جمع بندی هدف خداوند از خلق انسان های مفلوک و بدبخت و فقیر چیست؟

تب‌های اولیه

4 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
هدف خداوند از خلق انسان های مفلوک و بدبخت و فقیر چیست؟

سلام

می خواستم . بدانم خدا از خلق انسانها ی که سراسر عمرشان را در نکبت و بدبختی و فلاکت همراه دزد و رنج یا بیماریهای جسمانی و ذهنی یا فقر مطلق سپری می کنند !
چیست !!!!!!!!
سرنوشت محتوم این انسانها ی بی نوا را کی رقم زد خدا یا انسان !
اگر بخواهیم بگوئم
انسان پس فلسفه تقدیر و مقدرات چه مبنایی دارد!!!!!!!
این همه سفارش برای دعا کردن در شب های قدر برای مقدرات خوب بر چه اساس است !
با تشکر


با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد مشکور

ی

آرمین...;904939 نوشت:
سلام

می خواستم . بدانم خدا از خلق انسانها ی که سراسر عمرشان را در نکبت و بدبختی و فلاکت همراه دزد و رنج یا بیماریهای جسمانی و ذهنی یا فقر مطلق سپری می کنند !
چیست !!!!!!!!
سرنوشت محتوم این انسانها ی بی نوا را کی رقم زد خدا یا انسان !
اگر بخواهیم بگوئم
انسان پس فلسفه تقدیر و مقدرات چه مبنایی دارد!!!!!!!
این همه سفارش برای دعا کردن در شب های قدر برای مقدرات خوب بر چه اساس است !
با تشکر


باسلام و ادب و تشکر از سؤال خوبتان@};-

در پاسخ به سؤال شما که در واقع کنکاشی در فلسفه شرور عالم و رابطه آن با تقدیر و سرنوشت است نکاتی را تقدیم می کنیم:

اول. لازم است بدانید خداوند عادل و حکیم است و عدل الهي هرگز به معناي اين نيست كه خداوند مي بايست همه انسانها را در شرايط مساوي قرار دهد و به همه توانايي هاي يكسان بدهد، بلكه يه اين معناست كه از هر كسي به اندازه توانايي هاي او بازخواست كند و شرايط و زمان و مكان و نوع توانايي آنها را در هنگام سنجش اعمال و داوري در اعمال آنها لحاظ كند و از هر كسي به اندازه توانايي هاي او تكليف بخواهد؛ قرآن نيز به اين اصل اشاره كرده و مي فرمايد :[=book antiqua]" لَا تُكلَّفُ نَفْسٌ إِلَّا وُسْعَهَا؛ هيچ كس موظّف به بيش از مقدار توانايى خود نيست!"(1) پس اگر خداوند حكيم و عادل، شخصي را غني و شخص ديگری را فقير قرار دهد هيچ مانعي ندارد. زیرا احدی از مخلوقات، نسبت به خداوند حقی ندارد که انتظار داشته باشد مطابق میل و خواست خودش پا به عرصه وجود بگذارد، بلکه این حق تنها به ذات او اختصاص دارد که خدای حکیم بسته به علم و حکمت و عدل خویش، به هر نحوی که صلاح می داند هر موجودی را در هر وضعیتی که شایسته آنست بیافریند. البته در صورتي كه تكليف اين دو در هنگام باز خواست يكي نباشد.

دوم. معمولاً کسی که در حق دیگران ظلم می کند یا از سر جهل است، یا ضعف و ناتوانی و یا برای جلب منفعت شخصی، در حالیکه در جای خود ثابت شده (بحث صفات الهی) که خداوند، عالم و قادر و غنی علی الاطلاق است. فلذا هیچ شائبه ی ظلم و بی عدالتی در افعال الهی راه ندارد.

سوم. چنین نگاهی به مسأله شر که بدون توجه به شرایط و اقتضائات آنها چنین حکم می کند بعضی از انسانها از آغاز حیاتشان تا به آخر در فقر و فلاکت و بدبختی بسر می برند نگاهی کاملاً بدبینانه و مطلق انگارانه شر است و این نگاه، از دیدگاه جبرگرایی که بطلان آن ثابت است، ناشی می شود در حالیکه در جای خود ثابت شده که انسان مجبور مطلق نیست بلکه دارای اختیار بوده و دیدگاه صواب، همان دیدگاه شیعی است که [=book antiqua]"لا جبر و لا تفویض بل امر بین الامرین."(2) چنانکه مصادیق بسیاری در طول تاریخ بوده اند که گرچه در آغاز زندگی در کانونهای فقر و فساد؛ بیماری و ناامنی و انواع و اقسام بحرانها و گرفتاری ها بدنیا آمده و به حسب ظاهر ناگزیر از آن شرایط بوده اند لکن در ادامه، با شناخت استعدادها، توانایی ها و ظرفیت های خود و با تدبیر و تلاش توانسته اند خود را از وضعیت تاریک پیشین رهایی بخشیده به وادی توفیق راه یابند و در نقطه مقابل، بسا کسانیکه در وضعیت مطلوب و یا نسبتاً مطلوب خانوادگی، اقتصادی، موقعیت اجتماعی و ... بدنیا آمده و از همه جور مواهب و امکانات رشد و تعالی برخوردار بوده اند لکن با بی تدبیری، سوءاختیار، فساد و زیاده خواهی و نظائر آن، با دستان خود موجب از بین رفتن فرصتها شده و از وضعیت مطلوب، به وادی فلاکت و بدبختی سقوط کرده اند.

چهارم. تصور درست ما از مفهوم خوشبختی و بدبختی نیز در روشن شدن پاسخ مؤثر است، خوشبختی واقعی به معنای برخورداری صرف از مواهب مادی و دنیایی نیست و بدبختی نیز محرومیت از نعمات مادی و دنیایی نیست. بلکه بسا کسانیکه در عین برخورداری از مواهب گوناگون دنیایی بدلیل غفلت از یاد خدا و آخرت بدبختند و بسا کسانیکه گرچه از بسیاری نعمات ظاهری دنیایی محرومند بدلیل اینکه خداوند و معاد را باور کرده، زندگی خود را منحصر به این دنیا ننموده و حیات اصلی را در عالمی دیگر می دانند، بعلاوه دنیا را مزرعه آخرت دانسته و به نیکی دریافته اند که این دنیا، محل آسایش و استراحت نیست، بلکه میدانی برای عمل و تلاش است. در حقیقت خوشبخت ترین و سعادتمندترین بندگان هستند. زیرا به حقیقت دریافته اند که: [=book antiqua]"وَ ما هذِهِ الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلاَّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوانُ لَوْ كانُوا یَعْلَمُونَ؛(3) زندگانى این دنیا چیزى جز لهو و لعب نیست. اگر بدانند، سراى آخرت سراى زندگانى است."

پنج. همچنین شرور عالم به دو دسته تقسیم می شوند:
[=book antiqua]1. شرور طبیعی: که لازمه عالم مادی اند و بدون دخالت انسان ایجاد می شوند مانند سیل و زلزله و طوفان که هر کدام آبستن حوادثی هستند و برای بشر مشکلات و گرفتاری و نقصان هایی را پدید می آورند.
[=book antiqua]2. شرور اخلاقی: مجموعه مشکلات و گرفتاری هایی که با دخالت مستقیم انسان و با نقش آفرینی، بی تدبیری و زیاده خواهی انسان محقق می شوند. بنابراین بسیاری از گرفتاری هایی که برای بسیاری از ابناء بشر رخداد می کند و شما در سؤال مطرح نمودید از این دو قسم شرور ناشی می شود. و مستقیماً ارتباطی به ایجاد و فاعلیت خداوند ندارد.

شش. توجه به فلسفه شرور، روشن خواهد نمود که بر خلاف تصور نادرست عموم، که ایجاد این شرور را به خداوند نسبت می دهند، یا به اقتضائات ذاتی طبیعی مربوط است و یا به اختیار آدمی. اندیشمندان برای حل مسأله شرور راه حل هایی را بیان نموده اند که به مواردی اشاره می کنیم:
[=book antiqua]1. شر لازمه ذاتی عالم ماده: عالم ماده بدلیل اقتضائات ذاتی نظیر اصل تضاد، تزاحم و محدودیت که دارد ناگزیر از وجود مشکلات و گرفتاری، پستی و بلندی، برخورد و درگیری، تصادف و تصادم، مرگ و میر، بیماری و نقصان و وجود تفاوتهای بسیاری است.
[=book antiqua]2. شر ناشی از اختیار آدمی است: خداوند به اراده حکیمانه اش انسان را مختار آفرید تا وی را در بوته آزمایش قرار دهد، در چنین وضعیتی برخی با زیاده خواهی و طمع و فساد و تباهی و عده ای دیگر با جهل، کاهلی و تنبلی، مسامحه و پیروی از هوا و هوس و شیطان، اسباب ظلم و ستم و استثمار و یا پذیرش آن را فراهم می کنند، بسیاری از مردم بجای انکه با هم متحد شوند و علیه ظلم و ستم ظالم قیام کنند تن به خواری و زبونی و ذلت و فقر ناشی از ظلم پذیری می دهند و خود باعث فقر و فلاکت خود می شوند.
[=book antiqua]3. شر ناشی از جهل آدمی است: عموماً انسانها بدلیل جهل و نادانی و تبعیت و پیروی از ظن و گمان، بسیاری از امور را شر می پندارند در حالیکه از خیر و صلاح آن غافلند، بعنوان مثال: مرگ را شر می دانند در حالیکه حقیقت مرگ جز خیر نیست و اگر مرگی وجود نداشت، چنان جمعیت زمین گسترش می یافت که نه امکان حیات بود و نه آب و غذا به قدر کافی موجود و همه از یکدیگر ملول و رنجیده خاطر می شدند. سخت گیری استاد و مأمور راهنمایی و رانندگی شر است در حالیکه اگر نباشد موجب غفلت دانشجو و رانندگان شده و آثار و تبعات سوئی را در پی دارد. زلزله که در نگاه همگان شر است در حقیقت خروج بخارات لایه های زیرین زمین است که با لرزش همراه بوده و در مناطقی، همراه با آسیب و صدماتی است، اگر این بخارات از زمین خارج نشود، همچون کوره ای که منفذ خروج بخار ندارد، این بخارات، در طول زمان، چنان متراکم و منقبض می شود که به ناگاه همه زمین از هم متلاشی خواهد شد. و ...

هفت. زندگی انسان سراسر امتحان و ابتلاء است و یکی از فلسفه های آفرینش انسان همین امر است، فلذا مجموعه مشکلات انسانی نظیر فقر و بیماری و نقصان های دیگر، همه امتحاناتي از جانب خداوند متعال است، اينكه انسان در آن شرايط چگونه عمل مي كند، آيا ناسپاسی و کفران و گناه و سرپیچی می کند يا خير؛ گاهی فقر و بیماری و افتادن در گرفتاری و مصیبت، جلوه هایي از رحمت الهي است(علاوه بر امتحان) چرا كه خداوند ظرفيت انسان ها را خوب مي داند و چه بسا غني شدن، سلامتی و امنیت آدمي سبب طغيان او گرديده و او را نسبت به پروردگار، عاصي وطغيان گر كند و به گناه و معصبت بكشاند؛ قوله کریم: [=book antiqua]"إِنَّ الْإِنْسَانَ لَيَطْغَى* أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَى؛ (4)حقا كه انسان سركشى مى ‏كند* همين كه خود را بى ‏نياز پندارد." در اين صورت، چنین فقر، بیماری و فقدان امنیتی، بنده را از طغیان و سرکشیها رهایی بخشیده و متوجه عظمت خالق و منعم و فقر و وابستگی خویش می کند. ضمن آنکه شرور باعث شکوفایی استعدادهای انسانی نیز هستند و انسان در شرایط سختی و دشواری به تدبیر و تلاش بیشتر متمایل است تا شرایط رفاه و آسایش. از اینرو این وضعیت نیز، با عدالت الهي منافاتي ندارد.

هشت. ناگفته نماند، بسیاری از این ابتلائات و گرفتاری ها مي تواند ناشی از سوء اختیار اعمال انسانها و گناهان باشد چنانكه در آیات و رواياتي از معصومين (عليهم السلام ) بدان اشاره شده است: [=book antiqua]"ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ لِيُذِيقَهُمْ بَعْضَ الَّذِي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ(5) به سبب آنچه دستهاى مردم فراهم آورده فساد در خشكى و دريا نمودار شده است تا [سزاى] بعضى از آنچه را كه كرده‏ اند به آنان بچشاند باشد كه بازگردند." در روایتی نیز امده: [=book antiqua]بعضي از گناهان روزي آدمي را كم مي كند و باعث فقر مي شود؛ از طرفي در بعضي از موارد ديده شده آدمي بر اثر ندانم كاري و اشتباه خود، فقير مي شود، یا در تصادفی، جانش خود و عزیزانش را از دست می دهد و یا آسیب می بیند و برای همیشه از کار می افتد و یا در اثر بی تدبیری سرمایه های زندگی اش را تباه می کند و به ذلت و خواری گرفتار می شود و نظائر آن ... لذا اين قبیل موارد هم، اصلا با عدالت الهي منافات ندارد، چرا كه مسبب آنها معمولاً خود انسان است.

نهم. مسأله تقدیر هم جدای از تدبیر و کوشش و تلاش خود انسان نیست، تقدیر به این معنا نیست که انسان فقط دعا کند و گوشه ای بنشیند و هیچ اقدامی نکند و یا با سهل انگاری و مسامحه و کاهلی و تنبلی، فرصت ها و سرمایه های خود را زائل کند، آنگاه همه اینها را به پای تقدیر و سرنوشت الهی بگذارد، اینکه بگوید خدا اینطور خواست! معمولاً انسانها در موفقیت هایی که کسب می کنند تماماً خود و تلاش و کوشش خود را دخیل می دانند و در بحرانها و شکست ها، همه این اتفاقات را به پای تقدیر و سرنوشت و خواست خدا می نویسند. در حالیکه خداوند به پیامبرش می فرماید: [=book antiqua]"مَا أَصَابَکَ‌ مِنْ‌ حَسَنَةٍ فَمِنَ‌ اللَّهِ‌ وَ مَا أَصَابَکَ‌ مِنْ‌ سَيِّئَةٍ فَمِنْ‌ نَفْسِکَ‌،(6) آنچه از نیکیها به تو می‌رسد، از طرف خداست؛ و آنچه از بدی به تو می‌رسد، از سوی خود توست." وقتی پیامبر اکرم (ص) مخاطب چنین خطابی است تکلیف دیگر بندگان مشخص است.دهم. اما در باب دعا کردن، نیز سخن بسیار است، بطور اجمال لازم بذکر است، دعا کلید اجابت است و خداوند فرموده: [=book antiqua]"وَقَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ(7) و پروردگارتان فرمود مرا بخوانيد تا شما را اجابت كنم."، بدون شک، توصیه به دعا در آیات و روایات در راستای فراهم اوردن مقدمات اجابت و تقدیر مقدرات امر است، و بی شک از جمله مقدمات اجابت دعا و تحقق مقدرات انسان، توجه و تمرکز انسان به خواسته و دعای خویش و تدبیر و تلاش و کوشش برای نزدیک شدن به تحقق خواسته خویش است. بسا مقدراتی که بسته به شرایطی مقدر و اجابت می شود که از جمله ی آن شرایط، نفس دعا کردن است. بعبارتی تا بنده دعا نکند هیچ تقدیری رقم نمی خورد.

موفق باشید ...@};-

پاورقی_____________________________________________________
1. بقره (2) آيه233.
2. اصول کافی، دارالکتب الاسلامیة، تهران، 1365 ه . ش، ج 1، ص 160، باب الجبر والقدر والامر، ح 13 .
3. عنکبوت/۶۴.
4. علق، آیات 6 و 7.
5. روم، آیه 41.
6. نساء، آیه 79.
7. غافر، آیه 60.

[="Tahoma"][="Navy"]

آرمین...;904939 نوشت:
سلام

می خواستم . بدانم خدا از خلق انسانها ی که سراسر عمرشان را در نکبت و بدبختی و فلاکت همراه دزد و رنج یا بیماریهای جسمانی و ذهنی یا فقر مطلق سپری می کنند !
چیست !!!!!!!!
سرنوشت محتوم این انسانها ی بی نوا را کی رقم زد خدا یا انسان !
اگر بخواهیم بگوئم
انسان پس فلسفه تقدیر و مقدرات چه مبنایی دارد!!!!!!!
این همه سفارش برای دعا کردن در شب های قدر برای مقدرات خوب بر چه اساس است !
با تشکر


سلام
هدف خلقت انسانها با تفاوت وضعیت مادی و ظاهری شان تفاوت نمی کند
یعنی همان هدفی که برای یک پادشاه و ملکه است برای فقیر و مفلوک است
به عبارت دیگر مرگ و زندگی ، فقر و غنا شرایط متفاوت بروز خصلتهای انسانی است
چه بسا انسان فقیر و مفلوک با صبر و شکیبایی خود صدها پله از پادشاهان ظاهرا خوشبخت، برتر باشد همانطور که اغلب خوبان از قشر ضعیف و مستضعف بوده اند
یا علیم[/]

موضوع قفل شده است