جمع بندی درخواست مشورت (می خواهم از خانواده ام جدا بشوم)

تب‌های اولیه

21 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
درخواست مشورت (می خواهم از خانواده ام جدا بشوم)

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام

من در یک خانواده هستم که سه تا خواهر و یک برادر بزرگتر از خودم دارم. من فرزند آخرم.
همه هم مجرد هستیم.
فکر می کنم که خواهرها و برادرم کافر هستند. (نماز که نمی خوانند، شاهد بودم که به اسلام هم توهین کردند.)

خودم پیش پدرم کار می کنم.
به خاطر حجم کار زیادی که پدرم انجام می دهد و سنش که تقریبا زیاد شده است، مقداری به پدرم کمک می کنم. اما فکر می کنم که درآمدش حلال نیست.
چرا که یکی از فامیل هایمان شریک پدرم هست و سرمایه اولیه برای این کار را فراهم کرده و من فکر می کنم که این سرمایه اولیه حلال نبوده است.
ظاهرا این پول از طریق زمین خواری و کلاه برداری تامین شده، فامیل مذکور هم بعد از شریک شدن با پدر من به خاطر همین کارهایش به زندان هم رفت.
حتی به نظر می رسه در جریان راه اندازی این کسب و کاری که پدرم دارد، پول شویی هم اتفاق افتاده . . .
البته مهم فکری هست که من می کنم.

خودم هم 28 سال از خداوند عمر گرفتم، هر گاه که توانستم خودارضایی کردم.

الآن به این فکر می کنم که از خانه بروم و از پدرم جدا بشوم. با خودم حدس می زنم که شاید در یک خوابگاه خودگردان ساکن بشوم.
البته بنا به تجربه ای که از زندگی خوابگاهی دارم؛
در دوران خدمت سربازی و قبل از آن در دوران کارشناسی ارشد، اگر یک هم اتاق کافر نصیبم بشود، زندگی به دهان انسان زهر می شود.
ولی باز هم به نظرم رفتن، راه درستی هست.

ممنون می شوم که شما هم نظرتان را بگویید و راهنمایی ام کنید.

(فکر کردم وقتی عده ای به رایگان به انسان مشاوره می دهند، حیف هست اگر مشاوره نگیرم.)

width: 700 align: center

[TD="align: center"]با نام و یاد دوست

[/TD]

[TD="align: center"]
[/TD]


کارشناس بحث: استاد همدل

[TD][/TD]

افکاری که به ذهن تان خطور می کند و فکرهایی که در مورد چیزهای مختلف دارید، هیچ الزامی وجود ندارد که واقعیت خارجی نیز مطابق افکار شما باشد؛ یعنی اینکه افکار شما همواره درست باشد و خطا و لغزش در آن راهی نداشته باشد
بدون تردید افکار انسان می تواند گاهی درست و گاهی غلط باشد. کاری که شما باید بکنید این است که افکار درست و غلط را از هم تمییز بدهید و اجازۀ جولان به افکار منفی، غلط و بیهوده که هیج فایده ای برای تان ندارد، به ذهن تان ندهید.

این نکته را نیز بدانید، اگر کسی نماز نخواند و یا پایبندی به مسائل دینی نداشته باشد و یا گاهی به هر دلیلی به مقدسات توهین کند، موجب خروج از اسلام و کفر و ارتداد نمی گردد؛ بنابراین به همین سادگی نمی توانید به افکارتان بها دهید و نسبت به دیگران به قضاوت بنشینید و حکم صادر نمایید.

اینکه درآمد پدرتان حلال است یا حرام و حکم کار کردن شما نزد پدرتان و کسب درآمد از این طریق چیست؟ نیاز به بررسی فقهی دارد که در پست های بعدی بدان خواهیم پرداخت.


چگونگی حل مشکل!

از آنجا که شما در سن ازدواج قرار دارید و مقداری هم به تأخیر افتاده است؛ بهتر است برای ازدواج اقدام کنید. ازدواج شما می تواند زمینه جدای شما از خانواده تان را فراهم کند و شما بتواند زندگی خویش را مستقلاً و بدون تکیه به خانواده تان اداره کنید. ضمن اینکه با ازدواج نیازهای عاطفی و غریزی شما به شیوۀ مطلوب ارضا خواهد شد و انگیزه ای برای روی آوردن به راه های انحرافی نخواهید داشت.

مطمئناً با موقعیتی که شما از لحاظ تحصیلی دارید، می توانید شغل مناسب خودتان متناسب با علاقه و رشتۀ تحصیلی تان که در آن تخصص گرفته اید، پیدا کنید و درآمد حلال کسب کنید.
با خانواده تان نیز می توانید براساس ضوابط شرعی، اخلاقی و عرفی معاشرت نیکو داشته باشید و در ارشاد و هدایت آنان بکوشید.

سلام آقای همدل
ممنونم از این که وقت گذاشتید و راهنمایی کردید.
فقط همین قسمت از صحبت های شما برای من سوال برانگیز بود:

همدل;1009863 نوشت:
این نکته را نیز بدانید، اگر کسی نماز نخواند و یا پایبندی به مسائل دینی نداشته باشد و یا گاهی به هر دلیلی به مقدسات توهین کند، موجب خروج از اسلام و کفر و ارتداد نمی گردد؛ بنابراین به همین سادگی نمی توانید به افکارتان بها دهید و نسبت به دیگران به قضاوت بنشینید و حکم صادر نمایید.

مثلا خواهر بزرگم می گوید که حضرت محمد -صلی الله علیه و آله و سلم- یک نخبه در امور متافیزیک بوده است و امیرالمومنین امام علی -علیه السلام- را با لفظ قاتل (نعوذ بالله) خطاب می کند.
خواهر دومم می گوید احکام اسلام متعلق به 1400 سال پیش هست و امروز کارایی ندارد.
خواهر سومم می گوید، شیعه صرفا توسط ایرانی ها ساخته شده است.
برادرم هم عصمت را قبول ندارد. در عزاداری امام حسین -علیه السلام- شرکت نمی کند.

با این گفتارها و رفتارها و طرز فکرها به علاوه این که نماز نمی خوانند و روزه نمی گیرند و به بقیه احکام اسلامی بی اهمیت هستند، آیا باز هم می توانم فکر کنم که مسلمان هستند؟
البته اگر ازشان بپرسم که مسلمان هستید یا نه، احتمالا پاسخ می دهند که مسلمان هستند.

من بهتون پیشنهاد می‌کنم حتما از خانواده تون جدا بشین اگر یه مدت از خانواده‌تون جدا بشین با حتی قصدش رو بکنین متوجه پیچیدگی ها خواهید شد

هیچ کسی تاکید می‌کنم هیچ کسی حتی پدر و مادر و نزدیک ترین دوستان و خواهر و برادر و حتی عشق زندگیمون مانند ما فکر نمیکنند

و باید اون ها رو همونجوری در درون زندگیمون بپذیریم و همواره طوری رفتار کنیم که اثر گذار باشیم و‌کمترین اثر رو از دیگران بگیریم

من بهتون پیشنهاد می‌کنم از خانواده‌تون جدا بشین چند وقت پیش در روزنامه حوادث خوندم پسری از پدر و‌مادرش جدا میشه و برای کار به شهری دیگر میره و پیش یک تولید کننده صنایع چوبی کار پیدا میکنه و شبها در کارگاه میخوابیده

تا اینکه یک بار که از خواب بیدار میشه میفهمه لباس تنش نیست و صاحب کار در حین خواب بهش تجاوز کرده و ازش عکس گرفته

و ازش میخواسته که در بیداری هم این کار رو براش بکنه و ایشون هم عصبانی میشه و صاحب کارش رو میکشه و به جرم قتل انداخته بودنش زندان

ببینید برادر من خانه امن ترین جا برای رشد و تکاپوی شماست هر کسی هم داره برای خودش زندگی میکنه با هر کسی هم در نقاط اشتراک رفتاری که دارین دم خور بشو

کلا به نظر من بهترین کار برای شما عمل کردن هست

اگر میخوای بزنی بیرون زودتر یه برنامه بریز و یک ماه دیگه بزن بیرون

اگر هم‌میخوای خونه بمونی زودتر با خودت فکر کن چه‌چیزهایی اذیتت میکنه و مشگلاتت رو حل کن

هر روشی هم که انتخاب کردی بازخوردهای خودش رو داره

فرشته برمیگردد;1010249 نوشت:
اگر میخوای بزنی بیرون زودتر یه برنامه بریز و یک ماه دیگه بزن بیرون

وقتی می تونیم از تجارب دیگران استفاده کنیم و بهترین تصمیم را بگیریم، عاقلانه و منطقی نیست که با آزمون و خطا زندگی مون رو پیش ببریم.
امتحان برخی از راه ها علی رغم هیجان انگیز بودنشان می تونه عواقب تلخ و ناخوشایندی به دنبال داشته باشد که آنچه در روزنامه حوادث بدان اشاره کردید، مؤید آن است.

جدا شدن از خانواده الزاماً به معنای قطع رابطه به طور کامل با آنان و مهاجرت به دوردست ها نیست. پرسشگر ما می تونه در عین حالی که روابط صمیمانه و دوستانه ای با خانواده اش داره و در ارشاد و هدایت آنان تلاش می کنه، ازدواج کنه و زمینه برای کاهش ارتباطات و حفظ آرامش زندگی اش را بدون کمترین حاشیه ای فراهم آورد.

شبانکاره;1010207 نوشت:
مثلا خواهر بزرگم می گوید که حضرت محمد -صلی الله علیه و آله و سلم- یک نخبه در امور متافیزیک بوده است و امیرالمومنین امام علی -علیه السلام- را با لفظ قاتل (نعوذ بالله) خطاب می کند.
خواهر دومم می گوید احکام اسلام متعلق به 1400 سال پیش هست و امروز کارایی ندارد.
خواهر سومم می گوید، شیعه صرفا توسط ایرانی ها ساخته شده است.
برادرم هم عصمت را قبول ندارد. در عزاداری امام حسین -علیه السلام- شرکت نمی کند.

با این گفتارها و رفتارها و طرز فکرها به علاوه این که نماز نمی خوانند و روزه نمی گیرند و به بقیه احکام اسلامی بی اهمیت هستند، آیا باز هم می توانم فکر کنم که مسلمان هستند؟
البته اگر ازشان بپرسم که مسلمان هستید یا نه، احتمالا پاسخ می دهند که مسلمان هستند.


گاهی وقت ها افراد تحت تأثیر القائات رسانه ای بیگانه، هجمه ها و تبلیغات سوء معاندین نظام و شبهاتی که دربارۀ دین در فضای مجازی و سایر وسایل ارتباطی منتشر می شود، قرار می گیرند و یا به خاطر فشار مشکلات اقتصادی و کمبودها، تبعیض ها و ناعدالتی ها، نگرش های سیاسی، سوءرفتار برخی مسئولان و چهره ها و... از دین زده می شوند و افکاری در ذهن شان پدید می آید و سخنانی بر زبان جاری می کنند که در حقیقت هیچ کدام واقعی نیست.

اگر پای درد و دل این افراد بنشینید متوجه خواهید شد که آنها در باطن واقعاً علاقه مند به اسلام هستند و خودشان را مسلمان می دانند، اما گاهی دیواری کوتاه تر از اسلام پیدا نمی کنند و این گونه تنش های درونی خویش را آرام می کنند.

این مسئله موجب خروج از اسلام و کفر و ارتداد نمی گردد. اگر قرار باشد با شنیدن هر گونه سخن مخالفی حکم به خروج از اسلام و کفر و ارتداد کنیم، لاجرم سنگ روی سنگ بند نخواهد شد و فقط خودمان را محدود و معدود ساخته ایم.

با سلام مجدد
ضمن تشکر از کاربران محترم همدل و فرشته بر می گردد@};-

از سایر کاربرانی هم که این گقتگو را مشاهده کردند خواهش می کنم که نظرشان را بنویسند. happy
من با نظرات این دو کاربر محترم، ارتباط برقرار نکردم.:(

شبانکاره;1011039 نوشت:
با سلام مجدد
ضمن تشکر از کاربران محترم همدل و فرشته بر می گردد@};-

از سایر کاربرانی هم که این گقتگو را مشاهده کردند خواهش می کنم که نظرشان را بنویسند. happy
من با نظرات این دو کاربر محترم، ارتباط برقرار نکردم.:(

چرا ازدواج نمی کنی؟

شبانکاره;1009611 نوشت:
البته مهم فکری هست که من می کنم.

سلام علیکم
منظورتون از این جمله چیه؟

الرحیل;1011102 نوشت:
منظورتون از این جمله چیه؟

ممکنه همه این مطالبی که دوست مون بیان کردند در واقع همچون وسواس فکری مدام به ذهن وی هجوم میاره و آرامش روحی و روانی ایشون رو به هم ریخته
در حقیقت، ممکنه خانواده ایشون مشکل خاصی نداشته باشند و یا به راحتی بتوان با مشکل آنها کنار آمد، اما چون دوست مون دچار وسواس فکری در این رابطه شده اند، نمی توانند با افکارشون کنار بیایند و مدام و بدون اختیار دچار درگیری ذهنی شده اند که در هر صورت نیازمند درمان است

بازم سلام و ممنون

ali 000;1011042 نوشت:
چرا ازدواج نمی کنی؟

happy

الرحیل;1011102 نوشت:
منظورتون از این جمله چیه؟

یعنی من بر اساس فکری که می کنم باید رفتار کنم.

همدل;1011234 نوشت:
ممکنه همه این مطالبی که دوست مون بیان کردند در واقع همچون وسواس فکری مدام به ذهن وی هجوم میاره و آرامش روحی و روانی ایشون رو به هم ریخته

خب من وسواس دارم. ولی خب نمی تونم بپذیرم که این حرف ها از وسواسم میاد.

شبانکاره;1009611 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام

من در یک خانواده هستم که سه تا خواهر و یک برادر بزرگتر از خودم دارم. من فرزند آخرم.
همه هم مجرد هستیم.
فکر می کنم که خواهرها و برادرم کافر هستند. (نماز که نمی خوانند، شاهد بودم که به اسلام هم توهین کردند.)

خودم پیش پدرم کار می کنم.
به خاطر حجم کار زیادی که پدرم انجام می دهد و سنش که تقریبا زیاد شده است، مقداری به پدرم کمک می کنم. اما فکر می کنم که درآمدش حلال نیست.
چرا که یکی از فامیل هایمان شریک پدرم هست و سرمایه اولیه برای این کار را فراهم کرده و من فکر می کنم که این سرمایه اولیه حلال نبوده است.
ظاهرا این پول از طریق زمین خواری و کلاه برداری تامین شده، فامیل مذکور هم بعد از شریک شدن با پدر من به خاطر همین کارهایش به زندان هم رفت.
حتی به نظر می رسه در جریان راه اندازی این کسب و کاری که پدرم دارد، پول شویی هم اتفاق افتاده . . .
البته مهم فکری هست که من می کنم.

خودم هم 28 سال از خداوند عمر گرفتم، هر گاه که توانستم خودارضایی کردم.

الآن به این فکر می کنم که از خانه بروم و از پدرم جدا بشوم. با خودم حدس می زنم که شاید در یک خوابگاه خودگردان ساکن بشوم.
البته بنا به تجربه ای که از زندگی خوابگاهی دارم؛
در دوران خدمت سربازی و قبل از آن در دوران کارشناسی ارشد، اگر یک هم اتاق کافر نصیبم بشود، زندگی به دهان انسان زهر می شود.
ولی باز هم به نظرم رفتن، راه درستی هست.

ممنون می شوم که شما هم نظرتان را بگویید و راهنمایی ام کنید.

(فکر کردم وقتی عده ای به رایگان به انسان مشاوره می دهند، حیف هست اگر مشاوره نگیرم.)

من مشکل شما را خواندم به نظر من هم بهترین راه برای شما ازدواج است

با ازدواج هم به صورت سالم از خانواده جدا می شوید و هم سروسامان می گیرید
بعد از ازدواج می توانید روابط خودتون رو با خانواده تنظیم کنید

شبانکاره;1011287 نوشت:
خب من وسواس دارم. ولی خب نمی تونم بپذیرم که این حرف ها از وسواسم میاد.

برای درمان وسواستان به روانپزشک مراجعه کنید
شاید بعد از درمان وسواس بقیه مشکلات خود بخودی حل شود

شبانکاره;1011287 نوشت:
خب من وسواس دارم. ولی خب نمی تونم بپذیرم که این حرف ها از وسواسم میاد.

اگر شما مبتلا به وسواس هستید، این نیازمند درمان است و راهش این است که برای درمان وسواس تان اقدام کنید. افکاری که شما دارید بی ارتباط با وسواس تان نیست؛ چه بسا اگر بیماری وسواس تان را درمان کنید، نگرش تان نسبت به خانواده تان تغییر یابد و تعامل و معاشرت نیکو و بهتری با آنان با همۀ اختلاف عقیده ای که با آنان دارید، برقرار نمایید.

گاهی علت پیچیده شده بیماری وسواس و طولانی شدن آن به این خاطر است که برخی افراد اصلاً قبول ندارند که به این بیماری مبتلا هستند و لذا اقدامی هم برای درمان آن نمی کنند، برخی دیگر در فرایند درمان همکاری نمی کنند و یا درمان را نیمه کاره رها می کنند به همین خاطر نه تنها بیماری آنها بهبود نمی یابد؛ بلکه پیچیده تر می شود و در سایر ابعاد زندگیشان گسترش می یابد و صد البته درمان سخت تر و طولانی تر خواهد شد.

اگر کسی مبتلا به بیماری وسواس شود و آن را به خوبی درمان نکند، به یقین بیماری وسواس به سایر ابعاد زندگی اش سرایت می کند و بیشتر اذیتش خواهد کرد؛ این را گفتیم تا به اهمیت درمان بیماری وسواس و پیگیری راهکارهای درمانی آن پی ببرید و دنبال درمان و ریشه کن کردن آن باشید.

شبانکاره;1011287 نوشت:
خب من وسواس دارم. ولی خب نمی تونم بپذیرم که این حرف ها از وسواسم میاد.


از آنجا که نوع و شدت بیماری وسواس تان برای ما مشخص نیست و شما هیچ توضیحی دربارۀ بیماری وسواس خود، نشانگان و علایم آن ارائه نداده اید ما به همین مقدار بسنده می کنیم و توصیه می کنیم برای اطلاع از نوع و شدت وسواس تان و دریافت راهکارهای اختصاصی درمان وسواس به صورت حضوری به مراکز مشاوره ای و خدمات روانشناختی معتبر مراجعه کنید.

توجه داشته باشید، اگر بیماری وسواسی شدت یابد در این صورت، لازم است برای درمان آن از مداخلات پزشکی و روان درمانی استفاده شود و حتی برای مدتی فرد وسواس برای کاهش وسواس خود تحت نظر روانپزشک به مصرف دارو روی بیاورد.
در حقیقت، بهترین درمان‌ها برای درمان بیمار وسواس، درمان مضاعف «دارودرمانی» و «روان‌ درمانی» است و آن با مراجعه حضوری به روانپزشک و روانشناس و تشخیص نوع و شدت آن محقق می گردد و با خوددرمانی و تعلل، کاری نمی توان از پیش برد.

این را بدانید در مواردی در درمان وسواس نیازمند جلسات متعدد روان درمانی و گاهی نیاز به دارودرمانی داریم؛ چرا که در برخی مواقع وقتی غلظت سرتونین خون كم می شود در نتیجه آن، فرد دچار افکار و حالات وسواسی می گردد. روانپزشك با تجویز دارو سطح سرتونین را در خون افزایش می دهد و یا در مواردی که اضطراب فرد بسیار بالا می باشد و یا از برخی از اختلالات حاد دیگر رنج می برد، نیاز به دارودرمانی احساس می شود و این باعث درمان و بهبود وسواسی فرد می گردد و یا زمینه را برای روان درمانی و به کارگیری بقیه راهکارهای درمانی مساعد می کند.

بازم ممنون #:-s

شبانکاره;1009611 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم
.

(فکر کردم وقتی عده ای به رایگان به انسان مشاوره می دهند، حیف هست اگر مشاوره نگیرم.)


نمیدونم چرا هرکی سوال میپرسه تو این سایت فکرمیکنه به رایگان جوابشو میدن و صلواتی کار میکنن.از قبل از پول بیت المال که مال منو تو و همه مردم هست برداشته شده و به این آخوندها دادن که بشینن جوابای ماهارو بدن.
شماهم با خونوادت زندگی کن.فکر کردی تنهایی زندگی کردن راحته؟پشیمون میشی.تو خودت برو کار کن خرج زندگیتو از پول خودت بده اگه فکرمیکنی پول بابات حلال نیس.پول اب برق و ایناهم بده بابات یا صدقه بده.ننداز صندوق صدقات که برسه به سوریه لبنان ... بده یه فقیر که میشناسی.

Symphony;1011905 نوشت:
نمیدونم چرا هرکی سوال میپرسه تو این سایت فکرمیکنه به رایگان جوابشو میدن و صلواتی کار میکنن.از قبل از پول بیت المال که مال منو تو و همه مردم هست برداشته شده و به این آخوندها دادن که بشینن جوابای ماهارو بدن.
شماهم با خونوادت زندگی کن.فکر کردی تنهایی زندگی کردن راحته؟پشیمون میشی.تو خودت برو کار کن خرج زندگیتو از پول خودت بده اگه فکرمیکنی پول بابات حلال نیس.پول اب برق و ایناهم بده بابات یا صدقه بده.ننداز صندوق صدقات که برسه به سوریه لبنان ... بده یه فقیر که میشناسی.


خداوند در سورۀ إسراء آیۀ ۳۶ می فرماید:

«وَلا تَقفُ ما لَيسَ لَكَ بِهِ عِلمٌ إِنَّ السَّمعَ وَالبَصَرَ وَالفُؤادَ كُلُّ أُولئِكَ كانَ عَنهُ مَسئولًا»
از آنچه به آن آگاهی نداری، پیروی مکن، چرا که گوش و چشم و دل، همه مسئولند.

واقعاً شما مطمئن هستید که از پول بیت المال به آخوندها داده می شود که این طور با ضرس قاطع اظهار نظر می کنید؟
برفرض اینکه از پول بیت المال باشه اگر در ازای انجام کاری و به حق پرداخت بشه چه ایرادی داره؟

مگر این همۀ ملت از پول بیت المال ارتزاق نمی کنند؟! مگر خود شما یارانه نمی گیرید؟ از خدمات دولتی استفاده نمی کنید؟ حقوق نمی گیرید؟

علی رغم اینکه مسئولان کمیتۀ امداد بارها تکذیب کرده اند که ریالی از وجوهات صندوق صدقات در خارج از کشور هزینه نمی شود، اما باز آماج انواع و اقسام تهمت ها قرار می گیرند؟
چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


پرسش:
پسری 28 ساله، مجرد و فرزند آخر خانواده ای هستم که سه تا خواهر و یک برادر بزرگتر از خودم دارم که مجرد هستند. فکر می کنم که خواهران و برادرم کافر هستند؛ چون نماز نمی خوانند و به اسلام توهین می کنند.
من با پدرم کار می کنم، فکر می کنم درآمد پدرم حلال نیست؛ چون یکی از فامیل هایمان شریک پدرم هست و سرمایۀ وی از طریق زمین خواری و کلاه برداری تامین شده و مدتی هم به زندان افتاده بود.
الآن به این فکر می کنم که از خانه بروم و از پدرم جدا بشوم. خودم نیز به خودارضایی مبتلا هستم؛ نظر شما چیست؟

پاسخ:
افکاری که به ذهن تان خطور می کند و فکرهایی که در مورد چیزها و امور مختلف دارید، هیچ الزامی وجود ندارد که واقعیت خارجی نیز مطابق افکار شما باشد؛ یعنی اینکه افکار شما همواره درست باشد و خطا و لغزش در آن راهی نداشته باشد.
بدون تردید افکار انسان می تواند گاهی درست و گاهی غلط باشد. کاری که شما باید بکنید این است که افکار درست و غلط را از هم تمییز بدهید و اجازۀ جولان به افکار منفی، غلط و بیهوده که هیچ فایده ای برای تان ندارد، به ذهن تان ندهید.

این احتمال وجود دارد که شما مبتلا به نوعی وسواس فکری شده اید و افکاری مدام، بدون اختیار و ناخودآگاه به ذهن تان هجوم می آورد و آرامش روحی و روانی تان را به هم ریخته است.

اگر شما مبتلا به وسواس هستید، این نیازمند درمان است و راهش این است که برای درمان وسواس تان اقدام کنید. افکاری که شما دارید بی ارتباط با وسواس تان نیست؛ چه بسا اگر بیماری وسواس تان را درمان کنید، نگرش تان نسبت به اطرافیان و خانواده تان تغییر یابد و تعامل و معاشرت نیکو و بهتری با آنان با همۀ اختلاف نظر و عقیده ای که با آنان دارید، برقرار نمایید.
البته خودتان نیز می توانید با «بی اعتنایی» و «بی توجهی» به افکار منفی و مزاحمی که دارید، در درمان بیماری وسواس نقش آفرینی نمایید و بدین وسیله هدف شومِ شیطان رجیم را که قصد ضربه زدن به زندگی شما دارد، ناکام بگذارید.
گاهی شیطان و عناصر وی برای به چالش کشیدن باورها و اعتقادات انسان ها از راه های گوناگون وارد می شوند و با القائات مسموم خود، باعث بروز شک و تردید و افکار وسواس گونه در انسان ها می شوند.

پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) در روایتی بر این مطلب صحه گذاشته و می فرمایند:
«إِنَّ الشَّيْطَانَ أَتَاكُمْ مِنْ قِبَلِ الْأَعْمَالِ فَلَمْ يَقْوَ عَلَيْكُمْ فَأَتَاكُمْ مِنْ هَذَا الْوَجْهِ لِكَيْ يَسْتَزِلَّكُم» (1)‏؛ «شیطان از طریق اعمال و کردارهای تان نزد شما آمد و نتوانست بر شما چیره شود. حالا از این راه [یعنى وسوسه و القاء شبهه] به سراغ تان آمده است تا شما را بلغزاند».
کاری که شما باید بکنید، «بی اعتنایی» و «بی توجهی» نسبت به نداهای شیطانی است. اگر شما به وسوسه های دل و افکار شیطانی بی اعتنایی کنید، شیطان از شما ناامید می شود و رهای تان خواهد کرد.

امام صادق (علیه السلام) در این خصوص می فرماید:
«إِنَّمَا يُرِيدُ الْخَبِيثُ أَنْ يُطَاعَ فَإِذَا عُصِيَ لَمْ يَعُدْ إِلَى أَحَدِكُم» (2)‏؛ «شیطان پلید مى خواهد مُطاع باشد، لذا اگر نافرمانى شود دیگر به سراغ کسى از شما نمى آید».

به هر حال، این شما هستید که به اتخاذ راهکارهای مناسب با حربه های شیطان مقابله می کنید و هوشمندانه اجازه جولان به افکار شیطانی نمی دهید.

لزوم درمان وسواس
اگر کسی مبتلا به بیماری وسواس شود و آن را به خوبی درمان نکند، به یقین بیماری وسواس به سایر ابعاد زندگی اش سرایت می کند و بیشتر اذیتش خواهد کرد؛ این را گفتیم تا به اهمیت درمان بیماری وسواس و پیگیری راهکارهای درمانی آن پی ببرید و دنبال درمان و ریشه کن کردن آن باشید.

گاهی علت پیچیده شده بیماری وسواس و طولانی شدن آن به این خاطر است که برخی افراد اصلاً قبول ندارند که به این بیماری مبتلا هستند و لذا اقدامی هم برای درمان آن نمی کنند، برخی دیگر در فرایند درمان همکاری نمی کنند و یا درمان را نیمه کاره رها می کنند، به همین خاطر نه تنها بیماری آنها بهبود نمی یابد؛ بلکه پیچیده تر می شود و در سایر ابعاد زندگیشان گسترش می یابد و صد البته درمان سخت تر و طولانی تر خواهد شد.

از آنجا که نوع و شدت بیماری وسواس تان برای ما مشخص نیست و شما هیچ توضیحی دربارۀ بیماری وسواس خود، نشانگان و علایم آن ارائه نداده اید ما به همین مقدار بسنده می کنیم و توصیه می کنیم برای اطلاع از نوع و شدت وسواس تان و دریافت راهکارهای اختصاصی درمان وسواس به صورت حضوری به مراکز مشاوره ای و خدمات روانشناختی معتبر مراجعه کنید.

توجه داشته باشید، اگر بیماری وسواسی شدت یابد در این صورت، لازم است برای درمان آن از مداخلات پزشکی و روان درمانی استفاده شود و حتی برای مدتی فرد وسواس برای کاهش وسواس خود تحت نظر روانپزشک به مصرف دارو روی بیاورد.

در حقیقت، بهترین درمان ها برای درمان بیمار وسواس، درمان مضاعف «دارودرمانی» و «روان درمانی» است و آن با مراجعه حضوری به روانپزشک و روانشناس و تشخیص نوع و شدت آن محقق می گردد و با خوددرمانی و تعلل، کاری نمی توان از پیش برد.

این را بدانید در مواردی در درمان وسواس نیازمند جلسات متعدد روان درمانی و گاهی نیاز به دارودرمانی داریم؛ چرا که در برخی مواقع وقتی غلظت سرتونین خون کم می شود در نتیجه آن، فرد دچار افکار و حالات وسواسی می گردد. روانپزشک با تجویز دارو سطح سرتونین را در خون افزایش می دهد و یا در مواردی که اضطراب فرد بسیار بالا می باشد و یا از برخی از اختلالات حاد دیگر رنج می برد، نیاز به دارودرمانی احساس می شود و این باعث درمان و بهبود وسواسی فرد می گردد و یا زمینه را برای روان درمانی و به کارگیری بقیه راهکارهای درمانی مساعد می کند.

هر بی دینی و تفکری نشانۀ کفر و ارتداد نیست!
اگر کسی نماز نخواند و یا پایبندی به مسائل دینی نداشته باشد و یا گاهی به هر دلیلی به مقدسات توهین کند، موجب خروج از اسلام و کفر و ارتداد نمی گردد؛ بنابراین به همین سادگی نمی توانید به افکارتان بها دهید و نسبت به اعضای خانواده و دیگران به قضاوت بنشینید و حکم صادر نمایید.

گاهی وقت ها افراد تحت تأثیر القائات رسانه ای بیگانه، هجمه ها و تبلیغات سوء معاندین نظام و شبهاتی که دربارۀ دین در فضای مجازی و سایر وسایل ارتباطی منتشر می شود، قرار می گیرند و یا به خاطر فشارها و مشکلات اقتصادی و کمبودها، تبعیض ها و ناعدالتی ها، نگرش های سیاسی، سوءرفتار برخی مسئولان و چهره ها و... از دین زده می شوند و افکاری در ذهن شان پدید می آید و سخنانی بر زبان جاری می کنند که در حقیقت هیچ کدام واقعی نیست.

اگر پای درد و دل این گونه افراد بنشینید متوجه خواهید شد که آنها در باطن واقعاً علاقه مند به اسلام هستند و خودشان را مسلمان می دانند، اما گاهی دیواری کوتاه تر از اسلام پیدا نمی کنند و این گونه تنش های درونی خویش را آرام می کنند.

این مسئله موجب خروج از اسلام و کفر و ارتداد نمی گردد. اگر قرار باشد با شنیدن هر گونه سخن مخالفی حکم به خروج از اسلام و کفر و ارتداد کنیم، لاجرم سنگ روی سنگ بند نخواهد شد و فقط خودمان را محدود و معدود ساخته ایم.

چگونگی حل مشکل!
از آنجا که شما در سن ازدواج قرار دارید و مقداری هم به تأخیر افتاده است؛ بهتر است برای ازدواج اقدام کنید. ازدواج می تواند نیازهای غریزی شما را ارضا کند و مانع آلودگی شما به گناهان شود؛ همچنین با ازدواج زمینه جدایی شما از خانواده تان فراهم می شود و شما می توانید زندگی خویش را مستقلاً و بدون تکیه بر خانواده تان اداره کنید. ضمن اینکه با ازدواج نیازهای عاطفی و غریزی شما به شیوۀ مطلوب ارضا خواهد شد و انگیزه ای برای روی آوردن به راه های انحرافی و آلودگی به گناهان جنسی نخواهید داشت.

مطمئناً با موقعیتی که شما از لحاظ تحصیلی دارید، می توانید شغل مناسب خودتان متناسب با علاقه و رشتۀ تحصیلی تان که در آن تخصص گرفته اید، پیدا کنید و درآمد حلال کسب کنید.
با خانواده تان نیز می توانید براساس ضوابط شرعی، اخلاقی و عرفی معاشرت نیکو و پسندیده داشته باشید و در ارشاد و هدایت آنان بکوشید.

البته باید توجه داشت، جدا شدن از خانواده الزاماً به معنای قطع رابطه به طور کامل با آنان و مهاجرت به دوردست ها نیست. شما می توانید در عین حالی که روابط صمیمانه و دوستانه ای با خانواده تان دارید و در ارشاد و هدایت آنان تلاش می کنید، ازدواج کنید و زمینه برای کاهش ارتباطات و حفظ آرامش زندگی تان را بدون کمترین حاشیه ای فراهم آورید.

معرفی منابع برای مطالعۀ بیشتر:

  1. راپوپورت، جودیت، وسواس: تجربه و درمان وسواس فکری – عملی، ترجمۀ آذر سیدسلیمانی، تهران: آسیا، 1387.
  2. استکتی، گیل و تریزا پیگت، اختلال وسواس: جدیدترین راهبردهای ارزیابی و درمانی، ترجمۀ حبیب الله قاسم زاده، تهران: ارجمند، 1391.
  3. عابدی، محمدرضا، راهنمای آموزشی و عملی درمان: وسواس، تهران: فرهنگ پژوهان دانش، 1387.
  4. وایلد، استوارت، راندن افکار مزاحم، ترجمۀ میترا کیوان مهر، تهران: علم، 1386.
  5. جاوید، مرتضی، افکار مزاحم را به مراحم تبدیل کنید، تهران: فریور، 1392.

پی نوشت ها:

  1. حر عاملى، محمد بن حسن‏، وسائل الشیعة، قم‏: مؤسسۀ آل البیت علیهم السلام، 1409ق، ج7، ص168.
  2. همان، ج8، ص228.

موضوع قفل شده است