جمع بندی از خواستگاری ، ناگهانی به بله برون رسیدیم!

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
از خواستگاری ، ناگهانی به بله برون رسیدیم!
سلام خسته نباشید یکسره میرم سر اصل مطلب من واقعیتش .. یک پسرخالم از بچگی منو دوست داشت خیلی ها ولی من نه اصلا احساس میکردم اگر اون تنها پسر تو کل دنیا هم باشه من نمیتونم باهاش ازدواج کنم و بهش فکر کنم خیلی تلاش کرد از دوران دبیرستان و اینا ولی من قبول نمیکرد واسطه میفرستاد ،پیام میداد حتی چندین بار گفته بودم که بهش حسی ندارم و اینا ولی قبول نکرد وقتی کم کم بزرگ شدیم تو کل خونواده و درو همسایه پیچید وه میگفتن این تهش با پسرخالش هی وقتی از کسی خوشم میومد به مامانم میگفتم و اینا بهم میگفت اگه با فلانی ازدواج کنی روت میشه تو چشم خالت و پسرخالت نیگاه کنی یجور تو دلم انداخته بودن که جرات نداشتم اهل دوستی و اینا نبودم تا اینکه تابستون پسرخالم گفت که میخواد بره سربازی و گفت تکلیفم و روشن کن مونده بودم ولی نگذرم قیافت خوب بود ،خونواده عالی رفتارش عالی تحصیلات دار و وضع مالشونم عالی من موندم چه کنم ..گفتم نه و وقت میخوام هی اصرار کردو مساله کشیده شد به داداشش ،داداشش هم گفت باید تکلیف معلوم شه از طرفی خونوادمون اصرار که مثله این گیرت نمیاد و عاشقی مزخرفه و اینهمه عاشق شدن تو خونواده به کجا رسیدن و تو که وضع مالی خونوادت خوب نیست اینکارو نکن ..این بهترین گزینست گفتم به همشون که دوسش ندارم گفتن برین زیر یه سقف بوجود میاد کارم هرشب شد گریه ..به همه گفتم گریه کردم کهه نمیخوام گفتن تو برو پشیمون نمیشی میدونستم ادم فوق العاده ایه ولی دوسش نداشتم وقتی قالبه قلبم نبود نمیشه بخدا نمیشد هیچکس گوش نداد.. خلاصه قرار شد بریم واسه اشنایی بریم بیرون  سریه دوم مصادف با تولدم بود که خواهش کرد که امثالو کادو رو ازش قبول کنم منم گفتم چیزی قبول نمیکنم با اصرار زنداییم‌قبول کردم خلاصه سنگ تموم گذاشتن بعدش دیدم زنگ زدن برنامه ریزی واسه بله برون ..خیلی شوکه شدم انقدر زود ولی من ازشون وقت خواستم خلاصه نمیدونم چیشد اصلااا نمیدونم که چجور قبول کردم و اومدن و  نشون گذاشتن.. الان چندماه میگذره هرشبم شده گریه ..واقعا پسره خوبیه نمونش نیست به حرفام گوش میکنه ..خونوادش انقدر فوق العادن که نگم ..هرچی که به زبون بیارم میگیره واسم ..خلاصه که خیلی دوستم داره ولی من نه هیچ‌حسی هیچ انگیزه ای ..نمیدونم چطور بگم حتی دوست ندارم بیرون بریم ..نمیدونم چه کنم از یه‌ لحاظ خیلی پسره خوبیه و از همه لحاظ میتونه تضمین ایندم باشه از یه لحاظ‌ اصلا دوستش ندارم ..قیافش اینا خیلی خوبه ها ولی باب دل من نیست نمیدونم چمه..گریه شده شب و روزم .. از طرفیم جرعت ایستادم جلو خونوادمو و بهم زدن و اینارو ندارم .. چطور تو روی خالم و شوهرخالم و کله فامیل نیگا کنم بگم  نمیخوام .. دلیلی برای رد کردنش ندارم هیچ دلیلی ..خستم واقعا همش تظاهر همششش 
با نام و یاد دوست         کارشناس بحث: استاد صابر
عرض سلام و احترام خدمت شما خواهر گرامی! امیدواریم در این روز جمعه بهترین لحظات را در کنار خانواده محترمتان سپری نمایید. احساس تردید و دو دلی شما را در ک می کنیم ولی اجازه دهید قبل از هر مطلبی به یک سؤال از خود شما بپردازیم و آن هم اینکه بگویید که آیا پاسخ مثبت دادن به پسر خاله تان در این ماجرا و تحمل یک زندگی ای که یک عمر ممکن است پشیمانی به بار آورد و همسرتان دلچسب شما نباشد بهتر است یا اینکه گفتن یک «نه» بصورت قاطعانه و تحمل سرزنش چند روزه دیگران؟!!! خواهر محترم! اساساً دختران و پسران در انتخاب همسر بر اساس اختيار و اراده‌ خدادادي كه دارند كاملاً مستقل هستند. البته مي‌توانند در تمام مراحل همسرگزيني از انديشه، نظرات و تجربيات ارزشمند پدر و مادر و بستگاني كه خيرخواه و دلسوزند بهره بجويند تا انتخاب مناسب و شايسته‌اي را داشته باشند. اما اين مسئله، هرگز به معناي تسليم انتخاب ديگران شدن و تبعيت محض از آنان نيست. پدر و مادر و ديگران هر چه قدر هم عزيز و قابل احترام باشند باز مُجاز به تحميل نظرات خود بر دختر و پسر نيستند. در متون ديني توصيه شده است كه جوانان با كسي كه او را مي‌پسندند و نه‌اين كه والدين‌شان او را مي‌پسندند ازدواج كنند. پسند فرزند بر پسند والدين مقدم است. بنابراین اختیار شما کاملا به دست خودتان است که بتوانید فردی را انتخاب کنید یا او را رد کنید... نکته مهم دیگر اینکه زيبايى فرد مقابل و پسند او در جایگاه همسر به اندازه‏ اى بايد باشد كه طرفين يكديگر را بپسندند و جذابيت كافى براى همديگر داشته باشند و متناسب با ويژگى‏ هاى خود، ديگرى را انتخاب كنند. به عبارت ديگر از نظر ظاهرى نيز بايد كفو همديگر باشند. اما اگر کسی همسر خود را بر اساس اصرار دیگران انتخاب نماید باید خود را آماده یک عمر پشیمانی و حسرت  یا بازگشت و طلاق نماید. اما اکنون چه باید کرد؟ در شرایط فعلی که دارید بهترین کار این است که به بهانه مشاوره پیش از ازدواج کمی معطل کنید و روند دقیق مشاوره قبل از ازدواج را در مراکز معتبر طی نمایید. اگر در چنین شرایطی باز هم علاقه شکل نگرفت از مشاورتان بخواهید با صراحت مسئله عدم علاقه را برای او تبیین نماید تا شما نیز از این مسئله نجات یابید و اما اگر علاقه واقعی بین شما شکل گرفت و موفق شدید او را از جایگاه پسر خاله بودن به جایگاه همسری منتقل نمایید، اقدام به عقد کنید و بیش از این معطل ننمایید. موفق و خوشبخت باشید.   .
کاملا درست میگین ولی من با وجود خونواده ای که اصرار بر خوب بودن و بی نقص بودن طرف دارن چجوری برم مشاوره ،بعد اینکه ما  خونوادمون امار طلاق زیاد داشتیم که علتش رو عشق و عاشقی قبله ازدواج و اینا میدوونن..واقعا هم بهم یجورایی ثابت شده کسایی که عاشق شدن و ازدواج کردن الان ناموفقن ..من واسه همین خیلی میترسم این گزینه خوب رو از دست بدم و اینده بدی رو داشته باشم ..نمیدونم چجوری بگج واقعا ..ازینکه ایندمو خراب کنمم میترسم ..این ترس ،این دوست نداشتن هرروز داره منو از بین میبره ‌.دوست دارم اون حس خوب به طرفمو ،اون شور و ذوق رو داشته باشم من اون حسو میخوام
BinamBinam said in کاملا درست میگین ولی من با
کاملا درست میگین ولی من با وجود خونواده ای که اصرار بر خوب بودن و بی نقص بودن طرف دارن چجوری برم مشاوره ،بعد اینکه ما  خونوادمون امار طلاق زیاد داشتیم که علتش رو عشق و عاشقی قبله ازدواج و اینا میدوونن..واقعا هم بهم یجورایی ثابت شده کسایی که عاشق شدن و ازدواج کردن الان ناموفقن ..من واسه همین خیلی میترسم این گزینه خوب رو از دست بدم و اینده بدی رو داشته باشم ..نمیدونم چجوری بگج واقعا ..ازینکه ایندمو خراب کنمم میترسم ..این ترس ،این دوست نداشتن هرروز داره منو از بین میبره ‌.دوست دارم اون حس خوب به طرفمو ،اون شور و ذوق رو داشته باشم من اون حسو میخوام
  با سلام مجدد خدمت شما تا زمانی که علاقه و میل اولیه در شما نسبت به این فرد شکل نگیرد بهتر است از چنین ازدواجی خودداری کنید. از نظر ما اتفاقا همین موضوع زیاد بودن طلاق در فامیل باید شما را از یک ازدواج به ظاهر درست بترساند و بهانه ی خوبی است که دست بگیرید و بگویید بدون مشاوره قدم از قدم برنخواهید داشت. خواهر محترم! موارد زیادی را دیده ایم که زوجین مشکلی با هم نداشته اند اما بعد از گذشت مدتی مشخص شد یکی از آنها مجموعه ای از اختلالات روانی را دارد. بنابراین سعی کنید مشاوره را جدی بگیرد و این را نیز بدانید که اگر قرار باشد عشق و علاقه ای در شما و ایشان شکل بگیرد در مشاوره شکل خواهد گرفت. اما با این اجبار وارد زندگی مشترک نشوید.
جمع بندی سؤال پسرخاله ام از کودکی من را دوست داشت ولی من اصلا احساس به او نداشتم اگر او تنها پسر تو کل دنیا هم بود نمی توانستم با او ازدواج کنم تا اینکه تابستان گفت قصد سربازی دارد و گفت تکلیفم را روشن کن... خلاصه نمیدانم چه اتفاقی افتاد که آشنایی و بله برون انجام شد. اکنون جرئت ایستادن جلوی خونوادم را ندارم. چطور به هم بزنم؟ پاسخ احساس تردید و دو دلی شما را در ک می کنیم ولی اجازه دهید قبل از هر مطلبی به یک سؤال از خود شما بپردازیم و آن هم اینکه بگویید که آیا پاسخ مثبت دادن به پسر خاله تان در این ماجرا و تحمل یک زندگی ای که یک عمر ممکن است پشیمانی به بار آورد و همسرتان دلچسب شما نباشد بهتر است یا اینکه گفتن یک «نه» بصورت قاطعانه و تحمل سرزنش چند روزه دیگران؟!!! خواهر محترم! اساساً دختران و پسران در انتخاب همسر بر اساس اختيار و اراده‌ خدادادي كه دارند كاملاً مستقل هستند. البته مي‌توانند در تمام مراحل همسرگزيني از انديشه، نظرات و تجربيات ارزشمند پدر و مادر و بستگاني كه خيرخواه و دلسوزند بهره بجويند تا انتخاب مناسب و شايسته‌اي را داشته باشند. اما اين مسئله، هرگز به معناي تسليم انتخاب ديگران شدن و تبعيت محض از آنان نيست. پدر و مادر و ديگران هر چه قدر هم عزيز و قابل احترام باشند باز مُجاز به تحميل نظرات خود بر دختر و پسر نيستند. در متون ديني توصيه شده است كه جوانان با كسي كه او را مي‌پسندند و نه‌اين كه والدين‌شان او را مي‌پسندند ازدواج كنند. پسند فرزند بر پسند والدين مقدم است. بنابراین اختیار شما کاملا به دست خودتان است که بتوانید فردی را انتخاب کنید یا او را رد کنید... نکته مهم دیگر اینکه زيبايى فرد مقابل و پسند او در جایگاه همسر به اندازه‏ اى بايد باشد كه طرفين يكديگر را بپسندند و جذابيت كافى براى همديگر داشته باشند و متناسب با ويژگى‏ هاى خود، ديگرى را انتخاب كنند. به عبارت ديگر از نظر ظاهرى نيز بايد كفو همديگر باشند. اما اگر کسی همسر خود را بر اساس اصرار دیگران انتخاب نماید باید خود را آماده یک عمر پشیمانی و حسرت  یا بازگشت و طلاق نماید. اما اکنون چه باید کرد؟ در شرایط فعلی که دارید بهترین کار این است که به بهانه مشاوره پیش از ازدواج کمی معطل کنید و روند دقیق مشاوره قبل از ازدواج را در مراکز معتبر طی نمایید. اگر در چنین شرایطی باز هم علاقه شکل نگرفت از مشاورتان بخواهید با صراحت مسئله عدم علاقه را برای او تبیین نماید تا شما نیز از این مسئله نجات یابید و اما اگر علاقه واقعی بین شما شکل گرفت و موفق شدید او را از جایگاه پسر خاله بودن به جایگاه همسری منتقل نمایید، اقدام به عقد کنید و بیش از این معطل ننمایید. موفق و خوشبخت باشید.  
موضوع قفل شده است