اثبات دو بعدی بودن وجود انسان

تب‌های اولیه

90 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

حبیبه;790090 نوشت:
بسمه البصیر:با سلام:ابتدا باید راجع به هستی شناسی روح:"هستی و چیستی و ماهیّت روح"گفت که فراتر از علوم طبیعی و تجربی است چرا که اوّلا روح مربوط به عوالم ماوراء طبیعت و مادّه است و حیطه ی شناخت علوم تجربی و طبیعی، عالم مادّه و جسمانیّات است. ثانیا:تنها راه شناخت روح دلایل عقلی و نقلی است و البته راه عرفان و کشف و شهود،که باز هم این دلایل خارج از حیطه ی علوم تجربی است گرچه دلیل عقلی در استنتاج از نظریات علمی و نتیجه گیری قوانین عمومی و کلیّ،استفاده می شود. بنابراین منکرین روح دلیلی بر ردّ آن نخواهند داشت،چرا که"روح" اصلا در حیطه دانش آنها نمی گنجد. امّا می توان روی این نکته بحث کرد،که خود موضوع تعقل که دارای مراتبی است:1-دریافت صورت شیء از طریق حواس 2-تجرید نسبی آن در قوه ی خیال 3-تجرید تام و تمام آن از مادّه یعنی صور عقلی مجرّد از ماده هستند،خب یک ماهیّت کاملا مادی(مغز) که برای ادراکاتش محتاج حواس است چطور می تواند صورت عقلی مجرد از ماده را درک کند؟
کاملا برعکس. اگه من با فردی ملاقات کنم که معتقده ماری خونین شبا تو موتورخونه خونه ش قدم می زنه طوری که صدای پاش رو به وضوح شنیده می شه، اگه من وارد موتور خونه بشم و ببینم لوله های آب چکه می کنن و صدا تولید می کنن، می تونم نتیجه بگیرم که ماری خونین شبا تو موتورخونه قدم نمی زنه. اما اگه وارد شدم و چیزی توجهمو جلب نکرد، نمی تونم نتیجه بگیرم ماری خونین شبا تو موتورخونه قدم می زنه، بلکه ممکنه علت دیگه ای وجود داشته باشه. در مورد روح هم همینطور، اگه دلایل روحباوری بررسی شد و ناضروری بودن وجود روح نتیجه گرفته شد، می شه این فرض رو کنار گذاشت.

روح سبز;789505 نوشت:
- در مورد شش روز یا شش دوره شما چون به ترجمه نگاه میکنید اینو میفهمید .من به یهود کاری ندارم چون خدای یهود و مسیحی کشتی میگیره با ادما. موهاش هم فرفریه!خدا در قران میگه روز قیامت. ایا واقعا اونجا روز وجود داره؟ یعنی ماه و خورشید و زمین؟ نه! یوم در عربی معانی مختلفی داره. حتی در فارسی!( روز)ما میگیم فردا که بزرگ شدیم. فردا که طرف اومد . فردای ایرانایا واقعا این فردا همین فردا یعنی دوشنبه هست؟من یه روز ماشین ساختممن یه روز خونه میساختمولی منظور من در جمله های بالا واقعا یک روز نیست . تازه بین ماشین ساختن من و خونه ساختنم 5 سال فاصله بود.اینکه شما برداشت کنی من در دو روز پشت هم ماشین و خونه ساختم و تموم اشتباهه! ( غیر ممکنه)خدا میگه یه روزی اون رو ساختم. بعد یه روزیم اون یکیو ساختم. این مایم که اشتباه برداشت کردیم.
خوب.اما در مورد شش روز.در این باره حرف کم ندارم.ولی خوب جایش اینجا نیست.گذشته از بیانات شما که برایشان پاسخ دارم.یک شاهدی دیگر از قرآن می آورم.به این آیه توجه کنید:-->بگو آيا شما به آن كس كه زمين را در دو روز آفريد كافر هستيد و براى او همانندهايى قرارمى‏دهيد؟!در این آیه سوالی می پرسد که در واقع جوابش از نظر قرآن مشهود است.خدایی به این عظمت را شریک قرار می دهید؟؟اینجا به قدرت و عظمت خدا اشاره شده.آیا در دو روز خلق کردن زمین عظمت خدا را نشان می دهد ویا در دو دوران ؟؟اینجا خلق کردن در دو روز و در کوتاه مدت، عظمت خدا را به رخ می کشد و چطور مشرکان به همچین خدایی مشرک شدند؟؟

روح سبز;790132 نوشت:
[="DarkOliveGreen"]سلام اورورامن راجب کامپیوتر حرف نزدم که با اون مثال منو رد میکنی./////بدون تغییر شیمیای؟؟؟؟؟؟ لابد توقع داری خراب شدن یک قطعه ماشین بخاطر تغییر شیمیای در لنتش باشه؟خوبه دارم میگم مثال!!!!!------------------------------چه روح از بدن بره بیرون بدن بی حرکت میشه---چه بدن سلولهاش بمیره و روح مجبور به خارج شدن بشه.بازم بدن بی حرکت میفته.---در هر مورد روح از بدن جدا میشه-----------------------ماشین اتیش گرفته راننده از ماشینش میزنه بیرون . روح ماشین پر!راننده بدون هیچ دلیل خرابی از ماشین پیاده میشه. بازم روح ماشین پر!افسری راننده رو بزور از ماشین جدا کنه. روح پر!پس کمترین نتیجه که حاصل میشه اینکه روح و جسم خیلی به هم ربط دارن.[/]
من دیدم برنامه هوشمند ذهنم به اون سمت رفت. با تشبیه نمی شه چیزی رو ثابت کرد.

[="DarkOliveGreen"]سلام پارسا/// اقا شما چطوری نقل قول میکنید من که خسته شدم از این خرابی سایت!///اره جاش اینجا نیت بیا توی پیغامهای عمومی صحفه من اونجا بحث کنیم یا اصلا تاپیک بزنیم ( حالا من یا تو فرقی نداره).اون دو روز هم شامل همون 6 روزه.//////[/]

[="DarkOliveGreen"]اورورا جانحق با شماست شاید درست نشه با مثال دقیقا بیانش کرد ولی اسمش روشه مثال. مثال ریاضی فیزیکی و ... فرق داره با مثال زدن در حرف زدن. در اینجور مثالها برا نرم تر شدن بحث مطرح میشه نه اینکه عینن همون باشه![/]

جناب روح سبز.من پستم رو ویرایش کردم.دوباره نگاه کنید.البته اگر نگاه نکرده اید....خلاصه حرف من این است که علم نمی تواند با قطعیت در مورد وجود روح حرفی بزند.و خواب های مثلا صادقه هم دلیل نمی شود..اگر به دین اسلام اعتقاد دارید که خیر و برکت.به روح هم اعتقاد داشته باشید.:)

آورورا;790123 نوشت:
یه سری فرایندها داخل سلول هستن که از فروپاشی سلول جلوگیری می کنن. به.محض این که این فرایندا متوقف می شن سلول شروع به تخریب می کنه. اگه تخریب سلول بالا نباشه امکان برگشاش به حالت پایدار هست، در غیر این صورت تخریب بیشتر و بیشتر می شه. (که به عنوان مرگ شناخته میشه)
پس میتونیم یک احتمال رو هم این بگیریم که مرگ سلول ها و توقف این فرایندی که فرمودید باعث مرگ بدن و درنتیجه خروج روح از بدن میشه . یعنی از اونور هم میشه نگاه کرد . ( من متخصص نیستم ها فقط یک نظریه هست . کارشناسان میتونن نقد کنن تا اصلاح بشه ) .

بسمه البصیر:روح داخل بدن نیست تا بگوئیم هنگام خواب از آن جدا می شود،خارج از آن هم نیست چرا که خارج جسم مادّی هم مادی است،بلکه بدن در عالم مادّه است و روح در عالم فرا مادّه،امّا یک نحو ارتباط وجودی بین روح و بدن برقرار است ،در واقع روح باطن و غیب بدن است و با بدن نسبت باطن به ظاهر دارد. و امّا در رؤیای صادقه،انسان اموری را مشاهده می کند که فرا زمان و فرا مکان هستند مثل مشاهده ی حوادثی در مکانهایی در سی سال بعد،خب زمان بُعد چهارم جسم و مکان بعد فضایی آن است،و جسم نمی تواند زمان جلوتر از خودش را ببیند،کما اینکه در آن واحد نمی تواند در دو مکان باشد،چرا که در مورد زمان، جلو زدن جسم از خودش هست که محال است چون در زمانی حضور یافته که معدوم است و این به معنی اجتماع وجود و عدم در یک چیز است که بارزترین نوع اجتماع نقیضین است و اگر جسم در آن واحد در دو مکان باشد نیز به آن معناست که یک چیز در آن واحد دو چیز باشد که آن هم امری محال است،پس رؤیای صادقه را نمی توانیم به جسم و امور جسمانی و مادیّ نسبت دهیم و مسلما پای موجودی غیر مادیّ در میان است که به آن روح می گوئیم.

آورورا;790133 نوشت:
کاملا برعکس. اگه من با فردی ملاقات کنم که معتقده ماری خونین شبا تو موتورخونه خونه ش قدم می زنه طوری که صدای پاش رو به وضوح شنیده می شه، اگه من وارد موتور خونه بشم و ببینم لوله های آب چکه می کنن و صدا تولید می کنن، می تونم نتیجه بگیرم که ماری خونین شبا تو موتورخونه قدم نمی زنه. اما اگه وارد شدم و چیزی توجهمو جلب نکرد، نمی تونم نتیجه بگیرم ماری خونین شبا تو موتورخونه قدم می زنه، بلکه ممکنه علت دیگه ای وجود داشته باشه. در مورد روح هم همینطور، اگه دلایل روحباوری بررسی شد و ناضروری بودن وجود روح نتیجه گرفته شد، می شه این فرض رو کنار گذاشت.
در پست قبل توضیح دادم که روح همان باطن و غیب بدن است،و برای اثبات یا نفی آن نمی توانید از راه مشاهده و یا نقیض آن، عدم مشاهده وارد شوید. مثال شما با ممثل هیچ نسبت جوری ندارد.

حبیبه;790145 نوشت:
در پست قبل توضیح دادم که روح همان باطن و غیب بدن است،و برای اثبات یا نفی آن نمی توانید از راه مشاهده و یا نقیض آن، عدم مشاهده وارد شوید. مثال شما با ممثل هیچ نسبت جوری ندارد.
منظور از باطن بدن چیه؟ اگه منظور فراآمدی حالت های ذهن از بدنه که همون چیزیه که ماتریالیستا می گن.اگه منظور شاکله انسانه که در این صورت شما نتیجه گرفتید سنگ و آدم با هم تفاوتی ندارن که همون چیزیه که ماتریالیستای تقلیل گرا می گن.

حبیبه;789505 نوشت:
در پست قبل توضیح دادم که روح همان باطن و غیب بدن است،و برای اثبات یا نفی آن نمی توانید از راه مشاهده و یا نقیض آن، عدم مشاهده وارد شوید.
سلام.منظور شما از مشاهده چیست.خود شما یکبار می گویید که برای اثبات روح نمی توان از راه مشاهده وارد شد.بعد خود یک جا می فرمایید که:از مشاهده خواب های صادقه پی به روح می بریم.خوب مشاهده که حتما نباید مستقیم باشد.اگر رویاهای صادقه را می بینیم و مشاهده می کنیم و توانستیم آن را به روح ربط بدیم.در واقع داریم روح را مشاهده می کنیم. Smile خیلی کشفیات علم به طور مستقیم مشاهده نشدند.کسی اتم و الکترون ها و پروتون هایش را با میکروسکوپ ندید.بلکه شواهدی بر وجودشان بود که دانشمندان مشاهدشان کردند.و باز اینجا مشاهده پیش آمده دیگر.و کسی نگفت ما پروتون را مشاهده نکردیم پس پروتون وجود ندارد.

آورورا;790147 نوشت:
منظور از باطن بدن چیه؟ اگه منظور فراآمدی حالت های ذهن از بدنه که همون چیزیه که ماتریالیستا می گن.اگه منظور شاکله انسانه که در این صورت شما نتیجه گرفتید سنگ و آدم با هم تفاوتی ندارن که همون چیزیه که ماتریالیستای تقلیل گرا می گن.
منظور از باطن،وجود امری انسان یعنی روح است،بدن وجود مادّی انسان است و روح مربوط به عالم امر یا فرامادّه. امّا اینکه با چه استدلالی از سخن بنده نتیجه گرفتید که سنگ و آدم،یکی است،خودتان باید توضیح دهید!

پارسا مهر;790148 نوشت:
سلام.منظور شما از مشاهده چیست.خود شما یکبار می گویید که برای اثبات روح نمی توان از راه مشاهده وارد شد.بعد خود یک جا می فرمایید که:از مشاهده خواب های صادقه پی به روح می بریم.خوب مشاهده که حتما نباید مستقیم باشد.اگر رویاهای صادقه را می بینیم و مشاهده می کنیم و توانستیم آن را به روح ربط بدیم.در واقع داریم روح را مشاهده می کنیم. Smile خیلی کشفیات علم به طور مستقیم مشاهده نشدند.کسی اتم و الکترون ها و پروتون هایش را با میکروسکوپ ندید.بلکه شواهدی بر وجودشان بود که دانشمندان مشاهدشان کردند.و باز اینجا مشاهده پیش آمده دیگر.و کسی نگفت ما پروتون را مشاهده نکردیم پس پروتون وجود ندارد.
سلام:مشاهده تجربیِ حسی با چشم مقصود است،چشم شما در خواب بسته است و عملکرد حواستان،در نازلترین سطح قرار گرفته،البته این به تبع قرار گرفتن مغز در سطح دلتا است،پس مشاهِد،روح است نه جسم.

حبیبه;789505 نوشت:
سلام:مشاهده تجربیِ حسی با چشم مقصود است،چشم شما در خواب بسته است و عملکرد حواستان،در نازلترین سطح قرار گرفته،البته این به تبع قرار گرفتن مغز در سطح دلتا است،پس مشاهِد،روح است نه جسم.
شاید شما منظورم را متوجه نشدید و یا من برداشت دیگری از حرف شما داشتم.مشاهده طبیعتا تنها چشمی نیست.به هر حال ما درک می کنیم و متوجه می شویم که خواب صادقه دیدیم.یا اگر خودمان ندیدیم.از مادرمان که دیده می پرسیم.پس در کل ما خواب صادقه را مشاهده می کنیم.خوب حالا اگر از خواب صادقه توانستیم به روح پل بزنیم.پس در واقع روح را مشاهده کردیم.حالا اینها زیاد مهم نیست....بگذریم.:)
حبیبه;789505 نوشت:
،پس رؤیای صادقه را نمی توانیم به جسم و امور جسمانی و مادیّ نسبت دهیم و مسلما پای موجودی غیر مادیّ در میان است که به آن روح می گوئیم.
کاش یک تعری درست از ماده داشتیم.اگر ماده چیزی است که محدود به زمان است.این چیزی است که شاید علم تا به الان به آن رسیده.معلوم نیست در آینده با مفهوم جدیدی آشنا بشیم و بتونیم با شواهدی اثباتش کنیم که اون مفهوم در بند زمان نباشه و چون اثبات شده و در حوزه علمه، پس می تونیم بگیم مادی هست.خلاصه داستان شما کمی گنگ است.اگر مشکل سر اسم است.ما می توانیم اسم آن نا کشف شده را روح بگذاریم.ولی اگر منظور از روح همان روح ادیان است که یکی از خصیصه های اون اینه که پس از متلاشی شدن انسان هم به حیات خودش ادامه می ده.دیگه این چیزی نیست که حتی رویاهای صادقانه هم بتونه ثابتش کنه.و نمی تونیم بگیم انسان دارای دو بعد.یک بعد مادی و یک بعد غیر مادی!!!نمی دونم حرفم گویا بود.:) نمی دونم چرا سایت قاطی کرده.من سعی دارم یک پیام به جناب روح سبز بفرستم.ولی نمی شه!!فقط یک تشکر و عرض اردات می خواستم بهشون داشته باشم.همین.

پارسا مهر;790154 نوشت:
شاید شما منظورم را متوجه نشدید و یا من برداشت دیگری از حرف شما داشتم.مشاهده طبیعتا تنها چشمی نیست.به هر حال ما درک می کنیم و متوجه می شویم که خواب صادقه دیدیم.یا اگر خودمان ندیدیم.از مادرمان که دیده می پرسیم.پس در کل ما خواب صادقه را مشاهده می کنیم.خوب حالا اگر از خواب صادقه توانستیم به روح پل بزنیم.پس در واقع روح را مشاهده کردیم.حالا اینها زیاد مهم نیست....بگذریم.:)کاش یک تعری درست از ماده داشتیم.اگر ماده چیزی است که محدود به زمان است.این چیزی است که شاید علم تا به الان به آن رسیده.معلوم نیست در آینده با مفهوم جدیدی آشنا بشیم و بتونیم با شواهدی اثباتش کنیم که اون مفهوم در بند زمان نباشه و چون اثبات شده و در حوزه علمه، پس می تونیم بگیم مادی هست.خلاصه داستان شما کمی گنگ است.اگر مشکل سر اسم است.ما می توانیم اسم آن نا کشف شده را روح بگذاریم.ولی اگر منظور از روح همان روح ادیان است که یکی از خصیصه های اون اینه که پس از متلاشی شدن انسان هم به حیات خودش ادامه می ده.دیگه این چیزی نیست که حتی رویاهای صادقانه هم بتونه ثابتش کنه.و نمی تونیم بگیم انسان دارای دو بعد.یک بعد مادی و یک بعد غیر مادی!!!نمی دونم حرفم گویا بود.:) نمی دونم چرا سایت قاطی کرده.من سعی دارم یک پیام به جناب روح سبز بفرستم.ولی نمی شه!!فقط یک تشکر و عرض اردات می خواستم بهشون داشته باشم.همین.
همان درک را هم که شما می فرمائید نمی تواند کار مغز باشد،به هر حال لابد دیدن خوابهای صادقه را باید به یک چیزی نسبت بدهید! امّا در مورد درک و یا به عبارتی تعقل که در اوّلین پست به آن اشاره کردم،تعقل دارای مراتبی است که اولین مرتبه اش محسوس است،مرحله بعد در حیطه عالم خیال و مرتبه بعد عالم عقل است یعنی صورت عقلی مجرد از مادّه،خب این نوع درک چطور از مغز بر می آید که کاملا ماهیّتی مادی یا به تعبیری جسمانی دارد؟ در مورد شاید و اگر و امکان دارد و امثال ذلک بهتر است کمی احتیاط کنیم،چرا که بحث علمی را از مسیر خودش خارج کرده و به موهومات پیوند می زند.

سرکار حبیبه.من جوابم البته دقیق نگرفتم.ولی به هر حال، فکر کنم حرف شما اینه.انسان یک بعد دومی داره که فراتر از ماده و زمانه.همین.درسته؟؟و شما اسم اون رو روح می زارید.اگر حرف شما اینه.من فکر نکنم که مادیون هم مخالف حرف شما رو بزنن و احتمالا حرف شما رو به این شکل تائید کنند که احمالا درسته، نه قطعا درسته!!

حبیبه;790149 نوشت:
منظور از باطن،وجود امری انسان یعنی روح است،بدن وجود مادّی انسان است و روح مربوط به عالم امر یا فرامادّه. امّا اینکه با چه استدلالی از سخن بنده نتیجه گرفتید که سنگ و آدم،یکی است،خودتان باید توضیح دهید!
سنگم مانند انسان شاکله ای داره که به عنوان نفس (نامساوی روح) شناخته می شه که اونو از اشیاء دیگه متمایز می کنه. این خصوصیت هم در خواص از خواص الکترون و پروتون قابل مشاهده ست.

کریم;789886 نوشت:
سلام وتسلیت سالروز شهادت بی بی دو عالم محضر همه محبان اهل بیت علیهم السلامدوستا بزرگوار قرار باشد ما هر چه خود به آن رسیده ایم در بیان کنیم بدون اینکه در جایی اثبات شده باشد. دهها نظر تولید می شود. اما در بحث ما که دوبعدی بودن انسان است. ما در قرآن آیایی داریم که اشاره هم شد. وجود روح در انسان را اثبات می کنید. ولی در دنیای تجربه گرای امروز چه بسا در عالم غرب خیلی ها آنرا قبول نداشته باشند. ولی ما که متدین به قرآن هستیم. به وجود روح حداقل بخاطر فرموده قرآن واحادیث ایمان داریم. ودلایل متعددی هم در کتب معرفت نفس برای وجود روح بیان شده است. که برخی از آنها بیان شد. اما اینکه تجربه گراها چه حرفهایی دارند. برخی مطرح شد. و بحث شد. ولی سخن ما این است. اینجا چون ملاک بحث علمی است. دوستانی که نظری می کنند باید بفرمایند این از کدام منبع وبر اساس سخن کدام مرکز علمی است. ودر غیر اینصورت بصورت سوالی می توانند شبهه ویا سوال خود را مطرح کنند.
سلام خب فرض کنید تو یه کتاب مقدس دیگه که برای یه سری دیگه مقدسه، به اون بعد سومم اشاره شده باشه! شما الان طرف علم باشید و من طرف کتاب مقدس! ثابت کنید که اون بعد سوم وجود نداره!!

پژوهشگر;790027 نوشت:
با سلام و درود دوستان مادی گرا چه دلیل یا توجیهی برای کارهایی که برخی از افراد با ریاضت کشیدن نفس انجام میدهند مانند مرتاضان یا افراد دیگر دارند؟! یا مثلا موضوعاتی که در روان شناسی مطرح است مانند تله پاتی و انرژی درمانی و ... این موارد جدای از هر بحث دیگری در مورد حقانیت موضوعات مطرح شده در اسلام می توانند نشان دهند بدن انسان محدود به ماده نیست. ضمن اینکه با وجود همه پیشرفت های علمی تابحال هنوز علم بشر قادر به توضیح منشا هوشمند بودن و حیات داشتن یک سلول هم نیست. یعنی در سطح ازمایشگاهی هنوز قادر به ساختن یک سلول هم نیست. دانشمندان همه عناصر تشکیل دهنده یک درخت یا سنگ یا بدن انسان را می شناسند اما منشا حیات داشتن سلول ها را هنوز نمی دانند.
در مورد کارای مرتاضا و... اصلا ربطی به ریاضت نداره!! چیزایی مثل خوابیدن روی تخت میخ و یا راه رفتن روش ذغال داغ، فقط حقه های فیزیکیه!! ریاضتشون فقط باعث شده که نترسن!! هر کسی که جرئتشو داشته باشه، میتونه اون کارا رو انجام بده! خیلی چیزای دیگشونم فقط حقه ست!! بزارید راحتتون کنم! یه موسسه فرانسوی هست که یه جایزه ی 10هزار(شایدم میلیون)دلاری برای کسی گذاشته که مدعی کار ماورا طبیعیه!! فقط باید بره و تو محیط آزمایشگاهی خودشو نشون بده! حداقل یه نفر که باید رفته باشه حداقل!! البته اگه این چیزا واقعی باشن!!

حبیبه;790144 نوشت:
بسمه البصیر:روح داخل بدن نیست تا بگوئیم هنگام خواب از آن جدا می شود،خارج از آن هم نیست چرا که خارج جسم مادّی هم مادی است،بلکه بدن در عالم مادّه است و روح در عالم فرا مادّه،امّا یک نحو ارتباط وجودی بین روح و بدن برقرار است ،در واقع روح باطن و غیب بدن است و با بدن نسبت باطن به ظاهر دارد. و امّا در رؤیای صادقه،انسان اموری را مشاهده می کند که فرا زمان و فرا مکان هستند مثل مشاهده ی حوادثی در مکانهایی در سی سال بعد،خب زمان بُعد چهارم جسم و مکان بعد فضایی آن است،و جسم نمی تواند زمان جلوتر از خودش را ببیند،کما اینکه در آن واحد نمی تواند در دو مکان باشد،چرا که در مورد زمان، جلو زدن جسم از خودش هست که محال است چون در زمانی حضور یافته که معدوم است و این به معنی اجتماع وجود و عدم در یک چیز است که بارزترین نوع اجتماع نقیضین است و اگر جسم در آن واحد در دو مکان باشد نیز به آن معناست که یک چیز در آن واحد دو چیز باشد که آن هم امری محال است،پس رؤیای صادقه را نمی توانیم به جسم و امور جسمانی و مادیّ نسبت دهیم و مسلما پای موجودی غیر مادیّ در میان است که به آن روح می گوئیم.
بطور کلی خوابهای ما اغلب نامربوطن! یعنی هیچ مفهومی ندارن! ما هزاران خواب میبینیم!(هر شب 4 5تا حداقل!!) از این هزاران ممکنه ما 2 3تاشونو فکر کنیم که اتفاق افتاده!! اونم با تفاسیری که تو ذهن خودمون بعد از اون اتفاق شکل میگیره!! یعنی مثلا من خواب بشقاب پرنده میبینم و بعد چون فرداش ناهارمون ماکارونیه، میگم این خواب من صادقه بوده!! یا اصلا ممکنه یه اتفاق تو آینده رو ببینیم که دقیقا اتفاق بیفته! و از اون طرف هزاران اتفاقم بوده که خوابشو دیدیم و اتفاق نمی افته!!(کافیه از این به بعد یه جدول درست کنید و تعداد خوابایی که اتفاق افتاده و اونایی که اتفاق نیوفتاده و داخلش علامت بزنید!! خیلی زود برای اتفاق نیوفتاده ها یه برگه جدید نیاز دارد!! همینطور مثلا اونایی که ادعا میکنن مرده ای رو تو خواب دیدن، در حد دانسته های خودشون میبینن!! یعنی اگه اطلاعات کاملی از معاد تو دینشون نداشته باشن، خوابشون از نظر دینی بی معنی و غیر حقیقی میشه!!

آورورا;790168 نوشت:
سنگم مانند انسان شاکله ای داره که به عنوان نفس (نامساوی روح) شناخته می شه که اونو از اشیاء دیگه متمایز می کنه. این خصوصیت هم در خواص از خواص الکترون و پروتون قابل مشاهده ست.
آن نفس نیست،آنچه شما می فرمائید در علوم تجربی خواص مادّه و در فلسفه،عوارض مادّه و در منطق نوع خوانده می شود.

Masood11;790191 نوشت:
بطور کلی خوابهای ما اغلب نامربوطن! یعنی هیچ مفهومی ندارن! ما هزاران خواب میبینیم!(هر شب 4 5تا حداقل!!) از این هزاران ممکنه ما 2 3تاشونو فکر کنیم که اتفاق افتاده!! اونم با تفاسیری که تو ذهن خودمون بعد از اون اتفاق شکل میگیره!! یعنی مثلا من خواب بشقاب پرنده میبینم و بعد چون فرداش ناهارمون ماکارونیه، میگم این خواب من صادقه بوده!! یا اصلا ممکنه یه اتفاق تو آینده رو ببینیم که دقیقا اتفاق بیفته! و از اون طرف هزاران اتفاقم بوده که خوابشو دیدیم و اتفاق نمی افته!!(کافیه از این به بعد یه جدول درست کنید و تعداد خوابایی که اتفاق افتاده و اونایی که اتفاق نیوفتاده و داخلش علامت بزنید!! خیلی زود برای اتفاق نیوفتاده ها یه برگه جدید نیاز دارد!! همینطور مثلا اونایی که ادعا میکنن مرده ای رو تو خواب دیدن، در حد دانسته های خودشون میبینن!! یعنی اگه اطلاعات کاملی از معاد تو دینشون نداشته باشن، خوابشون از نظر دینی بی معنی و غیر حقیقی میشه!!
خوابها سه حالت دارند:1-بعضی خوابها خاطرات و داشته های سابق خود روح است که در مرتبه ی خیال پردازش شده و به اشکالی مونتاژ می شود. 2-برخی خوابها از القائات شیطان است که در مرتبه ی خیال، اموری را به انسان تلقین می کند مثل هیپنوتیزم یا خواب مصنوعی که اموری را به شخص تلقین می کنند3-برخی خوابها هم مشاهدات روح در فرازمان است که خوابهای صادقه نام دارد. بنابراین خوابها در واقع دو نوع کلیّند:نوع اوّل پایه و اساس درستی ندارند و از واقعیّت خارجی حکایت نمی کنند مثل حالت اول و دوم،و نوع دوّم با واقعیّت خارجی منطبقند که همان خوابهای صادقه هستند.

حبیبه;790199 نوشت:
آن نفس نیست،آنچه شما می فرمائید در علوم تجربی خواص مادّه و در فلسفه،عوارض مادّه و در منطق نوع خوانده می شود.
نفس جمادی بهش گفته میشه

آورورا;790206 نوشت:
نفس جمادی بهش گفته میشه
در فلسفه از روح به نفس هم تعبیر می شود لذا فلاسفه نفس را سه قسم می دانند:1-نفس نباتی2-نفس حیوانی3-نفس ناطقه یا انسانی. آنچه شما به آن نفس جمادی می گوئید همان خواص جسمانی اشیاء است.

چهار قسم البته. (که حاصل اتکای بیش از حد به داده حسی بوده و کاملا غلطه!)به هر حال این یکی از تفاسیر روح باطن جسم بودنه. تفسیر دوالیستی هم نداره.

آورورا;790222 نوشت:
چهار قسم البته. (که حاصل اتکای بیش از حد به داده حسی بوده و کاملا غلطه!)به هر حال این یکی از تفاسیر روح باطن جسم بودنه. تفسیر دوالیستی هم نداره.
بنده تفسیر دوآلیسمی از آن نداشتم اگر پستهای قبل را به دقت مطالعه بفرمائید،خواهید دید که عرض کردم،روح باطن بدن است و غیب آن. و این در فلسفه ی ملا صدرا و در حرکت جوهری و "جسمانیة الحدوث و روحانیة البقاء" به نحو روشن تری نمود دارد.

پارسا مهر;790157 نوشت:
سرکار حبیبه.من جوابم البته دقیق نگرفتم.ولی به هر حال، فکر کنم حرف شما اینه.انسان یک بعد دومی داره که فراتر از ماده و زمانه.همین.درسته؟؟و شما اسم اون رو روح می زارید.اگر حرف شما اینه.من فکر نکنم که مادیون هم مخالف حرف شما رو بزنن و احتمالا حرف شما رو به این شکل تائید کنند که احمالا درسته، نه قطعا درسته!!
عذرخواهم،هم زمان،وارد بحثهای چند سویه در این تاپیک شدم و پاسخ حضرتعالی را فراموش کردم! بله اگر تفسیر حضرتعالی اینگونه است اختلاف چندانی باقی نمی ماند.

پارسا مهر;790034 نوشت:
سلام.فکر کنم که نه تعریفی درست از ماده داریم و نه تعریف درستی از روح و یا بعد دوم انسان.شاید بعد دومی هم انسان در ورای این ظاهر جسمانی و مادیش داشته باشه ولی باز همچنان در حوزه علم قابل بررسی باشه و چون در حوزه علم تجربی می آد و در حوزه علم قابل بررسیه، پس مادی به حساب می آد.

سلام وعرض ادب
ادعا این است که انسان روح دارد. حال در عصر جدید عده ای با تمسک به علم تجربی این امور را نفی می کنند با ادعای اینکه الان از طریق علمی همه چیز قابل توجیه وبیان است. وبرخی پا را فراتر گذاشته ووجود روح را نفی می کنند. حال سخن این است. علم تجربی ومادی چطور می تواند روح را نفی کند در حالی که روح امری فرامادی است. وار نظر علمی موضوع روح متافیزیک وفرا ماده است. در حالی که علم تجربی موضوعش ماده است. لذا نمی تواند روح را نفی کند. چون فرامادی است.

پارسا مهر;790075 نوشت:
ما همون اول عرض کردیم که در این دنیا روح وجسم با هم هستند. وآسیب هر کدام در دیگری وکارکرد آن تاثیر گذار است. "...خوب همین نکته می تواند یک گذاره علمی و ردیه ای بر ادعای باورمندان به روح باشد.وقتی روح و جسم در این دنیا با هم هستند و آسیب هر یک بر دیگری و کارکرد آن تاثیر می گذارد.چرا روح را هم حالتی از ماده در نظر نگیریم؟چرا نگوییم که وقتی جسم از بین رفت، روح هم از بین می رود؟ایشان ارتباط بین روح و جسم را پذیرفته اند.ولی آن را تنها حقیقتی که در این دنیا جاریست می دانند.سوال می شود که مگر دنیای دیگری هم هست؟از نظر علمی می توانید ثابت کنید؟؟یک ضربه ناگهانی به مغز حافظه را بر هم می زند.

جواب بخشی از سخنان حضرتعالی در متن بالا داده شد. اما باید عرض کنم. روح در دنیا امری ساری در کل جسم است. وچون فرامادی است. لذا علم تجربی نمی تواند آنرا رد کند. چون خارج از موضوع علم تجربی است.
مشکل عمده ما در دنیای مادی امروز اینست که علم را منحصر در امور مادی می دانیم. وهر چه از طریق ماده وآزمایشگاه ثابت شده باشد. وجود ندارد. والا نه. در حالی که وحی هم علم است. وخیلی جیزها از طریق وحی به ما ابلاغ شده است. که علم تجربی توان دسترسی به آنر ا ندارد. سوای اینکه علم تجربی خطاپذیر است. امروز یک ادعایی دارد. وفردا همان نفی می شود. ویک نظریه مخالف آن می آید. بنابراین منحصر کردن راه علم وکشف حقیقت به ماده کار اشتباهی است.
اصلا شما بفرمایید ثمره علم تجربی چطور بر ما ثابت می شود؟ چرا حیوانات چنین کشفیاتی ندارند؟ آنها هم مثل ما جسم دارند. پس مزیت انسان بر حیوان چیست که چنین توانایی هایی دارد؟
مزیت انسان عقل اوست. انسانی که با تحقیق ومطالعه بر روی چندین امر مادی نظریه ای بیان می کند. بدون اینکه همه موارد را آزمایش کرده باشد. بر چه مبنایی است؟ همه اینها با محور قرار دادن عقل است. که وجه اشتراک موارد را کلیت می دهد. واین کار عقل است. والا از طریق حس شما نمی توانید چنین احکامی صارد کنید.
حال بفرمایید وجود عقل در کدام آزمایشگاه ثابت شده است؟ مگر یک مغز مادی از خودش تفکر دارد؟ اگ راینطور است چرا مغز این حیوانات چنین کاری انجام نمی دهد؟
ایان باربور در کتاب علم ودین خود بخوبی اثبات کرده است. که بدون وجود عقل وفرا ماده ای که مادی گراها نافی آن هستند. حتی فرضیه ها ونظریه های علمی هم قابل اثبات نیست.

تذکر:
دوستان لطفا کنن در موضوع بحث صحبت کنند تا مجبور به حذف پست هایشان نشویم. ما اصل بحثمان روی دوبعدی بودن انسان است. نه فرورفتن در فرعی خاص مثل خواب، آیا دلیلی تجربی بر اثبات دو بعدی بودن انسان است یا نه؟
متاسفانه برخی اوقات گفته می شود دلیل علمی ومراد دلیل تجربی است. که خطا می باشد. وچیزی که در سایه غرب بر جوامع تحمیل شده وفکر می کنند تنها دلیل علمی، تجربی است. در حالی که علم تجربی بدون کمک فرا ماده امکان نظریه پردازی وتعمیم دادن نتایج خود را ندارد.
ار نظر علمی یعنی همان وحی روح ثابت شده است. ووجود دارد. وعلم تجربی نمی تواند آنرا نفی کند چون ماده اخص وپایین تر از ماورالطبیعه است.

کریم;790264 نوشت:
سلام وعرض ادبادعا این است که انسان روح دارد. حال در عصر جدید عده ای با تمسک به علم تجربی این امور را نفی می کنند با ادعای اینکه الان از طریق علمی همه چیز قابل توجیه وبیان است. وبرخی پا را فراتر گذاشته ووجود روح را نفی می کنند. حال سخن این است. علم تجربی ومادی چطور می تواند روح را نفی کند در حالی که روح امری فرامادی است. وار نظر علمی موضوع روح متافیزیک وفرا ماده است. در حالی که علم تجربی موضوعش ماده است. لذا نمی تواند روح را نفی کند. چون فرامادی است. جواب بخشی از سخنان حضرتعالی در متن بالا داده شد. اما باید عرض کنم. روح در دنیا امری ساری در کل جسم است. وچون فرامادی است. لذا علم تجربی نمی تواند آنرا رد کند. چون خارج از موضوع علم تجربی است. مشکل عمده ما در دنیای مادی امروز اینست که علم را منحصر در امور مادی می دانیم. وهر چه از طریق ماده وآزمایشگاه ثابت شده باشد. وجود ندارد. والا نه. در حالی که وحی هم علم است. وخیلی جیزها از طریق وحی به ما ابلاغ شده است. که علم تجربی توان دسترسی به آنر ا ندارد. سوای اینکه علم تجربی خطاپذیر است. امروز یک ادعایی دارد. وفردا همان نفی می شود. ویک نظریه مخالف آن می آید. بنابراین منحصر کردن راه علم وکشف حقیقت به ماده کار اشتباهی است. اصلا شما بفرمایید ثمره علم تجربی چطور بر ما ثابت می شود؟ چرا حیوانات چنین کشفیاتی ندارند؟ آنها هم مثل ما جسم دارند. پس مزیت انسان بر حیوان چیست که چنین توانایی هایی دارد؟مزیت انسان عقل اوست. انسانی که با تحقیق ومطالعه بر روی چندین امر مادی نظریه ای بیان می کند. بدون اینکه همه موارد را آزمایش کرده باشد. بر چه مبنایی است؟ همه اینها با محور قرار دادن عقل است. که وجه اشتراک موارد را کلیت می دهد. واین کار عقل است. والا از طریق حس شما نمی توانید چنین احکامی صارد کنید.حال بفرمایید وجود عقل در کدام آزمایشگاه ثابت شده است؟ مگر یک مغز مادی از خودش تفکر دارد؟ اگ راینطور است چرا مغز این حیوانات چنین کاری انجام نمی دهد؟ایان باربور در کتاب علم ودین خود بخوبی اثبات کرده است. که بدون وجود عقل وفرا ماده ای که مادی گراها نافی آن هستند. حتی فرضیه ها ونظریه های علمی هم قابل اثبات نیست.
انتقاد شما به فلاسفه غربی وارد نیست؛ اولا نه فلاسفه و نه دانشمندان عقل رو کنار نذاشتن. (شاید هفتاد هشتاد سال پیش چنین تفکراتی رواح داشت) اتفاقا علم تجربیه که به عقلانی ترین روش از مشاهدات استنتاج می کنه. در این زمینه فلاسفه غربی یه قدم جلو ترن از ابن سینا و ملاصدرا. اینها از مشاهدات حسی مستقیم حدسهایی درباره سرشت انسان می زدن، الان نتایج علمی جایگزین شده.ثانیا، ما می گیم دلیل عقلی برای روح نداریم. شما می فرمایید کسی نمی تونه ثابت کنه روح وجود نداره؟ دلیل شما برای روح چیه؟ گیریم که کسی نتونه عدم وجود روح رو ثابت کنه، این که دلیلی برای وجود روح نیست. اگه کسی معتقد به وجود روحه باید مستقلا براش دلیلی مطرح کنه، وگرنه بی دلیلی برای ناباوری کفایت می کنه.

آورورا;790280 نوشت:
انتقاد شما به فلاسفه غربی وارد نیست؛ اولا نه فلاسفه و نه دانشمندان عقل رو کنار نذاشتن. (شاید هفتاد هشتاد سال پیش چنین تفکراتی رواح داشت) اتفاقا علم تجربیه که به عقلانی ترین روش از مشاهدات استنتاج می کنه. در این زمینه فلاسفه غربی یه قدم جلو ترن از ابن سینا و ملاصدرا. اینها از مشاهدات حسی مستقیم حدسهایی درباره سرشت انسان می زدن، الان نتایج علمی جایگزین شده.ثانیا، ما می گیم دلیل عقلی برای روح نداریم. شما می فرمایید کسی نمی تونه ثابت کنه روح وجود نداره؟ دلیل شما برای روح چیه؟ گیریم که کسی نتونه عدم وجود روح رو ثابت کنه، این که دلیلی برای وجود روح نیست. اگه کسی معتقد به وجود روحه باید مستقلا براش دلیلی مطرح کنه، وگرنه بی دلیلی برای ناباوری کفایت می کنه.

سلام وعرض ادب
پس نتیجه فعلا تا اینجا این است که ما دلیلی برای اثبات روح نداریم. ولی نمی توانیم کامل رد کنیم. وبگیم نیست. اما عقل وجود دارد. واستنباطهای تجربی هم در سایه حکم عقل تعمیم پیدا می کنند. پس در وجود عقل اشتراک نظر داریم. وما عقل را چیزی غیر از روح نمی دانیم. در واقع روح مراتب وشئووناتی دارد که یکی از این مراتب عقل است.
اگر دوستان سخنی غیر از این نتیجه گیری دارند، ادعای خود را خلاصه وهمراه با دلیل آن ذکر کنند.
وقتی ما به وجود عق اعتراف کرئیم که خود از مراتب وشئوونات روح است. به وجود روح هم از طریق وحی وروش علمی دیگری یقین پیدا می کنیم. وبرای آن ادله وشواهدی هم داریم که ذکر شد.
البته همین قدری هم که مورد وفاق است. یعنی وجود عقل وجسم، دوبعدی بودن انسان را اثبات می کند. چون عقلی چیزی مادی وجسمی نیست. لذا ثابت می شود. که انسان علاوه بر جسم بعد غیر مادی به اسم عقل هم دارد.

کریم;790281 نوشت:
سلام وعرض ادبپس نتیجه فعلا تا اینجا این است که ما دلیلی برای اثبات روح نداریم. ولی نمی توانیم کامل رد کنیم. وبگیم نیست. اما عقل وجود دارد. واستنباطهای تجربی هم در سایه حکم عقل تعمیم پیدا می کنند. پس در وجود عقل اشتراک نظر داریم. وما عقل را چیزی غیر از روح نمی دانیم. در واقع روح مراتب وشئووناتی دارد که یکی از این مراتب عقل است.
نه، این موضوعو گذاشتم برای فرصت دیگه.
کریم;790281 نوشت:
اگر دوستان سخنی غیر از این نتیجه گیری دارند، ادعای خود را خلاصه وهمراه با دلیل آن ذکر کنند.وقتی ما به وجود عق اعتراف کرئیم که خود از مراتب وشئوونات روح است. به وجود روح هم از طریق وحی وروش علمی دیگری یقین پیدا می کنیم. وبرای آن ادله وشواهدی هم داریم که ذکر شد. البته همین قدری هم که مورد وفاق است. یعنی وجود عقل وجسم، دوبعدی بودن انسان را اثبات می کند. چون عقلی چیزی مادی وجسمی نیست. لذا ثابت می شود. که انسان علاوه بر جسم بعد غیر مادی به اسم عقل هم دارد.
عقل که عقله؛ به هر ماشینی که قابلیت انتزاع کلیات (conceptualization) و داشته باشه می گن عاقل. روح چی شد؟

آورورا;790289 نوشت:
عقل که عقله؛ به هر ماشینی که قابلیت انتزاع کلیات (conceptualization) و داشته باشه می گن عاقل. روح چی شد؟

سلام
عقل که عقله یعنی چی؟!!!!!!!
آیا جسم وماده قابلیت انتزاع کلیات دارد؟ کلیاتی که وجود خارجی ندارد مثل قوانین موجود در هر زمینه ای، وبالطبع محسوس نیست.
اولا سخن در دو بعدی بودن انسان است. ووجود عقلی که غیر مادی است. کافی در اثبات دو بعدی بودن انسان است. در ثانی عرض شد. عقل مرتبه ای از مراتب روح است. وبه تعبیر دیگر یکی از اسامی روح عقل است. نفس هم گفته می شود. فؤاد واسامی دیگر که اینها به حسب مراتب وتجرد از جسم یا عدم تجرد آن بر روح اطلاق می شود.

کریم;790303 نوشت:
سلام عقل که عقله یعنی چی؟!!!!!!!آیا جسم وماده قابلیت انتزاع کلیات دارد؟ کلیاتی که وجود خارجی ندارد مثل قوانین موجود در هر زمینه ای، وبالطبع محسوس نیست. اولا سخن در دو بعدی بودن انسان است. ووجود عقلی که غیر مادی است. کافی در اثبات دو بعدی بودن انسان است. در ثانی عرض شد. عقل مرتبه ای از مراتب روح است. وبه تعبیر دیگر یکی از اسامی روح عقل است. نفس هم گفته می شود. فؤاد واسامی دیگر که اینها به حسب مراتب وتجرد از جسم یا عدم تجرد آن بر روح اطلاق می شود.
ما مادی ای دیدیم که قابلیت انتزاع کلیات داره (اسمش مغز انسانه). مگه شما نمونه ای از مغز انسان پیدا کردین که قابلیت انتزاع کلیات نداشته باشه؟ شما اگه نمونه ای از مغز آوردین که قابلیت انتزاع کلیات نداشت من به مستدل بودن هر 500 مرتبه روح ایمان میارم! البته این که ماده چه خواصی از خودش بروز می ده یا نمی ده در حوزه کار فیزیکدانه و فیلسوفِ با مشاهدات حسی جزئی نفیا و اثباتا در این مورد صاحب نظر نیست، مگه نه؟ Smile

آورورا;790354 نوشت:
ما مادی ای دیدیم که قابلیت انتزاع کلیات داره (اسمش مغز انسانه). مگه شما نمونه ای از مغز انسان پیدا کردین که قابلیت انتزاع کلیات نداشته باشه؟ شما اگه نمونه ای از مغز آوردین که قابلیت انتزاع کلیات نداشت من به مستدل بودن هر 500 مرتبه روح ایمان میارم! البته این که ماده چه خواصی از خودش بروز می ده یا نمی ده در حوزه کار فیزیکدانه و فیلسوفِ با مشاهدات حسی جزئی نفیا و اثباتا در این مورد صاحب نظر نیست، مگه نه؟ :)
بسمه البصیر ببخشید که وارد بحث شما می شوم،امّا یک سؤال:کلیّات وجود عینی ندارند،یعنی در جهان خارج موجود نیستند،مثل مفهوم انسان می شود بفرمائید،چطور آن را درک می کنید؟

آورورا;790354 نوشت:
ما مادی ای دیدیم که قابلیت انتزاع کلیات داره (اسمش مغز انسانه). مگه شما نمونه ای از مغز انسان پیدا کردین که قابلیت انتزاع کلیات نداشته باشه؟ شما اگه نمونه ای از مغز آوردین که قابلیت انتزاع کلیات نداشت من به مستدل بودن هر 500 مرتبه روح ایمان میارم! البته این که ماده چه خواصی از خودش بروز می ده یا نمی ده در حوزه کار فیزیکدانه و فیلسوفِ با مشاهدات حسی جزئی نفیا و اثباتا در این مورد صاحب نظر نیست، مگه نه؟ :)

سلام وقتی مغز وتفکر را کاملا امری مادی بدانید. باید محسوس باشد. با یکی از حواس خمسه، این کلیاتی که به باور شما کاملا مادی است. ومغز مادی این کار را انجام می دهد. با کدامیک از این حواس قابل درک است؟ اصلا کدام کلی تا الان در انشگاهی ثبت شده است؟ یک نمونه شما بیاورید؟
انسان کلی است، حیوان کلی است وخیلی چیزهای دیگر که فقط مفهوم هستند ووجود خارجی ندارند. والا باید در آزمایشگاه قابل اثبات باشند. شما یک مورد از این کلیات دیده شده ویا ثبت شده در دنیا وطول تاریخ را برای ما نشان دهید.
سوای این اگر مغز مادی بوده وهیچ امر فرامادی در آن وجود نداشته باشد. باید اشیاء با وجود مادی خود رد آن قرار گیرند. مثلا ما وقتی خبر از تهران می دهیم. تهرانی که در مغز ما قرا دارد؟ نه اینکه براساس مفاهیمی که در ذهن ومغز ماست. واین انطباع کبیر در صغیر است. که محال می باشد. ولی طبق برداشت شما باید اینچنین باشد.
در حالی که ما از مفهوم وتصوری که از دیدن یک چیز در ذهن خود ساخته ایم خبر می دهیم. واین مفهوم مادی وحجم دار نیست. در حالی که شئ مادی دارای حجم می باشد. انسان هم اگر منحصر در ماده باشد. وامر غیر مادی در وجودش نباشد. نمی تواند درک غیر مادی داشته باشد. در حالی که دارد. واین خود نشانگر این است که انسان دو بعدی است. واگر غیر این است با دلیل ثابت کنید.

کریم;790505 نوشت:
سلام وقتی مغز وتفکر را کاملا امری مادی بدانید. باید محسوس باشد. با یکی از حواس خمسه، این کلیاتی که به باور شما کاملا مادی است. ومغز مادی این کار را انجام می دهد. با کدامیک از این حواس قابل درک است؟ اصلا کدام کلی تا الان در انشگاهی ثبت شده است؟ یک نمونه شما بیاورید؟
انسان کلی است، حیوان کلی است وخیلی چیزهای دیگر که فقط مفهوم هستند ووجود خارجی ندارند. والا باید در آزمایشگاه قابل اثبات باشند. شما یک مورد از این کلیات دیده شده ویا ثبت شده در دنیا وطول تاریخ را برای ما نشان دهید.
سوای این اگر مغز مادی بوده وهیچ امر فرامادی در آن وجود نداشته باشد. باید اشیاء با وجود مادی خود رد آن قرار گیرند. مثلا ما وقتی خبر از تهران می دهیم. تهرانی که در مغز ما قرا دارد؟ نه اینکه براساس مفاهیمی که در ذهن ومغز ماست. واین انطباع کبیر در صغیر است. که محال می باشد. ولی طبق برداشت شما باید اینچنین باشد.
در حالی که ما از مفهوم وتصوری که از دیدن یک چیز در ذهن خود ساخته ایم خبر می دهیم. واین مفهوم مادی وحجم دار نیست. در حالی که شئ مادی دارای حجم می باشد. انسان هم اگر منحصر در ماده باشد. وامر غیر مادی در وجودش نباشد. نمی تواند درک غیر مادی داشته باشد. در حالی که دارد. واین خود نشانگر این است که انسان دو بعدی است. واگر غیر این است با دلیل ثابت کنید.

چه طور مغز امور انتزاعی رو ادراک می کنه؟
چه طور مغز تصاویر فضایی رو ادراک می کنه؟

این دو سوالی هستن که می شه بررسیشون کرد. هیچ کدوم از اینا انتقاد نیستن. این اشتباه زمانی ایجاد می شه که ادراک (سوم شخص) مغز رو با ادراک (اول شخص) [="#FF8C00"]با[/] مغز یکی تصور کنیم. بعد این انتظار ایجاد می شه که موقع تصور الف، الف تو بافت مغز مشاهده بشه. چنین ادعایی نشده؛ ادعا شده برای ادراک نیاز به چیزی به غیر از مغز نیست.

با سلام

یکی از دلایلی که میشه بر وجود بعد غیر مادی اقامه کرد نظرات دانشمندانی هست که در این زمینه اظهار نظر کردن، بخصوص دانشمندانی که قبلا منکر چنین چیزهای بودن.
مساله روح به عنوان پدیده ای غیر مادی که با پدیده های مادی در ارتباط هست با فراگیر شدن فیزیک کلاسیک (نیوتونی) تقریبا بکلی از حوزه علم تجربی حذف شد، طوری که اکثر قریب به اتفاق دانشمندا با اعتماد 100 درصد میگفتن جز ماده و قوانین حاکم بر اون در این جهان چیزی وجود نداره و روح و بعد غیر مادی جز خرافه چیزی نمیونه باشه. با ورود علم به دنیای کوانتوم اما مساله تغییر کرد، طوری که تعداد قابل توجهی از دانشمندانی که واقعا کوانتوم رو میفهمیدن متمایل به این اعتقاد شدن که پدیده ای غیر مادی (آگاهی/ذهن/روح) وجود داره که بر ماده تاثیر میذارن و در این زمینه کتاب ها و مقاله ها نوشتن. همچنین پیشرفت هایی که در حوزه های عصب شناسی صورت گرفت نه تنها روح رو حذف نکرد که برعکس لزوم وجود پدیذه ای غیر مادی حاکم بر مغز رو نشون میداد. به عبارت دیگه مساله روح که قبلا فقط در ادیان و افسانها و اساطیر وجود داشت کم کم وارد دنیای علم شد با این تفاوت که در دنیای علم معمولا بجای واژه روح از کلماتی مثه آگاهی و ذهن استفاده می کنن، برخی از این نظرات:

  • در همایشی که در 1987 در مورد "معضلات ریاضی و تفسیر تئوری کوانتوم نسبیتی" در لویولا برگذار شد، گورنیتس و وایتساساکر اظهار داشتند که حتی بنیان گذاران فیزیک کوانتوم وقتی در مورد تبعات این دیدگاه مورد سوال قرار میگرفتند به من و من می افتند. با اینکه برخی فیزیزکدانان در آن همایش آشکارا دخالت آگاهی در جهان مادی را تایید کردند، دیگران آن را نادیده گرفتند. به عنوان مثال گورنیتس و وایتساساکر معتقدند مشاهده کننده باید در فهم ما از فیزیک کوانتوم نقش پررنگتری داشته باشد و سعی کرده اند به شیوه های هدفمند پدیده های کوانتومی را به احوالات ذهنی مربوط کنند. وایتساساکر میگوید " بین جوهرهای که آنها را ذهن و ماده میخوانیم تمایزی وجود ندارد". البته در این همایش افراد دیگری با این عقیده به شدت مخالف بودند، از جمله ادوارد تلر و جان جی کرامر.

  • از دیگر دانشمندان معتقد به نقش آگاهی در جهان مادی میتوان از راجر اسپری نام برد. اسپری در 1981 به خاطر پیشگامی در تحقیقات مربوط به نیمکرات چپ و راست در موجودات مخ پاره (split-brain) برنده جایزه نوبل شد. به دلیل همین جایزه از او دعوت کردند مقاله اصلی نشریه گزارش سالانه علم الاعصاب را او بنویسد. اما او مقاله ای به کلی متفاوت نوشت. او در مقاله به نام "تغییر اولویت ها" اعلام کرد که بعد از سالها کار و تحقیق در مورد مغز از رویکرد مادی گرایانه و رفتارگرایانه حاکم بر علم الاعصاب در این قرن سرخورده شده است. اسپری گفت که بعد از تفکرات طولانی به این نتیجه رسیده که علم باید بی اعتنایی به آگاهی را کنار بگذارد و اهمیت خارق العاده آن در آرایش چیزها را به رسمیت بشناسد. " عوض چشم پوشی یا غفلت از آگاهی باید اهمیت هوشیاری آگاهانه (conscious awareness) را به رسمیت بشناسیم و آن را چون واقعیتی علی بپذیریم"

  • جرج والد زیست شناس برنده جایزه نوبل در سمیناری که در 1986 در مورد "مسائل حل نشده علم حیات" برگذار شد اعلام کرد : "... من همیشه آگاهی یا ذهن را چیزی تلقی میکرده ام که مستلزم سیستم عصبی مرکزی پیچیده ای است و فقط در اورگانیسم های عالیتر وجود دارد. در حالی که ذهن از ابتدا در عالم وجود داشته و اگر در این عالم حیاتی وجود دارد به دلیل این است که حضور مستمر و فراگیر ذهن آن را به این راه کشانده ... دانش علمی روزافزون ما ... به طور قطع حاکی از این است که ذهن با این عالم مادی در هم تنیده شده و از آن جداشدنی نیست. این حرف شاید عجیب بنظر برسد، ولی هزاران سال است که در فلسفه های شرق وجود دارد ..."

  • گراف روانپزشک نامدار و از بانیان روانشناسی تراشخصی هم همین دیدگاه را دارد. گراف معتقد است که اگر ارزیابی صادقانه از فیزیک کوانتوم و تحقیقات مربوط به آگاهی و فیزیولوژی اعصاب و حتی مکاتب فلسفی شرقی و قدیمی و شمنیسم و پدیده های پیراروان شناختی داشته باشیم به این نتیجه می رسیم که آگاهی میتواند در پدیده های عالم مادی دست ببرد. "واضح است که کم کم به زمان تغییر پارادایم علمی نزدیک میشویم".

Dietrick E, Thomsen, ‘A Midrash Upon Quantum Mechanism’, Science News, 132, no. 2 (11 July, 1987), p. 27
Willis, Haman, Global Mind Change (Sausalito, California: Institute of Noetic Science), p. 11
George Wald, ‘cosmology of Life and Mind’. Los Alamos Science, 16 (1988), pp. 10-11

آورورا;790660 نوشت:
چه طور مغز امور انتزاعی رو ادراک می کنه؟
چه طور مغز تصاویر فضایی رو ادراک می کنه؟

این دو سوالی هستن که می شه بررسیشون کرد. هیچ کدوم از اینا انتقاد نیستن. این اشتباه زمانی ایجاد می شه که ادراک (سوم شخص) مغز رو با ادراک (اول شخص) با مغز یکی تصور کنیم. بعد این انتظار ایجاد می شه که موقع تصور الف، الف تو بافت مغز مشاهده بشه. چنین ادعایی نشده؛ ادعا شده برای ادراک نیاز به چیزی به غیر از مغز نیست.


سلام وعرض ادب
شما به سوال ما که جواب ندادید. بنده سخنم واضح است. که انسان دوبعدی است. وصرفا جسم نیست. وهمین سخنان شما هم اثباتگر همین مساله است. مغزی ادراک غیر مادی دارد. وچیزی انتزاع می کند. که در فلسفه وجود ذهنی گفته می شود. این وجود ذهنی امری مادی نیست. ومفهوم است. تصاویری که شما در ذهن دارید. صورت خارجی ومجسم در خارج نیست. بلکه وجود ذهنی ومفهومی آن است. وخود این نشان می دهد. که انسان صرفا موجود مادی نیست. آنچه بنده متوجه می شوم شما هم دارید، حرف ما را می گویید. اگر غیر از ین است. وصرفا قایل به وجود مادی برای انسان هستید بفرمایید.
موضوع قفل شده است