﴿۵۸﴾ و [نيز به يادآريد] هنگامى را كه گفتيم بدين شهر درآييد و از [نعمتهاى] آن هر گونه خواستيد فراوان بخوريد و سجدهكنان از در [بزرگ] درآييد و بگوييد [خداوندا] گناهان ما را بريز تا خطاهاى شما را ببخشاييم و [پاداش] نيكوكاران را خواهيم افزود
اما كسانى كه ستم كرده بودند [آن سخن را] به سخن ديگرى غير از آنچه به ايشان گفته شده بود تبديل كردند و ما [نيز] بر آنان كه ستم كردند به سزاى اينكه نافرمانى پيشه كرده بودند عذابى از آسمان فرو فرستاديم
و هنگامى كه موسى براى قوم خود در پى آب برآمد گفتيم با عصايت بر آن تختهسنگ بزن پس دوازده چشمه از آن جوشيدن گرفت [به گونهاى كه] هر قبيلهاى آبشخور خود را مىدانست [و گفتيم] از روزى خدا بخوريد و بياشاميد و[لى] در زمين سر به فساد برمداريد
و چون گفتيد اى موسى هرگز بر يك [نوع] خوراك تاب نياوريم از خداى خود براى ما بخواه تا از آنچه زمين مىروياند از [قبيل] سبزى و خيار و سير و عدس و پياز براى ما بروياند [موسى] گفت آيا به جاى چيز بهتر خواهان چيز پستتريد پس به شهر فرود آييد كه آنچه را خواستهايد براى شما [در آنجا مهيا]ست و [داغ] خوارى و نادارى بر [پيشانى] آنان زده شد و به خشم خدا گرفتار آمدند چرا كه آنان به نشانههاى خدا كفر ورزيده بودند و پيامبران را بناحق مىكشتند اين از آن روى بود كه سركشى نموده و از حد درگذرانيده بودند (۶۱)
در حقيقت كسانى كه [به اسلام] ايمان آورده و كسانى كه يهودى شدهاند و ترسايان و صابئان هر كس به خدا و روز بازپسين ايمان داشت و كار شايسته كرد پس اجرشان را پيش پروردگارشان خواهند داشت و نه بيمى بر آنان است و نه اندوهناك خواهند شد
و چون از شما پيمان محكم گرفتيم و [كوه] طور را بر فراز شما افراشتيم [و فرموديم] آنچه را به شما دادهايم به جد و جهد بگيريد و آنچه را در آن است به خاطر داشته باشيد باشد كه به تقوا گراييد
عالمی که فرشتگان در آن مامور به سجده شدند عالم تشریع نبود به این معنا که هنوز شریعتی نبود و حلال و حرامی وضع نگردیده بود!
امر الهی به سجده نیز امری مولوی نبوده است.
اناالعبد;722400 نوشت:
اون سجده ، سجده ی تحسین بوده نه عبادت
حبیبه;722403 نوشت:
در تفسیر موضوعی، حضرت علامه،امر به سجده را،تمثیل تکوینی می دانند
بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم سلام بر شما 2 بزرگوار و تشکر از اظهار نظرتان و عذر خواهی به خاطر تاخیر در جواب به خاطر مشغله امتحانات ترم تابستان دانشگاه! و طولانی شدن پاسخم :Nishkhand:
ابتدا 2 نکته را عرض میکنم سپس مطالب را بیان خواهم کرد:
1-بنده در پست 36 منبع عمده نوشته ها و نکاتی دیگر را عرض کردم که دوستان میتوانند با مراجعه به پست مورد نظر مطالبی را دریابند
2- مقصود دیگر بنده از نقل این نظرات که عمدتا بدیع هستند این است که تا حدی مهجوریت قرآن کریم بیشتر شناخته شده و بحث بر سر آیات آن عمیق تر شود تا تدبر و تفقه که خواسته خدای سبحان است بیشتر بر روی این کتاب شریف انجام گیرد
اما مطالب:
الف- اینکه فراموش نشود که محور در تفسیر قرآن چنان که از خود آیات و روایات شریفه بر می آید خود قرآن است یعنی همان تفسیر قرآن به قرآن معروف که روش مفسرانی بزرگ چون علامه طباطبایی و دو شاگرد بزرگشان حضرات آیات دکتر صادقی و جوادی آملی بوده و هست! پس تا حد امکان باید قرآن را به صورت تسلسلی و موضوعی و به صورت کامل مورد بررسی قرار داد و تفسیر دقیق و صحیح را از خود قرآن کریم بدست آورد :ok:(البته این به معنای نفی اهل بیت و سنت نیست)
ب-اینکه به نص آیات مبارکات بقره و سایر سور دیگر در باب این داستان معروف صراحتا خدای سبحان از حرف ((ل)) بر سر ((آدم)) استفاده کرده و کاملا واضح است که این حرف چه معنایی دارد پس به دلیل لفظی خود قرآن هرگز ترجمه (سجده بر آدم) ترجمه صحیحی نیست! چون در ارسال قبل نوشتم که در باب الفاظ فرضی 4 حالت وجود دارد که:
1ـ سجده بر آدم كه با «ل» نمى سازد چه اينكه درستش «على آدم» است. :Gol: 2ـ سجده به سوى آدم كه همچون قبله باشد، و درستش «الى آدم» است. :Gol: 3ـ سجده براى خدا بدون در نظر گرفتن آدم.:Gol: 4ـ سجده براى خدا به منظور احترام و بزرگداشت حضرت آدم،:Gol:
پس کاملا واضح است لفظی که خدای سبحان در قرآن کریم به کار برد ترجمه آن میشود((سجده به خاطر یا برای آدم)) نه ((بر آدم)) یا ((به سوی آدم))!:ok:
مگر آنکه معاذ الله بگوییم خدای سبحان نتوانسته منظور خود را بیان کند یا به اشتباه لفظی و حرفی را به کار برده! که این علاوه بر تهمت و توهین به خدای متعال و دور بودن این مطلب از ذات اقدس او مخالف با معجزه بودن قرآن کریم است!(چون واضح است دیگر توضیح بیشتر نمیدهم)
خوب با این شرایط که دریافتیم ترجمه آیه دقیقا چیست یک مطلب ساده به عنوان مثال برای فهم بهتر مطلب عرض میکنم:
در نظر بگیرید که پدر شما یا دوست شما یا هر کسی هدیه ای به شما میدهد(مثلا یک کتاب) سپس به شما میگوید که برای کتاب تشکر کن!
حال سوال اینجاست آیا شما از کتاب تشکر میکنید یا از دهنده کتاب؟؟؟!! مسلما از دهنده آن! این کاملا در ادبیات مرسوم و واضح است! هیچ عاقلی وجود ندارد که در پاسخ به این سوال از کتاب تشکر کند!!! در این مطلب هم همین است در همان سوره بقره و در آیات قبل آن خدای سبحان میفرماید(به مضمون نقل میکنم) که ما اسمای خود را به آدم یاد دادیم و او به نوعی استاد ملائکه شد و... سپس گفتیم به خاطر یا برای آدم سجده کنید! ملائکه در اصل بر خدا سجده کردند که چنین موجودی را خلق کرده و آنها از او تعلیم گرفتند:ok:
ج-اما در باب مطالب شما و استدلال سوای از الفاظ و کلمات آیه مبارکه
شما فرمودید:(( که فرشتگان در آن مامور به سجده شدند عالم تشریع نبود به این معنا که هنوز شریعتی نبود و حلال و حرامی وضع نگردیده بود! ))
بنده 2 سوال دارم:
1-آیا نافرمانی از دستور خدا عملی حرام است؟ مسلما آری! پس اگر به قول شما حرامی وضع نشده بود چگونه خدای متعال به خاطر سرپیچی ابلیس از فرمان سجده او را مورد توبیخ قرار داد؟؟! یعنی اگر ابلیس اساسا نمیدانست نافرمانی چیست؟ و اینکه نافرمانی از خدای متعال ناپسند و مذموم است آن وقت خدا به خاطر کاری که او نمیدانسته چیست و فلسفه و حکمت آن چیست و از آن بی اطلاع بوده چگونه او را توبیخ کرده؟؟؟!! اینکه عقاب بلا بیان است! که عقلا و قرآنی و روایی قبیح است و از ذات اقدس پروردگار به دور!! پس نافرمانی مسلما مشخص بوده و امکان پذیر که ابلیس در برابر خدای سبحان ایستاد و سرپیچی کرد! و اینکه ابلیس میدانست که نافرمانی چیست و ناپسند است! و نافرمانی قطعا عملی حرام است و ناپسند آن هم در آن حال! پس حتی اگر بگوییم شریعت به معنای دنیوی و رایج در آن حال نبوده اما مطالبی وجود داشته که سره و ناسره بوده است!:ok:
2-بر فرض که این استدلال را بپذیریم! با سجده یعقوب نبی برای حضرت یوسف چه کنیم؟؟!که در آنجا هم باز سجده با لفظ ((ل)) آمده!!(آیه 100 سوره یوسف)
آیا در آن زمان هم شریعت و حلال و حرام نبوده؟؟! مسلما بوده! پس باز آن سجده هم بر خدا به خاطر شکرانه نعمت سلامتی یوسف نبی بوده!
شما فرمودید:(( امر الهی به سجده نیز امری مولوی نبوده است. ))
میشود بفرمایید دلیل شما چیست؟ یعنی امر الهی ارشادی بوده؟ لطفا توضیح بفرمایید
اما دوست گرامی ((انا العبد)) فرمودند:(( اون سجده ، سجده ی تحسین بوده نه عبادت ))
برادر گرامی! بر فرض شما سجده تحسین خوب این سجده بر چه کسی بر خدا یا سجده بر آدم؟
اگر بر آدم که اولا مخالف نص لفظی آیه است! ثانیا آدم تحسین برانگیز تر است یا آدم آفرین؟؟ پس باید برای تحسین بر خدا سجده کرد که فرمود:((فتبارک الله احسن الخالقین)) :Gol:
و اگر بر خدا که مطلب واضح است!
کاربر گرامی (( حبیبه)) مطلب دیگری فرمودند که:(( در تفسیر موضوعی، حضرت علامه،امر به سجده را،تمثیل تکوینی می دانند ))
بنده به دلیل طولانی شدن ارجاع میدهم به مقاله ای در این باره که با وجود اینکه معنای صحیح که همان بر خدا به خاطر آدم است نیامده اما نقدهایی بر این تمثیل تکوینی وارد کرده است به این آدرس: http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13940430000036 با تشکر از شما :Gol:
سلام
خدا قوت:Gol: یه سوال دیگه هم پرسیده بودم دو صفحه قبل ... منبع میخواستم ...((گفتید هیچ کس تا ابد بصورت نا محدود تو جهنم نمیمونه ...:Gol::Gol:))
خب بریم سراغ ادامه بحث :ok:
دوست عزیز شما میگین که فرشتگان بر خدا سجده کردن نه بر آدم .. در باطن حرفتون درسته یعنی در اصل بر خدا بوده اما در ظاهر بر آدم سجده کردن .. برای اثبات حرفم به نقل چند روایت اکتفا می کنم::Narahat az:
امام علی علیهالسلام در حدیثی میفرماید: خداوند ما را در صلب آدم قرار داد و فرشتگان را فرمود که برای ما بر او سجده کنند. الفرقان، ج۸، ص۴۲_۴۳.
همچنین در روایت داریم که شیطان عرضه داشت:
خدایا! من را از سجده بر آدم معاف بدار، چنان عبادتی کنم که هیچ احدی از مخلوقات تو و ملائکه الله آنگونه نتوانند عبادت کنند. کما این که تا به حال چنین عبادت می کردم...(معلوم میشه که بر آدم بوده .. اگر بر خدا بود که شیطان باز هم خدا رو سجده می کرد.)
اين سجده جنبه عبادت نسبت به آدم نداشت و آدم در اين عرصه معنوى معبود نبود،
بلكه سجده به فرمان حق صورت گرفت كه اين سجده در حقيقت عبادت خدا و تكريم و تعظيم به آدم بود،
چنان كه در قرآن مجيد اطاعت از پيامبر اطاعت از خدا و بيعت با آن وجود مقدس بيعت با خدا به حساب آمده است:
مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ ... «۱» كسى كه از پيامبر اطاعت كند محققاً از خدا اطاعت كرده است. إِنَّ الَّذِينَ يُبايِعُونَكَ إِنَّما يُبايِعُونَ اللَّهَ ...
بى ترديد كسانى كه با تو بيعت ميكنند جز اين نيست كه با خدا بيعت مي نمايند. پس در حقيقت با قبله بودن آدم حضرت حق عبادت شده، و در اين زمينه نهايت تكريم و احترام و تواضع و فروتنى از جانب فرشتگان به پيشگاه خليفة الله عرضه شده است:Mohabbat:.
حضرت رضا (ع) در حديثى طولانى كه اين جملات در آن است فرمود::Gol: «ان الله تبارك وتعالى خلق آدم فاودعنا صلبه وامر الملائكة بالسجود له تعظيما لنا واكراما وكان سجود هم لله تعالى عبودية ولآدم اكراماً وطاعة لكوننا فى صلبه فكيف لانكون افضل من الملائكة وقد سجد ولادم كلهم اجمعون:»
خداى تبارك و تعالى آدم را آفريد و ما را در صلبش به وديعه نهاد، و فرشتگانش را به سجده بر او فرمان داد كه اين سجده تعظيم و گرامى داشت نسبت به ما بود، و بى ترديد سجود فرشتگان عبادتى براى خدا و براى آدم اكرام و طاعت فرشتگان از حق بود، و اين همه براى اين بود كه ما در صلب او قرار داشتيم، پس چگونه ما برتر از فرشتگان نباشيم در حالى كه همه به صورت اجتماع به آدم سجده كردند.نورالثقلين، ج ۱، ص ۵۸.
سلام
خدا قوت
یه سوال دیگه هم پرسیده بودم دو صفحه قبل ... منبع میخواستم ...((گفتید هیچ کس تا ابد بصورت نا محدود تو جهنم نمیمونه ...))
بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم سلام بر شما:Gol:
سلامت باشید خیلی ممنونم :Gol:
بزرگوار! در ارسال قبلی عرض کردم که:(( بنده در پست 36 منبع عمده نوشته ها و نکاتی دیگر را عرض کردم که دوستان میتوانند با مراجعه به پست مورد نظر مطالبی را دریابند ))
و در آن پست هم نوشتم:(( [=book antiqua]لازم به ذکر است که در تفاسیر آیات شریفه و بیان مطالب محور اصلی بر تفسیر شریف ترجمان فرقان که ترجمه فارسی تفسیر عظیم و ارزشمند و گران سنگ الفرقان مرحوم آیت الله دکتر صادقی(ره) است )) پس گمان میکنم مشخص شد! اما سعی میکنم آدرس پی دی اف کتاب را هم قرار دهم تا بهتر بتوانید مطالعه فرمایید!:ok:
در باب بحث خلود و مطالبی که کاربر گرامی(( حبیبه)) قرار دادند هم ان شا الله پاسخ خواهم داد:ok:
همانطور که عرض کردم محور در فهم و تفسیر قران ابتدا باید خود قران کریم باشد(که مسلما این به معنای نفی سنت نیست) با شرایطش که در ارسال قبلی تا حدودی توضیح دادم
و این نکته را هم عرض کنم که به نص صریح و متواتر و بلکه فوق حد تواتر (حدود 40 روایت صحیح از معصومین به تحقیق حجت الاسلام استاد محسن نورانی) از معصومان در این رابطه که اساس شناخت وصحت یا عدم صحت روایات باید بر اساس قرآن کریم باشد یعنی اگر روایتی متواتر هم بود و صحیح السند هم بود اما مخالف قرآن بود مسلما از رسول خدا و امامان معصوم صلوات الله علیهم نیست!! حتی اگر بر فرض 100 هزار روایت از پیامبر نقل شد اما مخالف نص قرآن بود به فرمان خود رسول الله و آل الله علیهم صلوات الله باید به دیوار کوبید و آن روایات از آن معصومان علیا نیست! این اساس مطلب است که خود بحثی جدا میطلبد و روایات شگفت انگیز و داستان های استثنایی که گمان نکنم تاکنون شنیده باشید از معصومان در این باب نقل شده که آدمی را به حیرت فرو میبرد که چه دستان کثیفی برای آلوده کرده شخصیت رسول خدا و ائمه هدی علیهم السلام بودند و روایت سازی کرده اند!!!! :Ghamgin:
امام علی علیهالسلام در حدیثی میفرماید: خداوند ما را در صلب آدم قرار داد و فرشتگان را فرمود که برای ما بر او سجده کنند.
الفرقان، ج۸، ص۴۲_۴۳.
همچنین در روایت داریم که شیطان عرضه داشت:
خدایا! من را از سجده بر آدم معاف بدار، چنان عبادتی کنم که هیچ احدی از مخلوقات تو و ملائکه الله آنگونه نتوانند عبادت کنند. کما این که تا به حال چنین عبادت می کردم...(معلوم میشه که بر آدم بوده .. اگر بر خدا بود که شیطان باز هم خدا رو سجده می کرد.)
اين سجده جنبه عبادت نسبت به آدم نداشت و آدم در اين عرصه معنوى معبود نبود،
بلكه سجده به فرمان حق صورت گرفت كه اين سجده در حقيقت عبادت خدا و تكريم و تعظيم به آدم بود،
چنان كه در قرآن مجيد اطاعت از پيامبر اطاعت از خدا و بيعت با آن وجود مقدس بيعت با خدا به حساب آمده است:
مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ ... «۱» كسى كه از پيامبر اطاعت كند محققاً از خدا اطاعت كرده است. إِنَّ الَّذِينَ يُبايِعُونَكَ إِنَّما يُبايِعُونَ اللَّهَ ...
بى ترديد كسانى كه با تو بيعت ميكنند جز اين نيست كه با خدا بيعت مي نمايند. پس در حقيقت با قبله بودن آدم حضرت حق عبادت شده، و در اين زمينه نهايت تكريم و احترام و تواضع و فروتنى از جانب فرشتگان به پيشگاه خليفة الله عرضه شده است.
حضرت رضا (ع) در حديثى طولانى كه اين جملات در آن است فرمود:
«ان الله تبارك وتعالى خلق آدم فاودعنا صلبه وامر الملائكة بالسجود له تعظيما لنا واكراما وكان سجود هم لله تعالى عبودية ولآدم اكراماً وطاعة لكوننا فى صلبه فكيف لانكون افضل من الملائكة وقد سجد ولادم كلهم اجمعون:»
خداى تبارك و تعالى آدم را آفريد و ما را در صلبش به وديعه نهاد، و فرشتگانش را به سجده بر او فرمان داد كه اين سجده تعظيم و گرامى داشت نسبت به ما بود، و بى ترديد سجود فرشتگان عبادتى براى خدا و براى آدم اكرام و طاعت فرشتگان از حق بود، و اين همه براى اين بود كه ما در صلب او قرار داشتيم، پس چگونه ما برتر از فرشتگان نباشيم در حالى كه همه به صورت اجتماع به آدم سجده كردند.نورالثقلين، ج ۱، ص ۵۸.
اما در باب فرمایشات شما: برادر گرامی! شما و سایر افرادی که مدعی هستند سجده بر آدم بوده نه برای آدم یا به خاطر آدم چه دلیلی از نص قرآن دارید؟؟
بنده تعجب میکنم! حرف((ل)) بر سر کلمه آدم معنایش کاملا مشخص است! معنای آن برای یا به خاطر است! چگونه میفرمایید ((بر)) بنده مانده ام!!!! :Gig: :Gig:
خداوند متعال نفرمود ((علی آدم)) نفرمود((الی آدم)) فرمود ((لآدم)) معنای هر 3 کاملا مشخص است!
برادر عزیزم! مشکل عمده این است که عموما افراد نظر خود را بر نص و ظاهر قران کریم تحمیل میکنند! و حال آنکه آیه کاملا واضح است! خدای سبحان باید چگونه صحبت میکرد تا متوجه شویم؟؟ در ارسال قبلی هم عرض کردم که:
((مگر آنکه معاذ الله بگوییم خدای سبحان نتوانسته منظور خود را بیان کند یا به اشتباه لفظی و حرفی را به کار برده! که این علاوه بر تهمت و توهین به خدای متعال و دور بودن این مطلب از ذات اقدس او مخالف با معجزه بودن قرآن کریم است!(چون واضح است دیگر توضیح بیشتر نمیدهم)
خوب با این شرایط که دریافتیم ترجمه آیه دقیقا چیست یک مطلب ساده به عنوان مثال برای فهم بهتر مطلب عرض میکنم:
در نظر بگیرید که پدر شما یا دوست شما یا هر کسی هدیه ای به شما میدهد(مثلا یک کتاب) سپس به شما میگوید که برای کتاب تشکر کن!
حال سوال اینجاست آیا شما از کتاب تشکر میکنید یا از دهنده کتاب؟؟؟!! مسلما از دهنده آن! این کاملا در ادبیات مرسوم و واضح است! هیچ عاقلی وجود ندارد که در پاسخ به این سوال از کتاب تشکر کند!!! در این مطلب هم همین است در همان سوره بقره و در آیات قبل آن خدای سبحان میفرماید(به مضمون نقل میکنم) که ما اسمای خود را به آدم یاد دادیم و او به نوعی استاد ملائکه شد و... سپس گفتیم به خاطر یا برای آدم سجده کنید! ملائکه در اصل بر خدا سجده کردند که چنین موجودی را خلق کرده و آنها از او تعلیم گرفتند:ok: ))
پس اگر شما دلیلی از قرآن بر این مطلب دارید بفرمایید! اما در باب روایات که فرمودید:
ابتدا باید متن عربی روایت را دید! که آیا امام معصوم هم حرف ((ل)) آورده یا خیر؟ چون ممکن است در ترجمه این روایات هم همین اشتباه صورت گرفته باشد!
سپس باید دید آیا روایات صحیح است یا خیر؟ و اینکه آیا روایت متعارضی وجود دارد که خلاف این روایات را گفته باشد!
و نهایتا باید بامحک اصلی قرآنی روایات را سنجید که دستور مبارک خود رسول الله و آل الله علیهم صلوات الله است!:ok:
اما جالب است شما در این روایت که از حضرت رضا علیه السلام نقل کردید اینگونه متن عربی را آورده و سپس ترجمه را نقل کردید:
(( وامر الملائكة بالسجود له )) و ترجمه فارسی نوشته شما:(( به سجده بر او فرمان داد )) خوب برادر گرامی اینجا حضرت حرف ((ل)) آورده شما ترجمه((علی)) را آوردید؟؟؟!!(البته نمیدانم خود شما ترجمه کردید یا از ترجمه بزرگواری دیگر نقل فرمودید)
و خود حضرت به زیبایی در ادامه روایت پاسخ شما را در باب حقیقت سجده داده اند(البته در صورت صحت حدیث فوق) و در این روایت چند مرتبه حضرت فقط از حرف((ل)) برای داستان سجده فرشتگان استفاده کردند! نه (( الی)) یا ((علی))!!
شما فرمودید:(( چنان كه در قرآن مجيد اطاعت از پيامبر اطاعت از خدا و بيعت با آن وجود مقدس بيعت با خدا به حساب آمده است:
مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ ... «۱» كسى كه از پيامبر اطاعت كند محققاً از خدا اطاعت كرده است. إِنَّ الَّذِينَ يُبايِعُونَكَ إِنَّما يُبايِعُونَ اللَّهَ ...
بى ترديد كسانى كه با تو بيعت ميكنند جز اين نيست كه با خدا بيعت مي نمايند. پس در حقيقت با قبله بودن آدم حضرت حق عبادت شده، و در اين زمينه نهايت تكريم و احترام و تواضع و فروتنى از جانب فرشتگان به پيشگاه خليفة الله عرضه شده است ))
برادر گرامی! فرمایش شما در باب اطاعت کاملا صحیح است اما مطلب اینجاست که آیه مورد استدلال شما و کلا استدلال شما در باب پیروی و اطاعت است نه سجده و عبودیت!! اساسا این ایراد شما و قیاس شما مع الفارق است و وارد نیست! چون خدای سبحان بحث اطاعت را مطرح کرده نه بحث سجده و عبودیت و حتی سجده بر پیامبر به عنوان تکریم و احترام! فرمایش شما در باب عدم معبود بودن آدم در آن عرصه صحیح است اما اینکه میفرمایید به فرمان خدا بر آدم سجده شده به چه دلیل؟ بحث دقیقا بر سر همین است!
و الا بنده و شما و همه موافقیم در اینکه که آن سجده هر چه باشد سجده عبودیت نبوده! و این واضح است! اما دوستانی که میفرمایند بر آدم این ((بر)) را از کجا می آورند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ :Gig: :Gig: این سوال است!
و هنگامى كه موسى به قوم خود گفتخدا به شما فرمان مىدهد كه ماده گاوى را سر ببريد گفتند آيا ما را به ريشخند مىگيرى گفت پناه مىبرم به خدا كه [مبادا] از جاهلان باشم
گفتند پروردگارت را براى ما بخوان تا بر ما روشن سازد كه آن چگونه [گاوى] است گفت وى مىفرمايد آن ماده گاوى است نه پير و نه خردسال [بلكه] ميانسالى است بين اين دو پس آنچه را [بدان] ماموريد به جاى آريد
گفتند از پروردگارت بخواه تا بر ما روشن گرداند كه آن چگونه [گاوى] باشد زيرا [چگونگى] اين ماده گاو بر ما مشتبه شده و[لى با توضيحات بيشتر تو] ما ان شاء الله حتما هدايت خواهيم شد
گفت وى مىفرمايد در حقيقت آن ماده گاوى است كه نه رام است تا زمين را شخم زند و نه كشتزار را آبيارى كند بىنقص است و هيچ لكهاى در آن نيست گفتند اينك سخن درست آوردى پس آن را سر بريدند و چيزى نمانده بود كه نكنند
این نظر مربوط به ملا صدرا بوده است که بعدها از آن برگشت و به خلود و جاودانگی عذاب و همینطور بقای جهنمی ها در جهنم اذعان کرد.
در ضمن این نظر ظاهرا مخالف قران است.
بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم سلام بر شما بزرگوار و تشکر از اظهار نظرتان
ابتدا از شما خواهش میکنم نکاتی که در پست 53 و 57 عرض کردم را مطالعه فرمایید(خصوص چند خط ابتدایی را):ok:
در باب فرمایش شما درباره ملاصدرا لطفا منبع و مدرکی اگر دارید ارائه بفرمایید که اولا این نظر ملاصدرا بوده(چون بنده از یکی از دوستان شنیده ام که نظر ملاصدرا به گونه دیگری است) و ثانیا ملاصدرا از نظر خود برگشته(البته به نظر میرسد که به غیر از ملاصدرا بزرگانی دیگر چون ابن عربی مطالبی شبیه به این مطلب البته با تفاوت نقل کرده اند):ok:
اما در باب اینکه فرمودید:(( در ضمن این نظر ظاهرا مخالف قران است.))
خلد یا خلود در لغت عرب دارای 2 معناست چنان که راغب اصفهانی در مفردات الفاظ قرآن میگوید: فاسد نشدن و بقا چیزی بر حالت اولیه خود همچنین هر چیزی که برای مدت زیادی از تغییر و فساد مصون باشد عرب آن را به خلود توصیف میکند (ترجمه مفردات الفاظ قرآن راغب اصفهانی ص 146 مصطفی رحیمی نیا نشر سبحان)
پس این مطلب مد نظر باشد خلود صرفا به معنای جاودانگی نیست! بلکه مدت زمان طولانی را هم در عرب خلود میگویند پس اینکه بگوییم مقصود از خلود در آیات صرفا جاودانگی و ابدیت است به نظر صحیح نیست! چون هم با سایر آیات قرآن هم با عقل و هم با لغت عرب مخالف است یا حداقل قابل توجیه نیست!!:ok:
پس نه تنها دلیلی از قرآن کریم بر آن معنای کلی برای جهنمیان وجود ندارد یا حداقل قطعی نیست! بلکه حتی میتوان با استدلال به آیات دیگر و استفاده از لغت عرب و عقل حتی خلاف آن حکم داد که عدم جاودانگی(البته با شرایطی که در پست 38 عرض کردم) است! البته این نکته فراموش نشود که جاودانگی در بهشت با جهنم متفاوت است و جاودانگی بهشت صحیح است! چون مقتضای فضل الهی است و مخالفی هم در آیات ندارد بلکه موافق دارد که مثلا آیه((رحمتی وسعت کل شی)) میتوان استدلال کرد و همچنین به آیات دیگر و از نظر عقلی هم صحیح است:ok:
اين داستان عجيب (داستان گاو بنی اسرائیل)، علاوه بر اينكه دليل بر قدرت بى پايان پروردگار بر همه چيز است ، دليلى بر مساءله معاد نيز مى باشد، و لذا در آيه 73 خوانديم كذلك يحيى الله الموتى كه اشاره به مساءله معاد است ، و يريكم آياته كه اشاره به قدرت و عظمت پروردگار مى باشد.
از اين گذشته نشان مى دهد كه اگر خداوند بر گروهى غضب مى كند بى دليل نيست ، بنى اسرائيل در تعبيراتى كه در اين داستان در برابر موسى (عليه السلام ) داشتند، نهايت جسارت را نسبت به او و حتى خلاف ادب نسبت به ساحت قدس خداوند نمودند. در آغاز گفتند: آيا تو ما را مسخره مى كنى ؟ و به اين ترتيب پيامبر بزرگ خدا را متهم به سخريه نمودند. در چند مورد مى گويند از خدايت بخواه … مگر خداى موسى با خداى آنها فرق داشت ؟ با اينكه موسى صريحا گفته بود خدا به شما دستور مى دهد. در يك مورد مى گويند اگر پاسخ اين سؤ ال را بگوئى ما هدايت مى شويم كه مفهومش آنست كه بيان قاصر تو موجب گمراهى است و در پايان كار مى گويند: حالا حق را آوردى ! اين تعبيرات همه دليل بر جهل و نادانى و خود خواهى و لجاجت آنها مى باشد.
از اين گذشته افراد لجوج و خود خواه غالبا پر حرف و پر سؤ الند، و در برابر هر چيز بهانه جوئى مى كنند اين داستان به ما درس مى دهد كه سختگير نباشيم تا خدا بر ما سخت نگيرد به علاوه انتخاب گاو براى كشتن شايد براى اين بوده كه بقاياى فكر گوساله پرستى و بت پرستى را از مغز آنها بيرون براند.
پس فرموديم پارهاى از آن [گاو سر بريده را] به آن [مقتول] بزنيد [تا زنده شود] اين گونه خدا مردگان را زنده میكند و آيات خود را به شما مینماياند باشد كه بينديشيد
سپس دلهاى شما بعد از اين [واقعه] سخت گرديد همانند سنگ يا سختتر از آن چرا كه از برخى سنگها جويهايى بيرون میزند و پارهاى از آنها میشكافد و آب از آن خارج میشود و برخى از آنها از بيم خدا فرو میريزد و خدا از آنچه میكنيد غافل نيست
آيا طمع داريد كه [اينان] به شما ايمان بياورند با آنكه گروهى از آنان سخنان خدا را میشنيدند سپس آن را بعد از فهميدنش تحريف میكردند و خودشان هم میدانستند
و [همين يهوديان] چون با كسانى كه ايمان آوردهاند برخورد كنند مىگويند ما ايمان آوردهايم و وقتى با همديگر خلوت مىكنند میگويند چرا از آنچه خداوند بر شما گشوده است براى آنان حكايت مىكنيد تا آنان به [استناد] آن پيش پروردگارتان بر ضد شما استدلال كنند آيا فكر نمی كنيد
پس واى بر كسانى كه كتاب [تحريفشدهاى] با دستهاى خود مىنويسند سپس مىگويند اين از جانب خداست تا بدان بهاى ناچيزى به دست آرند پس واى بر ايشان از آنچه دستهايشان نوشته و واى بر ايشان از آنچه [از اين راه] به دست مىآورند
[=Times New Roman] در اینجا میخواهیم از راه میانهای بگوییم که انسان را در جهت سند قرآن کریم به اطمینان میرساند و آدمی را توجیه مینماید که چرا ما قرآن کریم را کتاب خدا میدانیم و چگونه میتوان فهمید آیات این کتاب آسمانی از ناحیهٔ خداوند است؟
[=Times New Roman]
ما برای اثبات سند قرآن کریم و حجیت آن نمیخواهیم از آیات تحدی بگوییم. آیات تحدی آیاتی است که تمامی بندگان را در هر زمانی به تحدی و مبارزه فرا خوانده تا همانند قرآن کریم بیاورند. بحث از این آیات، در جای خود آمده است.
[=Times New Roman]
راه میانهای که میتوان معیار تشخیص سند آیه و نزول آن از ناحیهٔ خداوند باشد «دل» آدمی است. دل مرتبهای است که بعد از نفس و عقل در آدمی زایش مییابد و به وی محبت و عشق را عطا میکند. باید گفت «دل» انسانها و دل هر چیزی سند قرآن کریم است و وقتی آیههای قرآن کریم درست و صحیح ترسیم گردد، خود شخص میفهمد که این حرف، خدایی است و سخن بشر نیست؛ اگرچه او کافر باشد و خداوند را نپذیرفته باشد؛ چون کافران و منافقان نیز با آنکه خدا را قبول ندارند؛ ولی میدانند بشری مثل آنان، میتواند به اندازهٔ خود آنان علم و آگاهی داشته باشد و بیشتر از آنان آگاه نیست. بهطور مثال، اگر کسی سخنان ریز پشت پردهٔ منافقان را که در قرآن کریم آمده است، با دقت برای آنها بخواند، دل خود منافقان تصدیق میکند که این سخن بشری مثل ما نیست. همچنین اگر آیههایی که در مورد حضرت مریم است برای مسیحیان تلاوت شود و درست توضیح داده شود، مسیحیان عاقل و غیر متعصب تصدیق میکنند و میگویند قرآن کریم حضرت مسیح و آنچه را که در دل ماست بیان کرده است، ولی گاهی گوینده نمیتواند سخن خود را درست به الفاظ بکشد یا شنونده نمیتواند معانی صحیحی از آن الفاظ برداشت کند و گاهی هر دو یا یکی از آنها متعصب است که باعث رکود علم و فهم حقایق میشود.
[=Times New Roman]
اگر محققی آیههای مربوط به تولید مثل انسان و مراحل رشد او را بهطور صحیح و به روش علمی جدید به الفاظ انگلیسی برگرداند، آنوقت است که پزشکان آن را به عنوان کتاب قرن، بلکه کتاب ماندگار پزشکی معرفی میکنند و بهترین بهرهبرداری علمی را از آن خواهند برد و عقل پزشکی آنها، قرآن کریم را تصدیق خواهد نمود و سندی بالاتر و بهتر از این نیز نداریم که عقل، قلب، اعضا، جوارح و اشیا، چیزی را تصدیق کند.
[=Times New Roman]
وقتی عالمی به زنبور عسل بنگرد و آیههای مربوط به آن را بررسی نماید و آن را به درستی ترسیم کند، کتاب او بهترین کتابی میشود که حق مطلب را در مورد زنبورها گفته است، ولی گاهی در برداشتها اشتباه میکند و از طرفی نیز ضعف نویسنده گاه باعث تفسیر نادرست از آیههای قرآن کریم میشود که در هر دو صورت، مطلب ارائه شده از ارزش علمی برخوردار نمیباشد؛ از این رو کسی که آیههای زنبور عسل را بررسی میکند، اگر نیش زنبور را ندیده، و فقط عسل خورده باشد نمیتواند سند قرآن کریم را که نیش و نوش زنبور است به دست آورد؛ از این رو در سند و اعجاز قرآن کریم فقط به ادبیات آن بسنده میکند.
[=Times New Roman]
قرآن کریم لابراتواری است برای به دست آوردن سرگذشت هر چیزی که با آن میتوان موقعیت هر گوشهای از عالم هستی را سنجید. اما مثالهای آن را باید از واژههایی که دارد استخراج کرد. این کار بسیار دشوار است و نیازمند تسلط بر صرف و نحو ویژهٔ قرآن کریم است که با صرف و نحو رایج تفاوتهایی در اصول و قواعد دارد. تعبیر: «وَلَقَدْ صَرَّفْنَا» در آیهٔ شریفهٔ:
ـ و بهراستی در این قرآن برای مردم از هر گونه حکایت مشهوری آوردیم، ولی انسان در بیشتر هر چیزی سر محکمپایگی خصمانه بر باطل دارد.
[=Times New Roman]
به این معناست که همه چیز در این کتاب آسمانی پیچیده شده و در آن وجود دارد. متعدی آوردن فعل: «صَرَّفْنَا»تأکیدی است بر مطلب مورد نظر. باید توجه داشت دلالت این آیه بر جامعیت قرآن کریم و این که تمامی علوم را در خود دارد از دیگر آیاتی که در این زمینه وجود دارد؛ مانند تعبیر: «کتَابٌ مُبِینٌ» بیشتر است.
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]
قرآن کریم در ارایهٔ تمامی دانشها کتابی کامل و قابل استفاده است و در وجه فاعلی آن مشکلی وجود ندارد، ولی افراد به دلیل کفران نعمت، شرک و مشکلاتی که در قابلیت خود دارند، از این کتاب آسمانی دور میشوند.
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]
قرآن کریم در زمان غیبت، تنها معصومی است که قابل استفاده و استناد است و حجت میان خلق و خداوند میباشد. حجتی که باید با انس و قرب به وی، راههای غیب و امور معنوی را از او خواست نه با نیرنگهایی که در برخی مراکز به اصطلاح تحقیقی است. قرآن کریم با چنین تحقیقات گسترده و میدانی است که کاربردی میگردد و عظمت علمی خود را آفتابی مینماید؛ به گونهای که دنیای کفر نیز علمی بودن آن را اذعان مینماید و به آن گردن مینهد. قرآن کریم برای حل تمامی مشکلات بشر اعم از معنوی، اقتصادی، دنیوی و اخروی راه حل و برنامه دارد و تمامی نیازهای علمی بشر در هر رشتهای را پاسخ میگوید، بلکه علومی در قرآن کریم است که بشر امروز از آن چیزی نمیداند.
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]
تحقیق بر قرآن کریم در صورتی منتج میگردد که با شیوهٔ «انس با آیات قرآن کریم» که طریق خاص ولایی است پیوند داشته باشد و محقق صفات معنوی و قرب ربوبی و ورود حضوری به حقایق الهی را پیجو باشد. تحصیل این روش، مبادی معنوی فراوانی را میطلبد.
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]
روش انس با قرآن کریم که طریق ورود به ساحت قدسی این کتاب الهی است، ویژهٔ راهیافتگان ولایی است و تنها در خور اولیای الهی است. آنان با انس به قرآن کریم و حضور در محضرش که جز با صفای باطن و طول مدت به دست نمیآید، از مواهب این کتاب آسمانی بهره میبرند.
البته این دست الهی است که فرد را در راهیابی معنوی به قرآن مجید دستگیری میکند و بدون همراهی عنایات حق ممکن نمیشود و این عنایت حق و قرب به قرآن کریم است که حقایق باطنی قرآن را برای فرد میگشاید.
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]
روش «انس با قرآن کریم» با آن که راهی است باز برای همگان، و خط قرمزی در آن نیست، ولی چنین هم نیست که عموم افراد جامعه از آن بهره برند، بلکه خواص از عالمان و دانشمندان دینی نیز در این راه نیستند. این روش تنها رابطهای معنوی میان قرآن کریم و اولیای الهی و راهیافتگان حقیقی است. قرب به حضرات آیات الهی و ورود عینی به حضور حقایق قرآنی و انس با باطن نزولات ربانی و راهیابی به غیب هویات ربوبی در خور صافیان صفا و راهیافتگان وفا میباشد و حال و هوای خود را لازم دارد. این روش تنها با تحصیل مبادی علمی محقق نمیشود و حضور علم اصطلاحی به تنهایی برای آن کارآمد نیست، بلکه افزون بر آن، این عنایت الهی و قرب ربوبی و حضور دائم و انس کامل با آموزههای وحی است که میتواند راهگشای آن باشد.
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]
آن کس که به این روش رسیده است آن را میفهمد و آن که در راه است چه میفهمد که حقایق این وادی چیست؛ زیرا کسی که در این راه نیست، در بیراهه است و هرچه از این راه گفته شود، برای او حرف است و بس و هرچه آورده شود نقل است و بس و حقیقت که دست فهم او از آن کوتاه است برتر از تمامی آن است.
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]
آنان که به دیدهٔ انس به قرآن کریم مینگرند و رفیق این حقیقت عینی میشوند و قرآن کریم آنان را میپذیرد، حقایق را چنان مییابند که در خور پندار و دانش نیست و حیات آنان از وحی و وحیانی است و آنان ظهورات فعلی آیات الهی را مییابند که همیشه و بهطور همیشگی بر عالم ساری و جاری است و کسی که خود را در افق جریان آن قرار میدهد، رسیده و وصول یافته است و دیگران هیچ.
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]
آنان که با انس در محضر قرآن کریم قرار میگیرند و دست در چشمهٔ عینی وحی قرار میدهند، هستی و عالم و آدم را بهگونهای میبینند و تمامی ظهورات و نزولات هستی را در کتاب وحی به طور مجسم و عینی مشاهده میکنند و آمدهٔ نزولات و آیندهٔ ظهورات را همچون موجود میبینند و زمان و چهره در حریم دیدشان بهطور ثابت و عینی ظهور مینماید و حقایق هستی را از قرآن کریم بدون توهم و گمان مییابند.
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]
اینان هستند که آیات الهی را در فعلیت و حرکت میبینند و چهرههای متفاوت آن را با دیدی ثابت مشاهده میکنند و مطالع و باطنهای بس فراوان قرآن کریم را از افقی دور و نزدیک بهخوبی مشاهده مینمایند. قرآن کریم با ایشان همسخن میشود و ایشان با قرآن کریم سخن میگویند و قرآن در خواب و بیداری با آنان انس میگیرد و آنها انس همیشگی با قرآن کریم پیدا میکنند. قرآن کریم برای این دسته از مؤمنان راهیافته زبان میگشاید و خود را تفسیر میکند و هر لحظه ظهوری و نزولی دارد و در هر زمان، معنای خاصی را از خود ظاهر میسازد و چهرهای را نمایان مینماید.
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]
نزولات وحی و ظهورات ربوبی این گونه بر آنها ظاهر میگردد؛ چنان که گویی وحی بهطور مستمر و دائم برای آنان همچون نبی ظاهر میگردد. آنچه در این زمینه از این مقام آمد، جملهای نارسا از مفهومی بس بلند است که برای درک آن باید وصول عینی به ساحت قدسی قرآن کریم داشت.
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]
کسی با قرآن کریم انس میگیرد و به زیارت آن راه مییابد که بتواند به آن عشق داشته باشد و آن را صمیمانه ببوسد و از سر عشق استشمام کند و بر قلب خویش گذارد. قرآن کریم همواره بر چنین مونسی تأثیر دارد و کارآمد است؛ بدون آن که فرد توجهی داشته باشد. وی از قرآن کریم شفا میگیرد؛ همانطور که آیهٔ شریفهٔ زیر آن را برای تمامی مؤمنان شفا میداند:
ـ و ما آنچه را برای گروندگان شروع بهبودی و رحمت است از قرآن فرو میفرستیم و ستمگران را جز کاستی نیفزاید.
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]
قرآن کریم رفیق و آشنای خود را میشناسد و چنانچه آن را همراه داشته باشد، به وی التفات دارد و بر مغز، اعصاب، نفس، قلب و روح آدمی مؤثر است؛ همانطور که کودک در حالی که خواب است به سبب لطافتی که در روح خود دارد از پیرامون خود تأثیر میپذیرد. بر این اساس، نفس قرائت قرآن کریم انس میآورد؛ هرچند قاری به معنای آن توجه نداشته باشد؛ چون نداشتن فهم از ناحیهٔ قاری است، ولی قرآن کریم تأثیر خود را بر چنین شخصی دارد؛ همانطور که روشنایی برای نابینا مؤثر است و انعکاس روانی دارد و از آن لذت میبرد و اعصاب و روان وی با اجسام نوری انس میگیرد. نابینا وقتی به تاریکی میرود، تفاوت آن با روشنایی را احساس میکند. با این وجود، «قرائت» معنای خاص خود را دارد و فهم و درک معنا از مؤلفههای آن است. قرائت سبب انس میشود و در پی آن، وقوف میآورد.
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]
برای انس با قرآن کریم باید طهارت روح و توجه نفس و قرب قلبی و متانت و نجابت و دقت عقلی داشت و خود را هیچ گاه از قرآن کریم دور نداشت. باید عشق به قرآن کریم را تجربه نمود. آن را استشمام کرد و بر قلب خود گذاشت و در کنار خود نگاه داشت و با آن خوابید و با آن بیدار شد و حتی لحظهای از آن جدا نگردید تا کمال همنشین در وی اثر کند.
چنین کسی دیگر بشر عادی و معمولی نیست و از گِل به گُل تحویل میرود و دیگر خاک و گِل نیست، بلکه از جنسی دیگر و گُل است. انس سبب میشود همنشینیها شیرین شود و مونس، قرآن کریم را بر قلب خود بگذارد و فشار دهد و فشار دهد و باز هم فشار دهد تا آن که قرآن کریم به قلب رسوخ نماید. او صورت و دست خود را به قرآن کریم نوازشوار میمالد و متبرک مینماید. قرآن کریم را به سینه میچسباند و به آن بارها و بارها پیوسته نگاه میکند. به آن احترام، کرنش و محبت میکند و از آن اطاعت و پیروی دارد و میخواهد با آن رفیق و آشنا شود.
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]
بهتر است پیش از قرائت قرآن کریم، آن را بو کرد و لمس نمود و بدان قرب پیدا کرد. بهتر است با قرآن همانند موجود زندهای که آدمی با او معانقه، معاشقه و معارفه دارد رفتار شود. وقتی کسی قرآن کریم را میخواند، قرآن کریم نیز وجود او را میخواند. همچنین به قرآن کریم و حتی جلد و اطراف سفید کاغذ آن حرمت گذاشت و چیزی را کنار آن قرار نداد؛ هرچند مهر و تربت حضرت سیدالشهدا علیهالسلام باشد.
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]
حرمت نهادن به قرآن کریم و داشتن رفتار عاشقانه با آن، نقطهٔ شروع ورود به تفسیر قرآن کریم و سپس تأویل آن است و رسوخ به آن را در پی دارد. رسوخ تنها ویژهٔ فهم تأویل قرآن نیست و تفسیر نیز چنین ویژگی را میطلبد. هر تفسیری که از این حقیقت خالی باشد وصول به حقایق قرآن کریم ندارد و سرگرمی به فوت و فنهای عالمانه است. مفسر تنها با نور انس با قرآن کریم است که از راسخان در دانش میگردد و تمامی راسخان در دانش رفیقان و حاملان قرآن کریم هستند. کسی به صرف قرائت یا حفظ قرآن کریم حامل آن نمیشود و تنها کسانی که توان انس و رفاقت با قرآن کریم را دارند حامل آن در دنیا و آخرت میشوند. قرآن کریم همچوندیگر کتابها نیست که بتوان بدون وضو و نیز بدون طهارت نفس به حضور آن راه یافت:
«لاَ یمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ».
[=Times New Roman]
ـ جز پاکان نتوانند قرآن کریم را مس نمایند (و آن را دریابند).
[=Times New Roman]
کتابهایی که به قلم دانشمندان تألیف گردیده، به دلیل این که مؤلّفان آن معصوم نیستند، از اشتباه و خطا دور نیست و هر یک در نوع خود دارای نواقصی است و به همین خاطر، اگر مورد بررسی قرار گیرد، کاستیهای آن مشخص میگردد و نقد آن در مسیر رشد علم است، اما در رابطه با قرآن کریم، از طرفی این خداوند حکیم و قادر متعال است که آن را نازل نموده و از سوی دیگر، فردی معصوم که ختم پیامبران الهی است تحویل گیرنده و امانتدار آن است و وارثان اصلی و حافظان واقعی آن چهارده معصوم علیهمالسلام هستند و میراثدار و وارث همهٔ انبیا؛ حضرت امام عصر (عجل اللّه تعالی فرجه الشریف) حجّت حی خداوند و ذخیرهٔ الهی است. بنابراین، قرآن شریف از دستبرد بشر محفوظ است و از اولین نقطهٔ شروع و تماس تا رسیدن به قعر و عمق بیپایان آن دارای آداب مخصوص و حریم مشخصی است و چنین نیست که هر کس از هر جایی و هر طور که بخواهد، از آن استفاده کند، حتی گذاشتن دست بدون طهارت بر خط آن حرام است و قرائت بدون فهم و بدون ادراک معانی بینصیب از معرفت خواهد بود؛ اگرچه استحقاق ثواب و عنایت قرآن کریم را دارد.
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]
قرائت بدون تدبّر از اُنس و قرب تهی است. ممنوعیت درک محضرش، نبودن رابطهٔ صفا و صمیمیت را میرساند و در محضر حضرتش قرار نگرفتن، بیخبری از تأویل و رسوخ آن را در پی دارد؛ چنانکه میفرماید
[=Times New Roman]
«لاَ یمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ».
[=Times New Roman]
کسی که با قرآن کریم انس دارد به نور قرآن نزدیک میشود، وگرنه با علم تحصیلی و اکتسابی اگر قرآن مجید را نیز به چهارده روایت بخواند، فایدهای ندارد و برای درمان دردهای روحی و آلام فکری کارگشا نیست و بهرهای از قرآن کریم، آنطور که باید، نمیبرد.
[=Times New Roman]
طرح مباهله
[=Times New Roman]
راه دومی که میتوان برای اثبات حقانیت قرآن کریم به کار برد، طرح مباهله میباشد؛ چنانکه خداوند میفرماید:
ـ پس هر که در اینباره پس از تمام دانشی که تو را آمده با تو دلیلآوری و بحث کند، بگو: بیایید پسرانمان و پسرانتان و زنانمان وزنانتان و خویشتنمان و خویشتنتان را فرا خوانیم، سپس بدون حظوظات نفسی تضرع کنیم و لعنت و طرد خدا را بر دروغگویان بدون حقیقت قرار دهیم.
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]
پیشنهاد «مباهله» که در برابر جهد و انکار معاندان و انکارگرایانی است که با علم و آگاهی به حقانیت کسی یا چیزی، با وی مقابله میکنند، پیشنهادی است که در هر دورهای برای اهل حق و کسی که به حقانیت خود یقین دارد و توانسته است با قرآن کریم انس بگیرد و با آن دوستی نماید قابل اجراست و مورد و موضوع این آیه، مخصص آن نیست؛ از این رو عالمان دینی که به حقانیت و مشروعیت خود باور دارند و میدانند ظلمی به قرآن کریم روا نداشته و حدود دوستی و انس با قرآن کریم را رعایت نمودهاند، میتوانند در برابر معاندان خود از این شیوهٔ مقابله بهره ببرند.
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]
هر کس در مقام عناد با حق قرار گیرد به اعتبار فراز: «مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَک مِنَ الْعِلْمِ»، زندیق و کافر است؛ زیرا از مباهله، قصدی جز عناد و جدال ندارد. مباهله، مقابلهٔ بعد از علم است که عناد و الحاد را در پی دارد و شخص به این اعتبار، نجس میگردد. نجاستی که از سر تعصب، عصبیت، عناد و الحاد دامنگیر فرد میشود و جعل لعنت خداوند بر چنین فردی نیز مؤید آن است؛ چرا که جعل لعنت، فعلی و محقق شدن آن را میرساند: «فَنَجْعَلْ لَعْنَةَ اللَّهِ عَلَی الْکاذِبِینَ».
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]
این آیه نیز با واژهٔ: «فَقُلْ» آمده است که نوعی تحریک و برانگیختن برای طرح و عنوان مطالبی است که همراه با سختی و پیچیدگی است و گویی امر میشود به گفتن و واهمه نداشتن. تمامی آیاتی که این واژه در آن کاربرد دارد چنین است.
با سلام
ببينيد دوستان به نظر من اگر كسي مي خواد توسط خدا و به واسطه قرآن كلام الله مجيد هدايت بشه بايد نشونه هاي كسي رو داشته باشه كه محق هدايت شدن توسط قرآن هست، بازم راز بصيرت تكرار مي كنم، راز بصيرت اينه كه :"فروغ ديده در آن چشم است كه دوست را از نگاه دوست مي بيند" يعني كسي داراي بصيرت كه دوست با توصيفات و نگاه خودش ببينه يعني اگه مي خواد دوست هدايتش كنه ببينه دوست خودش گفته من كيا رو هدايت مي كنم و سعي كنه درك كنه و بفهمه كه سخن دوست چيه و دوست ازش چي خواسته و چه كاري باعث نارضايتي دوست مي شه با بيان خود دوست و چه كاري باعث رضايت دوست مي شه با بيان خودش با توجه به اين مساله كه معبود در كتاب خودش گفته جز من كسي هدايت نمي كنه پس ما بايد اول از همه هدايت از خودش بخوايم و بگيم ما رو به راه راست هدايت كن و نه اينكه فكر كنيم با خوندن كتابهاي متعدد و بدون قرار گرفتن در گروه متقين ما هدايت مي شيم، مسلما اينطور نيست البته علم نور هست و بايد ز گهواره تا گور دانش جست يقينا و حتي لحظه اي از زمانهايي كه مسئوليتي در قبال ديگران نداريم نبايد از دانش جستن دست برداشت، ولي تبديلي در كلمات معشوق نيست، اگر كسي هدايت از قرآن مي خواد لازمه اش اينه كه از متقين باشه حالا متقين يعني كسايي كه فارسيش مراقب اعمال و رفتارشون هستند و از خودشون يعني نفس و جسمشون يا به عبارتي از وجودشون در برابر جبر خدا كه نشانه عدل الهي مراقبت مي كنند به عبارتي اين افراد قبل از هر چيز دنبال اصلاح اعمال و رفتار خودشون هستند. حالا اگر كسي مداومت داشته باشه بر اين مراقبت و مراقبتش بر وجود خودش دائمي باشه و قبل از اون خدا رو باور داشته باشه مي شه جزيي از اوليا خدا كه خدا بشارتهايي و رحمت خاصي براشون شامل دونسته كه اگه اشتباه نكنم در آيه ٦٢ سوره يونس به بعد توضيح داده ولي در حدي كه خود خدا گفته غيب باور داشته باشه و اينا (همون ابتداي سوره بقره) هم براي محق بودن جهت هدايت كفايت مي كنه البته من حكم نمي دم كه به قول ظاهرا حضرت علي از هزار قاضي عادل يكي به بهشت نميره و عادلانه حكم دادن كار ساده اي نيست و به تصور من شخص بايد اول در دين فقيه باشه و بعدم قاضي و نهايتا مي شه حاكم و تنها نظرم عرض مي كنم، ولي تو خود قرآن گفته آنها مي گويند ما عذاب نمي شويم الا براي ايامي معدود آيا دليل روشني در معنا به تصور من آيا دليل عقلي محكمي دارند؟! و با توجه به اين مساله مشخصه كه عذاب هميشگي و حرف آقاي قرآن حكيم عاقلانه به نظر نمي ياد به هر حال جمع بندي اين كه قرآن فقط نخونيم بلكه سعي كنيم به اون عمل كنيم يا به عبارتي به آنچه كه درك كرديم و فهميديم از قرآن عمل كنيم تا توسط قرآن هدايت شويم. من برم تا نماز شبم قضا نشده بقيش بخونم ولي آخرين توصيه اينكه به نظر من تا دليل عقلي محكمي واسه چيزي نداريد اونو نپذيريد و سخني حق ندونيد چون فلاني گفته مثلا ملاصدرا بلكه اون سخن با حق بسنجيد مثلا اين عادلانه و به حق كه عذاب يزيد تموم بشه با اون ظلمي كه به آقا ابا عبدالله كرد؟! يك وجه ديگه اين مساله ام اينه وقتي خدا آدم آفريد و اون داستانا گفت شماها فساد مي كنيد و خونريزي بريد زمين من فرستاده اي مي فرستم از اون تبعيت كنيد تا هدايتتون كنم پس كسي مي تونه و عادلانه و عاقلانه است وارد بهشت شه كه ياد بگيره فساد و خونريزي نكنه و براي اينكه ياد بگيره بايد مشمول رحمت خدا بشه و يزيد فاسد با عذاب شدن در جهنم كه عذاب ضد رحمت، رحمتي شامل حالش نشده و تا ابد فاسد مي مونه به تصور و نظر من.
التماس دعا
وَقَالُواْ لَن تَمَسَّنَا النَّارُ إِلاَّ أَيَّامًا مَّعْدُودَةً قُلْ أَتَّخَذْتُمْ عِندَ اللّهِ عَهْدًا فَلَن يُخْلِفَ اللّهُ عَهْدَهُ أَمْ تَقُولُونَ عَلَى اللّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ ﴿۸۰﴾ و گفتند جز روزهايى چند هرگز آتش به ما نخواهد رسيد بگو مگر پيمانى از خدا گرفتهايد كه خدا پيمان خود را هرگز خلاف نخواهد كرد يا آنچه را نمىدانيد به دروغ به خدا نسبت میدهيد
و چون از فرزندان اسرائيل پيمان محكم گرفتيم كه جز خدا را نپرستيد و به پدر و مادر و خويشان و يتيمان و مستمندان احسان كنيد و با مردم [به زبان] خوش سخن بگوييد و نماز را به پا داريد و زكات را بدهيد آنگاه جز اندكى از شما [همگى] به حالت اعراض روى برتافتيد
ولى] باز همين شما هستيد كه يكديگر را مىكشيد و گروهى از خودتان را از ديارشان بيرون مىرانيد و به گناه و تجاوز بر ضد آنان به يكديگر كمك مىكنيد و اگر به اسارت پيش شما آيند به [دادن] فديه آنان را آزاد مىكنيد با آنكه [نه تنها كشتن بلكه] بيرون كردن آنان بر شما حرام شده است آيا شما به پارهاى از كتاب [تورات] ايمان مىآوريد و به پارهاى كفر مىورزيد پس جزاى هر كس از شما كه چنين كند جز خوارى در زندگى دنيا چيزى نخواهد بود و روز رستاخيز ايشان را به سختترين عذابها باز برند و خداوند از آنچه مىكنيد غافل نيست
و همانا به موسى كتاب [تورات] را داديم و پس از او پيامبرانى را پشتسر هم فرستاديم و عيسى پسر مريم را معجزههاى آشكار بخشيديم و او را با روح القدس تاييد كرديم پس چرا هر گاه پيامبرى چيزى را كه خوشايند شما نبود برايتان آورد كبر ورزيديد گروهى را دروغگو خوانديد و گروهى را كشتيد
(۸۷)
وَقَالُواْ قُلُوبُنَا غُلْفٌ بَل لَّعَنَهُمُ اللَّه بِكُفْرِهِمْ فَقَلِيلًا مَّا يُؤْمِنُونَ ﴿۸۸﴾ و گفتند دلهاى ما در غلاف است [نه چنين نيست] بلكه خدا به سزاى كفرشان لعنتشان كرده است پس آنان كه ايمان مىآورند چه اندكشمارهاند
(۸۸)
وَلَمَّا جَاءهُمْ كِتَابٌ مِّنْ عِندِ اللّهِ مُصَدِّقٌ لِّمَا مَعَهُمْ وَكَانُواْ مِن قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُواْ فَلَمَّا جَاءهُم مَّا عَرَفُواْ كَفَرُواْ بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّه عَلَى الْكَافِرِينَ ﴿۸۹﴾ و هنگامى كه از جانب خداوند كتابى كه مؤيد آنچه نزد آنان است برايشان آمد و از ديرباز [در انتظارش] بر كسانى كه كافر شده بودند پيروزى مىجستند ولى همين كه آنچه [كه اوصافش] را مىشناختند برايشان آمد انكارش كردند پس لعنتخدا بر كافران باد
وه كه به چه بد بهايى خود را فروختند كه به آنچه خدا نازل كرده بود از سر رشك انكار آوردند كه چرا خداوند از فضل خويش بر هر كس از بندگانش كه بخواهد [آياتى] فرو مىفرستد پس به خشمى بر خشم ديگر گرفتار آمدند و براى كافران عذابى خفتآور است
﴿۹۱﴾ و چون به آنان گفته شود به آنچه خدا نازل كرده ايمان آوريد مىگويند ما به آنچه بر [پيامبر] خودمان نازل شده ايمان مىآوريم و غير آن را با آنكه [كاملا] حق و مؤيد همان چيزى است كه با آنان است انكار مىكنند بگو اگر مؤمن بوديد پس چرا پيش از اين پيامبران خدا را مىكشتيد
و آنگاه كه از شما پيمان محكم گرفتيم و [كوه] طور را بر فراز شما برافراشتيم [و گفتيم] آنچه را به شما دادهايم به جد و جهد بگيريد و [به دستورهاى آن] گوش فرا دهيد گفتند شنيديم و نافرمانى كرديم و بر اثر كفرشان [مهر] گوساله در دلشان سرشته شد بگو اگر مؤمنيد [بدانيد كه] ايمانتان شما را به بد چيزى وامىدارد
و آنان را مسلما آزمندترين مردم به زندگى و [حتى حريصتر] از كسانى كه شرك مىورزند خواهى يافت هر يك از ايشان آرزو دارد كه كاش هزار سال عمر كند با آنكه اگر چنين عمرى هم به او داده شود وى را از عذاب دور نتواند داشت و خدا بر آنچه مىكنند بيناست
بگو كسى كه دشمن جبرئيل است [در واقع دشمن خداست] چرا كه او به فرمان خدا قرآن را بر قلبت نازل كرده است در حالى كه مؤيد [كتابهاى آسمانى] پيش از آن و هدايت و بشارتى براى مؤمنان است
و آنگاه كه فرستادهاى از جانب خداوند برايشان آمد كه آنچه را با آنان بود تصديق مىداشت گروهى از اهل كتاب كتاب خدا را پشتسر افكندند چنانكه گويى [از آن هيچ] نمىدانند
و آنچه را كه شيطان[صفت]ها در سلطنتسليمان خوانده [و درس گرفته] بودند پيروى كردند و سليمان كفر نورزيد ليكن آن شيطان[صفت]ها به كفر گراييدند كه به مردم سحر مىآموختند و [نيز از] آنچه بر آن دو فرشته هاروت و ماروت در بابل فرو فرستاده شده بود [پيروى كردند] با اينكه آن دو [فرشته] هيچ كس را تعليم [سحر] نمىكردند مگر آنكه [قبلا به او] مىگفتند ما [وسيله] آزمايشى [براى شما] هستيم پس زنهار كافر نشوى و[لى] آنها از آن دو [فرشته] چيزهايى مىآموختند كه به وسيله آن ميان مرد و همسرش جدايى بيفكنند هر چند بدون فرمان خدا نمىتوانستند به وسيله آن به احدى زيان برسانند و [خلاصه] چيزى مىآموختند كه برايشان زيان داشت و سودى بديشان نمىرسانيد و قطعا [يهوديان] دريافته بودند كه هر كس خريدار اين [متاع] باشد در آخرت بهرهاى ندارد وه كه چه بد بود آنچه به جان خريدنداگر مىدانستند
نه كسانى كه از اهل كتاب كافر شدهاند و نه مشركان [هيچ كدام] دوست نمىدارند خيرى از جانب پروردگارتان بر شما فرود آيد با آنكه خدا هر كه را خواهد به رحمتخود اختصاص دهد و خدا داراى فزونبخشى عظيم است
بسيارى از اهل كتاب پس از اينكه حق برايشان آشكار شد از روى حسدى كه در وجودشان بود آرزو مىكردند كه شما را بعد از ايمانتان كافر گردانند پس عفو كنيد و درگذريد تا خدا فرمان خويش را بياورد كه خدا بر هر كارى تواناست
و يهوديان گفتند ترسايان بر حق نيستند و ترسايان گفتند يهوديان بر حق نيستند با آنكه آنان كتاب [آسمانى] را مىخوانند افراد نادان نيز [سخنى] همانند گفته ايشان گفتند پس خداوند روز رستاخيز در آنچه با هم اختلاف مىكردند ميان آنان داورى خواهد كرد
و كيست بيدادگرتر از آن كس كه نگذارد در مساجد خدا نام وى برده شود و در ويرانى آنها بكوشد آنان حق ندارند جز ترسان لرزان در آن [مسجد]ها درآيند در اين دنيا ايشان را خوارى و در آخرت عذابى بزرگ است (۱۱۴)
افراد نادان گفتند چرا خدا با ما سخن نمىگويد يا براى ما معجزهاى نمىآيد كسانى كه پيش از اينان بودند [نيز] مثل همين گفته ايشان را مىگفتند دلها [و افكار]شان به هم مىماند ما نشانهها[ى خود] را براى گروهى كه يقين دارند نيك روشن گردانيدهايم (۱۱۸)
و هرگز يهوديان و ترسايان از تو راضى نمىشوند مگر آنكه از كيش آنان پيروى كنى بگو در حقيقت تنها هدايتخداست كه هدايت [واقعى] است و چنانچه پس از آن علمى كه تو را حاصل شد باز از هوسهاى آنان پيروى كنى در برابر خدا سرور و ياورى نخواهى داشت
میگن روز قیامت قرآن هم شفاعت میکنه از کسانی که در دنیا خوندنش و بهش عمل کردن ...
داداشی خودت میدونی چقدر دوست دارم پس اگه میشه لینک یه برنامه اندروید رو بذار..اسمش حبل متینه...خیلی برنامه خوبیه هم تفسیر داره و هم یه ایه رو فارسی و یه ایه رو عربی میگه و کلی قاری خوب داره..تو کافه بازار هم برنامش هست و خیلی معروفه
حضرت امام روح الله در طول نهضت خود همواره جوانان را می ستود و آنان را هدایت و راهنمایی می کرد و برای پیشبرد آرمان های اسلام، بر آنان تکیه می کرد:
در سخنان امام آمده است: «شما جوان ها، امید من هستید؛ نوید من هستید. امید من به شما توده جوان است؛ به شما توده محصل است. من امید این را دارم که مقدرات مملکت ما، بعد از این، به دست شما عزیزان بیفتد و مملکت ما را شما عزیزان حفظ کنید. شما جوانان برومند، شما محصلین ارجمند، در هر جای از ایران که هستید، باید بیدار باشید و با بیداری، از حقوق خودتان دفاع کنید».1
«اگر قرآن نبود، باب معرفه الله بسته بود الی الابد. قرآن، کتاب انسان سازی است. هر چه در راه خدا بدهیم و هر چه در راه قرآن بدهیم، فخر ماست؛ افتخار ماست؛ راه حق است. قرآن کریم، پناه همه ماست. قرآن، کتاب انسان سازی است؛ کتاب انسان متحرک است؛ کتاب آدم و کتابی است که آدمی را از این جا تا آخر دنیا و تا آخر مراتب... راه می برد... قرآن باید در تمامی شئون زندگی ما حاضر باشد».2 «من با تأیید خداوند متعال و تمسک به مکتب پرافتخار قرآن، به شما فرزندان عزیز اسلام مژده پیروزی نهایی می دهم؛ به شرط این که نهضت بزرگ اسلامی و ملی ادامه یابد و پیوند بین شما جوانان برومند اسلام، ناگسستنی باشد».3 «رمز پیروزی ما این است که اتکال به خدای تبارک و تعالی داشتیم، رمز پیروزی، اتکال به قرآن و این شیوه مقدس که شهادت را استقبال می کردند، بود. این رمز را حفظ کنید. این رمز پیروزی را تا حفظ کنید، پیروز هستید».4 «مجاهدات و کوشش های خستگی ناپذیر شما جوانان روشن ضمیر مسلمان، در راه درک صحیح اسلام و شناسایی حقیقت قرآن کریم، موجب امیدواری و خرسندی مسلمانان بیدار است. بر شما جوانان مسلمان لازم است که در تحقیق و بررسی حقایق اسلام، در زمینه های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و غیره، اصالت های اسلامی را در نظر گرفته و امتیازاتی را که اسلام را از همه مکاتب دیگر جدا می سازد، فراموش نکنید. مبادا قرآن مقدس و آیین نجات بخش اسلام را با مکتب های غلط و منحرف کننده ای که از فکر بشر تراوش کرده است، خلط نمایید».5 امام راحل در کتاب ارزشمند «آداب الصلوه» با استناد به سخن امام صادق علیه السلام درباره قرائت قرآن توسط جوان و آثار جاودان آن می نویسد: «در حدیث است که کسی که قرآن را در جوانی بخواند، قرآن با گوشت و خونش مختلط شود و نکته آن، آن است که در جوانی اشتغال قلب و کدورت آن، کمتر است. از این جهت، قلب از آن بیشتر و زودتر متأثر می شود و اثر آن نیز بیشتر باقی می ماند».6 امام راحل در برخی از پیام های خود، جوانان را به شیوایی و روشنایی سخن خداوند و بهره گیری از آن فرا می خواند؛ «آن گاه که منطق قرآن آن است که ما از خداییم و به سوی او می رویم و مسیر اسلام بر شهادت در راه هدف است و اولیای خدا، شهادت را یکی از دیگری به ارث می بردند و جوانان متعهد ما برای نیل به شهادت در راه خدا، درخواست دعا می کردند و می کنند، بدخواهان ما که از همه جا وامانده، دست به ترور وحشیانه می زنند، ما را از چه می ترسانند».7 «جوانان عزیزم که چشم امید من به شماست! با یک دست قرآن را و با دست دیگر، سلاح را برگیرید و چنان از حیثیت و شرافت خود دفاع کنید که قدرت تفکر توطئه علیه خود را از آنان سلب نمایید و چنان با دوستانتان رحیم باشید که از ایثار هر چه دارید، نسبت به آنان کوتاهی ننمایید. آگاه باشید که جهان امروز، دنیای مستضعفین است و دیر یا زود، پیروزی از آنان است و آنان، وارث زمین و حکومت کننده خدایی اند».8
[h=3]پی نوشت ها:[/h] 1. صحیفه نور، ج 2، ص 179 ـ 180.
2. کلمات قصار امام خمینی، ص 43.
3. صحیفه نور، ج 2، ص 112.
4. صحیفه نور، ج 6، ص 17.
5. همان، ج 1، ص 158.
6. آداب الصلوة، ص 19.
7. صحیفه نور، ج 11، ص 39.
8. همان، ج 12، ص 19.
داداشی خودت میدونی چقدر دوست دارم پس اگه میشه لینک یه برنامه اندروید رو بذار..اسمش حبل متینه...خیلی برنامه خوبیه هم تفسیر داره و هم یه ایه رو فارسی و یه ایه رو عربی میگه و کلی قاری خوب داره..تو کافه بازار هم برنامش هست و خیلی معروفه
و بترسيد از روزى كه هيچ كس چيزى [از عذاب خدا] را از كسى دفع نمىكند و نه بدل و بلاگردانى از وى پذيرفته شود و نه او را ميانجيگرى سودمند افتد و نه يارى شوند (۱۲۳)
و چون ابراهيم را پروردگارش با كلماتى بيازمود و وى آن همه را به انجام رسانيد [خدا به او] فرمود من تو را پيشواى مردم قرار دادم [ابراهيم] پرسيد از دودمانم [چطور] فرمود پيمان من به بيدادگران نمىرسد
و چون خانه [كعبه] را براى مردم محل اجتماع و [جاى] امنى قرار داديم [و فرموديم] در مقام ابراهيم نمازگاهى براى خود اختيار كنيد و به ابراهيم و اسماعيل فرمان داديم كه خانه مرا براى طوافكنندگان و معتكفان و ركوع و سجودكنندگان پاكيزه كنيد
و چون ابراهيم گفت پروردگارا اين [سرزمين] را شهرى امن گردان و مردمش را هر كس از آنان كه به خدا و روز بازپسين ايمان بياورد از فرآوردهها روزى بخش فرمود و[لى] هر كس كفر بورزد اندكى برخوردارش مىكنم سپس او را با خوارى به سوى عذاب آتش [دوزخ] مىكشانم و چه بد سرانجامى است
پروردگارا ما را تسليم [فرمان] خود قرار ده و از نسل ما امتى فرمانبردار خود [پديد آر] و آداب دينى ما را به ما نشان ده و بر ما ببخشاى كه تويى توبهپذير مهربان
پروردگارا در ميان آنان فرستادهاى از خودشان برانگيز تا آيات تو را بر آنان بخواند و كتاب و حكمت به آنان بياموزد و پاكيزهشان كند زيرا كه تو خود شكست ناپذير حكيمى
و چون خانه [:كعبه] را براى مردم جايگاه و پناهگاه امنى قرار داديم (و فرموديم): «از مقام ابراهيم، جايگاه نمازى براى خود برگيريد.» و به ابراهيم و اسماعيل فرمان داديم كه: «خانه ى مرا براى طواف كنندگان و معتكفان و ركوع كنندگان و سجودكنندگان پاكيزه گردانيد.» 125
آيه 125 ـ "و اذ جعلنا البيت مثابة للناس و أمنا" مثابه در لغت عرب داراى سيزده معناست و قرآن كه در بين حقايق هم بيِّن است وهم در دلالت بر مقاصد ربانى موجز و مختصر است، اينجا هم سيزده معنا را اراده كرده؛زيرا اگر بعضى از اين معانى مقصود بود، لفظ ويژه آن معنا را مى آورد نه لفظ مشترك در سيزده معنا را، وانگهى اگر يكى از اين معانى مراد باشد هيچ قرينه اى بر اثبات آن وجود ندارد! بنابراين خدا كه مراد خود را با قراين قطعى و درونى متن بيان فرموده، حتما تمام معانى را قصد كرده كه لفظ مشترك و بدون قرينه را بر يكى از آنها را ذكر فرموده است،معانى مثابه: جايگاه، بازگشت گاه، محل اجتماع، محل انباشته و پُر، پناه گاه، جاى هشيارى، جاى رفت و آمد زياد، فرار، و جاى توبه، جاى ثواب، پايان مقصود، آبشخوار، جايگاه آب است. "واتّخذوا من مقام ابراهيم" از جايگاه ابراهيم جاى نماز برگيريد، در آن، يا به سوى آن نيست، بلكه از آن است، بدين معنا كه آغاز جايگاه نماز طواف كه از زاويه مقام ابراهيم شروع و پايانش تا انتهاى مسجدالحرام است، و تا آنجا كه مسجد صدق كند جايگاه نماز است.
به این منبع ذیل همین آیه: http://www.olumquran.com/fa/publication/farsi-books/item/tj-forghan1
و ابراهيم و يعقوب پسران خود را به همان [آيين] سفارش كردند [و هر دو در وصيتشان چنين گفتند] اى پسران من خداوند براى شما اين دين را برگزيد پس البته نبايد جز مسلمان بميريد
آيا وقتى كه يعقوب را مرگ فرا رسيد حاضر بوديد هنگامى كه به پسران خود گفت پس از من چه را خواهيد پرستيد گفتند معبود تو و معبود پدرانت ابراهيم و اسماعيل و اسحاق معبودى يگانه را مىپرستيم و در برابر او تسليم هستيم (۱۳۳)
بگوييد ما به خدا و به آنچه بر ما نازل شده و به آنچه بر ابراهيم و اسماعیل و اسحاق و يعقوب و اسباط نازل آمده و به آنچه به موسى و عيسى داده شده و به آنچه به همه پيامبران از سوى پروردگارشان داده شده ايمان آوردهايم ميان هيچ يك از ايشان فرق نمىگذاريم و در برابر او تسليم هستيم (۱۳۶)
پس اگر آنان [هم] به آنچه شما بدان ايمان آوردهايد ايمان آوردند قطعا هدايتشدهاند ولى اگر روى برتافتند جز اين نيست كه سر ستيز [و جدايى ] دارند و به زودى خداوند [شر] آنان را از تو كفايتخواهد كرد كه او شنواى داناست (۱۳۷)
بگو آيا درباره خدا با ما بحث و گفتگو مىكنيد با آنكه او پروردگار ما و پروردگار شماست و كردارهاى ما از آن ما و كردارهاى شما از آن شماست و ما براى او اخلاص مىورزيم (۱۳۹)
يا مىگوييد ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و اسباط [دوازدهگانه] يهودى يا نصرانى بوده اند بگو آيا شما بهتر مىدانيد يا خدا و كيست ستمكارتر از آن كس كه شهادتى از خدا را در نزد خويش پوشيده دارد و خدا از آنچه مىكنيد غافل نيست (۱۴۰)
بگوييد: «ما به خدا و به آنچه سوى ما فرود آمده و به آنچه سوى ابراهيم و اسحاق ويعقوب و فرزندان و نوادگان(شان) نازل شده، و به آنچه به موسى و عيسى داده شده، و به آنچه به همه ى پيامبران از سوى پروردگارشان داده شده، ايمان آورديم؛ ميان هيچ يك از ايشان جدايى نمى اندازيم؛ و ما تنها براى او تسليم كنندگان (خود و ديگران) مى باشيم.» 136 آيه 136 ـ " لا نفرقّ بين احد منهم" جدايى انداختن بين انبياء و رسل الهى در چهار بعد متصور است: الف) ميان آيات وحيانى و دعوت رسالتى تك تك رسولان در كل زمينه هاى فكرى، عقيدتى و عملى و ... تا تضاد و تناقضى قايل نشويم زيرا در عمق دريافت وحى وابلاغ رسالتشان يكسانند. ب) ميان رسل با يكديگر تفاوت و جدايى قايل نشويم، كه همگان داعى الى اللّه اند، و تنها بر حسب آياتى مانند (2:253) و (17:55) بعضى بر بعضى فضيلت دارند، و نه تفاوت كه فضيلت تكامل در مراحل فوق عدالت است. ج) ميان گفتار و كردار رسولان با خدا جدايى نيافكنيم كه همه آنها با وحى رسالتى الهى در ارتباطى تنگاتنگ بوده اند. د) ميان كلمات و افعال تك تك رسولان با خدا نيز جدايى نياندازيم، و انحراف و تحريف را از كلام وحيانى ايشان دور سازيم. اما قرآن كه خود ناسخ كتب وحيانى پيشين است چرا به ايمان به اين شرايع دستور مى دهد؟پاسخ اين است كه اين ايمان تصديق به اصل وحيانى بودن اين شريعت هاست. سپس خود اين تصديق و اين ايمان، ايمان به قرآن را در پى دارد، با توجه به بشارتهاى موجود در آنها و با عنايت به زمان تطبيق هر يك از شرايع الهى، و از سوى اين وحدت در ايمان به رسالات ربانى، درا صل و اساس دعوت الهى، متين ترين و زيباترين شيوه اى گردآورى و جذب همه مردم است به شريعت فراگير و جاويدانه اسلام با آغوش باز و با تمام محبّت. :ok: :Gol:
(نگارگرى و) رنگ آميزى خدايى [:درونى عقل و فطرت و برونى شريعت و طبيعت] را (نگهبان باشيد)؛ و كيست خوش نگارتر از خدا؟ «و ما تنها او را پرستنده ايم.»138
آيه 138 ـ"صبغه اللّه "همان رنگ آميزى ايمانى ربانى است كه در بعد درونى فطرى و عقلايى،و سپس جريان برونى رسالت ها و آيات ديگر با قلم تكوين و تشريع نبشته شده است؛و نه رنگ خدا! كه او هيچ گونه رنگى ندارد. :ok: :Gol:
مهجوریت قرآن در دو بُعد مهم، قابل بررسی است:
یک بُعد، مربوط به معارفی هست که هنوز ناشناخته باقی مانده و بُعد دیگر مربوط به معارف شناخته شدهای است که به آنها اعتنا نمی شود و از آنها تبعیت نمیشود.
درباره علت مهجوریت قرآن در بُعد اول، دو علت مهم را میتوان بیان کرد:
یکی دوری از مفسّر حقیقی قرآن و قرآن ناطق و دیگری نداشتن عزم راسخ متفکران در تفکّر و تدبّر در قرآن و غفلت مسلمان ها از توجه و تدبر در آیات :
« بَلْ قُلُوبهُمْ فىِ غَمْرَةٍ مِّنْ هَذَا وَ لهُمْ أَعْمَالٌ مِّن دُونِ ذَلِکَ هُمْ لَهَا عَامِلُونَ(1) ؛ دل هاى آنان از این [حقیقت] در غفلت است، و آنان غیر از این ، کردارهایى [دیگر] دارند که به انجام آن مبادرت مىورزند.
از این آیه استفاده میشود که مبادرت به کارهای غیر ضروری، باعث غفلت انسان از کارهای ضروری، از جمله تدبر و تقکر در آیات قرآن است.
به عنوان نمونه، اقوال برخی از مفسران و علمای بزرگ را که در تفسیر نور(2) نقل شده ،مطرح می کنیم ،با تأکید بر این نکته که با توجه به تغییر شگرف در جهان علم و پیشرفت فهم و دانش بشری باید هر زمان اسرار جدید از آیات قرآن مورد تعمق قرار گیرد .تدبر گذشتگان در آیات قرآن و رسیدن آنها به اسراری از آن نمی تواند ما را بی نیاز از تفاسیر جدید و تعمق و تدبر بیشتر در آیات الهی نماید.
ملا صدرا (ره) در مقدّمه تفسیر سوره واقعه مىگوید:
بسیار به مطالعه کتب حکما پرداختم تا آن جا که گمان کردم کسى هستم، ولى همین که کمى بصیرتم باز شد، خودم را از علوم واقعى خالى دیدم. در آخر عمر به فکر رفتم که به سراغ تدبّر در قرآن و روایات محمّد و آل محمّد (علیهم السلام) بروم. یقین کردم که کارم بىاساس بوده است، زیرا در طول عمرم به جاى نور در سایه ایستاده بودم. از غصه جانم آتش گرفت و قلبم شعله کشید، تا رحمت الهى دستم را گرفت و مرا با اسرار قرآن آشنا کرد و شروع به تفسیر و تدبّر در قرآن کردم. درِ خانه وحى را کوبیدم، درها باز شد و پردهها کنار رفت و دیدم فرشتگان به من مىگویند: «سَلامٌ عَلَیْکُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوها خالِدِینَ».
فیض کاشانى (ره) مىگوید: کتابها و رسالهها نوشتم، تحقیقاتى کردم، ولى در هیچ یک از علوم دوائى براى دردم و آبى براى عطشم نیافتم، بر خود ترسیدم و به سوى خدا فرار و انابه کردم تا خداوند مرا از طریق تعمّق در قرآن و حدیث هدایت کرد.
امام خمینى (ره) در گفتارى از اینکه تمام عمر خود را در راه قرآن صرف نکرده، تأسّف مىخورد و به حوزهها و دانشگاهها سفارش مىکند که قرآن و ابعاد گوناگون آن را در همه رشتهها، مقصد اعلى قرار دهند تا مبادا در آخر عمر بر ایّام جوانى تأسّف بخورند.
بنابراین یکی از عوامل مهجوریت قرآن توجه به علوم و امور دیگر است اما غفلت از بخشی از قرآن و توجه به بخشی دیگر همچون توجه بیش از حد به مباحث قرائت و تلاوت نیز از جمله عوامل مهجوریت قرآن است.
غفلت، معلول علل مختلفی است که از نقش علمای قشری نگر و همچنین نقش سلاطین جور در انحراف اذهان مسلمانان به سوی مسائل سطحی و ظاهری نباید غافل بود.
اما درباره علت مهجوریت قرآن در بُعد دوم میتوان گفت که تبعیت انسان ها از امیال و خواهش های نفسانی، مهم ترین عاملی است که باعث میشود انسان بر خلاف شناختهای قبلی خود عمل کند :
«أَ فَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلى عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلى سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلى بَصَرِهِ غِشاوَةً فَمَنْ یَهْدیهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَ فَلا تَذَکَّرُونَ (3) ؛
دیدى کسى را که امیال نفسانی خود را خداى خود گرفت ؟! خدا او را با داشتن علم گمراه کرد . بر گوش و قلبش مهر نهاد و بر چشمش پرده انداخت، دیگر بعد از خدا چه کسى او را هدایت مىکند؟ آیا باز هم متذکر نمىشوید؟»
پی نوشت ها:
1. مؤمنون(23) آیه 63.
2. تفسیر نور، ج8، ص247.
3. جاثیه(45) آیه 23.
آن جماعت را روزگار سپرى شد براى ايشان است آنچه به دست آوردهاند و براى شماست آنچه به دست آوردهايد و از آنچه آنان مىكردهاند شما بازخواست نخواهيد شد (۱۴۱)
به زودى مردم كم خرد خواهند گفت چه چيز آنان را از قبلهاى كه بر آن بودند رويگردان كرد بگو مشرق و مغرب از آن خداست هر كه را خواهد به راه راست هدايت مىكند (۱۴۲)
و بدين گونه شما را امتى ميانه قرار داديم تا بر مردم گواه باشيد و پيامبر بر شما گواه باشد و قبلهاى را كه [چندى] بر آن بودى مقرر نكرديم جز براى آنكه كسى را كه از پيامبر پيروى مىكند از آن كس كه از عقيده خود برمىگردد بازشناسيم هر چند [اين كار] جز بر كسانى كه خدا هدايت[شان] كرده سخت گران بود و خدا بر آن نبود كه ايمان شما را ضايع گرداند زيرا خدا [نسبت] به مردم دلسوز و مهربان است (۱۴۳)
ما [به هر سو] گردانيدن رويت در آسمان را نيك مىبينيم پس [باش تا] تو را به قبلهاى كه بدان خشنود شوى برگردانيم پس روى خود را به سوى مسجدالحرام كن و هر جا بوديد روى خود را به سوى آن بگردانيد در حقيقت اهل كتاب نيك مىدانند كه اين [تغيير قبله] از جانب پروردگارشان [بجا و] درست است و خدا از آنچه مىكنند غافل نيست (۱۴۴)
و اگر هر گونه معجزهاى براى اهل كتاب بياورى [باز] قبله تو را پيروى نمىكنند و تو [نيز] پيرو قبله آنان نيستى و خود آنان پيرو قبله يكديگر نيستند و پس از علمى كه تو را [حاصل] آمده اگر از هوسهاى ايشان پيروى كنى در آن صورت جدا از ستمكاران خواهى بود (۱۴۵)
كسانى كه به ايشان كتاب [آسمانى] دادهايم همان گونه كه پسران خود را مىشناسند او [=محمد] را مىشناسند و مسلما گروهى از ايشان حقيقت را نهفته مىدارند و خودشان [هم] مىدانند (۱۴۶)
بنابراین یکی از عوامل مهجوریت قرآن توجه به علوم و امور دیگر است
بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم سلام بر شما استاد گرامی!
بزرگوار یکی از عوامل و مسائل مهم در مهجوریت قران کریم مهجور ماندن عالمان و بزرگانی است که عمر خود را وقف قرآن کردند و نوشته ها و آثار جاودانه ای خلق کردند! :Ghamgin: مانند: مرحوم علامه طباطبایی(ره)-علامه آیت الله دکتر صادقی تهرانی(ره) :Ghamgin: و... و به تبع آن مهجور ماندن قرآن کریم در حوزه های اسلامی اعم از شیعه و سنی و دوری علوم اسلامی از محوریت اصیل قرآنی است که نتیجه آن همین علوم و مسائل رایج است که مشکلات فراوانی دارد! :Ghamgin: :Ghamgin: :Ghamgin:
با تشکر از شما استاد محترم برای مطالب ارزشمندی و توجه به مهجوریت قرآن که نگاشتید :Gol:
و بدين گونه ما شما [: معصومان محمدى صلى الله عليه و آله] را امتى واسطه (ميان رسول و ساير امت) قرار داديم تا بر مردمان گواه باشيد، و پيامبر (نيز) بر شما گواه باشد. و قبله اى را كه (چندى) بر آن بودى ننهاديم، جز براى آنكه كسى را كه از پيامبر پيروى مى كند، از آن كس كه به عقبش بازگشت مى كند، نشانه نهيم؛ هر چند (اين كار) جز بر كسانى كه خدا هدايت(شان) كرده، سخت گران بود، و خدا بر آن نبوده است تا ايمان شما را ضايع گرداند، (زيرا) خدا به مردمان بى گمان مهربان و رحمت گر بر ويژگان است.143 آيه143 ـ "امّة وسطا" گروهى مى باشند كه واسطه ميان پيامبر و امت اسلامند،و چنانكه آيه (22:78) نظر به همين گروه دارد، و مشخصات آن را به وضوح بيان مى كند. زيرا كسانى از "ملّة أبيكم ابراهيم" كه شاهد و واسطه بين رسول و مردم هستند را بيان مى نمايد. پس مقصود تمام مسلمانان نيستند، در اين آيه نيز امت وسط را گواهان بين رسول و مردم قرار داده، و هرگز مجموع امت اسلام چنين مقامى ندارند، وانگهى "على الناس" كل امت اسلامى غير از "امّة وسطا" كه واسطه ميان رسول صلى الله عليه و آله و مردم اند و از مشخصات اين گروه واسطه در سوره حج عصمت است. و چنانكه در دعاى ابراهيم عليه السلام گذشت (2:128) اينان از ذريّه ابراهيم عليه السلام و همان محمديان معصومند كه امت وسطشان: سيزده معصوم گواهان محمدى عليهم السلام ميان رسول صلى الله عليه و آله و امت اسلام مى باشند. :Mohabbat::ok::shadi:
قرآن ! من شرمنده توام اگر از تو آواز مرگی ساخته ام که هر وقت در کوچه مان آوازت بلند میشود ،همه از هم میپرسند ” چه کس مرده است؟ ” چه غفلت بزرگی که می پنداریم خدا تو را برای مردگان ما نازل کرده است .
:Ghamgin:
قرآن ! من شرمنده توام اگر ترا از یک نسخه عملی به یک افسانه موزه نشین مبدل کرده ام . یکی ذوق می کند که ترا بر روی برنج نوشته،یکی ذوق می کند که ترا فرش کرده ،یکی ذوق می كند که تو رابا طلا نوشته ،یکی به خود می بالد که ترا در کوچک ترین قطع ممکن منتشر کرده و … آیا واقعا خدا تو را فرستاده تا موزه سازی کنیم ؟
:Ghamgin:
قرآن! من شرمنده توام اگر حتی آنان که تو را می خوانند و تو را می شنوند ،آنچنان به پایت می نشینند که خلایق به پای موسیقی های روزمره می نشینند .. اگر چند آیه از تو را به یک نفس بخوانند مستمعین فریاد میزنند ” احسنت …! ” گویی مسابقه نفس است …
:Ghamgin:
قرآن ! من شرمنده توام اگر به یک فستیوال مبدل شده ای حفظ کردن تو با شماره صفحه ، خواندن تو آز آخر به اول ،یک معرفت است یا یک رکورد گیری؟ ای کاش آنان که تو را حفظ کرده اند ،حفظ کنی ، تا این چنین تو را اسباب مسابقات هوش نکنند .
:Ghamgin:
میگن روز قیامت قرآن هم شفاعت میکنه از کسانی که در دنیا خوندنش و بهش عمل کردن ...:Gol:
و براى هر كسى قبلهاى است كه وى روى خود را به آن [سوى] مىگرداند پس در كارهاى نيك بر يكديگر پيشى گيريد هر كجا كه باشيد خداوند همگى شما را [به سوى خود باز] مىآورد در حقيقتخدا بر همه چيز تواناست (۱۴۸)
و از هر كجا بيرون آمدى روى خود را به سوى مسجدالحرام بگردان و البته اين [فرمان] حق است و از جانب پروردگار تو است و خداوند از آنچه مىكنيد غافل نيست (۱۴۹)
و از هر كجا بيرون آمدى [به هنگام نماز] روى خود را به سمت مسجدالحرام بگردان و هر كجا بوديد رويهاى خود را به سوى آن بگردانيد تا براى مردم غير از ستمگرانشان بر شما حجتى نباشد پس از آنان نترسيد و از من بترسيد تا نعمتخود را بر شما كامل گردانم و باشد كه هدايتشويد (۱۵۰)
همان طور كه در ميان شما فرستادهاى از خودتان روانه كرديم [كه] آيات ما را بر شما مىخواند و شما را پاك مىگرداند و به شما كتاب و حكمت مىآموزد و آنچه را نمىدانستيد به شما ياد مىدهد (۱۵۱)
آيه 154 ـ"بل أحياءٌ"يكى از آياتى است كه زندگى برزخى را ثابت مى كند، كه مرگ نابودى كلى نيست؛ بلكه تنها جدايى روح و بدن برزخى از بدن دنيوى است.استمرار زندگى روح در عالم برزخ به همراه بدن برزخى خواهد بود"ولكن لاتشعرون" كه اين گونه زندگى براى ما قابل درك و احساس نيست.
و گرچه اين آيه و آيه اى ديگر زندگى كشته شدگان در راه خدا را ثابت مى كند، ليكن اين دو آيه زندگى برزخى را ويژه اينان نمى داند، وانگهى حدود بيست آيه ديگر زندگى برزخى را براى تمامى مكلّفان با ايمان و بى ايمان ثابت مى كند،:ok: «يقتل» دليلى است بر اين كه هر كس در راه خدا كشته شود شهيد نيست بلكه مقتول است.:ok:
نكته ديگر اين كه شهيد به معناى حاضر و ناظر جريانى است كه آن را به رأى العين مى بيند، و واقعيت آن را درمى يابد،:ok: و اين خود دو بعد دارد:شهادت مربوط به عمل زشت يا زيبا كه همان شهادت معمولى است.و شهادت مربوط به حاضر و ناظر بودن در برابر خدا كه همان بعد معرفة اللّه است تا " فإن لم تكن تراه فانّه يراك"و در نقطه والايش به گونه اى خدا را مى شناسد كه گويى او را مى بيند، كه خود حالت عصمت است.
بنابراين بين شهيد و قتيل به اصطلاح عموم و خصوص من وجه است. يعنى قتيل و شهيد در راه خدا درجاتى دارند، و اين شهيد به درجات برتر اطلاق مى گردد كه هر قتيلى شهيد نيست گرچه در راه خدا كشته شود، چون داراى معرفتى عالى نيست،:ok: از سوى ديگر ممكن است شخصى شهيد باشد ولى قتيل نباشد مانند انبياء.مثل حضرت نوح و موسى و ابراهيم و عيسى عليهم السلام كه هر كس با مقام بالاى معرفت الهى بميرد شهيد است و گاهى هر دوى قتل و شهادت جمع است چنانچه در شهادت امام حسن و امام حسين عليهما السلام و ساير شهداى معصوم عليهم السلام مى بينيم.:ok: :Gol:
در حقيقت صفا و مروه از شعاير خداست [كه يادآور اوست] پس هر كه خانه [خدا] را حج كند يا عمره گزارد بر او گناهى نيست كه ميان آن دو سعى به جاى آورد و هر كه افزون بر فريضه كار نيكى كند خدا حق شناس و داناست (۱۵۸)
كسانى كه نشانه هاى روشن و رهنمودى را كه فرو فرستادهايم بعد از آنكه آن را براى مردم در كتاب توضيح دادهايم نهفته مىدارند آنان را خدا لعنت مىكند و لعنتكنندگان لعنت شان مىكنند (۱۵۹)
راستى كه در آفرينش آسمانها و زمين و در پى يكديگر آمدن شب و روز و كشتيهايى كه در دريا روانند با آنچه به مردم سود مىرساند و [همچنين] آبى كه خدا از آسمان فرو فرستاده و با آن زمين را پس از مردنش زنده گردانيده و در آن هر گونه جنبندهاى پراكنده كرده و [نيز در] گردانيدن بادها و ابرى كه ميان آسمان و زمين آرميده است براى گروهى كه مىانديشند واقعا نشانههايى [گويا] وجود دارد (۱۶۴)
و برخى از مردم در برابر خدا همانندهايى [براى او] برمىگزينند و آنها را چون دوستى خدا دوست مىدارند ولى كسانى كه ايمان آوردهاند به خدا محبت بيشترى دارند كسانى كه [با برگزيدن بتها به خود] ستم نمودهاند اگر مىدانستند هنگامى كه عذاب را مشاهده كنند تمام نيرو[ها] از آن خداست و خدا سختكيفر است (۱۶۵)
و پيروان مىگويند كاش براى ما بازگشتى بود تا همان گونه كه [آنان] از ما بيزارى جستند [ما نيز] از آنان بيزارى مىجستيم اين گونه خداوند كارهايشان را كه بر آنان مايه حسرتهاست به ايشان مىنماياند و از آتش بيرونآمدنى نيستند (۱۶۷)
معجزات قرآن عبارتند از 1 نازل شدن قرآن 2 معجزاتی که در زمان نزول درک نشد و با پیشرفت علم کشف گردید مثل اثر انگشت ، جنسیت بچه از پدر، چسبیدن علقه به رحم همانند زالو و معنی عربی علقه همانند زالو است ، آب و دریا ، مدار زمین وخورشید و ماه و ستارگان ، که بازگردنده هستند ، مشخصات ریاضی ، چگونگی خلقت انسان در رحم از نطفه ، آسمان بازگردنده ، قسم به زیتون و انجیر بابت تفاوتشان ، پرستش خداوند حتی در گیاهان که وقتی نام خداوند می آید صوتی به وجود می آید که با گیرنده مخصوص دریافت میشود و آفرینش انسان ، که همه در اینترنت توضیح داده شده است و بسیاری دیگر از این کشفیات که امروز کشف شده است و در آن زمان قابل فهم نبود و این نشانه ی معجزه قرآن است و همه اینها با هم نشانه معجزه بزرگتری هستند و این معجزه که بنده عنوان میکنم نشانه معجزه بزرگتری در قرآن است که عظمت قرآن را به رخ جهان میکشد ، توجه کنید این کشف شده ها بیشتر به نوع آفریده شدن انسان اشاره دارد و از نطفه و علقه شروع میشود ، سوره علقه اولین سوره ای است که نازل شد و جایگاهش در قرآن در نوزدهمین سوره آخر قرآن قرار دارد و نوزده آیه دارد که با توجه به قرآن هم متوجه شده ایم که ضریب قرآن هم نوزده است و محفوظ شده است و این معجزه جدید که بنده عنوان میکنم از سوره علقه آغاز میشود و این معجزات همانند زنجیر با پیوستگی در اشاره به معجزه جدید، از هم دفاع میکنند و با توجه به اشاره های مکرر قرآن به این معجزه متوجه آن خواهید شد اگر به قرآن ایمان داشته باشید،
این معجزه زنده شدن پس از مرگ در دنیا تا قبل از قیامت با آب نطفه (علقه) است.
زنده شدن پس از مرگ در دنیا از جسمی به جسم دیگر تا کنون در همه دنیا رواج پیدا کرده است و بسیار دین قدیمی است و ما به اسم تناسخ میشناسیم
اصلی ترین دلیل به وجود آمدن این اعتقاد میل به جاوید ماندن انسان و بخشاینده و مهربان بودن خداوند پرورش دهنده است
در تناسخ، حقیقتی مانند زنده شدن پس از مرگ وجود دارد و این حقیقت از زمانهای بسیار دور بعد از نوشته شدن کتاب حضرت داوود (ع) به وجود آمده است
پس ما در مورد تناسخ حقیقتی را درک میکنیم ولی تناسخ به دلیل سند نداشتن از آیات خداوند، به انحراف رفته است
چند دلیل میتوان نام برد که تناسخ را زیر سوال میبرد اول اینکه سند ندارد دوم اینکه زنده شدن پس از مرگ برای قیامت را که سند دارد قبول نمیکند سوم اینکه از حقش چون اعتقاد کاملی نیست نمیتواند دفاع کند
بدانید که معجزه قرآن در عصر ما، شباهت دارد به تناسخ، در زنده شدن پس از مرگ در دنیا ،ولی این معجزه، تناسخ نیست بلکه بسیار کاملتر از تناسخ است به چند دلیل
به این دلیل که هیچ کدام از حقهای خداوند را زیر سوال نمیبرد و از حقهای گذشته دفاع میکند و مخالف با آیات و کلام رسولان در گذشته هم نیست در واقع موافق و کامل کننده است.
دیگر اینکه این معجزه از قرآن سندهای فراوان دارد
و این معجزه را به دلیل ناقص بودن تناسخ در مورد زنده شدن پس از مرگ در دنیا میتوان زیر سوال برد که بنده تفاوت معجزه قرآن در مورد زنده شدن پس از مرگ در دنیا را با تناسخ توضیح میدهم
در معجزه از قرآن، زنده شدن پس از مرگ برای انسان سه حالت دارد
1 زنده شدن پس از مرگ در همین جسم مثل از خواب یا بیهوشی بیدار شدن
2 زنده شدن پس از مرگ برای قیامت
3 زنده شدن پس از مرگ در دنیا تا قبل از قیامت با آب نطفه و علقه
و این معجزه جدید که زنده شدن در دنیا را اشاره میکند شباهت دارد به تناسخ ولی با تناسخ فرق میکند هر چند بگوییم تناسخ قیامت را رد میکند ولی این معجزه رد نمیکند ولی باز چون تناسخ از حق خود نمیتوانست دفاع کند دلیل بر رد این معجزه نیست
تناسخ را به چند دلیل زیر سوال میبردند رسولان پیشین به دلیل رد قیامت تناسخ را رد کردند و مردم در عصر ما چند دلیل دیگر آوردند
مثلا گفته میشود در قرآن مطرح شده است که پس از مرگ به دنیا اجازه بازگشت داده نشده است ، بله این معجزه این را قبول دارد ولی در توضیح معجزه از قرآن متوجه میشویم که خداوند در دو حالت طبق قرآن زنده شدن پس از مرگ در دنیا را اجازه نمیدهند
1 زمانی که قیامت شود دیگر اجازه به دنیا بازگشتن برای امتحان شدن را به انسان نمیدهند و این حق است سند هم دارد
2 کسانی که به دلیل رد حق، برایشان عذاب هلاک از طرف خداوند فرستاده شده باشد در این حالت هم پس از مرگ به دنیا بازگشتی نخواهد بود حق است و سند هم دارد
کسانی که به دلیل سرکشی و مخالفت با رسولان خداوند برایشان عقاب هلاک نازل کردیم جز یک صیحه برای قیامت زنده شدن دیگر انتظاری ندارند و دیگر هرگز به دنیا باز نخواهند گشت یعنی کسانی که هلاک نشدند زنده میشوند تا قبل از قیامت در دنیا در ادامه توضیح هم میدهد که چرا (شهیدان ، رجعت و غیره) این معجزه بی نقص است و همانند تناسخ نیست چون دلیل و سند و حق دارد
در یک حالت دیگر که زنده شدن پس از مرگ در دنیا برای تناسخ را زیر سوال میبرد هم گفته میشود
جمعیت انسان از زمان حضرت آدم تا عصر ما بسیار متفاوت بوده است و در مورد تناسخ ممکن نیست کسی به جسمهای متعدد برای زنده شدن پس از مرگ فرستاده شود پس اگر تعداد اینقدر زیاد شده است پس تناسخ درست نیست پس این روح ها که اضافه شدند تازه به وجود آمده اند چرا آنها هم باز زنده نشدند که تناسخ برای این سوال هم جواب نداشت فقط گفتند ما حق داریم ولی دفاع نمیتوانستند بکنند
در مورد زیاد شدن جمعیت این معجزه جواب و سند دارد و اینها تفاوت این معجزه با تناسخ است
و جواب این است که در اول از قانون خلف استفاده کنم توجه کنید اگر در تناسخ مشکل دارد که جمعیت زیاد شده است پس در مورد قیامت هم این به وجود آمدن جمعیت مشکل دارد در رد تناسخ گفته میشود چگونه ممکن است انسان از جسمی به جسم دیگر فرستاده شود و باز امتحان شود در حالی که تعداد جمعیت بسیار زیاد شده است پس روح هایی که جدیدا فرستاده شدند تازه به وجود آمده اند و در گذشته نبودند و این درست نیست همه ی روح ها در یک زمان در زمان خلقت خلق شدند پس تناسخ درست نیست از جسمی به جسم دیگر؟
در عین حال همین حرف را میتوان در مورد قیامت زد و گفت چون تعداد زیاد شده است پس روح هایی که تا کنون فرستاده نشدند و تازه در آخر زمان بچه به دنیا آمده است پس روح او آیا تا کنون خلق نشده بود در حالی که خداوند همه را در شش روز خلق کرده بودند یا تا کنون بدون امتحان شدن در بهشت بود که نمیشود روز حساب رسی نشده یا که در برزخ بود و تا حالا منتظر بود که خداوند یک بار او را به دنیا بفرستد که این هم نقص خداوند است یا اینکه وقتی میمیرد باید تا قیامت در برزخ منتظر بماند و خوب و بد در یکجا تا قیامت منتظرند که اصلا نمیشود خداوندبا همه با عدالت رفتار میکنند همان دلیلها را که برای زیر سوال بردن تناسخ میتوان استفاده کرد به شکل دیگر عنوان کردنش را میتوان برای زیر سوال بردن فقط یک بار زنده شدن تا قیامت استفاده کرد مثلا گفته شود چگونه ممکن است کسی که در زیر سن امتحان شدن از دنیا که محل امتحان شدنش است مرده و رفته پس اگر فقط یک بار زنده شود برای روز قیامت او به هر شکلی با دیگر انسانها که فرصت کافی برای مشخص شدن شخصیتشان را داشتند فرق میکند
مگر خداوند بدون دلیل بین بنده هایی که از روح خویش به آنها فرستادند و به آنها محبت دارند فرق میگذارد
یا کسانی که از نظر جسمی معلول هستند یا کسانی که از نظر فکری معلول هستند یا کسانی که در دورانی بودند که رسول، حق را برایشان مشخص نکرده بود و در خانواده مشرک و منکر خداوند به دنیا آمدند
آنهایی که فقط یک بار زنده شدن در دنیا را قبول دارند نقص را بفهمند و بگویند وقتی رجعت اتفاق بیفتد کسانی که با رسولان حق بودند باز زنده میشوند یعنی رسولان خداوند پس از مرگ در دنیا زنده میشوند و شما تعداد رسولان ظهور کرده را در طول تاریخ باید در نظر بگیرید و هر کدام بسیاری یار داشتند که باید با دشمنان می جنگیدند پس یعنی هم یاران و دشمنان هم باید زنده میشدند چون رسولان با هم در روش ظهور فرقی نمیکنند و از مادر به دنیا می آیند و جسم فانی دارند و اگر هم عمر طولانی کنند پیر میشوند در رجعت گفته میشود امام زمان 313 یار دارند و اگر به تعداد رسولان که به رسالت رسیدند توجه کنید متوجه میشوید 313 رسول بودند مثل ذوالکفل یا الیاس البته 124000 رسول فرستاده شد ولی کسانی که به رسالت رسیدند 313 نفر هستند که یار اماام زمان هستند( حال گوش رسول کشان کر، قدرت در دست خداست) و هیچ فرقی بین رسول و انسانهای دیگر از نظر جسمی نیست و این موضوع کاملا نشان دهنده ناقص بودن فقط یک بار زنده شدن در دنیا است و گفته میشود شهیدان هرگز نمیمیرند و این عنوان در قرآن به صورت مستقیم عنوان شده و سند دارد ولی در مورد فقط یک بار زنده شدن در دنیا در مورد شهیدان مشکلی به وجود می آید در حالی که در طول تاریخ شهید بسیار داشتیم که نمیمیرند و از ناچار در مورد زنده شدن در دنیا رجعت را همه قبول دارند چون دوازده امام این را به صورت مستقیم اشاره کردند و سند داریم
ولی نمی توانید توضیح دهید که چگونه شهیدان زنده همیشگی هستند در حالی که سند مستقیم از قرآن دارد
توجه کنید اگر شهید زنده است که مبنا برزنده بودن است پس چرا مرده و در خاک است اگر باز زنده شدنش را که سند داریم نزد خداوند روزی میخورند را در نظر بگیریم مشخص است که باز زنده میشوند
در قانون خلف میشود، اگر شهید روحش همیشه زنده است ، مگر مابقی روح ها اینگونه نیستند و میمیرند که نمیشود روح بمیرد
اگر شهید نمیمیرد مگر در جسمش نمرده است فرقش را نمیفهمید که شهید با مشرک چه فرقی میکند، و به خاک تبدیل میشوند در طول تاریخ ، اگر باز زنده شود اینگونه میشود که از خاک خلق شده است که این هم آیه است سند قرآن، ما شما را هم از این خاک خلق کردیم
در مورد این مسایل مشکلات بسیار بیشتری ، فقط یک بار زنده شدن برای قیامت دارد
همان طور که فقط زنده شدن در جسمهای مختلف در دنیا دارد
اینجاست که متوجه میشویم چیزی را نمیدانیم درست است که دوازده امام تناسخ را رد کرده اند ولی به این دلیل روشن رد کردند که تناسخ ، قیامت را رد میکرد عنوان نشده است که دیگر در جسمهای بعدی زنده نمیشوید ولی رجعت از طرف دوازده امام تائید شده است در حالی که تخصص دوازده امام ثبت و نشر زنده شدن پس از مرگ برای قیامت بود که باید در ادامه ثابت کردند حضرت محمد (ص) قیامت را در دنیا برای همه ثابت نگاه میداشتند وگرنه باز مردم بت پرست میشدند و قیامتی که از دوران رسولان پیشین عنوان شده بود را فراموش میکردند
و ما امروز قیامت را حتی به ظاهر هم قبول نداشتیم
چون دین باز به غیر خداپرستی و دنیا پرستی گرایش پیدا کرده به ظاهر باقی مانده اگر کسی واقعا بخواهد خدا پرستی کند در قیامت به دلیل سند داشتن هیچ شک نمیکند
اینجاست که چیزی را فراموش کردیم آیات خداوند که سند روشن است را در عمل متروک کردیم وقتی که متوجه میشویم سوالی بی پاسخ مانده را داریم که هر پاسخی از غیر خداوند نادرست است قرآن حکیم بهترین است
علم انسان به مرور زمان بیشتر میشود و به زمانی رسیدیم که باز برای فراگیری علم به فقط قرآن رجوع کنیم
و اینجاست که معجزه قرآن روشن میشود و این، بار اول قرآن نیست بلکه در تاریخ می بینیم که مسایلی در قرآن عنوان شده بود در زمان نزول که درک نمیشد ولی با بالا رفتن سطح علم کشف شد مثل جریان اثر انگشت ،
به وجود آمدن هر چیزی در زمین از آب، البته جنها از آتش هستند چون جسم ندارند و از نوع شیاطینی هستند که یار شیطان برای انحراف ذهن ما هستند وسمت چپ ما و در ذهن در قسمت پیشانی هستند و افکار پلید را به ذهن معرفی میکنند این هم تازه کشف شده نقطه دروغگویی(پیشانی دروغ زن)
در حدود هزار و چهار صد سال پیش قرآن نازل شد و اشاره های زیادی به علم کرد که سند هم داریم که در آن زمان قابل فهم نبود و امروز قابل فهم است و بسیاری دیگر از علم که هنوز قابل فهم نیست و در آینده کشف میشود و این دلیل نامحدود بودن تفسیرقرآن است و این معجزه یکی از آنهاست و معجزات دیگر از گذشته که عبارتند از ، اشاره به ، اشعه های ستارگان در قرآن، شکاف در فضا از قرآن، زمین لرزه در قرآن و دلیلش ، نقش کوهها در جلوگیری از لرزه ، خزندگان در قرآن ، مدار حرکت خورشید و ماه در قرآن ، کلاغها در قرآن ، مراسم تدفین کلاغها در قرآن ، تعادل میان بخار آب و باران در قرآن ، بزرگی کیهان در قرآن ، کائنات در قرآن ، تعداد ستارگان در قرآن ، شکل گیری ستارگان در قرآن ، به وجود آمدن استخوانها قبل از تشکیل اندامها ، شکل گیری استخوانهای جنین در قرآن ، کروی بودن زمین در قرآن ، مسطح بودن زمین در قرآن ، شکل هندسی زمین در قرآن ، شهابها در قرآن ، سیاهچاله ها و ماده تاریک و انرژی تاریک در قرآن ، نیروی ایرو دینامیک ، مکانیسم پرواز پرندگان ، پیش بینی قرآن در مورد پرواز ، هواپیما در قرآن ، دکلهای صوتی ، عادت ماهیانه زنان و دلیلش، لایه جو زمین ، سنگواره ها ، فرعون و باقی ماندن جسمش ، فسیل تفسیر سوره کهف ، مواد بین ستاره ای ، فضای بین ستاره ای ، کوانتن گرانشی ، پیوستگی جهان ، تارهای کیهانی در قرآن در گوگل جستجو کنید آیات را می یابید ، ساختار فضا ، آفرینش کیهان ، اشاره به وجود بخار آب در فضای زمین ، ماده و زد ماده در قرآن ، تغییر قطبهای زمین در قرآن ، تغییر میدان مغناطیسی زمین در قرآن ، مغرب و مشرقین در قرآن و کعبه در وسط زمین ، تکامل بشر از میمون به انسان در قرآن ، حرکت کهکشانها و برخورد و ادغام کهکشانها ، یازده بعد کائنات و اشعه در قرآن ، پوکی ، کوههای یخی ، معده در قرآن ، ویروس و باکتری ، آفرینش انسان از خاک در قرآن ، مواد سازنده بدن انسان در ستارگان ، شکل گیری زمین ، جهانهای دیگر – آفرینش نور-فرورفتن خورشید در چشمه گل تیره-آسمان نزدیک – حرکت زمین به دور خودش – حرکت خون – غار اصحاب کهف – نازل شدن آهن از آسمان – کوازارها و طوفان مریخ – مگس در قرآن – انبساط جهان – جداشدن زمین از آسمان – سوخت ستارگان – پایان کار جهان – ستاره دنباله دار هالی – مکان دروغگویی در مغز – مناظره داوکینز و کالینز – اثبات علمی خدا – تشکیل رعد و برق – تشکیل آذرخش – حرکت ماه – چرخش ماه – سرعت نور و ستاره نترونی – سیستم دفاعی و ارتباطی مورجه ها و بدن شیشه ای – وجود اتم – شهرهای غرق شده – گسلها ورانش زمین – لایه های زمین – قصاص و انتقام و عفو عادلانه در قرآن –عقلانیت –حضرت زهرا – هفت آسمان – نظریه ریسمان – شهاب سنگ – یازده سپتامبر – شکاف هسته ای – سفر به ماه – ابرتواخترها – خط استوا – چرا روزه واجب است از قرآن – اعجاز عددی قرآن – مدارها در قرآن – سحاب چشم گربه – پدیده های فضایی – نابودی ستارگان در قرآن – فرو رفتن لایه اقیانوسی به زیر لایه قاره ای – پرده ها و لایه های جنینی – تقسیم سلولی – سیستم عصبی بدن انسان – نبود اعصاب گرمایی در پوست – عصب بینایی و شنوایی –نسبت مساحت خشکی ها و دریا ها در قرآن – کاهش ابعاد کره زمین – ملکه زنبور عسل در قرآن – سیستم ایمنی بدن انسان در قرآن – گلبولهای سفید در خون در اشاره قرآن – متراکم شدن زمین – فتوسنتز گیاهان – مشخص شدن جنسیت بچه از آب پدر – مرد به سلول تخمک – زخم بستر – اختراع وسایل نقلیه با اهن از قرآن – انرژی اتمی – هسته ای – جدایی دریا ها در قرآن –مرز میان آب شور و شیرین – سرخ شدن آب دریا – گوشت خوک –جفت و جنین در قرآن – جنین توسط رحم – انتقال حیاط از آب به خشکی – انعکاس نور خورشید توسط ماه – خورده شدن ستاره توسط سیاهچاله –لایه و لایه بودن شهاب سنگ – طول موج نور – طیف نور مرئی – نبودن اکسیژن در بیرون زمین – شبهه داستان حضرت یونس –دلیل حرام بودن گوشت سگ و خوک – وجود یخ در فضا – مهندسی اعداد – اعجاز ریاضی قرآن– جایگاه محکم واستوار جنین – خلقت جنین در سه تاریکی –ضرر های شراب – انگل شناسی و چرخه غذا –شعور آب در قرآن –اسامی ائمه اطهار در کشتی نوح – تعداد مفصلهای بدن – آقا جنین شناسی ، آسمان شناسی ، زمین شناسی ، دریا شناسی در قرآن و بسیاری دیگر که در زمان نازل شدن قرآن کسی آن را فهم نمیکرد ولی با بالا رفتن علم متوجه شدیم و این نشان میدهد که در قرآن علمهای بسیاری وجود دارد که کشف نشده است مثل این معجزه و اینکه معنی قرآن فقط تفسیری که تا کنون شده است نیست بلکه بسیار معنی های علمی بیشتر بنا به فهم انسانها دارد وحق آن به مرور زمان ثابت میشود
مدار بازگردنده کهکشانها و زمین و خورشید و ماه و ستارها که امروز قادر به فهم آن هستیم در حالی که آن زمان حتی نمیدانستند که زمین گرد است
و بازگشت مدارها اشاره دارد به بازگشت هر چیزی در طبیعت تا قیامت
ساعت روز فصل سال گردش زمین ماه خورشید شب روز باران خزان بازیافت شدن زنده شدن و مردن در جسم کنونی همانند گیاهان که پس از مرگ در دنیا زنده میشوند زنده شدن پس از مرگ برای قیامت و اشاره علمی به زنده شدن پس از مرگ با آب نطفه وقتی که جسم تبدیل به خاک شده است تا قیامت همه این جریانات برای آزمایش اشرف مخلوقات در دنیا ادامه دارد و ما زنده شدن پس از مرگ گیاهان را در دنیا می بینیم که با آب زنده میشوند در حالی که زنده شدن بشر را هم میبینیم که از آب نطفه خلقت میشوند و روح در حدود چهار ماهگی برایشان فرستاده میشود
که همه را در این عصر درک میکنیم و مشخص شده است و قرآن علم برتر جهان است و قبول داریم که حقانیت قرآن هنوز کاملا مشخص نشده است که خاتم آل محمد (ص)آن را مشخص میکنند ولی تا کنون مواردی که نوشتم در مورد فرستاده خداوند بودن قرآن مشخص کننده است وعلوم قرآن بنا به فهم مردم مشخص میشود همانطور که عالم غیب بنا به ایمان فرد برایش مشخص میشود
امروز کسانی که فهم علم را داشته باشند با خواندن معجزاتی از قرآن که در ادامه بیان میشود به این معجزه هم همانند معجزه ریاضی قرآن ایمان می آورند
توجه داشته باشید که اگر این معجزه قرآن را قبول نکنید بسیاری از آیات خداوند را توان فهم ندارید مثلا شهیدان زنده اند یا ما فرزندانی خلق کردیم ( از نظر جسمی علقه) برخی از نسل برخی دیگر مگر میشود فرزند فقط یک بار به دنیا بیاید بعد از نسل دیگری باشد ، حال این نسل بخواهد از نسل شیاطین باشد مثل پسر نوح یا از نسل فرشتگان مثل عیسی ع, یا از نسلهای هر دو مثال هابیل و قابیل یا از نسلهای مختلف که در خانواده مشرک بچه اهل ایمان به دنیا می آید متفاوت است و در خانواده با ایمان بچه مشرک و متفاوت، این را میدانیم که هر کسی با ذات خودش به دنیا می آید مثل اثر انگشت و این چیزی نیست که خداوند کسی را که در جای بدی به دنیا آمده است را به ناحق به دنیا فرستاده باشد و در حق او ظلم کرده باشد .
خوبی ، خوبی می آورد بدی، بدی حتی در این جسم حتی در جسمهای دیگر و حتی در قیامت این عدالت خداوند است
مثلا یزید بگوید خداوندا چرا مرا در جایی به مادر فرستادی که پدرم غیر خدا پرست بود و مقام دنیا مرا شیفته خود کند و با رسول خدا بجنگم شما به من ظلم کردید باید مرا جای امام حسین (ع) می گذاشتید
پس نتیجه میگیریم از آنجا که خداوند عدالت را خلق کرده اند هر روحی خود مسئول اعمال خود است و خداوند به کسی ظلم نمیکند و هر کسی در هر جایگاهی که هست و در آن به دنیا آمده است حکمت خداوند در این کار وجود دارد و هر کس خود جایگاه خود را مشخص میکند
و شما را هم از این خاک خلق کردیم و کل خداپرستی در دنیا را این معجزه به شما نشان میدهد و اگر قبول نشود باز در بی ایمانی به عمل در قرآن و میل به خدا پرستی و راه رسولان مسموم شده باز میمانید تا آنجا که کاملا پیرو شیاطین ذهن ، انسانهای دیگر ، و انحراف علمی اجتماعی که شیطان پرستان جهان برای شما در دسترس گذاشته اند میشوید که این اعتقاد بی توجهی و لذت در همه دنیا رواج داده شده که آنها هم پیرو شیطان هستند که در نتیجه ، پیروی از خواسته های آنها شما را هم شیطان پرست میکند در عمل، حال اگر ندانید به صورت مستقیم که هیچ خدا و توانایی ایشان را نمی شناسید و در جهالت دوم هستید
پس این آیات را باتوجه هر چه بیشتر بخوانید و در آن تحقیق و تعقل کنید باشد که شیطان ذهنتان محدود شود و شما ایمان را درک کنید نه اینکه دین پدرانتان باشد
یکی از مسائلی که زنده شدن پس از مرگ در دنیا را با آن زیر سوال میبرند این است که اگر کسی خود در جایگاه بدی است و مشکل دارد و خود آن جایگاه را به وجود آورده پس دیگران به او ترحم و کمک نمیکنند ، توجه کنید ما آیات خداوند را داریم که عنوان شده به نیازمند و محتاج کمک کنید و انسان از این باب باید به دیگران کمک کند چون وظیفه است نه اینکه چون دلم سوخته کمکش کنم ریا کنم ترحم کنم اینها شیطانی است باید به آیات خداوند رجوع کنیم بدانید که انسان قابل تغییر است و اگر کسی به کسی کمک کند تا به راه راست و بی نیازی برسد خوبی کرده و باعث بازگشت خوبی به خودش و به کسی که کمک کرده میشود
برای توضیح معجزه، درباره چگونگی زیاد شدن جمعیت جهان و تفاوت جمعیت در عصرهای گذشته و زنده شدن پس از مرگ در دنیا تا قبل از قیامت با آب نطفه باید بگویم که به قرآن مراجعه میکنیم
خداوند فرمودند که خلقی در زمین جانشین گردانم فرشتگان گفتند آیا بشری خلق میکنید که میل به خونریزی و فساد دارد در حالی که ما خودمان شما را به یگانگی پرستش میکنیم خداوند فرمود چیزی میدانم که شما نمیدانید فرمود به انسان سجده کنید همه سجده کردند جز شیطان – خداوند به شیطان گفت با سپاه خودت به زمین برو و در مال و اموال و فرزندان انسان با او شریک شو تا انسان مشرک از اهل ایمان مشخص شود
در تفسیرها اینگونه آمده است که فرشتگان به دلیل ذهنیت خود نسبت به بشر اینگونه عنوان کردند یعنی قبل از جانشین شدن آدم بر روی زمین بشر زیست میکرد و میل به خونریزی و فساد داشتند
در عصر ما به دلیل پیشرفت علم، فسیلهایی از بشر پیدا شده است که مربوط به حدود هفت میلیون سال پیش است در حالی که حدودا به دنیا آمدن حضرت آدم هفت هزار سال پیش است
یعنی حضرت آدم و همسرش اولین انسانها بودند ولی اولین بشر نبودند بشرها اینقدر تعدادشان زیاد بود که به دلیل منفعت شخصی جسمی، میل به فساد و خونریزی داشتند
پس لازم نبود که خداوند برای فرستادن روح برای آدم جسم او و فرزندانش را از گل بسازد چون جسم بشر وجود داشت و فرزندانشان به دنیا می آمدند
انسان یعنی جسم بشر و روح خداوند
بشر یعنی جسمی ساخته شده و همانند حیوان از آب نطفه تکثیر شده با روح سرکش و خون ریز
در میان خلق شده ها چه کسی میل به فساد و خونریزی دارد بله شیطان
در اول توضیح در آیه قرآن متوجه شدیم که همه به انسان که در زمین جانشین شد سجده کردند ولی شیطان فرمان خداوند را عمل نکرد چون تا آن زمان از نوع شیطان در زمین به دنیا می آمد و برتری شیطان در دنیا زیر سوال میرفت
جسم در انسان و بشر یکیست ولی روح انسان از خداوند است روح بشر از شیاطین
البته باید بدانیم که هنوز بشر در عصر ما به دنیا می آید و در نوع رفتار مشخص میشود مثلا اگر میل به خونریزی و فساد و بیگناه و بچه کشی داشته باشد بشر است ما در جاههایی از زمین قومهایی داریم که شیطان پرست هستند و این دین آنهاست که میل به تصرف دنیا و آدم کشی دارند و فسادشان همه دنیا را گرفته است و در کنار خانه خدا هم نماد های شیطان پرستی را برپا میکنند میل به دروغ گویی دارند
مثلا از پسران آدم( هابیل و قابیل) آنکه گفت برادر من تورا میکشم بشر بود و آنکه گفت من از خشم خداوند میترسم و حتی اگر تو کمر به کشتن من ببندی من بر تو دست بلند نمیکنم انسان بود
پس نتیجه میگیریم : در مورد افزایش جمعیت جهان همه در زمین انسان نیستند و این کاملا مشخص است بابت این پس نمیتوان گفت به دلیل افزایش جمعیت چرا حق همه به آنها داده نمیشود اگر همه به دنیا بازگردند مشکل پیش می آید نه اینگونه نیست مشکلی نیست خداوند از مسائلی که به ایشان مربوط میشود آگاه است و ما آگاه نیستیم
امتحان شدن در دنیا در اصل برای انسان است برای به وجود آمدن اشرف مخلوقات وگرنه اگر تحقیق کنیم متوجه میشویم اکثر مردم در دنیا بشر هستند البته همه چیز در حال مشخص شدن است و همه جزو این امتحان بزرگ هستند ولی، اصل شرافت انسانی است در حال امتحان برای مشخص شدن جایگاهشان ، این امتحان برای همه است ولی خداوند انسان را نگه میدارد شیاطین را هلاک میکند مثل دوران حضرت نوح(ع)
به خاطر پیشرفت علم به تازگی در آمریکا متوجه شده اند که بسیاری از بازیگران و هنرمندان و افراد مشهور در مطابقت با عکسشان با افراد مشهور گذشته آمریکا ، اشخاص کاملا همان هستند و هیچ فرقی از گذشته تا کنون نکردند فیلمش در اینترنت هست
حال اگر اثر انگشت خود را با نسل آینده مطابقت دهند باز همان میشود متوجه میشوند باز زنده میشوند و این کار خداست و حکمت دارد تا هلاک شوند
البته بهتر است در کار خدا دخالت نکنیم و آن را که درک میکنیم را قبول کنیم و به آیات مشخص شده ایمان بیاوریم تا اینکه سوالهای انحرافی شیطان در ذهن را تحلیل کنیم و به نتایج شیطانی و بی توجهی به آیات خدا برسیم
انسان در جسمهای مختلف امتحان میشود حال بشر در خواسته خداوند، به هر حال عدالت را خداوند مشخص میکنند عاقلان به خداوند تسلیم شدند نه اینکه از حقیقتش فرار کنند
حضرت آدم در میان بشرها به دنیا آمد و پسرش طبق قرآن بعد از کشتن برادرش بر روی پیشانی علامت داشت و بعد در میان قومی ازدواج کرد و بعدها خداوند فرمود آن قوم را هم که همانند او علامت دار شده بودند یعنی تکثیر شدند را همه هلاک کردیم
در دوران حضرت نوح (ع) خداوند عذاب هلاک فرستادند و همه بشرها را در آب هلاک کردند و زمین را از بشر خالی فرمود و تنها کسانی که باقی ماندند کسانی بودند که به نوح (ع) ایمان آوردند و سوار کشتی شدند و آنها انسان بودند ولی باز به حکمت خداوند بشرها هم در دنیا زیاد شدند تا بد و خوب کاملا از هم جدا شوند با امتحان شدن تا که حرفی از بی عدالتی باقی نماند در قیامت
پس تعداد جمعیت جهان در اصل مشکلی ایجاد نمیکند و به خاوند حکیم مربوط میشود نه به منکران جاهل و دلیل بر رد زنده شدن پس از مرگ در دنیا یا برای قیامت نیست و کلملا به خداوند مربوط میشود و ما تا آنجا که به ما مربوط میشود باید بدانیم ، اینکه علم بیشتر از حد در مورد روح دانستن را نداریم
شیطان گفت من تا روز قیامت همه را در زمین منحرف میکنم گویا راست گفت ولی او شکست خورد انسانها عبارتند از حدود 313 رسول و کل شهیدان تاریخ و تو که به قرآن ایمان داری وگرنه مابقی از اصحاب شیطان هستند و در عملشان مشخص است آنها هم به خود ظلم میکنند و هم به دیگران
حتی قرآن نمیخوانند به زبان فهم تا عمل کنند راه رسولان خداوند را نمیشناسند و دنیا پرست هستند و در آخر زمان با مشخص شدن علم در تاریخ باز همانند حیوان فقط به منفعت جسمی خود فکر میکنند و از حیوان هم پست ترند
و اگر این حقیقت را بفهمی در مقابل جهلشان صبور خواهی شد آنها انسان نیستند از نظر جسمی شبیح انسان هستند آنها بشرند
بر میگردیم به موضوع اصلی معجزه قرآن لطفا به زنده شدن پس از مرگ در دنیا با آب نطفه(علقه) تا قبل از قیامت 2و حقی که در آن است توجه بفرمایید
بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم :Gol:
آيه 159 ـ"يكتمون مآ أنزلنا من ... من بعد ما بيناه للناس فى الكتاب"، «بينا» به اين نكته به خوبى تصريح دارد كه خدا قرآن را با قرآن براى مردمان ـ يعنى كل مكلفان ـ روشن ساخته و تفسير كرده است، و نيازى به تفسير ديگران نيست. مفسران تنها مستفسرانند كه بايد روشنگريهاى قرآن را در قرآن بيابند. :ok:
اين كه قرآن ظنى الدلاله يا صامت است. :Moteajeb!: خود كتمان بينات و روشنگرى سيماى قرآن است، كه از كتمان خود قرآن بدتر است،:Ghamgin: زيرا نشان ندادن جلد و جسم و صداى قرآن كتمان آن است، ولى نامفهوم خواندن آن و جلوگيرى كردن از فهم درست و عميق آياتش، بسيار دردآورتر و كتمانى شرم آورتر است. :Ghamgin: :Ghamgin: :Ghamgin:
كسانى كه روشنگريهاى قرآن را به هر نحوى كتمان مى كنند، و سپس مفاسد اين كتمان را اصلاح نمى كنند،كه پس از آن تبين نمايند كه قرآن، برهان، و به خودى خود بينّ است.و هرگز نيازى به نور و مبين ديگرى ندارد. و آيا نور مطلق قرآنى در بيان نياز به نورى ديگر دارد؟! :Moteajeb!: :Moteajeb!:
اى مردم از آنچه در زمين استحلال و پاكيزه را بخوريد و از گامهاى
شيطان پيروى مكنيد كه او دشمن آشكار شماست
إِنَّمَا يَأْمُرُكُم بِالسُّوءِ وَالْفَحْشَاءِ وَأَن تَقُولُوا عَلَى اللَّـهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ ﴿١٦٩﴾
[او] شما را فقط به بدى و زشتى فرمان میدهد و [وامیدارد] تا بر خدا چيزى را كه نمیدانيد بربنديد
﴿١٧٤﴾
كسانى كه آنچه را خداوند از كتاب نازل كرده پنهان میدارند و بدان بهاى ناچيزى
به دست می آورند آنان جز آتش در شكم هاى خويش فرو نبرند و خدا روز قيامت
با ايشان سخن نخواهد گفت و پاكشان نخواهد كرد و عذابى دردناك خواهند داشت
أُولَـٰئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الضَّلَالَةَ بِالْهُدَىٰ وَالْعَذَابَ بِالْمَغْفِرَةِ ۚ فَمَا أَصْبَرَهُمْ عَلَى النَّارِ ﴿١٧٥﴾
آنان همان كسانى هستند كه گمراهى را به [بهاى] هدايت و عذاب را به [ازاى] آمرزش خريدند
پس به راستى چه اندازه بايد بر آتش شكيبا باشند
ذَٰلِكَ بِأَنَّ اللَّـهَ نَزَّلَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ ۗ وَإِنَّ الَّذِينَ اخْتَلَفُوا فِي الْكِتَابِ لَفِي شِقَاقٍ بَعِيدٍ ﴿١٧٦﴾چرا كه خداوند كتاب [تورات] را به حق نازل كرده است و كسانى كه در باره كتاب [خدا]
با يكديگر به اختلاف پرداختند در ستيزهاى دور و درازند
[=arial]قرآن[=arial] را میگزاریم روی طاقچه چون خانه ی نو خریده ایم! [=arial]
قرآن [=arial]را دست عروس میدهیم چون میخواهن خطبه عقد بخوانن!
[=arial]مسافر راز زیر [=arial]قرآن [=arial]رد میکنیم که سالم برود و برگردد! [=arial]
[=arial]آه...نهایت استفاده ی ما از [=arial]قرآن[=arial] . . . اینه!؟
[=arial] قرآن همه ی این هنر ها را دارد ولی
[=arial]نهایتِ ظلم به این" معجزه ی بزرگ خدا"
[=arial]این است که جانمان را با قرآن همراه نکیم
[=arial]زیرا [=arial]قرآن [=arial]هر لحظه،قدرتِ آفریدنِ یک معجزه را دارد...
[=arial]در سفره اگرچه نان، فراوان داریم [=arial]در خانه ولی چقدر قرآن داریم؟
[=arial] شرمنده خدا اگر خلیفه شده ایم!!!
[=arial]اندازه شیطان به تو ایمان داریم؟
وَإِذْ قُلْنَا ادْخُلُواْ هَذِهِ الْقَرْيَةَ فَكُلُواْ مِنْهَا حَيْثُ شِئْتُمْ رَغَدًا وَادْخُلُواْ الْبَابَ سُجَّدًا وَقُولُواْ حِطَّةٌ نَّغْفِرْ لَكُمْ خَطَايَاكُمْ وَسَنَزِيدُ الْمُحْسِنِينَ
﴿۵۸﴾
و [نيز به يادآريد] هنگامى را كه گفتيم بدين شهر درآييد و از [نعمتهاى] آن هر گونه خواستيد فراوان بخوريد و سجدهكنان از در [بزرگ] درآييد و بگوييد [خداوندا] گناهان ما را بريز تا خطاهاى شما را ببخشاييم و [پاداش] نيكوكاران را خواهيم افزود
(۵۸)
فَبَدَّلَ الَّذِينَ ظَلَمُواْ قَوْلًا غَيْرَ الَّذِي قِيلَ لَهُمْ فَأَنزَلْنَا عَلَى الَّذِينَ ظَلَمُواْ رِجْزًا مِّنَ السَّمَاء بِمَا كَانُواْ يَفْسُقُونَ
﴿۵۹﴾
اما كسانى كه ستم كرده بودند [آن سخن را] به سخن ديگرى غير از آنچه به ايشان گفته شده بود تبديل كردند و ما [نيز] بر آنان كه ستم كردند به سزاى اينكه نافرمانى پيشه كرده بودند عذابى از آسمان فرو فرستاديم
(۵۹)
وَإِذِ اسْتَسْقَى مُوسَى لِقَوْمِهِ فَقُلْنَا اضْرِب بِّعَصَاكَ الْحَجَرَ فَانفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَيْنًا قَدْ عَلِمَ كُلُّ أُنَاسٍ مَّشْرَبَهُمْ كُلُواْ وَاشْرَبُواْ مِن رِّزْقِ اللَّهِ وَلاَ تَعْثَوْاْ فِي الأَرْضِ مُفْسِدِينَ
﴿۶۰﴾
و هنگامى كه موسى براى قوم خود در پى آب برآمد گفتيم با عصايت بر آن تختهسنگ بزن پس دوازده چشمه از آن جوشيدن گرفت [به گونهاى كه] هر قبيلهاى آبشخور خود را مىدانست [و گفتيم] از روزى خدا بخوريد و بياشاميد و[لى] در زمين سر به فساد برمداريد
(۶۰)
وَإِذْ قُلْتُمْ يَا مُوسَى لَن نَّصْبِرَ عَلَىَ طَعَامٍ وَاحِدٍ فَادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُخْرِجْ لَنَا مِمَّا تُنبِتُ الأَرْضُ مِن بَقْلِهَا وَقِثَّآئِهَا وَفُومِهَا وَعَدَسِهَا وَبَصَلِهَا قَالَ أَتَسْتَبْدِلُونَ الَّذِي هُوَ أَدْنَى بِالَّذِي هُوَ خَيْرٌ اهْبِطُواْ مِصْرًا فَإِنَّ لَكُم مَّا سَأَلْتُمْ وَضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْكَنَةُ وَبَآؤُوْاْ بِغَضَبٍ مِّنَ اللَّهِ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَانُواْ يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَيَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ ذَلِكَ بِمَا عَصَواْ وَّكَانُواْ يَعْتَدُونَ
﴿۶۱﴾
و چون گفتيد اى موسى هرگز بر يك [نوع] خوراك تاب نياوريم از خداى خود براى ما بخواه تا از آنچه زمين مىروياند از [قبيل] سبزى و خيار و سير و عدس و پياز براى ما بروياند [موسى] گفت آيا به جاى چيز بهتر خواهان چيز پستتريد پس به شهر فرود آييد كه آنچه را خواستهايد براى شما [در آنجا مهيا]ست و [داغ] خوارى و نادارى بر [پيشانى] آنان زده شد و به خشم خدا گرفتار آمدند چرا كه آنان به نشانههاى خدا كفر ورزيده بودند و پيامبران را بناحق مىكشتند اين از آن روى بود كه سركشى نموده و از حد درگذرانيده بودند
(۶۱)
إِنَّ الَّذِينَ آمَنُواْ وَالَّذِينَ هَادُواْ وَالنَّصَارَى وَالصَّابِئِينَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ
﴿۶۲﴾
در حقيقت كسانى كه [به اسلام] ايمان آورده و كسانى كه يهودى شدهاند و ترسايان و صابئان هر كس به خدا و روز بازپسين ايمان داشت و كار شايسته كرد پس اجرشان را پيش پروردگارشان خواهند داشت و نه بيمى بر آنان است و نه اندوهناك خواهند شد
(۶۲)
وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَكُمْ وَرَفَعْنَا فَوْقَكُمُ الطُّورَ خُذُواْ مَا آتَيْنَاكُم بِقُوَّةٍ وَاذْكُرُواْ مَا فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ
﴿۶۳﴾
و چون از شما پيمان محكم گرفتيم و [كوه] طور را بر فراز شما افراشتيم [و فرموديم] آنچه را به شما دادهايم به جد و جهد بگيريد و آنچه را در آن است به خاطر داشته باشيد باشد كه به تقوا گراييد
(۶۳)
ثُمَّ تَوَلَّيْتُم مِّن بَعْدِ ذَلِكَ فَلَوْلاَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لَكُنتُم مِّنَ الْخَاسِرِينَ
﴿۶۴﴾
سپس شما بعد از آن [پيمان] رويگردان شديد و اگر فضل خدا و رحمت او بر شما نبود مسلما از زيانكاران بوديد
(۶۴)
بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم سلام بر شما 2 بزرگوار و تشکر از اظهار نظرتان و عذر خواهی به خاطر تاخیر در جواب به خاطر مشغله امتحانات ترم تابستان دانشگاه! و طولانی شدن پاسخم :Nishkhand:
ابتدا 2 نکته را عرض میکنم سپس مطالب را بیان خواهم کرد:
1-بنده در پست 36 منبع عمده نوشته ها و نکاتی دیگر را عرض کردم که دوستان میتوانند با مراجعه به پست مورد نظر مطالبی را دریابند
2- مقصود دیگر بنده از نقل این نظرات که عمدتا بدیع هستند این است که تا حدی مهجوریت قرآن کریم بیشتر شناخته شده و بحث بر سر آیات آن عمیق تر شود تا تدبر و تفقه که خواسته خدای سبحان است بیشتر بر روی این کتاب شریف انجام گیرد
اما مطالب:
الف- اینکه فراموش نشود که محور در تفسیر قرآن چنان که از خود آیات و روایات شریفه بر می آید خود قرآن است یعنی همان تفسیر قرآن به قرآن معروف که روش مفسرانی بزرگ چون علامه طباطبایی و دو شاگرد بزرگشان حضرات آیات دکتر صادقی و جوادی آملی بوده و هست! پس تا حد امکان باید قرآن را به صورت تسلسلی و موضوعی و به صورت کامل مورد بررسی قرار داد و تفسیر دقیق و صحیح را از خود قرآن کریم بدست آورد :ok:(البته این به معنای نفی اهل بیت و سنت نیست)
ب-اینکه به نص آیات مبارکات بقره و سایر سور دیگر در باب این داستان معروف صراحتا خدای سبحان از حرف ((ل)) بر سر ((آدم)) استفاده کرده و کاملا واضح است که این حرف چه معنایی دارد پس به دلیل لفظی خود قرآن هرگز ترجمه (سجده بر آدم) ترجمه صحیحی نیست! چون در ارسال قبل نوشتم که در باب الفاظ فرضی 4 حالت وجود دارد که:
1ـ سجده بر آدم كه با «ل» نمى سازد چه اينكه درستش «على آدم» است. :Gol:
2ـ سجده به سوى آدم كه همچون قبله باشد، و درستش «الى آدم» است. :Gol:
3ـ سجده براى خدا بدون در نظر گرفتن آدم.:Gol:
4ـ سجده براى خدا به منظور احترام و بزرگداشت حضرت آدم،:Gol:
پس کاملا واضح است لفظی که خدای سبحان در قرآن کریم به کار برد ترجمه آن میشود((سجده به خاطر یا برای آدم)) نه ((بر آدم)) یا ((به سوی آدم))!:ok:
مگر آنکه معاذ الله بگوییم خدای سبحان نتوانسته منظور خود را بیان کند یا به اشتباه لفظی و حرفی را به کار برده! که این علاوه بر تهمت و توهین به خدای متعال و دور بودن این مطلب از ذات اقدس او مخالف با معجزه بودن قرآن کریم است!(چون واضح است دیگر توضیح بیشتر نمیدهم)
خوب با این شرایط که دریافتیم ترجمه آیه دقیقا چیست یک مطلب ساده به عنوان مثال برای فهم بهتر مطلب عرض میکنم:
در نظر بگیرید که پدر شما یا دوست شما یا هر کسی هدیه ای به شما میدهد(مثلا یک کتاب) سپس به شما میگوید که برای کتاب تشکر کن!
حال سوال اینجاست آیا شما از کتاب تشکر میکنید یا از دهنده کتاب؟؟؟!! مسلما از دهنده آن! این کاملا در ادبیات مرسوم و واضح است! هیچ عاقلی وجود ندارد که در پاسخ به این سوال از کتاب تشکر کند!!!
در این مطلب هم همین است در همان سوره بقره و در آیات قبل آن خدای سبحان میفرماید(به مضمون نقل میکنم) که ما اسمای خود را به آدم یاد دادیم و او به نوعی استاد ملائکه شد و... سپس گفتیم به خاطر یا برای آدم سجده کنید! ملائکه در اصل بر خدا سجده کردند که چنین موجودی را خلق کرده و آنها از او تعلیم گرفتند:ok:
ج-اما در باب مطالب شما و استدلال سوای از الفاظ و کلمات آیه مبارکه
شما فرمودید:(( که فرشتگان در آن مامور به سجده شدند عالم تشریع نبود به این معنا که هنوز شریعتی نبود و حلال و حرامی وضع نگردیده بود! ))
بنده 2 سوال دارم:
1-آیا نافرمانی از دستور خدا عملی حرام است؟ مسلما آری! پس اگر به قول شما حرامی وضع نشده بود چگونه خدای متعال به خاطر سرپیچی ابلیس از فرمان سجده او را مورد توبیخ قرار داد؟؟! یعنی اگر ابلیس اساسا نمیدانست نافرمانی چیست؟ و اینکه نافرمانی از خدای متعال ناپسند و مذموم است آن وقت خدا به خاطر کاری که او نمیدانسته چیست و فلسفه و حکمت آن چیست و از آن بی اطلاع بوده چگونه او را توبیخ کرده؟؟؟!! اینکه عقاب بلا بیان است! که عقلا و قرآنی و روایی قبیح است و از ذات اقدس پروردگار به دور!! پس نافرمانی مسلما مشخص بوده و امکان پذیر که ابلیس در برابر خدای سبحان ایستاد و سرپیچی کرد! و اینکه ابلیس میدانست که نافرمانی چیست و ناپسند است! و نافرمانی قطعا عملی حرام است و ناپسند آن هم در آن حال! پس حتی اگر بگوییم شریعت به معنای دنیوی و رایج در آن حال نبوده اما مطالبی وجود داشته که سره و ناسره بوده است!:ok:
2-بر فرض که این استدلال را بپذیریم! با سجده یعقوب نبی برای حضرت یوسف چه کنیم؟؟!که در آنجا هم باز سجده با لفظ ((ل)) آمده!!(آیه 100 سوره یوسف)
آیا در آن زمان هم شریعت و حلال و حرام نبوده؟؟! مسلما بوده! پس باز آن سجده هم بر خدا به خاطر شکرانه نعمت سلامتی یوسف نبی بوده!
شما فرمودید:(( امر الهی به سجده نیز امری مولوی نبوده است. ))
میشود بفرمایید دلیل شما چیست؟ یعنی امر الهی ارشادی بوده؟ لطفا توضیح بفرمایید
اما دوست گرامی ((انا العبد)) فرمودند:(( اون سجده ، سجده ی تحسین بوده نه عبادت ))
برادر گرامی! بر فرض شما سجده تحسین خوب این سجده بر چه کسی بر خدا یا سجده بر آدم؟
اگر بر آدم که اولا مخالف نص لفظی آیه است! ثانیا آدم تحسین برانگیز تر است یا آدم آفرین؟؟ پس باید برای تحسین بر خدا سجده کرد که فرمود:((فتبارک الله احسن الخالقین)) :Gol:
و اگر بر خدا که مطلب واضح است!
کاربر گرامی (( حبیبه)) مطلب دیگری فرمودند که:(( در تفسیر موضوعی، حضرت علامه،امر به سجده را،تمثیل تکوینی می دانند ))
بنده به دلیل طولانی شدن ارجاع میدهم به مقاله ای در این باره که با وجود اینکه معنای صحیح که همان بر خدا به خاطر آدم است نیامده اما نقدهایی بر این تمثیل تکوینی وارد کرده است به این آدرس: http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13940430000036
با تشکر از شما :Gol:
سلام
خدا قوت:Gol:
یه سوال دیگه هم پرسیده بودم دو صفحه قبل ... منبع میخواستم ...((گفتید هیچ کس تا ابد بصورت نا محدود تو جهنم نمیمونه ...:Gol::Gol:))
خب بریم سراغ ادامه بحث :ok:
دوست عزیز شما میگین که فرشتگان بر خدا سجده کردن نه بر آدم .. در باطن حرفتون درسته یعنی در اصل بر خدا بوده اما در ظاهر بر آدم سجده کردن .. برای اثبات حرفم به نقل چند روایت اکتفا می کنم::Narahat az:
امام علی علیهالسلام در حدیثی میفرماید: خداوند ما را در صلب آدم قرار داد و فرشتگان را فرمود که برای ما بر او سجده کنند.
الفرقان، ج۸، ص۴۲_۴۳.
همچنین در روایت داریم که شیطان عرضه داشت:
خدایا! من را از سجده بر آدم معاف بدار، چنان عبادتی کنم که هیچ احدی از مخلوقات تو و ملائکه الله آنگونه نتوانند عبادت کنند. کما این که تا به حال چنین عبادت می کردم...(معلوم میشه که بر آدم بوده .. اگر بر خدا بود که شیطان باز هم خدا رو سجده می کرد.)
اين سجده جنبه عبادت نسبت به آدم نداشت و آدم در اين عرصه معنوى معبود نبود،
بلكه سجده به فرمان حق صورت گرفت كه اين سجده در حقيقت عبادت خدا و تكريم و تعظيم به آدم بود،
چنان كه در قرآن مجيد اطاعت از پيامبر اطاعت از خدا و بيعت با آن وجود مقدس بيعت با خدا به حساب آمده است:
مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ ... «۱» كسى كه از پيامبر اطاعت كند محققاً از خدا اطاعت كرده است. إِنَّ الَّذِينَ يُبايِعُونَكَ إِنَّما يُبايِعُونَ اللَّهَ ...
بى ترديد كسانى كه با تو بيعت ميكنند جز اين نيست كه با خدا بيعت مي نمايند. پس در حقيقت با قبله بودن آدم حضرت حق عبادت شده، و در اين زمينه نهايت تكريم و احترام و تواضع و فروتنى از جانب فرشتگان به پيشگاه خليفة الله عرضه شده است:Mohabbat:.
حضرت رضا (ع) در حديثى طولانى كه اين جملات در آن است فرمود::Gol:
«ان الله تبارك وتعالى خلق آدم فاودعنا صلبه وامر الملائكة بالسجود له تعظيما لنا واكراما وكان سجود هم لله تعالى عبودية ولآدم اكراماً وطاعة لكوننا فى صلبه فكيف لانكون افضل من الملائكة وقد سجد ولادم كلهم اجمعون:»
خداى تبارك و تعالى آدم را آفريد و ما را در صلبش به وديعه نهاد، و فرشتگانش را به سجده بر او فرمان داد كه اين سجده تعظيم و گرامى داشت نسبت به ما بود، و بى ترديد سجود فرشتگان عبادتى براى خدا و براى آدم اكرام و طاعت فرشتگان از حق بود، و اين همه براى اين بود كه ما در صلب او قرار داشتيم، پس چگونه ما برتر از فرشتگان نباشيم در حالى كه همه به صورت اجتماع به آدم سجده كردند.نورالثقلين، ج ۱، ص ۵۸.
:Kaf:[=arial]دوستان مطالعه یک صفحه قرآن لطفا فراموش نشه :Kaf:
:ok::Gol:
بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم سلام بر شما:Gol:
سلامت باشید خیلی ممنونم :Gol:
بزرگوار! در ارسال قبلی عرض کردم که:((
بنده در پست 36 منبع عمده نوشته ها و نکاتی دیگر را عرض کردم که دوستان میتوانند با مراجعه به پست مورد نظر مطالبی را دریابند ))
و در آن پست هم نوشتم:(( [=book antiqua]لازم به ذکر است که در تفاسیر آیات شریفه و بیان مطالب محور اصلی بر تفسیر شریف ترجمان فرقان که ترجمه فارسی تفسیر عظیم و ارزشمند و گران سنگ الفرقان مرحوم آیت الله دکتر صادقی(ره) است ))
پس گمان میکنم مشخص شد! اما سعی میکنم آدرس پی دی اف کتاب را هم قرار دهم تا بهتر بتوانید مطالعه فرمایید!:ok:
در باب بحث خلود و مطالبی که کاربر گرامی(( حبیبه)) قرار دادند هم ان شا الله پاسخ خواهم داد:ok:
همانطور که عرض کردم محور در فهم و تفسیر قران ابتدا باید خود قران کریم باشد(که مسلما این به معنای نفی سنت نیست) با شرایطش که در ارسال قبلی تا حدودی توضیح دادم
و این نکته را هم عرض کنم که به نص صریح و متواتر و بلکه فوق حد تواتر (حدود 40 روایت صحیح از معصومین به تحقیق حجت الاسلام استاد محسن نورانی) از معصومان در این رابطه که اساس شناخت وصحت یا عدم صحت روایات باید بر اساس قرآن کریم باشد یعنی اگر روایتی متواتر هم بود و صحیح السند هم بود اما مخالف قرآن بود مسلما از رسول خدا و امامان معصوم صلوات الله علیهم نیست!!
حتی اگر بر فرض 100 هزار روایت از پیامبر نقل شد اما مخالف نص قرآن بود به فرمان خود رسول الله و آل الله علیهم صلوات الله باید به دیوار کوبید و آن روایات از آن معصومان علیا نیست! این اساس مطلب است که خود بحثی جدا میطلبد و روایات شگفت انگیز و داستان های استثنایی که گمان نکنم تاکنون شنیده باشید از معصومان در این باب نقل شده که آدمی را به حیرت فرو میبرد که چه دستان کثیفی برای آلوده کرده شخصیت رسول خدا و ائمه هدی علیهم السلام بودند و روایت سازی کرده اند!!!! :Ghamgin:
اما در باب فرمایشات شما:
برادر گرامی! شما و سایر افرادی که مدعی هستند سجده بر آدم بوده نه برای آدم یا به خاطر آدم چه دلیلی از نص قرآن دارید؟؟
بنده تعجب میکنم! حرف((ل)) بر سر کلمه آدم معنایش کاملا مشخص است! معنای آن برای یا به خاطر است! چگونه میفرمایید ((بر)) بنده مانده ام!!!! :Gig: :Gig:
خداوند متعال نفرمود ((علی آدم)) نفرمود((الی آدم)) فرمود ((لآدم)) معنای هر 3 کاملا مشخص است!
برادر عزیزم! مشکل عمده این است که عموما افراد نظر خود را بر نص و ظاهر قران کریم تحمیل میکنند! و حال آنکه آیه کاملا واضح است! خدای سبحان باید چگونه صحبت میکرد تا متوجه شویم؟؟ در ارسال قبلی هم عرض کردم که:
((مگر آنکه معاذ الله بگوییم خدای سبحان نتوانسته منظور خود را بیان کند یا به اشتباه لفظی و حرفی را به کار برده! که این علاوه بر تهمت و توهین به خدای متعال و دور بودن این مطلب از ذات اقدس او مخالف با معجزه بودن قرآن کریم است!(چون واضح است دیگر توضیح بیشتر نمیدهم)
خوب با این شرایط که دریافتیم ترجمه آیه دقیقا چیست یک مطلب ساده به عنوان مثال برای فهم بهتر مطلب عرض میکنم:
در نظر بگیرید که پدر شما یا دوست شما یا هر کسی هدیه ای به شما میدهد(مثلا یک کتاب) سپس به شما میگوید که برای کتاب تشکر کن!
حال سوال اینجاست آیا شما از کتاب تشکر میکنید یا از دهنده کتاب؟؟؟!! مسلما از دهنده آن! این کاملا در ادبیات مرسوم و واضح است! هیچ عاقلی وجود ندارد که در پاسخ به این سوال از کتاب تشکر کند!!!
در این مطلب هم همین است در همان سوره بقره و در آیات قبل آن خدای سبحان میفرماید(به مضمون نقل میکنم) که ما اسمای خود را به آدم یاد دادیم و او به نوعی استاد ملائکه شد و... سپس گفتیم به خاطر یا برای آدم سجده کنید! ملائکه در اصل بر خدا سجده کردند که چنین موجودی را خلق کرده و آنها از او تعلیم گرفتند:ok: ))
پس اگر شما دلیلی از قرآن بر این مطلب دارید بفرمایید! اما در باب روایات که فرمودید:
ابتدا باید متن عربی روایت را دید! که آیا امام معصوم هم حرف ((ل)) آورده یا خیر؟ چون ممکن است در ترجمه این روایات هم همین اشتباه صورت گرفته باشد!
سپس باید دید آیا روایات صحیح است یا خیر؟ و اینکه آیا روایت متعارضی وجود دارد که خلاف این روایات را گفته باشد!
و نهایتا باید بامحک اصلی قرآنی روایات را سنجید که دستور مبارک خود رسول الله و آل الله علیهم صلوات الله است!:ok:
اما جالب است شما در این روایت که از حضرت رضا علیه السلام نقل کردید اینگونه متن عربی را آورده و سپس ترجمه را نقل کردید:
(( وامر الملائكة بالسجود له )) و ترجمه فارسی نوشته شما:(( به سجده بر او فرمان داد ))
خوب برادر گرامی اینجا حضرت حرف ((ل)) آورده شما ترجمه((علی)) را آوردید؟؟؟!!(البته نمیدانم خود شما ترجمه کردید یا از ترجمه بزرگواری دیگر نقل فرمودید)
و خود حضرت به زیبایی در ادامه روایت پاسخ شما را در باب حقیقت سجده داده اند(البته در صورت صحت حدیث فوق) و در این روایت چند مرتبه حضرت فقط از حرف((ل)) برای داستان سجده فرشتگان استفاده کردند! نه (( الی)) یا ((علی))!!
شما فرمودید:(( چنان كه در قرآن مجيد اطاعت از پيامبر اطاعت از خدا و بيعت با آن وجود مقدس بيعت با خدا به حساب آمده است:
مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ ... «۱» كسى كه از پيامبر اطاعت كند محققاً از خدا اطاعت كرده است. إِنَّ الَّذِينَ يُبايِعُونَكَ إِنَّما يُبايِعُونَ اللَّهَ ...
بى ترديد كسانى كه با تو بيعت ميكنند جز اين نيست كه با خدا بيعت مي نمايند. پس در حقيقت با قبله بودن آدم حضرت حق عبادت شده، و در اين زمينه نهايت تكريم و احترام و تواضع و فروتنى از جانب فرشتگان به پيشگاه خليفة الله عرضه شده است ))
برادر گرامی! فرمایش شما در باب اطاعت کاملا صحیح است اما مطلب اینجاست که آیه مورد استدلال شما و کلا استدلال شما در باب پیروی و اطاعت است نه سجده و عبودیت!! اساسا این ایراد شما و قیاس شما مع الفارق است و وارد نیست! چون خدای سبحان بحث اطاعت را مطرح کرده نه بحث سجده و عبودیت و حتی سجده بر پیامبر به عنوان تکریم و احترام!
فرمایش شما در باب عدم معبود بودن آدم در آن عرصه صحیح است اما اینکه میفرمایید به فرمان خدا بر آدم سجده شده به چه دلیل؟ بحث دقیقا بر سر همین است!
و الا بنده و شما و همه موافقیم در اینکه که آن سجده هر چه باشد سجده عبودیت نبوده! و این واضح است! اما دوستانی که میفرمایند بر آدم این ((بر)) را از کجا می آورند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ :Gig: :Gig: این سوال است!
در انتها منبعی دیگر معرفی میکنم که مطلب را توضیح بیشتری داده و روایات را هم بررسی کرده:http://www.shafacenter.ir/alforghan/tj1/FORK31.PDF
با تشکر از شما:Gol:
وَلَقَدْ عَلِمْتُمُ الَّذِينَ اعْتَدَواْ مِنكُمْ فِي السَّبْتِ فَقُلْنَا لَهُمْ كُونُواْ قِرَدَةً خَاسِئِينَ
﴿۶۵﴾
و كسانى از شما را كه در روز شنبه [از فرمان خدا] تجاوز كردند نيك شناختيد پس ايشان را گفتيم بوزينگانى طردشده باشيد
(۶۵)
فَجَعَلْنَاهَا نَكَالًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهَا وَمَا خَلْفَهَا وَمَوْعِظَةً لِّلْمُتَّقِينَ
﴿۶۶﴾
و ما آن [عقوبت] را براى حاضران و [نسلهاى] پس از آن عبرتى و براى پرهيزگاران پندى قرار داديم
(۶۶)
وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ إِنَّ اللّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تَذْبَحُواْ بَقَرَةً قَالُواْ أَتَتَّخِذُنَا هُزُوًا قَالَ أَعُوذُ بِاللّهِ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ ﴿۶۷﴾
و هنگامى كه موسى به قوم خود گفتخدا به شما فرمان مىدهد كه ماده گاوى را سر ببريد گفتند آيا ما را به ريشخند مىگيرى گفت پناه مىبرم به خدا كه [مبادا] از جاهلان باشم
(۶۷)
قَالُواْ ادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُبَيِّن لّنَا مَا هِيَ قَالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٌ لاَّ فَارِضٌ وَلاَ بِكْرٌ عَوَانٌ بَيْنَ ذَلِكَ فَافْعَلُواْ مَا تُؤْمَرونَ
﴿۶۸﴾
گفتند پروردگارت را براى ما بخوان تا بر ما روشن سازد كه آن چگونه [گاوى] است گفت وى مىفرمايد آن ماده گاوى است نه پير و نه خردسال [بلكه] ميانسالى است بين اين دو پس آنچه را [بدان] ماموريد به جاى آريد
(۶۸)
قَالُواْ ادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُبَيِّن لَّنَا مَا لَوْنُهَا قَالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنّهَا بَقَرَةٌ صَفْرَاء فَاقِعٌ لَّوْنُهَا تَسُرُّ النَّاظِرِينَ
﴿۶۹﴾
گفتند از پروردگارت بخواه تا بر ما روشن كند كه رنگش چگونه است گفت وى مىفرمايد آن ماده گاوى است زرد يكدست و خالص كه رنگش بينندگان را شاد مىكند
(۶۹)
قَالُواْ ادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُبَيِّن لَّنَا مَا هِيَ إِنَّ البَقَرَ تَشَابَهَ عَلَيْنَا وَإِنَّا إِن شَاء اللَّهُ لَمُهْتَدُونَ
﴿۷۰﴾
گفتند از پروردگارت بخواه تا بر ما روشن گرداند كه آن چگونه [گاوى] باشد زيرا [چگونگى] اين ماده گاو بر ما مشتبه شده و[لى با توضيحات بيشتر تو] ما ان شاء الله حتما هدايت خواهيم شد
(۷۰)
قَالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٌ لاَّ ذَلُولٌ تُثِيرُ الأَرْضَ وَلاَ تَسْقِي الْحَرْثَ مُسَلَّمَةٌ لاَّ شِيَةَ فِيهَا قَالُواْ الآنَ جِئْتَ بِالْحَقِّ فَذَبَحُوهَا وَمَا كَادُواْ يَفْعَلُونَ
﴿۷۱﴾
گفت وى مىفرمايد در حقيقت آن ماده گاوى است كه نه رام است تا زمين را شخم زند و نه كشتزار را آبيارى كند بىنقص است و هيچ لكهاى در آن نيست گفتند اينك سخن درست آوردى پس آن را سر بريدند و چيزى نمانده بود كه نكنند
(۷۱)
بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم سلام بر شما بزرگوار و تشکر از اظهار نظرتان
ابتدا از شما خواهش میکنم نکاتی که در پست 53 و 57 عرض کردم را مطالعه فرمایید(خصوص چند خط ابتدایی را):ok:
در باب فرمایش شما درباره ملاصدرا لطفا منبع و مدرکی اگر دارید ارائه بفرمایید که اولا این نظر ملاصدرا بوده(چون بنده از یکی از دوستان شنیده ام که نظر ملاصدرا به گونه دیگری است) و ثانیا ملاصدرا از نظر خود برگشته(البته به نظر میرسد که به غیر از ملاصدرا بزرگانی دیگر چون ابن عربی مطالبی شبیه به این مطلب البته با تفاوت نقل کرده اند):ok:
اما در باب اینکه فرمودید:(( در ضمن این نظر ظاهرا مخالف قران است.))
خلد یا خلود در لغت عرب دارای 2 معناست چنان که راغب اصفهانی در مفردات الفاظ قرآن میگوید:
فاسد نشدن و بقا چیزی بر حالت اولیه خود
همچنین هر چیزی که برای مدت زیادی از تغییر و فساد مصون باشد عرب آن را به خلود توصیف میکند (ترجمه مفردات الفاظ قرآن راغب اصفهانی ص 146 مصطفی رحیمی نیا نشر سبحان)
پس این مطلب مد نظر باشد خلود صرفا به معنای جاودانگی نیست! بلکه مدت زمان طولانی را هم در عرب خلود میگویند پس اینکه بگوییم مقصود از خلود در آیات صرفا جاودانگی و ابدیت است به نظر صحیح نیست! چون هم با سایر آیات قرآن هم با عقل و هم با لغت عرب مخالف است یا حداقل قابل توجیه نیست!!:ok:
پس نه تنها دلیلی از قرآن کریم بر آن معنای کلی برای جهنمیان وجود ندارد یا حداقل قطعی نیست! بلکه حتی میتوان با استدلال به آیات دیگر و استفاده از لغت عرب و عقل حتی خلاف آن حکم داد که عدم جاودانگی(البته با شرایطی که در پست 38 عرض کردم) است!
البته این نکته فراموش نشود که جاودانگی در بهشت با جهنم متفاوت است و جاودانگی بهشت صحیح است! چون مقتضای فضل الهی است و مخالفی هم در آیات ندارد بلکه موافق دارد که مثلا آیه((رحمتی وسعت کل شی)) میتوان استدلال کرد و همچنین به آیات دیگر و از نظر عقلی هم صحیح است:ok:
به این منبع ذیل همین آیه مراجعه فرمایید:http://www.olumquran.com/fa/publication/farsi-books/item/tj-forghan1
با تشکر از شما
اين داستان عجيب (داستان گاو بنی اسرائیل)، علاوه بر اينكه دليل بر قدرت بى پايان پروردگار بر همه چيز است ، دليلى بر مساءله معاد نيز مى باشد، و لذا در آيه 73 خوانديم كذلك يحيى الله الموتى كه اشاره به مساءله معاد است ، و يريكم آياته كه اشاره به قدرت و عظمت پروردگار مى باشد.
از اين گذشته نشان مى دهد كه اگر خداوند بر گروهى غضب مى كند بى دليل نيست ، بنى اسرائيل در تعبيراتى كه در اين داستان در برابر موسى (عليه السلام ) داشتند، نهايت جسارت را نسبت به او و حتى خلاف ادب نسبت به ساحت قدس خداوند نمودند.
در آغاز گفتند: آيا تو ما را مسخره مى كنى ؟ و به اين ترتيب پيامبر بزرگ خدا را متهم به سخريه نمودند.
در چند مورد مى گويند از خدايت بخواه … مگر خداى موسى با خداى آنها فرق داشت ؟ با اينكه موسى صريحا گفته بود خدا به شما دستور مى دهد.
در يك مورد مى گويند اگر پاسخ اين سؤ ال را بگوئى ما هدايت مى شويم كه مفهومش آنست كه بيان قاصر تو موجب گمراهى است و در پايان كار مى گويند: حالا حق را آوردى !
اين تعبيرات همه دليل بر جهل و نادانى و خود خواهى و لجاجت آنها مى باشد.
از اين گذشته افراد لجوج و خود خواه غالبا پر حرف و پر سؤ الند، و در برابر هر چيز بهانه جوئى مى كنند
اين داستان به ما درس مى دهد كه سختگير نباشيم تا خدا بر ما سخت نگيرد به علاوه انتخاب گاو براى كشتن شايد براى اين بوده كه بقاياى فكر گوساله پرستى و بت پرستى را از مغز آنها بيرون براند.
تفسیر نمونه
وَإِذْ قَتَلْتُمْ نَفْسًا فَادَّارَأْتُمْ فِيهَا وَاللّهُ مُخْرِجٌ مَّا كُنتُمْ تَكْتُمُونَ
﴿۷۲﴾
و چون شخصى را كشتيد و در باره او با يكديگر به ستيزه برخاستيد و حال آنكه خدا آنچه را كتمان میكرديد آشكار گردانيد
(۷۲)
فَقُلْنَا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِهَا كَذَلِكَ يُحْيِي اللّهُ الْمَوْتَى وَيُرِيكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ
﴿۷۳﴾
پس فرموديم پارهاى از آن [گاو سر بريده را] به آن [مقتول] بزنيد [تا زنده شود] اين گونه خدا مردگان را زنده میكند و آيات خود را به شما مینماياند باشد كه بينديشيد
(۷۳)
ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُم مِّن بَعْدِ ذَلِكَ فَهِيَ كَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً وَإِنَّ مِنَ الْحِجَارَةِ لَمَا يَتَفَجَّرُ مِنْهُ الأَنْهَارُ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا يَشَّقَّقُ فَيَخْرُجُ مِنْهُ الْمَاء وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا يَهْبِطُ مِنْ خَشْيَةِ اللّهِ وَمَا اللّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ
﴿۷۴﴾
سپس دلهاى شما بعد از اين [واقعه] سخت گرديد همانند سنگ يا سختتر از آن چرا كه از برخى سنگها جويهايى بيرون میزند و پارهاى از آنها میشكافد و آب از آن خارج میشود و برخى از آنها از بيم خدا فرو میريزد و خدا از آنچه میكنيد غافل نيست
(۷۴)
أَفَتَطْمَعُونَ أَن يُؤْمِنُواْ لَكُمْ وَقَدْ كَانَ فَرِيقٌ مِّنْهُمْ يَسْمَعُونَ كَلاَمَ اللّهِ ثُمَّ يُحَرِّفُونَهُ مِن بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ وَهُمْ يَعْلَمُونَ
﴿۷۵﴾
آيا طمع داريد كه [اينان] به شما ايمان بياورند با آنكه گروهى از آنان سخنان خدا را میشنيدند سپس آن را بعد از فهميدنش تحريف میكردند و خودشان هم میدانستند
(۷۵)
وَإِذَا لَقُواْ الَّذِينَ آمَنُواْ قَالُواْ آمَنَّا وَإِذَا خَلاَ بَعْضُهُمْ إِلَىَ بَعْضٍ قَالُواْ أَتُحَدِّثُونَهُم بِمَا فَتَحَ اللّهُ عَلَيْكُمْ لِيُحَآجُّوكُم بِهِ عِندَ رَبِّكُمْ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ
﴿۷۶﴾
و [همين يهوديان] چون با كسانى كه ايمان آوردهاند برخورد كنند مىگويند ما ايمان آوردهايم و وقتى با همديگر خلوت مىكنند میگويند چرا از آنچه خداوند بر شما گشوده است براى آنان حكايت مىكنيد تا آنان به [استناد] آن پيش پروردگارتان بر ضد شما استدلال كنند آيا فكر نمی
كنيد
(۷۶)
أَوَلاَ يَعْلَمُونَ أَنَّ اللّهَ يَعْلَمُ مَا يُسِرُّونَ وَمَا يُعْلِنُونَ
﴿۷۷﴾
آيا نمیدانند كه خداوند آنچه را پوشيده میدارند و آنچه را آشكار میكنند میداند
(۷۷)
وَمِنْهُمْ أُمِّيُّونَ لاَ يَعْلَمُونَ الْكِتَابَ إِلاَّ أَمَانِيَّ وَإِنْ هُمْ إِلاَّ يَظُنُّونَ
﴿۷۸﴾
و [بعضى] از آنان بىسوادانى هستند كه كتاب [خدا] را جز خيالات خامى نمىیدانند و فقط گمان میبرند
(۷۸)
فَوَيْلٌ لِّلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتَابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هَذَا مِنْ عِندِ اللّهِ لِيَشْتَرُواْ بِهِ ثَمَنًا قَلِيلًا فَوَيْلٌ لَّهُم مِّمَّا كَتَبَتْ أَيْدِيهِمْ وَوَيْلٌ لَّهُمْ مِّمَّا يَكْسِبُونَ ﴿۷۹﴾
پس واى بر كسانى كه كتاب [تحريفشدهاى] با دستهاى خود مىنويسند سپس مىگويند اين از جانب خداست تا بدان بهاى ناچيزى به دست آرند پس واى بر ايشان از آنچه دستهايشان نوشته و واى بر ايشان از آنچه [از اين راه] به دست مىآورند
(۷۹)
راه روشن اثبات حقانیت قرآن کریم
البته این دست الهی است که فرد را در راهیابی معنوی به قرآن مجید دستگیری میکند و بدون همراهی عنایات حق ممکن نمیشود و این عنایت حق و قرب به قرآن کریم است که حقایق باطنی قرآن را برای فرد میگشاید.
چنین کسی دیگر بشر عادی و معمولی نیست و از گِل به گُل تحویل میرود و دیگر خاک و گِل نیست، بلکه از جنسی دیگر و گُل است. انس سبب میشود همنشینیها شیرین شود و مونس، قرآن کریم را بر قلب خود بگذارد و فشار دهد و فشار دهد و باز هم فشار دهد تا آن که قرآن کریم به قلب رسوخ نماید. او صورت و دست خود را به قرآن کریم نوازشوار میمالد و متبرک مینماید. قرآن کریم را به سینه میچسباند و به آن بارها و بارها پیوسته نگاه میکند. به آن احترام، کرنش و محبت میکند و از آن اطاعت و پیروی دارد و میخواهد با آن رفیق و آشنا شود.
با سلام
ببينيد دوستان به نظر من اگر كسي مي خواد توسط خدا و به واسطه قرآن كلام الله مجيد هدايت بشه بايد نشونه هاي كسي رو داشته باشه كه محق هدايت شدن توسط قرآن هست، بازم راز بصيرت تكرار مي كنم، راز بصيرت اينه كه :"فروغ ديده در آن چشم است كه دوست را از نگاه دوست مي بيند" يعني كسي داراي بصيرت كه دوست با توصيفات و نگاه خودش ببينه يعني اگه مي خواد دوست هدايتش كنه ببينه دوست خودش گفته من كيا رو هدايت مي كنم و سعي كنه درك كنه و بفهمه كه سخن دوست چيه و دوست ازش چي خواسته و چه كاري باعث نارضايتي دوست مي شه با بيان خود دوست و چه كاري باعث رضايت دوست مي شه با بيان خودش با توجه به اين مساله كه معبود در كتاب خودش گفته جز من كسي هدايت نمي كنه پس ما بايد اول از همه هدايت از خودش بخوايم و بگيم ما رو به راه راست هدايت كن و نه اينكه فكر كنيم با خوندن كتابهاي متعدد و بدون قرار گرفتن در گروه متقين ما هدايت مي شيم، مسلما اينطور نيست البته علم نور هست و بايد ز گهواره تا گور دانش جست يقينا و حتي لحظه اي از زمانهايي كه مسئوليتي در قبال ديگران نداريم نبايد از دانش جستن دست برداشت، ولي تبديلي در كلمات معشوق نيست، اگر كسي هدايت از قرآن مي خواد لازمه اش اينه كه از متقين باشه حالا متقين يعني كسايي كه فارسيش مراقب اعمال و رفتارشون هستند و از خودشون يعني نفس و جسمشون يا به عبارتي از وجودشون در برابر جبر خدا كه نشانه عدل الهي مراقبت مي كنند به عبارتي اين افراد قبل از هر چيز دنبال اصلاح اعمال و رفتار خودشون هستند. حالا اگر كسي مداومت داشته باشه بر اين مراقبت و مراقبتش بر وجود خودش دائمي باشه و قبل از اون خدا رو باور داشته باشه مي شه جزيي از اوليا خدا كه خدا بشارتهايي و رحمت خاصي براشون شامل دونسته كه اگه اشتباه نكنم در آيه ٦٢ سوره يونس به بعد توضيح داده ولي در حدي كه خود خدا گفته غيب باور داشته باشه و اينا (همون ابتداي سوره بقره) هم براي محق بودن جهت هدايت كفايت مي كنه البته من حكم نمي دم كه به قول ظاهرا حضرت علي از هزار قاضي عادل يكي به بهشت نميره و عادلانه حكم دادن كار ساده اي نيست و به تصور من شخص بايد اول در دين فقيه باشه و بعدم قاضي و نهايتا مي شه حاكم و تنها نظرم عرض مي كنم، ولي تو خود قرآن گفته آنها مي گويند ما عذاب نمي شويم الا براي ايامي معدود آيا دليل روشني در معنا به تصور من آيا دليل عقلي محكمي دارند؟! و با توجه به اين مساله مشخصه كه عذاب هميشگي و حرف آقاي قرآن حكيم عاقلانه به نظر نمي ياد به هر حال جمع بندي اين كه قرآن فقط نخونيم بلكه سعي كنيم به اون عمل كنيم يا به عبارتي به آنچه كه درك كرديم و فهميديم از قرآن عمل كنيم تا توسط قرآن هدايت شويم. من برم تا نماز شبم قضا نشده بقيش بخونم ولي آخرين توصيه اينكه به نظر من تا دليل عقلي محكمي واسه چيزي نداريد اونو نپذيريد و سخني حق ندونيد چون فلاني گفته مثلا ملاصدرا بلكه اون سخن با حق بسنجيد مثلا اين عادلانه و به حق كه عذاب يزيد تموم بشه با اون ظلمي كه به آقا ابا عبدالله كرد؟! يك وجه ديگه اين مساله ام اينه وقتي خدا آدم آفريد و اون داستانا گفت شماها فساد مي كنيد و خونريزي بريد زمين من فرستاده اي مي فرستم از اون تبعيت كنيد تا هدايتتون كنم پس كسي مي تونه و عادلانه و عاقلانه است وارد بهشت شه كه ياد بگيره فساد و خونريزي نكنه و براي اينكه ياد بگيره بايد مشمول رحمت خدا بشه و يزيد فاسد با عذاب شدن در جهنم كه عذاب ضد رحمت، رحمتي شامل حالش نشده و تا ابد فاسد مي مونه به تصور و نظر من.
التماس دعا
وَقَالُواْ لَن تَمَسَّنَا النَّارُ إِلاَّ أَيَّامًا مَّعْدُودَةً قُلْ أَتَّخَذْتُمْ عِندَ اللّهِ عَهْدًا فَلَن يُخْلِفَ اللّهُ عَهْدَهُ أَمْ تَقُولُونَ عَلَى اللّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ ﴿۸۰﴾
و گفتند جز روزهايى چند هرگز آتش به ما نخواهد رسيد بگو مگر پيمانى از خدا گرفتهايد كه خدا پيمان خود را هرگز خلاف نخواهد كرد يا آنچه را نمىدانيد به دروغ به خدا نسبت میدهيد
(۸۰)
بَلَى مَن كَسَبَ سَيِّئَةً وَأَحَاطَتْ بِهِ خَطِيئَتُهُ فَأُوْلَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ
﴿۸۱﴾
آرى كسى كه بدى به دست آورد و گناهش او را در ميان گيرد پس چنين كسانى اهل آتشند و در آن ماندگار خواهند بود
(۸۱)
وَالَّذِينَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ أُولَئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ
﴿۸۲﴾
و كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كردهاند آنان اهل بهشتند و در آن جاودان خواهند ماند
(۸۲)
وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ لاَ تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللّهَ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَقُولُواْ لِلنَّاسِ حُسْنًا وَأَقِيمُواْ الصَّلاَةَ وَآتُواْ الزَّكَاةَ ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ إِلاَّ قَلِيلًا مِّنكُمْ وَأَنتُم مِّعْرِضُونَ
﴿۸۳﴾
و چون از فرزندان اسرائيل پيمان محكم گرفتيم كه جز خدا را نپرستيد و به پدر و مادر و خويشان و يتيمان و مستمندان احسان كنيد و با مردم [به زبان] خوش سخن بگوييد و نماز را به پا داريد و زكات را بدهيد آنگاه جز اندكى از شما [همگى] به حالت اعراض روى برتافتيد
(۸۳)
وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَكُمْ لاَ تَسْفِكُونَ دِمَاءكُمْ وَلاَ تُخْرِجُونَ أَنفُسَكُم مِّن دِيَارِكُمْ ثُمَّ أَقْرَرْتُمْ وَأَنتُمْ تَشْهَدُونَ
﴿۸۴﴾
و چون از شما پيمان محكم گرفتيم كه خون همديگر را مريزيد و يكديگر را از سرزمين خود بيرون نكنيد سپس [به اين پيمان] اقرار كرديد و خود گواهيد
(۸۴)
ثُمَّ أَنتُمْ هَؤُلاء تَقْتُلُونَ أَنفُسَكُمْ وَتُخْرِجُونَ فَرِيقًا مِّنكُم مِّن دِيَارِهِمْ تَظَاهَرُونَ عَلَيْهِم بِالإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَإِن يَأتُوكُمْ أُسَارَى تُفَادُوهُمْ وَهُوَ مُحَرَّمٌ عَلَيْكُمْ إِخْرَاجُهُمْ أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتَابِ وَتَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَمَا جَزَاء مَن يَفْعَلُ ذَلِكَ مِنكُمْ إِلاَّ خِزْيٌ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يُرَدُّونَ إِلَى أَشَدِّ الْعَذَابِ وَمَا اللّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ
﴿۸۵﴾
ولى] باز همين شما هستيد كه يكديگر را مىكشيد و گروهى از خودتان را از ديارشان بيرون مىرانيد و به گناه و تجاوز بر ضد آنان به يكديگر كمك مىكنيد و اگر به اسارت پيش شما آيند به [دادن] فديه آنان را آزاد مىكنيد با آنكه [نه تنها كشتن بلكه] بيرون كردن آنان بر شما حرام شده است آيا شما به پارهاى از كتاب [تورات] ايمان مىآوريد و به پارهاى كفر مىورزيد پس جزاى هر كس از شما كه چنين كند جز خوارى در زندگى دنيا چيزى نخواهد بود و روز رستاخيز ايشان را به سختترين عذابها باز برند و خداوند از آنچه مىكنيد غافل نيست
(۸۵)
أُولَئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُاْ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا بِالآَخِرَةِ فَلاَ يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَلاَ هُمْ يُنصَرُونَ
﴿۸۶﴾
همين كسانند كه زندگى دنيا را به [بهاى] جهان ديگر خريدند پس نه عذاب آنان سبك گردد و نه ايشان يارى شوند
(۸۶)
وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ وَقَفَّيْنَا مِن بَعْدِهِ بِالرُّسُلِ وَآتَيْنَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّنَاتِ وَأَيَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ أَفَكُلَّمَا جَاءكُمْ رَسُولٌ بِمَا لاَ تَهْوَى أَنفُسُكُمُ اسْتَكْبَرْتُمْ فَفَرِيقًا كَذَّبْتُمْ وَفَرِيقًا تَقْتُلُونَ
﴿۸۷﴾
و همانا به موسى كتاب [تورات] را داديم و پس از او پيامبرانى را پشتسر هم فرستاديم و عيسى پسر مريم را معجزههاى آشكار بخشيديم و او را با روح القدس تاييد كرديم پس چرا هر گاه پيامبرى چيزى را كه خوشايند شما نبود برايتان آورد كبر ورزيديد گروهى را دروغگو خوانديد و گروهى را كشتيد
(۸۷)
وَقَالُواْ قُلُوبُنَا غُلْفٌ بَل لَّعَنَهُمُ اللَّه بِكُفْرِهِمْ فَقَلِيلًا مَّا يُؤْمِنُونَ ﴿۸۸﴾
و گفتند دلهاى ما در غلاف است [نه چنين نيست] بلكه خدا به سزاى كفرشان لعنتشان كرده است پس آنان كه ايمان مىآورند چه اندكشمارهاند
(۸۸)
وَلَمَّا جَاءهُمْ كِتَابٌ مِّنْ عِندِ اللّهِ مُصَدِّقٌ لِّمَا مَعَهُمْ وَكَانُواْ مِن قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُواْ فَلَمَّا جَاءهُم مَّا عَرَفُواْ كَفَرُواْ بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّه عَلَى الْكَافِرِينَ ﴿۸۹﴾
و هنگامى كه از جانب خداوند كتابى كه مؤيد آنچه نزد آنان است برايشان آمد و از ديرباز [در انتظارش] بر كسانى كه كافر شده بودند پيروزى مىجستند ولى همين كه آنچه [كه اوصافش] را مىشناختند برايشان آمد انكارش كردند پس لعنتخدا بر كافران باد
(۸۹)
بِئْسَمَا اشْتَرَوْاْ بِهِ أَنفُسَهُمْ أَن يَكْفُرُواْ بِمَا أنَزَلَ اللّهُ بَغْيًا أَن يُنَزِّلُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ عَلَى مَن يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ فَبَآؤُواْ بِغَضَبٍ عَلَى غَضَبٍ وَلِلْكَافِرِينَ عَذَابٌ مُّهِينٌ
﴿۹۰﴾
وه كه به چه بد بهايى خود را فروختند كه به آنچه خدا نازل كرده بود از سر رشك انكار آوردند كه چرا خداوند از فضل خويش بر هر كس از بندگانش كه بخواهد [آياتى] فرو مىفرستد پس به خشمى بر خشم ديگر گرفتار آمدند و براى كافران عذابى خفتآور است
(۹۰)
وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ آمِنُواْ بِمَا أَنزَلَ اللّهُ قَالُواْ نُؤْمِنُ بِمَا أُنزِلَ عَلَيْنَا وَيَكْفُرونَ بِمَا وَرَاءهُ وَهُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقًا لِّمَا مَعَهُمْ قُلْ فَلِمَ تَقْتُلُونَ أَنبِيَاءَ اللّهِ مِن قَبْلُ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ
﴿۹۱﴾
و چون به آنان گفته شود به آنچه خدا نازل كرده ايمان آوريد مىگويند ما به آنچه بر [پيامبر] خودمان نازل شده ايمان مىآوريم و غير آن را با آنكه [كاملا] حق و مؤيد همان چيزى است كه با آنان است انكار مىكنند بگو اگر مؤمن بوديد پس چرا پيش از اين پيامبران خدا را مىكشتيد
(۹۱)
وَلَقَدْ جَاءكُم مُّوسَى بِالْبَيِّنَاتِ ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِن بَعْدِهِ وَأَنتُمْ ظَالِمُونَ
﴿۹۲﴾
و قطعا موسى براى شما معجزات آشكارى آورد سپس آن گوساله را در غياب وى [به خدايى] گرفتيد و ستمكار شديد
(۹۲)
وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَكُمْ وَرَفَعْنَا فَوْقَكُمُ الطُّورَ خُذُواْ مَا آتَيْنَاكُم بِقُوَّةٍ وَاسْمَعُواْ قَالُواْ سَمِعْنَا وَعَصَيْنَا وَأُشْرِبُواْ فِي قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ بِكُفْرِهِمْ قُلْ بِئْسَمَا يَأْمُرُكُمْ بِهِ إِيمَانُكُمْ إِن كُنتُمْ مُّؤْمِنِينَ
﴿۹۳﴾
و آنگاه كه از شما پيمان محكم گرفتيم و [كوه] طور را بر فراز شما برافراشتيم [و گفتيم] آنچه را به شما دادهايم به جد و جهد بگيريد و [به دستورهاى آن] گوش فرا دهيد گفتند شنيديم و نافرمانى كرديم و بر اثر كفرشان [مهر] گوساله در دلشان سرشته شد بگو اگر مؤمنيد [بدانيد كه] ايمانتان شما را به بد چيزى وامىدارد
(۹۳)
قُلْ إِن كَانَتْ لَكُمُ الدَّارُ الآَخِرَةُ عِندَ اللّهِ خَالِصَةً مِّن دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُاْ الْمَوْتَ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ
﴿۹۴﴾
بگو اگر در نزد خدا سراى بازپسين يكسر به شما اختصاص دارد نه ديگر مردم پس اگر راست مىگوييد آرزوى مرگ كنيد
(۹۴)
وَلَن يَتَمَنَّوْهُ أَبَدًا بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ وَاللّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمينَ
﴿۹۵﴾
ولى به سبب كارهايى كه از پيش كردهاند هرگز آن را آرزو نخواهند كرد و خدا به [حال] ستمگران داناست
(۹۵)
وَلَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلَى حَيَاةٍ وَمِنَ الَّذِينَ أَشْرَكُواْ يَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ يُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ وَمَا هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ مِنَ الْعَذَابِ أَن يُعَمَّرَ وَاللّهُ بَصِيرٌ بِمَا يَعْمَلُونَ
﴿۹۶﴾
و آنان را مسلما آزمندترين مردم به زندگى و [حتى حريصتر] از كسانى كه شرك مىورزند خواهى يافت هر يك از ايشان آرزو دارد كه كاش هزار سال عمر كند با آنكه اگر چنين عمرى هم به او داده شود وى را از عذاب دور نتواند داشت و خدا بر آنچه مىكنند بيناست
(۹۶)
قُلْ مَن كَانَ عَدُوًّا لِّجِبْرِيلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلَى قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللّهِ مُصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ وَهُدًى وَبُشْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ
﴿۹۷﴾
بگو كسى كه دشمن جبرئيل است [در واقع دشمن خداست] چرا كه او به فرمان خدا قرآن را بر قلبت نازل كرده است در حالى كه مؤيد [كتابهاى آسمانى] پيش از آن و هدايت و بشارتى براى مؤمنان است
(۹۷)
مَن كَانَ عَدُوًّا لِّلّهِ وَمَلآئِكَتِهِ وَرُسُلِهِ وَجِبْرِيلَ وَمِيكَالَ فَإِنَّ اللّهَ عَدُوٌّ لِّلْكَافِرِينَ
﴿۹۸﴾
هر كه دشمن خدا و فرشتگان و فرستادگان او و جبرئيل و ميكائيل است [بداند كه] خدا يقينا دشمن كافران است
(۹۸)
وَلَقَدْ أَنزَلْنَآ إِلَيْكَ آيَاتٍ بَيِّنَاتٍ وَمَا يَكْفُرُ بِهَا إِلاَّ الْفَاسِقُونَ
﴿۹۹﴾
و همانا بر تو آياتى روشن فرو فرستاديم و جز فاسقان [كسى] آنها را انكار نمىكند
(۹۹)
أَوَكُلَّمَا عَاهَدُواْ عَهْدًا نَّبَذَهُ فَرِيقٌ مِّنْهُم بَلْ أَكْثَرُهُمْ لاَ يُؤْمِنُونَ
﴿۱۰۰﴾
و مگر نه اين بود كه [يهود] هر گاه پيمانى بستند گروهى از ايشان آن را دور افكندند بلكه [حقيقت اين است كه] بيشترشان ايمان نمىآورند
(۱۰۰)
وَلَمَّا جَاءهُمْ رَسُولٌ مِّنْ عِندِ اللّهِ مُصَدِّقٌ لِّمَا مَعَهُمْ نَبَذَ فَرِيقٌ مِّنَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ كِتَابَ اللّهِ وَرَاء ظُهُورِهِمْ كَأَنَّهُمْ لاَ يَعْلَمُونَ ﴿۱۰۱﴾
و آنگاه كه فرستادهاى از جانب خداوند برايشان آمد كه آنچه را با آنان بود تصديق مىداشت گروهى از اهل كتاب كتاب خدا را پشتسر افكندند چنانكه گويى [از آن هيچ] نمىدانند
(۱۰۱)
وَاتَّبَعُواْ مَا تَتْلُواْ الشَّيَاطِينُ عَلَى مُلْكِ سُلَيْمَانَ وَمَا كَفَرَ سُلَيْمَانُ وَلَكِنَّ الشَّيْاطِينَ كَفَرُواْ يُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَمَا أُنزِلَ عَلَى
الْمَلَكَيْنِ بِبَابِلَ هَارُوتَ وَمَارُوتَ وَمَا يُعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّى يَقُولاَ إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلاَ تَكْفُرْ فَيَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ
الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ وَمَا هُم بِضَآرِّينَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللّهِ وَيَتَعَلَّمُونَ مَا يَضُرُّهُمْ وَلاَ يَنفَعُهُمْ وَلَقَدْ عَلِمُواْ لَمَنِ اشْتَرَاهُ مَا لَهُ فِي
الآخِرَةِ مِنْ خَلاَقٍ وَلَبِئْسَ مَا شَرَوْاْ بِهِ أَنفُسَهُمْ لَوْ كَانُواْ يَعْلَمُونَ
﴿۱۰۲﴾
و آنچه را كه شيطان[صفت]ها در سلطنتسليمان خوانده [و درس گرفته] بودند پيروى كردند و سليمان كفر نورزيد ليكن آن شيطان[صفت]ها به كفر گراييدند كه به مردم سحر مىآموختند و [نيز از] آنچه بر آن دو فرشته هاروت و ماروت در بابل فرو فرستاده شده بود [پيروى كردند] با اينكه آن دو [فرشته] هيچ كس را تعليم [سحر] نمىكردند مگر آنكه [قبلا به او] مىگفتند ما [وسيله] آزمايشى [براى شما] هستيم پس زنهار كافر نشوى و[لى] آنها از آن دو [فرشته] چيزهايى مىآموختند كه به وسيله آن ميان مرد و همسرش جدايى بيفكنند هر چند بدون فرمان خدا نمىتوانستند به وسيله آن به احدى زيان برسانند و [خلاصه] چيزى مىآموختند كه برايشان زيان داشت و سودى بديشان نمىرسانيد و قطعا [يهوديان] دريافته بودند كه هر كس خريدار اين [متاع] باشد در آخرت بهرهاى ندارد وه كه چه بد بود آنچه به جان خريدنداگر مىدانستند
(۱۰۲)
وَلَوْ أَنَّهُمْ آمَنُواْ واتَّقَوْا لَمَثُوبَةٌ مِّنْ عِندِ اللَّه خَيْرٌ لَّوْ كَانُواْ يَعْلَمُونَ
﴿۱۰۳﴾
اگر آنها گرويده و پرهيزگارى كرده بودند قطعا پاداشى [كه] از جانب خدا [مىيافتند] بهتر بوداگر مىدانستند
(۱۰۳)
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَقُولُواْ رَاعِنَا وَقُولُواْ انظُرْنَا وَاسْمَعُوا ْوَلِلكَافِرِينَ عَذَابٌ أَلِيمٌ
﴿۱۰۴﴾
اى كسانى كه ايمان آوردهايد نگوييد راعنا و بگوييد انظرنا و [اين توصيه را] بشنويد و [گر نه] كافران را عذابى دردناك است
(۱۰۴)
مَّا يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ وَلاَ الْمُشْرِكِينَ أَن يُنَزَّلَ عَلَيْكُم مِّنْ خَيْرٍ مِّن رَّبِّكُمْ وَاللّهُ يَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَن يَشَاءُ وَاللّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ
﴿۱۰۵﴾
نه كسانى كه از اهل كتاب كافر شدهاند و نه مشركان [هيچ كدام] دوست نمىدارند خيرى از جانب پروردگارتان بر شما فرود آيد با آنكه خدا هر كه را خواهد به رحمتخود اختصاص دهد و خدا داراى فزونبخشى عظيم است
(۱۰۵)
مَا نَنسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنسِهَا نَأْتِ بِخَيْرٍ مِّنْهَا أَوْ مِثْلِهَا أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللّهَ عَلَىَ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ
﴿۱۰۶﴾
هر حكمى را نسخ كنيم يا آن را به [دست] فراموشى بسپاريم بهتر از آن يا مانندش را مىآوريم مگر ندانستى كه خدا بر هر كارى تواناست
(۱۰۶)
أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللّهَ لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَا لَكُم مِّن دُونِ اللّهِ مِن وَلِيٍّ وَلاَ نَصِيرٍ
﴿۱۰۷﴾
مگر ندانستى كه فرمانروايى آسمانها و زمين از آن خداست و شما جز خدا سرور و ياورى نداريد
(۱۰۷)
أَمْ تُرِيدُونَ أَن تَسْأَلُواْ رَسُولَكُمْ كَمَا سُئِلَ مُوسَى مِن قَبْلُ وَمَن يَتَبَدَّلِ الْكُفْرَ بِالإِيمَانِ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاء السَّبِيلِ
﴿۱۰۸﴾
آيا مىخواهيد از پيامبر خود همان را بخواهيد كه قبلا از موسى خواسته شد و هر كس كفر را با ايمان عوض كند مسلما از راه درست گمراه شده است
(۱۰۸)
وَدَّ كَثِيرٌ مِّنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَوْ يَرُدُّونَكُم مِّن بَعْدِ إِيمَانِكُمْ كُفَّارًا حَسَدًا مِّنْ عِندِ أَنفُسِهِم مِّن بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ فَاعْفُواْ وَاصْفَحُواْ حَتَّى يَأْتِيَ اللّهُ بِأَمْرِهِ إِنَّ اللّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ
﴿۱۰۹﴾
بسيارى از اهل كتاب پس از اينكه حق برايشان آشكار شد از روى حسدى كه در وجودشان بود آرزو مىكردند كه شما را بعد از ايمانتان كافر گردانند پس عفو كنيد و درگذريد تا خدا فرمان خويش را بياورد كه خدا بر هر كارى تواناست
(۱۰۹)
وَأَقِيمُواْ الصَّلاَةَ وَآتُواْ الزَّكَاةَ وَمَا تُقَدِّمُواْ لأَنفُسِكُم مِّنْ خَيْرٍ تَجِدُوهُ عِندَ اللّهِ إِنَّ اللّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ ﴿۱۱۰﴾
و نماز را به پا داريد و زكات را بدهيد و هر گونه نيكى كه براى خويش از پيش فرستيد آن را نزد خدا باز خواهيد يافت آرى خدا به آنچه مىكنيد بيناست (۱۱۰)
وَقَالُواْ لَن يَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلاَّ مَن كَانَ هُودًا أَوْ نَصَارَى تِلْكَ أَمَانِيُّهُمْ قُلْ هَاتُواْ بُرْهَانَكُمْ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ﴿۱۱۱﴾
و گفتند هرگز كسى به بهشت درنيايد مگر آنكه يهودى يا ترسا باشد اين آرزوهاى [واهى] ايشان است بگو اگر راست مىگوييد دليل خود را بياوريد (۱۱۱)
بَلَى مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِندَ رَبِّهِ وَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ
﴿۱۱۲﴾
آرى هر كس كه خود را با تمام وجود به خدا تسليم كند و نيكوكار باشد پس مزد وى پيش پروردگار اوست و بيمى بر آنان نيست و غمگين نخواهند شد (۱۱۲)
وَقَالَتِ الْيَهُودُ لَيْسَتِ النَّصَارَى عَلَىَ شَيْءٍ وَقَالَتِ النَّصَارَى لَيْسَتِ الْيَهُودُ عَلَى شَيْءٍ وَهُمْ يَتْلُونَ الْكِتَابَ كَذَلِكَ قَالَ الَّذِينَ لاَ يَعْلَمُونَ مِثْلَ قَوْلِهِمْ فَاللّهُ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِيمَا كَانُواْ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ
﴿۱۱۳﴾
و يهوديان گفتند ترسايان بر حق نيستند و ترسايان گفتند يهوديان بر حق نيستند با آنكه آنان كتاب [آسمانى] را مىخوانند افراد نادان نيز [سخنى] همانند گفته ايشان گفتند پس خداوند روز رستاخيز در آنچه با هم اختلاف مىكردند ميان آنان داورى خواهد كرد
(۱۱۳)
وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن مَّنَعَ مَسَاجِدَ اللّهِ أَن يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ وَسَعَى فِي خَرَابِهَا أُوْلَئِكَ مَا كَانَ لَهُمْ أَن يَدْخُلُوهَا إِلاَّ خَآئِفِينَ لهُمْ فِي الدُّنْيَا خِزْيٌ وَلَهُمْ فِي الآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ ﴿۱۱۴﴾
و كيست بيدادگرتر از آن كس كه نگذارد در مساجد خدا نام وى برده شود و در ويرانى آنها بكوشد آنان حق ندارند جز ترسان لرزان در آن [مسجد]ها درآيند در اين دنيا ايشان را خوارى و در آخرت عذابى بزرگ است (۱۱۴)
وَلِلّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ فَأَيْنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ إِنَّ اللّهَ وَاسِعٌ عَلِيمٌ ﴿۱۱۵﴾
و مشرق و مغرب از آن خداست پس به هر سو رو كنيد آنجا روى [به] خداست آرى خدا گشايشگر داناست
(۱۱۵)
وَقَالُواْ اتَّخَذَ اللّهُ وَلَدًا سُبْحَانَهُ بَل لَّهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ كُلٌّ لَّهُ قَانِتُونَ ﴿۱۱۶﴾
و گفتند خداوند فرزندى براى خود اختيار كرده است او منزه است بلكه هر چه در آسمانها و زمين است از آن اوست [و] همه فرمانپذير اويند
(۱۱۶)
بَدِيعُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَإِذَا قَضَى أَمْرًا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُن فَيَكُونُ ﴿۱۱۷﴾
[او] پديد آورنده آسمانها و زمين [است] و چون به كارى اراده فرمايد فقط مىگويد [موجود] باش پس [فورا موجود] مىشود (۱۱۷)
وَقَالَ الَّذِينَ لاَ يَعْلَمُونَ لَوْلاَ يُكَلِّمُنَا اللّهُ أَوْ تَأْتِينَا آيَةٌ كَذَلِكَ قَالَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِم مِّثْلَ قَوْلِهِمْ تَشَابَهَتْ قُلُوبُهُمْ قَدْ بَيَّنَّا الآيَاتِ لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ
﴿۱۱۸﴾
افراد نادان گفتند چرا خدا با ما سخن نمىگويد يا براى ما معجزهاى نمىآيد كسانى كه پيش از اينان بودند [نيز] مثل همين گفته ايشان را مىگفتند دلها [و افكار]شان به هم مىماند ما نشانهها[ى خود] را براى گروهى كه يقين دارند نيك روشن گردانيدهايم (۱۱۸)
إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ بِالْحَقِّ بَشِيرًا وَنَذِيرًا وَلاَ تُسْأَلُ عَنْ أَصْحَابِ الْجَحِيمِ
﴿۱۱۹﴾
ما تو را بحق فرستاديم تا بشارتگر و بيمدهنده باشى و [لى] درباره دوزخيان از تو پرسشى نخواهد شد
(۱۱۹)
وَلَن تَرْضَى عَنكَ الْيَهُودُ وَلاَ النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللّهِ هُوَ الْهُدَى وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءهُم بَعْدَ الَّذِي جَاءكَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَكَ مِنَ اللّهِ مِن وَلِيٍّ وَلاَ نَصِيرٍ
﴿۱۲۰﴾
و هرگز يهوديان و ترسايان از تو راضى نمىشوند مگر آنكه از كيش آنان پيروى كنى بگو در حقيقت تنها هدايتخداست كه هدايت [واقعى] است و چنانچه پس از آن علمى كه تو را حاصل شد باز از هوسهاى آنان پيروى كنى در برابر خدا سرور و ياورى نخواهى داشت
(۱۲۰)
داداشی خودت میدونی چقدر دوست دارم پس اگه میشه لینک یه برنامه اندروید رو بذار..اسمش حبل متینه...خیلی برنامه خوبیه هم تفسیر داره و هم یه ایه رو فارسی و یه ایه رو عربی میگه و کلی قاری خوب داره..تو کافه بازار هم برنامش هست و خیلی معروفه
فدای داداش گلم
حضرت امام روح الله در طول نهضت خود همواره جوانان را می ستود و آنان را هدایت و راهنمایی می کرد و برای پیشبرد آرمان های اسلام، بر آنان تکیه می کرد:
در سخنان امام آمده است: «شما جوان ها، امید من هستید؛ نوید من هستید. امید من به شما توده جوان است؛ به شما توده محصل است. من امید این را دارم که مقدرات مملکت ما، بعد از این، به دست شما عزیزان بیفتد و مملکت ما را شما عزیزان حفظ کنید. شما جوانان برومند، شما محصلین ارجمند، در هر جای از ایران که هستید، باید بیدار باشید و با بیداری، از حقوق خودتان دفاع کنید».1
«اگر قرآن نبود، باب معرفه الله بسته بود الی الابد. قرآن، کتاب انسان سازی است. هر چه در راه خدا بدهیم و هر چه در راه قرآن بدهیم، فخر ماست؛ افتخار ماست؛ راه حق است. قرآن کریم، پناه همه ماست. قرآن، کتاب انسان سازی است؛ کتاب انسان متحرک است؛ کتاب آدم و کتابی است که آدمی را از این جا تا آخر دنیا و تا آخر مراتب... راه می برد... قرآن باید در تمامی شئون زندگی ما حاضر باشد».2
«من با تأیید خداوند متعال و تمسک به مکتب پرافتخار قرآن، به شما فرزندان عزیز اسلام مژده پیروزی نهایی می دهم؛ به شرط این که نهضت بزرگ اسلامی و ملی ادامه یابد و پیوند بین شما جوانان برومند اسلام، ناگسستنی باشد».3
«رمز پیروزی ما این است که اتکال به خدای تبارک و تعالی داشتیم، رمز پیروزی، اتکال به قرآن و این شیوه مقدس که شهادت را استقبال می کردند، بود. این رمز را حفظ کنید. این رمز پیروزی را تا حفظ کنید، پیروز هستید».4
«مجاهدات و کوشش های خستگی ناپذیر شما جوانان روشن ضمیر مسلمان، در راه درک صحیح اسلام و شناسایی حقیقت قرآن کریم، موجب امیدواری و خرسندی مسلمانان بیدار است. بر شما جوانان مسلمان لازم است که در تحقیق و بررسی حقایق اسلام، در زمینه های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و غیره، اصالت های اسلامی را در نظر گرفته و امتیازاتی را که اسلام را از همه مکاتب دیگر جدا می سازد، فراموش نکنید. مبادا قرآن مقدس و آیین نجات بخش اسلام را با مکتب های غلط و منحرف کننده ای که از فکر بشر تراوش کرده است، خلط نمایید».5
امام راحل در کتاب ارزشمند «آداب الصلوه» با استناد به سخن امام صادق علیه السلام درباره قرائت قرآن توسط جوان و آثار جاودان آن می نویسد:
«در حدیث است که کسی که قرآن را در جوانی بخواند، قرآن با گوشت و خونش مختلط شود و نکته آن، آن است که در جوانی اشتغال قلب و کدورت آن، کمتر است. از این جهت، قلب از آن بیشتر و زودتر متأثر می شود و اثر آن نیز بیشتر باقی می ماند».6
امام راحل در برخی از پیام های خود، جوانان را به شیوایی و روشنایی سخن خداوند و بهره گیری از آن فرا می خواند؛
«آن گاه که منطق قرآن آن است که ما از خداییم و به سوی او می رویم و مسیر اسلام بر شهادت در راه هدف است و اولیای خدا، شهادت را یکی از دیگری به ارث می بردند و جوانان متعهد ما برای نیل به شهادت در راه خدا، درخواست دعا می کردند و می کنند، بدخواهان ما که از همه جا وامانده، دست به ترور وحشیانه می زنند، ما را از چه می ترسانند».7
«جوانان عزیزم که چشم امید من به شماست! با یک دست قرآن را و با دست دیگر، سلاح را برگیرید و چنان از حیثیت و شرافت خود دفاع کنید که قدرت تفکر توطئه علیه خود را از آنان سلب نمایید و چنان با دوستانتان رحیم باشید که از ایثار هر چه دارید، نسبت به آنان کوتاهی ننمایید. آگاه باشید که جهان امروز، دنیای مستضعفین است و دیر یا زود، پیروزی از آنان است و آنان، وارث زمین و حکومت کننده خدایی اند».8
[h=3]پی نوشت ها:[/h] 1. صحیفه نور، ج 2، ص 179 ـ 180.
2. کلمات قصار امام خمینی، ص 43.
3. صحیفه نور، ج 2، ص 112.
4. صحیفه نور، ج 6، ص 17.
5. همان، ج 1، ص 158.
6. آداب الصلوة، ص 19.
7. صحیفه نور، ج 11، ص 39.
8. همان، ج 12، ص 19.
:Mohabbat:سلام:Mohabbat:
ممنون از لطفت داش رضا :hamdel::Gol:
و همینطوز ممنون از پیشنهاد خیلی خوبیت..:ok:
[=arial]لینک دانلود نرم افزار قرآن [=arial]حبل المتین[=arial] برای اندروید... (خودمم دارمش عالیه[=arial])
https://cafebazaar.ir/app/com.mobiliha.hablolmatin/?l=fa
تصاویری از آن:
[][][][
[=arial]
لینک دانلود قرآن مبین برای اندروید....( این هم دارمش عالیه .. همراه با تفسیر ..)
حتی مثلا تا صفحه 10 خوندین میتونین نخ بزارین لای صفحش تا بعدا ادامشو از همونجا بخونین:ok::Gol:
https://cafebazaar.ir/app/com.mobinmobile.quran/?l=fa
تصاویری از نرم افزار:
[][][][]
فاش گویم آنچه در دل مضمر است
این کتابی نیست چیزی دیگر است
چون که در جان رفت جان دیگر شود
جان که دیگر شد جهان دیگر شود
الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاَوَتِهِ أُوْلَئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَمن يَكْفُرْ بِهِ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ ﴿۱۲۱﴾
كسانى كه كتاب [آسمانى] به آنان دادهايم [و] آن را چنانكه بايد مىخوانند ايشانند كه بدان ايمان دارند و[لى] كسانى كه بدان كفر ورزند همانانند كه زيانكارانند
(۱۲۱)
يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اذْكُرُواْ نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَأَنِّي فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعَالَمِينَ
﴿۱۲۲﴾
اى فرزندان اسرائيل نعمتم را كه بر شما ارزانى داشتم و اينكه شما را بر جهانيان برترى دادم ياد كنيد
(۱۲۲)
وَاتَّقُواْ يَوْمًا لاَّ تَجْزِي نَفْسٌ عَن نَّفْسٍ شَيْئًا وَلاَ يُقْبَلُ مِنْهَا عَدْلٌ وَلاَ تَنفَعُهَا شَفَاعَةٌ وَلاَ هُمْ يُنصَرُونَ
﴿۱۲۳﴾
و بترسيد از روزى كه هيچ كس چيزى [از عذاب خدا] را از كسى دفع نمىكند و نه بدل و بلاگردانى از وى پذيرفته شود و نه او را ميانجيگرى سودمند افتد و نه يارى شوند (۱۲۳)
وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ
﴿۱۲۴﴾
و چون ابراهيم را پروردگارش با كلماتى بيازمود و وى آن همه را به انجام رسانيد [خدا به او] فرمود من تو را پيشواى مردم قرار دادم [ابراهيم] پرسيد از دودمانم [چطور] فرمود پيمان من به بيدادگران نمىرسد
(۱۲۴)
وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثَابَةً لِّلنَّاسِ وَأَمْنًا وَاتَّخِذُواْ مِن مَّقَامِ إِبْرَاهِيمَ مُصَلًّى وَعَهِدْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ أَن طَهِّرَا بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَالْعَاكِفِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ
﴿۱۲۵﴾
و چون خانه [كعبه] را براى مردم محل اجتماع و [جاى] امنى قرار داديم [و فرموديم] در مقام ابراهيم نمازگاهى براى خود اختيار كنيد و به ابراهيم و اسماعيل فرمان داديم كه خانه مرا براى طوافكنندگان و معتكفان و ركوع و سجودكنندگان پاكيزه كنيد
(۱۲۵)
وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هََذَا بَلَدًا آمِنًا وَارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَرَاتِ مَنْ آمَنَ مِنْهُم بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ قَالَ وَمَن كَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ قَلِيلًا ثُمَّ أَضْطَرُّهُ إِلَى عَذَابِ النَّارِ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ
﴿۱۲۶﴾
و چون ابراهيم گفت پروردگارا اين [سرزمين] را شهرى امن گردان و مردمش را هر كس از آنان كه به خدا و روز بازپسين ايمان بياورد از فرآوردهها روزى بخش فرمود و[لى] هر كس كفر بورزد اندكى برخوردارش مىكنم سپس او را با خوارى به سوى عذاب آتش [دوزخ] مىكشانم و چه بد سرانجامى است
(۱۲۶)
وَإِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَإِسْمَاعِيلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ
﴿۱۲۷﴾
و هنگامى كه ابراهيم و اسماعيل پايههاى خانه [كعبه] را بالا مىبردند [مىگفتند] اى پروردگار ما از ما بپذير كه در حقيقت تو شنواى دانايى
(۱۲۷)
رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِن ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُّسْلِمَةً لَّكَ وَأَرِنَا مَنَاسِكَنَا وَتُبْ عَلَيْنَآ إِنَّكَ أَنتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ
﴿۱۲۸﴾
پروردگارا ما را تسليم [فرمان] خود قرار ده و از نسل ما امتى فرمانبردار خود [پديد آر] و آداب دينى ما را به ما نشان ده و بر ما ببخشاى كه تويى توبهپذير مهربان
(۱۲۸)
رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِّنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنتَ العَزِيزُ الحَكِيمُ
﴿۱۲۹﴾
پروردگارا در ميان آنان فرستادهاى از خودشان برانگيز تا آيات تو را بر آنان بخواند و كتاب و حكمت به آنان بياموزد و پاكيزهشان كند زيرا كه تو خود شكست ناپذير حكيمى
(۱۲۹)
وَمَن يَرْغَبُ عَن مِّلَّةِ إِبْرَاهِيمَ إِلاَّ مَن سَفِهَ نَفْسَهُ وَلَقَدِ اصْطَفَيْنَاهُ فِي الدُّنْيَا وَإِنَّهُ فِي الآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ
﴿۱۳۰﴾
و چه كسى جز آنكه به سبكمغزى گرايد از آيين ابراهيم روى برمىتابد و ما او را در اين دنيا برگزيديم و البته در آخرت [نيز] از شايستگان خواهد بود
(۱۳۰)
و چون خانه [:كعبه] را براى مردم جايگاه و پناهگاه امنى قرار داديم (و فرموديم): «از مقام ابراهيم، جايگاه نمازى براى خود برگيريد.» و به ابراهيم و اسماعيل فرمان داديم كه: «خانه ى مرا براى طواف كنندگان و معتكفان و ركوع كنندگان و سجودكنندگان پاكيزه گردانيد.» 125
آيه 125 ـ "و اذ جعلنا البيت مثابة للناس و أمنا" مثابه در لغت عرب داراى سيزده معناست و قرآن كه در بين حقايق هم بيِّن است وهم در دلالت بر مقاصد ربانى موجز و مختصر است، اينجا هم سيزده معنا را اراده كرده؛ زيرا اگر بعضى از اين معانى مقصود بود، لفظ ويژه آن معنا را مى آورد نه لفظ مشترك در سيزده معنا را، وانگهى اگر يكى از اين معانى مراد باشد هيچ قرينه اى بر اثبات آن وجود ندارد! بنابراين خدا كه مراد خود را با قراين قطعى و درونى متن بيان فرموده، حتما تمام معانى را قصد كرده كه لفظ مشترك و بدون قرينه را بر يكى از آنها را ذكر فرموده است، معانى مثابه: جايگاه، بازگشت گاه، محل اجتماع، محل انباشته و پُر، پناه گاه، جاى هشيارى، جاى رفت و آمد زياد، فرار، و جاى توبه، جاى ثواب، پايان مقصود، آبشخوار، جايگاه آب است.
"واتّخذوا من مقام ابراهيم" از جايگاه ابراهيم جاى نماز برگيريد، در آن، يا به سوى آن نيست، بلكه از آن است، بدين معنا كه آغاز جايگاه نماز طواف كه از زاويه مقام ابراهيم شروع و پايانش تا انتهاى مسجدالحرام است، و تا آنجا كه مسجد صدق كند جايگاه نماز است.
به این منبع ذیل همین آیه: http://www.olumquran.com/fa/publication/farsi-books/item/tj-forghan1
إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿۱۳۱﴾
هنگامى كه پروردگارش به او فرمود تسليم شو گفت به پروردگار جهانيان تسليم شدم (۱۳۱)
وَوَصَّى بِهَا إِبْرَاهِيمُ بَنِيهِ وَيَعْقُوبُ يَا بَنِيَّ إِنَّ اللّهَ اصْطَفَى لَكُمُ الدِّينَ فَلاَ تَمُوتُنَّ إَلاَّ وَأَنتُم مُّسْلِمُونَ ﴿۱۳۲﴾
هنگامى كه پروردگارش به او فرمود تسليم شو گفت به پروردگار جهانيان تسليم شدم (۱۳۱)
وَوَصَّى بِهَا إِبْرَاهِيمُ بَنِيهِ وَيَعْقُوبُ يَا بَنِيَّ إِنَّ اللّهَ اصْطَفَى لَكُمُ الدِّينَ فَلاَ تَمُوتُنَّ إَلاَّ وَأَنتُم مُّسْلِمُونَ ﴿۱۳۲﴾
و ابراهيم و يعقوب پسران خود را به همان [آيين] سفارش كردند [و هر دو در وصيتشان چنين گفتند] اى پسران من خداوند براى شما اين دين را برگزيد پس البته نبايد جز مسلمان بميريد
(۱۳۲)
أَمْ كُنتُمْ شُهَدَاء إِذْ حَضَرَ يَعْقُوبَ الْمَوْتُ إِذْ قَالَ لِبَنِيهِ مَا تَعْبُدُونَ مِن بَعْدِي قَالُواْ نَعْبُدُ إِلَهَكَ وَإِلَهَ آبَائِكَ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ إِلَهًا وَاحِدًا وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ
﴿۱۳۳﴾
آيا وقتى كه يعقوب را مرگ فرا رسيد حاضر بوديد هنگامى كه به پسران خود گفت پس از من چه را خواهيد پرستيد گفتند معبود تو و معبود پدرانت ابراهيم و اسماعيل و اسحاق معبودى يگانه را مىپرستيم و در برابر او تسليم هستيم (۱۳۳)
تِلْكَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَهَا مَا كَسَبَتْ وَلَكُم مَّا كَسَبْتُمْ وَلاَ تُسْأَلُونَ عَمَّا كَانُوا يَعْمَلُونَ
﴿۱۳۴﴾
آن جماعت را روزگار به سر آمد دستاورد آنان براى آنان و دستاورد شما براى شماست و از آنچه آنان مىكردهاند شما بازخواست نخواهيد شد (۱۳۴)
وَقَالُواْ كُونُواْ هُودًا أَوْ نَصَارَى تَهْتَدُواْ قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ﴿۱۳۵﴾
و [اهل كتاب] گفتند يهودى يا مسيحى باشيد تا هدايتيابيد بگو نه بلكه [بر] آيين ابراهيم حقگرا [هستم] و وى از مشركان نبود
(۱۳۵)
قُولُواْ آمَنَّا بِاللّهِ وَمَا أُنزِلَ إِلَيْنَا وَمَا أُنزِلَ إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالأسْبَاطِ وَمَا أُوتِيَ مُوسَى وَعِيسَى وَمَا أُوتِيَ النَّبِيُّونَ مِن رَّبِّهِمْ لاَ نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِّنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ ﴿۱۳۶﴾
بگوييد ما به خدا و به آنچه بر ما نازل شده و به آنچه بر ابراهيم و اسماعیل و اسحاق و يعقوب و اسباط نازل آمده و به آنچه به موسى و عيسى داده شده و به آنچه به همه پيامبران از سوى پروردگارشان داده شده ايمان آوردهايم ميان هيچ يك از ايشان فرق نمىگذاريم و در برابر او تسليم هستيم (۱۳۶)
فَإِنْ آمَنُواْ بِمِثْلِ مَا آمَنتُم بِهِ فَقَدِ اهْتَدَواْ وَّإِن تَوَلَّوْاْ فَإِنَّمَا هُمْ فِي شِقَاقٍ فَسَيَكْفِيكَهُمُ اللّهُ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ ﴿۱۳۷﴾
پس اگر آنان [هم] به آنچه شما بدان ايمان آوردهايد ايمان آوردند قطعا هدايتشدهاند ولى اگر روى برتافتند جز اين نيست كه سر ستيز [و جدايى ] دارند و به زودى خداوند [شر] آنان را از تو كفايتخواهد كرد كه او شنواى داناست (۱۳۷)
صِبْغَةَ اللّهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّهِ صِبْغَةً وَنَحْنُ لَهُ عَابِدونَ ﴿۱۳۸﴾
اين است نگارگرى الهى و كيست خوش نگارتر از خدا و ما او را پرستندگانيم (۱۳۸)
قُلْ أَتُحَآجُّونَنَا فِي اللّهِ وَهُوَ رَبُّنَا وَرَبُّكُمْ وَلَنَا أَعْمَالُنَا وَلَكُمْ أَعْمَالُكُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُخْلِصُونَ ﴿۱۳۹﴾
بگو آيا درباره خدا با ما بحث و گفتگو مىكنيد با آنكه او پروردگار ما و پروردگار شماست و كردارهاى ما از آن ما و كردارهاى شما از آن شماست و ما براى او اخلاص مىورزيم (۱۳۹)
أَمْ تَقُولُونَ إِنَّ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالأسْبَاطَ كَانُواْ هُودًا أَوْ نَصَارَى قُلْ أَأَنتُمْ أَعْلَمُ أَمِ اللّهُ وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن كَتَمَ شَهَادَةً عِندَهُ مِنَ اللّهِ وَمَا اللّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ
﴿۱۴۰﴾
يا مىگوييد ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و اسباط [دوازدهگانه] يهودى يا نصرانى بوده اند بگو آيا شما بهتر مىدانيد يا خدا و كيست ستمكارتر از آن كس كه شهادتى از خدا را در نزد خويش پوشيده دارد و خدا از آنچه مىكنيد غافل نيست (۱۴۰)
بگوييد: «ما به خدا و به آنچه سوى ما فرود آمده و به آنچه سوى ابراهيم و اسحاق ويعقوب و فرزندان و نوادگان(شان) نازل شده، و به آنچه به موسى و عيسى داده شده، و به آنچه به همه ى پيامبران از سوى پروردگارشان داده شده، ايمان آورديم؛ ميان هيچ يك از ايشان جدايى نمى اندازيم؛ و ما تنها براى او تسليم كنندگان (خود و ديگران) مى باشيم.» 136
آيه 136 ـ " لا نفرقّ بين احد منهم" جدايى انداختن بين انبياء و رسل الهى در چهار بعد متصور است:
الف) ميان آيات وحيانى و دعوت رسالتى تك تك رسولان در كل زمينه هاى فكرى، عقيدتى و عملى و ... تا تضاد و تناقضى قايل نشويم زيرا در عمق دريافت وحى وابلاغ رسالتشان يكسانند.
ب) ميان رسل با يكديگر تفاوت و جدايى قايل نشويم، كه همگان داعى الى اللّه اند، و تنها بر حسب آياتى مانند (2:253) و (17:55) بعضى بر بعضى فضيلت دارند، و نه تفاوت كه فضيلت تكامل در مراحل فوق عدالت است.
ج) ميان گفتار و كردار رسولان با خدا جدايى نيافكنيم كه همه آنها با وحى رسالتى الهى در ارتباطى تنگاتنگ بوده اند.
د) ميان كلمات و افعال تك تك رسولان با خدا نيز جدايى نياندازيم، و انحراف و تحريف را از كلام وحيانى ايشان دور سازيم.
اما قرآن كه خود ناسخ كتب وحيانى پيشين است چرا به ايمان به اين شرايع دستور مى دهد؟ پاسخ اين است كه اين ايمان تصديق به اصل وحيانى بودن اين شريعت هاست. سپس خود اين تصديق و اين ايمان، ايمان به قرآن را در پى دارد، با توجه به بشارتهاى موجود در آنها و با عنايت به زمان تطبيق هر يك از شرايع الهى، و از سوى اين وحدت در ايمان به رسالات ربانى، درا صل و اساس دعوت الهى، متين ترين و زيباترين شيوه اى گردآورى و جذب همه مردم است به شريعت فراگير و جاويدانه اسلام با آغوش باز و با تمام محبّت. :ok: :Gol:
(نگارگرى و) رنگ آميزى خدايى [:درونى عقل و فطرت و برونى شريعت و طبيعت] را (نگهبان باشيد)؛ و كيست خوش نگارتر از خدا؟ «و ما تنها او را پرستنده ايم.»138
آيه 138 ـ "صبغه اللّه " همان رنگ آميزى ايمانى ربانى است كه در بعد درونى فطرى و عقلايى، و سپس جريان برونى رسالت ها و آيات ديگر با قلم تكوين و تشريع نبشته شده است؛ و نه رنگ خدا! كه او هيچ گونه رنگى ندارد. :ok: :Gol:
مهجوریت قرآن در دو بُعد مهم، قابل بررسی است:
یک بُعد، مربوط به معارفی هست که هنوز ناشناخته باقی مانده و بُعد دیگر مربوط به معارف شناخته شدهای است که به آنها اعتنا نمی شود و از آنها تبعیت نمیشود.
درباره علت مهجوریت قرآن در بُعد اول، دو علت مهم را میتوان بیان کرد:
یکی دوری از مفسّر حقیقی قرآن و قرآن ناطق و دیگری نداشتن عزم راسخ متفکران در تفکّر و تدبّر در قرآن و غفلت مسلمان ها از توجه و تدبر در آیات :
« بَلْ قُلُوبهُمْ فىِ غَمْرَةٍ مِّنْ هَذَا وَ لهُمْ أَعْمَالٌ مِّن دُونِ ذَلِکَ هُمْ لَهَا عَامِلُونَ(1) ؛ دل هاى آنان از این [حقیقت] در غفلت است، و آنان غیر از این ، کردارهایى [دیگر] دارند که به انجام آن مبادرت مىورزند.
از این آیه استفاده میشود که مبادرت به کارهای غیر ضروری، باعث غفلت انسان از کارهای ضروری، از جمله تدبر و تقکر در آیات قرآن است.
به عنوان نمونه، اقوال برخی از مفسران و علمای بزرگ را که در تفسیر نور(2) نقل شده ،مطرح می کنیم ،با تأکید بر این نکته که با توجه به تغییر شگرف در جهان علم و پیشرفت فهم و دانش بشری باید هر زمان اسرار جدید از آیات قرآن مورد تعمق قرار گیرد .تدبر گذشتگان در آیات قرآن و رسیدن آنها به اسراری از آن نمی تواند ما را بی نیاز از تفاسیر جدید و تعمق و تدبر بیشتر در آیات الهی نماید.
ملا صدرا (ره) در مقدّمه تفسیر سوره واقعه مىگوید:
بسیار به مطالعه کتب حکما پرداختم تا آن جا که گمان کردم کسى هستم، ولى همین که کمى بصیرتم باز شد، خودم را از علوم واقعى خالى دیدم. در آخر عمر به فکر رفتم که به سراغ تدبّر در قرآن و روایات محمّد و آل محمّد (علیهم السلام) بروم. یقین کردم که کارم بىاساس بوده است، زیرا در طول عمرم به جاى نور در سایه ایستاده بودم. از غصه جانم آتش گرفت و قلبم شعله کشید، تا رحمت الهى دستم را گرفت و مرا با اسرار قرآن آشنا کرد و شروع به تفسیر و تدبّر در قرآن کردم. درِ خانه وحى را کوبیدم، درها باز شد و پردهها کنار رفت و دیدم فرشتگان به من مىگویند: «سَلامٌ عَلَیْکُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوها خالِدِینَ».
فیض کاشانى (ره) مىگوید: کتابها و رسالهها نوشتم، تحقیقاتى کردم، ولى در هیچ یک از علوم دوائى براى دردم و آبى براى عطشم نیافتم، بر خود ترسیدم و به سوى خدا فرار و انابه کردم تا خداوند مرا از طریق تعمّق در قرآن و حدیث هدایت کرد.
امام خمینى (ره) در گفتارى از اینکه تمام عمر خود را در راه قرآن صرف نکرده، تأسّف مىخورد و به حوزهها و دانشگاهها سفارش مىکند که قرآن و ابعاد گوناگون آن را در همه رشتهها، مقصد اعلى قرار دهند تا مبادا در آخر عمر بر ایّام جوانى تأسّف بخورند.
بنابراین یکی از عوامل مهجوریت قرآن توجه به علوم و امور دیگر است اما غفلت از بخشی از قرآن و توجه به بخشی دیگر همچون توجه بیش از حد به مباحث قرائت و تلاوت نیز از جمله عوامل مهجوریت قرآن است.
غفلت، معلول علل مختلفی است که از نقش علمای قشری نگر و همچنین نقش سلاطین جور در انحراف اذهان مسلمانان به سوی مسائل سطحی و ظاهری نباید غافل بود.
اما درباره علت مهجوریت قرآن در بُعد دوم میتوان گفت که تبعیت انسان ها از امیال و خواهش های نفسانی، مهم ترین عاملی است که باعث میشود انسان بر خلاف شناختهای قبلی خود عمل کند :
«أَ فَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلى عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلى سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلى بَصَرِهِ غِشاوَةً فَمَنْ یَهْدیهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَ فَلا تَذَکَّرُونَ (3) ؛
دیدى کسى را که امیال نفسانی خود را خداى خود گرفت ؟! خدا او را با داشتن علم گمراه کرد . بر گوش و قلبش مهر نهاد و بر چشمش پرده انداخت، دیگر بعد از خدا چه کسى او را هدایت مىکند؟ آیا باز هم متذکر نمىشوید؟»
پی نوشت ها:
1. مؤمنون(23) آیه 63.
2. تفسیر نور، ج8، ص247.
3. جاثیه(45) آیه 23.
تِلْكَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَهَا مَا كَسَبَتْ وَلَكُم مَّا كَسَبْتُمْ وَلاَ تُسْأَلُونَ عَمَّا كَانُواْ يَعْمَلُونَ ﴿۱۴۱﴾
آن جماعت را روزگار سپرى شد براى ايشان است آنچه به دست آوردهاند و براى شماست آنچه به دست آوردهايد و از آنچه آنان مىكردهاند شما بازخواست نخواهيد شد (۱۴۱)
سَيَقُولُ السُّفَهَاء مِنَ النَّاسِ مَا وَلاَّهُمْ عَن قِبْلَتِهِمُ الَّتِي كَانُواْ عَلَيْهَا قُل لِّلّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ يَهْدِي مَن يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ ﴿۱۴۲﴾
به زودى مردم كم خرد خواهند گفت چه چيز آنان را از قبلهاى كه بر آن بودند رويگردان كرد بگو مشرق و مغرب از آن خداست هر كه را خواهد به راه راست هدايت مىكند (۱۴۲)
وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِّتَكُونُواْ شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا وَمَا جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِي كُنتَ عَلَيْهَا إِلاَّ لِنَعْلَمَ مَن يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّن يَنقَلِبُ عَلَى عَقِبَيْهِ وَإِن كَانَتْ لَكَبِيرَةً إِلاَّ عَلَى الَّذِينَ هَدَى اللّهُ وَمَا كَانَ اللّهُ لِيُضِيعَ إِيمَانَكُمْ إِنَّ اللّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُوفٌ رَّحِيمٌ ﴿۱۴۳﴾
و بدين گونه شما را امتى ميانه قرار داديم تا بر مردم گواه باشيد و پيامبر بر شما گواه باشد و قبلهاى را كه [چندى] بر آن بودى مقرر نكرديم جز براى آنكه كسى را كه از پيامبر پيروى مىكند از آن كس كه از عقيده خود برمىگردد بازشناسيم هر چند [اين كار] جز بر كسانى كه خدا هدايت[شان] كرده سخت گران بود و خدا بر آن نبود كه ايمان شما را ضايع گرداند زيرا خدا [نسبت] به مردم دلسوز و مهربان است (۱۴۳)
قَدْ نَرَى تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السَّمَاء فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضَاهَا فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَحَيْثُ مَا كُنتُمْ فَوَلُّواْ وُجُوِهَكُمْ شَطْرَهُ وَإِنَّ الَّذِينَ أُوْتُواْ الْكِتَابَ لَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّهِمْ وَمَا اللّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا يَعْمَلُونَ ﴿۱۴۴﴾
ما [به هر سو] گردانيدن رويت در آسمان را نيك مىبينيم پس [باش تا] تو را به قبلهاى كه بدان خشنود شوى برگردانيم پس روى خود را به سوى مسجدالحرام كن و هر جا بوديد روى خود را به سوى آن بگردانيد در حقيقت اهل كتاب نيك مىدانند كه اين [تغيير قبله] از جانب پروردگارشان [بجا و] درست است و خدا از آنچه مىكنند غافل نيست (۱۴۴)
وَلَئِنْ أَتَيْتَ الَّذِينَ أُوْتُواْ الْكِتَابَ بِكُلِّ آيَةٍ مَّا تَبِعُواْ قِبْلَتَكَ وَمَا أَنتَ بِتَابِعٍ قِبْلَتَهُمْ وَمَا بَعْضُهُم بِتَابِعٍ قِبْلَةَ بَعْضٍ وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءهُم مِّن بَعْدِ مَا جَاءكَ مِنَ الْعِلْمِ إِنَّكَ إِذًَا لَّمِنَ الظَّالِمِينَ ﴿۱۴۵﴾
و اگر هر گونه معجزهاى براى اهل كتاب بياورى [باز] قبله تو را پيروى نمىكنند و تو [نيز] پيرو قبله آنان نيستى و خود آنان پيرو قبله يكديگر نيستند و پس از علمى كه تو را [حاصل] آمده اگر از هوسهاى ايشان پيروى كنى در آن صورت جدا از ستمكاران خواهى بود (۱۴۵)
الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْرِفُونَهُ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءهُمْ وَإِنَّ فَرِيقًا مِّنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَهُمْ يَعْلَمُونَ ﴿۱۴۶﴾
كسانى كه به ايشان كتاب [آسمانى] دادهايم همان گونه كه پسران خود را مىشناسند او [=محمد] را مىشناسند و مسلما گروهى از ايشان حقيقت را نهفته مىدارند و خودشان [هم] مىدانند (۱۴۶)
بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم سلام بر شما استاد گرامی!
بزرگوار یکی از عوامل و مسائل مهم در مهجوریت قران کریم مهجور ماندن عالمان و بزرگانی است که عمر خود را وقف قرآن کردند و نوشته ها و آثار جاودانه ای خلق کردند! :Ghamgin: مانند: مرحوم علامه طباطبایی(ره)-علامه آیت الله دکتر صادقی تهرانی(ره) :Ghamgin: و...
و به تبع آن مهجور ماندن قرآن کریم در حوزه های اسلامی اعم از شیعه و سنی و دوری علوم اسلامی از محوریت اصیل قرآنی است که نتیجه آن همین علوم و مسائل رایج است که مشکلات فراوانی دارد! :Ghamgin: :Ghamgin: :Ghamgin:
با تشکر از شما استاد محترم برای مطالب ارزشمندی و توجه به مهجوریت قرآن که نگاشتید :Gol:
و بدين گونه ما شما [: معصومان محمدى صلى الله عليه و آله] را امتى واسطه (ميان رسول و ساير امت) قرار داديم تا بر مردمان گواه باشيد، و پيامبر (نيز) بر شما گواه باشد. و قبله اى را كه (چندى) بر آن بودى ننهاديم، جز براى آنكه كسى را كه از پيامبر پيروى مى كند، از آن كس كه به عقبش بازگشت مى كند، نشانه نهيم؛ هر چند (اين كار) جز بر كسانى كه خدا هدايت(شان) كرده، سخت گران بود، و خدا بر آن نبوده است تا ايمان شما را ضايع گرداند، (زيرا) خدا به مردمان بى گمان مهربان و رحمت گر بر ويژگان است. 143
آيه 143 ـ "امّة وسطا" گروهى مى باشند كه واسطه ميان پيامبر و امت اسلامند، و چنانكه آيه (22:78) نظر به همين گروه دارد، و مشخصات آن را به وضوح بيان مى كند. زيرا كسانى از "ملّة أبيكم ابراهيم" كه شاهد و واسطه بين رسول و مردم هستند را بيان مى نمايد. پس مقصود تمام مسلمانان نيستند، در اين آيه نيز امت وسط را گواهان بين رسول و مردم قرار داده، و هرگز مجموع امت اسلام چنين مقامى ندارند، وانگهى "على الناس" كل امت اسلامى غير از "امّة وسطا" كه واسطه ميان رسول صلى الله عليه و آله و مردم اند و از مشخصات اين گروه واسطه در سوره حج عصمت است. و چنانكه در دعاى ابراهيم عليه السلام گذشت (2:128) اينان از ذريّه ابراهيم عليه السلام و همان محمديان معصومند كه امت وسطشان: سيزده معصوم گواهان محمدى عليهم السلام ميان رسول صلى الله عليه و آله و امت اسلام مى باشند. :Mohabbat::ok::shadi:
منبع ذیل همین آیه: http://www.olumquran.com/fa/publication/farsi-books/item/tj-forghan1
احسنت کم ......الهم توفیق زیارت الحسین
الْحَقُّ مِن رَّبِّكَ فَلاَ تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ ﴿۱۴۷﴾
حق از جانب پروردگار توست پس مبادا از ترديدكنندگان باشى (۱۴۷)
وَلِكُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّيهَا فَاسْتَبِقُواْ الْخَيْرَاتِ أَيْنَ مَا تَكُونُواْ يَأْتِ بِكُمُ اللّهُ جَمِيعًا إِنَّ اللّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴿۱۴۸﴾
و براى هر كسى قبلهاى است كه وى روى خود را به آن [سوى] مىگرداند پس در كارهاى نيك بر يكديگر پيشى گيريد هر كجا كه باشيد خداوند همگى شما را [به سوى خود باز] مىآورد در حقيقتخدا بر همه چيز تواناست (۱۴۸)
وَمِنْ حَيْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَإِنَّهُ لَلْحَقُّ مِن رَّبِّكَ وَمَا اللّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ ﴿۱۴۹﴾
و از هر كجا بيرون آمدى روى خود را به سوى مسجدالحرام بگردان و البته اين [فرمان] حق است و از جانب پروردگار تو است و خداوند از آنچه مىكنيد غافل نيست (۱۴۹)
وَمِنْ حَيْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَحَيْثُ مَا كُنتُمْ فَوَلُّواْ وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ لِئَلاَّ يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَيْكُمْ حُجَّةٌ إِلاَّ الَّذِينَ ظَلَمُواْ مِنْهُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِي وَلأُتِمَّ نِعْمَتِي عَلَيْكُمْ وَلَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ ﴿۱۵۰﴾
و از هر كجا بيرون آمدى [به هنگام نماز] روى خود را به سمت مسجدالحرام بگردان و هر كجا بوديد رويهاى خود را به سوى آن بگردانيد تا براى مردم غير از ستمگرانشان بر شما حجتى نباشد پس از آنان نترسيد و از من بترسيد تا نعمتخود را بر شما كامل گردانم و باشد كه هدايتشويد (۱۵۰)
كَمَا أَرْسَلْنَا فِيكُمْ رَسُولًا مِّنكُمْ يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِنَا وَيُزَكِّيكُمْ وَيُعَلِّمُكُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُعَلِّمُكُم مَّا لَمْ تَكُونُواْ تَعْلَمُونَ ﴿۱۵۱﴾
همان طور كه در ميان شما فرستادهاى از خودتان روانه كرديم [كه] آيات ما را بر شما مىخواند و شما را پاك مىگرداند و به شما كتاب و حكمت مىآموزد و آنچه را نمىدانستيد به شما ياد مىدهد (۱۵۱)
فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ وَاشْكُرُواْ لِي وَلاَ تَكْفُرُونِ ﴿۱۵۲﴾
پس مرا ياد كنيد [تا] شما را ياد كنم و شكرانهام را به جاى آريد و با من ناسپاسى نكنيد (۱۵۲)
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اسْتَعِينُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ إِنَّ اللّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ ﴿۱۵۳﴾
اى كسانى كه ايمان آوردهايد از شكيبايى و نماز يارى جوييد زيرا خدا با شكيبايان است (۱۵۳)
وَلاَ تَقُولُواْ لِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبيلِ اللّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْيَاء وَلَكِن لاَّ تَشْعُرُونَ ﴿۱۵۴﴾
و كسانى را كه در راه خدا كشته مىشوند مرده نخوانيد بلكه زندهاند ولى شما نمىدانيد (۱۵۴)
وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِّنَ الْخَوفْ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ الأَمَوَالِ وَالأنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ ﴿۱۵۵﴾
و قطعا شما را به چيزى از [قبيل] ترس و گرسنگى و كاهشى در اموال و جانها و محصولات مىآزماييم و مژده ده شكيبايان را (۱۵۵)
الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِيبَةٌ قَالُواْ إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعونَ ﴿۱۵۶﴾
[همان] كسانى كه چون مصيبتى به آنان برسد مىگويند ما از آن خدا هستيم و به سوى او باز مىگرديم (۱۵۶)
أُولَئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَوَاتٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ ﴿۱۵۷﴾
بر ايشان درودها و رحمتى از پروردگارشان [باد] و راهيافتگان [هم] خود ايشانند (۱۵۷)
وبراى كسانى كه در راه خدا كشته مى شوند، نگوييد مرده اند؛ بلكه زنده اند، ولى شما باريك بينى نمى كنيد 154
آيه 154 ـ "بل أحياءٌ" يكى از آياتى است كه زندگى برزخى را ثابت مى كند، كه مرگ نابودى كلى نيست؛ بلكه تنها جدايى روح و بدن برزخى از بدن دنيوى است. استمرار زندگى روح در عالم برزخ به همراه بدن برزخى خواهد بود "ولكن لاتشعرون" كه اين گونه زندگى براى ما قابل درك و احساس نيست.
و گرچه اين آيه و آيه اى ديگر زندگى كشته شدگان در راه خدا را ثابت مى كند، ليكن اين دو آيه زندگى برزخى را ويژه اينان نمى داند، وانگهى حدود بيست آيه ديگر زندگى برزخى را براى تمامى مكلّفان با ايمان و بى ايمان ثابت مى كند،:ok:
«يقتل» دليلى است بر اين كه هر كس در راه خدا كشته شود شهيد نيست بلكه مقتول است.:ok:
نكته ديگر اين كه شهيد به معناى حاضر و ناظر جريانى است كه آن را به رأى العين مى بيند، و واقعيت آن را درمى يابد،:ok:
و اين خود دو بعد دارد: شهادت مربوط به عمل زشت يا زيبا كه همان شهادت معمولى است. و شهادت مربوط به حاضر و ناظر بودن در برابر خدا كه همان بعد معرفة اللّه است تا " فإن لم تكن تراه فانّه يراك" و در نقطه والايش به گونه اى خدا را مى شناسد كه گويى او را مى بيند، كه خود حالت عصمت است.
بنابراين بين شهيد و قتيل به اصطلاح عموم و خصوص من وجه است. يعنى قتيل و شهيد در راه خدا درجاتى دارند، و اين شهيد به درجات برتر اطلاق مى گردد كه هر قتيلى شهيد نيست گرچه در راه خدا كشته شود، چون داراى معرفتى عالى نيست،:ok:
از سوى ديگر ممكن است شخصى شهيد باشد ولى قتيل نباشد مانند انبياء. مثل حضرت نوح و موسى و ابراهيم و عيسى عليهم السلام كه هر كس با مقام بالاى معرفت الهى بميرد شهيد است و گاهى هر دوى قتل و شهادت جمع است چنانچه در شهادت امام حسن و امام حسين عليهما السلام و ساير شهداى معصوم عليهم السلام مى بينيم.:ok: :Gol:
منبع ذیل همین آیه(154 بقره):( http://www.olumquran.com/fa/publication/farsi-books/item/tj-forghan1 )
التماس دعا :Gol:
إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِن شَعَآئِرِ اللّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْهِ أَن يَطَّوَّفَ بِهِمَا وَمَن تَطَوَّعَ خَيْرًا فَإِنَّ اللّهَ شَاكِرٌ عَلِيمٌ ﴿۱۵۸﴾
در حقيقت صفا و مروه از شعاير خداست [كه يادآور اوست] پس هر كه خانه [خدا] را حج كند يا عمره گزارد بر او گناهى نيست كه ميان آن دو سعى به جاى آورد و هر كه افزون بر فريضه كار نيكى كند خدا حق شناس و داناست (۱۵۸)
إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنزَلْنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالْهُدَى مِن بَعْدِ مَا بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتَابِ أُولَئِكَ يَلعَنُهُمُ اللّهُ وَيَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ ﴿۱۵۹﴾
كسانى كه نشانه هاى روشن و رهنمودى را كه فرو فرستادهايم بعد از آنكه آن را براى مردم در كتاب توضيح دادهايم نهفته مىدارند آنان را خدا لعنت مىكند و لعنتكنندگان لعنت شان مىكنند (۱۵۹)
إِلاَّ الَّذِينَ تَابُواْ وَأَصْلَحُواْ وَبَيَّنُواْ فَأُوْلَئِكَ أَتُوبُ عَلَيْهِمْ وَأَنَا التَّوَّابُ الرَّحِيمُ ﴿۱۶۰﴾
مگر كسانى كه توبه كردند و [خود را] اصلاح نمودند و [حقيقت را] آشكار كردند پس بر آنان خواهم بخشود و من توبهپذير مهربانم (۱۶۰)
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَمَاتُوا وَهُمْ كُفَّارٌ أُولَئِكَ عَلَيْهِمْ لَعْنَةُ اللّهِ وَالْمَلآئِكَةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ ﴿۱۶۱﴾
كسانى كه كافر شدند و در حال كفر مردند لعنتخدا و فرشتگان و تمام مردم بر آنان باد (۱۶۱)
خَالِدِينَ فِيهَا لاَ يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَلاَ هُمْ يُنظَرُونَ ﴿۱۶۲﴾
در آن [لعنت] جاودانه بمانند نه عذابشان كاسته گردد و نه مهلت يابند (۱۶۲)
وَإِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ لاَّ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ ﴿۱۶۳﴾
و معبود شما معبود يگانهاى است كه جز او هيچ معبودى نيست [و اوست] بخشايشگر مهربان (۱۶۳)
إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَاخْتِلاَفِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَالْفُلْكِ الَّتِي تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِمَا يَنفَعُ النَّاسَ وَمَا أَنزَلَ اللّهُ مِنَ السَّمَاءِ مِن مَّاء فَأَحْيَا بِهِ الأرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَبَثَّ فِيهَا مِن كُلِّ دَآبَّةٍ وَتَصْرِيفِ الرِّيَاحِ وَالسَّحَابِ الْمُسَخِّرِ بَيْنَ السَّمَاء وَالأَرْضِ لآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَعْقِلُونَ ﴿۱۶۴﴾
راستى كه در آفرينش آسمانها و زمين و در پى يكديگر آمدن شب و روز و كشتيهايى كه در دريا روانند با آنچه به مردم سود مىرساند و [همچنين] آبى كه خدا از آسمان فرو فرستاده و با آن زمين را پس از مردنش زنده گردانيده و در آن هر گونه جنبندهاى پراكنده كرده و [نيز در] گردانيدن بادها و ابرى كه ميان آسمان و زمين آرميده است براى گروهى كه مىانديشند واقعا نشانههايى [گويا] وجود دارد (۱۶۴)
وَمِنَ النَّاسِ مَن يَتَّخِذُ مِن دُونِ اللّهِ أَندَادًا يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللّهِ وَالَّذِينَ آمَنُواْ أَشَدُّ حُبًّا لِّلّهِ وَلَوْ يَرَى الَّذِينَ ظَلَمُواْ إِذْ يَرَوْنَ الْعَذَابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلّهِ جَمِيعًا وَأَنَّ اللّهَ شَدِيدُ الْعَذَابِ ﴿۱۶۵﴾
و برخى از مردم در برابر خدا همانندهايى [براى او] برمىگزينند و آنها را چون دوستى خدا دوست مىدارند ولى كسانى كه ايمان آوردهاند به خدا محبت بيشترى دارند كسانى كه [با برگزيدن بتها به خود] ستم نمودهاند اگر مىدانستند هنگامى كه عذاب را مشاهده كنند تمام نيرو[ها] از آن خداست و خدا سختكيفر است (۱۶۵)
إِذْ تَبَرَّأَ الَّذِينَ اتُّبِعُواْ مِنَ الَّذِينَ اتَّبَعُواْ وَرَأَوُاْ الْعَذَابَ وَتَقَطَّعَتْ بِهِمُ الأَسْبَابُ ﴿۱۶۶﴾
آنگاه كه پيشوايان از پيروان بيزارى جويند و عذاب را مشاهده كنند و ميانشان پيوندها بريده گردد (۱۶۶)
وَقَالَ الَّذِينَ اتَّبَعُواْ لَوْ أَنَّ لَنَا كَرَّةً فَنَتَبَرَّأَ مِنْهُمْ كَمَا تَبَرَّؤُواْ مِنَّا كَذَلِكَ يُرِيهِمُ اللّهُ أَعْمَالَهُمْ حَسَرَاتٍ عَلَيْهِمْ وَمَا هُم بِخَارِجِينَ مِنَ النَّارِ ﴿۱۶۷﴾
و پيروان مىگويند كاش براى ما بازگشتى بود تا همان گونه كه [آنان] از ما بيزارى جستند [ما نيز] از آنان بيزارى مىجستيم اين گونه خداوند كارهايشان را كه بر آنان مايه حسرتهاست به ايشان مىنماياند و از آتش بيرونآمدنى نيستند (۱۶۷)
http://mojeze11.roomfa.com/post/10
بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم :Gol:
آيه 159 ـ "يكتمون مآ أنزلنا من ... من بعد ما بيناه للناس فى الكتاب"، «بينا» به اين نكته به خوبى تصريح دارد كه خدا قرآن را با قرآن براى مردمان ـ يعنى كل مكلفان ـ روشن ساخته و تفسير كرده است، و نيازى به تفسير ديگران نيست. مفسران تنها مستفسرانند كه بايد روشنگريهاى قرآن را در قرآن بيابند. :ok:
اين كه قرآن ظنى الدلاله يا صامت است. :Moteajeb!: خود كتمان بينات و روشنگرى سيماى قرآن است، كه از كتمان خود قرآن بدتر است،:Ghamgin:
زيرا نشان ندادن جلد و جسم و صداى قرآن كتمان آن است، ولى نامفهوم خواندن آن و جلوگيرى كردن از فهم درست و عميق آياتش، بسيار دردآورتر و كتمانى شرم آورتر است. :Ghamgin: :Ghamgin: :Ghamgin:
كسانى كه روشنگريهاى قرآن را به هر نحوى كتمان مى كنند، و سپس مفاسد اين كتمان را اصلاح نمى كنند، كه پس از آن تبين نمايند كه قرآن، برهان، و به خودى خود بينّ است. و هرگز نيازى به نور و مبين ديگرى ندارد. و آيا نور مطلق قرآنى در بيان نياز به نورى ديگر دارد؟! :Moteajeb!: :Moteajeb!:
با تشکر :Gol:
منبع ذیل آیه 159 بقره:( http://www.olumquran.com/fa/publication/farsi-books/item/tj-forghan1)
خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ ۚ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ
﴿١٦٨﴾اى مردم از آنچه در زمين استحلال و پاكيزه را بخوريد و از گامهاى
شيطان پيروى مكنيد كه او دشمن آشكار شماست
إِنَّمَا يَأْمُرُكُم بِالسُّوءِ وَالْفَحْشَاءِ وَأَن تَقُولُوا عَلَى اللَّـهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ ﴿١٦٩﴾
[او] شما را فقط به بدى و زشتى فرمان میدهد و [وامیدارد] تا بر خدا چيزى را كه نمیدانيد بربنديد
[=KFGQPC Uthman Taha Naskh]وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنزَلَ اللَّـهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَيْنَا عَلَيْهِ
آبَاءَنَا ۗ أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ شَيْئًا وَلَا يَهْتَدُونَ
﴿١٧٠﴾و چون به آنان گفته شود از آنچه خدا نازل كرده است پيروى كنيد میگويند نه بلكه از چيزى
كه پدران خود را بر آن يافته ايم پيروى میكنيم آيا هر چند پدرانشان چيزى را درك نمیكرده و
به راه صواب نمیرفته اند [باز هم در خور پيروى هستند]
وَمَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُوا كَمَثَلِ الَّذِي يَنْعِقُ بِمَا لَا يَسْمَعُ إِلَّا دُعَاءً وَنِدَاءً ۚ صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لَا يَعْقِلُونَ ﴿١٧١﴾
و مثل [دعوت كننده] كافران چون مثل كسى است كه حيوانى را كه جز صدا و ندايى [مبهم چيزى]
نمیشنود بانگ میزند [آرى] كرند لالند كورند [و] درنمیيابند
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُلُوا مِن طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ وَاشْكُرُوا لِلَّـهِ إِن كُنتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ ﴿١٧٢﴾
اى كسانى كه ايمان آورده ايد از نعمتهاى پاكيزه اى كه روزى شما كرده ايم بخوريد
و اگر تنها او را مىپرستيد خدا را شكر كنيد
إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنزِيرِ وَمَا أُهِلَّ بِهِ لِغَيْرِ اللَّـهِ ۖ فَمَنِ اضْطُرَّغَيْرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ فَلَا إِثْمَ عَلَيْهِ ۚ إِنَّ اللَّـهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ
﴿١٧٣﴾[خداوند] تنها مردار و خون و گوشت خوك و آنچه را كه [هنگام سر بريدن] نام غير خدا
بر آن برده شده بر شما حرام گردانيده است [ولى] كسى كه [براى حفظ جان خود به خوردن آنها]
ناچار شود در صورتى كه ستمگر و متجاوز نباشد بر او گناهى نيست زيرا خدا آمرزنده و مهربان است
إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنزَلَ اللَّـهُ مِنَ الْكِتَابِ وَيَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَنًا قَلِيلًا ۙ أُولَـٰئِكَ مَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ
إِلَّا النَّارَ وَلَا يُكَلِّمُهُمُ اللَّـهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَلَا يُزَكِّيهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ
﴿١٧٤﴾كسانى كه آنچه را خداوند از كتاب نازل كرده پنهان میدارند و بدان بهاى ناچيزى
به دست می آورند آنان جز آتش در شكم هاى خويش فرو نبرند و خدا روز قيامت
با ايشان سخن نخواهد گفت و پاكشان نخواهد كرد و عذابى دردناك خواهند داشت
أُولَـٰئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الضَّلَالَةَ بِالْهُدَىٰ وَالْعَذَابَ بِالْمَغْفِرَةِ ۚ فَمَا أَصْبَرَهُمْ عَلَى النَّارِ ﴿١٧٥﴾
آنان همان كسانى هستند كه گمراهى را به [بهاى] هدايت و عذاب را به [ازاى] آمرزش خريدند
پس به راستى چه اندازه بايد بر آتش شكيبا باشند
ذَٰلِكَ بِأَنَّ اللَّـهَ نَزَّلَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ ۗ وَإِنَّ الَّذِينَ اخْتَلَفُوا فِي الْكِتَابِ لَفِي شِقَاقٍ بَعِيدٍ ﴿١٧٦﴾ چرا كه خداوند كتاب [تورات] را به حق نازل كرده است و كسانى كه در باره كتاب [خدا]
با يكديگر به اختلاف پرداختند در ستيزهاى دور و درازند
لَّيْسَ الْبِرَّ أَن تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَـٰكِنَّ الْبِرَّ
مَنْ آمَنَ بِاللَّـهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَالْمَلَائِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ
وَآتَى الْمَالَ عَلَىٰ حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبَىٰ وَالْيَتَامَىٰ وَالْمَسَاكِينَ
وَابْنَ السَّبِيلِ وَالسَّائِلِينَ وَفِي الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلَاةَ وَآتَى الزَّكَاةَ
وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُوا ۖ وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاءِ
وَالضَّرَّاءِ وَحِينَ الْبَأْسِ ۗ أُولَـٰئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا ۖ
وَأُولَـٰئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ
﴿١٧٧﴾نيكوكارى آن نيست كه روى خود را به سوى مشرق و [يا] مغرب بگردانيد
بلكه نيكى آن است كه كسى به خدا و روز بازپسين و فرشتگان و كتاب [آسمانى]
و پيامبران ايمان آورد و مال [خود] را با وجود دوست داشتنش به خويشاوندان
و يتيمان و بينوايان و در راه ماندگان و گدايان و در [راه آزاد كردن] بندگان بدهد
و نماز را برپاى دارد و زكات را بدهد و آنان كه چون عهد بندند به عهد خود وفادارانند
و در سختى و زيان و به هنگام جنگ شكيبايانند آنانند كسانى كه
راست گفته اند و آنان همان پرهيزگارانند
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصَاصُ فِي الْقَتْلَى ۖالْحُرُّ
بِالْحُرِّ وَالْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَالْأُنثَىٰ بِالْأُنثَىٰ ۚ فَمَنْ عُفِيَ لَهُ مِنْ
أَخِيهِ شَيْءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَأَدَاءٌ إِلَيْهِ بِإِحْسَانٍ ۗ ذَٰلِكَ
تَخْفِيفٌ مِّن رَّبِّكُمْ وَرَحْمَةٌ ۗ فَمَنِ اعْتَدَىٰ بَعْدَ ذَٰلِكَ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِيمٌ
﴿١٧٨﴾اى كسانى كه ايمان آورده ايد در باره كشتگان بر شما [حق] قصاص مقرر شده
آزاد عوض آزاد و بنده عوض بنده و زن عوض زن و هر كس كه از جانب برادر [دينى]اش
[يعنى ولى مقتول] چيزى [از حق قصاص] به او گذشت شود
[بايد از گذشت ولى مقتول] به طور پسنديده پيروى كند و با [رعايت]
احسان [خونبها را] به او بپردازد اين [حكم] تخفيف و رحمتى از
پروردگار شماست پس هر كس بعد از آن از اندازه درگذرد وى را عذابى دردناك است
وَلَكُمْ فِي الْقِصَاصِ حَيَاةٌ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ ﴿١٧٩﴾و اى خردمندان شما را در قصاص زندگانى است باشد كه به تقوا گراييد
كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِن تَرَكَ
خَيْرًا الْوَصِيَّةُ لِلْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ بِالْمَعْرُوفِ ۖ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِينَ ﴿١٨٠﴾
بر شما مقرر شده است كه چون يكى از شما را مرگ فرا رسد
اگر مالى بر جاى گذارد براى پدر و مادر و خويشاوندان [خود] به طور پسنديده
وصيت كند [اين كار] حقى است بر پرهيزگاران
فَمَن بَدَّلَهُ بَعْدَ مَا سَمِعَهُ فَإِنَّمَا إِثْمُهُ عَلَى الَّذِينَ
يُبَدِّلُونَهُ ۚ إِنَّ اللَّـهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ ﴿١٨١﴾
پس هر كس آن [وصيت] را بعد از شنيدنش تغيير دهد گناهش
تنها بر [گردن] كسانى است كه آن را تغيير میدهند آرى خدا شنواى داناست
فَمَنْ خَافَ مِن مُّوصٍ جَنَفًا أَوْ إِثْمًا فَأَصْلَحَ بَيْنَهُمْ
فَلَا إِثْمَ عَلَيْهِ ۚ إِنَّ اللَّـهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ ﴿١٨٢﴾
ولى كسى كه از انحراف [و تمايل بيجاى] وصيت كنندهاى
[نسبت به ورثهاش] يا از گناه او [در وصيت به كار خلاف]
بيم داشته باشد و ميانشان را سازش دهد بر او گناهى نيست
كه خدا آمرزنده مهربان است
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ
عَلَى الَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ ﴿١٨٣﴾
اى كسانى كه ايمان آورده ايد روزه بر شما مقرر شده است
همان گونه كه بر كسانى كه پيش از شما [بودند] مقرر شده بود
باشد كه پرهيزگارى كنيد
أَيَّامًا مَّعْدُودَاتٍ ۚ فَمَن كَانَ مِنكُم مَّرِيضًا أَوْ
عَلَىٰ سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِّنْ أَيَّامٍ أُخَرَ ۚ وَعَلَى الَّذِينَ
يُطِيقُونَهُ فِدْيَةٌ طَعَامُ مِسْكِينٍ ۖ فَمَن تَطَوَّعَ
خَيْرًا فَهُوَ خَيْرٌ لَّهُ ۚ وَأَن تَصُومُوا خَيْرٌ لَّكُمْ ۖ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ ﴿١٨٤﴾
[روزه در] روزهاى معدودى [بر شما مقرر شده است] [ولى]
هر كس از شما بيمار يا در سفر باشد [به همان شماره] تعدادى
از روزهاى ديگر [را روزه بدارد] و بر كسانى كه [روزه] طاقت فرساست
كفاره اى است كه خوراك دادن به بينوايى است
و هر كس به ميل خود بيشتر نيكى كند پس آن براى او بهتر است
و اگر بدانيد روزه گرفتن براى شما بهتر است
شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِّلنَّاسِ
وَبَيِّنَاتٍ مِّنَ الْهُدَىٰ وَالْفُرْقَانِ ۚ فَمَن شَهِدَ مِنكُمُ الشَّهْرَ
فَلْيَصُمْهُ ۖ وَمَن كَانَ مَرِيضًا أَوْ عَلَىٰ سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِّنْ
أَيَّامٍ أُخَرَ ۗ يُرِيدُ اللَّـهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلَا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ
وَلِتُكْمِلُوا الْعِدَّةَ وَلِتُكَبِّرُوا اللَّـهَ عَلَىٰ
مَا هَدَاكُمْ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ ﴿١٨٥﴾
ماه رمضان [همان ماه] است كه در آن قرآن فرو فرستاده شده است
[كتابى ] كه مردم را راهبر و [متضمن] دلايل آشكار هدايت و
[ميزان] تشخيص حق از باطل است پس هر كس از شما اين ماه
را درك كند بايد آن را روزه بدارد و كسى كه بيمار يا در سفر است
[بايد به شماره آن] تعدادى از روزهاى ديگر [را روزه بدارد]
خدا براى شما آسانى میخواهد و براى شما دشوارى نم
یخواهد تاشماره [مقرر] را تكميل كنيد و خدا را به پاس آنكه رهنمونيتان كرده است
به بزرگى بستاييد و باشد كه شكرگزارى كنيد
وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ ۖ أُجِيبُ
دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ ۖ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي
وَلْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ (186)
و هرگاه بندگان من از تو در باره من بپرسند [بگو] من نزديكم
و دعاى دعاكننده را به هنگامى كه مرا بخواند اجابت میكنم
پس [آنان] بايد فرمان مرا گردن نهند و به من ايمان آورند
باشد كه راه يابند
أُحِلَّ لَكُمْ لَيْلَةَ الصِّيَامِ الرَّفَثُ إِلَىٰ نِسَائِكُمْ ۚ هُنَّ لِبَاسٌ لَّكُمْ وَأَنتُمْ
لِبَاسٌ لَّهُنَّ ۗ عَلِمَ اللَّـهُ أَنَّكُمْ كُنتُمْ تَخْتَانُونَ أَنفُسَكُمْ فَتَابَ عَلَيْكُمْ
وَعَفَا عَنكُمْ ۖ فَالْآنَ بَاشِرُوهُنَّ وَابْتَغُوا مَا كَتَبَ اللَّـهُ لَكُمْ ۚ وَكُلُوا
وَاشْرَبُوا حَتَّىٰ يَتَبَيَّنَ لَكُمُ الْخَيْطُ الْأَبْيَضُ مِنَ الْخَيْطِ الْأَسْوَدِ
مِنَ الْفَجْرِ ۖ ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّيَامَ إِلَى اللَّيْلِ ۚ وَلَا تُبَاشِرُوهُنَّ وَأَنتُمْ
عَاكِفُونَ فِي الْمَسَاجِدِ ۗ تِلْكَ حُدُودُ اللَّـهِ فَلَا تَقْرَبُوهَا ۗ كَذَٰلِكَ
يُبَيِّنُ اللَّـهُ آيَاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ
﴿١٨٧﴾در شب هاى روزه هم خوابگى با زنانتان بر شما حلال گرديده است
آنان براى شما لباسى هستند و شما براى آنان لباسى هستيد خدا میدانست
كه شما با خودتان ناراستى میكرديد پس توبه شما را پذيرفت و از شما درگذشت
پس اكنون [در شب هاى ماه رمضان میتوانيد] با آنان هم خوابگى كنيد و آنچه
را خدا براى شما مقرر داشته طلب كنيد و بخوريد و بياشاميد تا رشته سپيد
بامداد از رشته سياه [شب] بر شما نمودار شود سپس روزه را تا [فرا رسيدن]
شب به اتمام رسانيد و در حالى كه در مساجد معتكف هستيد [با زنان]
درنياميزيد اين است حدود احكام الهى پس [زنهار به قصد گناه] بدان نزديك
نشويد اين گونه خداوند آيات خود را براى مردم بيان میكند باشد كه پروا پيشه كنند
فَرِيقًا مِّنْ أَمْوَالِ النَّاسِ بِالْإِثْمِ وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ
﴿١٨٨﴾و اموالتان را ميان خودتان به ناروا مخوريد و [به عنوان رشوه قسمتى از]
آن را به قضات مدهيد تا بخشى از اموال مردم را به گناه
بخوريد در حالى كه خودتان [هم خوب] میدانيد
يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْأَهِلَّةِ ۖ قُلْ هِيَ مَوَاقِيتُ لِلنَّاسِ وَالْحَجِّ ۗ وَلَيْسَ
الْبِرُّ بِأَن تَأْتُوا الْبُيُوتَ مِن ظُهُورِهَا وَلَـٰكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقَىٰ ۗ وَأْتُوا الْبُيُوتَ
مِنْ أَبْوَابِهَا ۚ وَاتَّقُوا اللَّـهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ
﴿١٨٩﴾در باره [حكمت] هلالها[ى ماه] از تو میپرسند بگو آنها [شاخص]
گاه شمارى براى مردم و [موسم] حجاند و نيكى آن نيست كه از
پشت خانه ها درآييد بلكه نيكى آن است كه كسى تقوا پيشه كند
و به خانه ها از در [ورودى] آنها درآييد و از خدا بترسيد باشد كه رستگار گرديد
وَقَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّـهِ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَكُمْ وَلَا تَعْتَدُوا ۚ إِنَّ اللَّـهَ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ
﴿١٩٠﴾و در راه خدا با كسانى كه با شما میجنگند بجنگيد ولى از اندازه درنگذريد
زيرا خداوند تجاوزكاران را دوست نمیدارد
[=arial]سلام
[=arial]
:Black (9):
[=arial]واقعا از جناب سرکار فریاد سکوت و جناب حسنعلی ابراهیمی سعید و قرآن حکیم بابت زحماتشون تشکر میکنیم...اجرشون با خدا ..:Black (16):[=arial]...
جهت یادآوری :
لینک تفسیر قرآن ... تفسیر نمونه .
http://tafsir.radioquran.ir/?part=sitemap[=arial]
هر صفحه و آیاتی رو که خواستین از اینجا خیلی راحت و جالب میتونین تفسیرش رو پیدا کنین:laklak:
وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُم مِّنْ حَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ ۚ وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ
مِنَ الْقَتْلِ ۚ وَلَا تُقَاتِلُوهُمْ عِندَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ حَتَّىٰ يُقَاتِلُوكُمْ فِيهِ ۖ فَإِن
قَاتَلُوكُمْ فَاقْتُلُوهُمْ ۗ كَذَٰلِكَ جَزَاءُ الْكَافِرِينَ
﴿١٩١﴾و هر كجا بر ايشان دست يافتيد آنان را بكشيد و همان گونه كه شما
را بيرون راندند آنان را بيرون برانيد [چرا كه] فتنه [=شرك] از قتل
بدتر است [با اين همه] در كنار مسجد الحرام با آنان جنگ مكنيد
مگر آنكه با شما در آن جا به جنگ درآيند پس اگر با شما جنگيدند
آنان را بكشيد كه كيفر كافران چنين است
فَإِنِ انتَهَوْا فَإِنَّ اللَّـهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ ﴿١٩٢﴾
و اگر بازايستادند البته خدا آمرزنده مهربان است وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّىٰ لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ لِلَّـهِ ۖ فَإِنِ
انتَهَوْا فَلَا عُدْوَانَ إِلَّا عَلَى الظَّالِمِينَ
﴿١٩٣﴾با آنان بجنگيد تا ديگر فتنه اى نباشد و دين مخصوص خدا شود
پس اگر دست برداشتند تجاوز جز بر ستمكاران روا نيست
الشَّهْرُ الْحَرَامُ بِالشَّهْرِ الْحَرَامِ وَالْحُرُمَاتُ قِصَاصٌ ۚ فَمَنِ اعْتَدَىٰعَلَيْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَىٰ عَلَيْكُمْ ۚ وَاتَّقُوا
اللَّـهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّـهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ
﴿١٩٤﴾اين ماه حرام در برابر آن ماه حرام است و [هتك] حرمت ها قصاص دارد
پس هر كس بر شما تعدى كرد همان گونه كه بر شما تعدى كرده بر
او تعدى كنيد و از خدا پروا بداريد و بدانيد كه خدا با تقواپيشگان است
وَأَحْسِنُوا ۛ إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ
﴿١٩٥﴾و در راه خدا انفاق كنيد و خود را با دست خود به هلاكت ميفكنيد
و نيكى كنيد كه خدا نيكوكاران را دوست میدارد
وَأَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلَّـهِ ۚ فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ ۖوَلَا تَحْلِقُوا رُءُوسَكُمْ حَتَّىٰ يَبْلُغَ الْهَدْيُ مَحِلَّهُ ۚ فَمَن كَانَ مِنكُم مَّرِيضًا
أَوْ بِهِ أَذًى مِّن رَّأْسِهِ فَفِدْيَةٌ مِّن صِيَامٍ أَوْ صَدَقَةٍ أَوْ نُسُكٍ ۚ فَإِذَا أَمِنتُمْ
فَمَن تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ ۚ فَمَن لَّمْ
يَجِدْ فَصِيَامُ ثَلَاثَةِ أَيَّامٍ فِي الْحَجِّ وَسَبْعَةٍ إِذَا رَجَعْتُمْ ۗ تِلْكَ عَشَرَةٌ
كَامِلَةٌ ۗ ذَٰلِكَ لِمَن لَّمْ يَكُنْ أَهْلُهُ حَاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ ۚ وَاتَّقُوا اللَّـهَ
وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّـهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ
﴿١٩٦﴾و براى خدا حج و عمره را به پايان رسانيد و اگر [به علت موانعى] بازداشته شديد
آنچه از قربانى ميسر است [قربانى كنيد] و تا قربانى به قربانگاه نرسيده سر
خود را متراشيد و هر كس از شما بيمار باشد يا در سر ناراحتيى داشته باشد
[و ناچار شود در احرام سر بتراشد] به كفاره [آن بايد] روزهاى بدارد يا صدقه اى
دهد يا قربانيى بكند و چون ايمنى يافتيد پس هر كس از [اعمال] عمره به حج
پرداخت [بايد] آنچه از قربانى ميسر است [قربانى كند] و آن كس كه [قربانى]
نيافت [بايد] در هنگام حجسه روز روزه [بدارد] و چون برگشتيد هفت
[روز ديگر روزه بداريد] اين ده [روز] تمام است اين [حج تمتع] براى كسى
است كه اهل مسجد الحرام [=مكه] نباشد و از خدا بترسيد و بدانيد كه خدا سخت كيفر است
الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَّعْلُومَاتٌ ۚ فَمَن فَرَضَ فِيهِنَّ الْحَجَّ فَلَا رَفَثَ وَلَا فُسُوقَ
وَلَا جِدَالَ فِي الْحَجِّ ۗ وَمَا تَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ يَعْلَمْهُ اللَّـهُ ۗ وَتَزَوَّدُوا
فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوَىٰ ۚ وَاتَّقُونِ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ
﴿١٩٧﴾حج در ماه هاى معينى است پس هر كس در اين [ماه]ها حج را [برخود] واجب گرداند
[بداند كه] در اثناى حج همبسترى و گناه و جدال [روا] نيست و هر كار نيكى انجام
میدهيد خدا آن را میداند و براى خود توشه برگيريد كه در حقيقت بهترين توشه
پرهيزگارى است و اى خردمندان از من پروا كنيد
لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَن تَبْتَغُوا فَضْلًا مِّن رَّبِّكُمْ ۚ فَإِذَا أَفَضْتُم مِّنْ عَرَفَاتٍ
فَاذْكُرُوا اللَّـهَ عِندَ الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ ۖ وَاذْكُرُوهُ كَمَا هَدَاكُمْ وَإِن كُنتُم مِّن قَبْلِهِ لَمِنَ الضَّالِّينَ ﴿١٩٨﴾
بر شما گناهى نيست كه [در سفر حج] از فضل پروردگارتان [روزى خويش]
بجوييد پس چون از عرفات كوچ نموديد خدا را در مشعر الحرام ياد كنيد و يادش كنيد
كه شما را كه پيشتر از بيراهان بوديد فرا راه آورد
ثُمَّ أَفِيضُوا مِنْ حَيْثُ أَفَاضَ النَّاسُ وَاسْتَغْفِرُوا اللَّـهَ ۚ إِنَّ اللَّـهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ ﴿١٩٩﴾
پس از همان جا كه [انبوه] مردم روانه میشوند شما نيز روانه شويد و از
خداوند آمرزش خواهيد كه خدا آمرزنده مهربان است
فَإِذَا قَضَيْتُم مَّنَاسِكَكُمْ فَاذْكُرُوا اللَّـهَ كَذِكْرِكُمْ آبَاءَكُمْ أَوْ أَشَدَّ
ذِكْرًا ۗ فَمِنَ النَّاسِ مَن يَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا وَمَا لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ خَلَاقٍ ﴿٢٠٠﴾
و چون آداب ويژه حج خود را به جاى آورديد همان گونه كه پدران خود را به ياد میآوريد
يا با يادكردنى بيشتر خدا را به ياد آوريد و از مردم كسى است كه میگويد پروردگارا
به ما در همين دنيا عطا كن و حال آنكه براى او در آخرت نصيبى نيست
وَمِنْهُم مَّن يَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ ﴿٢٠١﴾
و برخى از آنان میگويند پروردگارا در اين دنيا به ما نيكى و در آخرت [نيز] نيكى عطا كن
و ما را از عذاب آتش [دور] نگه دار
أُولَـٰئِكَ لَهُمْ نَصِيبٌ مِّمَّا كَسَبُوا ۚ وَاللَّـهُ سَرِيعُ الْحِسَابِ ﴿٢٠٢﴾
آنانند كه از دستاوردشان بهره اى خواهند داشت و خدا زودشمار است
[=arial]
قرآن [=arial]را دست عروس میدهیم چون میخواهن خطبه عقد بخوانن!
[=arial]مسافر راز زیر [=arial]قرآن [=arial]رد میکنیم که سالم برود و برگردد! [=arial]
[=arial]آه...نهایت استفاده ی ما از [=arial]قرآن[=arial] . . . اینه!؟
[=arial]
قرآن همه ی این هنر ها را دارد ولی
[=arial]نهایتِ ظلم به این" معجزه ی بزرگ خدا"
[=arial]این است که جانمان را با قرآن همراه نکیم
[=arial]زیرا [=arial]قرآن [=arial]هر لحظه،قدرتِ آفریدنِ یک معجزه را دارد...
[=arial]در سفره اگرچه نان، فراوان داریم
[=arial]در خانه ولی چقدر قرآن داریم؟
[=arial]
شرمنده خدا اگر خلیفه شده ایم!!!
[=arial]اندازه شیطان به تو ایمان داریم؟
سلام
من هم هستم:ok::hamdel:
از امروز
وَاذْكُرُوا اللَّـهَ فِي أَيَّامٍ مَّعْدُودَاتٍ ۚ فَمَن تَعَجَّلَ فِي يَوْمَيْنِ فَلَا إِثْمَ عَلَيْهِ
وَمَن تَأَخَّرَ فَلَا إِثْمَ عَلَيْهِ ۚ لِمَنِ اتَّقَىٰ ۗ وَاتَّقُوا اللَّـهَ وَاعْلَمُوا أَنَّكُمْ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ
﴿٢٠٣﴾و خدا را در روزهايى معين ياد كنيد پس هر كس شتاب كند [و اعمال را]
در دو روز [انجام دهد] گناهى بر او نيست و هر كه تاخير كند
[و اعمال را در سه روز انجام دهد] گناهى بر او نيست [اين اختيار]
براى كسى است كه [از محرمات] پرهيز كرده باشد
و از خدا پروا كنيد و بدانيد كه شما را به سوى او گرد خواهد آورد
وَمِنَ النَّاسِ مَن يُعْجِبُكَ قَوْلُهُ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيُشْهِدُ اللَّـهَ
عَلَىٰ مَا فِي قَلْبِهِ وَهُوَ أَلَدُّ الْخِصَامِ ﴿٢٠٤﴾
و از ميان مردم كسى است كه در زندگى اين دنيا سخنش تو
را به تعجب وامیدارد و خدا را بر آنچه در دل دارد گواه میگيرد
و حال آنكه او سختترين دشمنان است
وَإِذَا تَوَلَّىٰ سَعَىٰ فِي الْأَرْضِ لِيُفْسِدَ فِيهَا وَيُهْلِكَ
الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ ۗ وَاللَّـهُ لَا يُحِبُّ الْفَسَادَ ﴿٢٠٥﴾
و چون برگردد [يا رياستى يابد] كوشش میكند كه در زمين فساد نمايد
و كشت و نسل را نابود سازد و خداوند تباه كارى را دوست ندارد
وَإِذَا قِيلَ لَهُ اتَّقِ اللَّـهَ أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالْإِثْمِ ۚ فَحَسْبُهُ جَهَنَّمُ ۚ وَلَبِئْسَ الْمِهَادُ ﴿٢٠٦﴾
و چون به او گفته شود از خدا پروا كن نخوت وى را به گناه كشاند
پس جهنم براى او بس است و چه بد بسترى است
وَمِنَ النَّاسِ مَن يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّـهِ ۗ وَاللَّـهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ ﴿٢٠٧﴾
و از ميان مردم كسى است كه جان خود را براى طلب خشنودى خدا میفروشد
و خدا نسبت به [اين] بندگان مهربان است
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً وَلَا
تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ ۚ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ ﴿٢٠٨﴾
اى كسانى كه ايمان آورده ايد همگى به اطاعت [خدا] درآييد و گام هاى
شيطان را دنبال مكنيد كه او براى شما دشمنى آشكار است
فَإِن زَلَلْتُم مِّن بَعْدِ مَا جَاءَتْكُمُ الْبَيِّنَاتُ فَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّـهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ ﴿٢٠٩﴾
و اگر پس از آنكه براى شما دلايل آشكار آمد دست خوش لغزش شديد
بدانيد كه خداوند تواناى حكيم است
هَلْ يَنظُرُونَ إِلَّا أَن يَأْتِيَهُمُ اللَّـهُ فِي ظُلَلٍ مِّنَ الْغَمَامِ
وَالْمَلَائِكَةُ وَقُضِيَ الْأَمْرُ ۚ وَإِلَى اللَّـهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ ﴿٢١٠﴾
مگر انتظار آنان غير از اين است كه خدا و فرشتگان در
[زير] سايبان هايى از ابر سپيد به سوى آنان بيايند
و كار [داورى] يكسره شود و كارها به سوى خدا بازگردانده میشود
سَلْ بَنِي إِسْرَائِيلَ كَمْ آتَيْنَاهُم مِّنْ آيَةٍ بَيِّنَةٍ ۗ وَمَن يُبَدِّلْ نِعْمَةَ اللَّـهِ
مِن بَعْدِ مَا جَاءَتْهُ فَإِنَّ اللَّـهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ
﴿٢١١﴾از فرزندان اسرائيل بپرس چه بسيار نشانه هاى روشنى به آنان داديم
و هر كس نعمت خدا را پس از آنكه براى او آمد [به كفران] بدل كند خدا سخت كيفر است
وَالَّذِينَ اتَّقَوْا فَوْقَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ۗ وَاللَّـهُ يَرْزُقُ مَن يَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ
﴿٢١٢﴾زندگى دنيا در چشم كافران آراسته شده است و مؤمنان را ريش خند مىكنند
و [حال آنكه] كسانى كه تقواپيشه بوده اند در روز رستاخيز از آنان برترند
و خدا به هر كه بخواهد بیشمار روزى میدهد
مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ ۚ وَمَا اخْتَلَفَ
فِيهِ إِلَّا الَّذِينَ أُوتُوهُ مِن بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ ۖ فَهَدَى اللَّـهُ الَّذِينَ
آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ ۗ وَاللَّـهُ يَهْدِي مَن يَشَاءُ إِلَىٰ صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ
﴿٢١٣﴾مردم امتى يگانه بودند پس خداوند پيامبران را نويدآور و بيم دهنده برانگيخت
و با آنان كتاب [خود] را بحق فرو فرستاد تا ميان مردم در آنچه با هم
اختلاف داشتند داورى كند و جز كسانى كه [كتاب] به آنان داده شد پس
از آنكه دلايل روشن براى آنان آمد به خاطر ستم [و حسدى] كه ميانشان بود
[هيچ كس] در آن اختلاف نكرد پس خداوند آنان را كه ايمان آورده بودند
به توفيق خويش به حقيقت آنچه كه در آن اختلاف داشتند هدايت كرد
و خدا هر كه را بخواهد به راه راست هدايت میكند
أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَلَمَّا يَأْتِكُم مَّثَلُ الَّذِينَ خَلَوْا مِنقَبْلِكُم ۖ مَّسَّتْهُمُ الْبَأْسَاءُ وَالضَّرَّاءُ وَزُلْزِلُوا حَتَّىٰ يَقُولَ الرَّسُولُ وَالَّذِينَ
آمَنُوا مَعَهُ مَتَىٰ نَصْرُ اللَّـهِ ۗ أَلَا إِنَّ نَصْرَ اللَّـهِ قَرِيبٌ
﴿٢١٤﴾آيا پنداشتيد كه داخل بهشت میشويد و حال آنكه هنوز مانند آنچه بر [سر]
پيشينيان شما آمد بر [سر] شما نيامده است آنان دچار سختى و زيان شدند
و به [هول و] تكان درآمدند تا جايى كه پيامبر [خدا] و كسانى كه با وى
ايمان آورده بودند گفتند پيروزى خدا كى خواهد بود هشدار كه پيروزى خدا نزديك است
يَسْأَلُونَكَ مَاذَا يُنفِقُونَ ۖ قُلْ مَا أَنفَقْتُم مِّنْ خَيْرٍ فَلِلْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ وَالْيَتَامَىٰوَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ ۗ وَمَا تَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللَّـهَ بِهِ عَلِيمٌ
﴿٢١٥﴾ از تو مىپرسند چه چيزى انفاق كنند [و به چه كسى بدهند] بگو هر مالىانفاق كنيد به پدر و مادر و نزديكان و يتيمان و مسكينان و به در راه مانده
تعلق دارد و هر گونه نيكى كنيد البته خدا به آن داناست
كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ كُرْهٌ لَّكُمْ ۖ وَعَسَىٰ أَن تَكْرَهُوا شَيْئًا وَهُوَ
خَيْرٌ لَّكُمْ ۖ وَعَسَىٰ أَن تُحِبُّوا شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَّكُمْ ۗ وَاللَّـهُ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ
﴿٢١٦﴾بر شما كارزار واجب شده است در حالى كه براى شما ناگوار است
و بسا چيزى را خوش نمیداريد و آن براى شما خوب است و بسا چيزى را دوست میداريد
و آن براى شما بد است و خدا میداند و شما نمیدانيد
يَسْأَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرَامِ قِتَالٍ فِيهِ ۖ قُلْ قِتَالٌ فِيهِ كَبِيرٌ ۖ وَصَدٌّ عَن
سَبِيلِ اللَّـهِ وَكُفْرٌ بِهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَإِخْرَاجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَكْبَرُ
عِندَ اللَّـهِ ۚ وَالْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ ۗ وَلَا يَزَالُونَ يُقَاتِلُونَكُمْ حَتَّىٰ يَرُدُّوكُمْ
عَن دِينِكُمْ إِنِ اسْتَطَاعُوا ۚ وَمَن يَرْتَدِدْ مِنكُمْ عَن دِينِهِ فَيَمُتْ وَهُوَ كَافِرٌ
فَأُولَـٰئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ ۖ وَأُولَـٰئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ ۖ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ
﴿٢١٧﴾از تو در باره ماهى كه كارزار در آن حرام است میپرسند بگو كارزار در آن گناهى بزرگ و باز داشتن
از راه خدا و كفر ورزيدن به او و باز داشتن از مسجدالحرام [=حج] و بيرون راندن
اهل آن از آنجا نزد خدا [گناهى] بزرگتر و فتنه [=شرك] از كشتار بزرگتر است و آنان پيوسته
با شما میجنگند تا اگر بتوانند شما را از دينتان برگردانند و كسانى از شما كه از
دين خود برگردند و در حال كفر بميرند آنان كردارهايشان در دنيا و آخرت تباه
میشود و ايشان اهل آتشند و در آن ماندگار خواهند بود
إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّـهِ أُولَـٰئِكَيَرْجُونَ رَحْمَتَ اللَّـهِ ۚ وَاللَّـهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ
﴿٢١٨﴾آنان كه ايمان آورده و كسانى كه هجرت كرده و راه خدا جهاد نموده اند
آنان به رحمت خدا اميدوارند خداوند آمرزنده مهربان است
يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ ۖ قُلْ فِيهِمَا إِثْمٌ كَبِيرٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ
وَإِثْمُهُمَا أَكْبَرُ مِن نَّفْعِهِمَا ۗ وَيَسْأَلُونَكَ مَاذَا يُنفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ ۗ
كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ اللَّـهُ لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ
﴿٢١٩﴾ درباره شراب و قمار از تو میپرسند بگو در آن دوگناهى بزرك و سودهايى براى مردم استو[لى] گناهشان از سودشان بزرگتر است و از تو میپرسند چه چيزى انفاق كنند
بگو مازاد [بر نيازمندى خود] را اين گونه خداوند آيات [خود را] براى شما روشن میگرداند باشد كه بينديشيد
فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ ۗ وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الْيَتَامَىٰ ۖ قُلْ إِصْلَاحٌ لَّهُمْ
خَيْرٌ ۖ وَإِن تُخَالِطُوهُمْ فَإِخْوَانُكُمْ ۚ وَاللَّـهُ يَعْلَمُ الْمُفْسِدَ مِنَ الْمُصْلِحِ ۚ
وَلَوْ شَاءَ اللَّـهُ لَأَعْنَتَكُمْ ۚ إِنَّ اللَّـهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ ﴿
٢٢٠﴾[بينديشيد] درباره دنيا و آخرت. و در باره يتيمان از تو میپرسند
بگو به صلاح آنان كار كردن بهتر است و اگر با آنان هم زيستى
كنيد برادران [دينى] شما هستند و خدا تباه كار را از درست كار
بازمی شناسد و اگر خدا مى خواست [در اين باره] شما
را به دشوارى مى انداخت آرى خداوند توانا و حكيم است
وَلَا تَنكِحُوا الْمُشْرِكَاتِ حَتَّىٰ يُؤْمِنَّ ۚ وَلَأَمَةٌ مُّؤْمِنَةٌ خَيْرٌ مِّنمُّشْرِكَةٍ وَلَوْ أَعْجَبَتْكُمْ ۗ وَلَا تُنكِحُوا الْمُشْرِكِينَ حَتَّىٰ يُؤْمِنُوا ۚ
وَلَعَبْدٌ مُّؤْمِنٌ خَيْرٌ مِّن مُّشْرِكٍ وَلَوْ أَعْجَبَكُمْ ۗ أُولَـٰئِكَ يَدْعُونَ
إِلَى النَّارِ ۖ وَاللَّـهُ يَدْعُو إِلَى الْجَنَّةِ وَالْمَغْفِرَةِ بِإِذْنِهِ ۖ
وَيُبَيِّنُ آيَاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ ﴿
٢٢١﴾و با زنان مشرك ازدواج مكنيد تا ايمان بياورند قطعا كنيز با ايمان
بهتر از زن مشرك است هر چند [زيبايى] او شما را به شگفت آورد
و به مردان مشرك زن مدهيد تا ايمان بياورند قطعا برده با ايمان
بهتر از مرد آزاد مشرك است هر چند شما را به شگفت آورد
آنان [شما را] به سوى آتش فرا مى خوانند و خدا به فرمان خود
[شما را] به سوى بهشت و آمرزش مى خواند و آيات خود را براى
وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الْمَحِيضِ ۖ قُلْ هُوَ أَذًى فَاعْتَزِلُوا النِّسَاءَ
فِي الْمَحِيضِ ۖ وَلَا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّىٰ يَطْهُرْنَ ۖ فَإِذَا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ
مِنْ حَيْثُ أَمَرَكُمُ اللَّـهُ ۚ إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَيُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ ﴿
٢٢٢﴾از تو در باره عادت ماهانه [زنان] مى پرسند بگو آن رنجى است پس
هنگام عادت ماهانه از [آميزش با] زنان كناره گيرى كنيد و به آنان نزديك
نشويد تا پاك شوند پس چون پاك شدند از همان جا كه خدا به شما فرمان
داده است با آنان آميزش كنيد خداوند توبه كاران و پاكيزگان را دوست مى دارد
نِسَاؤُكُمْ حَرْثٌ لَّكُمْ فَأْتُوا حَرْثَكُمْ أَنَّىٰ شِئْتُمْ ۖ وَقَدِّمُوالِأَنفُسِكُمْ ۚ وَاتَّقُوا اللَّـهَ وَاعْلَمُوا أَنَّكُم مُّلَاقُوهُ ۗ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ ﴿
٢٢٣﴾زنان شما كشتزار شما هستند پس از هر جا [و هر گونه] كه
خواهيد به كشتزار خود [در]آييد و آنها را براى خودتان مقدم داريد
و از خدا پروا كنيد و بدانيد كه او را ديدار خواهيد كرد
و مؤمنان را [به اين ديدار] مژده ده
وَلَا تَجْعَلُوا اللَّـهَ عُرْضَةً لِّأَيْمَانِكُمْ أَن تَبَرُّوا وَتَتَّقُوا
وَتُصْلِحُوا بَيْنَ النَّاسِ ۗ وَاللَّـهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ ﴿
٢٢٤﴾ و خدا را دستاويز سوگندهاى خود قرار مدهيد تا [بدين بهانه] از نيكوكارىو پرهيزگارى و سازش دادن ميان مردم [باز ايستيد] و خدا شنواى داناست