قرآن ! من شرمنده توام .....

تب‌های اولیه

1266 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

لَن تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّىٰ تُنفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ ۚ وَمَا تُنفِقُوا مِن شَيْءٍ فَإِنَّ اللَّـهَ بِهِ عَلِيمٌ

﴿٩٢


هرگز به نيكوكارى نخواهيد رسيد تا از آنچه دوست داريد

انفاق كنيد؛ و از هر چه انفاق كنيد قطعاً خدا بدان داناست


كُلُّ الطَّعَامِ كَانَ حِلًّا لِّبَنِي إِسْرَائِيلَ إِلَّا مَا حَرَّمَ إِسْرَائِيلُ عَلَىٰ

نَفْسِهِ مِن قَبْلِ أَن تُنَزَّلَ التَّوْرَاةُ ۗ قُلْ فَأْتُوا بِالتَّوْرَاةِ فَاتْلُوهَا إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ

﴿٩٣




همه خوراكيها بر فرزندان اسرائيل حلال بود. جز آنچه پيش از نزول

تورات، اسرائيل [=يعقوب‌] بر خويشتن حرام ساخته بود.

بگو: «اگر [جز اين است و] راست مى‌گوييد، تورات را بياوريد و آن را بخوانيد.»


فَمَنِ افْتَرَىٰ عَلَى اللَّـهِ الْكَذِبَ مِن بَعْدِ ذَٰلِكَ فَأُولَـٰئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ ﴿٩٤


پس كسانى كه بعد از اين، بر خدا دروغ بندند، آنان خود ستمكارانند


قُلْ صَدَقَ اللَّـهُ ۗ فَاتَّبِعُوا مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ﴿٩٥


بگو: «خدا راست گفت، پس، از آيين ابراهيم كه

حق‌گرا بود و از مشركان نبود، پيروى كنيد

إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكًا وَهُدًى لِّلْعَالَمِينَ ﴿٩٦


در حقيقت، نخستين خانه‌اى كه براى [عبادت‌] مردم، نهاده شده،

همان است كه در مكه است و مبارك، و براى جهانيان [مايه‌] هدايت است

فِيهِ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ مَّقَامُ إِبْرَاهِيمَ ۖ وَمَن دَخَلَهُ كَانَ آمِنًا ۗ وَلِلَّـهِ عَلَى النَّاسِ

حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا ۚ وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ اللَّـهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ

﴿٩٧


در آن، نشانه‌هايى روشن است [از جمله‌] مقام ابراهيم است؛

و هر كه در آن درآيد در امان است؛ و براى خدا، حج آن خانه،

بر عهده مردم است؛ [البته بر] كسى كه بتواند به سوى آن راه يابد.

و هر كه كفر ورزد، يقيناً خداوند از جهانيان بى‌نياز است

قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّـهِ وَاللَّـهُ شَهِيدٌ عَلَىٰ مَا تَعْمَلُونَ ﴿٩٨


بگو: «اى اهل كتاب، چرا به آيات خدا كفر مى‌ورزيد؟

با آنكه خدا بر آنچه مى‌كنيد گواه است.»

قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ اللَّـهِ مَنْ آمَنَ تَبْغُونَهَا

عِوَجًا وَأَنتُمْ شُهَدَاءُ ۗ وَمَا اللَّـهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ

﴿٩٩


بگو: «اى اهل كتاب، چرا كسى را كه ايمان آورده است،

از راه خدا بازمى‌داريد؛ و آن [راه‌] را كج مى‌شماريد،

با آنكه خود [به راستىِ آن‌] گواهيد؟» و خدا از آنچه مى‌كنيد غافل نيست

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِن تُطِيعُوا فَرِيقًا مِّنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ يَرُدُّوكُم بَعْدَ إِيمَانِكُمْ كَافِرِينَ ﴿١٠٠

اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، اگر از فرقه‌اى از اهل كتاب فرمان

بريد، شما را پس از ايمانتان به حال كفر برمى‌گردانند.



وَمَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الإسْلامِ دِينًا فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ 85

و هر كه جز تسليم (در برابر خدا) دين و طاعتى ديگر برجويد، هرگز از او پذيرفته نشود، و وى در آخرت از زيان كاران است. 85

آيه 85 ـ «الاسلام» در اين آيه تنها اسلام آخرين نيست گرچه خود بالاترين اسلام است، بلكه به گونه عمومى به معنى تسليم ايمانى در برابر خداست كه بر حسب آياتى چند كل پيامران الهى و مؤمنان و اهل كتاب در برابر خدا تسليم بوده اند
و «ال» در الاسلام مربوط است به تمامى مكلفان تسليم شده، و "لَهْ اَسْلَمْ" هم شامل آنان مى باشد و همينطور آيات گذشته كه بيانگر اصل ايمان و اسلام كلى است. آرى پس از اسلام آخرين گرايش به اسلام هاى پيشين كفر است، گرچه در زمان هاى خود اسلام بوده است.

منبع ذیل همین آیه:http://www.olumquran.com/fa/publication/farsi-books/item/tj-forghan1

إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بَعْدَ إِيمَانِهِمْ ثُمَّ ازْدَادُوا كُفْرًا لَنْ تُقْبَلَ تَوْبَتُهُمْ وَأُولَئِكَ هُمُ الضَّالُّونَ 90

بى گمان كسانى كه پس از ايمانشان كافر شدند، سپس بر كفر(شان) افزودند، هرگز توبه ى آنان پذيرفته نخواهد شد و ايشان، (هم)اينان گمراهند. 90

آيه 90 ـ اينجا "لن تقبل توبتهم" درباره كسانى است كه پس از ايمان آوردن مدللشان، بر خلاف دليل و با عناد و آشوبگرى و اخلال كافر مى شوند، و سپس بر كفرشان مى افزايند، كه در اين صورت عناد اينان كه موجب گمراهى اهل ايمان است؛ دو بعدى است:
بعد خودى كه حق را دو بار انكار كرده اند: 1ـ «كفروا» و 2ـ "ثم ازدادو كفرا"
و سپس بعد بيرونى است كه ديگران را نيز بدين وسيله به گمراهى مى كشانند.

البته طبق آيه (91) نپذيرفتن توبه آنان در صورتى است كه به همين حال بميرند، و پس از مرگ توبه كنند كه اگر پيش از مرگ شان توبه و اصلاح حقيقى نمايند و تا آنجا كه امكان دارد خرابكاريهايشان را جبران كنند توبه آنان نيز پذيرفته است.

لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ شَيْءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ 92

هرگز به نيكى [: احسان ربانى] نخواهيد رسيد، تا از آنچه دوست داريد (در راهش) انفاق كنيد، و از هر چه انفاق كنيد بى گمان خدا بدان بسى داناست. 92

آيه 92 ـ انفاق را در صورتى شايسته مى داند كه از دوست داشتنيهاى شما باشد كه در راه دوست حقيقى «خدا» انفاق مى كنيد، و اگر از آنچه خوشايندتان نيست براى خدا انفاق كنيد خود اهانتى است به مقام مقدس ربوبيت و ثوابى كه هرگز ندارد گناه هم محسوب مى شود،

زيرا نسبت به گيرندگان آن توهين است و مهمتر آن كه نسبت به مقام مقدس ربوبيت اهانت است،


آرى اگر شما انفاقى ميانگين كنيد كه آنچه را نه دوست داريد و نه از ان بدتان مى آيد در راه خدا انفاق كنيد در اين مورد گناهى نكرده ايد بلكه ثوابى اندك هم داريد. زيرا "مما تحبون" تنها «البر» را كه كل بر است اثبات مى كند، و نه «برا» كه هر برى در غير اين صورت منفى باشد.

منبع ذیل همین آیه:http://www.olumquran.com/fa/publicat...em/tj-forghan1

كُلُّ الطَّعَامِ كَانَ حِلا لِبَنِي إِسْرَائِيلَ إِلا مَا حَرَّمَ إِسْرَائِيلُ عَلَى نَفْسِهِ مِنْ قَبْلِ أَنْ تُنَزَّلَ التَّوْرَاةُ قُلْ فَأْتُوا بِالتَّوْرَاةِ فَاتْلُوهَا إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ 93

همه ى خوراكى ها بر فرزندان اسراييل حلال بود، جز آنچه پيش از نزول تورات، اسراييل [: يعقوب] بر خويشتن حرام كرد. بگو: «اگر (جز اين است و) راستگو بوده ايد، پس تورات را بياوريد. پس آن را بخوانيد.» 93

آيه 93 ـ "الا ما حرّم اسرائيل على نفسه" به معناى تحريم حكمى عام نيست، بلكه موضوعى شخصى است بدين معنى كه مثلاً حالش خوب نبوده و چيزى را كه برايش زيان بخش بوده با مانند نذر و عهد بر خود تحريم نموده و اين تحريم موضوعى هم بر مبناى قاعده اى است شرعى و كلى كه زيان رساندن به خود حرام است گرچه با مال حلال و بسيار شايسته باشد.

إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكًا وَهُدًى لِلْعَالَمِينَ 96

بى گمان، نخستين خانه اى كه براى مردمان نهاده شده، همواره همان است كه در بَكّه [:مكّه] است (كه كاملاً) در حال بركت و هدايت براى كل جهانيان است. 96

آيه 96 ـ «اَوّل» در اين آيه هر دوى آغاز تكوين و تشريع است كه كعبه مباركه هم نخستين خانه اى است كه خدا آفريده، و براى عبادت مكلفان مقرر داشته و هم بر ديگر عبادتگاهها تقدم دارد كه هم قبله است و هم براى طواف كردن زندگان و نيز براى دفن مردگان در قبرهاشان به سوى آن است،

«بَكَّه» در اين آيه اسم دوم مكه به معناى مركز توجه موحدان، و جايگاه حضور آنان براى طواف خانه خدا، و نيز شكننده گردنهاى گردن كشان است، اين خود بسى براى همگان مبارك است، و براى كل جهانيان از زمينيان و آسمانيان هدايت است.

بركت و هدايت براى جهانيان در ابعادى چند است: از جمله جهانيان مسلمان كه خود در آن بركت و هدايت مى يابند و سپس از اين مركز بركت و هدايت مشعل دار كل مكلفين جهان براى هدايت بر حق مى باشد كه هدايت اول فعليت دارد و هدايت دوم شأنى است.

هدايت اول فعليت در دو بعد دارد. كسانى كه به حج خانه خدا مى روند و مسلمانان ديگر گرچه از اين زيارت محروم اند لكن دعوت زائران براى آنان همچنان پابرجاست. حتى مردگان در طول تاريخ تكليف لازم است رو به قبله دفن گردند چنانكه قبور انبيا را كه مشاهده مى كنيم كلاً رو به طرف قبله است.

منبع ذیل همین آیه:http://www.olumquran.com/fa/publicat...em/tj-forghan1

وَكَيْفَ تَكْفُرُونَ وَأَنْتُمْ تُتْلَى عَلَيْكُمْ آيَاتُ اللَّهِ وَفِيكُمْ رَسُولُهُ وَمَنْ يَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِيَ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ 101

و چگونه كافر مى شويد؟ حال آنكه آيات خدا بر شما خوانده مى شود، و پيامبرش (هم) ميان شماست؟ و هر كس به (وسيله ى) خدا (از هر گونه خطا) عصمت و بازدارى جويد، و راه خدا را پويد، بى چون به راهى راست هدايت شده است. 101

آيه 101 ـ "و من يعتصم باللّه " به معناى بدست آوردن عصمت و نگهبانى است با كوشش و كاوشى شايسته به وسيله خدا كه توفيقات ربانى را كه دائما از حضرت اقدس الهى درخواست مى كند و نيز عصمتى همچون مطلق از نظر علمى، عقيدتى و عملى خودى و اجتماعى به وسيله قرآن است.

وَكَيْفَ تَكْفُرُونَ وَأَنتُمْ تُتْلَىٰ عَلَيْكُمْ آيَاتُ اللَّـهِ وَفِيكُمْ رَسُولُهُ ۗ

وَمَن يَعْتَصِم بِاللَّـهِ فَقَدْ هُدِيَ إِلَىٰ صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ

﴿١٠١


و چگونه كفر مى‌ورزيد، با اينكه آيات خدا بر شما خوانده مى‌شود

و پيامبر او ميان شماست؟ و هر كس به خدا تمسك جويد، قطعاً به راه راست هدايت شده است


يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّـهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنتُم مُّسْلِمُونَ ﴿١٠٢



اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، از خدا آن گونه كه حق پرواكردن

از اوست، پروا كنيد؛ و زينهار، جز مسلمان نميريد


وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّـهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا ۚ وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّـهِ

عَلَيْكُمْ إِذْ كُنتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ

إِخْوَانًا وَكُنتُمْ عَلَىٰ شَفَا حُفْرَةٍ مِّنَ النَّارِ فَأَنقَذَكُم

مِّنْهَا ۗ كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ اللَّـهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ

﴿١٠٣

و همگى به ريسمان خدا چنگ زنيد، و پراكنده نشويد؛ و نعمت خدا را بر

خود ياد كنيد: آنگاه كه دشمنان [يكديگر] بوديد، پس ميان دلهاى شما الفت

انداخت، تا به لطف او برادران هم شديد؛ و بر كنار پرتگاه آتش بوديد كه

شما را از آن رهانيد. اين گونه، خداوند نشانه‌هاى خود

را براى شما روشن مى‌كند، باشد كه شما راه يابيد

وَلْتَكُن مِّنكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ

عَنِ الْمُنكَرِ ۚ وَأُولَـٰئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ

﴿١٠٤


و بايد از ميان شما، گروهى، [مردم را] به نيكى دعوت كنند و به

كار شايسته وادارند و از زشتى بازدارند، و آنان همان رستگارانند

.


وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ تَفَرَّقُوا وَاخْتَلَفُوا مِن بَعْدِ مَا

جَاءَهُمُ الْبَيِّنَاتُ ۚ وَأُولَـٰئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ

﴿١٠٥


و چون كسانى مباشيد كه پس از آنكه دلايل آشكار برايشان آمد،

پراكنده شدند و با هم اختلاف پيدا كردند، و براى آنان عذابى سهمگين است


يَوْمَ تَبْيَضُّ وُجُوهٌ وَتَسْوَدُّ وُجُوهٌ ۚ فَأَمَّا الَّذِينَ اسْوَدَّتْ وُجُوهُهُمْ

أَكَفَرْتُم بَعْدَ إِيمَانِكُمْ فَذُوقُوا الْعَذَابَ بِمَا كُنتُمْ تَكْفُرُونَ

﴿١٠٦


[در آن‌] روزى كه چهره‌هايى سپيد، و چهره‌هايى سياه گردد.

اما سياهرويان [به آنان گويند:] آيا بعد از ايمانتان كفر ورزيديد؟

پس به سزاى آنكه كفر مى‌ورزيديد [اين‌] عذاب را بچشيد

وَأَمَّا الَّذِينَ ابْيَضَّتْ وُجُوهُهُمْ فَفِي رَحْمَةِ اللَّـهِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ ﴿١٠٧


و اما سپيدرويان همواره در رحمت خداوند جاويدانند


تِلْكَ آيَاتُ اللَّـهِ نَتْلُوهَا عَلَيْكَ بِالْحَقِّ ۗ وَمَا اللَّـهُ يُرِيدُ ظُلْمًا لِّلْعَالَمِينَ ﴿١٠٨


اينها آيات خداست كه آن را به حق بر تو مى‌خوانيم؛

و خداوند هيچ ستمى بر جهانيان نمى‌خواهد

.


وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلا تَفَرَّقُوا وَاذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَكُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ 103

و همه گان (با هم) از تمامى ريسمان خدا عصمت بطلبيد، و پراكنده نشويد، و نعمت خدا را بر خود ياد كنيد: آن گاه كه دشمنان (يكديگر) بوديد، پس ميان دل هاتان الفت انداخت، تا به نعمت (و لطف) او برادران (يكديگر) شديد؛ و بر كناره ى پرتگاهى از آتش بوديد، پس شما را از آن برهانيد. اين گونه خدا نشانه هاى خود را برايتان روشن مى كند، شايد شما راه يابيد. 103

آيه 103 ـ «و اعتصموا» امرى است ربانى براى يافتن عصمت به وسيله "حبل اللّه " «قرآن» و همانگونه كه يافتن عصمت به وسيله خدا در آيه (101) در دو بعدش واجب بود، اينجا هم به وسيله بعد وحيانى ربانى تشريعى واجب است،
البته مقصود عصمت مطلقه كه ويژه معصومان است نيست، بلكه مادون عصمت اين بزرگواران است كه دستيابى به عصمت علمى به وسيله قرآن مى باشد، و اگر اين عصمت براى مكلفان امكان نداشت مورد امر ربانى هم نبود، روى اين اصل گام نخستين در بدست آوردن عصمت، عصمت علمى در مورد معارف قرآنى است

زيرا قرآن چنانكه خود را معرفى مى كند بيان، تبيان، نور، برهان و حجت بالغه ربانى براى عموم مكلفان است، كه حداقل بايستى ترجمان قرآن را بدانند يعنى به معانى سطحى تحت اللفظى قرآن آگاه شوند، روى اين اصل در كل قرآن به جز حروف رمزى آن هيچ گونه نامفهومى ـ حتى در متشابهاتش ـ در كار نيست و به فرموده امير المومنين عليه السلام درباره قرآن: "العباره للعوام" عوام مسلمانان كلاً وظيفه دارند كه ترجمه درست قرآن را بدانند.

ادامه...

«جميعا» داراى دو بعد است:
1ـ به معنى جميع قرآن است كه كلاً بايستى مورد اعتصام باشد.
و 2ـ هماهنگى مسلمانان است در بدست آوردن عصمت علمى قرآنى، و آيه (42:38) آن را تأييد مى كند كه پس از مراجعه و دقت شايسته در آيات قرآن بايستى همفكرى و همگامى با ديگر شايستگان نيز تحقق يابد تا اگر در حدى اندك در فهم آياتى از قرآن نارسائى وجود داشته باشد آن هم بر طرف گردد تا عصمت و نگهبانى قرآنى در بعد علمى برايشان حاصل گردد،

اصولاً نارسائى در فهم قرآن ـ چه فردى و چه شورائى و جمعى اش ـ در اثر فرضها و انتظارات نادرستى است كه به ويژه در حوزه هاى علميه در اذهان و افكار شرعمداران راه يافته، و با تحقق بخشيدن "لا اله الا اللّه " اگر گام «لا اله» را درست بپيمائيم يعنى افكار و نظرات بر خلاف قرآن يا حتى آنچه را كه قرآن نفى و اثبات ندارد ـ و مورد تواتر روايتى نيست ـ كنار گذاريم و درست با ديده بصيرت قرآنى به آيات مقدسات آن بنگريم؛ اين عصمت سلبى وسيله اى است شايسته و بايسته براى عصمت ايجابى است كه فهم كل قرآن حداقل در ترجمان تحت اللفظى آن است. ولى چون اين ابتلائات در مورد سلب با كم و زيادش همگانى است براى ايجاد سلب كلى و سپس اثبات كلى معرفتى معارف قرآن لازم است شرعمداران قرآنى با يكديگر بر مبناى تفهم صحيح قرآنى همفكرى، همكارى و هميارى كنند، در اين صورت هرگز ابهامى حتى يك درصد در اين كتاب كه بيان، تبيان، نور وبرهان و حجت بالغه نخواهد ماند.

ادامه...

"حبل اللّه " مفرد و تنها يك ريسمان و پيوند ربانى است كه قرآن است، و سنت قطعى رسول اللّه صلى الله عليه و آله در هر دو بعد خودى حضرتش در اصل و نقل قطعى ائمه پس از وى در فرع، در حاشيه حبل اللّه نيز مراد است
زيرا آيه (4:59) كه اطاعت را در اصل يك بعدى ـ كه اعتصام به قرآن است ـ و در فرع دو يا سه بعدى كه پس از «اللّه » رسول اللّه و عترت معصومان حضرتند مقرر داشته كه عترت همان رسولند و رسول هم همان عترتش كه هر دو راويان وحى ربانى مى باشند، ولى خدا همانند آن دو و آن دو همانند خدا نيستند كه "ليس كمثله شئ" كمال وحيانى «قرآن» نيز همانند وحى سنت نيست، بلكه سنت در حاشيه و به دنبال آن است، و قرآن چنانكه بيانگر خود است بيانگر سنت نيز مى باشد و نه به عكس.
زيرا بيان قرآن بهترين و بى نطيرترين بيان حتى نسبت به بيانات ربانى در ساير كتابهاى وحيانى مى باشد.

منبع ذیل همین آیه:http://www.olumquran.com/fa/publicat...em/tj-forghan1

أَفَغَيْرَ دِينِ اللَّهِ يَبْغُونَ وَلَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ طَوْعًا وَكَرْهًا وَإِلَيْهِ يُرْجَعُونَ 83

آيا پس دين غير خدا را مى جويند؟ حال آنكه هر كه در آسمان و زمين است - خواه و ناخواه - سر به فرمان او نهاده اند، و تنها سوى او باز گردانيده مى شوند. 83

آيه 83 ـ اينجا "طوعا و كرها" خواه و ناخواه، همه جهان آفرينش را در برابر خدا تسليم مى داند، البته تنها در كارهاى عادى و عمل به شريعت اختيار دارند و در ديگر جهات از تكوين و تشريع ربانى هيچ گونه اختيارى ندارند، چنانكه آياتى از قبيل (17:44) بيانگر تسليم توحيدى همگان است "لكن لا تفقهون تسبيحهم" (17:44) و «هم» كه به اصطلاح عربى ويژه خردمندان است، همه موجودات را در اين جريان از خردمندان محسوب داشته. چنانكه در آيه مورد بحث نيز (مَن) به همين معناست كه در انحصار عاقلان رسمى نيست بلكه شامل كل جهان آفرينش مى باشد،

و چنانكه آياتى ديگر از جمله (20:50) مبين همين معناست كه هدايت توحيدى مربوط به كل شئ است. طبعا با مراتبى و درجاتى پياپى يكديگر حتى كفار كه بى عقلى مى كنند و كفر مى ورزند عقلهايشان مانند همه وجودشان در اصل وجود خودآگاه يا ناخودآگاه در زمره موحدان مى باشند، و از نظر فطرتهايشان در عمق موحد مى باشند، چنانكه آيات فطرت بيانگر اين حقيقت است كه اگر غبارهاى حيوانيت و شهوت را از فطرتهاشان بزدايند نور توحيد در فطرتهاشان نمايان است، پس چيزى جز اختيار كفر يا الحاد بر جاى نمى ماند كه آن هم چنانكه گفتيم در بعد عمقى بيانگر توحيدند. يعنى تنها در حالت اختيار كافرند و در ساير جهات ناخودآگاه موحدند، ولى اين توحيد ناخواسته بى اثر است.

وَلْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ 104

و بايد از ميان شما، گروهى (مردمان را) سوى نيكى دعوت كنند، و به كار معروف [:شايسته] وا دارند، و از منكر [: ناشايست]، بازدارند، و ايشان (هم) آنان رستگار كننده اند. 104

آيه 104 ـ در اين آيه تشكل گروهى شايسته براى دعوت به سوى خير در روند علمى، عقيدتى، اخلاقى و عملى است و سپس امر به واجبات معروف و نهى از منكرات ـ معروف ـ به عنوان ضرورتى اجتماعى كه پاسدارى حدود الهى را بر عهده داشته مقرر گرديده، البته اين پاسدارى در هر سه بعدش داراى شرائطى است كه از پيش در آيه (2:44) گذشت و در آينده نيز در آيات مربوطه توضيح داده خواهد شد و "اولئك هم المفلحون" مُهر موفقيت و رستگارگرى را در هر سه بعد به اين پاسداران اسلام زده است. البته چنانكه گفته شد با انجام شرائظ صحيح و داشتن شرائط كامل براى اين گروه پاسدار خيرات و امر و نهى.


منبع ذیل همین آیه:http://www.olumquran.com/fa/publicat...em/tj-forghan1

«امةٌ» كه به معناى گروهى ويژه از ميان مسلمانان است،
نخست بايستى اين ويژگان با هم پيوند معرفتى و عملى داشته باشند
و در ثانى اين گروه براى پاسدارى حدود سه گانه الهى در حد كفايت باشند، روى اين اصل اين سه وظيفه واجب تعيينى نمى باشند.

زيرا اولاً خود «اُمة» اينجا شامل كل مسلمانان نيست كه «منكم»: از شما است، و در ثانى مسلمانانى كه خالى از اين سه مرحله هستند خودشان مورد دعوت و امر و نهى اند و هرگز شايستگى انجام اينها را ندارند، و اصولاً كسى اين شايستگى را دارد كه خود داراى ابعاد علمى، معرفتى، اخلاقى و عملى باشد والا بر حسب آيه بقره "افلا تعقلون" جريان پاسدارى اينان بر خلاف عقل است كه آنچنان را آنچنان تر مى كنند.

تكوين چنان امتى بر عهده كل مسلمانان است كه اين خود نسبت به آنان واجبى است جمعى كه با كاوشها و كوششهاى فراوان گروهى را از ميان خود بر مبناى شرع براى اين پاسدارى برگزينند. البته تنها كسانى مى توانند اين انتخاب را انجام دهند كه شناختى اسلامى درباره پاسدارى از اسلام داشته باشند وگرنه انتخاب شان نيز غلط است گرچه اين جريان بر آنها نيز واجب جمعى است وليكن همين وجوب جمعى هم به شرط آمادگى و شايستگى آنهاست.

ادامه...

در حقيقت امت اسلام سه دسته اند:
1ـ دسته منتخب همين امت كه پاسدار از حدود اسلامى اند،
2ـ اضافه بر اينها كسانى كه داراى اين شرائط پاسدارى نيستند ولكن از نظر معرفتى و عقيدتى در ضمن همين امت منتخب حق انتخاب دارند
و 3ـ دسته سوم كسانى هستند كه هيچ يك از دو جهت در آنان وجود ندارد و اينان گرچه بالفعل نمى توانند انتخابى درباره آن پاسداران داشته باشند لكن وظيفه دارند كه اين شايستگى را در خود ايجاد كنند كه در نتيجه امت اسلام دو دسته آغازين باشند، كه كلاً حق انتخاب اين امت ممتاز را دارند.

روى اين اصل جريان دعوت به خير و امر و نهى جريانى است اجتماعى و به هيچ وجه فردى و استبدادى نيست، گرچه در حاشيه اين واجب اجتماعى هر مسلمانى كه داراى شرائط پاسدارى باشد واجب است با همكارى ديگر صاحبان شرائط وظيفه خود را انجام دهد، و اگر هم كسانى ديگر نباشند و يا در دسترس او قرار نگيرند، او بايستى همچنان اين وظيفه را در بعد فردى به گونه اى شايسته انجام دهد كه تاركان واجب و عاملان حرام را امر و نهى خصوصى كند.

ادامه...

در امر و نهى شرط است كه در آغاز اشخاص مورد امر و نهى آشنائى و آگاهى تمام از خير و معروف و منكر اسلامى داشته باشند
زيرا كسى كه آماده به اينها نيست هرگز مورد امر و نهى هم نيست، بلكه نخست بايستى علما و عقيدتا به جوب اين واجبات و حرمت اين محرمات آگاهى داشته باشد، تا در صورت ترك واجبى و فعل حرامى و اصرار بر اين دو گناه مورد امر و نهى واقع شود. زيرا اگر كسى واجبى را ترك و يا حرامى را انجام داد ولى اين جريان را ادامه نمى دهد ديگر زمينه اى براى امر و نهى درباره او نخواهد بود. مگر در صورتى كه بدانى توبه نكرده كه اينجا تنها توبه او مورد امر و ترك آن مورد نهى خواهد بود.

اين دعوت به خير و امر و نهى، دعوت به امر و نهى را نيز در بر دارد، و در هر صورت تا اندازه اى واجب است كه اين جريانات به گونه اى شايسته تحقق يابد كه پس از آن بر ديگران واجب نيست، ولى اگر شما به شايستگى امر يا نهى كرديد ولى اثر نكرد افراد ديگر نيز به اندازه كفايت بايستى در اين جريان پاسدارى از اسلام با شما همراه شوند تا آن هنگام كه نتيجه اين پاسدارى تحقق يابد، اگرچه موجب حرج يا عسرى باشد كه مانع از وجوب يا جواز امر و نهى نيست.

اين سه جريان داراى يكى از سه حالت است:
1ـ يا با حفظ نواميس پاسدار اسلام برابرى دارد، كه در اين صورت نه واجب است و نه حرام.
2ـ يا بر نواميس شخص پاسدار اسلام تقدم دارد كه واجب است گرچه ضررى هم ببيند يا حتى كشته شود.
3ـ يا بالعكس كه در اين صورت اين جريانات حرام خواهد بود. در هر صورت در دوران امر بين اهم و مهم هميشه اهم مقدم است. و چنانكه پاسدار بايستى علما، اخلاقا و عملاً معروف را از منكر تميز بدهد، روى همين مبنا بايستى بر مبناى شرع موارد اهم و مهم را نيز تشخيص دهد.

ادامه...

در اين آيه و آياتى ديگر به جاى واجب، معروف و به جاى حرام منكر آمده
زيرا ممكن است در وجوب يا حرمت بين پاسداران و ديگران اختلافى باشد كه شما كارى را از روى تقليد يا اجتهاد واجب مى دانيد و ترك كننده اش آن را واجب نمى داند، و يا كارى را شما حرام مى دانيد و طرف مقابل حرام نمى داند. در اين دو مورد امر و نهى تان شايسته نيست بلكه حرام نيز هست مگر اينكه مثلاً ترك كننده آنچه به نظر شما واجب است با بيان رسا و قانع كننده شما معتقد به وجوب آن گردد كه در اين صورت طرفين در اين حكم اتفاق نظر دارند و در صورت ترك مورد امر يا در صورت فعل حرامش مورد نهى خواهد بود. روى اين اصل "يأمرون بالواجب و ينهون عن الحرام" نيامده چنانكه پيش از اين دو نيز يدعون الى عمل الواجب و ترك الحرام نيست. بلكه اولاً «الخير» است كه همگان به آن معترف باشند نه اينكه در خير و شر بودنش ميان آمر و مامور و ناهى و منهى اختلاف باشد و نيز معروف آمده يعنى آنچه وجوبش از نظر اسلام همگانى است و سپس المنكر آمده كه آنچه حرمتش از نظر اسلامى همگانى است و در حاشيه ضرورى بودن وجوب يا حرمت چيزى اگر آمر و ناهى با شخص مورد امر يا نهى توافق نظر دارند، اينجا هم مورد امر يا نهى است، زيرا «المعروف» و «المنكر» هم آن را نيز در بر دارد.

روى اين اصل اين سه مرحله از مراحل ضرورى و همگانى اسلامى است، و چنانكه گفتيم اگر اختلافى در وجوب يا حرمت باشد نخست با دعوت الى الخير كه اثبات وجوب يا حرمت مورد اختلاف است طرف را قانع و معتقد كند، سپس اين واجب مورد اختلاف «الخير» مى شود و آن حرام مورد اختلاف نيز «المنكر» مى گردد. حتى در صورتى كه شخصى كارى را كه در نظر كل فقيهان واجب است ترك مى كند يا كارى را كه از نظرشان حرام است انجام مى دهد و خود اين شخص فقيه است. آيا مى شود او را در ترك آن و انجام اين مورد امر و نهى قرارد داد؟ اينجا قاعده حمل بر صحت اين است كه شما بدانيد كه اين شخص فقيه كارش مبنى بر صحت است گرچه بر خلاف شهرت يا اجماع با ضرورت فقهى است. و سپس از او با كمال احترام بپرسيد آيا اگر كسى فلان كار را كه همگان واجب مى دانند ترك كند يا كارى را كه همه حرام مى دانند انجام دهد توجيهش چيست؟ در اين صورت او در مقام بيان نظر خويش بر مبناى صحيح خواهد بود. اگر شما را قانع كرد يا هيچ كدام قانع نشديد هرگز زمينه اى براى امر و نهى نيست. و اگر او قانع شد ولى همچنان آن واجب معروف را ترك و حرام منكر را انجام داد، بايستى در اين صورت او را امر و نهى كرد.

ادامه...

روى اين اصل مورد هميشگى و همگانى امر و نهى ضروريات عمومى و كلى اسلامى است كه هرگز قابل اختلاف نمى باشند. زيرا مورد نص كتاب و سنت است مانند وجوب نماز و روزه و حج و حرمت زنا و مانند آن.

پس دعوت الى الخير دو بعد دارد كه در هر دو واجب است.

اول دعوت معرفتى و عملى به واجبات و محرمات قطعى كه هرگز قابل اختلاف نيستند چون موافق نص قرآن يا سنت قطعيه اند كه ناآگاهان را بايستى بدان آگاه و معتقد ساخت كه هم خير عملى است و هم خير عقيدتى.
بعد دوم اگر شما در معرفت قرآنى عميق مى باشيد و مى بينيد كه بيشتر فقهاى اسلام يا تمامى آنها كارى را كه به نص قرآن واجب است يا كار ديگرى كه به نص قرآن حرام است، آن واجب را واجب ندانسته و يا حرام را نيز حرام نمى دانند در اين مورد دعوت الى الخير شامل كل مسلمانان از فقيهان و غير آنان مى باشد كه بايستى بر مبناى نص قرآن مظلوم و مهجور فريادگر بيان اين حقيقت باشند.

ادامه...

كلاً از شرائط امر و نهى بر مبناى "جادلهم بالتى هى احسن" بايستى با بهترين روش دعوت به خير و سپس امر و نهى انجام گردد كه اگر با خشونت انجام شود حرام است. زيرا تأثيرى بعكس دارد يا تأثير ندارد، و اصولاً كسى كه معروف را ترك مى كند يا منكر را انجام مى دهد بيمار است و پزشك شايسته كسى است كه با بيمار در حد امكان ملاطفت و مدارا كند نه آن كه به سر او فرياد بزند. و به ناشايستگى او را معالجه كند.

در حقيقت اين امت پاسدار اجتماع اسلامى پزشكان علمى، عقيدتى اخلاقى، معرفتى و عملى اجتماع هستند، پس دانستن معروف و منكر كافى نيست بلكه به ضميمه اين دانش بايستى با بهترين وجه و نيكوترين برخورد اين سه جريان پاسدارى انجام گردد چنانكه روش معصومان عليهم السلام چنان بوده است كه هرگز حتى با دشمنان اسلام هم خشونتى نداشته اند و بر مبناى آيه (16:125) تنها كسانى كه از روى علم و عناد از احكام اسلامى سرپيچى مى كنند و نسبت به ديگران نيز كارشان زيان آور است، تنها اينان بايستى مورد تأديب قرار گيرند.

همين خود مرحله سوم و آخرين امر به معروف و نهى از منكر است در دو جريان دوران امر بين اهم و مهم، و در اين سه زمينه "يدعون الى الخير و يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر" كلاً واجبات اجتماعى بر واجبات فردى مقدم و اهم دانسته است چنانكه جلوگيرى از محرمات اجتماعى نيز بر محرمات فردى تقدم دارد.

ادامه...

و اينكه گفته مى شود از شرائط وجوب يا جواز امر و نهى امن از ضرر است، اين خود بر خلاف نصوصى قرآنى است

از جمله آيه (31:17) كه ذيل آن صبر و شكيبائى را بر مصائب امر و نهى واجب دانسته و نيز احتمال تأثير هم شرط وجوب نيست چنانك در مورد نهى كنندگان از صيد ماهى روز شنبه مورد تأييد قرار گرفته اند (7:164) كه گروهى از حاضران در اين جريان نهى كنندگان از اين منكر را مذمت كردند كه چرا گروهى را از اين عمل زشت نهى مى كنيد كه مى دانيد در آنها هرگز تأثيرى ندارد، بلكه و خدا آنها را عذاب خواهد كرد؟ در پاسخ گفتند: "معذرة الى ربكم و لعلهم يتقون" نخست براى انجام وظيفه ربانى است گرچه هرگز تأثير نكند و شايد هم برخلاف آنچه گمان برده مى شود تأثير كند.

روى اين اصل امر و نهى در زمينه هاى وجوبش چه ضرر كمتر داشته باشد يا نه، چه تأثير كند يا نه واجب است و تكرارش نيز وجوب دارد كه خود حجت و يا تكرار حجتى است بر تارك معروف و فاعل منكر مگر در موارد استثنايى.

ادامه...

در آخر "اولئك هم المفلحون" اين پاسداران اسلام در جريان پاسداريشان با شرائط شرعى، رستگاركنندگانند و هيچگاه مغلوب نمى شوند گرچه در اين راه در صورت وجوبش كشته شوند كه كشته شدن در راه زنده كردن دين خدا خود زندگى شرافتمندانه اى است و زنده ماندن در ميان تبهكاران و دست به كار دعوت به امر و نهى شان نشدن در حد امكانش خود مرگ است، پس مردگان زيادند و زندگان بسيار كم.

در مورد طلاب: حوزه هاى علميه اسلاميه كه بايستى حقا پاسداران طراز اول اسلام و ابلاغ كننده مطالب وحيانى قرآن مقدس باشند چنانچه تبليغات شان در دعوت به خير و امر به معروف و نهى از منكر بر محور قرآن نباشد برعكس دعوت به شر و امر به منكر و نهى از معروف خواهد بود.
زيرا در روايات منسوب به معصومان و آراء شرعمداران تناقضات بسيار است كه حتى بر خلاف كل موازين نظراتى به عنوان فتوا دارند كه در اين صورت حداقل بايستى دم فرو بندند و هرگز جز آنچه از ضروريات اوليه اسلامى است سخن نگويند.

وَلِلَّـهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ ۚ وَإِلَى اللَّـهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ ﴿١٠٩


و آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است از آنِ خداست،

و [همه‌] كارها به سوى خدا بازگردانده مى‌شود


كُنتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ

وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّـهِ ۗ وَلَوْ آمَنَ أَهْلُ الْكِتَابِ لَكَانَ خَيْرًا لَّهُم ۚ

مِّنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَأَكْثَرُهُمُ الْفَاسِقُونَ ﴿١١٠


شما بهترين امتى هستيد كه براى مردم پديدار شده‌ايد: به كار پسنديده فرمان

مى‌دهيد، و از كار ناپسند بازمى‌داريد، و به خدا ايمان داريد. و اگر اهل كتاب ايمان

آورده بودند قطعاً برايشان بهتر بود؛ برخى از آنان مؤمنند و[لى‌] بيشترشان نافرمانند

لَن يَضُرُّوكُمْ إِلَّا أَذًى ۖ وَإِن يُقَاتِلُوكُمْ يُوَلُّوكُمُ الْأَدْبَارَ ثُمَّ لَا يُنصَرُونَ ﴿١١١


جز آزارى [اندك‌] هرگز به شما زيانى نخواهند رسانيد؛

و اگر با شما بجنگند، به شما پشت نمايند، سپس يارى نيابند

ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ أَيْنَ مَا ثُقِفُوا إِلَّا بِحَبْلٍ مِّنَ اللَّـهِ وَحَبْلٍ مِّنَ النَّاسِ

وَبَاءُوا بِغَضَبٍ مِّنَ اللَّـهِ وَضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الْمَسْكَنَةُ ۚ ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ كَانُوا

يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّـهِ وَيَقْتُلُونَ الْأَنبِيَاءَ بِغَيْرِ حَقٍّ ۚ ذَٰلِكَ بِمَا عَصَوا وَّكَانُوا يَعْتَدُونَ ﴿١١٢


هر كجا يافته شوند، به خوارى دچار شده‌اند -مگر آنكه به پناه امان خدا و

زينهار مردم [روند]- و به خشمى از خدا گرفتار آمدند، و [مُهر] بينوايى بر آنان زده شد.

اين بدان سبب بود كه به آيات خدا كفر مى‌ورزيدند و پيامبران را بناحق مى‌كشتند.

[و نيز] اين [عقوبت‌] به سزاى آن بود كه نافرمانى كردند و از اندازه درمى‌گذرانيدند


لَيْسُوا سَوَاءً ۗ مِّنْ أَهْلِ الْكِتَابِ أُمَّةٌ قَائِمَةٌ يَتْلُونَ آيَاتِ

اللَّـهِ آنَاءَ اللَّيْلِ وَهُمْ يَسْجُدُونَ ﴿١١٣


[ولى همه آنان‌] يكسان نيستند. از ميان اهل كتاب، گروهى درستكردارند

كه آيات الهى را در دل شب مى‌خوانند و سر به سجده مى‌نهند.


يُؤْمِنُونَ بِاللَّـهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ

وَيُسَارِعُونَ فِي الْخَيْرَاتِ وَأُولَـٰئِكَ مِنَ الصَّالِحِينَ ﴿١١٤


به خدا و روز قيامت ايمان دارند؛ و به كار پسنديده فرمان مى‌دهند

و از كار ناپسند باز مى‌دارند؛ و در كارهاى نيك شتاب مى‌كنند، و آنان از شايستگانند

وَمَا يَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ فَلَن يُكْفَرُوهُ ۗ وَاللَّـهُ عَلِيمٌ بِالْمُتَّقِينَ ﴿١١٥


و هر كار نيكى انجام دهند، هرگز در باره آن ناسپاسى نبينند،

و خداوند به [حال‌] تقواپيشگان داناست.


إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا لَن تُغْنِيَ عَنْهُمْ أَمْوَالُهُمْ وَلَا أَوْلَادُهُم

مِّنَ اللَّـهِ شَيْئًا ۖ وَأُولَـٰئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ ۚ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ

﴿١١٦


كسانى كه كفر ورزيدند، هرگز اموالشان و اولادشان

چيزى [از عذاب خدا] را از آنان دفع نخواهد كرد، و آنان اهل آتشند و در آن جاودانه خواهند بود

مَثَلُ مَا يُنفِقُونَ فِي هَـٰذِهِ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا كَمَثَلِ رِيحٍ

فِيهَا صِرٌّ أَصَابَتْ حَرْثَ قَوْمٍ ظَلَمُوا أَنفُسَهُمْ فَأَهْلَكَتْهُ ۚ

وَمَا ظَلَمَهُمُ اللَّـهُ وَلَـٰكِنْ أَنفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ

﴿١١٧


مثَل آنچه [آنان‌] در زندگى اين دنيا [در راه دشمنى با پيامبر] خرج

مى‌كنند، همانند بادى است كه در آن، سرماى سختى است،

كه به كشتزار قومى كه بر خود ستم نموده‌اند بوزد و آن را

تباه سازد؛ و خدا به آنان ستم نكرده، بلكه آنان خود بر خويشتن ستم كرده‌اند


يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا بِطَانَةً مِّن دُونِكُمْ لَا يَأْلُونَكُمْ

خَبَالًا وَدُّوا مَا عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضَاءُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ وَمَا

تُخْفِي صُدُورُهُمْ أَكْبَرُ ۚ قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْآيَاتِ ۖ إِن كُنتُمْ تَعْقِلُونَ

﴿١١٨

اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، از غير خودتان، [دوست و]

همراز مگيريد. [آنان‌] از هيچ نابكارى در حق شما كوتاهى نمى‌ورزند.

آرزو دارند كه در رنج بيفتيد. دشمنى از لحن و سخنشان آشكار

است؛ و آنچه سينه‌هايشان نهان مى‌دارد، بزرگتر است. در حقيقت،

ما نشانه‌ها[ى دشمنى آنان‌] را براى شما بيان كرديم، اگر تعقل كنيد


هَا أَنتُمْ أُولَاءِ تُحِبُّونَهُمْ وَلَا يُحِبُّونَكُمْ وَتُؤْمِنُونَ بِالْكِتَابِ كُلِّهِ

وَإِذَا لَقُوكُمْ قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْا عَضُّوا عَلَيْكُمُ الْأَنَامِلَ مِنَ الْغَيْظِ ۚ

قُلْ مُوتُوا بِغَيْظِكُمْ ۗ إِنَّ اللَّـهَ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ﴿١١٩


هان، شما كسانى هستيد كه آنان را دوست داريد، و [حال آنكه‌]

آنان شما را دوست ندارند، و شما به همه كتابها[ى خدا] ايمان داريد؛

و چون با شما برخورد كنند مى‌گويند: «ايمان آورديم.» و چون

[با هم ]خلوت كنند، از شدت خشم بر شما، سر انگشتان

خود را مى‌گزند. بگو: «به خشم خود بميريد» كه خداوند به راز درون سينه‌ها داناست


إِن تَمْسَسْكُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَإِن تُصِبْكُمْ سَيِّئَةٌ يَفْرَحُوا

بِهَا ۖ وَإِن تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا لَا يَضُرُّكُمْ كَيْدُهُمْ

شَيْئًا ۗ إِنَّ اللَّـهَ بِمَا يَعْمَلُونَ مُحِيطٌ ﴿١٢٠


اگر به شما خوشى رسد آنان را بدحال مى‌كند؛ و اگر به

شما گزندى رسد بدان شاد مى‌شوند؛ و اگر صبر كنيد و

پرهيزگارى نماييد، نيرنگشان هيچ زيانى به شما نمى‌رساند؛

يقيناً خداوند به آنچه مى‌كنند احاطه دارد


وَإِذْ غَدَوْتَ مِنْ أَهْلِكَ تُبَوِّئُ الْمُؤْمِنِينَ مَقَاعِدَ لِلْقِتَالِ ۗ وَاللَّـهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ ﴿١٢١


و [ياد كن‌] زمانى را كه [در جنگ احد] بامدادان از پيش كسانت

بيرون آمدى [تا] مؤمنان را براى جنگيدن، در مواضع

خود جاى دهى، و خداوند، شنواى داناست

وَمَا يَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ فَلَنْ يُكْفَرُوهُ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِالْمُتَّقِينَ 115

و هر كار نيكى انجام دهند، هرگز درباره ى آن ناسپاسى نبينند. و خدا به (حال) تقواپيشگان داناست. 115

آيه 115 ـ "و ما يفعلوا من خير" خيرات آنها را ناچيز و ناديده نگرفته تا جايى كه آنها را از باتقوايان معرفى فرموده است، كه "و اللّه عليم بالمتقين" و آيات ديگرى هم اين حقيقت را تثبيت كرده كه ايمان به خدا و روز رستاخيز و عمل شايسته در هر صورت مورد تقدير است مخصوصا اگر قصورى در مسلمان نشدن در كار باشد و حتى اگر تقصير و بى حالى بدون عناد هم در پى جويى نكردن از اسلام در كار باشد اينان نيز در حاشيه گروه نخستين از اهل نجات اند و تنها معاندين اند كه نجات نخواهند يافت.

إِذْ هَمَّت طَّائِفَتَانِ مِنكُمْ أَن تَفْشَلَا وَاللَّـهُ وَلِيُّهُمَا ۗ

وَعَلَى اللَّـهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ

﴿١٢٢


آن هنگام كه دو گروه از شما بر آن شدند كه سستى

ورزند با آنكه خدا ياورشان بود. و مؤمنان بايد تنها بر خدا توكل كنند


وَلَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّـهُ بِبَدْرٍ وَأَنتُمْ أَذِلَّةٌ ۖ فَاتَّقُوا اللَّـهَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ ﴿١٢٣


و يقيناً خدا شما را در [جنگ‌] بدر -با آنكه ناتوان بوديد-

يارى كرد. پس، از خدا پروا كنيد، باشد كه سپاسگزارى نماييد


إِذْ تَقُولُ لِلْمُؤْمِنِينَ أَلَن يَكْفِيَكُمْ أَن يُمِدَّكُمْ رَبُّكُم

بِثَلَاثَةِ آلَافٍ مِّنَ الْمَلَائِكَةِ مُنزَلِينَ

﴿١٢٤


آنگاه كه به مؤمنان مى‌گفتى: «آيا شما را بس نيست

كه پروردگارتان، شما را با سه هزار فرشته فرودآمده، يارى كند؟»

بَلَىٰ ۚ إِن تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا وَيَأْتُوكُم مِّن فَوْرِهِمْ هَـٰذَا يُمْدِدْكُمْ رَبُّكُم

بِخَمْسَةِ آلَافٍ مِّنَ الْمَلَائِكَةِ مُسَوِّمِينَ

﴿١٢٥


آرى، اگر صبر كنيد و پرهيزگارى نماييد، و با همين جوش

[و خروش‌] بر شما بتازند، همانگاه پروردگارتان شما را

با پنج هزار فرشته نشاندار يارى خواهد كرد


وَمَا جَعَلَهُ اللَّـهُ إِلَّا بُشْرَىٰ لَكُمْ وَلِتَطْمَئِنَّ قُلُوبُكُم بِهِ ۗ وَمَا

النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِندِ اللَّـهِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ

﴿١٢٦


و خدا آن [وعده پيروزى‌] را، جز مژده‌اى براى شما قرار

نداد تا [بدين وسيله شادمان شويد و] دلهاى شما بدان آرامش يابد،

و پيروزى جز از جانب خداوند تواناى حكيم نيست


لِيَقْطَعَ طَرَفًا مِّنَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَوْ يَكْبِتَهُمْ فَيَنقَلِبُوا خَائِبِينَ ﴿١٢٧


تا برخى از كسانى را كه كافر شده‌اند نابود كند

، يا آنان را خوار سازد، تا نوميد بازگردند


لَيْسَ لَكَ مِنَ الْأَمْرِ شَيْءٌ أَوْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ أَوْ يُعَذِّبَهُمْ فَإِنَّهُمْ ظَالِمُونَ ﴿١٢٨


هيچ يك از اين كارها در اختيار تو نيست؛ يا [خدا] بر آنان

مى‌بخشايد، يا عذابشان مى‌كند، زيرا آنان ستمكارند

وَلِلَّـهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ ۚ يَغْفِرُ لِمَن

يَشَاءُ وَيُعَذِّبُ مَن يَشَاءُ ۚ وَاللَّـهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ

﴿١٢٩


و آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است از آنِ خداست.

هر كه را بخواهد مى‌آمرزد، و هر كه را بخواهد

عذاب مى‌كند، و خداوند، آمرزنده مهربان است


يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَأْكُلُوا الرِّبَا أَضْعَافًا

مُّضَاعَفَةً ۖ وَاتَّقُوا اللَّـهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ

﴿١٣٠

اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، ربا را [با سود] چندين

برابر مخوريد، و از خدا پروا كنيد، باشد كه رستگار شويد.

وَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِي أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِينَ ﴿١٣١


و از آتشى كه براى كافران آماده شده است بترسيد

وَأَطِيعُوا اللَّـهَ وَالرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ﴿١٣٢


خدا و رسول را فرمان بريد، باشد كه مشمول رحمت قرار گيريد




وَسَارِعُوا إِلَىٰ مَغْفِرَةٍ مِّن رَّبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ

وَالْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ

﴿١٣٣


و براى نيل به آمرزشى از پروردگار خود، و بهشتى

كه پهنايش [به قدر] آسمانها و زمين است [و]

براى پرهيزگاران آماده شده است، بشتابيد


الَّذِينَ يُنفِقُونَ فِي السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ وَالْكَاظِمِينَ الْغَيْظَ وَالْعَافِينَ

عَنِ النَّاسِ ۗ وَاللَّـهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ

﴿١٣٤


همانان كه در فراخى و تنگى انفاق مى‌كنند؛ و خشم

خود را فرو مى‌برند؛ و از مردم در مى‌گذرند؛

و خداوند نكوكاران را دوست دارد

وَالَّذِينَ إِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنفُسَهُمْ ذَكَرُوا اللَّـهَ

فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَمَن يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا اللَّـهُ وَلَمْ

يُصِرُّوا عَلَىٰ مَا فَعَلُوا وَهُمْ يَعْلَمُونَ

﴿١٣٥


و آنان كه چون كار زشتى كنند، يا بر خود ستم روا دارند،

خدا را به ياد مى‌آورند و براى گناهانشان آمرزش

مى‌خواهند -و چه كسى جز خدا گناهان را مى‌آمرزد؟

و بر آنچه مرتكب شده‌اند، با آنكه مى‌دانند [كه گناه است‌]، پافشارى نمى‌كنند


أُولَـٰئِكَ جَزَاؤُهُم مَّغْفِرَةٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَجَنَّاتٌ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا

الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا ۚ وَنِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِينَ

﴿١٣٦


آنان، پاداششان آمرزشى از جانب پروردگارشان،

و بوستانهايى است كه از زير [درختان‌] آن جويبارها روان است.

جاودانه در آن بمانند، و پاداش اهل عمل چه نيكوست


قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِكُمْ سُنَنٌ فَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ

فَانظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ

﴿١٣٧


قطعاً پيش از شما سنّتهايى [بوده و] سپرى شده است.

پس، در زمين بگرديد و بنگريد كه فرجام تكذيب‌كنندگان چگونه بوده است؟


هَـٰذَا بَيَانٌ لِّلنَّاسِ وَهُدًى وَمَوْعِظَةٌ لِّلْمُتَّقِينَ ﴿١٣٨


اين [قرآن‌] براى مردم، بيانى، و براى پرهيزگاران رهنمود و اندرزى است

وَلَا تَهِنُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَنتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ

﴿١٣٩


و اگر مؤمنيد، سستى مكنيد و غمگين مشويد، كه شما برتريد


إِن يَمْسَسْكُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِّثْلُهُ ۚ

وَتِلْكَ الْأَيَّامُ نُدَاوِلُهَا بَيْنَ النَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّـهُ الَّذِينَ آمَنُوا

وَيَتَّخِذَ مِنكُمْ شُهَدَاءَ ۗ وَاللَّـهُ لَا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ

﴿١٤٠


اگر به شما آسيبى رسيده، آن قوم را نيز آسيبى نظير آن

رسيد؛ و ما اين روزها[ى شكست و پيروزى‌] را ميان

مردم به نوبت مى‌گردانيم [تا آنان پند گيرند] و خداوند

كسانى را كه [واقعاً] ايمان آورده‌اند معلوم بدارد، و از

ميان شما گواهانى بگيرد، و خداوند ستمكاران را دوست نمى‌دارد.



لَيْسَ لَكَ مِنَ الأمْرِ شَيْءٌ أَوْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ أَوْ يُعَذِّبَهُمْ فَإِنَّهُمْ ظَالِمُونَ 128

هيچ يك از كارها(ى خدا) براى تو نيست. يا (خدا) بر آنان برگردد، يا عذابشان كند؛ بى گمان آنان ستمكاراند. 128

آيه 128 ـ "ليس لك من الامر شى"
امورى را كه در اختصاص مقام ربوبيت است كلاً از حضرت محمد صلى الله عليه و آله سلب كرده كه از جلمه آنها برگشت خداست بر گناهكاران يا عذاب كردن آنان كه اين دو در شمار سائر جهات تكوينى ويژه مقام ربوبيت است از حضرتش سلب شده چنانكه امر تشريع هم بر مبناى «شيئ» در اين آيه و نيز نصوصى از آيات ديگر از آن حضرت سلب گشته است،

نتيجتا در اين آيه تكوين ربانى و هر گونه تشريع را كلاّاز غير خدا سلب كرده زيرا اين سلب از حضرت محمد صلى الله عليه و آله كه برترين انبيا و معصومان عالم امكان است به طريق اولى در ديگران تحقق دارد.

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَأْكُلُوا الرِّبَا أَضْعَافًا مُضَاعَفَةً وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ 130

هان اى كسانى كه ايمان آورديد! ربا را (با سود) چندين برابر (اصل مالتان) مخوريد، و از خدا پروا كنيد، شايد (خود و ديگران را) رستگار كنيد. 130

آيه 130 ـ ربا و مفت خوارى را در كل مضاعقاتش منع كرده بدين معنى كه مال ربوى را مجددا به عنون سرمايه رباخوارى قرار ندهيد چنانكه اين جريان در ميان رباخواران و مفت خواران معمول بوده و هست كه منفعت پول يا هر مال مفتى را مجددا مورد ربا و مفت خوارى مجدد قرار مى داده اند كه اين مفت خوارى يك بعدى نيست بلكه داراى ابعادى مضاعف متسلسل و پيوسته يكديگر بوده است، كه در اين آيه از آن به شدت منع شده، و حتى اين كار در آيه (131) به عنوان كفر معرفى كرده و اين منع ويژه منافات با حرمت كلى رباخوارى كه در آيه (2:275) است ندارد،

زيرا «اضعافا مضاعفة» مورد نهى منحصر نيست بلكه نهى از مضاعف است و هيچ گونه منافاتى با نهى از اصل ربا كه شامل مضاعف و غير مضاعف است ندارد، كه سر جمع ربا در كل حرام است و اگر اين گونه مضاعف باشد حرمتش نيز مضاعف است.

وَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِي أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِينَ 131

و از آتشى كه براى كافران آماده شده است بپرهيزيد. 131

آيه 131 ـ طبعا اين كفر، كفرى يك جانبه و عملى است كه در حاشيه كفر همه جانبه عقيدتى و عملى مى باشد، و جايگاه اين كفر عملى همان جايگاه سائر كافرين مى باشد، و چون دَرَكهاى آتشين كفار گوناگون است، همينگونه هم دَرَكهاى آتشين مفتخوران مضاعف بر حسب دركات مختلف رباخوارى شان گوناگون است، كه هفت درك آتش چنانكه مشتمل بر هفت نوع كفار است شامل اينگونه حواشى كفر نيزمى گردد.

وَسَارِعُوا إِلَى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالأرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ 133

و رو سوى مغفرت و پوششى از پروردگارتان و بهشتى كه وسعتش آسمان ها و زمين است (و) براى پرهيزگاران آماده شده، شتابان (از يكديگر) پيشى جوييد. 133

آيه 133 ـ اين بهشتى كه به پهناى آسمانها و زمين است. چنانكه در آيه 21 سوره 57 نيز آمده طبعا در ميان خود اين آسمانها و زمين نيست

زيرا در اين صورت جهنم ديگر جائى نخواهد داشت، بلكه بر حسب آيه 53: 14 و 15 اين بهشت پهناور بر روى بلندترين جو آسمانها و زمين به ضخامت و محيطى به اندازه تمامى آسمانها و زمين است،

روى اين اصل خود آسمان و زمين جايگاه جهنم اند به هر وسعتى كه خدا مى داند،
و ضخامت آسمان هفتم دو بعدى است. بعد فروتر مربوط به كل آفريدگانى كه در كل آسمانها وجود دارند، و بعد فراتر كه سدرة المنتهى است يعنى مرحله پايانى آفريدگان آسمانى ربانى است.
طبعا ضخامتش به اندازه اى است كه برابر با كل شش آسمان و ضخامت فروتر آسمان هفتم است، و بر مبناى آيه (42:29) دركل آسمانها و در زمينها جنبنده گانى به گونه پراكنده وجود دارند ولكن در بعد آسمانى جنت المأوى احدى در عالم تكليف و پس از آن در برزخ و پس از آن در قيامت و انهدام جهان وجود ندارد، و آغاز ورود بهشتيان هنگام بر پا خاستن قيامت حساب و پاداش مى باشد.

بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
سلام بر تمامی خوانندگان محترم

آنچه بنده از تفاسیر آیات قرآن مجید نقل میکنم از تفسیر فارسی و 5 جلدی ترجمان فرقان نوشته علامه مجاهد مرحوم آیت الله دکتر محمد صادقی تهرانی رضوان الله تعالی علیه است که در سایت علوم قرآن موجود است

با تشکر و آرزوی موفقیت و التماس دعا

هَذَا بَيَانٌ لِلنَّاسِ وَهُدًى وَمَوْعِظَةٌ لِلْمُتَّقِينَ 138

اين (قرآن) بيانى است (وحيانى) براى مردمان و رهنمون و اندرزى است براى پرهيزگاران. 138

آيه 138 ـ "هذا بيان للناس" قرآن را به عنوان بيان و روشنگرى بى مانند معرفى كرده است، و روى اين اصل "هدى و موعظة للمتقين" مى باشد كه هدايت و موعظتش همگام و در پى بيان قرآن است،

اين آيه داراى دو بعد است، نخست طبع هدايت و روشنگريش براى كل مكلفان، كه در ميان آنان الناس به ميان آمده اند، چه آن را بپذيرند يا نپذيرند.

بعد دوم هدى و موعظة كه ويژه پرهيزگاران است آن هم چنانكه در اول سوره بقره ياد شد شامل دو دسته مى باشد دسته اول تقوى پيشگان كه آماده تحقق تقوى در پرتو قرآن اند يعنى گمراهانى كه در زمينه گمراهى جوينده و پوينده حقيقت اند، يا دست كم با حقيقت معارضه اى ندارند و اگر حقيقت براى آنها به گونه قانع كننده بيان شود آن را مى پذيرند. دسته دوم متقيان فعلى هستند كه گام اول را برداشته اند يعنى قرآن را گوياى روشن هدايتگر مكلفان دانسته اند، و سپس با پويشها و كوششهاى خود بر تقواهاى علمى، عقيدتى اخلاقى و عملى خود چه فردى و چه اجتماعيش كوشا هستند.

و اين سخن كه اصولاً مطلقات و عموماتى مى توانند مورد تمسك باشند كه گوينده در زمينه آنها در مقام بيان باشد نسبت به قرآن مستثنى است
زيرا "هذا بيان للناس" آن هم ـ ناس نه فقط پيامبر و ائمه و شرعمداران دين بلكه اين بيان در دسترس كل مكلفان جهان هست و بسى شگفت انگيز است كه اين بيان للناس در انديشه برخى از شرعمداران ظنى الدلاله يا بيانش در انحصار معصومان باشد.

أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَلَمَّا يَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِينَ جَاهَدُوا مِنْكُمْ وَيَعْلَمَ الصَّابِرِينَ 142

يا پنداشتيد كه داخل بهشت مى شويد، حال آنكه هنوز خدا كسانى را از شما كه جهاد كردند. و (نيز) شكيبايان شما را نشان نگذارده است. 142

آيه 142 ـ "و لما يعلم" ـ مانند آيه (140) ـ از عِلم نيست تا خدا را پس از جهل به انتظار علم معرفى كند بلكه از عَلْم به معنى علامت نهادن است

زيرا گذشته از آنكه از نظر معنى خدا به هر چيز داناست از نظر ادبيات لفظى نيز عِلم به اصطلاح دو مفعول گير است ولى عَلم تنها يك مفعولى و در اينجا نيز يك مفعولى است كه "الذين جاهدو" مفعول "يعلم اللّه " و «الصابرين» هم مفعول «يعلم» مى باشد كه هر دو از عَلْم به معناى نشانه گذارى است.

وَلِيُمَحِّصَ اللَّـهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَيَمْحَقَ الْكَافِرِينَ

﴿١٤١


و تا خدا كسانى را كه ايمان آورده‌اند خالص گرداند

و كافران را [به تدريج‌] نابود سازد

أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَلَمَّا يَعْلَمِ اللَّـهُ

الَّذِينَ جَاهَدُوا مِنكُمْ وَيَعْلَمَ الصَّابِرِينَ

﴿١٤٢


آيا پنداشتيد كه داخل بهشت مى‌شويد، بى‌آنكه

خداوند جهادگران و شكيبايان شما را معلوم بدارد؟


وَلَقَدْ كُنتُمْ تَمَنَّوْنَ الْمَوْتَ مِن قَبْلِ أَن تَلْقَوْهُ فَقَدْ رَأَيْتُمُوهُ وَأَنتُمْ تَنظُرُونَ ﴿١٤٣


و شما مرگ را پيش از آنكه با آن روبرو شويد، سخت آرزو

مى‌كرديد؛ پس، آن را ديديد و [همچنان‌] نگاه مى‌كرديد


وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ ۚ أَفَإِن

مَّاتَ أَوْ قُتِلَ انقَلَبْتُمْ عَلَىٰ أَعْقَابِكُمْ ۚ وَمَن يَنقَلِبْ

عَلَىٰ عَقِبَيْهِ فَلَن يَضُرَّ اللَّـهَ شَيْئًا ۗ وَسَيَجْزِي اللَّـهُ الشَّاكِرِينَ

﴿١٤٤


و محمد، جز فرستاده‌اى كه پيش از او [هم‌] پيامبرانى

[آمده و] گذشتند، نيست. آيا اگر او بميرد يا كشته شود، از عقيده

خود برمى‌گرديد؟ و هر كس از عقيده خود بازگردد، هرگز هيچ

زيانى به خدا نمى‌رساند، و به زودى خداوند سپاسگزاران را پاداش مى‌دهد


وَمَا كَانَ لِنَفْسٍ أَن تَمُوتَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّـهِ كِتَابًا مُّؤَجَّلًا ۗ وَمَن

يُرِدْ ثَوَابَ الدُّنْيَا نُؤْتِهِ مِنْهَا وَمَن يُرِدْ ثَوَابَ الْآخِرَةِ

نُؤْتِهِ مِنْهَا ۚ وَسَنَجْزِي الشَّاكِرِينَ

﴿١٤٥


و هيچ نفسى جز به فرمان خدا نميرد. [خداوند، مرگ را]

به عنوان سرنوشتى معين [مقرر كرده است‌]. و هر كه

پاداش اين دنيا را بخواهد به او از آن مى‌دهيم؛ و هر كه

پاداش آن سراى را بخواهد از آن به او مى‌دهيم، و به

زودى سپاسگزاران را پاداش خواهيم داد

وَكَأَيِّن مِّن نَّبِيٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ فَمَا وَهَنُوا لِمَا

أَصَابَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّـهِ وَمَا ضَعُفُوا وَمَا

اسْتَكَانُوا ۗ وَاللَّـهُ يُحِبُّ الصَّابِرِينَ

﴿١٤٦


و چه بسيار پيامبرانى كه همراه او توده‌هاى انبوه، كارزار

كردند؛ و در برابر آنچه در راه خدا بديشان رسيد، سستى

نورزيدند و ناتوان نشدند؛ و تسليم [دشمن‌] نگرديدند،

و خداوند، شكيبايان را دوست دارد

وَمَا كَانَ قَوْلَهُمْ إِلَّا أَن قَالُوا رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَإِسْرَافَنَا

فِي أَمْرِنَا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ

﴿١٤٧


و سخن آنان جز اين نبود كه گفتند: «پروردگارا، گناهان ما و

زياده‌روى ما، در كارمان را بر ما ببخش، و گامهاى

ما را استوار دار، و ما را بر گروه كافران يارى ده.»


فَآتَاهُمُ اللَّـهُ ثَوَابَ الدُّنْيَا وَحُسْنَ ثَوَابِ الْآخِرَةِ ۗ وَاللَّـهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ ﴿١٤٨


پس خداوند، پاداش اين دنيا، و پاداش نيك آخرت را

به آنان عطا كرد، و خداوند نيكوكاران را دوست دارد




وَمَا مُحَمَّدٌ إِلا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ وَمَنْ يَنْقَلِبْ عَلَى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئًا وَسَيَجْزِي اللَّهُ الشَّاكِرِينَ 144

و محمد، جز فرستاده اى (ربانى) - كه پيش از او (هم) فرستادگانى آمده اند - نيست. پس آيا اگر او بميرد يا كشته شود، بر گذشته هايتان باز مى گرديد؟ و هر كس بر گذشته ى (نابسامان) خود باز گردد، هرگز هيچ زيانى به خدا نمى رساند، و به زودى خدا سپاسگزاران را پاداش مى دهد. 144

آيه 144 ـ "من قبله الرسل" در اين آيه مانند ده ها آيه ديگر دليل است بر آنكه حضرتش خاتم رسولان است چنانكه آيه خاتم النبيين حضرتش را خاتم رسولان برجسته و ممتاز قرار داده و بر مبناى اين دو آيه و آياتى ديگر كل رسالتها و نبوتهاى ربانى قبل از رسول خاتم پايان يافته است زيرا «الرسل» به اصطلاح جمع محلى به «ال» است كه خود دليل بر استغراق است و شامل كل رسولانى مى باشد كه قبل از اين رسول آخرين آمده اند.

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِن تُطِيعُوا الَّذِينَ كَفَرُوا يَرُدُّوكُمْ

عَلَىٰ أَعْقَابِكُمْ فَتَنقَلِبُوا خَاسِرِينَ

﴿١٤٩


اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، اگر از كسانى كه كفر ورزيده‌اند

اطاعت كنيد، شما را از عقيده‌تان بازمى‌گردانند و زيانكار خواهيد گشت

بَلِ اللَّـهُ مَوْلَاكُمْ ۖ وَهُوَ خَيْرُ النَّاصِرِينَ ﴿١٥٠


آرى، خدا مولاى شماست، و او بهترين يارى‌دهندگان است

سَنُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُوا الرُّعْبَ بِمَا أَشْرَكُوا بِاللَّـهِ

مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَانًا ۖ وَمَأْوَاهُمُ النَّارُ ۚ وَبِئْسَ مَثْوَى الظَّالِمِينَ

﴿١٥١


به زودى در دلهاى كسانى كه كفر ورزيده‌اند بيم خواهيم افكند،

زيرا چيزى را با خدا شريك گردانيده‌اند كه بر [حقانيت‌] آن،

[خدا] دليلى نازل نكرده است. و جايگاهشان آتش است، و جايگاه ستمگران چه بد است


وَلَقَدْ صَدَقَكُمُ اللَّـهُ وَعْدَهُ إِذْ تَحُسُّونَهُم بِإِذْنِهِ ۖ حَتَّىٰ إِذَا فَشِلْتُمْ

وَتَنَازَعْتُمْ فِي الْأَمْرِ وَعَصَيْتُم مِّن بَعْدِ مَا أَرَاكُم مَّا تُحِبُّونَ ۚ

مِنكُم مَّن يُرِيدُ الدُّنْيَا وَمِنكُم مَّن يُرِيدُ الْآخِرَةَ ۚ ثُمَّ صَرَفَكُمْ

عَنْهُمْ لِيَبْتَلِيَكُمْ ۖ وَلَقَدْ عَفَا عَنكُمْ ۗ وَاللَّـهُ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ

﴿١٥٢



و [در نبرد اُحد] قطعاً خدا وعده خود را با شما راست گردانيد:

آنگاه كه به فرمان او، آنان را مى‌كشتيد، تا آنكه سست شديد

و در كار [جنگ و بر سر تقسيم غنايم‌] با يكديگر به نزاع پرداختيد؛

و پس از آنكه آنچه را دوست داشتيد [يعنى غنايم را ]به شما

نشان داد، نافرمانى نموديد. برخى از شما دنيا را و برخى

از شما آخرت را مى‌خواهد. سپس براى آنكه شما را بيازمايد،

از [تعقيب‌] آنان منصرفتان كرد و از شما درگذشت،

و خدا نسبت به مؤمنان، با تفضل است

إِذْ تُصْعِدُونَ وَلَا تَلْوُونَ عَلَىٰ أَحَدٍ وَالرَّسُولُ يَدْعُوكُمْ فِي

أُخْرَاكُمْ فَأَثَابَكُمْ غَمًّا بِغَمٍّ لِّكَيْلَا تَحْزَنُوا عَلَىٰ مَا

فَاتَكُمْ وَلَا مَا أَصَابَكُمْ ۗ وَاللَّـهُ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ

﴿١٥٣

[ياد كنيد] هنگامى را كه در حال گريز [از كوه‌] بالا مى‌رفتيد

و به هيچ كس توجه نمى‌كرديد؛ و پيامبر، شما را از پشت

سرتان فرا مى‌خواند. پس [خداوند] به سزاى [اين بى‌انضباطى‌]

غمى بر غمتان [افزود]، تا سرانجام بر آنچه از كف داده‌ايد

و براى آنچه به شما رسيده است اندوهگين نشويد، و خداوند از آنچه مى‌كنيد آگاه است




ثُمَّ أَنزَلَ عَلَيْكُم مِّن بَعْدِ الْغَمِّ أَمَنَةً نُّعَاسًا يَغْشَىٰ طَائِفَةً

مِّنكُمْ ۖ وَطَائِفَةٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنفُسُهُمْ يَظُنُّونَ بِاللَّـهِ غَيْرَ الْحَقِّ

ظَنَّ الْجَاهِلِيَّةِ ۖ يَقُولُونَ هَل لَّنَا مِنَ الْأَمْرِ مِن شَيْءٍ ۗ قُلْ إِنَّ

الْأَمْرَ كُلَّهُ لِلَّـهِ ۗ يُخْفُونَ فِي أَنفُسِهِم مَّا لَا يُبْدُونَ لَكَ ۖ يَقُولُونَ

لَوْ كَانَ لَنَا مِنَ الْأَمْرِ شَيْءٌ مَّا قُتِلْنَا هَاهُنَا ۗ قُل لَّوْ كُنتُمْ فِي

بُيُوتِكُمْ لَبَرَزَ الَّذِينَ كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقَتْلُ إِلَىٰ مَضَاجِعِهِمْ ۖ وَلِيَبْتَلِيَ

اللَّـهُ مَا فِي صُدُورِكُمْ وَلِيُمَحِّصَ مَا فِي قُلُوبِكُمْ ۗ

وَاللَّـهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ

﴿١٥٤


سپس [خداوند] بعد از آن اندوه، آرامشى [به صورت‌] خواب سبكى

، بر شما فرو فرستاد، كه گروهى از شما را فرا گرفت،

و گروهى [تنها] در فكر جان خود بودند؛ و در باره خدا،

گمانهاى ناروا، همچون گمانهاى [دوران‌] جاهليت مى‌بردند.

مى‌گفتند: «آيا ما را در اين كار اختيارى هست؟» بگو:

«سررشته كارها [شكست يا پيروزى‌]، يكسر به دست خداست.»

آنان چيزى را در دلهايشان پوشيده مى‌داشتند، كه براى

تو آشكار نمى‌كردند. مى‌گفتند: «اگر ما را در اين

كار اختيارى بود، [و وعده پيامبر واقعيت داشت،] در

اينجا كشته نمى‌شديم.» بگو: «اگر شما در خانه‌هاى

خود هم بوديد، كسانى كه كشته شدن بر آنان

نوشته شده، قطعاً [با پاى خود] به سوى قتلگاه هاى

خويش مى‌رفتند. و [اينها ] براى اين است كه خداوند،

آنچه را در دلهاى شماست، [در عمل‌] بيازمايد؛

و آنچه را در قلبهاى شماست، پاك گرداند؛ و خدا به راز سينه‌ها آگاه است


إِنَّ الَّذِينَ تَوَلَّوْا مِنكُمْ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ

الشَّيْطَانُ بِبَعْضِ مَا كَسَبُوا ۖ وَلَقَدْ عَفَا اللَّـهُ عَنْهُمْ ۗ إِنَّ اللَّـهَ غَفُورٌ حَلِيمٌ

﴿١٥٥


روزى كه دو گروه [در اُحد] با هم روياروى شدند، كسانى

كه از ميان شما [به دشمن‌] پشت كردند، در حقيقت جز

اين نبود كه به سبب پاره‌اى از آنچه [از گناه‌] حاصل كرده بودند،

شيطان آنان را بلغزانيد. و قطعاً خدا از ايشان درگذشت؛ زيرا خدا آمرزگار بردبار است

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ كَفَرُوا وَقَالُوا لِإِخْوَانِهِمْ

إِذَا ضَرَبُوا فِي الْأَرْضِ أَوْ كَانُوا غُزًّى لَّوْ كَانُوا عِندَنَا مَا

مَاتُوا وَمَا قُتِلُوا لِيَجْعَلَ اللَّـهُ ذَٰلِكَ حَسْرَةً فِي قُلُوبِهِمْ ۗ

وَاللَّـهُ يُحْيِي وَيُمِيتُ ۗ وَاللَّـهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ

﴿١٥٦


اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، همچون كسانى نباشيد كه كفر

ورزيدند؛ و به برادرانشان - هنگامى كه به سفر رفته

[و در سفر مردند] و يا جهادگر شدند [و كشته شدند]، گفتند:

«اگر نزد ما [مانده‌] بودند، نمى‌مردند و كشته نمى‌شدند.»

[شما چنين سخنانى مگوييد] تا خدا آن را در دلهايشان حسرتى

قرار دهد. و خدا[ست كه‌] زنده مى‌كند و مى‌ميراند،

و خدا[ست كه‌] به آنچه مى‌كنيد بيناست


وَلَئِن قُتِلْتُمْ فِي سَبِيلِ اللَّـهِ أَوْ مُتُّمْ لَمَغْفِرَةٌ

مِّنَ اللَّـهِ وَرَحْمَةٌ خَيْرٌ مِّمَّا يَجْمَعُونَ

﴿١٥٧


و اگر در راه خدا كشته شويد يا بميريد، قطعاً آمرزش خدا

و رحمت او از [همه‌] آنچه [آنان‌] جمع مى‌كنند بهتر است

.


وَلَئِن مُّتُّمْ أَوْ قُتِلْتُمْ لَإِلَى اللَّـهِ تُحْشَرُونَ

﴿١٥٨


و اگر [در راه جهاد] بميريد يا كشته شويد،

قطعاً به سوى خدا گردآورده خواهيد شد

فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللَّـهِ لِنتَ لَهُمْ ۖ وَلَوْ كُنتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ

لَانفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ ۖ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ

فِي الْأَمْرِ ۖ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّـهِ ۚ إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ

﴿١٥٩


پس به [بركت‌] رحمت الهى، با آنان نرمخو [و پُرمِهر] شدى،

و اگر تندخو و سختدل بودى قطعاً از پيرامون تو پراكنده مى‌شدند.

پس، از آنان درگذر و برايشان آمرزش بخواه، و در كار[ها] با آنان

مشورت كن، و چون تصميم گرفتى بر خدا توكل كن، زيرا

خداوند توكل‌كنندگان را دوست مى‌دارد

إِن يَنصُرْكُمُ اللَّـهُ فَلَا غَالِبَ لَكُمْ ۖ وَإِن يَخْذُلْكُمْ فَمَن

ذَا الَّذِي يَنصُرُكُم مِّن بَعْدِهِ ۗ وَعَلَى اللَّـهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ

﴿١٦٠


اگر خدا شما را يارى كند، هيچ كس بر شما غالب نخواهد شد؛

و اگر دست از يارى شما بردارد، چه كسى بعد از او شما را

يارى خواهد كرد؟ و مؤمنان بايد تنها بر خدا توكل كنند

وَمَا كَانَ لِنَبِيٍّ أَن يَغُلَّ ۚ وَمَن يَغْلُلْ يَأْتِ بِمَا غَلَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ۚ

ثُمَّ تُوَفَّىٰ كُلُّ نَفْسٍ مَّا كَسَبَتْ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ

﴿١٦١


و هيچ پيامبرى را نسزد كه خيانت ورزد، و هر كس خيانت

ورزد، روز قيامت با آنچه در آن خيانت كرده بيايد؛ آنگاه به

هر كس [پاداش‌] آنچه كسب كرده، به تمامى داده مى‌شود، و بر آنان ستم نرود


أَفَمَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَ اللَّـهِ كَمَن بَاءَ بِسَخَطٍ مِّنَ اللَّـهِ

وَمَأْوَاهُ جَهَنَّمُ ۚ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ

﴿١٦٢


آيا كسى كه خشنودى خدا را پيروى مى‌كند، چون كسى

است كه به خشمى از خدا دچار گرديده و جايگاهش

جهنم است؟ و چه بد بازگشتگاهى است


هُمْ دَرَجَاتٌ عِندَ اللَّـهِ ۗ وَاللَّـهُ بَصِيرٌ بِمَا يَعْمَلُونَ ﴿١٦٣


[هر يك از] ايشان را نزد خداوند درجاتى است، و خدا به

آنچه مى‌كنند بيناست

لَقَدْ مَنَّ اللَّـهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِّنْ

أَنفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ

وَالْحِكْمَةَ وَإِن كَانُوا مِن قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ

﴿١٦٤


به يقين، خدا بر مؤمنان منت نهاد [كه‌] پيامبرى از خودشان

در ميان آنان برانگيخت، تا آيات خود را بر ايشان بخواند و پاكشان

گرداند و كتاب و حكمت به آنان بياموزد، قطعاً پيش از

آن در گمراهى آشكارى بودند

أَوَلَمَّا أَصَابَتْكُم مُّصِيبَةٌ قَدْ أَصَبْتُم مِّثْلَيْهَا قُلْتُمْ أَنَّىٰ هَـٰذَا ۖ

قُلْ هُوَ مِنْ عِندِ أَنفُسِكُمْ ۗ إِنَّ اللَّـهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ

﴿١٦٥


آيا چون به شما [در نبرد اُحد] مصيبتى رسيد -[با آنكه در

نبرد بدر] دو برابرش را [به دشمنان خود] رسانديد- گفتيد:

«اين [مصيبت‌] از كجا [به ما رسيد]؟» بگو: «آن از خود شما

[و ناشى از بى‌انضباطى خودتان‌] است.» آرى!

خدا به هر چيزى تواناست

.




وَمَا أَصَابَكُمْ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ فَبِإِذْنِ اللَّـهِ وَلِيَعْلَمَ الْمُؤْمِنِينَ
﴿١٦٦


و روزى كه [در اُحد] آن دو گروه با هم برخورد كردند،

آنچه به شما رسيد به اذن خدا بود [تا شما را بيازمايد] و مؤمنان را معلوم بدارد

وَلِيَعْلَمَ الَّذِينَ نَافَقُوا ۚ وَقِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا قَاتِلُوا فِي سَبِيلِ

اللَّـهِ أَوِ ادْفَعُوا ۖ قَالُوا لَوْ نَعْلَمُ قِتَالًا لَّاتَّبَعْنَاكُمْ ۗ هُمْ لِلْكُفْرِ

يَوْمَئِذٍ أَقْرَبُ مِنْهُمْ لِلْإِيمَانِ ۚ يَقُولُونَ بِأَفْوَاهِهِم مَّا لَيْسَ

فِي قُلُوبِهِمْ ۗ وَاللَّـهُ أَعْلَمُ بِمَا يَكْتُمُونَ

﴿١٦٧


همچنين كسانى را كه دو رويى نمودند [نيز] معلوم بدارد.

و به ايشان گفته شد: «بياييد در راه خدا بجنگيد يا دفاع كنيد.»

گفتند: «اگر جنگيدن مى‌دانستيم مسلماً از شما پيروى مى‌كرديم.»

آن روز، آنان به كفر نزديكتر بودند تا به ايمان. به زبان

خويش چيزى مى‌گفتند كه در دلهايشان نبود، و

خدا به آنچه مى‌نهفتند داناتر است

الَّذِينَ قَالُوا لِإِخْوَانِهِمْ وَقَعَدُوا لَوْ أَطَاعُونَا مَا قُتِلُوا ۗ قُلْ

فَادْرَءُوا عَنْ أَنفُسِكُمُ الْمَوْتَ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ

﴿١٦٨


همان كسانى كه [خود در خانه‌] نشستند و در باره دوستان

خود گفتند: «اگر از ما پيروى مى‌كردند كشته نمى‌شدند.»

بگو: «اگر راست مى‌گوييد مرگ را از خودتان دور كنيد.»

وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّـهِ أَمْوَاتًا ۚ بَلْ أَحْيَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ ﴿١٦٩


هرگز كسانى را كه در راه خدا كشته شده‌اند، مرده مپندار،

بلكه زنده‌اند كه نزد پروردگارشان روزى داده مى‌شوند


فَرِحِينَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّـهُ مِن فَضْلِهِ وَيَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ

لَمْ يَلْحَقُوا بِهِم مِّنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ

﴿١٧٠


به آنچه خدا از فضل خود به آنان داده است شادمانند،

و براى كسانى كه از پى ايشانند و هنوز به آنان نپيوسته‌اند

شادى مى‌كنند كه نه بيمى بر ايشان است و نه اندوهگين مى‌شوند

يَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِّنَ اللَّـهِ وَفَضْلٍ وَأَنَّ اللَّـهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنِينَ ﴿١٧١


بر نعمت و فضل خدا و اينكه خداوند پاداش مؤمنان را

تباه نمى‌گرداند، شادى مى‌كنند

الَّذِينَ اسْتَجَابُوا لِلَّـهِ وَالرَّسُولِ مِن بَعْدِ مَا أَصَابَهُمُ

الْقَرْحُ ۚ لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَاتَّقَوْا أَجْرٌ عَظِيمٌ

﴿١٧٢


كسانى كه [در نبرد اُحد] پس از آنكه زخم برداشته

بودند، دعوت خدا و پيامبر [او] را اجابت كردند، براى كسانى

از آنان كه نيكى و پرهيزگارى كردند پاداشى بزرگ است

الَّذِينَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ

فَزَادَهُمْ إِيمَانًا وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّـهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ

﴿١٧٣


همان كسانى كه [برخى از] مردم به ايشان گفتند:

«مردمان براى [جنگ با] شما گرد آمده‌اند؛ پس، از آن بترسيد.»

و[لى اين سخن‌] بر ايمانشان افزود و گفتند:

«خدا ما را بس است و نيكو حمايتگرى است.»

فَانقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِّنَ اللَّـهِ وَفَضْلٍ لَّمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ

وَاتَّبَعُوا رِضْوَانَ اللَّـهِ ۗ وَاللَّـهُ ذُو فَضْلٍ عَظِيمٍ

﴿١٧٤

پس با نعمت و بخششى از جانب خدا، [از ميدان نبرد] بازگشتند،

در حالى كه هيچ آسيبى به آنان نرسيده بود، و همچنان خشنودى

خدا را پيروى كردند، و خداوند داراى بخششى عظيم است

إِنَّمَا ذَٰلِكُمُ الشَّيْطَانُ يُخَوِّفُ أَوْلِيَاءَهُ فَلَا تَخَافُوهُمْ وَخَافُونِ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ ﴿١٧٥


در واقع، اين شيطان است كه دوستانش را مى‌ترساند؛

پس اگر مؤمنيد از آنان مترسيد و از من بترسيد

وَلَا يَحْزُنكَ الَّذِينَ يُسَارِعُونَ فِي الْكُفْرِ ۚ إِنَّهُمْ لَن يَضُرُّوا

اللَّـهَ شَيْئًا ۗ يُرِيدُ اللَّـهُ أَلَّا يَجْعَلَ لَهُمْ حَظًّا فِي الْآخِرَةِ ۖ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ ﴿١٧٦


و كسانى كه در كفر مى‌كوشند، تو را اندوهگين نسازند

؛ كه آنان هرگز به خدا هيچ زيانى نمى‌رسانند. خداوند

مى‌خواهد در آخرت براى آنان بهره‌اى قرار ندهد،

و براى ايشان عذابى بزرگ است

إِنَّ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الْكُفْرَ بِالْإِيمَانِ لَن يَضُرُّوا اللَّـهَ شَيْئًا وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ ﴿١٧٧


در حقيقت، كسانى كه كفر را به [بهاى‌] ايمان خريدند،

هرگز به خداوند هيچ زيانى نخواهند رسانيد، و براى آنان عذابى دردناك است


وَلَا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِّأَنفُسِهِمْ ۚ إِنَّمَا

نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدَادُوا إِثْمًا ۚ وَلَهُمْ عَذَابٌ مُّهِينٌ ﴿١٧٨


و البته نبايد كسانى كه كافر شده‌اند تصور كنند اينكه به

ايشان مهلت مى‌دهيم براى آنان نيكوست؛ ما فقط به ايشان

مهلت مى‌دهيم تا بر گناه [خود] بيفزايند، و [آنگاه‌] عذابى خفت‌آور خواهند داشت


مَّا كَانَ اللَّـهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَىٰ مَا أَنتُمْ عَلَيْهِ حَتَّىٰ يَمِيزَ

الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ ۗ وَمَا كَانَ اللَّـهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ

وَلَـٰكِنَّ اللَّـهَ يَجْتَبِي مِن رُّسُلِهِ مَن يَشَاءُ ۖ فَآمِنُوا بِاللَّـهِ

وَرُسُلِهِ ۚ وَإِن تُؤْمِنُوا وَتَتَّقُوا فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظِيمٌ ﴿١٧٩


خدا بر آن نيست كه مؤمنان را به اين [حالى‌] كه شما بر

آن هستيد، واگذارد، تا آنكه پليد را از پاك جدا كند. و خدا بر آن نيست

كه شما را از غيب آگاه گرداند، ولى خدا از ميان فرستادگانش

هر كه را بخواهد برمى‌گزيند. پس، به خدا و پيامبرانش

ايمان بياوريد؛ و اگر بگرويد و پرهيزگارى كنيد، براى شما پاداشى بزرگ خواهد بود


وَلَا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ يَبْخَلُونَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّـهُ مِن فَضْلِهِ

هُوَ خَيْرًا لَّهُم ۖ بَلْ هُوَ شَرٌّ لَّهُمْ ۖ سَيُطَوَّقُونَ مَا بَخِلُوا بِهِ

يَوْمَ الْقِيَامَةِ ۗ وَلِلَّـهِ مِيرَاثُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۗ وَاللَّـهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ ﴿١٨٠


و كسانى كه به آنچه خدا از فضل خود به آنان عطا كرده،

بخل مى‌ورزند، هرگز تصور نكنند كه آن [بخل‌] براى آنان خوب

است، بلكه برايشان بد است. به زودى آنچه كه به آن بخل

ورزيده‌اند، روز قيامت طوق گردنشان مى‌شود. ميراث آسمانها

و زمين از آنِ خداست، و خدا به آنچه مى‌كنيد آگاه است



لَّقَدْ سَمِعَ اللَّـهُ قَوْلَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّـهَ فَقِيرٌ وَنَحْنُ

أَغْنِيَاءُ ۘ سَنَكْتُبُ مَا قَالُوا وَقَتْلَهُمُ الْأَنبِيَاءَ بِغَيْرِ حَقٍّ

وَنَقُولُ ذُوقُوا عَذَابَ الْحَرِيقِ

﴿١٨١


مسلماً خداوند، سخن كسانى را كه گفتند: «خدا نيازمند

است و ما توانگريم »، شنيد. به زودى آنچه را گفتند،

و بناحق كشتنِ آنان پيامبران را، خواهيم نوشت

و خواهيم گفت: «بچشيد عذاب سوزان را.»


ذَٰلِكَ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيكُمْ وَأَنَّ اللَّـهَ لَيْسَ بِظَلَّامٍ لِّلْعَبِيدِ ﴿١٨٢


اين [عقوبت‌] به خاطر كار و كردار پيشين شماست،

[و گر نه‌] خداوند هرگز نسبت به بندگان [خود] بيدادگر نيست


الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّـهَ عَهِدَ إِلَيْنَا أَلَّا نُؤْمِنَ لِرَسُولٍ حَتَّىٰ يَأْتِيَنَا

بِقُرْبَانٍ تَأْكُلُهُ النَّارُ ۗ قُلْ قَدْ جَاءَكُمْ رُسُلٌ مِّن قَبْلِي بِالْبَيِّنَاتِ

وَبِالَّذِي قُلْتُمْ فَلِمَ قَتَلْتُمُوهُمْ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ

﴿١٨٣


همانان كه گفتند: «خدا با ما پيمان بسته كه به هيچ

پيامبرى ايمان نياوريم تا براى ما قربانيى بياورد كه آتش

[آسمانى‌] آن را [به نشانه قبول‌] بسوزاند.» بگو:

«قطعاً پيش از من، پيامبرانى بودند كه دلايل آشكار را با

آنچه گفتيد، براى شما آوردند. اگر راست مى گوييد،

پس چرا آنان را كشتيد؟»

فَإِن كَذَّبُوكَ فَقَدْ كُذِّبَ رُسُلٌ مِّن قَبْلِكَ جَاءُوا

بِالْبَيِّنَاتِ وَالزُّبُرِ وَالْكِتَابِ الْمُنِيرِ

﴿١٨٤


پس اگر تو را تكذيب كردند، بدان كه پيامبرانى [هم‌]

كه پيش از تو، دلايل روشن و نوشته‌ها و كتاب

روشن آورده بودند، تكذيب شدند

كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ ۗ وَإِنَّمَا تُوَفَّوْنَ أُجُورَكُمْ يَوْمَ

الْقِيَامَةِ ۖ فَمَن زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَأُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فَازَ ۗ

وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ

﴿١٨٥


هر جاندارى چشنده [طعم‌] مرگ است، و همانا

روز رستاخيز پاداشهايتان به طور كامل به شما داده مى‌شود.

پس هر كه را از آتش به دور دارند و در بهشت درآورند

قطعاً كامياب شده است؛ و زندگى دنيا جز مايه فريب نيست


لَتُبْلَوُنَّ فِي أَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ وَلَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذِينَ

أُوتُوا الْكِتَابَ مِن قَبْلِكُمْ وَمِنَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا أَذًى كَثِيرًا ۚ

وَإِن تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ ذَٰلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ

﴿١٨٦


قطعاً در مالها و جانهايتان آزموده خواهيد شد، و از كسانى

كه پيش از شما به آنان كتاب داده شده و [نيز] از كسانى

كه به شرك گراييده‌اند، [سخنان دل‌] آزار بسيارى خواهيد

شنيد، و[لى‌] اگر صبر كنيد و پرهيزگارى نماييد، اين

[ايستادگى‌] حاكى از عزم استوار [شما] در كارهاست



امام خمینی ره در نامه ای به فرزندش می فرماید:

فرزندم با قرآن، این بزرگ کتاب معرفت آشنا شو،اگر چه با قرائت آن و راهی از آن به سوی محبوب باز کن و تصور نکن که قرائت بدون معرفت اثری ندارد که این وسوسه شیطان است. آخر، این کتاب از طرف محبوب است برای تو و برای هر کس و نامه محبوب ، محبوب است گر چه عاشق و محب مفاد آن را نداند .(1)
بنا بر این وقتی کسی به قران به عنوان کتاب خدا بنگرد و به آن احترام بگذارد و آیات آن را به عنوان نامه محبوب بخواند حتی اگر نداند چه می خواند ، باز شوق آور و هدایت زا خواهد بود.
پی نوشت ها:
1- صحیفه امام ،ج16،ص211.

لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولا مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ 164

بى گمان، خدا بر مؤمنان همى منّت نهاد؛ چون پيامبرى از خودشان در ميانشان برانگيخت كه آيات خدا را برايشان مى خواند، و پاكشان مى گرداند و كتاب و حكمت به آنان مى آموزد، گرچه پيش از آن در ژرفاى گمراهى آشكارگرى بوده اند. 164

آيه 164 ـ در اين آيه و دو آيه ديگر «يزكيهم» پيش از «يعلمهم» آمده و حال آن كه تعليم پيش از تزكيه است،

زيرا تزكيه در كل ابعادش ـ كه پاك كردن درون و برون انسان از زشتيها است ـ بدون علم امكان پذير نيست، ولى در چهارمين آيه بعكس آمده: "يعلمهم الكتاب و الحكمه و يزكيهم" (2:129) كه تعليم را پيش از تزكيه خوانده است، و اين دو با يكديگر هرگز منافاتى ندارمند،

زيرا آيه چهارم همان جريان طبيعى است كه تعليم پيش از تزكيه است. ولى چون تزكيه محور اصلى و زيربناى تعليم است در سه آيه ديگر بر آن پيشى گرفته، بدين معنى كه مقصود از تعليم هم تزكيه است كه اگر بدون تعليم تزكيه امكان داشت تعليم هرگز به ميان نمى آمد.

اين دو، دو بال پرواز مكلفان به معراجهاى كمال مى باشند كه هر كدام مقدمه ديگرى است، تعليم اول مقدمه تزكيه نخست، و تزكيه هم مقدمه تعليم بعدى است چنانكه در (2:282) آمده كه: پرهيزگار شويد كه خدا بر علم و معرفت شما بيفزايد، و اين تعليم و تزكيه كه وظيفه مستمر رسالت است تعليم در بعد ياد دادن علمى است و تزكيه پيامد اين يادگيرى براى مؤمنان است، كه به ترتيب عقيده، اخلاق و عمل مى باشد و هر دو به ترتيب بر مبناى وحى كتاب و سنت است.

أَوَلَمَّا أَصَابَتْكُمْ مُصِيبَةٌ قَدْ أَصَبْتُمْ مِثْلَيْهَا قُلْتُمْ أَنَّى هَذَا قُلْ هُوَ مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ 165

آيا و هنگامى كه به شما (در نبرد احد) مصيبتى در رسيد - كه همواره دو برابرش را (به دشمنان خود) رسانديد - گفتيد: «(اين) از كجاست؟» بگو: «آن از خود شما (و ناشى از نافرمانى خودتان) است.» به راستى خدا بر هر چيزى تواناست. 165

آيه 165 ـ "هو من عند انفسكم" كلاً شكست هاى مسلمانان را از خودشان دانسته كه در اثر سستى و عدم مراعات تاكتيكهاى جنگى نصيبشان مى شود.

وَمَا أَصَابَكُمْ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ فَبِإِذْنِ اللَّهِ وَلِيَعْلَمَ الْمُؤْمِنِينَ 166 وَلِيَعْلَمَ الَّذِينَ نَافَقُوا وَقِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا قَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَوِ ادْفَعُوا قَالُوا لَوْ نَعْلَمُ قِتَالا لاتَّبَعْنَاكُمْ هُمْ لِلْكُفْرِ يَوْمَئِذٍ أَقْرَبُ مِنْهُمْ لِلإيمَانِ يَقُولُونَ بِأَفْواهِهِمْ مَا لَيْسَ فِي قُلُوبِهِمْ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا يَكْتُمُونَ 167

و روزى كه (در جنگ احد) آن دو گروه به هم برخوردند، آنچه به شما رسيد به اذن خدا بود (تا شما را بيازمايد) و مؤمنان را نشانه اى نهد. 166 و (همچنين براى اينكه) كسانى را كه دورويى نمودند (نيز) نشانه اى نهد و به ايشان گفته شد: «بياييد در راه خدا كشتار يا دفاع كنيد.» گفتند: «اگر كشتارى مى دانستيم، به راستى از شما پيروى مى كرديم.» آن روز، آنان در آن هنگام (و هنگامه) به كفر نزديكترند تا به ايمان. با دهان هاشان چيزى مى گويند كه در دل هاشان نيست. و خدا به آنچه پنهان مى كنند داناتر است. 167

آيات 166 و 167 ـ «ليعلم» در اين دو آيه چنانكه بارها گفتيم از عِلم نيست بلكه «عَلْم» به معناى نشانه گذاران است

وَلا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ 169

هرگز كسانى را كه در راه خدا كشته شده اند، مردگان مپندار، بلكه زندگانى هستند (كه) نزد پروردگارشان روزى داده مى شوند؛169

آيه 169 ـ "بل احياء" از آياتى است كه زندگى برزخى را كه ميانگين دنيا و آخرت است ثابت مى كند، بدين معنى كه كشته شدن و يا مردن به معناى اين است كه روح همگام با بدن برزخى از بدن انسان جدا مى شود، و تا قيامت همين گونه به زندگى خود ادامه مى دهد و سپس در قيامت تحولى ديگر به خود مى گيرد، اين حقيقت در اين آيه و در بيش از بيست آيه ديگر به خوبى روشن است، مثلاً از قبيل آيات (3:174) و (3:170) در دو مورد خود از گواهان روشن بر زندگى برزخى مى باشند.

جملات زيرين ادله اى است بر حيات برزخى: احيا، فرحين، و يستبثرون.

اينجا قتلوا به ميان آمده كه زمينه اش همين قتل فى سبيل اللّه است، ولكن به معنى اختصاص حيات برزخى به كشته شدگان در راه خدا نيست، بلكه به عنوان تجليل آنان و ترغيب بستگانشان به ميان آمده، و آيات بيست گانه ديگر به استثناى يكى از آنها درباره مرگ است و نه قتل كه كل اين مرگها چه براى شايستگان و چه ناشايستگان حيات برزخى را اثبات كرده است.

ادامه...


منبع ذیل همین آیه:http://www.olumquran.com/fa/publicat...em/tj-forghan1

قتل و شهادت به اصطلاح عموم و خصوص من وجه است: گاه گسى مقتول فى سبيل اللّه است ولى شهيد نيست، يا شهيد است ولى مقتول نيست. يا هم شهيد است و هم مقتول، يا نه شهيد است نه مقتول،

زيرا شهادت در لغت به اصطلاح كلى قرآنى به معناى گواهى حضورى از روى علم است در هر دو بعد: گرفتن گواهى و انجام آن كه تلقى و القا باشد، و اصولاً راجع به كشتگان حتى يك اشاره هم در قرآن شريف تعبير شهادت نشده است، و اين آيه كه سرآمد آيات است در تشويق به جنگ در راه خدا نيز قتلوا را به ميان آورده نه «استشهدوا».

شهادت داراى سه بعد است.
1ـ بعد نخستين شهادت بر اعمال از هر دو نظرش به وجه عمومى،
2ـ شهادت در برزخ و قيامت است بر اعمالى كه در اختصاص شايستگان مى باشد
3ـ كه از اين هم برتر است حضور مطلق معرفتى و عملى است در حد امكاان عند اللّه كه در اختصاص معصومان است.

اكنون هر يك از اين سه شهادت يا با قتل است يا بدون قتل، و هر يك از قتلها نيز يا با يكى از اين شهادتهاست و يا بدون آنهاست، روى اين اصل تكرار مى شود كه شهادت به معناى قتل نيست. گرچه همپاى آن مانند برخى از معصومان تحقق يافته است

كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ وَإِنَّمَا تُوَفَّوْنَ أُجُورَكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَأُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فَازَ وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلا مَتَاعُ الْغُرُورِ 185

هر كسى چشنده ى (طعم) مرگ است، و تنها روز رستاخيز پاداش هايتان به طور كامل به شما داده مى شود؛ پس هر كس از آتش نجات يابد و به بهشت درآيد، همواره كامياب شده است. و زندگى دنيا جز مايه ى فريب نيست. 185

آيه 185 ـ "ذائقه الموت" دراين آيه كه شامل كل نفوس مى باشد نه تنها انسانها و جنيان بلكه فرشتگان و ديگران را نيز دربر دارد كه همگان مرگ را مى چشند و اين چشيدن مرگ با مرگ مطلق تفاوت دارد، زيرا مرگ مطلق نابودى كلى است، ولى چشيدن مرگ نابودى نسبى است كه روح با جدا شدن از بدن اين جدائى را مى چشد ولى همچنان در برزخ زنده است.

نفس در اينجا سراسر وجود مكلفان را از روح انسانى و حيوانى و جسم برزخى و مادى را شامل است،

و چشيدن مرگ تنها مربوط به ارواح است كه با جدا شدن از بدنها تلخى مرگ را مى چشند، و نه آنكه خودشان نيز مى مردند،


مردن فقط مربوط به جسم و روح حيوانى دنيوى است. كه با فاصله گرفتن روح انسانى و جسم برزخى از آن براى روح كه تنها صاحب ادراك است، چشيدن مرگ يعنى اين فاصله مرگ آميز محقق است.

ذَلِكَ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيكُمْ وَأَنَّ اللَّهَ لَيْسَ بِظَلامٍ لِلْعَبِيدِ 182

اين (عقوبت) پيش فرستاده ى دستاورد شماست، و خدا بى گمان براى بندگان (خود) زياد بيدادگر نيست. 182

آيه 182 ـ «ايديكم» اينجا تمامى نيروهاى تكليفى، درونى، برونى، فردى و اجتماعى را فرا مى گيرد

و "ليس بظلام للعبيد" كه ظلم زياد را از خدا نسبت به بندگان سلب كرده بدين معنانيست كه خدا كم ظلم مى كند!


بلكه آيه نظر به اين دارد كه عذاب كردن بندگان در صورت اجبار آنان به گناه ظلمى زياد است، وگرنه خدا هرگز ظلم نمى كند (4:40) و (3:117): خدا ذره اى ظلم روا ندارد بلكه از عدل هم فراتر است: (7:156) و رحمت من نسبت به جهانيان فراگير است. روى اين اساس كسانى هم كه استحقاق عذاب دارند عذاب شان كمتر از استحقاقشان مى باشد.

وَإِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ لَتُبَيِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ
وَلَا تَكْتُمُونَهُ فَنَبَذُوهُ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ وَاشْتَرَوْا بِهِ ثَمَنًا قَلِيلًا [=times new roman]ۖ فَبِئْسَ مَا يَشْتَرُونَ ﴿١٨٧﴾

و [ياد كنيد] هنگامى كه خدا از كسانى كه به آنان كتاب آسمانى داده شد ،
پيمان گرفت كه حتماً بايد [احكام و حقايق] آن را براى مردم بيان كنيد و پنهانش ننماييد .
پس آن [عهد و كتاب] را ترك كردند و به آن اعتنايى ننمودند ، و در برابر ترك آن اندك بهايى به دست آوردند ؛
و بد چيزى است آنچه به دست مى‏آورند . «187»

لَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ يَفْرَحُونَ بِمَا أَتَوْا وَيُحِبُّونَ أَنْ يُحْمَدُوا
بِمَا لَمْ يَفْعَلُوا فَلَا تَحْسَبَنَّهُمْ بِمَفَازَةٍ مِنَ الْعَذَابِ [=times new roman]ۖ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ ﴿١٨٨﴾

البته مپندار كسانى كه به آنچه [از پنهان داشتن حقايق و باز داشتن مردم از اسلام] انجام دادند ،
شادمانى مى‏كنند ، و دوست دارند به آنچه انجام نداده‏اند ستايش شوند
[از عذاب خدا در امانند ،] پس گمان مبر كه براى آنان نجاتى از عذاب است ،
[بلكه] براى آنان عذابى دردناك خواهد بود .«188»

وَلِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ [=times new roman]ۗ وَاللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴿١٨٩﴾

و مالكيّت و فرمانروايى آسمان‏ها و زمين فقط در سيطره خداست ، و خدا بر هر كارى تواناست .«189»

إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ لَآيَاتٍ لِأُولِي الْأَلْبَابِ ﴿١٩٠﴾

يقيناً در آفرينش آسمان‏ها و زمين ، و آمد و رفت شب و روز ،
نشانه‏ هايى [بر توحيد ، ربوبيّت و قدرت خدا] براى خردمندان است .«190»

الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَىٰ جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ
فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَٰذَا بَاطِلًا سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ ﴿١٩١﴾

آنان كه همواره خدا را ايستاده و نشسته و در حال خوابيدن ياد مى‏كنند ،
و پيوسته در آفرينش آسمان‏ها و زمين مى‏انديشند ، [و از عمق قلب همراه با زبان مى‏گويند :]
اى پروردگار ما ! اين [جهان با عظمت] را بيهوده نيافريدى ،
تو از هر عيب و نقصى منزّه و پاكى ؛ پس ما را از عذاب آتش نگاهدار .«191»

رَبَّنَا إِنَّكَ مَنْ تُدْخِلِ النَّارَ فَقَدْ أَخْزَيْتَهُ [=times new roman]ۖ وَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنْصَارٍ ﴿١٩٢﴾

اى پروردگار ما بى‏ترديد هر كه را تو در آتش در آورى ،
قطعاً خوار و رسوايش كرده‏اى ، و براى ستمكاران هيج يارى وجود ندارد .«192»

رَبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِيًا يُنَادِي لِلْإِيمَانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّكُمْ
فَآمَنَّا [=times new roman]ۚ رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَكَفِّرْ عَنَّا سَيِّئَاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ الْأَبْرَارِ ﴿١٩٣﴾

اى پروردگار ما بى‏ترديد ما [صداى] ندا دهنده‏اى را شنيديم [كه مردم را]
به ايمان فرا مى‏خواند كه به پروردگارتان ايمان آوريد . پس ما ايمان آورديم .
اى پروردگار ما! گناهان ما را بيامرز ، و بدى‏هايمان را از ما محو كن ،
و ما را در زمره نيكوكاران بميران .«193»

رَبَّنَا وَآتِنَا مَا وَعَدْتَنَا عَلَىٰ رُسُلِكَ وَلَا تُخْزِنَا يَوْمَ الْقِيَامَةِ [=times new roman]ۗ إِنَّكَ لَا تُخْلِفُ الْمِيعَادَ ﴿١٩٤﴾

اى پروردگار ما ! آنچه را كه به وسيله فرستادگانت به ما وعده داده‏اى به ما عطا فرما
و روز قيامت ،ما را رسوا و خوار مكن ؛ زيرا تو خلف وعده نمى‏كنى ؟«194»