جمع بندی سوالی اخلاقی از یک روایت اخلاقی در باب مزاح

تب‌های اولیه

8 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
سوالی اخلاقی از یک روایت اخلاقی در باب مزاح

سلام
ممنون میشوم یک استاد اخلاق و یا حدیث گرامی به این سوال بنده پاسخ دهند.
من روی مساله مزاح کار میکنم و به یک مشکلی برخوردم که تلاش برای حل آن تا به حال نتیجه ای نداشته
ما در روایات مزاح درمورد پیامبر اکرم حکایاتی با مضمون پیر زن وارد بهشت نمیشود و پیر مرد و بی دندان وارد بهشت نمیشود داریم
سوال من این است که مگر ما نمیگوییم باید در باب مزاح ظرفیت ها سنجیده شود که کسی ناراحت نشود؟1
دوم اینکه مگر نمیگوییم در باب مزاح این عمل باید موجب شادی و نشاط شود و اصلا مزاح به همین علت ایجاد میشود که حال و هوای کسی را عوض کنیم. ادخال سروری باشد و در کنارش البته فکاهی و بی معنا نباشد؟
این عمل پیامبر که قطعا درست است و از او هیچگاه عمل ناشایست سر نمیزند چگونه در دسته مزاح ها قرار میگیرد با اینکه فرد مقابل را ناراحت میکند در برخورد اول؟
حرف من این است که این گونه حکایات صرفا یک حکایت اخلاقی اند و نه مزاح.
یعنی همانطور که میدانید ما باید فرقی قائل شویم میان این دو تا معنی مزاح را بفهمیم
مزاح میشود مثلا ماجرای خرما خوردن ایشان و حضرت علی و...
اما اینگونه موارد را چگونه در دسته مزاح قرار میدهیم؟
من میگویم بیشتر به نظر میرسد یک حکایت اخلاقی باشد تا مزاح
هر حکایتی لزوما مزاح نیست
ممنون میشوم پاسخ دهید.

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد سمیع

nasim2011;479435 نوشت:
سلام
ممنون میشوم یک استاد اخلاق و یا حدیث گرامی به این سوال بنده پاسخ دهند.
من روی مساله مزاح کار میکنم و به یک مشکلی برخوردم که تلاش برای حل آن تا به حال نتیجه ای نداشته
ما در روایات مزاح درمورد پیامبر اکرم حکایاتی با مضمون پیر زن وارد بهشت نمیشود و پیر مرد و بی دندان وارد بهشت نمیشود داریم
سوال من این است که مگر ما نمیگوییم باید در باب مزاح ظرفیت ها سنجیده شود که کسی ناراحت نشود؟1
دوم اینکه مگر نمیگوییم در باب مزاح این عمل باید موجب شادی و نشاط شود و اصلا مزاح به همین علت ایجاد میشود که حال و هوای کسی را عوض کنیم. ادخال سروری باشد و در کنارش البته فکاهی و بی معنا نباشد؟
این عمل پیامبر که قطعا درست است و از او هیچگاه عمل ناشایست سر نمیزند چگونه در دسته مزاح ها قرار میگیرد با اینکه فرد مقابل را ناراحت میکند در برخورد اول؟
حرف من این است که این گونه حکایات صرفا یک حکایت اخلاقی اند و نه مزاح.
یعنی همانطور که میدانید ما باید فرقی قائل شویم میان این دو تا معنی مزاح را بفهمیم
مزاح میشود مثلا ماجرای خرما خوردن ایشان و حضرت علی و...
اما اینگونه موارد را چگونه در دسته مزاح قرار میدهیم؟
من میگویم بیشتر به نظر میرسد یک حکایت اخلاقی باشد تا مزاح
هر حکایتی لزوما مزاح نیست
ممنون میشوم پاسخ دهید.

باسمه تعالی
با عرض سلام و خسته نباشید
گنجاندن چنین جریاناتی در دسته مزاح‌ها اشکالی ندارد و ایرادی که بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم وارد نیست چون مشتمل بر تنقیص، مسخره کردن ... نیست و ناراحت شدن آن پیرزن بابت غصه خوردن به حالش بود که چرا نمی تواند وارد بهشت شود

اساسا چرا چنین جریانی مزاح محسوب میشود؟
سوال اینجاست.
چه پارامترهایی در این جریان بوده که در مزاح ها قرار گرفته؟

nasim2011;486130 نوشت:
اساسا چرا چنین جریانی مزاح محسوب میشود؟
سوال اینجاست.
چه پارامترهایی در این جریان بوده که در مزاح ها قرار گرفته؟


باسمه تعالی

همان طور که می دانید انسان در انجام هر رفتار ارادی، انگیزه و هدفی را پی می گیرد. شوخی و مزاح نیز این قاعده مستثنا نبوده و انگیزه ای در آن دنبال می‌شود که به دو نوع ، قابل تقسیم است:
1-هدف حق
2- هدف باطل
در رابطه با هدف حق، اهداف ذیل را می توان از جمله انگیزه های حق در مزاح به شمار آورد:

الف: جرات دادن به مخاطب، برای پرسش یا بیان مطلب
ب:زدودن اندوه
ج:سرعت و کیفیت آموزش
د:رفع خستگی و کسالت

حال اگر ما قرینه ای برای گزینه های ب،ج،د، نداشته باشیم ، مورد الف، توجیه مناسبی می تواند برای مزاح پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم در چنین جریاناتی باشد. جون انسان وقتی که در برابر بزرگی قرار می گیرد، چه بسا از بیان مطلب خویش یا پرسش از نادانسته هایش ف احساس ناتوانی کند، و هیبت و شکوه آن بزرگ، او را به سکوت وا دارد. در این حال ، اگر آن بزرگ برای رفع این احساس، شوخی کند هدف درستی را دنبال کرده است.

در روایات آمده که هدف پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم برای شوخی با افراد، از بین بردن این حالت در ایشان بوده است که در نتیجه فضایی مناسب را برای طرح مطلب پدید می آورد و به این ترتیب، جرات باز گفتن مسائل پیدا می شد[1]
یکی از اصحاب امام صادق علیه السلام به ایشان عرض کرد: فدایت شوم. ایا شوخی در رفتار پیامبر بود؟حضرت فرمودند:
«...خداوند متعال پیامبرانش را برانگیخت، سپس در[رفتار] ایشان خشکی و انقباض بود و حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم را با مهربانی و رحمت بر انگیخت و از مهربانی او با امتش ، شوخی او با آنان بود؛ برای آنکه بزرگ شمردن او از سوی امت به اندازه ای نرسد که دیگر حتی به چهره او هم نگاه نکنند.»[2]

پی‌نوشت:
[1].اخلاق الهی، آیه الله مجتبی تهرانی،ص239
[2].مستدرک الوسائل ،ج8،ص408،ح9817

سلام
کاملا این حرف شما درست و عقلی.
اما یک چیز که هست این هست که این موضوع در ابتدا باعث ناراحتی فرد شده است.
یعنی چیزی که هدف یک شوخی اسلامی نیست. هرچند ناراحتی از تخریب شخصیت نیست از این است که خود فرد توفیق ندارد بهشتی شود.

اما همین بیان که موجب ناراحتی فرد شده چگونه میتواند یک شوخی محسوب شود؟
نمیتوان پذیرفت که ما در ابتدا کسی را ناراحت کنیم که در آخر او را شاد کنیم... یعنی معقول نیست که از ناراحت کردن فرد استفاده ابزاری شود تا خوشحالی او دوچندان شود.

nasim2011;490237 نوشت:
سلام
کاملا این حرف شما درست و عقلی.
اما یک چیز که هست این هست که این موضوع در ابتدا باعث ناراحتی فرد شده است.
یعنی چیزی که هدف یک شوخی اسلامی نیست. هرچند ناراحتی از تخریب شخصیت نیست از این است که خود فرد توفیق ندارد بهشتی شود.

اما همین بیان که موجب ناراحتی فرد شده چگونه میتواند یک شوخی محسوب شود؟
نمیتوان پذیرفت که ما در ابتدا کسی را ناراحت کنیم که در آخر او را شاد کنیم... یعنی معقول نیست که از ناراحت کردن فرد استفاده ابزاری شود تا خوشحالی او دوچندان شود.


باسمه تعالی
ما عرض نکردیم که پیامبر اسلام صلی الله علیه و اله و سلم استفاده ابزاری از شوخی کرده تا خوشحالی طرف مقابل را دو برابر کند. بلکه حضرت فرمایش حقی را بیان کرده اند و اینکه طرف مقابل نارحت شده است به لحاظ خبری بوده که شنیده است.

پرسش:
از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)، حکایاتی با مضمون پیر زن وارد بهشت نمی‌شود و پیر مرد و بی‌دندان وارد بهشت نمی‌شود وجود دارد. با توجه به این که از پیامبر، عمل ناشایست سر نمی‌زند، چگونه در دسته مزاح‌ها قرار می‌گیرد با این که فرد مقابل را ناراحت می‌کند و باید در مزاح، ظرفیت‌ها، سنجیده شود.؟

پاسخ:
گنجاندن چنین جریاناتی در دسته مزاح‌ها اشکالی ندارد و ایرادی که بر پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) وارد نیست؛ چون مشتمل بر تنقیص، مسخره کردن و ... نیست و ناراحت شدن آن پیرزن بابت غصه خوردن به حالش بود که چرا نمی‌تواند وارد بهشت شود.
همان طور که می‌دانید انسان در انجام هر رفتار ارادی، انگیزه و هدفی را پی می‌گیرد. شوخی و مزاح نیز این قاعده مستثنا نبوده و انگیزه‌ای در آن دنبال می‌شود که به دو نوع، قابل تقسیم است:
1. هدف حق
2. هدف باطل
در رابطه با هدف حق، اهداف ذیل را می توان از جمله انگیزه‌های حق در مزاح به شمار آورد:
الف: جرأت دادن به مخاطب، برای پرسش یا بیان مطلب
ب: زدودن اندوه
ج: سرعت و کیفیت آموزش
د: رفع خستگی و کسالت
حال اگر ما قرینه‌ای برای گزینه‌های ب، ج، د، نداشته باشیم، مورد الف، توجیه مناسبی می‌تواند برای مزاح پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) در چنین جریاناتی باشد؛ چون انسان وقتی که در برابر بزرگی قرار می‌گیرد، چه بسا از بیان مطلب خویش یا پرسش از نادانسته‌هایش، احساس ناتوانی کند، و هیبت و شکوه آن بزرگ، او را به سکوت وا دارد. در این حال، اگر آن بزرگ برای رفع این احساس، شوخی کند، هدف درستی را دنبال کرده است.
در روایات آمده که هدف پیامبر (صلی الله علیه و آله) برای شوخی با افراد، از بین بردن این حالت در ایشان بوده است که در نتیجه فضایی مناسب را برای طرح مطلب پدید می‌آورد و به این ترتیب، جرأت باز گفتن مسائل پیدا می‌شد. (1)
یکی از اصحاب امام صادق (علیه السلام) به ایشان عرض کرد: «جُعِلْتُ فِدَاكَ هَلْ كَانَتْ فِي النَّبِيِّ (صلی الله علیه و آله و سلم) مُدَاعَبَةٌ فَقَالَ لَقَدْ وَصَفَهُ اللَّهُ بِخُلُقٍ عَظِيمٍ فِي الْمُدَاعَبَةِ وَ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى بَعَثَ أَنْبِيَاءَهُ فَكَانَتْ فِيهِمْ كَزَازَة وَ بَعَثَ مُحَمَّداً (صلی الله علیه و آله و سلم) بِالرَّأْفَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ كَانَ‏ مِنْ‏ رَأْفَتِهِ‏ لِأُمَّتِهِ‏ مُدَاعَبَتُهُ‏ لَهُمْ لِكَيْلَا يَبْلُغَ بِأَحَدٍ مِنْهُمَ التَّعْظِيمُ حَتَّى لَا يَنْظُرَ إِلَيْه‏ (2)

فدایت شوم. آیا شوخی در رفتار پیامبر بود؟ حضرت فرمودند: خداوند متعال پیامبرانش را برانگیخت، سپس در [رفتار] ایشان خشکی و انقباض بود و حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) را با مهربانی و رحمت بر انگیخت و از مهربانی او با امتش، شوخی او با آنان بود؛ برای آن که بزرگ شمردن او از سوی امت به اندازه‌ای نرسد که دیگر حتی به چهره او هم نگاه نکنند.»
پی نوشت:
1.تهرانی، مجتبی، اخلاق الهی، ص 239،سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.
2.نورى، حسين بن محمد تقى‏، مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل‏،ج8،ص408،مؤسسة آل البيت (عليهم السلام‏)، قم‏
،1408 ق‏.

موضوع قفل شده است