با استفاده از آیات قرآنی ثابت کنید فرشتگان مجردند؟

تب‌های اولیه

214 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام

naseruosefnejad;452382 نوشت:
اصلا بحث بر سر درست یا غلط بودن جمله ی شما نیست. ممکن است درست گفته باشید ممکن است غلط.
اما کسی نمی تواند از این جمله ی شما نتیجه بگیرد که خدا هم بد است. خدا که انسان نیست.

ما هم چنین نتیجه ای نگرفتیم.قیاس مع الفارق نکنید.این جا واضح است که اگر کسی بگوید همه انسان ها بد هستند،منظورش فقط انسان هاست.ولی اگر من بگویم همه چیز ها بد هستند،اینجا ممکن است مقصود خدا هم باشد (اعوذ بالله).بحث ما درباره این گزاره است "همه چیز ها بد هستند" و این که آیا می شود آن را به غیرانسان و مثلاً خدا هم ربط داد یا نه.نه این که بیاییم گزاره ای که موضوعش مشخص است،موضوعش را بسط دهیم.
پس دو گزاره داریم:
1-هر چیز بد است.
2-هر انسان بد است.
بحث ما درباره این است که آیا "هر چیز" در گزاره 1 تحدید می شود به برخی چیز ها "و نه همه چیز ها" یا خیر.مشخصاً نمی شود.چون این مانند آن است که "هر چیز" و "برخی چیز" را یکی بگیریم.

naseruosefnejad;452382 نوشت:
واقعا که ارزش وقت گذاشتن را ندارید.

ما هم نگفتیم شما برای ما وقت بگذارید.ولی بنده برای نقد پست هایتان وقت می گذارم و اگر شما برای بنده وقت نگذارید و پاسخ بنده را ندهید،کار بنده راحت تر می شود.چون دیگر لازم نیست جواب های شما به پست خودم را هم نقد کنم :ok:.یا پاسخی که به نقد های خودم را می دهید نقد کنم:ok:.

naseruosefnejad;452382 نوشت:
بحث خوب است با عقلا صورت گیرد. هرچه عقل تأیید کرد در بحث پذیرفته شده و به کمک آن موارد تأیید شده، موارد مورد بحث و اختلاف دیگر هم حل شوند.

تا عقل را چه تعریف کنیم.زیاد دیده ام در این سایت مدام می گویند عقل عقل.می گویند ملاک ما عقل است.حال آن که ساده ترین مسائل منطقی را بلد نیستند.امیدوارم شما از این دسته نباشید.

naseruosefnejad;452382 نوشت:
بنده یک جمله بگویم مربوط به بحث، شما بردارید یک صفحه خارج از بحث و بی ربط و کلا مغلطه بنویسید، نه دانش بنده زیاد می شود نه شما.

لطف کنید مغالطات ما را نشان دهید و تعیین کنید مادی هستند یا صوری.ماده استدلال می لنگد یا استنتاج.فعلاً که ما مغالطه شما را نشان دادیم:"هر چیز" = "برخی چیز".
دانش بنده که زیاد می شود.دانش شما را نمی دانم.بستگی دارد خودتان چطور به قضیه نگاه کنید.

naseruosefnejad;452382 نوشت:
فقط یک جور بیماری روانی خودآزاری و دیگر آزاری وجود دارد که حاضر است روز و شب هم خود و هم دیگران را آزار دهد.

شیوه صحبت کردنتان را باید به طور کامل عوض کنید.شما توهین کردن را خیلی راحت انجام می دهید.عاقبت مسلمانی که مردم از زبان او آرامش نداشته باشند واضح است.

naseruosefnejad;452382 نوشت:
. آخر ماجرا هم هیچ چیز باارزش از این بحث ها بیرون نمی آید. زیرا آنچه پشت سر هم تایپ شده، مطالب علمی و حقیقی نبوده، بلکه همه مغالطه و کذب و گمراه کننده.

برادر محترم،شما ظاهراً مطالب تمامی کاربران دیگر را مغالطه و کذب و گمراه کننده می دانید و مطالب خودتان را علمی و حقیقی.این شیوه بحث نیست.

naseruosefnejad;452382 نوشت:
در نهایت هر کاربر تازه واردی اگر بحث را پی بگیرد و مطالب را بخواند، یا گمراه می شود و به بیراهه می رود یا سرگردان می شود .
به نظر بنده این پست ها در آغاز ایجاد باید بسته شوند تا وقت باارزش فدای بیماری دیگران نشود.

ما پست ارسال کردیم و به نقد پست قبلی شما پرداختیم.ولی شما به جای نقد پست بنده،شروع کردید به توهین و نسبت دادن القاب متعدد.و بدون دلیل مدام می گویید تو مغالطه می کنی و غیره.فکر می کنم هر عقل سلیمی متوجه شود که پست بنده ارزش بحث کردن دارد یا پست شما که فقط نقد شخصیت است.

لبیک یا مهدی
و من الله توفیق

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام

استوار;452389 نوشت:
واقعا مایه تأسف و تألم است که چنین مطالبی توهین آمیز و مملو از کژی و زشتی را در محلی که قرار است اندیشه مبادله گردد، شاهد باشیم.

این امر ناروا متأسفانه ظرف چند روز اخیر در تاپیکهای مختلف رونق زیادی گرفته که از مدیران سایت خواهشمندم هر چه سریعتر به این موضوعات رسیدگی کنند.

برادر عزیز و بزرگوارمان جناب بن موسی متأسفانه در رأس آماج این حملات هتاکانه واقع شده‌اند و در چند جا به ایشان بسیار توهین شده.


نگران نباشید.به بنده بدتر از این ها هم در این سایت نسبت داده شده است:ناصبی،حرام زاده،زنا زاده،ولد حیض،بزرگ شده در دامان ناپاک،بی غیرت،بی ناموس،تهدید به قتل،تهدید به شکستن گردن،نفرت برانگیز،غیر قابل تحمل،از صفحه روزگار محوت می کنم،ازت بیزارم، و ... .یکی هم گفته بود اینطور می کشمت:اول به یه صندلی میبندمت،بعدم با چاقوی میوه خوری پوست همه جایتو کامل میکنممم،بعدم میذارمت رو اتیش تا خوب همه جات بپزه،بعد برای اینکه اتیش به همه ججای بدنت برسه با یه تفنگ سوراخ سوراخت میکنم،بعد از چند ساعت غذا اماده است،می اندازمت تو دریا تا کوسه ها بخورنت.
اسناد همه شان موجود است و اگر دوست داشتید در پیام شخصی عین متن هایی را که برایم فرستاده بودند می فرستم برایتان.البته این فقط گلچینی از توهین ها بود.والا تعداد توهین ها خیلی بیشتر از این هاست.جالب اینجاست که سه نفر از کسانی که این ها را به من نسبت داده بودند،امروز آزادانه دارند در این سایت می چرخند.یکی از آن ها به خاطر این که گفته بودم قمه زنی صحیح نیست این ها را به من نسبت داده بود.جناب یوسف نژاد هم از محبین قمه زنی هستند و چه بسا ایشان هم چنین القابی را در آینده نه چندان نزدیک به بنده نسبت دهند :ok:.
این ها مدال های افتخار بنده هستند و باعث می شوند بنده روز به روز عزمم را جزم کنم در دفاع از حق.هر کسی دوست دارد به من فحش بدهد،ضعف خودش را نشان می دهد،بی تقواییش را نشان می دهد.نشان می دهد که اصلاً اعتقادی به خدا و معاد و قیامت ندارد.فحش بدهد تا یا از اعمال صالح او به بنده در قیامت داده شود (اگر داشته باشد البته!) یا از گناهان من به پای او نوشته شود.دنیا حساب و کتاب دارد.دنیا بی صحاب نیست.نتیجه کارهایشان را خواهند دید.

لبیک یا مهدی
و من الله توفیق

tassniim;452178 نوشت:
سلام علیکم
1.بهترین گزینه این است که بگوییم نمی دانیم آنها چیستند نه از خودمان چیزی بچسبانیم به ایه! و در ضمن فرشتگان عقل دارند چگونه ذرات زیر اتمی باشند؟

سلام بر شما

جناب تسنیم من هرگز چیزی به قران نمی چسبانم اگر دقت کنید قبلاا هم گفتم اینها نظرات شخصی من با توجه به ایات و روایات است
و هدف من از طرح در اینجا بررسی صحت و سقم انها و استفاده از نظرات دیگر دوستان برای رسیدن به حقیقت نهایی می باشد

درست است که دقیقا نمی دانیم فرشتگان چه هستند ولی سعی داریم با نشانه ها به حقیقت انها پی ببریم
و فکر نکنم این گناه باشد

در باره عقل فرشتگان

اگر فرشتگان را ذرات زیر اتمی فرض کنیم می توان نوعی خود اگاهی و شعور به انها نسبت داد
البته من اطلاعاتم درباره ذرات زیر اتمی عمومی است نه تخصصی
ولی جناب استوار متخصص در این موارد هستند و در تاپیکهای دیگر که با ایشان بحث کردیم
ایشان می گفتند ذرات زیر اتمی دارای شعور و خود اگاهی هستند

tassniim;452178 نوشت:
2. آیات زیادی را که دلالت بر انرژی بودن فرشته هاست بیاورید تا ببینیم یا حامل انرژی بودن آنها! البته همه ی ما حامل انرژی هستیم ولی هیچ دلیلی نیست که چون برای انجام کارهایشان به انرژی نیاز دارند باید ذرات زیر اتمی باشند! مگر همه ی مواد دارای انرژی نیستند؟

قبلا هم گفتم ایات قران نشان می دهد فرشتگان کار انجام می دهند مثلا قبض روح می کنند یا به زمین نزول می کنند
یا پیام اور وحی هستند یا نگهبان انسان هستند و. اعمال انسانها را ثبت می کنند

حتی در روایات امدن باران یا رعدو برق را نیز به فرشتگان نسبت می دهد

از طرفی هم ما و هم شما معتقد به مادی بودن فرشتگان هستیم
جسم مادی برای انجام کار نیاز به انرژی دارد

tassniim;452178 نوشت:
3. فرموده اید «منظور از بال حتما نباید با لی مثل پرندگان باشد همانطور که منظور از دست خدا دست برای خدا نیست»؛

در حالی که در ید الله فوق ایدیهم از قراین بسیار زیادی از جمله اضافه ی ید به الله و فوق ایدیهم (دلایل از خود ایه) و از آیات دیگر که خدا دارای جسم نیست این مطلب فهمیده می شود که منظور ید قدرت است! اما برای «اولی اجنحة مثنی و ثلاث و رباع» هیچ قرینه ای برای توجیه شدن آنها به غیر معنای ظاهری آنها نیست! چطور اول بیاییم قبول کنیم فرشتگان انرژی هستند بعد بیاییم تحمیل کنیم بر آیه که نه شاید توجیه شود؟

اگر هم معنای بال را همان معنای ظاهری بگیریم هیچ منافاتی ندارد که فرشته نتواند از ذرات زیر اتمی باشد

همانگونه که انسان از خاک است و دست و پا دارد

بقیه در پست بعدی

استوار;452389 نوشت:
واقعا مایه تأسف و تألم است که چنین مطالبی توهین آمیز و مملو از کژی و زشتی را در محلی که قرار است اندیشه مبادله گردد، شاهد باشیم.

این امر ناروا متأسفانه ظرف چند روز اخیر در تاپیکهای مختلف رونق زیادی گرفته که از مدیران سایت خواهشمندم هر چه سریعتر به این موضوعات رسیدگی کنند.

برادر عزیز و بزرگوارمان جناب بن موسی متأسفانه در رأس آماج این حملات هتاکانه واقع شده‌اند و در چند جا به ایشان بسیار توهین شده.

بن موسی;452158 نوشت:
خواهر گرامی،کمی مطالعه و کار کردن روی منطق به خدا قسم بد نیست.لطفاً هی نگویید عقل عقل.آیا این ها را یک عقل کامل می گوید؟من که داعیه عقل کامل ندارم.ولی شما ادعا می کنید حرف هایتان عقلانی است!

کاربر بی نظیر استدلالش عقلانی بود. ایشان ابتدا عنوان کردند مغالطه است، بعد با آوردن دو مثال بی ربط فرمودند شما عقل ندارید!
اما از نظر جناب استوار، جناب برادر بن موسی اشکالی ندارد به دیگران بگوید بی عقل ، یعنی دیوانه! در حالیکه استدلال عقلانی می آورند، اما دیگران وقتی با مغالطات بی ربط و سراپا اشتباه ایشان مبهوت می شوند، حق ندارند اعتراض کنند.
جناب استوار. جانبداری شما از کسی که خودش ابتدا به دیگران دیوانه گفته، چه معنی دارد؟! چرا آن زمان که این پست جناب برادر دوست و سرور عزیزتان بن موسی نوشته شد، همه هم خواندند و بزرگواری کردند و در مقابل این توهین سکوت کردند، به مدیران شکایت نکردید؟!
ببین بنده ی خدا، ما که تحمل می کنیم، گذشت خصلت مردان و بزرگان است. این کم ظرفیتی شما هم نشانه ی چیست خودتان بگویید!
مثل کودکان پیش دبستانی از دوست پرخاشگرت حمایت می کنی و گمان می کنی هرکه ابتدا به قاضی شکایت کند، حق را به او می دهند.
انصاف چیز خوبیست. انصاف را در خودمان تقویت کنیم. همین جناب تسنیم، یک ارسال در رد ارسال بنده نوشت، در چند جا به بنده توهین کرد. توهین مستقیم. بروید بخوانید ببینید که دروغ نمی گویم. اصلا جواب او را هم ندادم. همانطور که سرکار بی نظیر جواب سرورتان جناب بن موسی را ندادند. ما تحمل می کنیم، زیرا افراد فرهیخته درشتی را از جهال باید تحمل کنند تا چیزی بتوانند به آنها بیاموزند.
درس شما هم امروز این بود که از کسی که خودش مبدع پرخاشگری در یک تاپیک بوده دفاع و جانبداری بی وجه نکنید.
اینجا هرشخصی با هر نوع مسئولیت و پست و موقعیت و مقامی، فقط یک نفر است. مثل دیگران. همانطور که از دیگران احترام می خواهد، موظف است به دیگران هم احترام بگذارد.
کسی حق ندارد خود یا سرورش را !!! عقل کل و استاد عالم خلقت دانسته و همه را مجبور کند پای مغالطات ایشان مهر تأیید بزنند، یا همیشه در برابر پرخاشگری ایشان سکوت گرفته و بی طرف بمانند.
سرکار بی نظیر اینجا مظلوم واقع شد، بنده ظلم را دیدم. وارد بحث شدم، سرورتان جناب بن موسی وقتی در مقابل استدلالات منطقی قرار گرفتند مغالطات عجیب و غریب و بی ربط ارائه کردند.
یک بار آنها را خودتان بخوانید ببینید اصلا سر و ته یک ارسالشان ربطی به هم دارد؟ از این شاخه به آن شاخه پریدن و فضای بحث را ملتهب کردن و یارکشی برای به کرسی نشاندن طرز فکر خود و توهین به مخالفین کار انسان های سبک مغز و ضعیف استدلال است.
انسانی که برهانی قوی دارد، در کمال متانت در مقابل استدلال استدلال می آورد.
اما اگر در مقابل استدلال مغالطه شنید، ایراد بر آن وارد می کند. اگر طرف مقابل بجای پاسخگویی در برابر ایراد وارده، مغالطات جدید دیگری ارائه کرد، مشخص است مرضی دارد و مرض مغالطه گر درمان نمی شود مگر با وهن او.
در پایان بنده دست شما عزیزان را می بوسم که اینقدر قشنگ تایپ می کنید. بخدا بنده نمی توانم به این قشنگی به دیگران دشنام داده و آبروی آنها را ببرم! این هنر از پنجه های شما و سرورتان می چکد.
خدا همه ی ما را هدایت کند.

جناب بن موسی
بنده می دانم چه گفتم. سرکار بی نظیر فرمودند فرشتگان برای انجام کار نیاز به انرژی دارند. بنده می گویم آن دو فرشته ای که به خانه ی حضرت لوط رفتند، ظاهر انسان داشتند. با پای خود به خانه ی حضرت لوط رفتند. خوب راه رفتن انرژی صرف می کند دیگر برادر من. چرا مخالفت می کنی.
دیگر قبل از آن چه صورتی داشتند، بعد از عذاب قوم لوط به چه چیز بدل شدند را نه ادعا کردم می دانم، نه چیزی درباره اش گفتم.
همین مسئله ی بدیهی که در قرآن است و جزو مسلمات هر مسلمی، باعث شده شما 8 صفحه این بحث بیهوده را کش بدهید.
بنده فقط همین را گفتم. الان قبول دارید، فبها، قبول ندارید. نداشته باش برادر. چکار کنم؟

سلام

tassniim;452178 نوشت:
4. من هم نگفتم که انجام کار نیاز به انرژی ندارد! این نیاز اما دلیلی نمی شود که آن که کار را انجام می دهد هم خودش انرژی یا زیر اتم باشد

ببینید با توجه به غیر قابل روئت بودن فرشته حتی با دقیق ترین دستگاهها تنها امکان ان همان ذرات زیر اتمی می باشد

tassniim;452178 نوشت:
این نظر که گسیل موج انرژی است! اشتباه است زیرا قرآن بر پیامبر بر شیوه های متفاوت در وحی های گوناگون بوده که اصلش قرائت آیات بر پیامبر بوده «فإذا قرأناه فاتبع قرآنه»، و در تلقی وحی و انزال یک شبه هم موج انرژی دلیلی ندارد بلکه برعکس واقعه ای چنین عظیم بر روح پیامبر در روح شب ها (لیله قدر) به وسیله ی بزرگترین موجود اعلی (روح) انجام می گیرد

ایا ان قرائت را کسی می شنیده ؟ اگر منظور از قرائت همان صدای انسانی باشد باید جز پیامبر کس دیگر هم می شنیده
که ظاهرا کسی دیگر نمی شنیده

tassniim;452178 نوشت:
چطور تسبیح و تقدیس آن ها با ما فرق دارد؟ چطور واضح است؟ اگر آنها مادی هستند تسبیح و تقدیس و حمد را به زبان و فکر می آورند،

همانطور که تسبیح و تقدیس درخت و کوه و ... با ما فرق دارد

tassniim;452178 نوشت:
ولی فرشتگان حتما تسبیح زبانی دارند

ممکن است داشته باشند ولی دلیلی ندارد زبان انها مثل ما باشد
مثلا ایا زبان پرندگان و تسبیح انها مثل ما می باشد ؟

tassniim;452178 نوشت:
6. نوشته اید «به نظر حقیر همه این موارد قابل توجیه هستند» بفرمایید اولا به چه قرینه ای از خود قران و عقل سلیم توجیه می کنید؟ دوما این توجیهات رابیاورید! سپس بفرایید چطور با این افعالی که نوشتم جور می شود؟ مثلا شمشیر در دست گرفتن ذره زیر اتمی یا به شکل انسان درآمدن ذره زیر اتمی (که لازمه ی چند میلیارد میلیارد برابر شدندنش و ضمیمه ی به قول شما اتم ها به آن می شود!) امکان پذیر است؟

اولا خود قران گفته که قران کتاب مثلهاست و توجیهه بر پایه عقل سلیم و واقعیات علمیست

شما فرشتگان را از هرچی فرض کنید برای امدن به زمین و جنگیدن نیاز به تغییر ماهیت و تغییر شکل دارد

حال چه ذره زیر اتمی و چه ماده دیگر

tassniim;452178 نوشت:
7. نوشته اید «البته این نظر حقیر است که با توجه با ایات و روایات به ان رسیده ام ادعایی بر صحت ان ندارم» اگر با توجه به ایات و روایات است (که بنده چیزی ندیدم) پس باید یقین به صحتش داشته باشید و اگر هم ادعا به صحتش ندارید چرا مطرحش می کنید و می گویید نظرتان شده؟

من فکر نکنم حتی بزرگان دینی ادعای یقینی در تفسیر ایات داشته باشند هرجا من دیدم با نظرات مختلف روبرو شدم و
در اخر گفتن الله و اعلم

موفق باشید

بن موسی;452560 نوشت:
ما پست ارسال کردیم و به نقد پست قبلی شما پرداختیم.ولی شما به جای نقد پست بنده،شروع کردید به توهین و نسبت دادن القاب متعدد.و بدون دلیل مدام می گویید تو مغالطه می کنی و غیره.فکر می کنم هر عقل سلیمی متوجه شود که پست بنده ارزش بحث کردن دارد یا پست شما که فقط نقد شخصیت است.

خوب . فرض کنید جای بنده و شما عوض شود.
شما یک استدلال صحیح بیاورید. بنده در مقابل 10 مغلطه بی ربط بیاورم و از شما پاسخ بر آن 10 مورد بخواهم.آیا شما جواب مرا می دهید؟
شما نگاه کن بحث را از آنجا که بنده وارد شدم. سه مورد عرض کردم از قرآن که فرشتگان با هیبت انسان در زمین موجود بودند. این ظاهر انسانی و بدن انسانی حداقل نیاز به تنفس دارد. تنفس هم انرژی صرف می کند. بنده همین را خواستم بر اساس قرآن مورد اشاره قرار دهم.
شما و جناب تسنیم ببینید بحث را به کجا کشیدید! جناب تسنیم که یک ارسال ایجاد کردند و فقط از حروف تشکیل دهنده ی نام کاربری بنده ایرادی درنیاوردند!
این روش درستی نیست برادر من. پله به پله. قدم به قدم. فقط مورد موضوع بحث. نه هیاهو. نه رجزخوانی. نه خودبزرگ پنداری. نه حذف نظر مخالف. نه افراط. نه تفریط. نه از این شاخه به آن شاخه پریدن. آنچه موضوع تاپیک است، نکته ای که در ارسالی خاص وجود دارد، همان محتاج پاسخگوییست. نه باز کردن سفره ی دل و به زبان آوردن تمام آموخته ها !
شما مطالعه زیاد داری، آفرین. این کار شما ارزش دارد. اما نمی شود انسان در هر بحثی وارد شد، هرآنچه در مغزش جای داده را بخواهد به نحوی وارد بحث کند. بنده الان که گرفتارم. شما ارسالهایت را حذف نکن. بنده شب می آیم و در کمال برادری و آرامش یک به یک از ابتدا تا انتهای این جدل برادرانه را با یکدیگر کند و کاو کنیم ببینیم می توانیم مثل دو تا انسان عاقل ریشه ی مشکل را پیدا کنیم یا نه.
بنده امشب تا صبح وقتم برای شما.

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام

naseruosefnejad;452575 نوشت:
کاربر بی نظیر استدلالش عقلانی بود. ایشان ابتدا عنوان کردند مغالطه است، بعد با آوردن دو مثال بی ربط فرمودند شما عقل ندارید!

باز هم یک توهین دیگر به بنده نسبت می دهید.بنده کجا به ایشان گفتم بی عقل؟درست صحبت کنید.
این که شما متوجه ربط این دو مثال نمی شوید،مشکل از من نیست.بروید منطق کار کنید تا متوجه شوید.بنده جناب "hamrah" را که فردی هستند که منطق کار کرده اند،یا هر یک از کارشناسان سایت را می توانم به اینجا دعوت می کنم (چون همگی در دوران تحصیل منطق کار کرده اند) تا بیایند و نشان بدهند که حرف بنده درست است یا غلط.

naseruosefnejad;452575 نوشت:
اما از نظر جناب استوار، جناب برادر بن موسی اشکالی ندارد به دیگران بگوید بی عقل ، یعنی دیوانه! در حالیکه استدلال عقلانی می آورند، اما دیگران وقتی با مغالطات بی ربط و سراپا اشتباه ایشان مبهوت می شوند، حق ندارند اعتراض کنند.

توهین دیگر شما به بنده.بنده کجا به ایشان گفتم بی عقل؟!کجا گفتم دیوانه؟!
شما نیازی نیست وکیل ایشان شوید.بار ها شده که نظرات بنده و سرکار بی نظیر متفاوت باشد،ولی هیچ وقت نشده به همدیگر توهین کنیم و همیشه با وجود اختلاف نظر،از نظرات همدیگر استفاده کرده ایم.اگر خودشان موردی را دیدند می توانند مانند قبل از طریق پیام شخصی به بنده اطلاع دهند.نیازی نیست شما کاسه داغتر از آش شوید.
مغالطات را تعیین کنید.مدام می گویید مغالطه کردی.خب تعیین کنید.منتظر هستم.اول بگویید صوری است یا مادی،سپس نوع آن را تعیین کنید.

naseruosefnejad;452575 نوشت:
جناب استوار. جانبداری شما از کسی که خودش ابتدا به دیگران دیوانه گفته، چه معنی دارد؟! چرا آن زمان که این پست جناب برادر دوست و سرور عزیزتان بن موسی نوشته شد، همه هم خواندند و بزرگواری کردند و در مقابل این توهین سکوت کردند، به مدیران شکایت نکردید؟!

بنده به کسی نگفتم دیوانه.به بنده تهمت نزنید!بنده خیلی بیشتر این ها برای سرکار بی نظیر ارزش قائل هستم و قصدم فقط بیان اشکال ایشان بوده.همانطور که گفته اند دوست انتقاد می کند و دشمن تعریف می کند.
شما دارید به برادر عزیزمان جناب "استوار" هم حمله می کنید.آیا این واقعاً منطق است؟این واقعاً شیوه صحبت کردن کسی است که منتظر امام زمان (عج) است؟!

naseruosefnejad;452575 نوشت:
ببین بنده ی خدا، ما که تحمل می کنیم، گذشت خصلت مردان و بزرگان است. این کم ظرفیتی شما هم نشانه ی چیست خودتان بگویید!

شما به ایشان یک توهین دیگر کردید:کم ظرفیت.این نشان می دهد که اصلاً ایشان را نمی شناسید.ایشان از جمله افرادی هستند که بنده تاکنون ندیده ام در این سایت یک حرف پرخاشگرانه بزنند.یا حتی ندیده ام یک بار لحنشان تند باشد.
شما مرد و بزرگ هستید و ایشان نیستند؟!
این چه طرز صحبت کردن است؟!

naseruosefnejad;452575 نوشت:
مثل کودکان پیش دبستانی از دوست پرخاشگرت حمایت می کنی و گمان می کنی هرکه ابتدا به قاضی شکایت کند، حق را به او می دهند.

این هم تهمت دیگر شما به ایشان:حمایت کردن از پرخاشگری،مثل کودک دبستانی بودن.
همیشه امثال شما هستند که بحث ها را نابود می کنند و به حاشیه می برند.

naseruosefnejad;452575 نوشت:
انصاف چیز خوبیست. انصاف را در خودمان تقویت کنیم. همین جناب تسنیم، یک ارسال در رد ارسال بنده نوشت، در چند جا به بنده توهین کرد. توهین مستقیم. بروید بخوانید ببینید که دروغ نمی گویم. اصلا جواب او را هم ندادم.

به ما که به اندازه کافی با توهین جواب دادید و سنگ تمام گذاشتید!

naseruosefnejad;452575 نوشت:
همانطور که سرکار بی نظیر جواب سرورتان جناب بن موسی را ندادند. ما تحمل می کنیم، زیرا افراد فرهیخته درشتی را از جهال باید تحمل کنند تا چیزی بتوانند به آنها بیاموزند.

ما هم درشتی شما را تحمل می کنیم.جهال مشخص هستند.ضمناً سرکار بی نظیر پاسخ بنده را دادند.ظاهراً شما یا پست ها را نمی بینید،یا خودتان را می زنید به ندیدن.

naseruosefnejad;452575 نوشت:
درس شما هم امروز این بود که از کسی که خودش مبدع پرخاشگری در یک تاپیک بوده دفاع و جانبداری بی وجه نکنید.

شما باید درس ادب را از معصومین (ع) یاد بگیرید.پرخاشگر شما هستید که کاسه داغتر از آش شده اید.

naseruosefnejad;452575 نوشت:
اینجا هرشخصی با هر نوع مسئولیت و پست و موقعیت و مقامی، فقط یک نفر است. مثل دیگران. همانطور که از دیگران احترام می خواهد، موظف است به دیگران هم احترام بگذارد.

نیست شما احترام می گذارید؟!در بی احترامی که سنگ تمام گذاشته اید!

naseruosefnejad;452575 نوشت:
کسی حق ندارد خود یا سرورش را !!! عقل کل و استاد عالم خلقت دانسته و همه را مجبور کند پای مغالطات ایشان مهر تأیید بزنند، یا همیشه در برابر پرخاشگری ایشان سکوت گرفته و بی طرف بمانند.

درست صحبت کنید.مدام می گویید سرورش.برادر استوار سرور ما هستند،نه این که ما سرور ایشان باشیم.شما هستید که خودتان را عقل کل و استاد عالم خلقت می دانید و همینطور فحش می دهید و توهین می کنید.مغالطه از آن شماست که مشخصش کردیم در پست های قبلی.

naseruosefnejad;452575 نوشت:
سرکار بی نظیر اینجا مظلوم واقع شد، بنده ظلم را دیدم. وارد بحث شدم، سرورتان جناب بن موسی وقتی در مقابل استدلالات منطقی قرار گرفتند مغالطات عجیب و غریب و بی ربط ارائه کردند.

بن موسی;452545 نوشت:
«البداء من الجفاء و الجفاء فی النار»
امام صادق (ع) فرمود: « فحش دادن ظلم است و ظالم در آتش دوزخ قرار دارد.»
كافی، ج2، ص325.

لذا ظالم شما هستید و مظلوم برادر استوار.شما وقتی با کوچکترین مسائل منطقی آشنایی ندارید و سور عمومی را با سور وجودی یکی می گیرید و قضیه کلیه را جزئیه می دانید،پس مغالطه کردن کار شماست نه ما.

naseruosefnejad;452575 نوشت:
یک بار آنها را خودتان بخوانید ببینید اصلا سر و ته یک ارسالشان ربطی به هم دارد؟ از این شاخه به آن شاخه پریدن و فضای بحث را ملتهب کردن و یارکشی برای به کرسی نشاندن طرز فکر خود و توهین به مخالفین کار انسان های سبک مغز و ضعیف استدلال است.

شما ربطش را نمی فهمید،مشکل از خودتان است نه ما.خودتان را تقویت کنید تا متوجه مطالب ما شوید.حق و انصاف هم باید که امثال شما که از اخلاق و منطق بویی نبرده اند هر حرفی را متوجه نشوند و درک نکنند.
این هم توهین دیگر شما که به ما می گویید سبک مغز و ضعیف استدلال.

naseruosefnejad;452575 نوشت:
انسانی که برهانی قوی دارد، در کمال متانت در مقابل استدلال استدلال می آورد.

ما هم استدلال آوردیم.آخر به من چه ربطی دارد که شما قدرت درک و تجزیه و تحلیل آن را ندارید؟!

naseruosefnejad;452575 نوشت:
اما اگر در مقابل استدلال مغالطه شنید، ایراد بر آن وارد می کند. اگر طرف مقابل بجای پاسخگویی در برابر ایراد وارده، مغالطات جدید دیگری ارائه کرد، مشخص است مرضی دارد و مرض مغالطه گر درمان نمی شود مگر با وهن او.

پس ما مرض داریم.و مرض مغالطه گر درمان نمی شود مگر با وهن او!این جمله تاریخی شما،یعنی این که مجازیم به دیگران توهین کنیم.خلاف حرف معصومین (ع) است.شما چطور به خودتان لقب شیعه را می دهید؟!

naseruosefnejad;452575 نوشت:
در پایان بنده دست شما عزیزان را می بوسم که اینقدر قشنگ تایپ می کنید. بخدا بنده نمی توانم به این قشنگی به دیگران دشنام داده و آبروی آنها را ببرم! این هنر از پنجه های شما و سرورتان می چکد.

شما هستید که دشنام می دهید و آبرو می برید.این هنرتان را قبلاً هم مدیران سایت دیده اند و به همین دلیل شناسه کاربری قبلی شما را بسته اند.اگر لازم باشد این رفتار شما را گزارش می کنیم.

naseruosefnejad;452575 نوشت:
خدا همه ی ما را هدایت کند.

خدا همه را هدایت کند.ولی برخی بیشتر از سایرین نیازمند هدایت هستند.

لبیک یا مهدی
و من الله توفیق

بن موسی;452351 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام

منظور شما از فلاسفه جدید چه کسانی است؟
اگر مقصودتان بنده است،این طرز حرف زدن صحیح نیست.انسان باتقوا و پیرو معصومین (ع) به دیگران توهین نمی کند.امیدوارم سوء تفاهم شده باشد.
چه کتاب های فلسفی ای خوانده اید که بدتان آمده است از آن ها؟
فلاسفه هیچ وقت خدا را کوچک نکرده اند.هم بنده و هم شما باید مواظب باشیم که به دیگران چه چیزی را نسبت می دهیم،چون پاسخگو خواهیم بود در آینده.فلسفه این نیست که انسان حرف عجیب غریب بزند یا با اصطلاحات بازی کند.این معمولاً دیدی است که عموم مردم از فلسفه دارند،بدون این که مطالعه عمیقی داشته باشند.فلسفه فقط و فقط بحث از وجود،بما هو وجود است.همین.

مقصودتان هم ارز است،یا هم عرض؟چون کاربرد این دو واژه به وضوح در اینجا فرق می کند.
زمان مخلوق خداست،ولی خودش از وقتی خودش بوده،بوده است!این معنی جمله ای است که بنده گفتم.از نظر منطقی،این یک توتولوژی است.خداوند فارغ است از زمان.ازلی یعنی چیزی که از ابتدای زمان بوده،نه چیزی که محدود به زمان نیست.برای خداوند زمان اصلاً معنایی ندارد.

آنچه حادث زمانی است،ازلی نیست.ولی به طور کلی حادث ذاتی از نقطه نظر فلسفی می تواند ازلی باشد.
زمان ازلی است،چون ازلی یعنی چیزی که از آغاز زمان بوده است.زمان هم از آغاز زمان (از آغاز خودش) بوده است.لذا ازلی است.

واجب الوجود قدیم ذاتی است نه لزوماً قدیم زمانی.واجب الوجود اصطلاح فلسفی است و فلاسفه این حرف شما را قبول ندارند.اکثر حرف ها در فلسفه حساب و کتاب دارد.کسی که زمان را ازلی می داند،معتقد است زمان ممکن الوجود است و مخلوق خدا.لکن خدا پیش از خلقت زمان نیز بوده است.

لبیک یا مهدی
و من الله توفیق

سلام علیکم

1. در این بحث ها ما می گوییم که این اقوال فلاسفه نادرست است، لذا خواه نا خواه کوچک کردن خدا هم می شود هرچند با قصد بوده باشد یا بدون قصد

2. «زمان مخلوق خداست» مثل اینکه بگوییم «مکان مخلوق خداست» و مکان هم با خدا بوده! زمان و مکان عارضی و هم زمان با ماده به وجود می آیند و خود خدا که مجرد است «از وقتی که بوده بوده است» برایش معنی ندارد، اصلا بر او زمان صدق نمی کند که بخواهد زمان داشته باشد، او ماورای زمان است و لذا مجرد غیر قابل درک ماده است، اما وقتی می گوییم خدا ازلی است این لفظ در واقع اشتباه است زیرا اصلا هیچ ماده ازلی نمی تواند باشد و ازلی هم در مورد صدق زمان است در مورد خدا! اما اصطلاحا این جا می گوییم خدا ازلی است چون سابقه ی عدم نداشته، این مطلب غیر قابل فهم و درک برای ماده است زیرا مجرد از ماده چنین خصوصیاتی دارد حال مادیات (مثل ما) بفهمند یا نه

3. ازلی یعنی هرچه عقب برویم آن چیز بوده (نه اینکه از اغاز زمان! زمان که با ماده یکی است و دو گانه نیست! وقتی ماده ای وجود دارد زمان هم هست و وقتی وجود ندارد زمان هم موجود نیست، زمان چیزی مستقل نیست که!) و منظور از ازلی در مورد خدا را در بالا گفتم که مجبوریم بالاخره چیزی بر خدا بگذاریم تا بحث ادامه یابد

4. اصلا حادث یعنی سابقه ی عدم داشتم که فقط برای مادیات است و حتما با زمان تعریف می شود نه این که زمان چیزی جداست و حادث هم جدا!، حالا فلسفه هر چه بگوید اصالت در بحث ما ندارد فلسفه اشتباه می گوید

5. همان طور که گفتم خدا به آن معنایی که گفتم ازلی است و در مادیات فرض ازلی (که هر چه به ازل برویم موجود بوده باشد محال است)
و مهم تر این که اگر ازلی در دنیا و مادیات هم داریم و شما می فرمایید حادث ذاتی از آغاز زمان بوده! (که من گفتم زمان مستقل نیست) بالاخره از آغازی بوده! و زمانش از آغاز زمان بر حسب آنچه شما می فرمایید حساب می شود و لذا حادث زمانی هم هست!
هرچند حادث ذاتی و زمانی همه اش یکیست! نمی دانم این دیگر چه اصطلاحاتی است که فلاسفه ابداع نموده اند!

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام

naseruosefnejad;452578 نوشت:
بنده می دانم چه گفتم. سرکار بی نظیر فرمودند فرشتگان برای انجام کار نیاز به انرژی دارند. بنده می گویم آن دو فرشته ای که به خانه ی حضرت لوط رفتند، ظاهر انسان داشتند. با پای خود به خانه ی حضرت لوط رفتند. خوب راه رفتن انرژی صرف می کند دیگر برادر من. چرا مخالفت می کنی.
دیگر قبل از آن چه صورتی داشتند، بعد از عذاب قوم لوط به چه چیز بدل شدند را نه ادعا کردم می دانم، نه چیزی درباره اش گفتم.
همین مسئله ی بدیهی که در قرآن است و جزو مسلمات هر مسلمی، باعث شده شما 8 صفحه این بحث بیهوده را کش بدهید.
بنده فقط همین را گفتم. الان قبول دارید، فبها، قبول ندارید. نداشته باش برادر. چکار کنم؟

این هم باز نشان دهنده میزان آشنایی شما با منطق است.شما فرق نتیجه و استنتاج را نمی دانید.بنده استنتاج را نقد کردم،نه نتیجه را.شما می توانید از استنتاج های دیگر،به این نتیجه که فرشتگان حامل انرژی هستند برسید.با شرط درست بودن استنتاج.ولی استنتاج سرکار بی نظیر،مشکل داشت.بنده نتیجه را که حامل انرژی بودن فرشتگان است نقد نکردم.استنتاج و شیوه رسیدن به این نتیجه را نقد کردم.اهل معرفت می دانند که سخنان شما،سخنان افرادی است که آشنایی چندانی با منطق ندارند.

naseruosefnejad;452586 نوشت:
خوب . فرض کنید جای بنده و شما عوض شود.
شما یک استدلال صحیح بیاورید. بنده در مقابل 10 مغلطه بی ربط بیاورم و از شما پاسخ بر آن 10 مورد بخواهم.آیا شما جواب مرا می دهید؟
شما نگاه کن بحث را از آنجا که بنده وارد شدم. سه مورد عرض کردم از قرآن که فرشتگان با هیبت انسان در زمین موجود بودند. این ظاهر انسانی و بدن انسانی حداقل نیاز به تنفس دارد. تنفس هم انرژی صرف می کند. بنده همین را خواستم بر اساس قرآن مورد اشاره قرار دهم.
شما و جناب تسنیم ببینید بحث را به کجا کشیدید! جناب تسنیم که یک ارسال ایجاد کردند و فقط از حروف تشکیل دهنده ی نام کاربری بنده ایرادی درنیاوردند!
این روش درستی نیست برادر من. پله به پله. قدم به قدم. فقط مورد موضوع بحث. نه هیاهو. نه رجزخوانی. نه خودبزرگ پنداری. نه حذف نظر مخالف. نه افراط. نه تفریط. نه از این شاخه به آن شاخه پریدن. آنچه موضوع تاپیک است، نکته ای که در ارسالی خاص وجود دارد، همان محتاج پاسخگوییست. نه باز کردن سفره ی دل و به زبان آوردن تمام آموخته ها !
شما مطالعه زیاد داری، آفرین. این کار شما ارزش دارد. اما نمی شود انسان در هر بحثی وارد شد، هرآنچه در مغزش جای داده را بخواهد به نحوی وارد بحث کند. بنده الان که گرفتارم. شما ارسالهایت را حذف نکن. بنده شب می آیم و در کمال برادری و آرامش یک به یک از ابتدا تا انتهای این جدل برادرانه را با یکدیگر کند و کاو کنیم ببینیم می توانیم مثل دو تا انسان عاقل ریشه ی مشکل را پیدا کنیم یا نه.
بنده امشب تا صبح وقتم برای شما.

بنده مادامی که لحن و طرز صحبت کردنتان اینطور باشد،علاقه ای به بحث مستقیم با شما ندارم.هر چند پست هایتان را نقد خواهم کرد.صفاتی را هم که در بالا بیان کردید،صفات ما نیست.صفات افراد دیگری است.خداوند آگاه است.

لبیک یا مهدی
و من الله توفیق

بن موسی;452353 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام

این سخن که هر چیز غیر از خدا ماده و مادی است،چه مبنای دینی یا عقلانی دارد؟لطفاً توضیح دهید.

لبیک یا مهدی
و من الله توفیق

سلام دوباره خدمت شما عزیز

این سخن را از اول این بحث شروع کرده و نزدیک ده صفحه است که داریم بحث می کنیم! بنده هم سخنرانی ها و ماقلات گذاشتم و هم دو روز است دارم بحث می کنم کجای کاری هستید اقای بن موسی؟

مجرد همیشه یک و واحد است و مخلوقات همیشه ماده و مادی
استدلالات را در همه ی صفحات می توانید ببینید

مبنای دینی اش مخلوق بودن همه چیز و لیس کمثله شیء بودن همه چیز و لم یکن له کفوا احد و ... که ذکر شد و همین ها عقلانی هم هستند

بروید بخوانید لطفا Smile

بن موسی;452545 نوشت:
نفخت فیه من روحی، ازنظر خیلی از علماء و مفسیرین، اضافه تشریفیه است.یعنی اینطور نیست که آن روح،واقعاً روح خدا باشد.بلکه از بس ارزش و مرتبه و منزلت دارد نزد خداوند،خداوند آن را به خودش نسبت می دهد.بنابراین استدلالتان صحیح نیست.

فَاِذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فيهِ مِنْ روحي فَقَعُوا لَهُ ساجدين"(8)
(هنگامي كه كار آن را "حضرت آدم (عليه السلام)" به پايان رسانيدم و در او از روح خود دميدم براي او سجده كنيد.)
این یک مورد مغالطه ی شما.
به این می گویند استنتاج باطل از حق
ابتدا به نص آیه رجوع می کنید که می گوید در او از روح خود دمیدم.
بعد نظر علما و مفسرین را بالاتر از نص صریح کلام خدا قرار داده و گویید : اینطور نیست که آن روح واقعا روح خدا باشد!
یعنی دقیقا معنای خلاف آیه را از خود آیه درآوردید، به کمک مفسرین و علما!!!
خوب بنده ی خدا؛ شما و مفسران و علمایتان که کلام خدا را به این راحتی تبدیل و تحریف می کنید، از تحریف و تبدیل کلمات دیگران چه ابایی دارید!
شما به آن علما و مفسرین بفرمایید بگویید اصلا بیایند قرآن را جمع کنند، خودشان هرچه به ذهن مبارکشان رسید بنام کتاب دین به جهان عرضه کنند! بخدا این آبروریزی کمتر دارد. خلاف نص کتاب خدا کلام صریح خدا، نظرات بشر اصلا اهمیتی دارد؟!
بعد می فرمایید به بنده نشان دهید کجا مغالطه کردم! این اگر مغالطه نیست، پس مغالطه چیست؟! مغالطه یعنی به غلط انداختن مردم. مردم قرآن می خوانند می بینند در آن نوشته خدا از روح خود در کالبد آدم دمید، بعد نزد شما می آیند، شما می فرمایید خیر ، آن روح که خدا گفته روح خودم بوده، نمی تواند روح خدا باشد! این یعنی دروغگو شمردن خدا!!!
دیگر بنده که بنده ی خدایم و یک بشر ضعیف حسابم در برابر شما مشخص است!
یکبار دیگر ببینید:
خدا می گوید: در او از روح خود دميدم
جناب بن موسی می فرماید: اینطور نیست که آن روح،واقعاً روح خدا باشد
یعنی چه؟ یعنی غیرمستقیم می گوید خدا دروغ می گوید! زیرا علما و مفسرین گفته ی خدا را تأیید نکرده اند!

بعد هم نتیجه می گیرد که استدلال بنده صحیح نیست! و مغالطه ی خودشان صحیح است!
بنده امشب می آیم تا تکلیف تک تک این عبارات را مشخص کنیم.
یا حق


بن موسی;452600 نوشت:
این هم باز نشان دهنده میزان آشنایی شما با منطق است.شما فرق نتیجه و استنتاج را نمی دانید.بنده استنتاج را نقد کردم،نه نتیجه را.شما می توانید از استنتاج های دیگر،به این نتیجه که فرشتگان حامل انرژی هستند برسید.با شرط درست بودن استنتاج.ولی استنتاج سرکار بی نظیر،مشکل داشت.بنده نتیجه را که حامل انرژی بودن فرشتگان است نقد نکردم.استنتاج و شیوه رسیدن به این نتیجه را نقد کردم.اهل معرفت می دانند که سخنان شما،سخنان افرادی است که آشنایی چندانی با منطق ندارند.

اولا که باز هم تکبر و تفرعن در کلامتان پیداست. باز هم به راحتی توهین می کنید و توقع دارید دیگران سکوت کنند.
به توهینتان نمی پردازم.
در مورد این مورد. یعنی می فرمایید شما به نتیجه ایراد نگرفتید؟! شما ابتدا استدلال ایشان را با استدلالی بی ربط قیاس کردید. بنده امشب از همان پست شروع می کنم. خواهشا هم شما و هم جناب تسنیم دست به پست هایتان نزنید، آنها را ویرایش یا حذف نکنید. بنده از همان ارسال شما شروع می کنم تا مشخص شود که شما فقط به مخالفت با آرای ارائه شده علاقه دارید، حالا هر کلامی باشد. فقط قصد دارید رد کنید. هرچیزی باشد.این بحث را اینجا نگهدارید تا امشب بنده از همین نقل قولی که از شما گرفته ام شروع می کنم.
شاید واقعا نمی دانید دارید چکار می کنید. الله اعلم

بن موسی;452356 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام

معمولاً حادث را اینگونه تعریف می کنند:چیزی که عدمش بر وجودش تقدم دارد.
این تعریف صحبتی از زمان نمی کند.ولی تعریفی که شما از حادث می کنید،زمان مندی را مطرح می کند و فلاسفه به این می گویند حادث زمانی.حقیر با توجه به تعریف بالا (و نه تعریف حادث زمانی) این حرف را زدم.

ما هم زمان را چیز مستقلی نمی دانیم.ولی این که آیا قبل از اولین مخلوق مادی زمان بوده یا نه،اگر هر مخلوقی را مادی بدانیم،حرف شما درست است.ولی اگر برخی مخلوقات را غیرماده بدانیم (چه فرشتگان،چه موجودات دیگری که اصلاً آن ها را نمی شناسیم)،آن وقت پاسخ سوال فرق می کند.

فلاسفه ثابت کرده اند که یک چیز می تواند سابقه عدم داشته باشد،ولی ازلی باشد.منتهی این چیز،ممکن الوجود است لذا معلول و مخلوق است و تنها خداست که قدیم ذاتی و خالق حقیقی است.

لبیک یا مهدی
و من الله توفیق

1. اولا سابقه عدم داشتن و مخلوق بودن یعنی به وجود آمده (و حادث است) و چیزی که شروع دارد همزمان با آن زمان هم شروع می شود و محال است زمان نداشته باشد! من هم در کلماتی که از من نقل کردید حادث ذاتی بودن زمانی! را که فلاسفه می گویند رد کردم

2. هر چیز محدودی و قابل تعریف ایجابی ماده است و محدودیت دارد، لذا همه چیز جز مجرد که یکی است و مخلوق بوده و بقول شما سابقه ی عدم دارد و حد دارد و... ماده است و غیر مجرد است، و محدودیت و تعریف و ماده مساوی است با صدق زمان بر او و شروع زمان با شروع حیات او که در بحث های قبل بحث همین بود که غیر از خدا همه مجرد هستند

3. نوشته اید «

فلاسفه ثابت کرده اند که یک چیز می تواند سابقه عدم داشته باشد،ولی ازلی باشد.منتهی این چیز،ممکن الوجود است لذا معلول و مخلوق است و تنها خداست که قدیم ذاتی و خالق حقیقی است» من هم در این همه صفحات و در کلامی که از بنده نقل کردید همین اثباتشان را رد کردم که اصلا اثباتی در کار نبوده و فلاسفه اشتباه گفته اند، وقتی می فرمایید ساببقه عدم یعنی زمان برای چیزی، و این در حالی است که در پاسخ دوست دیگرمان فرموده اید «ازلی یعنی از آغاز زمان»! نفهمیدیدم که بالاخره وقتی از آغاز زمان باشد بالاخره محدود است و ازلی نیست! هرچند که گفتم زمان با هر مخلوقی که سابقه ی عدم دارد یکی است و آن چیز ماده (غیر مجرد) است

ببخشید ولی شما تکرار مکررات نموده اید و بحث ها دارد تکرار می شود

بن موسی;452600 نوشت:
بنده مادامی که لحن و طرز صحبت کردنتان اینطور باشد،علاقه ای به بحث مستقیم با شما ندارم

بنده هم علاقه ای به بحث با شما ندارم. اما چون جناب استوار مظلوم نمایی کردند و کار به شکایت بازی کشیده، بنده اگر مدیران اجازه دهند، با فراغ بال و و کمال دقت، از ساعت 10 امشب شروع به تحلیل ارسال های شما از صفحه 3 می کنم. قضاوت با کاربران.
این نمی شود که عده ای با هم جمع شوند در یک انجمنی و تبانی کنند و تاپیک را دست بگیرند، توهین به مخاطب کنند، هرجا یک جوابی شنیدند، یکی از تیم خودشان مظلوم نمایی کرده و داد و فریاد راه انداخته و شکایت به این و آن ببرد.
بخدا شما سه نفر استوار، تسنیم و بن موسی، هر سه اهل باطلید و بنده امشب با استناد به قرآن هر سه شما را محکوم می کنم.
فقط دست به پست هایتان نزنید.

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام

naseruosefnejad;452608 نوشت:
بنده هم علاقه ای به بحث با شما ندارم. اما چون جناب استوار مظلوم نمایی کردند و کار به شکایت بازی کشیده، بنده اگر مدیران اجازه دهند، با فراغ بال و و کمال دقت، از ساعت 10 امشب شروع به تحلیل ارسال های شما از صفحه 3 می کنم. قضاوت با کاربران.

فعلاً که انتقاداتان را دیدیم.بهتر است به جای پست اسم توهین نامه را به آن نسبت بدهیم.
اگر مدیران،اجازه دهند.یحتمل ما شکایتی ارسال کنیم به مدیران.اگر شما تا آن موقع طبق مقررات سایت در اینجا باشید،بفرمایید پاسخ دهید.

naseruosefnejad;452608 نوشت:
این نمی شود که عده ای با هم جمع شوند در یک انجمنی و تبانی کنند و تاپیک را دست بگیرند، توهین به مخاطب کنند، هرجا یک جوابی شنیدند، یکی از تیم خودشان مظلوم نمایی کرده و داد و فریاد راه انداخته و شکایت به این و آن ببرد.

توهین کردن کاری بود که شما کردید.از همان پست اولی که در پاسخ به بنده نوشتید،شروع کردید توهین کردن.بنده فرض کردم در آن پست ها توهین نکرده اید (با این که شما را می شناسم و سابقه تان را می دانم) منتهی باز ادامه دادید به توهین کردن.

naseruosefnejad;452608 نوشت:
بخدا شما سه نفر استوار، تسنیم و بن موسی، هر سه اهل باطلید و بنده امشب با استناد به قرآن هر سه شما را محکوم می کنم.

بخدا قسمت جنابعالی اهل باطل و ظالم هستید.طبق روایت امام صادق (ع)،فحش دهنده ظالم است.پس شما ظالم هستید.ظالم هم اهل حق نیست،مشخصاً اهل باطل است.پس شما باطل هستید.
چقدر هم ترسیدیم!منتظریم تا ما را محکوم کنید!یکجوری حرف می زنید انگار تمامی علوم قرآنی را به شما داده اند!

naseruosefnejad;452608 نوشت:
فقط دست به پست هایتان نزنید.

نمی زنیم.یکجوری حرف می زنید انگار تهدید است!

لبیک یا مهدی
و من الله توفیق

tassniim;452314 نوشت:
همچنین صراحت ایات است که: تَعْرُجُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ كَانَ مِقْدَارُهُ خَمْسِينَ أَلْفَ سَنَةٍ
تمام فرشتگان و روح، در روزي كه مقدارش پنجاه هزار سال است سويش بالا مي‌روند
که در این صورت باید دنیای ما از زیر اتم ها خالی و ساقط شود!

سلام بر شما

بزرگوار من که نگفتم تمام زیر اتمها فرشته هستند
گفتم فرشتگان از زیر اتمها خلق شده اند

مثل اینکه بگوییم انسان از خاک افریده شده
پس ایا همه خاکهای روی زمین ادمند ؟؟؟!!!

موفق باشید

بن موسی;452360 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام

منطق مهم است،چون شیوه درست فکر کردن و درست نتیجه گرفتن است.

حقیر می خواستم از این روایت برای توضیح تشکیک استفاده کنم.

این حرف با روایات تعارض دارد.روایات می گویند مفهوم شیء در خالق،الی اثبات المعنی است.یعنی همان مفهوم در مخلوق است.روایت را که آوردیم ملاحظه بفرمایید.

سخن این نیست که علم ازلی با علم حصولی یکی است.این است که مفهوم علم یکی است.
شما هم پذیرفتید که انسان ها هم علم و قدرت دارند.اما خدا هم دارد.ولی علم و قدرت خدا قابل مقایسه با انسان نیست.تشکیک یعنی همین.یعنی این که وقتی می گوییم خدا علم دارد،انسان هم علم دارد مفهوم واژه علم یکی است.ولی یکی علمش بیشتری است.یعنی خداوند علمش بیشتر است.

حقیقت الشیئیة،یعنی حقیقت شیء بودن و شیئیت مساوق با وجود است.لذا حقیقت الشیئیة،یعنی حقیقت وجود.یعنی خداوند حقیقت وجود است،همانطور که فلاسفه می گویند.غیر قابل درک بودن خدا را هم باز فلاسفه ثابت می کنند.می گویند حقیقت وجود (واجب الوجود بالذات یا همان خداوند)قابل تصور نیست.

دوست عزیز،درست متوجه این بخش از سخن شما نشدم.

بله ثابت می شود که خدا جنس و نوع و فصل ندارد.منتهی ارتباطش با حرف ما چیست؟شفاف تر توضیح بفرمایید.

منطق ابزاری است برای سنجش عقل.یعنی مشخص کند که حرف های عقل کدام درست هستند و کدام نادرست (البته عقل معمولی،نه حقیقی).

خالق و مخلوق دو مفهوم متباین هستند.صحیح است.فعل خالق هم قطعاً با فعل مخلوق فرق می کند.ولی مفهوم فعل (و نه مصداق آن) بین خالق و مخلوق یکی است.بگذارید تشکیک وجود را ساده تر توضیح بدهیم:
1-علی قدش 180 سانتی متر است.
2-امین قدش 170 سانتی متر است.
تشکیک یعنی این که مفهوم قد در دو جمله بالا یکی است،ولی میزان صدقش فرق می کند.یکی قدش شدیدتر (بلندتر) است و یکی ضعیف تر (کوتاه تر).
مقصود ما از مفهوم فعل بین خالق و مخلوق هم همین است.نه این که اعوذ بالله حرفی خلاف روایات و قرآن بزنیم یا بگوییم خداوند شبیه مخلوقاتش است.

توتولوژی را خیلی ساده معنا کنیم،گزاره ای است که همواره درست است.البته این تعریف قابل مناقشه است.

لبیک یا مهدی
و من الله توفیق

1. منطق مهم است منتهی منطق بشری و ارسطویی نه! علق سلیم که هم همه فهم است و هم تناقضات ندارد

2. اولا روایات را برای ما بگذارید که چطور این مفهوم شیء در خالقیت الی اثبات المعنی است؟
دوما این روایت همان طور که توضیح دادم ربطی به تشکیک ندارد

3. اتفاقا بنده منظورم این هست که علم یکی نیست؛ یعنی علم ازلی با علم حصولی مباینت دارد مگر در علوم که امکان دارد ما هم بدانیم که اصلا شیوه به دست آوردن این علم برای ما حصول است
وقتی می گوییم لیس کمثله شیء یعنی او شیء است و ما هم شیء (یعنی هر دو وجود دارد نه این که شما فموده اید مفهوم وجودی شان هم یکی است بلکه فقط هستند) اما او شیء ای مباین با ما و ما با او مباین هستیم، و اطلاق آیه می گوید یعنی لیس کمثل علمه شیء و لیس کافعاله شیء و لیس .... هیچ چیز حتی صفات ما با او در مفهوم هم یکی نیست
لذا من منظورم همین بود که او علمش بیشتر! نیست و ما کمتر! بلکه او علمی مباین با مفهوم علم ما دارد، همین که گفتم حصولی و ازلی دلیلی بود بر این مطلب که این دو علم متباین هستند

4. بله در بعضی موارد «نتیجه» ی فعل ما و خدا یکیست ولی مفهومش و نوعش کاملا متباین است نه این که یکی باشد!
اگر فرق علم ما با او فقط در مقدار است، نتیجتا علم او هم هرچند بیشتر است اما محدود است! همچنین علم او با ذاتش یکی است و علم ما صفتی عارضی، لذا اصلا علم او قابل فهم هم نیست تا مفهومش با علم ما یکی باشد

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام

naseruosefnejad;452603 نوشت:
فَاِذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فيهِ مِنْ روحي فَقَعُوا لَهُ ساجدين"(8)
(هنگامي كه كار آن را "حضرت آدم (عليه السلام)" به پايان رسانيدم و در او از روح خود دميدم براي او سجده كنيد.)
این یک مورد مغالطه ی شما.
به این می گویند استنتاج باطل از حق
ابتدا به نص آیه رجوع می کنید که می گوید در او از روح خود دمیدم.
بعد نظر علما و مفسرین را بالاتر از نص صریح کلام خدا قرار داده و گویید : اینطور نیست که آن روح واقعا روح خدا باشد!
یعنی دقیقا معنای خلاف آیه را از خود آیه درآوردید، به کمک مفسرین و علما!!!
خوب بنده ی خدا؛ شما و مفسران و علمایتان که کلام خدا را به این راحتی تبدیل و تحریف می کنید، از تحریف و تبدیل کلمات دیگران چه ابایی دارید!

شما نباید اینطور اظهار نظر کنید،چون حتی زبان عربی هم بلد نیستید.بیت الله چه؟آن هم لابد از نظر شما خانه خود خداست!لابد از نظر شما خدا در آن است!
نخیر.بیت الله هم اضافه تشریفیه است.یعنی آن خانه آنقدر مقدس است که خداوند آن را به خودش نسبت می دهد.وقتی شما همه مفسرین را باطل می دانید و خودتان را بر حق،معلوم می شود نتیجه اش.بروید ابتدا عربی کار کنید،سپس درباره مسائل عربی اظهار نظر کنید.

naseruosefnejad;452603 نوشت:
شما به آن علما و مفسرین بفرمایید بگویید اصلا بیایند قرآن را جمع کنند، خودشان هرچه به ذهن مبارکشان رسید بنام کتاب دین به جهان عرضه کنند! بخدا این آبروریزی کمتر دارد. خلاف نص کتاب خدا کلام صریح خدا، نظرات بشر اصلا اهمیتی دارد؟!
بعد می فرمایید به بنده نشان دهید کجا مغالطه کردم! این اگر مغالطه نیست، پس مغالطه چیست؟! مغالطه یعنی به غلط انداختن مردم. مردم قرآن می خوانند می بینند در آن نوشته خدا از روح خود در کالبد آدم دمید، بعد نزد شما می آیند، شما می فرمایید خیر ، آن روح که خدا گفته روح خودم بوده، نمی تواند روح خدا باشد! این یعنی دروغگو شمردن خدا!!!
دیگر بنده که بنده ی خدایم و یک بشر ضعیف حسابم در برابر شما مشخص است!

شما می دانید مشکلتان چیست؟خودتان را عالم می دانید.خودتان را علامه می دانید.معیاری برای تشخیص حق ندارید.معلوم است از اصحاب قمه که اینطور صحبت کنند.

naseruosefnejad;452603 نوشت:
خدا می گوید: در او از روح خود دميدم
جناب بن موسی می فرماید: اینطور نیست که آن روح،واقعاً روح خدا باشد
یعنی چه؟ یعنی غیرمستقیم می گوید خدا دروغ می گوید! زیرا علما و مفسرین گفته ی خدا را تأیید نکرده اند!

ما نگفتیم خدا دروغ می گویید.این از عدم درک شماست که به ما این نسبت ها را می دهید.متوجه نمی شوید و فکر می کنید حرف ما غلط است.خانه خدا،به معنی این نیست که این خانه مال خداست.به معنی آن است که این خانه آنقدر مقام و منزلت دارد که خداوند آن را به خودش نسبت داده است.روح خدا هم همینطور است.آنقدر این روح اهمیت دارد که خداوند آن را به خودش نسبت می دهد.نه این که این روح،روح خدا باشد!بروید عربی کار کنید.شما مقدمات زبان عربی را هم نمی دانید.

naseruosefnejad;452603 نوشت:
بعد هم نتیجه می گیرد که استدلال بنده صحیح نیست! و مغالطه ی خودشان صحیح است!
بنده امشب می آیم تا تکلیف تک تک این عبارات را مشخص کنیم.

شما ذره ای از علوم اسلامی و اخلاق آگاهی ندارید و سلاحتان فقط توهین است.به هر کارشناس و مفسر که دوست دارید حرف بنده را نشان بدهید.این که شما قدرت تجزیه و تحلیل مسئله را ندارید به ما ربطی ندارد،به خودتان بر می گردد.

لبیک یا مهدی
و من الله توفیق

بن موسی;452319 نوشت:
این استدلال هم صحیح نیست.شما یحتمل با توحید ربوبی آشنا هستید.برای مثال بار ها آمده که خداوند است که روزی می دهد:
«الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ»
آنان كه به غيب ايمان مى‏ آورند و نماز را بر پا مى‏ دارند و از آنچه به ايشان روزی داده‏ ايم انفاق مى‏ كنند.

سوره البقرة(سوره 2)،آیه 3
حال مشابه استدلال شما،روزی دادن کاری مادی است و خداوند روزی می دهد،پس خداوند مادی است.

سلام

یک بار گفتم خداوند و قاطی این استدلالها نکنید
چون خداوند شبیهه چیزی نیست که قانون دیگر چیزها بر او جاری شود
دیشب کلی در این باره یحث کردیم
باز شما برگشتید به خانه اول !!!!!!!!!!!!!!!!!

بن موسی;452319 نوشت:
نیازی به این تفسیر های عجیب و غریب نیست.سلسله طولی وجود دارد که در راس آن خداوند است و سپس از جایی به بعد ملائکه.لذا در این سلسله علی طولی،ملائکه (یا همان عقول) از جایی به بعد علت هستند.فلاسفه ثابت کرده اند ملائکه در این سلسله علت طولی این عالم مادی هستند.لذا می توانیم بگوییم عامل ایجاد کننده رعد و برق هم هستند.

لبیک یا مهدی
و من الله توفیق

از نظر حقیر در دستگاه خدا بروکراسی و کاغذ بازی وجود ندارد
که خدا در راس باشد بعد اختیاراتش را واگذار کند به صادر اول و صادر اول به صادر دوم و .... تا برسد به فرشته و فرشته به دیگری

موفق باشید

بن موسی;452363 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام

بله حقیر با سخنان شما موافق هستم.فلسفه یکسری مطالب غلط هم دارد و به هر حال نظرات مختلف است.

در این باره حقیر سعی کردم در پست های قبلی تا اندازه ای توضیح بدهم.

انشاء الله را بحث را با اتکا به روایات و آیات ادامه خواهیم داد و حتی الامکان مطلب فلسفی مطرح نخواهیم کرد.البته حقیر ممکن است فردا و پس فردا نتوانم در خدمتتان باشم.انشاء الله اگر عمری بود،هروقت فرصت بود به بحث ادامه می دهیم.

لبیک یا مهدی
و من الله توفیق

1. به نظر بنده مبانی فلسفه غلط است که در این بحث تا حدود زیادی مشخص کردم و خلاف قرآن و عقل سلیم می باشد

2. در بحث های قبلی توضیح دادید ولی همان طور که گفتم شما جوابی به دلایل بنده ندادید و فقط فرمودید علم و وجود تقسیم به فلان و فلان می شوند و همین جمله ی بنده که نقل نموده اید دلیلی دیگر است که «وحدت در هر نوعی بین مخلوق و خالق و بین ماده و مجرد محال است حالا چه تشکیکی چه حقیقی و چه اعتباری چه....»

3. منظور بنده از ایات و روایات این نیست که بحث عقلی نباشد! یعنی آیات و روایات محض تعبدی نیستند بلکه دلایل عقلی همراه آنهاست لذا وقتی می گوید لیس کمثله شیء نباید با فلسفه تحمیل بر آن کرد که منظور تشکیکی و غیره اس! یا سوره ی توحید که کاملا با اقوال فلاسفه مخالف است را تحمیل کنیم یا وقعی نگذاریم!

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام

naseruosefnejad;452606 نوشت:
اولا که باز هم تکبر و تفرعن در کلامتان پیداست. باز هم به راحتی توهین می کنید و توقع دارید دیگران سکوت کنند.
به توهینتان نمی پردازم.

توهین کار شماست.نیست سکوت کردید!

naseruosefnejad;452606 نوشت:
در مورد این مورد. یعنی می فرمایید شما به نتیجه ایراد نگرفتید؟! شما ابتدا استدلال ایشان را با استدلالی بی ربط قیاس کردید.

نخیر،به نتیجه ایراد نگرفتم.شما وقتی فرق این دو را نمی دانید،ساده ترین قواعد عربی را نمی دانید،آیا شما را مجبور کرده اند اظهار نظر کنید؟!خب بگویید نمی دانم که مجبور نشوید این همه حرف اشتباه بزنید و سوتی بدهید.

naseruosefnejad;452606 نوشت:
بنده امشب از همان پست شروع می کنم. خواهشا هم شما و هم جناب تسنیم دست به پست هایتان نزنید، آنها را ویرایش یا حذف نکنید.

چقدر امشب امشب می کنید شما!ما منتظریم.تشریف بیایید استاد ادبیات عرب و منطق.اتفاقاً ادبیات عرب و منطق دو علمی هستند که اول از همه این ها را به طلبه ها آموزش می دهند!یعنی کسی که می خواهد بحث دینی کند باید اول این دو رو بلد باشد.وقتی شما بلد نیستید،تکلیف واضح است!
باکی هم نداریم از پاسخ های شما.نگران نباشید حذف و ویرایش نمی کنیم.منتظریم تا استدلال فوق العاده (!) شما را ببینیم.

naseruosefnejad;452606 نوشت:
بنده از همان ارسال شما شروع می کنم تا مشخص شود که شما فقط به مخالفت با آرای ارائه شده علاقه دارید، حالا هر کلامی باشد. فقط قصد دارید رد کنید. هرچیزی باشد.این بحث را اینجا نگهدارید تا امشب بنده از همین نقل قولی که از شما گرفته ام شروع می کنم.
شاید واقعا نمی دانید دارید چکار می کنید. الله اعلم

بنده فقط یکسری انتقادات وارد کردم و هیچ کسی مانند شما برخورد نکرد.شما کاسه داغتر از آش شده اید و وکیل مدافع دیگران!بنده اصلاً با شما حرفی نزده بودم که یک دفعه فحش نامه هایتان را فرستادید و پریدید وسط بحث.

لبیک یا مهدی
و من الله توفیق

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام

بی نظیر;452622 نوشت:
یک بار گفتم خداوند و قاطی این استدلالها نکنید
چون خداوند شبیهه چیزی نیست که قانون دیگر چیزها بر او جاری شود
دیشب کلی در این باره یحث کردیم
باز شما برگشتید به خانه اول !!!!!!!!!!!!!!!!!

خواهر گرامی،صحت قیاس شما در این است که استنتاجتان صحیح باشد.شما استنتاج اولتان اینطور بود:
1-فرشته فعل مادی انجام می دهد.
2-هر فاعل مادی،مادی است.
نتیجه:فرشته مادی است.
حال وقتی می گویید خداوند لیس کمثله شیء است،پس یعنی این که:برخی فاعل مادی،مادی است.لذا قیاستان اینطور می شود:
1-فرشته فعل مادی انجام می دهد.
2-برخی فاعل مادی،مادی است.
نتیجه:فرشته مادی است.
این استنتاج باطل است.مانند هر گردی گردو است می باشد.شما اگر حرف بنده را قبول ندارید،از منطق دانان بپرسید،از کارشناسان بپرسید،به کتب منطق نگاه کنید.حرف بنده تایید خواهد شد.شما که خودتان ریاضی خوانده اید.در درس مبانی ریاضیات یحتمل این ها را به شما یاد داده اند:از سور وجودی،نمی توان استنتاجی مانند بالا کرد.

بی نظیر;452622 نوشت:
از نظر حقیر در دستگاه خدا بروکراسی و کاغذ بازی وجود ندارد
که خدا در راس باشد بعد اختیاراتش را واگذار کند به صادر اول و صادر اول به صادر دوم و .... تا برسد به فرشته و فرشته به دیگری

این حرف نیازمند اثبات است.منتهی فلاسفه ثابت کرده اند بحث صدور را.

لبیک یا مهدی
و من الله توفیق

سلام و عرض ادب.

naseruosefnejad;452575 نوشت:

اما از نظر جناب استوار، جناب برادر بن موسی اشکالی ندارد به دیگران بگوید بی عقل ، یعنی دیوانه! در حالیکه استدلال عقلانی می آورند، اما دیگران وقتی با مغالطات بی ربط و سراپا اشتباه ایشان مبهوت می شوند، حق ندارند اعتراض کنند.
جناب استوار. جانبداری شما از کسی که خودش ابتدا به دیگران دیوانه گفته، چه معنی دارد؟! چرا آن زمان که این پست جناب برادر دوست و سرور عزیزتان بن موسی نوشته شد، همه هم خواندند و بزرگواری کردند و در مقابل این توهین سکوت کردند، به مدیران شکایت نکردید؟!

جناب ناصر یوسف نژاد.
وقتی بیان میشود روشی یا حرفی یا استدلالی عقلانی نیست، به معنای بی عقل بودن و دیوانه بودن گوینده نمیباشد.
مثلا ممکن است کسی از روی عصبانیت و یا احساسات حرفی بزند. در این حالت حرف وی عقلانی نیست. و همچنین وی دیوانه نیست.
پس از نظر حقیر، جناب بن موسی به سرکار بی نظیر توهین ننمودند.

naseruosefnejad;452575 نوشت:

ببین بنده ی خدا، ما که تحمل می کنیم، گذشت خصلت مردان و بزرگان است. این کم ظرفیتی شما هم نشانه ی چیست خودتان بگویید!

امیدوارم لیاقت جمله آبی رنگتان را داشته باشم. انشاالله.
در مورد جمله قرمز رنگ هم، چیزی نیست جز ضعف و نقص حقیر. از شما خواهش میکنم برای حقیر دعا کنید و خودم نیز تلاش خواهم نمود تا ظرفیتم را بالا ببرم. انشاالله.

naseruosefnejad;452575 نوشت:

مثل کودکان پیش دبستانی از دوست پرخاشگرت حمایت می کنی و گمان می کنی هرکه ابتدا به قاضی شکایت کند، حق را به او می دهند.

اول: شیرین ترین دوران زندگی خویش را همان دوران پیش دبستانی میدانم که پاک و معصوم بودم. امیدوارم دوباره همانگونه شوم.
دوم: دوست حقیر پرخاشگری ننمودند. شما اشتباها از عبارت عدم عقلانیت در سخن و استدلال، دیوانه بودن گوینده را نتیجه گرفتید.
سوم: در مورد شکایت به قاضی نیز، چنین گمانی از ذهن حقیر عبور ننمود. برداشت شما نادرست است.

naseruosefnejad;452575 نوشت:

انصاف چیز خوبیست. انصاف را در خودمان تقویت کنیم.

موافقم. انشاالله.

naseruosefnejad;452575 نوشت:

... همانطور که سرکار بی نظیر جواب سرورتان جناب بن موسی را ندادند...کسی حق ندارد خود یا سرورش را !!! عقل کل و استاد عالم خلقت دانسته و همه را مجبور کند پای مغالطات ایشان مهر تأیید بزنند
سرکار بی نظیر اینجا مظلوم واقع شد، بنده ظلم را دیدم. وارد بحث شدم، سرورتان جناب بن موسی وقتی در مقابل استدلالات منطقی قرار گرفتند مغالطات عجیب و غریب و بی ربط ارائه کردند.

از زمانی که وارد این سایت معظم شدم، هم از خواهرم سرکار بی نظیر، و هم از برادرم جناب بن موسی، مطالبی را آموخته‌ام. (بدون اغراق)
حتی اگر از هر کدام از این بزرگواران، یک کلمه آموخته باشم، پس یک عمر بنده ایشان خواهم بود.
بنابراین هم آن خواهرم، و هم آن برادرم هر دو سرورم میباشند. و به این مهم افتخار میکنم.

موفق باشید.

محی الدین;452377 نوشت:
بنده کاری به تعابیر قدما و متاخران ندارم، بحث ما از حقیقت ها و واقعیات است، لذا جسم دارای ویژگی جسم است و مجرد نیست
سلام
وقتی بر مبنای اصطلاحات یک علم سخن میگویید باید معنای مد نظر آنرا لحاظ کنید مثلا معنای قیاس در فقه و منطق کاملا متفاوت است و نمی توان با معنای یکی در مورد دیگری بحث کرد

2. بنده فلسفه را میشناسم البته در حدی؛ اما باز هم این اصطلاحات فلاسفه خودش مشکل دارد! اگر چیزی مادی است پس ویژگی های ماده را دارد و ماده است، اگر چیزی مجرد از ماده است پس مجرد است و هیچ کدام از ویژگی های ماده را ندارد، اصل بحث این است
فلاسفه نگفته اند ماده مثالی بلکه گفته اند جسم مثالی و منظور از جسم برخورداری از برخی ویژگیهای جسم مادی است نه مادی بودنش

3. بنده خدمت شما گفتم که وقتی در قرآن به حروفی مثل «من» یا هر چیز دیگر بر می خوریم از معنای اصلی و مطلق شروع می کنیم و جلو می رویم و حتی ممکن است همه ی معانی حرف را هم حرفی بدهد، اما وقتی قراین از خود آیات و عقل داریم که معنایی را خارج می کند چطور معنا را ظاهری بگیریم؟
شما دلیلی نیاوردید که معنای تبعیض یا بیان جنس را برای من در من روحی نفی کند . آوردید ؟
دلایل عقلی و قرآنی را بیان کردم دیگر چقدر دیگر باید گفت؟:
اگر «من» را در جایی برای بیان جنس می گیریم به دلیل قرینه است و اگر در جایی به معنای اصلی بعضیت به دلیل یا نبود قرینه بر نفی این معناست یا اضافه بر این وجود قرینه! اکنون که در این جا قرینه بر عدم معنای بعضیت است و مخالف صفات و افعال و ذات ذکر شده ی خدا در قرآن و عقل سلیم است چطور معنای جنس یا بعضیت می دهد؟!
این شد دلیل ؟ این ادعاست نه دلیل

خدایی که مجرد است تک و یکی است و غیر او ترکیب دار و نیازمند و چیزی مانند او نیست!
چطور شما فلاسفه اسلامی هستید که خلاف نص آیات سوره توحید صحبت می کنید که: «قل هو الله احد الله الصمد لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفوا احد» او هم تک است چون مجرد حد ندارد و تک است و یک ذات است و سپس نه میزاید و نه زاییده شده که در این بحث که بعضی گفته اند من برای بعضیت باشد همین بعض خدا! می شود والد شدن خدا برای چیزی و صدور از او! و وقتی می فرمایید از جنس او! مخالف و لم یکن له کفوا احد هست! پس چطور به معنای جنس بگیریم که روح ما مثل خدا باشد!!!!

لیس کمثله شیء
اگر اشیاء دیگری جز خدا وجود ندارند پس چرا فرمود «لم یکن له کفوا احد» (احد را چرا اورد؟) و چرا گفت لیس کمثله شیء (چرا شیء را اورد؟ به قول شما همه چیز که با او وحدت دارد در جنس)!!!
نسبت مخلوقات به خالق نسبت تجلی و متجلی است همانطور که علی ع فرمود : الحمد لله الذی تجلی لخلقه بخلقه و تجلی با تولد فرق اساسی دارد و فرقش این است که در تولد یک موجود از موجود دیگر مستقل و جدا میشود در حالیکه در تجلی جدا شدن و استقلالی نیست و این معنای لم یلد و لم یولد است
ازاین بیان معلوم میشود که شما به مغز معانی آیات قرآن توجه ندارید و با یک نگاه سطحی و بر اساس ذهنیت خود دارید چیزی را بنام دلیل مطرح می فرمایید



لذا باز می گویم که گفتیم که خدا مجرد از ماده است و مادیات هرچه که باشند هر چقدر صفات مادیشان کم و زیاد باشد مادی هستند، و لذا نه مجرد مادی می شود و نه مادی مجرد، و نه مجرد شبیه به ماده است و نه مجرد شبیه به ماده، لذا نه می توان با «من» یا هر چیز دیگر چیزی را از جنس مجرد یا بعض مجرد دانست، لذا معنای «من» جنسیت نیست و قرآن و عقل سلیم (نه فیلسوانه!) این را می گویند
نفی تمام نسبتها بین مادی و مجرد بی اساس است و بیانات دینی و ادله عقلی آنرا تایید نمی کند
بنده هم نگفتم هیچ وقت نمی تواند به معنای جنس باشد! بلکه گفتیم هر معنایی لحاظ کردنش شرایطی می خواهد که نوشتم

4. نوشته اید: «

خدای تعالی ذاتی دارد که ما از آن خبری نداریم جز اینکه فرمود هست الباقی ویژگیهای این ذات متعالی برای انبیاء و اولیاء تجلی یافته و شناخته شده است . این تجلیات یا مادی است یا مجرد و هردو مراتب دارد» چه کسی و چه عقلی گفته ما از او خبری نداریم؟ ما از او خیلی هم خوب خبر داریم اما او را نمی شناسیم جز با تمییزش از مادیات یعنی با تسبیح، یعنی می دانیم هست اما نمی دانیم چیست، می دانیم عرض و طول و حجم ندارد اما در تصور نمی گنجد، هم غیر قابل تعریف و تصور است و هم اثباتش وجودش واجب است و راحت است،
اما اینکه ذاتش تجلی بیابد! باز هم تناقش است! یعنی مجرد تجلی در ماده بیابد؟!
و تجلی در کوه طور، نشانه ی قدرت خداست که کوه منفجر شد اگرنه خدایی بر کوه نیامد! و همان جا می فرماید دیدن خدا محال است ای موسی! این تجلی یافتن را از کجا به معصومان می چسبانیم؟
برادر سخنان شما شعاری و سطحی است چند وقت که در سایت باشید مطالب عمیقتری را خواهید آموخت
و چیز دیگر نوشته اید تجلی یا مادی است یا مجرد! اولا مادی اش که مشخص بود محال است و بیان شد! و مجردش محال تر است چون مجرد تجلی مجرد بیابد یعنی چه؟ یعنی تجلی ای که قابل فهم نیست چون از درک بشر و مخلوق خارج است! دیگر این محالات مراتب هم دارند که واویلا!

5. شما نه تنها می گویید روح انسان از جنس حقیقتی الهی است! بلکه می فرمایید وحدت در وجود است و همه چیز با او یکی است! و از جنس چه معنایی جز بعضیت ما از خدا و شیء نبودن ما در فلسفه دارد؟ چون ما که همه از جنس خداییم پس همه وحدت با خدا داریم و شیء ای دیگر جز خدا وجود ندارد!

6. وقتی برای گرفتن معنایی در لفظی مانعی در خود قرآن و عقل است آن معنا را نمی گیریم، و نگفتیم اضافه حروف را تفسیر می کند! بلکه قراین منظور از اضافه را تفسیر می کند، و البته گاهی هم اضافه خودش معنای حرف مستتر را می رساند که مثلا اضافه ی ید به الله یعنی یدی متناسب با الله که چون خدا مجرد است طبیعتا ید مادی نیست
در ضمن هر چا متشابهات هست (متشابه است نه مشتبه) و شباهت بین خلق و خالق در الفاظ قرآن است باید تفسیر قرآن به قرآن نمود

دیگر این همه دلایل چه باید بیاورم چه بگویم؟


اصولی را عرض کردم می توانید در آنها تفکر کنید و هو علام الغیوب
یا علیم


سلام علیکم

1. بنده اینجا بر مبنای فلسفه و اصطلاحاتش بحث نمی کنم! بلکه برای رد بخشی از همین فلسفه مرسوم آمده ام و لذا مجبورم اصطلاحات را برون فلسفی و حقیقی مطرح کنم تا حقانیت یا عدم حقانیت بحث روشن شود

2. فرموده اید «

فلاسفه نگفته اند ماده مثالی بلکه گفته اند جسم مثالی و منظور از جسم برخورداری از برخی ویژگیهای جسم مادی است نه مادی بودنش»
بنده هم گفتم که همین قول محال اندر محال و تناقض داخلی دارد، زیرا جسم (حالا هر تعریفی از آن کنید) یا شیء وقتی ویژگی های مادی را دارد دیگر مجرد از ماده! نیست که بگوییم مجرد است! لذا همین ویژگی هاست که چیزی را مجرد و چیزی را ماده می کند

3. فرموده اید «همانطور که علی ع فرمود : الحمد لله الذی تجلی لخلقه بخلقه و تجلی با تولد فرق اساسی دارد و فرقش این است که در تولد یک موجود از موجود دیگر مستقل و جدا میشود در حالیکه در تجلی جدا شدن و استقلالی نیست و این معنای لم یلد و لم یولد است، ازاین بیان معلوم میشود که شما به مغز معانی آیات قرآن توجه ندارید و با یک نگاه سطحی و بر اساس ذهنیت خود دارید چیزی را بنام دلیل مطرح می فرمایید» اولا از هیچ جای این حدیث معنای تجلی که یعنی قسمتی از وجود یا جنس وجود خالق در خلقش تراوش کند یا تجلی شود یافت نشد! بلکه شما قولی فلسفی را به تحمیل کردید به الفاظ و معانی این حدیث: تجلی مثل تجلی بر کوه طور در ایه قرآن، یعنی نشان دادن قدرتش و نشانه ای بر محال بودن رویت و انقسام و مادی بودن و ... خدا نه این که خود وجود مجرد در چیزی بیاید! این که خودش تناقض است! وقتی چیزی مجرد «در چیزی» تجلی کند! آن هم استقلالا! دیگر مجرد نیست بلکه مادی و ماده است که «در» چیزی و «با» چیزی می شود. چیزهایی هم که از قرآن گفتم درست بود و شما دایلم را رد نکردید

4. نوشته اید «

فی تمام نسبتها بین مادی و مجرد بی اساس است و بیانات دینی و ادله عقلی آنرا تایید نمی کند»
اما همین سخن شما بی اساس است! زیرا بدون هیچ دلیلی و بعد از رد نکردن دلایل بنده از قرآن و عقل سلیم فقط ادعا نموده اید در حالی که نفی تمام نسبت ها بین مادی و مجرد از لفظ خود مادی و مجرد شروع می شود و تا دلایل قرآنی و عقلی ادامه می یابد

5. نوشته اید «

برادر سخنان شما شعاری و سطحی است چند وقت که در سایت باشید مطالب عمیقتری را خواهید آموخت»
اولا اصلا باشد! حرف های من شعاری است! خب ردش کنید نه بگویید شعاری است! دوما به گمانم شما می فرمایید وقتی انسان حرف های غلط فلاسفه را دوباره تکرار کند آن وقت ملا هست! بلکه بنده عمیق در حقایق و وحی هستم نه در زخرفات

6. نوشته اید «

اصولی را عرض کردم می توانید در آنها تفکر کنید و هو علام الغیوب»
​شما اصولتان را گفتید و بنده هم نفی کردم و قبلا تفکر کرده ام که نفی می کنم!

naseruosefnejad;452380 نوشت:
علیک سلام.
دوست و سرور گرامی. بنده ارسال های شما، از جمله این ارسال شما را هم خواندم. یا شما در حال تمرین مغالطه هستید، یا مجنون.
بنده برای هیچ کدام از این دو گروه وقت نمی گذارم، چون واقعا ارزش وقت گذاشتن ندارند. نمی دونم بگم بهتره یا نگم. اما دوستانه بگم. روشتون وحشتناک و پست هاتون واقعا چرند است! اگر بین دوستان و همسالان خودتون هم همینطور پرت و پلا بگید از طرف اون جمع حتما طرد می شید.

تعریف ماده در علوم پنجم دبستان این بود که : هرچیز رنگ و بو و شکل و مزه دارد ، جرم دارد و فضا اشغال می کند، ماده است.
این تعاریف را کنار نیروی مغناطیس بگذارید.
جان مادرت مرا مسخره کرده ای یا خودت را؟!
اگر بخواهی اینطور حساب کنی، اصلا خود خدا هم مادی است. زیرا روحی که در کالبد مادی انسان است از خداست. چون این روح برای موجودیت به یک ماده ، یعنی بدن انسان نیاز دارد، به قول شما پس مادی است! پس خداوند هم از نظر شما مادی است! همانطور که نیروی مغناطیس برآمده از یک آهن ربا مادی است!
شما هم تمام ارسالی که خطاب به بنده داشتید را با مغالطه پر کردید. شاید شما هم در حال تمرین مغالطه هستید.
شما با جناب بن موسی صحبت کنید! جناب بن موسی درد شما را درمان می کند ان شاءالله!
در کل صحبت کردن با کسانی که خود را به نفهمی می زنند عذاب آور است.

1. خدا می فرماید «قولوا قول التی هی احسن» به بهترین وجه سخن بگویید

2. قبلا بحث شد که روحی و روح منه منظور روح خدا! یا از جنس خدا! یا بعضی از خدا نیست و قرآن و عقل سلیم با آن مخالف هستند!
اگر خدا بعضی دارد که خودش باز ماده است! دیدید سخن خود شما خدا را مادی می کند؟

به جای ادعا کردن یک کلمه از صحبت های بنده را پاسخ ندادید! این چه سخنی است؟
ضمنا از اول بحث شروع به خواندن کنید که بحث هایی مثل روح خدا و غیره را در آنجا مطرح کرده ایم نه وسط بحث بیایید و نخوانده وارد شوید

ممنون ان شاء الله که شما مقطعی عصبانی شده اید و این طور سخن گفته اید اگر نه که ان شاء الله انسان مودب و منصفی هستید

استوار;452386 نوشت:
سلام و عرض ادب.

و حتی نظریات علمی نیز همچنین.
استاد گرانقدر، جناب محی‌الدین. اگر برایتان امکان پذیر هست از نقل قول در پستهایتان استفاده کنید تا مطالب ارزشمندتان را راحت‌تر بتوان مطالعه نمود. :Gol:

تعجب می کنم! از ابتدای بحث مراد بنده این بوده که اثبات کنم بین مجرد و مادی هیچ نسبتی نیست! و از عقل و قرآن و علم اثبات نمودم و اینکه نسبتی بین خالق و مخلوق به جز خالق بودن خالق در مقاسیه با مخلوق و مخلوق بودن در مقایسه با خالق و صفاتی از این دست نسبتی نیست!
شما می خواهید اثبات کنید که نسبتی اتصالی و ارتباطی بین مجرد و ماده است؟ بالاخره این طور یا مجرد در ماده است یا ماده در مجرد و یا بعضی از جنس دیگری که همه تناقضات است و خلاق قرآن کریم که توضیح دادم

محی الدین;452388 نوشت:
سلام
خوب پس فرمودید فرشتگان هم مادی اند
و فرمودید هر امر حادثی زمانی و محدود است
خوب از ویژگیهای قطعی ماده تغییر و زوال است
پس هر چیزی غیر خدای تعالی نابود میشود
پس انسان هم نابود میشود
در حالیکه بیانات دینی از بقا و ابدیت انسان سخن میگوید
دیگر اینکه اگر هرچیزی چون آغاز زمانی دارد حادث است پس زمان ازلی است چون نمی توان برای زمان آغازی تصور کرد چه اینکه مادی بودن و حادث بودن منوط به زمانی بودن است لذا برای خود زمان نمی توان اولی فرض کرد
یا علیم

سلام
بنده از اول گفتم فرشتگان مادی هستند!
ودلایلش از قرآن و دین بسیار است!

ادبیات دینی از بقا صحبت می کنند بله! ولی این بقا فقط در مجرد است؟ در ضمن پس این دنیا چیست؟ این دنیا هم پس نابود شدنی است و جسم مثالی و جسم حقیقی و غیره همگی نابود می شوند و حتی قیامت و بهضت و دوزخ هم فقط روح حضور دارد نه جسم؟ این ها که می فررمایید تناقضات فلسفه است که به معاد روحانی بدون جسم و ... و محالات ختم می یابد همان طور که توضیح دادم

اما اگر خالق و مجرد کامل و اراده کننده ی ما بخواهد از فضل اش مخلوقات می توانند ابدی زندگی کنند!
بنده نگفتم که ماده نمی تواند تا ابد بماند! با این حال ماده همیشه محدود است: اولا حتما آغاز داشته! دوما هر لحظه ای که برایش حساب شود بالاخره عمری دارد لذا آخرش هم محدود است هر چند در آینده همین طور بماند (با اراده ی خدا)

حادث یعنی نبوده است و ایجاد شده و به وجود آمده، این جمله خودش یعنی زمان دارد! زمان چیزی نیست که ازلی باشد! اصلا زمان مستقل نیست همان طور که بحث کردم، بلکه وقتی ماده به وجود بیاید همزمان زمان بر او شروع شده و زمان ایجاد می شود، زمان خودش معنای اول و آخر بودن و حد و مقدار طول حیات را مشخص می کند! چطور برای زمان زمانی دیگر معین کنیم که «زمان، ازلی است؟» که یعنی «زمان، بدون زمان ابتداء است»؟

بنده در پست های دوستان همه اش تکرار مکررات می بینم، چرا کسی دلایل بنده را رد نمی کند و فقط به مکررات می پردازید و ادعاهایی را که رد کرده ام باز در جوابم مطرح می نمایید؟ (منظورم فقط شما آقای محی الدین نیستید)

محی الدین;452388 نوشت:
سلام
خوب پس فرمودید فرشتگان هم مادی اند
و فرمودید هر امر حادثی زمانی و محدود است
خوب از ویژگیهای قطعی ماده تغییر و زوال است
پس هر چیزی غیر خدای تعالی نابود میشود
پس انسان هم نابود میشود
در حالیکه بیانات دینی از بقا و ابدیت انسان سخن میگوید
دیگر اینکه اگر هرچیزی چون آغاز زمانی دارد حادث است پس زمان ازلی است چون نمی توان برای زمان آغازی تصور کرد چه اینکه مادی بودن و حادث بودن منوط به زمانی بودن است لذا برای خود زمان نمی توان اولی فرض کرد
یا علیم

سلام
بنده از اول گفتم فرشتگان مادی هستند!
ودلایلش از قرآن و دین بسیار است!

ادبیات دینی از بقا صحبت می کنند بله! ولی این بقا فقط در مجرد است؟ در ضمن پس این دنیا چیست؟ این دنیا هم پس نابود شدنی است و جسم مثالی و جسم حقیقی و غیره همگی نابود می شوند و حتی قیامت و بهضت و دوزخ هم فقط روح حضور دارد نه جسم؟ این ها که می فررمایید تناقضات فلسفه است که به معاد روحانی بدون جسم و ... و محالات ختم می یابد همان طور که توضیح دادم

اما اگر خالق و مجرد کامل و اراده کننده ی ما بخواهد از فضل اش مخلوقات می توانند ابدی زندگی کنند!
بنده نگفتم که ماده نمی تواند تا ابد بماند! با این حال ماده همیشه محدود است: اولا حتما آغاز داشته! دوما هر لحظه ای که برایش حساب شود بالاخره عمری دارد لذا آخرش هم محدود است هر چند در آینده همین طور بماند (با اراده ی خدا)

حادث یعنی نبوده است و ایجاد شده و به وجود آمده، این جمله خودش یعنی زمان دارد! زمان چیزی نیست که ازلی باشد! اصلا زمان مستقل نیست همان طور که بحث کردم، بلکه وقتی ماده به وجود بیاید همزمان زمان بر او شروع شده و زمان ایجاد می شود، زمان خودش معنای اول و آخر بودن و حد و مقدار طول حیات را مشخص می کند! چطور برای زمان زمانی دیگر معین کنیم که «زمان، ازلی است؟» که یعنی «زمان، بدون زمان ابتداء است»؟
اما خدای تعالی اصلا ماده نیست که بر او زمان عارض شود

بنده در پست های دوستان همه اش تکرار مکررات می بینم، چرا کسی دلایل بنده را رد نمی کند و فقط به مکررات می پردازید و ادعاهایی را که رد کرده ام باز در جوابم مطرح می نمایید؟ (منظورم فقط شما آقای محی الدین نیستید)

محی الدین;452392 نوشت:
سلام برادر گرانقدر
چون مطالب تکراری است از حوصله بنده بیرون است
ولی فی الجمله :
اصل لزوم سنخیت بین اثر و موثر ، علت و معلول در فلسفه
و بیاناتی مانند کلام نورانی امیر مومنان در نهج که می فرماید : الحمد لله الذی تجلی لخلقه بخلقه
و کلام والای قرآن کریم : هوالاول والاخر والظاهر و بالباطن
ادله وجود نسبتهای بسیار نزدیک بین حق و خلق است
یا علیم

اولا خدا علت مخلوقات نیست! بلکه خالق مخلوقات است!
دوم این که بین اثر و موثر و همان علت و معلول چطور سنخیتی باشد؟ این از همان اباطیل فلاسفه است!

کلام نورانی حضرت علی هم هیچ ربطی با توجه به قرآن، به تجلی وجود مجرد در ماده! ندارد و محال است

و هو الاول و الآخر و الظاهر و الباطن و... صفات خالق و مجرد است و معنای خاص مجرد دارد و چه ربطی به سنخیت خالق با مخلوق دارند؟
بلکه ایات دیگر می گوید خدا مانندی ندارد در هیچ بُعدی و والد نیست که مولودش ماده باشد و از سنخ او! (سوره توحید) و کفوی ندارد! و لیس کمثله شیء!
چرا شما فلاسفه به چیزی اعتقاد پیدا کرده اید و می آیید تحمیل بر قرآن و سنت می کنید؟!

tassniim;452636 نوشت:
سلام علیکم

1. بنده اینجا بر مبنای فلسفه و اصطلاحاتش بحث نمی کنم! بلکه برای رد بخشی از همین فلسفه مرسوم آمده ام و لذا مجبورم اصطلاحات را برون فلسفی و حقیقی مطرح کنم تا حقانیت یا عدم حقانیت بحث روشن شود

2. فرموده اید «

فلاسفه نگفته اند ماده مثالی بلکه گفته اند جسم مثالی و منظور از جسم برخورداری از برخی ویژگیهای جسم مادی است نه مادی بودنش»

بنده هم گفتم که همین قول محال اندر محال و تناقض داخلی دارد، زیرا جسم (حالا هر تعریفی از آن کنید) یا شیء وقتی ویژگی های مادی را دارد دیگر مجرد از ماده! نیست که بگوییم مجرد است! لذا همین ویژگی هاست که چیزی را مجرد و چیزی را ماده می کند

3. فرموده اید «همانطور که علی ع فرمود : الحمد لله الذی تجلی لخلقه بخلقه و تجلی با تولد فرق اساسی دارد و فرقش این است که در تولد یک موجود از موجود دیگر مستقل و جدا میشود در حالیکه در تجلی جدا شدن و استقلالی نیست و این معنای لم یلد و لم یولد است، ازاین بیان معلوم میشود که شما به مغز معانی آیات قرآن توجه ندارید و با یک نگاه سطحی و بر اساس ذهنیت خود دارید چیزی را بنام دلیل مطرح می فرمایید» اولا از هیچ جای این حدیث معنای تجلی که یعنی قسمتی از وجود یا جنس وجود خالق در خلقش تراوش کند یا تجلی شود یافت نشد! بلکه شما قولی فلسفی را به تحمیل کردید به الفاظ و معانی این حدیث: تجلی مثل تجلی بر کوه طور در ایه قرآن، یعنی نشان دادن قدرتش و نشانه ای بر محال بودن رویت و انقسام و مادی بودن و ... خدا نه این که خود وجود مجرد در چیزی بیاید! این که خودش تناقض است! وقتی چیزی مجرد «در چیزی» تجلی کند! آن هم استقلالا! دیگر مجرد نیست بلکه مادی و ماده است که «در» چیزی و «با» چیزی می شود. چیزهایی هم که از قرآن گفتم درست بود و شما دایلم را رد نکردید

4. نوشته اید «

فی تمام نسبتها بین مادی و مجرد بی اساس است و بیانات دینی و ادله عقلی آنرا تایید نمی کند»

اما همین سخن شما بی اساس است! زیرا بدون هیچ دلیلی و بعد از رد نکردن دلایل بنده از قرآن و عقل سلیم فقط ادعا نموده اید در حالی که نفی تمام نسبت ها بین مادی و مجرد از لفظ خود مادی و مجرد شروع می شود و تا دلایل قرآنی و عقلی ادامه می یابد

5. نوشته اید «

برادر سخنان شما شعاری و سطحی است چند وقت که در سایت باشید مطالب عمیقتری را خواهید آموخت»

اولا اصلا باشد! حرف های من شعاری است! خب ردش کنید نه بگویید شعاری است! دوما به گمانم شما می فرمایید وقتی انسان حرف های غلط فلاسفه را دوباره تکرار کند آن وقت ملا هست! بلکه بنده عمیق در حقایق و وحی هستم نه در زخرفات

6. نوشته اید «

اصولی را عرض کردم می توانید در آنها تفکر کنید و هو علام الغیوب»

​شما اصولتان را گفتید و بنده هم نفی کردم و قبلا تفکر کرده ام که نفی می کنم!
م
سلام
برادر اگر شما می خواهید بحث علمی کنید باید طبق اصطلاح حرف بزنید نه اینکه یک معنای من درآوردی را جای اصطلاح بگذارید و آنرا نقد کنید
دیگر اینکه اختلاف ماده و معنا در لفظ و حتی عین خارجی مانع از آن نیست که یکی تجلی و ظهور دیگری باشد همانطور که ماده و انرژی در لفظ و عین خارجی متفاوتند اما به یکدیگر تبدیل می شوند و این امر کاملا علمی و ثابت شده است
دیگر اینکه اگر شما کمر همت بر خرد کرد اصولی شده اید که بزرگان اندیشه جهان آنرا بنا نهاده اند پس باید در اصل عقل و ارزش و اعتبار آن شک کرد و آنوقت عقول ضعیفتر اولی تر به به خطا خواهند بود
و آخر اینکه برای درک یافته های عقلی موید به شهود فلاسفه عظیم الشان که در کشف و بیان حقایق تالی تلو صاحبان خبر غیبی هستند نیاز به سلوک علمی و عملی طاقت فرسایی هست همچنانکه برای درک حقایق دین باید طریقه پرمشقت ریاضات شرعی را پیمود که مقدمه علمی دامنه داری هم دارد
لذا بهتر است آهسته تر حرکت بفرمایید
انصاف بدهید امثال ملاصدرا که اعجوبه های روزگار در علم و دیانت بوده اند کمی بیشتر از من و شما فهمیده اند
یا علیم

استوار;452397 نوشت:
سلام و عرض ادب.

همانطور که قبلا بیان شد، در تأئید فرمایش شما، علم نیز کاندیدای مناسبی در این زمینه دارد که همان طیف امواج الکترومغناطیس با ترازهای انرژی مختلف است.
و همانطور که برادر بزرگوار جناب بن موسی در چند پست قبل بحث تشکیک را به زیبائی و سادگی توضیح دادند، حقیر نیز معتقدم این ترازهای انرژی همان مراتب وجود میباشند.

هر چه این طیف تنزل میکند، انرژی و فرکانس کمتر میشود، جرم حادث میشود، و آهنگ گذر زمان تندتر میشود و ...


[/HR]پ.ن:
[SPOILER]جالبه. در دو سطر اول، عبارت ترازهای انرژی کاملا بر روی هم قرار گرفته. به نظرتان معجزه نیست؟ :khaneh: [/SPOILER]

فرمایش ایشان هیچ تبنیانی نداشت

پس آیا شما می فرمایید خدا هم از سنخ الکترومغناطیس است؟ وقتی فرمایش ایشان را تایید می کنید که «خدا از سنخ مخلوقات است»؟
در این صورت خدا محدود و خود طبیعت خدا است و همین جهان ازلیست و خدایی ماورای ماده (یا همان مجرد زیر اتمی شما) موجود نیست
چرا حاضر نیستیم دیدگاه خود را تغییر دهیم؟

بی نظیر;452571 نوشت:

سلام بر شما

جناب تسنیم من هرگز چیزی به قران نمی چسبانم اگر دقت کنید قبلاا هم گفتم اینها نظرات شخصی من با توجه به ایات و روایات است
و هدف من از طرح در اینجا بررسی صحت و سقم انها و استفاده از نظرات دیگر دوستان برای رسیدن به حقیقت نهایی می باشد

درست است که دقیقا نمی دانیم فرشتگان چه هستند ولی سعی داریم با نشانه ها به حقیقت انها پی ببریم
و فکر نکنم این گناه باشد

در باره عقل فرشتگان

اگر فرشتگان را ذرات زیر اتمی فرض کنیم می توان نوعی خود اگاهی و شعور به انها نسبت داد
البته من اطلاعاتم درباره ذرات زیر اتمی عمومی است نه تخصصی
ولی جناب استوار متخصص در این موارد هستند و در تاپیکهای دیگر که با ایشان بحث کردیم
ایشان می گفتند ذرات زیر اتمی دارای شعور و خود اگاهی هستند

قبلا هم گفتم ایات قران نشان می دهد فرشتگان کار انجام می دهند مثلا قبض روح می کنند یا به زمین نزول می کنند
یا پیام اور وحی هستند یا نگهبان انسان هستند و. اعمال انسانها را ثبت می کنند

حتی در روایات امدن باران یا رعدو برق را نیز به فرشتگان نسبت می دهد

از طرفی هم ما و هم شما معتقد به مادی بودن فرشتگان هستیم
جسم مادی برای انجام کار نیاز به انرژی دارد

اگر هم معنای بال را همان معنای ظاهری بگیریم هیچ منافاتی ندارد که فرشته نتواند از ذرات زیر اتمی باشد

همانگونه که انسان از خاک است و دست و پا دارد

بقیه در پست بعدی

1. بنده سخنم همین است که با توجه به روایات و قرآن کریم نظر دهیم نه نظری دهیم و بگوییم با توجه به روایات است

2. همه ی ما از زیر اتمی ها تشکیل یافته ایم! مگر این که بگویید فرشتگان از جنس فوتون هستند! بقیه استدلالات قرآنی را هم پاسخ ندادید!

tassniim;452645 نوشت:
سلام
بنده از اول گفتم فرشتگان مادی هستند!
ودلایلش از قرآن و دین بسیار است!

ادبیات دینی از بقا صحبت می کنند بله! ولی این بقا فقط در مجرد است؟ در ضمن پس این دنیا چیست؟ این دنیا هم پس نابود شدنی است و جسم مثالی و جسم حقیقی و غیره همگی نابود می شوند و حتی قیامت و بهضت و دوزخ هم فقط روح حضور دارد نه جسم؟ این ها که می فررمایید تناقضات فلسفه است که به معاد روحانی بدون جسم و ... و محالات ختم می یابد همان طور که توضیح دادم

اما اگر خالق و مجرد کامل و اراده کننده ی ما بخواهد از فضل اش مخلوقات می توانند ابدی زندگی کنند!
بنده نگفتم که ماده نمی تواند تا ابد بماند! با این حال ماده همیشه محدود است: اولا حتما آغاز داشته! دوما هر لحظه ای که برایش حساب شود بالاخره عمری دارد لذا آخرش هم محدود است هر چند در آینده همین طور بماند (با اراده ی خدا)

حادث یعنی نبوده است و ایجاد شده و به وجود آمده، این جمله خودش یعنی زمان دارد! زمان چیزی نیست که ازلی باشد! اصلا زمان مستقل نیست همان طور که بحث کردم، بلکه وقتی ماده به وجود بیاید همزمان زمان بر او شروع شده و زمان ایجاد می شود، زمان خودش معنای اول و آخر بودن و حد و مقدار طول حیات را مشخص می کند! چطور برای زمان زمانی دیگر معین کنیم که «زمان، ازلی است؟» که یعنی «زمان، بدون زمان ابتداء است»؟

بنده در پست های دوستان همه اش تکرار مکررات می بینم، چرا کسی دلایل بنده را رد نمی کند و فقط به مکررات می پردازید و ادعاهایی را که رد کرده ام باز در جوابم مطرح می نمایید؟ (منظورم فقط شما آقای محی الدین نیستید)


سلام
شما محدودیت را از ارکان ماده و در نتیجه حدوث دانستید بعد میگویید ماده میتواند به فضل خدای تعالی ابدی باشد بالاخره رکن مادیت محدودبودن است یا نیست ؟
بعد میگویید زمان امری ناشی از وجود ماده است در حالیکه زمان از مشخصه های امر مادی و پایه اصلی معنای حدوثی است که شما مطرح می کنید یعنی حدوث بمعنای سبقت عدم شی بر وجودش در دایره زمان است . خوب چگونه ماده اولی می تواند در زمان عدمی سابق بر وجود داشته باشد وقتی زمانی نیست ؟
دیگر اینکه حداقل بنده مطلبی منضبط که بتوان اسمش را دلیل گذاشت از شما مشاهده نکرده ام اگر هست بیاورید
یا علیم

بی نظیر;452583 نوشت:
سلام

ببینید با توجه به غیر قابل روئت بودن فرشته حتی با دقیق ترین دستگاهها تنها امکان ان همان ذرات زیر اتمی می باشد

ایا ان قرائت را کسی می شنیده ؟ اگر منظور از قرائت همان صدای انسانی باشد باید جز پیامبر کس دیگر هم می شنیده
که ظاهرا کسی دیگر نمی شنیده

همانطور که تسبیح و تقدیس درخت و کوه و ... با ما فرق دارد

ممکن است داشته باشند ولی دلیلی ندارد زبان انها مثل ما باشد
مثلا ایا زبان پرندگان و تسبیح انها مثل ما می باشد ؟

اولا خود قران گفته که قران کتاب مثلهاست و توجیهه بر پایه عقل سلیم و واقعیات علمیست

شما فرشتگان را از هرچی فرض کنید برای امدن به زمین و جنگیدن نیاز به تغییر ماهیت و تغییر شکل دارد

حال چه ذره زیر اتمی و چه ماده دیگر

من فکر نکنم حتی بزرگان دینی ادعای یقینی در تفسیر ایات داشته باشند هرجا من دیدم با نظرات مختلف روبرو شدم و
در اخر گفتن الله و اعلم

موفق باشید

1. تنها امکان آن این نیست! چون اجنه و فرشتگان و روح و عقل و .... هیچ کدام دیده نمی شوند! بله علم تجربی چنین چیزی را ندیده و اثبات نکرده، علم تجربی که مطلق نیست که با ان آیات و وجود فرشتگان را بفهمیم! علم بشری غیر مطلق است و وجود های مادی با کیفیت های مختلفی شاید باشند که علم فعلا نتوانسته بفهمد و یا اصلا نمی تواند بداند

2. اولا از علی علیه السلام روایاتی است که میشنیده، دوما قراناه ، قراناه است باید حتما روایات بگویند کسی می شنیده تا به معنای قرائت بر رسول باشد؟ مگر ایه شَل است/

3. بله زبانشان مثل ما نیست ولی زبان دارند! و سپس اینان با اولیاء خدا هم حتی صحبت می کنند و حرف زدن می دانند! لذا هم زبانی صحبت می کنند و هم درونی! حالا زبانشان هر چه هست

4. اولا قرآن کتاب مثل نیست! کجای قرآن گفته کتاب مثل است؟
دوما منظوری که شما دارید این است که قرآن کتاب مِثل (همانند) است، یعنی به جای تعبیراتی کنایات می آورد! در این صورت این چه فصاحت و بلاغتی است که قرآن دارد که با مِثل ها م را به شک بیاندازد؟
سوما مَثَل یعنی نماینده قرآن می گوید «ولا یاتونک بمثلٍ الا جئناک بالحق و احسن تفسیرا» مَثَل بعد از آوردن مطلب است برای روشن شدن آن مطلب و قرآن فرموده «دیگران برای تو مثل می آورند در حالی که خدا حق را (قرآن) را برای تو می آورد و بهترین تفسیر (حرف های خود و دیگران را)» یعنی عبارات خدا در قرآن حق است و سپس تفسیر مطالب دیگران و خود قرآن است نه این که مثل های ما (زر اتمی و غیره) بخواهد آیات را تفسیر به چیزی کند!

5. اگر قرآن کتاب وحدت امت است پس چرا الله اعلم؟ خب خدا بهتر می داند لذا در قرآن برای ما بیان کرده مگر قرآن علم و بیان غیر خداست؟ اگر بدون تحمیل ها و پیش فرض ها وارد قرآن شویم مطالب را می فهمیم ولی اگر با فیزیک کوانتوم و فلسفه سراغش برویم، همین قرآن را نمی فهمیم و چنین تحمیل هاییی می نماییم!
قرآن مطلق است و با مطلق (علم مطلق و فطرت مطلق) فهمیده می شود نه با علم غیر مطلق و فلسفه باطل یا غیر مطلق

naseruosefnejad;452603 نوشت:
فَاِذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فيهِ مِنْ روحي فَقَعُوا لَهُ ساجدين"(8)
(هنگامي كه كار آن را "حضرت آدم (عليه السلام)" به پايان رسانيدم و در او از روح خود دميدم براي او سجده كنيد.)
این یک مورد مغالطه ی شما.
به این می گویند استنتاج باطل از حق
ابتدا به نص آیه رجوع می کنید که می گوید در او از روح خود دمیدم.
بعد نظر علما و مفسرین را بالاتر از نص صریح کلام خدا قرار داده و گویید : اینطور نیست که آن روح واقعا روح خدا باشد!
یعنی دقیقا معنای خلاف آیه را از خود آیه درآوردید، به کمک مفسرین و علما!!!
خوب بنده ی خدا؛ شما و مفسران و علمایتان که کلام خدا را به این راحتی تبدیل و تحریف می کنید، از تحریف و تبدیل کلمات دیگران چه ابایی دارید!
شما به آن علما و مفسرین بفرمایید بگویید اصلا بیایند قرآن را جمع کنند، خودشان هرچه به ذهن مبارکشان رسید بنام کتاب دین به جهان عرضه کنند! بخدا این آبروریزی کمتر دارد. خلاف نص کتاب خدا کلام صریح خدا، نظرات بشر اصلا اهمیتی دارد؟!
بعد می فرمایید به بنده نشان دهید کجا مغالطه کردم! این اگر مغالطه نیست، پس مغالطه چیست؟! مغالطه یعنی به غلط انداختن مردم. مردم قرآن می خوانند می بینند در آن نوشته خدا از روح خود در کالبد آدم دمید، بعد نزد شما می آیند، شما می فرمایید خیر ، آن روح که خدا گفته روح خودم بوده، نمی تواند روح خدا باشد! این یعنی دروغگو شمردن خدا!!!
دیگر بنده که بنده ی خدایم و یک بشر ضعیف حسابم در برابر شما مشخص است!
یکبار دیگر ببینید:
خدا می گوید: در او از روح خود دميدم
جناب بن موسی می فرماید: اینطور نیست که آن روح،واقعاً روح خدا باشد
یعنی چه؟ یعنی غیرمستقیم می گوید خدا دروغ می گوید! زیرا علما و مفسرین گفته ی خدا را تأیید نکرده اند!

بعد هم نتیجه می گیرد که استدلال بنده صحیح نیست! و مغالطه ی خودشان صحیح است!
بنده امشب می آیم تا تکلیف تک تک این عبارات را مشخص کنیم.
یا حق


عزیز من « و لا یاتونک بمثل الا جئناک بالحق و احسن تفسیرا» قرآن خود مفسر خویش است، و استدلالاتی را که آوردم کاملا مشخص بود که با توجه به ایات این روح، روح خدا نیست!
خب باید ظاهر را گرفت؟ پس «ید الله» هم دست مادی برای خداست!

متشابهات (شبیه شدن های ظاهری الفاظ مشترک بین انسان و خدا) را باید به محکمات ارجاع داد

naseruosefnejad;452606 نوشت:
اولا که باز هم تکبر و تفرعن در کلامتان پیداست. باز هم به راحتی توهین می کنید و توقع دارید دیگران سکوت کنند.
به توهینتان نمی پردازم.
در مورد این مورد. یعنی می فرمایید شما به نتیجه ایراد نگرفتید؟! شما ابتدا استدلال ایشان را با استدلالی بی ربط قیاس کردید. بنده امشب از همان پست شروع می کنم. خواهشا هم شما و هم جناب تسنیم دست به پست هایتان نزنید، آنها را ویرایش یا حذف نکنید. بنده از همان ارسال شما شروع می کنم تا مشخص شود که شما فقط به مخالفت با آرای ارائه شده علاقه دارید، حالا هر کلامی باشد. فقط قصد دارید رد کنید. هرچیزی باشد.این بحث را اینجا نگهدارید تا امشب بنده از همین نقل قولی که از شما گرفته ام شروع می کنم.
شاید واقعا نمی دانید دارید چکار می کنید. الله اعلم

بنده هر جا مخالف چیزی باشم بازگو می کنم، این چه مشکلی دارد؟
فوقش مخالفتم یا درست است یا صحیح!

این بحث ها را رها کنید الکی وقت تلف نکنید

naseruosefnejad;452608 نوشت:
بنده هم علاقه ای به بحث با شما ندارم. اما چون جناب استوار مظلوم نمایی کردند و کار به شکایت بازی کشیده، بنده اگر مدیران اجازه دهند، با فراغ بال و و کمال دقت، از ساعت 10 امشب شروع به تحلیل ارسال های شما از صفحه 3 می کنم. قضاوت با کاربران.
این نمی شود که عده ای با هم جمع شوند در یک انجمنی و تبانی کنند و تاپیک را دست بگیرند، توهین به مخاطب کنند، هرجا یک جوابی شنیدند، یکی از تیم خودشان مظلوم نمایی کرده و داد و فریاد راه انداخته و شکایت به این و آن ببرد.
بخدا شما سه نفر استوار، تسنیم و بن موسی، هر سه اهل باطلید و بنده امشب با استناد به قرآن هر سه شما را محکوم می کنم.
فقط دست به پست هایتان نزنید.

تبانی؟
شرمنده ولی حداقل بنده با نظرات آقایان بن موسی و استوار مخالفم چطور تبانی کنم؟
عزیز من تهمت از بزگترین گناهان است مگر این را قرآن نگفته؟

بن موسی;452600 نوشت:
این هم باز نشان دهنده میزان آشنایی شما با منطق است.شما فرق نتیجه و استنتاج را نمی دانید.بنده استنتاج را نقد کردم،نه نتیجه را.شما می توانید از استنتاج های دیگر،به این نتیجه که فرشتگان حامل انرژی هستند برسید.با شرط درست بودن استنتاج.ولی استنتاج سرکار بی نظیر،مشکل داشت.بنده نتیجه را که حامل انرژی بودن فرشتگان است نقد نکردم.استنتاج و شیوه رسیدن به این نتیجه را نقد کردم.اهل معرفت می دانند که سخنان شما،سخنان افرادی است که آشنایی چندانی با منطق ندارند.

جناب بن موسی
من نمی خواستم وارد این بحث ها بشم ولی دیدم بهتره حقیقت و همین جا که داره دربارش صحبت می شه بیان کنم بهتره

روش شما در بحث ها درست نیست
شما دوست دارین هرچیزی رو برگردونید به زبان منطق
اگر این روش درست بود حتما اساتید سایت از ان استفاده می کردند
ولی حتی یک نفر از کارشناسان سایت و پاسخگویان از چنین روشی استفاده نمی کنند
شما با اینکه می دانید و می فهمید منظور شخص چیه ولی دنبال مغالطه می گردید

تا ایراد گیری کنید

چرا این را می گویم چون همه دوستان شرکت کننده در بحث متوجه شدند که منظور من
هر چیزی برای انجام کار نیاز به انرژی داره
هرچیزی غیر خداست
و احتمالا شما هم متوجه شدید ولی شما با توسل به یک مغالطه
شروع به ایراد گیری کردید

حقیقتا من نفهمیدم منظور شما از ایراد گیری چی بود ؟

ادم مجبوره فکر کنه شما قصد به رخ کشیدن معلومات منطقی تون رو دارید

موفق باشید

بی نظیر;452617 نوشت:

سلام بر شما

بزرگوار من که نگفتم تمام زیر اتمها فرشته هستند
گفتم فرشتگان از زیر اتمها خلق شده اند

مثل اینکه بگوییم انسان از خاک افریده شده
پس ایا همه خاکهای روی زمین ادمند ؟؟؟!!!

موفق باشید

خدا خیرتان بدهد! چرا از اول اینقدر واضح نگفتید؟
مثل انسان که از عناصر تشکیل شده
البته روح انسان از هیم جسم تبلور یافته (... ثم انشاناه خلقا آخر...) لذا پیوستگی خاصی با ماده دارد

خب این قول احتمالی است جالب و مخالف قرآن نیست ولی ظاهرا موافقش هم نیست تا با بررسی قرانی بیشتر روشن شود که قطعا بگوییم و لازم هم نیست بگوییم قطعا احتمالی است حالا اگر به یقین 100% رسیدیم باید بگوییم قرآن چنین گفته
اگر مشکل از نفهمیدن بنده بوده (که ظاهرا بوده) از شما و دوست عزیز استوار گرامی طلب بخشش برای تلف کردن وقت را دارم
:ok:

بی نظیر;452622 نوشت:

سلام

یک بار گفتم خداوند و قاطی این استدلالها نکنید
چون خداوند شبیهه چیزی نیست که قانون دیگر چیزها بر او جاری شود
دیشب کلی در این باره یحث کردیم
باز شما برگشتید به خانه اول !!!!!!!!!!!!!!!!!

از نظر حقیر در دستگاه خدا بروکراسی و کاغذ بازی وجود ندارد
که خدا در راس باشد بعد اختیاراتش را واگذار کند به صادر اول و صادر اول به صادر دوم و .... تا برسد به فرشته و فرشته به دیگری

موفق باشید

البته خدا کارهایش را واگذار نکرده (و قالت الیهود ید الله مغلوله غلت ایدیهم) بلکه با واسطه اراده کرده و کارهایی را بر عهده ی کسانی می گذارد، اصلا رساندن ماده ای به جای دیگر توسط چیزی ربطی به کار مجرد ندارد چون او دست و پا ندارد که واسطه ی بردن آن ماده شود!

کارهای خدا با مخلوقات متباین است و فقط در نتیجه مشترک است لذا کار فرشتگان کار فرشتگان است و کار خدا کار خدا

tassniim;452652 نوشت:
اولا خدا علت مخلوقات نیست! بلکه خالق مخلوقات است!
دوم این که بین اثر و موثر و همان علت و معلول چطور سنخیتی باشد؟ این از همان اباطیل فلاسفه است!

کلام نورانی حضرت علی هم هیچ ربطی با توجه به قرآن، به تجلی وجود مجرد در ماده! ندارد و محال است

و هو الاول و الآخر و الظاهر و الباطن و... صفات خالق و مجرد است و معنای خاص مجرد دارد و چه ربطی به سنخیت خالق با مخلوق دارند؟
بلکه ایات دیگر می گوید خدا مانندی ندارد در هیچ بُعدی و والد نیست که مولودش ماده باشد و از سنخ او! (سوره توحید) و کفوی ندارد! و لیس کمثله شیء!
چرا شما فلاسفه به چیزی اعتقاد پیدا کرده اید و می آیید تحمیل بر قرآن و سنت می کنید؟!


سلام
علت یعنی موجد و موجد یعنی همان خالق هرچند تعبیر خالق جامعتر است و علاوه بر ایجاد به نحوه آن نیز اشاره می کند
و اما این از اصول قرآنی است که :
ان من شی الا عندنا خزائنه و ما ننزله الا بقدر معلوم
لذا تمام اشیاء از حقایق والا تنزل یافته اند یعنی اصلی دارند که حقیقت آنهاست پس اشیاء با حقایق فوق مادی خود سنخیت دارند
و اما آیه قرآنی که لایق متعمقین است می فرماید او ظاهر است که اگر پرده تصورات نبود معنای واضحش این است که : الغیرک ظهور مالیس لک
و اما داستان والد و مولود را شما می گویید چون شما به وجود مستقل اشیاء از خدا هستید چون قائل به تباین خالق و مخلوق هستید نه ما که آنرا فانی و هالک در خدای تعالی و ظهور و جلوه او می دانیم
و آخر اینکه شما اولی تر به دین و فهم آن نیستید ما هردو سر یک سفره ایم شما در حد فهم دانش خود و ما در حد خود از آن بهره مندیم
یاعلیم

محی الدین;452655 نوشت:
م
سلام
برادر اگر شما می خواهید بحث علمی کنید باید طبق اصطلاح حرف بزنید نه اینکه یک معنای من درآوردی را جای اصطلاح بگذارید و آنرا نقد کنید
دیگر اینکه اختلاف ماده و معنا در لفظ و حتی عین خارجی مانع از آن نیست که یکی تجلی و ظهور دیگری باشد همانطور که ماده و انرژی در لفظ و عین خارجی متفاوتند اما به یکدیگر تبدیل می شوند و این امر کاملا علمی و ثابت شده است
دیگر اینکه اگر شما کمر همت بر خرد کرد اصولی شده اید که بزرگان اندیشه جهان آنرا بنا نهاده اند پس باید در اصل عقل و ارزش و اعتبار آن شک کرد و آنوقت عقول ضعیفتر اولی تر به به خطا خواهند بود
و آخر اینکه برای درک یافته های عقلی موید به شهود فلاسفه عظیم الشان که در کشف و بیان حقایق تالی تلو صاحبان خبر غیبی هستند نیاز به سلوک علمی و عملی طاقت فرسایی هست همچنانکه برای درک حقایق دین باید طریقه پرمشقت ریاضات شرعی را پیمود که مقدمه علمی دامنه داری هم دارد
لذا بهتر است آهسته تر حرکت بفرمایید
انصاف بدهید امثال ملاصدرا که اعجوبه های روزگار در علم و دیانت بوده اند کمی بیشتر از من و شما فهمیده اند
یا علیم

1. من همان معنای فلاسفه را رد کردم
2. انرژی و ماده هر دو ماده و مادی هستند مقایسه شما باطل است و هر کدام بعض و جنس و ترکیب و حد و ... دارند

3. بنده همین طور بی مطالعه نپریده ام وسط برادر گلم، و بیانات فلاسفه هم مخالف عقل سلیم و قرآن است لذا قبول ندارم و خدا بیشتر از ملاصدرا حالی اش هست!

کاری هم ندارم ملاصدرا بشتر از من میفهمیده یا نه (هرچند چون فلاسفه مرده اند و بزرگ شده اند در ذهن ما لابد آن ها هرچه بگویند لابد درست است!) بنده دلایلی دارم بر ادعایم و قرآن هم هست و برای حرف های فلاسفه مردود است لذا نمی توانم به غیر یقینیات یا باطل ها ایمان بیاورم
اگر دلایلم رد شود و دلایلی بر اثبات چیزی دیگر آورده شود و قانع شوم قبول می کنم

ممنون از لطف شما

ملاصدرا;452315 نوشت:

سوال:
از نظر شما خداوند قادر است یک سنگ ریز را مستقیما جابه جا کند؟
اگر جا به جا کند دلیل بر مادی بودن خدا است؟؟

سلام علیکم

نظر شما چیست؟ آیا خداوند بی هیچ واسطه قادر به چنین کاری است؟

[="#006400"]هوالعالم

مغلطه میشه

بستگی داره به تعریف از فرشته در نظر اشخاص و اذهان زمانهای مختلف
که این خیلی مهمه !
مثال جن که گاها به معنای موجود پوشیده از نظر و جایی به معنای شیطان و در بازه دیگر به معنای خلق شده از اتش بی دود و امثال این بوده .

شاید باید اینطور گفت که فرشته ها در عالم فرشتگان از مجردات هستند .

اما چیزی که فکر میکنم باید در این تاپیک بیان بشه اینه

در اون عالم جسمیتی که ما شناختیم ندارند اما مطمعنا صاحب قالبی هستند
که شاید بتونیم قالب رو به جنس نور تعریف یا تشبیه کنیم .

اما در حضور و وجود اونها در عوالم دیگر, استثنائاتی هست که برای خدمت به خلق طرح میشه
مثل بالا و پایین رفتن
مثلا عزل و ارتقا ابلیس بلاتشبیه فرشتگان
یا سفر انسان به کره فلان !
یا ماموریت ملائکه ای که علنی و غیر علنی به یاری پیامبران میامدن و ...

یا فرشتگان ماموری که در حال حاضر مشغول به انجام وظیفه هستند
و ممکنه با اذن و قدرتی که از خدا گرفته اند به اشکال مختلف در بیان و در کنار یا روبروی شما قرار بگیرند ...

که اینجا با خود شناسی و خداشناسی قدرت تشخیص و شناخت پیدا میکنیم .[/]

محی الدین;452666 نوشت:
سلام
شما محدودیت را از ارکان ماده و در نتیجه حدوث دانستید بعد میگویید ماده میتواند به فضل خدای تعالی ابدی باشد بالاخره رکن مادیت محدودبودن است یا نیست ؟
بعد میگویید زمان امری ناشی از وجود ماده است در حالیکه زمان از مشخصه های امر مادی و پایه اصلی معنای حدوثی است که شما مطرح می کنید یعنی حدوث بمعنای سبقت عدم شی بر وجودش در دایره زمان است . خوب چگونه ماده اولی می تواند در زمان عدمی سابق بر وجود داشته باشد وقتی زمانی نیست ؟
دیگر اینکه حداقل بنده مطلبی منضبط که بتوان اسمش را دلیل گذاشت از شما مشاهده نکرده ام اگر هست بیاورید
یا علیم

سلام علیکم

1. بنده توضیح خدمت شما دادم که «بنا بر اراده ی خدا ماده می تواند تا ابد بماند و این خلاف محدودیت نیست چون بالاخره الف- ابتداء دارد ب- تریب است ج- محدودیت های ویژگی دارد ه- و مهم تر از همه در هر لحظه که ماده موجود باشد عمری دارد و بینهایت نیست! لذا هر لحظه هم عمریو پایانی زمانی دارد حالا بعدا بماند یا نماند بسته به اراده ی خداست که اراده ی اوست که ما بمانیم اگر نه همه هلاک می شویم

2. برادر گرامی «عدم شیء» که وجود خارجی ندارد که بخواهد موجود باشد! یا «قبل از» وجود شیء وجود داشته باشد! این همان اثبات حرف بنده است که اصلا زمان بدون ماده و ماده بدون زمان معنی ندارد و اصلا عدم ماده مساوی است با عدم وجود زمان! ما که نفمیدیدم اگر زمان قبل از ماده بوده چه ماهیتی است که بوده؟ بر چه عارض است که بوده؟ این از مسائلی است که عقلا ثابت است (با توضیحی که دادم) اما عدم ماده (هیچ) و عدم زمان قابل درک نیست ولی ثابت است مثل خدا که مجرد و بدون زمان است و ثابت است ولی قابل درک نیست

3. برادر عزیزم این پست های قبلی که نقل کردید پس چه بود در مورد زمان و ماده و مجرد؟

سلام و عرض ادب.

بی نظیر;452151 نوشت:
نوعی جسم لطیف را دارا می باشند اما این جسم واضح است که قابل روئیت نیست
از میان پدیده های عالم بهترین گزینه برای این خصوصیات یعنی غیر قابل دیدن و لطیف بودن
همان ذرات بنیادی یا زیر اتمی هستند
انجام عمل و کار بدون داشتن انرژی غیر ممکن است و طبق تعریف انرژی یعنی توانایی انجام کار
پس فرشتگان باید دارای انرژی برای انجام کار باشند

بن موسی;452158 نوشت:
سرکار بی نظیر،به حرف شما می گویند مغالطه اشتراک لفظی.مشابه شما استدلال می کنیم:
1-در باز است.
2-باز یک پرنده است.
نتیجه:در یک پرنده است!
استدلال شما:
1-فرشته کار می کند.
2-هر کاری نیازمند انرژی است.
نتیجه:فرشته نیازمند انرژی است!!!!!

با کسب اجازه، شرحی بر مطلب سرکار بی نظیر داشته باشیم:
با توجه به آیات و روایات، ملائک پویا هستند، مکانمند و زمانمند هستند. با سرعت زیادی حرکت میکنند. گذر زمان کندتری را درک میکنند. شعور و آگاهی دارند.
از نظر علمی، این خصوصیات با امواج الکترومغناطیس همخوانی دارد. یعنی ذرات بنیادینی که خاصیت موجی-ذره‌ای دارند.
اگر این دیدگاه و فرضیه درست باشد، آنگاه:
امواج الکترومغناطیس، اصلا یکی از مهمترین صور انرژی میباشند. خود انرژی هستند.
این امواج هم میتوانند کار فیزیکی انجام دهند و هم حامل اطلاعات باشند.
وقتی فرشته بر نوع بشر ظاهر میشود، اینگونه نیست که نوری از جسم وی وارد چشم شود و شبکیه را تحریک کند و سیگنالهائی از اعصاب بینائی به مغز ارسال گردد و مغز آن اطلاعات را پردازش کند و تبیین نماید که جسمی با فلان ابعاد و فلان رنگ در فلان فاصله قرار دارد.
بلکه این امواج اطلاعات خود را به روح میرسانند و توسط روح این اطلاعات به قسمتهای بصری و سمعی مغز ارسال میگردد و در آنجا مغز تصویر و یا صوتی را تبیین میکند.
به همین دلیل ملائک میتوانند به هر شکل و هیبت و اندازه‌ای رؤیت شوند. و یا صدائی از آنان شنیده گردد.

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام

بی نظیر;452675 نوشت:
روش شما در بحث ها درست نیست
شما دوست دارین هرچیزی رو برگردونید به زبان منطق
اگر این روش درست بود حتما اساتید سایت از ان استفاده می کردند
ولی حتی یک نفر از کارشناسان سایت و پاسخگویان از چنین روشی استفاده نمی کنند
شما با اینکه می دانید و می فهمید منظور شخص چیه ولی دنبال مغالطه می گردید

شما می تونید از خود کارشناسان سایت سوال کنید.بار ها به من گفته شده که شیوه من صحیح است.توسط کارشناسان مختلف.همین دیروز هم حتی گفته شد.
باید منطق در بحث به کار برده شود تا هر نتیجه عجیب و غریبی گرفته نشود.متاسفانه ما در اینجا شاهد بحث طبق قواعد منطقی نیستیم.

بی نظیر;452675 نوشت:
تا ایراد گیری کنید

قصد بنده ایرادگیری نیست،قصد بنده منطقی بحث کردن است.

بی نظیر;452675 نوشت:
چرا این را می گویم چون همه دوستان شرکت کننده در بحث متوجه شدند که منظور من
هر چیزی برای انجام کار نیاز به انرژی داره
هرچیزی غیر خداست
و احتمالا شما هم متوجه شدید ولی شما با توسل به یک مغالطه
شروع به ایراد گیری کردید

حقیقتا من نفهمیدم منظور شما از ایراد گیری چی بود ؟


خواهر گرامی،بنده استدلال کردم که این استنتاج شما،مانند هر گردی گردو است می باشد.هر منطق دانی را می خواهید بیاورید اینجا،حرف بنده تایید می شود.جناب "hamrah" را بنده دعوت می کنم بیایند پست بزنند.

بی نظیر;452675 نوشت:
ادم مجبوره فکر کنه شما قصد به رخ کشیدن معلومات منطقی تون رو دارید

از شما انتظار نداشتم اینطور راجع به بنده فکر کنید.بنده اگر قصد چنین کاری را داشتم،خیلی راه های آسان تر و راحت تری برای بنده وجود داشته است.

لبیک یا مهدی
و من الله توفیق

محی الدین;452688 نوشت:
سلام
علت یعنی موجد و موجد یعنی همان خالق هرچند تعبیر خالق جامعتر است و علاوه بر ایجاد به نحوه آن نیز اشاره می کند
و اما این از اصول قرآنی است که :
ان من شی الا عندنا خزائنه و ما ننزله الا بقدر معلوم
لذا تمام اشیاء از حقایق والا تنزل یافته اند یعنی اصلی دارند که حقیقت آنهاست پس اشیاء با حقایق فوق مادی خود سنخیت دارند
و اما آیه قرآنی که لایق متعمقین است می فرماید او ظاهر است که اگر پرده تصورات نبود معنای واضحش این است که : الغیرک ظهور مالیس لک
و اما داستان والد و مولود را شما می گویید چون شما به وجود مستقل اشیاء از خدا هستید چون قائل به تباین خالق و مخلوق هستید نه ما که آنرا فانی و هالک در خدای تعالی و ظهور و جلوه او می دانیم
و آخر اینکه شما اولی تر به دین و فهم آن نیستید ما هردو سر یک سفره ایم شما در حد فهم دانش خود و ما در حد خود از آن بهره مندیم
یاعلیم

1. علت در لسان شما فلاسفه واجد وجود معلول در خود علت است که مردود است خالق یعنی خلق کرده بدون سابقه ی وجود آن شیء مخلوق و از چیزی آن را خلق نکرده این از اصطلاح قرآنی
2. فرموده اید «

ان من شی الا عندنا خزائنه و ما ننزله الا بقدر معلوم»

به معنای این نیست که خزائن اشیاء نزد خداست از جهت مکان یا با او یکی است! اگر نزد اوست پس او هم با توجه به آن خزائن مکان دارد و نسبت به آن سنجیده می شود! و اگر با او یکی است که در این صورت این خزائن بعض اوست و خدا جزء دارد و محدود است و نتیجه ی هر دو ماده بودن خداست! اگر خزائن هم اشیاء هم چیزی باشد که بالاخره محدود است و تمام شدنی! و خزائن هم غیر اوست و با او هم در صورت دو سنخیت ندارد و در صورت اولی هم مثل دومی محال است!

نتیجتا این خزائن یعنی قدرت خلق اشیاء و انزال آن به هر صورت که مصلحت ربانی است و لذا هرچقدر بخواهد خلق می کند و به هر کس و هرچه بخواهد به اندازه ای که بخواهد می بخشد نه این که سنخیت با خدا دارد!

3. ظاهر و بقیه صفات همان طور که گفتم با توجه به ایات و عقل غیر صفات ماست و نتیجتا یعنی وجود او ظاهر و ثابت است از اینکه مخلوقات و نبوغ خلقتش و نشانه های اثباتش ظاهر است اگر نه که نه مجرد می تواند ماده شود و نه ماده مجرد و لذا این حجاب برداشتنش محال است
و در صورت فرض صحبت شما و فلاسفه این ظاهر گفتن بی فایده است چون ظاهریتش برای ما اثباتش محال است!

این پست شماره چهار و پنج دارد که در پست بعدی ام آمده

tassniim;452694 نوشت:
1. من همان معنای فلاسفه را رد کردم
2. انرژی و ماده هر دو ماده و مادی هستند مقایسه شما باطل است و هر کدام بعض و جنس و ترکیب و حد و ... دارند

3. بنده همین طور بی مطالعه نپریده ام وسط برادر گلم، و بیانات فلاسفه هم مخالف عقل سلیم و قرآن است لذا قبول ندارم و خدا بیشتر از ملاصدرا حالی اش هست!

کاری هم ندارم ملاصدرا بشتر از من میفهمیده یا نه (هرچند چون فلاسفه مرده اند و بزرگ شده اند در ذهن ما لابد آن ها هرچه بگویند لابد درست است!) بنده دلایلی دارم بر ادعایم و قرآن هم هست و برای حرف های فلاسفه مردود است لذا نمی توانم به غیر یقینیات یا باطل ها ایمان بیاورم
اگر دلایلم رد شود و دلایلی بر اثبات چیزی دیگر آورده شود و قانع شوم قبول می کنم

ممنون از لطف شما


سلام
1- اصطلاح فلاسفه طبق معنای مد نظر خودشان صحیح است
2- مغالطه می فرمایید شما برای تباین ماده و مجرد به لفظ متشبث میشوید بنده که یک پله بالاتر رفتم و ثابت کردم تفاوت در لفظ و بلکه در عین مانع از سنخیت نیست
3- دعوا بین خدای متعال و بنده اش جناب صدرا نیست بلکه بین شما و جناب صدرا در فهم کلام خداست
4- منظورم این است که اگر قصه خطای عقول باشد دیگر ان به خطا اولی تر از صاحب اسفار هستند
یا علیم
موضوع قفل شده است