هدف از تهذیب
تبهای اولیه
یه سوالی برام پیش اومده بود و اونم اینکه هدف از عبادت چی باید باشه؟ مثلا وقتی نماز میخونیم هدفمون چی باید باشه اکثرا میگن هدف باید قرب الهی باشه . خوب ولی این در عمل غیر ممکنه خود شما هم دقت کردید مثلا در نماز یا در زمان ذکر ادم یا ذهنش منحرف میشه یا به معنی ذکر فکر می کنه و نمی تونه قرب اللهی رو در نظر بگیره. من اینکه میگن هدف از هر ریاضت و تهذیبی فقط باید خدا باشه رو نمی تونم درک کنم درسته ادم اولش می تونه بگه قربه الی الله ولی اینکه در طول عبادت همش قربه الی اللهی باشه به نظر من غیر ممکنه ...
میخواستم ماه رمضونی یکم مراعات کنم کمتر گناه کنم بیشتر عبادت کنم و راستیتش هدفم این بود که حالم عوض شه یعنی یه حال و هوای خدایی بگیرم. بخاطر همین در سایتای مختلف گشتم و دوستان گفتن که هدف از عبادت صرفا باید خدا باشه. من در عمل اصلا نمی تونم اینو درک کنم یا به فعلیت برسونم لطفا راهنماییم کنید که ایا عبادت برای رسیدن به حالت معنوی گناهه؟ یا عبادتو کم ارزش می کنه ؟ اینکه ادم از خدا بخواد رنگ و بوی خدایی بگیره بده ؟ یا نه و اینکه میگن هدف از عبادت خداعه دقیقا یعنی چی ؟ خدا چطوری هدف عبادت می شه
ممنون از شما
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام خدمت شما
یه سوالی برام پیش اومده بود و اونم اینکه هدف از عبادت چی باید باشه؟ مثلا وقتی نماز میخونیم هدفمون چی باید باشه اکثرا میگن هدف باید قرب الهی باشه . خوب ولی این در عمل غیر ممکنه خود شما هم دقت کردید مثلا در نماز یا در زمان ذکر ادم یا ذهنش منحرف میشه یا به معنی ذکر فکر می کنه و نمی تونه قرب اللهی رو در نظر بگیره. من اینکه میگن هدف از هر ریاضت و تهذیبی فقط باید خدا باشه رو نمی تونم درک کنم درسته ادم اولش می تونه بگه قربه الی الله ولی اینکه در طول عبادت همش قربه الی اللهی باشه به نظر من غیر ممکنه ...
میخواستم ماه رمضونی یکم مراعات کنم کمتر گناه کنم بیشتر عبادت کنم و راستیتش هدفم این بود که حالم عوض شه یعنی یه حال و هوای خدایی بگیرم. بخاطر همین در سایتای مختلف گشتم و دوستان گفتن که هدف از عبادت صرفا باید خدا باشه. من در عمل اصلا نمی تونم اینو درک کنم یا به فعلیت برسونم لطفا راهنماییم کنید که ایا عبادت برای رسیدن به حالت معنوی گناهه؟ یا عبادتو کم ارزش می کنه ؟ اینکه ادم از خدا بخواد رنگ و بوی خدایی بگیره بده ؟ یا نه و اینکه میگن هدف از عبادت خداعه دقیقا یعنی چی ؟ خدا چطوری هدف عبادت می شه
ممنون از شما
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام خدمت شما دوست گرامی؛
لطفا به این مثال دقت کنید: شما در صدد رفتن به زیارت قبر اباعبدالله علیه السلام هستید هدف نهایی شما چیست؟
پاسخ: زیارت اباعبدالله الحسین علیه السلام.
رسیدن به این هدف نهایی، متوقف بر انجام اموری ست: 1. حرکت از منزل به فرودگاه؛ 2. رفتن از فرودگاه به کشور عراق؛ 3. رفتن از فرودگاه عراق به شهر کربلا؛ 4. با ورود به شهر، تازه میتوانید هدف نهایی خود را که زیارت قبر سیدالشهدا بود محقق کنید.
در آن هنگام که از منزل خودتان در حال عزیمت به فرودگاه بودید، اگر در حین انجام کار کسی از شما این سؤال را میپرسید که هدف شما چیست؟ شما چه پاسخی به او میدادید؟
میتوانستید به او بگویید میخواهم به فرودگاه بروم؛ میتوانستید به او بگویید قصد مسافرت به کشور عراق دارم؛ میتوانستید بگویید می خواهم به کربلا بروم؛ و میتوانستید به او بگویید، قصد زیارت قبر سیدالشهدا را دارم. هر یک از این پاسخها به تنهایی، پاسخی درست است زیرا شما در عین داشتن یک هدف نهایی، دارای چندین هدف میانی و واسطهای می باشید. در حقیقت، به دلیل محدودیتها، شما بایستی برای رسیدن به مقصد نهایی، سلسله وسائط را طی کنید تا به آن هدف نهایی و غایی دست یابید بر همین اساس، باطن هر هدف میانی، آن هدف نهایی و غایی است.
در مورد سؤال شما هم مسأله از این قرار است. در عین حال که مقصد نهایی انسان در حرکتها و افعال او در این جهان، قرب الهی است، اما نیل به این هدف نهایی، با پیمودن و دستیابی به اهداف میانی و واسطهای میسر خواهد شد.
در حقیقت، لازم است شما در این مسیر، با هر عملی در عین حال که هدفهای واسطهای و میانی را قصد میکنید، اهداف میانی، رهزن هدف نهایی نگشته، به مثابه هدف نهایی تلقی نگردند. یعنی یک چتر گسترده و عام و فراگیر به نام «قرب الی الله» همه اهداف میانی و واسطهای را تحت پوشش خود قرار خواهد داد و آن ها را هدایت و راهبری خواهد کرد. و بدین صورت، کثرت اهداف و انگیزهها، به «وحدت» و یکپارچگی میانجامد.
این پرسش از منظری دیگر نیز قابل پاسخ است که در پستهای بعدی تقدیم خواهد شد.
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام خدمت شما دوست گرامی؛
لطفا به این مثال دقت کنید: شما در صدد رفتن به زیارت قبر اباعبدالله علیه السلام هستید هدف نهایی شما چیست؟
پاسخ: زیارت اباعبدالله الحسین علیه السلام.
رسیدن به این هدف نهایی، متوقف بر انجام اموری ست: 1. حرکت از منزل به فرودگاه؛ 2. رفتن از فرودگاه به کشور عراق؛ 3. رفتن از فرودگاه عراق به شهر کربلا؛ 4. با ورود به شهر، تازه میتوانید هدف نهایی خود را که زیارت قبر سیدالشهدا بود محقق کنید.
در آن هنگام که از منزل خودتان در حال عزیمت به فرودگاه بودید، اگر در حین انجام کار کسی از شما این سؤال را میپرسید که هدف شما چیست؟ شما چه پاسخی به او میدادید؟
میتوانستید به او بگویید میخواهم به فرودگاه بروم؛ میتوانستید به او بگویید قصد مسافرت به کشور عراق دارم؛ میتوانستید بگویید می خواهم به کربلا بروم؛ و میتوانستید به او بگویید، قصد زیارت قبر سیدالشهدا را دارم. هر یک از این پاسخها به تنهایی، پاسخی درست است زیرا شما در عین داشتن یک هدف نهایی، دارای چندین هدف میانی و واسطهای می باشید. در حقیقت، به دلیل محدودیتها، شما بایستی برای رسیدن به مقصد نهایی، سلسله وسائط را طی کنید تا به آن هدف نهایی و غایی دست یابید بر همین اساس، باطن هر هدف میانی، آن هدف نهایی و غایی است.
در مورد سؤال شما هم مسأله از این قرار است. در عین حال که مقصد نهایی انسان در حرکتها و افعال او در این جهان، قرب الهی است، اما نیل به این هدف نهایی، با پیمودن و دستیابی به اهداف میانی و واسطهای میسر خواهد شد.
در حقیقت، لازم است شما در این مسیر، با هر عملی در عین حال که هدفهای واسطهای و میانی را قصد میکنید، اهداف میانی، رهزن هدف نهایی نگشته، به مثابه هدف نهایی تلقی نگردند. یعنی یک چتر گسترده و عام و فراگیر به نام «قرب الی الله» همه اهداف میانی و واسطهای را تحت پوشش خود قرار خواهد داد و آن ها را هدایت و راهبری خواهد کرد. و بدین صورت، کثرت اهداف و انگیزهها، به «وحدت» و یکپارچگی میانجامد.این پرسش از منظری دیگر نیز قابل پاسخ است که در پستهای بعدی تقدیم خواهد شد.
جواب سوال من اصلا این نبود
ببخشید جسارت میکنم ولی شما اصلا سواله منو جواب ندادین
خواهشا دقیق جواب بدین
هدف از عبادت چی باید باشه؟ مثلا وقتی نماز میخونیم هدفمون چی باید باشه اکثرا میگن هدف باید قرب الهی باشه . خوب ولی این در عمل غیر ممکنه خود شما هم دقت کردید مثلا در نماز یا در زمان ذکر ادم یا ذهنش منحرف میشه یا به معنی ذکر فکر می کنه و نمی تونه قرب اللهی رو در نظر بگیره. من اینکه میگن هدف از هر ریاضت و تهذیبی فقط باید خدا باشه رو نمی تونم درک کنم درسته ادم اولش می تونه بگه قربه الی الله ولی اینکه در طول عبادت همش قربه الی اللهی باشه به نظر من غیر ممکنه ...
ممنون از شما
سلام علیکم
برداشت بنده از این سؤال این است که شما در قسمت جمع چند غرض متعدد در کنار یکدیگر دچار مشکل هستید. پاسخ بنده هم در راستای همین مسأله بود. خود شما به یک غرض نهایی که قرب الهی است، اشاره کردید و بعد فرمودید نمیتوان این غرض را در طول نماز حفظ کرد چرا که با تمرکز بر معانی الفاظ و جملات و حرکات، از این غرض نهایی غافل خواهیم شد همانطور که در سؤال خودتان به خوبی قابل استفاده است. خب این، همان چیزی است که بنده برداشت کردم.
پاسخ بنده این بود که این گونه غفلتها در قدمهای اولیه و ابتدای راه، طبیعی بوده و گریزی از آن نیست.
بله، در ادامه راه، در اثر تمرین و تکرار، به جایی خواهیم رسید که اغراض میانی رهزن غرض نهایی نخواهد شد. این مطلوب با تمرین و پشتکار به دست خواهد آمد.
حالا اگر فهم بنده از سؤالتان دچار نقص است اصلاح بفرمایید.
اینکه میگن هدف از عبادت خداعه دقیقا یعنی چی ؟ خدا چطوری هدف عبادت می شه
دستیابی به قرب الهی به چه معناست؟ مگر خود خداوند نفرمود: «نحن اقرب الیکم من حبل الورید»؟ پس چرا ما باید به خدا نزدیک شویم؟ آیا تحصیل حاصل نیست؟
پاسخ:
منظور از چنین قربی، قرب مکانی یا زمانی نیست. این یک قرب اعتباری و تشریفاتی هم نیست بلکه دارای یک منشأ تکوینی است. این یک قرب وجودی است رابطهای است که بین خدا و انسان، به صورت تکوینی حاصل میشود. اگرچه خداوند احاطه وجودی به همه مخلوقاتش دارد اما این به دلیل غیر اکتسابی بودن نمیتواند ملاک ارزش باشد. چنین قربی مشترک بین همه انسانها ست. قربی که ما از آن سخن می گوییم قربی است که برای انسان، ارزش قلمداد می شود.
همچنین، ملاک قرب از نظر عقلی و ذهنی هم درست نیست.
حق آن است که روح انسان در اثر اعمال خاصی رابطه وجودی قویتری با خدای متعال پیدا میکند که این امر، حقیقی و تکوینی است اما اکتسابی. به هر میزان این رابطه قویتر باشد، لذت پایدارتری برای نفس حاصل خواهد شد.
مقصود از قرب در اینجا، قربی است که علم و اراده انسان نقش اساسی را در آن ایفا میکند. قربی است که محصول آگاهی و اراده انسان است. روح، موجودی است که وجودش عین علم و آگاهی است لذا روح، خودآگاه است پس معنای تکامل روح، همان تقویت خودآگاهی انسان است. ضعف روحی یعنی ضعف خودآگاهی. از طرفی وجود هر مخلوقی وابسته به آفریننده خویش است لذا خودآگاهی انسان مراحل متعددی دارد. پس قربی که انسان کمال یافته به آن میرسد درک عمیق ارتباط خود با خدا است.
البته دقت داشته باشیم که تکامل روحی، رسیدن به مرحله یافتن است نه تنها دانستن. یعنی، شخص به صورت حضوری و شهودی ربطی بودن خود را مییابد. اسم این مرحله، قرب الی الله یا عند الله است. شخص در این جا، به مرحلهای میرسد که بین خود و خدا واسطه و حجابی نمیبیند حتی ابزار دیدن را از خدا دانسته و برای خود هیچ استقلالی نمییابد. چشم او چشم خدا و گوش او گوش خدا و اراده او نیز خدایی می شود.
راه وصول به چنین غایتی، اطاعت دستورات خداوند به چنین نیتی است. به هر میزان این نیت فراگیرتر - در طول عمل حاضر باشد- و خالصتر باشد، تأثیر اعمال عبادی ما در وصول و دستیابی به چنین هدفی سهلتر خواهد شد و چنین امری، مرهون تلاش و اراده ماست.
در ابتدا، چنین انگیزه و نیتی فراگیر و خالص نیست اما با گام برداشتن های بعدی، شخص به درجهای خواهد رسید که از سر صدق عملی و قلبی خواهد گفت: «إن صلاتی و نسکی لله رب العالمین».