نفوذ شیطان از راه فلسفه و عرفان
تبهای اولیه
سلام
فکر می کنم پای استدلالیون چوبین بود نه عرفا!!!!!
گذشته از شوخی عرفان حقیقی جای نفوذ شیطان نیست، چیزی که شما فرمودید عرفان های کاذبی را شامل می شود که امروزه هم فراوان است و علت آن نا آگاهی مردم و سود جویی افرادی شیاد سرچشمه می گیرد.
دوست عزیز زمزم
البته این مطلبی که شما گفتید کاملا درست است اما در مورد افرادی که عقل را مطلقا دارای حجیت می دانند اما عرفای اسلامی مثل علامه طباطبایی ،شیخ العرفا امام خمینی، مرحوم ایت الله بهجت همگی قایل بودند که عقل بدون پشتوانه شریعت حجت نیست وهمیشه ملاک مشروع بودن عرفان وصحت کشف و شهود( که حاصل طی مراحل عرفانی هست )ملاک اینها مطابقتشان با شریعت و احکام فقهی و نصوص روایی و قرآنی است
لذا اگر عارف نامی به این مکاشفه رسید که نماز واجب نیست یا فیلسوفی به نتیجه هایی رسید که خلاف احکام و قواعد اسلام بود مسلما در عرفان و فلسفه به گمراهی رفته و این علوم را به صورت اسلامی ندارد
ودر همان عرفان و فلسفه هم تعبد را نباید فراموش کرد
لذاست که توصیه اساتید عرفان مثل امام خمینی به شاگردانشان این بوده که اول به درجه اجتهاد برسند و بعد در این وادی ها قدم بگذارند
اعاذنا الله من شرور انفسنا:goleroz:
با سلام خدمت همه دوستان
خدمت دوست عزیز narenj عرض کنم عرفان وفلسفه از هم دیگه جدا نیست بلکه برای درک بسیاری از مطالب وکتب عرفان باید فلسفه را گذراند چنین ترتیبی داره :منطق وسیله برای فهم فلسفه و فلسفه وسیله ای برای درک عرفان و این دو جدا نیستند
سلام علیکم جمیعا
بسیاری از فلاسفه و عرفا پنداشتندکه راه را به تنهایی بپیمایند یکی به عقل خود و دیگری به کشف شهودش می بالد.اندکی قدرت فکری و علمی و عرفانی در خود دیده خیال کرده مرد راه شده و می توان با پای چوبین فلسفه و عرفان در همه جای عالم سیر کند روی این خیال خام به راه می افتد بدون آنکه از قیم و سرپرست عالم انسان،امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف کمک بگیرد راه را گم می کند و در بن بست ها گیر می کند و به دام شیطان می افتد که نشان آنست که انسان عاجزو ناتوان است و نمی تواند تنهایی به راه افتد و قدم در وادی خطرناک گذارد.
بلی یک راه خطرناک نفوذ شیطان تحت عنوان معرفت و شناخت حقایق از طریق انسانهای غیرمعصوم که مصونیت از خطا ندارند ، باعث کجروی می شود .کسی که هنوز ضروریات اولیه دینش از عبادا ت و معاملات و اداب همسرداری و فرزند پروری و...را نمی داند به فکر یادگیری فلسفه و عرفان می افتد و به پارهای از اصطلاحات دلخوش می شود و دم از فضل و کمال می زند کم کم خضوع اعتقادی را از دست داده عقایدش قشری و عامیانه جلوه می کند و در اثر عدم استعداد کافی یک سری تخیلات واهی را فلسفه حقیقی می پندارد ودر جان می نشاند و جالب است که دیگران رانیز به ارشاد می پردازد و سرانجام گناه اضلالغیر را نیز به اضلال خویش می افزاید.
جناب زمزم گرامی
همه ما می دانیم که در عرفان و فلسفه کج روی وجود دارد و حتی به عینه دیده ایم. ولی این دلیل بر رد این فضایل نمی شود.
البته میدانم ذکر این مسائل براساس اتفاقی است که برای شما پیش آمد کرده .
اگر امکان آن هست که ذکر نمائید مشکلی که شاهدش بودید چه چیزی است برای ما موضوع واضح تر میشود و همداستان میشویم.
یاحق
گمان مي کنم اگر تعريف صحيحي از عرفان ارائه کنيم که اساسا عرفان چيست و چه مسائلي در آن مطرح مي شود و قلمرو آن کدام است و محدوده آن را معلوم نماييم،مشکل حل مي شود.
ضمن آنکه در اين تعريف بايد به منابع مراجعه نماييم و بدانيم اساسا عرفان از ديدگاه قرآن و اهلبيت(ع) چيست آيا برخي اعمال که به نام عرفان انجام مي شود بستر ديني دارد يا سر از کهانت در مي آورد.
متاسفانه امروزه افراد با ارتکاب اعمال خارق العاده مدعي عرفان مي شوند و مخاطبين نا آگاه به صرف رويت چنين اعمالي فرد مذکور را عارف و واصل و ..و ... مي نامند غافل از آنکه يک جوکي و مرتاض هندي در اين زمينه بهتر عمل مي کند يا کاهناني که با جسارت به مقدسات و ارتباط با اجنه کافر کارهاي خاصي را انجام مي دهند و با ظاهري آراسته ادعاي عرفان مي کنند.
به نظر من تقوا تنها نشانه عرفان است و طبق احاديث عالمي که در راه راست قدم بردارد افضل از عارف است.