جمع بندی ترسناک ترین موجود عالم چیست؟؟

تب‌های اولیه

130 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

رستگاران;893621 نوشت:
خب این رابطه اگر کلا مردود است که خب این هم نامشروع است و باید کنارش حلالش معرفی شود

یعنی حلاللش معرفی نشود تاثیر گذار است؟

اگر منظورتون از حلالش، ازدواج موقت است؛ باز هم این جا بحثش نیست و در تاپیک های قبلی بحث شده و از آسیب ها و مضرات ازدواج موقت بحث کرده ایم. در عین حالی که آن را به عنوان یک راهکار اسلامی قبول داریم اما نه برای همه و نه برای همه مواقع؛ بلکه صرفا در اضطرار.

رستگاران;893621 نوشت:
استاد در برخورد با روابط دختر و پسر کسانی هستند که ان ا تقبیح می کنند اما راه حل حلال آن را عرضه نمی کنند، عده ایی هستند راه حل حلال را هم تقبیح می کنند و مثل زنا با آن برخورد می کنند!!


این مشکل اون هاست ربطی به ما ندارد. هر دو گروه کار غلطی رو انجام می دهند این نباید سبب شود ما هم به مانند آنها مرتکب اشتباه شویم. ازدواج موقت راهکار اسلامی است اما نه برای همه و همه جا بلکه صرفا در اضطرار و لزوم.

[="Tahoma"][="DarkGreen"]

نسیم رحمت;893632 نوشت:
ممکنه از نظر ظاهر به هم شبیه باشند اما به قول معروف هر گردی گردو نیست.

بله استاد

قطعا همین طوره هر چیزی که ظاهرش شبیه همه الزاما شبیه به هم نیستند

اما این روش بنظرم یک چیز رو نشون میده اینکه روابط موقت اگر خارج از تعصبات نگاه کنیم در نظر مردم عادی است و این رابطه موقت مشکلی ندارد چه بسا عقلانی هم بدانند اما چارچوبش را درست رعایت نکنند
این قانون و چارچوبی که شرع مشخص کرده تمییز قائل میشه بین زنا و ازدواج یا برای جوامع دیگر همین قوانین داخلی خودشان(اگر از بعد عقلی نگاه کنیم)

نسیم رحمت;893623 نوشت:
ممکنه از نظر فرهنگ دین با هم تناسب داشته باشید و هر دو مومن باشید اما آیا از نظر اجتماعی و آداب و رسوم هم با هم تناسب خواهید داشت ؟! تناسب و کفویت در این موارد نیز بسیار مهم است.

بله استاد بقیه شرایط کفویت هم مهمه ولی آنقدر مهم هست که مثل دختر های مختلف درون کشور خودمان به آن نگاه کنیم

مثلا کشور دیگر یک استان دیگری از ایران است.

این طور نگاه کنیم چطور؟

نسیم رحمت;893619 نوشت:
ازدواج های حضرات معصومین بر اساس حکمت ها و مصلحت هایی بوده که درتاریخ بررسی شده. خود اهل بیت به ما توصیه کرده اند از مهم ترین شرایط ازدواج، کفویت و تناسب است که مشتمل بر تناسب فرهنگی و اخلاقی و اجتماعی و .... است.

بله استاد حکمت و مصلحت داشته که بررسی میشود اما به عنوان یک الگو نمی شود از آن بهره برد؟

در انتخاب گفتید تحقیق میشود کرد بله

اما عجب رو چطور باید تشخیص داد؟

البته لازم هست بگویم اقوام نزدیک من هستند در خارج از کشور که چند ساله برای درس رفته اند و شرایط اونجا را دیدند.

من هم خودم معتقدم که تا جایی زندگی نکرد نمی توان به طور قطع در موردش نظر داد و مشکلات اونجا هم هست اما می دانید زاویه دید من چیه؟

اینه

از حضرت معصومی اگر اشتباه نکنم نقل شده:(نقل مضمون می کنم)

مبادا کفار در اسلام از شما پیشی بگیرند

این رو می خواهم بگویم

دوستان عزیزان

کفار اگر از مسلمین پیشی بگیرند باید نارحت بود

چرا قوانین شرع رو درست ترویج ندهیم؟

همه کنار هم؟

تا کی مصلحت؟

الان اگر نکاح موقت درست ترویج داده شده بود و شرایطش مطرح بود روابط دوستی کم نمی شد یا به حد شرعی آن نمی رسید؟

یا علی(ع)@};-[/]

ملورين;893635 نوشت:
ما كه نميتونيم جوري زندگي كنيم كه عالم و ادم به گناه نيوفتن!!!!!!
ما فقط مسوول زندگي و اعمال خودمونيم!
يكي امكان داره پوشيه بزنه با هيچ مردي حرف نزنه ولي يه مردي دلش مريض باشه بازم از ديدنش لذت ببره! Smile
الان مقصر كيه ؟
مهم اينه ما نيتمون خوب باشه شايد خانوم مارينر اصلا نيت بدي از روابط ازادشون نداشته باشن براي همين هم صدمه نخوردن اگه شخص مقابل صدمه خورده مقصر خودشه نه ايشون:/

ما موظف هستیم به گونه ای زندگی کنیم که زمینه انحراف و به گناه افتادن دیگران را فراهم نکنیم. اگر حدود الهی را رعایت کردیم و دیگران مریض بودند، تقصیری نداریم.

صرف خوب بودن نیت، کافی نیست. نمیشه به صرف این که من نیت بدی ندارم با نامحرم رابطه خارج از ضوابط برقرار کرد.

رستگاران;893679 نوشت:
اما عجب رو چطور باید تشخیص داد؟

وقتی درموارد داخل کشور و شهر خودتون نمیشه متوجه این موضوع بشین، اون عجب رو در موارد انتخابی خارج از کشور متوجه میشین؟

رستگاران;893679 نوشت:
تا کی مصلحت؟

الان اگر نکاح موقت درست ترویج داده شده بود و شرایطش مطرح بود روابط دوستی کم نمی شد یا به حد شرعی آن نمی رسید؟



بحث مصلحت نیست. بحث آسیب های این گونه روابط است. کسی با ترویج این مهم از احکام اسلامی در جای خود مخالفتی ندارد.

شاید در این فرض ازدواج موقت از نظر عرفی جایگاه بهتری می داشت. اما دلیلی نداریم که با ترویج این موضوع، همه روابط شرعی می شدند و یا روبط دوستی کم می شد.

رستگاران;893679 نوشت:
کفار اگر از مسلمین پیشی بگیرند باید نارحت بود


این موضوع (ازدواج سفید) پیشی گرفتن نیست. بلکه قهقرا است.

برادر جان بین مباحث خلط نکنید.

با عرض پوزش، این موضوع چون خارج از بحثه، این آخرین پاسخ بنده به شما در این تاپیک خواهد بود.

[="Tahoma"][="DarkGreen"]

نسیم رحمت;893647 نوشت:
راهکار اسلامی قبول داریم اما نه برای همه و نه برای همه مواقع؛ بلکه صرفا در اضطرار.

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم عجل لولیک الفرج

سلام علیکم ورحمه الله وبرکاته

برای همین است که من پیش کشیدم

جایی در شرع گفته شده برای اضطرار است؟

یعنی کسی دوست داشته باشد دوست دختر بگیرد با او بگردد و اضطراری هم نباشد شرع نفی می کنه؟

یا اگر کسی بخواهد قبل از ازدواج دائم آشنایی پیدا کنند و اضطرار هم نباشد باز شرع نفی میکند؟

اگر شرع نفی نمی کند پس چرا نباید راحت عرضه شود؟

این همین روابط دخترو پسر که راحته می گوین دمی خواهیم با هم آشنا شویم

خب این فکرشون اشتبهه؟

الان همین دوران نامزدی که در خانواده هایی رواج دارد خب همون نکاح موقته همان محرمیتی که می گویند ازدواج موقته

چیز عجیبی نیست

چرا نباید در کنار ترویج رابطه مشروع ، رد روابط نامشروع صورت بگیرد؟

یا علی(ع)@};-[/]

نسیم رحمت;893691 نوشت:
این موضوع (ازدواج سفید) پیشی گرفتن نیست. بلکه قهقرا است.

برادر جان بین مباحث خلط نکنید.

با عرض پوزش، این موضوع چون خارج از بحثه، این آخرین پاسخ بنده به شما در این تاپیک خواهد بود.

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم عجل لولیک الفرج

سلام علیکم ورحمه الله وبرکاته

هر طور صلاح می دانید

سکوت می کنم اما همین تذکر کافیه که حواسمون باشه کفار در رعایت کردن اسلام از ما پیشی بگیرند اما ما خواب باشیم.

همین ازدواج سفید وقتی قانونی بشه و تعهد بیاره آن وقت چه؟

قهقرا می شود؟

یا علی(ع)@};-

[="Tahoma"][="DarkGreen"]

نسیم رحمت;893640 نوشت:
بحث استارتر تاپیک درباره اینه که چون برخی مردان در روابط، ضوابط اسلامی را رعایت نمی کنند اینان خطرناک اند. و عرض ما هم به ایشان این بوده که هر کس که رابطه ای خارج از ضوابط شروع کند همین گونه است و می تواند خطرناک باشد. خواه مرد باشد و خواه زن.
لذا بحث شما خارج از بحث هست.

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم عجل لولک الفرج

سلام و علیکم ورحمه الله وبرکاته
البته ببخشید پست های قبلیم فرستادم اینو دیدم

بله ترسناکه استاد

ترسناکه خارج از ضوابط عمل کردن

که بنظرم ازدواج موقت جزئ همین ضوابط شرعی باشد

که حتی اگر به فارسی هم گفته شود یا جمله ایی باشد که صدق کند از ضوابط محسوب شود(البته چون بحث ازدواج موقت به طور خاص نیست توصیه می کنم دوستان به موضوعات وکارشناسان مربوطه رجوع کنند. مثلا برای شرایط ازدواج به احکام شرع)

اگر طبق این حکم عمل کنیم

و روابط مون هم موقت باشد باز ترسناک خواهد بود؟

که طبق ضوابط اسلامی خیر

یا علی(ع)@};-[/]

*نهال*;893595 نوشت:
مارينر جان اولا بگم من خودم قبل تغيير عقايدم دوست پسر داشتم اين رو گفتم كه بدوني من از اون مدل دخترها كه ميگي ميشينه خونه تا بيان ببرنش نيستم خخخخ
اخه اين چه برداشتيه تو از راهكار هاي اسلامي داري
وقتي من ميگم طبق اسلام بايد رابطه حلال باشه تو بايد نتيجه هاي بالا رو بگيري؟ يعني نتيجه هايي كه گرفتي از راه اسلامي در حد برداشت دختر دبستاني بود با عرض معذرت
يعني از ديد تو يا رابطه ازاد يا نشستن خونه و كپك زدن!
اين ديد تو يعني برعكس ادعات اصلا عقلاني و علمي نيست پايه صحبتهات!
به نظرم شما خوب ميدوني راه اسلامي چيه ولي چون قبولش نداري سياه نمايي ميكني!
اسلام با اجتماعي بودن و فعال بودن مخالف نيست !
با بي بند و باري مخالفه
بحث ما هم سر دوستي دختر و پسر و شكل گيري رابطه عاطفي بينشونه
پس بحث همكار و فاميل و اينها نبايد بياد تو صحبتهامون
من هنوز نديدم راهكار عملي شمارو!
شما به اين سوال من جواب بده به جز محرميت چه راهكاري داري برا رابطه عاطفي يه دختر و پسر !
البته ما از ديداسلامي و انسانيش داريم بحث ميكنيم
نه از ديد بي بند و باري چون واضحه ادم بي قيد و بند چه راهكاري ميده

سلام ...
امیدوارم که خوب و خوش و سلامت باشین .
متنتون رو خوندم ... خوب شاید تفاوت دیدگاه زیادی داشته باشیم ... ولی فکر نمیکنم که نظره من در حد یک دختر دبیرستانی باشه ... ولی به هر حال دوست داشتم این متن رو هم برات بنویسم .

1. در درون صحبتت گفتی که من قبلا دوست پسر داشتم . دوست پسر داشتن ازش مفاهیم خیلی زیادی برداشت میشه . و دقیقا نمیدونم منظور شما از بیان اینکه دوست پسر داشتی چی بوده ... ولی خوب اگر هم دوست پسر به معنای معمولش رو داشتی ... این میشه تاکیدی بر صحبت های من .

صحبت من دقیقا این هست که هم دوست پسر داشتن و دلوری کردن و ... اشتباه هست و هم اینکه انسان سرش رو بندازه پائین ... هر دویه اینها اشتباه هست .

فکر میکنم فیلم "شکولات" رو دیده باشی . این فیلم معرف خانومی شکلات فروش و اجتماعی بود که به روستاهای مختلف سر میزد و به اونها شکلات میفروخت . داستان از اینجا شروع میشه که این خانوم شکلات فروش برای فروش شکلاتهایش به روستایی وارد میشه . در این روستا مردم تخت نفوذ کلیسا بودند و چون کشیش اون روستا میدید که همه رغبت خاصی به خوردن شکلات دارند ... و مردم اطراف اون جمع شده اند . شکلات رو حرام عنوان میکنه و میگه نباید به این زن شکلات فروش نزدیک بشین ... ولی خوب به مرور زمان شکلات بین مردم رواج پیدا میکنه ... و مردم شکلات میخوردند و با آب و تاب برای هم دیگه از مزه هاش تعریف میکردند . کشیش مدتها جلویه خودش رو میگرفته تا به شکولات لب نزنه ... ولی درنهایت ... یک شب مخفیانه وارد شکلات فروشی میشه و اینقدر شکلات میخوره ... اینقدر شکلات میخوره ... که تا صبح شکلات بالا میاورده .

یا مثالهای زیاد دیگری که براتون در مورد کنترل خشم و کنترل غم و ... زدم . بنابراین به نظر من مسیری که در درونش سر پائین انداختن باشه اشتباه هست .

شما در درون صحبتت هم به این مساله اشاره کردی که :

{
به نظرم شما خوب میدونی که راه اسلام چی هست ولی چون قبولش نداری سیاه نمایی میکنی .
اسلام با اجتماعی بودن و فعال بودن مخالف نیست .
با بی بند و باری مخالف هست .
بحث ما هم سر دوستی دختر و پسر و شکل گیری رابطه عاطفی بینشونه .
پس بحث همکار و فامیل و اینها نباید بیاد در درون صحبتهامون
}

خوب مساله این هستش که جناب نسیم رحمت ... تقیه میکنند و همه چیز اسلام رو براتون نمیگن .
اگر ایشون مثلا حدیث حضرت زهرا رو براتون عنوان میکردند که در درونش ایشون عنوان میکنند { زن خوب کسی است که بجز شوهرش کسه دیگری ایشان را نشناسد } خوب نظرتون عوض میشد . اون اونوقت متوجه میشدید که نظر اسلام این هست که زن نباید اجتماعی شود .

اکبر و سمیرا ...از کودکی در یک کوچه زندگی میکردند و چون هم سن و سال و همسایه بودند عاشق هم میشن .
سالها از سن بلوغشون میگذره و این دو نمیتونند با هم ازدواج کنند و سمیرا از اون محل میزاره میره .
یه روز سمیرا با خودش میگه بزار برم به کبرا خانوم ( همسایه سابقم سر بزنم )

وارد کوچه میشه .
همینجور که داره در درون کوچه جلو میره ... ناگهان ماشین اکبر رو میبینه ...

سناریویه اول :
-----------------------
سمیرا : سلام اکبر
اکبر : سلام . ( با حالت دست پاچه )
-----------------------
سمیرا : حالتون خوبه ... پدر و مادر انشالله خوب هستند .
اکبر : ( با لبخند ) ممنونم . همه خوبن . چقدر تغییر کردی .
-----------------------
سمیرا : ممنونم . شما هم تغییر کردین . شنیدم رضاتون داره میره مدرسه .
اکبر : آره سمیرا . روزگار زود میگذره . سمیرا دلم برات خیلی تنگ شده بود و دوست داشتم ببینمت .
-----------------------
سمیرا : انشالله رضاتون هم مثله خودتون موفق بشه .
اکبر : میتونم شماره تلفنت رو داشته باشم و هر از چندی باهات صحبت کنم .
-----------------------
سمیرا : خوب قبول دارم . روزگار زود میگذره . ای بابا میخواستم کبرا خانوم رو ببینم . دیر شد . باید برم .
اکبر : خوب باشه . خداحافظ .
------------------------
سمیرا : خداحافظ .
( صغرا خانوم فضول محله از پشت پنجره ) : باز این ...خانوم اومد تو کوچه .

و اما سناریویی دیگر :
سمیرا اکبر رو میبینه ...
اکبر هم سمیرا رو میبینه ...
-----------------------------------
سمیرا سرش رو پائین میندازه ... و از روبروش رد میشه .
اکبر هم با خودش میگه : عجب گاوی بود .
-----------------------------------
سمیرا : کاشکی شرایط جور میشد و میتونستم باهاش ازدواج کنم ولی حیف زن و بچه داره .
اکبر : فکر کرده کی هست ...
----------------------------------

خوب ... هر کسی نوعی رفتار رو میپسنده . اگر واقعا شما رفتار شماره دو رو میپسندین ... من فکر میکنم که ...

ولش کن ...
خیلی زیاد شد ...
تا بعد .

مارينر جان عزيزم چرا انقدر داستان و فيلم تعريف ميكني خخخخ
يه كلام بگو راهكار عمليت چيه بدون محرميت دختر و پسري با هم دوست بشن و عاشق بشن و صدمه نبينن
زبونم مو دراورد بس كه گفتم پيشنهادت چيه!
ما الان بحثمون اينه از رابطه دوستي شروع كننده موضوع منظورش صرفا شكل گيري علاقه و وابستگي دختر و پسر تو رابطه هاي دوستيه و صدمات بعديش
نكته بعد
سخن حضرت زهرا به جاست و تفسير داره
حالا اينهمه زنها ريختن تو خيابون چه گلي به سر خودشون و بقيه زدن! بعضي ها كه كار هدفمند دارن منظورم نيست ولي خودت ميبيني زنها با چه وضعي بدون هدف الكي صبح تا شب دارن رژه ميرن خيابون
حضرت زهرا س هم چون ذات زنها رو ميشناختن اينجور گفتن
وگرنه هم خودشون هم حضرت زينب س در جاهاي حساس حضور به موقع داشتن در اجتماع حتي در ميان مردها

در ضمن دوست پسر داشتن صد در صد اشتباه هست
ولي سرانداختن پايين چرا از نظر تو اشتباهه؟
مگه زن مذهبي از حماقت و غير اجتماعي بودنش سرش رو ميندازه پايين؟!
فكر كردي كاري داره مثل زن هاي ازاد باشه ؟ اتفاقا كار سخت رو زن مذهبي داره ميكنه
جلو نامحرم سرش پايينه ولي جلو خدا سربلنده
سرپايين انداختن به معناي عقب افتاده بودن نيست !!!!

نكته اخر
معناهاي مختلف دوست پسر داشتن ديگه چه صيغه ايه!!
رابطه دوستي با نامحرم به هر شكلش حرامه
حالا يا رابطه عاشقانه است يا دوستي صرف
هر دوش حرامه
از نظر شما فقط دوستي كه توش دل و قلوه بدن بده؟
دوستي هاي ديگه اوكي هست؟ خب قطعا دين شما اسلام نيست
چون طبق نظر شخصيت زندگي ميكني نه اسلام
منم بعيد ميدونم به نقطه نظر مشترك برسيم چون عقايدمون كلا در تضاده
فقط چون من يه دوره اي مذهبي نبودم و مثل شما بود افكارم خواستم بهت بگم اين مدل صحبت شما بيشتر تو حرف قشنگه تو عمل هيچ راهكاري نداره!


سلام

با تشکر از حضور پررنگ کارشناس محترم جناب "نسیم رحمت"

و با تشکر از کاربران و دوستان که همچنان در راستای موضوع اصلی در حال گفت و گو می باشند.

@};-@};-

*نهال*;893799 نوشت:

رابطه دوستي با نامحرم به هر شكلش حرامه

رابطه دوستی به هر شکلش حرام هست ...
اگر پست قبلیم رو خونده باشی ... در درون اون سناریو که بین اکبر و سمیرا اتفاق افتاد ... صغرا خانومی بود که در درون دوران جونیش ... با هیچ پسری در ارتباط نبوده ... و ایشون وقتی سمیرا رو میبینه ... میگه باز این ( چی چی خانوم ) اومد داخل کوچه .

سخن همین هست .

سمیرا ... سره کارش با همه رابطه اجتماعی برقرار میکنه . مراقب رفتارش هست . مساله پسر و ... براش مهم نیست . فکرش از این بابت آزاد هست . با اون کسی که میخواد ازدواج میکنه .

ولی صغرا خانوم ... ایشون چون در چنین دورانی نتونسته با پسری آشنا بشه ... در درون کار و محیط اجتماعی نبود ... از ازدواجش راضی نبوده ... خوب شاکی هست ... و یه دفعه از دهنش میپره که .... { دختره هرزه باز اومد تو کوچه )

خوب حنی اگر سمیرا 60 بار هم بدترین کار ممکن رو کرده باشه ... به اندازه اون تهمتی که صغرا خانوم بهش زده نمیشه ...

حالا صغرا خانوم مراعات کرده ...
دستور خدا رو انجام داده ... یا قصدش دستور خدا نبوده ...
و ...

بماند . مهم این هستش که گناه ایشون طبق همون احادیثی که شما عنوان میکنین بیشتر از سمیرا هست .

نمونه هاش هم زیاد هستند .
آقایونی که سره کار میگن ... آقا راضی هستی که من این خودکارت رو بردارم ... راضی هستی دست به موس ت میزنم . راضی هستی مدادت رو برداشتم ... و بعد از چند سال که میبینن که دیگران موفق تر از ایشان بودند ... با خودشون میگن ... چون ایشان به خودکار کسی دست نزدند باعث شده که بدبخت بشن .. برای همین کمباین میسازن و باهاش دار و ندار مردم رو اختلاص میکنند .

خوب اگر ارتباط با نامحرم رو حرام میدونین ...
مشگلی نیست حرام هست .

ولی اگر بابته این کار پشت سرش غیبت میکنی .
اونو قضاوت میکنی
در آینده از دست خدا شاکی میشی که چرا فلانی شوهر بهتری کرد و من شوهر بدتری کردم و یه چیزی به خدا میگی .
نمیدونم ... به پسرت میگی ... برو دختر بازی کن ... تا بتونی ازدواج خوبی داشته باشی ... اونم منظورت رو نمیفهمه و میره با احساس دهها دختر بازی میکنه .

اونوقت ...
منم که میرم به خدا میگ .... آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآ
گناه ؛ گناه هست .

و اگر به خاطر نداشتن دوست پسر... اعصابت خورد شده . حسودی کردی ... غیبت کسی مانند سمیرا رو کرده باشی ... به غیر از اینکه هر چی گناه اون هست به حساب تو ریخته میشه ... حقت هست که حتی اگر سمیرا زنا هم کرده باشه ... گناه تو دهها برابر بیشتر از اون هست .

و اینی که بگی ... خدایا من رعایت کردم ... با غریبه دوست نشدم . و به خاطر این بود که اعصابم خورد شد ... خدا میگه غیبت حرام است و نباید میکردی .

يعني صغري خانوم قصه ما كه با هيچ پسري نبوده
هم ازدواج ناموفق داشته ، هم عقده اي بوده ، هم اهل غيبت بوده ، هم اهل قضاوت بوده ، هم ناسزا گفته پس در نتيجه تربيت نداشته !!!!!!
يعني از ديد تو ادم مذهبي كه حرف خدا براش مهمه اگه قرار باشه راه خدا رو بره ميشه ادمي با ويژگي هاي بالا !
تازه صغري خانوم بچه هم بلد نيست تربيت كنه !!!!

ببخشيد ولي من ديگه بحثي با شما ندارم
چون حرفهاتون بر پايه انصاف نيست
فقط ميدونم روابط ازاد اگه خيلي نتايج مثبت داشت وضعيت خانواده و امار طلاق تو غرب اين نبود!
تو ايران خودمون هم از وقتي ازادي شده امار طلاق بيشتر شده
من نميدونم اين تز شما چرا داره تو اجتماع نتيجه عكس ميده!

و اما اینکه همش میخوای منو مقابل دین بزاری ... حکایت من هم شاید حکایت چکمه ئ حسین پناهی باشه .

اینکه من چرا این رابطه رو به صورت مشروط درست میدونم ... شاید با کلام نتونم اون رو بیان کنم .

ولی خوندن این متن هم خالی از لطف نیست .

حاج آقا ... فضله موش اگر بیوفته در درون روغن ... روغن نجس هست و فروختنش حرام هست ؟

حسین پناهی در ۶ شهریور ۱۳۳۵ در روستای دژکوه از توابع شهر سوق از توابع شهرستان کهگیلویه در استانکهگیلویه و بویراحمد زاده شد. پس از اتمام تحصیل در بهبهان به توصیه و خواست پدر برای تحصیل به مدرسهٔ آیت‌الله گلپایگانی رفت و بعد از پایان تحصیلات برای ارشاد و راهنمایی مردم به محل زندگی‌اش بازگشت. چند ماهی در کسوت روحانیت به مردم خدمت کرد تا اینکه زنی برای پرسش مسئله‌ای که برایش پیش آمده بود پیش حسین رفت و از حسین پرسید که فضلهٔ موشی داخل روغن محلی که حاصل چند ماه زحمت و تلاشم بود افتاده است، آیا روغن نجس است؟ حسین با وجود اینکه می‌دانست روغن نجس است (روغن محلی معمولاً در تابستان از حرارت دادن کره به دست می‌آید و در هوای آزاد و با توجه به گرم بودن هوا در تابستان روغن همیشه به صورت مایع است)، ولی این را هم می‌دانست که حاصل چند ماه تلاش این زن روستایی، خرج سه چهار ماه خانواده‌اش را باید تأمین کند، به زن گفت نه همان فضله و مقداری از اطراف آن را دربیاورد و بریزد دور، روغن دیگر مشکلی ندارد. بعد از این اتفاق بود که حسین علی‌رغم فشارهای اطرافیان نتوانست تحمل کند که در کسوت روحانیت باقی بماند. این اقدام حسین به طرد وی از خانواده نیز منجر شد. حسین به تهران آمد و در مدرسهٔ هنری آناهیتا چهار سال درس خواند و دوره بازیگری ونمایشنامه‌نویسی را گذراند.

به نظر من ...
به نظر حسین ... نجاست و پاکی خوب هست ... ولی اینجور قوانین برای کسی مانند حسین کم بودن .

نسیم رحمت;893660 نوشت:
ازدواج موقت راهکار اسلامی است اما نه برای همه و همه جا بلکه صرفا در اضطرار و لزوم.

سلام استاد بزرگوار،
اگرچه ظاهراً این بحث ربطی به تاپیک حاضر ندارد ولی از آنجا که شما نظرتان را فرمودید لازم دیدم یادآور شوم که اینکه ازدواج موقت را برای همه ندانید و صرفاً در اظطرار و لزوم مجازش بدانید نظر همه نیست، وقتی به عنوان کارشناس نظر می‌دهید که نباید نظر خودتان و دو مرجع تقلیدی که این نظر را داده‌اند استناد کنید و نظر مراجع تقلید دیگر و علمای دیگری که نظرات دیگری دارند را کأن لم یکن تلقی کنید ... این دیگر یک پاسخ علمی نیست و نظر شخصی شماست به عنوان یک مسلمان مؤمن نه یک کارشناس ...
نسیم رحمت;893691 نوشت:
کسی با ترویج این مهم از احکام اسلامی در جای خود مخالفتی ندارد.
شاید در این فرض ازدواج موقت از نظر عرفی جایگاه بهتری می داشت. اما دلیلی نداریم که با ترویج این موضوع، همه روابط شرعی می شدند و یا روبط دوستی کم می شد.

بر خلاف نظر شما دلیل داریم که با ترویج ازدواج موقت اکثر روابط شرعی شوند، چنانکه حضرت علی علیه‌السلام فرمودند که اگر دومی این کار را حرام نمی‌کرد جز اشقیای امت به سراغ زنا نمی‌رفتند ... اگر دلیلی نیافتید نمی‌توانید نتیجه بگیرید که پس دلیلی نداریم ... این مطلب را برای دانستنش حتی نیازی به روایت حضرت باب مدینة‌ العلم علیه‌السلام هم نبود، چرا که ازدواج موقت را اگر بررسی کنید برایتان واضح خواهد بود که به راحتی می‌تواند جایگزین شرعی اکثر دوستی‌ها و روابط نامشروع بشود (اگر بفرمایید تبعاتی دارند به شما می‌گویند که تبعاتشان بیشتر از تبعات این دوستی‌ها نیست)، فقط می‌ماند روابط با محارم، رابطه با زن شوهردار، روابط هم‌جنس‌بازها، روابط جنسی گروهی و روابط جنسی با حیوانات که آن را هم می‌شود به همان اشقیاء نسبت داد که حضرت فرمودند با وجود رواج ازدواج موقت باز هم اشقیاء راضی نشده و زنا می‌کنند، گرچه اشقیاء به علت جریء شدن چه بسا نیازی هم به رضای خدا احساس نکنند و حتی همان روابط معمولی پسر و دختر را هم به صورت حرام انجام دهند، کاری که امروز خیلی‌ها انجام می‌دهند که خیلی وقت‌ها نمی‌شود لقب اشقیاء را برای ایشان به کار برد، کسانی که بجز این انحرافات جنسی از خیلی از نظرهای دیگر گوی انسانیت را از خیلی از مدعیان انسانیت ربوده‌اند ... البته مسائل دیگری هم هست ... یعنی ممکن است به قول شما اگر متعه امروز رواج پیدا کند آن کارایی که اگر از اول رواج می‌یافت می‌داشت را نداشته باشد، در واقع نباید اثر مدتها رواج نداشتن حلال خدا را هم نادیده گرفت، چرا که نبود جایگزین شرعی هم می‌تواند عاملی برای جریء شدن مردمان در امر حرام تا به این حد بشود، یعنی اگر امروز این حلال خدا رواج داده شود شاید جلوی ۷۰٪ روابط نامشروع گفته شود، ولی اگر به جای امروز فردا رواج داده شود دیگر شاید فقط جلوی ۶۰٪ روابط نامشروع گرفته شود، چون عده‌ای هستند که از امروز تا فردا نسبت به حرام خدا جرأت بیشتری پیدا خواهند کرد ... اگر قرار باشد به خودمان بیاییم و بفهمیم که وضعیت اجتماع ما بحرانی است و جوانان ما در خطر هستند وقتش همین الآن است ... نه اینکه وقتی پیر شدیم نگاهمان به جوانانمان بیفتد که خیلی از آن‌ها نتوانسته‌اند خودشان را حفظ کنند و ما هم بگوییم که بخاطر خودشان نگذاشتیم ازدواج موقت کنند، چون به فکرشان بودیم، چون نگرانشان بودیم، چون نگران تبعاتش بودیم ... فردا برای پشیمانی ما دیگر دیر است، فردا برای ما فرداست اگرچه برای برخی هنوز امروز باشد و وقت برای جبران داشته باشند ...

زینبیون;891764 نوشت:
دسته ای از موجودات هستند که در شلک و شمایل مردند اما بویی از مردانگی نبرده اند، لبخندهای ملیحی دارند که با آن قلبت را نشانه خواهند گرفت، چشمانی که با نهایت محبت به تو می نگرند اما پشت آن چشم ها چنگال هایی وجود دارد که شرافت، عفت، حیا، آبرو و شخصیت تو را هدف گرفته و میخواهند همه شان را پاره پاره کنند، مبادا به دوست پسر اعتماد کرده و به او دل ببندی
و اکنون که دنیا و حقایق زیادی از دوستی های با جنس مخالف دیگران را دیده ام می بینم چه راست گفتند
پس تو ای خواهرم!
بدان و برحذر باش که دوستی با جنس مخالف همچون طنابی است که بر گردن روحت می افکنی، روح و جسم تو را با هم نابود میکند

چه چیز ترسناک تر از مردی است که حاضر نیست به خواستگاریت بیاید و برایت آنقدر احترام و ارزش قائل نیست که اسمت را در شناسنامه اش قرار دهد؟ و تو را به دروغ گویی و فریب خانواده ات تشویق می کند؟ و آمارها نشان میدهد تعداد بسیار کمی از پسران در دوستی به ازدواج فکر می کنند


نقطه;893831 نوشت:

بدترین موجود عالم چیست؟ ... در یک بحث معمولی اولاً می‌پرسند بد نسبت به چه کسی؟ آیا مثلاً می‌توان گفت که گرگ حیوان بدی است چون گوسفند می‌خورد؟ ... ولی در یک بحث حقیقت‌شناسانه به عنوان یک مؤمن قاعدتاً باید بگویید که معیار خوب و بد بودن چیز دیگری است ... همانطور که حضرت علی علیه‌السلام فرمودند ریشه‌ی تمام بدی‌ها جهل است شاید باید گفت بدترین موجود هم جاهل‌ترین ایشان است ... از نظر تکوینی می‌شود آنکه تکویناً جاهل است و از نظر تشریعی می‌شود آنکه عامدانه جاهل است ... جهل اولی قابل سرزنش نیست ولی جهل دومی قابل سرزنش هم هست ... اولی نسبت به سایر موجودات بد باشد نسبت به خودش بد نیست و انتظار بیشتری از او نمی‌رفته است ولی دومی نسبت به خودش و سایرین بد است و کلاً منفور عالم است و حتی منفور خودش هست اگر پرده‌ها از مقابل چشم‌ها کنار برود ...
حالا بدترین موجود عالم چیست؟ ... جوابش برای شیعیان معلوم است ولی آن جواب فرسنگ‌ها با آنچه در نظر شماست فاصله دارد ...

سلام و عذرخواهی بابت اینکه عجولانه قضاوت کردم ... در ذهنم اینطور نقش بسته بود که آغازگر تاپیک گفته‌اند «بدترین»، حال آنکه گفته‌اند «ترسناک‌ترین» ... «وَ مَا أَنسَانِيهُ إِلَّا الشَّيْطَانُ» ... برای یک خانم که حاضر است جانش را بدهد ولی کسی به حریمش تجاوز نکند شاید کسی که دارد به صورت نامحسوس به حریمش تجاوز می‌کند ترسناک‌ترین موجود باشد ... همانطور که برای یک نفر که حاضر است جانش را بدهد ولی یک قران از سرمایه‌اش کم نشود یک دزد معمولی شاید ترسناک‌ترین موجود باشد ... به هر حال این هم نظر شخصی آغازگر تاپیک است که شاید خیلی از خانم‌ها و یا متقابلاً حتی آقایان تشخیصشان مشابه ایشان باشد ... آقایان نسبت به خانم‌های سوء‌استفاده‌گر و خانم‌ها هم نسبت به آقایان سوء‌استفاده‌گر ... ترسناک بودن این موجودات نه لزوماً بخاطر این است که خیلی بد هستند و مثلاً از یزید بدتر هستند، بخاطر این است که ما خیلی از اوقات در خودمان نسبت به ایشان قدرت کافی برای دفاع نمی‌یابیم و به نظرمان می‌رسد که اگر این شرایط برایمان پیش بیاید دیگر برایمان قابل کنترل نخواهد بود و از جایی که خیلی برایمان مهم است که ضربه نخوریم در خطر قرار می‌گیریم، در نتیجه آن موجودات خیلی ترسناک هستند و باید از هر گونه مواجهه با این شرایط جدّا خودداری کرد ... و البته بحث شهوت جنسی واقعاً هم چنان بزنگاهی هست که ما فکر کنیم برای ما مشکلی نیست ولی بعد دیگر نتوانیم جلویش را بگیریم، چنانکه حضرت عیسی علیه‌السلام هم فرمودند از بازی بپرهیزید که آن بذر شهوت را در دل می‌کارد ... یا در قران آمده که به زنا حتی نزدیک هم نشوید، نه اینکه فقط انجام ندهید بلکه نزدیکش هم نشوید، یعنی از هر چیزی که شرایطش را فراهم کند هم دوری کنید، یعنی چیزی شبیه همینکه در این تاپیک عنوان شده است، البته برای خانم‌ها می‌شود آقایان ترسناک که زمینه‌ساز گناه هستند، برای آقایان هم می‌شود خانم‌های ترسناک که از زنانگی و عشوه‌گری و افسونشان در این زمینه بهره می‌برند، برای همه مستقل از زن و مرد هم می‌شود نفس اماره که همینطوری الکی هم ممکن است دیده‌ها و شنیده‌ها و تخیلات و اوهام را به سر کسی بیاندازد تا شرایط فسق و فجور را فراهم کند و آن وقت کسی که شرایط برایش فراهم شده است خودش می‌شود یکی از همان زامبی‌های ترسناک که شرایط گناه را برای دیگران پیش می‌کشد و فراهم می‌کند ...

به هر حال باز هم معذرت‌خواهی می‌کنم که «ترسناک‌ترین» را با «بدترین» اشتباه گرفتم ...

برنامه ریز;893846 نوشت:
ترسناک ترین موجود عالم چیست ؟

۱- یک بانوی محترم .... .

سلام جناب برنامه ریز ...
واقعا این پستتون رو که خوندم متوجه شدم که چه موجودات گاها ترسناکی هستیم و خودمون خبر نداریم . این صحبتهای شما من رو یاده خاطره ای انداخت ...

خاطرم هست دو یا سه سال پیش ... ایام عاشورا تاسوعا بود که برای خرید کردن از خونه اومدم بیرون .... وقتی داشتم از سره کوچمون رد میشدم دیدم که چند گوسفند رو به هم بستند و دارند سرشون رو میبرن و پوستشون رو میکنند و برای غذا آمادشون میکنند .

صحنه هیچ وقت فراموشم نمیشه ... سه تا گوسفند بودند ... که یکی از اونها رو در برابر دو تا گوسفند دیگر سر بریده بودند و داشتند پوستش رو از بدنش جدا میکردند ... و خونش همینجوری راه افتاده بود در درون خیابون ... و مردم بسیار زیادی که در محوطه جمع شده بودند .

میتونم بگم ...
نه دیدن سر بریده گوسفند ترس داشت .
نه دیدن گوسفندان دیگری که شاهد قطعه قطعه شدن همجنسشون جلوی چشمانشون بودند .

اون چیزی که برای من اون روز واقعا ترسناک بود ... این بود که من رفتم جلو که بابته این کارشون اعتراض کنم . پسری شیرین عقل ( در درون محلمون همه میشناسنش و واقعا دیوانه هست ) اومد جلو و بهم گفت گوسفندا برای منه ... گوسفندا برای منه ...

و من هر چی داد و بیداد کردم که چرا دارین سر این گوسفند ها رو جلویه هم دیگه میبرین ... اون پسره صداش رو بالا میبرد . در نهایت رفتم و به قصاب گفتم آخه این چه وضعش هست ... تو آدم هستی ... احساس نداری ...

اون چیزی که واقعا اون روز برام ترسناک بود ... مردم بی تفاوتی بودند که صداهای من رو میشنیدند و خودشون رو زده بودند به کری ... و میگفتند چرا داره داد و بیداد میکنه ... قصاب هی پشت سره هم میگفت ... گوسفنده و نمیفهمه ... و منم گفتم یه پشه رو بکشی ... پشه کناریش میپره و میره ... داری گوسفندی رو جلویه گوسفندی دیگر سر میبری ....

شاید واقعا ترسناک ترین لحظه برای بشر همین موقع باشه ...
اینکه داره فریاد حقیقت طلبی و حقانیت میکنه ... ولی یک شیرین عقل رو جلو میفرستند که باهات هم کلام بشه ... و مردمانی که منتظر گوشت هستند و با این چیزها کاری ندارن .

مارینر;893853 نوشت:

اون چیزی که برای من اون روز واقعا ترسناک بود ... این بود که من رفتم جلو که بابته این کارشون اعتراض کنم . پسری شیرین عقل ( در درون محلمون همه میشناسنش و واقعا دیوانه هست ) اومد جلو و بهم گفت گوسفندا برای منه ... گوسفندا برای منه ...

...

اون چیزی که واقعا اون روز برام ترسناک بود ... مردم بی تفاوتی بودند که صداهای من رو میشنیدند و خودشون رو زده بودند به کری ... و میگفتند چرا داره داد و بیداد میکنه ... قصاب هی پشت سره هم میگفت ... گوسفنده و نمیفهمه ... و منم گفتم یه پشه رو بکشی ... پشه کناریش میپره و میره ... داری گوسفندی رو جلویه گوسفندی دیگر سر میبری ....

شاید واقعا ترسناک ترین لحظه برای بشر همین موقع باشه ...


ترسناک بودن یک چیز یک مسأله‌ای است که بیشتر وابسته به شخص ناظر است، وابسته به درک و آگاهی او از آن چیز و از خودش و همچنین از شرایط موجود هست، در نتیجه معنا ندارد که بگویید ترسناک‌ترین چیز برای بشر این باشد یا آن باشد ... از نظر شما در یک شرایط خاصی شاید این مطلب ترسناک‌ترین مطلبی باشد که به ذهنتان می‌رسد و خود شما در شرایط دیگری شاید چیز دیگری به نظرتان ترسناک‌ترین چیز باشد ... مثلاً به ما گفته‌اند اعداء عدوّ شما نفسی است که در درون خودتان هست، ولی این دشمنی که از هر دشمنی نامرئی‌تر و ضربه‌اش به ما سخت‌تر و کاری‌تر است را آیا ما واقعاً خیلی ازش می‌ترسیم؟ یعنی بابت آن شب و روز نداریم وقتی شب و روز با ماست؟ اگر از نفس خودمان نمی‌ترسیم برای این نیست که قابل ترسیدن نباشد بلکه بخاطر این است که بهش توجه نداریم و به یادش نیستیم، در عوض از چیزهای دیگری می‌ترسیم که برخی از آن‌ها در این تاپیک بحث شده است، چه آن چیز سوسک باشد، و چه جسدی باشد که نمی‌تواند تکان بخورد تا چه برسد که بخواهد آسیبی به ما بزند، و چه چیزی باشد که حتی وجود هم ندارد یا وجودش برای ما مسلّم نیست، مثل توهم و تصور و تخیل دراکولا و هیولایی که تا کنون نه خودمان دیده‌ایم و نه کسی را می‌شناسیم که دیده باشد ... حالا اگر بحث شما این است که آن آدم‌های بی‌تفاوت نسبت به آن دادخواهی شما (چه دادخواهی شما درست باشد و چه نباشد) ترسناک‌ترین اشخاص برای شما هستند و فکر می‌کنید بیش از همه باید از چنین افرادی بترسید و از ایشان دوری نمایید بحثی نیست، ولی اگر بخواهید بگویید که باید ایشان را بیش از هر موجود دیگری قابل ترسیدن بدانیم چون حقیقتاً وحشتناک‌ترین موجودات ممکن هستند در این صورت دیگر بحث به این سادگی نیست ... قاعدتاً هم خودتان می‌دانید که اینطور نیست ...
در نتیجه اینکه آن افراد برای شما ترسناک‌ترین افراد ممکن باشند دلیل نمی‌شود که برای شخص آغازگر تاپیک مردانی با اوصافی که بیان کرده‌اند ترسناک‌ترین افراد نباشند ... برای یک نفر دیگر هم شاید چیز دیگری باشد که ترسناک‌ترین چیز است ... یکی هم شاید از سرطان بترسد و به دیگران هشدار دهد که مثلاً حتی یک ثانیه هم در تهران زندگی نکنید چون احتمال مبتلا شدنتان به سرطان بخاطر آلودگی هوا زیاد می‌شود ...
اما اگر بخواهید می‌توانیم بحث کنیم که وحشتناک‌ترین چیز حقیقتاً چیست و در نتیجه جا دارد که انسان از چه چیزی بیش از هر چیز دیگری بترسد ...
بعد از رسیدن به وحشتناک‌ترین چیز به صورت کلی می‌توانیم شرایط متفاوت زندگی را بررسی کنیم و برای هر وضعیت از اوضاع معمول زندگی چیزی که ترسناک‌تر از بقیه‌ی چیزهاست و باید نسبت به آن جبهه‌ی دفاعی داشت را تشخیص دهیم ... مثلاً گاهی انسان در مجلس غیبت است باید از اینکه مرتکب غیبت شود بیشتر بترسد، گاهی با یک نامحرم زیبا تنهاست باید از آن وضعیت به دلیل دیگری بترسد، گاهی می‌بیند که مردم نسبت به حق بی‌تفاوت شده‌اند و باید از از جوّ شکل‌گرفته بترسیم که نکند ما هم مثل آن‌ها بشویم و بی‌تفاوت شویم و امثال آن ...

نقل قول:

سلام

من بد باختم.
آدم مذهبی بودم. توی یک خانواده سنتی. به خدا اعتقاد محکمی دارم ولی از زندگی هر روز دل سرد تر می شم. الان دیگه از سر عادته که گاهی نماز می خونم یا به خدا فکر می کنم.
البته توی دبیرستان خوش بودم. مدام با دوستام کلوپ و تفریح بودیم. خوشفکر بودم از این نظر بهم حسودی می کردن.
همکلاسی هام به چشم باهوش و درسخون و خوشتیپ نگاه می کردن. نمی گم عالی بودم ولی خوب بودم.
به خاطر مذهبی بودنم دنبال دخترا نمی رفتم در حالی که صمیمی ترین دوستام یکی دوست دختر داشت و یکی هم با ماشین باباش هر روز پی دخترای خیابونی و خوش گذرونی خودش بود. باقی دیگه بماند

همیشه بخودم می گفتم بجاش من با یه دختر شاد و پاکدامن ازدواج می کنمو یک عمر عاشقانه زندگی می کنم.
کمکم افسرده شدم.
تو دانشگاه باز به خاطر اعتقادم طرف دخترا نرفتم.
به چشم خودم دیدم که بچه ها زود با هم دوست شدن و خوش بودن. دیدم که دخترای باحجاب ر به ر دوس پسر عوض می کردن و همه پسرارو توی حسرت گذاشته بودن. با چشم خودم دیدم که بچه های دانشکده چقدر راحت می رفتن مسافرت و گردشو پارتی و شبنشینی. سوختم باختم.
درسم خراب شد. از شدت افسردگی لاغر شدم. نمازمو ول کردم. اگه اراده می کردم با ده برابر بهتر از اینا بودم خودمو حفظ کردم ولی دخترای افاده ای دوره تا ترم آخر پسری نبود که امتحان نکردن.

دوستام واسم ناراحت بودن و همش سر این قضیه که آدم باید بره سراغ دوس دختر با هم بحث فلسفی می کردیم ولی حریف من نمی شدن. حرفایی که دیگه از سر عادته که بزونم می یاد.
من کسی بودم که بچه های دبیرستان روی هوشم و تواناییم قسم می خوردن. من کسی بودم که آخر ترم نصف بچه های کلاس منتمو می کشیدن. آخرین نفر لیسانسمو تموم کردم و الان هم سال سوم ارشدم.

وقتی به این فکر می کنم که باید با دخترایی ازدواج کنم که عروس هزار داماد بودن و 90% شون عشق پیش از ازدواجو تجربه کردن حالم از این دنیا بهم می خوره.
دخترا هیچ وقت عشق اولشونو فراموش نمی کنن. حالا من باید با دختر ناپاکی ازدواج کنم که دلش یه جای دیگه گیره.
دختری که پیش همون پسرای ایاش بوده. همونا زندگیشونو بردن. الانم همشون روحیه شاد دارن با بهترین درآمد ها زندگیشونو سر می کنند. منم شدم یه آدم افسرده بی انگیزه بی ریخت که همه با تاسف بهم نگاه می کنند.الان ازم فقط یه خروار عقده مونده. یه آدم دو قطبی

پیش مشاور و روانشناس هم رفتم چند بار ولی فکر نمی کنم بهم کمک کنه. همش قرصو رواندرمانیو زهر مار. آره من دیوانه. از همون اول دیوانه بودم.
من سوختم. الانم فقط آرامش می خوام. خیلی حالم بده. چطور از فکر ادواج بیام بیرون؟ خیلی دلم می خواد برم سوریه شهید بشم. دلم لک زده واسه یه ذره جوونی

نهال جان ...
این متن رو بخون ...

بعدش قضاوت کن ... که چقدر حرفهای من درست بودند و یا نبودند ...
دقیقا به اینکه اشاره میکنه عقده ای شده ...
دقیقا به اینکه اشاره میکنه همه درخترای دانشگاهشون با همه پسرها بودند ( وبحث غیبت و تهمت که گریبانگیرش هست و از 60 تا زنا هم بدتره )
دقیقا به اینکه اشاره میکنه دو قطبی شده ...
و ...

و نمیدونه که مشگل از این هست که ...
فکر میکنه و تخیل میکنه که هر دختری که با هر پسری میگرده ... حتما تا تهش با هم رفتند
فکر میکنه و تخیل میکنه که اونایی که چنین رابطه ای دارند ... چه چیز با ارزشی رو بدست آوردند .

خاطرت هست به من گفتی حرفهای من خارج از حقیقت هست ...
بیا این نمونش ...
خدا از آسمون رسوند .

خیلی دوست داشتم کارشناس اون بحث رو هم آقای نسیم رحمت میکردند تا یه نتیجه گیری درستی از این دو تا مبحث میکردیم .

زینبیونی ... که اعتقاد داره ... مردها ترسناک هستند چون جلو میان و با احساسات خانوما بازی میکنند
و راوندی ... که اعتقاد داره چون جلو نرفته و با کسی صحبت نکرده ... حالا سرخورده شده و دوقطبی شده .

نقطه;893833 نوشت:

سلام استاد بزرگوار،
اگرچه ظاهراً این بحث ربطی به تاپیک حاضر ندارد ولی از آنجا که شما نظرتان را فرمودید لازم دیدم یادآور شوم که اینکه ازدواج موقت را برای همه ندانید و صرفاً در اظطرار و لزوم مجازش بدانید نظر همه نیست، وقتی به عنوان کارشناس نظر می‌دهید که نباید نظر خودتان و دو مرجع تقلیدی که این نظر را داده‌اند استناد کنید و نظر مراجع تقلید دیگر و علمای دیگری که نظرات دیگری دارند را کأن لم یکن تلقی کنید ... این دیگر یک پاسخ علمی نیست و نظر شخصی شماست به عنوان یک مسلمان مؤمن نه یک کارشناس ...

بر خلاف نظر شما دلیل داریم که با ترویج ازدواج موقت اکثر روابط شرعی شوند، چنانکه حضرت علی علیه‌السلام فرمودند که اگر دومی این کار را حرام نمی‌کرد جز اشقیای امت به سراغ زنا نمی‌رفتند ... اگر دلیلی نیافتید نمی‌توانید نتیجه بگیرید که پس دلیلی نداریم ... این مطلب را برای دانستنش حتی نیازی به روایت حضرت باب مدینة‌ العلم علیه‌السلام هم نبود، چرا که ازدواج موقت را اگر بررسی کنید برایتان واضح خواهد بود که به راحتی می‌تواند جایگزین شرعی اکثر دوستی‌ها و روابط نامشروع بشود (اگر بفرمایید تبعاتی دارند به شما می‌گویند که تبعاتشان بیشتر از تبعات این دوستی‌ها نیست)، فقط می‌ماند روابط با محارم، رابطه با زن شوهردار، روابط هم‌جنس‌بازها، روابط جنسی گروهی و روابط جنسی با حیوانات که آن را هم می‌شود به همان اشقیاء نسبت داد که حضرت فرمودند با وجود رواج ازدواج موقت باز هم اشقیاء راضی نشده و زنا می‌کنند، گرچه اشقیاء به علت جریء شدن چه بسا نیازی هم به رضای خدا احساس نکنند و حتی همان روابط معمولی پسر و دختر را هم به صورت حرام انجام دهند، کاری که امروز خیلی‌ها انجام می‌دهند که خیلی وقت‌ها نمی‌شود لقب اشقیاء را برای ایشان به کار برد، کسانی که بجز این انحرافات جنسی از خیلی از نظرهای دیگر گوی انسانیت را از خیلی از مدعیان انسانیت ربوده‌اند ... البته مسائل دیگری هم هست ... یعنی ممکن است به قول شما اگر متعه امروز رواج پیدا کند آن کارایی که اگر از اول رواج می‌یافت می‌داشت را نداشته باشد، در واقع نباید اثر مدتها رواج نداشتن حلال خدا را هم نادیده گرفت، چرا که نبود جایگزین شرعی هم می‌تواند عاملی برای جریء شدن مردمان در امر حرام تا به این حد بشود، یعنی اگر امروز این حلال خدا رواج داده شود شاید جلوی ۷۰٪ روابط نامشروع گفته شود، ولی اگر به جای امروز فردا رواج داده شود دیگر شاید فقط جلوی ۶۰٪ روابط نامشروع گرفته شود، چون عده‌ای هستند که از امروز تا فردا نسبت به حرام خدا جرأت بیشتری پیدا خواهند کرد ... اگر قرار باشد به خودمان بیاییم و بفهمیم که وضعیت اجتماع ما بحرانی است و جوانان ما در خطر هستند وقتش همین الآن است ... نه اینکه وقتی پیر شدیم نگاهمان به جوانانمان بیفتد که خیلی از آن‌ها نتوانسته‌اند خودشان را حفظ کنند و ما هم بگوییم که بخاطر خودشان نگذاشتیم ازدواج موقت کنند، چون به فکرشان بودیم، چون نگرانشان بودیم، چون نگران تبعاتش بودیم ... فردا برای پشیمانی ما دیگر دیر است، فردا برای ما فرداست اگرچه برای برخی هنوز امروز باشد و وقت برای جبران داشته باشند ...

با عرض پوزش؛
قبلا در تاپیک های دیگه ای خود شما دقیقا همین مباحث را مطرح کرده اید و پاسخ داده ایم. در این تاپیک به دنبال بررسی موضوع ازدواج موقت نیستیم. لذا از ورود به این بحث خودداری کنید. بنده هم در این موضوع پاسخگو نخواهم بود. کم این که قبلا هم خدمت سایر دوستان عرض کرده ام. می تونید تاپیک جدیدی رو ایجاد کنید اون جا در خدمت شما خواهیم بود. چون خارج از موضوع بود خواستم این پست را حذف کنم اما به احترام شما این کار رو نمی کنم.
ایدکم الله تعالی.

مارینر;893792 نوشت:
خوب مساله این هستش که جناب نسیم رحمت ... تقیه میکنند و همه چیز اسلام رو براتون نمیگن .


متوجه منظورتون نشدیم. کجا تقیه کرده ایم و حکم خدا رابیان نکردیم؟! علی ای حال بحث کاملا روشن شده و نیازی به اطاله کلام نیست.

مارینر;893275 نوشت:
سلام.
ببینید ... در درون هر چیزی ... هر مساله ای ... میبایست ذره ذره پیش رفت .
2. مثلا در درون کشور انگلیس قانون داریم که اگر دختر و پسری 3 ماه با هم دوست باشند دولت اون رو به نوعی ازدواج میدونه و دختر و پسر به همین راحتی نمیتونن رابطه رو به هم بزنند ... بنابراین هیچ کسی نمیتونه کسی رو سره کار بزاره ... یا برنجونتش . ...

باسلام
خب همین متن از پست شما داره میگه دوستی معنی نداره
یعنی رابطه طولانی دوستی باید در چهارچوب ازدواج باشه
همین جمله کافی بود تا قبول بشه این موضوع حتی برای غیر مسلمان هم قابل هضم هستش
حالا مخالفت یه سری چه معنی داره به جز این که یه رابطه بی قید و شرط مد نظرشان هست
و در آخر تازه به این نتیجه رسیدند که بعد ۳ ماه یه مدت بگذره به این میرسند از همون اول تکلیف خودتون رو روشن کنید Smile

نسیم رحمت;893979 نوشت:

متوجه منظورتون نشدیم. کجا تقیه کرده ایم و حکم خدا رابیان نکردیم؟! علی ای حال بحث کاملا روشن شده و نیازی به اطاله کلام نیست.

سلام .
جناب نسیم رحمت ... اگر ادامه همین جمله رو میخوندین منظورم رو متوجه میشدین که کجا تقیه کردین ... من جمله ام رو یک بار دیگه نقل میکنم

مارینر;893792 نوشت:
سلام ...
خوب مساله این هستش که جناب نسیم رحمت ... تقیه میکنند و همه چیز اسلام رو براتون نمیگن .
اگر ایشون مثلا حدیث حضرت زهرا رو براتون عنوان میکردند که در درونش ایشون عنوان میکنند { زن خوب کسی است که بجز شوهرش کسه دیگری ایشان را نشناسد } خوب نظرتون عوض میشد . اون اونوقت متوجه میشدید که نظر اسلام این هست که زن نباید اجتماعی شود .

احساس میکنم وقتی داشتین جمله من رو میخوندین اونجای مونیتورتون پیکسل هاش خراب شده باشه و نتونستین متنم رو بخونین ... امیدوارم الان تکستی که براتون نوشتم دوباره در اون نقاط قرار نگرفته باشه و بتونین منظورم رو متوجه بشین .

ببینید جناب نسیم رحمت طبق حدیثی که از حضرت زهرا داریم که ... ( زن خوب کسی است که به غیر از شوهرش کس دیگری او را نشناسد ) خوب بنابر این حدیث ... پوشیه میتونه حجاب خوب و مناسبی برای خانومها باشه ... چون اگر خانومی در درون پوشیه باشه ... دیگر غیر از شوهرش کس دیگری او را نمیشناسد .

ولی صحبت سره این هست که این مساله به همینجا ختم نمیشود ... مشگل این هست که ما حدیثی دیگر با مضمونی مشابه از حضرت غلی (ع) داریم که ایشان میفرمایند ( مرد خوب کسی است که زنش یه غیر از او مرد دیگری را نشناسد ) .

خوب ... بنابراین پوشیه هم نمیتونه حجاب مناسبی برای خانومها باشه ... چون خانومها از درون اون سوراخهایی که برای چشمها درست شده میتونند آقایون رو بشناسند ... بنابراین ... باید از نظر اسلام اون سوراخ ها رو هم پوشوند تا خانوم از درون اون سوراخ ها مرد دیگری را نشناسد .

بنابراین ... میتونیم نتیجه بگیریم ... از نظر اسلام حجاب خوب و مناسب برای خانومها ... گونی هست ... چون نه مردی دیگه اون خانوم رو میشناسه و نه اون خانوم دیگه مردی رو میشناسه ...

صحبت سره این هستش که شما نمیاین این احادیث رو مطرح کنین ...

تقیه هم به همین میگن ... پوشوندن حکم خدا .... برای اینکه مصلحتی در کار هست ...

پس قبول کنین که این احادیث رو در درون مسائل این چنینی مطرح نمیکنین ... تا به نوعی بتونین بحث هاتون رو به سرانجامی برسونین .

[="Times New Roman"][="Black"]

Im_Masoud.Freeman;893500 نوشت:
[=Times New Roman]
با گفتن سر پایین انداختن میخواد اسلام رو یه دین الکی نشون بده که برای مشکلات بشر راهکار نداره.

این شگردشه ، اول اون چیزی که می خواد رو به اسلام نسبت میده و بعد اسلام رو محکوم میکنه. چون در برابر اصل اسلام حرفی برای گفتن نداره.

نقل قول:

[=times new roman]باید از نظر اسلام اون سوراخ ها رو هم پوشوند تا خانوم از درون اون سوراخ ها مرد دیگری را نشناسد .

Im_Masoud.Freeman;893500 نوشت:
[=Times New Roman]
میخواد اسلام رو یه دین الکی نشون بده

Im_Masoud.Freeman;893500 نوشت:
[=Times New Roman]اول اون چیزی که می خواد رو به اسلام نسبت میده و بعد اسلام رو محکوم میکنه. چون در برابر اصل اسلام حرفی برای گفتن نداره.

Im_Masoud.Freeman;893500 نوشت:
[=Times New Roman] این شگردشه

نقل قول:

بنابراین ... میتونیم نتیجه بگیریم ... [=times new roman]از نظر اسلام حجاب خوب و مناسب برای خانومها ... گونی هست ... چون نه مردی دیگه اون خانوم رو میشناسه و نه اون خانوم دیگه مردی رو میشناسه ...

[=times new roman]
Im_Masoud.Freeman;893500 نوشت:
[=Times New Roman]اول اون چیزی که می خواد رو به اسلام نسبت میده و بعد اسلام رو محکوم میکنه. چون در برابر اصل اسلام حرفی برای گفتن نداره.

[=times new roman]
Im_Masoud.Freeman;893500 نوشت:
[=Times New Roman] این شگردشه

دوستان من گفتم ، صرفا جهت اطلاع.
با آیدی عوض کردن شخصیت عوض نمیشه.

مارینر;893990 نوشت:
احساس میکنم وقتی داشتین جمله من رو میخوندین اونجای مونیتورتون پیکسل هاش خراب شده باشه و نتونستین متنم رو بخونین ... امیدوارم الان تکستی که براتون نوشتم دوباره در اون نقاط قرار نگرفته باشه و بتونین منظورم رو متوجه بشین .

ببینید جناب نسیم رحمت طبق حدیثی که از حضرت زهرا داریم که ... ( زن خوب کسی است که به غیر از شوهرش کس دیگری او را نشناسد ) خوب بنابر این حدیث ... پوشیه میتونه حجاب خوب و مناسبی برای خانومها باشه ... چون اگر خانومی در درون پوشیه باشه ... دیگر غیر از شوهرش کس دیگری او را نمیشناسد .

ولی صحبت سره این هست که این مساله به همینجا ختم نمیشود ... مشگل این هست که ما حدیثی دیگر با مضمونی مشابه از حضرت غلی (ع) داریم که ایشان میفرمایند ( مرد خوب کسی است که زنش یه غیر از او مرد دیگری را نشناسد ) .

خوب ... بنابراین پوشیه هم نمیتونه حجاب مناسبی برای خانومها باشه ... چون خانومها از درون اون سوراخهایی که برای چشمها درست شده میتونند آقایون رو بشناسند ... بنابراین ... باید از نظر اسلام اون سوراخ ها رو هم پوشوند تا خانوم از درون اون سوراخ ها مرد دیگری را نشناسد .

بنابراین ... میتونیم نتیجه بگیریم ... از نظر اسلام حجاب خوب و مناسب برای خانومها ... گونی هست ... چون نه مردی دیگه اون خانوم رو میشناسه و نه اون خانوم دیگه مردی رو میشناسه ...

صحبت سره این هستش که شما نمیاین این احادیث رو مطرح کنین ...

تقیه هم به همین میگن ... پوشوندن حکم خدا .... برای اینکه مصلحتی در کار هست ...

پس قبول کنین که این احادیث رو در درون مسائل این چنینی مطرح نمیکنین ... تا به نوعی بتونین بحث هاتون رو به سرانجامی برسونین .

خواهر گرامی؛
همانگونه که می دانید بنای این انجمن بر گفتگو تضارب آرا و گفتگو و بیان نظرات موافق و مخالف هست . لکن چهارچوب های اخلاقی باید رعایت شود. فکر می کنم این گونه سخن گفتن که که ابتدای کلام، سخن با آن شروع کرده اید مقتضای ادب در بحث نیست.

و اما در پاسخ به فرمایشان شما باید عرض کنم :
متاسفانه شما دچار تفسیر به رأی در حدیث شدین. ابتدا باید بدانید منظور حدیث چیه؟ واقعا شما برداشت می کنید معنای احادیثی که نقل کرده اید این است که فرد گونی به سر کند؟ واقعا منظور حضرت از این روایت (مرد خوب کسی است که زنش یه غیر از او مرد دیگری را نشناسد ) اینه که مثلا پوشیه برای خانم ها خوب نیست چون خانومها از درون اون سوراخهایی که برای چشمها درست شده میتونند آقایون رو بشناسند؟!
آخه این چه نتیجه ای است که شما گرفتین که باید از نظر اسلام اون سوراخ ها رو هم پوشوند تا خانوم از درون اون سوراخ ها مرد دیگری را نشناسد ؟

خواهر گرامی؛
متاسفانه شما دچار برداشت های نادرست از مفاهیم دینی هستید و همه چیز را بر اساس برداشت های شخصی معنا می کنید. البته در پست های دیگرتون در این تاپیک این موضوع دیده شده.
هیچ حکم خدا پوشانده نشده. شما بر اساس تصورات خودتان دیگران را متهم می کنید به تقیه. چه دلیلی دارد که این احادیث رو نقل نکنیم. اینها که به نفع ماست. تمام حرف ما در این تاپیک رعایت حیا و عفاف از دو طرف است هم آقا و هم خانم؛ هم دختر و هم پسر؛
پس چرا باید تقیه کنیم؟ تقیه ای در کار نیست. حکم خدا را متولیان دین بیان کرده اند . کسی می تواند نسبت به کلمات اهل بیت قضاوت کند که مقدمات لازم را فراهم کرده باشد. یعنی با ادبیات عرب آشنا باشد با مفهوم حدیث مانوس باشد. مجموعه روایات را کنار هم بگذارد و اون وقت حکم الهی را استنباط کند. این کار هر کسی نیست. علاوه بر این که هر حدیث باید از نظر سندی هم بررسی شود.
عرض آخر؛
مفهوم روایاتی که نقل کرده اید این نیست که شما برداشت کرده اید. در یک نگاه ابتدایی منظور رعایت حدود الهی بین نامحرم و حیای زن و مرد است. نه اونی که شما برداشت کرده اید.

پرسش:
چه چیز ترسناک تر از مردی که حاضر نیست به خواستگاریت بیاید بلکه تو را به دروغ گویی و فریب خانواده تشویق می کند؟

پاسخ:
در بين ارتباطات انساني که از نيازهاي اساسي زندگي انسان است، نياز به ارتباط با جنس مخالف از جايگاه وي‍ژه اي برخوردار است. اين ارتباط اگر از چارچوب هنجاري اجتماعي و ديني خارج شود، آثار و تبعات متعددي از قبيل آسيب هاي رواني؛ آسيب‌هاي اجتماعي؛ آسيب هاي تربيتي؛ آسيب هاي معنوي به دنبال مي آورد كه به راحتي قابل جبران نيست. فرقی هم نمی کند دختر یاشد یا پسر.

به نظر می رسد اطلاق عنوان تاپیک یعنی "ترسناک ترین موجود عالم " بر جنس مرد درست نیست بلکه این عنوان جنس زن را نیز می تواند شامل باشد، در واقع ترسناک ترین موجود این عالم هر کسی می تواند باشد که از مسیر بندگی خارج شود؛ چه زن باشد و چه مرد؛ چه هم جنس باشد و چه جنس مخالف. این انسان است که باید هوشیار باشد که به دست چه کسی دست دوستی می دهد و دل در گرو چه کسی می دهد. لذا قرآن هر دو جنس زن و مرد را از برقراری این گونه ارتباطات نهی کرده و زنان و مردان را از داشتن روابط دوستانه با نامحرم برحذر داشته و آن را نکوهش کرده است.(1)

رابطه و دوستي پسر و دختري که نامحرم هستند، به گونه‌اي که امروز در جامعه ما وجود دارد و مرزها و احکام شرعي مراعات نمي‌شود، ‌غير شرعي و داراي اشکالات متعدد است. چرا که اين نوع دوستي ها يک دوستي ساده مانند دوستي دو دختر يا دو پسر نيست،

بلکه در دوستي و ارتباط دو جنس مخالف، پديده‌اي وجود دارد که نبايد آن را ناديده گرفت و آن هم مسئله غريزه جنسي است که قابل انکار نيست. هرچه سعي شود ناديده گرفته شود، باز نمي‌توان وجود آن را انکار کرد. به خصوص در مورد دختران و پسران جواني که مجرّد بوده و در اوج بلوغ جنسي قرار دارند. لذا آنچه در اين دوستي ها مبادله مي شود، غير از آن دوستي ها خواهد بود.

گاه گمان مي شود رابطه اي که بين دختر و پسر وجود دارد مثل رابطه دو انسان بدون در نظر گرفتن جنسيت ايشان و قصد ازدواج يا روابط خاص است لذا گفته مي شود رابطه با جنس مخالف نيز مانند رابطه اي است که دو پسر و يا دو دختر با هم دارند، در حالي که چنين چيزي ممکن نيست . هر ارتباطي حتي ارتباط با جنس موافق، چه رسد به ارتباط با جنس مخالف، هدف و انگيزه اي را دنبال مي کند که نقش محرک را در ايجاد ارتباط بازي مي کند.

انگيزه‌هاي برقراري ارتباط با جنس مخالف متعدد است اما هر چه که باشد اگر اين ارتباط از چارچوب هنجاري اجتماعي و ديني خارج شود، آثار و تبعات متعددي از قبيل آسيب هاي رواني؛ آسيب‌هاي اجتماعي؛ آسيب هاي تربيتي؛ آسيب هاي معنوي به دنبال مي آورد.

نياز عاطفي نيازي است که حتي انسان وقتي در ميان انسان هاي مهربان هم قرار دارد، وجود آن را حس مي کند. احساس مي کند يکي ديگر بايد باشد تا با او راحت تر حرف هاي دلش را بزند، محبتش را عرضه کند و سنگ صبورش باشد. اين عطش و نياز را نسبت به جنس مخالف خود هم مي بيند.

در اين ميان، هيچ چيزي نمي تواند به اين نياز حقيقي و مهم، به طيبي و طاهري و گوارايي ازدواج، پاسخ دهد. به واسطه وجود اين نياز است که وقتي انسان در کنار همسر قرار مي گيرد، به انس و آرامش مي رسد. اين آرامش نه يک امر مجازي و قرار دادي است، بلکه امري حقيقي و فطري است که بر حسب خلقت ما طرح ريزي شده است.

قرآن مي فرمايد:
وَ مِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَيْها وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ في‏ ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُون (2)؛ از نشانه هاي او اين است که براي شما از جنس خودتان جفتي آفريد تا در کنار او آرامش يابيد. ميان شما مودت و رحمت قرار داد و در اين کار نشانه هايي است براي کساني که تفکر مي کنند.

خلاصه سخن آن که :
اسلام که يک مکتب جامع است و مي‌خواهد پسران و دختران مسلمان، از يک طرف روحي آرام و اعصابي سالم و چشم و گوشي پاک داشته باشند تا بتوانند قله‌هاي رفيع انساني و رستگاري را فتح نمايند و از طرف ديگر به نيازهاي غريزي و فطري خود نيز دست يابند، بنابراين با حساسيت ويژه، اما واقع بينانه و لحاظ کردن طبيعت و اميال دروني و خواسته‌هاي نفساني انسان، قوانين و احکامي را جهت حفظ و نگه داري فرد و جامعه در خط اعتدال و ميانه روي وضع کرده است. از جمله آن احکام، چگونگي ارتباط با جنس مخالف است.
اينها همه به سبب اين است که اسلام از جانب کسي براي هدايت انسان‌ها فرستاده شده است که خالق فطرت وغريزه با تمامي استعدادهاي بهينه و ذخيره شده در انسان است. بنابراين هر عاملي که موجب تحريک انگيزه‌هاي شهواني در جامعه گردد و به آرامش روحي و رواني و عفت عمومي، صدمه وارد کند، موردتأييد اسلام نيست.
اسلام مي‌خواهد انواع لذت‌هاي جنسي در محيط و درون خانواده شکل گيرد واز اين طريق آرامش روحي و رواني و پيوند‌هاي عاطفي نيز برقرار بماند و با طرح آن در محيط جامعه به پيوند خانواده و اجتماع نيز آسيب وارد نشود. روشن است رسيدن به اين مقصود جز با محدوديت در روابط دختر و پسر ممکن نمي شود.


پی نوشت ها :
1. سوره مائده(5) آيه 5 و سوره نساء (4) آيه 25 .
2. روم(30) آیه 21 .



موضوع قفل شده است