جمع بندی معضل اعیان ثابته .....

تب‌های اولیه

8 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
معضل اعیان ثابته .....

[="Tahoma"][="Navy"]سلام
شاید قوی ترین پاسخ به مساله اختیار و سرنوشت مساله اعیان ثابته است.باور به اعیان ثابته هرچند مساله جبر و اختیار را کلا منتفی می سازد اما معضل دیگری ایجاد می کند و آن غیر مجعول بودن اشیاء است به نحوی که دخالت ذات باریتعالی هم از چگونه بودن اشیاء برداشته می شود . این هرچند به حسب دودوتا چارتای منطق عرفان نظری درست می نماید ولی درد جانکاهی نیز به بار می آورد . اینکه می دانی هیچ قدرتی نمی تواند تورا از آنچه در علم الهی رفته رها سازد و چیز دیگر یا نحو دیگر کند بسیار سخت و سنگین است. تنها امیدی که در این میان است آنستکه نمی دانی باقی سرنوشت تو چیست هرچند از اولش به آخرش تا اندازه ای می توان پی برد.
یا علیم
[/][/]

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد سمیع

محی الدین;889900 نوشت:
سلام
شاید قوی ترین پاسخ به مساله اختیار و سرنوشت مساله اعیان ثابته است.باور به اعیان ثابته هرچند مساله جبر و اختیار را کلا منتفی می سازد اما معضل دیگری ایجاد می کند و آن غیر مجعول بودن اشیاء است به نحوی که دخالت ذات باریتعالی هم از چگونه بودن اشیاء برداشته می شود . این هرچند به حسب دودوتا چارتای منطق عرفان نظری درست می نماید ولی درد جانکاهی نیز به بار می آورد . اینکه می دانی هیچ قدرتی نمی تواند تورا از آنچه در علم الهی رفته رها سازد و چیز دیگر یا نحو دیگر کند بسیار سخت و سنگین است. تنها امیدی که در این میان است آنستکه نمی دانی باقی سرنوشت تو چیست هرچند از اولش به آخرش تا اندازه ای می توان پی برد.
یا علیم

باسمه تعالی
با عرض سلام و خسته نباشید
این مطلب با اراده آزاد انسان منافاتی ندارد؛ زیرا
اراده آزاد انسان نیز یکی از احوال وجودی اوست که تحت استعداد کلی نامجعول در عین ثابت است و علم حضرت حق به عین ثابت انسان، علم به تمام احوال وجودی او، از جمله اراده آزاد وی خواهد بود. در واقع عین ثابت انسان اقتضای وجود خارجی همراه با اراده و عقل است و با زبان استعداد، وجود خارجی خود را از حق تعالی درخواست می کند و علم حضرت حق هم به این خصوصیات که از جمله آن اراده است تعلق گرفته است.
همه آنچه که یک فرد در طول مراحل مختلف زندگی اش به دست می آورد، همگی در عین ثابت آن فرد موجود است منتها با همان قیدی که عرض شد یعنی اراده، که اگر این کارها را انجام می دهد با اراده و اختیارش می باشد. [1]
موفق باشید.
......................................
[1]. بری اطلاع بیشتر ر. ک، مبانی و اصول عرفان نظری، سید یدالله یزدانپناه، ص485.

سمیع;890570 نوشت:
باسمه تعالی
با عرض سلام و خسته نباشید
این مطلب با اراده آزاد انسان منافاتی ندارد؛ زیرا اراده آزاد انسان نیز یکی از احوال وجودی اوست که تحت استعداد کلی نامجعول در عین ثابت است و علم حضرت حق به عین ثابت انسان، علم به تمام احوال وجودی او، از جمله اراده آزاد وی خواهد بود. در واقع عین ثابت انسان اقتضای وجود خارجی همراه با اراده و عقل است و با زبان استعداد، وجود خارجی خود را از حق تعالی درخواست می کند و علم حضرت حق هم به این خصوصیات که از جمله آن اراده است تعلق گرفته است.
همه آنچه که یک فرد در طول مراحل مختلف زندگی اش به دست می آورد، همگی در عین ثابت آن فرد موجود است منتها با همان قیدی که عرض شد یعنی اراده، که اگر این کارها را انجام می دهد با اراده و اختیارش می باشد. [1]
موفق باشید.

سلام
با عرض ارادت و خداقوت
بله شکی نیست که نحوه وجود خارجی انسان نشان می دهد او در مقام علم ذاتی الهی هم مختار است اما
این هیچ چیزی را تغییر نمی دهد
به عبارت دیگر بالفرض که سایر موجودات بصورت منفعلانه سرنوشت خود را می پذیرند
انسان بطور فعال همان کار را می کند لذا اختیار چیزی را از سرنوشت انسان که در علم الهی است تغییر نمی دهد
در بیان دیگر در علم الهی سرنوشت انسان با اختیارش رقم می خورد اما این سرنوشت با همه جزئیاتش مشخص و ذاتا لا یتغیر است
یا علیم

محی الدین;890606 نوشت:

سلام
با عرض ارادت و خداقوت
بله شکی نیست که نحوه وجود خارجی انسان نشان می دهد او در مقام علم ذاتی الهی هم مختار است اما
این هیچ چیزی را تغییر نمی دهد
به عبارت دیگر بالفرض که سایر موجودات بصورت منفعلانه سرنوشت خود را می پذیرند
انسان بطور فعال همان کار را می کند لذا اختیار چیزی را از سرنوشت انسان که در علم الهی است تغییر نمی دهد
در بیان دیگر در علم الهی سرنوشت انسان با اختیارش رقم می خورد اما این سرنوشت با همه جزئیاتش مشخص و ذاتا لا یتغیر است
یا علیم

باسمه تعالی
همان سرنوشتی هم که برای او مشخص شده با لحاظ اراده است. یعنی خدا می داند که او با اراده خویش این سرنوشت را برای خود رقم می زند. لطفا روی این نکته تامل بفرمایید.
حضرت علامه حسن زاده آملی (حفظه الله تعالی) در کتاب خیر الاثر در رد جبر و قدر اختصاصا به موضوع جبر و اختیار پرداخته است، از حسن بن ملاعبد الرزاق لاهیجانی مولف کتاب شمع الیقین، شبهه جبر علمی و پاسخ آن را این چنین نقل می کند:
«اگر گويند اشكال ديگر از راه علم لازم آيد چه علم الهى شامل همه اشياء است كه از آن جمله افعال عباد است، پس هرگاه او در ازل از كافر، كفر و از عاصى‏، عصيان‏ دانسته باشد، ايشان خلاف آن نتوانند كرد و اين، معنى جبر است.
گوييم علم، تابع معلوم است، نه معلوم تابع علم. به اين معنى كه چون ذات كافر و عاصى، به خودى خود چنين است كه هرگاه موجود شوند اختيار كفر و عصيان كنند، او در ازل از ايشان كفر و عصيان دانست و اگر ايمان و طاعت مى ‏كردند طاعت و ايمان مى ‏دانست‏».[1].
حضرت علامه سپس شبهه منسوب به خیام و پاسخ خواجه نصیر الدین طوسی را نقل می فرمایند:

width: 90% align: center

[TD="width: 45%"] من مى خورم و هر كه چو من اهل بود[/TD]
[TD="width: 10%"][/TD]
[TD="width: 45%"] مى خوردن من به نزد وى سهل بود[/TD]
[TD="width: 45%"] مى خوردن من، حق، ز ازل مى‏دانست‏[/TD]
[TD="width: 10%"][/TD]
[TD="width: 45%"] گر مى نخورم، علم خدا جهل بود

[/TD]
[TD="width: 45%"][/TD]

جواب اين است:

width: 90% align: center

[TD="width: 45%"] اين نكته نگويد آن كه او اهل بود[/TD]
[TD="width: 10%"][/TD]
[TD="width: 45%"] زيرا كه جواب شبهه‏اش سهل بود[/TD]
[TD="width: 45%"] علم ازلى علت عصيان گشتن‏[/TD]
[TD="width: 10%"][/TD]
[TD="width: 45%"] نزد عقلا ز غايت جهل بود[/TD]
[TD="width: 45%"][/TD]


ملاهادی سبزواری نیز در پاسخ شبهه جبر علمی منسوب به خیام می گوید:
«پس فعل هر كس كه در علم و قضا و قدر گذشته به طرز اين جا گذشته، يعنى فعل از تو واقع شد مسبوق به وجود نو و ايجاد تو و شعور تو به فعل تو و اراده و اختيار تو، و به همين طور در مراتب سابقه هم ثبت بوده‏اند. پس آن كه گفته:

width: 90% align: center

[TD="width: 45%"] مى خوردن من، حق، ز ازل مى‏دانست‏[/TD]
[TD="width: 10%"][/TD]
[TD="width: 45%"] گر مى نخورم، علم خدا جهل بود[/TD]
[TD="width: 45%"][/TD]

بايد به او گفت: چنان كه مى خوردن را كه فعل توست، مى‏دانست، توئى تو را، و وجود تو را كه ذات توست مى‏دانست، و شعور تو را به آن، و اراده و اختيار مضاف به تو را كه صفات توست مى‏دانست. چه وجود دارى، پس صفات دارى، پس فعل تو مسبوق به صفاتت در علم گذشته. و اگر توئى ندارى، پس وجود هم ندارى و شعور و اختيار نيز ندارى، ليكن چون هستى دارى، همه را دارى، پس چنان كه فعلت واجب الوقوع است در ما لا يزال كه در علم ازلى بوده، اراده و اختيارت نيز واجب الوقوع است در ما لا يزال چه در علم ازلى بوده‏».[2]
موفق باشید.

[=system]
..............................
پی نوشت:
[1]. حسن حسن زاده آملی، خیر الاثر در رد جبر و قدر، ص 86.
[2]. همان، ص 88

شاید این بحث، شبیه این گزاره باشد که :
انسان در اختیار داشتن خودش ، مختار نیست! یعنی: انسان ، "مجبور" است که موجودی "مختار" باشد.

[="Tahoma"][="Navy"]

سمیع;890687 نوشت:
بايد به او گفت: چنان كه مى خوردن را كه فعل توست، مى‏دانست، توئى تو را، و وجود تو را كه ذات توست مى‏دانست، و شعور تو را به آن، و اراده و اختيار مضاف به تو را كه صفات توست مى‏دانست. چه وجود دارى، پس صفات دارى، پس فعل تو مسبوق به صفاتت در علم گذشته. و اگر توئى ندارى، پس وجود هم ندارى و شعور و اختيار نيز ندارى، ليكن چون هستى دارى، همه را دارى، پس چنان كه فعلت واجب الوقوع است در ما لا يزال كه در علم ازلى بوده، اراده و اختيارت نيز واجب الوقوع است در ما لا يزال چه در علم ازلى بوده‏»

سلام
مساله اصلی، وجود اختیار نیست بلکه عدم مجعولیت ذات و شوون اشیا در مقام علم الهی است. وقتی چیزی مجعول نباشد بلکه برخاسته از ذات شی باشد لایتغیر است حال این امر لا یتغیر در مقام تعین خارجی به جبر تحقق یابد یا به اختیار فرقی نمی کنداین است که می گوییم در مقام علم الهی جبر و اختیار هردو منتفی است پس انسان مختار، در مختار بودنش و همه شوون ناشی از آن مجعول کسی یا چیزی نیست. که جناب طوفان هم اشاره ای بدان کرد.
به عبارت دیگر اختیار مانند بسیاری دیگر از شوون انسان تابع ذات اوست نه اینکه ذات تابع اختیار او باشد چه اینکه تمام شوون انسان هم اختیاری نیست پس ذات و اقتضاءات آن اعم از اختیار است. بنابر این اختیار، مسخر ذات است برای تحقق شوون اختیاری اش موبمو به حسب آنچه در نقشه ذات تعیین شده بدون هیچ کم و کاست. و این(عین ثابته) همان کتاب مبینی که هیچ کوچک و بزرگی را فرونگذاشته است حتی امور اختیاری که در وجود خارجی اش از او سر می زند.
یا علیم
[/]

پرسش:

شاید قوی ترین پاسخ به مساله اختیار و سرنوشت مساله اعیان ثابتهاست.باور به اعیان ثابته هرچند مساله جبر و اختیار را کلا منتفی می سازد اما معضل دیگری ایجاد می کند و آن غیر مجعول بودن اشیاء است. پس اراده انسان چه نقشی دارد؟

پاسخ:
این مطلب با اراده آزاد انسان منافاتی ندارد؛ زیرا اراده آزاد انسان نیز یکی از احوال وجودی اوست که تحت استعداد کلی نامجعول در عین ثابت است و علم حضرت حق به عین ثابت انسان، علم به تمام احوال وجودی او، از جمله اراده آزاد وی خواهد بود. در واقع عین ثابت انسان اقتضای وجود خارجی همراه با اراده و عقل است و با زبان استعداد، وجود خارجی خود را از حق تعالی درخواست می کند و علم حضرت حق هم به این خصوصیات که از جمله آن اراده است تعلق گرفته است.همه آنچه که یک فرد در طول مراحل مختلف زندگی اش به دست می آورد، همگی در عین ثابت آن فرد موجود است منتها با همان قیدی که عرض شد یعنی اراده، که اگر این کارها را انجام می دهد با اراده و اختیارش می باشد. (1)
در واقع همان سرنوشتی هم که برای او مشخص شده با لحاظ اراده است. یعنی خدا می داند که او با اراده خویش این سرنوشت را برای خود رقم می زند. لطفا روی این نکته تامل بفرمایید.حضرت علامه حسن زاده آملی (حفظه الله تعالی) در کتاب خیر الاثر در رد جبر و قدر اختصاصا به موضوع جبر و اختیار پرداخته است، از حسن بن ملاعبد الرزاق لاهیجانی مولف کتاب شمع الیقین، شبهه جبر علمی و پاسخ آن را این چنین نقل می کند:«اگر گويند اشكال ديگر از راه علم لازم آيد چه علم الهى شامل همه اشياء است كه از آن جمله افعال عباد است، پس هرگاه او در ازل از كافر، كفر و از عاصى‏، عصيان‏ دانسته باشد، ايشان خلاف آن نتوانند كرد و اين، معنى جبر است.گوييم علم، تابع معلوم است، نه معلوم تابع علم. به اين معنى كه چون ذات كافر و عاصى، به خودى خود چنين است كه هرگاه موجود شوند اختيار كفر و عصيان كنند، او در ازل از ايشان كفر و عصيان دانست و اگر ايمان و طاعت مى ‏كردند طاعت و ايمان مى ‏دانست‏»(2)
حضرت علامه سپس شبهه منسوب به خیام و پاسخ خواجه نصیر الدین طوسی را نقل می فرمایند:
من می خورم و هر که چو من اهل بود
می خوردن من به نزد وی سهل بود
می خوردن من حق ز از می دانست
گر می نخورم علم خدا جهل بود
جواب اين است:
این نکته نگوید آن که او اهل بود
زیرا که جواب شبهه اش سهل بود
علم ازلی علت عصیان کردن
نزد عقلا ز غایت جهل بود
ملاهادی سبزواری نیز در پاسخ شبهه جبر علمی منسوب به خیام می گوید:
«پس فعل هر كس كه در علم و قضا و قدر گذشته به طرز اين جا گذشته، يعنى فعل از تو واقع شد مسبوق به وجود نو و ايجاد تو و شعور تو به فعل تو و اراده و اختيار تو، و به همين طور در مراتب سابقه هم ثبت بوده‏اند. پس آن كه گفته:
می خوردن من حق ز ازل می دانست
گر می نخورم علم خدا جهل بود
بايد به او گفت: چنان كه مى خوردن را كه فعل توست، مى‏ دانست، توئى تو را، و وجود تو را كه ذات توست مى‏دانست، و شعور تو را به آن، و اراده و اختيار مضاف به تو را كه صفات توست مى‏ دانست. چه وجود دارى، پس صفات دارى، پس فعل تو مسبوق به صفاتت در علم گذشته. و اگر توئى ندارى، پس وجود هم ندارى و شعور و اختيار نيز ندارى، ليكن چون هستى دارى، همه را دارى، پس چنان كه فعلت واجب الوقوع است در ما لا يزال كه در علم ازلى بوده، اراده و اختيارت نيز واجب الوقوع است در ما لا يزال چه در علم ازلى بوده‏».(3)
[=system]
پی نوشت:

1. برای اطلاع بیشتر ر. ک، مبانی و اصول عرفان نظری، سید یدالله یزدانپناه، ص485، موسسه امام خمینی.
[=system]2. حسن زاده آملی، حسن، خیر الاثر در رد جبر و قدر، ص 86، دفتر تبلیغات اسلامی.
[=system]3. همان، ص .88

موضوع قفل شده است