طرح مدرسه در مسجد، گوشهای از تحلیل یک سفرنامه
تبهای اولیه
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته،
حدود ۵ ماه پیش جناب «مکلف» تاپیکی درست کردند تحت عنوان «آیا با آموزش و تحصیل فرزندان در خانه به جای مدرسه موافقید؟!» که در آن به مشکلات ریشهای آموزش و پرورش چه در امر آموزش (چه از نظر محتوای علمی و چه از نظر نحوهی آموزش چه از نظر روش و چه از نظر مدت تحصیل و غیره) و چه در امر پرورش پرداخته شده و صحبت از آن شده بود که شاید بهتر باشد کودکانمان را خودمان در منزل تعلیم و تربین بدهیم ... البته این کار تبعات خوب و بدی دارد که به هر حال در همان تاپیک مورد بررسی قرار گرفت و دوستان و جناب کارشناس نظراتشان را دادند ... اما آنچه که کلید ایجاد این تاپیک را زد پست سرکار «جزیرهی مجنون» در ان تاپیک بود که فرمودند:
سلام دوستان.ب نظر من یک اشتباه محض بخوای بچه تو خودت تربیت کنی ب جای مدرسه ... ولی میتونین کنار مدرسه یه سری کلاسایه فوق برنامه واسش بذارین ک اونجور دوس دارین بزرگ بشه و همچنین البته تویه مشهد یه تشکل درست شده ک تویه مسجد ب بچه ها درس میدن و آخر سال هم با آموزش پرورش هماهنگ کردن و امتحان میگیرن و مدرک هم میدن همه مقاطع رو هم دارن... اینم خوبه و در کنار درس هم بهشون قرآن و چیزایه دیگه یاد میدن ... ولی تویه خونه رو من قبول ندارم ... موفق باشین
و بعد از آن:
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته،
از اطلاعرسانیاتان در مورد آن تشکل در مشهد خیلی ممنونم، :Gol: ایشان میتوانند الگوی خیلی خوبی برای شروع یک حرکت جهادی در راستای اصلاح وضعیت آموزشی و مهمتر از آن پرورشی کشور باشند، حداقل ایشان یک گام بلند از حقیر و امثال حقیر جلوتر هستند، بیشتر ممنون میشوم اگر بتوانید اطلاعات بیشتری از آن تشکل را بیان کنید یا نامی نشانی آدرسی چیزی از ایشان را معرفی نمایید که بتوان با ایشان ارتباط گرفت و از تجربیاتشان استفاده نمود. کاری مشابه کار ایشان را حقیر هم به دنبال ایجادش هستم اگر خداوند بخواهد و توفیقی حاصل گردد. اگر جناب مکلف و مدیریت محترم تاپیک ادامهی این شاخه از پاسخها را انحراف تاپیک ارزیابی کنند ممنون میشوم اطلاعاتی اگر دارید را خصوصی به حقیر بدهید. همچنین در صورت لزوم میتوان تاپیکی جداگانه در مورد روش ایشان ایجاد کرد و مزایا و معایب آن را با کمک کارشناسان بزرگوار سایت از منظر دینی و ابعاد اجتماعی و فردی مورد بررسی قرار داد تا بتوان در صورت امکان نقطهی شروع مناسبتری را برای گسترش فعالیتهای اینچنینی انتخاب نمود ...
با تشکر، :Gol:
یا علی
با لطف سرکار «جزیرهی مجنون» حقیر در سفر اخیری که به مشهد داشتم به مسجد ایشان رفتم و هم یکی از اعضای آنجا شرایط کاری و تحصیلی آنجا را برایم توضیح دادند و هم زمانی را حاجآقا اجازه دادند خدمتشان رسیدم و با ایشان صحبت کردم که نتایجش را به اختصار اینجا مینویسم که شاید به کار دیگر دوستان هم بخورد ... و البته کار ایشان به حق از چند جهت اساسی و قابل اعتناست ...
۱. مسجد سنگر است و محل اصلی هم آموزش و هم پرورش
۲. آباد کردن مسجد و رونق دادن به آن در قرآن هم توصیه شده است، مسجد باید مرکز فعالیتها باشد و این سیاست جدا کردن دین از متن زندگی مردم بوده است که مسجد را به جایی برای نمازهای یومیه تبدیل کرده است که قبل از اذان باز شود و بلافاصله بعد از نماز هم بسته شود
۳. افرادی که در این مسجد تحصیل میکنند بر چند دسته هستند:الف) کودکان خردسال از پیشدبستانی تا دبستانی تا بچههای بزرگتر و فکر کنم تا کنکور که به جای شرکت در مدارس برای تحصیل به این مسجد میآیند و رایگان آموزش میبینند و تنها اگر بخواهند برای امتحان به مراکز معرفی شده توسط آموزش و پرورش که برای دانشاموزانی که تحصیلات غیرحضوری دارند امتحان میگیرند شرکت کرده و امتحان میدهند
ب) کودکانی که میخواهند به جای مدرسه حوزه را ادامه بدهند تا حدّ لازم را از کلاسهای رایگان برای مدارس در مسجد استفاده میکنند و بعد وارد گروههای حوزوی مسجد میشوند که تا سطح ۶ را اگر درست خاطرم باشد در همان مسجد میخوانند و باز اگر بخواهند امتحانات لازم را در حوزه میدهند که وقتی به اتمام دوره رسیدند اگر خواستند به حوزههای رسمی رفته و ادامه تحصیل میدهند ...
ج) کسانی که ترک تحصیل کردهاند و برای خودشان به مسجد میآیند که علم کسب کنند و ایشان هم بعد از مدتی به تشخیص خود حاجآقا گه مجتهد هستند و اجازه دارند ملبس به لباس روحانیت میشوند ...
۴. افرادی که در این مسجد تدریس میکنند عموماً طلبه و یا معلمان و یا افراد دیگری هستند که توانایی تدریس دارند و البته همگی هم رایگان تدریس میکنند، شاید یک جور زکات علمشان را میدهند
۵. حاجآقا از آنجا که عالمی عامل هستند خیلی مقید هستند به سبک زندگی اسلامی و برای مثال توصیهاشان به بچهها این است که در روز بیش از دو وعده غذا نخورند، یکی صبح و یکی شب، این است که کلاسهای مدرسه که از حدود ۲:۳۰ یا ۳ صبح آغاز میشود ادامه دارد تا حدود اذان صبح که آن موقع سحری رایگان به ایشان داده میشود (اگر اشتباه نفهمیده باشم از محل کمکهای مردمی که هر کسی بخواهد کمک کند) و بعد کلاسها هست تا غروب یا بعد از غروب، بجز بچههای پیشدبستانی و دبستانی که از حدود ۷:۳۰ صبح به مسجد میآیند تا بعد از نماز ظهر. بعد از اتمام کلاسها در غروب یا سر شب بچهها یا به ورزش میروند و یا تفریحات سالم و گاهی هم اگر اشتباه نکنم برخی اردوها داخل شهر یا خارج شهر یا حداقل هزینهها ... و البته با توجه به اینکه کلاسها حدود ۳ صبح شروع میشوند آنها که بخواهند شب را هم در مسجد میمانند و آنها که بخواهند و بتوانند به منزل میروند تا دوباره صبح برگردند ... همچنین اگرچه بچهها دو وعده در روز غذا دارند ولی این به معنای روزه بودن اجباریاشان نیست، اگر کسی بخواهد میتواند برود بیرون از مسجد یا در گوشهای چیزی بخورد ولی توصیهی حاجآقا این ایست که بچهها یا زودتر ازدواج کنند و یا تا میتوانند روزه بگیرند
۶. کلاس برای خواهران هم هست ولی خیلی سبکتر و به طور خاص اگر اشتباه نکنم کلاسهایشان حدود ساعت ۷:۳۰ شروع میشود که هوا روشن است ...
۷. حاجآقا گاهی از خانوادههای دانشآموزانشان هم در تربیت بچهها استفاده میکنند، مثلاً در روستایی که صبح جمعه با حاجاقا خارج شهر رفتیم نوجوانی شاید ۱۲ ساله بعد از نماز صبح برایمان به منبر رفت و حدیث تربیتی از امام سجاد علیهالسلام برایمان خواند و درس اخلاق حاجآقا مجتهدی را میداد و ما نمیدانستیم بخاطر درس ایشان اشک بریزیم یا بخاطر صفای او بخندیم و شعف داشته باشیم، بعد حاجآقا توضیح دادند که ایشان دو سال است که دانشآموزشان هستند و چون معلمان از پس ایشان برنمیآمدند از پدر ایشان خواسته شد که مسؤولیت تربیت ایشان در مدرسه را به عهده بگیرند که الآن یک سال هم هست که هر روز صبح با پسرشان به مسجد میروند تا شب که با او به خانه بازگردند، نظر حاجآقا به این بود که کار والدین برای ساختن آیندهی بچههایشان هست و تمرکز بیشتر بر تربیت فرزندانشان میتواند از بهترین روشهای سرمایهگذاری برای آیندهی آنها باشد، بخصوص که هیچ معلمی به اندازهی پدر برای فرزندش دلسوز و صبور نیست و اوست که با روحیات فرزندش اشنایی بیشتری دارد و غیره، آموزش دادن او به فرزندش هم تحت نظارت معلمین مدرسه خواهد بود ... از جاجآقا پرسیدم که ایشان چطوری ارتزاق میکنند اگر هر روز به مدرسه میآیند!؟ حاجآقا گفتند از خودشان بپرسم که متأسفانه توفیق نشد ولی صحبت همه آنجا این بود که خدا روزیرسان است و روزیها میرسد ...
۸. البته حاجآقا ظاهراً توصیهاشان این است که کسانی که آنجا میآیند زیاد در قید و بند گرفتن مدرک نباشند و به خود علم بپردازند ولی کسی را هم از امتحان دادن در آموزش و پرورش در حوزه منع نمیکنند ... از ایشان پرسیدم که اگر مدرک نگیرند در این جامعهی مدرکگرا برای آیندهاشان مشکلی پیش نمیآید؟ ایشان فرمودند که اتفاقا تجربه عکس آن را نشان داده است، اینکه اگر کسی مدرکی داشته باشد ولی کار بلد نباشد آنقدر موفق نخواهد بود که کار بلد باشد ولی مدرک نداشته باشد. حقیر با این حرف ایشان از جهت دیگری هم موافقم و آن اینکه مدرک تنها اگر خیلی معتبر و بالا باشد فرصتهای خاص برای فرد ایجاد میکند و بسیاری از مدرکها گرفتنش با نگرفتنش فرق چندانی ندارد، اما با این حال شخص باید توکلش به خدا زیاد باشد چون همان مدرکهای نیمبند هم گاهی به کار آدم میآیند و شخصی که مدرک ندارد نباید زیاد غصهی مال دنیا را بخورد و باید نگاهش به زندگی هم درست باشد تا با مشکلات روحی برنخورد ...
۹. با حاجآقا دربارهی محتوی آموزشی که صحبت کردم فرمودند که فعلاً همان منابع آموزش و پرورش است و البته برنامهای هم برای تغییرش ندارند ولی اگر میشد تغییرش داد و اسلامیاش کرد خیلی خوب بود، مخصوصاً وقتی به ایشان گفتم که در مدرسه علوم الحادی به بچهها تدریس میشود و بعد انتظار داریم بچه بزرگ شود و مقابل خدا نایستد داغشان تازه شد ولی در هر صورت فعلاً در این راستا نقشهای نداشتند و البته این کار تولید محتوی هم اصلاً کار سادهای نیست که راحت بشود راجع به آن برنامهریزی کرد و حرف زد ...
۱۰. در این مسجد و در واقع مدرسه-حوزه-مسجد تأکید خیلی زیادی بر روی انس با قرآن و نهجالبلاغه است و اکثر برنامههای جانبی بچهها حول این دو محور است، هر از گاهی هم حاجآقا مسابقاتی را میگذارند که برای برندگانش هم جوایزی را به عنوان کمکهزینهی زندگی تعیین میکنند که همین کمکها هم فکر میکنم برای برخی حکم نان شب را داشته باشد. مثلاً یک مسابقهی از نهجالبلاغه بود که جایزهاش دو میلیون تومان بود و یک مسابقهی ۱۴۴۰ که در مدت شاید حدود ۶ ماه هر کسی ۱۴ بار ختم قران و ۴۰ بار ختم نهجالبلاغه کند (بدون ترجمه) پنج میلیون تومان بهش جایزه بدهند که میشود حدود ماهی 830 هزارتومان ...
۱۱. تمامی این کارها به عنوان کارهای فرهنگی مسجد است و فقط از والدین بچهها رضایتنامه گرفته میشود که اگر اتفاقی برایشان در مسجد افتاد (مثلاً خوردند زمین و غیره) مشکلی پیش نیاید و البته فکر کنم گفتند بچهها را بیمه هم میکنند
۱۲. آن زمانی که با ایشان به آن روستا رفتیم دو روحانی بزرگوار هم از شیراز مهمان ایشان بودند که آمده بودند تا نحوهی کارکرد مدرسه را ببینند و لابد اگر بشود در شیراز پیادهاش کنند، چنین کار جهادی علمی-تربیتی-فرهنگی-قرآنی که همراه با آباد کردن مساجد باشد میتواند کلید حل بسیاری از مشکلات فعلی و ایندهی این کشور باشد ان شاء الله ... حقیر هم خیلی تمایل داشتم در تهران چنین کاری راه بیاندازیم و به همین دلیل به حوزهای رجوع کردم که میدانستم بخاطر روحیات انقلابیاشان از کارهای جهادی غیراستاندارد استقبال میکنند، اما متأسفانه آنها آنقدر سرشان شلوغ بود و خودشان کارهای فرهنگی و علمی در مسجدشان داشتند که اصلاً ظرفیت فعالیت اضافهای آن هم در آن سطح نداشتند، گرچه باز هم استقبال کردند و گفتند شاید ظرف چند سال آینده بتوانند برخی ظرفیتهای لازم برای بخشی از این فعالیت را فراهم کنند، اگرچه معتقد بودند در این کار برخی ابهامات وجود دارد که باید رفع گردد و مثلاً در امر تدریس نه به راحتی به کسی اعتماد میکنند که سر کار بیاورندش (خصوصاً که خودشان حوزهی علمیه هستند و منبع مناسبی برای تربیت کردن استاد مناسب دارند) و نه راضی میشوند که آنها رایگان تدریس کنند
این پست جنبهی اطلاعرسانی داشت، اگر نقدی دارید که برای تجربههای بعدی کمکی نماید بفرمایید تا استفاده کنیم و اگر سؤالی دارید بفرمایید تا شاید بتوانم پاسخ دهم.
با تشکر از مشارکتتان در نقدهای سازنده و همچنین با تشکر از سرکار «جزیرهی مجنون» که معرفی کنندهی این گروه بودند، :Gol:
یا علی علیهالسلام
پسنامهی ۱:
مدارسی که مشابه مدارس معمولی باشند ولی وابسته به مسجد باشند و از طریق مسجد و مسجدیها نیروها و برنامههای فرهنگیاشان تغذیه شود و یا اینکه وابسته به سپاه باشند همین الآن هم وجود دارند.
پسنامهی ۲:
بجز آموزش و پرورش که زیر نظر شورای انقلاب فرهنگی کار تحول بنیادین در آموزش و پرورش را شروع کردهاند (اگرچه شاید چندین و چند سال طول بکشد تا عملیاتی شود و دست آخر هم معلوم نیست چقدر دغدغههای مؤمنین انقلابی ما را لحاظ نماید، اگرچه ان شاء الله که کارشان قابل قبول و خوب باشد) ظاهراً اندیشکدهای هم به صورت خصوصی تأسیس شده است که در آن تلاش میکنند تا علوم روز را به کمک قران و از تدبر در قران استخراج نمایند تا جایگزین علوم الحادی غربیها نمایند. با توجه به اینکه حقیر هنوز خوب با این اندیشکده آشنا نشدن از دادن اطلاعات بیشتر خودداری میکنم.
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته،
حدود ۵ ماه پیش جناب «مکلف» تاپیکی درست کردند تحت عنوان «آیا با آموزش و تحصیل فرزندان در خانه به جای مدرسه موافقید؟!» که در آن به مشکلات ریشهای آموزش و پرورش چه در امر آموزش (چه از نظر محتوای علمی و چه از نظر نحوهی آموزش چه از نظر روش و چه از نظر مدت تحصیل و غیره) و چه در امر پرورش پرداخته شده و صحبت از آن شده بود که شاید بهتر باشد کودکانمان را خودمان در منزل تعلیم و تربین بدهیم ... البته این کار تبعات خوب و بدی دارد که به هر حال در همان تاپیک مورد بررسی قرار گرفت و دوستان و جناب کارشناس نظراتشان را دادند ... اما آنچه که کلید ایجاد این تاپیک را زد پست سرکار «جزیرهی مجنون» در ان تاپیک بود که فرمودند:و بعد از آن:
با لطف سرکار «جزیرهی مجنون» حقیر در سفر اخیری که به مشهد داشتم به مسجد ایشان رفتم و هم یکی از اعضای آنجا شرایط کاری و تحصیلی آنجا را برایم توضیح دادند و هم زمانی را حاجآقا اجازه دادند خدمتشان رسیدم و با ایشان صحبت کردم که نتایجش را به اختصار اینجا مینویسم که شاید به کار دیگر دوستان هم بخورد ... و البته کار ایشان به حق از چند جهت اساسی و قابل اعتناست ...
۱. مسجد سنگر است و محل اصلی هم آموزش و هم پرورش
۲. آباد کردن مسجد و رونق دادن به آن در قرآن هم توصیه شده است، مسجد باید مرکز فعالیتها باشد و این سیاست جدا کردن دین از متن زندگی مردم بوده است که مسجد را به جایی برای نمازهای یومیه تبدیل کرده است که قبل از اذان باز شود و بلافاصله بعد از نماز هم بسته شود
۳. افرادی که در این مسجد تحصیل میکنند بر چند دسته هستند:الف) کودکان خردسال از پیشدبستانی تا دبستانی تا بچههای بزرگتر و فکر کنم تا کنکور که به جای شرکت در مدارس برای تحصیل به این مسجد میآیند و رایگان آموزش میبینند و تنها اگر بخواهند برای امتحان به مراکز معرفی شده توسط آموزش و پرورش که برای دانشاموزانی که تحصیلات غیرحضوری دارند امتحان میگیرند شرکت کرده و امتحان میدهند
ب) کودکانی که میخواهند به جای مدرسه حوزه را ادامه بدهند تا حدّ لازم را از کلاسهای رایگان برای مدارس در مسجد استفاده میکنند و بعد وارد گروههای حوزوی مسجد میشوند که تا سطح ۶ را اگر درست خاطرم باشد در همان مسجد میخوانند و باز اگر بخواهند امتحانات لازم را در حوزه میدهند که وقتی به اتمام دوره رسیدند اگر خواستند به حوزههای رسمی رفته و ادامه تحصیل میدهند ...
ج) کسانی که ترک تحصیل کردهاند و برای خودشان به مسجد میآیند که علم کسب کنند و ایشان هم بعد از مدتی به تشخیص خود حاجآقا گه مجتهد هستند و اجازه دارند ملبس به لباس روحانیت میشوند ...
۴. افرادی که در این مسجد تدریس میکنند عموماً طلبه و یا معلمان و یا افراد دیگری هستند که توانایی تدریس دارند و البته همگی هم رایگان تدریس میکنند، شاید یک جور زکات علمشان را میدهند
۵. حاجآقا از آنجا که عالمی عامل هستند خیلی مقید هستند به سبک زندگی اسلامی و برای مثال توصیهاشان به بچهها این است که در روز بیش از دو وعده غذا نخورند، یکی صبح و یکی شب، این است که کلاسهای مدرسه که از حدود ۲:۳۰ یا ۳ صبح آغاز میشود ادامه دارد تا حدود اذان صبح که آن موقع سحری رایگان به ایشان داده میشود (اگر اشتباه نفهمیده باشم از محل کمکهای مردمی که هر کسی بخواهد کمک کند) و بعد کلاسها هست تا غروب یا بعد از غروب، بجز بچههای پیشدبستانی و دبستانی که از حدود ۷:۳۰ صبح به مسجد میآیند تا بعد از نماز ظهر. بعد از اتمام کلاسها در غروب یا سر شب بچهها یا به ورزش میروند و یا تفریحات سالم و گاهی هم اگر اشتباه نکنم برخی اردوها داخل شهر یا خارج شهر یا حداقل هزینهها ... و البته با توجه به اینکه کلاسها حدود ۳ صبح شروع میشوند آنها که بخواهند شب را هم در مسجد میمانند و آنها که بخواهند و بتوانند به منزل میروند تا دوباره صبح برگردند ... همچنین اگرچه بچهها دو وعده در روز غذا دارند ولی این به معنای روزه بودن اجباریاشان نیست، اگر کسی بخواهد میتواند برود بیرون از مسجد یا در گوشهای چیزی بخورد ولی توصیهی حاجآقا این ایست که بچهها یا زودتر ازدواج کنند و یا تا میتوانند روزه بگیرند
۶. کلاس برای خواهران هم هست ولی خیلی سبکتر و به طور خاص اگر اشتباه نکنم کلاسهایشان حدود ساعت ۷:۳۰ شروع میشود که هوا روشن است ...
۷. حاجآقا گاهی از خانوادههای دانشآموزانشان هم در تربیت بچهها استفاده میکنند، مثلاً در روستایی که صبح جمعه با حاجاقا خارج شهر رفتیم نوجوانی شاید ۱۲ ساله بعد از نماز صبح برایمان به منبر رفت و حدیث تربیتی از امام سجاد علیهالسلام برایمان خواند و درس اخلاق حاجآقا مجتهدی را میداد و ما نمیدانستیم بخاطر درس ایشان اشک بریزیم یا بخاطر صفای او بخندیم و شعف داشته باشیم، بعد حاجآقا توضیح دادند که ایشان دو سال است که دانشآموزشان هستند و چون معلمان از پس ایشان برنمیآمدند از پدر ایشان خواسته شد که مسؤولیت تربیت ایشان در مدرسه را به عهده بگیرند که الآن یک سال هم هست که هر روز صبح با پسرشان به مسجد میروند تا شب که با او به خانه بازگردند، نظر حاجآقا به این بود که کار والدین برای ساختن آیندهی بچههایشان هست و تمرکز بیشتر بر تربیت فرزندانشان میتواند از بهترین روشهای سرمایهگذاری برای آیندهی آنها باشد، بخصوص که هیچ معلمی به اندازهی پدر برای فرزندش دلسوز و صبور نیست و اوست که با روحیات فرزندش اشنایی بیشتری دارد و غیره، آموزش دادن او به فرزندش هم تحت نظارت معلمین مدرسه خواهد بود ... از جاجآقا پرسیدم که ایشان چطوری ارتزاق میکنند اگر هر روز به مدرسه میآیند!؟ حاجآقا گفتند از خودشان بپرسم که متأسفانه توفیق نشد ولی صحبت همه آنجا این بود که خدا روزیرسان است و روزیها میرسد ...
۸. البته حاجآقا ظاهراً توصیهاشان این است که کسانی که آنجا میآیند زیاد در قید و بند گرفتن مدرک نباشند و به خود علم بپردازند ولی کسی را هم از امتحان دادن در آموزش و پرورش در حوزه منع نمیکنند ... از ایشان پرسیدم که اگر مدرک نگیرند در این جامعهی مدرکگرا برای آیندهاشان مشکلی پیش نمیآید؟ ایشان فرمودند که اتفاقا تجربه عکس آن را نشان داده است، اینکه اگر کسی مدرکی داشته باشد ولی کار بلد نباشد آنقدر موفق نخواهد بود که کار بلد باشد ولی مدرک نداشته باشد. حقیر با این حرف ایشان از جهت دیگری هم موافقم و آن اینکه مدرک تنها اگر خیلی معتبر و بالا باشد فرصتهای خاص برای فرد ایجاد میکند و بسیاری از مدرکها گرفتنش با نگرفتنش فرق چندانی ندارد، اما با این حال شخص باید توکلش به خدا زیاد باشد چون همان مدرکهای نیمبند هم گاهی به کار آدم میآیند و شخصی که مدرک ندارد نباید زیاد غصهی مال دنیا را بخورد و باید نگاهش به زندگی هم درست باشد تا با مشکلات روحی برنخورد ...
۹. با حاجآقا دربارهی محتوی آموزشی که صحبت کردم فرمودند که فعلاً همان منابع آموزش و پرورش است و البته برنامهای هم برای تغییرش ندارند ولی اگر میشد تغییرش داد و اسلامیاش کرد خیلی خوب بود، مخصوصاً وقتی به ایشان گفتم که در مدرسه علوم الحادی به بچهها تدریس میشود و بعد انتظار داریم بچه بزرگ شود و مقابل خدا نایستد داغشان تازه شد ولی در هر صورت فعلاً در این راستا نقشهای نداشتند و البته این کار تولید محتوی هم اصلاً کار سادهای نیست که راحت بشود راجع به آن برنامهریزی کرد و حرف زد ...
۱۰. در این مسجد و در واقع مدرسه-حوزه-مسجد تأکید خیلی زیادی بر روی انس با قرآن و نهجالبلاغه است و اکثر برنامههای جانبی بچهها حول این دو محور است، هر از گاهی هم حاجآقا مسابقاتی را میگذارند که برای برندگانش هم جوایزی را به عنوان کمکهزینهی زندگی تعیین میکنند که همین کمکها هم فکر میکنم برای برخی حکم نان شب را داشته باشد. مثلاً یک مسابقهی از نهجالبلاغه بود که جایزهاش دو میلیون تومان بود و یک مسابقهی ۱۴۴۰ که در مدت شاید حدود ۶ ماه هر کسی ۱۴ بار ختم قران و ۴۰ بار ختم نهجالبلاغه کند (بدون ترجمه) پنج میلیون تومان بهش جایزه بدهند که میشود حدود ماهی 830 هزارتومان ...
۱۱. تمامی این کارها به عنوان کارهای فرهنگی مسجد است و فقط از والدین بچهها رضایتنامه گرفته میشود که اگر اتفاقی برایشان در مسجد افتاد (مثلاً خوردند زمین و غیره) مشکلی پیش نیاید و البته فکر کنم گفتند بچهها را بیمه هم میکنند
۱۲. آن زمانی که با ایشان به آن روستا رفتیم دو روحانی بزرگوار هم از شیراز مهمان ایشان بودند که آمده بودند تا نحوهی کارکرد مدرسه را ببینند و لابد اگر بشود در شیراز پیادهاش کنند، چنین کار جهادی علمی-تربیتی-فرهنگی-قرآنی که همراه با آباد کردن مساجد باشد میتواند کلید حل بسیاری از مشکلات فعلی و ایندهی این کشور باشد ان شاء الله ... حقیر هم خیلی تمایل داشتم در تهران چنین کاری راه بیاندازیم و به همین دلیل به حوزهای رجوع کردم که میدانستم بخاطر روحیات انقلابیاشان از کارهای جهادی غیراستاندارد استقبال میکنند، اما متأسفانه آنها آنقدر سرشان شلوغ بود و خودشان کارهای فرهنگی و علمی در مسجدشان داشتند که اصلاً ظرفیت فعالیت اضافهای آن هم در آن سطح نداشتند، گرچه باز هم استقبال کردند و گفتند شاید ظرف چند سال آینده بتوانند برخی ظرفیتهای لازم برای بخشی از این فعالیت را فراهم کنند، اگرچه معتقد بودند در این کار برخی ابهامات وجود دارد که باید رفع گردد و مثلاً در امر تدریس نه به راحتی به کسی اعتماد میکنند که سر کار بیاورندش (خصوصاً که خودشان حوزهی علمیه هستند و منبع مناسبی برای تربیت کردن استاد مناسب دارند) و نه راضی میشوند که آنها رایگان تدریس کننداین پست جنبهی اطلاعرسانی داشت، اگر نقدی دارید که برای تجربههای بعدی کمکی نماید بفرمایید تا استفاده کنیم و اگر سؤالی دارید بفرمایید تا شاید بتوانم پاسخ دهم.
با تشکر از مشارکتتان در نقدهای سازنده و همچنین با تشکر از سرکار «جزیرهی مجنون» که معرفی کنندهی این گروه بودند، :Gol:
یا علی علیهالسلامپسنامهی ۱:
مدارسی که مشابه مدارس معمولی باشند ولی وابسته به مسجد باشند و از طریق مسجد و مسجدیها نیروها و برنامههای فرهنگیاشان تغذیه شود و یا اینکه وابسته به سپاه باشند همین الآن هم وجود دارند.پسنامهی ۲:
بجز آموزش و پرورش که زیر نظر شورای انقلاب فرهنگی کار تحول بنیادین در آموزش و پرورش را شروع کردهاند (اگرچه شاید چندین و چند سال طول بکشد تا عملیاتی شود و دست آخر هم معلوم نیست چقدر دغدغههای مؤمنین انقلابی ما را لحاظ نماید، اگرچه ان شاء الله که کارشان قابل قبول و خوب باشد) ظاهراً اندیشکدهای هم به صورت خصوصی تأسیس شده است که در آن تلاش میکنند تا علوم روز را به کمک قران و از تدبر در قران استخراج نمایند تا جایگزین علوم الحادی غربیها نمایند. با توجه به اینکه حقیر هنوز خوب با این اندیشکده آشنا نشدن از دادن اطلاعات بیشتر خودداری میکنم.
بسمه تعالی
با سلام و تحیت و نیز عرض تشکر و قدردانی
طرح مذکور از جهات مختلفی نظیر ایمان به هدف، محوریت مسجد و تربیت دینی و...قابل ستایش است که از همین طریق به بانیان خیر آن خدا قوت می گم. در کنار جهات مثبت چنین طرحهایی موضوعی که نباید از آن غفلت شود قوانین علمی و تجربی رشد و یادگیری است که در علومی نظیر روانشناسی و علوم تربیتی به آن پرداخته شده است.
قطع نظر از اینکه محتوای دروس مد نظر در چنین طرحی ( که بسیار حائز اهمیت است ) مبتنی بر چه منطق کاربردی صورت گرفته باشد، لازم است تناسب لازم میان مراحل رشد ذهنی و توانایی جسمی با تکالیف مدنظر مورد توجه جدی قرار بگیرد.
مدارسی که مشابه مدارس معمولی باشند ولی وابسته به مسجد باشند و از طریق مسجد و مسجدیها نیروها و برنامههای فرهنگیاشان تغذیه شود و یا اینکه وابسته به سپاه باشند همین الآن هم وجود دارند.
سلام علیکم
باتشکر از زحمات ارزشمند شما در این مجموعه،اجرکم عندالله
حقیقت امر بنده مدتهای زیادی است(چندین سال ) نگران آینده تحصیلی فرزندان کشورمان هستم،و همیشه فکر میکردم بنده حقیر در آینده با این اوضاع مدارس و سیستم آموزشی چگونه فرزندانم را به مدرسه بفرستم ازطرفی هم نمیشود کودک را فقط در خانه آموزش داد (در توان همه نیست) پس لازم است محیطی سالم به وجود آید تا مبانی فکری کودکان در آنها صحیح رشد کند و از طرفی بر علم و توانایی آنها هم افزوده شود
به نظر حقیر باید از افراد صاحب نظر در این زمینه کمک گرفت و چیزی که بنده در نظرم بوده این است (البته با توجه به اینکه دستم باز نیست که بتوانم پیگیر باشم تاکنون پیگیری نکرده ام اما شما و امثال شما ها که میتوانید بروید پیگیری کنید بنده هم هرکجا لازم باشد همکاری خواهم کرد)
ما حوزه علمیه داریم و حوزه ها از دبیرستان شروع میشود خب میتوان حوزه هارا آورد از پیش دبستانی!
برای اینکه بتوانیم مدرسه ای معتبر بزنیم که بتوان به آنان مدرک هم داد باید از افراد معتبر کمک بگیریم ،بنده نظرم این است که برویم نزد علمای بابصیرت فرض برویم خدمت آیت الله مصباح(حفظه الله) و تمام دغدغه و مشکلات را مطرح نماییم و از ایشان بخواهیم که مدرسه ای زیر نظر ایشان تشکیل شود (از پیش دبستانی) و محتوای کتابها هم خود موسسه انتخاب کند یعنی تلفیقی از کتبهای درسی مفید آموزش و پرورش به اضافه کتبی که خود موسس تهیه میکند،یک حالت موسسه غیر انتفاهی با درون مایه حوزه علمیه !(مدارک حوزه معتبر است و مورد پذیرش سازمان سنجش کشور است) یعنی در واقع میشود تقریبا فرض مدرسه علمیه ابتدایی زیر نظر آیت الله مصباح (حفظه الله)
در این صورت گرفتن مجوز و تاییده آموزش و پرورش و سازمان سنجش کشور آسان تر خواهد شد، نیروهای زیادی هم هستند که حاضرند در این نوع مدارس همکاری کنند(بنده به شخصه اولین فردی هستم که حاضر در حد توانم همکاری کنم)
اگر چنین مدارسی تاسیس شود و کم کم گسترش یابد هم پایه های اعتقادی فرزندانمان قوی میشود و هم پایه های علمی آنان،تصورش را داشته باشید دانش آموزانی که از این مدارس دیپلم میگرند چقدر با علم و تقوا و بصیرت میشوند و حتی اگر بعد از آن وارد محیط دانشگاه های کشور هم بشوند میتوانند افراد زیادی را هدایت کنند
بنده همیشه آرزو داشتم در آینده ان شاءالله فرزندان زیادی داشته باشم اما الان واقعا تربیت فرزندان بسیار سخت شده است و اگر کسی بتواند فرزندش را صالح تربیت کند مساوی با بزرگترین اختراعات جهانی است !! بنده زیاد با دانش آموزان سرو کار دارم و واقعا چیزهایی میبینم که دلم برای خانواده های مذهبی میسوزد که با خیال راحت فرزندانشان را به مدرسه میفرستند از طرفی هم نمیشود فرزند را درخانه نگه داشت و برای همه خانواده امکانش نیست که در خانه به فرزندانشان علم آموزی داشته باشند و حتی در جمع قرار گرفتن کودکان خودش به رشد اجتماعی کودک کمک میکند
بنده از شما و جناب مکلف و دیگر بزرگانی که در این زمینه دغدغه مندید و از طرفی آقا هستید و دستتان برای پیگیری امور باز تر است عاجزانه تقاضا میکنم هرکاری میتوانید انجام دهید زیرا با این سیستم آموزشی قرار نیست یک خانواده ای که متدین و دغدغه مندنسبت به آیده فرزندان است بتواند فرزندانش را به مدرسه بفرستد! و از طرفی تحصیل علم برای فرزندان لازم و ضروری است
خداوند به تلاش و همتتان برکت دهد ان شاءالله
التماس عا
یا زهرا(س)
طرح مذکور از جهات مختلفی نظیر ایمان به هدف، محوریت مسجد و تربیت دینی و...قابل ستایش است که از همین طریق به بانیان خیر آن خدا قوت می گم. در کنار جهات مثبت چنین طرحهایی موضوعی که نباید از آن غفلت شود قوانین علمی و تجربی رشد و یادگیری است که در علومی نظیر روانشناسی و علوم تربیتی به آن پرداخته شده است.بسمه تعالی
با سلام و تحیت و نیز عرض تشکر و قدردانی
قطع نظر از اینکه محتوای دروس مد نظر در چنین طرحی ( که بسیار حائز اهمیت است ) مبتنی بر چه منطق کاربردی صورت گرفته باشد، لازم است تناسب لازم میان مراحل رشد ذهنی و توانایی جسمی با تکالیف مدنظر مورد توجه جدی قرار بگیرد.
سلام علیکم استاد بزرگوار و رحمة الله و برکاته و عرض خسته نباشید،
تا کنون محتوای درسی ایشان منطبق بوده است بر محتوای آموزشی خود آموزش و پرورش و یا حوزه، اگرچه به صورت مکمل با ایشان قرآن و نهجالبلاغه هم زیاد کار میشود.
کاری که در طرح «مدرسه در مسجد» انجام میشود بیشتر تمرکز بر رونق دادن مسجد و بازگرداندن تربیت و آموزش به مسجد است و بهبود جوّ آموزشی و البته خودبخود معلمهایی که در این طرح شرکت میکنند هم دغدغههای مشترک دینی دارند که این وجه تمایز در معلمان و مدیران مدرسه نسبت به مدارس معمولی خودش حائز اهمیت میتواند باشد، اما فعلاً روی محتوای آموزشی کاری انجام ندادهاند مگر شاید در گرایشهای حوزویتر.
اگر لطف کنید برخی از موارد روانشناسی و تربیتی که باید در رشد و یادگیری مدّ نظر قرار داد را بفرمایید :Gol:
با تشکر از لطفتان :Gol:
یا علی علیهالسلام
سلام علیکم
...
به نظر حقیر باید از افراد صاحب نظر در این زمینه کمک گرفت و چیزی که بنده در نظرم بوده این است (البته با توجه به اینکه دستم باز نیست که بتوانم پیگیر باشم تاکنون پیگیری نکرده ام اما شما و امثال شما ها که میتوانید بروید پیگیری کنید بنده هم هرکجا لازم باشد همکاری خواهم کرد)
ما حوزه علمیه داریم و حوزه ها از دبیرستان شروع میشود خب میتوان حوزه هارا آورد از پیش دبستانی!
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته،
آن حوزهای که خیلی قبولشان دارم و میخواستم اگر اجازه دهند در همانجا مشابه آن کار مشهد را انجام بدهم مطالبی را در همین راستا به حقیر متذکر شدند و یا پیشنهاد دادند:حقیر هم خیلی تمایل داشتم در تهران چنین کاری راه بیاندازیم و به همین دلیل به حوزهای رجوع کردم که میدانستم بخاطر روحیات انقلابیاشان از کارهای جهادی غیراستاندارد استقبال میکنند، اما متأسفانه آنها آنقدر سرشان شلوغ بود و خودشان کارهای فرهنگی و علمی در مسجدشان داشتند که اصلاً ظرفیت فعالیت اضافهای آن هم در آن سطح نداشتند، گرچه باز هم استقبال کردند و گفتند شاید ظرف چند سال آینده بتوانند برخی ظرفیتهای لازم برای بخشی از این فعالیت را فراهم کنند، اگرچه معتقد بودند در این کار برخی ابهامات وجود دارد که باید رفع گردد و مثلاً در امر تدریس نه به راحتی به کسی اعتماد میکنند که سر کار بیاورندش (خصوصاً که خودشان حوزهی علمیه هستند و منبع مناسبی برای تربیت کردن استاد مناسب دارند) و نه راضی میشوند که آنها رایگان تدریس کنند
در ابتدا با یکی از مسؤلین حوزه صحبت کردم، ایشان گفتند به دنبال خرید زمین و ساخت ساختمانی بزرگتر برای حوزه هستند، اما نظرشان به این بود که به جای آنکه مدرسه را به داخل حوزه ببرند یا مدرسهای درست کنند که تحت نظارت حوزه باشد و یا حداقل شروه حوزه را از سیکل یا دیپلم به دبستان ببرند، یعنی کودک در دبستان تحت نظارت حوزه باشد ولی زودتر بتواند وارد حوزه بگردند. بعد با رئیس حوزه که از استادان اخلاق تهران هستند صحبت کردم و ایشان در باب طرح «مدرسه در مسجد» و نظراتی که حقیر داشتم نکاتی را بیان کردند:
۱. مساجد ما معمولاً امکانات کافی برای تبدیل به مدرسه شدن و خلاصه میزبانی از چنان فعالیتهایی را به صورت گسترده ندارند، اگر بشود خوب است ولی معمولاً نمیشود، باید برای بازی بچهها فضای مناسب و حیاط داشته باشد، باید کتابخانه و آزمایشگاه داشته باشد و فراهم کردن تمامی این امکانات برای بیشتر مساجد شاید ساده نباشد اگر ناممکن نباشد.
۲. آموزش دادن و معلمی کار هر کسی نیست و نباید آنرا هم به دست هر کسی سپرد، خوب است اگر کسی که کاربلد است و کارآزموده است بیاید و به عنوان زکات علمش رایگان تدریس کند ولی عموماً اگر قرار باشد رایگان تدریس شود بیشتر هم افرادی میآیند که باریبههرجهت برای تدریس آمدهاند، به همین دلیل احتمالاً در عمل نیاز خواهد بود که سیستم به صورت تدریس رایگان اداره نشود
۳. دربارهی تغییر محتوای درسی حقیر گفتم که طبق حدیث معصوم علیهالسلام باید ابتدا علوم اهل بیت علیهمالسلام به کودکان آموزش داده شود و بعد علوم غیر ایشان، حال آنکه در مدارس ما برعکس است و ابتدا و اصالتاً علوم آغشته به کفر و الحاد به کودکان آموزش داده میشوند و در حاشیهی آن و بعد از آن علوم اسلامی آموزش داده میشود و عجیب نیست که کودکان وقتی بزرگ شدند بر مبنای همان چیزی که در مدرسههای خود ما آموزش دیدهاند خدا را منکر شوند یا به اعتقادات اسلامی مشکوک باشند، نمونههای آن در این سایت بسیار است، این بچهها از کجا اینقدر علمزده شدهاند؟ آیا جز این است که این رویکرد را خود ما به ایشان در مدارس آموزش دادهایم؟ ایشان برآشفته شدند که یعنی شما (حقیر) معتقد هستید در مدارس ما کفریّات تدریس میشود؟ گفتم مستقیماً نه ولی در عمل بله، فرمودند که مطمئن باشید آنطور که ایشان کتابها را تدوین میکنند کفریات نخواهد داشت و اگر داشته باشد در کتابهای ما قرارشان نمیدهند. البته ایشان تکیهاشان بر شناختی بود که از اعضای شورای انقلاب فرهنگی داشتند و اینکه این شورا زیر نظر خود حضرت آقاست، حال آنکه خود شورای انقلاب فرهنگی هم اگر اشتباه نکنم طرح تحول بنیادین آموزش و پرورش را مدّ نظر قرار داده است و خود حضرت آقا هم نسبت به محتوای آموزشی بخصوص علوم انسانی تذکراتی دادهاند. خلاصه اینکه ایشان نظرشان به این بود که ما فکر نکنیم از حضرت آقا بالاتر هستیم، ان شاء الله هم اینطور نباشد و همینکه خود شورای انقلاب فرهنگی هم به فکر است همین را نشان میدهد که نیاز احساس شده است.
در نهایت نظر ایشان بیشتر به این بود که مدرسهها تحت نظارت قوی مجتهدین باشد، مجتهد یا نزدیک به مجتهد، یعنی روحانیت در مدارس تقویت شوند، نه اینکه فقط یک نفر بیاید برای نماز جماعت مسجد و همیشه هم در حاشیه باشد، اگر پایهی اعتقادی بچهها قوی شود خیلی از مشکلات کمتر میشود و ضد ضربه میشوند، یعنی به طور خلاصه ایشان بیشتر نظرشان به تغذیه کردن معنوی مدارس موجود بود، نه تغییرات اساسی در آن حدّ که احتمالا در عمل مشکلاتی ایجاد خواهند کرد. وقتی کار فرهنگی و معنوی خوبی بشود دیگر حتی آنقدر هم مهم نخواهد بود که سنوات تحصیلی زیاد باشد اگر بشود در کنار آن ازدواج آسان را در سنین پایینتر را هم ترویج داد و غیره و غیره ...
برای اینکه بتوانیم مدرسه ای معتبر بزنیم که بتوان به آنان مدرک هم داد باید از افراد معتبر کمک بگیریم ،بنده نظرم این است که برویم نزد علمای بابصیرت فرض برویم خدمت آیت الله مصباح(حفظه الله) و تمام دغدغه و مشکلات را مطرح نماییم و از ایشان بخواهیم که مدرسه ای زیر نظر ایشان تشکیل شود (از پیش دبستانی) و محتوای کتابها هم خود موسسه انتخاب کند یعنی تلفیقی از کتبهای درسی مفید آموزش و پرورش به اضافه کتبی که خود موسس تهیه میکند،یک حالت موسسه غیر انتفاهی با درون مایه حوزه علمیه !(مدارک حوزه معتبر است و مورد پذیرش سازمان سنجش کشور است) یعنی در واقع میشود تقریبا فرض مدرسه علمیه ابتدایی زیر نظر آیت الله مصباح (حفظه الله)
در این صورت گرفتن مجوز و تاییده آموزش و پرورش و سازمان سنجش کشور آسان تر خواهد شد، نیروهای زیادی هم هستند که حاضرند در این نوع مدارس همکاری کنند(بنده به شخصه اولین فردی هستم که حاضر در حد توانم همکاری کنم)
اگر چنین مدارسی تاسیس شود و کم کم گسترش یابد هم پایه های اعتقادی فرزندانمان قوی میشود و هم پایه های علمی آنان،تصورش را داشته باشید دانش آموزانی که از این مدارس دیپلم میگرند چقدر با علم و تقوا و بصیرت میشوند و حتی اگر بعد از آن وارد محیط دانشگاه های کشور هم بشوند میتوانند افراد زیادی را هدایت کنند
چنین مدارسی ظاهراً همین الآن هم هستند، حقیر حداقل یک نمونه را سراغ گرفتهام که زیر نظر یکی از اساتید اخلاق باز تهران است که زیاد پای درسهایشان نشستهایم، اگرچه هنوز فرصت نشده که بروم با خود ایشان صحبت کنم، یک مدرسه که زیر نظر سپاه است را هم پیدا کردهام که البته هنوز آنجا هم فرصت نکردهام بروم، اما خلاصه اینکه چنین جاهایی هستند شما همین الآن هم میتوانید برای فعالیت کردن به ایشان مراجعه نمایید. با صحبتهایی هم که حقیر با رئیس آن حوزه داشتم تقریباً به این جمعبندی رسیدم که تمرکز بحث را فعلاً باید بر همین مدارس قرار داد و اگر بشود از طریق شورای انقلاب فرهنگی (پیشنهاد خود حاجآقا ارتباط پیدا کردن با حاجآقا صادقی رشاد بود که پژوهشکدهای هم دارند، اگرچه حقیر در آن پژوهشکده حداکثر واحد فلسفهی علم را دیدم و نه استخراج علون طبیعی از ثقلین که به زعم حقیر نیاز ملت شیعه است) هم برای تغییر محتوی عمل کرد احتمالاً بیشتر بتوان به آن امیدوار بود. برای تولید محتوی هم البته همانطور که قبلاً گفتم حداقل یک اندیشکده را پیدا کردهام ولی هنوز فرصت تحقیق بیشتر روی آن را نداشتهام، اگرچه رئیس و مؤسس آن از افراد برجستهی فعلی هستند.
بنده از شما و جناب مکلف و دیگر بزرگانی که در این زمینه دغدغه مندید و از طرفی آقا هستید و دستتان برای پیگیری امور باز تر است عاجزانه تقاضا میکنم هرکاری میتوانید انجام دهید زیرا با این سیستم آموزشی قرار نیست یک خانواده ای که متدین و دغدغه مندنسبت به آیده فرزندان است بتواند فرزندانش را به مدرسه بفرستد! و از طرفی تحصیل علم برای فرزندان لازم و ضروری است
به نظر شما الآن مشکل سیستم آموزش و پرورش کدام است؟
- محتوی آموزشی؟
- زیاد بودن سنوات آموزشی و تکرار چندباره و چندبارهی دروس به بهانهی استعدادیابی و غیره؟
- جوّ فرهنگی و اخلاقی و دینی؟
یا علی علیهالسلام
سلام علیکم
باتشکر از توضیحات خوب شما
به نظر شما الآن مشکل سیستم آموزش و پرورش کدام است؟1-محتوی آموزشی؟
2-زیاد بودن سنوات آموزشی و تکرار چندباره و چندبارهی دروس به بهانهی استعدادیابی و غیره؟
3-جوّ فرهنگی و اخلاقی و دینی؟
به نظر حقیر هرسه مورد و حتی بالاتر!!
مدتی پیش درمورد یک سری از امور شخصی که سردرگم شده بودم ازبزرگواری مشورت میگرفتم که ایشان مطلبی فرمودند با این مضمون که گاهی مشکلات چند تا هستند اما بعضی از مشکلات اساس مشکلات دیگر هستند یعنی اگر اول آنها را حل کنیم به تبع مشکلات دیگر قابل حل خواهند شد
سیستم آموزشی اکنون نیز همین گونه است ،اساس مشکلات بر سر محتوای دروس است و تا این مشکل حل نشود موارد دیگر همیشه با مشکل روبرو خواهد بود!! اما اگر محتوای دروس دینی شود به تبع دو مورد دیگر درادامه قابل حل است
بنده همیشه به این فکر میکردم کلا علوم را برای چه می آموزیم؟ هدف از مدرسه رفتن چیست؟ شاید مطالبی که حقیر میخواهم بگویم تا حدودی زیر مجموعه مطالب شما باشد ،
به نظر حقیر شناخت کل علوم عالم باید منتهی به خدا شناسی شود ،یعنی باید اصل خداشناسی باشد و دروس برمبنای آن بچرخد، باید دروس بر اساس آنها تقسیم شود فرض کتابها باید اینگونه باشد خداشناسی شاخه فیزیک ! خداشناسی شاخه خودشناسی (روانشناسی اسلامی) ،
خداشناسی شاخه علوم و زیست و غیره یعنی فرض اگر دانش آموز دارد فیزیک یاد میگیرد منطبق با آیات و روایات باشد و به گونه ای باشد که وقتی دانش آموز یک سال درس فیزیک را آموخت بعد یک سال با افزایش علمش ر این زمینه خداشناسیش بیشتر شود و تقوایش افزوده گردد! (ببخشید اگر نمیتوانم به خوبی آنچه را در ذهنم است تبیین نمایم) این موضوع باید از همان پیش دبستانی اتفاق بیفتد و متناسب با هرسنی محتوای دروس ایجاد گردد،به گونه ای که وقتی یک دانش آموز به مرحله دبیرستان میرسد برای خودش تا حدودی در علوم دینی علامه میشود ،مبتکر و خلاق میشود ،مخترع میشود زیرا تمام ابعاد وجودیش باهم رشد نموده است نه یک بعد آن ،چنین فردی میتواند هم باعث رشد خود گردد هم رشد دیگران وهم رشد کشورمان در زمینه های مختلف علمی و دینی و فرهنگی و اقتصادی و غیره ..!
همچنین در کنار محتوا نیاز است اساتیدی به تدریس علوم بپردازند که هدف آنان نیز در این زمینه مشخص شده باشد و علوم لازم و دغدغه لازم را داشته باشند،یعنی اگر محتوا تغییر کند اما معلمان و اساتید باهمان افکار علوم غربی باشند نیز مشکلاتی پیش خواهد آمد پس لازم است یا معلمان تغییر کنند یا آموزش ببینند(البته اگر با آموزش دیدن بتوانند از پس این رسالت برآیند چون باید مبنای فکری بعضی از این بزرگواران را تغیر داد که زمان بر است)!!
حتی نحوه سر کلاس نشستن و آموزش دیدن و سیستم امتحان گرفتن و غیره هم یک سیستم غربی است و مشکل دارد!! برای مثال اهل بیت (ع) چگونه تدرسی میکردند؟ به صورت حلقه ای مینشستند و تدریس میکردند پس حتی نوع نشستن دانش آموزان هم باید تغییر کند(منظورم این است حتی چیزهای کوچک هم که گاهی از دید ما پنهان است مهم است اما الان مشکل بزرگتری است که باید حل شود و آن محتوای دروس است .و به همین دلیل نمیتوان خیلی به امور دیگر پرداخت وگرنه اگر دقیق شوید این سیستم آموزشی خیلی مشکل دارد!!)
خب در کنار بعد علمی یعنی آموزش باید بعد اخلاقی یعنی پرورش هم صورت گیرد(چیزی که عملا در مدارس اتفاق نمی افتد یا شاید به ندرت اتفاق بیافتد) که این میشود همان که فرمودید یعنی مدارس زیر نظر مراجع و علمای بابصیرت اداره گردد و برای دانش آموزن ا از همان مرحله پیش دبستانی استاد اخلاق در نظر گرفته شود( استاد اخلاق متانسب با هر سنی میداند چگونه باید دانش آموزانش را تربیت نماید)
بنده به همین دلیل گفتم از علما بخواهیدتا مدارس دینی تاسیس نمایند تا کتب با متحوای علوم دینی تهیه نمایند (میتوانند از محتواهای مفید برخی کتب امروزی نیز استفاده کنند) و فکر نمیکنم با نیروهای خلاق و متدین و با علمی که کشور دارد چنین کاری زیاد سخت باشدهرچند همت بالایی لازم است!! باید از الان شروع کنند تا نهایت یکی دو سال دیگر این مدارس تاسیس گردد و به شعبه های مختلفی در استانهای مختلف برسد
خداوند عاقبت همه مارا ختم به خیر بگرداند
یازهرا(س)
دوستان سلام
جناب باء، بنده به دلیل پست های طولانی حضرتعالی از شرکت در تاپیک می ترسم
تا سطح ۶ را اگر درست خاطرم باشد
اتمام پایه 6 = سطح یک
حاجآقا گه مجتهد هستند
در نهایت نظر ایشان بیشتر به این بود که مدرسهها تحت نظارت قوی مجتهدین باشد، مجتهد یا نزدیک به مجتهد، یعنی روحانیت در مدارس تقویت شوند،
بخش اعظمی از موفقیت طرح مرهون فعالیت یک مجتهد در مسجد است.
نکاتی که به نظر حقیر می رسد هرچند حرف -که بادِ هواست- بیش از اینهاست:
1- روح مسجد، روحانی است.
روح خانواده، زن است.
2- دعب حضرت امام رحمة الله علیه این بود که اگر دانشگاه و حوزه اصلاح شود، جامعه نیز اصلاح می شود.
وحدت حوزه و دانشگاه که به وجود نیامد، بسیج دانشجو و طلبه نیز از هم جدا شدند.
http://farsi.khamenei.ir/sahifeh-content?id=15279
http://farsi.khamenei.ir/sahifeh-content?id=14534
3- شخصا جهت هر گونه فعالیت فرهنگی معتقد به آنچه هستم که در تاپیک " تکلیف شناسی پیش از تکلیف گرایی" نوشته ام.
4- پیشنهاد می کنم که به خواننده ها، شرکت کننده ها و صلوات های این بحث دقت کنید.
5- قبلا حقیر تحلیلی را درباره ساختار فرهنگی کشور در تاپیک آموزش فرزندان در خانه گذاشته بودم.
نظر بنده چیزی جدای از آن نیست.
http://www.askdin.com/thread43914-3.html#post584468
6- در طرح های فرهنگی لزوما باید خرده فرهنگ ها شناخته شده و به آنها در طرح ها توجه کرد.
مثلا در مورد فعالیت های مذهبی مرسوم چون مراسمات:
منطقه کرمان مساجد زیادی وجود ندارد و خرده فرهنگ آنجا مسجد محور نیست و در مقابل هیئت محور هم نیست.
در منطقه بوشهر شما در مساحتی به اضلاع 500 در 500 متر، حدود 11 مسجد با اندازه و رونق های مختلف می بینید که با توجه به بافت شهری و جمعیت و... زیاد است و در مقابل هیئت محور نیست.
در منطقه قم هیئت ها از رونق خوبی برخوردارند و حرم حضرت معصومه وجود دارد و بیوت مراجع عظام و سایر مجتهدین و ... یک فضای خاص دیگری را ایجاد می کند.
لذا نمی توان یک طرح کلان فرهنگی را برای تمام کشور طراحی کرد و توجه مناسب به خرده فرهنگ ها نیز، گاهی تغییرات عظیمی در طرح های کلان ایجاد می کند
علی علی
من با این طرح مخالفم ...
من خودم یکی از مدارس فوق مذهبی تهران رفتم ...
و نه فقط من .... بلکه خیلی از دوستانم که در درون اون مدرسه رفتن ... از اینکه پا در درون چنین مدرسه ای گذاشتن ناراحت هستند ...
دبیرستان ما هم همچین حالتی رو داشت ...
به جز درس معارفی که جزو کتابهای مدرسه بود یک استاد داشتیم که میومد و در مورد خداشناسی و ... صحبت میکرد .
یه استاد داشتیم که در مورد فقه صحبت میکرد و مجبورمون کرده بودند که توضیح المسائل رو حفظ کنیم .
و پنج شنبه ها هم زیارت عاشورا و یک روحانی که میومد و برامون صحبت میکرد
و خوب خیلی چیزهای دیگه ...
بعد از اینکه لیسانشمون رو گرفتیم شنیدم چند تا از دوستام جمع شدن و رفتن مدرسه و از شیوه آموزش اونجا گله کرده بودند ...
من که اینقدر اعصابم از اونجا خورد شده بود که حالم بد میشد برگردم اونجا و بعد از لیسانسم تنها یک بار برای گرفتن دیپلم به اونجا مراجعه کردم ...
یادم هست یکی از بچه ها در درون کلاس از معلم احکاممون ( اونی که فارغ از برنامه میومد و تدریس میکرد) پرسید ما امسال کنکور داریم ... اگر هم بخوایم روزه بگیریم عقب میوفتیم ... چی کار کنیم ...
و ایشون هم فرمودند کافی هستش که دستتون رو بکنید در درون حلقتون تا بالا بیارین ... در اینصورت یک روز کفاره داره و میتونین هر وقت که خواستین یک روز روزه به جاش بگیرین ...
و ...
دانش آموز نباید روحش با این چیزها قرین بشه ...
دین و مذهب و مسائلی از این قبیل برای بعد از 24 تا 26 سالگی هستش ...
وگرنه یه سری آدم دیوونه به جامعه تحویل داده میشن ...
به نظر حقیر هرسه مورد و حتی بالاتر!! خب در کنار بعد علمی یعنی آموزش باید بعد اخلاقی یعنی پرورش هم صورت گیرد(چیزی که عملا در مدارس اتفاق نمی افتد یا شاید به ندرت اتفاق بیافتد) که این میشود همان که فرمودید یعنی مدارس زیر نظر مراجع و علمای بابصیرت اداره گردد و برای دانش آموزن ا از همان مرحله پیش دبستانی استاد اخلاق در نظر گرفته شود( استاد اخلاق متانسب با هر سنی میداند چگونه باید دانش آموزانش را تربیت نماید) بنده به همین دلیل گفتم از علما بخواهیدتا مدارس دینی تاسیس نمایند تا کتب با متحوای علوم دینی تهیه نمایند (میتوانند از محتواهای مفید برخی کتب امروزی نیز استفاده کنند) و فکر نمیکنم با نیروهای خلاق و متدین و با علمی که کشور دارد چنین کاری زیاد سخت باشدهرچند همت بالایی لازم است!! باید از الان شروع کنند تا نهایت یکی دو سال دیگر این مدارس تاسیس گردد و به شعبه های مختلفی در استانهای مختلف برسد خداوند عاقبت همه مارا ختم به خیر بگرداندسلام علیکم
باتشکر از توضیحات خوب شما
مدتی پیش درمورد یک سری از امور شخصی که سردرگم شده بودم ازبزرگواری مشورت میگرفتم که ایشان مطلبی فرمودند با این مضمون که گاهی مشکلات چند تا هستند اما بعضی از مشکلات اساس مشکلات دیگر هستند یعنی اگر اول آنها را حل کنیم به تبع مشکلات دیگر قابل حل خواهند شد
سیستم آموزشی اکنون نیز همین گونه است ،اساس مشکلات بر سر محتوای دروس است و تا این مشکل حل نشود موارد دیگر همیشه با مشکل روبرو خواهد بود!! اما اگر محتوای دروس دینی شود به تبع دو مورد دیگر درادامه قابل حل است
بنده همیشه به این فکر میکردم کلا علوم را برای چه می آموزیم؟ هدف از مدرسه رفتن چیست؟ شاید مطالبی که حقیر میخواهم بگویم تا حدودی زیر مجموعه مطالب شما باشد ،
به نظر حقیر شناخت کل علوم عالم باید منتهی به خدا شناسی شود ،یعنی باید اصل خداشناسی باشد و دروس برمبنای آن بچرخد، باید دروس بر اساس آنها تقسیم شود فرض کتابها باید اینگونه باشد خداشناسی شاخه فیزیک ! خداشناسی شاخه خودشناسی (روانشناسی اسلامی) ،
خداشناسی شاخه علوم و زیست و غیره یعنی فرض اگر دانش آموز دارد فیزیک یاد میگیرد منطبق با آیات و روایات باشد و به گونه ای باشد که وقتی دانش آموز یک سال درس فیزیک را آموخت بعد یک سال با افزایش علمش ر این زمینه خداشناسیش بیشتر شود و تقوایش افزوده گردد! (ببخشید اگر نمیتوانم به خوبی آنچه را در ذهنم است تبیین نمایم) این موضوع باید از همان پیش دبستانی اتفاق بیفتد و متناسب با هرسنی محتوای دروس ایجاد گردد،به گونه ای که وقتی یک دانش آموز به مرحله دبیرستان میرسد برای خودش تا حدودی در علوم دینی علامه میشود ،مبتکر و خلاق میشود ،مخترع میشود زیرا تمام ابعاد وجودیش باهم رشد نموده است نه یک بعد آن ،چنین فردی میتواند هم باعث رشد خود گردد هم رشد دیگران وهم رشد کشورمان در زمینه های مختلف علمی و دینی و فرهنگی و اقتصادی و غیره ..!
همچنین در کنار محتوا نیاز است اساتیدی به تدریس علوم بپردازند که هدف آنان نیز در این زمینه مشخص شده باشد و علوم لازم و دغدغه لازم را داشته باشند،یعنی اگر محتوا تغییر کند اما معلمان و اساتید باهمان افکار علوم غربی باشند نیز مشکلاتی پیش خواهد آمد پس لازم است یا معلمان تغییر کنند یا آموزش ببینند(البته اگر با آموزش دیدن بتوانند از پس این رسالت برآیند چون باید مبنای فکری بعضی از این بزرگواران را تغیر داد که زمان بر است)!!
حتی نحوه سر کلاس نشستن و آموزش دیدن و سیستم امتحان گرفتن و غیره هم یک سیستم غربی است و مشکل دارد!! برای مثال اهل بیت (ع) چگونه تدرسی میکردند؟ به صورت حلقه ای مینشستند و تدریس میکردند پس حتی نوع نشستن دانش آموزان هم باید تغییر کند(منظورم این است حتی چیزهای کوچک هم که گاهی از دید ما پنهان است مهم است اما الان مشکل بزرگتری است که باید حل شود و آن محتوای دروس است .و به همین دلیل نمیتوان خیلی به امور دیگر پرداخت وگرنه اگر دقیق شوید این سیستم آموزشی خیلی مشکل دارد!!)
یازهرا(س)
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته
کاملاً با مطالب شما موافق هستم و خیلی دوست داشتم میتوانستم در این راه قدم مؤثری بردارم ولی تابحال که نتوانستهام،
بله محتویات دروس طبیعیات در مدارس ما طوری است که در آن تلویحاً به کودکان آموزش داده میشود که خداوند نقشی در ادارهی جهان ندارد و به قول برخی از دانشمندان(!) خدای ادیان بعد از خلقت دنیا رفته است استراحت کند و قهوه بخورد و معلوم نیست اصلاً الآن زنده باشد یا نباشد! البته علوم را اینطور در کتابهای مدرسهی ما ننوشتهاند و مدام تأکید دارند که خداوند چه نظام بیعیبی را درست کرده است که خودش بر خودش استوار است و هیچ وقت عیب و ایرادی در آن ظاهر نمیشود (یعنی روی دیگر سکّه را میبینند که واقعاً هم زیباست و درست هم هست ولی ناقص است و حداکثر صحبت از معجزات پیامبران به عنوان خرق عادت میشود ولی نه بیشتر)، اما بچه کمی که بزرگتر میشود با اولین شبهه به فکر میرود که اصلاً چنین خدایی دیگر به چه درد میخورد؟ فکر هم میکنند که خدا اگر وجود داشته باشد بعد از خلقت دنیا رفته است سنگر گرفته است در یک جایی، دیگر هیچ کاری در دنیا ندارد و تنها مراقب است ببیند چه کسی او را فراموش میکند یا دانسته منکرش میشود تا برایش برگ جریمه بنویسد و از قیامت به بعد حالش را بگیرد و بفرستدش در جهنم و خودش و مؤمنین هم به آن جهنمیان بخندند و بعد مؤمنین وارد بهشت شوند و چون سوگولیهای خدا هستند بهشان همان چیزهایی داده شود که در دنیا از آن منع شده بودند و تازه با کیفیت خیلی بالاتر و بدون سختی، شهوت جنسی و شهوت خوردن و سایر شهوات ... این طرز فکر کسی است که در این سیستم آموزشی بزرگ میشود، از این دست سؤالها در همین سایت فراوان است، سؤالاتی که بالتبع در ذهن دانشآموزان و فارغالتحصیلان این سبک آموزشی ایجاد میشود، در این نگاه انسان جزئی از طبیعت مخلوق است و طبیعت یا همان Mother Nature قوانینی دارد که انسان هم از همانها تبعیت میکند و این یعنی انکار فلسفهی اساسی خلقت دنیا برای انسان و جن، اگرچه در کنارش هم فلسفهی خلقت دنیا برای انسان و جن بیان شود، ولی همینکه دو مسألهی به ظاهر متناقض با یک حفرهی مفهومی بزرگ در بین آنها بیان میشوند و بعد دیگر شخص به حال خودش در این بازار اطلاعات پر از دادههای اشتباهی و به اشتباهآندازنده رها میشود راه را برای گمراه کردن نوجوانها و جوانها هموار میکند، همین میشود که در این کشور بسیاری در اثر مطالعهی کتاب منحرف میشوند و نه در اثر نخواندن کتاب، یا در اثر تحصیلات عالیتر منحرف میشوند و نه در اثر انصراف از تحصیل! ان نگاه مادیگرایانه به انسان در مقابل نگاه اسلامی است که دنیا با تمام عظمتش را در ذیل وجود انسان میداند و مطابق با این نگاه تنها این «بدن جسمانی» انسان است که به صورت جزئی از کل در کنار سایر پدیدههای این دنیا قرار میگیرد، تنها با این نگاه است که مُبدِأ بودن خداوند و بدأ در پدیدههای عالم ممکن میشود و تصرف خداوند در تکوینیات مطرح میشود و خداوند از موجودی که مغلولةالید میشود خدای «كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ» و البته در این نگاه زمانمند نبودن خداوند توضیح داده میشود و خیلی موارد دیگر که به نظر حقیر از اصول پایه است که هر انسان باید به عنوان اطلاعات عمومی بداند، تا چه برسد برای کسانی که میخواهند تحصیل کنند یا ادامهی تحصیل بدهند، دانستن این مسائل کل نگاه به عالم را عوض خواهد کرد ولی نگاه بچههای ما در مدارس بر اساس نگاه غربیهاست. ما همان دیدگاه علمای بیخدا را به دانشاموزانمان یاد میدهیم و یک دید سطحی و بسیار نازل از دین را ضمیمهاش میکنیم و بعد به زور میخواهیم بگوییم اسلام هم همین را میگوید و این دو سازگار هستند، علم با دین ناسازگار نیست ولی ایدئولوژی حاکم بر بخشی از این علوم امروزی با دین سازگار نیست، آنها میگویند خدا لازم نیست و ما میگوییم لازم است، آیا این گزاره با هم جمعپذیر هستند؟ این رویکرد ما در آموزش در مدارس خیلی نارواست ... با این وضع اگر بچههای ما امروز صدایشان به اعتراض نسبت به دین بلند نشود جای تعجب دارد! اینجاست که بعضی کاربران میگویند که ما با عقلمان به این نتیجه رسیدیم که دین لازم نیست اگرچه در دل نسبت به این نتیجه دلچرکین هستیم و بعد هم گمان میکنند این وضعیت باطنیاشان جای زخم تلقینهای دینی است و دوست دارند به یقین باطنی برسند که دین وجود ندارد و توهم است. این طرز تفکرها نتیجهی یک سیستم آموزشی کفرآلود با ظاهر دینی و اسلامی است. ما باید تفسیر اسلام از علم را به بچهها یاد بدهیم. کسی نباید فکر کند که علتالعلل بودن خداوند یعنی اینکه او بدون استفاده از اسباب معمولی کاری را انجام میدهد، علمای مسیحی گمانشان این بود که در رنسانس نفی شدند، ما نظرمان این نیست، ما منکر روابط بین پدیدههای طبیعی نیستیم و منکر قال کشف بودن آنها و به کارگیری آنها در خدمت خود نیستیم، تنها تفسیری که بر این مشاهدات و بر ان روابط میگذاریم متفاوت است و گاهی خیلی هم متفاوت است، اما معملاً این تفسیر گم میشود یا بیان نمیشود، اگر ان شاء الله انکار نشود که توسط برخی مدرسین شاید سرخود انکار هم بشود، چون تفسیر آن در خود کتابها نیامده و لابد به عهدهی معلمان گذاشته شده است :Gig:
این نظام آموزشی اگر هم به قول ان استاد بزرگوارم کفریات هم نداشته باشد حداقل یک چیز دارد و آن اینکه اسطورهسازی میکند از برخی دانشمندان، دانشاموزان را علمزده میکند و به ایشان القاء میکند که از دانشمندان صاحبنام حوزهی علوم جدید در غرب هرچه که گفتند را بپذیرید، اگر چیزی را نفهمیدید هم بخاطر اعتمادتان به دانشمندان دیگری که ایشان را تأیید کردهاند بپذیرید. در قران آمده که به ایشان گفته میشود که چرا ایمان نیاوردید وقتی که حق را شناختید؟ میگویند ما از مسیر پدرانمان تبعیت کردیم. نسلهای جدید خواهند گفت ما از دانشمندان معروف تبعیت کردیم! خداوند هم چه بسا چیزی به این مضمون بفرماید آیا اگر آنها خود را از چاه هم پایین میانداختند آنقدر اعتماد داشتید که شما هم بیاندازید؟ حداقلش این است که کتابها طوری نوشته شوند که دانشمندان اسطوره معرفی نشوند و دانشاموزان به جای علمزده شدن اهل تفکر باشند و به ایشان آموزش داده شود که در اعتقادات همه چیز را باید خودشان بفهمند و نباید به هیچ کسی اعتماد غیرعقلایی داشته باشند.
[SPOILER]توضیح داخل پرانتز اینکه سیستم اسطورهسازی در علوم جدید مانند سیستم اسطورهسازی در میان اهل سنت و بعد اهل کتاب است، ایشان هیچ کدام اسطورههایشان را معصوم از اشتباه و گناه نمیدانند، بلکه ساحت علوم تجربی را مقدس میدانند و به نام علم به کام خودشان فعالیت میکنند. دانشمندان بزرگ را هم مقدس میکنند تا وقتی که برای تقدیس کردن این علوم تجربی به کار بیایند مگرنه ایشان را به چالش میکشند و همین رویه را هم ترویج میدهند و در ذهن محصلین و فارغالتحصیلان مدارس ما هم این مطالب جا افتاده است.[/SPOILER]
با وجودیکه با تمام حرفهایتان موافقم ولی فکر نکنم دو سال برای تولید محتوی در چنین سطحی کافی باشد، این کار باید به صورت جهادی توسط افراد دغدغهمند مانند خود شما آغاز بشود و هستههای مولد به مرور زمان گسترش بیابند و جلوهی عمومی پیدا کنند، در غیر این صورت احتمالاً کار در همان مراحل ابتدایی در کاغذبازی و نامهنگاری و گرفتن مجوز و غیره متوقف میشود، ان شاء الله که نشود :Gig:
شما پیشنهاد خاصی برای تسریع در تغییر محتوای آموزشی دارید به طوریکه محتوای تولیدی در وسعت زیادی که باید رویش کار شود و افراد زیادی که باید برایش فعالیت کنند کیفیت بالایی هم داشته باشد و وضع را خرابتر از اینی که هست نکند؟
با تشکر،
یا علی علیهالسلام
جناب باء، بنده به دلیل پست های طولانی حضرتعالی از شرکت در تاپیک می ترسم لذا نمی توان یک طرح کلان فرهنگی را برای تمام کشور طراحی کرد و توجه مناسب به خرده فرهنگ ها نیز، گاهی تغییرات عظیمی در طرح های کلان ایجاد می کنددوستان سلام
سلام علیکم برادر عزیزم،
ترستان بیمورد است، چون نه مجبور به خواندن مطالب حقیر هستید و نه مجبور به پاسخ دادن به آنها، ولی اگر ولو به صورت پارهای خواندهاید و یا جواب دادید از مشورت شما هم در کنار مشورت سایر بزرگواران استفاده میکنم ان شاء الله :Gol:
فعلاً تصمیمم بر این است که زیر نظر یکی از اساتید و در مدرسهی ایشان فعال شویم یا در جای دیگری که در کار تولید محتوی فعالیت دارند، یعنی به نظرم رسید فعلاً آن «طرح در مسجد» ضرورتی ندارد و با بسیجی کوچکتر و هزینهای کمتر هم میتوان اثراتی قابل مقایسه با آن داشت، اگرچه آن تجربه هم خیلی جالب است.
بخش اعظمی از موفقیت طرح مرهون فعالیت یک مجتهد در مسجد است.
همینطور است :ok:
نکاتی که به نظر حقیر می رسد هرچند حرف -که بادِ هواست- بیش از اینهاست:
1- روح مسجد، روحانی است.
روح خانواده، زن است.
البته منظورتان را اصلاً متوجه نشدم ولی در هر صورت توجه به این آیه هم شاید بیارتباط با منظور شما نباشد که «... لَّمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوَىٰ مِنْ أَوَّلِ يَوْمٍ أَحَقُّ أَن تَقُومَ فِيهِ ۚ فِيهِ رِجَالٌ يُحِبُّونَ أَن يَتَطَهَّرُوا ۚ وَاللَّـهُ يُحِبُّ الْمُطَّهِّرِينَ»، بر این اساس ظاهراً روح مسجد به مؤسس آن و جوّ نمازگزاران و فعالان در ان مسجد بستگی دارد و البته در مورد دومی روحانی مسجد میتواند نقش کلیدی داشته باشد :Gol:
روح خانواده زن است را ولی دیگر نفهمیدم اینجا یعنی چی؟ متوجه منظورتان نشدم :Gig:
2- دعب حضرت امام رحمة الله علیه این بود که اگر دانشگاه و حوزه اصلاح شود، جامعه نیز اصلاح می شود.
وحدت حوزه و دانشگاه که به وجود نیامد، بسیج دانشجو و طلبه نیز از هم جدا شدند.
پس به نظر شما نظر مرحوم امام به گذاشتن تمرکز بر روی دانشگاه به جای مدرسه بوده است؟
جایی خواندم که نظر حضرت آقا این است که دیگر باید همت را صرف کودکان کرد برای ساختن جامعه، شاید اشتباهی خوانده باشم درست یادم نیست کجا خواندم :Gig:
اگرچه واضح است که هر دو مهم هستند و با توجه به شرایط روز جامعه و امکانات و تواناییها شاید اولویت آنها تغییر کند. شما نظری در این رابطه دارید؟
3- شخصا جهت هر گونه فعالیت فرهنگی معتقد به آنچه هستم که در تاپیک " تکلیف شناسی پیش از تکلیف گرایی" نوشته ام.
تا جایی که یادم هست این یعنی مدّ نظر شما تکروی نکردن است و اینکه نگاه باید جامع باشد، اگر بله با شما موافق هستم، اگرچه جایی که همه نشستهاند جهاد با یک نفر هم میتواند آغاز شود: «قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُم بِوَاحِدَةٍ ۖ أَن تَقُومُوا لِلَّـهِ مَثْنَىٰ وَفُرَادَىٰ ...»، اگر گروههای متفاوتی در این زمینه فعال شدند آن وقت باید تلاش کرد که فعالیتشان منسجم گردد تا تلفات انرژی و نیرو و زمان نداشته باشیم یا این تلفات به حداقل برسد.
4- پیشنهاد می کنم که به خواننده ها، شرکت کننده ها و صلوات های این بحث دقت کنید.
منظورتان را نفهمیدم :Gig:... نه فهمیدم کدام بحث منظورتان است؟ این تاپیک یا تاپیکهایی که لینکشان را قرار دادید؟
و نه فهمیدم که توجه کردن به اسم ایشان چه اهمیتی چه به صورت بالقوه و چه به صورت بافعل دارد؟
6- در طرح های فرهنگی لزوما باید خرده فرهنگ ها شناخته شده و به آنها در طرح ها توجه کرد.
مثلا در مورد فعالیت های مذهبی مرسوم چون مراسمات:
منطقه کرمان مساجد زیادی وجود ندارد و خرده فرهنگ آنجا مسجد محور نیست و در مقابل هیئت محور هم نیست.
در منطقه بوشهر شما در مساحتی به اضلاع 500 در 500 متر، حدود 11 مسجد با اندازه و رونق های مختلف می بینید که با توجه به بافت شهری و جمعیت و... زیاد است و در مقابل هیئت محور نیست.
در منطقه قم هیئت ها از رونق خوبی برخوردارند و حرم حضرت معصومه وجود دارد و بیوت مراجع عظام و سایر مجتهدین و ... یک فضای خاص دیگری را ایجاد می کند.
با امکانات فعلی بله حق با شماست، در واقع باید از داشتههای خودمان استفاده کنیم، البته حقیر در کسوت مدیری که بخواهم برای کشوری و حتی شهری برنامهریزی کنم نیستم ولی این حرف شما برای کسانی که هستند مفید است. آن بخش از این تاپیک که جنبهی همفکری و مشورت دارد مخاطبش به طور خاص خودم هستم برای کاری که میخواهم انجام دهم، اما بخشی از آن که جنبهی اطلاعرسانی دارد تا وقتی که مخاطبش اشخاص حقیقی باشند هر کسی طبیعی است که باید بر اساس تواناییها و امکاناتی که در اختیار دارد اقدام نماید.
با تشکر از حضورتان در بحث :Gol:
یا علی علیهالسلام
دبیرستان ما هم همچین حالتی رو داشت ... بعد از اینکه لیسانشمون رو گرفتیم شنیدم چند تا از دوستام جمع شدن و رفتن مدرسه و از شیوه آموزش اونجا گله کرده بودند ... یادم هست یکی از بچه ها در درون کلاس از معلم احکاممون ( اونی که فارغ از برنامه میومد و تدریس میکرد) پرسید ما امسال کنکور داریم ... اگر هم بخوایم روزه بگیریم عقب میوفتیم ... چی کار کنیم ... و ... دانش آموز نباید روحش با این چیزها قرین بشه ... وگرنه یه سری آدم دیوونه به جامعه تحویل داده میشن ...من با این طرح مخالفم ...
من خودم یکی از مدارس فوق مذهبی تهران رفتم ...
و نه فقط من .... بلکه خیلی از دوستانم که در درون اون مدرسه رفتن ... از اینکه پا در درون چنین مدرسه ای گذاشتن ناراحت هستند ...
به جز درس معارفی که جزو کتابهای مدرسه بود یک استاد داشتیم که میومد و در مورد خداشناسی و ... صحبت میکرد .
یه استاد داشتیم که در مورد فقه صحبت میکرد و مجبورمون کرده بودند که توضیح المسائل رو حفظ کنیم .
و پنج شنبه ها هم زیارت عاشورا و یک روحانی که میومد و برامون صحبت میکرد
و خوب خیلی چیزهای دیگه ...
من که اینقدر اعصابم از اونجا خورد شده بود که حالم بد میشد برگردم اونجا و بعد از لیسانسم تنها یک بار برای گرفتن دیپلم به اونجا مراجعه کردم ...
و ایشون هم فرمودند کافی هستش که دستتون رو بکنید در درون حلقتون تا بالا بیارین ... در اینصورت یک روز کفاره داره و میتونین هر وقت که خواستین یک روز روزه به جاش بگیرین ...
دین و مذهب و مسائلی از این قبیل برای بعد از 24 تا 26 سالگی هستش ...
سلام علیکم و رحمة الله
اول ممنونم که در این بحث شرکت کردید و تجربهی خودتان را در اختیارمان قرار دادید :Gol:
مسألهای که شما فرمودید را همان مسؤول از همان حوزهای که گفتم پیششان رفتم هم قبلاً بهم فرموده بودند. یعنی یک روز رفتم پیش ایشان و گفتم با خانمم تصمیم گرفتهایم بچهامان به مدرسه نرود و در عوض از ابتدا به حوزه برود، مثل مکتبهای قدیم، که از اول به جای این علوم امروزی علوم اهل بیت علیهمالسلام را یاد بگیرد، خودم و مادرش هم میتوانیم علوم امروزی را به او یاد بدهم. آن روحانی بزرگوار از یک طرف فرمودند که مطابق قوانین نمیشود، یعنی حداقل شرط ورود به حوزه داشتن سیکل است اگرچه ترجیح هم با داشتن دیپلم است، یعنی در سیستم آموزشی ما عملاً به حوزه مانند دانشگاه و حداکثر مدارس کار و دانش که از دبیرستان شروع میشوند نگاه شده است. سپس آن روحانی از طرف دیگر به حقیر توصیهی برادرانه کردند که حقیر هم همان دیپلم را ترجیح بدهم و نه حتی سیکل را تا چه برسد به سن پایینتر! تعجب کردم که ایشان اینطور میگویند، علت را که پرسیدم فرمودند چون بچه با انتخاب خودش وقتی حوزه را انتخاب نکند ممکن است فردا مشکلات بعدی به بار بیاورد و شما را مقصر بداند و خلاصه خودش را مغبون بداند. این مشابه همان حرفی است که شما میزنید ... اگر بله منطق این حرف برایم قابل قبول است، اگرچه اینکه میفرمایید دین و مذهب و اینها باشد برای سن ۲۴ و ۲۶ سالگی برایم خیلی عجیب و باورنکردنی است که شما گویندهی آن باشید!
در هر صورت در مورد تجربهی شما در آن مدرسه دو مطلب به نظرم میرسد:
۱. مستحبات واجب نیستند، در اسلام وارد شده است که در انجام مستحبات باید هر کسی توان و ظرفیت خودش را مدّ نظر قرار بدهد و زیادی برای مستحبات خودش را به سختی نیاندازد، ولی ظاهراً در آن مدرسه با آن اجبارهای والدینراضیکن و بچهازدینزدهکن طاقت شما را به سر آورده و جان را به گلویتان رسانده بودند. خوب این یعنی سیستم آموزشی آنها اشکال داشته است، شاید اگر همان برنامهها را از طرفی با انعطاف بیشتر نسبت به دانشآموزان و از طرف دیگر با محتوای غنیتر و سبکی جذابتر ارائه میدادند نتیجه برای شما و دوستانتان از زمین تا آسمان فرق میکرد. قبول دارید؟ یک مثال میزنم. در دبیرستان یک سال شیمی را خوب فهمیدم و گفتم شیمی عجب درس قشنگی است، در سال بعد استادمان خوب نبود یا خودم کمکاری کردم و خلاصه برخی از مفاهیم آنرا خوب نفهمیدم و گذراندن آن برایم عذابآور بود و علاقهام به شیمی هم کمرنگ شد، بعد سال بعد باز استادم خوب بود و درس را میفهمیدم و خودم میتوانستم در صورت مسأله دخل و تصرف کنم و به ان کم و زیاد کنم باز مسائل را تحلیل و حل کنم و خلاصه باز از شیمی خوشم آمد، دست آخر کاری با شیمی نداشتم و نتیجهگیریام این بود که انسان هر چیزی را که بفهمد از آن خوشش میاید و هر چیزی را که مجبور از حفظ کردن بدون فهمیدنش شود برایش عذابآور خواهد بود، بعدها روی موارد دیگری هم امتحانش کردم و همینطور بود و تا کنون هم معارضی برای آن در خودم یا دیگران ندیدهام، شما معارضی برای آن سراغ دارید؟ با این اوصاف فکر میکنید اگر با شما دین را مفهومی کار میکردند و نه حفظی و شما را به فکر وا میداشتند و در این فکر کردن دستتان را میگرفتند و به تماشای عجایب میبردند نه اینکه ذهنتان را سرکوب کنند باز موضعتان نسبت به چنین طرحی منفی بود؟
البته قبول دارم که انجام چنین کاری برای یک یا دو نفر سخت نیست ولی برای بیست یا سی نفر سر کلاس راحت نخواهد بود ...
۲. مطلب دوم اینکه اگر دو سیستم مجزّا مطرح باشد و یکی عرف و دیگری استثناء باشد کسانی که به سیستم استثنائی رجوع میکنند یا به زور والدین به آنجا برده میشوند یا دست آخر خیلی از این کار راضی خواهند بود و یا خیلی ناراحت و شاید کمتر پیش بیاید که بشود گفت که برای کودک فرق نکند که به آن سیستم معمولی نرفته است. درک دلیل این مطلب هم چندان پیچیده نیست، بستگی به این دارد که دغدغههای والدین چقدر توسط کودک فهمیده شده و پذیرفته شود، بستگی به جوّ دوستان و آشنایان اطراف کودک و اظهار نظرها و اطلاعاتی که از دیگران به کودک میرسد و مقایسههایی که در ذهن خودش انجام میدهد هم دارد، بستگی به پارامترهای دیگری که در تربیت یک کودک و یا نوجوان دخیل هستند هم دارد، یک مسأله با تنها یک وجه اثرگذاری نیست. اینکه در مورد شما و دوستانتان تقریباً به طور کامل نتیجهی عکس داشته است میتواند نشان دهد که نحوهی پیادهسازی طرح چقدر اهمیت دارد و اینکه آن مدرسه چقدر در این کار ناموفق بودهاند، چون هدف تدریس نیست و هدف به بار نشستن آن درسهاست ... بماند که در این بین توصیههایی مثل آنچه که برای روزه نگرفتن به شما داده بودند دیگر از آن توصیههاست که انسان شاید به خیلی چیزهای آن معلمان و شاید هم آن مدرسه رشک کند، توصیه کردن به حرام به بهانهی اینکه بازدهی درس خواندن کم نشود! باز اگر میگفتند که برای فرار از روزه گاهی مسافرت کنند و بروند خارج شهر جایی درس بخوانند مکروه بود نه حرام! آدم شک میکند که تمام آن کارها برای این باشد که خانوادههای مذهبی حاضر باشند پول بیشتری بدهند و فکر کنند بچههایشان هم حفظ میشوند و هم عاشق دین و علامهی دین :Gig: ان شاء الله که اینطور نبوده باشد :ok:
اگر نظر دیگری هم دارید بفرمایید، هدف تربیت صحیح و آموزش بچههایمان هست که چه راهکار مناسبی برایش بیابیم، کسی هم که برای تربیت فرزندش به شعار اکتفا نمیکند و در عمل بهترینها را برای فرزندش میخواهد ان شاء الله :Gol:
یا علی علیهالسلام
شما پیشنهاد خاصی برای تسریع در تغییر محتوای آموزشی دارید به طوریکه محتوای تولیدی در وسعت زیادی که باید رویش کار شود و افراد زیادی که باید برایش فعالیت کنند کیفیت بالایی هم داشته باشد و وضع را خرابتر از اینی که هست نکند؟
با تشکر،
سلام علیکم
باتشکر از توضیحات جامع و مفید شما
اینکه بنده حقیر گفتم یکی دو سال چون مقطع پیش دبستانی و اول ابتدایی را در نظر گرفتم ،اگر بخواهیم به ترتیب همه محتوای آموزشی(تا مقطع دیپلم) را تغییر دهیم بیش از ده سال طول میکشد
بنده حقیر متاسفانه در این زمینه علمی ندارم اما آنچه به ذهنم رسید همین بود که بروید نزد یکی از علمای با بصیرت که مجموعه علمی هم در اختیار دارند(مانند آیت الله مصباح (حفظه الله) بعد طرحتان را بیان بفرمایید ،باید چند تا کمیته علمی تشکیل شود و هرکدام بر روی محتوای یکی از پایه ها کارکند،پس اول باید (ان شاءالله) ظرف مدت نهایت دو سه سال محتوای پیش دبستانی و اول ابتدایی تهیه و تنظیم شود و مدرسه با شرایط اسلامی تاسیس شود و راه اندازی گردد، بعد در فاصله ای که دانش آموز به مقاطع بالا تر میرسد کتابها هم در حال تهیه و تنظیم است و به مرور به مجموعه اضافه میگردد
در کنار این موضوع چند کمیته فرهنگی و غیره هم باید باشد برای برسی نوع آموزش و سیستم آموزشی تربیتی (مدرسه به چه سبکی و در چه ساعاتی برگزار شود ،از ریز ترین مسائل حتی نوع پوشش و خورد و خوراک و غیره..)
بعد از این مدارس کم کم میتوانند به شعباتی در شهرهای دیگر و شهرستانها منتقل شوند
2- کار بهتر این است که از بنا همه چیز دوباره ساخته شود اما کار دیگری هم که میتوان انجام این است که تا تاسیس چنین مدارسی یک سری کتب کمک آموزشی طراحی شود و در کنار دروس به دانش آموز ارائه شود که قطعا هم زمان بر است هم خسته کننده اما بی تاثیر نخواهد بود
خداوند عاقبت همه مارا ختم به خیر بگرداند
یازهرا(س)
با سلام خدمت همه دوستانی که دغدغه دارند. نکته جالبی از ایمیل های فله ای دیده ام که برای نقل در این تاپیک مناسب است : اساسی ترین راهبردیهودیها برای تسلط بر دنیا اولویت یک دادن به آموزش و پرورش خودشان و تخریب و امنحرف کردن سیستم آموزشی دیگر کشورها بوده و هست یعنی به شخصه فکر نمی کنم که حتی با فرض اجرای سند تحول بنیادین آموزش و پرورش هم سیستم آموزشی دولتی ما در عمل موفق شود. با دیدن مطالب دوستان عرض می کنم که این مساله را 60 سال پیش مرحوم علامه کرباسچیان طرح و حل کرده اند. برای اطلاع بیشتر به allameh.ir سری بزنید.
با سلام خدمت همه دوستانی که دغدغه دارند. نکته جالبی از ایمیل های فله ای دیده ام که برای نقل در این تاپیک مناسب است : اساسی ترین راهبردیهودیها برای تسلط بر دنیا اولویت یک دادن به آموزش و پرورش خودشان و تخریب و امنحرف کردن سیستم آموزشی دیگر کشورها بوده و هست یعنی به شخصه فکر نمی کنم که حتی با فرض اجرای سند تحول بنیادین آموزش و پرورش هم سیستم آموزشی دولتی ما در عمل موفق شود. با دیدن مطالب دوستان عرض می کنم که این مساله را 60 سال پیش مرحوم علامه کرباسچیان طرح و حل کرده اند. برای اطلاع بیشتر به allameh.ir سری بزنید.
سلام علیکم برادر عزیز،
میشود لطفاً آدرس دقیقتری بدهید، در سایت ایشان مطلب مرتبطی نیافتم.
با تشکر، :Gol:
یا علی علیهالسلام
بعد از این مدارس کم کم میتوانند به شعباتی در شهرهای دیگر و شهرستانها منتقل شوند 2- کار بهتر این است که از بنا همه چیز دوباره ساخته شود اما کار دیگری هم که میتوان انجام این است که تا تاسیس چنین مدارسی یک سری کتب کمک آموزشی طراحی شود و در کنار دروس به دانش آموز ارائه شود که قطعا هم زمان بر است هم خسته کننده اما بی تاثیر نخواهد بود خداوند عاقبت همه مارا ختم به خیر بگرداندسلام علیکم
باتشکر از توضیحات جامع و مفید شما
اینکه بنده حقیر گفتم یکی دو سال چون مقطع پیش دبستانی و اول ابتدایی را در نظر گرفتم ،اگر بخواهیم به ترتیب همه محتوای آموزشی(تا مقطع دیپلم) را تغییر دهیم بیش از ده سال طول میکشد
بنده حقیر متاسفانه در این زمینه علمی ندارم اما آنچه به ذهنم رسید همین بود که بروید نزد یکی از علمای با بصیرت که مجموعه علمی هم در اختیار دارند(مانند آیت الله مصباح (حفظه الله) بعد طرحتان را بیان بفرمایید ،باید چند تا کمیته علمی تشکیل شود و هرکدام بر روی محتوای یکی از پایه ها کارکند،پس اول باید (ان شاءالله) ظرف مدت نهایت دو سه سال محتوای پیش دبستانی و اول ابتدایی تهیه و تنظیم شود و مدرسه با شرایط اسلامی تاسیس شود و راه اندازی گردد، بعد در فاصله ای که دانش آموز به مقاطع بالا تر میرسد کتابها هم در حال تهیه و تنظیم است و به مرور به مجموعه اضافه میگردد
در کنار این موضوع چند کمیته فرهنگی و غیره هم باید باشد برای برسی نوع آموزش و سیستم آموزشی تربیتی (مدرسه به چه سبکی و در چه ساعاتی برگزار شود ،از ریز ترین مسائل حتی نوع پوشش و خورد و خوراک و غیره..)
یازهرا(س)
سلام علیکم و رحمة الله،
ممنون از توضیحاتتان
آنکه فرمودید راه خوبی به نظر میرسد، خود آموزش و پرورش هم یادم هست وقتی میخواست کتابهای یک دوره را تغییر دهد با یک دوره از دانشآموزان تغییر میداد و هر سال که آنها بالاتر میآمدند کتابهای جدید را برای ایشان فراهم کرده بود.
با تشکر :Gol:
یا علی علیهالسلام
دوستانی که علاقه مند باشند مطالب مربوط به شرح حال و مصاحبه را در سایت علامه مطالعه بفرمایند.سعی می کنم خلاصه کنم. اصل در تربیت «مربی» است و محتوا در رتبه بعدی است. (لازم نیست حتما آموزش را به مسجد ببریم که البته اشکالی هم ندارد.) زیرا انتقال اخلاق و تربیت بیشتر به عمل مربی است تا با صحبت های او. مرحوم علامه مدرسه علوی را 60 سال قبل تاسیس کردند با همان محتوای علوم غربی (فیزیک و ریاضی و ...) ولی با مربیانی باتقوای واقعی و تربیت یافته و خودشان هم نظارت داشتند و هم درس اخلاق برای تمام کلاسها. آن مربی که بداند علوم دنیوی را به چه نیتی بخواند و یاد بدهد و بتواند به شاگردش روش به کارگیری این علوم را در مسیر آخرتی یاد بدهد می تواند بچه شیعه مقید و متدین تربیت کند. مرحوم علامه زمانی که از برجسته ترین شاگردان مرحوم حضرت آیت الله بروجردی بودند و مجتهد بودند و شرایط رسیدن به مرجعیت را داشتند همه اینها را رها کرده با تایید آقای بروجردی به تهران می آیند و مدرسه علوی را تاسیس می کنند که ثمرات بی شماری داشته است.
دوستانی که علاقه مند باشند مطالب مربوط به شرح حال و مصاحبه را در سایت علامه مطالعه بفرمایند.سعی می کنم خلاصه کنم. اصل در تربیت «مربی» است و محتوا در رتبه بعدی است. (لازم نیست حتما آموزش را به مسجد ببریم که البته اشکالی هم ندارد.) زیرا انتقال اخلاق و تربیت بیشتر به عمل مربی است تا با صحبت های او. مرحوم علامه مدرسه علوی را 60 سال قبل تاسیس کردند با همان محتوای علوم غربی (فیزیک و ریاضی و ...) ولی با مربیانی باتقوای واقعی و تربیت یافته و خودشان هم نظارت داشتند و هم درس اخلاق برای تمام کلاسها. آن مربی که بداند علوم دنیوی را به چه نیتی بخواند و یاد بدهد و بتواند به شاگردش روش به کارگیری این علوم را در مسیر آخرتی یاد بدهد می تواند بچه شیعه مقید و متدین تربیت کند. مرحوم علامه زمانی که از برجسته ترین شاگردان مرحوم حضرت آیت الله بروجردی بودند و مجتهد بودند و شرایط رسیدن به مرجعیت را داشتند همه اینها را رها کرده با تایید آقای بروجردی به تهران می آیند و مدرسه علوی را تاسیس می کنند که ثمرات بی شماری داشته است.
سلام علیکم برادر عزیزم و رحمة الله و برکاته،
بله این فرمایش شما از قول مرحوم علامه مشابه همان فرمایشاتی است که آن استاد اخلاق بزرگوار به حقیر داشتند و در این تاپیک بیانشان کردم، حقیر هم منظور شما را قبول دارم و با شما و آن اساتید ربّانی موافقم ... ولی چه کنم مطابق آنچه که در پست شمارهی ۱۰ نوشتم قویاً فکر میکنم محتوای آموزشی فعلی محصلین و فارغالتحصیلان نظام آموزشی ما را به شدت آسیبپذیر در مقابل شبهات رشد میدهد و اهمیت محتوی آموزشی در شرایط فعلی کمتر از روش و جوّ فرهنگی و دینی آموزش نیست، اگر نظام آموزشی بچهها را اهل تفکر بار میآورد امیدی بود ولی اینطور نیست، در این نظام آموزشی بچهها عادت میکنند هرچه که دانشمندان تجربی میگویند را راحت بپذیرند، بدون اما و اگر و یا با کمترین پرسشگری و آن هم به قصد پذیرفتن و نه به قصد راستیآزمایی و فهمیدن توأمان مزایا و معایب، درست است که از طرف دیگر نَفَس استادی که خودسازی کرده و نفْسش را ساخته است گیراست ولی این استاد همیشه با او نخواهد بود، تجربیات درونی آن استاد هم برای خود آن استاد ان شاء الله مرتبهای از عصمت و محافظت را بیاورد ولی نسبت به دیگران اینطور نیست، اگر شبهاتی در آینده برای آن محصل یا فارغالتحصیل پیش نیاید ان شاء الله که برای او هم محافظت باشد ولی دورهی آخرالزّمان و امان از شبهات و فتنهها؟
با این حساب اگر بخواهیم محتوای آموزشی همین که هست باقی بماند لااقل باید:
۱. همانطور که شما فرمودید معلمان از نظر علوم دینی و اعتقادی و تقوا در سطح بالایی باشند و زیر نظر یک بزرگ دینی فعالیت کنند
۲. معلمان در درسی که میدهند خودشان آنقدر قوی باشند که بتوانند ذهن بچهها را در حین آموزش به چالش بکشند و اجازه ندهند بچه چیزی را همینطوری قبول کند، باید به محصل آموزش داده شود که علوم تجربی بنایی منطقی ساخته شده بر روی هواست که هر روز شاید بخشی از آن فرو بریزد ...
۳. باید همانطور که برای محصل مسائل ریاضی و فیزیک حل میشود مسائل اعتقادی هم تشریح شده و رفع شبهات مانند حل مسائل در دستور کار قرار بگیرد و تلاش هم بر این باشد که روش حل مسأله به او آموزش داده نشود و نه اینکه باز به صورت حفظی یک جواب آمادهی گاهی هم پر از کاستی به عنوان جواب نهایی به او تعلیم داده شود.
نکتهی دیگری هم به ذهنتان میرسد؟
با تشکر :Gol:
یا علی علیهالسلام
سلام بر دوستان علی الخصوص جناب باء ک پیگیر مسئله شدن ....
لازم دونستم یه چن نکته بهتون یادآوری کنم : اون مسجدی ک تویه مشهد دیدین خیلی وقته تویه مشهد جا باز کرده و شناخته شده پس شما اگه میخواین تهران یه همچین چیزی راه بندازین باید توجه داشته باشین ک اول کار هستین و مبارزات همچنان باید ادامه داشته باشه و البته اینکه فضای مذهبی تهران و مشهد زمین تا آسمون فرق میکنه چون زندگی کردم میگم مشهد از اینجور طرح های جهادی خیلی استقبال میشه ولی تهران شاید راه هم بندازین اش کلی ها در صدد این باشن ک تعطیل اش کنن ها اینا سختی هاشه نه اینکه نتونین فقط سختی هاشو متذکر شدم ...
و بعدشم یه پیشنهاد دیگه اینکه میتونین از کرج هم کمک بگیرین امام جمعه کرج فک میکنم آدم جهادی باشن و در ضمن با جوونا ب شدت مهربونن میتونین بیاین طرح تون رو واسشون توضیح بدین و کمک بخواین مطمئنن چون دست شون بازتره بیشتر میتونن کمک تون کنن نباید چون اون مسجد جا نداشت یا شلوغ بود بی خیال طرحی بشین ک اینقد پیگیرش بودین. از کرج شروع کنین اگه پا بگیره خیال تون راحت خود تهرانی ها میان دنبال تون...
و بعدش گفتم اون حاج آقا تویه مشهد خیلی معروفن و کارشون درسته شما واسه اول کارتون مثلا فقط اجازه بگیرین ک کلاس های درس رو تویه مسجد تشکیل بدین و یه سری کار نرمال مثله نماز اول وقت و جشن اعیاد و این چیزا همراهش باشه چون همین پیوند بچه ها با مسجد خودش عالیه و اگه خواستین بیاین با امام جمعه صحبت کنین هم توضیح بدین ک فعلا کم کم میتونین اینکار رو انجام بدین و بعدش مذهبی ترش بکنین ...
این طرح پشتکار زیادی میخواد مطمئنا شما از پس اش برمیان.دعای مام بدرقه راهتون ... موفق باشین ...
انسان هر چیزی را که بفهمد از آن خوشش میاید و هر چیزی را که مجبور از حفظ کردن بدون فهمیدنش شود برایش عذابآور خواهد بود، بعدها روی موارد دیگری هم امتحانش کردم و همینطور بود و تا کنون هم معارضی برای آن در خودم یا دیگران ندیدهام، شما معارضی برای آن سراغ دارید؟ با این اوصاف فکر میکنید اگر با شما دین را مفهومی کار میکردند و نه حفظی و شما را به فکر وا میداشتند و در این فکر کردن دستتان را میگرفتند و به تماشای عجایب میبردند نه اینکه ذهنتان را سرکوب کنند باز موضعتان نسبت به چنین طرحی منفی بود؟
فقط میخواستم بگم این جمله صد در صد تایید میشه.با تمام گوشت و خونم این مسئله رو حس کردم .در این مورد هیچ استثنائی وجود نداره
دوستان سلام
البته منظورتان را اصلاً متوجه نشدم ولی در هر صورت توجه به این آیه هم شاید بیارتباط با منظور شما نباشد که «... لَّمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوَىٰ مِنْ أَوَّلِ يَوْمٍ أَحَقُّ أَن تَقُومَ فِيهِ ۚ فِيهِ رِجَالٌ يُحِبُّونَ أَن يَتَطَهَّرُوا ۚ وَاللَّـهُ يُحِبُّ الْمُطَّهِّرِينَ»، بر این اساس ظاهراً روح مسجد به مؤسس آن و جوّ نمازگزاران و فعالان در ان مسجد بستگی دارد و البته در مورد دومی روحانی مسجد میتواند نقش کلیدی داشته باشد :Gol:
روح خانواده زن است را ولی دیگر نفهمیدم اینجا یعنی چی؟ متوجه منظورتان نشدم :Gig:
علیکم السلام
البته که آیه درست است.
اولین مسجد عالم را ببینید، آن را حضرت محمد روحی فداه که روحانی ترین فرد عالم هستند تاسیس نمودند. در تاسیس سایر مساجد نیز معمولا روحانیون نقش داشته اند.
اما روحانی اگر روحانی باشد، می تواند بهترین فعالیت ها را در مسجد انجام دهد.
شما در همان طرح نیز مشاهده می کنید که یک روحانی مجتهد و طبیعتا توانمند آن را اداره می کند.
لذا هدایت مسجد با روحانی است و روح مسجد به روحانی آن است.
یکی از اموری که مساجد در آن نقطه ضعف دارند و لازم است نسبت به آن توجه و هم ویژه ای داشته باشند، مسئله بانوان است.
زن اگر درست تربیت شود، خانواده ای را درست تربیت می کند.
لذا زن روح خانواده است.
پس به نظر شما نظر مرحوم امام به گذاشتن تمرکز بر روی دانشگاه به جای مدرسه بوده است؟
جایی خواندم که نظر حضرت آقا این است که دیگر باید همت را صرف کودکان کرد برای ساختن جامعه، شاید اشتباهی خوانده باشم درست یادم نیست کجا خواندم
اگرچه واضح است که هر دو مهم هستند و با توجه به شرایط روز جامعه و امکانات و تواناییها شاید اولویت آنها تغییر کند. شما نظری در این رابطه دارید؟
اینکه باید به دانشگاه پرداخت صرفا نظر شخصی بنده است.
تفکر، دغدغه، هدف و ... دانشجو و طلبه باید اصلاح شود؛ آنگاه نیروها افزایش یافته، کاراتر بوده و علمی تر فعالیت می کنند.
کمبود نیروی کارآمد غوغا می کند.
امام خامنه ای بارها در موارد گوناگون تحت اولویت های متفاوت، مسائل متفاوتی را بیان نموده اند که همگی در جای خود بسیار مهم هستند.
ایشان در همین مسئله کودکان از لزوم فلسفه برای کودکان یاد کرده اند اما آیا واقعا ما از کم و کیف چنین مسئله ای باخبریم؟
آیا کاری مثل آن چیزی که اندیشکده یقین انجام می دهد واقعا نوعی فلسفه برای کودکان است؟
بنده شخصا یک سوال در برابر تمام نظام های آموزشی -موجود و ناموجود- دارم:
چه زمانی شخص به معنای دقیق کلمه وارد فضای دانشجویی می شود؟ چگونه؟
تا جایی که یادم هست این یعنی مدّ نظر شما تکروی نکردن است و اینکه نگاه باید جامع باشد، اگر بله با شما موافق هستم، اگرچه جایی که همه نشستهاند جهاد با یک نفر هم میتواند آغاز شود: «قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُم بِوَاحِدَةٍ ۖ أَن تَقُومُوا لِلَّـهِ مَثْنَىٰ وَفُرَادَىٰ ...»، اگر گروههای متفاوتی در این زمینه فعال شدند آن وقت باید تلاش کرد که فعالیتشان منسجم گردد تا تلفات انرژی و نیرو و زمان نداشته باشیم یا این تلفات به حداقل برسد.
صرفا تک روی و نگاه جامع مد نظر نیست.
مهمترین نکته آن تشخیص تکلیف از سوی مکلِّف است.
متاسفانه در بسیاری موارد شخصی تکلیفی را احساس می کند و در پی انجام آن برمی آید. بنده می گویم این تکلیف را دیگری باید بگوید و ممکن است تکلیف چیزی باشد که دغدغه ما نبوده باشد. حتی اینگونه نباشد که ما دغدغه فعالیتی را داشته باشیم و دنبال کسی باشیم تا تحت نظر او آن فعالیت را انجام دهیم.
منظورتان را نفهمیدم ... نه فهمیدم کدام بحث منظورتان است؟ این تاپیک یا تاپیکهایی که لینکشان را قرار دادید؟
و نه فهمیدم که توجه کردن به اسم ایشان چه اهمیتی چه به صورت بالقوه و چه به صورت بافعل دارد؟
منظور حقیر همین تاپیک است.
بالاخره اینجا نیز یک جامعه آماری دارد و نتایج آن می تواند در تحلیل ها کمک کند.
میزان توجه افراد، اهمیت موضوع برای افراد و...
با امکانات فعلی بله حق با شماست، در واقع باید از داشتههای خودمان استفاده کنیم، البته حقیر در کسوت مدیری که بخواهم برای کشوری و حتی شهری برنامهریزی کنم نیستم ولی این حرف شما برای کسانی که هستند مفید است. آن بخش از این تاپیک که جنبهی همفکری و مشورت دارد مخاطبش به طور خاص خودم هستم برای کاری که میخواهم انجام دهم، اما بخشی از آن که جنبهی اطلاعرسانی دارد تا وقتی که مخاطبش اشخاص حقیقی باشند هر کسی طبیعی است که باید بر اساس تواناییها و امکاناتی که در اختیار دارد اقدام نماید.
مخاطب حقیر تنها شما نبودید.
کاربر محترم "یارب" پیشنهاد طرح کلان کرده بودند که بنده این مطالب را عرض کردم.
در نهایت بنده نسبت به نظام آموزشی، اشکالات مبنایی دارم. حتی اگر محتوا صحیح شود باز هم مسائلی باقی است.
مسئله مدگرایی به معنای دقیق آن و پرورش بعد احساسات فرد، مسئله کم اهمیتی نیست.
حرف زیاد است .....
پ.ن: جناب باء، آیا آدرس و مشخصات آن مسجد-مدرسه هم اکنون دارید؟
علی علی
[=IrSans]به نام خدا
سلام
تا به نتيجه رسيدن چنين طرح هايي شايد سالها زمان لازم باشد اما روشي كه موقتا بتوان از آن استفاده كرد اين است كه والدين در روز 1-2 ساعت وقت بگذارند و داستان هاي ديني ديني و كتاب هايي مثل كليات سعدي شاهنامه وكتاب ها و روش هاي آموزشي كه جذابيت دارند براي كودكان را آموزش دهند. .كتابهايي كه در مورد آموزش فلسفه به كودكان نوشته شده(البته با رويكرد اسلامي) مي تواند مفيد باشد.
در مورد طرح مدرسه در مسجد هم فعلا از مشاور رايگان تحصيل در مسجد(اگر بتوانيد مشاورين و رتبه هاي برتر مذهبي را به مسجد بكشانيدبهتر است)و كلاس هاي فوق برنامه رايگان و تدريس توسط مذهبي ها و بسيجيان نخبه و... شروع كنين.اين طرح در برخي مساجد وجود داره.
اين سايت هم مفيد است: كودكان استراتژيك
درباره ي سايت:
در عصر کنونی، ضریب نفوذ رسانه ها بسیار عمیق و گسترده است. این توانایی رسانه ها صرفاً در اطلاع رسانی عمومی محدود نمی شود، بلکه حوزه ی علم را نیز دربرمی گیرد.[=IrSans]در روزگار پیشین، تعلیم علوم گوناگون صرفاً محدود به جلسات درس می شد. دانشمندان، در حلقه های درس و مباحثه، شاگردان خود را تعلیم می دادند.[=IrSans]اما یکی از کارکردهای رسانه های نوین، این است که علم را از حلقه های محدود درس خارج کرده و به سطح جامعه آوردهاند. اکنون دسترسی عموم مردم به علوم مختلف از راه رسانه ها بسیار آسان شده است.[=IrSans]جدای از عامل نخست در عمومی شدن علم، که ورود علم از حوزه ی رسمی به حوزه ی عمومی است، عامل مهم دیگری نیز موثر بوده است: عامل کاهش سن افراد در تعلیم علوم پیچیده.[=IrSans]آموختن برخی از علوم و نظریه های آن ها، به دلیل پیچیدگی، نیازمند پختگی سنی دانشجو است. اما پدیده ی جدید «ذهن های پروار» در نسل جدید که پدیده ای بی سابقه در تاریخ بشر است، این امکان را به نسل نو داده است تا قابلیت یادگیری گسترده ای نسبت به سن خود داشته باشد. نسل جدید می تواند علوم و مباحث پیچیده ی آن ها را در سنین پایین بیاموزد و رسانه ها عامل انتقال و تسهیل یادگیری آن ها هستند.[=IrSans]این قابلیت عمومی در نسل نو، تا آن جا پیش رفته است که حتی مباحث استدلالی عمیقی هم چون مباحث فلسفی را به سادگی درمی یابند. از این رو در حوزه های عمومی، اکنون «فلسفه برای کودکان» پدیده ی شناخته شده ای است.[=IrSans]فراتر از فلسفه برای کودکان، موضوع مهم «دکترین و استراتژی برای کودکان» مطرح است، زیرا جوهر هر مکتب فلسفی و جزء اساسی هر علم را می توان در «دکترین» های آن فلسفه و علم جست وجو کرد.[=IrSans]اهمیت استراتژی برای کودکان نیز از این حیث است که مسأله ی «تصمیم سازی» و «تصمیم گیری» فردی و اجتماعی، در جوامع پیچیده ی امروزی، جایگاه مهمی دارد. تربیت تصمیم سازان و «دکترینرین»های آینده از یکسو، و تأدیب تصمیم گیران و «استراتژیست» های آینده از سوی دیگر، بر خلاف گذشته، در سطح تحصیلات تکمیلی در مقاطع فوق لیسانس و دکتری صورت نمی گیرد، بلکه در سطح مهدهای کودک و دبستان ها انجام می-شود. دکترین و استراتژی برای کودکان، برای نخستین بار در ایران، ابتدا از طریق برگزاری دوره ی تربیت مدرس استراتژی برای کودکان، با انتخاب 32 تن از دانشجویان دکترینولوژی در مهر ماه 1390 آغاز گردید. این دانشجویان، هم زمان تدریس آزمایشی خود را در مقطع ابتدایی مدارس پسرانه آغاز کردند. سپس در سال 1391 تدریس آزمایشی در مقطع ابتدایی مدارس دخترانه نیز آغاز گردید.[=IrSans]دوره ی تربیت مدرس «استراتژی برای کودکان» مبتنی بر روی کردهای اساسی طرح ریزی استراتژیک برنامه-ریزی شده است. روی کردهای طرح ریزی استراتژیک، روی کردهایی هستند که مبتنی بر آن ها جامعه سازی صورت می گیرد.[=IrSans]این دوره، با هدف ارتقاء توان «تصمیم سازی» و «تصمیم گیری»، «چاره سازی» و «سیاست گذاری» در کودکان طراحی شده است. مدرسان مزبور، هم زمان با آموختن دروس مربوطه، با تدریس آن به کودکان، توان تصمیم-سازی و تصمیم گیری آنان را ارتقاء می دهند.[=IrSans]پایه های علمی این مدرسان، محدود به دروس استراتژی برای کودکان نمی شود و آن ها دروس تخصصی دکترینولوژی و علوم استراتژیک را نیز مستقلاً می گذرانند.[=IrSans]روش ها و ابزار کمک آموزشی مربوطه، دامنه ی گسترده ای را دربرمی گیرد که از اسباب بازی ها، انیمیشن ها، بازی های کامپیوتری، و داستان های کودکان، تا محیط های عملی را شامل می شود.[=IrSans]وب سایت کودکان استراتژیست، پایگاه کوچکی است برای انعکاس مطالب و فعالیت حوزه آموزش دکترین و استراتژی برای کودکان که در تیر ماه 1392 به صورت آزمایشی افتتاح شد. این پایگاه وابسته به اندیشکده یقین (مرکز بررسی های دکترینال) است.
دوستان سلام
...
اینکه باید به دانشگاه پرداخت صرفا نظر شخصی بنده است.
تفکر، دغدغه، هدف و ... دانشجو و طلبه باید اصلاح شود؛ آنگاه نیروها افزایش یافته، کاراتر بوده و علمی تر فعالیت می کنند.
کمبود نیروی کارآمد غوغا می کند.
امام خامنه ای بارها در موارد گوناگون تحت اولویت های متفاوت، مسائل متفاوتی را بیان نموده اند که همگی در جای خود بسیار مهم هستند.
ایشان در همین مسئله کودکان از لزوم فلسفه برای کودکان یاد کرده اند اما آیا واقعا ما از کم و کیف چنین مسئله ای باخبریم؟
آیا کاری مثل آن چیزی که اندیشکده یقین انجام می دهد واقعا نوعی فلسفه برای کودکان است؟
سلام علیکم و رحمة الله،
بله دانشگاه جایگاه خیلی مهمی در زمان حال و آیندهی کشور دارد و اگر جوانان امروز بند را به آب بدهند آیندهی مبهمی که در انتظار کودکان امروز باشد معلوم نیست با تربیت اسلامی امروزشان هم بشود چندان روشن بگردد. حضرت آقا هم به همین جوانان امید زیادی دارند بخصوص در عرصهی جهاد علمی ... اما جهاد علمی هم تمامش دادن مقالات متعدد و گاهی نه چندان باارزش نیست، پیشرفت در عرصههای هستهای و فضایی و غیره سهم عدهی زیادی از دانشجویان نیست و ظرفیت زیادی از دانشگاهها دارد هرز میرود، کار بزرگ انجام میشود ولی نسبت به آنچه که باید انجام شود خیلی کم است. تغییر دادن این رویکرد نیز هم مدیریت جهادی میخواهد و هم تلاش جهادی و باید روند را دستخوش تغییرات جدّی کرد ... تا وقتی ما دینمان را هم بخواهیم به تأیید غربیها برسانیم در هر علمی و هر کاری و هر تکنولوژیای هم باید در پشت ایشان معطل بمانیم ... حال آنکه در همین دین ما راهنماییهای روشنی هست که دچار اشتباهات فاحش فعلی غربیها در همین علوم طبیعی نشویم ... اما کسی به این امور کاری ندارد ... این رویکرد بر کل نظام آموزشی ما سایه انداخته است ... تغییر دادن آن و اصلاح آن هم ظاهراً کاری نیست که از دست امثال حقیر بر بیاید ... اینجا تا حرفی بزنید که خلاف علوم امروزی باشد به شما به چشم متحجر و خشکمغز زده میشود و اول میپرسند نظر دانشمندان به نام غربی نسبت به این حرف چیست!
در مورد فلسفه هم نمیدانستم حضرت آقا چنین نظری داشتهاند، اگرچه حقیر به شخصه شدیداً موافق آن هستم و قصدم هم این بوده است که فلسفه و ریاضی و علوم دینی را شالودهی درسی فرزندانم قرار بدهم، ان شاء الله و هو فعال لما یشاء ... نمیدانستم اندیشکدهی دکتر عباسی روی آن کار کرده است، به حقیر گفته بودند ایشان روی استخراج علوم از قرآن کار کردهاند ولی در سایتشان چیز خاصی ندیدم مگر شاید در علومی مانند اقتصاد و غیره، ولی در طبیعیات چیزی ندیدم، اگر شما اطلاع دارید بفرمایید استفاده میکنم.
در مورد اینکه فرمودید از کم و کیف نظر حضرت اقا برای فلسفه برای کودکان خبر نداریم نظر خود شما چیست؟ مفسر فرمایش حضرت آقا را چه کسی میدانید؟
بنده شخصا یک سوال در برابر تمام نظام های آموزشی -موجود و ناموجود- دارم:
چه زمانی شخص به معنای دقیق کلمه وارد فضای دانشجویی می شود؟ چگونه؟
در نظام فعلی دانشجوی دکتری هم که باشید دانشآموز هستید، سر کلاس میروید و به شما مشق شب و پروژههای سنگین و سبک متعدد میدهند و باید امتحان دهید و دست آخر هم یک پروژه که گاهی البته نه همیشه چندان هم علمپژوهی لازم ندارد به شما میدهند و والسلام ... ولی در کل حقیر موافق این هستم که در مدرسه به بچه روش فکر کردن یاد داده شود و برخی اصول اولیه و مروری سریع (مثلاً ظرف دو یا سه سال) روی دادههای موجود در زمینههای متفاوت علمی و بعد یک پروژه برای استفاده کردن از اصول آموزش داده شده برای پیگیری خود دانشآموز و نوشتن یک رساله به عنوان دیپلم (اگرچه قاعدتاً در سنی که پایینتر از سن دیپلم فعلی است). بعد دانشآموز میتواند انتخاب کند که دانشجو شود و یا کارآموز یک کار شود. در دانشجویی هم تفکیک رشتهها و تخصصها خیلی بیمعناست و هر کسی باید از ابتدا مقدمات لازم برای ورود به هر گرایش علمی را داشته باشد تا در صورت نیاز بتواند از منابع علمی آنها استفاده کند. بعد در هر جهتی هر چقدر که احساس کرد لازم دارد میتواند ریزتر شود و وارد جزئیات بگردد. این کارها هم بر عهدهی خودش است و استاد راهنمایی در صورت نیاز کمکش میکند. کلاسهای دانشگاه هم میتواند فقط جنبهی مشورتی و رفع اشکال داشته باشند. منابع دینی هم باید نسبت به منابع علوم غربی (منظور نظریهها و فرضیههاست و نه مشاهدات عینی و اندازهگیریها) اولویت داده شوند و اگر در مواردی نظر خدا یا معصوم وجود داشت نباید نظر غربیها اولویت داده شود مگر آنکه اختلاف موجود بین مشاهدات و نتیجهی تعقلها باشد با این متون دینی که در این صورت بخاطر دسترسی نداشتن به تأویل و مفهوم حقیقی آن آیات و روایات در زمان غیبت میتوان آن مطالب دینی را به عنوان سؤالهای باز (Open Question) در ذهن نگاه داشت و مشاهدات عینی را مبنای فعالیت فکری خود در کارهای علمپژوهی قرار داد.
سیستم فعلی کپیشده از سیستم غربی است و دانشجویان ما همانقدر دانشجو هستند که دانشجویان آنها هستند. تفاوتهایی که وجود دارد مبنایی نیست و بیشتر کیفی و کمّی است و البته جوّ حل مسألهای که گاهی در نظام آموزشی آنها حاکم است و در اینجا نیست یا کمرنگ است.
صرفا تک روی و نگاه جامع مد نظر نیست.
مهمترین نکته آن تشخیص تکلیف از سوی مکلِّف است.
متاسفانه در بسیاری موارد شخصی تکلیفی را احساس می کند و در پی انجام آن برمی آید. بنده می گویم این تکلیف را دیگری باید بگوید و ممکن است تکلیف چیزی باشد که دغدغه ما نبوده باشد. حتی اینگونه نباشد که ما دغدغه فعالیتی را داشته باشیم و دنبال کسی باشیم تا تحت نظر او آن فعالیت را انجام دهیم.
بله باز هم حق با شماست، اگر اولویت فعلی مثلاً از نظر رهبری یا بزرگان دیگر چیز دیگری غیر از اصلاح نظام آموزش و پرورش باشد ما هم نباید خودسر وارد این عرصهی از جهاد شویم، اما به شخصه اگر نتوانم کاری برای مردم بکنم و در واقع اولویتبندیها اجازهی این کار را ندهد برای فرزندانم که دیگر نمیتوانم منتظر بمانم، مسؤولیت آموزش و تربیت درست فرزندان از قبل از طرف خداوند به هر پدر و مادری داده شده است. اگر ناچار باشیم فرزندانمان را به نظام آموزشی فعلی وارد کنیم حداقل باید به دنبال راهکاری بگردیم که کمترین اثرپذیری از این نظام غلط را به زندگی ایشان تحمیل نماید، طرح مدرسهدرمسجد و طرح مدرسهیزیرنظرعلما و طرحتحصیلدرمنزل (داوطلب آزاد و غیرحضوری یا رد کردن جهشی دورهها) از این جهت میتوانند کمک نمایند. شما خلاف این به نظرتان میرسد؟
منظور حقیر همین تاپیک است.
بالاخره اینجا نیز یک جامعه آماری دارد و نتایج آن می تواند در تحلیل ها کمک کند.
میزان توجه افراد، اهمیت موضوع برای افراد و...
بله ... هم افراد کمی بازدید کننده دارد ... هم بیشتر ایشان بدون دغدغه یا کمدغدغه هستند ... هم شاید عدهای از ایشان مخالف نیز باشند ... وقتی الگوی آموزشی و پرورشی عدهای از ما دانشگاههای معتبر خارجی باشند طبیعی است که هر چه بیشتر هم شبیه به ایشان باشیم خوشایندتر خواهد بود و نظام فعلی ما هم کپیبرداری کمی حتی قدیمی از همان نظام آموزشی است، طبیعی است که با دغدغههای ما مخالف باشند
در نهایت بنده نسبت به نظام آموزشی، اشکالات مبنایی دارم. حتی اگر محتوا صحیح شود باز هم مسائلی باقی است.
مسئله مدگرایی به معنای دقیق آن و پرورش بعد احساسات فرد، مسئله کم اهمیتی نیست.
حرف زیاد است .....
فکر میکنم در بیشتر دغدغههایتان شریک باشم ولی در هر حال فعلاً در دغدغههای اصلیترم روی زمین ماندهام ...
جناب باء، آیا آدرس و مشخصات آن مسجد-مدرسه هم اکنون دارید؟
به صورت خصوصی برایتان فرستادم، لطفاً ملاحظه بفرمایید
و عرض معذرت از زیادنویسی دوباره ... :Gol:
یا علی علیهالسلام
[=IrSans]به نام خدا
سلام
تا به نتيجه رسيدن چنين طرح هايي شايد سالها زمان لازم باشد اما روشي كه موقتا بتوان از آن استفاده كرد اين است كه والدين در روز 1-2 ساعت وقت بگذارند و داستان هاي ديني ديني و كتاب هايي مثل كليات سعدي شاهنامه وكتاب ها و روش هاي آموزشي كه جذابيت دارند براي كودكان را آموزش دهند. .كتابهايي كه در مورد آموزش فلسفه به كودكان نوشته شده(البته با رويكرد اسلامي) مي تواند مفيد باشد.
در مورد طرح مدرسه در مسجد هم فعلا از مشاور رايگان تحصيل در مسجد(اگر بتوانيد مشاورين و رتبه هاي برتر مذهبي را به مسجد بكشانيدبهتر است)و كلاس هاي فوق برنامه رايگان و تدريس توسط مذهبي ها و بسيجيان نخبه و... شروع كنين.اين طرح در برخي مساجد وجود داره.
سلام علیکم برادر عزیزم و رحمةالله و برکاته،
ممنون، بله در مسجد محل خود ما هم چنین امکاناتی فراهم است و اگر هیچ کاری نشود کرد میتوان در آنجا فعال شد و البته بدون ثمر هم نیست ان شاء الله
[=IrSans][=IrSans]اين سايت هم مفيد است: كودكان استراتژيك
درباره ي سايت:
در عصر کنونی، ضریب نفوذ رسانه ها بسیار عمیق و گسترده است. این توانایی رسانه ها صرفاً در اطلاع رسانی عمومی محدود نمی شود، بلکه حوزه ی علم را نیز دربرمی گیرد.[=IrSans]در روزگار پیشین، تعلیم علوم گوناگون صرفاً محدود به جلسات درس می شد. دانشمندان، در حلقه های درس و مباحثه، شاگردان خود را تعلیم می دادند.[=IrSans]اما یکی از کارکردهای رسانه های نوین، این است که علم را از حلقه های محدود درس خارج کرده و به سطح جامعه آوردهاند. اکنون دسترسی عموم مردم به علوم مختلف از راه رسانه ها بسیار آسان شده است.[=IrSans]جدای از عامل نخست در عمومی شدن علم، که ورود علم از حوزه ی رسمی به حوزه ی عمومی است، عامل مهم دیگری نیز موثر بوده است: عامل کاهش سن افراد در تعلیم علوم پیچیده.[=IrSans]آموختن برخی از علوم و نظریه های آن ها، به دلیل پیچیدگی، نیازمند پختگی سنی دانشجو است. اما پدیده ی جدید «ذهن های پروار» در نسل جدید که پدیده ای بی سابقه در تاریخ بشر است، این امکان را به نسل نو داده است تا قابلیت یادگیری گسترده ای نسبت به سن خود داشته باشد. نسل جدید می تواند علوم و مباحث پیچیده ی آن ها را در سنین پایین بیاموزد و رسانه ها عامل انتقال و تسهیل یادگیری آن ها هستند.[=IrSans]این قابلیت عمومی در نسل نو، تا آن جا پیش رفته است که حتی مباحث استدلالی عمیقی هم چون مباحث فلسفی را به سادگی درمی یابند. از این رو در حوزه های عمومی، اکنون «فلسفه برای کودکان» پدیده ی شناخته شده ای است.[=IrSans]فراتر از فلسفه برای کودکان، موضوع مهم «دکترین و استراتژی برای کودکان» مطرح است، زیرا جوهر هر مکتب فلسفی و جزء اساسی هر علم را می توان در «دکترین» های آن فلسفه و علم جست وجو کرد.[=IrSans]اهمیت استراتژی برای کودکان نیز از این حیث است که مسأله ی «تصمیم سازی» و «تصمیم گیری» فردی و اجتماعی، در جوامع پیچیده ی امروزی، جایگاه مهمی دارد. تربیت تصمیم سازان و «دکترینرین»های آینده از یکسو، و تأدیب تصمیم گیران و «استراتژیست» های آینده از سوی دیگر، بر خلاف گذشته، در سطح تحصیلات تکمیلی در مقاطع فوق لیسانس و دکتری صورت نمی گیرد، بلکه در سطح مهدهای کودک و دبستان ها انجام می-شود. دکترین و استراتژی برای کودکان، برای نخستین بار در ایران، ابتدا از طریق برگزاری دوره ی تربیت مدرس استراتژی برای کودکان، با انتخاب 32 تن از دانشجویان دکترینولوژی در مهر ماه 1390 آغاز گردید. این دانشجویان، هم زمان تدریس آزمایشی خود را در مقطع ابتدایی مدارس پسرانه آغاز کردند. سپس در سال 1391 تدریس آزمایشی در مقطع ابتدایی مدارس دخترانه نیز آغاز گردید.[=IrSans]دوره ی تربیت مدرس «استراتژی برای کودکان» مبتنی بر روی کردهای اساسی طرح ریزی استراتژیک برنامه-ریزی شده است. روی کردهای طرح ریزی استراتژیک، روی کردهایی هستند که مبتنی بر آن ها جامعه سازی صورت می گیرد.[=IrSans]این دوره، با هدف ارتقاء توان «تصمیم سازی» و «تصمیم گیری»، «چاره سازی» و «سیاست گذاری» در کودکان طراحی شده است. مدرسان مزبور، هم زمان با آموختن دروس مربوطه، با تدریس آن به کودکان، توان تصمیم-سازی و تصمیم گیری آنان را ارتقاء می دهند.[=IrSans]پایه های علمی این مدرسان، محدود به دروس استراتژی برای کودکان نمی شود و آن ها دروس تخصصی دکترینولوژی و علوم استراتژیک را نیز مستقلاً می گذرانند.[=IrSans]روش ها و ابزار کمک آموزشی مربوطه، دامنه ی گسترده ای را دربرمی گیرد که از اسباب بازی ها، انیمیشن ها، بازی های کامپیوتری، و داستان های کودکان، تا محیط های عملی را شامل می شود.[=IrSans]وب سایت کودکان استراتژیست، پایگاه کوچکی است برای انعکاس مطالب و فعالیت حوزه آموزش دکترین و استراتژی برای کودکان که در تیر ماه 1392 به صورت آزمایشی افتتاح شد. این پایگاه وابسته به اندیشکده یقین (مرکز بررسی های دکترینال) است.
و باز هم ممنون بخاطر اطلاعرسانی، جناب مکلف هم در پست قبلی از کاری که دکتر عباسی برای فلسفه برای بچهها کردهاند صحبت کردند ولی حقیر اصلاً در جریان نبودم، فکر کنم باید یک سر به اندیشکدهی ایشان بزنم ببینم چه میتوان کرد.
با تشکر از اینکه اطلاعاتتان را با ما در اشتراک گذاشتید :Gol:
یا علی علیهالسلام
[="Tahoma"][="Black"]و باز هم ممنون بخاطر اطلاعرسانی، جناب مکلف هم در پست قبلی از کاری که دکتر عباسی برای فلسفه برای بچهها کردهاند صحبت کردند ولی حقیر اصلاً در جریان نبودم، فکر کنم باید یک سر به اندیشکدهی ایشان بزنم ببینم چه میتوان کرد.
با تشکر از اینکه اطلاعاتتان را با ما در اشتراک گذاشتید
یا علی علیهالسلام
انشا الله به نتيجه برسه اين تلاش ها.
ما را هم از نتيجه بي اطلاع نگذاريد،مشتاق شنيدن خبرهاي خوب هستيم.[/]
با عرض سلام و احترام خدمت شرکت کنندگان در تاپیک و با تشکر از نظرات ارزشمندتان که برای اینجانب بسیار مفید بود.
از استارتر تاپیک جناب باء تشکر می کنم که راهنمایی ها و تجربیات ارزشمندشان را صادقانه در اختیارم گذاشتند،اگر هر یک از افراد جامعه بنا به توانایی هایشان بتوانند کمکی به مرتفع نمودن فقر فرهنگی و اقتصادی در جامعه بکنند بسیاری از مشکلات برطرف خواهد شد،به نظر اینجانب تغییر شخصیت دانشجو بسیار دشوارتر از کودکان است.بنابراین هرچه در سن پایین تری اقدامات مناسب را شروع کرد ،تأثیر بیشتری دارد.البته خانواده ها نقش مهمی دارند.باید آموزشِ خانواده ها به خصوص زنان را هم به موازات آن نظر داشت.
قصد دخالت در بحثتان را نداشتم فقط خواستم تشکری کرده باشم.
...
تغییر شخصیت دانشجو بسیار دشوارتر از کودکان است.بنابراین هرچه در سن پایین تری اقدامات مناسب را شروع کرد ،تأثیر بیشتری دارد.البته خانواده ها نقش مهمی دارند.باید آموزشِ خانواده ها به خصوص زنان را هم به موازات آن نظر داشت.
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته،
گرچه افراد زیادی را دیدهام که در دانشگاه رویکردشان در زندگی کامل تغییر کند، چه در جهت مثبت و پایبند شدن به اصول دینی و انسانی و چه در جهت عکس، اما باز قویاً با شما موافق هستم و فکر میکنم همینکه دانشگاه تأثیرات زیادی در رویکرد جوانان میتواند داشته باشد هم باز ریشه در نحوهی آموزش و پرورش او در خانواده و مدرسههایی است که به آنها رفته است و کسانی که با آنها به عنوان دوست یا آشنا یا غیره سر و کار داشته است، به این معنی که دانشگاه بستر را برای خودنمایی کردن درستی یا غلط بودن آن آموزشها و پرورشها فراهم میکند و گاهی تقویتشان میکند (چه در جهت مثبت و چه متأسفانه در جهت منفی) و گاهی هم مانعشان میشود (چه مانع برلی جهت بد آن و چه گاهی متأسفانه مانع از جهت خوب آن) ... با این حال ظاهراً حدود سه یا چهارسال است که بحث جدیدی تحت عنوان دانشگاههای حکمتْبنیان مطرح شده است و به تأیید حضرت آقا هم رسیده است و دانشگاه تهران با همکاری شورای انقلاب فرهنگی دارند رویش کار میکنند و در آن هدف تربیت انسان حکیم است که این حکمت شامل اعتقادات و خلقیات و تخصصها و غیره میشود و آنرا به عنوان نسل سوم و یا چهارم دانشگاهها معرفی میکنند که علاوه بر آموزش (ویژگی دانشگاههای نوع اول) و تحقیق (ویژگی افزودهی نسل دوم دانشگاهها) و ارتباط با صنعت (ویژگی افزودهی نسل سوم) بحث تربیت انسانی با سبک زندگی اسلامی را هم مدّ نظر قرار میدهد، اگر درست فهمیده باشم. :Gig: این تلاشها میتواند مفید باشد ولی سیستمی که در کلیت آن کپی شده از نظام آموزشی و تربیتی دینگریز غرب است با وصله زدن اصلاح نمیشود اگرچه عیبهایش تا حدودی بهبود یابد. آموزش و پرورش باید حول مبانی فکری اسلامی باشد نه اینکه با اضافه کردن اسلام به آن بخواهیم اصلاحش کنیم.
یا علی علیهالسلام
سلام علیکم و رحمة الله،
بله دانشگاه جایگاه خیلی مهمی در زمان حال و آیندهی کشور دارد و اگر جوانان امروز بند را به آب بدهند آیندهی مبهمی که در انتظار کودکان امروز باشد معلوم نیست با تربیت اسلامی امروزشان هم بشود چندان روشن بگردد. حضرت آقا هم به همین جوانان امید زیادی دارند بخصوص در عرصهی جهاد علمی ... اما جهاد علمی هم تمامش دادن مقالات متعدد و گاهی نه چندان باارزش نیست، پیشرفت در عرصههای هستهای و فضایی و غیره سهم عدهی زیادی از دانشجویان نیست و ظرفیت زیادی از دانشگاهها دارد هرز میرود، کار بزرگ انجام میشود ولی نسبت به آنچه که باید انجام شود خیلی کم است. تغییر دادن این رویکرد نیز هم مدیریت جهادی میخواهد و هم تلاش جهادی و باید روند را دستخوش تغییرات جدّی کرد ... تا وقتی ما دینمان را هم بخواهیم به تأیید غربیها برسانیم در هر علمی و هر کاری و هر تکنولوژیای هم باید در پشت ایشان معطل بمانیم ... حال آنکه در همین دین ما راهنماییهای روشنی هست که دچار اشتباهات فاحش فعلی غربیها در همین علوم طبیعی نشویم ... اما کسی به این امور کاری ندارد ... این رویکرد بر کل نظام آموزشی ما سایه انداخته است ... تغییر دادن آن و اصلاح آن هم ظاهراً کاری نیست که از دست امثال حقیر بر بیاید ... اینجا تا حرفی بزنید که خلاف علوم امروزی باشد به شما به چشم متحجر و خشکمغز زده میشود و اول میپرسند نظر دانشمندان به نام غربی نسبت به این حرف چیست!
علیکم السلام و رحمة الله و برکاته
مخاطب فعالیت ما در دانشگاه، نظام آموزش عالی به عنوان یک کل و حتی یک دانشگاه به عنوان یک جزء نیست و نخواهد بود.
مخاطب صرفا و صرفا دانشجویان -مخصوصا دانشجویان جدیدالورود- به عنوان ماده خامی که وارد سیستم شده اند، خواهند بود لذا بسیاری از تکلفات حاصل از فضای خشک علمی و بوروکراسی های موجود دیگر وجود نخواهد داشت. ارتباط با دانشجو می تواند صرفا محدود به دانشگاه نباشد.
در این نظام آموزشی، دانشجو خمیری است که از مواد دیگری در مقاطع دیگر ساخته شده است و حال در دانشگاه شکل می گیرد. اهمیت فعالیت در دانشگاه به نوع شکل گیری خمیر است .........
در مورد فلسفه هم نمیدانستم حضرت آقا چنین نظری داشتهاند، اگرچه حقیر به شخصه شدیداً موافق آن هستم و قصدم هم این بوده است که فلسفه و ریاضی و علوم دینی را شالودهی درسی فرزندانم قرار بدهم، ان شاء الله و هو فعال لما یشاء ... نمیدانستم اندیشکدهی دکتر عباسی روی آن کار کرده است، به حقیر گفته بودند ایشان روی استخراج علوم از قرآن کار کردهاند ولی در سایتشان چیز خاصی ندیدم مگر شاید در علومی مانند اقتصاد و غیره، ولی در طبیعیات چیزی ندیدم، اگر شما اطلاع دارید بفرمایید استفاده میکنم.
در مورد اینکه فرمودید از کم و کیف نظر حضرت اقا برای فلسفه برای کودکان خبر نداریم نظر خود شما چیست؟ مفسر فرمایش حضرت آقا را چه کسی میدانید؟
http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=23037
به نظر حقیر اگر در ابتدا فقط از علوم دینی آغاز نمایید، بهتر است. گویا در روایات نیز چنین توصیه ای داریم.
در نظام فعلی دانشجوی دکتری هم که باشید دانشآموز هستید، سر کلاس میروید و به شما مشق شب و پروژههای سنگین و سبک متعدد میدهند و باید امتحان دهید و دست آخر هم یک پروژه که گاهی البته نه همیشه چندان هم علمپژوهی لازم ندارد به شما میدهند و والسلام ... ولی در کل حقیر موافق این هستم که در مدرسه به بچه روش فکر کردن یاد داده شود و برخی اصول اولیه و مروری سریع (مثلاً ظرف دو یا سه سال) روی دادههای موجود در زمینههای متفاوت علمی و بعد یک پروژه برای استفاده کردن از اصول آموزش داده شده برای پیگیری خود دانشآموز و نوشتن یک رساله به عنوان دیپلم (اگرچه قاعدتاً در سنی که پایینتر از سن دیپلم فعلی است). بعد دانشآموز میتواند انتخاب کند که دانشجو شود و یا کارآموز یک کار شود. در دانشجویی هم تفکیک رشتهها و تخصصها خیلی بیمعناست و هر کسی باید از ابتدا مقدمات لازم برای ورود به هر گرایش علمی را داشته باشد تا در صورت نیاز بتواند از منابع علمی آنها استفاده کند. بعد در هر جهتی هر چقدر که احساس کرد لازم دارد میتواند ریزتر شود و وارد جزئیات بگردد. این کارها هم بر عهدهی خودش است و استاد راهنمایی در صورت نیاز کمکش میکند. کلاسهای دانشگاه هم میتواند فقط جنبهی مشورتی و رفع اشکال داشته باشند. منابع دینی هم باید نسبت به منابع علوم غربی (منظور نظریهها و فرضیههاست و نه مشاهدات عینی و اندازهگیریها) اولویت داده شوند و اگر در مواردی نظر خدا یا معصوم وجود داشت نباید نظر غربیها اولویت داده شود مگر آنکه اختلاف موجود بین مشاهدات و نتیجهی تعقلها باشد با این متون دینی که در این صورت بخاطر دسترسی نداشتن به تأویل و مفهوم حقیقی آن آیات و روایات در زمان غیبت میتوان آن مطالب دینی را به عنوان سؤالهای باز (Open Question) در ذهن نگاه داشت و مشاهدات عینی را مبنای فعالیت فکری خود در کارهای علمپژوهی قرار داد.
سیستم فعلی کپیشده از سیستم غربی است و دانشجویان ما همانقدر دانشجو هستند که دانشجویان آنها هستند. تفاوتهایی که وجود دارد مبنایی نیست و بیشتر کیفی و کمّی است و البته جوّ حل مسألهای که گاهی در نظام آموزشی آنها حاکم است و در اینجا نیست یا کمرنگ است.
صحیح می فرمایید. بنده نیز قبول دارم.
بله باز هم حق با شماست، اگر اولویت فعلی مثلاً از نظر رهبری یا بزرگان دیگر چیز دیگری غیر از اصلاح نظام آموزش و پرورش باشد ما هم نباید خودسر وارد این عرصهی از جهاد شویم، اما به شخصه اگر نتوانم کاری برای مردم بکنم و در واقع اولویتبندیها اجازهی این کار را ندهد برای فرزندانم که دیگر نمیتوانم منتظر بمانم، مسؤولیت آموزش و تربیت درست فرزندان از قبل از طرف خداوند به هر پدر و مادری داده شده است. اگر ناچار باشیم فرزندانمان را به نظام آموزشی فعلی وارد کنیم حداقل باید به دنبال راهکاری بگردیم که کمترین اثرپذیری از این نظام غلط را به زندگی ایشان تحمیل نماید، طرح مدرسهدرمسجد و طرح مدرسهیزیرنظرعلما و طرحتحصیلدرمنزل (داوطلب آزاد و غیرحضوری یا رد کردن جهشی دورهها) از این جهت میتوانند کمک نمایند. شما خلاف این به نظرتان میرسد؟
اگر ناچار باشیم ولی آیا واقعا ناچاریم؟
کافی است مشاهده کنید که خانواده هایی که فرزندان مدرسه ای دارند -مخصوصا دبستانی- تا چه حد درگیر مسائل آموزشی و ... آنها در خانه هستند. این زمان، انرژی و ... را در طی سالیانی که در نظام آموزشی مشغول به تحصیل هستند محاسبه کنید.
حقیر همانطور که قبلا عرض کردم، فکر می کنم می شود همین زمان، انرژی و ... حتی کمتر را در خانه مصرف کرد و به نتایج مطلوب تری رسید. کمابیش در اندک مطالعات تاریخ شفاهی خود نیز با چنین چیزی برخورد کرده ام. ضمنا اگر تعداد و فاصله سنی فرزندان مناسب باشد می توانند به یکدیگر در امور علمی کمک کنند.
فکر میکنم در بیشتر دغدغههایتان شریک باشم ولی در هر حال فعلاً در دغدغههای اصلیترم روی زمین ماندهام ...
الحمدلله
علی علی
دوستان سلام
با عرض سلام و احترام خدمت شرکت کنندگان در تاپیک و با تشکر از نظرات ارزشمندتان که برای اینجانب بسیار مفید بود.از استارتر تاپیک جناب باء تشکر می کنم که راهنمایی ها و تجربیات ارزشمندشان را صادقانه در اختیارم گذاشتند،اگر هر یک از افراد جامعه بنا به توانایی هایشان بتوانند کمکی به مرتفع نمودن فقر فرهنگی و اقتصادی در جامعه بکنند بسیاری از مشکلات برطرف خواهد شد،به نظر اینجانب تغییر شخصیت دانشجو بسیار دشوارتر از کودکان است.بنابراین هرچه در سن پایین تری اقدامات مناسب را شروع کرد ،تأثیر بیشتری دارد.البته خانواده ها نقش مهمی دارند.باید آموزشِ خانواده ها به خصوص زنان را هم به موازات آن نظر داشت.
قصد دخالت در بحثتان را نداشتم فقط خواستم تشکری کرده باشم.
علیکم السلام
کلام شما کاملا متین است اما فقط به یک نکته توجه کنید،
جهت این امر لازم است که بر روی فردی حداقل از کودکی تا جوانی کار شود و این در حالی است جهت همین امر به شدت با کمبود نیرو مواجه هستیم.
علی علی
حقیر همانطور که قبلا عرض کردم، فکر می کنم می شود همین زمان، انرژی و ... حتی کمتر را در خانه مصرف کرد و به نتایج مطلوب تری رسید. کمابیش در اندک مطالعات تاریخ شفاهی خود نیز با چنین چیزی برخورد کرده ام. ضمنا اگر تعداد و فاصله سنی فرزندان مناسب باشد می توانند به یکدیگر در امور علمی کمک کنند
سلام علیکم
بنده حقیر با تفکر خوب شما کاملا موافقم اما اگر قرار باشد ما فقط فرزندان خودمان را در خانه تربیت کنیم پس جامعه چه میشود؟ خیلی از خانواده های متدین هستند که فقر فرهنگی و علمی دارندو توان چنین کاری را ندارند ،پس آنها باید چکار کنند؟!
این روش شما مستلزم این است که پدرو مادر همکفو و هم راه باشند ،خیلی خانواه هاهستند که فقط یک نفر (پدر یا مادر) دغدغه تربیت دینی فرزندان را دارد و دنبال مکانی هستند که بتواند فرزنداشان را با خیال راحت برای آموزش دروس به آنجا ببرند
به نظر حقیر لازم نیست کاری درسطح خیلی کلان اتفاق بیفتد،ما نمیتوانیم سیستم نظام آموزش و پروشمان ! را یک دفعه تغییر دهیم اما میتواینم مدارسی اسلامی با محتوایی اسلامی تاسیس کنیم، هرچند در ابتدا تعدادشان خیل کم باشد ،اما هم برکاتش برای مومنین دیگر نیزخواهد بود و هم قطعا به مرور زمان ان شاءالله پیشرفت میکنند
درجنگ نرم دشمنان وقتی برای ما برنامه ریزی میکنند اکنون برنامه میریزند که 20 سال دیگر جواب دهد!!
پس اگر اکنون مدارسی اینچنینی تاسیس شود ان شاءالله سالهای آینده به مرور میتوان در بدنه نظام آموزشی کشور هم نفوذ کند و به صورت طرح کلان درآید
خداوند عاقبت همه مارا ختم به خیر بگرداند
یازهرا(س)
مخاطب صرفا و صرفا دانشجویان -مخصوصا دانشجویان جدیدالورود- به عنوان ماده خامی که وارد سیستم شده اند، خواهند بود
سلام علیکم و رحمة الله،
از نظر شما دانشجو ولو اینکه جدیدالورود باشد مادهی خام و شکلنگرفتهای است؟
اگر بفرمایید با این نظام آموزشی و پرورشی ما فرد ۴۰ ساله هم ممکن است بچه به حساب بیاید که از جهات زیادی آکبند است و مادهی خام به حساب میآید قابل بحث است ولی خوب آن وقت قبل از فکر کردن در مورد مادهی خام بودن آن شخص دانشجو باید روی ناکارآمدی آن سیستم آموزشی که شخص را در حدّ مادهی خام نگه داشته است چارهاندیشی کرد. تأکید حقیر برای سنین کودکی در همین جهت است، اگرچه به قول دوستان هر کاری در هر سطحی که بشود بهتر از هیچی است. طرح دانشگاههای حکمتبنیان که در پست قبلی معرفی کردم آیا پاسخ دغدغههای دانشجویی شما را میدهد؟ در این طرح به ارتباط حوزه و دانشگاه و تلفیق این دو حوزه هم پرداخته شده است اگر از آنچه که خواندم درست هم برداشت کرده باشم.
در پناه خدا باشید، :Gol:
یا علی علیهالسلام
پسنامه: دوستان ظرف این چند روز با مرکزی به نام «مرکز الگوی اسلامی پیشرفت» آشنایی مختصری پیدا کردهام که هم همایشهایی برای هماندیشی دارد و هم از نظرات افراد متفاوت استقبال میکنند، لااقل اینطور بیان کردهاند، و هم یک سری اندیشکده دارند که میتوان با آنها همکاری کرد و کل این مرکز به توصیهی رهبری تشکیل شده و ریاست آن هم توسط شخص ایشان تعیین میگردد و جایی در صفحات اینترنتیاشان خواندم که نوشته بودند سند چشمانداز تنها هدف را تعیین میکند و راه رسیدن به آن را بیان نمیکند اما در این مرکز روی الگوی حرکت و مسیر دستیابی به آن اهداف برنامهریزی میشود و خوب این خیلی خوب است که در این مسیر ما هم بتوانیم نظر بدهیم و طرح بدهیم و خلاصه نقطهنظراتمان را به گوش مسؤولین برسانیم و بالاتر از آن مسؤولین ظاهراً باید از نتایج به دست آمده در این مرکز برای مدیریتهای خود استفاده کنند. این مرکز با شورای انقلاب فرهنگی هم مرتبط است و خلاصه لااقل دورنمای خیلی زیبا و روشنی دارد که ما هم بخواهیم لااقل برای ارتباط با آنها یک بار تلاشمان را بکنیم و از ظرفیتهایشان در راستای دغدغههایمان استفاده کنیم یا به هر طریق با ایشان تعامل سازنده داشته باشیم، ان شاء الله و هو مستعان
برای اطلاعات بیشتر به سایت این مرکز مراجعه کنید:
به نظر حقیر لازم نیست کاری درسطح خیلی کلان اتفاق بیفتد،ما نمیتوانیم سیستم نظام آموزش و پروشمان ! را یک دفعه تغییر دهیم اما میتواینم مدارسی اسلامی با محتوایی اسلامی تاسیس کنیم، هرچند در ابتدا تعدادشان خیل کم باشد ،اما هم برکاتش برای مومنین دیگر نیزخواهد بود و هم قطعا به مرور زمان ان شاءالله پیشرفت میکنند
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته،
انجام کار موازی آموزش و پرورش مطابق دغدغههای خودمان یا حتی دغدغههای علما میتوان کارهایی کرد و همین امروز هم میتوان اقدام کرد ولی اگر بخواهیم نسبتت به آموزش و پرورش تفاوت محتوایی و سیستمی داشته باشیم (مثلاً به جای اینکه وقت بچه ظرف حدود ۱۱ یا ۱۲ سال تلف شود به بهانهی استعدادیابی و غیره ظرف مثلاً ۷ سال مقدمات لازم برای تفکر دینی و منطقی و معقول و همچنین مقدمات لازم برای ورود قوی به هر زمینهی تخصصی به او آموزش داده شود و اصول تفکر دینی در او نهادینه شود) آن وقت مشکلی که پیش میآید این خواهد بود که تنها مدارک مورد قبول برای ادامهی تحصیل چه در دانشگاهها و چه در حوزههای علمیه و چه برای سر کار رفتن تنها همان مدارک آموزش و پرورش است و این مدارک هم تنها در پایههای سنی خاص به محتوای آموزشدادهشدهی خاص خودشان داده میشود، یعنی هم قید سنی باید لحاظ شود و هم قید بزرگی روی محتوای فراگیری شده میگذارند و تنها شکل این فراگیری را به دست مدارس و سیستمهای موازی خودشان میگذارند. در این حالت تنها طرحهایی مانند طرح «مدرسه در مسجد» مشهد میتوانند از پس گرفتن مدارک آموزش و پرورش بر بیایند و تغییرات ساختاری نسبت به آموزش و پرورش با مشکلاتی روبرو خواهد شد که قبل از هر اقدامی باید نسبت به آنها هم فکر کرد و چاره اندیشید. شما در این باره هم نظری دارید.
یا علی علیهالسلام
دوستان سلام
سلام علیکم
بنده حقیر با تفکر خوب شما کاملا موافقم اما اگر قرار باشد ما فقط فرزندان خودمان را در خانه تربیت کنیم پس جامعه چه میشود؟ خیلی از خانواده های متدین هستند که فقر فرهنگی و علمی دارندو توان چنین کاری را ندارند ،پس آنها باید چکار کنند؟!
این روش شما مستلزم این است که پدرو مادر همکفو و هم راه باشند ،خیلی خانواه هاهستند که فقط یک نفر (پدر یا مادر) دغدغه تربیت دینی فرزندان را دارد و دنبال مکانی هستند که بتواند فرزنداشان را با خیال راحت برای آموزش دروس به آنجا ببرندبه نظر حقیر لازم نیست کاری درسطح خیلی کلان اتفاق بیفتد،ما نمیتوانیم سیستم نظام آموزش و پروشمان ! را یک دفعه تغییر دهیم اما میتواینم مدارسی اسلامی با محتوایی اسلامی تاسیس کنیم، هرچند در ابتدا تعدادشان خیل کم باشد ،اما هم برکاتش برای مومنین دیگر نیزخواهد بود و هم قطعا به مرور زمان ان شاءالله پیشرفت میکنند
درجنگ نرم دشمنان وقتی برای ما برنامه ریزی میکنند اکنون برنامه میریزند که 20 سال دیگر جواب دهد!!
پس اگر اکنون مدارسی اینچنینی تاسیس شود ان شاءالله سالهای آینده به مرور میتوان در بدنه نظام آموزشی کشور هم نفوذ کند و به صورت طرح کلان درآیدخداوند عاقبت همه مارا ختم به خیر بگرداند
یازهرا(س)
1- بهتر این است که به سیره ائمه اطهار علیهم السلام و روحی فداهم توجه کنیم.
حضرت محمد صلی الله علیه و آله در ابتدای کار چه کردند؟ چه زمانی وارد بعد جامعه سازی شدند؟ چگونه؟
و أنذر عشیرتکم الأقربین
2- این نظر شخصی حقیر است و ادعایی ندارم که یک برنامه لازم الاجرا یا حتی ممکن الاجرا برای همه افراد و خانواده ها است.
اگر فرد یا خانواده ای توان کافی دارد، در امر تربیت و آموزش فرزندان سایر خانواده ها به آنها کمک کند.
3- متاسفانه مجال نیست که شرح دهم. حقیر با ماهیت نظام آموزشی موجود مخالفم.
اجازه دهید سوالی بپرسم:
اگر در یک روز فرزند شما به هر دلیلی تصمیم گرفت که به مدرسه نرود، آیا او را مجبور خواهید کرد که برود؟ آیا تصمیم وی را می پذیرید و او به مدرسه نخواهد رفت؟ آیا گزینه سومی وجود دارد؟
علی علی
دوستان سلام
سلام علیکم و رحمة الله،
از نظر شما دانشجو ولو اینکه جدیدالورود باشد مادهی خام و شکلنگرفتهای است؟
اگر بفرمایید با این نظام آموزشی و پرورشی ما فرد ۴۰ ساله هم ممکن است بچه به حساب بیاید که از جهات زیادی آکبند است و مادهی خام به حساب میآید قابل بحث است ولی خوب آن وقت قبل از فکر کردن در مورد مادهی خام بودن آن شخص دانشجو باید روی ناکارآمدی آن سیستم آموزشی که شخص را در حدّ مادهی خام نگه داشته است چارهاندیشی کرد. تأکید حقیر برای سنین کودکی در همین جهت است، اگرچه به قول دوستان هر کاری در هر سطحی که بشود بهتر از هیچی است. طرح دانشگاههای حکمتبنیان که در پست قبلی معرفی کردم آیا پاسخ دغدغههای دانشجویی شما را میدهد؟ در این طرح به ارتباط حوزه و دانشگاه و تلفیق این دو حوزه هم پرداخته شده است اگر از آنچه که خواندم درست هم برداشت کرده باشم.
در پناه خدا باشید، :Gol:
یا علی علیهالسلام
علیکم السلام و رحمة الله و برکاته
پاسخ سوال شما، خیر است.
نظام های عملیاتی با فرآیندهای متفاوتی وجود دارند. برخی ماده خام اولیه ای را تحویل گرفته و طی فرآیندی ماده خام ثانویه ای را به نظام عملیاتی بعدی تحویل می دهند. برخی نیز ماده خام ثانویه را تحویل گرفته و ماده نهایی را به محیط تحویل می دهند.
دانشگاه در نظام آموزشی از نوع نظام های عملیاتی دوم است. دانشگاه خمیر را تولید نمی کند بلکه با قالبهای متفاوتی به خمیری که قبلا تولید شده است، شکل می دهد.
مسئله ای که مشهود است، خروجی های نامطلوب نظام آموزشی در هر مقطع است. اینجاست که می توانیم بگوییم که یک فرد جوان یا حتی میانسال ممکن است به قول شما بچه به حساب بیاید.
به عنوان یک نظر شخصی، حقیر فکر می کنم که ماهیت و ذات نظام آموزشی دارای اشکال است هرچند عوارض آن نیز دارای اشکالات عدیده ای است.
اساسا این نوع نگاه -ماده خام و ...- به اشرف مخلوقات که در ذات این نظام ها نهفته است، صحیح نیست.
مسئله رشد امری کسالت بار نیست. رشد تک جانبه نیست. رشد توقف پذیر نیست.
حرف بسیار است اما ........
بنده در مورد دانشگاه های حکمت بنیان اطلاعی ندارم لذا نمی توانم نظری بدهم.
علی علی
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته،
انجام کار موازی آموزش و پرورش مطابق دغدغههای خودمان یا حتی دغدغههای علما میتوان کارهایی کرد و همین امروز هم میتوان اقدام کرد ولی اگر بخواهیم نسبتت به آموزش و پرورش تفاوت محتوایی و سیستمی داشته باشیم (مثلاً به جای اینکه وقت بچه ظرف حدود ۱۱ یا ۱۲ سال تلف شود به بهانهی استعدادیابی و غیره ظرف مثلاً ۷ سال مقدمات لازم برای تفکر دینی و منطقی و معقول و همچنین مقدمات لازم برای ورود قوی به هر زمینهی تخصصی به او آموزش داده شود و اصول تفکر دینی در او نهادینه شود) آن وقت مشکلی که پیش میآید این خواهد بود که تنها مدارک مورد قبول برای ادامهی تحصیل چه در دانشگاهها و چه در حوزههای علمیه و چه برای سر کار رفتن تنها همان مدارک آموزش و پرورش است و این مدارک هم تنها در پایههای سنی خاص به محتوای آموزشدادهشدهی خاص خودشان داده میشود، یعنی هم قید سنی باید لحاظ شود و هم قید بزرگی روی محتوای فراگیری شده میگذارند و تنها شکل این فراگیری را به دست مدارس و سیستمهای موازی خودشان میگذارند. در این حالت تنها طرحهایی مانند طرح «مدرسه در مسجد» مشهد میتوانند از پس گرفتن مدارک آموزش و پرورش بر بیایند و تغییرات ساختاری نسبت به آموزش و پرورش با مشکلاتی روبرو خواهد شد که قبل از هر اقدامی باید نسبت به آنها هم فکر کرد و چاره اندیشید. شما در این باره هم نظری دارید.
یا علی علیهالسلام
سلام علیکم
با تشکر از راهنمایی و همفکری شما کاربرگرامی و محترم
حقیقت امر بنده خیلی در این مورد فکر کردم و از طرفی چون به سیستم آموزش و پرورش(از نظر سلسله مراتب اداری جهت تایید مدرک تحصیلی ) آشنایی ندارم شاید نظراتی که به ذهن حقیر میرسد عملا امکان پذیر نباشد
1- یکی از مورادی که به ذهن حقیر رسیده بود که دیدم به ذهن بزرگوران دیگر هم رسیده است تهیه کتب کمک آموزشی بود ،نظر بنده این بود اگر به هیچ صورت نتوان محتوا را تغییر داد ،حد اقل یک مدرسه اسلامی تاسیس شود بعد یک سری کتب تهیه شود ودر کنار کتب اصلی به صورت مقایسه ای به دانش آموز تعلیم داده شود،یعنی به گونه باشد که دانش آموز خود متوجه مشکل متون کتابهای آموزش و پرورش فعلی شود،! اینگونه هم ذهن خلاقی پیدا میکند هم شبهات برایش ایجاد نمیشود،اما خب این کار مشکل اتلاف وقت دانش آموز را نه تنها حل نمیکند بلکه لازم است وقت بیشتری صرف گردد و از طرفی خب اینگونه هیچ اقدام اساسی برای تغییر محتوای کتابها صورت نمیپذیرد هرچندباز هم بهتر از اقدام نکردن است
2- یکی از دلایلی که بنده در همان پستهای اولیه به حوزه و علما اشاره نمودم همین بود
مدرک حوزه یک مدرک معتبر و مورد تایید وزارت علوم کشور است درحالی که محتوای کتب تحصیلی را وزارت علوم تعیین نمیکند و توسط مرکز مدیریت تعیین میشود!
به نظر بنده اگر از طریق حوزه علمیه اقدام شود ممکن است سریعتر جواب بگیرم ،یعنی از حوزه های علمیه ای که زیر نظر مراجع با نفوذ اداره میشود درخواست شود که به جای سیکل از پیش دبستانی محصل بگیرند! بعد محتوای کتابها به همان صورتی که گفته شد برای دانش آموزان تهیه و تنظیم گردد،در واقع طرح را ببریم زیر نظر حوزه های علمیه
(میتوانیم طرح های پیشنهادی به اضافه دغدغه های موجود برای مدرک را برای دفتر رهبری روحی فداه نیز بفرستیم )
3- فعلا قید مدرک را بزنیم !،مدرسه راه اندازی شود و بعد از چند سال که نتیجه داد و افراد توانستند کتبی با محتوای دینی تهیه کنند طرح انجام شده به اضافه کتب تهیه شده را ببرند و پیگیری نمایند تا مجوز مدرک را بگیرند!
البته موارد دیگری نیز به ذهن بنده رسیده است که نیاز به برسی در مورد نحوه تایید مدرک و تامل بیشتری دارد
در هرصورت به نظر حقیر یک قدم هم که در این مسیر برداشته شود یک قدم است
- بهتر این است که به سیره ائمه اطهار علیهم السلام و روحی فداهم توجه کنیم.
حضرت محمد صلی الله علیه و آله در ابتدای کار چه کردند؟ چه زمانی وارد بعد جامعه سازی شدند؟ چگونه؟و أنذر عشیرتکم الأقربین
2- این نظر شخصی حقیر است و ادعایی ندارم که یک برنامه لازم الاجرا یا حتی ممکن الاجرا برای همه افراد و خانواده ها است.
اگر فرد یا خانواده ای توان کافی دارد، در امر تربیت و آموزش فرزندان سایر خانواده ها به آنها کمک کند.3- متاسفانه مجال نیست که شرح دهم. حقیر با ماهیت نظام آموزشی موجود مخالفم.
اجازه دهید سوالی بپرسم:
لأیِّ الأمور الیک أشکو
و لما منها أضجّ و أبکیعلی علی
از راهنماییتان سپاسگزارم
ببخشید یک سوالی داشتم ،شما در صورت تحصیل فرزندان در خانه مشکل مدرک را چگون حل میفرمایید؟ چونکه حتی برای ورود به حوزه علیمه و ادامه تحصیل در حوزه هم متاسفانه به مدرک نیاز است!!
(هرچند بنده هم اگر در آینده زنده بودم (ان شاءالله) و هیچ راهی نداشته باشم و موقعیتش را هم داشتم مجبور میشوم تحصیل در خانه را برای فرزندان انتخاب نمایم!)
از طرفی به نظر بنده شما و امثال شما که الحمدالله توانایی این را دارید که فرزندان را در خانه آموزش دهید با چند خانواده مانند خودتان همراه شوید و یک مکانی را برای خودتان تهیه بفرمایید و تعدادی دیگر را نیز آموزش دهید،اینگونه فرزندتان نیز زمینه دوست یابی سالم و ایجاد ارتباط اجتماعی خوب در خارج از محیط خانه را هم پیدا میکند
اگر در یک روز فرزند شما به هر دلیلی تصمیم گرفت که به مدرسه نرود، آیا او را مجبور خواهید کرد که برود؟ آیا تصمیم وی را می پذیرید و او به مدرسه نخواهد رفت؟ آیا گزینه سومی وجود دارد؟
متوجه منظور سوالتان نشدم!
یازهرا(س)
دوستان سلام
پسنامه: دوستان ظرف این چند روز با مرکزی به نام «مرکز الگوی اسلامی پیشرفت» آشنایی مختصری پیدا کردهام که هم همایشهایی برای هماندیشی دارد و هم از نظرات افراد متفاوت استقبال میکنند، لااقل اینطور بیان کردهاند، و هم یک سری اندیشکده دارند که میتوان با آنها همکاری کرد و کل این مرکز به توصیهی رهبری تشکیل شده و ریاست آن هم توسط شخص ایشان تعیین میگردد و جایی در صفحات اینترنتیاشان خواندم که نوشته بودند سند چشمانداز تنها هدف را تعیین میکند و راه رسیدن به آن را بیان نمیکند اما در این مرکز روی الگوی حرکت و مسیر دستیابی به آن اهداف برنامهریزی میشود و خوب این خیلی خوب است که در این مسیر ما هم بتوانیم نظر بدهیم و طرح بدهیم و خلاصه نقطهنظراتمان را به گوش مسؤولین برسانیم و بالاتر از آن مسؤولین ظاهراً باید از نتایج به دست آمده در این مرکز برای مدیریتهای خود استفاده کنند. این مرکز با شورای انقلاب فرهنگی هم مرتبط است و خلاصه لااقل دورنمای خیلی زیبا و روشنی دارد که ما هم بخواهیم لااقل برای ارتباط با آنها یک بار تلاشمان را بکنیم و از ظرفیتهایشان در راستای دغدغههایمان استفاده کنیم یا به هر طریق با ایشان تعامل سازنده داشته باشیم، ان شاء الله و هو مستعان
برای اطلاعات بیشتر به سایت این مرکز مراجعه کنید:
در این زمینه و کلا زمینه های مربوط به مسائل علمی و آموزشی می توانید با جناب دکتر کبگانیان که عضو هیئت علمی مکانیک پلی تکنیک هستند، صحبت و مشورت نمایید.
از راهنماییتان سپاسگزارم
ببخشید یک سوالی داشتم ،شما در صورت تحصیل فرزندان در خانه مشکل مدرک را چگون حل میفرمایید؟ چونکه حتی برای ورود به حوزه علیمه و ادامه تحصیل در حوزه هم متاسفانه به مدرک نیاز است!!
(هرچند بنده هم اگر در آینده زنده بودم (ان شاءالله) و هیچ راهی نداشته باشم و موقعیتش را هم داشتم مجبور میشوم تحصیل در خانه را برای فرزندان انتخاب نمایم!)از طرفی به نظر بنده شما و امثال شما که الحمدالله توانایی این را دارید که فرزندان را در خانه آموزش دهید با چند خانواده مانند خودتان همراه شوید و یک مکانی را برای خودتان تهیه بفرمایید و تعدادی دیگر را نیز آموزش دهید،اینگونه فرزندتان نیز زمینه دوست یابی سالم و ایجاد ارتباط اجتماعی خوب در خارج از محیط خانه را هم پیدا میکند
مدرک نیز یکی از معضلات نظام آموزشی موجود است. مدرک نشانگر خوبی برای سطح علمی اشخاص نیست. مدارک و عناوین لقلقه های زبانی افرادند که به راحتی قابل جعل اند.
اجازه دهید وارد اشکالات موجود در نظام حوزوی نشویم.
همینقدر کافی است که اگر کسی واقعا عالم باشد یا فنی را بداند می تواند به خوبی جای خود را پیدا کند و حرف خود را بزند. اگر کسی عالم باشد، علمی که تولید می کند مورد استفاده قرار خواهد گرفت. و صاحب فن نیز، در همان فن مورد رجوع خواهد بود.
در مورد ایده همکاری با سایر خانواده های همفکر، متشکرم. در صورت یافتن چنین خانواده هایی حتما ایده خوبی است.
متوجه منظور سوالتان نشدم!
فرض کنید روزی فرزند شما تصمیم بگیرد که آن روز به مدرسه نرود، گزینه های تربیتی شما چیست و چه برخوردی خواهید داشت؟ آیا واکنش شما چیزی خارج از 2 گزینه مطرح شده می تواند باشد؟ تبعات هر کدام چیست؟
علی علی
توسعه سیاسی و توسعه فرهنگی یعنی چه؟ توسعه فرهنگی و سیاسی این است که انسانها در جامعه احساس کنند که میتوانند درست بیندیشند، درست بفهمند و درست فرا بگیرند. اگر کشوری بتواند خود را به اینجا برساند، توطئهها و گمراهگریها در آن اثر نمیکند. این چیز خوبی است، اما این با جنجال و غوغا و های و هوی و روزنامه بازی و امثال اینها درست نمیشود؛ بهدست معلّم درست میشود. توسعه سیاسی و توسعه فرهنگی را معلّم پایهگذاری میکند. شما هستید که در داخل مدارس خودتان، این کودک را از هفت سالگی تحویل میگیرید و در هجده، نوزده سالگی تحویل دانشگاه میدهید. اساسیترین و مهمترین دوران عمر این کودک، با شما معلّمان است. باید کشور و جامعه روی این مسأله حساب کنند. معلّم، یعنی آن کسیکه میتواند خصوصیّات اخلاقی خوب را در بچه پرورش دهد؛ معلومات خوب را به کودک بیاموزد؛ فکر کردن را به کودک بیاموزد؛ استقلال رأی را به کودک بیاموزد. 1378/02/15 یکی از رشتههای تألیف و کار فلسفی، نوشتن فلسفه برای کودکان است. کتابهای فلسفیِ متعدّدی برای کودکان نوشتهاند و ذهن آنان را از اوّل با مبانی فلسفیای که امروز مورد پسند لیبرال دمکراسی است، آشنا میکنند. یقیناً در نظام شوروی سابق و دیگر نظامهای مارکسیستی اگر دستگاه فلسفه برای کودکان و جوانان بود، چیزی بود که مثلاً به فلسفهی علمی «مارکس» منتهی شود. ما از این کار غفلت داریم. من به دوستانی که در بنیاد ملاّصدرا مشغول کار هستند، سفارش کردم، گفتم بنشینید برای جوانان و کودکان کتاب بنویسید. این کاری است که قم میتواند بر آن همّت بگمارد. بنابراین از جمله کارهای بسیار لازم، بسط فلسفه است؛ البته با مبانی مستحکم و ادبیات خوب و جذّاب. 1382/10/29 اگر آموزش و پرورش در یک کشور ارتقاء پیدا بکند و اصلاح شود، در اقتصاد، سلامت و بهداشت، محیط زیست، مرگ و میر، باروری، زیبایی و هنر، رفتارهای گوناگون مردم در سطح جامعه با یکدیگر، و فراتر از همهی اینها، در دین، فلسفه و اخلاق تأثیر خواهد گذاشت. امروز در دنیا به زبان کودکی به کودکان فلسفه میآموزند؛ یعنی چیزی که از نظر بعضی از طراحان کشور ما بیمعنی است؛ فکر میکنند فلسفه مخصوص آدمهای ریش و سبیلدار و کسانی است که یک سنی از آنها گذشته باشد. نگاه مدرن به مسائل حیات، امروز پیشروان علمی دنیا را به اینجا رسانده که باید فلسفه را از دورهی دبستان به کودکان تعلیم داد؛ البته با زبان کودکی. 1385/02/12 [غربیها] شیوههای آموزش پرورشیِ خوبی داشتند و ما هم از آنها یاد گرفتیم. اینکه دبستانها از مکتبخانههای قدیم بهتر بود؛ دبستان، دبیرستان، تقسیمبندیها، خوب بود، اینها را که ما رد نمیکنیم؛ اینها مفید است؛ اما بالاخره چقدرش، چهجورش، با کدام رویکردش، ما دیگر به این توجه نکردیم و یکپارچه گرفتیم. آنها گفتند شش کلاس اینجور باشد، شش کلاس آنجوری باشد، ما همان را آوردیم. بعد، آنها روششان را تغییر دادند، پنج کلاس و سه کلاس و فلان، ما هم این را یاد گرفتیم، آوردیم. خوب، اینکه نمیشود. آنها کتاب درسی با درسهای مختلف داشتند، گفتند اینها را تعلیم بدهید، ما هم همینطور این تراکم تعلیمات را فرا گرفتیم. شیوهی سازماندهی آموزش پرورش هم از لحاظ قالب، هم از لحاظ محتوا یک شیوهی تقلیدی محض است. این درست نیست. ما باید نگاه کنیم ببینیم چه لازم داریم، این شیوهای که هست، کجایش معیوب است. این شیوه عیوبی دارد که یکی از عیبهایش همین حافظهمحوری است به جای فکرمحوری. آموزش و پرورش ما حافظهمحور است. بچهها باید همینطور دائم محفوظات درست کنند. 1387/02/12 امروز در کشورهای پیشرفتهی مادی دنیا، یکی از کارهای اساسی و یک رشتهی مهم، تدریس فلسفه برای کودکان است. خیلیها در جامعهی ما اصلاً تصور نمیکنند که برای کودک هم فلسفه لازم است. برخی تصور میکنند فلسفه به معنای یک چیزِ قلمبه سلمبهای است که یک عدهای در سنین بالا به آن توجه میکنند؛ این نیست. فلسفه شکل دادن فکر است، یاد دادنِ فهم کردن است، ذهن را به فهمیدن و تفکر کردن عادت دادن است؛ این از اول باید به وجود بیاید. قالب مهم است. اگرچه محتوا هم در همین فلسفهی کودکان حائز اهمیت است، اما عمده شیوه است؛ یعنی کودک از اول کودکی عادت کند به فکر کردن، عادت کند به خردورزی؛ این خیلی مهم است. 1391/07/20سلام علیکم
..
1- یکی از مورادی که به ذهن حقیر رسیده بود که دیدم به ذهن بزرگوران دیگر هم رسیده است تهیه کتب کمک آموزشی بود ،نظر بنده این بود اگر به هیچ صورت نتوان محتوا را تغییر داد ،حد اقل یک مدرسه اسلامی تاسیس شود بعد یک سری کتب تهیه شود ودر کنار کتب اصلی به صورت مقایسه ای به دانش آموز تعلیم داده شود،یعنی به گونه باشد که دانش آموز خود متوجه مشکل متون کتابهای آموزش و پرورش فعلی شود،! اینگونه هم ذهن خلاقی پیدا میکند هم شبهات برایش ایجاد نمیشود،اما خب این کار مشکل اتلاف وقت دانش آموز را نه تنها حل نمیکند بلکه لازم است وقت بیشتری صرف گردد و از طرفی خب اینگونه هیچ اقدام اساسی برای تغییر محتوای کتابها صورت نمیپذیرد هرچندباز هم بهتر از اقدام نکردن است
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته
ممنون بابت به اشتراک گذاشتن نظرهای خوبتان،
پیشنهاد نخست شما را دیدهام که در مدرسهای اجرا بشود، گرچه از کم و کیف آن مطلع نیستم ولی میدانم که از مهدقرآنی برای خردسالان دارند تا دبستان و شاید هم دبیرستان، یک سری کتاب هم ظاهراً خودشان تألیف کردهاند که به صورت فوق برنامه تدریس میکنند و ظاهراً سطح آموزشی بالایی هم دارند و تقاضا هم برای آن زیاد است، اگرچه هزینهی ثبتنامشان هم متأسفانه بالاست. جزئیات دقیقترش را نمیدانم و کتابهای تألیفیاشان را هم ندیدهام و بندهی خدایی برایم تعریف میکردند که پسرشان را آنجا فرستادهاند. برای آنکه با جوّ آنجا آشناتر شوید مثلاً آن بندهی خدا میگفتند که در جلسهاولیاءومربیان مدیر مدرسه به ایشان گفته بود که اگر مطلع شود که مادر یک بچه در خارج از این مدرسه بدون چادر است و فقط داخل این مدرسه با چادر میآید عذر کودک او را خواهد خواست چون بچه دچار دوگانگی میشود ... حالا این نظر چقدر درست است چقدر اشکال دارد را کاری ندارم، فقط خواستم بگویم که دغدغهی مذهبی بودن آنجا زیاد است، ان شاء الله هم که حقیقی باشد و نه نمایشی. در هر صورت این طرح شما قال اجراست.
2- یکی از دلایلی که بنده در همان پستهای اولیه به حوزه و علما اشاره نمودم همین بود
مدرک حوزه یک مدرک معتبر و مورد تایید وزارت علوم کشور است درحالی که محتوای کتب تحصیلی را وزارت علوم تعیین نمیکند و توسط مرکز مدیریت تعیین میشود!
به نظر بنده اگر از طریق حوزه علمیه اقدام شود ممکن است سریعتر جواب بگیرم ،یعنی از حوزه های علمیه ای که زیر نظر مراجع با نفوذ اداره میشود درخواست شود که به جای سیکل از پیش دبستانی محصل بگیرند! بعد محتوای کتابها به همان صورتی که گفته شد برای دانش آموزان تهیه و تنظیم گردد،در واقع طرح را ببریم زیر نظر حوزه های علمیه
این طرحتان هم از آن طرحهایی است که وقتی گفته میشود همه لبخند میزنند و میگویند چطور به ذهن خودمان نرسید! نمیدانم چقدر اجرایی است ولی خیلی طرح خوبی است که خیلی ممنون هستم بیان فرمودید ... در همین رابطه در پست ۶ نوشتم که:در ابتدا با یکی از مسؤلین حوزه صحبت کردم، ایشان گفتند به دنبال خرید زمین و ساخت ساختمانی بزرگتر برای حوزه هستند، اما نظرشان به این بود که به جای آنکه مدرسه را به داخل حوزه ببرند ... حداقلِ شروع حوزه را از سیکل یا دیپلم به [انتهای] دبستان ببرند، یعنی کودک در دبستان تحت نظارت حوزه باشد ولی [در کل] زودتر بتواند وارد حوزه بگردند.
به عبارت دیگر به نظر ایشان که خودشان از مسؤولین یکی از حوزهها هستند این کار عملی بود که با مرکز مدیریت صحبت شود که شروع حوزه نه از دیپلم یا سیکل که از انتهای دبستان باشد. اگر چنین چیزی عملی باشد پیشنهاد شما هم عملی خواهد بود. البته باید دید واقعاً مرکز مدیریت حوزهها هم چنین طرحی را برمیتابد؟
تنها یک اشکال شاید این وسط مطرح گردد و آن اینکه مدرک حوزه برای وزارت علوم پذیرفته است و نه برای آموزش و پرورش، کودکی که وارد این طرح شود نهایتاً فقط باید وارد حوزه شود و تا سطحی بخواند که مدرک معادل کارشناسی به ایشان بدهند تا بعد اگر دوست داشت بتواند وارد دانشگاههای زیر نظر وزارت علوم هم برود، به عبارت دیگر مدرک حوزوی معادل دیپلم که نداریم، داریم؟ البته این اشکال اگر هم وارد باشد باز واقعاً فکر نکنم خیلی جدی باشد چون حوزه میتواند با آموزش و پرورش یا ارگانهای مرتبط به توافق برسند که حوزه مدارک تحصیلی آموزشی سطوح پایینتری هم داشته باشد که برای سیستم آموزشی کشور معتبر شناخته شود. به هر حال ما تا وقتی که در حوزه آموزش و تحقیق در تمام زمینههای علمی را نداشته باشیم نمیتوانیم طوری برنامه بریزیم که هر کس وارد این سبک از تحصیلات در دبستان میشود در آینده هم ناچار باشد که تنها روی بخشی از علوم تمرکز کند و از بخش دیگری از علوم دور شود. همهی علوم اگر نشئهای از حقیقت درشان باشد علوم الهی هستند، بخشی علوم به تشریعیات میپردازند و برخی به تکوینیات. اگر نظام آموزشی ما اسلامی بشود دیگر مطالعهی طبیعیات هم باید رنگ و بوی اسلامی بدهند و شامل کفریات غربیها نخواهند بود، ان شاء الل.
اشکال دیگر این طرح میتواند این باشد که خود نظام حوزوی هم اشکالاتی دارد که اگرچه قابل قیاس با نظام آموزشی در دانشگاهها نباشد ولی باز اگر طرح از مدرسه تا سطوح امروزی حوزوی سیستم بخواهد به کل متفاوت باشد آن وقت باز در انتهای این سیستم آموزشی نقش یک گلوگاه را ایجاد خواهد کرد که در سر راه حرکت ایجاد شده مشکلساز خواهد بود، مگراینکه کل نظام حوزوی دگرگون شود و با نظام دبستانی حوزوی هماهنگ شود که آن هم بعید است کار سادهای باشد و یا حتی نسبت به آن استقبال چندانی بشود.
با این وجود اگر حوزهای بپذیرید ولو به صورت غیررسمی متولی چنین طرحهایی شود بعداً اگر پا بگیرد میتوان جریان سومی که تلفیقی از آموزش سنتی و غربی است با مضامین ناب اسلامی را پایه گذاشت که به کل سیر جداگانهای داشته باشد. حقیر با این کار خیلی موافق هستم، اگرچه باید اشکالاتش را بررسی کرد و از قبل در موردشان چارهاندیشی کرد.
(میتوانیم طرح های پیشنهادی به اضافه دغدغه های موجود برای مدرک را برای دفتر رهبری روحی فداه نیز بفرستیم )
از وقتی جناب مکلف لطف کردند و لینک سخنان رهبری را در پست شمارهی ۲۸ گذاشتند کلاً انگیزهام برای دنبال کردن این قضایا عوض شد. با توجه به اینکه محتوی خود آن لینک هم گزیدههای سخنان حضرت آقا در این زمینههاست فکر کنم گذاردن مطالبشان در این صفحه برای تمام کسانی که چنین دغدغههایی دارند مناسب باشد:
معلّم میتواند فکر کردن را به کودک بیاموزد
بسط فلسفه با ادبیات جذّاب
آموزش فلسفه از دوره دبستان
جای خالی فکرمحوری
ذهن کودک را به تفکر کردن عادت دهید
حضرت آقا از سال ۱۳۷۸ یعنی ۱۶ یا ۱۷ سال پیش این مسائل را مطرح کردهاند و زیاد کسی به دنبال اجرایی کردن آنها نبوده است و قضیه را آنطور که بایسته و شایسته است جدّی نگرفته است، آن وقت ما انتظار داریم دغدغههای ما جدی گرفته شود! ظاهراً باید در این زمینهها جهادی عمل کرد. تا بحال فکر میکردم وظیفهی والدینیمان است و دغدغهی شخصیامان برای اسلام و مسلمین و مبارزه با استکبار ولی حالا معلوم میشود که نظر نایب امام زمان علیهالسلام در این دوره و زمان هم همین است. چیزی که در جامعهی ما بیش از هر چیز دیگری نایاب است تفکر و تعقل و تعمق است. اگر همان موقع فکری به حال این مسأله میشد الآن مثلاً ۲۰ سالههای ما خروجی آن طرح میبودند و ما ثمرهی آن تفکرهای و تعقلها را میدیدیم، یک نسل روشن که فریب ظاهرهای زیبا و حرفهای سطحی زیبا را نمیخورند و برای هر چیزی تحلیلهای قوی دارند، نه تهاجم فرهنگی چندان پایههای فکریاشان را سست میکند، نه راحت علمزده میشوند که دیگر هرچه دانشمندان غربی میگویند را چشم و گوش بسته بپذیرند و نه در فتنهها راحت احساساتشان به بازی گرفته میشود، اگر حرف ولیّ به موقع خوانده شده بود امروز جریان استکبار بیش از پیش در مبارزهی با ما دستش خالی میبود ... ولی الآن ...
فکر کنم اگر این مسائل را با رهبری در جریان بگذاریم ایشان خوشحال میشوند ولی وقتی کسی اهمیت سخنان ایشان را درک نکند ایشان به چه کسی چه چیزی دستور بدهند؟ هر کسی که کاری از دستش بر میاید باید خودش انجام دهد، مسؤولین به اندازهی خودشان و ما هم به اندازهی خودمان. سیستمهای اداری ما آنقدر اینرسی دارند که به این راحتی قابل تغییر و تحول نیست تا چه برسد به تبدل!
3- فعلا قید مدرک را بزنیم !،مدرسه راه اندازی شود و بعد از چند سال که نتیجه داد و افراد توانستند کتبی با محتوای دینی تهیه کنند طرح انجام شده به اضافه کتب تهیه شده را ببرند و پیگیری نمایند تا مجوز مدرک را بگیرند!
شما همین الآن هم اقدام کنید و مجوز یک آموزشگاه را بگیرید و خودتان بشوید مؤسس آن میتوانید برای دانشپذیران خودتان مدرک تهیه کنید، موضوع اینجاست که آن مدرک در هیچکجا معتبر نخواهد بود! دو حالت دارد، یا چند سال خوب کار میکنید و نتایج کارتان به چشم میآید و کمکم مدارک آموزشگاهتان اعتبار مییابد، یا اینکه باید از همان ابتدا وابسته به جایی باشید که آنجا شناخته شده باشد و مدارک شما اعتبارشان را از آنجا بگیرند، حوزهها یا دانشگاهها میتوانند خودبخود نامشان اعتبار ساز شود. مثلاً اگر کسی برای شروع از یک حوزهی علمیه یا از نهاد مقام معظم رهبری در یک دانشگاه یا جهاد دانشگاهی یا ... کمک بخواهد و بگوید من زیر نظر شما فعالیتم را آغاز میکنم و مدام با ایشان در ارتباط باشد تا ایشان بتوانند پایین مدارکی که ایشان میدهد را مهر کنند، چه بسا اعتبار مدارک از ابتدا کمی بیشتر باشد. در هر صورت برای آنکه این اعتبار به اندازهی کافی زیاد شود فکر کنم خروجی خود آموزشگاه اهمیت ویژه داشته باشد.
البته موارد دیگری نیز به ذهن بنده رسیده است که نیاز به برسی در مورد نحوه تایید مدرک و تامل بیشتری دارد
در هرصورت به نظر حقیر یک قدم هم که در این مسیر برداشته شود یک قدم است
نظرات صائبتان ان شاء الله به کار همهی افراد دغدغهمند در این زمینهها میخورد، ممنون از به اشتراک گذاشتن آنها
یا علی علیهالسلام
بنده در مورد دانشگاه های حکمت بنیان اطلاعی ندارم لذا نمی توانم نظری بدهم.
سلام علیکم برادر عزیزم و رحمة الله و برکاته،
این لینک را بخوانید تا با رویکرد این دانشگاه آشنا بشوید، اگر اشتباه نکنم قرار باشد ظرف چند سال آینده چنین دانشگاههایی تأسیس گردند اگرچه به قول یک نفر مطلع که مصاحبهاشان را میخواندم تا جا افتادن آن و رسیدن آن به وضع مطلوب شاید ۱۰۰ سال زمان لازم باشد.
حقیر با مطالب آن مقاله از بسیاری از جهات موافق هستم بجز آنکه هستهی این عملیات را به دانشگاه تطبیق میدهند.
در این زمینه و کلا زمینه های مربوط به مسائل علمی و آموزشی می توانید با جناب دکتر کبگانیان که عضو هیئت علمی مکانیک پلی تکنیک هستند، صحبت و مشورت نمایید.
ممنون، خبر نداشتم ایشان «[="]قائم مقام ستاد راهبری[="] اجرای نقشه جامع علمی کشور[="]» شدهاند که زیر نظر شورای انقلاب فرهنگی است، البته مطمئن نیستم ایشان چطور ممکن است بتوانند راهنمایی کنند ولی در این مرحله که قرار داریم هر کمکی میتواند و ممکن است به میزان خیلی زیادی راهگشا باشد، آنچنان که جهت حرکت در اقدام عملی را به کل تغییر دهد، :ok: ممنون از اطلاعرسانی :Gol:
یا علی علیهالسلام
سلام علیکم
از وقتی جناب مکلف لطف کردند و لینک سخنان رهبری را در پست شمارهی ۲۸ گذاشتند کلاً انگیزهام برای دنبال کردن این قضایا عوض شد
انگیزه اتان عوض شد یعنی چی؟ انگیزه اتان بیشتر شده یا کمتر شده؟
ان شا الله که منظورتان این بوده که انگیزه شما از قبل خیلی بیشتر شده و مصمم تر شده اید
حضرت آقا از سال ۱۳۷۸ یعنی ۱۶ یا ۱۷ سال پیش این مسائل را مطرح کردهاند و زیاد کسی به دنبال اجرایی کردن آنها نبوده است و قضیه را آنطور که بایسته و شایسته است جدّی نگرفته است، آن وقت ما انتظار داریم دغدغههای ما جدی گرفته شود! ظاهراً باید در این زمینهها جهادی عمل کرد.
بله انتظار داریم جدی گرفته شود!!
قطعا کارشکنی هایی صورت میپذیرد وقطعا تغییر یک نظام آموزشی به راحتی امکان پذیر نیست ،اما فراموش نکنید اگر مصمم و پی گیر باشید میشود!! ولو اینکه 20 سال آینده جواب دهد!!!
دست تنها سخت است،شما بروید ،تلاش کنید،یک عده ای همفکر را پیدا کنید و با خود همراه کنید ،مرتب پی گیر باشید،از چند ناحیه وارد عمل شوید، مطمئن باشید اثر خواهد کرد ان شاءالله(هرچند واقعا کار سختی است)
اما هیچ ثمره ای هم که نداشته باشد حداقل در این رفت و آمد ها وپرس و جو ها پی به علل و آسیبهای زیادی میبرید و میتوانید پی به گره های کور این موضوع ببرید و اینکه چرا این طرح تا کنون اجرا نشده را آسیب شناسی کنید و به صورت یک طرح آسیب شناسی شده دلایل اجرایی نشدن این طرح تا کنون را برای رهبری روحی فداه بفرستید و درخواست رفع آن گره ها نمایید
قطعا وقتی مصداقی و ریز مشکلات بیان شود قابل رسیدگی بهتری خواهد بود
ثمره دیگر اینکه در این رفت و آمد ها با افراد صاحب نظر زیادی آشنا میشوید که میتوانند به شما در مسائل گوناگون آموزشی کمک کنند و علم شما در این مجموعه افزایش خواهد یافت که می توانیداز آن در جهت پیشرفت اهداف خود و دیگران استفاده کنید و غیره...
و از همه مهمتر بعد از بیست سال (ان شا ءالله که عمری طولانی و با برکت داشته باشید) شما دیگر جزو افرادی نخواهید بود که بی تفاوت از کنار دغدغه و دستورات مولایشان گذشته اند و حد اقل تا حدودی دلتان آرام است که برای این موضوع تلاش کرده اید ولو اینکه به نتیجه نرسیده است (هرچند بنده حقیر یقیین دارم تلاشی که در مسیر الهی باشد بی نتیجه نخواهد ماند!)
شما همین الآن هم اقدام کنید و مجوز یک آموزشگاه را بگیرید و خودتان بشوید مؤسس آن میتوانید برای دانشپذیران خودتان مدرک تهیه کنید،
تهیه محتوای کتب را چکار کنیم؟
برای تهیه محتوای کتاب نیاز به یک تیم قوی علمی زیر نظر علمای اهل فن دارد( در پستهای قبل با مثال آیت الله مصباح (حفظ الله )توضیح دادم)
منظورم از اینکه مدرسه تاسیس شود مدرسه ای زیر نظر علمای با نفوذ بود،با همان روند تغییر محتوای کتابها،ان شاءالله بعد از چند سال این طرح میتواند در بدنه آموزشی نفوذ کند و شاید تا آن زما طرحی تصویب شد که به چنین مدارسی اجازه صدور مدرک مورد تایید آموزش و پرورش هم داده شد!
با این وجود اگر حوزهای بپذیرید ولو به صورت غیررسمی متولی چنین طرحهایی شود بعداً اگر پا بگیرد میتوان جریان سومی که تلفیقی از آموزش سنتی و غربی است با مضامین ناب اسلامی را پایه گذاشت که به کل سیر جداگانهای داشته باشد. حقیر با این کار خیلی موافق هستم، اگرچه باید اشکالاتش را بررسی کرد و از قبل در موردشان چارهاندیشی کرد.
به نظر بنده هم اگر بتوان از طریق حوزه اقدام شود بهتر است ،هرچند تمام اشکالاتی که شما فرمودید وارد است اما تا حدودی قابل اجرا تر است
یازهرا(س)
منظورم از اینکه مدرسه تاسیس شود مدرسه ای زیر نظر علمای با نفوذ بود،با همان روند تغییر محتوای کتابها،ان شاءالله بعد از چند سال این طرح میتواند در بدنه آموزشی نفوذ کند و شاید تا آن زما طرحی تصویب شد که به چنین مدارسی اجازه صدور مدرک مورد تایید آموزش و پرورش هم داده شد!سلام علیکم
...
انگیزه اتان عوض شد یعنی چی؟ انگیزه اتان بیشتر شده یا کمتر شده؟
ان شا الله که منظورتان این بوده که انگیزه شما از قبل خیلی بیشتر شده و مصمم تر شده اید
سلام علیکم و رحمةالله و برکاته،
عوض شد به معنای آنکه تا بحال این مسأله را دغدغهی شخصی کسی میدانستم که تخصصی در امور تربیتی ندارد و تجربهی زیادی هم ندارد و با اطلاعاتی محدود وارد عرصهای شده است که صاحبنظرات سالها و دهههاست درگیر آن هستند و درش ماندهاند، اما امروز میبینم که برداشتمان از معضلات جامعه و راهکارهای رفع آن با برداشت ولیّ خدا همجهت است، حتی در جزئیات! الآن انگیزه فرق دارد، مثل اینکه کسی ظلمی را تشخیص بدهد و شخصا وارد مبارزه شود و بعد پیامبر زمانش را همسنگر خود بیابد، اطمینان قلبی به اهمیت و ضرورت فعل و قابل قبول بودن نسبی شکل انتخاب شده برای حرکت در رسیدن به هدف زیاد میشود. حداقلش این است که انگیزه آنقدر بالا میرود که اگر تا دیروز مخالفی صاحبنظر در اصل این کار و انگیزههای آن اِنْقلْت وارد میکرد و ما حرف زیاد یا جدی برای پاسخ دادن نداشتیم امروز جای پایمان محکمتر است و روی درستی کاری که میکنیم اطمینان بیشتری داریم. خدا هدایتمان کند که انحراف پیدا نکنیم، ان شاء الله، و البته باید مراقب شکل انجام کار هم باشیم که به روند فعلی تولید علم در کشور لطمه وارد نشود.
بله انتظار داریم جدی گرفته شود!!
ما شاء الله ... اینجاست که انسان میفهمد چرا حضرت آقا به جوانان انقلابی مباهات میکنند ... کسی که حق را میخواهد باید مدعی باشد نه کسی که صرفاً امکانات و توانایی و نفوذ دارد و خود را صاحبنظر میداند! خدا از انقلابی بودن و مصمم بودن شما به ما هم بدهد، ان شاء الله.
اما خوب، برخی رویکردشان مانند شما فرماندهانه است و خطشکن هستند و برخی سربازند ... خدا کند بشود در این برهه کمی ادای فرماندهان را در بیاوریم و خطشکنی کنیم ...
و از همه مهمتر بعد از بیست سال (ان شا ءالله که عمری طولانی و با برکت داشته باشید) شما دیگر جزو افرادی نخواهید بود که بی تفاوت از کنار دغدغه و دستورات مولایشان گذشته اند و حد اقل تا حدودی دلتان آرام است که برای این موضوع تلاش کرده اید ولو اینکه به نتیجه نرسیده است (هرچند بنده حقیر یقیین دارم تلاشی که در مسیر الهی باشد بی نتیجه نخواهد ماند!)
ان شاء الله ... خدا کند که کوتاهی نکنیم ... کسانی که از اوامر ولی فقیه امروز کم بگذارند فردا در تاریخ و بعد در قیامت وضعشان بهتر از کسانی که در همراهی کردن معصومین علیهمالسلام کم گذاشتند نخواهند بود. ولایت فقیه ادامهی ولایت رسول الله است، صلیاللهعلیهوآله.
تهیه محتوای کتب را چکار کنیم؟
برای تهیه محتوای کتاب نیاز به یک تیم قوی علمی زیر نظر علمای اهل فن دارد( در پستهای قبل با مثال آیت الله مصباح (حفظ الله )توضیح دادم)
...
به نظر بنده هم اگر بتوان از طریق حوزه اقدام شود بهتر است ،هرچند تمام اشکالاتی که شما فرمودید وارد است اما تا حدودی قابل اجرا تر است
تهیهی محتوی فکر کنم اصلیترین قدم جدّی در این راستا باشد. ایدههای خامی در ذهن داریم که باید آستین را بالا زد و کمر را محکم بست و وارد گود شد تا بفهمیم چندمرده حلاج هستیم.
الآن لیست نه خیلی بالابلندی از افرادی که باید با ایشان صحبت و مشورت کنم دارم که باید وقت بگذارم نزدشان بروم، نمیدانم چقدر طول بکشد فعلاً گرفتاری از زمین و آسمان میبارد بحمدالله.
شما هم به نوبهی خودتان میتوانید کارهایی کنید ... چرخ این ماشین باید به حرکت در بیاید و هیچ کسی نیست که در این کار از دستش کمکی بر نیاید.
در پناه خداوند باشید ان شاء الله،
یا علی علیهالسلام
دوستان سلام
استاد پناهیان:
[h=3]برخی از طرحهای آینده / آغاز طلبگی از دورۀ دبستان![/h]
- ما معتقدیم بهتر است آموزش طلاب از دورۀ دبستان شروع شود. چون بچه باید در هفت سال اول دبستان، درست تربیت شود و رشد کند تا در چهارده سالگی از نتیجۀ آن استفاده شود. ولی متاسفانه ما از 14 سالگی به بعد شروع میکنیم به تربیت کردن! آغاز هفتسالگی آغاز آموزش بندگی کردن برای خداوند است. لذا انشاء الله قصد داریم که یک دورۀ دبستان هم داشته باشیم و برای آن داریم برنامهریزی میکنیم. امیدواریم از سال آینده بتوانیم این کار را انجام دهیم.
- خانوادههایی که دوست دارند فرزند آنها طلبه شود میتوانند از همین مقطع دبستان شروع کنند. البته اگر فرزند آنها بزرگ شد و تصمیم نداشت طلبه شود اشکالی ندارد، چون میتواند با مدرک رسمی که دارد در هر رشتهای که خواست به تحصیل خودش در دبیرستان و دانشگاه ادامه دهد.
http://bayanmanavi.ir/post/901
علی علی
لذا انشاء الله قصد داریم که یک دورۀ دبستان هم داشته باشیم و برای آن داریم برنامهریزی میکنیم. امیدواریم از سال آینده بتوانیم این کار را انجام دهیم
سلام علیکم
از دیدن این پست بسیار خوشحال شدم
حال این مدرسه کجا هست؟
یازهرا(س)
استاد پناهیان: http://bayanmanavi.ir/post/901 علی علیدوستان سلام
برخی از طرحهای آینده / آغاز طلبگی از دورۀ دبستان!
سلام علیکم جناب مکلف و رحمة الله و برکاته،
خیلی لطف کردید که این اطلاعات را با ما هم شریک شدید :Gol::Gol::Gol:
حال این مدرسه کجا هست؟
سلام علیکم و رحمة الله،
در لینکی که جناب مکلف فرستادهاند اسم مسجد مربوطه آمده، این مسجد در تهران محلهی مرزداران (شهرک ژاندارمری) هست. در سایت مدیریت حوزهی علمیهی استان تهران آدرس مدرسه اینطور آمده است:
darolhekmah.ir
بجز موردی که جناب مکلف ذکر کردند برخی موارد دیگر هم در لینک معرفی شده توسط ایشان آمده که فکر کنم دغدغههای دیگری را نیز دربر بگیرد.
یا علی علیهالسلام
در لینکی که جناب مکلف فرستادهاند اسم مسجد مربوطه آمده، این مسجد اگر درست خاطرم باشد در تهران محلهی مرزداران (شهرک ژاندارمری) هست.
سلام علیکم
باتشکر از شما
یعنی مدرسه ابتدایی در همان حوزه علمیه شهید آیت الله اشرفی اصفهانی است؟! نمیدانم چرا وقتی مطلب را خواندم احساس کردم این بزگوران جدایی از این مکان،(یعنی حوزه ) مدرسه ای ابتدایی اما وابسته به این حوزه تاسیس نموده اند ! اما در هرصورت بسیار خوشحال شدم
مطلب دیگر اینگه به تاریخ گزارش دقت فرموده اید؟ 1392/07/11
آب در خانه و ما گرد جهان میگردیم!! بنده چقدر دراین مدت حرص میخوردم که یعنی واقعا تا کنون هیچ حوزه علمیه ای احساس نکرده باید از دبستان برای بچه ها برنامه ریزی کرد؟! ( که با این گزارش فهمیدم الحمدلله اشتباه میکردم و بنده چقدر بیخبرم! )
مطلب بعدی اینکه در این مطلب آمده:
البته اگر فرزند آنها بزرگ شد و تصمیم نداشت طلبه شود اشکالی ندارد، چون میتواند با مدرک رسمی که دارد در هر رشتهای که خواست به تحصیل خودش در دبیرستان و دانشگاه ادامه دهد
مشکل مدرکی که ما نگران آن و دنبال حل آن بودیم گویا قبلا به لطف الهی حل شده بوده است!
حال فقط برایم سوال است که با توجه به اینکه به دانش آموختگان این مدرسه مدرک رسمی داده میشود آیا محتوی دروس همان دروس آموزش و پرورش است یا نه کلا دروسی است که مدنظر ما بود و برروی آن بحث داشتیم قرار است تدریس شود؟
یازهرا(س)
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته،
به حوزهی علمیهی حاجآقا پناهیان در خیابان مرزداران (شهرک ژاندارمری) تهران رفتم، البته خود ایشان را نتوانستم ببینم ولی با یکی از مسؤولین که فکر میکنم مدیر حوزه بودند صحبت کردم و ایشان فرمودند که طرح دبستان ایشان امسال اجرا نشده بود و ان شاء الله از سال آینده اجرا میشود. در مورد کتابهایی که آموزش میدهند پرسیدم که فرمودند ظاهراً همان کتابهای آموزش و پرورش است و ممکن است چیزی به آن اضافه شود ولی امتحانات همان امتحانات آموزش و پرورش است و چیزی که بین این مدرسه و مدارس دیگر متفاوت است در شیوهی ادارهی مدرسه است که توضیحش در پستهای گذشته از منابع دیگر نیز آورده شده بود ...
یعنی به طور خلاصه این طرح مشابه همان طرح مدرسه در مسجد مشهد است با این تفاوت که شده مدرسه در حوزه ... البته مطمئن نیستم که در محل خود حوزه برقرار شود چون آن مسؤول محترم گفتند که در حوزه جا کم دارند و برای سؤال دیگری که از ایشان داشتم جوابشان به همین دلیل منفی بود. با این حساب احتمالاً این مدرسه تحت نظر حوزه است و با قوانین خاص خودش در زمینههای تربیتی (مثل حضور و غیاب و امتحان محور نبودن و غیره و غیره) و شاید فوق برنامههایی دینی هم داشته باشد اما سیستم آموزشی آن کماکان تحت سیطرهی آموزش و پرورش است
مطلب بعدی در بارهی مدرسهای است که سالهاست در همین راستا اقدام کرده است ... مدارس «حافظان وحی» که در چندین استان هم شعبه دارد و اولین بار توسط یک روحانی از قم به نام حجتالاسلام مهدي حقي پایهگذاری شده است (در سال ۱۳۷۴ به صورت مجموعهای برای آموزش حفظ قران کریم و از سال ۱۳۷۸ به صورت مدرسهی قران محور) و این مدرسه یک مدرسهی قرآنی است (در مشابهات با کودکستانهای قرآنی که چند وقتی است باب شده است) و اگرچه باز مقید به نظام آموزش و پرورش فعلی هستند اما فوقبرنامههای زیادی دارند و کتابهای زیادی هم دارند که به کودکان میآموزند و طبق شنیدهها برای بچههای پیشدبستانی تا حدود ۴ بعد از ظهر :Moteajeb!: برنامه دارند و بچهها میتوانند در این مدارس حافظ قران شوند و قرآن را ترجمه کرده و غیره ... (البته مطمئن نیستم ولی ظاهراً شهریهی ان هم زیاد است). در مورد این مدارس که در شهرهای دیگر هم نمایندگی قبول میکند میتوانید در این آدرس و این آدرس بیشتر بخوانید، محل مدرسه هم در تهران در منطقهی ۴ است.
با این حساب هر شخص حقیقی یا حقوقی که وارد این کار شده است لااقل برای مسائل آموزشی از سیستم فعلی آموزش و پرورش بهره گرفته و اصل کارشان به بحثهای تربیتی و پرورشی محدود میشود و در باب آموزشی هم نهایتاً از کتابها و برنامههای فوقبرنامه استفاده میکنند و بعید است که ما (افراد حقیقی که نگران آموزش و پرورش فرزندانمان هستیم) هم بتوانیم کاری مستقل از سیستم آموزش و پرورش فعلی انجام دهیم ... احتمالاً با، مگر به همان صورتی که این بزرگواران انجام دادند. اگر هم قرار باشد کار فوق برنامه انجام شود میتوان آنرا در برنامههای فرهنگی-آموزشی مسجد گنجاند ... گرچه نمیدانم اینکه بچه همزمان دو سیستم آموزشی را دنبال کند چه اثرات سوئی ممکن است بر او داشته باشد، احتمالاً باید مراعات کرد که حالا که ناچار از یادگیری مطالب سیستم آموزشی آموزش و پرورش هست دچار دوگانگی نشود و آموزشهای جنبی بر آن آموزشهای کلاسیک سایه نیاندازد. ... تا کی شود که آموزش و پرورش اصلاح گردد ... :Moshtagh: ... :vamonde: ... :cry:
یا علی علیهالسلام
ما سیستم آموزشی آن کماکان تحت سیطرهی آموزش و پرورش است
در مورد کتابهایی که آموزش میدهند پرسیدم که فرمودند ظاهراً همان کتابهای آموزش و پرورش است و ممکن است چیزی به آن اضافه شود ولی امتحانات همان امتحانات آموزش و پرورش است و چیزی که بین این مدرسه و مدارس دیگر متفاوت است در شیوهی ادارهی مدرسه است که توضیحش در پستهای گذشته از منابع دیگر نیز آورده شده بود ...
سلام علیکم
با تشکر از پیگیری و اطلاع رسانی شما،اجرکم عندالله
میتوانم به جرات بگویم یکی از بهترین و خوشحال کننده ترین پست هایی که در این سایت خواندم مربوط به این تاپیک بود وقتی شنیدم چنین مدرسه ای است...
و اکنون میتوانم باز به جرات بکویم یکی از ناراحت کننده ترین پستهایی که در این سایت خواندم این پست اخیر بود...وقتی محتوا یکی است ،وقتی کاملا با سیستم حوزوی اداره نمیشودو مخلوطی از حوزه و آموزش و پرورش است (بماند که سیستم حوزوی،خصوصا بخش خواهران هم دارد کم کم میشود مدل آموزش و پرورش...) وقتی آخرش کودکان قرار است به همان ریتمی که آموزش و پرورش برایشان ریخته بالا بیایند....باز خیلی از مشکلات گذشته به قوت خود باقی است...هرچند در کنارش کارهای خوبی نیز اتفاق می افتد...
جناب آقای باء،اگر امکان دارد نامه ای تنظیم بفرمایید و تمام نگرانی ها و دغدغه هایی که والدین دارند به همراح طرح هایی که در این زمینه ایجاد شده (مثل این مدرسه و مدرسه مشابه) و کارهای مثبت و نواقصی که در این طرح ها وجود دارد را بیان بفرمایید و به چندین ارگان که به نوعی در ارتباط با این موضوع هستند ارسال بفرمایید،خصوصا برای همه حوزه های سرشناس و از جمله شخص حاج آقا پناهیان بفرستید...ان شا ءالله خداوند خودش یاری کند تا این مشکل نیز حل شود
خداوند عاقبت همه مارا ختم به خیر بگرداند
یازهرا(س)
با تشکر از دوستان به ویژه جناب باء
این تاپیک قسمتی از نگرانی شدید بنده را بیان کرده است . مدتی است این موضوع جزو نگرانی های بنده است و البته نگرانی عمیق تری نسبت به این موضوعات مطرح شده دارم .
حب الدنیا راس کل خطیئه
این یک اصل است . حب دنیا که بیاد خطایا هم با آن میاد .
زندگی معلمهای مدرسه های مذهبی را ببینید ! این مدرسه های مذهبی که ادعای دین و انقلاب دارن !
اگر بتونین کاری کنین از بزرگترین جهاد ها است .