشن صورت نگیره بهتره.......
و اینکه شما فقط خود دخترو دیدید و پسندیدید اما خانواده هم خیلی مهمه...اینکه خانواده ها باهم در یه سطح باشن!و بتونن باهم بسازن....

میدونم خونواده ها مهمّ هستند. بی گدار به آب نمی زنم ولی عقب نشینی هم نمی کنم.
zahrarezaei;218940 نوشت:

بدون درامدم نمیشه.... بالاخره هرچیم که نباشه یه سری خرجا هست.... این که میگید پس انداز سکه ای هیچ! خب شما الان مثه کسی هستید که بدون هیچ غذا و ابی میخواد بره سفر دورو دراز!....

درسته، ولی این هم درست نیست که کلّ قضیه رو بیخیال بشم به خاطر اینکه در یک برهه ی زمانی پول نداشتم. حالا پولدار شدم بعد 6 سال، چنین موردی برخورد میکنم که اینجوری بهش علاقه داشته باشم؟! اینجوری همتاش باشم؟! من به غیر از این خانم به هیچ کس دیگه ای فکر نمی کنم.

لطفاً در مورد اون سوالایی رو که پرسیدم راهنمایی کنید. من در مورد ازدواج، زیاد مطالعه کردم و این چیزا رو خوب میدونم. گیر اصلیم اون سوالاته.
ممنون.

خب شما با خانوادت حرف زدی...ولی اونچیزی که از حرفاتون برداشت میشه کرد اینه که هنوز راضیشون نکردی...
منظور منم این بود باهاشون صحبت کنیو خیلی منطقی راضیشون کنی!....
بعد هم برنامه....با حرف زدن که من تعمیر چیو چیو بلدم که نمیشه... شما برا ایندت برنامه بریز....
که اگه از سربازی اومدی مطمئن باشی که بعدش صد درصد میری سر کارو اینجور نباشه که بخواید تازه به فکر یه کار بیوفتیو معلوم نیس چند سال بعد پول دربیاری!
شما باید خیال خانواده خانومو راحت کنی که بعد سربازی حتما میری سر کار!...و تازه به فکر نمی افتی چیکار کنی
خب اگه مشکل خانوادتون حل شه میتونید با خانواده مثله همه برید خواستگاری......و اصلا مشکلی نیست....شما از برنامه دقیق(نه تو خیالات)ایندتون بگید....با اون خانم صحبت کنیدو اگه ایشونم تو شما چیزهایی که میخوادو ببینه مطمئنا صبر میکنه.....و اصلا هم خنده دار نیست!!!!!!!!
ولی اگه بریدو بگید من هیچی ندارمو حالا برم سربازی ببینم چی میشه!....خب فکر نمیکنم نتیجه جالبی داشته باشه......
ایشا... که مشکلتون حل بشه

majnoon;218620 نوشت:
سلام
من در دانشگاه که بودم، رفتارهای یکی از دختر خانم ها خیلی به دلم نشست و منم به فکر ازدواج با ایشون افتادم ولی فعلا هیچ شرایطی مهیا نیست الّا کفویّت.
در مدت 2 سال دوره کادانیم یک کلمه با ایشون صحبت نکردم و فقط حواسم به ایشون بود که کاری خلاف اسلام انجام بده و منم خیالم راحت بشه که اونم مثل بقیه است. امّا هرچی خواستم ازش سوتی ببینم هیچّی ندیدم!
ایشون چادری هستند و غذای شبهه ناک نمی خورند، نماز ظهرشون رو قبل از رفتن به غذاخوری میخواندند، موقع راه رفتن به چپ و راست نگاه نمی کردند، از دوستشون شنیدم که به ایشون گفت توی نماز شبت منم دعا کن (یعنی نماز شب خون بود)، یک روز ظهر خیلی گرم فقط یک تاکسی (بین شهری) آماده حرکت بود، ایشون حدود نیم ساعت به خاطر اینکه پهلوی نامحرم نشینه منتظر تاکسی بعدی موند.
خوب شنیده بودم که علاقه های زود گذر تا 11 ماه بعد از آخرین دیدار، ادامه پیدا می کند و بعد از گذشتن 11 ماه و خرده ای فراموش می کنیم. من یک ساله که ایشون رو ندیدم اما هرچه می گذره علاقه ام به ایشون بیشتر میشه، شبها نمی خوابم و روز و شب به فکر ایشونم.
الان باید برم سربازی و 2 سال مشغول کارهای سربازی و پیدا کردن شغل خواهم شد. در این مدت 2 سال می ترسم که ایشون رو از دست بدم و از این بابت شبها خوابم نمیاد و دائما به ایشون و رفتارهاشون فکر می کنم. من شماره خونه ی ایشون رو دارم و خاله ام پی گیر شد و کاشف به عمل اومد که ایشون مجرد هست و لُر هم هستند(قبلا هم میدانستم). با وجود تاکید خوانواده ام بر اینکه نباید با لرها وصلت کنیم، مجبور شدم تقیه کنم و بگم که این دختر رو نمیخواهم تا از نیش و کنایه های مامان و بابام در امان باشم. اما من ایشون رو با تمام وجودم دوست دارم و تحت هیچ شرایطی حاظر نیستم با دیگری ازدواج کنم.

جالبه بدونید به مامانم گفتم چنین دختری رو بعدا میتونی برام پیدا کنی؟ ایشون هم خیلی راحت گفت نه! گفتم پس چرا مخالفت میکنی؟ گفت نمیخوام عروسم مثل خودم بیچاره بشه! تو باید لااقل پول رهنی داشته باشی، طلا بخری، چه و چه ..... . منم بهش گفتم خوب اگه من بیام 6 سال دیگه خونه دار بشم، طلا بخرم براش، پدرش جهیزیه ی توپ بخره براش، اونوقت سهم اون از تشکیل زندگی چیه؟؟؟؟ (با عصبانیت گفتم)، دختری که سختی های شروع زندگی و بیرون اومدن از خونه ی باباش رو تحمل نکرده باشه رو نمیخوام!

الان میخواستم بپرسم که من چیکار کنم که قبل از سربازی خیالم آسوده بشه و قبل از سربازی رفتنم، نظر دختر خانم رو هم جویا بشم درحالی که فقط یه شماره تلفن از منزلشون دارم. فقط ربع ساعت میخوام با ایشون صحبت کنم، نمیدونم چه جوری بدون گفتن به خانواده ام، برم و پدرش رو قانع کنم که اجازه بده ربع ساعت با دخترش صحبت کنم؟ در اینکه من و ایشون کفویت لازم رو داریم یا نه مطمئنم که 80% به هم میخوریم. آیا کفویت مهمتر از داشتن شغل و گذراندن سربازی است؟ چقدر مهمتر است؟ اینقدر مهم است که به خاطر کفویت، قبل از سربازی و داشتن شغل و پس انداز و طلا و جواهر و ... به خواستگاری برم؟ خواستگاری برم چی بگم؟؟! بگم هیچ ندارم و میخوام با دخترتون 15 دقیقه حرف بزنم؟؟!
از شما دوستان میخواستم کمکم کنید که چه جوری با این شرایط و با اجازه ی پدر ایشون، بتونم چند دقیقه با ایشون صحبت کنم؟ خنده دار نیست؟

با تشکر


به نام خدا و سلام

همونطور كه قول داده بودم نظر خودم را در مورد اين موضوع عنوان مي كنم :

سعي كنيد يك بار ديگه با مادر بزرگوارتون صحبت كنيد ، كمي تلاش كنيد تا صميميت بين خودتون و مادرتون را افزايش بدين ، ميتونيد در اين مسير از خريد يك هديه يا حتي يك گل كوچيك براي مادرتون شروع كنيد .
بعد در شرايطي كه ايشون كاملا حالشون خوبه و روبه راهند يكبار ديگه با ارامش موضوع را مطرح كنيد .
از اينكه دلسوز شماست و دوستتون داره بگيد ، از اينكه خيلي دوستش داريد و رضايتش براتون خيلي مهمه و بعد از خودتون بگيد؛ از نيازتون به يك همدم ، يك مونس و بگيد كه هميشه دلتون ميخواسته همسرتون بهترين عروس براي مادرتون باشه.
انشالله بتونيد ايشون را قانع كنيد تا گام بعد را ( يعني تماس با خانواده ي دختر خانم و قراري براي اشنايي طرفين در محيط گرم خانواده داشته باشيد ) برداريد .
اگر نتونستيد رضايت مادر را جلب كنيد از يكي از نزديكترين اقوام كمك بگيريد تا مادرتون را قانع كنه.
اما مساله ي سربازي و كار :
خيلي اهميت داره ، قبول كنيد كه كسي كه خدمت سربازي را تمام نكرده نمي تونه يك زندگي بدون دغدغه و با كار مطمئن و رسمي داشته باشه .
پس مي تونيد تمام اين مشكلات را با خانواده ي دختر خانم در ميون بگذاريد ، اونها اگر فهيم و دانا باشند مي دانند كه اصل و اساس روحيه ي تلاش و پشتكار در مرد هست كه اگر اين روحيه را داشته باشد قطعا مي تواند از پس اين مشكلات بربياد . البته زمان مثل هميشه حلال مشكلات هستش ، فرصتي براي اتمام خدمت سربازي و يافتن شغلي مناسب؛ قطعا اگر انگيزه داشته باشيد خيلي راحت مي تونيد سختي هاي اين دو سال را تحمل كنيد .
فقط بايد به خانواده ثابت كنيد كه اهل تلاش و پشتكاريد .
سعي كنيد همونطور كه خيلي منطقي و ارام اين مدت خانم را زير نظر داشتيد و اينهمه تدين و نجابت ايشون براتون مهم بود ، از اين به بعد نيز منطقي و ارام پيش بريد .
سعي كنيد فعلا احساساتي نشيد تا زماني كه بتونيد هم رضايت خانواده ي خودتون و هم خانواده ي دختر خانم را جلب كنيد .
احتمال هم بدهيم كه يك درصد اين وصلت ميسر نشود در صوت تداخل احساساتتون ممكنه خداي نكرده ضربه اي به روحيه ي شما وارد بشه كه از عوارض آن اين هست كه پيشرفتتون در اين شرايط به تاخير مي افته در حاليكه براي شما يك روز هم يك روزهستش .
مراقب روحيه ي خودتون باشيد .
مراقب باشيد در اين مسير خداي نكرده بي احترامي به والدينتون نكنيد كه بعد ها كدورتي از شما به دل بگيرند و يا ان را از چشم دختر پاك و نجيبي ببينند كه ناخواسته آنها را ازرده.
توكل به خدا را فراموش نكنيد
توكل به خدا خيلي اهميت داره . وقتي به خدا توكل كنيد ، سعي مي كنيد بيشتر با خدا ارتباط برقرار كنيد و همين موجب ارامش شما و بالا بردن روحيه و عزت نفستان خواهد شد .
ما هم دعا مي كنيم اين موضوع راحت تر از اونچه كه فكر مي كنيد ختم به خير بشود . الهي آمين.


ا

majnoon;218828 نوشت:

روانشناسها گفتن تا 4 حتی 6 سال هم ایراد نداره.
!

سلام بعید میدونم همچین چیزی رو
اونم تو کشور ما با فرهنگی متفاوت با غرب و...
اصلا روانشناسا رو بزاریم کنار
مگه خود پسر هر چی هم ادعا داشته باشه میتونه طاقت بیاره؟
البته به شرطی که تابع عرف دوره نامزدی باشه و از حدود نگذره

نقل قول:

جنبه های منفی طولانی شدن نامزدی

[=arial black]1- ممکن است رابطه تان را که هنوز به ازدواج نینجامیده است با توقعات زیادی و نابجا از همسرتان که برای شما همه کاررا انجام دهد، خراب کنید.
[=arial black]
2- ممکن استشما و یا نامزدتان انگیزه و تمایل تان را برای ازدواج کردن از دست بدهید.

اگر مردی با شما ارتباط داشته باشد و از مزایای زندگی خانوادگی بهره مند باشد، انگیزه ای نخواهد داشت تا از شما بخواهد با او ازدواج کنید.

زوج هایی که قرار است مدت طولانی

[=arial black]175

[=arial black]با هم نامزد باشند ممکن است حدود حریم را رعایت نکنند و روابط جنسی کامل داشته باشند ممکن است حدود حریم را رعایت نکنند و روابط جنسی کامل داشته باشند که همین موضوع علاوه بر این که مشکلاتی برای آنها بوجود می آورد و دوران نامزدی را از حالت طبیعی و عادی خود خارج می کند

[=arial black]ممکن است برای یکی از طرفین فشار و الزام برای ازدواج بوجود بیاورد و دیگری انگیزه ی ازدواج را به طور کامل از دست بدهد. (باربارادی آنجلیس، 1386)


http://www.askquran.ir/thread25034-11.html#post448251
http://www.askquran.ir/thread25034-12.html

با سلام و احترام

و تشکر از پاسخ‌گویی همکار گرامی ام سرکار گل نرگس

و همچنین راهنمایی های مفید کاربران گرامی خصوصا جناب بهروز 313

تاپیک جهت جمع بندی نهایی توسط کارشناس گرامی جناب حامی، فعلا قفل میشه.

با تشکر

[="Black"]

جمعبندی پستهای پرسشگر جهت پاسخگویی کارشناسان

:moshavereh:

Majnoon;218620 نوشت:
سلام

من در دانشگاه که بودم، رفتارهای یکی از دختر خانم ها خیلی به دلم نشست و منم به فکر ازدواج با ایشون افتادم ولی فعلا هیچ شرایطی مهیا نیست الّا کفویّت.
در مدت 2 سال دوره کادانیم یک کلمه با ایشون صحبت نکردم و فقط حواسم به ایشون بود که کاری خلاف اسلام انجام بده و منم خیالم راحت بشه که اونم مثل بقیه است. امّا هرچی خواستم ازش سوتی ببینم هیچّی ندیدم!
ایشون چادری هستند و غذای شبهه ناک نمی خورند، نماز ظهرشون رو قبل از رفتن به غذاخوری میخواندند، موقع راه رفتن به چپ و راست نگاه نمی کردند، از دوستشون شنیدم که به ایشون گفت توی نماز شبت منم دعا کن (یعنی نماز شب خون بود)، یک روز ظهر خیلی گرم فقط یک تاکسی (بین شهری) آماده حرکت بود، ایشون حدود نیم ساعت به خاطر اینکه پهلوی نامحرم نشینه منتظر تاکسی بعدی موند.
خوب شنیده بودم که علاقه های زود گذر تا 11 ماه بعد از آخرین دیدار، ادامه پیدا می کند و بعد از گذشتن 11 ماه و خرده ای فراموش می کنیم. من یک ساله که ایشون رو ندیدم اما هرچه می گذره علاقه ام به ایشون بیشتر میشه، شبها نمی خوابم و روز و شب به فکر ایشونم.
الان باید برم سربازی و 2 سال مشغول کارهای سربازی و پیدا کردن شغل خواهم شد. در این مدت 2 سال می ترسم که ایشون رو از دست بدم و از این بابت شبها خوابم نمیاد و دائما به ایشون و رفتارهاشون فکر می کنم. من شماره خونه ی ایشون رو دارم و خاله ام پی گیر شد و کاشف به عمل اومد که ایشون مجرد هست و لُر هم هستند(قبلا هم میدانستم). با وجود تاکید خوانواده ام بر اینکه نباید با لرها وصلت کنیم، مجبور شدم تقیه کنم و بگم که این دختر رو نمیخواهم تا از نیش و کنایه های مامان و بابام در امان باشم. اما من ایشون رو با تمام وجودم دوست دارم و تحت هیچ شرایطی حاظر نیستم با دیگری ازدواج کنم.

جالبه بدونید به مامانم گفتم چنین دختری رو بعدا میتونی برام پیدا کنی؟ ایشون هم خیلی راحت گفت نه! گفتم پس چرا مخالفت میکنی؟ گفت نمیخوام عروسم مثل خودم بیچاره بشه! تو باید لااقل پول رهنی داشته باشی، طلا بخری، چه و چه ..... . منم بهش گفتم خوب اگه من بیام 6 سال دیگه خونه دار بشم، طلا بخرم براش، پدرش جهیزیه ی توپ بخره براش، اونوقت سهم اون از تشکیل زندگی چیه؟؟؟؟ (با عصبانیت گفتم)، دختری که سختی های شروع زندگی و بیرون اومدن از خونه ی باباش رو تحمل نکرده باشه رو نمیخوام!

الان میخواستم بپرسم که من چیکار کنم که قبل از سربازی خیالم آسوده بشه و قبل از سربازی رفتنم، نظر دختر خانم رو هم جویا بشم درحالی که فقط یه شماره تلفن از منزلشون دارم. فقط ربع ساعت میخوام با ایشون صحبت کنم، نمیدونم چه جوری بدون گفتن به خانواده ام، برم و پدرش رو قانع کنم که اجازه بده ربع ساعت با دخترش صحبت کنم؟ در اینکه من و ایشون کفویت لازم رو داریم یا نه مطمئنم که 80% به هم میخوریم. آیا کفویت مهمتر از داشتن شغل و گذراندن سربازی است؟ چقدر مهمتر است؟ اینقدر مهم است که به خاطر کفویت، قبل از سربازی و داشتن شغل و پس انداز و طلا و جواهر و ... به خواستگاری برم؟ خواستگاری برم چی بگم؟؟! بگم هیچ ندارم و میخوام با دخترتون 15 دقیقه حرف بزنم؟؟!
از شما دوستان میخواستم کمکم کنید که چه جوری با این شرایط و با اجازه ی پدر ایشون، بتونم چند دقیقه با ایشون صحبت کنم؟ خنده دار نیست؟

با تشکر

Majnoon;218785 نوشت:
ممنون از توجهتون،دوره کاردانیم یکسالی میشه که تموم شده و من الان دانشجو نیستم! فقط یک درس معرفی به استادبود که بهمن پارسال امتحانش رو دادم و الان فارغ التحصیلم. چند روز دیگه هم باید برای خدمت، حاضریم رو بزنم.

اول اینکه من فقط یه شماره تلفن دارم از خونه شون و اول باید زنگ بزنم آدرس بگیرم. دوم اینکه به نظر مامان و بابام مسخره است که 2 سال منتظرم بمونه. اصلا میگن محاله.

خوانواده ام از کمک مالی برای کار کردن دریغ نمی کنند ولی روزهای اول دانشگاه به اونا گفتم که میخوام یه مغازه ساندویچی یا خدمات کامپیوتر یا کافی نت و ... یزنم. می گفتن که خوب بعد از این یه سال، که درست تموم شد می خوای همه وسایلت رو کجا بذاری و بری سربازی؟؟!
کمک فکری هم که نگو دلم داغه...

Majnoon;218828 نوشت:
منم گفتم 80% کفویت لازمه رو داریم
نه، من شکست ناپذیرم :khaneh:
خیر
نع! خانواده ی از دشمن بدتر! از ترم دوم من این قضیه رو مطرح کردم ولی اصلا به رو نیاوردن و سنگ جلوی پام مینداختن که پشیمون بشم به خاطر اینکه برام زوده (متولد 69 هستم). مامانم قضیه رو اینقدر کش داد تا دانشگاه تموم شد و با کلّی مکافات تونستم یه شماره تلفن پیدا کنم. بعد مامانم که حال و روزم رو دید که شبها بیدارم و روز میخوابم و یه خورده پرخاشگر شدم تصمیم گرفت به خاله ام بگه که باهاشون تماس بگیره. تماس گرفت و ظاهراّ خواهرش گوشی رو بلند میکنه و میگه که ما لریم و خواهرم الان دانشگاه هستند (کارشناسی). خانواده ام تا نبینن که من سربازی رفتم، پول رهن خونه جور کردم، کار خوبی داشته باشم، کاری نمی کنن.
(من از نظر توانایی کار، مشکلی ندارم(ولی بعد از پایان خدمت، چون دوست ندارم هی از این کار به اون کار بشم، دوست دارم در رشته خودم مشغول به کار بشم) تعمیرات موبایل بلدم، تعمیر تلفن رومیزی و آیفون رو بلدم و برنامه نویسی Qt دارم یاد میگیرم و طراحی سایت هم دارم یاد میگیرم و خواندن متون انگلیسیم خوبه، رشته ام هم نرم افزار کامپیوتر(کاردانی) هست اما نیروی بدنیم ضعیف هست و برای کارهای بدنی مثل بنایی مناسب نیستم، مغز خوبی دارم و بس!، هنوز هیچ پولی از این چیزایی که بلدم در نیاوردم)
این هم جزو لیست مشکلاته
روانشناسها گفتن تا 4 حتی 6 سال هم ایراد نداره.
رؤیاهایی در باره این خانم دیده ام که یقین دارم خدا و پیغمبر از این وصلت راضی هستند. (جز برای اون خانم تعریف نمی کنم). اما در چگونگی این وصلت درمانده ام!

Majnoon;218853 نوشت:
حدیث جعلی: السربازی سجن العاشق :Gol:
بحث سر چگونگی جلو رفتن منه، نه اینکه آری یا نه!
با این شرایط از کجا حرکت کنم؟

Majnoon;218855 نوشت:
پس انداز علمی، یه دریا.
پس انداز سکّه ای هنوز هیییچ.

Majnoon;219017 نوشت:
گفتم که حرف زدم و چی شنیدم. حرف حسابشون اینه که من مثل خودشون بدبخت و بیچاره نشم :badbakht:.

میدونم خونواده ها مهمّ هستند. بی گدار به آب نمی زنم ولی عقب نشینی هم نمی کنم.

درسته، ولی این هم درست نیست که کلّ قضیه رو بیخیال بشم به خاطر اینکه در یک برهه ی زمانی پول نداشتم. حالا پولدار شدم بعد 6 سال، چنین موردی برخورد میکنم که اینجوری بهش علاقه داشته باشم؟! اینجوری همتاش باشم؟! من به غیر از این خانم به هیچ کس دیگه ای فکر نمی کنم.

لطفاً در مورد اون سوالایی رو که پرسیدم راهنمایی کنید. من در مورد ازدواج، زیاد مطالعه کردم و این چیزا رو خوب میدونم. گیر اصلیم اون سوالاته.
ممنون.

[/]

گل نرگس;219058 نوشت:
به نام خدا و سلام همونطور كه قول داده بودم نظر خودم را در مورد اين موضوع عنوان مي كنم : سعي كنيد يك بار ديگه با مادر بزرگوارتون صحبت كنيد ، كمي تلاش كنيد تا صميميت بين خودتون و مادرتون را افزايش بدين ، ميتونيد در اين مسير از خريد يك هديه يا حتي يك گل كوچيك براي مادرتون شروع كنيد . بعد در شرايطي كه ايشون كاملا حالشون خوبه و روبه راهند يكبار ديگه با ارامش موضوع را مطرح كنيد . از اينكه دلسوز شماست و دوستتون داره بگيد ، از اينكه خيلي دوستش داريد و رضايتش براتون خيلي مهمه و بعد از خودتون بگيد؛ از نيازتون به يك همدم ، يك مونس و بگيد كه هميشه دلتون ميخواسته همسرتون بهترين عروس براي مادرتون باشه. انشالله بتونيد ايشون را قانع كنيد تا گام بعد را ( يعني تماس با خانواده ي دختر خانم و قراري براي اشنايي طرفين در محيط گرم خانواده داشته باشيد ) برداريد . اگر نتونستيد رضايت مادر را جلب كنيد از يكي از نزديكترين اقوام كمك بگيريد تا مادرتون را قانع كنه. اما مساله ي سربازي و كار : خيلي اهميت داره ، قبول كنيد كه كسي كه خدمت سربازي را تمام نكرده نمي تونه يك زندگي بدون دغدغه و با كار مطمئن و رسمي داشته باشه . پس مي تونيد تمام اين مشكلات را با خانواده ي دختر خانم در ميون بگذاريد ، اونها اگر فهيم و دانا باشند مي دانند كه اصل و اساس روحيه ي تلاش و پشتكار در مرد هست كه اگر اين روحيه را داشته باشد قطعا مي تواند از پس اين مشكلات بربياد . البته زمان مثل هميشه حلال مشكلات هستش ، فرصتي براي اتمام خدمت سربازي و يافتن شغلي مناسب؛ قطعا اگر انگيزه داشته باشيد خيلي راحت مي تونيد سختي هاي اين دو سال را تحمل كنيد . فقط بايد به خانواده ثابت كنيد كه اهل تلاش و پشتكاريد . سعي كنيد همونطور كه خيلي منطقي و ارام اين مدت خانم را زير نظر داشتيد و اينهمه تدين و نجابت ايشون براتون مهم بود ، از اين به بعد نيز منطقي و ارام پيش بريد . سعي كنيد فعلا احساساتي نشيد تا زماني كه بتونيد هم رضايت خانواده ي خودتون و هم خانواده ي دختر خانم را جلب كنيد . احتمال هم بدهيم كه يك درصد اين وصلت ميسر نشود در صوت تداخل احساساتتون ممكنه خداي نكرده ضربه اي به روحيه ي شما وارد بشه كه از عوارض آن اين هست كه پيشرفتتون در اين شرايط به تاخير مي افته در حاليكه براي شما يك روز هم يك روزهستش . مراقب روحيه ي خودتون باشيد . مراقب باشيد در اين مسير خداي نكرده بي احترامي به والدينتون نكنيد كه بعد ها كدورتي از شما به دل بگيرند و يا ان را از چشم دختر پاك و نجيبي ببينند كه ناخواسته آنها را ازرده. توكل به خدا را فراموش نكنيد توكل به خدا خيلي اهميت داره . وقتي به خدا توكل كنيد ، سعي مي كنيد بيشتر با خدا ارتباط برقرار كنيد و همين موجب ارامش شما و بالا بردن روحيه و عزت نفستان خواهد شد . ما هم دعا مي كنيم اين موضوع راحت تر از اونچه كه فكر مي كنيد ختم به خير بشود . الهي آمين.

سلام
ممنونم از همکاران بزرگوارم سرکارخانم پونه که زحمت جمع بندی پست ها را کشیدند و سرکار خانم گل نرگس که به این سئوال پاسخ دادند.
بنده ضمن تأیید همه نکات همکارم گل نرگس به دو نکته تکمیلی هم اشاره می کنم.
دوست من شما برای ادامه زندگی( سربازی، کار، ازدواج و...) نیازی به ذهن و جسم و روح شادابی دارید.
1- با دقت نماز بخوانید و از خدا بخواهید که امور همه از جمله شما را اصلاح کند و زمینه ازدواج همه جوانان را فراهم کند.
2- اگر این شب هاخواب راحتی ندارید و از فکر او در نمی آیید و اضطراب دارید و میل به خواب و خوراک تان نوسان دارد و به هم ریخته است حتما از روان پزشک کمک بگیرید تا با دارودرمانی کوتاه مدت ان شاالله آرام شوید بتوانید اهداف تان را دنبال کنید
- دوست من اول خانه را جاروب کن انگه مهمان طلب. ارتباط برقرار کردن با دختر یا خانواده دختر قبل از هماهنگی با والدین اشتباه محض است. البته کسب رضایت زوری هم کار را به ظاهر ممکن است حل کند ولی مشکل همچنان باقی خواهد بود.
- داستان شب تار جدایی را بخوانید.
http://www.askdin.com

به نام خدا

سلام

تشكر مي كنم از جناب حامي بزرگوار

با توجه به درخواست جناب مجنون با اجازه ي همكارانم در گروه مشاوره تاپيك را باز مي كنم تا شروع كننده تاپيك سوالاتشون را ادامه بدهند .

از سرکار خانم گل نرگس تشکر میکنم بابت باز کردن قفل این تاپیک.

نقل قول:
2- اگر این شب هاخواب راحتی ندارید و از فکر او در نمی آیید و اضطراب دارید و میل به خواب و خوراک تان نوسان دارد و به هم ریخته است حتما از روان پزشک کمک بگیرید تا با دارودرمانی کوتاه مدت ان شاالله آرام شوید بتوانید اهداف تان را دنبال کنید

2 ساله وضعیتم همینه:


نشان عاشق آن باشد که شب با روز پیوندد

تو را گر خواب می گیرد نه صاحب درد عشّاقی

مجنون را هم می خواستند با راههای پزشکی درستش کنند، امّا این هم به کارشان نمی آمد، چون مبدأ عشق مادّی نیست. شاید چند روزی خودم رو خر کنم، اما این دارو ها دوای من نیست.

2 چیز مرا بیدار نگه میدارد: یکی ترس از دست دادن او، یکی ترس از دیدن خواب در مورد او.

2 سال پیش، موقعی که فقط اسم ایشان را میدانستم، خواب روح ایشان را دیدم و در خواب عاشق ایشان شدم. چند روز بعد در آزمایشگاه فیزیک به ایشان نگاه کردم، همانی بود که در خواب دیده بودم.

من خواب هایم را برای هیچ کس تعریف نکرده و نمیکنم مگر برای آن دختر. اون ربع ساعت هم میخواهم خوابهایم را برای آن دختر تعریف کنم و از این کارم اهدافی دارم که به آن 5 رویایم مربوط است.

من فقط میخواهم ربع ساعت با ایشون صحبت کنم، آیا باید از 7 خان ازدواج بگذرم؟؟؟
من در دانشگاه خیلی بیش از اینها می توانستم با ایشون صحبت کنم و به سفارش مرجع تقلیدم اصلا با ایشون حرف نزدم.

فقط ربع ساعت :geristan:

نقل قول:
1- با دقت نماز بخوانید و از خدا بخواهید که امور همه از جمله شما را اصلاح کند و زمینه ازدواج همه جوانان را فراهم کند.

:Gig::Gig::Gig:
نماز خوندنم بدک نیست، ای.... می چسبه!
یکی دو سالی میشه که اینا رو از خدا خواستم.

نقل قول:
- داستان شب تار جدایی را بخوانید.
داستان هاي واقعي در مشاوره ها(ناقوس رسوايي)

:Graphic (61)::Graphic (61)::Graphic (61)::Graphic (59):

از ماست که برماست

داستان جالبی بود و فهمیدم برای چی باید خانواده هم در جریان باشن، توی اون داستان، پسره اشتباه کرد که کمی طاقت نیاورد تا بعداً از طریق خانواده اقدام کنن.

اما ببینید من میخوام ربع ساعتی با ایشون (فقط با ایشون) امّا با اجازه ی پدرشون حرف بزنم. نیازی هست که حتماً از تمام فیلترهای ازدواج عبور کنم تا ربع ساعت با اون خانوم صحبت کنم!
توی این ربع ساعت میخوام خواب هام رو تعریف کنم
توی این ربع ساعت میخوام خواب هام رو تعبیر کنم
توی این ربع ساعت میخوام بهش بگم که چه قدر میشناسمت

میتونم؟! منطقیه؟! بهترین و ساده ترین راه چیه؟!

متشکر از تمامی دوستانی که در این تاپیک به من کمک کردند، راستش جواب خیلی از سوالاتم رو گرفتم. اینکه می گویید از طریق خانواده اقدام کنم درسته و صحیح و من آنرا پذیرفتم و سعی می کنم خانواده را راضی کنم. اگر در مرحله ی بعد (راضی کردن خانواده دختر) سوالی داشتم ممنون میشم کمکم کنید.

باز هم از کارشناس حامی و سرکار گل نرگس و pooneh تشکر می کنم.


به معنی دقیق کلمه کفویت همه چیز است به همین دلیل در احادیث داریم وانحکوا الاکفا با هم کفو خود ازدواج کنید
هم کفوی به این معنی یعنی همه چیز

  1. تناسب در اصالت خانوادگی
  2. تناسب در هوش
  3. تناسب در باورها و ارزش ها
  4. تناسب در شخصیت
  5. تناسب در اخلاق
  6. تناسب در زیبایی
  7. تناسب در اقتصاد
  8. تناسب در فرهنگ و رسومات
  9. تناسب در سبک ها و نظر خانواده ها
صحبت کردن با دختر با اشراف و هماهنگی با خانواده مشکلی ندارد

majnoon;227512 نوشت:
2 ساله وضعیتم همینه: نشان عاشق آن باشد که شب با روز پیوندد تو را گر خواب می گیرد نه صاحب درد عشّاقی مجنون را هم می خواستند با راههای پزشکی درستش کنند، امّا این هم به کارشان نمی آمد، چون مبدأ عشق مادّی نیست. شاید چند روزی خودم رو خر کنم، اما این دارو ها دوای من نیست. 2 چیز مرا بیدار نگه میدارد: یکی ترس از دست دادن او، یکی ترس از دیدن خواب در مورد او.

سلام
دوست من! شما یا نظر کارشناس را می خواهید یا نه؟
اگر می خواهید که به سخنان فنی او اعتماد کنید.
اگر نه، چرا بحث را به درازا می کشید.
بروید هر کاری که به نظرتون درسته همان را انجام دهید.

حامی;228535 نوشت:
سلام
دوست من! شما یا نظر کارشناس را می خواهید یا نه؟
اگر می خواهید که به سخنان فنی او اعتماد کنید.
اگر نه، چرا بحث را به درازا می کشید.
بروید هر کاری که به نظرتون درسته همان را انجام دهید.

سلام مجدد

و الله من نظر شما را مي خواستم، اگه خودراي بودم كه همون اول با اون خانم حرف ميزدم! اين مادرم بود كه متاسفانه نميدونم چي توي ذهنش ميگذره.

بابت طولاني شدن بحث هم معذرت ميخوام. ممنون از توجه شما.

موضوع قفل شده است