كشتی حضرت نوح علیه السلام

تب‌های اولیه

164 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

[="#4169e1"]مجازات هم جنس بازی مرگ است!

وَ الَّتى يَأْتِينَ الْفَحِشةَ مِن نِّسائكمْ فَاستَشهِدُوا عَلَيْهِنَّ أَرْبَعَةً مِّنكمْفَإِن شهِدُوا فَأَمْسِكُوهُنَّ فى الْبُيُوتِ حَتى يَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْت أَوْ يجْعَلَ اللَّهُ لَهُنَّ سبِيلاً(15)
15 -و كسانى از زنان شما كه مرتكب زنا مى‏شوند چهار نفر از مسلمانان را به عنوان شاهد بر آنها بطلبيد اگر گواهى دادند آنان ( زنان ) را در خانه‏هاى ( خود ) نگاه داريد تا مرگشان فرا رسد يا اينكه خداوند راهى براى آنها قرار دهد

مجازات عمل منافى عفت براى زنان شوهردار در اين آيه حبس ابد تعيين شده است ولى بلا فاصله مى‏گويد : او يجعل الله لهن سبيلا ( و يا اينكه خداوند راهى براى آنها قرار بدهد ) بنا بر اين بايد مجازات حبس در باره آنها ادامه يابد ، تا مرگ آنها فرا رسد ، و يا اينكه قانون جديدى از طرف خداوند براى آنها معين شود .
از اين تعبير استفاده مى‏شود كه اين حكم ، يك حكم موقت بوده ، و از همان آغاز اعلام شده است كه در آينده ( پس از آماده شدن محيط و افكار ) حكم جديدى در باره آنها نازل خواهد شد

اما ما بیش از این بر سر این آیه با مبلغان شیطان بحث نمیکنیم چرا که بیم داریم نتیجه ی بحث همان شود که در مورد بحث قبل شد (شنیدن صدای زنده ها توسط مرده ها) و همه دیدند مبلغان شیطان چطور از میانه بحث کنار کشیدند و تا زمانی که حرفی داشتند دریغ نکردند و زمانی که با همین قران اعتقاداتشان بر باد رفت از بحث کنار کشیدند و بیش از این از این افراد بر نمی آید فقط تا زمانی زبانشان مانند بلبل کار میکند که کسی را مقابلشان نبینند در این صورت همین طور به تبلیغات سوء خود ادامه میدهند و گمان میبرند با زیاد شدن گفتارشان حقانیت مطالبشان هم زیاد میشود!
این گونه افراد که از طرف یهود و بهائیت تغذیه میشوند عده ای بی سواد هستند که در ازای گرفتن مبلغی فقط اقدام به تبلیغ عقاید وهابیت به طرق گوناگون میکنند و گاها با مخالفت زبانی با وهابیت میخواهند مدعی شوند که ما یکتا پرستیم! نمیدانند که وهابیت عقاید خود را نه تنها از طریق مبلغان این چنینی بلکه در غالب پسر امام زمان نیز تبلیغ میکند! بله ... از احمد الحسن الیمانی حرف میزنم که در غالب حجت خدا و پسر امام زمان مشغول نشر عقاید وهابیت بین شیعیان است و اتفاقا او هم در ظاهر با وهابیت مخالفت میکند اما در اصل و عملش مبلغ وهابیون است!!!!!
و این چنین است که هدف این افراد از حضور در انجمن های گفتگو برای مردم روشن میشود!
این افراد همانند ماشین های کوک شده ای هستند که فقط سخنانی که به انها آموزش داده شده را مینویسند و مینویسند و مینویسند و قادر نیستند به مخالفانشان از خودشان یا حتی از قران پاسخی قانع کننده دهند! چرا که آموزشش را ندیده اند و پولش را نگرفته اند! اگر غیر از این بود و اگر چیزی از خود داشتند هرگز در برابر آیات صریح قران این چنین شانه خالی نمیکردند و از جواب پا به فرار نمیگذاشتند!!!
بله انسان باید از بین تفسیر پیامبر از قران و تفسیر این افراد از قران یکی را انتخاب کند! یا باید برود دنبال اینکه پیامبرش چگونه بوده است و مثلا با لواط کاران چه کرده است و یا باید بنشیند و قران را بخواند و هرچه که مغز کوچکش فهمید همان را سرلوحه ی عمل خویش قرار دهد!
هر عقل سلیمی میتواند بفهمد که تفسیر پیامبر از قران صحیح تر از تفسیر خودش از قران است! (ای چه بسا اگر به اندازه ی پیامبر میفهمید همان حکم پیامبر را از قران بیرون میکشید ) بنابراین هر انسان عاقلی زمانی که قران را میخواند به دنبال سیره ی پیامبر هم میرود و آن را با قران مقایسه میکند نه با برداشت خود از قران!
بله! عده ای پیدا شده اند که احکامی را که پیامبر بنا نهاده با برداشت شخصی خود از آیات مقایسه میکنند حال آنکه اگر قران را درست میفهمیدند و بعد این احکام را با ان مقایسه میکردند هیچ تناقضی بین آن دو نمیافتند!
قدر مسلم است که هیچ انسان عاقلی برداشت پیامبر از قران را رها نمکیند و برداشت شما یا خودش را بگیرد و به جای اینکه دست رو دست بگذارد و بنشیند تماشا کند که از ظاهر آیات چه میفهمد به دنبال راهی برای اثبات شدن حقانیت و حجتیت روایات میگردد و زمانی که حجتیت روایات بر او اثبات شد و از طرفی آن را با قران قیاس کرد ومخالفتی ندید خیالش صددرصد در مورد آن حکم آسوده میشود! (همانطور که در ابتدای متن گذشت آن حکم موقت بوده است و هیچ تناقضی با حکمی که در روایات آمده ندارد)
بله حجتیت روایات موضوعی است که عده ای بدون آنکه وارد آن شوند خود را از هفت دولت راحت کرده اند و به قرانی روی آورده اند که به اندازه ی راحتی خود آن را فهمیده اند و برای فرار از احکام ریز و دقیق الله تعالی تا آخر عمر از ان فراری هستند و یا شایدم مطلع هستند و برای پول خود را به بی اطلاعی میزنند! در هرصورت راههایی که برای حجت شمردن روایات وجود دارد انکار ناپذیر است مثلا در یک روایت متواتر لفظی چیزی به نام جعل و تحریف و تقلب معنا ندارد و روایتی که با تواتر لفظی به ما رسیده باشد هر عقل سلیمی آن را حجت میشمارد و این که عده ای سر خود را به زیر برف کرده اند و با وجود این حجت باز هم آن را دروغی و جعلی میشمرند نشان از عقل ناسالم آنها دارد و بس!
والسلام!
والسلام![/]

asad;353568 نوشت:
مجازات هم جنس بازی مرگ است!

وَ الَّتى يَأْتِينَ الْفَحِشةَ مِن نِّسائكمْ فَاستَشهِدُوا عَلَيْهِنَّ أَرْبَعَةً مِّنكمْفَإِن شهِدُوا فَأَمْسِكُوهُنَّ فى الْبُيُوتِ حَتى يَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْت أَوْ يجْعَلَ اللَّهُ لَهُنَّ سبِيلاً(15)
15 -و كسانى از زنان شما كه مرتكب زنا مى‏شوند چهار نفر از مسلمانان را به عنوان شاهد بر آنها بطلبيد اگر گواهى دادند آنان ( زنان ) را در خانه‏هاى ( خود ) نگاه داريد تا مرگشان فرا رسد يا اينكه خداوند راهى براى آنها قرار دهد

مجازات عمل منافى عفت براى زنان شوهردار در اين آيه حبس ابد تعيين شده است ولى بلا فاصله مى‏گويد : او يجعل الله لهن سبيلا ( و يا اينكه خداوند راهى براى آنها قرار بدهد ) بنا بر اين بايد مجازات حبس در باره آنها ادامه يابد ، تا مرگ آنها فرا رسد ، و يا اينكه قانون جديدى از طرف خداوند براى آنها معين شود .
از اين تعبير استفاده مى‏شود كه اين حكم ، يك حكم موقت بوده ، و از همان آغاز اعلام شده است كه در آينده ( پس از آماده شدن محيط و افكار ) حكم جديدى در باره آنها نازل خواهد شد

اما ما بیش از این بر سر این آیه با مبلغان شیطان بحث نمیکنیم چرا که بیم داریم نتیجه ی بحث همان شود که در مورد بحث قبل شد (شنیدن صدای زنده ها توسط مرده ها) و همه دیدند مبلغان شیطان چطور از میانه بحث کنار کشیدند و تا زمانی که حرفی داشتند دریغ نکردند و زمانی که با همین قران اعتقاداتشان بر باد رفت از بحث کنار کشیدند و بیش از این از این افراد بر نمی آید فقط تا زمانی زبانشان مانند بلبل کار میکند که کسی را مقابلشان نبینند در این صورت همین طور به تبلیغات سوء خود ادامه میدهند و گمان میبرند با زیاد شدن گفتارشان حقانیت مطالبشان هم زیاد میشود!

با سلام

اسد جان كمي با خودت رو راست باش و اينقدر از روي ظن و گمان قضاوت نكن بلكه معيارت را قرآن قرار بده تا انشاء الله رستگار شوي.
اسدجان من حتم دارم علت اينكه تو به آيه دوم نپرداختي و به همان اولي اكتفا كردي اين است كه توضيح آن بسيار مشكل است و در حقيقت اگر اين دو آيه را مربوط به همجنسبازي ندانيم احدي قادر نخواهد بود هر دوي آنها را با هم توضيح دهد بگونه اي كه با آيه سوره نور نيز همخواني داشته باشد

مديريت محترم تالار

به هر حال همينكه تا اين حد اجازه داديد بنويسم و نظرات و برداشتهاي شخصي خود از قرآن را بيان كنم بسيار سپاسگزارم و اين را نشانه خوبي مي دانم . در پايان امتنان خود را به شما تقديم كرده و از همه عزيزاني كه در بحثها شركت كردند يا مطالب را مطالعه فرمودند تشكر مي كنم و همگان را به خدا مي سپارم

[="#4169e1"]تفسير نمونه ج : 3ص :306

وَ الَّتى يَأْتِينَ الْفَحِشةَ مِن نِّسائكمْ فَاستَشهِدُوا عَلَيْهِنَّ أَرْبَعَةً مِّنكمْفَإِن شهِدُوا فَأَمْسِكُوهُنَّ فى الْبُيُوتِ حَتى يَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْت أَوْ يجْعَلَ اللَّهُ لَهُنَّ سبِيلاً(15) وَ الَّذَانِ يَأْتِيَنِهَا مِنكمْ فَئَاذُوهُمَافَإِن تَابَا وَ أَصلَحَا فَأَعْرِضوا عَنْهُمَاإِنَّ اللَّهَ كانَ تَوَّاباً رَّحِيماً(16)

ترجمه:

15 -و كسانى از زنان شما كه مرتكب زنا مى‏شوند چهار نفر از مسلمانان را به عنوان شاهد بر آنها بطلبيد اگر گواهى دادند آنان ( زنان ) را در خانه‏هاى ( خود ) نگاه داريد تا مرگشان فرا رسد يا اينكه خداوند راهى براى آنها قرار دهد.

16 -و آن مردان و زنانى كه ( همسر ندارند و ) اقدام به ارتكاب آن عمل ( زشت ) مى‏كنند آنها را آزار دهيد ( و حد بر آنها جارى نمائيد ) و اگر ( براستى ) توبه كنند و اصلاح نمايند ( به جبران گذشته پردازند ) از آنها درگذريد زيرا خداوند توبه - پذير و مهربان است.

تفسير:

و اللاتى ياتين الفاحشة ... واژه فاحشة چنانكه قبلا هم اشاره كرده‏ايم ، در اصل به معنى كار و يا گفتار بسيار زشت است و اگر در مورد زنا و عمل منافى عفت به كار مى‏رود ، نيز بهمين مناسبت است.

و اين كلمه در 13 مورد در قرآن مجيد آمده است ، كه گاهى در مورد زنا و گاهى در مورد لواط و گاهى در اعمال زشت ننگين به طور كلى استعمال شده است.

همانطور كه غالب مفسران از آيه شريفه فهميده‏اند ، آيه اشاره به مجازات زنان شوهردارى است كه آلوده فحشاء مى‏شوند ، و مى‏گويد : اگر همسران شما آلوده به زنا شدند ، چهار نفر را به عنوان شهود بر اين كار دعوت كنيد ، اگر چهار نفر به اين موضوع گواهى دادند ، آنها را در خانه‏ها محبوس سازيد ، تا مرگ آنها فرا رسد .

دليل بر اينكه آيه فوق اشاره به زناى محصنه مى‏كند ، علاوه بر قرينه‏اى كه در آيه بعد است ، تعبير به من نسائكم ( از همسرانتان ) مى‏باشد ، زيرا اين تعبير در مورد همسران در قرآن مكرر وارد شده است ، بنا بر اين مجازات عمل منافى عفت براى زنان شوهردار در اين آيه حبس ابد تعيين شده است.

ولى بلا فاصله مى‏گويد : او يجعل الله لهن سبيلا ( و يا اينكه خداوند راهى براى آنها قرار بدهد ) بنا بر اين بايد مجازات حبس در باره آنها ادامه يابد ، تا مرگ آنها فرا رسد ، و يا اينكه قانون جديدى از طرف خداوند براى آنها معين شود .

از اين تعبير استفاده مى‏شود كه اين حكم ، يك حكم موقت بوده ، و از همان آغاز اعلام شده است كه در آينده ( پس از آماده شدن محيط و افكار ) حكم جديدى در باره آنها نازل خواهد شد ، و در آن موقع زنانى كه مشمول اين قانون شده‏اند ، و هنوز در قيد حيات هستند ، طبعا از زندان آزاد خواهند شد ، و مجازات ديگرى نيز در مورد آنها عملى نخواهد گرديد ، آزادى آنهااز زندان بخاطر الغاى حكم سابق است ، و اما عدم اجراى مجازات جديد در باره آنها بخاطر اين است كه قانون مجازات شامل مواردى كه قبل از آمدن قانون انجام يافته نمى‏گردد ، و به اين ترتيب قانون آينده هر چه باشد راهى براى نجات اين زندانيان است ، ولى البته اين قانون جديد شامل حال تمام كسانى كه در آينده مرتكب مى‏شوند خواهد بود ( دقت كنيد).

و اما اينكه بعضى احتمال داده‏اند كه منظور از جمله او يجعل الله لهن

سبيلا اين است كه خداوند به وسيله دستور آينده در باره سنگسار كردن اين گونه افراد ، راهى براى آزادى آنها گشوده است درست نيست ، زيرا هيچگاه با تعبير لهن سبيلا ( راهى به سود آنان ) سازگار نمى‏باشد چه اينكه اعدام راه نجات نمى‏باشد .

زيرا مى‏دانيم قانونى كه بعدا در اسلام براى مرتكبين زناى محصنه ، مقرر گرديد ، قانون رجم ( سنگسار كردن ) بود.

(اين قانون در احاديث پيامبر (صلى‏الله‏عليه‏وآله‏وسلّم‏) به - طور مسلم وارد شده است ، اگر چه در قرآن به آن اشاره‏اى نگرديده است).

از آنچه در بالا گفتيم ، روشن مى‏شود ، كه آيه فوق هرگز نسخ نشده ، زيرا نسخ در مورد احكامى است كه از آغاز به صورت مطلق گفته شود ، نه به صورت موقت و محدود ، در حالى كه آيه فوق حكم حبس ابد ، را به عنوان يك حكم محدود و موقت ذكر كرده است .

و اگر مشاهده مى‏كنيم كه در پاره‏اى از روايات تصريح شده ، كه آيه فوق به وسيله احكامى كه در باره مجازات عمل منافى عفت دارد شده ، نسخ گرديده است ، منظور از آن نسخ اصطلاحى نيست ، زيرا نسخ در زبان روايات به هر گونه تقييد و تخصيص حكم گفته مى‏شود.

(دقت كنيد).

ضمنا بايد توجه داشت كه دستور محبوس ساختن اينگونه زنان در خانه‏ها حكمى است كه از يك سو به نفع آنهاست زيرا از محبوس ساختن در زندان‏هاى عمومى به مراتب بهتر است ، و از سوى ديگر تجربه نشان داده كه زندان‏هاى عمومى اثر عميقى در آلوده شدن اجتماع دارد زيرا اين مراكز معمولا به صورت آموزشگاه بزرگ مفاسد درمى‏آيد كه افراد مجرم در آنجا تجربيات خود را در معاشرت دائمى توام با وقت وسيع در اختيار يكديگر مى‏گذارند .

و اللذان ياتيانها منكم ... سپس در اين آيه حكم زنا و عمل منافى عفت غير محصنه را بيان مى‏كند ، و مى‏فرمايد : مرد و زنى كه ( همسر ندارند ) و اقدام به ارتكاب اين عمل زشت مى‏كنند ، آنها را آزار ( مجازات ) كنيد.

گرچه در اين آيه تصريحى به زناى غير محصنه نشده ، ولى از آنجا كه اين آيه دنبال آيه گذشته آمده ، و مجازاتى كه براى زنا در اين آيه ذكر شده با مجازات آيه گذشته تفاوت دارد ، و از آن خفيف‏تر است استفاده مى‏شود كه اين حكم در باره آن دسته از مرتكبين زنا است ، كه در آيه قبل داخل نبوده‏اند ، و از آنجا كه آيه قبل با قرينه‏اى كه اشاره شد ، مخصوص زناى محصنه است نتيجه مى‏گيريم ، كه اين آيه حكم زناى غير محصنه را بيان مى‏كند.

اين نكته نيز روشن است كه مجازات مذكور در اين آيه يك مجازات كلى است ، و آيه 2 سوره نور كه حد زنا را يكصد تازيانه براى هر يك از طرفين بيان كرده ، مى‏تواند ، تفسير و توضيحى براى اين آيه بوده باشد ، و بهمين دليل اين حكم نيز نسخ نشده است .

در تفسير عياشى از امام صادق (عليه‏السلام‏) نيز در ذيل اين آيه نقل شده ، كه فرمود : يعنى البكر اذا اتت الفاحشة التى اتتها هذه الثيب فاذوهما يعنى : منظور از اين آيه مرد و زن بى‏همسر است ، كه اگر مرتكب عمل منافى عفت شوند ، آنها را بايد آزار داد ( و مجازات كرد).

بنا بر آنچه گفتيم كلمه اللذان اگر چه تثنيه مذكر است ، منظور از آن ، زن و مرد هر دو مى‏باشد ، و به اصطلاح از باب تغليب است .

جمعى از مفسران احتمال داده‏اند كه اين آيه در باره عمل زشت لواط بوده باشد ، و آيه قبل را مربوط به مساحقه ( هم‏جنس‏گرائى زنان ) دانسته‏اند ، ولى با توجه به رجوع ضمير ياتيانها به كلمه فاحشة كه در آيه قبل آمده است ، استفاده مى‏شود كه نوع عمل منافى عفت كه در اين آيه آمده ، همانند نوعى است كه در آيه قبل مى‏باشد ، بنا بر اين يكى را در باره لواط و ديگرى را در باره مساحقه دانستن ، خلاف ظاهر است ( اگر چه هر دو نوع در يك جنس كلى يعنى هم‏جنس گرائى مشتركند ) بنا بر اين هر دو آيه در باره زنا است.

از اين گذشته مى‏دانيم كه مجازات لواط در اسلام اعدام است ، نه آزار

رساندن و يا تازيانه زدن ، و هيچ دليلى نداريم كه حكم آيه مورد بحث نسخ شده باشد.

فان تابا و اصلحا فاعرضوا عنهما ان الله كان توابا رحيما.

در پايان آيه اشاره به مسئله توبه و عفو و بخشش از اين گونه گناهكاران كرده ، و مى‏فرمايد : اگر آنها براستى توبه كنند و خود را اصلاح نمايند و به - جبران گذشته بپردازند ، از مجازات آنها صرفنظر كنيد ، زيرا خداوند توبه‏پذير و مهربان است.

اين دستور در حقيقت راه بازگشت را به روى اين گونه خطاكاران گشوده است كه در صورت توبه و اصلاح ، جامعه اسلامى آنها را با آغوش باز مى‏پذيرد و به صورت يك عنصر طرد شده اجتماع نخواهند بود .

ولى البته ( همانطور كه در كتب فقهى آمده ) توبه در صورتى صحيح است كه قبل از ثبوت جرم در دادگاه اسلامى ، و اقامه شهود ، و صدور حكم دادگاه اسلام ، انجام يافته باشد ، و الا توبه‏اى كه بعد از صدور حكم باشد هيچگونه تاثيرى نخواهد داشت.

از اين حكم ضمنا استفاده مى‏شود كه هرگز نبايد افرادى را كه توبه كرده‏اند در برابر گناهان سابق مورد ملامت قرار داد ، جائى كه حكم مجازات و حد شرعى ، با توبه ساقط بشود بطريق اولى بايد مردم از گذشته آنها چشم بپوشند ، همچنين كسانى كه اين حد در باره آنها جارى مى‏شود و بعد از آن توبه مى‏كنند بايد مشمول گذشت مسلمانان بوده باشند .

روش سهل و ممتنع قوانين كيفرى اسلام

گاه و بى گاه به مناسبتهائى مى‏پرسند : چرا اسلام قوانين جزائى و كيفرى سخت و طاقت‏فرسائى مقرر نموده ، مثلا در برابر يك بار آلوده شدن به زناى محصنه

در آغاز مجازات حبس ابد مقرر گرديد و سپس مجازات اعدام تعيين شد ، آيا بهتر نبود مجازاتهاى ملايمترى در برابر اينگونه اعمال تعيين گردد تا تعادلى در ميان جرم و كيفر برقرار شده باشد ؟ ! .

ولى بايد توجه داشت كه قوانين كيفرى اسلام گرچه ظاهرا سخت و شديد هستند ، ولى در مقابل ، راه اثبات جرم در اسلام به اين آسانى نيست ، و براى آن شرائطى تعيين شده كه غالبا تا گناه علنى نشود آن شرائط حاصل نمى‏گردد.

مثلا : افزايش دادن تعداد شهود را به چهار نفر كه در آيه فوق به آن اشاره شد بقدرى سنگين است كه فقط افراد بى‏باك و بى‏پروا ممكن است مجرم شناخته شوند و بديهى است اين چنين اشخاص بايد به اشد مجازات گرفتار شوند تا عبرت ديگران گردند و محيط از آلودگى گناه پاك گردد ، همچنين براى شهادت شهود شرائطى تعيين شده از قبيل رؤيت و عدم قناعت به قرائن ، و هماهنگى در شهادت ، و مانند آن ، كه اثبات جرم را سخت‏تر مى‏كند .

به اين ترتيب اسلام ، احتمال يك مجازات فوق العاده شديد را در برابر اين گونه گناهكاران قرار داده ، و همين احتمال اگر چه ضعيف هم باشد مى‏تواند در روحيه غالب افراد اثر بگذارد ، اما راه اثبات آن را مشكل قرار داده تا عملا در اين گونه موارد اعمال خشونت بطور وسيع انجام نگيرد ، در حقيقت اسلام خواسته اثر تهديدى اين قانون كيفرى را حفظ كند بدون اين كه افراد زيادى مشمول اعدام شوند .

نتيجه اين كه روش اسلام در تعيين مجازات و راه اثبات جرم روشى است كه حد اكثر تاثير را در نجات جامعه از آلودگى به گناه دارد در حالى كه افراد مشمول اين مجازات‏ها عملا زياد نيستند و بهمين جهت ما از اين روش بعنوان روش سهل و ممتنع تعبير كرديم[/]

[="#4169e1"]من هم از شما به خاطر تند روی های لفظی که داشتم عذرخواهی میکنم و امیدوارم اگر مترسک دست کسی نیستید و اگر واقعا گمراه شده اید به زودی راه درست را پیدا کنید !
یا حق!
[/]

asad;353721 نوشت:
تفسير نمونه ج : 3ص :306

وَ الَّتى يَأْتِينَ الْفَحِشةَ مِن نِّسائكمْ فَاستَشهِدُوا عَلَيْهِنَّ أَرْبَعَةً مِّنكمْفَإِن شهِدُوا فَأَمْسِكُوهُنَّ فى الْبُيُوتِ حَتى يَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْت أَوْ يجْعَلَ اللَّهُ لَهُنَّ سبِيلاً(15) وَ الَّذَانِ يَأْتِيَنِهَا مِنكمْ فَئَاذُوهُمَافَإِن تَابَا وَ أَصلَحَا فَأَعْرِضوا عَنْهُمَاإِنَّ اللَّهَ كانَ تَوَّاباً رَّحِيماً(16)

ترجمه:

15 -و كسانى از زنان شما كه مرتكب زنا مى‏شوند چهار نفر از مسلمانان را به عنوان شاهد بر آنها بطلبيد اگر گواهى دادند آنان ( زنان ) را در خانه‏هاى ( خود ) نگاه داريد تا مرگشان فرا رسد يا اينكه خداوند راهى براى آنها قرار دهد.

16 -و آن مردان و زنانى كه ( همسر ندارند و ) اقدام به ارتكاب آن عمل ( زشت ) مى‏كنند آنها را آزار دهيد ( و حد بر آنها جارى نمائيد ) و اگر ( براستى ) توبه كنند و اصلاح نمايند ( به جبران گذشته پردازند ) از آنها درگذريد زيرا خداوند توبه - پذير و مهربان است.

تفسير:

و اللاتى ياتين الفاحشة ... واژه فاحشة چنانكه قبلا هم اشاره كرده‏ايم ، در اصل به معنى كار و يا گفتار بسيار زشت است و اگر در مورد زنا و عمل منافى عفت به كار مى‏رود ، نيز بهمين مناسبت است.

و اين كلمه در 13 مورد در قرآن مجيد آمده است ، كه گاهى در مورد زنا و گاهى در مورد لواط و گاهى در اعمال زشت ننگين به طور كلى استعمال شده است.

همانطور كه غالب مفسران از آيه شريفه فهميده‏اند ، آيه اشاره به مجازات زنان شوهردارى است كه آلوده فحشاء مى‏شوند ، و مى‏گويد : اگر همسران شما آلوده به زنا شدند ، چهار نفر را به عنوان شهود بر اين كار دعوت كنيد ، اگر چهار نفر به اين موضوع گواهى دادند ، آنها را در خانه‏ها محبوس سازيد ، تا مرگ آنها فرا رسد .

دليل بر اينكه آيه فوق اشاره به زناى محصنه مى‏كند ، علاوه بر قرينه‏اى كه در آيه بعد است ، تعبير به من نسائكم ( از همسرانتان ) مى‏باشد ، زيرا اين تعبير در مورد همسران در قرآن مكرر وارد شده است ، بنا بر اين مجازات عمل منافى عفت براى زنان شوهردار در اين آيه حبس ابد تعيين شده است.

ولى بلا فاصله مى‏گويد : او يجعل الله لهن سبيلا ( و يا اينكه خداوند راهى براى آنها قرار بدهد ) بنا بر اين بايد مجازات حبس در باره آنها ادامه يابد ، تا مرگ آنها فرا رسد ، و يا اينكه قانون جديدى از طرف خداوند براى آنها معين شود .

از اين تعبير استفاده مى‏شود كه اين حكم ، يك حكم موقت بوده ، و از همان آغاز اعلام شده است كه در آينده ( پس از آماده شدن محيط و افكار ) حكم جديدى در باره آنها نازل خواهد شد ، و در آن موقع زنانى كه مشمول اين قانون شده‏اند ، و هنوز در قيد حيات هستند ، طبعا از زندان آزاد خواهند شد ، و مجازات ديگرى نيز در مورد آنها عملى نخواهد گرديد ، آزادى آنهااز زندان بخاطر الغاى حكم سابق است ، و اما عدم اجراى مجازات جديد در باره آنها بخاطر اين است كه قانون مجازات شامل مواردى كه قبل از آمدن قانون انجام يافته نمى‏گردد ، و به اين ترتيب قانون آينده هر چه باشد راهى براى نجات اين زندانيان است ، ولى البته اين قانون جديد شامل حال تمام كسانى كه در آينده مرتكب مى‏شوند خواهد بود ( دقت كنيد).

و اما اينكه بعضى احتمال داده‏اند كه منظور از جمله او يجعل الله لهن

سبيلا اين است كه خداوند به وسيله دستور آينده در باره سنگسار كردن اين گونه افراد ، راهى براى آزادى آنها گشوده است درست نيست ، زيرا هيچگاه با تعبير لهن سبيلا ( راهى به سود آنان ) سازگار نمى‏باشد چه اينكه اعدام راه نجات نمى‏باشد .

زيرا مى‏دانيم قانونى كه بعدا در اسلام براى مرتكبين زناى محصنه ، مقرر گرديد ، قانون رجم ( سنگسار كردن ) بود.

(اين قانون در احاديث پيامبر (صلى‏الله‏عليه‏وآله‏وسلّم‏) به - طور مسلم وارد شده است ، اگر چه در قرآن به آن اشاره‏اى نگرديده است).

از آنچه در بالا گفتيم ، روشن مى‏شود ، كه آيه فوق هرگز نسخ نشده ، زيرا نسخ در مورد احكامى است كه از آغاز به صورت مطلق گفته شود ، نه به صورت موقت و محدود ، در حالى كه آيه فوق حكم حبس ابد ، را به عنوان يك حكم محدود و موقت ذكر كرده است .

و اگر مشاهده مى‏كنيم كه در پاره‏اى از روايات تصريح شده ، كه آيه فوق به وسيله احكامى كه در باره مجازات عمل منافى عفت دارد شده ، نسخ گرديده است ، منظور از آن نسخ اصطلاحى نيست ، زيرا نسخ در زبان روايات به هر گونه تقييد و تخصيص حكم گفته مى‏شود.

(دقت كنيد).

ضمنا بايد توجه داشت كه دستور محبوس ساختن اينگونه زنان در خانه‏ها حكمى است كه از يك سو به نفع آنهاست زيرا از محبوس ساختن در زندان‏هاى عمومى به مراتب بهتر است ، و از سوى ديگر تجربه نشان داده كه زندان‏هاى عمومى اثر عميقى در آلوده شدن اجتماع دارد زيرا اين مراكز معمولا به صورت آموزشگاه بزرگ مفاسد درمى‏آيد كه افراد مجرم در آنجا تجربيات خود را در معاشرت دائمى توام با وقت وسيع در اختيار يكديگر مى‏گذارند .

و اللذان ياتيانها منكم ... سپس در اين آيه حكم زنا و عمل منافى عفت غير محصنه را بيان مى‏كند ، و مى‏فرمايد : مرد و زنى كه ( همسر ندارند ) و اقدام به ارتكاب اين عمل زشت مى‏كنند ، آنها را آزار ( مجازات ) كنيد.

گرچه در اين آيه تصريحى به زناى غير محصنه نشده ، ولى از آنجا كه اين آيه دنبال آيه گذشته آمده ، و مجازاتى كه براى زنا در اين آيه ذكر شده با مجازات آيه گذشته تفاوت دارد ، و از آن خفيف‏تر است استفاده مى‏شود كه اين حكم در باره آن دسته از مرتكبين زنا است ، كه در آيه قبل داخل نبوده‏اند ، و از آنجا كه آيه قبل با قرينه‏اى كه اشاره شد ، مخصوص زناى محصنه است نتيجه مى‏گيريم ، كه اين آيه حكم زناى غير محصنه را بيان مى‏كند.

اين نكته نيز روشن است كه مجازات مذكور در اين آيه يك مجازات كلى است ، و آيه 2 سوره نور كه حد زنا را يكصد تازيانه براى هر يك از طرفين بيان كرده ، مى‏تواند ، تفسير و توضيحى براى اين آيه بوده باشد ، و بهمين دليل اين حكم نيز نسخ نشده است .

در تفسير عياشى از امام صادق (عليه‏السلام‏) نيز در ذيل اين آيه نقل شده ، كه فرمود : يعنى البكر اذا اتت الفاحشة التى اتتها هذه الثيب فاذوهما يعنى : منظور از اين آيه مرد و زن بى‏همسر است ، كه اگر مرتكب عمل منافى عفت شوند ، آنها را بايد آزار داد ( و مجازات كرد).

بنا بر آنچه گفتيم كلمه اللذان اگر چه تثنيه مذكر است ، منظور از آن ، زن و مرد هر دو مى‏باشد ، و به اصطلاح از باب تغليب است .

جمعى از مفسران احتمال داده‏اند كه اين آيه در باره عمل زشت لواط بوده باشد ، و آيه قبل را مربوط به مساحقه ( هم‏جنس‏گرائى زنان ) دانسته‏اند ، ولى با توجه به رجوع ضمير ياتيانها به كلمه فاحشة كه در آيه قبل آمده است ، استفاده مى‏شود كه نوع عمل منافى عفت كه در اين آيه آمده ، همانند نوعى است كه در آيه قبل مى‏باشد ، بنا بر اين يكى را در باره لواط و ديگرى را در باره مساحقه دانستن ، خلاف ظاهر است ( اگر چه هر دو نوع در يك جنس كلى يعنى هم‏جنس گرائى مشتركند ) بنا بر اين هر دو آيه در باره زنا است.

از اين گذشته مى‏دانيم كه مجازات لواط در اسلام اعدام است ، نه آزار

رساندن و يا تازيانه زدن ، و هيچ دليلى نداريم كه حكم آيه مورد بحث نسخ شده باشد.

فان تابا و اصلحا فاعرضوا عنهما ان الله كان توابا رحيما.

در پايان آيه اشاره به مسئله توبه و عفو و بخشش از اين گونه گناهكاران كرده ، و مى‏فرمايد : اگر آنها براستى توبه كنند و خود را اصلاح نمايند و به - جبران گذشته بپردازند ، از مجازات آنها صرفنظر كنيد ، زيرا خداوند توبه‏پذير و مهربان است.

اين دستور در حقيقت راه بازگشت را به روى اين گونه خطاكاران گشوده است كه در صورت توبه و اصلاح ، جامعه اسلامى آنها را با آغوش باز مى‏پذيرد و به صورت يك عنصر طرد شده اجتماع نخواهند بود .

ولى البته ( همانطور كه در كتب فقهى آمده ) توبه در صورتى صحيح است كه قبل از ثبوت جرم در دادگاه اسلامى ، و اقامه شهود ، و صدور حكم دادگاه اسلام ، انجام يافته باشد ، و الا توبه‏اى كه بعد از صدور حكم باشد هيچگونه تاثيرى نخواهد داشت.

از اين حكم ضمنا استفاده مى‏شود كه هرگز نبايد افرادى را كه توبه كرده‏اند در برابر گناهان سابق مورد ملامت قرار داد ، جائى كه حكم مجازات و حد شرعى ، با توبه ساقط بشود بطريق اولى بايد مردم از گذشته آنها چشم بپوشند ، همچنين كسانى كه اين حد در باره آنها جارى مى‏شود و بعد از آن توبه مى‏كنند بايد مشمول گذشت مسلمانان بوده باشند .

روش سهل و ممتنع قوانين كيفرى اسلام

گاه و بى گاه به مناسبتهائى مى‏پرسند : چرا اسلام قوانين جزائى و كيفرى سخت و طاقت‏فرسائى مقرر نموده ، مثلا در برابر يك بار آلوده شدن به زناى محصنه

در آغاز مجازات حبس ابد مقرر گرديد و سپس مجازات اعدام تعيين شد ، آيا بهتر نبود مجازاتهاى ملايمترى در برابر اينگونه اعمال تعيين گردد تا تعادلى در ميان جرم و كيفر برقرار شده باشد ؟ ! .

ولى بايد توجه داشت كه قوانين كيفرى اسلام گرچه ظاهرا سخت و شديد هستند ، ولى در مقابل ، راه اثبات جرم در اسلام به اين آسانى نيست ، و براى آن شرائطى تعيين شده كه غالبا تا گناه علنى نشود آن شرائط حاصل نمى‏گردد.

مثلا : افزايش دادن تعداد شهود را به چهار نفر كه در آيه فوق به آن اشاره شد بقدرى سنگين است كه فقط افراد بى‏باك و بى‏پروا ممكن است مجرم شناخته شوند و بديهى است اين چنين اشخاص بايد به اشد مجازات گرفتار شوند تا عبرت ديگران گردند و محيط از آلودگى گناه پاك گردد ، همچنين براى شهادت شهود شرائطى تعيين شده از قبيل رؤيت و عدم قناعت به قرائن ، و هماهنگى در شهادت ، و مانند آن ، كه اثبات جرم را سخت‏تر مى‏كند .

به اين ترتيب اسلام ، احتمال يك مجازات فوق العاده شديد را در برابر اين گونه گناهكاران قرار داده ، و همين احتمال اگر چه ضعيف هم باشد مى‏تواند در روحيه غالب افراد اثر بگذارد ، اما راه اثبات آن را مشكل قرار داده تا عملا در اين گونه موارد اعمال خشونت بطور وسيع انجام نگيرد ، در حقيقت اسلام خواسته اثر تهديدى اين قانون كيفرى را حفظ كند بدون اين كه افراد زيادى مشمول اعدام شوند .

نتيجه اين كه روش اسلام در تعيين مجازات و راه اثبات جرم روشى است كه حد اكثر تاثير را در نجات جامعه از آلودگى به گناه دارد در حالى كه افراد مشمول اين مجازات‏ها عملا زياد نيستند و بهمين جهت ما از اين روش بعنوان روش سهل و ممتنع تعبير كرديم

[24:2]الزانية والزاني فاجلدوا كل وحد منهما مائة جلدة ولا تاخذكمبهما رافة في دين الله ان كنتم تؤمنون بالله واليوم الاءخر وليشهد عذابهما طائفةمن المؤمنين
زنزناكار و مرد زناكار را هر كدام صد تازيانه بزنيد. در انجام قانون خدا دستخوش ترحمنشويد، اگر واقعا به خدا و روز آخر ايمان داريد. و بگذاريد تا گروهي از مؤمنانشاهد تنبيه آنها باشند.

[
4:15] والتي ياتين الفحشة مننسائكم فاستشهدوا عليهن اربعة منكم فان شهدوا فامسكوهن في البيوت حتى يتوفهن الموتاو يجعل الله لهن سبيلا
درميان زنان شما كساني كه مرتكب زنا مي شوند، بايد از ميان خودتان چهار شاهد عليهآنها داشته باشيد. اگر شهادت دهند، پس چنين زناني را در خانههايشان نگاه داريد تامرگشان فرا رسد، يا اينكه خدا راه خروجي برايشان پديد آورد.

[
4:16] والذان ياتينها منكم فءاذوهما فانتابا واصلحا فاعرضوا عنهما ان الله كان توابا رحيما
آن مردو زني كه مرتکب زنا مي شوند، بايد تنبيه شوند اگر آنها توبه كنند و خود را اصلاحنمايند، آنها را به حال خود بگذاريد. خداست آمرزنده، مهربانترين.

اگر فرض كنيم ترجمه هاي فوق در مورد آيات مذكور صدق مي كندآنگاه نتايج زير حاصل مي شود:

1- آيه اول مي گويد مجازات هريك از زن و مرد زنا كار صدضربه شلاق است.
2- آيه دوم مي گويد مجازات زن زنا كار حبس ابد در خانه است مگر اينكه خدا راه خروجي برايشان قرار دهد.
3- آيه سوم مي گويد زن و مردي را كه زنا مي كنند شكنجه دهيدو چنانچه توبه كردند و راه صلاح پيش گرفتند از آنها در گذريد.

خب ، بطوري كه ملاحظه مي كنيد اين آيات با يكديگر همخواني ندارند و هريك براي زن و مرد زنا كار حكمي مجزا صادر مي كنند اينطور نيست؟!

مفسرين براي اينكه اين احكام را با يكديگر متحد و يك پارچه نمايند نظريات و فرضيات ضد و نقيضي ارائه داده اند كه پرداختن به تك تك آنها جزتلف كردن وقت چيزي نيست. غالب مفسرين بر اين باورند كه حكم آيه شماره 15 از آياتفوق(حبس ابد) به وسيله آيه شماره 2 سوره نور نسخ شده و ديگر تاريخش سپري شده است. تااينجا در ميان مفسرين تقريباً يك اتفاق نظري وجود دارد اما در باره آيه شماره 16اين اتفاق كمتر به چشم مي خورد و هركس خواسته به گونه اي قضيه را توجيه كند و هيچكس نتوانسته حتي خودش را در اين باره قانع و راضي نمايد تا چه رسد به ديگران. تئوريهايي كه مفسرين در اين باره ارائه كرده اند آنقدر سست و بي اساس هستند كه به راحتي ميتوان دلايلي براي ابطال آنها ارائه داد.

البته در اينجا يك تئوري ديگر نيز وجود دارد كه اكثر مفسرين به آن اشاره كرده اند ولي كسي به آن توجه نداشته است.

و اما آن تئوري : دو آيه سوره نساء مر بوط به حكم همجنس بازيست كه آيه 15 حكم همجنسبازي زنان (مساحقه) و آيه 16حكم همجنسبازي مردان(لواط) را صادر مي كند.

حال اجازه دهيد تا صحت و سقم اين تئوري را با استفاده ازآيات قرآن مورد بررسي قرار دهيم:


[4:15] والتي ياتين
الفحشة من نسائكم فاستشهدوا عليهن اربعةمنكم فان شهدوا فامسكوهن في البيوت حتى يتوفهن الموت او يجعل الله لهن سبيلا

[4:16] والذان ياتينها منكم فءاذوهما فان تابا واصلحافاعرضوا عنهما ان الله كان توابا رحيما

ابتدا بياييد تا از خود آيات شروع كنيم . آيه شماره 15صرفاً دارد راجع به زنان صحبت مي كند و هيچ سوپر دكتراي ادبيات عربي هم نمي توانداين گفته را كه آيه بعدي (شماره 16) مي تواند صرفاً در باره دو مرد باشد رد كندمخصوصاً اينكه ظهور آن نيز در مورد جنس مذكر است.

حالا مي خواهم توجه شمارا به "منكم"و "من نسائكم"كه در آيات فوق آمده است جلبكنم. بنده ادعا نمي كنم در قرآن كريم هرجا منكم آمده منظور مردان هستند چون باتوجه به و جود قاعده تغليب و نمونه هاي آن در قرآن اين ادعايي مسخره و احمقانهخواهد بود اما در اينجا قرينه "من نسائكم" كه حساب زنان را از مردان جدامي كند ذهن ما را به اين سمت ميل مي دهد كه "منكم" را نيز مختص مردانبدانيم.

و اما مهمتري قسمت كار كلمه "الفحشه"است كه در هردو آيه تكرار شده منتها در آيه دوم و در"ياتينها"به جاي الفحشه "ها" نشسته است. فاحشه (بطورعام) بر هر نوع عمل شنيعي اطلاق مي شود ولي چون در مورد عمل زنا بيشترين كار برد را دارد به همين دليل درقرآن كريم هرجا كلمه فاحشه به زنا اطلاق گرديده به صورت عام آمده است. ولي هرجا باالف و لام آمده يعني به صورت"الفحشه" منظور زنا نبوده و يك فاحشه ويزهمانند لواط يا همجنسبازي بوده است :

[7:80] ولوطا اذ قال لقومه اتاتون الفحشة ما سبقكم بها مناحد من العلمين

[27:54] ولوطا اذ قال لقومه اتاتون الفحشة وانتم تبصرون

[29:28] ولوطا اذ قال لقومه انكم لتاتون الفحشة ما سبقكمبها من احد من العلمين

البته اين كلمه در يكجاي ديگر با الف و لام آمده كه در زيرتوضيح آن داده مي شود:

[24:19] انالذين يحبون ان تشيع الفحشة في الذين ءامنوا لهم عذاب اليم في الدنيا والاءخرةوالله يعلم وانتم لا تعلمون
كسانيكه دوست دارند ببينند فسادي در ميان مؤمنان رواج پيدا كند، در اين دنيا و در آخرتسزاوار مجازاتي درناك شدهاند. خدا مي داند، در حالي كه شما نمي دانيد.

مرحوم طبا طبايي در اين باره مي گويند: " ..
. مقصود از فاحشه مطلق فحشاست ، چون زنا و قذف و امثال آن و دوست داشتن اينكه فحشا و قذف در ميان مؤمنين شيوع پيدا كند خود مستوجب عذاب اليم در دنيا و آخرت براي دوستدارنده آن است و بنابر اين ديگر علت ندارد كه ماعذاب در دنيا را حمل بر حد كنيم. چون دوست داشتن شيوع گناه در ميان مؤمنين حد نميآورد. بلكه اگر لام در الفاحشه را براي عهد بگيريم و مراد از الفاحشه را هم قذف تنها بگيريم ...

و بدين ترتيب مرحوم طباطبايي علت الف و لام فاحشه اين آيه را به ترتيب فوق توضيح مي دهد.

در آيات مورد بحث نيز فاحشه با الف و لام آمده و نشان ميدهد منظور فاحشه زنا(كه در همه جا به صورت عام آمده) نيست و اين محكم ترين دليل راي تأييد تئوري مذكور است. و اين تئوري نيز تنها تئوري موجود است كه مي تواندآيات فوق را توضيح دهد و الا تمامي تئوريهاي ديگر نياز به يك سري حذف و اضافه و كلمات داخل پرانتزي دارند .

[="Tahoma"]سلام به همه دوستان عزيز
گويا اين تاپيك تا ساعاتي ديگر بسته ميشود. ضمن تشكر از همه ي دوستان كه در اين بحث شركت كرده اند خواهشمندم نظرات خود را در خصوص بحثي كه در تاپيك زير قرار داده ام عنوان كنيد و اگر انتقادي داريد و فكر ميكنيد جايي اشتباه گفته ام حتما راهنمايي كنيد.
[h=2]علي (ع) قرآن ناطق[/h]

[="#4169e1"]

Nooh;353737 نوشت:
اگر فرض كنيم ترجمه هاي فوق در مورد آيات مذكور صدق مي كندآنگاه نتايج زير حاصل مي شود:
1- آيه اول مي گويد مجازات هريك از زن و مرد زنا كار صدضربه شلاق است.
2- آيه دوم مي گويد مجازات زن زنا كار حبس ابد در خانه است مگر اينكه خدا راه خروجي برايشان قرار دهد.
3- آيه سوم مي گويد زن و مردي را كه زنا مي كنند شكنجه دهيدو چنانچه توبه كردند و راه صلاح پيش گرفتند از آنها در گذريد.
خب ، بطوري كه ملاحظه مي كنيد اين آيات با يكديگر همخواني ندارند و هريك براي زن و مرد زنا كار حكمي مجزا صادر مي كنند اينطور نيست؟!

اگر درست ترجمه میکردید نتایج زیر به دست می آمد:
1-آیه اول با شما موافقم صد ضربه شلاق مجازات زن و مرد زناکار
2-آیه دوم میگوید مجازات زن شوهر دار زناکار نه زن زنا کار!!!! شما اگر در آیه 15سوره نسا دقت بفرمایید نوشته شده است: من نسائکم (یعنی از همسران شما یا از زنان شما) بنابراین این آیه در مورد زنای محصنه حکمی موقت را بیان میکند
3-آیه سوم هم میگوید زن و مردی که زنا کرده اند را شکنجه دهید که دقیقا با آیه سوره نور همخوانی دارد چرا که شلاق زدن نوعی شکنجه است و این دو آیه مکمل یکدیگر هستند و معنای شکنجه را در آیه سوره نور میتوان یافت!

Nooh;353737 نوشت:
مفسرین براي اينكه اين احكام را با يكديگر متحد و يك پارچه نمايند نظريات و فرضيات ضد و نقيضي ارائه داده اند كه پرداختن به تك تك آنها جزتلف كردن وقت چيزي نيست.

شما به حرفی که طرف مناظره ات میزند گوش کن دقت کن و جواب بنده را بده! لازم نیست حرف مفسرین را بیان کنی! یا حداقل حرف مفسری را بیان کن که من به ان رجوع کردم! پس اینگونه بازی با الفاظ فقط برای گمراهی اذهان است و بس! اگر حرفی داری در جواب من بگو!

نقل قول:
البته در اينجا يك تئوري ديگر نيز وجود دارد كه اكثر مفسرين به آن اشاره كرده اند ولي كسي به آن توجه نداشته است.

و اما آن تئوري : دو آيه سوره نساء مر بوط به حكم همجنس بازيست كه آيه 15 حكم همجنسبازي زنان (مساحقه) و آيه 16حكم همجنسبازي مردان(لواط) را صادر مي كند.

چطور ممکن است دو عمل متفاوت (مساحقه و لواط) در دو آیه انجام شود اما در آیه دوم ضمیر ياتيانها به كلمه الفاحشة برگردد!؟؟؟ زمانی که این ضمیر به آن عمل برمیگردد یعنی در آیه دوم نیز دقیقا همان عمل انجام شده است در حالی که فرق است بین عمل مساحقه زنان و لواط مردان!!!!
حتی از لحاظ عقلانی هم بخواییم در نظر بگیریم به تناقضاتی عجیب برمیخوریم!!!
مثلا چرا خداوند برای اینکه حکم عمل مساحقه را به مردم اعلام کند باید زنان شوهر دار را مثال بزند و بگوید: از همسرانتان آنهایی که هم جنس بازی کرده اند.... (در حالی که مشخص است زنانی که تمایل به هم جنس خود دارند هیچ وقت شوهر نمیکنند و به جنس مخالف تمایلی ندارند)
حتی اگر تمایل هم داشته باشند و شوهر هم بکنند باز هم عجیب است که از همجنسبازی زنان شوهر دار مثال بیاورد درحالی که میتوانست زنان بی شوهر را برای همجنسبازی مثال بزند!!!!!!
بنابراین این شبهات به این تفسیری که ارائه کردید وارد است و باید آنها را برطرف کنید !!!

نقل قول:
ابتدا بياييد تا از خود آيات شروع كنيم . آيه شماره 15صرفاً دارد راجع به زنان صحبت مي كند و هيچ سوپر دكتراي ادبيات عربي هم نمي توانداين گفته را كه آيه بعدي (شماره 16) مي تواند صرفاً در باره دو مرد باشد رد كندمخصوصاً اينكه ظهور آن نيز در مورد جنس مذكر است.

البته آیه شماره 15 دارد راجب به زنان شوهر دار صحبت میکند و هیچ سوپر دکترای ادبیات عربی هم نمیتواند این گفته را که آیه بعدی (شماره 16) میتواند صرفا در مورد زنان بی شوهر و مردان باشد رد کند مخصوصا اینکه قاعده تغلیب در جای جای قران نیز آمده است!

نقل قول:
حالا مي خواهم توجه شمارا به "منكم"و "من نسائكم"كه در آيات فوق آمده است جلبكنم. بنده ادعا نمي كنم در قرآن كريم هرجا منكم آمده منظور مردان هستند چون باتوجه به و جود قاعده تغليب و نمونه هاي آن در قرآن اين ادعايي مسخره و احمقانهخواهد بود اما در اينجا قرينه "من نسائكم" كه حساب زنان را از مردان جدامي كند ذهن ما را به اين سمت ميل مي دهد كه "منكم" را نيز مختص مردانبدانيم.

از آنجایی که در آیه اول از تعبیر همسران شما یا زنان شما استفاده شده است متوجه میشویم که این زنان شوهر داشته اند! و از آنجایی که در آیه دوم برای الفحشه ضمیر بکار برده شده است متوجه میشویم که عمل دقیقا همان عمل قبلی بوده است و از آنجایی که مجازات خفیف تر شده است ذهن بنده را به این سمت سوق میدهد که زنان بی شوهر همان عمل را انجام داده اند!

نقل قول:
ولي هرجا باالف و لام آمده يعني به صورت"الفحشه" منظور زنا نبوده و يك فاحشه ويزهمانند لواط يا همجنسبازي بوده است

خب اگر منظور از الفحشه غیر از زنا بوده است و عملی خاص مثل لواط بوده است بفرمایید چرا در آیه دوم (لواط) که عملی متفاوت با آیه اول(مساحقه) انجام شده است از ضمیر استفاده شده است؟ میدانید که وقتی از ضمیر استفاده میشود یعنی دقیقا همان کلمه را باید به جای ضمیر متصور شویم! پس طبق استدلال شیرین شما در این آیه چون الفحشه همراه با الف و لام آمده است پس زنا که نیست! پس یا لواط است یا مساحقه (هردو نمیتواند باشد چون با هم فرق دارند که اگر فرق نداشتند مجازات هایشان فرق نمیکرد)! اگر لواط باشد آیه اول دچار تناقض میشود و اگر مساحقه باشد آیه دوم به دلیل وجود ضمیر دچار تناقض میشود!
پس این استدلال شما منطقی نیست!

به علاوه میتوانم بپرسم چرا حکم لواط باید کمتر و خفیف تر از حکم مساحقه باشد؟ چه فرق بارزی میان این دو دیده اید که بین مجازات این دو این همه تفاوت قائل شدید؟ شما برای اینکه به تفسیر خود برسید عقلتان را هم تعطیل کرده اید؟[/]

asad;353772 نوشت:

چطور ممکن است دو عمل متفاوت (مساحقه و لواط) در دو آیه انجام شود اما در آیه دوم ضمیر ياتيانها به كلمه الفاحشة برگردد!؟؟؟ زمانی که این ضمیر به آن عمل برمیگردد یعنی در آیه دوم نیز دقیقا همان عمل انجام شده است در حالی که فرق است بین عمل مساحقه زنان و لواط مردان!!!!

سلام
بر اساس آنچه نوشتيد الفحشه آيه 15 يعني عمل جنسي مرد با زن
در قرآن كريم عمل جنسي مرد با مرد هم با الفحشه نشان داده شده
حالا چطور ممكن است دو عمل متفاوت( زنا و لواط) را با يك كلمه نشان داد؟
فقط همين را جواب بده تا برويم سراغ بقيه صحبتهاي جنابعالي

[="#4169e1"]

Nooh;353955 نوشت:
سلام
بر اساس آنچه نوشتيد الفحشه آيه 15 يعني عمل جنسي مرد با زن
در قرآن كريم عمل جنسي مرد با مرد هم با الفحشه نشان داده شده
حالا چطور ممكن است دو عمل متفاوت( زنا و لواط) را با يك كلمه نشان داد؟
فقط همين را جواب بده تا برويم سراغ بقيه صحبتهاي جنابعالي

انگار خودتان را کمی به نادانی زده اید! بهتر است به جای عربی در فارسی برایتان مثال بزنم تا متوجه مطلب بشوید
فرض کنید قران فارسی است و این چنین نوشته است:
ابتدا تفسیر من:
از زنانتان هرکس زنا کرد اورا حبس کنید تا بمیرد (15)
و هر زن و مردی که همان عمل را انجام داد او را شکنجه کنید (16)

حالا نظر شما را راجب این دو آیه مینویسم
از زنانتان هرکس مساحقه کرد او را حبس کنید تا بمیرد (15)
و هر مردی با مرد دیگری همان عمل را انجام داد او را شکنجه کنید(16)

(میبینید؟؟؟ در تفسیری که شما ارائه دادید نوشته شده است هرمردی که با مرد دیگر همان عمل (مساحقه) انجام داد او را شکنجه کنید!!!! چطور ممکن است مرد با مرد مساحقه کند؟؟؟؟ پس این تفسیر شما باطل است!!!!!

حالا راجب به سوالی که پرسیدی:
شما از من میپرسید در جای دیگری از قران الفحشه لواط معنا شده است و در اینجا الفحشه زنا معنا شده است و چطور ممکن است؟؟؟؟؟ خب جواب را خودتان به خودتان گفتید!
جواب این است که در دوجای متفاوت از قران این امر اتفاق افتاده نه در دوآیه پشت سرهم که با ضمیر به هم ربط پیدا کنند!
شما یک مثال قرانی برای من بیاورید که در آیه اول الفحشه معنای لواط بدهد و در آیه بعدی ضمیر این فعل معنای زنا بدهد! آنوقت من حرفم را پس میگیرم!!!!![/]

[="#4169e1"]

Nooh;354096 نوشت:
ابتدا از جنابعالي تقاضا دارم و خواهش مي كنم آرامش خود را حفظ كنيد و ادب مباحثه را رعايت فرمائيد
در قرآن نه از كلمه لواط استفاده شده و نه از مساحقه و براي هر عمل منافي عفتي فاحشه بكار رفته اگر استدلال شما صحيح باشد پس فاحشه دوم كه بجايش ضمير نشسته نيز بايد زناي محصنه باشد و به قول شما چگونه ممكن است آيه اول به زناي محصنه اشاره كند و لي ضميري كه به جاي زناي محصنه نشسته معناي زناي مجردي بدهد؟

دوباره هم دارید بهانه جویی میکنید! دقت کنید!
پرسیدید چگونه ممکن است آیه اول به زنای محصنه اشاره کند ولی ضمیری که به جای زنای محصنه نشسته به معنای زنای مجردی بیاید!
جواب: زنا همان زنا است! عمل دقیقا همان عمل است و تغییر نکرده است بلکه شخصی که آن عمل را انجام میدهد تغییر کرده است و لطمه ای به فعل و ضمیرش وارد نشده است! پس چون شخص زنا کار از زن شوهر دار به زن بی شوهر تقلیل یافته به همین سبب مجازاتش هم تغییر کرده است!
اما در تفسیر جنابعالی نه تنها اشخاص بلکه افعال نیز تغییر کرده اند و اگر حرف شما صحیح میبود میبایست خداوند به جای ضمیر دوباره کلمه ی فاحشه را به طور جداگانه استفاده میکرد نه اینکه به جای همان فاحشه قبلی ضمیر به کار ببرد!

Nooh;354096 نوشت:
نظر من را مي توانستي به اينصورت هم بنويسي:
از زنانتان هركس همجنسبازي كرد او را حبس ابد كنيد
و هر مردي با مرد ديگري همان عمل( همجنسبازي) را انجام داد او را شكنجه كنيد حالا نظرتان چيست؟ لطفاً دقيقاً نظرتان را در باره اين سئوال بدهيد

جواب را خودتان بهتر میدانید نظرتان را به جمله های قبلی تان جلب میکنم به جایی که شما هم بین هم جنس بازی زنان با مردان تفاوت قائل بودید غافل از اینکه همین تفاوت روزی به ضررتان تمام خواهد شد:

Nooh;353737 نوشت:
البته در اينجا يك تئوري ديگر نيز وجود دارد كه اكثر مفسرين به آن اشاره كرده اند ولي كسي به آن توجه نداشته است. و اما آن تئوري : دو آيه سوره نساء مر بوط به حكم همجنس بازيست كه آيه 15 حكم همجنسبازي زنان (مساحقه) و آيه 16حكم همجنسبازي مردان(لواط) را صادر مي كند.

حالا نظرتان را به جمله ی جدیدتان جلب میکنم:

Nooh;354096 نوشت:
از زنانتان هركس همجنسبازي كرد او را حبس ابد كنيد
و هر مردي با مرد ديگري همان عمل( همجنسبازي) را انجام داد او را شكنجه كنيد حالا نظرتان چيست؟ لطفاً دقيقاً نظرتان را در باره اين سئوال بدهید

ملاحظه میفرمایید زمانی که عرصه تنگ میشود چقدر زود رنگ عوض میکنید؟ چرا دیگر مثل قبل کلمات داخل پرانتز را ننوشتید؟؟؟ چون به ضررتان تمام میشد نه؟؟؟؟
دوست عزیز با خودتان روراست باشید و سعی نکنید یک تفسیر اشتباه را با اشتباهی دیگر توجیه کنید!
همه میدانند هم جنس بازی زن و مرد دو فعل متفاوت است و دو معنای متفاوت میدهد خدا هم این را میداند حتی خود شما هم این را میدانستید اما به دلایلی از نوشتن آن سرباز زدید!

از همه ی این حرف ها گذشته یک سوال دیگر بوجود میاید:

اگر عمل همان عمل است پس چرا مجازاتش تغییر کرده است؟؟؟؟ دلیل قانع کننده ای دارید؟؟؟؟
ما اگر میگوییم مجازات تغییر کرده است چون هر عقل سلیمی میپذیرد که مجازات زن مجرد با زن شوهر دار متفاوت است! شما هم یک دلیل عقلی بیاورید که ما را قانع کند که هم جنسبازی زنان بدتر از هم جنس بازی مردان است![/]

asad;354111 نوشت:

دوباره هم دارید بهانه جویی میکنید! دقت کنید!
پرسیدید چگونه ممکن است آیه اول به زنای محصنه اشاره کند ولی ضمیری که به جای زنای محصنه نشسته به معنای زنای مجردی بیاید!
جواب:

زنا همان زنا است! عمل دقیقا همان عمل است و تغییر نکرده است بلکه شخصی که آن عمل را انجام میدهد تغییر کرده است و لطمه ای به فعل و ضمیرش وارد نشده است! پس چون شخص زنا کار از زن شوهر دار به زن بی شوهر تقلیل یافته به همین سبب مجازاتش هم تغییر کرده است!
اما در تفسیر جنابعالی نه تنها اشخاص بلکه افعال نیز تغییر کرده اند و اگر حرف شما صحیح میبود میبایست خداوند به جای ضمیر دوباره کلمه ی فاحشه را به طور جداگانه استفاده میکرد نه اینکه به جای همان فاحشه قبلی ضمیر به کار ببرد!



من اشتباهي پست قبل خود را پاك كردم كه پوزش مي طلبم

همجنسبازي همان همجنسبازي است و عمل تغيير نكرده بلكه شخصي كه آن عمل را انجام مي دهد تغيير كرده
اگر مردي همجنسبازي كند مي گويند لواط كرده و اگر زني همجنسبازي كند مي گويند مساحقه كرده پس همجنسبازي نيز
مثل زنا مطلق است بستگي دارد چه كسي آن را مرتكب مي شود.

نقل قول:
نظر من را مي توانستي به اينصورت هم بنويسي:
از زنانتان هركس همجنسبازي كرد او را حبس ابد كنيد
و هر مردي با مرد ديگري همان عمل( همجنسبازي) را انجام داد او را شكنجه كنيد حالا نظرتان چيست؟ لطفاً دقيقاً نظرتان را در باره اين سئوال بدهيد

من هميشه مي گويم وقتي ملاك قرآن نباشد آنگاه هيچگاه شخص بحث كننده به بن بست نمي رسد و هميشه راهي براي عبور پيدا مي كند ديگر غافل از اينكه پايان اين راه به سراب ختم مي شود ، سرابي كه خداوند در كنارش نشسته تا حساب او را برسد.
مي تواني توضيح دهي چرا در آيه دوم خداوند حكم زن و مرد را مشخص كرد ولي در آيه اول فقط حكم زن را؟
آيا در آن زمان فقط با زنان كار داشتند و مجازات شامل مردان نمي شد؟
وقتي مجازات زن شوهر دار حبس ابد بود پس مجازات مرد چه بود؟
در قرآن كه مجازات مردان مشخص نشده
آيا در سنت مشخص شده؟ مي تواني حكمش را از سنت بياوري؟
راستي قبل از اينكه خداوند راهي ديگر پيشنهاد كند حكم مردي كه زناي محصنه انجام مي داده چه بوده؟
حبس ابد؟
شلاق؟
سنگسار؟
هيچ كدام؟
هيچ كدام كه شرط انصاف نيست!

[="#4169e1"]

Nooh;354153 نوشت:
همجنسبازي همان همجنسبازي است و عمل تغيير نكرده بلكه شخصي كه آن عمل را انجام مي دهد تغيير كرده

خیر همجنسبازی همان همجنسبازی نیست و عمل تغییر کرده است!
چهار تعریف (زنا-زنای محصنه-مساحقه-لواط ) برایت میاورم تا خوب شیر فهم شوی:

مساحقه، عمل شیطانى و به معنای ساییدن و مالاندن دو زن فرج خود را به یک دیگر است،
عمل نزدیکی جنسی از طریق مقعد را لواط گویند
----------------------------------------------------------
زنا به رابطه جنسی میان زن و مردی بدون وجود رابطه زوجیت میان آن‌ها گفته می‌شود
زنای محصنه: در اسلام زنای محصنه به معنای آن است که شخص زناکننده دارای همسر دائمی باشد
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
ملاحظه میفرمایید؟؟؟ در تعریف زنای محصنه اشاره شده است "شخص زنا کننده" یعنی زنا همان زنا است! چون نوشته شخص زنا کننده! یعنی نیامده تعریف جدیدی از زنا ارئه کند

اگر طبق ادعای شما همجنس بازی همان همجنسبازی بود تعریف لواط این چنین میشد:
در اسلام لواط به معنای آن است که شخص مساحقه کننده مرد باشد

---------------------------------------------------------------------------------
دوباره برمیگردیم به آیات و بحث خودمان:
بنابراین نه تنها اشخاص بلکه افعال نیز تغییر کرده اند! حال چطور میشود خداوند برای مردان از ضمیری استفاده کند که به مساحقه برمیگردد؟؟؟؟؟؟؟

Nooh;354153 نوشت:
من هميشه مي گويم وقتي ملاك قرآن نباشد آنگاه هيچگاه شخص بحث كننده به بن بست نمي رسد

من هم همیشه میگویم وقتی ملاک مغز و تفسیر و اعتقاد شخصی افراد باشد همیشه به بن بست میرسند و فقط دنبال توجیه و تفسیر و آسمان ریسمان بافتن میکنند!

Nooh;354153 نوشت:
آیا توضيح دهي چرا در آيه دوم خداوند حكم زن و مرد را مشخص كرد ولي در آيه اول فقط حكم زن را؟

جالب است هرچه بیشتر پیش میرویم مستاصل تر میشوید و بیشتر بهانه جویی میکنید!
انگار نمیدانید فرق زنا و زنای محصنه در شوهردار بودن زنان است نه در زندار بودن شوهران! (یعنی اگر مردی که زن دارد با زن مجردی زنا کند زنای محصنه تلقی نمیشود)
در آیه اول خداوند برای اینکه بین زنای محصنه و زنای معمولی فرق بگذارد و این را به خواننده بفهماند از تعبیر من نسائکم (اززنانتان) استفاده کرده است و طبیعتا حکم را هم در مورد آنان گفته است و در زمان نزول آیه حکم مردان هم شبیه به همین حکم زنان بوده است! اما اگر خداوند میگفت من رجالکم آیا کسی متوجه زنای محصنه از غیر محصنه میشد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
یا چه دلیلی داشت دوباره آیه را به خاطر حکمی مشابه تکرار کند؟؟؟
پیشنهاد میکنم بیشتر از این قضیه را کش ندهید و کمی صبوری پیشه کنید و تامل کنید و این همه توجیه و تفسیر را کنار بگذارید! در ضمن یک سری سوال هم بود که با گفتن این جمله شما بی جواب ماند:

نقل قول:
فقط همين را جواب بده تا برويم سراغ بقيه صحبتهاي جنابعالي

پس کی نوبت شبهات ما میشود؟ همان شبهاتی که به تفسیر شما ارائه کردیم![/]
موضوع قفل شده است