آیا مردگان و کسانی که در گورهايند شنوا هستند

تب‌های اولیه

145 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

خیر البریه;151201 نوشت:


با سلام

تا حالا میگفتید که هستی مرده است و مردگان ناشنوا و....

در قرآن کریم تسبیح کوه ومرغان همراه با حضرت داود (ع) آمده آیا این در آخرت است یا در دنیا ؟

و لقد آتينا داود منا فضلا يا جبال اوبى معه والطیر... 10-سباء

ضمنا هنوز ندیده ام کسی بر خاک کربلا توسل کند ، فقط بعلت وجود احادیث متعدد از فریقین در تقدس خاک کربلا که مسلخ عاشقان الله تعالی بود بعنوان سجده گاه انتخاب میشود وجهت تفکر و تعظیم شعیره توحیدی کربلا .

اما در مورد بتها خدای سبحان فرمود :

قُلِ ادْعُواْ الَّذِينَ زَعَمْتُم مِّن دُونِهِ فَلاَ يَمْلِكُونَ كَشْفَ الضُّرِّ عَنكُمْ وَلاَ تَحْوِيلاً {الإسراء/56}


إِنَّمَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ أَوْثَانًا وَتَخْلُقُونَ إِفْكًا إِنَّ الَّذِينَ تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ لَا يَمْلِكُونَ لَكُمْ رِزْقًا فَابْتَغُوا عِندَ اللَّهِ الرِّزْقَ وَاعْبُدُوهُ وَاشْكُرُوا لَهُ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ {العنكبوت/17}

قُلْ أَفَاتَّخَذْتُم مِّن دُونِهِ أَوْلِيَاء لاَ يَمْلِكُونَ لِأَنفُسِهِمْ نَفْعًا وَلاَ ضَرًّا

اما اگر توسل به افرادی ، دفع ضرر وکسب نفع در پی داشته باشد پس توسل به آنها جائز است همچنانکه موارد گرفتن حاجت وشفا و... در مراقد اولیاء الله از حد تواتر خارج است.

این بنده کی گفتم با مردن همه چیز تموم میشه بلکه با مردن تازه زندگی اصلی ما شروع می شود.
اما درباره حضرت داود (ع) این عمل در این دنیا است این عمل معجزه از جانب الله است نه امر عادی
اما در مورد خاک کربلا حتی کسانی هستند خاک کربلا را میخورند و حتی این خاک را در خانه های خود نگهداری میکنند.

[="red"]باز هم فریب
[/]

و اما آیه های که شما بیان کردید اول که این آیات برای بتها نازل نشده بلکه برای کسانی نازل شده که بجای الله میخوانید

سوره 17: الإسراء

قُلِ ادْعُوا الَّذِينَ زَعَمْتُم مِّن دُونِهِ فَلَا يَمْلِكُونَ كَشْفَ الضُّرِّ عَنكُمْ وَلَا تَحْوِيلًا ﴿٥٦﴾
بگو: «كسانى را كه به جاى او [معبود خود] پنداشتيد، بخوانيد. [آنها] نه اختيارى دارند كه از شما دفع زيان كنند و نه [آنكه بلايى را از شما] بگردانند.
﴿٥٦﴾

أُولَٰئِكَ الَّذِينَ يَدْعُونَ يَبْتَغُونَ إِلَىٰ رَبِّهِمُ الْوَسِيلَةَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ وَيَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَيَخَافُونَ عَذَابَهُ ۚ إِنَّ عَذَابَ رَبِّكَ كَانَ مَحْذُورًا ﴿٥٧﴾
آن كسانى را كه ايشان مى‌خوانند [خود] به سوى پروردگارشان تقرب مى‌جويند [تا بدانند] كدام يك از آنها [به او] نزديكترند، و به رحمت وى اميدوارند، و از عذابش مى‌ترسند، چرا كه عذاب پروردگارت همواره در خور پرهيز است.
﴿٥٧﴾

[="red"]توضیح:این آیات درست بر ضد کار شما آمده است در آیات آمده کسانی نه بتها درست آیه بعد آمده این کسان خود به سوی الله تقرب میجویند
آیا بتها تقرب میجوید یا انسان؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ شما چرا می گوید این آیات برای بتها آمده ؟؟؟؟؟؟
تاکی فریب
[/]

[="blue"]اما چه کسی اختیار زیان و هدایت برای ما دارد
حال ببینیم الله چه میفرماید:[/]
سوره 72: الجن
قُلْ إِنِّي لَا أَمْلِكُ لَكُمْ ضَرًّا وَلَا رَشَدًا ﴿٢١﴾
بگو: «[="red"]من براى شما اختيار زيان و هدايتى را ندارم[/].»
﴿٢١﴾

قُلْ إِنِّي لَن يُجِيرَنِي مِنَ اللَّهِ أَحَدٌ وَلَنْ أَجِدَ مِن دُونِهِ مُلْتَحَدًا ﴿٢٢﴾
بگو: «[="red"]هرگز كسى مرا در برابر خدا پناه نمى‌دهد و هرگز پناهگاهى غير از او نمى‌يابم[/].
﴿٢٢﴾

[="red"]پیامبر برای ما اختیار زیان و هدایتی ندارد با ثبات از قرآن پس به قول شما توسل بر کسی که اختیار زیان و هدایتی برای ما نداشته باشد جائز نیست[/]

فقط الله اختیار زیان و سود و هدایت دارد پس فقط باید الله را دعا و خواند

[="blue"]زنده باد قرآن کتاب روشن بدون هیچ فریبی[/]

توحید-یکتاپرستی;151721 نوشت:
فقط الله اختیار زیان و سود و هدایت دارد پس فقط باید الله را دعا و خواند

سلام علیکم جمیعا

الله . بسیار خب . اول باید ببینیم اعتقادات شما توحیدی هست یا خیر

این الله که نامش را میبرید کفار و مشرکین هم میبردند ولی تفاوت اسلام و کفر و شرک در تعریف آنهاست از این نام

یک سوال :

آیا شما برای الله جسمانیت قائلید یا خیر ؟

شیعه به هیچ عنوان برای الله جسمانیت قائل نیست و آنرا عین کفر میداند و دلیل متقن هم بر این مساله وجود دارد.

یاحق

bina88;151726 نوشت:
سلام علیکم جمیعا

الله . بسیار خب . اول باید ببینیم اعتقادات شما توحیدی هست یا خیر

این الله که نامش را میبرید کفار و مشرکین هم میبردند ولی تفاوت اسلام و کفر و شرک در تعریف آنهاست از این نام

یک سوال :

آیا شما برای الله جسمانیت قائلید یا خیر ؟

شیعه به هیچ عنوان برای الله جسمانیت قائل نیست و آنرا عین کفر میداند و دلیل متقن هم بر این مساله وجود دارد.

یاحق

اعتقاد من کاملا توحید است وهیچ کس یا چیزی با الله شریک نمیکنم و بر کسی که دعای مرا نمی شنود و اختیار زیان و سود و هدایتی ندارد نمی خوانم
[="blue"]باور ما نمیشود ، در سر ما نمیرود. از گذر سینه ما یار دگر گذر کند. کور شوم جز تو اگر زمزمه ای دگر کند. چاره کار ما تویی ،‌ یاور و یار ما تویی الله
[/]

من برای الله جسمانیت قائل نیستم .

توحید-یکتاپرستی;151721 نوشت:

باز هم فریب

و اما آیه های که شما بیان کردید اول که این آیات برای بتها نازل نشده بلکه برای کسانی نازل شده که بجای الله میخوانید

سوره 17: الإسراء

قُلِ ادْعُوا الَّذِينَ زَعَمْتُم مِّن دُونِهِ فَلَا يَمْلِكُونَ كَشْفَ الضُّرِّ عَنكُمْ وَلَا تَحْوِيلًا ﴿٥٦﴾
بگو: «كسانى را كه به جاى او [معبود خود] پنداشتيد، بخوانيد. [آنها] نه اختيارى دارند كه از شما دفع زيان كنند و نه [آنكه بلايى را از شما] بگردانند.
﴿٥٦﴾

أُولَٰئِكَ الَّذِينَ يَدْعُونَ يَبْتَغُونَ إِلَىٰ رَبِّهِمُ الْوَسِيلَةَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ وَيَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَيَخَافُونَ عَذَابَهُ ۚ إِنَّ عَذَابَ رَبِّكَ كَانَ مَحْذُورًا ﴿٥٧﴾

«وَ مَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ نُورٍ؛و كسى كه خدا نورى براى او قرار نداده، نورى براى او نيست»[1].

کدام مسلمان معتقد به توسل، توسل شوندگان را عبادت نموده؟!

جناب مدعی توحید
مکرر بیان شد که از دیدگاه قرآن «یدعون من دون الله» به معنای عبادت و پرستش است و این فهم مفسرین شیعه و سنی و هر کس که صاحب ذره ای عقل و درایت و تفهم است می باشد.

1- جواب شما در بارۀ اینکه مخاطب آیات کیست در پست شمارۀ «82،تا 85» آمده است مراجعه کنید خواهید دید که مخاطبین آیه چه کسانی هستند.

2- اما در مورد آیۀ«أُولئِكَ الَّذِينَ يَدْعُونَ يَبْتَغُونَ إِلى‏ رَبِّهِمُ الْوَسِيلَةَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ وَ يَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَ يَخافُونَ عَذابَهُ إِنَّ عَذابَ رَبِّكَ كانَ مَحْذُوراً؛آنهايى كه [مشركان به خدايى‏] مى‏خوانند، خود به سوى پروردگارشان وسيله‏اى مى جويند تا كداميك از ايشان [به خدا] نزديكتر باشد، و به بخشايش او اميد مى‏دارند و از عذاب او مى‏ترسند، زيرا كه عذاب پروردگارت ترسناك و حذركردنى است ».[2]
عرض می شود: مسئله توسّل و دست به دامن شدن به مقرّبين درگاه خدا، به طوري که ازاین آیه برمي آيد، عمل صحيحي است و غيرازعملی است که مشرکین انجام می دادند، چون ايشان متوسّل درگاه خدا مي شدنداما تقرّب و عبادت را نسبت به ملائکه و جن و اولياء انس انجام مي دادند، و عبادت خدا را ترک مي نمودند، نه او را عبادت می کردند[3] ونه به او اميدوار و نه از او بيمناک بودند، بلکه همۀ اميد و ترسشان نسبت به وسيله بوده است، لذا تنها او را عبادت مي نمودند، و اميدوار به رحمت او و بيمناک از عذاب اوبودند، آنگاه براي تقرّب به آن وسيله که به زعم ايشان يا ملائکه است و يا جن و يا انس متوسّل به بتها و مجسمه ها شده، خود آن آلهه را رها مي کردند و بتها را مي پرستيدندو با دادن قرباني ها به آنها تقرّب مي جستند .
بنابراین فرقی به فاصله آسمان و زمین است میان عمل مشرکین که الاه خود را می پرستیدند و بین کسی که ذوات قدسی اولیاء را واسطه خود و خدای خود قرار می دهد تا خدای متعال به واسطه آن ولی خویش دعای بنده اش را به اجابت برساند.

[1].النور/40.

[2].الاسری /57.

[3].مشرکین وسائط را می پرستیدند، سمرقندی در توضیح آیه می گوید: أُولئِكَ‏، يعني: الملائكة الَّذِينَ يَدْعُونَ، أي: يعبدونهم و يدعونهم آله.تفسیر بحرالعلوم سمرقندی، ج2،ص57.ذیل آیه. تفسير القرآن العظيم (ابن كثير،سلفی)، ج‏5، ص: 82

دوست گرامی جناب توحید
توصیه می شود برای اینکه خدای نکرده مصداق این روایات نشوید از تفسیر به رای پرهیز کنید:
«يخرج قوم من أمتي يقرؤون القرآن ليس قرأتكم الي قرأتهم بشئ، و لا صلاتكم الي صلاتهم بشئ، و لا صيامكم الي صيامهم بشئ، يقرؤون القرآن يحسبون أنه لهم و هو عليهم، لاتجاوز صلاتهم تراقيهم، يمرقون من الاسلام كما يمرق السهم من الرمية؛[1]اي مردم ! از رسول خدا شنيدم مي فرمود: قومي از امت من خروج مي كنند، قرآن مي خوانند و هيچ گاه قرائت شما نسبت به قرائت آنان چيزي نيست، و نماز شما نسبت به نماز آنان چيزي نيست، و روزه شما نسبت به روزه آنان چيزي نيست، قرآن مي خوانند در حالي كه گمان مي كنند قرآن به نفع آنان مي باشد در صورتي كه به ضرر آنان است، نماز آنان از گلوگاه آنان تجاوز نمي كند - در قلبشان نفوذ نمي كند - از اسلام خارج مي شوند همان گونه كه تير از هدف خارج مي شود و به جاي ديگر اصابت مي كند».
و باز حقیر ایشان را تحذیر می کنم که به رای و گمان خودشان با قرآن رفتار نمایند چه اینکه حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وآله فرمودند:
«من قال في القرآن برأيه أو بغير علم فليتبوّء مقعده من النّار؛[2] هر كس به رأى خود يا از روى نادانى در باره قرآن سخن بگويد بايد از دوزخ براى خود جايگاهى بگيرد.

«مَنْ فَسَّرَ الْقُرْآنَ بِرَأْيِهِ فَلْيَتَبَوَّءْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ؛ كسى كه قرآن را مطابق ميل خود تفسير كند، جايگايش را از آتش برگزيند»
در حديث ديگرى آمده است كه پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) از خداوند متعال چنين نقل مى كند: «مَا آمَنَ بِي مَنْ فَسَّرَ بِرَأْيِهِ كَلاَمِي؛[3] كسى كه قرآن را مطابق ميل خود تفسير كند، به من ايمان نياورده است».

[1] .صحیح البخاری،كتاب التفسير، ج6، ص115،دارالفکر.

[2] .توحید شیخ صدوق، ص91.سنن ترمذی ، ج4، ص268، ح4022.

[3] .کشف الغمة،ج3،ص78.

قابل توجه دوستان عزیز:

با توجه به اینکه عنوان بحث در رابطه با مساله شنوایی اموات است، و عدم توجه به آن موجب طرح مباحثی در رتبه بعد از سماع موتی است،که خود موجب خلط مبحث است که نتیجه آن بی فایده بودن مباحث برای کاربرانی که بدنبال مباحث خاص اند می شود، لذا از دوستان عزیز خواهش می کنم از هر جوابی که ربطی به عنوان بحث ندارد اجتناب بفرمایند.
همچنین جناب مدعی توحید اگر سخن جدیدی در نفی سماع دارند بیان بفرمایند و الا وقت دوستان ما را با برداشتهای سطحی خود نگیرند.

موفق باشید.:Gol:

با سلام و عرض ادب خدمت دوستان بزرگوار

هر ساله مصادف با هفته وحدت همایش علمی تحقیقی مذاهب اسلامی در استان سیستان و بلوچستان برگزار می گردد و معمولا علمای صاحب نظر اهل سنت از سراسر ایران در این همایش در یکی از کمیسیونهای کلامی و حدیثی و فقهی و اجتماعی شرکت می کنندکه البته مقالات برگزیده آنان نیز به چاپ می رسد.

موضوع بیستمین همایش علمی تحقیقی(سال1387) در کمیسیون کلام بحث حیات برزخی بود که در پایان مباحث کمیسیون کلامی نتایج مباحث خود را بدین شرح اعلام نمود که توجه به آن برای برادران اهل سنتی که تحت تاثیر تفکرات سلفی اند قابل تامل و توجه است.

نتايج كميسيون كلامى در باره حيات برزخى
طى دو روز بحث و گفت و گو ، علماى شركت كننده از اهل تشيع و اهل تسنن در كميسيون كلامى پيرامون حيات برزخى كه از مهم ترين و ظريف ترين و در عين حال پيچيده ‏ترين مباحث معرفتى است، محورهاى چهارگانه ذيل مورد بررسى قرار گرفت و نتيجه آن بدين قرار است:

1. بحثهاى مقدماتى مشتمل بر حقيقت انسان ، حقيقت مرگ، برزخ و حيات:
الف) در حقيقت انسان، براساس مباحث دقيق انسان شناسانه مبتنى بر آيات قرآنى از قبيل «وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي ، ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقا آخَرَ» روشن شد كه گرچه انسان مركب از روح و بدن (نفس و جسم) است اما حقيقت او نفس و روح است و جسم مركب و ابزارى در خدمت روح براى تحقق افعال اعم از علمى و عملى است.

ب) در بحث مرگ با استناد به آيات قرآن اثبات شد كه مرگ فنا و نابودى نيست بلكه انتقال از نشئه اى به نشئه ى ديگر و به عبارتى توفى است و بشر با مرگ از مرحله اى از مراحل هستى اش به مرحله اى ديگر و بالاتر راه مي يابد.

ج) برزخ در حقيقت عبارت است از عالمى بين دنيا و آخرت كه انسان بدون شك بايد از آن بگذرد و اين عالم با مرگ آغاز ميشود و تا قيامت كبرى ادامه مى يابد. آياتى از قبيل من ورائهم برزخ الى يوم يبعثون و .... گوياى آن است.

د) حيات، حقيقتى است كه از يك سو سرچشمه درك و شعور است و از سوى ديگر سرچشمه فعل و عمل مى‏شود حيات داراى مراتب مختلف نباتى، حيوانى، انسانى و الهى و اقسام متفاوت دنيوى و اخروى است كه حيات هر چيزى متناسب با خود اوست و طبيعتا مرگ در هر مرتبه اى مقابل حيات در همان مرتبه خواهد بود به استثناى حيات الهى كه هرگز مرگى در آن مرتبه راه ندارد.

2. اصل حيات برزخى:

براساس آيات متعدد قرآنى از قبيل «وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللّه‏ِ» و آيات مربوط به عذاب و ثواب بعد از مرگ و .... و روايات فراوان مورد اتفاق مسلمانان، حيات برزخى ثابت و تحققش غير قابل انكار است.

3. چگونگى حيات برزخى:
در چگونگى حيات برزخى دو محور اساسى مورد بحث قرار گرفت. محور اول نحوه تحقق حيات در عالم برزخ است كه ديدگاه هاى مختلفى مطرح و بحث شد. اهم آنها سه ديدگاه است:

الف ) حيات روح همراه با تعلق به جسم مادى دنيوى.
ب ) حيات روح در قالب مثالى كه مراد يا قالبى مانند همين جسم مادى عنصرى است يا صورتى متناسب با ملكات مكتسبه درونى مى‏ باشد.
ج ) حيات روح بدون تعلق به جسم مادى يا قالب مثالى.

حد و مرتبه وجودى حيات برزخى: در اين كه انسان در برزخ داراى حيات است بحثى نيست و گرنه ثواب و عقاب و سؤال و جواب و .... معنى نخواهد داشت. چون همه آنها فرع شعور و ادراك است و شعور و ادراك بدون حيات ممكن نيست اما آيا اين حيات در حدى است كه انسان را حداقل از بخشى از حوادث دنيايى مطلع كند و انسان را قادر سازد تا بتواند با اهل دنيا ارتباط برقرار كند يانه؟

علماى شيعه براين باورند كه انسان در عالم برزخ با اذن الهى‏ قدرت ادراكى ، اشراف علمى بيشترى دارد و به اذن الهى مى‏ تواند با اهل دنيا مرتبط و از گفتار و وقايع دنيايى‏ مطلع باشد مخصوصا انبيا و اوليا، در رأس آنها خاتم انبياى الهى است . چنان كه علماى شافعى نيز بر ادراك اشرافى و سماع و ارتباط با اهل دنيا معتقدند اما نسبت به علماى حنفى سه ديدگاه و نظريه اظهار شده است:
الف) سماع و شنيدن گفتار اهل دنيا با اهل دنيا.
ب ) عدم سماع و ارتباط با اهل دنيا.
ج ) حد وسط و پذيرش سماع فى الجمله.
هركدام از ديدگاه هاى فوق با استناد به آيات و روايات عرضه و مورد بحث و گفتگو قرار گرفت.

4. ويژگى‏ ها و خصوصيات حيات برزخى:
از نظر علماى شيعه حيات برزخى از حيات دنيايى برتر است و ارتباط برزخيان با دنيا دقيق‏تر و عميق‏تر است و سيطره علمى و ادراكى آنان به اذن الهى بيشتر است مخصوصا در انبيا و اوليا بويژه خاتم انبيا صلى‏ الله‏ عليه ‏و‏آله‏ وسلم از اين رو استمداد و استغاثه و توسل به انبيا و اوليا نه تنها با مبانى‏ توحيدى و بندگى خدا منافات ندارد بلكه در مسير عبادت و بندگى خداست .

از ديدگاه علماى شافعى نيز چون در برزخ حيات كامل‏ترى وجود دارد و از دور صدا را مى‏ شنوند قدرت دست‏گيرى بيشترى نيز دارند. لذا استغاثه و استمداد اشكالى ندارد و جايز است ولى علماى حنفى توسل را نسبت به اعمال و ذوات اشخاص در حال حيات به اتفاق جايز مى‏دانند اما بعد از مرگ مورد اختلاف است. بعضى از علماى ديوبند توسل را پس از ممات پيامبر صلى‏ الله‏ عليه ‏و‏آله ‏وسلم جايز مى‏دانند و بعضى جايز نمى‏ دانند.

توحید-یکتاپرستی;128885 نوشت:
در حادیث(بخاری) آمده است که الله تعالی به پیامبر فرموده:
و زندگان و مردگان يكسان نيستند. خداست كه هر كه را بخواهد شنوا مى‌گرداند؛ و تو كسانى را كه در گورهايند نمى‌توانى شنوا سازى.

سلام عليكم برادر توحيد

برادرم به ايات ذيل دقت بفرماييد:

سَلامٌ عَلي نُوحِ فِي الْعالَمين
سَلامٌ عَلي اِبْراهيم
سَلامٌ عَلي مُوسي وَهارُون

بنده سوالي از شما دارم: خداوند در ايات بالا بر نوح، ابراهيم و موسي سلام و درو مي فرستد

سوال من از شما اين است كه آيا انها حيات برزخي دارند و خداوند بر انها درود مي فرستد و يا نه خداوند بر روي هوا و هوس و عبس بر انها درورد مي فرستد؟

البته ممكن هست كمي در پاسخ دچار چالش شويد لذا بنده شما را به حديثي ارجاع مي دهم تا كمي از سختي شما بكاهد

حديث ذيل به دو موضوع اقامه مي كند يكي حيات برزخيست و دومي رجعت

حَدَّثَنَا هَدَّابُ بْنُ خَالِدٍ وَشَيْبَانُ بْنُ فَرُّوخَ قَالَا حَدَّثَنَا حَمَّادُ بْنُ سَلَمَةَ عَنْ ثَابِتٍ الْبُنَانِيِّ وَسُلَيْمَانَ التَّيْمِيِّ عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ
أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ أَتَيْتُ وَفِي رِوَايَةِ هَدَّابٍ مَرَرْتُ عَلَى مُوسَى لَيْلَةَ أُسْرِيَ بِي عِنْدَ الْكَثِيبِ الْأَحْمَرِ وَهُوَ قَائِمٌ يُصَلِّي فِي قَبْرِهِ
نبي مکرم فرمود وقتي من رفتم به معراج ، ديدم که حضرت موسي عليه السلام در ميان قبرش نشسته و مشغول نماز است

صحيح مسلم- كتاب الفضائل، باب من فضائل موسى، ج 12، ص 79، ح 4379

توحید-یکتاپرستی;128885 نوشت:
پیامبر با آن مقام بلندش نزد الله نمی تواند مردگان را شنوا کند. آیا من و شما این کار را قادر هستیم . الله هستد که مردگان را شنوا می سازد.

ما هم نگفته ايم كه قرار است پيغمبر مردگان را شنوا كند بلكه اشتباه جنابعالي در اصل فهم اين موضوع شما را به اضمحلال در مكتب عقيدتي كشانده است بلكه بهتر است بدانيد، اگر عيسي غيب گفت، اگر عيسي مرده زنده كرد، اگر عصياي موسي تبديل به ازدها شد همگي با تبصره اذن الله بوده و حال سوال ما از شما اين است كه وقتي خداوند اذن تسخير جان هزاران نفر در عرض يك ثانيه به فرشته ملكول موت عزرائيل مي دهد آيا شما با اين موضوع مشكلي داريد كه خداوند اخبار را به امامان و پيامبران به اذن خودش برساند؟ البته با اين توجه كه يك حيات برزخي نتنها براي انبياء بلكه براي مومنين نيز وجود دارد

رسول گرامى صلى الله عليه و آله و سلم كرارا به قبرستان بقيع مى‏رفت و به ارواح خفتگان در قبرستان چنين خطاب مى‏كرد: السلام على اهل الديار من المؤمنين و المؤمنات. و بر اساس روايتى ديگر مى‏فرمود: السلام عليكم دار قوم مؤمنين‏».
صحيح مسلم، ج‏2، باب ما يقال عند دخول القبر.

بنده در تحيرم كه شما چگونه خد را اهل سنت مي ناميد

توحید-یکتاپرستی;151759 نوشت:
عتقاد من کاملا توحید است وهیچ کس یا چیزی با الله شریک نمیکنم

بنده نمي دانم كه شما مشرك شده ايد و يا خليفه دوم؟

اگر مي شود بنده را از اين يك بام و دوهوايي بيرون بياوريد

أنس می گوید: «إنَّ عُمَرَ بن الخطّاب كان إذَا قَحَطُوا إستَسقَی بالعَبّاسِ بن عبدِالمُطَلّبِ، فَقال: اللّهُمَّ إِنّا كُنّا نَتَوسَّلُ إِلَیكَ بِنَبیِّنا فَتَسقِینَا، وَ إِنَّا نَتَوسَّلُ إِلیكَ بِعَمِّ نَبِیِّنَا فَاسْقَنا، قالَ: فَیُسْقَونَ»

هرگاه قحطی رخ می داد، عمر بن خطاب به وسیله عباس بن عبدالمطلب، عموی پیامبر_ علیه السلام _طلب باران می نمود و می گفت: خدایا! در زمان حیات پیامبر به او متوسّل می شدیم و باران رحمت خود را بر ما نازل می فرمودی. اكنون به عموی پیامبر تو متوسّل می شویم تا ما را سیراب كنی و سیراب می شدند.

صحیح البخاری، ج 1، ص 242، كتاب الاستسقاء، باب 3، ح 1010.

البته براي اينكه تمامي باب ها را براي شما ببنديم دو نكته را خدمت شما عارض مي شويم

1. برامان افاضه نفرماييد كه عمر به مرده متوسل شده است و توسل به مرده مانعي ندارد كه در اين صورت ما به شما مي گوييم از خودتان اجتهاد هاي مندراوردي خارج نكنيد و دوما اينكه وقتي بحث توسل محرز شد شما در هر دو حال چه به مرده و چه به زنده يك واسطي بين خود و خداي خودت در نظر مي گيري، كدام خدا؟ همان خدايي كه حبل من الوريد هست

2. وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّن يَدْعُو مِن دُونِ اللَّهِ مَن لَّا يَسْتَجِيبُ لَهُ إِلَى يَومِ الْقِيَامَةِ وَهُمْ عَن دُعَائِهِمْ غَافِلُونَ ﴿الاحقاف/5﴾
و كيست گمراه‏تر از آن كس كه به جاى خدا كسى را مى‏خواند كه تا روز قيامت او را پاسخ نمى‏دهد و آنها از دعايشان بى‏خبرند.

حال چگونه عمر به غيرالله متوسل مي شود در صورتي كه خداوند مي فرمايد كسي كه غير از من را صدا كند گمراه هست و جناب عمر مي گويد نتوسل اليك و توسل مي كند بر عموي پيغمبر در صورتي كه شما مي گوييد قران را عمر جمع آوري كرده و اين چه مولفي بوده كه خود از قران غفلت داشته ما خبر نداريم

حال بنده نمي دانم:

يا پيغمبر مشرك بوده كه شاگردان او مشرك در آمده اند؟

يا بعد از پيغمبر شاگردانش مشرك شده اند؟

اگر بگوييم اولي سوال درست است كه هيچ اسلام بر باطل است، اما اگر بگوييم كه اولي غلط است و دومي درست است كه باز هم مذهب اهل سنت بر باطل است نتيجه اين است بگوييم هر دو غلط است و خوب اگر هر دو غلط است، شما ها چه كاره هستيد كه دخالت در امور اعتقادي مي كنيد و از روي جهل و ناداني فتوا به شرك مردم مي دهيد؟
هل يستوى الذين يعلمون والذين لا يعلمون (زمر/9)
خداوند مى فرمايد: آيا دانايان با نادانان برابراند؟


[="DarkSlateBlue"]از آیاتی که گواهی میدهد که ارتباط بشر با گذشتگان باقی و برقرار است آیه مربوط به مذاکره صالح با هلاک شدگان ازقوم خود میباشد: سوره اعراف آیات 77تا79: ((شتررا که معجزه صالح بود پی کردند و از دستور پروردگار خود سرپیچیدند و گفتند: ای صالح اگر پیامبر هستی عذابی که به ما وعده میدهی بیاور. پس زلزله ای بر اثر صیحه آسمانی انان را فرا گرفت و در خانه های خویش ((بی جان)) افتادند. آنگاه از آنان دوری نمود وگفت ای قوم من پیامهای خداوند را به شما رسانیدم و شما را اندرز دادم ولی شما ناصحان را دوست نمیدارید. ))

در مفاد آیات سه گانه دقت کنید: آیه نخست حاکی از آن است که قوم صالح از او عذاب الهی درخواست کردند! آیه دوم بیان میکند که عذاب الهی فرا رسید و همه ی آنان را نابود کرد ! و سرانجام آیه سوم حاکی است که حضرت صالح پس از مرگ و نابودی قومش ! آنان را با جمله ی ((یا قوم)) مورد خطاب قرار داد و گفت: من پیام های الهی را رسانیدم ولی شما نصیحت گویان را دوست نمیدارید! گواه روشن بر اینکه حضرت صالح پس از نابودی با آنان سخن گفت سه چیز است: 1-چینش و ترتیب آیات به شکلی که گفته شد! 2-حرف ((فا)) در لفظ ((فتولی)) که دال بر ترتیب است یعنی پس از نابودی آنان از آنها روی برتافت و به آنان سخن گفت! 3- جمله ((ولکن لا تحبون الناصحین)) میرساند که آنان چنان در عناد و شقاوت فرو رفته بودند که پس از مرگ نیز افراد پند ده و اندرزز گو را دوست نمیداشتند!

ظاهر آیه این است که او با ارواح امت خود به طور جدی سخن میگوید و آنان را مورد خطاب قرار میدهد و از عناد مستمر آنان که پس از مرگ نیز با آنان همراه بود خبر میدهد و میگوید ((هم اکنون)) نیز ناصحان را دوست نمیدارید## و اما آیه دوم که ارتباط مردگان با زندگان را اثبات میکند: اعراف 91: شعیب با ارواح قوم خود سخن میگوید. و دقیقا همانند این 3آیه استدلال میشود پس به دلیل کمبود فضا فقط سخن شعیب با مردگان را مینویسم استدلال هایش دقیقا مثل مورد قبل است: ((از آنان روی برتافت و گفت: ای قوم من من پیام های خداوند را به شما رسانیدم وشما را نصیحت کردم چگونه بر گروهی که کافرند اندوه بخورم؟ )) ## و اما دلیل و آیه سوم که اثبات میکند مردگان را این دنیا ارتباط دارند از سوره زخرف آیه 45 است زمانی که پیامبر با ارواح انبیا سخن میگوید

زخرف 45: ((از پیامبران پیشین بپرس آیا غیر از خدای رحمان خدایی قرار دادیم که مورد پرستش قرار گیرد؟ )) ظاهر آیه این است که پیامبر میتواند با پیامبران گذشته که در جهان دیگر به سر میبرند تماس گرفته و از آنان موضوع وارد در این ایه را بپرسد! از طرفی تا زمانی که دلیل عقلی بر امتناع سوال از آنان گواهی ندهد ما حق نداریم دست از این ظاهر برداریم! تا اینجا محور استدلال آیات قرانی بوده است اکنون وقت آن رسیده است که از دریچه روایات به این موضوع بنگریم جایی که در یک روایت متواتر پیامبر با کشته شدگان بدر سخن میگوید:

جنگ بدر به پایان رسید و کفار قریش با دادن هفتاد کشته و هفتاد اسیر پا به فرار نهادند پیامبر گرامی اسلام دستور داد کشته های مشرکان را در چاهی بریزند و وقتی اجساد آنان در میان چاه ریخته شد پیامبر آنان را یک ب یک صدا زد و گفت: ای عتبه/ ای شیبه/ ای امیه/ ای ابوجهل . ..آیا آنچه را که پروردگار به شما وعده داده بود حق و پابرجا یافتید؟ ...در این موقع گروهی از مسلمانان به پیامبر گفتند: آیا کسانی را که مرده اند صدا میزنید؟ پیامبر فرمود: شما از آنان شنواتر نیستید لکن آنان قدرت جواب ندارند!...## هیچ جمله ای نمیتواند صریح تر از این باشد که پیامبر فرمود شما از آنان شنواتر نیستید منتها آنان قدرت پاسخ ندارند! هیچ بیانی نمتواند گویاتر از این باشد که پیامبر آنان را یک به یک صدا زند و با آنان به سان دوران حیاتشان سخن گوید
سخن گفتن با سران شرک که اجساد آنان در چاهی ریخته شده بود از مسلمات تاریخ و حدیث است و کسی نمیتواند بر جعلی یا ضعیف یا تحریف شدن آن خدشه وارد کند. از میان محدثان گروهی آن را نقل کرده اند که به برخی از معتبرترین آن اشاره میکنیم: صحیح بخاری ج5 در سرگذشت جنگ بدر ص97و98و110## صحیح مسلم ج4 کتاب جنت ص77## سنن نسائی ج4ص89و90## مسند احمد ج2ص131## سیره ابن هشام ج1 ص639## مغازی واقدی ج1 غزوه بدر## بحارالانوار ج19 ص346

هیچ مســـــــلمانی حق ندارد این فصل مسلم از تاریخ اسلام را به علت یک پیشداوری غلط انکار کند و بگوید چون این امر با عقل قاصر مــــادی من سازگار نیست پس صحت ندارد! بنابراین با توجه با آنچه گذشت امکان ارتباط با اولیا الهی که در جهان دیگر زنده اند مبرهن و ثابت میشود بنابراین صحت سنت هایی که بر این اصول استوار است مانند توسل طلب شفاعت و استمداد و استعانت از اولیا الهی نیز اثبات میشود[/]

[="DarkSlateBlue"]قرآن و جواز زیارت قبور مؤمنین
سئوال: آیا در قرآن آیه اى وجود دارد که دلالت بر جواز زیارت قبور مؤمنین کند؟

جواب: از آیه اى که از ایستادن بر قبور منافقین و درود و طلب رحمت بر آنان نهى مى فرماید استفاده مى شود که این عمل براى مؤمنین جایز بلکه سیره مسلمان ها و عمل رسول خدا بر آن بوده است زیرا اگر در مورد مؤمنین هیچ نداشت و پیامبر بر سر قبور مؤمنین و مسلمان ها حضور پیدا نمى نمود. این نهى معنا و مفهوم درست و صحیحى پیدا نمى کرد.
آیه مزبور این است:
«و لا تُصَلِّ عَلى احَد مِنهُم ماتَ أبَداً و لا تَقُم على قَبْرهِ اِنَّهُم کَفَروا باللّه و رَسُولِه و ما تُوا وَ هُم فاسِقُونَ»(1)
براى هیچ یک از منافقین اگر بمیرد هیچ گاه نماز نخوان و بر قبور آنان (براى طلب رحمت و مغفرت) نایست آنها به خدا و پیامبر(صلى الله علیه وآله) کفر ورزیدند و مردند در حالى که فاسق بودند.
از این که در مورد منافق مى فرماید: «بر قبر آنان نایست» استفاده مى شود که در مورد غیر منافق این عمل شایسته مى باشد و واضح است که مقصود از ایستادن بر قبر صرف ایستادن نیست که اگر کسى مثلاً بر قبر منافق درنگ کند و بایستد براى نگاه کردن به سنگ شکل هندسى آن یا ایستاده و با رفیق خود سخن مى گوید یا به اعتراض دیگر بلکه مقصود ایستادن به جهت احترام گزاردن و طلب رحمت و مغفرت براى صاحب قبر است و این خود دلیل بر آن است که در مورد غیر منافق مانعى ندارد و بلکه طلب رحمت و مغفرت براى مؤمنین مطلوب و شایسته است.
و مقصود از لاتَقُم عَلى قبرِه عدّه اى زیادى از مفسران اهل سنت آن را اعم دانسته و گفته اند: لا تَقُم على قبره لا دفن او للزیارة و الدعا; بر قبر منافق براى دفن یا زیارت و دعا درنگ و توفّف نکن» مانند تفسیر ابن کثیر که میگوید:
«این که نایستى بر قبر منافق براى استغفار و طلب مغفرت یا دعا براى او این حکمى است که عمومیت دارد و در مورد هر کسى که به نفاق شناخته شود»(2)
و همچنین صفوة التفاسیر که از متأخرین تفاسیر اهل سنّت است نیز آمده است:
«بر قبر مافق برا دفن کردن او و یا براى زیارت و دعا نایست و توقف نکن»(3)
مهم تر از مفهومى که از کلمه منافق فهمیده مى شود تحلیلى است که در آیه مى فرماید:
(اِنَّهُم کَفَروا بِاللّهِ و رَسولِه و ما تُواوَهُم فاسِقونَ (4)
زیرا آنها به خدا و رسولش کافر شدند و در حالى که فاسق بودند از دنیا رفتند.
علت منع توقف این است که اینها به خدا و رسول او کفر ورزیدند و فاسق مردند مقتضاى تحلیلى این است که مؤمنین و مسلمان ها مشمول این دو حکم و دستور نیستند. در مجمع البیان آمده است:
«در این آیه دلالتى است بر این که ایستادن و قیام بر قبر براى دعا عبادتى است مشروع اگر این گونه نبود خداوند سبحان نهى از آن را به کافر اختصاص نمى داد»(5)
در تفسیر ابن کثیر آمده است:
«پس از آن که خداوند نهى فرمود از نماز بر منافقین وایستادن بر قبور آنان براى استغفار وطلب مغفرت براى آنها این عمل از بزرگترین قربت ها (اعمال مستحب و نزدیک کننده به خداوند) است در حقّ مؤمنین، پس جایز و مشروع گردیده است این عمل نسبت به مؤمنین و در انجام دادن آن پاداش ثواب و اجر زیادى هست»(6)
لذا از این آیه به وضوح استفاده مى شود که زیارت قبور مؤمنین و طلب رحمت و غفرت براى آنان استحباب دارد و بدان ترغیب شده است.(7)
1.توبه (9) آیه 84
2.تفسیر ابن کثیر، ج 3، ص 435
3.صفوة التفاسیر، ج 1، ص 554
4.توبه، آیه 84
5.مجمع البیان، ج 5، ص 57
6.تفسیر ابن کثیر، ج 3، ص 438
7.طاهرى خرم آبادى،توحید و زیارت ص 204،208[/]

به نام خدا
سلام

پيشنهادي دارم براي دوستاني كه اين تاپيك را دنبال مي كنند اينكه مسئله حيات برزخي را بررسي كنند ايا واقعا اين حيات خيالي كه فريقين درست كرده اند در قرآن وجود دارد؟ يا فقط در روايات است و در قرآن خبري از اين حيات وجود ندارد. فكر كنم دوست عزيزمان جناب NOOh در تاپيكي با عنوان:

آیا برزخ(عالم قبر) واقعاً وجود دارد؟!

جواب را داده است و اگر بدون حب و بغض و فقط جهت رسيدن به حق اين تاپيك را بخوانيد به جواب درست خواهيد رسيد.

asad;367680 نوشت:
از آیاتی که گواهی میدهد که ارتباط بشر با گذشتگان باقی و برقرار است آیه مربوط به مذاکره صالح با هلاک شدگان ازقوم خود میباشد: سوره اعراف آیات 77تا79: ((شتررا که معجزه صالح بود پی کردند و از دستور پروردگار خود سرپیچیدند و گفتند: ای صالح اگر پیامبر هستی عذابی که به ما وعده میدهی بیاور. پس زلزله ای بر اثر صیحه آسمانی انان را فرا گرفت و در خانه های خویش ((بی جان)) افتادند. آنگاه از آنان دوری نمود وگفت ای قوم من پیامهای خداوند را به شما رسانیدم و شما را اندرز دادم ولی شما ناصحان را دوست نمیدارید. ))در مفاد آیات سه گانه دقت کنید: آیه نخست حاکی از آن است که قوم صالح از او عذاب الهی درخواست کردند! آیه دوم بیان میکند که عذاب الهی فرا رسید و همه ی آنان را نابود کرد ! و سرانجام آیه سوم حاکی است که حضرت صالح پس از مرگ و نابودی قومش ! آنان را با جمله ی ((یا قوم)) مورد خطاب قرار داد و گفت: من پیام های الهی را رسانیدم ولی شما نصیحت گویان را دوست نمیدارید! گواه روشن بر اینکه حضرت صالح پس از نابودی با آنان سخن گفت سه چیز است: 1-چینش و ترتیب آیات به شکلی که گفته شد! 2-حرف ((فا)) در لفظ ((فتولی)) که دال بر ترتیب است یعنی پس از نابودی آنان از آنها روی برتافت و به آنان سخن گفت! 3- جمله ((ولکن لا تحبون الناصحین)) میرساند که آنان چنان در عناد و شقاوت فرو رفته بودند که پس از مرگ نیز افراد پند ده و اندرزز گو را دوست نمیداشتند!ظاهر آیه این است که او با ارواح امت خود به طور جدی سخن میگوید و آنان را مورد خطاب قرار میدهد و از عناد مستمر آنان که پس از مرگ نیز با آنان همراه بود خبر میدهد و میگوید ((هم اکنون)) نیز ناصحان را دوست نمیدارید## و اما آیه دوم که ارتباط مردگان با زندگان را اثبات میکند: اعراف 91: شعیب با ارواح قوم خود سخن میگوید. و دقیقا همانند این 3آیه استدلال میشود پس به دلیل کمبود فضا فقط سخن شعیب با مردگان را مینویسم استدلال هایش دقیقا مثل مورد قبل است: ((از آنان روی برتافت و گفت: ای قوم من من پیام های خداوند را به شما رسانیدم وشما را نصیحت کردم چگونه بر گروهی که کافرند اندوه بخورم؟ )) ## و اما دلیل و آیه سوم که اثبات میکند مردگان را این دنیا ارتباط دارند از سوره زخرف آیه 45 است زمانی که پیامبر با ارواح انبیا سخن میگوید

خوب است يكمي آيات بالاتر را هم بخوانيم:

75)قَالَ الْمَلأُ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُواْ مِن قَوْمِهِ لِلَّذِينَ اسْتُضْعِفُواْ لِمَنْ آمَنَ مِنْهُمْ أَتَعْلَمُونَ أَنَّ صَالِحًا مُّرْسَلٌ مِّن رَّبِّهِ قَالُواْ إِنَّا بِمَا أُرْسِلَ بِهِ مُؤْمِنُونَ - (ولى) اشراف متکبر قوم او، به مستضعفانى که ايمان آورده بودند، گفتند: «آيا (براستى) شما يقين داريد که صالح از طرف پروردگارش فرستاده شده است؟!» آنها گفتند: «ما به آنچه او بدان مأموريت يافته، ايمان آورده‏ايم.»

76)قَالَ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُواْ إِنَّا بِالَّذِيَ آمَنتُمْ بِهِ كَافِرُونَ - متکبران گفتند: «(ولى) ما به آنچه شما به آن ايمان آورده‏ايد، کافريم!»

77)فَعَقَرُواْ النَّاقَةَ وَعَتَوْاْ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ وَقَالُواْ يَا صَالِحُ ائْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِن كُنتَ مِنَ الْمُرْسَلِينَ - "سپس «ناقه» را پى کردند، و از فرمان پروردگارشان سرپيچيدند؛ و گفتند: «اى صالح! اگر تو از فرستادگان (خدا) هستى، آنچه ما را با آن تهديد مى‏کنى، بياور!»"

78)فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُواْ فِي دَارِهِمْ جَاثِمِينَ - "سرانجام زمين لرزه آنها را فرا گرفت؛ و صبحگاهان، (تنها) جسم بى‏جانشان در خانه‏هاشان باقى مانده بود."

79)فَتَوَلَّى عَنْهُمْ وَقَالَ يَا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُكُمْ رِسَالَةَ رَبِّي وَنَصَحْتُ لَكُمْ وَلَكِن لاَّ تُحِبُّونَ النَّاصِحِينَ - "(صالح) از آنها روى برتافت؛ و گفت: «اى قوم! من رسالت پروردگارم را به شما ابلاغ کردم، و شرط خيرخواهى را انجام دادم، ولى (چه کنم که) شما خيرخواهان را دوست نداريد!»"

در اينجا حضرت صالح با ملاء و سران قومش صحبت مي كند يعني تصور كنيد پيامبر خدا در جايي كه همه امتش هستند خطاب به سران قوم مي كند و با آنها صحبت مي كند كه به خدا ايمان آوريد. ولي آنها ايمان نمياورند.
سرانجام وعده خدا عملي مي شود و زمين لرزه ميآِد و نابود مي شوند. خب اينجا چه كساني نابود مي شوند؟ آيا آن عده اي كه از ملاء نبودند هم هلاك مي شوند؟
در واقع پس از آنكه آن سران قوم نابود مي شوند حضرت صالح رو به بقيه قوم مي كند و با آنها صحبت مي كند نه با قوم هلاك شده.

به قول دوستمان "توحيد-يكتاپرستي" آنها كه مرده اند و در گور هستند كه چيزي نمي شنوند.

ma44;367900 نوشت:
و در قرآن خبري از اين حيات وجود ندارد.

آيا شما دينت را تنها از قرآن مي گيري؟؟؟؟؟؟؟؟؟

[="Tahoma"]

kheymegahabalfazl;367901 نوشت:
آيا شما دينت را تنها از قرآن مي گيري؟؟؟؟؟؟؟؟؟

بايد از جاي ديگري بگيرم؟ لطفا اگر كتاب بهتري داريد معرفي كنيد.

ma44;367902 نوشت:
بايد از جاي ديگري بگيرم؟ لطفا اگر كتاب بهتري داريد معرفي كنيد.

خوب لطفا از قران بپرسيد نماز صبح و ظهر چند ركعت هست و يا بپرسيد چگونه بايد نماز بخوانيم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

در ضمن مذهب خودتان را هم معرفي بفرماييد

[="Tahoma"]

kheymegahabalfazl;367903 نوشت:
خوب لطفا از قران بپرسيد نماز صبح و ظهر چند ركعت هست و يا بپرسيد چگونه بايد نماز بخوانيم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

در ضمن مذهب خودتان را هم معرفي بفرماييد

در مورد نماز سوال كرديد حتما اين تاپيك را مطالعه كنيد البته همانطور كه گفتم بدون حب و بغض فقط جهت رسيدن به حق :
[h=2]نمازهاي پنجگانه متعلق به رب العالمين است يا آباء اولين؟[/h]
در مورد مذهب پرسيديد بايد بگم من دينم اسلام است همين
البته از دوستداران اهل بيت هستم

ma44;367906 نوشت:
در مورد نماز سوال كرديد حتما اين تاپيك را مطالعه كنيد البته همانطور كه گفتم بدون حب و بغض فقط جهت رسيدن به حق :
نمازهاي پنجگانه متعلق به رب العالمين است يا آباء اولين؟


اقاي عزيز بنده به حب و بغض كار ندارم و يك سوال صريح مي كنم از شما و صريح هم پاسخ مي خواهم

ايا ما بايد در كنار قران به سنت هم رجوع بكنيم يا نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

ايا شما اعتقاد به حيات برزخي داريد يا نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

[="Tahoma"]

kheymegahabalfazl;367908 نوشت:

اقاي عزيز بنده به حب و بغض كار ندارم و يك سوال صريح مي كنم از شما و صريح هم پاسخ مي خواهم

ايا ما بايد در كنار قران به سنت هم رجوع بكنيم يا نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

ايا شما اعتقاد به حيات برزخي داريد يا نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

ما بايد روايات را بر قرآن عرضه كنيم اگر موافق قرآن بود بپذيريم و اگر مخالف بود بايد رد شود.
در آيات قرآن خبري از حيات برزخي وجود ندارد پس بنده نمي پذيرم

ma44;367900 نوشت:
به قول دوستمان "توحيد-يكتاپرستي" آنها كه مرده اند و در گور هستند كه چيزي نمي شنوند.

دوست عزيز پاسخ شما را من قبلا داده ام و كمي به قول خودتان به جاي حب و بغض به جريان نگاه كنيد

برادرم به ايات ذيل دقت بفرماييد:

سَلامٌ عَلي نُوحِ فِي الْعالَمين
سَلامٌ عَلي اِبْراهيم
سَلامٌ عَلي مُوسي وَهارُون

بنده سوالي از شما دارم: خداوند در ايات بالا بر نوح، ابراهيم و موسي سلام و درو مي فرستد

سوال من از شما اين است كه آيا انها حيات برزخي دارند و خداوند بر انها درود مي فرستد و يا نه خداوند بر روي هوا و هوس و عبس بر انها درورد مي فرستد؟

ma44;367913 نوشت:
ما بايد روايات را بر قرآن عرضه كنيم اگر موافق قرآن بود بپذيريم و اگر مخالف بود بايد رد شود.

آقاي عزيز بنده به زبان سليس فارسي مي گويم:

شما از قران براي من ايه بيار در كجايش نوشته يا ايها الذين امنوا اثني صلوا صلاه قبل صبح؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

يا اگر از سنت اوردي برايمن در كنار قران بزار ببينم با كدام ايه قرآن شباهت دارد تا من بپذيرم

بنده در تحير هستم ان كساني كه دم از قران مي زنند چرا اين قدر از قرآن فاصله دارند كه در ادامه بيشتر متوجه خواهيد شد منظور من چيست

ma44;367913 نوشت:
در آيات قرآن خبري از حيات برزخي وجود ندارد پس بنده نمي پذيرم

ايا اين همان وعده اي هست كه به همگان مي دهيد و مي گوييد بغض را كنار بگذاريم؟

در ايه قران خبري از ركعات نماز نيز پس بنده هم نماز را نمي پذيريم و همچنين كيفيت مناسك حج، خمس، زكات و غيره

شما ايات ولاتحسبن الذين را نخوانده اي؟؟؟؟؟؟؟؟؟

در ضمن يك سوال ديگر هم دارم شما براي اينكه بخواهيد بگوييد حيات برزخي وجود ندارد چه چيزي را مي خواهيد اثبات كنيد؟

در ضمن به من هم بفرماييد كه چرا در نمازتان بر پيامبر سلام مي دهيد؟ حال كه او مرده چرا به او سلام مي دهيد مگر مرده مي شنود؟ ايا شما در نمازتان كار عبس انجام مي دهيد؟ ايا شما عامل به فعلي عبسي چون نماز هستيد؟

اين تذهبون؟

برادر بنده اين حديث را به قران عرضه بداريد ببنيد كه ايا مي توان به حيات برزخي اعتقاد داشت يا نه

حديث ذيل به دو موضوع اقامه مي كند يكي حيات برزخيست و دومي رجعت

حَدَّثَنَا هَدَّابُ بْنُ خَالِدٍ وَشَيْبَانُ بْنُ فَرُّوخَ قَالَا حَدَّثَنَا حَمَّادُ بْنُ سَلَمَةَ عَنْ ثَابِتٍ الْبُنَانِيِّ وَسُلَيْمَانَ التَّيْمِيِّ عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ
أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ أَتَيْتُ وَفِي رِوَايَةِ هَدَّابٍ مَرَرْتُ عَلَى مُوسَى لَيْلَةَ أُسْرِيَ بِي عِنْدَ الْكَثِيبِ الْأَحْمَرِ وَهُوَ قَائِمٌ يُصَلِّي فِي قَبْرِهِ
نبي مکرم فرمود وقتي من رفتم به معراج ، ديدم که حضرت موسي عليه السلام در ميان قبرش نشسته و مشغول نماز است

صحيح مسلم- كتاب الفضائل، باب من فضائل موسى، ج 12، ص 79، ح 4379

سَلامٌ عَلي مُوسي وَهارُون

بنده سوالي از شما دارم: خداوند در ايه بالا بر موسي سلام و درو مي فرستد

سوال من از شما اين است كه آيا موسي ع حيات برزخي دارد و خداوند بر او درود مي فرستد و يا نه؟

آيا خداوند بر روي هوا و هوس و عبس بر او درورد مي فرستد؟

kheymegahabalfazl;367914 نوشت:

دوست عزيز پاسخ شما را من قبلا داده ام و كمي به قول خودتان به جاي حب و بغض به جريان نگاه كنيد

برادرم به ايات ذيل دقت بفرماييد:

سَلامٌ عَلي نُوحِ فِي الْعالَمين
سَلامٌ عَلي اِبْراهيم
سَلامٌ عَلي مُوسي وَهارُون

بنده سوالي از شما دارم: خداوند در ايات بالا بر نوح، ابراهيم و موسي سلام و درو مي فرستد

سوال من از شما اين است كه آيا انها حيات برزخي دارند و خداوند بر انها درود مي فرستد و يا نه خداوند بر روي هوا و هوس و عبس بر انها درورد مي فرستد؟

كلمه سلام در لغت به چه معناست ؟
وقتي به كسي سلام مي دهيم يعني از طرف من براي شما امنيت و آرامش

وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا - "بندگان (خاص خداوند) رحمان، کسانى هستند که با آرامش و بى‏تکبّر بر زمين راه مى‏روند؛ و هنگامى که جاهلان آنها را مخاطب سازند (و سخنان نابخردانه گويند)، به آنها سلام مى‏گويند (و با بى‏اعتنايى و بزرگوارى مى‏گذرند)؛"

در اينجا بندگان رحمان خدا وقتي با جاهلانه مواجهه مي شوند به آنها سلام مي دهند يعني مي گويند از طرف ما براي شما امنيت و آرامش است و ما با شما كاري نداريم و به قول معروف دعوايي نداريم.

سَلامٌ عَلي نُوحِ فِي الْعالَمين
سَلامٌ عَلي اِبْراهيم
سَلامٌ عَلي مُوسي وَهارُون

يعني نوح در امنيت و سلم خدا قرار دارد در دوعالم.
در كل سلام هايي كه در قرآن است به قصد اخبار براي ماست است نه انشا

kheymegahabalfazl;367917 نوشت:
آقاي عزيز بنده به زبان سليس فارسي مي گويم:

شما از قران براي من ايه بيار در كجايش نوشته يا ايها الذين امنوا اثني صلوا صلاه قبل صبح؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

يا اگر از سنت اوردي برايمن در كنار قران بزار ببينم با كدام ايه قرآن شباهت دارد تا من بپذيرم

بنده در تحير هستم ان كساني كه دم از قران مي زنند چرا اين قدر از قرآن فاصله دارند كه در ادامه بيشتر متوجه خواهيد شد منظور من چيست

وقتي به شما تاپيك معرفي ميكنم يعني نظر من در مورد صلاه همان است كه جناب Nooh توضيح داده حالا شما نمي خوانيد تقصير من نيست خواهشا براي اينكه بدانيد صلاه در قرآن چگونه تعريف شده تاپيك نمازهاي پنجگانه متعلق به رب العالمين يا آبا اولين را مطالعه فرماييد

kheymegahabalfazl;367920 نوشت:
شما ايات ولاتحسبن الذين را نخوانده اي؟؟؟؟؟؟؟؟؟

در خصوص حيات برزخي هم گفتم خواهشا اون تاپيكي كه به شما معرفي كردم را بخوانيد نظرات بنده همان نظرات جناب NOOH است به تمامي سوالات در خصوص حيات برزخي و ايات اشاره شده است پس دليلي براي بحث مجدد وجود ندارد.

kheymegahabalfazl;367920 نوشت:
در ضمن به من هم بفرماييد كه چرا در نمازتان بر پيامبر سلام مي دهيد؟ حال كه او مرده چرا به او سلام مي دهيد مگر مرده مي شنود؟ ايا شما در نمازتان كار عبس انجام مي دهيد؟ ايا شما عامل به فعلي عبسي چون نماز هستيد؟

اولا سلامي كه در نماز داده مي شود مستحب است ثانيا به نبي است نه به محمد ص از كجا معلوم منظور از نبي همان رسول گرامي مي باشد..!!!! چرا نمي گوييم سلام بر محمد ؟!

kheymegahabalfazl;367920 نوشت:
حديث ذيل به دو موضوع اقامه مي كند يكي حيات برزخيست و دومي رجعت

حَدَّثَنَا هَدَّابُ بْنُ خَالِدٍ وَشَيْبَانُ بْنُ فَرُّوخَ قَالَا حَدَّثَنَا حَمَّادُ بْنُ سَلَمَةَ عَنْ ثَابِتٍ الْبُنَانِيِّ وَسُلَيْمَانَ التَّيْمِيِّ عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ
أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ أَتَيْتُ وَفِي رِوَايَةِ هَدَّابٍ مَرَرْتُ عَلَى مُوسَى لَيْلَةَ أُسْرِيَ بِي عِنْدَ الْكَثِيبِ الْأَحْمَرِ وَهُوَ قَائِمٌ يُصَلِّي فِي قَبْرِهِ
نبي مکرم فرمود وقتي من رفتم به معراج ، ديدم که حضرت موسي عليه السلام در ميان قبرش نشسته و مشغول نماز است

صحيح مسلم- كتاب الفضائل، باب من فضائل موسى، ج 12، ص 79، ح 4379

فعلا به روايات كاري نداريم هدف ما قرآن است به قول دوستمون جناب نوح روايات مثل قوطي عطاري مي مانند هرچه بخواهي درونش است از شير مرغ تا جان آدمي زاد

ma44;367928 نوشت:
وقتي به شما تاپيك معرفي ميكنم يعني نظر من در مورد صلاه همان است كه جناب Nooh توضيح داده حالا شما نمي خوانيد تقصير من نيست خواهشا براي اينكه بدانيد صلاه در قرآن چگونه تعريف شده تاپيك نمازهاي پنجگانه متعلق به رب العالمين يا آبا اولين را مطالعه فرماييد

اقاي عزيز چرا شما متوجه نمي شويد؟

اگر پاسخي نداريد خوب بر همگان پوشيده نيست كساني كه از اهل بيت و قران فاصله گرفته اند و فرياد حسبنا كتاب الله مي زنند چه كساني در طول تاريخ بوده اند و هسند حال بنده يك سوال ساده كردم و اما شما پاسخي براي ان نداشتيد و همين براي بطلان كلام هاي شما كفايت مي كند

اگر پاسخي داري دوباره مي پرسم من كاري به تاپيك هيچ كسي ندارم جواب من را بده

شما از قران براي من ايه بيار در كجايش نوشته يا ايها الذين امنوا اثني صلوا صلاه قبل صبح؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

يا اگر از سنت اوردي برايمن در كنار قران بزار ببينم با كدام ايه قرآن شباهت دارد تا من بپذيرم

[="Tahoma"]

kheymegahabalfazl;367930 نوشت:
شما از قران براي من ايه بيار در كجايش نوشته يا ايها الذين امنوا اثني صلوا صلاه قبل صبح؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

هيچكجاش ننوشته واقعا ننوشته فكر كنم جوابتان را گرفتيد

[="Tahoma"]از تاپيك جناب نوح كپي كردم حداقل اينجا بخوانيد:

خداوند سبحان در كلام شريفش از ميان نمازهاي يوميه تنها به دو نماز اشاره مي كند و و ديگر هيچ : صلاة الفجرو صلاة العشاء
از قرآن كريم چنين بنظر مي آيد كه در عصر رسول الله تنها همين دو نماز اقامه مي شده اند و در گذر ايام همچون بسياري از مفاهيم قرآني بتدريج در معرض تلبيس و دگرگوني قرار گرفته و نهايتاً به يك سري حركات اندامي و الفاظ كلامي مبدل شده اند كه امروز به عنوان نمازهاي پنجگانه مي شناسيم و فريقين تا حدودي بر سر اين الفاظ و حركات با يكديگر اختلاف دارند و هريك سليقه خود را درست و منتسب به رسول الله دانسته و سليقه ديگري را نا درست مي پندارند.
حال كه تنها اين دو نماز فرض شده مي خواهيم بدانيم مسلمانان در اين دو نماز چكار مي كرده اند و چرا اين دو به صلات معروف شده اند؟ اجازه دهيد پاسخ اين دو سئوال را با بررسي آيات مربوط پيدا نمائيم.

خداوند سبحان در آيه 58 سوره نور بطور صريح از اين دو نماز اسم مي برد و از فحواي كلام بخوبي مشخص است كه اين اسم در آن روزگار كاملاً شناخته شده و معرفه بوده است.

يا أيها الذين آمنوا ليستأذنكم الذين ملكت أيمانكم والذين لم يبلغوا الحلم منكم ثلاث مرات ۚ من قبل صلاة الفجر وحين تضعون ثيابكم من الظهيرة ومن بعد صلاة العشاء ۚ ثلاث عورات لكم ۚ ليس عليكم ولا عليهم جناح بعدهن ۚ طوافون عليكم بعضكم على بعض ۚ كذلك يبين اللـه لكم الآيات ۗواللـه عليم حكيم ﴿٥٨نور﴾
اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، قطعاً بايد غلام و كنيزهاى شما و كسانى از شما كه به [سنِ‌] بلوغ نرسيده‌اند سه بار در شبانه روز از شما كسب اجازه كنند: پيش از نماز بامداد، و نيمروز كه جامه‌هاى خود را بيرون مى‌آوريد، و پس از نماز شامگاهان. [اين،] سه هنگام برهنگى شماست، نه بر شما و نه بر آنان گناهى نيست كه غير از اين [سه هنگام‌] گرد يكديگر بچرخيد [و با هم معاشرت نماييد]. خداوند آيات [خود] را اين گونه براى شما بيان مى‌كند، و خدا داناى سنجيده‌كار است.

در آيه فوق خداوند سبحان سه وقت را مشخص كرده كه هنگام استراحت است و در اين مواقع مردو زن با پوشش كامل نيستند و اهل خانه در هنگام ورود به استراحتگاه آنها بايد اجازه بگيرند؛ اولي قبل نماز فجر ، دومي بعد نماز عشاء و سومي در هنگام ظهر است.
در اين آيه چرا خداوند مانند آن دوتاي ديگر نمي گويد « من بعد صلاة الظهر» مگر قوم پيامبر صلوات را به جماعت اقامه نمي كردند؟ آيا در آن زمان نماز ظهر به جماعت اقامه نمي شد؟ آيا در وقت نماز ظهر رويت عورات رجال و نساء ايرادي نداشت؟ يا نكند پيامبر و معاصرينش نماز ظهر را همواره بصورت قصر اقامه مي كردند و قبل از اتمام موعد ظهر به خانه هاي خود مراجعه مي نمودند؟!
بعد از صلات عشاء بخاطر اين است كه مردم در هنگامه عشاء در اجتماع نماز هستند
قبل از صلات فجر براي اين است كه در هنگام فجر باز هم مردم در اجتماع نماز هستند
آيا در ظهر خبري نيست كه مردم مي توانند به استراحت بپردازند؟
در آيه فوق اگر قرآن از نماز ظهر اسمي نبرده بخاطر اين است كه اصلاً نماز ظهري وجود نداشته است و نماز ظهر اختراع سنت آباء اولين است نه انفطاري الهي.
از آيات قرآن بخوبي پيداست كه صلات فجر و عشاء در واقع جلساتي رسمي براي تلاوت و وقوف بر كلام الله بوده و به اين دليل صلات نام گرفته كه رويكردي همگاني به قرآن است و اقامه آن اقامه كتاب آسماني است كه بارها و بارها در آن امر به تلاوت، قرائت و ترتيل( ≠ خوش خواني) ما انزل الله شده و از يك منظر همان صلاة الوسطي و مهمترين صلوات است.
خداوند سبحان لااقل در دو موضع از كلام شريفش وقت اين دو نماز را مشخص كرده كه يكي آيه 78 سوره اسراء و ديگري آيه 114 سوره مبارك هود است.

أقم الصلاة لدلوك الشمس إلى غسق الليل وقرآن الفجر ۖ إن قرآن الفجر كان مشهودا﴿٧٨﴾
ومن الليل فتهجد به نافلة لك عسى أن يبعثك ربك مقاما محمودا ﴿٧٩﴾

نماز را از ابتداي غروب خورشيد تا شروع تاريكي شب بر پا دار، و [نیز] قرآن سپيده دم را [اقامه کن] براستي كه قرآن سپيده دم قابل مشاهده است.
و پاسی از شب را برای تلاوت قرآن بپاخيز كه اين مخصوص توست، امید است پروردگارت تو را به جایگاهی ستوده برانگیزد.

بطوري كه گفته اند؛ اصل كلمه دلوك از «دلك» بوده و به معني ماليدن است و دلوك شمس از آنجا انتزاع مي گردد كه با مشاهده خورشيد در هنگام غروب، شخص احساس مي كند خورشيد دارد خودش را به كرانه هاي افق مي مالد و پايين مي رود و اين ابتداي وقت نماز عشاء است كه تا غسق اليل(= مرحله آغازين تاريكي شب) ادامه مي يابد و در تمام اين مدت جلسه تلاوت و قرائت برقرار است مگر در حالت اضطراري و خطر كه معمولاً در سفر پيش مي آيد و مي توان آن را قصر نمود و الا بايد صلات را در تمام اين موعد اقامه كرد . و به همين ترتيب نماز صبح نيز از انتهاي تاريكي شب شروع مي شود تا هنگامي كه خورشيد خودش را به كرانه هاي افق مي مالد و بالا مي آيد. خداوند اين دو وقت را براي اقامه صلاة يوميه تعيين كرده و زماني است كه مردم از كارهاي روزانه فارغند و هنگام استراحت آنهاست.
علاوه بر اين مواقع ، شخص پيامبر موظف بوده پاسي از شب را نيز به تلاوت و مطالعه قرآن بپردازد كه بنا بر روايت قرآن قسمت اعظم شب را بلند مي شده و قرآن مي آموخته است. بطوري كه در آيه مي بينيد خداوند مي فرمايند قرآن فجر يا نماز صبح قابل مشاهده است ، از چه رو؟
اكثراً گفته اند از اين رو كه فرشتگان شيفت شب هنگامي كه مي خواهند پست خود را به فرشتگان روزكار تحويل دهند هردو گروه نمازگزار را در حال اقامه نماز صبح مشاهده مي كنند!
با اين حال لابد نماز عشاء نيز مشهود است چراكه ملائكه روزكار در هنگام تحويل شيفت به ملائكه شبكار هر دو گروه نمازگزاري را كه مشغول اقامه نماز عشاء است مي بينند!
يكي از ويژگيهاي بارزي كه خداوند براي قرآن تعريف مي كند صفت نور بودن آن است:

فآمنوا باللـه ورسوله والنور الذي أنزلنا ۚ واللـه بما تعملون خبير ﴿ تغابن-٨﴾
پس به خدا و پيامبر او و آن نورى كه ما فرو فرستاديم ايمان آوريد، و خدا به آنچه مى‌كنيد آگاه است.

و اينكه بواسطه همين نور مردم را از تاريكيها خارج و به سوي بينش و روشنايي رهنمون مي شود:

الر ۚ كتاب أنزلناه إليك لتخرج الناس من الظلمات إلى النور بإذن ربهم إلى صراط العزيز الحميد ﴿ ابراهيم-١﴾
الر ـ [این] کتابی است که آن را بر تو نازل کردیم تا مردم را به اجازه پروردگارشان از تاریکی ها به سوی روشناییِ و به راه [خدایِ] توانای شکست ناپذیر و ستوده بیرون آوری.

ويژگي فجر نيز اينچنين است و در آن نور اندك اندك اشياء را از دل ظلمت بيرون مي آورد و هويدا مي سازد
بنا براين بارزترين ويژگي قرآن درهنگام فجر، از پنجره خانه قابل مشاهده است.

آيه زير نيز به طريقي ديگر وقت نماز فجر و عشاء را معين مي كند:
.


وأقم الصلاة طرفي النهار وزلفا من الليل ۚ إن الحسنات يذهبن السيئات ۚ ذلك ذكرى للذاكرين﴿ هود-١١٤﴾
و نماز را در دو طرف روز و آغاز شب برپا دار، که یقیناً نیکی ها، بدی ها را از میان می برند، این برای یادکنندگان تذکّر و یاد آوری است.

فجر و عشاء در طرفين روز قرار گرفته اند كه يكي در ابتدا و ديگري در انتهاي آن است و هردو از يكطرف به شب و از طرف ديگر به روز ختم مي شوند.
حالا فريقين كه دين خدا را تكه تكه كرده اند و هريك به تكه خود مسرورند، اين دو زمان را نيز كه حدود سه ساعت بطول مي انجامد تكه تكه كرده اند و قرنهاست كه در اين مواقع دارند به يك سري حركات و الفاظ تكراري مي پردازند و تصور مي كنند در قرآن هر جا صحبت از اقامه صلات است صرفاً همين الفاظ و حركات (كه گاه خريد و فروش هم مي شوند) مي باشد. جالب اينجاست كه در نماز ظهر و عصر جز امام ( يا شايد جز او) ديگركسي نمي داند چه خبر است و موضوع چيست! امام كار خودش را مي كند و مأموم به امورات زندگي خود مي رسد و براي آينده اش برنامه ريزي مي كند. معلوم نيست امام صلاة الوسطي را براي چه كسي اقامه مي كند؟!

ma44;367928 نوشت:
فعلا به روايات كاري نداريم هدف ما قرآن است به قول دوستمون جناب نوح روايات مثل قوطي عطاري مي مانند هرچه بخواهي درونش است از شير مرغ تا جان آدمي زاد

خوب وجناب عطاري و يا هركه ديگر شما اگر ادعاي قران داريد چرا فرار مي كنيد از پاسخ به من و چرا عاجزيد از پاسخ به من

خوب از تفكرات خودتان دفاع كنيد البته اگر بضاعتش را داريد

ma44;367928 نوشت:
اولا سلامي كه در نماز داده مي شود مستحب است ثانيا به نبي است نه به محمد ص از كجا معلوم منظور از نبي همان رسول گرامي مي باشد..!!!!

عجب برادر شما جك هم بلد بوديد تعريف كنيد؟

از كي تا الان سلام در نماز شده است مستحبات؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

از كي تا حالا مسلمانان دينشان را از موسي و عيسي و نوح و ابراهيم مي گيرند كه در نماز برانها سلام بفرمستند

حال باشد ما به شما آبانس مي دهيم و مي گوييم سلامنا و امنا شما راست مي گوييد جواب من را بده

حال محمد يا هر كسه ديگري كه شما مي گوييد

سلام مستحب هست و پاسخ ان واجب، حال چگونه شما سلام بر مرده مي كني و او هم نمي شنود؟ خوب او كه مرده و چگونه بايد جواب دهد ايا شما كار عبس در نماز انجام مي دهيد و مضاف بر اينكه شما هنوز عاجز هستيد نماز را برايمن از قران اثبات كنيد

بهتر است به شما بگويم كه اگر سني هستي بهتر است بداني كساني كه فقط مي گويند حسبنا كتاب الله در واقع تعبير به خوارج شده اند

مجدد مي پرسم شما نماز را براي من از قران استخحراج كن و همچنين بقيه فروعات را بهمراه جزئيات زكات خمس روزه همه را براي من از قران بگو

ma44;367932 نوشت:
هيچكجاش ننوشته واقعا ننوشته فكر كنم جوابتان را گرفتيد

خوب پس يا دينتان بر باطل هست و يا افكارتان زيرا شما مي گوييد سنت و روايت را ول كن و به همان قران بچست و خوب شمايي كه نمي تواني نمازت را از قران استخراج كني چگونه ديگران را متهم به اشتباه مي كني و درصروتي كه خودت واجب عيني خودت را نمي تواني از قران استخراج كني؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

اين هم قول شماست و نه من

ma44;367928 نوشت:
فعلا به روايات كاري نداريم هدف ما قرآن است

خوب تا اينجا اثبات شد شما حرفي براي گفتن نداري حال شما كه مدعي به پيروي از قران هستي چرا اين ايه را نخوانده اي و حال كه مي خواني پس به ان عمل كن

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ

اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد خدا را اطاعت كنيد و پيامبر و اولياى امر خود را [نيز] اطاعت كنيد پس هر گاه در امرى [دينى] اختلاف نظر يافتيد اگر به خدا و روز بازپسين ايمان داريد آن را به [كتاب] خدا و [سنت] پيامبر [او] عرضه بداريد

خوب جنابعالي كه اين همه قران و قران مي كني چگونه اين ايه را نخواند اي كه خدا ما را در زمان اختلاف به سنت ارجاع مي دهد؟

توحید-یکتاپرستی;128885 نوشت:
ر حادیث(بخاری) آمده است که الله تعالی به پیامبر فرموده:
و زندگان و مردگان يكسان نيستند. خداست كه هر كه را بخواهد شنوا مى‌گرداند؛ و تو كسانى را كه در گورهايند نمى‌توانى شنوا سازى.

پیامبر با آن مقام بلندش نزد الله نمی تواند مردگان را شنوا کند. آیا من و شما این کار را قادر هستیم . الله هستد که مردگان را شنوا می سازد.

سلام مگر متن صریح قرآن نیست که میفرماید انهایی را که درراه خداکشته شده اند مرده مپندارید بلکه آنه زنده اند ونزد پروردگارشان روزی میگیرند.ائمه ما مرده نیستند که شنوا نباشند

ma44;367928 نوشت:
كلمه سلام در لغت به چه معناست ؟
وقتي به كسي سلام مي دهيم يعني از طرف من براي شما امنيت و آرامش

:khaneh::khaneh::khaneh::khaneh::khaneh::khaneh::khaneh:

آخه شما مي ايي از خودت دفاع كني ولي نمي دانم چرا مي زني به برجك خودت

خوب پيامبري كه مرده و صدايي را نمي شنود چه درودي بر او ميفرستي؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

شما كه همه كارهايت بر عبس است حال چگونه ادعا مي كني از قران هستي و پيرو قران هستي؟

ma44;367928 نوشت:
يعني نوح در امنيت و سلم خدا قرار دارد در دوعالم.
در كل سلام هايي كه در قرآن است به قصد اخبار براي ماست است نه انشا

باز هم شاهد طنازي هاي ديگر از جانب شما بوديم

جناب برادر كسي كه مردده چگونه شما مي گويي نوح در دو عالم در امنيت خداست و جالب تر از همه اين است تا بحال مي گفتيد كه كسي مرده و اصلا زندگي دوباره ا معنايي ندارد حال مي گويي نه خداوند در دوعالم بر او درود مي فرستد، مثل اينكه شما خبر نداري انبياء از اين دنيا رفته اند و در عالم ديگري هستند و حال شما چگونه دو عالم براي انها تفسير كردي نمي دانم
حتي شما نتوانستي ادعاهايت را از قران براي ما اثبات كني
جناب شمايي كه اين همه اداي قران داري ايا صحيح هست كه نه توانستي نماز را اثبات كني نهخمس روزه زكات و هم چنين بحث سلام بر انبياء مرده را كه به اعتقاد شما اصلا ديگر زنده نيستند بعد گفتي خدا در دوعالم بر مرده طلب امنيت و ارامش مي كند اخر يك مرده چه نيازي به امنيت و ارامش دارد نكند در خواب كه هست راه زنها به او حمله مي كنند؟
اينها تناقض و پارادوكس براستي براي چيست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

ma44;367933 نوشت:
از تاپيك جناب نوح كپي كردم حداقل اينجا بخوانيد:

خداوند سبحان در كلام شريفش از ميان نمازهاي يوميه تنها به دو نماز اشاره مي كند و و ديگر هيچ : صلاة الفجرو صلاة العشاء
از قرآن كريم چنين بنظر مي آيد كه در عصر رسول الله تنها همين دو نماز اقامه مي شده اند و در گذر ايام همچون بسياري از مفاهيم قرآني بتدريج در معرض تلبيس و دگرگوني قرار گرفته و نهايتاً به يك سري حركات اندامي و الفاظ كلامي مبدل شده اند كه امروز به عنوان نمازهاي پنجگانه مي شناسيم و فريقين تا حدودي بر سر اين الفاظ و حركات با يكديگر اختلاف دارند و هريك سليقه خود را درست و منتسب به رسول الله دانسته و سليقه ديگري را نا درست مي پندارند.
حال كه تنها اين دو نماز فرض شده مي خواهيم بدانيم مسلمانان در اين دو نماز چكار مي كرده اند و چرا اين دو به صلات معروف شده اند؟ اجازه دهيد پاسخ اين دو سئوال را با بررسي آيات مربوط پيدا نمائيم.

خداوند سبحان در آيه 58 سوره نور بطور صريح از اين دو نماز اسم مي برد و از فحواي كلام بخوبي مشخص است كه اين اسم در آن روزگار كاملاً شناخته شده و معرفه بوده است.

يا أيها الذين آمنوا ليستأذنكم الذين ملكت أيمانكم والذين لم يبلغوا الحلم منكم ثلاث مرات ۚ من قبل صلاة الفجر وحين تضعون ثيابكم من الظهيرة ومن بعد صلاة العشاء ۚ ثلاث عورات لكم ۚ ليس عليكم ولا عليهم جناح بعدهن ۚ طوافون عليكم بعضكم على بعض ۚ كذلك يبين اللـه لكم الآيات ۗواللـه عليم حكيم ﴿٥٨نور﴾
اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، قطعاً بايد غلام و كنيزهاى شما و كسانى از شما كه به [سنِ‌] بلوغ نرسيده‌اند سه بار در شبانه روز از شما كسب اجازه كنند: پيش از نماز بامداد، و نيمروز كه جامه‌هاى خود را بيرون مى‌آوريد، و پس از نماز شامگاهان. [اين،] سه هنگام برهنگى شماست، نه بر شما و نه بر آنان گناهى نيست كه غير از اين [سه هنگام‌] گرد يكديگر بچرخيد [و با هم معاشرت نماييد]. خداوند آيات [خود] را اين گونه براى شما بيان مى‌كند، و خدا داناى سنجيده‌كار است.

در آيه فوق خداوند سبحان سه وقت را مشخص كرده كه هنگام استراحت است و در اين مواقع مردو زن با پوشش كامل نيستند و اهل خانه در هنگام ورود به استراحتگاه آنها بايد اجازه بگيرند؛ اولي قبل نماز فجر ، دومي بعد نماز عشاء و سومي در هنگام ظهر است.
در اين آيه چرا خداوند مانند آن دوتاي ديگر نمي گويد « من بعد صلاة الظهر» مگر قوم پيامبر صلوات را به جماعت اقامه نمي كردند؟ آيا در آن زمان نماز ظهر به جماعت اقامه نمي شد؟ آيا در وقت نماز ظهر رويت عورات رجال و نساء ايرادي نداشت؟ يا نكند پيامبر و معاصرينش نماز ظهر را همواره بصورت قصر اقامه مي كردند و قبل از اتمام موعد ظهر به خانه هاي خود مراجعه مي نمودند؟!
بعد از صلات عشاء بخاطر اين است كه مردم در هنگامه عشاء در اجتماع نماز هستند
قبل از صلات فجر براي اين است كه در هنگام فجر باز هم مردم در اجتماع نماز هستند
آيا در ظهر خبري نيست كه مردم مي توانند به استراحت بپردازند؟
در آيه فوق اگر قرآن از نماز ظهر اسمي نبرده بخاطر اين است كه اصلاً نماز ظهري وجود نداشته است و نماز ظهر اختراع سنت آباء اولين است نه انفطاري الهي.
از آيات قرآن بخوبي پيداست كه صلات فجر و عشاء در واقع جلساتي رسمي براي تلاوت و وقوف بر كلام الله بوده و به اين دليل صلات نام گرفته كه رويكردي همگاني به قرآن است و اقامه آن اقامه كتاب آسماني است كه بارها و بارها در آن امر به تلاوت، قرائت و ترتيل( ≠ خوش خواني) ما انزل الله شده و از يك منظر همان صلاة الوسطي و مهمترين صلوات است.
خداوند سبحان لااقل در دو موضع از كلام شريفش وقت اين دو نماز را مشخص كرده كه يكي آيه 78 سوره اسراء و ديگري آيه 114 سوره مبارك هود است.

أقم الصلاة لدلوك الشمس إلى غسق الليل وقرآن الفجر ۖ إن قرآن الفجر كان مشهودا﴿٧٨﴾
ومن الليل فتهجد به نافلة لك عسى أن يبعثك ربك مقاما محمودا ﴿٧٩﴾

نماز را از ابتداي غروب خورشيد تا شروع تاريكي شب بر پا دار، و [نیز] قرآن سپيده دم را [اقامه کن] براستي كه قرآن سپيده دم قابل مشاهده است.
و پاسی از شب را برای تلاوت قرآن بپاخيز كه اين مخصوص توست، امید است پروردگارت تو را به جایگاهی ستوده برانگیزد.

بطوري كه گفته اند؛ اصل كلمه دلوك از «دلك» بوده و به معني ماليدن است و دلوك شمس از آنجا انتزاع مي گردد كه با مشاهده خورشيد در هنگام غروب، شخص احساس مي كند خورشيد دارد خودش را به كرانه هاي افق مي مالد و پايين مي رود و اين ابتداي وقت نماز عشاء است كه تا غسق اليل(= مرحله آغازين تاريكي شب) ادامه مي يابد و در تمام اين مدت جلسه تلاوت و قرائت برقرار است مگر در حالت اضطراري و خطر كه معمولاً در سفر پيش مي آيد و مي توان آن را قصر نمود و الا بايد صلات را در تمام اين موعد اقامه كرد . و به همين ترتيب نماز صبح نيز از انتهاي تاريكي شب شروع مي شود تا هنگامي كه خورشيد خودش را به كرانه هاي افق مي مالد و بالا مي آيد. خداوند اين دو وقت را براي اقامه صلاة يوميه تعيين كرده و زماني است كه مردم از كارهاي روزانه فارغند و هنگام استراحت آنهاست.
علاوه بر اين مواقع ، شخص پيامبر موظف بوده پاسي از شب را نيز به تلاوت و مطالعه قرآن بپردازد كه بنا بر روايت قرآن قسمت اعظم شب را بلند مي شده و قرآن مي آموخته است. بطوري كه در آيه مي بينيد خداوند مي فرمايند قرآن فجر يا نماز صبح قابل مشاهده است ، از چه رو؟
اكثراً گفته اند از اين رو كه فرشتگان شيفت شب هنگامي كه مي خواهند پست خود را به فرشتگان روزكار تحويل دهند هردو گروه نمازگزار را در حال اقامه نماز صبح مشاهده مي كنند!
با اين حال لابد نماز عشاء نيز مشهود است چراكه ملائكه روزكار در هنگام تحويل شيفت به ملائكه شبكار هر دو گروه نمازگزاري را كه مشغول اقامه نماز عشاء است مي بينند!
يكي از ويژگيهاي بارزي كه خداوند براي قرآن تعريف مي كند صفت نور بودن آن است:

فآمنوا باللـه ورسوله والنور الذي أنزلنا ۚ واللـه بما تعملون خبير ﴿ تغابن-٨﴾
پس به خدا و پيامبر او و آن نورى كه ما فرو فرستاديم ايمان آوريد، و خدا به آنچه مى‌كنيد آگاه است.

و اينكه بواسطه همين نور مردم را از تاريكيها خارج و به سوي بينش و روشنايي رهنمون مي شود:

الر ۚ كتاب أنزلناه إليك لتخرج الناس من الظلمات إلى النور بإذن ربهم إلى صراط العزيز الحميد ﴿ ابراهيم-١﴾
الر ـ [این] کتابی است که آن را بر تو نازل کردیم تا مردم را به اجازه پروردگارشان از تاریکی ها به سوی روشناییِ و به راه [خدایِ] توانای شکست ناپذیر و ستوده بیرون آوری.

ويژگي فجر نيز اينچنين است و در آن نور اندك اندك اشياء را از دل ظلمت بيرون مي آورد و هويدا مي سازد
بنا براين بارزترين ويژگي قرآن درهنگام فجر، از پنجره خانه قابل مشاهده است.

آيه زير نيز به طريقي ديگر وقت نماز فجر و عشاء را معين مي كند:
.
وأقم الصلاة طرفي النهار وزلفا من الليل ۚ إن الحسنات يذهبن السيئات ۚ ذلك ذكرى للذاكرين﴿ هود-١١٤﴾
و نماز را در دو طرف روز و آغاز شب برپا دار، که یقیناً نیکی ها، بدی ها را از میان می برند، این برای یادکنندگان تذکّر و یاد آوری است.

فجر و عشاء در طرفين روز قرار گرفته اند كه يكي در ابتدا و ديگري در انتهاي آن است و هردو از يكطرف به شب و از طرف ديگر به روز ختم مي شوند.
حالا فريقين كه دين خدا را تكه تكه كرده اند و هريك به تكه خود مسرورند، اين دو زمان را نيز كه حدود سه ساعت بطول مي انجامد تكه تكه كرده اند و قرنهاست كه در اين مواقع دارند به يك سري حركات و الفاظ تكراري مي پردازند و تصور مي كنند در قرآن هر جا صحبت از اقامه صلات است صرفاً همين الفاظ و حركات (كه گاه خريد و فروش هم مي شوند) مي باشد. جالب اينجاست كه در نماز ظهر و عصر جز امام ( يا شايد جز او) ديگركسي نمي داند چه خبر است و موضوع چيست! امام كار خودش را مي كند و مأموم به امورات زندگي خود مي رسد و براي آينده اش برنامه ريزي مي كند. معلوم نيست امام صلاة الوسطي را براي چه كسي اقامه مي كند؟!

بازهم شاهد طنازي هاي شما هستيم بنده از شما يك سوال صريح كردم كه كجاي قرآن امده يا ايها الذين امنوا اثني صلوا صلاه قبل صبح بعد شما گفتي


ma44;367932 نوشت:
هيچكجاش ننوشته واقعا ننوشته فكر كنم جوابتان را گرفتيد

حال كه ننوشته اين همه مطالب از جان شما مهري بر بطلان ادعا هاي شماست چون اولا پاسخ سوال من نيست دوما شما مي گويي نيامده بعد مطالب مي اوري كه ربطي به سوال من نداره

شما كه نمي تواني نماز را از قران استخراج كني چگونه مسلماني هستي كه پيرو قراني؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

اميدوارم بدون فرار پاسخ هاي من را بدي

سوال ديگر به ذهنم رسيده است: يك آيه براي من بياور كه خداوند فرموده باشد شما بايد فقط به قران متمسك شويد فقط قران نه چيزه ديگر، خوب فكر نكنم سوال سختي از كسي كه ادعاي قران دارد پرسيده باشم بنده منتظر پاسخ هاي شما هستم

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ

اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد خدا را اطاعت كنيد و پيامبر و اولياى امر خود را [نيز] اطاعت كنيد پس هر گاه در امرى [دينى] اختلاف نظر يافتيد اگر به خدا و روز بازپسين ايمان داريد آن را به [كتاب] خدا و [سنت] پيامبر [او] عرضه بداريد

[="Tahoma"]

YA MOHAMMAD;367938 نوشت:
سلام مگر متن صریح قرآن نیست که میفرماید انهایی را که درراه خداکشته شده اند مرده مپندارید بلکه آنه زنده اند ونزد پروردگارشان روزی میگیرند.ائمه ما مرده نیستند که شنوا نباشند

سلام خدمت دوست عزيز

متاسفانه هرچه بنده مي گويم كسي توجه نمي كند بنده مي گويم آن دو تاپيك را مطالعه كنيد همه چيز آنجا روشن شده يا مي پذيريد يا نمي پذيريد:

الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُوْلَئِكَ هُمْ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ - "همان کسانى که سخنان را مى‏شنوند و از نيکوترين آنها پيروى مى‏کنند؛ آنان کسانى هستند که خدا هدايتشان کرده، و آنها خردمندانند."

كپي شده از تاپيك آيا عالم برزخ واقعا وجود دار:

وَلَا تَحْسَبَنَّ ﭐلَّذِينَ قُتِلُواْ فِي سَبِيلِ ﭐللَّهِ أَمْوَاتاً بَلْ أَحْيَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ
فَرِحِينَ بِمَا ءَاتَاهُمُ ﭐللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَيَسْتَبْشِرُونَ بِـﭑلَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُواْ بِهِم مِّنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ
يَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِّنَ ﭐللَّهِ وَفَضْلٍ وَأَنَّ ﭐللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ ﭐلْمُؤْمِنِينَ


اينها آيات 169 و 170 و 171از سوره آل عمران هستند، نيازي به معرفي ندارند و از مشهورترين آيات قرآن كريم به حساب مي آيند. « بهشت برزخي» را نيز از روي همين آيه اكتشاف و اختراع كرده اند. هزاران هزار حديث و روايت متواتر با سند قطعي در باره « بهشت برزخي» خبر داده اند ولي قرآن كلمه اي در باره اين بهشت نگفته است. علاوه بر اين عده اي در محاجه و مجادله عليه كساني كه مردگان را ناشنوا و بي تأثير در عالم زندگان مي دانند، از اين آيات سوء استفاده مي كنند تا بگويند امامان كه شهيد شده اند اينك زنده اند وصداي درخواست كنندگان خود را مي شنوند!
حال به فرض زنده بودن، آنها چگونه صداي ميليونها انسان را در آن واحد مي شنوند و پاسخ مي دهند؟ معلوم نيست و خودشان هم در اين باره چيزي نمي دانند. آيا اين خاصيتي است كه همه زندگان از آن برخوردارند يا فقط افراد بخصوصي؟!
فقط مي گويند اگر خدا بخواهد مي شود!
آيا اگر خدا بخواهد آدم مي تواند خدا شود؟!
يعني اگر يك روزي عصاي موسي دريا را شكافت آن عصا هميشه از اين توان برخوردار است؟
مي گوئيد عصا نبود؟
موسي بود؟
پس چرا نمي گوئيد خداي موسي بود؟!
موسي فقط و فقط يك وسيله موقت براي نشاندادن يك معجزه الهي بود نه يك وسيله دائمي كه
اين توانمندي در او تكوين شده باشد.
به نظر شما عجيب نيست؟!
يك جاي كار ايراد ندارد؟!
حجم وسيعي از آيات قرآن در باره بهشت آخرت و ويژگيهاي آن صحبت مي كنند اما آيه اي نمي توان يافت كه در باره اين بهشت برزخي موهوم سخن گفته باشد.
در ميان شش هزار و اندي آيه ، كدام آيه درباره چنين حياتي خبر داده است؟
خداوند رحمن اينهمه در باره حيات دنيا و آخرت سخن مي گويد پس چرا در باره اين حيات موازي كه ظاهراً همينك در جريان است و عده اي از بهترين بندگانش در آن مسرور و شادمان و متنعمند ، كلامي و چيزي نمي گويد؟
به خاطر اينكه اصولاً چنين بهشتي وجود ندارد.
چنين بهشتي بطور حتم با «معاد» و برخي آيات قرآن مغايرت دارد و من بعضي از اين مغايرتها را در همين تاپيك بيان كرده ام.
براي اينكه بهتر بتوانيم منظور آيات فوق را درك كنيم بايد خود را درفضاي نزول اين آيات قرار دهيم.
قبل از آيات مذكور، خداوند از جنگي(نامش مهم نيست) خبر مي دهد كه بين مسلمين و كفار رخ داده و در آن مسلمين شكست خورده و متحمل تلفاتي شده اند. البته در ابتدا پيروز ميدان بودند ولي بعداً به دلايلي كه آيه 152 از آن پرده بر مي دارد ، شكست خورده و متواري مي شوند:

وَلَقَدْ صَدَقَکُمُ ﭐللَّهُ وَعْدَهُ إِذْ تَحُسُّونَهُم بِإِذْنِهِ حَتَّىٰ إِذَا فَشِلْتُمْ وَتَنَازَعْتُمْ فِي ﭐلْأَمْرِ وَعَصَيْتُم مِّن بَعْدِ مَا أَرَاکُم مَّا تُحِبُّونَ مِنکُم مَّن يُرِيدُ ﭐلدُّنْيَا وَمِنکُم مَّن يُرِيدُ ﭐلْئَاخِرَةَ ثُمَّ صَرَفَکُمْ عَنْهُمْ لِيَبْتَلِيَکُمْ وَلَقَدْ عَفَا عَنکُمْ وَﭐللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَلَى ﭐلْمُؤْمِنِينَ ﴿152﴾
خدا وعده خود را برای شما ثابت كرد وقتی كه به فرمان او دشمن را از پا در می‌آورديد تا زمانی كه سست و در كارتان دچار اختلاف شديد و بعد از اينكه خدا آنچه را كه دوست داريد بشما نشان داد، از فرمان او سرپيچی كرديد.عده‌ای از شما خواستار دنيا و عده‌ای از شما خواستار آخرت هستيد. بعد خدا برای اينكه امتحانتان كند شما از تعقيب آنها منصرف كرد خدا از گناه شما درگذشت.

إِذْ تُصْعِدُونَ وَلَا تَلْوُونَ عَلَىٰ أحَدٍ وَﭐلرَّسُولُ يَدْعُوکُمْ فِي أُخْرَاکُمْ فَأَثَابَکُمْ غَمَّاً بِغَمٍّ لِّکَيْلَا تَحْزَنُواْ عَلَىٰ مَا فَاتَکُمْ وَلَا مَا أَصَابَکُمْ وَﭐللَّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ ﴿153﴾
هنگامی كه برای فرار از كوه بالا ميرفتيد و به كسی توجهی نميكرديد و پيغمبر پشت سر شما، شما را صدا ميزد. در نتيجه خدا بر غم شما غمی افزود. اين يادآوری برای اين است كه برای آنچه از دست داديد و بلايی كه بشما رسيد غم نخوريد.خدا از كارهايی كه ميكنيد با خبر است

‏ ثُمَّ أَنزَلَ عَلَيْکُم مِّن بَعْدِ ﭐلْغَمِّ أَمَنَةً نُّعَاساً يَغْشَىٰ طَائِفَةً مِّنکُمْ وَطَائِفَةٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنفُسُهُمْ يَظُنُّونَ بِـﭑللَّهِ غَيْرَ ﭐلْحَقِّ ظَنَّ ﭐلْجَاهِلِيَّةِ يَقُولُونَ هَل لَّنَا مِنَ ﭐلْأَمْرِ مِن شَيْءٍ قُلْ إِنَّ ﭐلْأَمْرَ کُلَّهُ لِلَّهِ يُخْفُونَ فِي أَنفُسِهِم مَّا لَا يُبْدُونَ لَکَ يَقُولُونَ لَوْ کَانَ لَنَا مِنَ ﭐلْأَمْرِ شَيْءٌ مَّا قُتِلْنَا هَاهُنَا قُل لَّوْ کُنتُمْ فِي بُيُوتِکُمْ لَبَرَزَ ﭐلَّذِينَ کُتِبَ عَلَيْهِمُ ﭐلْقَتْلُ إِلَىٰ مَضَاجِعِهِمْ وَلِيَبْتَلِيَ ﭐللَّهُ مَا فِي صُدُورِکُمْ وَلِيُمَحَّصَ مَا فِي قُلُوبِکُمْ وَﭐللَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ ﭐلصُّدُورِ ﴿154﴾
خدا بعد از غم، چرتی آرامش بخش بر شما نازل كرد كه عده‌ای از شما را فرا گرفت و عده‌ای در فكر جان خود بودند. درباره خدا بناحق گمانی مانند گمان جاهليت داشتند. ميگفتند آيا در اين كار ما اختياری داريم؟ بگو تمام كارها در اختيار خدا است. چيزی را كه برای تو آشكار نمی ‌كردند در دلشان مخفی مينمودند. ميگفتند اگر كار در دست ما بود اينجا كشته نمی شديم. بگو اگر در خانه‌های خودتان هم بوديد كسانی كه قتل بر آنها مقرر شده بود، با پای خود به محل قتل خود ميرفتند. برای اينكه خدا آنچه در دلتان است امتحان كند. و آنچه در دل شما است پاك كند. خدا آنچه در دلها است ميداند.

يَا أَيُّهَا ﭐلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَکُونُواْ کَـﭑلَّذِينَ کَفَرُواْ وَقَالُواْ لِإِخْوَانِهِمْ إِذَا ضَرَبُواْ فِي ﭐلْأَرْضِ أَوْ کَانُواْ غُزًّى لَّوْ کَانُواْ عِندَنَا مَا مَاتُواْ وَمَا قُتِلُواْ لِيَجْعَلَ ﭐللَّهُ ذَ ٰلِکَ حَسْرَةً فِي قُلُوبِهِمْ وَﭐللَّهُ يُحْيِـي وَيُمِيتُ وَﭐللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ ﴿156﴾
ای افراد باايمان، مثل كسانی كه كافر شدند نباشيد كه درباره برادرانشان وقتی سفر كردند يا در جنگ بودند گفتند، اگر پيش ما بودند نمی مردند و كشته نميشدند، تا خدا آن (فکر) را مايه حسرتی در دلشان قرار دهد. خدا زنده ميكند و ميميراند.خدا كارهايی را كه ميكنيد می ‌بيند.

اين آيات به ما مي گويند بعد از آن جنگ عده اي از رزمندگان به شك مي افتند و مي انگارند هم رزمانشان بابت هيچ كشته شده اند و آنهايي كه در جنگ شركت نكردند رزمندگان را مورد سرزنش قرار داده اند كه چرا در جنگ شركت كرده اند تا عده اي از آنها به عبث بميرند و نابود شوند.
معلوم است كه اينان هنوز از انديشه و ايدئولوژي زمان جاهليت خود تكان نخورده اند و مرگ را با نيستي مساوي مي دانند. آخر اعراب جاهلي اگرچه خداوند را خالق همه چيز مي دانستند ولي اعتقادي به معاد نداشتند و به غلط تصور مي كردند هركه مرد ديگر مرده و بازگشت و حياتي برايش نيست. آياتي كه در پي مي آيد هم تأييد كننده اين حرف بنده اند و هم مقدمه ايست براي بيان آيه 169.

وَلَئِن قُتِلْتُمْ فِي سَبِيلِ ﭐللَّهِ أَوْ مُتُّمْ لَمَغْفِرَةٌ مِّنَ ﭐللَّهِ وَرَحْمَةٌ خَيْرٌ مِّمَّا يَجْمَعُونَ ﴿157﴾‏
اگر در راه خدا كشته شويد يا بميريد، مسلما آمرزش و رحمت الهی بهتر از تمام چيزهايی است كه آنها جمع ميكنند.

در راه خدا(جنگ يا غير جنگ) چه بميريد و چه كشته شويد از طرف خداوند رحمت و مغفرتي نصيبتان مي شود كه از آنچه در دنيا جمع مي كنيد برايتان بهتر است.

وَلَئِن مُّتُّمْ أَوْ قُتِلْتُمْ لِإِلَى ﭐللَّهِ تُحْشَرُونَ ﴿158﴾
اگر بميريد يا كشته شويد قطعاً در محضر خداوند محشور خواهيد شد.

در باور جاهليت قبل از اسلام حشر و قيامتي وجود ندارد و از نظر ايشان محال است وقتي كسي مرد و به خاك و استخوان تبديل شد حياتي دوباره يابد بلكه بكلي نيست و نابود مي شود و حالا قران مي خواهد بگويد كه چنين نيست و حشر و آخرتي وجود دارد چه اينكه به مرگ طبيعي بميري يا اينكه كشته شوي و اگر در راه خدا باشي و به مرگ طبيعي بميري يا كشته شوي قطعاً در سراي آخرت وضعيت خوبي خواهي داشت.
ادامه دارد

kheymegahabalfazl;367940 نوشت:
خوب پيامبري كه مرده و صدايي را نمي شنود چه درودي بر او ميفرستي؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟

شيعيان مي گويند سلامي كه در آخر نماز بر نبي داده مي شود مستحب است من هم گفتم در كل اين سلام به نبي است نه محمد ص

kheymegahabalfazl;367940 نوشت:
جناب برادر كسي كه مردده چگونه شما مي گويي نوح در دو عالم در امنيت خداست و جالب تر از همه اين است تا بحال مي گفتيد كه كسي مرده و اصلا زندگي دوباره ا معنايي ندارد حال مي گويي نه خداوند در دوعالم بر او درود مي فرستد، مثل اينكه شما خبر نداري انبياء از اين دنيا رفته اند و در عالم ديگري هستند و حال شما چگونه دو عالم براي انها تفسير كردي نمي دانم

عرض كردم سلام خبري است نه انشايي

kheymegahabalfazl;367940 نوشت:
سوال ديگر به ذهنم رسيده است: يك آيه براي من بياور كه خداوند فرموده باشد شما بايد فقط به قران متمسك شويد فقط قران نه چيزه ديگر، خوب فكر نكنم سوال سختي از كسي كه ادعاي قران دارد پرسيده باشم بنده منتظر پاسخ هاي شما هستم

تِلْكَ آيَاتُ اللَّهِ نَتْلُوهَا عَلَيْكَ بِالْحَقِّ فَبِأَيِّ حَدِيثٍ بَعْدَ اللَّهِ وَآيَاتِهِ يُؤْمِنُونَ - "اينها آيات خداوند است که ما آن را بحقّ بر تو تلاوت مى‏کنيم؛ اگر آنها به اين آيات ايمان نياورند، به کدام سخن بعد از سخن خدا و آياتش ايمان مى‏آورند؟!"

kheymegahabalfazl;367940 نوشت:
حال كه ننوشته اين همه مطالب از جان شما مهري بر بطلان ادعا هاي شماست چون اولا پاسخ سوال من نيست دوما شما مي گويي نيامده بعد مطالب مي اوري كه ربطي به سوال من نداره

واقعا ربطي نداشت؟!!!!!

kheymegahabalfazl;367940 نوشت:
شما كه نمي تواني نماز را از قران استخراج كني چگونه مسلماني هستي كه پيرو قراني؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

انصافا اصلا اون چيزهايي كه نوشتم خوندي؟

متاسفانه شما نمي رويد مطالب را بخوانيد و فقط از روي تعصب حرف مي زنيد من نيامدم حرف خودم را اثبات كنم من فقط مي گويم قرآن در بعضي جاها طوري ديگر حرف مي زند مثلا برزخ را طوري ديگر مي گويد نماز را چيز ديگر مي گويد و .... بنا هم ندارم به كسي بگويم اين حرفي را كه من مي زنم درست است و لاغير ادعا هم ندارم كه كه به همه ي آيات قران مسلط هستم و قرآن در مشتم است اتفاقا تازه با قرآن اشنا شده ام اما چيزي كه فهميدم اين است كه اولين اصل قرآن توحيد است كه متاسفانه ما درست نفهميديمش.
باز هم ميگويم اون دو تا تاپيك به علاوه تاپيككشتي نوحرا مطالعه كنيد اگر فكر ميكنيد كه بنده راه را اشتباه رفته ام خوب اشكالات قرآني را ذكر كنيد كه اگر خداي ناكرده راه را اشتباه رفته ايم توبه كنيم و بازگرديم كه خدا توبه كنندگان را دوست دارد.
با هوچي گري و دادو بيداد كه نمي شود به نتيجه رسيد حب و بغض را بايد كنار گذاشت و با فطرتي پاك رو به قرآن كرد تا هدايت شويم.
البته ادامه بحث با شما دوست گرامي را صحيح نمي دانم با عرض معذرت خدانگهدارتان

توحید-یکتاپرستی;128885 نوشت:
[=lucida console]بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ


[=georgia]در حادیث(بخاری) آمده است که الله تعالی به پیامبر فرموده:

[=georgia]و زندگان و مردگان يكسان نيستند. خداست كه هر كه را بخواهد شنوا مى‌گرداند؛ و تو كسانى را كه در گورهايند نمى‌توانى شنوا سازى.

پیامبر با آن مقام بلندش نزد الله نمی تواند مردگان را شنوا کند. آیا من و شما این کار را قادر هستیم . الله هستد که مردگان را شنوا می سازد.:Gol:

هوالعالم
منظور جسم مرده اس و نه روح یا نفس رفتگان
که در ایه یا حدیث هم اسمی ازینها آورده نشده !

با دوستان موافقم و معتقدم برداشت شما غلط بوده
و متاسفانه 10-11 صفحه به خطا و انحراف مانده


نقل قول:
[=andalus][=times new roman]إِنَّكَ لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَى وَلَا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعَاء إِذَا وَلَّوْا مُدْبِرِينَ ﴿80﴾
[=andalus][=times new roman]البته تو مردگان را شنوا نمى‏گردانى و اين ندا را به كران چون پشت بگردانند نمى‏توانى بشنوانى

[=andalus]
[=times new roman]الله به پیامبر می گوید اگه با مردگان صحبت کنی مثل این هست با کسی که قادر به شنوای نیست صحبت میکنی بعد میگوید این فرد کر پشت به تو هست یعنی تو را نمی بیند .

[=times new roman][=times new roman]منظور اینه : که این شما نیستید که مردگان یا خاموش شدگان را شنوا یا روشن میکنید !
جسم مرده برای ارتباط سمعی مثال کسی هست که از نعمت شنوایی محروم مانده ...
و شما حتی نمیتوانید با موجودی که فاقد حس شنوایی بوده پشت به پشت حرف بزنید .

حرف از حد و حدود در هدایت و لزوم دعوت بوده ...
[=times new roman]

ma44;367954 نوشت:
لْكَ آيَاتُ اللَّهِ نَتْلُوهَا عَلَيْكَ بِالْحَقِّ فَبِأَيِّ حَدِيثٍ بَعْدَ اللَّهِ وَآيَاتِهِ يُؤْمِنُونَ - "اينها آيات خداوند است که ما آن را بحقّ بر تو تلاوت مى‏کنيم؛ اگر آنها به اين آيات ايمان نياورند، به کدام سخن بعد از سخن خدا و آياتش ايمان مى‏آورند؟!"

بنده در اين همه انديشه شما در طرح مسائل بنده مانده ام چه چقدر ضعيف عمل مي كنيد البته ضعف شما به اين جهت است كه به خود ايات عمل نمي كنيد زيرا بنده يك سوال واضح كردم و حتي كلمه فط را هم بزرگ كردم تا بيشتر يادتان بياورم
بنده گفتم يك ايه بيار كه بگويد فقط بايد از قران پيروي كنيم، فقط قران
حال اقايي كه براي ما مدعي پيروي از قران هستي در كجاي اين ايه گفته شما بايد فقط از قران پيروي كني دوباره مي گويم فقط قران

ma44;367954 نوشت:
شيعيان مي گويند

عبدالله هاشم هم مي گفت من نه شيعه هستم و نه سني مسلمان به قران محمد هستم و هميشه برايم سوال بود اين مسلمان به قران محمد كيفيت فرائض دينيش را از كدام ايات استخراج مي كند

جناب ما دو يا سه صفحه هست كه داريم بحث مي كنيم و شما مسلمان به قران محمد كه خودت را نه شيعه مي داني و نه سني هنوز نتوانستي برايمان ايات صريح درباره كيفيت نماز بياور حال بنده در مسلماني شما تشكيك كرده ام كه چگونه مسلماني هستي و نمي تواني از عقايدت دفاع كني؟
شما كه خود را نه شيعه مي داني و نه سني چگونه به شيعيان در بحث سلام اقتدا كرده اي و بنده هيچ شيعه و سني را نمي شناسم كه بگويم سلام در نماز مستحب هست جز جناب عالي
خوب شما چگونه در سلام به شيعيان اقتدا مي كني اما در بحث حيات برزخي اقتدا نمي كني؟
در پست هاي قبل افاضه فرموديد كه اين نبي همان نبي محمد ص ممكن است نباشد البته شما اين را از كدام مذهب اجتهاد كردي نمي دانم الان مي گويي سلام را شيعه مي گويد مستحب هست خوب شما سلام نماز را از شيعه اجتهاد مي كني ان هم غلط، خود نماز را از سني حتما اجتهاد مي كني و تازه فهميدم كه چرا مي گويي حسبنا كتاب الله چون كه خوارجيون اينگونه مي گفتند و حتما حسبنا كتاب الله رو هم از خوارج اجتهاد مي كني چرا سعي در اين داري به خاطر عدم فهم در قران در زمره نومن و ببعض و نكفر و ببعض باشيد؟
آيا شما اين سبك و سياق را از قران ياد گرفته ايد؟ در صورت كه قران اشخاصي كه بعضي را قبول بكنند و بعضي را قبول نكنند كافر مي داند
اگر شما شبهه داري سوال كن تا اساتيد جواب بدهند اگر مي خواهي با قران بجنگي بحث چيزه ديگريست خداوند در منازعه ما را به سنت ارجام مي دهد ايا شما پيرو قران هستي يا نه؟ اگر هستي چرا خلاف قران حركت مي كني و اگر هم نيستي كه مصداق همان ايه 150 سوره نساء هستي
يا شما مسلمان نيستي و يا فرقه جديدي خلق كردي اگر مسلماني چرا به قران عمل نمي كني چون قران مي فرمايد:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ

اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد خدا را اطاعت كنيد و پيامبر و اولياى امر خود را [نيز] اطاعت كنيد پس هر گاه در امرى [دينى] اختلاف نظر يافتيد اگر به خدا و روز بازپسين ايمان داريد آن را به [كتاب] خدا و [سنت] پيامبر [او] عرضه بداريد

اگر هم فرقه جديد اورده اي فرقه ات را برايمان بگو كه چيست

جناب مسلمان براي بيستمين بار مي پرسم شما به عنوان يك مسلمان وقتي نمي تواني فروعات را از قران استخراج كني پس از كجا استخراج مي كني؟

ايا شما هميشه در مسائل اعتقادي اينگونه تعمل مي كنيد؟

شما يك پاسخ به سوال من ندادي چگونه ادعا داري پيرو قراني در صروتي كه قران مي فرمايد: قوا هاتوا برهانكم ان كنتم صادقين
بنده هنوز يك برهان سالم قراني از شما نديده ام

دوباره مي پرسم

شما به عنوان فرد مسلمان امروز را مي خواهي روزه بگيري براي گرفتن روزه به كدام ايه رجوع مي كني كه كيفيت روزه را به شما اموزش دهد؟

ma44;367954 نوشت:
نصافا اصلا اون چيزهايي كه نوشتم خوندي؟

متاسفانه شما نمي رويد مطالب را بخوانيد و فقط از روي تعصب حرف مي زنيد من نيامدم حرف خودم را اثبات كنم من فقط مي گويم قرآن در بعضي جاها طوري ديگر حرف مي زند مثلا برزخ را طوري ديگر مي گويد نماز را چيز ديگر مي گويد و .... بنا هم ندارم به كسي بگويم اين حرفي را كه من مي زنم درست است و لاغير ادعا هم ندارم كه كه به همه ي آيات قران مسلط هستم و قرآن در مشتم است اتفاقا تازه با قرآن اشنا شده ام اما چيزي كه فهميدم اين است كه اولين اصل قرآن توحيد است كه متاسفانه ما درست نفهميديمش.
باز هم ميگويم اون دو تا تاپيك به علاوه تاپيككشتي نوحرا مطالعه كنيد اگر فكر ميكنيد كه بنده راه را اشتباه رفته ام خوب اشكالات قرآني را ذكر كنيد كه اگر خداي ناكرده راه را اشتباه رفته ايم توبه كنيم و بازگرديم كه خدا توبه كنندگان را دوست دارد.
با هوچي گري و دادو بيداد كه نمي شود به نتيجه رسيد حب و بغض را بايد كنار گذاشت و با فطرتي پاك رو به قرآن كرد تا هدايت شويم.
البته ادامه بحث با شما دوست گرامي را صحيح نمي دانم با عرض معذرت خدانگهدارتان

اقاي عزيز بنده به درام و ملودرام هاي شما كار ندارم بنده يك سوال بسيار واضح پرسيديم كه شما به عنوان مسلمان هنوز از پاسخ به ان عاجزي حال چگونه خودتان را كامل ترين دين مي دانيد؟

شما كه نمي تواني پاسخ سوال من را بدهي چگون مي گوييد كه كامل ترين دين اسلام است/

برادر من شما فكر كن من يك يهوي، من يك مسيحي، خداوند در قران مي فرمايد تبيانا لكل شي و شما هم مي فرماييد ما همه چيز را به قران عرضه مي داريم و از قران مي خواهيم

بنده از شما به عنوان يهودي سوال مي كنم كه در كجاي قران نوشته نماز صبح دو ركعت هست و اگر در قران نوشته به ما بگو و اگر هم ننوشته شما بفرما از كجا نماز را بدست اوردي؟ و اگر هم از غير قران نماز را بدست اوردي پس چرا شما مي گويي فقط قران

اخه من چند بار بايد يك سوال ساده از شما كه ادعاي قران داري بپرسم و شما كه عاجز از پاسخ هستي نتواني جواب بدي و بعد هم ادعاي كامل بودن دينتان را هم بكنيد

برادر بنده چگونه بايد بگويم اين تفكرات شما تفكرات ديني نيست بلكه خلاف قران هست و شما هنوز يك ايه براي پاسخ به سوالاتم نياورده ايد خداوند در ايه 59 سوره نساء ما را به سنت ارجاع مي دهد در صورتي كه كلام شما خلاف قران است، خداوند در ايه 44 سوره نحل مي فرمايد پيغمبر امده براي لتبين ذكر براي تبيين ايات و يعني چه؟ يعني ما بايد جزئيات را از قران برداشت كنيم و انوقت جناب عالي به عنوان ناسخ به ما مي گويي كه حديث را ول كن و اين كلام شما خلاف قران هست لذا خداوند در مورد عقايد اين چنيني مي فرمايد:

إِنَّ الَّذِینَ یكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَیرِیدُونَ أَنْ یفَرِّقُوا بَینَ اللَّهِ وَرُسُلِهِ وَیقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَكْفُرُ بِبَعْضٍ وَیرِیدُونَ أَنْ یتَّخِذُوا بَینَ ذَلِكَ سَبِیلًا«150»
کسانی که خدا و پیامبران او را انکار می‌کنند، و می‌خواهند میان خدا و پیامبرانش تبعیض قائل شوند، و می‌گویند: «به بعضی ایمان می‌آوریم، و بعضی را انکار می کنیم» و می‌خواهند در میان این دو، راهی برای خود انتخاب کنند...

أُولَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ حَقًّا وَأَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِینَ عَذَابًا مُهِینًا«151»
آنها کافران حقیقی‌اند؛ و برای کافران، مجازات خوارکننده‌ای فراهم ساخته‌ایم.

اخه خدا داره تكفير مي كند عقايد شما را بعد جالب هست شما ادعاي قران داري اما خلاف قران سخن مي گويي و بعد جالب اينجاست ما متهم به تعصبات كوركورانه مي شويم
اگر امده اي براي بحث علمي بسم الله اگر براي مجادله و غيره امده اي به ما بگو ما تكليفمان را بدانيم

مجدد سوالم را تكرار مي كنم

شما به عنوان مسلمان به من بگو كه فروعات را بهمراه كيفت ان از كجا قران استخراج مي كني؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

ma44;367954 نوشت:
عرض كردم سلام خبري است نه انشايي

ما اينجا نه كلاس انشاء گزذاشته ايم و نه زنگ ادبيات فارسي

مجدد مي گويم اگر انها حيات ندارند چرا خداوند بر انها درود مي فرستد در نتيجه درود بر مرده كاري عبس هست ايا خداوند كاري عبس انجام مي دهد؟
يعد گفتي نه خدا براي نوح در دو عالم اداي ارامش مي كند، اخه قصه رو كه در سايت اعتقادي تعريف نمي كنند برادر، ما بحث اعتقادي مي كنيم و شما مي گويي خبر مي دهد خبر به كي و چي؟ شما كه مي گوييد مرده حال به كي خبر مي ده؟ هنوز نتوانستي يكي از ادعاهايت را از قران اثبات كني ايا اينگونه خود را مسلمان مي خواني؟

ايا اينگونه ديگران را مغاير با قران صدا مي كني و خودت را پيرو قران مي داني؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

باز مي گويم شما چرا بر يك انسان مرده سلام مي دهي و اين سلام به معناي تحيت را مرده چه نيازي دارد در صورتي كه خداوند در ايه 56 احزاب مي فرمايد بر محمد ص صلوات بفرستيد و در مورد زمان صلوات بحثي نكرده وقتي بحث نكرده يعني انقضاء زماني ندارد و وقتي انقضاء زماني ندارد حال براي چي قران ما را به كار عبس و بيهوده فرا مي خواند؟

براي باز صدم مي گويم چرا شما در نمازت سلام و صلوات مي فرستيد او كه مرده و نمي شنود و پاسخ سلام هم واجب هست براي چي عدم يك امر واجب بايد بر رسول خدا بماند؟

خواهش اموزش زبان فارسي به ما نده چون درباره مطالب شما در قران بحثي نشده و ما فقط مطالبي را از شما طلب مي كنيم كه صريحا درقران امده باشد

كمي تعصبت را كنار بگذار و ايه 59 سوره نساء را با تدبر و انديشه بخوان زيرا نه شما بلكه هيچ ادمي در اين كره خاكي نمي تواند براي ما اثبات كند در كجاي قران از جزئيات فروعات گفته ، شما هم نمي تواني و همان طور كه به سنت رجوع مي كني در بقيه امور هم بايد به سنت رجوع كني و در سنت درباره حيات برزخي سخن گفته همان طور كه در قران هم سخن گفته مانند ايه شهدا كه هم در سوره بقره امده و هم ال عمران

براي باز هزارم مي گويم نماز و فروعات را برايم اثبات كن و همچنين بگو چرا بر مرده سلام و تحيت و درود مي فرستي آيا شما به يك ادم مردم سلام مي كني او مي تواند به شما پاسخ دهد؟

ma44;367954 نوشت:
واقعا ربطي نداشت؟!!!!!

ادمي وقتي برهاني نداشته باشد و عاجز بماند مجبور هست كه بگويد ربطي نداشت چون اگر ارتباط داشته باشد يقينان در پاسخ گويي عاجز است

ma44;367944 نوشت:
در باور جاهليت قبل از اسلام حشر و قيامتي وجود ندارد و از نظر ايشان محال است وقتي كسي مرد و به خاك و استخوان تبديل شد حياتي دوباره يابد بلكه بكلي نيست و نابود مي شود و حالا قران مي خواهد بگويد كه چنين نيست و حشر و آخرتي وجود دارد چه اينكه به مرگ طبيعي بميري يا اينكه كشته شوي و اگر در راه خدا باشي و به مرگ طبيعي بميري يا كشته شوي قطعاً در سراي آخرت وضعيت خوبي خواهي داشت.

كليه تفاسير هاي شما بر باطل هست زيرا همه بر عقايد شما هست در صورتي كه ما از قران صحبت مي كنيم و شما از نفس خودت و خود اين نشان بر بطلان هست و وقتي خود قران به صراحت مي گويد انها زنده هستند ديگر كلام شما معنايي ندارد حال ما در تحير هستيم چگونه شما كلام رسول را قبول نداري ام هر چه خود گفتي قبول است؟
جالب شد حال به ما بگو در كجاي قران گفته ما بايد حرف تو را گوش دهيم؟:khaneh::khaneh::khaneh::khaneh:

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و خداقوت

علاوه بر آیه ای که شهدا را زنده می داند
و دیگر دلایل دوستان(سلام دادن خدا بر پیامبران گذشته و ...)
نظر دوستان چیست
؟ آیا غیب می تواند شامل عالم ارواح درگذشتگانی(که زنده اند) باشد؟

2-الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ ﴿3﴾
والَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلِكَ وَبِالآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ ﴿4﴾ سوره بقره

غیب آخرت نیست، چون آخرت را در آیه بعدی ذکر کرده است،
در جای دیگر از قرآن می فرمایید ، عالم الغیب و الشهاده .... پس غیب غیر از عالم شهود(محسوسات) است(این تیکه را از تفسیر نمونه نسخه موبایل آوردم).
غیب شامل هر آنچه نامشهود است می شود،

در این دو آیه احتمال تکلم مردگان بیان شده است:

وَلَوْ أَنَّنَا نَزَّلْنَا إِلَيْهِمُ الْمَلآئِكَةَ وَكَلَّمَهُمُ الْمَوْتَى وَحَشَرْنَا عَلَيْهِمْ كُلَّ شَيْءٍ قُبُلًا مَّا كَانُواْ لِيُؤْمِنُواْ إِلاَّ أَن يَشَاءَ اللّهُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ يَجْهَلُونَ ﴿111﴾
وَلَوْ أَنَّ قُرْآنًا سُيِّرَتْ بِهِ الْجِبَالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الأَرْضُ أَوْ كُلِّمَ بِهِ الْمَوْتَى بَل لِّلّهِ الأَمْرُ جَمِيعًا أَفَلَمْ يَيْأَسِ الَّذِينَ آمَنُواْ أَن لَّوْ يَشَاءُ اللّهُ لَهَدَى النَّاسَ جَمِيعًا وَلاَ يَزَالُ الَّذِينَ كَفَرُواْ تُصِيبُهُم بِمَا صَنَعُواْ قَارِعَةٌ أَوْ تَحُلُّ قَرِيبًا مِّن دَارِهِمْ حَتَّى يَأْتِيَ وَعْدُ اللّهِ إِنَّ اللّهَ لاَ يُخْلِفُ الْمِيعَادَ 31 -رعد

آیه زیر هم می گوید که بعد از مرگشان برزخی تا روز دوباره برانگیخته شدن دارند.
حَتَّى إِذَا جَاء أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ ﴿99﴾
لَعَلِّي أَعْمَلُ صَالِحًا فِيمَا تَرَكْتُ كَلَّا إِنَّهَا كَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا وَمِن وَرَائِهِم بَرْزَخٌ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ ﴿100﴾ مومنون

قرآن در رد ادعای قوم یهود كه خود را اولیای خاص خدا دانسته، و كسی جز یهود را شایسته حیات سعادتمندانه اخروی و ورود به بهشت نمی‎دانستند،[7] می‎فرماید:
«قُلْ إِنْ كانَتْ لَكُمُ الدَّارُ الْآخِرَهُ عِنْدَ اللَّهِ خالِصَهً مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِینَ».[8]
نیز می‎فرماید:
«قُلْ یا أَیُّهَا الَّذِینَ هادُوا إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ أَوْلِیاءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ».[9]
منبع: اینجا

اگر حیاتی
س ا زمرگ نباشد
چرا کسی که می داند اولیاءا... است باید آرزوی مرگ کند؟
و یا کسی که می داند آخرت مال اوست آرزوی مرگ کند؟

کسی که حتماً از اولیاءا.. است پس باکی ندارد هرچند سال زندگی کند، پس چرا آروز نکند عمرش دراز باشد؟

اشتباهی دیدید تذکر بفرمایید.

[="DarkSlateBlue"]

ma44;367900 نوشت:
حضرت صالح رو به بقيه قوم مي كند و با آنها صحبت مي كند نه با قوم هلاك شده

نمونه ی بارز و زنده تفسیر به رای رو میشه در این جا به وضوح دید!
شما از کجای آیه میتوانید اثبات کنید که صالح با بقیه قوم خود صحبت میکند؟
از اینجا؟
ma44;367900 نوشت:
خوب است يكمي آيات بالاتر را هم بخوانيم:

75)قَالَ الْمَلأُ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُواْ مِن قَوْمِهِ لِلَّذِينَ اسْتُضْعِفُواْ لِمَنْ آمَنَ مِنْهُمْ أَتَعْلَمُونَ أَنَّ صَالِحًا مُّرْسَلٌ مِّن رَّبِّهِ قَالُواْ إِنَّا بِمَا أُرْسِلَ بِهِ مُؤْمِنُونَ - (ولى) اشراف متکبر قوم او، به مستضعفانى که ايمان آورده بودند، گفتند: «آيا (براستى) شما يقين داريد که صالح از طرف پروردگارش فرستاده شده است؟!» آنها گفتند: «ما به آنچه او بدان مأموريت يافته، ايمان آورده‏ايم.»

76)قَالَ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُواْ إِنَّا بِالَّذِيَ آمَنتُمْ بِهِ كَافِرُونَ - متکبران گفتند: «(ولى) ما به آنچه شما به آن ايمان آورده‏ايد، کافريم!»

من هرچند بار این دو آیه رو خواندم نفهمیدم از کجای این دو آیه تشخیص دادید که صالح با بقیه قوم خود صحبت میکند! هههه :deldari:

در ضمن در مورد قوم شعیب چطور؟ آیه زخرف چطور؟

ma44;367913 نوشت:
ما بايد روايات را بر قرآن عرضه كنيم اگر موافق قرآن بود بپذيريم و اگر مخالف بود بايد رد شود.

اما به نظر من شما روایات را با مغز خود تطبیق میدهید و اگر موافق بود و مغز شما کشش داشت قبول میکنید و اگر مغزتان کشش لازمه رو نداشت رد میکنید!
مثلا در همین قضیه من یک روایت کاملا مشابه آوردم:
asad;367680 نوشت:
جنگ بدر به پایان رسید و کفار قریش با دادن هفتاد کشته و هفتاد اسیر پا به فرار نهادند پیامبر گرامی اسلام دستور داد کشته های مشرکان را در چاهی بریزند و وقتی اجساد آنان در میان چاه ریخته شد پیامبر آنان را یک ب یک صدا زد و گفت: ای عتبه/ ای شیبه/ ای امیه/ ای ابوجهل . ..آیا آنچه را که پروردگار به شما وعده داده بود حق و پابرجا یافتید؟ ...در این موقع گروهی از مسلمانان به پیامبر گفتند: آیا کسانی را که مرده اند صدا میزنید؟ پیامبر فرمود: شما از آنان شنواتر نیستید لکن آنان قدرت جواب ندارند!...## هیچ جمله ای نمیتواند صریح تر از این باشد که پیامبر فرمود شما از آنان شنواتر نیستید منتها آنان قدرت پاسخ ندارند! هیچ بیانی نمتواند گویاتر از این باشد که پیامبر آنان را یک به یک صدا زند و با آنان به سان دوران حیاتشان سخن گوید

و این روایت را با این آیات تطبیق دادم:

asad;367680 نوشت:
از آیاتی که گواهی میدهد که ارتباط بشر با گذشتگان باقی و برقرار است آیه مربوط به مذاکره صالح با هلاک شدگان ازقوم خود میباشد: سوره اعراف آیات 77تا79: ((شتررا که معجزه صالح بود پی کردند و از دستور پروردگار خود سرپیچیدند و گفتند: ای صالح اگر پیامبر هستی عذابی که به ما وعده میدهی بیاور. پس زلزله ای بر اثر صیحه آسمانی انان را فرا گرفت و در خانه های خویش ((بی جان)) افتادند. آنگاه از آنان دوری نمود وگفت ای قوم من پیامهای خداوند را به شما رسانیدم و شما را اندرز دادم ولی شما ناصحان را دوست نمیدارید. ))

در مفاد آیات سه گانه دقت کنید: آیه نخست حاکی از آن است که قوم صالح از او عذاب الهی درخواست کردند! آیه دوم بیان میکند که عذاب الهی فرا رسید و همه ی آنان را نابود کرد ! و سرانجام آیه سوم حاکی است که حضرت صالح پس از مرگ و نابودی قومش ! آنان را با جمله ی ((یا قوم)) مورد خطاب قرار داد و گفت: من پیام های الهی را رسانیدم ولی شما نصیحت گویان را دوست نمیدارید! گواه روشن بر اینکه حضرت صالح پس از نابودی با آنان سخن گفت سه چیز است: 1-چینش و ترتیب آیات به شکلی که گفته شد! 2-حرف ((فا)) در لفظ ((فتولی)) که دال بر ترتیب است یعنی پس از نابودی آنان از آنها روی برتافت و به آنان سخن گفت! 3- جمله ((ولکن لا تحبون الناصحین)) میرساند که آنان چنان در عناد و شقاوت فرو رفته بودند که پس از مرگ نیز افراد پند ده و اندرزز گو را دوست نمیداشتند!

ظاهر آیه این است که او با ارواح امت خود به طور جدی سخن میگوید و آنان را مورد خطاب قرار میدهد و از عناد مستمر آنان که پس از مرگ نیز با آنان همراه بود خبر میدهد و میگوید ((هم اکنون)) نیز ناصحان را دوست نمیدارید## و اما آیه دوم که ارتباط مردگان با زندگان را اثبات میکند: اعراف 91: شعیب با ارواح قوم خود سخن میگوید. و دقیقا همانند این 3آیه استدلال میشود پس به دلیل کمبود فضا فقط سخن شعیب با مردگان را مینویسم استدلال هایش دقیقا مثل مورد قبل است: ((از آنان روی برتافت و گفت: ای قوم من من پیام های خداوند را به شما رسانیدم وشما را نصیحت کردم چگونه بر گروهی که کافرند اندوه بخورم؟ ))

دیگه باید چیکار کنم تا بفهمیم یک روایت صحیح است؟؟؟؟ سندش رو که همه بلا استثنا قبول دارند با قران هم که مطابقت کامل دارد! چرا که پیامبر هم دقیقا با جنازه های کفار یک به یک سخن گفت! همانند صالح و شعیب که با اجساد کفار قوم خود سخن گقت!!!
بعد در اینجا یک نفر بلند میشود و میگوید نههههههههههههههههههههههههههه این روایت جعلی است و منظور این آیات هم چیز دیگریست! میپرسیم چرا جعلی است؟؟؟؟ میگوید چون با قران تطابق ندارد! میگوییم دقیقا عین قران است!!! میگوید آخه منظور قران اون نیست که!!!! منظور قران اینه که صالح با بقیه قوم خود سخن گفته است!!!!!
بله .... این آیات و این روایت امروز به همه اثبات کرد حتی اگر برای شما جماعت روایات رو با قران هم تطبیق دهیم برای اینکه عقیده خود را به بقیه تحمیل کنید آیات الهی را هم به نفع خود تفسیر میکنید!
خودتان منظور آیات را تغییر میدهید و خودتان هم میگویید با قران تطابق ندارد و بعد خودتان از پیش خودتان وجود این همه سند را بدون کوچکترین علمی رد میکینید:

asad;367680 نوشت:
صحیح بخاری ج5 در سرگذشت جنگ بدر ص97و98و110## صحیح مسلم ج4 کتاب جنت ص77## سنن نسائی ج4ص89و90## مسند احمد ج2ص131## سیره ابن هشام ج1 ص639## مغازی واقدی ج1 غزوه بدر## بحارالانوار ج19 ص346

و تنها دلیلتان این است که چون این روایت با چیزی که در مغز من است تطابق ندارد پس همه ی این راویان و کتب شیعه و سنی چرند است و علمایی که به صحت این سند پی برده اند از من نفهمتر هستند و اشتباه کرده اند و من درست میگویم!!!!! :deldari: اره تو درست میگویی غصه نخور...[/]

توحید-یکتاپرستی;128885 نوشت:
[=lucida console]بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ

[=georgia]در حادیث(بخاری) آمده است که الله تعالی به پیامبر فرموده:

[=georgia]و زندگان و مردگان يكسان نيستند. خداست كه هر كه را بخواهد شنوا مى‌گرداند؛ و تو كسانى را كه در گورهايند نمى‌توانى شنوا سازى.

پیامبر با آن مقام بلندش نزد الله نمی تواند مردگان را شنوا کند. آیا من و شما این کار را قادر هستیم . الله هستد که مردگان را شنوا می سازد.:Gol:

در ابتدا باید اشاره اگر مراد ایجاد شبهه در باب توسل به ائمه ع است باید گفت :
این گونه اشکال کردن ، به نظر مغرضانه و قهر آمیز می باشد . بعید است بتوان با این موضع قهر آمیز حرف حق را به دیگری باوراند یا از او شنید و پذیرفت. بهتر است از موضع قطع و یقین پایین بیایی و با هم به محضر قرآن مشرف شویم و از قرآن بپرسیم که آیا مردگان واقعا مرده اند و شعور و ادراک ندارند؟ اگر این ثابت شد ، آن گاه باید از شیعیان پرسید که چگونه شما امامانتان را بعد از مرگ شنوا می پندارید. آیات فراوانی از قرآن دلالت دارد که بعد از مرگ تا قیامت کبرا عالمی است به نام برزخ که همه انسان ها بعد از مرگ به این عالم وارد می شوند و در این عالم حیات دارند و برای همه یا حداقل برای مؤمنان عالی مقام و کافران شدید الکفر ،ثواب و عذاب هست.
به آیات زیر توجه کنید و برای دانستن تفسیر آنها به کتب معتبر تفسیری عالمان اهل سنت مراجعه کنید تا صحت ادعای ما برایتان روشن شود:
و لا تقولوا لمن یقتل فی سبیل الله اموات بل احیاء و لکن لاتشعرون (1)
لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون فرحین بما آتاهم الله من فضله و یستبشرون بالذین لم یلحقوا بهم من خلفهم الا خوف علیهم و لا هم یحزنون(2)
رب ارجعون لعلی اعمل صالحا فیما ترکت کلا انها کلمه هو قائلها و من ورائهم برزخ الی یوم یبعثون (3)
قیل ادخل الجنه قال یا لیت قومی یعلون بما غفر لی ربی و جعلنی من المکرمین (4)
قالوا ربنا امتنا اثنتین و احییتنا اثنتین (5)
النار یعرضون علیها غدوا و عشیا و یوم تقوم الساعه ادخلوا آل فرعون اشد العذاب(6)
این آیات به اعتراف همه عالمان اهل سنت بر حیات برزخی دلالت دارد، گرچه کیفیت این حیات برای ما شناخته شده نیست . علاوه بر آنها احادیث صحیح فراوان از رسول خدا بر حیات برزخی انسان ها بعد از مرگ دلالت دارد، از جمله حدیث مربوط به رفتار ایشان با مشرکان کشته شده در بدر که حضرت پس از سه روز با آنان سخن گفت و خلیفه عمر مثل شما سوال کننده محترم گمانش بر این بود که مردگان سخن پیامبر را نمی شنوند و سخن گفتن با آنان لغو است . از پیامبر پرسید که مگر بدن های مرده و متعفن می شنوند ؟ رسول خدا فرمود:به خدا قسم، تو شنواتر از اینان نیستی و لکن نمی توانند جواب دهند.(7)

علاوه این که قران سخنی در مورد نشنیدن مردگان ندارد ،جز موارد زیر :
در سوره نمل،آیه 81-82 می فرماید :
انک لا تسمع الموتی و لا تسمع الصم الدعاء اذا ولوا مدبرین و ما انت بهادی العمی عن ضلالتهم ؛ نمی توانی مردگان را بشنوانی و نه کری که پشت کرده و نمی توانی هدایت کنی و نجات دهد کور را از گمراهی اش.
بعد در ادامه آیه می فرماید :
ان تسمع الا من یؤمن بایاتنا فهم مسلمون؛ فقط می توانی ایمان آورندگان به نشانه های ما را بشنوانی و آنان تسلیم هستند.
همین بیان در آیات 52 و 53 روم هم آمده:
فانک لا تسمع الموتی و لا تسمع الصم الدعاء اذا ولوا مدبرین و ما انت بهاد العمی عن ضلالتهم ان تسمع الا من یؤمن بایاتنا فهم مسلمون
در سوره انعام ، آیه 36 آمده :
انما یستجیب الذین یسمعون و الموتی یبعثهم الله ثم الیه یرجعون ؛ فقط کسانی که می شنوند ، دعوت تو را اجابت می کنند و مردگان را خدا بر می انگیزد و به سوی خدا باز گردانده می شوند.
در آیه 10 ملک از زبان اهل جهنم می فرماید :
لو کنا نسمع او نعقل ما کنا فی اصحاب السعیر ؛ اگر ما می شنیدیم یا تعقل و تفکر و تامل می کردیم ، جزو اصحاب جهنم نبودیم.
خواننده محترم، اگر کمی در آیات بالا دقت کنی ، متوجه می شوی منظور از شنیدن در آیات بالا پذیرفتن است . منظور از"موتی" و مردگان کافرانی هستند که دل هایشان مرده و صلاحیت پذیرفتن کلام حق را از دست داده اند و منظور مرده های ظاهری و اصحاب قبرستان نیستند.
و اما آیه22 فاطر که می فرماید:
ما انت بسمع من فی القبور ؛ نمی توانی به اصحاب قبرها و مردگان حق را بشنوانی و بپذیرانی.
در این جا نیز ابتدا آمده " و ما یستوی الاعمی و البصیر و لا الظلمات و لا النور و لا الظل و لا الحرور و ما یستوی الاحیاء و لا الاموات ان الله یسمع من یشاء و ما انت بمسمع من فی القبور "
اگر در همین آیه دقت کنی، می بینی که در این جا هم زندگان کسانی است که حیات ایمانی و نورانی یافته اند . مردگان کسانی اند که قلب شان مرده و صلاحیت شنیدن و پذیرش حرف حق را ندارند . سماع و پذیرش حرف حق فقط از کسانی بر می آید که خدا شنوایی آنان را اراده کرده باشد ؛ پس منظور از جمله "ما انت بسمع من فی القبور " این است که کافران به منزله اصحاب قبور و مردگان هستند که دیگر امکان و صلاحیت شنیدن و پذیرفتن حق را از دست داده اند و پذیرش آنان مورد قبول نیست. آنان قبل از مردن باید می پذیرفتند و صلاحیت پذیرش در آن موقع باید ظهور کند ولی وقتی مردند ، دیگر صلاحیت پذیرش را از دست داده اند و مورد قبول قرار نخواهد گرفت . این کافران هم حکم اصحاب قبور را دارند و صلاحیت پذیرش را از دست داده و رسول نمی تواند حق را به آنان بشنواند زیرا قلب هایشان مرده است.. (8)
بنا بر این اصلا این آیات در مقام این نیست که بگوید مردگان نمی شنوند بلکه می خواهد بگوید کسانی که قلبشان مرده، هدایت نمی پذیرند و نمی توانی آنان را هدایت کنی ،چون صلاحیت هدایت را از دست داده اند، هم چنان که مردگان بعد از مرگ دیگر صلاحیت اجابت و ایمان آوردن و پذیرش حق را از دست داده اند و نمی توانی آنان را هدایت کنی ،چون دیگر وقت آن گذشته ، اینان نیز به منزله مردگان هستند و نه حق را به دل می شنوند و نه می پذیرند .
پی نوشت
1. بقره(2)،آیه 154.
2. آل عمران(3)،آیه 169-170.
3. مؤمنون(23)،آیه 99-100.
4. یس(36)،آیه26-27.
5. مؤمن(40)،آیه 11.
6. همان،آیه 46.
7. صحیح مسلم ،ج8،ص163 و...
8. البحر المحیط،ج9،ص27؛ تفسیر ابن کثیر، ج6،ص481و...

asad;368028 نوشت:
نمونه ی بارز و زنده تفسیر به رای رو میشه در این جا به وضوح دید!
شما از کجای آیه میتوانید اثبات کنید که صالح با بقیه قوم خود صحبت میکند؟
از اینجا؟

شايد بهتر است بار ديگر آيات را بررسي كنيم.

73) وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُواْ اللّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ قَدْ جَاءتْكُم بَيِّنَةٌ مِّن رَّبِّكُمْ هَذِهِ نَاقَةُ اللّهِ لَكُمْ آيَةً فَذَرُوهَا تَأْكُلْ فِي أَرْضِ اللّهِ وَلاَ تَمَسُّوهَا بِسُوَءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ –
"و به سوى (قوم) ثمود، برادرشان صالح را (فرستاديم)؛ گفت: «اى قوم من! (تنها) خدا را بپرستيد، که جز او، معبودى براى شما نيست! دليل روشنى از طرف پروردگارتان براى شما آمده: اين «ناقه» الهى براى شما معجزه‏اى است؛ او را به حال خود واگذاريد که در زمين خدا (از علفهاى بيابان) بخورد! و آن را آزار نرسانيد، که عذاب دردناکى شما را خواهد گرفت!"

در آيه بالا خطاب حضرت صالح به قومش است(چه كافر چه مومن)

75)قَالَ الْمَلأُ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُواْ مِن قَوْمِهِ لِلَّذِينَ اسْتُضْعِفُواْ لِمَنْ آمَنَ مِنْهُمْ أَتَعْلَمُونَ أَنَّ صَالِحًا مُّرْسَلٌ مِّن رَّبِّهِ قَالُواْ إِنَّا بِمَا أُرْسِلَ بِهِ مُؤْمِنُونَ –
(ولى) اشراف متکبر قوم او، به مستضعفانى که ايمان آورده بودند، گفتند: «آيا (براستى) شما يقين داريد که صالح از طرف پروردگارش فرستاده شده است؟!» آنها گفتند: «ما به آنچه او بدان مأموريت يافته، ايمان آورده‏ايم.»

در اينجا مي توان دريافت كه قوم صالح به سه گروه تقسيم بندي مي شود:

اولين گروه الْمَلأُ مي باشد كه سران استكبار هستند.
گروه ديگر اسْتُضْعِفُواْ مي باشند كه خود همين مستضعفان هم به 2 گروه تقسيم شده اند گروه اول اسْتُضْعِفُواْ لِمَنْ آمَنَ مِنْهُمْ مستضعفاني كه ايمان به صالح داشتند و چون اينجا خداوند مستضعفين با ايمان را جدا ميكند پس گروه ديگري از مستضعفان هم بودند كه ايمان نداشتند و شايد به دليل ترس از الملا و يا انگيزه هاي مادي در سيطره ي الملا قرار داشتند.

79)فَتَوَلَّى عَنْهُمْ وَقَالَ يَا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُكُمْ رِسَالَةَ رَبِّي وَنَصَحْتُ لَكُمْ وَلَكِن لاَّ تُحِبُّونَ النَّاصِحِينَ –
"(صالح) از آنها روى برتافت؛ و گفت: «اى قوم! من رسالت پروردگارم را به شما ابلاغ کردم، و شرط خيرخواهى را انجام دادم، ولى (چه کنم که) شما خيرخواهان را دوست نداريد!»"

در اينجا حضرت صالح از چه كساني روي گردانيد؟ واضح است از كساني كه هلاك شده بودند روي برگردانيده است در حقيقت صالح ع از قوم هلاك شده روي برگردانيد و به سمت قومش كه همان مستضعفين بودند كرد و فرمود يَا قَوْمِ در اينجا صالح ع ديگر خطابش به ملاء و مستكبرين نيست بلكه با قوم خود صحبت ميكند.

در مورد قوم شعيب ع و آيات آن هم دقيقا مثل بالا خطاب به قومي كه عذاب نشدند است.

asad;368028 نوشت:
و تنها دلیلتان این است که چون این روایت با چیزی که در مغز من است تطابق ندارد پس همه ی این راویان و کتب شیعه و سنی چرند است و علمایی که به صحت این سند پی برده اند از من نفهمتر هستند و اشتباه کرده اند و من درست میگویم!!!!!

علما خيلي روايات را تاييد مي كنند و خيلي را هم رد مي كنند آيا اين باعث مي شود من چشم و گوش بسته بپذيرم؟؟! اولش هم عرض كردم روايت بايد به قرآن عرضه شود من كي گفتم بايد با مغز من همخواني داشته باشد؟!

جديدا آيت اله بيات زنجاني از علماي شيعي فرمودند اگر آب بخوريد در حالي كه خيلي تشنه شده باشيد روزه شما باطل نيست و حتي لازم نيست قضا هم بگيريد و تمام فتواي خويش را مستند به روايتي كه از قضي متواتر هم مي داندش كرده اند در طرف ديگر آيت الله مكارم شيرازي هم كه از ديگر علماي شيعي است به شدت اين فتوا را رد كرده است و از يكسري ديگر از روايات استفاده كرده و بدين وسيله فتواي آقاي زنجاني را رد كرده اند.
براستي مگر مي شود امام معصوم دو حكم متناقض صادر كرده باشد؟!

توحید-یکتاپرستی;128885 نوشت:
و زندگان و مردگان يكسان نيستند. خداست كه هر كه را بخواهد شنوا مى‌گرداند؛ و تو كسانى را كه در گورهايند نمى‌توانى شنوا سازى.

[="DarkSlateBlue"]

ma44;368466 نوشت:
شايد بهتر است بار ديگر آيات را بررسي كنيم.

73) وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُواْ اللّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ قَدْ جَاءتْكُم بَيِّنَةٌ مِّن رَّبِّكُمْ هَذِهِ نَاقَةُ اللّهِ لَكُمْ آيَةً فَذَرُوهَا تَأْكُلْ فِي أَرْضِ اللّهِ وَلاَ تَمَسُّوهَا بِسُوَءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ –
"و به سوى (قوم) ثمود، برادرشان صالح را (فرستاديم)؛ گفت: «اى قوم من! (تنها) خدا را بپرستيد، که جز او، معبودى براى شما نيست! دليل روشنى از طرف پروردگارتان براى شما آمده: اين «ناقه» الهى براى شما معجزه‏اى است؛ او را به حال خود واگذاريد که در زمين خدا (از علفهاى بيابان) بخورد! و آن را آزار نرسانيد، که عذاب دردناکى شما را خواهد گرفت!"

در آيه بالا خطاب حضرت صالح به قومش است(چه كافر چه مومن)

75)قَالَ الْمَلأُ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُواْ مِن قَوْمِهِ لِلَّذِينَ اسْتُضْعِفُواْ لِمَنْ آمَنَ مِنْهُمْ أَتَعْلَمُونَ أَنَّ صَالِحًا مُّرْسَلٌ مِّن رَّبِّهِ قَالُواْ إِنَّا بِمَا أُرْسِلَ بِهِ مُؤْمِنُونَ –
(ولى) اشراف متکبر قوم او، به مستضعفانى که ايمان آورده بودند، گفتند: «آيا (براستى) شما يقين داريد که صالح از طرف پروردگارش فرستاده شده است؟!» آنها گفتند: «ما به آنچه او بدان مأموريت يافته، ايمان آورده‏ايم.»

در اينجا مي توان دريافت كه قوم صالح به سه گروه تقسيم بندي مي شود:

اولين گروه الْمَلأُ مي باشد كه سران استكبار هستند.
گروه ديگر اسْتُضْعِفُواْ مي باشند كه خود همين مستضعفان هم به 2 گروه تقسيم شده اند گروه اول اسْتُضْعِفُواْ لِمَنْ آمَنَ مِنْهُمْ مستضعفاني كه ايمان به صالح داشتند و چون اينجا خداوند مستضعفين با ايمان را جدا ميكند پس گروه ديگري از مستضعفان هم بودند كه ايمان نداشتند و شايد به دليل ترس از الملا و يا انگيزه هاي مادي در سيطره ي الملا قرار داشتند.

79)فَتَوَلَّى عَنْهُمْ وَقَالَ يَا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُكُمْ رِسَالَةَ رَبِّي وَنَصَحْتُ لَكُمْ وَلَكِن لاَّ تُحِبُّونَ النَّاصِحِينَ –
"(صالح) از آنها روى برتافت؛ و گفت: «اى قوم! من رسالت پروردگارم را به شما ابلاغ کردم، و شرط خيرخواهى را انجام دادم، ولى (چه کنم که) شما خيرخواهان را دوست نداريد!»"

در اينجا حضرت صالح از چه كساني روي گردانيد؟ واضح است از كساني كه هلاك شده بودند روي برگردانيده است در حقيقت صالح ع از قوم هلاك شده روي برگردانيد و به سمت قومش كه همان مستضعفين بودند كرد و فرمود يَا قَوْمِ در اينجا صالح ع ديگر خطابش به ملاء و مستكبرين نيست بلكه با قوم خود صحبت ميكند.

دوست خوب کمی منصف باش بعد خودت قضاوت کن! آیا این دلیلی که شما برای حرف خود ارائه دادید میتواند مدعای ما را رد کند؟
این فقط یک برداشت ساده از شخص شما است و هیچ دلیل متقنی برای اثباتش وجود ندارد برادر من!
اینکه میگوید از هلاک شدگان روی برتافت و به قومش سخن گفت برداشت شماست
من هم برداشت میکنم از هلاک شدگان روی برتافت و برای عبرت سایرین با مردگان سخن گفت
من برای اثبات حرفم نیازی نیست برداشت شما را باطل کنم چون من هم اعتقاد دارم زنده ها با زنده ها صحبت میکنند
اما شما برای اثبات حرفت باید و باید برداشت من را باطل کنی چون شما اعتقاد داری زنده ها نمیتوانند با مرده ها صحبت کنند
میفهمی چی میگم؟
میگم اگر هردو احتمال وجود داشته باشد من را کفایت میکند چون من هردو احتمال را قبول دارم
اما شما که فقط احتمال خودت را قبول داری باید صددرصد احتمال من را با دلیل متقن و قرانی و یا با آیه ای دیگر رد کنی

چیزی که شما در بالا آوردی فقط مدعای خودت را اثبات میکند! مدعای من را رد نمیکند!
بعضی مفسران در ذیل این آیات همه ی حالت ها را محتمل دانسته اند و همین من را کفایت میکند! همین که کسی نتواند با آیات قران دلیل بیاورد که احتمال من باطل است برای اثبات مدعای من کافی است!
نمدونم تونستم بهت بفهمونم یا نه!

ma44;368466 نوشت:
در مورد قوم شعيب ع و آيات آن هم دقيقا مثل بالا خطاب به قومي كه عذاب نشدند است.

در مورد قوم شعیب قضیه کمی متفاوت است!
در اینجا شعیب دقیقا گروهی را که دارد با آنها سخن میگوید مشخص میکند تا دیگر شما نتوانید برای ما مخاطب پیامبر را اگروهبندی کنید:

وَ قَالَ المَْلأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِن قَوْمِهِ لَئنِ اتَّبَعْتُمْ شعَيْباً إِنَّكمْ إِذاً لَّخَسِرُونَ‏(90) فَأَخَذَتهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصبَحُوا فى دَارِهِمْ جَثِمِينَ‏(91) الَّذِينَ كَذَّبُوا شعَيْباً كَأَن لَّمْ يَغْنَوْا فِيهَاالَّذِينَ كَذَّبُوا شعَيْباً كانُوا هُمُ الْخَسِرِينَ‏(92) فَتَوَلى عَنْهُمْ وَ قَالَ يَقَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُكمْ رِسلَتِ رَبى وَ نَصحْت لَكُمْفَكَيْف ءَاسى عَلى قَوْمٍ كَفِرِينَ‏(93)

90 -اشراف زورمندى كه از قوم او كافر شده بودند گفتند : اگر از شعيب پيروى كنيد زيان خواهيد كرد .

91 -سپس زمين‏لرزه آنها را فرو گرفت و صبحگاهان به صورت اجساد بى‏جانى در خانه‏هاشان مانده بودند .

92 -آنها كه شعيب را تكذيب كردند ( آنچنان نابود شدند كه ) گويا هرگز در آن ( خانه‏ها ) سكنى نداشتند ، آنها كه شعيب را تكذيب كردند آنها زيانكار بودند .

93 -سپس از آنها روى برتافت و گفت من رسالات پروردگارم را به شما ابلاغ كردم و خيرخواهى نمودم ، با اين حال چگونه بر حال قوم بى‏ ايمان تاسف بخورم ؟!

میبینی؟ شعیب صریحا با همان قومی که نابود شده اند سخن گفته است
به این تفسیر هم دقت کنید:

تفسير نمونه ج : 6ص :260

و در آخرين آيه مورد بحث ، آخرين گفتار شعيب را مى‏خوانيم كه او از قوم گنهكار روى برگردانيد و گفت : من رسالات پروردگارم را ابلاغ كردم ، و به مقدار كافى نصيحت نمودم و از هيچگونه خيرخواهى فروگذار نكردم ( فتولى عنهم و قال يا قوم لقد ابلغتكم رسالات ربى و نصحت لكم ) .

با اين حال تاسفى به حال اين جمعيت كافر نمى‏خورم ، زيرا آخرين تلاش و كوشش براى هدايت آنها به عمل آمد ولى در برابر حق سر تسليم فرود نياوردند ، و مى‏بايست چنين سرنوشت شومى را داشته باشند ( فكيف آسى على قوم كافرين) .

آيا اين جمله را شعيب بعد از نابودى آنها گفت يا قبل از آن ، هر دو احتمال امكان دارد ، ممكن است قبل از نابودى گفته باشد ، ولى به هنگام شرح ماجرا بعد از آن ذكر شده باشد .

ولى با توجه به آخرين جمله كه مى‏گويد : سرنوشت دردناك اين قوم كافر ، هيچ جاى تاسف نيست ، بيشتر به نظر مى‏رسد كه اين جمله را بعد از نزول عذاب گفته باشد ، و همانطور كه در ذيل آيه 79 همين سوره نيز اشاره كرديم اينگونه تعبيرات در برابر مردگان بسيار گفته مى‏شود ( شواهد آن را نيز در همانجا ذكر كرديم) .

ma44;368466 نوشت:
علما خيلي روايات را تاييد مي كنند و خيلي را هم رد مي كنند آيا اين باعث مي شود من چشم و گوش بسته بپذيرم؟؟! اولش هم عرض كردم روايت بايد به قرآن عرضه شود من كي گفتم بايد با مغز من همخواني داشته باشد؟!

شما نگفتید اما از آنجایی که آیات قران را به نفع خود تفسیر میکنید یعنی دوست ندارید با حقیقت روبه رو شوید!
شما که حرف علما را باور ندارید باید خودتان بروید دنبال علم حدیث شناسی و از طریق علمی به ما ثابت کنید که این روایات جعلی و یا ضعیف است!
اما زمانی که بدون هیچ علمی در خانه تان نشسته اید و به روایات میگویید دروغ یعنی چه؟ یعنی دنبال حقیقت نیستید و فقط میخواهید حرف خود را به کرسی بنشانید!
مثلا همان روایتی که پیامبر اسلام صریحا با مردگان سخن گفت و صریحا گفت زنده ها شنواتر از مردگان نیستند رو اگر برید سندش رو از با علم بررسی کنید آن وقت متوسل به تفسیر به رای آیات نمیشوید! اما خب زمانی که در مغز خود یک موضوع را به عنوان اصل در نظر گرفتید همه چیز را (حتی آیات قران را؟) به نفع تفکر خود تغییر میدهید!
ma44;368466 نوشت:
جديدا آيت اله بيات زنجاني از علماي شيعي فرمودند اگر آب بخوريد در حالي كه خيلي تشنه شده باشيد روزه شما باطل نيست و حتي لازم نيست قضا هم بگيريد و تمام فتواي خويش را مستند به روايتي كه از قضي متواتر هم مي داندش كرده اند

آدرس این گفته را به من بدهید! ممنون![/]
موضوع قفل شده است