قرآن ! من شرمنده توام .....

تب‌های اولیه

1266 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال



لَّا يُؤَاخِذُكُمُ اللَّـهُ بِاللَّغْوِ فِي أَيْمَانِكُمْ وَلَـٰكِن يُؤَاخِذُكُم

بِمَا كَسَبَتْ قُلُوبُكُمْ ۗ وَاللَّـهُ غَفُورٌ حَلِيمٌ

﴿٢٢٥


خداوند شما را به سوگندهاى لغوتان مؤاخذه نمى‏ كند ولى شما را بدانچه

دلهايتان [از روى عمد] فراهم آورده است مؤاخذه مى‏ كند و خدا آمرزنده بردبار است


لِّلَّذِينَ يُؤْلُونَ مِن نِّسَائِهِمْ تَرَبُّصُ أَرْبَعَةِ أَشْهُرٍ ۖ فَإِن فَاءُوا فَإِنَّ اللَّـهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ ﴿٢٢٦


براى كسانى كه به ترك همخوابگى با زنان خود سوگند مى ‏خورند [=ايلاء] چهار ماه

انتظار [و مهلت] است پس اگر [به آشتى] بازآمدند خداوند آمرزنده مهربان است


وَإِنْ عَزَمُوا الطَّلَاقَ فَإِنَّ اللَّـهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ ﴿٢٢٧



و اگر آهنگ طلاق كردند در حقيقت ‏خدا شنواى داناست

وَالْمُطَلَّقَاتُ يَتَرَبَّصْنَ بِأَنفُسِهِنَّ ثَلَاثَةَ قُرُوءٍ ۚ وَلَا يَحِلُّ لَهُنَّ أَن يَكْتُمْنَ

مَا خَلَقَ اللَّـهُ فِي أَرْحَامِهِنَّ إِن كُنَّ يُؤْمِنَّ بِاللَّـهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ۚ وَبُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ

بِرَدِّهِنَّ فِي ذَٰلِكَ إِنْ أَرَادُوا إِصْلَاحًا ۚ وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ ۚ

وَلِلرِّجَالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ ۗ وَاللَّـهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ

﴿٢٢٨


و زنان طلاق داده شده بايد مدت سه پاكى انتظار كشند و اگر به خدا و روز

بازپسين ايمان دارند براى آنان روا نيست كه آنچه را خداوند در رحم آنان آفريده

پوشيده دارند و شوهرانشان اگر سر آشتى دارند به بازآوردن آنان در اين [مدت]

سزاوارترند و مانند همان [وظايفى] كه بر عهده زنان است به طور شايسته

به نفع آنان [بر عهده مردان] است و مردان بر آنان درجه برترى دارند و خداوند توانا و حكيم است


الطَّلَاقُ مَرَّتَانِ ۖ فَإِمْسَاكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِيحٌ بِإِحْسَانٍ ۗ وَلَا يَحِلُّ لَكُمْ

أَن تَأْخُذُوا مِمَّا آتَيْتُمُوهُنَّ شَيْئًا إِلَّا أَن يَخَافَا أَلَّا يُقِيمَا حُدُودَ اللَّـهِ ۖ فَإِنْ خِفْتُمْ

أَلَّا يُقِيمَا حُدُودَ اللَّـهِ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا فِيمَا افْتَدَتْ بِهِ ۗ تِلْكَ حُدُودُ اللَّـهِ فَلَا

تَعْتَدُوهَا ۚ وَمَن يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّـهِ فَأُولَـٰئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ

﴿٢٢٩


طلاق [رجعى] دو بار است پس از آن يا [بايد زن را] بخوبى نگاه داشتن

يا بشايستگى آزاد كردن و براى شما روا نيست كه از آنچه به آنان داده‏ ايد چيزى

بازستانيد مگر آنكه [طرفين] در به پا داشتن حدود خدا بيمناك باشند پس اگر

بيم داريد كه آن دو حدود خدا را برپاى نمى ‏دارند در آنچه كه

[زن براى آزاد كردن خود] فديه دهد گناهى بر ايشان نيست اينست‏ حدود

احكام الهى پس از آن تجاوز مكنيد و كسانى كه از حدود احكام

الهى تجاوز كنند آنان همان ستمكارانند

فَإِن طَلَّقَهَا فَلَا تَحِلُّ لَهُ مِن بَعْدُ حَتَّىٰ تَنكِحَ زَوْجًا غَيْرَهُ ۗ فَإِن طَلَّقَهَا فَلَا

جُنَاحَ عَلَيْهِمَا أَن يَتَرَاجَعَا إِن ظَنَّا أَن يُقِيمَا حُدُودَ اللَّـهِ ۗ وَتِلْكَ حُدُودُ اللَّـهِ يُبَيِّنُهَا لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ

﴿٢٣٠

و اگر [شوهر براى بار سوم] او را طلاق گفت پس از آن ديگر [آن زن] براى او حلال نيست

تا اينكه با شوهرى غير از او ازدواج كند [و با او همخوابگى نمايد] پس اگر [شوهر دوم] وى را طلاق

گفت اگر آن دو [همسر سابق] پندارند كه حدود خدا را برپا مى ‏دارند گناهى بر آن دو نيست كه به

يكديگر بازگردند و اينها حدود احكام الهى است كه آن را براى قومى كه مى ‏دانند بيان مى‏ كند


کارشناس محترم میشه این قسمت از آیه 228 رو بیشتر توضیح بدین ؟

من تو تفسیر این آیه در باره این قسمت چیزی ندیدم

مگه زن و مرد برابر نیستند پس چرا تو این آیه از برتری مردان گفتن ؟

وَالْمُطَلَّقَاتُ يَتَرَبَّصْنَ بِأَنفُسِهِنَّ ثَلَاثَةَ قُرُوءٍ ۚ وَلَا يَحِلُّ لَهُنَّ أَن يَكْتُمْنَ

مَا خَلَقَ اللَّـهُ فِي أَرْحَامِهِنَّ إِن كُنَّ يُؤْمِنَّ بِاللَّـهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ۚ وَبُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ

بِرَدِّهِنَّ فِي ذَٰلِكَ إِنْ أَرَادُوا إِصْلَاحًا ۚ وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ ۚ

وَلِلرِّجَالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ ۗ وَاللَّـهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ

و زنان طلاق داده شده بايد مدت سه پاكى انتظار كشند و اگر به خدا و روز

بازپسين ايمان دارند براى آنان روا نيست كه آنچه را خداوند در رحم آنان آفريده

پوشيده دارند و شوهرانشان اگر سر آشتى دارند به بازآوردن آنان در اين [مدت]

سزاوارترند و مانند همان [وظايفى] كه بر عهده زنان است به طور شايسته

به نفع آنان [بر عهده مردان] است و مردان بر آنان درجه برترى دارند و خداوند توانا و حكيم است

فریاد سکوت;731334 نوشت:
مگه زن و مرد برابر نیستند پس چرا تو این آیه از برتری مردان گفتن ؟

سلام

اصولاً اسلام مدعی تساوی زن و مرد نیست، بلکه مدعی عدالت بین زن و مرد است.
زیرا هرگز نمی توان انکار کرد که بین زن و مرد از نظر روحی و جسمی و ... تفاوت هایی وجود دارد.
و همین تفاوت ها باعث می شود تا وظایف هر یک با دیگری متفاوت باشد و این عین عدالت است.
و اگر با وجود تفاوت ها از هر یک، وظایف یکسانی خواسته شود این خلاف عدالت است.

با توجه به این نکته و با توجه به اینکه یک خانواده موفق و سعادتمند نیاز به یک مدیر قدرتمند و توانا دارد و
همه محاسبات دور از تعصب می گوید وضعیت جسمانی مرد و... ایجاب می کند که او مدیر خانواده باشد.

پس از نظر اسلام اگرچه مردان در این جهت بر زنان برتری داده شده اند ولی این برتری و درجه آنها موجب تکالیف و وظایفی برای آنها شده است که چنین وظایف و تکالیفی را از زنان نخواسته اند.

جالب است که در پایان آیه شریفه می فرماید: خداوند پیروزمند و حکیم است که این کلمات نورانی اشاره است به اینکه قانون و تدبیر الهی ایجاب می کند که هر کس در جامعه به وظایفی بپردازد که قانون آفرینش برای او تعیین کرده است و با ساختمان بدن او تناسب دارد. [4]نتیجه اینکه با توجه به سیاق آیه و با توجه به آیات دیگری که می فرماید: زن و مرد از نظر پاداش اعمال صالح، با هم هیچ فرقی ندارند[5] و تقوا ملاک برتری است[6] و فرقی بین مرد و زن از این جهت نیست، به خوبی روشن است که این آیه شریفه برتری مردان را تنها از جهت امر مدیریت و سرپرستی خانواده، بیان نموده است و معنی آیه برتری مطلق مردان از تمام جهات نیست.

منبع:

http://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa579

اناالعبد;731501 نوشت:
سلام


سلام

متشکر از پاسختون

ولی این تفسیر برای وقتی هست که مرد خونه این وظایف رو انجام بده

نسبت به زمان همه چی عوض میشه شاید ده پانزده سال پیش مرد همه کارا رو میکرد

و به نوعی مدیریت دست مرد بود

ولی الان تو این دوران میبینیم که اکثر خانما پا به پای آقایون کار میکنن

چه بسا کسایی هستن که حتی بیشتر و سخت تر از روحیاتشون هم کار میکنن

اگه قرار باشه برتری تو این آیه از لحاظ کار کردن مردان باشه که اکثرا خانما بیشتر از مردا

کار میکنن پس باید زنان برتر باشن

من زیاد قانع نشدم

البته بحثم سر برتری زن و مرد نیستا فقط جواب قانع کننده میخوام

قران یه کتاب کاملیه که جواب و تفسیرش محدود به زمان نیست

این پاسخ محدود به زمان هست

فریاد سکوت;731334 نوشت:
کارشناس محترم میشه این قسمت از آیه 228 رو بیشتر توضیح بدین ؟

من تو تفسیر این آیه در باره این قسمت چیزی ندیدم

مگه زن و مرد برابر نیستند پس چرا تو این آیه از برتری مردان گفتن ؟

وَالْمُطَلَّقَاتُ يَتَرَبَّصْنَ بِأَنفُسِهِنَّ ثَلَاثَةَ قُرُوءٍ ۚ وَلَا يَحِلُّ لَهُنَّ أَن يَكْتُمْنَ

مَا خَلَقَ اللَّـهُ فِي أَرْحَامِهِنَّ إِن كُنَّ يُؤْمِنَّ بِاللَّـهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ۚ وَبُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ

بِرَدِّهِنَّ فِي ذَٰلِكَ إِنْ أَرَادُوا إِصْلَاحًا ۚ وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ ۚ

وَلِلرِّجَالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ ۗ وَاللَّـهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ

و زنان طلاق داده شده بايد مدت سه پاكى انتظار كشند و اگر به خدا و روز

بازپسين ايمان دارند براى آنان روا نيست كه آنچه را خداوند در رحم آنان آفريده

پوشيده دارند و شوهرانشان اگر سر آشتى دارند به بازآوردن آنان در اين [مدت]

سزاوارترند و مانند همان [وظايفى] كه بر عهده زنان است به طور شايسته

به نفع آنان [بر عهده مردان] است و مردان بر آنان درجه برترى دارند و خداوند توانا و حكيم است

سلام
من سوالتون رو منتقل کردم تا کارشناسان پاسخ بدند
:Gol:


وَإِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ سَرِّحُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ ۚ

وَلَا تُمْسِكُوهُنَّ ضِرَارًا لِّتَعْتَدُوا ۚ وَمَن يَفْعَلْ ذَٰلِكَ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ ۚ وَلَا تَتَّخِذُوا آيَاتِ

اللَّـهِ هُزُوًا ۚ وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّـهِ عَلَيْكُمْ وَمَا أَنزَلَ عَلَيْكُم مِّنَ الْكِتَابِ وَالْحِكْمَةِ

يَعِظُكُم بِهِ ۚ وَاتَّقُوا اللَّـهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّـهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ ﴿

٢٣١


و چون آنان را طلاق گفتيد و به پايان عده خويش رسيدند پس بخوبى نگاهشان داريد

يا بخوبى آزادشان كنيد و[لى] آنان را براى [آزار و] زيان رساندن [به ايشان] نگاه

مداريد تا [به حقوقشان] تعدى كنيد و هر كس چنين كند قطعا بر خود ستم

نموده است و آيات خدا را به ريشخند مگيريد و نعمت‏ خدا را بر خود و آنچه را

كه از كتاب و حكمت بر شما نازل كرده و به [وسيله] آن به شما اندرز مى ‏دهد به

ياد آوريد و از خدا پروا داشته باشيد و بدانيد كه خدا به هر چيزى داناست

وَإِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلَا تَعْضُلُوهُنَّ أَن يَنكِحْنَ أَزْوَاجَهُنَّ إِذَا تَرَاضَوْا

بَيْنَهُم بِالْمَعْرُوفِ ۗ ذَٰلِكَ يُوعَظُ بِهِ مَن كَانَ مِنكُمْ يُؤْمِنُ بِاللَّـهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ۗ ذَٰلِكُمْ

أَزْكَىٰ لَكُمْ وَأَطْهَرُ ۗ وَاللَّـهُ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ ﴿

٢٣٢



و چون زنان را طلاق گفتيد و عده خود را به پايان رساندند آنان را از ازدواج

با همسران [سابق] خود چنانچه بخوبى با يكديگر تراضى نمايند جلوگيرى مكنيد

هر كس از شما به خدا و روز بازپسين ايمان دارد به اين [دستورها] پند داده

مى ‏شود [مراعات] اين امر براى شما پربركت ‏تر و پاكيزه‏ تر

است و خدا مى ‏داند و شما نمى ‏دانيد

وَالْوَالِدَاتُ يُرْضِعْنَ أَوْلَادَهُنَّ حَوْلَيْنِ كَامِلَيْنِ ۖ لِمَنْ أَرَادَ أَن يُتِمَّ الرَّضَاعَةَ ۚ وَعَلَى

الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَكِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ ۚ لَا تُكَلَّفُ نَفْسٌ إِلَّا وُسْعَهَا ۚ لَا تُضَارَّ وَالِدَةٌ

بِوَلَدِهَا وَلَا مَوْلُودٌ لَّهُ بِوَلَدِهِ ۚ وَعَلَى الْوَارِثِ مِثْلُ ذَٰلِكَ ۗ فَإِنْ أَرَادَا فِصَالًا عَن تَرَاضٍ

مِّنْهُمَا وَتَشَاوُرٍ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا ۗ وَإِنْ أَرَدتُّمْ أَن تَسْتَرْضِعُوا أَوْلَادَكُمْ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ

إِذَا سَلَّمْتُم مَّا آتَيْتُم بِالْمَعْرُوفِ ۗ وَاتَّقُوا اللَّـهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّـهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ ﴿

٢٣٣


و مادران [بايد] فرزندان خود را دو سال تمام شير دهند [اين حكم] براى كسى است كه بخواهد

دوران شيرخوارگى را تكميل كند و خوراك و پوشاك آنان [=مادران] به طور شايسته بر عهده پدر است

هيچ كس جز به قدر وسعش مكلف نمى ‏شود هيچ مادرى نبايد به سبب فرزندش زيان ببيند و هيچ پدرى [نيز]

نبايد به خاطر فرزندش [ضرر ببيند] و مانند همين [احكام] بر عهده وارث [نيز] هست پس اگر [پدر و مادر] بخواهند

با رضايت و صوابديد يكديگر كودك را [زودتر] از شير بازگيرند گناهى بر آن دو نيست و اگر

خواستيد براى فرزندان خود دايه بگيريد بر شما گناهى نيست به شرط آنكه چيزى را كه پرداخت

آن را به عهده گرفته‏ ايد به طور شايسته بپردازيد و از خدا پروا كنيد

و بدانيد كه خداوند به آنچه انجام مى‏ دهيد بيناست

ممنونم
با اجازه شما مطالب را با نوشتن لینگ ، انتقال میدهم برای دیدن ومطالعه دیکر دوستان

وَالَّذِينَ يُتَوَفَّوْنَ مِنكُمْ وَيَذَرُونَ أَزْوَاجًا يَتَرَبَّصْنَ بِأَنفُسِهِنَّ أَرْبَعَةَ

أَشْهُرٍ وَعَشْرًا ۖ فَإِذَا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا فَعَلْنَ

فِي أَنفُسِهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ ۗ وَاللَّـهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ

﴿٢٣٤


و كسانى از شما كه مى‏ ميرند و همسرانى بر جاى مى‏ گذارند [همسران] چهار ماه

و ده روز انتظار مى‏ برند پس هرگاه عده خود را به پايان رساندند در آنچه آنان

به نحو پسنديده درباره خود انجام دهند گناهى بر شما نيست و خداوند به آنچه انجام مى‏ دهيد آگاه است

وَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا عَرَّضْتُم بِهِ مِنْ خِطْبَةِ النِّسَاءِ أَوْ أَكْنَنتُمْ فِي

أَنفُسِكُمْ ۚ عَلِمَ اللَّـهُ أَنَّكُمْ سَتَذْكُرُونَهُنَّ وَلَـٰكِن لَّا تُوَاعِدُوهُنَّ سِرًّا إِلَّا

أَن تَقُولُوا قَوْلًا مَّعْرُوفًا ۚ وَلَا تَعْزِمُوا عُقْدَةَ النِّكَاحِ حَتَّىٰ يَبْلُغَ الْكِتَابُ

أَجَلَهُ ۚ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّـهَ يَعْلَمُ مَا فِي أَنفُسِكُمْ فَاحْذَرُوهُ ۚ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّـهَ غَفُورٌ حَلِيمٌ

﴿٢٣٥


و در باره آنچه شما به طور سربسته از آنان [در عده وفات] خواستگارى كرده

يا [آن را] در دل پوشيده داشته‏ ايد بر شما گناهى نيست‏ خدا مى‏ دانست كه

[شما] به زودى به ياد آنان خواهيد افتاد ولى با آنان قول و قرار پنهانى مگذاريد

مگر آنكه سخنى پسنديده بگوييد و به عقد زناشويى تصميم مگيريد تا زمان

مقرر به سرآيد و بدانيد كه خداوند آنچه را در دل داريد مى‏ داند پس از [مخالفت]

او بترسيد و بدانيد كه خداوند آمرزنده و بردبار است

لَّا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ إِن طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ مَا لَمْ تَمَسُّوهُنَّ أَوْ تَفْرِضُوا

لَهُنَّ فَرِيضَةً ۚ وَمَتِّعُوهُنَّ عَلَى الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَعَلَى الْمُقْتِرِ

قَدَرُهُ مَتَاعًا بِالْمَعْرُوفِ ۖ حَقًّا عَلَى الْمُحْسِنِينَ

﴿٢٣٦



اگر زنان را مادامى كه با آنان نزديكى نكرده و بر ايشان مهرى [نيز] معين

نكرده ‏ايد طلاق گوييد بر شما گناهى نيست و آنان را به طور پسنديده

به نوعى بهره ‏مند كنيد توانگر به اندازه [توان] خود و تنگدست

به اندازه [وسع] خود [اين كارى است] شايسته نيكوكاران

وَإِن طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِن قَبْلِ أَن تَمَسُّوهُنَّ وَقَدْ فَرَضْتُمْ لَهُنَّ فَرِيضَةً

فَنِصْفُ مَا فَرَضْتُمْ إِلَّا أَن يَعْفُونَ أَوْ يَعْفُوَ الَّذِي بِيَدِهِ عُقْدَةُ النِّكَاحِ ۚ

وَأَن تَعْفُوا أَقْرَبُ لِلتَّقْوَىٰ ۚ وَلَا تَنسَوُا الْفَضْلَ بَيْنَكُمْ ۚ إِنَّ اللَّـهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ

﴿٢٣٧


و اگر پيش از آنكه با آنان نزديكى كنيد طلاقشان گفتيد در حالى كه براى آنان

مهرى معين كرده‏ ايد پس نصف آنچه را تعيين نموده ‏ايد [به آنان بدهيد]

مگر اينكه آنان خود ببخشند يا كسى كه پيوند نكاح به دست اوست ببخشد

و گذشت كردن شما به تقوا نزديكتر است و در ميان يكديگر بزرگوارى را

فراموش مكنيد زيرا خداوند به آنچه انجام مى‏ دهيد بيناست



حَافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ وَالصَّلَاةِ الْوُسْطَىٰ وَقُومُوا لِلَّـهِ قَانِتِينَ

﴿٢٣٨


بر نمازها و نماز ميانه مواظبت كنيد و خاضعانه براى خدا به پا خيزيد

فَإِنْ خِفْتُمْ فَرِجَالًا أَوْ رُكْبَانًا ۖ فَإِذَا أَمِنتُمْ فَاذْكُرُوا اللَّـهَ كَمَا عَلَّمَكُم مَّا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ ﴿٢٣٩


پس اگر بيم داشتيد پياده يا سواره [نماز كنيد] و چون ايمن شديد

خدا را ياد كنيد كه آنچه نمى‏دانستيد به شما آموخت

وَالَّذِينَ يُتَوَفَّوْنَ مِنكُمْ وَيَذَرُونَ أَزْوَاجًا وَصِيَّةً لِّأَزْوَاجِهِم مَّتَاعًا إِلَى

الْحَوْلِ غَيْرَ إِخْرَاجٍ ۚ فَإِنْ خَرَجْنَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِي مَا

فَعَلْنَ فِي أَنفُسِهِنَّ مِن مَّعْرُوفٍ ۗ وَاللَّـهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ

﴿٢٤٠


و كسانى از شما كه مرگشان فرا مى ‏رسد و همسرانى بر جاى مى‏ گذارند [بايد]

براى همسران خويش وصيت كنند كه آنان را تا يك سال بهره‏مند سازند و [از خانه شوهر]

بيرون نكنند پس اگر بيرون بروند در آنچه آنان به طور پسنديده در باره خود

انجام دهند گناهى بر شما نيست و خداوند توانا و حكيم است


وَلِلْمُطَلَّقَاتِ مَتَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ ۖ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِينَ ﴿٢٤١


و فرض است بر مردان پرهيزگار كه زنان طلاق داده شده را بشايستگى چيزى دهند



كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ اللَّـهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ ﴿٢٤٢


بدين گونه خداوند آيات خود را براى شما بيان مى‏ كند باشد كه بينديشيد

أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ خَرَجُوا مِن دِيَارِهِمْ وَهُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقَالَ

لَهُمُ اللَّـهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْيَاهُمْ ۚ إِنَّ اللَّـهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى

النَّاسِ وَلَـٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَشْكُرُونَ

﴿٢٤٣


آيا از [حال] كسانى كه از بيم مرگ از خانه‏ هاى خود خارج شدند و هزاران تن بودند

خبر نيافتى پس خداوند به آنان گفت تن به مرگ بسپاريد آنگاه آنان را زنده ساخت

آرى خداوند نسبت به مردم صاحب بخشش است ولى بيشتر مردم سپاسگزارى نمى ‏كنند


وَقَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّـهِ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّـهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ ﴿٢٤٤


و در راه خدا كارزار كنيد و بدانيد كه خداوند شنواى داناست


مَّن ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّـهَ قَرْضًا حَسَنًا فَيُضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافًا

كَثِيرَةً ۚ وَاللَّـهُ يَقْبِضُ وَيَبْسُطُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ ﴿٢٤٥


كيست آن كس كه به [بندگان] خدا وام نيكويى دهد تا [خدا] آن را براى او چند

برابر بيفزايد و خداست كه [در معيشت بندگان] تنگى

و گشايش پديد مى ‏آورد و به سوى او بازگردانده مى ‏شويد



أَلَمْ تَرَ إِلَى الْمَلَإِ مِن بَنِي إِسْرَائِيلَ مِن بَعْدِ مُوسَىٰ إِذْ قَالُوا

لِنَبِيٍّ لَّهُمُ ابْعَثْ لَنَا مَلِكًا نُّقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّـهِ ۖ قَالَ هَلْ عَسَيْتُمْ

إِن كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ أَلَّا تُقَاتِلُوا ۖ قَالُوا وَمَا لَنَا أَلَّا نُقَاتِلَ فِي سَبِيلِ اللَّـهِ

وَقَدْ أُخْرِجْنَا مِن دِيَارِنَا وَأَبْنَائِنَا ۖ فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ

الْقِتَالُ تَوَلَّوْا إِلَّا قَلِيلًا مِّنْهُمْ ۗ وَاللَّـهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ

﴿٢٤٦


آيا از [حال] سران بنى اسرائيل پس از موسى خبر نيافتى آنگاه كه به پيامبرى

از خود گفتند پادشاهى براى ما بگمار تا در راه خدا پيكار كنيم [آن پيامبر] گفت

اگر جنگيدن بر شما مقرر گردد چه بسا پيكار نكنيد گفتند چرا در راه خدا نجنگيم

با آنكه ما از ديارمان و از [نزد] فرزندانمان بيرون رانده شده ‏ايم پس هنگامى كه

جنگ بر آنان مقرر شد جز شمارى اندك از آنان [همگى] پشت كردند و خداوند

به [حال] ستمكاران داناست

وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللَّـهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طَالُوتَ مَلِكًا ۚ قَالُوا أَنَّىٰ

يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَلَمْ يُؤْتَ سَعَةً

مِّنَ الْمَالِ ۚ قَالَ إِنَّ اللَّـهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي

الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ ۖ وَاللَّـهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَن يَشَاءُ ۚ وَاللَّـهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ

﴿٢٤٧


و پيامبرشان به آنان گفت در حقيقت‏ خداوند طالوت را بر شما به پادشاهى

گماشته است گفتند چگونه او را بر ما پادشاهى باشد با آنكه ما به پادشاهى

از وى سزاوارتريم و به او از حيث مال گشايشى داده نشده است

پيامبرشان گفت در حقيقت ‏خدا او را بر شما برترى داده و او را در

دانش و [نيروى] بدنى بر شما برترى بخشيده است و خداوند پادشاهى

خود را به هر كس كه بخواهد مى‏ دهد و خدا گشايشگر داناست

وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ آيَةَ مُلْكِهِ أَن يَأْتِيَكُمُ التَّابُوتُ فِيهِ سَكِينَةٌ

مِّن رَّبِّكُمْ وَبَقِيَّةٌ مِّمَّا تَرَكَ آلُ مُوسَىٰ وَآلُ هَارُونَ تَحْمِلُهُ

الْمَلَائِكَةُ ۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَةً لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ

﴿٢٤٨


و پيامبرشان بديشان گفت در حقيقت نشانه پادشاهى او اين است كه آن صندوق [عهد]

كه در آن آرامش خاطرى از جانب پروردگارتان و بازمانده‏ اى از آنچه خاندان موسى

و خاندان هارون [در آن] بر جاى نهاده ‏اند در حالى كه فرشتگان آن را حمل مى ‏كنند

به سوى شما خواهد آمد مسلما اگر مؤمن باشيد براى شما در اين [رويداد] نشانه ‏اى است




فَلَمَّا فَصَلَ طَالُوتُ بِالْجُنُودِ قَالَ إِنَّ اللَّـهَ مُبْتَلِيكُم بِنَهَرٍ فَمَن شَرِبَ مِنْهُ

فَلَيْسَ مِنِّي وَمَن لَّمْ يَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّي إِلَّا مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بِيَدِهِ ۚ فَشَرِبُوا

مِنْهُ إِلَّا قَلِيلًا مِّنْهُمْ ۚ فَلَمَّا جَاوَزَهُ هُوَ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ قَالُوا لَا طَاقَةَ لَنَا الْيَوْمَ

بِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ ۚ قَالَ الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُم مُّلَاقُو اللَّـهِ كَم مِّن فِئَةٍ

قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللَّـهِ ۗ وَاللَّـهُ مَعَ الصَّابِرِينَ

﴿٢٤٩


و چون طالوت با لشكريان [خود] بيرون شد گفت‏ خداوند شما را به وسيله

رودخانه‏ اى خواهد آزمود پس هر كس از آن بنوشد از [پيروان] من نيست و هر كس از آن

نخورد قطعا او از [پيروان] من است مگر كسى كه با دستش كفى برگيرد پس [همگى] جز

اندكى از آنها از آن نوشيدند و هنگامى كه [طالوت ] با كسانى كه همراه وى ايمان آورده بودند

از آن [نهر] گذشتند گفتند امروز ما را ياراى [مقابله با] جالوت و سپاهيانش نيست كسانى

كه به ديدار خداوند يقين داشتند گفتند بسا گروهى اندك كه بر گروهى

بسيار به اذن خدا پيروز شدند و خداوند با شكيبايان است

وَلَمَّا بَرَزُوا لِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ قَالُوا رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَيْنَا صَبْرًا

وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ

﴿٢٥٠


و هنگامى كه با جالوت و سپاهيانش روبرو شدند گفتند پروردگارا

بر [دل هاى] ما شكيبايى فرو ريز و گام هاى ما را استوار دار و ما را بر گروه كافران پيروز فرماى

فَهَزَمُوهُم بِإِذْنِ اللَّـهِ وَقَتَلَ دَاوُودُ جَالُوتَ وَآتَاهُ اللَّـهُ الْمُلْكَ

وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا يَشَاءُ ۗ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّـهِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ

لَّفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَلَـٰكِنَّ اللَّـهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمِينَ

﴿٢٥١


پس آنان را به اذن خدا شكست دادند و داوود جالوت را كشت و خداوند به او

پادشاهى و حكمت ارزانى داشت و از آنچه مى ‏خواست به او آموخت و اگر خداوند

برخى از مردم را به وسيله برخى ديگر دفع نمى ‏كرد قطعا زمين تباه مى ‏گرديد

ولى خداوند نسبت به جهانيان تفضل دارد

تِلْكَ آيَاتُ اللَّـهِ نَتْلُوهَا عَلَيْكَ بِالْحَقِّ ۚ وَإِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ ﴿٢٥٢

اين[ها] آيات خداست كه ما آن را بحق بر تو مى‏ خوانيم و به راستى تو از جمله پيامبرانى

تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ ۘ مِّنْهُم مَّن كَلَّمَ اللَّـهُ ۖ وَرَفَعَ بَعْضَهُمْ

دَرَجَاتٍ ۚ وَآتَيْنَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّنَاتِ وَأَيَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ ۗ وَلَوْ شَاءَ اللَّـهُ

مَا اقْتَتَلَ الَّذِينَ مِن بَعْدِهِم مِّن بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَلَـٰكِنِ اخْتَلَفُوا

فَمِنْهُم مَّنْ آمَنَ وَمِنْهُم مَّن كَفَرَ ۚ وَلَوْ شَاءَ اللَّـهُ مَا اقْتَتَلُوا وَلَـٰكِنَّ اللَّـهَ يَفْعَلُ مَا يُرِيدُ ﴿٢٥٣


برخى از آن پيامبران را بر برخى ديگر برترى بخشيديم. از آنان كسى بود كه خدا با او سخن گفت

و درجات بعضى از آنان را بالا برد؛ و به عيسى پسر مريم دلايل آشكار داديم، و او را به وسيله

روح القدس تأييد كرديم؛ و اگر خدا مى‌خواست، كسانى كه پس از آنان بودند، بعد از آن [همه‌]

دلايل روشن كه برايشان آمد، به كشتار يكديگر نمى‌پرداختند، ولى با هم اختلاف كردند؛

پس، بعضى از آنان كسانى بودند كه ايمان آوردند، و بعضى از آنان كسانى بودند كه كفر ورزيدند

؛ و اگر خدا مى‌خواست با يكديگر جنگ نمى‌كردند، ولى خداوند آنچه را مى‌خواهد انجام مى‌دهد.


يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَنفِقُوا مِمَّا رَزَقْنَاكُم مِّن قَبْلِ أَن يَأْتِيَ يَوْمٌ

لَّا بَيْعٌ فِيهِ وَلَا خُلَّةٌ وَلَا شَفَاعَةٌ ۗ وَالْكَافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُونَ ﴿٢٥٤


اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، از آنچه به شما روزى داده‌ايم انفاق كنيد، پيش از آنكه روزى

فرا رسد كه در آن نه داد و ستدى است و نه دوستى و نه شفاعتى. و كافران خود ستمكارانند

اللَّـهُ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ ۚ لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ ۚ لَّهُ مَا

فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ ۗ مَن ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِندَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ ۚ

يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ ۖ وَلَا يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ

إِلَّا بِمَا شَاءَ ۚ وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ ۖ وَلَا يَئُودُهُ حِفْظُهُمَا ۚ وَهُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ ﴿٢٥٥


خداست كه معبودى جز او نيست؛ زنده و برپادارنده است؛ نه خوابى سبك او را فرو مى‌گيرد

و نه خوابى گران؛ آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است، از آنِ اوست. كيست آن كس كه

جز به اذن او در پيشگاهش شفاعت كند؟ آنچه در پيش روى آنان و آنچه در پشت سرشان است

مى‌داند. و به چيزى از علم او، جز به آنچه بخواهد، احاطه نمى‌يابند. كرسى او آسمانها

و زمين را در بر گرفته، و نگهدارى آنها بر او دشوار نيست، و اوست والاى بزرگ

لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ ۖ قَد تَّبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ ۚ فَمَن يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ

وَيُؤْمِن بِاللَّـهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىٰ لَا انفِصَامَ لَهَا ۗ وَاللَّـهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ ﴿٢٥٦


در دين هيچ اجبارى نيست. و راه از بيراهه بخوبى آشكار شده است. پس هر كس به طاغوت كفر ورزد

، و به خدا ايمان آورد، به يقين، به دستاويزى استوار، كه آن را گسستن نيست،

چنگ زده است. و خداوند شنواى داناست

در قرآن کریم آمده: «أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْکمْ سُوءً بِجِهالَْةٍ ثُمّ تابَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَصْلَحَ فَاًّنَّهُ غَفُورٌ رَحِیم؛( انعام (6) آیه 54.)
هر کس از شما از روی جهالت عمل زشتی مرتکب شود و سپس توبه نماید و عمل صالح انجام دهد، در آن صورت خداوند آمرزنده و مهربان است».

اللَّـهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ ۖ وَالَّذِينَ

كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى

الظُّلُمَاتِ ۗ أُولَـٰئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ ۖ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ

﴿٢٥٧



خداوند سرور كسانى است كه ايمان آورده‌اند آنان را از تاريكي ها به سوى روشنايى

به در مى‌برد و[لى‌] كسانى كه كفر ورزيده‌اند، سرورانشان [همان عصيانگران=] طاغوتند،

كه آنان را از روشنايى به سوى تاريكيها به در مى‌برند. آنان اهل آتشند كه خود، در آن جاودانند.


أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِي حَاجَّ إِبْرَاهِيمَ فِي رَبِّهِ أَنْ آتَاهُ اللَّـهُ الْمُلْكَ إِذْ قَالَ

إِبْرَاهِيمُ رَبِّيَ الَّذِي يُحْيِي وَيُمِيتُ قَالَ أَنَا أُحْيِي وَأُمِيتُ ۖ قَالَ إِبْرَاهِيمُ

فَإِنَّ اللَّـهَ يَأْتِي بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ

فَبُهِتَ الَّذِي كَفَرَ ۗ وَاللَّـهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ ﴿٢٥٨



آيا از [حال‌] آن كس كه چون خدا به او پادشاهى داده بود [و بدان مى‌نازيد، و] در باره پروردگار

خود با ابراهيم محاجّه [مى‌]كرد، خبر نيافتى؟ آنكاه كه ابراهيم گفت: «پروردگار من همان كسى

است كه زنده مى‌كند و مى‌ميراند.» گفت: «من [هم‌] زنده مى‌كنم و [هم‌] مى‌ميرانم.»

ابراهيم گفت: «خدا[ى من‌] خورشيد را از خاور برمى‌آورد، تو آن را از باختر برآور.»

پس آن كس كه كفر ورزيده بود مبهوت ماند. و خداوند قوم ستمكار را هدايت نمى‌كند.

أَوْ كَالَّذِي مَرَّ عَلَىٰ قَرْيَةٍ وَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَىٰ عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّىٰ يُحْيِي هَـٰذِهِ

اللَّـهُ بَعْدَ مَوْتِهَا ۖ فَأَمَاتَهُ اللَّـهُ مِائَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ ۖ قَالَ كَمْ لَبِثْتَ ۖ قَالَ لَبِثْتُ

يَوْمًا أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ ۖ قَالَ بَل لَّبِثْتَ مِائَةَ عَامٍ فَانظُرْ إِلَىٰ طَعَامِكَ وَشَرَابِكَ لَمْ

يَتَسَنَّهْ ۖ وَانظُرْ إِلَىٰ حِمَارِكَ وَلِنَجْعَلَكَ آيَةً لِّلنَّاسِ ۖ وَانظُرْ إِلَى الْعِظَامِ كَيْفَ

نُنشِزُهَا ثُمَّ نَكْسُوهَا لَحْمًا ۚ فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ قَالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّـهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴿٢٥٩


يا چون آن كس كه به شهرى كه بام هايش يكسر فرو ريخته بود، عبور كرد؛ [و با خود مى‌]گفت:

«چگونه خداوند، [اهل‌] اين [ويران كده‌] را پس از مرگشان زنده مى‌كند؟». پس خداوند،

او را [به مدت‌] صد سال ميمیراند. آنگاه او را برانگيخت، [و به او] گفت: «چقدر درنگ كردى؟»

گفت: «يك روز يا پاره‌اى از روز را درنگ كردم.» گفت: «[نه‌] بلكه صد سال درنگ كردى، به

خوراك و نوشيدنى خود بنگر [كه طعم و رنگ آن‌] تغيير نكرده است، و به درازگوش خود

نگاه كن [كه چگونه متلاشى شده است. اين ماجرا براى آن است كه هم به تو پاسخ گوييم‌]

و هم تو را [در مورد معاد] نشانه‌اى براى مردم قرار دهيم. و به [اين ]استخوان ها بنگر،

چگونه آنها را برداشته به هم پيوند مى‌دهيم؛ سپس گوشت بر آن مى‌پوشانيم.»

پس هنگامى كه [چگونگى زنده ساختن مرده‌] براى او آشكار شد، گفت:

«[اكنون‌] مى‌دانم كه خداوند بر هر چيزى تواناست.»


وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِي الْمَوْتَىٰ ۖ قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِن ۖ قَالَ

بَلَىٰ وَلَـٰكِن لِّيَطْمَئِنَّ قَلْبِي ۖ قَالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِّنَ الطَّيْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَيْكَ ثُمَّ اجْعَلْ

عَلَىٰ كُلِّ جَبَلٍ مِّنْهُنَّ جُزْءًا ثُمَّ ادْعُهُنَّ يَأْتِينَكَ سَعْيًا ۚ وَاعْلَمْ أَنَّ اللَّـهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ

﴿٢٦٠



و [ياد كن‌] آنگاه كه ابراهيم گفت: «پروردگارا، به من نشان ده؛ چگونه مردگان را زنده مى‌كنى؟»

فرمود: «مگر ايمان نياورده‌اى؟» گفت: «چرا، ولى تا دلم آرامش يابد.» فرمود: «پس، چهار پرنده برگير،

و آنها را پيش خود، ريز ريز گردان؛ سپس بر هر كوهى پاره‌اى از آنها را قرار ده؛

آنگاه آنها را فرا خوان، شتابان به سوى تو مى‌آيند، و بدان كه خداوند توانا و حكيم است.»

مَّثَلُ الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّـهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنبَتَتْ

سَبْعَ سَنَابِلَ فِي كُلِّ سُنبُلَةٍ مِّائَةُ حَبَّةٍ ۗ وَاللَّـهُ يُضَاعِفُ لِمَن يَشَاءُ ۗ وَاللَّـهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ

﴿٢٦١


مَثَل [صدقات‌] كسانى كه اموال خود را در راه خدا انفاق مى‌كنند همانند دانه‌اى است كه

هفت خوشه بروياند كه در هر خوشه‌اى صد دانه باشد؛ و خداوند براى هر كس كه

بخواهد [آن را] چند برابر مى‌كند، و خداوند گشايشگر داناست.

الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّـهِ ثُمَّ لَا يُتْبِعُونَ مَا أَنفَقُوا مَنًّا

وَلَا أَذًى ۙ لَّهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ

﴿٢٦٢


كسانى كه اموال خود را در راه خدا انفاق مى‌كنند، سپس در پى آنچه انفاق كرده‌اند،

منّت و آزارى روا نمى‌دارند، پاداش آنان برايشان نزد پروردگارشان [محفوظ] است،

و بيمى بر آنان نيست و اندوهگين نمى‌شوند


قَوْلٌ مَّعْرُوفٌ وَمَغْفِرَةٌ خَيْرٌ مِّن صَدَقَةٍ يَتْبَعُهَا أَذًى ۗ وَاللَّـهُ غَنِيٌّ حَلِيمٌ ﴿٢٦٣


گفتارى پسنديده [در برابر نيازمندان‌] و گذشت [از اصرار و تندىِ آنان‌] بهتر از صدقه‌اى است

كه آزارى به دنبال آن باشد، و خداوند بى‌نياز بردبار است

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُبْطِلُوا صَدَقَاتِكُم بِالْمَنِّ وَالْأَذَىٰ كَالَّذِي يُنفِقُ

مَالَهُ رِئَاءَ النَّاسِ وَلَا يُؤْمِنُ بِاللَّـهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ۖ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ صَفْوَانٍ عَلَيْهِ

تُرَابٌ فَأَصَابَهُ وَابِلٌ فَتَرَكَهُ صَلْدًا ۖ لَّا يَقْدِرُونَ عَلَىٰ شَيْءٍ

مِّمَّا كَسَبُوا ۗ وَاللَّـهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ

﴿٢٦٤


اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، صدقه‌هاى خود را با منّت و آزار، باطل مكنيد، مانند كسى

كه مالش را براى خودنمايى به مردم، انفاق مى‌كند و به خدا و روز بازپسين ايمان ندارد.

پس مَثَل او همچون مَثَل سنگ خارايى است كه بر روى آن، خاكى [نشسته‌] است،

و رگبارى به آن رسيده و آن [سنگ‌] را سخت و صاف بر جاى نهاده است.

آنان [=رياكاران‌] نيز از آنچه به دست آورده‌اند، بهره‌اى نمى‌برند؛

و خداوند، گروه كافران را هدايت نمى‌كند


وَمَثَلُ الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّـهِ وَتَثْبِيتًا مِّنْ

أَنفُسِهِمْ كَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ أَصَابَهَا وَابِلٌ فَآتَتْ أُكُلَهَا ضِعْفَيْنِ

فَإِن لَّمْ يُصِبْهَا وَابِلٌ فَطَلٌّ ۗ وَاللَّـهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ

﴿٢٦٥


و مَثَل [صدقات‌] كسانى كه اموال خويش را براى طلب خشنودى خدا و استوارى روحشان

انفاق مى‌كنند، همچون مَثَل باغى است كه بر فراز پشته‌اى قرار دارد [كه اگر]

رگبارى بر آن برسد، دو چندان محصول برآورد، و اگر رگبارى هم بر آن نرسد، بارانِ

ريزى [براى آن بس است‌]، و خداوند به آنچه انجام مى‌دهيد بيناست


أَيَوَدُّ أَحَدُكُمْ أَن تَكُونَ لَهُ جَنَّةٌ مِّن نَّخِيلٍ وَأَعْنَابٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ

لَهُ فِيهَا مِن كُلِّ الثَّمَرَاتِ وَأَصَابَهُ الْكِبَرُ وَلَهُ ذُرِّيَّةٌ ضُعَفَاءُ فَأَصَابَهَا

إِعْصَارٌ فِيهِ نَارٌ فَاحْتَرَقَتْ ۗ كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ اللَّـهُ لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ

﴿٢٦٦



يا كسى از شما دوست دارد كه باغى از درختان خرما و انگور داشته باشد كه از زير آنها نهرها

روان است، و براى او در آن [باغ‌] از هر گونه ميوه‌اى [فراهم‌] باشد، و در حالى كه او را پيرى

رسيده و فرزندانى خردسال دارد، [ناگهان‌] گردبادى آتشين بر آن [باغ‌] زند و [باغ يكسر] بسوزد؟

اين گونه، خداوند آيات [خود] را براى شما روشن مى‌گرداند، باشد كه شما بينديشيد

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَنفِقُوا مِن طَيِّبَاتِ مَا كَسَبْتُمْ وَمِمَّا أَخْرَجْنَا

لَكُم مِّنَ الْأَرْضِ ۖ وَلَا تَيَمَّمُوا الْخَبِيثَ مِنْهُ تُنفِقُونَ وَلَسْتُم بِآخِذِيهِ

إِلَّا أَن تُغْمِضُوا فِيهِ ۚ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّـهَ غَنِيٌّ حَمِيدٌ

﴿٢٦٧


اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، از چيزهاى پاكيزه‌اى كه به دست آورده‌ايد، و از آنچه براى

شما از زمين برآورده‌ايم، انفاق كنيد، و در پى ناپاك آن نرويد كه [از آن‌] انفاق نماييد، در حالى

كه آن را [اگر به خودتان مى‌دادند] جز با چشم‌پوشى [و بى‌ميلى‌] نسبت به آن، نمى‌گرفتيد،

و بدانيد كه خداوند، بى‌نيازِ ستوده [صفات‌] است


الشَّيْطَانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَيَأْمُرُكُم بِالْفَحْشَاءِ ۖ وَاللَّـهُ يَعِدُكُم

مَّغْفِرَةً مِّنْهُ وَفَضْلًا ۗ وَاللَّـهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ

﴿٢٦٨


شيطان شما را از تهي دستى بيم مى‌دهد و شما را به زشتى وامى‌دارد؛ و[لى‌] خداوند از

جانب خود به شما وعده آمرزش و بخشش مى‌دهد، و خداوند گشايشگر داناست

يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَن يَشَاءُ ۚ وَمَن يُؤْتَ الْحِكْمَةَ

فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا ۗ وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ

﴿٢٦٩


[خدا] به هر كس كه بخواهد حكمت مى‌بخشد، و به هر كس حكمت داده شود، به يقين،

خيرى فراوان داده شده است؛ و جز خردمندان، كسى پند نمى‌گيرد


.


فریاد سکوت;727708 نوشت:
كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِن تَرَكَ

خَيْرًا الْوَصِيَّةُ لِلْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ بِالْمَعْرُوفِ ۖ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِينَ ﴿١٨٠﴾

بر شما نوشته شد كه چون يكى از شما را مرگ فرا رسد، اگر خيرى [:مالى شايسته و افزون بر نياز وارثان] بر جاى گذارد، براى پدر و مادر و نزديكتران (خود) به گونه اى پسنديده وصيّت كند؛ (حال آنكه) حقى است بر (عهده ى) پرهيزگاران

آيه 180 ـ «كتب» و "حقا على المتقين" وجوب وصيت را به هنگام فرا رسيدن مرگ مى رساند، چون شخص پيش از اين در هنگامه حيات مسؤل انفاق واجب النفقه ها مثل پدر و مادر و ... بوده، و با فرا رسيدن مرگ ديگر كارى از او ساخته نيست؛ اما با وصيت مى تواند به جبران كمبودهايش بپردازد و به ويژه اگر پدر و مادر و موارد ديگر انفاق از ارث به وسيله كفر يا ارتداد ... محرون شده باشند، و يا بعضى موارد از ارث بران، نصيب ارثشان كفايت كمبودها و احتياجاتشان را نكند.
"ان ترك خيرا" زمينه وجوب وصيت براى والدين و نزديكتران است، يعنى ثروتى كه اضافه بر ميراث بودن گنجايش وصيت را دارد. «خيرا» مطلق مال نيست، بلكه تنها مالى است كه وصيت آن در دو بعد موجب خيرى باشد، بعد اول صدمه اى به وارثان وارد نسازد، و بعد دوم شايسته پدر و مادر و نزديكتران باشد، كه «بالمعروف» شايسته و پسنديده بودن مورد وصيت را بيان مى دارد.
بدين سان كه در وصيت نه افراط و تفريطى باشد، و نه به كسى از ورثه ظلم رسد، و نه كسى به فراموشى سپرده شود؛ و مقدار وصيت بر اساس سنت «ثلث» تركه مورد نظر قرار گرفته است، چه اين كه عده اى احيانا از ارث به وسايلى مانند كفر و ... محروم مى شوند، و از طرفى هم ارث به عنوان قاعده كلى بر مبناى قرابت است، اما نيازمندى هميشه و در همه موارد با ميزان سهم سازگار نيست، لذا حكم اين زمينه را براى وصيت كننده به وجود آورده كه با نگرش دقيق و نافذ براى پر كردن كمبودهاى موجود از وصيت شايسه و بايسته بهره برد.
«عليكم» شامل كل مسلمانان اعم از زن و مرد و "حقا على المتقين" هم حكم كلى براى همه مكلفان است، كه تقوى در آنان فعليت دارد، و يا داراى چنين شأنى است كه اگر بالفعل متقى است تنها حكم وصيت بر اوست و اگر متّقى نيست دو حكم را بيان مى نمايد: ابتدا سفارش به تقوا مى كند، سپس وصيت با شرايط و بر مبناى تقوى را دستور مى دهد.

فریاد سکوت;728221 نوشت:
أَيَّامًا مَّعْدُودَاتٍ ۚ فَمَن كَانَ مِنكُم مَّرِيضًا أَوْ

عَلَىٰ سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِّنْ أَيَّامٍ أُخَرَ ۚ وَعَلَى الَّذِينَ

يُطِيقُونَهُ فِدْيَةٌ طَعَامُ مِسْكِينٍ ۖ فَمَن تَطَوَّعَ

خَيْرًا فَهُوَ خَيْرٌ لَّهُ ۚ وَأَن تَصُومُوا خَيْرٌ لَّكُمْ ۖ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ ﴿١٨٤﴾

(اين روزه ى واجب تنها در) روزهاى معدودى (است). پس هر كس از شما بيمار يا در سفر (عذرآور) بوده است (به همان شماره) تعدادى از روزهاى ديگر را (روزه بدارد) و بر كسانى كه (روزه) طاقت فرساست، كفاره اى است: خوراك دادن (به) بينوايى. و هر كس به طاقت فرسايى روزه را تحمل كند، همان براى او بهتر است. و اگر بدانيد،
(اين) روزه گرفتن براى شما (بى طاقتان) بهتر است.

آيه 184 ـ "فمن كان منكم مريضا او على سفر" روزه را بر مريضان و مسافران حرام كرده است، كه بايد آن را در روزهايى كه مريض يا مسافر نيستند انجام دهند. البته نه هر مريض و نه هر مسافرى، بلكه مرض و سفرى كه براى گرفتن روزه عسر و ضرر و خطر داشته باشد، به دليل آيه بعدى "يريد اللّه بكم اليسر و لا يريد بكم العسر". طبق اين دو آيه حالت روزه سه گونه است: 1ـ يسر، 2ـ اطاقه يعنى حرج و 3ـ عسر.
يسر به معناى آسانى و راحتى است،
و عسر ايجاد خطر و ضرر و آسيب ديدن است،
و اطاقه يا حرج ميانگين اين دو به معناى مصرف كردن كل نيروها براى روزه دارى است، بدان گونه كه جاى نفس كشيدن نماند، و گوئى او طوق بر گردن نهاده است،

در حالت يسر روزه واجب است، چه در سفر و چه در حضر،
و در حالت عسر حرام، و در اين صورت گرفتن قضاى آن واجب است، چه در سفر و چه در حضر، بنابراين اگر هزاران كيلومتر در حال روزه سفر كند، و يسر و راحتى داشته باشد روزه واجب است و اينجا «على سفر» بعد از «مريضاً» چنانكه اشاره شد مقصود سفرى آور است كه «مريضاً» مرض فعلى و «علس سفر» مرض شأنى در بعضى سفرها است همچون گذشته هاى دور مانند زمان بعثت.
در قسم سوم مستحب است، به دليل "فمن تطوع خيرا فهو خير له": كسى كه كار خيرى را با زحمت انجام دهد براى او بهتر است، روزه پر زحمت همان روزه با حرج است، كه كل نيروهاى روزه دار مصرف گردد، "و أن تصوموا خير لكم" كه مخاطب همان "من تطوّع خيرا" مى باشد و اين قاعده در ساير احكام نيز جارى است، و اصولاً روزه دارى براى اصلاح روح و تن مى باشد، كه اگر عسر و حرج نباشد، واجب است.

منبع ذیل همین آیه: http://www.olumquran.com/fa/publication/farsi-books/item/tj-forghan1

یکی از مفسرین قرآن و فقهای معاصر یعنی آیت الله دکتر صادقی تهرانی در رساله ای به نام((نگرشی جدید بر نماز وروزه مسافران)) بحث نماز و روزه مسافر را از دیدگاه قرآن-سنت و نظرات علمای شیعه وسنی بررسی کرده اند و نتیجه گرفتند که نماز مسافر شکسته نیست و روزه هم برداشته نمیشود حالا بخشی از نظر ایشان را از کتاب فقه گویا نقل میکنم:
مسأله ى 25: روزه ـ و به اصطلاح قرآن «صيام» نگهبانيست دوجانبه، كه شما خود را از خوردن، آشاميدن و عمل جنسى نگهدارى كنى و روزه نيز شما را از شهوات حرام نگه دارد.
روزه ى رمضان تنها در حالت عُسر و ضرر حرام است، و به هنگام حرج كه طاقت فرسا باشد واجب نيست كه: «وَعَلَى الَّذينَ يُطيقُونَهُ فِدْيَةٌ طَعامُ مِسْكينٍ» و در عين حال: «وَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْرا فَهُوَ خَيرٌ لَهُ وَأنْ تَصُومُوا خَيْرٌ لَكُمْ إنْ كُنْتُمْ تَعْلَمونّ» و اگر «مَنْ كانَ مِنْكُمْ مَريضَا أوْ عَلى سَفَرٍ» مستثنى شده اند، تنها بر ميزان «عسر» است و نه صرفِ بيمارى و سفر كه «يُريدُاللّه ُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلايُريدُ بِكُمُ الْعُسْرَ» و
آيا پيرى ناتوان كه روزه براى او حرجى است و نه زيان آور، بهتر است كه در وطنش روزه دار باشد، ولى جوانى نيرومند به مجرّد اين كه چند كيلومتر از قرارگاهش دور شود، و هرگز حرج و عسر و زيانى براى او وجود نداشته باشد، روزه بر او حرام است! در حالى كه فقط مرض و سفرى كه روزه اش عسر و زيان آور باشد حرام است، چنان كه «وَاِنْ كُنْتُمْ مَرْضى أوْ عَلى سَفَرٍ... فَلَمْ تَجدُوا ماءَ فَتَيَمَّوُا صَعيدا طَيِّبا» تنها بر مبناى «لَمْ تَجِدُوا ماءً» بايد تيممم كرد، و همچنين نيافتنِ آب در مرضى زيانبار، استعمالِ آب در حال مرض است، و در سفر نيافتن آب. منبع:
http://www.olumquran.com/fa/publicat...em/feghh-gooya و http://forghan.org/images/book/pdf/N..._Mosaferan.pdf و
http://forghan.org/talifat#15 با تشکر

فریاد سکوت;728552 نوشت:
أُحِلَّ لَكُمْ لَيْلَةَ الصِّيَامِ الرَّفَثُ إِلَىٰ نِسَائِكُمْ ۚ هُنَّ لِبَاسٌ لَّكُمْ وَأَنتُمْ

لِبَاسٌ لَّهُنَّ ۗ عَلِمَ اللَّـهُ أَنَّكُمْ كُنتُمْ تَخْتَانُونَ أَنفُسَكُمْ فَتَابَ عَلَيْكُمْ

وَعَفَا عَنكُمْ ۖ فَالْآنَ بَاشِرُوهُنَّ وَابْتَغُوا مَا كَتَبَ اللَّـهُ لَكُمْ ۚ وَكُلُوا

وَاشْرَبُوا حَتَّىٰ يَتَبَيَّنَ لَكُمُ الْخَيْطُ الْأَبْيَضُ مِنَ الْخَيْطِ الْأَسْوَدِ

مِنَ الْفَجْرِ ۖ ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّيَامَ إِلَى اللَّيْلِ ۚ وَلَا تُبَاشِرُوهُنَّ وَأَنتُمْ

عَاكِفُونَ فِي الْمَسَاجِدِ ۗ تِلْكَ حُدُودُ اللَّـهِ فَلَا تَقْرَبُوهَا ۗ كَذَٰلِكَ

يُبَيِّنُ اللَّـهُ آيَاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ ﴿١٨٧﴾

(در) شب روزه، نزديكى با زنان تان حلال گرديده است. آنان براى شما پوششى هستند و شما (هم) براى آنان پوششى هستيد. خدا (مى)دانست كه شما به خودتان خيانت مى كرده ايد، پس بر شما برگشت و از شما درگذشت؛ پس اكنون (در شب هاى ماه رمضان مى توانيد) با آنان همخوابگى كنيد، و آنچه را خدا براى شما (از فرزندان) مقرر داشته طلب كنيد، و بخوريد و بياشاميد تا خط سفيد (فجر) از خط سياه (شب) برايتان نمايان گردد؛ سپس روزه را تا (فرا رسيدن) شب (و نه غروب)به اتمام رسانيد. و در حالى كه در مساجد هستيد با آنان [:زنان] در نياميزيد. اينها حدود خداست. پس بدان ها (در تجاوز از آن ها) نزديك نشويد. اين گونه خدا آيات خود را براى مردمان بيان مى كند. شايد پروا كنند.

آيه 187 ـ «احلّ» منتى است بر ما از تحريمى كه قبل از آن به بيان رسول صلى الله عليه و آلهبه ميان آمده بود، كه در آغاز روزه، خوردن و آشاميدن و آميزش تا هنگام نماز عشاء جايز، و بعد از آن تا مغرب روز ديگر ممنوع بود، و با اين آيه به دو دليل نسخ گرديد: يكى اين كه عده اى نتوانستند به آن عمل كنند "علم اللّه انكم تختانون أنفسكم ..." و ديگر اين كه قاعده كلى در ارتباط بين زوجين تا پايان زمان تكليف چنين اقتضايى را ندارد "هن لباس لكم و انتم لباس لهنّ" اين لباس و پوشش بيان كل مباشرتها و معاشرتهاى عقيدتى، اقتصادى، جنسى و .. است، كه رعايت توازن در پوشش دادن به يكديگر در حد توانشان بر هر دو واجب است، و طبعا نسبت به توان هر يك گوناگون است. اينجا هرگز برابرى زنان با مردان در كل ابعاد مطرح نيست، بلكه صرفا بيان ارتباط مساوى و پوشش دو جانبه برابر است، و طبق قاعده عام مرد و زن تا ممكن و عادلانه است در تمام ابعاد برابرى كلى دارند. در مرحله بعدى مردان حقوقى دارند كه زنان ندارند، و زنان هم حقوقى دارند كه مردان ندارد؛ مثلاً بر مردان نفقه، مهر و پاسدارى از زنان واجب است كه بر زنان نيست و بر زنان نيز حجاب و عده حمل و.. است، كه بر مردان نيست، و در ساير حقوق برابرى مطلق دارند.
در "ليلة الصيام" (تاء) براى إفراد نيست، بلكه جنس است، و كل شبهاى روزه دارى در رمضان و غير آن را در بر دارد، كه زمان آن آغاز مغرب "اتموا الصيام الى الليل" تا طلوع فجر "حتى يتبين ..." مى باشد، در طول شب آميزش همانند خوردن و آشاميدن تا لحظه اى قبل از طلوع فجر حلال است، كه «حتى» انتهاى غايت را بيان مى كند، و روى اين اصل كه آميزش جنسى تا آخر شب با زنان جايز است پس هنگام غسل چه وقت خواهد بود؟!
در نص آيه يكى "ليلة الصيام" و ديگرى "فآلان باشروهن ... و كلوا و اشربوا حتى يتبيّن ..." تجويز صريح بر همسانى حليّت آميزش، خوردن و آشاميدن تا خود طلوع فجر صادق دارند، بنابراين طهارت از جنابت شرط صحت روزه در آغاز آن نيست، زيرا وقتى براى آن قبل از اذان باقى نمى ماند! لذا بعد از فجر صادق براى نماز صبح مى توان غسل جنابت را انجام داد، و روزه هم صحيح است.
رواياتى هم كه در اين باب موجود است اولاً متضارب و متناقض است، و از سويى هم قسمتى از آن تصريح بر جواز تأخير غسل تا طلوع فجر دارند.

رضا ثقلین;734530 نوشت:
ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّيَامَ إِلَى اللَّيْلِ ۚ وَلَا تُبَاشِرُوهُنَّ وَأَنتُمْ

عَاكِفُونَ فِي الْمَسَاجِدِ ۗ تِلْكَ حُدُودُ اللَّـهِ فَلَا تَقْرَبُوهَا ۗ كَذَٰلِكَ

يُبَيِّنُ اللَّـهُ آيَاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ ﴿١٨٧﴾

سپس روزه را تا (فرا رسيدن) شب (و نه غروب)به اتمام رسانيد. و در حالى كه در مساجد هستيد با آنان [:زنان] در نياميزيد. اينها حدود خداست. پس بدان ها (در تجاوز از آن ها) نزديك نشويد. اين گونه خدا آيات خود را براى مردمان بيان مى كند. شايد پروا كنند.

"اتموا الصيام الى اليل" دليل است بر اين كه پايان روزه دارى آغاز شب و مغرب است، و نه غروب، بر خلاف نماز عصر كه پايانش غروب آفتاب است نه شب، كه پس از زوال حمره مشرقيه آغاز مى شود، و غروب هنگام زوال خود آفتاب و آغاز حمره مشرقيه مى باشد.
تشخيص فجر نيز طبق نصّ آيه و قانون طبيعى خط سفيدى است كه به صورت عمود افقى از ناحيه شرق شروع مى شود، كه ابتدا دو خط است، خط روشن آفتاب و خط سياه شب، تا اين كه سفيدى صبح در كل آسمان انتشار مى يابد. به اين انتشار كلى فجر صادق و به ظهور خط ابتدايى فجر كاذب گويند. در فجر صادق نماز حلال، و طعام حرام مى گردد.

فریاد سکوت;729068 نوشت:
وَأَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلَّـهِ ۚ فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ ۖ

وَلَا تَحْلِقُوا رُءُوسَكُمْ حَتَّىٰ يَبْلُغَ الْهَدْيُ مَحِلَّهُ ۚ فَمَن كَانَ مِنكُم مَّرِيضًا

أَوْ بِهِ أَذًى مِّن رَّأْسِهِ فَفِدْيَةٌ مِّن صِيَامٍ أَوْ صَدَقَةٍ أَوْ نُسُكٍ ۚ فَإِذَا أَمِنتُمْ

فَمَن تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ ۚ فَمَن لَّمْ

يَجِدْ فَصِيَامُ ثَلَاثَةِ أَيَّامٍ فِي الْحَجِّ وَسَبْعَةٍ إِذَا رَجَعْتُمْ ۗ تِلْكَ عَشَرَةٌ

كَامِلَةٌ ۗ ذَٰلِكَ لِمَن لَّمْ يَكُنْ أَهْلُهُ حَاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ ۚ وَاتَّقُوا اللَّـهَ

وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّـهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ ﴿١٩٦﴾

و براى خدا حج و عمره را به اتمام برسانيد. پس اگر (به علت موانعى از آن) بازداشته شديد، آنچه از قربانى ميسر است (قربانى كنيد) و تا قربانى به قربان گاه نرسيده سر خود را متراشيد؛ پس هر كس از شما بيمار بوده يا در سرش ناراحتى اى باشد (و ناچار شود در احرام سر نتراشد) در اين صورت (به جاى آن) ـ بايد (به عنوان) فديه ـ روزه اى بدارد يا صدقه اى بدهد يا عبادتى (ديگر، مناسب با حج، همچون قربانى انجام دهد). پس هنگامى كه ايمنى يافتيد، پس هر كس با عمره ى تمتع سوى حج رهسپار شد اينجا آنچه از قربانى ميسّر است (قربانى كند) و آن كس كه (قربانى) نيافت (بايد) در (ضمن) حج، سه روز روزه بدارد، و چون برگشتيد هفت روز ديگر (روزه بداريد). اين ده، (روزهايى) كامل است (و) اين (حجّ تمتّع) براى كسى است كه اهلش [:كسانش ]ساكن در مسجدالحرام [:مكّه] نباشند. و از خدا بترسيد و بدانيد كه خدا سخت كيفر است. 196

رضا ثقلین;734537 نوشت:
وَأَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلَّـهِ

و براى خدا حج و عمره را به اتمام برسانيد.

آيه 196 ـ "اتموّ الحجّ" يعنى اگر حج را شروع كرده ايد همان را تمام كنيد، كه پس از احرام نمى توان آن را نيمه كاره رها كرد، كه اتمام ناقص و فاسد كفاره و عقوبتى را به دنبال خواهد داشت. همانند نماز كه پس از تكبيره الاحرام بايد تا آخر ادامه يابد و رها كردنش بدون عذر حرام است.
(حجّ) قصد زيارت تا پايان آن است و (حِجّ) نتيجه قصد و زيارت مقصود است، كه هر دو از يك رشته اند، و هر دوى حجّ و عمره را شامل است، مگر آن كه با قرينه اى جدا شوند.
حج بر سه قسم، تمتّع، قران و افراد، و عمره بر دو قسم مفرده و تمتّع است، اينجا ذكر حج و عمره ـ در سياق وجوب ـ به معنى وجوب هر دوى حج و عمره است به گونه اى مستقل، كه اگر كسى استطاعت حج را يافت كه طبعا استطاعت عمره را هم دارد. هر دوى حج و عمره بر او واجب است، و اگر فقط استطاعت عمره را يافت بايد به أداى آن پرداخته و سپس اگر مستطيع حج شد به انجام آن اقدام ورزد، و عمره گذشته او به جاى عمره حج، در حج غير تمتّع كافى است، و در حج تمتّع در صورتى كافى است كه عمره او در ماه هاى حج و در همان سال باشد.

فریاد سکوت;729299 نوشت:
ثُمَّ أَفِيضُوا مِنْ حَيْثُ أَفَاضَ النَّاسُ وَاسْتَغْفِرُوا اللَّـهَ ۚ إِنَّ اللَّـهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ ﴿١٩٩﴾

سپس، از همان جا كه (انبوه) مردمان روانه مى شوند، شما نيز روانه شويد و از خدا پوشش بخواهيد كه خدا همواره بسى پوشنده ى رحمت گر بر ويژگان است.

آيه 199 ـ "ثمّ أفيضوا من حيث أفاض الناس"، «أفيضوا» و «أفاض» به معنى جوشش با يكديگر است. نه همچون قشون شكست خورده متفرق، از اين سو به آن سو شدن،
بنابراين خطاب به اقليتى كه اگر بر فرض بعيد يقين كنى ديگران در ديدن هلال اشتباه كرده اند. مثلاً شب نهم است، و آنها شب دهم گرفته اند، تو وظيفه اى جز پيروى از آنان ندارى، كه در موج درياى «ناس» و با سيل جمعيت، بدون هيچ احتياط و وسواسى سوى كوى "اله الناس" روى آورى، و اگر هم شب نهم است به حساب شب دهم مى آيد، كه از هر چيز مهمتر و برتر در "سبيل اللّه " وحدت و همبستگى گروه «ناس» است، و نه لشكر شكست خورده "غير ناس" كه در اثر پراكندگى گرفتار نسناس خناس گردند!

فریاد سکوت;729932 نوشت:
وَإِذَا تَوَلَّىٰ سَعَىٰ فِي الْأَرْضِ لِيُفْسِدَ فِيهَا وَيُهْلِكَ

الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ ۗ وَاللَّـهُ لَا يُحِبُّ الْفَسَادَ ﴿٢٠٥﴾

و چون روى گرداند و يا سلطه اى به دست آورد، در زمين همى مى كوشد كه افساد كند، و كِشت و نسل را نابود سازد. و خدا فساد را دوست نمى دارد. 205

آيه 205 ـ "يهلك الحرث و النسل" از منحوس ترين مصاديق افساد فى الارض است.
اهلاك حرث كل نابوديهاى مالى، دينى، عقيدتى، و كل زمينه هاى انسانى وحيانى است،
و اهلاك نسل كل قتلهاى نفسانى، و تخلفّات تناسلى را شامل است؛ كه همانا اخلاق و بنيان خانواده است.
چنانكه آيه ای هم به اين حقيقت اشاره دارد و رواياتى نيز در اين باب وارد است، و آيه مباركه افساد در مثلث اعتقاد، اقتصاد وجانها را مورد بغض الهى برشمرده است، كه "واللّه لا يحبّ الفساد".

فریاد سکوت;729932 نوشت:
وَمِنَ النَّاسِ مَن يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّـهِ ۗ وَاللَّـهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ ﴿٢٠٧﴾

و از مردمان كسى است كه جان خود را براى طلب خشنودى خدا مى فروشد و خدا نسبت به بندگان بسى مهربان است. 207

آيه 207 ـ
فروختن نفس به منظورهاى گوناگون داراى مراتبى است، پائين ترين آنها براى ترس از آتش و عذاب است.
سپس به طمع بهشت: (4:74) كه اين دو مرحله گاهى مشترك و گاهى ويژه است (61:11).
و گروه سوم كه بالاترند "يشرى نفسه ابتغاء مرضات اللّه " كه به فرموده اميرمؤمنان: «دسته اول عبيد، دسته دوم تجار و دسته سوم آزاد مردان عاشقند كه جز رضاى محبوب به چيزى نمى انديشند»
كه از بارزترين مصاديق دسته اخير ـ بعد از رسول اللّه صلى الله عليه و آله على بن ابى طالب عليه السلام است،
كه طبق روايات متواتر شيعه و سنّى، آن بزرگوار در ليلة المبيت با به جان خريدن تمام خطرات به جاى پيامبر خوابيد كه با سى و يك سند تنها از برادارن سنى اين آيه در شأن حضرت على عليه السلام نازل شده است،
ذيل آيه (9:20) كه على عليه السلام در آن موقعيت خطرناك جان خود را براى رضايت خدا و سلامت رسول صلى الله عليه و آله فروخت، ولى صاحب غار در حال فرار حتى در كنار پيامبر بر خود مى لرزيد.

فریاد سکوت;730183 نوشت:
يَسْأَلُونَكَ مَاذَا يُنفِقُونَ ۖ قُلْ مَا أَنفَقْتُم مِّنْ خَيْرٍ فَلِلْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ وَالْيَتَامَىٰ

وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ ۗ وَمَا تَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللَّـهَ بِهِ عَلِيمٌ ﴿٢١٥﴾

از تو مى پرسند چه چيزى انفاق مى كنند؟ بگو: «هر خيرى انفاق كرديد، براى پدر و مادر و نزديك تران و يتيمان و مسكينان و در راه ماندگان است، و از هر خيرى (كه) انجام دهيد همواره خدا به آن داناست.»

آيه 215 ـ "يسئلونك ماذا ينفقون" در قرآن كريم دو بار اين سؤال آمده است كه پاسخش امر به انفاق مازاد مصرف شخصى است. "قل ما أنفقتم م خيرٍ" و "قل انفقوا" كه آنچه را انفاق مى كنيد، بايد بهترين ها باشد، كه اضافه بر نيازمندى معمولى خود انسان و بدور از اسراف و تبذير و ... باشد، و اين بهترين ها را ببخشيد.
مال حلال است كه به خاطر خدا بدون منت و اذيت پرداخت شود: "لن تنالوا البر حتى تنفقوا ممّا تحبون" كه شامل ماده، حالت، كيفيت، قدرت و مورد بهترين انفاقهاست.
اين انفاق در اواخر عهد مدنى بعد از تعيين ساير نصابات آمده است، و در مواردى كه مالياتهاى اوليه مستقيم كافى نباشد، انفاق از كل مازاد بر مصرف لازم مى شود، و بايستى پرداخت گردد، و در موارد غير اضطرار نيز به مقدار ضرورت قابل پرداخت است.
سپس آيه مباركه به بيان مصاديق انفاق به ترتيب مى پردازد كه والدين در صورت فقير بودن و نيازمند بودن در اولين مرحله قرار دارند، و در موردشان حتى بايد بدون درخواست از سوى آنان اقدام گردد. چرا كه اين درخواست نسبت به آنان اهانت است و اگر آنان نيازمند نبودند، به بستگان نزديك ديگر به ترتيب انفاق گردد، و سپس به يتيمان كه اعم اند از هر طفل و بچه اى كه كفيل خارجى ندارد و يا اين كه والدين او چنان فقيرند كه توانايى پرداخت مخارج او را ندارند، و ساير موارد كه طبق نظر و عقل انسانى و ايمانى است.
"و ما تفعلوا من خيرٍ" اعم از خيرات مال و حال و علم و .. مى باشد كه در هر زمينه بايست تا حدّ توان در راه خدا انفاق نمود.

فریاد سکوت;730565 نوشت:
كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ كُرْهٌ لَّكُمْ ۖ وَعَسَىٰ أَن تَكْرَهُوا شَيْئًا وَهُوَ

خَيْرٌ لَّكُمْ ۖ وَعَسَىٰ أَن تُحِبُّوا شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَّكُمْ ۗ وَاللَّـهُ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ ﴿٢١٦﴾

كشتار (با مهاجمان) بر شما نوشته شده، در حالى كه آن برايتان بسى ناگوار است. وچه بسا چيزى را خوش نمى داريد حال آنكه برايتان خير است، و چه بسا چيزى را دوست مى داريد در حالى كه برايتان شرّ است. و خدا مى داند و شما نمى دانيد.

آيه 216 ـ «كتب» در جاى جاى قرآن براى وجوب قاطع امرى است كه مورد خطاب است و «عليكم» از خطابات ايمانى قرآنى همگى قضاياى حقيقه اى هستند كه كل مؤمنين را در تمام زمان هاو مكان ها شامل است.
"و هو كره لكم" اين كراهت و ناگوارى براى مؤمنين به خاطر سرپيچى نيست، بلكه ناشى از طبع نخستين انسانى آنان است كه ازخون ريزى متنفّراند،
ليكن اسلام براى تسكين و آرامش مؤمنين دريچه اى از نور بر قلب و ذهنشان مى گشايد كه آن كار گرچه بسى دلخراش است، ولى حفظ كيان دين و مملكت اسلامى مورد رضايت خداست و آنچه مورد رضاى خداست، خير و پسنديده است، گرچه خون ريزى باشد. "عسى أن تكرهوا شيئا و هو خيرٌ لكم" و آنچه مورد رضاى خدا نباشد، گرچه از نظر ظاهر پسنديده باشد، صدمه زدن به ايمان و روح است؛
"عسى أن تحبوا شيئا و هو شرٌ لكم". اين جا قاعده و پيامى است بس لطيف كه در كل اعمال و رفتار و افكار، آنچه شرط صحت است تنها رضايت خداست نه رضايت شخص يا ديگران "و اللّه اعلم و انتم لا تعلمون". چه اينكه در بسيارى اوقات آنچه را انسان مى طلبد، خلاف مصلحت اوست و آنچه را از آن دورى مى جويد در حقيقت صلاح اوست.

فریاد سکوت;730565 نوشت:
يَسْأَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرَامِ قِتَالٍ فِيهِ ۖ قُلْ قِتَالٌ فِيهِ كَبِيرٌ ۖ وَصَدٌّ عَن

سَبِيلِ اللَّـهِ وَكُفْرٌ بِهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَإِخْرَاجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَكْبَرُ

عِندَ اللَّـهِ ۚ وَالْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ ۗ وَلَا يَزَالُونَ يُقَاتِلُونَكُمْ حَتَّىٰ يَرُدُّوكُمْ

عَن دِينِكُمْ إِنِ اسْتَطَاعُوا ۚ وَمَن يَرْتَدِدْ مِنكُمْ عَن دِينِهِ فَيَمُتْ وَهُوَ كَافِرٌ

فَأُولَـٰئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ ۖ وَأُولَـٰئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ ۖ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ ﴿٢١٧﴾

از تو درباره ى ماهى كه كشتار در آن حرام است مى پرسند. بگو: «كشتار در آن (گناهى) بزرگ و بازداشتن از راه خدا و كفر ورزيدن به او و مسجدالحرام [وحج يا عمره] است؛ و بيرون راندنِ اهل آن از آنجا، نزد خدا (گناهى) بزرگ تر، و فتنه از كشتار بزرگ تر است. و آنان پيوسته با شما كشتار مى كنند تا - اگر بتوانند - شما را از دينتان برگردانند. و كسى از شما كه از دين خود برگردد و در حال كفر بميرد، (ايشان) كردارهايشان در دنيا و آخرت تباه است، و (هم)اينان اهل آتشند، (و) ايشان در آن ماندگارند.» 217

از تو درباره ى ماهى كه كشتار در آن حرام است مى پرسند. بگو: «كشتار در آن (گناهى) بزرگ و بازداشتن از راه خدا و كفر ورزيدن به او و مسجدالحرام [وحج يا عمره] است؛ و بيرون راندنِ اهل آن از آنجا، نزد خدا (گناهى) بزرگ تر، و فتنه از كشتار بزرگ تر است. و آنان پيوسته با شما كشتار مى كنند تا - اگر بتوانند - شما را از دينتان برگردانند. و كسى از شما كه از دين خود برگردد و در حال كفر بميرد، (ايشان) كردارهايشان در دنيا و آخرت تباه است، و (هم)اينان اهل آتشند، (و) ايشان در آن ماندگارند.» 217

آيه 217 ـ "يسئلوتك عن الشهر الحرام" در پاسخ مشركين ـ كه در صدد بد جلوه دادن چهره اسلام نسبت رسول فرزانه بودند ـ دركات هفت گانه معارضان آن را بر ضد اسلام و دفاع در مقابلشان را در «ماه حرام» بيان مى فرمايد:
1 ـ "قل قتالٌ فيه كبيرٌ"؛ كه شروع هجوم بر اهل حرم گناهى بزرگ و نابخشودنى است.

2 ـ "و صدّ عن سبيل اللّه " راه حج و عمره و هر عبادتى است كه در حرم امن الهى انجام مى گردد و توسط اينان جلوگيرى مى شود.

3 ـ "و كفرٌ به" كفر به خدا در حال صدّ سبيل الهى توسط اينان است، زيرا پيكار در راه شرك نعمتى براى مؤمنين است، سپس كفر به رسول خدا، كفر به خانه خدا و مراسم الهى حج، و هر آنچه از قتل در ماه حرام جلوگيرى مى كند.

4 ـ "و المسجدالحرام"؛ كفر به مسجدالحرام مى ورزند، در حالى كه مشركان به آن احترام نمى كنند.

5 ـ "و اخراج اهله منه اكبر عنداللّه "؛ اخراج اهل حرم بزرگتر از قتل به خطاى مسلمين و بزرگتر از جنگ در ماه هاى حرام مى باشد، كه منظور از پيكارشان نيز تخليه حرم از موحدين براى مشركين است، اخراج موحدين، اخراج شعاير الهى است كه توسط ايشان انجام مى شود و اين بزرگتر از جنگ است، زيرا نابودى كامل و فتنه است.

6 ـ "الفتنة اكبر من القتل"؛ فتنه هر عملى است كه اخراج از حرم و شعاير الهى و دين الهى را به دنبال دارد، كه از قتل بالاتر است. زيرا كشتن روح مؤمنان و روى گردانى اينان و نابودى دين، بزرگ تر و شديدتر از قتل جسم است. بنابراين كل فتنه هاى عقيدتى، سياسى، اقتصادى، نظامى و به سختى انداختن مسلمانان و خارج نمودنشان از دين، بالاتر و بدتر از قتل است.

7 ـ "و لايزالون يقاتلونكم حتى يردوكم عن دينكم ..."؛ پيكار مداومشان براى روى گردانى شما از دين و ايمانتان است كه اين پشتكار و نيتشان، خود از فتنه هاى عظيم و كبير است كه براى هميشه در تاريخ ادامه دارد كه وجود حق با هواهاى جهنمى آنان سازگارى ندارد. "و من يرتدد منكم عن دينكم فيمت و هو كافر فاولئك حبطت اعمالهم" تنها كسانى كل اعمالشان باطل مى شود كه تا آخرين لحظه عمر مرتد و كافر بمانند و در حال كفر بميرند؛ اما اگر توبه نمايند، اعمالشان صحيح است.

از تو درباره ى ماهى كه كشتار در آن حرام است مى پرسند. بگو: «كشتار در آن (گناهى) بزرگ و بازداشتن از راه خدا و كفر ورزيدن به او و مسجدالحرام [وحج يا عمره] است؛ و بيرون راندنِ اهل آن از آنجا، نزد خدا (گناهى) بزرگ تر، و فتنه از كشتار بزرگ تر است. و آنان پيوسته با شما كشتار مى كنند تا - اگر بتوانند - شما را از دينتان برگردانند. و كسى از شما كه از دين خود برگردد و در حال كفر بميرد، (ايشان) كردارهايشان در دنيا و آخرت تباه است، و (هم)اينان اهل آتشند، (و) ايشان در آن ماندگارند.» 217


همانطورى كه ايمان درجاتى دارد، ارتداد نيز دركاتى دارد: شخص با ايمان و كم اطلاع، ارتداد كمترى دارد و چنين كسى با كمترين راهنمايى و ارشاد دوباره به مسير حق باز مى گردد.
اما ارتداد از ايمان به طور آگاهانه و عالمانه دركات بدترى دارد (3: 81 ـ 91) در هر صورت با توبه راه بازگشت هست، مگر در صورتى كه توبه از روى نفاق باشد كه پذيرفته نمى شود.

فریاد سکوت;730565 نوشت:
يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ ۖ قُلْ فِيهِمَا إِثْمٌ كَبِيرٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ

وَإِثْمُهُمَا أَكْبَرُ مِن نَّفْعِهِمَا ۗ وَيَسْأَلُونَكَ مَاذَا يُنفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ ۗ

كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ اللَّـهُ لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ ﴿٢١٩﴾

از شراب و آسان كننده ى گناه (همچون قمار) از تو مى پرسند. بگو: «در آن دو گناه، بازدارنده اى بزرگ از خير، و سودهايى (هم) براى مردمان است، و گناهشان از سودشان بزرگ تر است.» و از تو مى پرسند: «چه چيزى انفاق كنند؟» بگو: «عفو [:بخشش ]را.» اين گونه خدا آيات (خود) را برايتان روشن مى گرداند، شايد شما بينديشيد: 219
آيه 219 ـ "يسئولنك عن الخمر"؛ تنها سؤال از نوشيدن مى نيست، بلكه تمام آنچه حول خمر و شراب اعم از كاشتن به نيت خمر، چيدن، جوشاندن، نوشيدن، نوشاندن، حمل و نقل، خريد و فروش و هر كارى را كه در مسير آن باشد، شامل مى شود و به طور كلى از محرمّات تمامى شرايع الهى است، چنانچه در رواياتى هم از رسول صلى الله عليه و آلهبر اين مر تصريح مى نمايد.
خمر بر مبناى مصلحت و حكمت با توجه به روايت شراب خوارى در جامعه آن روز به شيوه گام به گام در چهل و هشت آيه قرآنى مدنى و مكى به تعبير «اثم» مورد نهى قرار گرفته است. در اختصاص حرام بودن خمر چهار آيه نازل شده كه اين سومين آيه خمر، كل مسكرات و مست كننده هاست كه اختصاص به قسْم خاصى از مسكر ندارد. خمر اساسا به معنى پوشش بر عقل انسانى است كه فرودگاه وحى الهى است.
اگر شراب حلال باشد، ارتكاب تمامى محرمات آسان مى گردد، ولذا در رواياتى آن را «ام الخبائث» ناميده اند.

ألميسر: همه كارها و اعمالى است كه گناه يا غفلت تأخير را براى انسان آسان مى سازد، از جمله قمار يا بازيهايى كه اگر برد و باخت در آن با تعيين جايزه باشد، تصرف بيجا در مال و حال و وقت خود و ديگران را آسان مى سازد، و اگر برد و باخت بدون جايزه باشد، تصرّف در وقت و حال را ميسر مى سازد،
كه اگرچه منافعى بر اينها متصور است، ليكن گناه و ضرر آن بسيار بيشتر است؛ "قل فيهما اثم كبير و منافع للناس و اثمهما أكبر من نفعهما"؛ كه يكى از دلايل حرام بودن شراب و قمار ضرر بيش از منفعت آنهاست، ساير دلايل حرام بودن در آيه (90) مائده خواهد آمد.
و اين پيامى است قرآنى كه هر كارى كه منافع و مضراتى داشته باشد ولى زيانش بيشتر از منفعت آن باشد، حرام است، از جمله سيگار و ساير مخدرات كه طبق دلايلى از جمله اين آيه، حرام بودن آن ثابت است. اين منافع براى هر مورد مى تواند جنبه هاى اقتصادى، عقلانى، روحى و روانى داشته باشد، ليكن مضرات آن در ابعاد گوناگون بيشتر است. چنانكه ميلياردها دلار بودجه هر ساله صرف تهيه دخانيات و مخدّرات مى شود، و تمام اين سرمايه هنگفت با دود به هوا مى رود، در حالى كه جمع كثيرى از مردم دنيا از فقر جان مى دهند.

فریاد سکوت;730969 نوشت:
وَلَا تَنكِحُوا الْمُشْرِكَاتِ حَتَّىٰ يُؤْمِنَّ ۚ وَلَأَمَةٌ مُّؤْمِنَةٌ خَيْرٌ مِّن

مُّشْرِكَةٍ وَلَوْ أَعْجَبَتْكُمْ ۗ وَلَا تُنكِحُوا الْمُشْرِكِينَ حَتَّىٰ يُؤْمِنُوا ۚ

وَلَعَبْدٌ مُّؤْمِنٌ خَيْرٌ مِّن مُّشْرِكٍ وَلَوْ أَعْجَبَكُمْ ۗ أُولَـٰئِكَ يَدْعُونَ

إِلَى النَّارِ ۖ وَاللَّـهُ يَدْعُو إِلَى الْجَنَّةِ وَالْمَغْفِرَةِ بِإِذْنِهِ ۖ

وَيُبَيِّنُ آيَاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ ﴿٢٢١﴾

و با زنان مشرك ازدواج مكنيد، تا (هنگامى كه) ايمان بياورند. بى گمان كنيزِ باايمان بهتر از زنِ مشرك است، هر چند او شما را به شگفت آورد. و مردان مشرك را زن (باايمان) مدهيد، تا (هنگامى كه) ايمان بياورند؛ و بى گمان برده ى باايمان بهتر از مردِ آزادِ مشرك است، هر چند شما را به شگفت آورد. آنان (شما را) سوى آتش مى خوانند، و خدا به اذن خویش (شما را) سوى بهشت و پوشش فرا مى خواند؛ و آيات خود را براى مردم روشن مى گرداند، شايد متذكّر شوند. 221

آيه 221 ـ درباره ازدواج با غير مسلمان سه آيه در قرآن داريم:

1ـ آيه ممتحنه كه ازدواج و ادامه آن را با كافران به طور كلى حرام مى داند؛

2ـ اين آيه كه ازدواج با مشركان ـ بت پرستان ـ را منوط به ايمان آوردن آنان مى داند؛

و 3ـ آيه مائده كه زنان پاكدامن اهل كتاب را براى ازدواج حلال مى نمايد.

استدلال موجود در آخراين آيه در موارد ديگر نيز قابل تعميم است؛ يعنى دعوت به آتش هر گاه به وجود آيد به ازدواج مهر بطلان مى زند، چه از مرد منافق و يا زن منافق و يا موحد، غير مسلمان، چه كتابى و چه غير آن، و يا حتى مؤمن منحرف و يا مؤمنه گمراه مثل شراب خوار و ... يكى از دو طرف ازدواج، اصل دوم عدم سلطه كافر بر مسلمان است كه در تمامى ميدانها و در همه زمانها به عنوان اصل ثابت و تغييرناپذير معتبر است.

فریاد سکوت;730969 نوشت:
نِسَاؤُكُمْ حَرْثٌ لَّكُمْ فَأْتُوا حَرْثَكُمْ أَنَّىٰ شِئْتُمْ ۖ وَقَدِّمُوا

لِأَنفُسِكُمْ ۚ وَاتَّقُوا اللَّـهَ وَاعْلَمُوا أَنَّكُم مُّلَاقُوهُ ۗ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ ﴿٢٢٣﴾

(فرمان خدا درباره ى آميزش جنسى با زنان اين گونه است:) زنانتان كشتزار(ان) شمايند؛ پس هر گاه و هر گونه كه خواهيد به كشتزارتان درآييد، و (از اين كشتزار) حاصلى براى خويش پيش فرستيد. و از خدا پروا كنيد و بدانيد كه او را ملاقات كننده ايد. و مؤمنان را (به اين ملاقات و ديگر نعمت هاى خدا) مژده ده. 223


آيه 223 ـ "نساء كم حرث لكم"؛ حرث براى زراعت و برداشت محصولات شايسته است، و حرث زنان جايگاهى براى ايجاد نطفه و تولّد فرزندان سالم و شايسته است كه مهم ترين اهداف ازدواج همين توليد نسل مى باشد؛ گرچه در اين جا خود زنان به عنوان كشتزار خوانده شده اند، ليكن جايگاه كشتزار و توليد، محل استفاده و حراثت خوانده شده است.

"فاتوا حرثكم انّى شئتم" وارد شدن به اين جايگاه توليد را به هر نحو كه باشد، جائز دانسته است كه زمان و چگونگى آميزش را تعميم داده است،
امّا اين نه به معناى جواز آميزش از پشت است، زيرا "حرث لكم" و "قدمّوا لانفسكم" آن رامختص به آميزش از راه انعقاد نطفه ساخته است. لذا عمل جنسى از پشت جائز نيست.
عده اى از فقها گفته اند كه استناد به «مفهوم مخالف» در قرآن جايز نيست، يعنى مثلاً اگر در اين آيه مى گويد: از جايگاه جلو براى تولد وارد شويد، دليل بر حرام بودن آميزش از پشت نيست،
پاسخ را آيه قبل و آيات مشابه ديگر مى دهد كه "فأتوهن من حيث أمركم اللّه " از همان جايى كه خداى متعال امر فرموده است، وارد گرديد. ولذا تاكيدى بر انحصار بودن ورود به جايگاه توليد است و غير آن جايى نيست كه خدا امر فرموده باشد. (من حيث) بيانى است براى (فأتوا) ولذا مفهوم مخالف نيست، بلكه نصّ امر الهى است كه غير امر خدا جايى نيست. اگر بگوييد: امر خدا دليل بر نهى كردن خلاف مفهوم امر شده نيست. پس بايد گفت تمام آنچه امر خدا نيست، به همين دليل جايز نيست در حالى كه تنها آنچه امر خدا است جايز و غير امر خدا به هيچ وجه جايز نيست، مگر دليل قاطعى بر جواز داشته باشيم و اينجا "فأتوا حرثكم" تنها مورد امر تجويزى است كه پس از "فلا تقربوهن" آمده است.
احاديث متعددى نيز از رسول اللّه صلى الله عليه و آله وارد شده است كه آميزش از راه پشت را حرام فرموده است.

(فرمان خدا درباره ى آميزش جنسى با زنان اين گونه است:) زنانتان كشتزار(ان) شمايند؛ پس هر گاه و هر گونه كه خواهيد به كشتزارتان درآييد، و (از اين كشتزار) حاصلى براى خويش پيش فرستيد. و از خدا پروا كنيد و بدانيد كه او را ملاقات كننده ايد. و مؤمنان را (به اين ملاقات و ديگر نعمت هاى خدا) مژده ده. 223


"و قدموا لانفسكم" تنها اختصاص به تقديم و تولد اولاد از كشتزار زنان ندارد، بلكه تربيت صالح و تعليم شايسته ايمان و تقوى و ... را نيز شامل است (73:20)، (30:12) و اين نيز تاكيدى است بر (فأتوا حرثكم) كه نتيجه آن بايد (و قدمّوا) باشد.
طبق اين آيه جلوگيرى يا ازدياد نسل بايد با توجه به توانايى نگهدارى مالى، ايمانى و روانى و در نظر گرفتن كل شرايط تربيت درست باشد.
پس اگر پدر ومادرى توانايى تربيت فرزند صالح را ندارند، حتى يك فرزند نبايد داشته باشند و اگر توانايى سه يا چهار يا بيشتر را دارند واجب است كه بچه دار شوند، چون توانايى و مكنت دارند. اين توانايى بر اساس اقل امكانات است؛ بالطبع چون تمامى جهات شرط است، مصاديق توانمندان در اداره و تربيت فرزندان بسيار اندك هستند و اكثريت مردم در جهتى از جهات مانع دارند.

وَمَا أَنفَقْتُم مِّن نَّفَقَةٍ أَوْ نَذَرْتُم مِّن نَّذْرٍ فَإِنَّ اللَّـهَ

يَعْلَمُهُ ۗ وَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنصَارٍ ﴿٢٧٠


و هر نفقه‌اى را كه انفاق، يا هر نذرى را كه عهد كرده‌ايد،

قطعاً خداوند آن را مى‌داند، و براى ستمكاران هيچ ياورى نيست

إِن تُبْدُوا الصَّدَقَاتِ فَنِعِمَّا هِيَ ۖ وَإِن تُخْفُوهَا وَتُؤْتُوهَا الْفُقَرَاءَ

فَهُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ ۚ وَيُكَفِّرُ عَنكُم مِّن سَيِّئَاتِكُمْ ۗ وَاللَّـهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ ﴿٢٧١


اگر صدقه‌ها را آشكار كنيد، اين، كار خوبى است، و اگر آن را پنهان داريد و به

مستمندان بدهيد، اين براى شما بهتر است؛ و بخشى از گناهانتان

را مى‌زدايد، و خداوند به آنچه انجام مى‌دهيد آگاه است.

لَّيْسَ عَلَيْكَ هُدَاهُمْ وَلَـٰكِنَّ اللَّـهَ يَهْدِي مَن يَشَاءُ ۗ وَمَا تُنفِقُوا مِنْ

خَيْرٍ فَلِأَنفُسِكُمْ ۚ وَمَا تُنفِقُونَ إِلَّا ابْتِغَاءَ وَجْهِ اللَّـهِ ۚ وَمَا تُنفِقُوا

مِنْ خَيْرٍ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَأَنتُمْ لَا تُظْلَمُونَ ﴿٢٧٢


هدايت آنان بر عهده تو نيست، بلكه خدا هر كه را بخواهد هدايت مى‌كند،

و هر مالى كه انفاق كنيد، به سود خود شماست، و[لى‌] جز براى طلب

خشنودى خدا انفاق مكنيد، و هر مالى را كه انفاق كنيد [پاداش آن‌] به طور

كامل به شما داده خواهد شد و ستمى بر شما نخواهد رفت

لِلْفُقَرَاءِ الَّذِينَ أُحْصِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّـهِ لَا يَسْتَطِيعُونَ ضَرْبًا فِي

الْأَرْضِ يَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِيَاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُم بِسِيمَاهُمْ لَا

يَسْأَلُونَ النَّاسَ إِلْحَافًا ۗ وَمَا تُنفِقُوا مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللَّـهَ بِهِ عَلِيمٌ ﴿٢٧٣



[اين صدقات‌] براى آن [دسته از] نيازمندانى است كه در راه خدا فرومانده‌اند،

و نمى‌توانند [براى تأمين هزينه زندگى‌] در زمين سفر كنند.

از شدّت خويشتن‌دارى، فرد بى‌اطلاع، آنان را توانگر مى‌پندارد. آنها را از سيمايشان

مى‌شناسى. با اصرار، [چيزى‌] از مردم نمى‌خواهند. و هر مالى [به آنان‌] انفاق كنيد،

قطعاً خدا از آن آگاه است.

الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُم بِاللَّيْلِ وَالنَّهَارِ سِرًّا وَعَلَانِيَةً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ

عِندَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ ﴿٢٧٤


كسانى كه اموال خود را شب و روز، و نهان و آشكارا، انفاق مى‌كنند،

پاداش آنان نزد پروردگارشان براى آنان خواهد بود؛ و نه بيمى بر

آنان است و نه اندوهگين مى‌شوند


الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبَا لَا يَقُومُونَ إِلَّا كَمَا يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ

مِنَ الْمَسِّ ۚ ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا إِنَّمَا الْبَيْعُ مِثْلُ الرِّبَا ۗ وَأَحَلَّ اللَّـهُ الْبَيْعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا ۚ

فَمَن جَاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِّن رَّبِّهِ فَانتَهَىٰ فَلَهُ مَا سَلَفَ وَأَمْرُهُ إِلَى اللَّـهِ ۖ وَمَنْ

عَادَ فَأُولَـٰئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ ۖ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ

﴿٢٧٥



كسانى كه ربا مى‌خورند، [از گور] برنمى‌خيزند مگر مانند برخاستن كسى

كه شيطان بر اثر تماس، آشفته‌سرش كرده است. اين بدان سبب است

كه آنان گفتند: «داد و ستد صرفاً مانند رباست.» و حال آنكه خدا داد و ستد

را حلال، و ربا را حرام گردانيده است. پس، هر كس، اندرزى از جانب پروردگارش بدو رسيد،

و [از رباخوارى‌] باز ايستاد، آنچه گذشته، از آنِ اوست، و كارش

به خدا واگذار مى‌شود، و كسانى كه [به رباخوارى‌] باز گردند

، آنان اهل آتشند و در آن ماندگار خواهند بود


يَمْحَقُ اللَّـهُ الرِّبَا وَيُرْبِي الصَّدَقَاتِ ۗ وَاللَّـهُ لَا يُحِبُّ كُلَّ كَفَّارٍ أَثِيمٍ ﴿٢٧٦


خدا از [بركت‌] ربا مى‌كاهد، و بر صدقات مى‌افزايد، و خداوند

هيچ ناسپاس گناهكارى را دوست نمى‌دارد


إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ

عِندَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ

﴿٢٧٧


كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده و نماز بر پا داشته و زكات داده‌اند،

پاداش آنان نزد پروردگارشان براى آنان خواهد بود؛ و نه بيمى بر آنان است و نه اندوهگين مى‌شوند

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّـهَ وَذَرُوا مَا بَقِيَ مِنَ الرِّبَا إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ ﴿٢٧٨


اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، از خدا پروا كنيد؛ و اگر مؤمنيد، آنچه از ربا باقى مانده است واگذاريد

فَإِن لَّمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِّنَ اللَّـهِ وَرَسُولِهِ ۖ وَإِن تُبْتُمْ فَلَكُمْ

رُءُوسُ أَمْوَالِكُمْ لَا تَظْلِمُونَ وَلَا تُظْلَمُونَ

﴿٢٧٩


و اگر [چنين‌] نكرديد، بدانيد به جنگ با خدا و فرستاده وى، برخاسته‌ايد؛ و اگر توبه كنيد،

سرمايه‌هاى شما از خودتان است. نه ستم مى‌كنيد و نه ستم مى‌بينيد

وَإِن كَانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلَىٰ مَيْسَرَةٍ ۚ وَأَن تَصَدَّقُوا خَيْرٌ لَّكُمْ ۖ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ ﴿٢٨٠


و اگر [بدهكارتان‌] تنگدست باشد، پس تا [هنگام‌] گشايش، مهلتى [به او دهيد]؛

و [اگر به راستى قدرت پرداخت ندارد،] بخشيدن آن براى شما بهتر است-اگر بدانيد

وَاتَّقُوا يَوْمًا تُرْجَعُونَ فِيهِ إِلَى اللَّـهِ ۖ ثُمَّ تُوَفَّىٰ كُلُّ نَفْسٍ مَّا كَسَبَتْ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ ﴿٢٨١


و بترسيد از روزى كه در آن، به سوى خدا بازگردانده مى‌شويد، سپس به هر كسى

[پاداش‌] آنچه به دست آورده، تمام داده شود؛ و آنان مورد ستم قرار نمى‌گيرند

فریاد سکوت;730969 نوشت:
وَلَا تَجْعَلُوا اللَّـهَ عُرْضَةً لِّأَيْمَانِكُمْ أَن تَبَرُّوا وَتَتَّقُوا

وَتُصْلِحُوا بَيْنَ النَّاسِ ۗ وَاللَّـهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ ﴿٢٢٤﴾

و خدا را در معرض سوگندهاى خود قرار مدهيد (به اين منظور) كه نيكوكارى و پرهيزگارى كنيد. و ميان مردمان سازش دهيد. حال آنكه خدا بسى شنواى بسيار داناست. 224

آيه 224 ـ «عرضةً» در معرض نهادن است، و اين جا مورد نهى خداى را در معرض قَسم ها نهادن مى باشد، و "أن تبرُّوا" داراى دو وجه است: نخست ايجابى كه بِرّ و تقوى و اصلاح ميان مردم در اين است كه اين قسم ها را در غير صورت ضرورت ترك كنيد. و دوم سلبى كه هرگز براى ترك اين امور قسم ياد نكنيد، چرا كه قسم بر ترك غير حرام، حرام است.
در هر صورت چنان كه حضرت حق سبحانه و تعالي نبايد در انظار مهمل و سبك داشته شود، قسم به او نيز چنان است، كه در هر فعل و تركى قسم ياد كردن به حضرت اقدس الهى ناچيز دانستن اوست، و چون اصولاً قسم براى اثبات و يا سلبى مهم است، كه چاره اى هم جز آن نيست، قسم خوردن به خدا تنها در صورت ضرورت است.

فریاد سکوت;731327 نوشت:
وَالْمُطَلَّقَاتُ يَتَرَبَّصْنَ بِأَنفُسِهِنَّ ثَلَاثَةَ قُرُوءٍ ۚ وَلَا يَحِلُّ لَهُنَّ أَن يَكْتُمْنَ

مَا خَلَقَ اللَّـهُ فِي أَرْحَامِهِنَّ إِن كُنَّ يُؤْمِنَّ بِاللَّـهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ۚ وَبُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ

بِرَدِّهِنَّ فِي ذَٰلِكَ إِنْ أَرَادُوا إِصْلَاحًا ۚ وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ ۚ

وَلِلرِّجَالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ ۗ وَاللَّـهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ ﴿٢٢٨﴾

و (گروهى از) زنانِ طلاق داده شده [:آميزش ديده] بايد مدت سه پاكى و سه حيض انتظار كشند، و اگر به خدا و روز بازپسين ايمان دارند، براى آنان حلال نيست كه آنچه را خدا در رحم هاشان آفريده پنهان دارند؛ و شوهرانشان - اگر سرِ اصلاح دارند - به باز آوردن آنان در اين (مدّت) سزاوارتر (از ديگران)اند، و مانند همان (وظايفى) كه (براى همسران) بر عهده ى زنان شان است، به گونه اى معروف (:شايسته براى [:بر عهده ى ]آنان [:مردان ]است، و براى مردان بر آنان درجه اى (غير معنوى) برترى است (: حق رجوع به شرط اصلاح). و خدا تواناى حكيم است. 228

آيه 228 ـ «المطلقات» كه بايد پس از طلاق سه قُرء انتظار بكشند تمام طلاق يافتگان را در بر نمى گيرد، بلكه نخست ـ چون پس از آيه ايلاء آمده، و آن هم در انحصار زنانى است كه همبسترى با آنها انجام شده ـ تنها زنان مطلقه اى را شامل است كه با همسرانشان همبستر شده اند، وانگهى پنهان نمودن آنچه خدا در رحم هاشان آفريده، چنان كه مشتمل بر نطفه مستقر در رحم ها مى باشد، جنينى را كه احيانا در رحم پديد آمده نيز شامل است.
البته در مورد جنين بر حسب كريمه "أن يضعن حملهن" (65:4) تنها وضع حمل براى ازدواج مجدد كافى است، ليكن در صورت وجود نطفه و استقرارش در رحم و احتمال حمل بايد سه قُرء انتظار بكشند، كه اگر چنين شد عده اش تا وضع حمل مى باشد وگرنه همان سه قُرء كافى است.

و اصولاً عِدّه زن در صورت همبسترى و طلاق پس از آن مشروط به احتمال حمل است، كه بر اساس آيات و رواياتى ثابت گشته، و اگر عدّه طلاق تنها به جهت احترام زوجيت باشد مرد هم بايستى عده نگه دارد، و نيز زن يائسه مطلقه كه ساليان دراز با همسرش مى زيسته بايد احترام بيشترى نگه دارد. بنابراين اگر قطعا حملى در كار نباشد، حتى آن جا كه مباشرت و همبسترى صورت گرفته، مانند اين كه رحم زن به طور كلى مسدود و يا برداشته شده و يا مرد خود را از بارورى نطفه اش انداخته باشد، عده اى هم در كار نيست، و تنها عده طلاق در زمينه احتمال حمل است هر چند اين احتمال بسيار ضعيف و ناچيز باشد.

فریاد سکوت;731334 نوشت:
مگه زن و مرد برابر نیستند پس چرا تو این آیه از برتری مردان گفتن ؟

و (گروهى از) زنانِ طلاق داده شده [:آميزش ديده] بايد مدت سه پاكى و سه حيض انتظار كشند، و اگر به خدا و روز بازپسين ايمان دارند، براى آنان حلال نيست كه آنچه را خدا در رحم هاشان آفريده پنهان دارند؛ و شوهرانشان - اگر سرِ اصلاح دارند - به باز آوردن آنان در اين (مدّت) سزاوارتر (از ديگران)اند، و مانند همان (وظايفى) كه (براى همسران) بر عهده ى زنان شان است، به گونه اى معروف (:شايسته براى [:بر عهده ى ]آنان [:مردان ]است، و براى مردان بر آنان درجه اى (غير معنوى) برترى است (: حق رجوع به شرط اصلاح). و خدا تواناى حكيم است.228


"و لهن مثل الذى عليهن بالمعروف" بيان گر مماثلت و همسانى حقوق طرفينى است، و درجه و امتيازى كه براى مرد است اين جا تنها حق طلاق و همين حق رجوع با شرط اصلاح است،
و بالجمله اين همسانى در كل جريانات زناشويى وجود دارد، كه در طول اين زندگى مشترك چنان كه مرد نسبت به همسرش حقوقى دارد، مانند همين حقوق را همسرش نيز نسبت به او دارد،
مثلاً
از نظر روابط زناشويى و آزادى شايسته در رفت و آمد و مانند اينها همسانند،
و چنان كه مرد به ويژه در صورت ضرورت حق نزديكى با همسرش را دارد، زن نيز چنين است،

و اين چهار ماه مقرر چنان كه گذشت حد أعلى و قاعده اى كلى است كه استثناءپذير مى باشد،
سپس اين كه گفته مى شود و مورد فتوى است كه زن بدون اجازه شوهر حق بيرون رفتن از خانه آن هم در كارهاى مستحب و مباح را ندارد، بر خلاف اين همسانى حقوق طرفينى است. و اگر اين جريان نسبت به زن مشروط به اجازه شوهر باشد، مرد نيز بايد از سوى همسرش براى چنين رفت و آمدهايى اجازه بگيرد. :ok:

آرى در صورتى كه بيرون رفتن از خانه براى زن مفسده اى همراه داشته باشد با اجازه مرد نيز حرام مى باشد، چنان كه در مورد خروج مرد نيز اين گونه است. :ok:

در هر صورت «درجة» به معناى فضيلت معنوى مرد نسبت به زن نيست، بلكه اين فضليت لازمه رجوليت است مانند رجوع در عده رجعيه، و افزون بودن خون بهاى مرد و ... كه اينها مقتضاى رجوليت اوست، و نه فضيلتش.
وانگهى برخى از حقوق به ظاهر ناهمسان، از نظر عدالت فيمابين جبران پذير است، مانند ميراث مرد كه بيشتر از ميراث زن است كه با نفقه و مهريه و ساير پرداختى هاى واجب مرد جبران مى گردد. در هر صورت در حقوق زوجيت بر حسب قاعده مستفاده از اين آيه و مانندش زن و مرد با هم برابرند. زن هم در بعضى حقوق مانند مهريه و نفقه بر مرد فضيليت دارد، و در اين سه جهت با هم از نظر عدالت برابراند. :ok:

فریاد سکوت;731608 نوشت:
وَالْوَالِدَاتُ يُرْضِعْنَ أَوْلَادَهُنَّ حَوْلَيْنِ كَامِلَيْنِ ۖ لِمَنْ أَرَادَ أَن يُتِمَّ الرَّضَاعَةَ ۚ وَعَلَى

الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَكِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ ۚ لَا تُكَلَّفُ نَفْسٌ إِلَّا وُسْعَهَا ۚ لَا تُضَارَّ وَالِدَةٌ

بِوَلَدِهَا وَلَا مَوْلُودٌ لَّهُ بِوَلَدِهِ ۚ وَعَلَى الْوَارِثِ مِثْلُ ذَٰلِكَ ۗ فَإِنْ أَرَادَا فِصَالًا عَن تَرَاضٍ

مِّنْهُمَا وَتَشَاوُرٍ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا ۗ وَإِنْ أَرَدتُّمْ أَن تَسْتَرْضِعُوا أَوْلَادَكُمْ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ

إِذَا سَلَّمْتُم مَّا آتَيْتُم بِالْمَعْرُوفِ ۗ وَاتَّقُوا اللَّـهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّـهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ ﴿٢٣٣﴾

و مادران، فرزندان خود را دو سال تمام بايد شير دهند. (اين حكم) براى مردى است كه بخواهد دوران شيرخوارگى را تكميل كند، و روزى و پوشاك آنان [:مادران] به شايستگى، بر (عهده ى) پدران (اين فرزندان) است. هيچ كس جز به اندازه ى وسعش مكلّف نمى شود. هيچ مادرى نبايد به سبب فرزندش زيان طرفينى ببيند، و نه هيچ پدرى به خاطر فرزندش (زيان طرفينى ببيند). و مانند همين (احكام) بر (عهده ى) وارث (نيز) هست. پس اگر (پدر و مادر) بخواهند با رضايت و مشورت يكديگر كودك را (از شير) بازگيرند، گناهى بر آن دو نيست، و اگر خواستيد مادران به فرزندان شان شير دهند بر شما گناهى نيست؛ هنگامى كه چيزى را كه (به آنان) پرداخت مى كنيد، به شايستگى بپردازيد. و از خدا پروا بداريد و بدانيد كه همواره خدا به آنچه انجام مى دهيد بيناست. 233

آيه 233 ـ اين «يرضعن» امر با صيغه مضارع و تاكيد آمرانه اى بيشتر است كه اين شير دادن فرزندان در دو سال كامل وظيفه حتمى مادران مى باشد،
نخست در صورت امكان،
ودر ثانى براى مردانى كه بخواهند شيرخواره گى را به اتمام رسانند،

وگرنه همان بيست و يك ماه بر حسَب آيه "وَ حَمْلُهُ وَ فِصَــلُهُ ثَلَـثُونَ شَهْرًا" (46: 15) بر عهده مادران است، و تتمه دو سال در صورتى كه خواسته شوهران نباشد تنها رُجحان دارد.

زن مطلقه اى كه در حال شير دادن به كودك است، همان گونه كه در طول زناشويى نفقه اش بر مرد واجب بود، در اين ميان نيز واجب النفقه مرد است كه "رزقهن و كسوتهن بالمعروف" همچنان پابرجاست، و در جمع نيازهاى ضرورى زن را از لحاظ لباس و مكان و پوشش در بر دارد. و اگر هم اين مرد فوت كرده، اين وظايف بر عهده وارثان است.

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا تَدَايَنتُم بِدَيْنٍ إِلَىٰ أَجَلٍ مُّسَمًّى فَاكْتُبُوهُ ۚ وَلْيَكْتُب بَّيْنَكُمْ

كَاتِبٌ بِالْعَدْلِ ۚ وَلَا يَأْبَ كَاتِبٌ أَن يَكْتُبَ كَمَا عَلَّمَهُ اللَّـهُ ۚ فَلْيَكْتُبْ وَلْيُمْلِلِ الَّذِي

عَلَيْهِ الْحَقُّ وَلْيَتَّقِ اللَّـهَ رَبَّهُ وَلَا يَبْخَسْ مِنْهُ شَيْئًا ۚ فَإِن كَانَ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ

سَفِيهًا أَوْ ضَعِيفًا أَوْ لَا يَسْتَطِيعُ أَن يُمِلَّ هُوَ فَلْيُمْلِلْ وَلِيُّهُ بِالْعَدْلِ ۚ وَاسْتَشْهِدُوا

شَهِيدَيْنِ مِن رِّجَالِكُمْ ۖ فَإِن لَّمْ يَكُونَا رَجُلَيْنِ فَرَجُلٌ وَامْرَأَتَانِ مِمَّن تَرْضَوْنَ

مِنَ الشُّهَدَاءِ أَن تَضِلَّ إِحْدَاهُمَا فَتُذَكِّرَ إِحْدَاهُمَا الْأُخْرَىٰ ۚ وَلَا يَأْبَ الشُّهَدَاءُ إِذَا مَا

دُعُوا ۚ وَلَا تَسْأَمُوا أَن تَكْتُبُوهُ صَغِيرًا أَوْ كَبِيرًا إِلَىٰ أَجَلِهِ ۚ ذَٰلِكُمْ أَقْسَطُ عِندَ اللَّـهِ

وَأَقْوَمُ لِلشَّهَادَةِ وَأَدْنَىٰ أَلَّا تَرْتَابُوا ۖ إِلَّا أَن تَكُونَ تِجَارَةً حَاضِرَةً تُدِيرُونَهَا

بَيْنَكُمْ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَلَّا تَكْتُبُوهَا ۗ وَأَشْهِدُوا إِذَا تَبَايَعْتُمْ ۚ وَلَا يُضَارَّ كَاتِبٌ

وَلَا شَهِيدٌ ۚ وَإِن تَفْعَلُوا فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِكُمْ ۗ وَاتَّقُوا اللَّـهَ ۖ وَيُعَلِّمُكُمُ

اللَّـهُ ۗ وَاللَّـهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ

﴿٢٨٢

اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، هر گاه به وامى تا سررسيدى معين، با يكديگر معامله كرديد،

آن را بنويسيد. و بايد نويسنده‌اى [صورت معامله را] بر اساس عدالت، ميان شما بنويسد.

و هيچ نويسنده‌اى نبايد از نوشتن خوددارى كند؛ همان گونه [و به شكرانه آن‌] كه خدا او را آموزش داده

است. و كسى كه بدهكار است بايد املا كند، و او [=نويسنده‌] بنويسد. و از خدا كه پروردگار اوست

پروا نمايد، و از آن، چيزى نكاهد. پس اگر كسى كه حق بر ذمه اوست، سفيه يا ناتوان است،

يا خود نمى‌تواند املا كند، پس ولىّ او بايد با [رعايت‌] عدالت، املا نمايد. و دو شاهد از مردانتان

را به شهادت طلبيد، پس اگر دو مرد نبودند، مردى را با دو زن، از ميان گواهانى كه [به عدالت آنان‌]

رضايت داريد [گواه بگيريد]، تا [اگر] يكى از آن دو [زن‌] فراموش كرد، [زنِ‌] ديگر، وى را يادآورى كند.

و چون گواهان احضار شوند، نبايد خوددارى ورزند. و از نوشتن [بدهى‌] چه خرد باشد يا بزرگ،

ملول نشويد، تا سررسيدش [فرا رسد]. اين [نوشتنِ‌] شما، نزد خدا عادلانه‌تر، و براى شهادت

استوارتر، و براى اينكه دچار شك نشويد [به احتياط ]نزديكتر است، مگر آنكه داد و ستدى

نقدى باشد كه آن را ميان خود [دست به دست‌] برگزار مى‌كنيد؛ در اين صورت، بر شما گناهى

نيست كه آن را ننويسيد. و [در هر حال‌] هر گاه داد و ستد كرديد گواه بگيريد. و هيچ

نويسنده و گواهى نبايد زيان ببيند، و اگر چنين كنيد، از نافرمانى شما خواهد بود.

و از خدا پروا كنيد، و خدا [بدين گونه‌] به شما آموزش مى‌دهد، و خدا به هر چيزى داناست.

[=KFGQPC Uthman Taha Naskh] وَإِن كُنتُمْ عَلَىٰ سَفَرٍ وَلَمْ تَجِدُوا كَاتِبًا فَرِهَانٌ مَّقْبُوضَةٌ ۖ فَإِنْ أَمِنَ بَعْضُكُم بَعْضًا

فَلْيُؤَدِّ الَّذِي اؤْتُمِنَ أَمَانَتَهُ وَلْيَتَّقِ اللَّـهَ رَبَّهُ ۗ وَلَا تَكْتُمُوا الشَّهَادَةَ ۚ

وَمَن يَكْتُمْهَا فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ ۗ وَاللَّـهُ بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ ﴿٢٨٣


و اگر در سفر بوديد و نويسنده‌اى نيافتيد وثيقه‌اى بگيريد؛ و اگر برخى از شما برخى ديگر را امين دانست

، پس آن كس كه امين شمرده شده، بايد سپرده وى را بازپس دهد؛ و بايد از خداوند كه پروردگار اوست،

پروا كند. و شهادت را كتمان مكنيد، و هر كه آن را كتمان كند قلبش گناهكار است، و خداوند به آنچه انجام مى‌دهيد داناست

لِّلَّـهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ ۗ وَإِن تُبْدُوا مَا فِي أَنفُسِكُمْ أَوْ تُخْفُوهُ

يُحَاسِبْكُم بِهِ اللَّـهُ ۖ فَيَغْفِرُ لِمَن يَشَاءُ وَيُعَذِّبُ مَن يَشَاءُ ۗ وَاللَّـهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴿٢٨٤


آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است از آنِ خداست. و اگر آنچه در دلهاى خود داريد

، آشكار يا پنهان كنيد، خداوند شما را به آن محاسبه مى‌كند؛ آنگاه هر كه را بخواهد مى‌بخشد،

و هر كه را بخواهد عذاب مى‌كند، و خداوند بر هر چيزى تواناست

آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْهِ مِن رَّبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ ۚ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّـهِ وَمَلَائِكَتِهِ

وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِّن رُّسُلِهِ ۚ وَقَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا ۖ غُفْرَانَكَ رَبَّنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ ﴿٢٨٥


پيامبر [خدا] بدانچه از جانب پروردگارش بر او نازل شده است ايمان آورده است، و مؤمنان

همگى به خدا و فرشتگان و كتابها و فرستادگانش ايمان آورده‌اند [و گفتند:] «ميان هيچ يك از فرستادگانش

فرق نمى‌گذاريم» و گفتند: «شنيديم و گردن نهاديم، پروردگارا، آمرزش تو را [خواستاريم‌] و فرجام به سوى تو است.»


لَا يُكَلِّفُ اللَّـهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا ۚ لَهَا مَا كَسَبَتْ وَعَلَيْهَا مَا اكْتَسَبَتْ ۗ رَبَّنَا لَا

تُؤَاخِذْنَا إِن نَّسِينَا أَوْ أَخْطَأْنَا ۚ رَبَّنَا وَلَا تَحْمِلْ عَلَيْنَا إِصْرًا كَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِينَ

مِن قَبْلِنَا ۚ رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلْنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِ ۖ وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا ۚ

أَنتَ مَوْلَانَا فَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ ﴿٢٨٦


خداوند هيچ كس را جز به قدر توانايى‌اش تكليف نمى‌كند. آنچه [از خوبى‌] به دست آورده به سود او،

و آنچه [از بدى‌] به دست آورده به زيان اوست. پروردگارا، اگر فراموش كرديم يا به خطا رفتيم

بر ما مگير، پروردگارا، هيچ بار گرانى بر [دوش‌] ما مگذار؛ همچنانكه بر [دوش‌] كسانى كه پيش از ما

بودند نهادى. پروردگارا، و آنچه تاب آن نداريم بر ما تحميل مكن؛ و از ما درگذر؛ و ما را ببخشاى

و بر ما رحمت آور؛ سرور ما تويى؛ پس ما را بر گروه كافران پيروز كن



سورة آل عمران

بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ

الم ﴿١


الف، لام، ميم.


اللَّـهُ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ ﴿٢


خداست كه هيچ معبودِ [بحقى‌] جز او نيست و زنده [پاينده‌] است.

نَزَّلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ وَأَنزَلَ التَّوْرَاةَ وَالْإِنجِيلَ ﴿٣


اين كتاب را در حالى كه مؤيّد آنچه [از كتابهاى آسمانى‌] پيش از خود مى‌باشد،

به حق [و به تدريج‌] بر تو نازل كرد، و تورات و انجيل را...

مِن قَبْلُ هُدًى لِّلنَّاسِ وَأَنزَلَ الْفُرْقَانَ ۗ إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِ

اللَّـهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ ۗ وَاللَّـهُ عَزِيزٌ ذُو انتِقَامٍ ﴿٤


پيش از آن براى رهنمود مردم فرو فرستاد، و فرقان [=جداكننده حق از باطل‌]

را نازل كرد. كسانى كه به آيات خدا كفر ورزيدند، بى‌ترديد عذابى سخت خواهند

داشت، و خداوند، شكست‌ناپذير و صاحب‌انتقام است


إِنَّ اللَّـهَ لَا يَخْفَىٰ عَلَيْهِ شَيْءٌ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي السَّمَاءِ ﴿٥

در حقيقت، هيچ چيز [نه‌] در زمين و نه در آسمان بر خدا پوشيده نمى‌ماند

هُوَ الَّذِي يُصَوِّرُكُمْ فِي الْأَرْحَامِ كَيْفَ يَشَاءُ ۚ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ ﴿٦


اوست كسى كه شما را آن گونه كه مى‌خواهد در رحمها صورتگرى مى‌كند. هيچ معبودى جز آن تواناى حكيم نيست

هُوَ الَّذِي أَنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ

وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ ۖ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ

مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ ۗ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّـهُ ۗ

وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ

عِندِ رَبِّنَا ۗ وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ ﴿٧


اوست كسى كه اين كتاب [=قرآن‌] را بر تو فرو فرستاد. پاره‌اى از آن،

آيات محكم [=صريح و روشن‌] است. آنها اساس كتابند؛ و [پاره‌اى‌] ديگر متشابه اتند

[كه تأويل‌پذيرند]. اما كسانى كه در دلهايشان انحراف است براى فتنه‌جويى و طلب

تأويل آن [به دلخواه خود،] از متشابه آن پيروى مى‌كنند، با آنكه تأويلش را جز خدا و ريشه‌داران

در دانش كسى نمى‌داند. [آنان كه‌] مى‌گويند: «ما بدان ايمان آورديم، همه [چه محكم و چه متشابه‌]

از جانب پروردگار ماست»، و جز خردمندان كسى متذكر نمى‌شود


رَبَّنَا لَا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِن لَّدُنكَ رَحْمَةً ۚ إِنَّكَ أَنتَ الْوَهَّابُ ﴿٨


[مى‌گويند:] پروردگارا، پس از آنكه ما را هدايت كردى، دلهايمان را دستخوش انحراف

مگردان، و از جانب خود، رحمتى بر ما ارزانى دار كه تو خود بخشايشگرى



رَبَّنَا إِنَّكَ جَامِعُ النَّاسِ لِيَوْمٍ لَّا رَيْبَ فِيهِ ۚ إِنَّ اللَّـهَ لَا يُخْلِفُ الْمِيعَادَ ﴿٩


پروردگارا، به يقين، تو در روزى كه هيچ ترديدى در آن نيست، گردآورنده [جمله‌]

مردمانى. قطعاً خداوند در وعده [خود] خلاف نمى‌كند


إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا لَن تُغْنِيَ عَنْهُمْ أَمْوَالُهُمْ وَلَا أَوْلَادُهُم مِّنَ اللَّـهِ



شَيْئًا ۖ وَأُولَـٰئِكَ هُمْ وَقُودُ النَّارِ ﴿١٠



در حقيقت، كسانى كه كفر ورزيدند، اموال و اولادشان چيزى [از عذاب خدا]

را از آنان دور نخواهد كرد؛ و آنان خود، هيزم دوزخند.

كَدَأْبِ آلِ فِرْعَوْنَ وَالَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ ۚ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا فَأَخَذَهُمُ

اللَّـهُ بِذُنُوبِهِمْ ۗ وَاللَّـهُ شَدِيدُ الْعِقَابِ

﴿١١


[آنان‌] به شيوه فرعونيان و كسانى كه پيش از آنان بودند آيات ما را دروغ شمردند؛

پس خداوند به [سزاى‌] گناهانشان [گريبان‌] آنان را گرفت، و خدا سخت‌كيفر است


قُل لِّلَّذِينَ كَفَرُوا سَتُغْلَبُونَ وَتُحْشَرُونَ إِلَىٰ جَهَنَّمَ ۚ وَبِئْسَ الْمِهَادُ ﴿١٢



به كسانى كه كفر ورزيدند بگو: «به زودى مغلوب خواهيد شد و [سپس در روز رستاخيز]

در دوزخ محشور مى‌شويد، و چه بد بسترى است.»

قَدْ كَانَ لَكُمْ آيَةٌ فِي فِئَتَيْنِ الْتَقَتَا ۖ فِئَةٌ تُقَاتِلُ فِي سَبِيلِ اللَّـهِ وَأُخْرَىٰ

كَافِرَةٌ يَرَوْنَهُم مِّثْلَيْهِمْ رَأْيَ الْعَيْنِ ۚ وَاللَّـهُ يُؤَيِّدُ بِنَصْرِهِ مَن

يَشَاءُ ۗ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَعِبْرَةً لِّأُولِي الْأَبْصَارِ

﴿١٣



قطعاً در برخورد ميان دو گروه، براى شما نشانه‌اى [و درس عبرتى‌] بود. گروهى در راه

خدا مى‌جنگيدند، و ديگر [گروه‌] كافر بودند كه آنان [=مؤمنان‌] را به چشم، دو برابر خود مى‌ديدند؛

و خدا هر كه را بخواهد به يارى خود تأييد مى‌كند، يقيناً در اين [ماجرا] براى صاحبان بينش عبرتى است

زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَالْبَنِينَ وَالْقَنَاطِيرِ الْمُقَنطَرَةِ

مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالْأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ ۗ ذَٰلِكَ

مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ۖ وَاللَّـهُ عِندَهُ حُسْنُ الْمَآبِ

﴿١٤


دوستىِ خواستنيها[ى گوناگون‌] از: زنان و پسران و اموال فراوان از زر و سيم و

اسب‌هاى نشاندار و دامها و كشتزار[ها] براى مردم آراسته شده، [ليكن‌] اين جمله،

مايه تمتّع زندگى دنياست، و [حال آنكه] فرجام نيكو نزد خداست


قُلْ أَؤُنَبِّئُكُم بِخَيْرٍ مِّن ذَٰلِكُمْ ۚ لِلَّذِينَ اتَّقَوْا عِندَ رَبِّهِمْ جَنَّاتٌ تَجْرِي

مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَأَزْوَاجٌ مُّطَهَّرَةٌ وَرِضْوَانٌ مِّنَ اللَّـهِ ۗ وَاللَّـهُ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ

﴿١٥



بگو: «آيا شما را به بهتر از اينها خبر دهم؟ براى كسانى كه تقوا پيشه كرده‌اند،

نزد پروردگارشان باغ هايى است كه از زير [درختان‌] آنها نهرها روان است؛

در آن جاودانه بمانند، و همسرانى پاكيزه و [نيز ]خشنودى خدا [را دارند]،

و خداوند به [امور] بندگان [خود] بيناست.



الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا إِنَّنَا آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ ﴿۱۶
همان كسانى كه مى‏گويند پروردگارا ما ايمان آورديم پس گناهان ما را بر ما ببخش و ما را از عذاب آتش نگاه دار (۱۶)
الصَّابِرِينَ وَالصَّادِقِينَ وَالْقَانِتِينَ وَالْمُنفِقِينَ وَالْمُسْتَغْفِرِينَ بِالأَسْحَارِ ﴿۱۷

[اينانند] شكيبايان و راستگويان و فرمانبرداران و انفاق‏كنندگان و آمرزش‏خواهان در سحرگاهان (۱۷)

شَهِدَ اللّهُ أَنَّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ وَالْمَلاَئِكَةُ وَأُوْلُواْ الْعِلْمِ قَآئِمًَا بِالْقِسْطِ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ ﴿۱۸

خدا كه همواره به عدل قيام دارد گواهى مى‏دهد كه جز او هيچ معبودى نيست و فرشتگان [او] و دانشوران [نيز گواهى مى‏دهند كه] جز او كه توانا و حكيم است هيچ معبودى نيست (۱۸)

إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللّهِ الإِسْلاَمُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوْتُواْ الْكِتَابَ إِلاَّ مِن بَعْدِ مَا جَاءهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ وَمَن يَكْفُرْ بِآيَاتِ اللّهِ فَإِنَّ اللّهِ سَرِيعُ الْحِسَابِ ﴿۱۹

در حقيقت دين نزد خدا همان اسلام است و كسانى كه كتاب [آسمانى] به آنان داده شده با يكديگر به اختلاف نپرداختند مگر پس از آنكه علم براى آنان [حاصل] آمد آن هم به سابقه حسدى كه ميان آنان وجود داشت و هر كس به آيات خدا كفر ورزد پس [بداند] كه خدا زودشمار است (۱۹)


فَإنْ حَآجُّوكَ فَقُلْ أَسْلَمْتُ وَجْهِيَ لِلّهِ وَمَنِ اتَّبَعَنِ وَقُل لِّلَّذِينَ أُوْتُواْ الْكِتَابَ وَالأُمِّيِّينَ أَأَسْلَمْتُمْ فَإِنْ أَسْلَمُواْ فَقَدِ اهْتَدَواْ وَّإِن تَوَلَّوْاْ فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلاَغُ وَاللّهُ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ ﴿۲۰

پس اگر با تو به محاجه برخاستند بگو من خود را تسليم خدا نموده‏ام و هر كه مرا پيروى كرده [نيز خود را تسليم خدا نموده است] و به كسانى كه اهل كتابند و به مشركان بگو آيا اسلام آورده‏ايد پس اگر اسلام آوردند قطعا هدايت‏يافته‏اند و اگر روى برتافتند فقط رساندن پيام بر عهده توست و خداوند به [امور] بندگان بيناست (۲۰)

[=B Homa]إِنَّ الَّذِينَ يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللّهِ وَيَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ حَقٍّ وَيَقْتُلُونَ الِّذِينَ يَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ مِنَ النَّاسِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِيمٍ ﴿[=B Homa]۲۱

[=B Homa]كسانى كه به آيات خدا كفر مى‏ورزند و پيامبران را بناحق مى‏كشند و دادگستران را به قتل مى‏رسانند آنان را از عذابى دردناك خبر ده ([=B Homa]۲۱)



[=B Homa]أُولَئِكَ الَّذِينَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ وَمَا لَهُم مِّن نَّاصِرِينَ ﴿[=B Homa]۲۲

[=B Homa]آنان كسانى‏اند كه در [اين] دنيا و [در سراى] آخرت اعمالشان به هدر رفته و براى آنان هيچ ياورى نيست ([=B Homa]۲۲)



[=B Homa]أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ أُوْتُواْ نَصِيبًا مِّنَ الْكِتَابِ يُدْعَوْنَ إِلَى كِتَابِ اللّهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ يَتَوَلَّى فَرِيقٌ مِّنْهُمْ وَهُم مُّعْرِضُونَ ﴿[=B Homa]۲۳
[=B Homa]آيا داستان كسانى را كه بهره‏اى از كتاب [تورات] يافته‏اند ندانسته‏اى كه چون به سوى كتاب خدا فرا خوانده مى‏شوند تا ميانشان حكم كند آنگه گروهى از آنان به حال اعراض روى برمى‏تابند ([=B Homa]۲۳)



[=B Homa]ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُواْ لَن تَمَسَّنَا النَّارُ إِلاَّ أَيَّامًا مَّعْدُودَاتٍ وَغَرَّهُمْ فِي دِينِهِم مَّا كَانُواْ يَفْتَرُونَ ﴿[=B Homa]۲۴

[=B Homa]اين بدان سبب بود كه آنان [به پندار خود] گفتند هرگز آتش جز چند روزى به ما نخواهد رسيد و برساخته‏هايشان آنان را در دينشان فريفته كرده است ([=B Homa]۲۴)

[=B Homa]فَكَيْفَ إِذَا جَمَعْنَاهُمْ لِيَوْمٍ لاَّ رَيْبَ فِيهِ وَوُفِّيَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَّا كَسَبَتْ وَهُمْ لاَ يُظْلَمُونَ ﴿[=B Homa]۲۵

[=B Homa]پس چگونه خواهد بود [حالشان] آنگاه كه آنان را در روزى كه هيچ شكى در آن نيست گرد آوريم و به هر كس [پاداش] دستاوردش به تمام [و كمال] داده شود و به آنان ستم نرسد ([=B Homa]۲۵)

[=B Homa]قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَن تَشَاء وَتَنزِعُ الْمُلْكَ مِمَّن تَشَاء وَتُعِزُّ مَن تَشَاء وَتُذِلُّ مَن تَشَاء بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلَىَ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴿[=B Homa]۲۶
[=B Homa]بگو بار خدايا تويى كه فرمانفرمايى هر آن كس را كه خواهى فرمانروايى بخشى و از هر كه خواهى فرمانروايى را باز ستانى و هر كه را خواهى عزت بخشى و هر كه را خواهى خوار گردانى همه خوبيها به دست توست و تو بر هر چيز توانايى ([=B Homa]۲۶)

[=B Homa]تُولِجُ اللَّيْلَ فِي الْنَّهَارِ وَتُولِجُ النَّهَارَ فِي اللَّيْلِ وَتُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَتُخْرِجُ الَمَيَّتَ مِنَ الْحَيِّ وَتَرْزُقُ مَن تَشَاء بِغَيْرِ حِسَابٍ ﴿[=B Homa]۲۷
[=B Homa]شب را به روز در مى‏آورى و روز را به شب در مى‏آورى و زنده را از مرده بيرون مى آورى و مرده را از زنده خارج مى‏سازى و هر كه را خواهى بى‏حساب روزى مى‏دهى ([=B Homa]۲۷)



[=B Homa]لاَّ يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاء مِن دُوْنِ الْمُؤْمِنِينَ وَمَن يَفْعَلْ ذَلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللّهِ فِي شَيْءٍ إِلاَّ أَن تَتَّقُواْ مِنْهُمْ تُقَاةً وَيُحَذِّرُكُمُ اللّهُ نَفْسَهُ وَإِلَى اللّهِ الْمَصِيرُ ﴿[=B Homa]۲۸
[=B Homa]مؤمنان نبايد كافران را به جاى مؤمنان به دوستى بگيرند و هر كه چنين كند در هيچ چيز [او را] از [دوستى] خدا [بهره‏اى] نيست مگر اينكه از آنان به نوعى تقيه كند و خداوند شما را از [عقوبت] خود مى‏ترساند و بازگشت [همه] به سوى خداست ([=B Homa]۲۸)

[=B Homa]قُلْ إِن تُخْفُواْ مَا فِي صُدُورِكُمْ أَوْ تُبْدُوهُ يَعْلَمْهُ اللّهُ وَيَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأرْضِ وَاللّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴿[=B Homa]۲۹
[=B Homa]بگو اگر آنچه در سينه‏هاى شماست نهان داريد يا آشكارش كنيد خدا آن را مى داند و [نيز] آنچه را در آسمانها و آنچه را در زمين است مى‏داند و خداوند بر هر چيزى تواناست ([=B Homa]۲۹)

[=B Homa]يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ مَّا عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُّحْضَرًا وَمَا عَمِلَتْ مِن سُوَءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَيْنَهَا وَبَيْنَهُ أَمَدًا بَعِيدًا وَيُحَذِّرُكُمُ اللّهُ نَفْسَهُ وَاللّهُ رَؤُوفُ بِالْعِبَادِ ﴿[=B Homa]۳۰

[=B Homa]روزى كه هر كسى آنچه كار نيك به جاى آورده و آنچه بدى مرتكب شده حاضر شده مى يابد و آرزو مى‏كند كاش ميان او و آن [كارهاى بد] فاصله‏اى دور بود و خداوند شما را از [كيفر] خود مى‏ترساند و [در عين حال] خدا به بندگان [خود] مهربان است ([=B Homa]۳۰)

قُلْ إِن كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ ﴿۳۱
بگو اگر خدا را دوست داريد از من پيروى كنيد تا خدا دوستتان بدارد و گناهان شما را بر شما ببخشايد و خداوند آمرزنده مهربان است (۳۱)

قُلْ أَطِيعُواْ اللّهَ وَالرَّسُولَ فإِن تَوَلَّوْاْ فَإِنَّ اللّهَ لاَ يُحِبُّ الْكَافِرِينَ ﴿۳۲

بگو خدا و پيامبر [او] را اطاعت كنيد پس اگر رويگردان شدند قطعا خداوند كافران را دوست ندارد (۳۲)

إِنَّ اللّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ ﴿۳۳

به يقين خداوند آدم و نوح و خاندان ابراهيم و خاندان عمران را بر مردم جهان برترى داده است (۳۳)

ذُرِّيَّةً بَعْضُهَا مِن بَعْضٍ وَاللّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ ﴿۳۴

فرزندانى كه بعضى از آنان از [نسل] بعضى ديگرند و خداوند شنواى داناست (۳۴)

إِذْ قَالَتِ امْرَأَةُ عِمْرَانَ رَبِّ إِنِّي نَذَرْتُ لَكَ مَا فِي بَطْنِي مُحَرَّرًا فَتَقَبَّلْ مِنِّي إِنَّكَ أَنتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ ﴿۳۵

چون زن عمران گفت پروردگارا آنچه در شكم خود دارم نذر تو كردم تا آزاد شده [از مشاغل دنيا و پرستشگر تو] باشد پس از من بپذير كه تو خود شنواى دانايى (۳۵)

فَلَمَّا وَضَعَتْهَا قَالَتْ رَبِّ إِنِّي وَضَعْتُهَا أُنثَى وَاللّهُ أَعْلَمُ بِمَا وَضَعَتْ وَلَيْسَ الذَّكَرُ كَالأُنثَى وَإِنِّي سَمَّيْتُهَا مَرْيَمَ وِإِنِّي أُعِيذُهَا بِكَ وَذُرِّيَّتَهَا مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ ﴿۳۶

پس چون فرزندش را بزاد گفت پروردگارا من دختر زاده‏ام و خدا به آنچه او زاييد داناتر بود و پسر چون دختر نيست و من نامش را مريم نهادم و او و فرزندانش را از شيطان رانده‏شده به تو پناه مى‏دهم (۳۶)

فَتَقَبَّلَهَا رَبُّهَا بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَأَنبَتَهَا نَبَاتًا حَسَنًا وَكَفَّلَهَا زَكَرِيَّا كُلَّمَا دَخَلَ عَلَيْهَا زَكَرِيَّا الْمِحْرَابَ وَجَدَ عِندَهَا رِزْقًا قَالَ يَا مَرْيَمُ أَنَّى لَكِ هَذَا قَالَتْ هُوَ مِنْ عِندِ اللّهِ إنَّ اللّهَ يَرْزُقُ مَن يَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ ﴿۳۷

پس پروردگارش وى [=مريم] را با حسن قبول پذيرا شد و او را نيكو بار آورد و زكريا را سرپرست وى قرار داد زكريا هر بار كه در محراب بر او وارد مى‏شد نزد او [نوعى] خوراكى مى‏يافت [مى]گفت اى مريم اين از كجا براى تو [آمده است او در پاسخ مى]گفت اين از جانب خداست كه خدا به هر كس بخواهد بى شمار روزى مى‏دهد (۳۷)

هُنَالِكَ دَعَا زَكَرِيَّا رَبَّهُ قَالَ رَبِّ هَبْ لِي مِن لَّدُنْكَ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً إِنَّكَ سَمِيعُ الدُّعَاء ﴿۳۸
آنجا [بود كه] زكريا پروردگارش را خواند [و] گفت پروردگارا از جانب خود فرزندى پاك و پسنديده به من عطا كن كه تو شنونده دعايى (۳۸)

فَنَادَتْهُ الْمَلآئِكَةُ وَهُوَ قَائِمٌ يُصَلِّي فِي الْمِحْرَابِ أَنَّ اللّهَ يُبَشِّرُكَ بِيَحْيَى مُصَدِّقًا بِكَلِمَةٍ مِّنَ اللّهِ وَسَيِّدًا وَحَصُورًا وَنَبِيًّا مِّنَ الصَّالِحِينَ ﴿۳۹
پس در حالى كه وى ايستاده [و] در محراب [خود] دعا مى‏كرد فرشتگان او را ندا دردادند كه خداوند تو را به [ولادت] يحيى كه تصديق كننده [حقانيت] كلمة الله [=عيسى] است و بزرگوار و خويشتندار [=پرهيزنده از آنان] و پيامبرى از شايستگان است مژده مى‏دهد (۳۹)

قَالَ رَبِّ أَنَّىَ يَكُونُ لِي غُلاَمٌ وَقَدْ بَلَغَنِيَ الْكِبَرُ وَامْرَأَتِي عَاقِرٌ قَالَ كَذَلِكَ اللّهُ يَفْعَلُ مَا يَشَاءُ ﴿۴۰

گفت پروردگارا چگونه مرا فرزندى خواهد بود در حالى كه پيرى من بالا گرفته است و زنم نازا است [فرشته] گفت [كار پروردگار] چنين است‏خدا هر چه بخواهد مى‏كند (۴۰)


[="Tahoma"]

قَالَ رَبِّ اجْعَلْ لِي آيَةً [=times new roman]ۖ قَالَ آيَتُكَ أَلَّا تُكَلِّمَ النَّاسَ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ إِلَّا رَمْزًا [=times new roman]ۗ وَاذْكُرْ رَبَّكَ كَثِيرًا وَسَبِّحْ بِالْعَشِيِّ وَالْإِبْكَارِ ﴿٤١﴾

گفت: پروردگارا، برای من (به شکرانه این نعمت) آیتی مقرّر فرما، فرمود: تو را آیت این باشد که تا سه روز با مردم سخن جز به رمز نگویی،
و پیوسته به یاد خدا باش و (او را) در صبحگاه و شبانگاه تسبیح گوی.«41»

وَإِذْ قَالَتِ الْمَلَائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ عَلَىٰ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ ﴿٤٢﴾

و (یاد کن) آن گاه که فرشتگان گفتند: ای مریم، همانا خدا تو را برگزید و پاکیزه گردانید و بر زنان جهانیان برتری بخشید.«42»
يَا مَرْيَمُ اقْنُتِي لِرَبِّكِ وَاسْجُدِي وَارْكَعِي مَعَ الرَّاكِعِينَ ﴿٤٣﴾
ای مریم، فرمانبردار خدا باش و نماز را با اهل طاعت به جای آر.«43»

ذَٰلِكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ [=times new roman]ۚ وَمَا كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يُلْقُونَ أَقْلَامَهُمْ أَيُّهُمْ يَكْفُلُ مَرْيَمَ وَمَا كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يَخْتَصِمُونَ ﴿٤٤﴾

این از اخبار غیب است که به تو وحی می‌کنیم، و تو حاضر نبودی آن زمان که قرعه برای نگهبانی و کفالت مریم می‌زدند تا قرعه به نام کدام یک شود،
و نبودی نزد ایشان وقتی که بر سر این کار نزاع می‌کردند.«44»

إِذْ قَالَتِ الْمَلَائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ وَجِيهًا فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ ﴿٤٥﴾

چون فرشتگان مریم را گفتند که خدا تو را به کلمه خود بشارت می‌دهد که نامش مسیح (عیسی) پسر مریم است،
که در دنیا و آخرت آبرومند و از مقرّبان (درگاه خدا) است.«45»

وَيُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَكَهْلًا وَمِنَ الصَّالِحِينَ ﴿

٤٦


«و در گهواره [به اعجاز] و در ميانسالى [به وحى‌] با

مردم سخن مى‌گويد و از شايستگان است.»


قَالَتْ رَبِّ أَنَّىٰ يَكُونُ لِي وَلَدٌ وَلَمْ يَمْسَسْنِي بَشَرٌ ۖ قَالَ كَذَٰلِكِ

اللَّـهُ يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ ۚ إِذَا قَضَىٰ أَمْرًا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُن فَيَكُونُ

﴿٤٧


[مريم‌] گفت: «پروردگارا، چگونه مرا فرزندى خواهد بود با

آنكه بشرى به من دست نزده است؟» گفت: «چنين است [كار] پروردگار.»

خدا هر چه بخواهد مى‌آفريند؛ چون به كارى فرمان دهد

، فقط به آن مى‌گويد: «باش»؛ پس مى‌باشد


وَيُعَلِّمُهُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنجِيلَ ﴿٤٨


و به او كتاب و حكمت و تورات و انجيل مى‌آموزد


وَرَسُولًا إِلَىٰ بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنِّي قَدْ جِئْتُكُم بِآيَةٍ مِّن رَّبِّكُمْ ۖ أَنِّي

أَخْلُقُ لَكُم مِّنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِ اللَّـهِ ۖ

وَأُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ وَأُحْيِي الْمَوْتَىٰ بِإِذْنِ اللَّـهِ ۖ وَأُنَبِّئُكُم بِمَا تَأْكُلُونَ

وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ ۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَةً لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ

﴿٤٩


و [او را به عنوان‌] پيامبرى به سوى بنى اسرائيل [مى‌فرستد، كه او به آنان مى‌گويد:]

«در حقيقت، من از جانب پروردگارتان برايتان معجزه‌اى آورده‌ام:

من از گل براى شما [چيزى‌] به شكل پرنده مى‌سازم، آنگاه در آن مى‌دمم،

پس به اذن خدا پرنده‌اى مى شود؛ و به اذن خدا نابيناى مادرزاد و پيس

را بهبود مى‌بخشم؛ و مردگان را زنده مى‌گردانم؛ و شما را از آنچه مى‌خوريد


و در خانه هايتان ذخيره مى‌كنيد، خبر مى‌دهم؛

مسلماً در اين [معجزات‌]، براى شما -اگر مؤمن باشيد- عبرت است.»



وَمُصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَلِأُحِلَّ لَكُم بَعْضَ الَّذِي

حُرِّمَ عَلَيْكُمْ ۚ وَجِئْتُكُم بِآيَةٍ مِّن رَّبِّكُمْ فَاتَّقُوا اللَّـهَ وَأَطِيعُونِ

﴿٥٠


و [مى‌گويد: «آمده‌ام تا] تورات را كه پيش از من [نازل شده‌] است

تصديق كننده باشم، و تا پاره‌اى از آنچه را كه بر شما حرام گرديده،

براى شما حلال كنم، و از جانب پروردگارتان براى شما نشانه‌اى آورده‌ام.

پس، از خدا پروا داريد و مرا اطاعت كنيد.»


إِنَّ اللَّـهَ رَبِّي وَرَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ ۗ هَـٰذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِيمٌ ﴿٥١


«در حقيقت، خداوند پروردگار من و پروردگار شماست؛

پس او را بپرستيد [كه ] راه راست اين است.»



فَلَمَّا أَحَسَّ عِيسَىٰ مِنْهُمُ الْكُفْرَ قَالَ مَنْ أَنصَارِي إِلَى اللَّـهِ ۖ قَالَ الْحَوَارِيُّونَ

نَحْنُ أَنصَارُ اللَّـهِ آمَنَّا بِاللَّـهِ وَاشْهَدْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ

﴿٥٢

چون عيسى از آنان احساس كفر كرد، گفت: «ياران من در راه خدا چه كسانند؟»

حواريون گفتند: «ما ياران [دين‌] خداييم، به خدا ايمان آورده‌ايم؛

و گواه باش كه ما تسليم [او] هستيم.»