جمع بندی آیا لزومی دارد علم فلسفه با فیزیک کوانتوم تلفیق گردد؟

تب‌های اولیه

153 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

[=microsoft sans serif]آیا لزومی دارد علم فلسفه با فیزیک کوانتوم تلفیق گردد؟

پرسش: آیا با ورود فیزیک به مبحث کوانتوم و شکل گیری فیزیک نظری، همانطور که هاوکینگ گفته، فلسفه به انتهای راه رسیده؟ یا آنطور که برخی فلاسفه میگویند، هنوز نمیتوان به علوم تجربی اعتماد نمود؟ و یا اینکه با تلفیق فلسفه و کوانتوم و بوجود آمدن فلسفه کوانتومی، میتوان به چراهای بیشتری پاسخ داد؟

پاسخ:
مسئله رابطه علوم با فلسفه و ارتباط دو سویه ای که میان انها وجود دارد، مسئله جدیدی نیست.
در کتابهایی که در این زمینه نگاشته شده است، کمک علوم مختلف به فلسفه را در چند زمینه بیان شده است:
الف. اثبات مقدمه برخی براهین فلسفی: مثلا از اینکه سلولهای بدن انسان هر چند سال یکبار به کلی عوض میشود، میتوان نتیجه گرفت که ملاک وحدت بخش انسان در طول دوران زندگی او، امری غیر از این بدن مادی است. یا ..

ب. تهیه زمینه های جدید برای تحلیل های فلسفی: یکی از مهمترین خدماتی که علوم طبیعی به فلسفه دارد و موجب وسعت چشم انداز و گسترش مسائل ان میشود، این استکه موضوعات جدیدی را برای تحلیل های فلسفی و تطبیق اصول کلی فراهم میکند. مثلا با مطرح شدن نظریه تبدیل ماده به انرژی و بالعکس و تشکیل ذرات ماده از انرژی متراکم، بحث از این صورت گرفت که ایا ممکن است در عالم ماده چیزی به نام انرژی تحقق داشته باشد که فاقد صفات اساسی ماده باشد و حجم نداشته باشد؟ اگر پاسخ منفی باشد، نتیجه ای که گرفته میشود این است که انرژی فاقد حجم نیست هرچند باتجربه حسی قابل اثبات نباشد.[1]و مباحثی از این دست.
بنابراین همانطور که مشاهده میکنید، فیلسوف به مباحث علوم طبیعی و دستاوردهای ان بی اعتنا نیست وتوجه به انها دارد. اما مسئله مهم این است که حوزه تجربه و ماوراء طبیعه جدا است و تجربه توان کشف سبب تام و انحصاری پدیده ها به صورت یک قانون کلی را ندارد و همچنان خیلی از مسائل تجربی در حدی است که نهایتا میتوان به ان اعتماد داشت ولی هیچ یقینی پشتوانه آن نیست. زیرا احکام تجربی بر اساس استقرای ناقص صورت میگیرد و استقرا به هیچ وجه حجت نیست و نمیتواند باعث یقین شود. نباید در مورد این مسئله گرفتار افراط وتفریط شد.
بنابراین، تلفیق این دو، اگر از نوع مقدمه های برهان فلسفی و از نوع صغری و کبراست اشکالی ندارد ولی اگر به این معناست که درمباحث فلسفی از روش فیزیکی استفاده کنیم، این درست نیست و ایراد دارد.
[=microsoft sans serif]


[/HR][=microsoft sans serif][1] . اموزش فلسفه ، ج1 ص 122-125

[=microsoft sans serif]ممکن است گفته شود، این شکاف بین فلسفه و فیزیک کوانتوم به چه دلیلی است؟ این دو میتوانند کمکهای زیادی به هم بکنند بنابراین شکاف میان انها درست نیست.
اما تفکیک فلسفه و فیزیک کوانتوم به این دلیل است که دانش فلسفه به معنای مصطلح ان، روشی عقلی و متافیزیکی است؛ زیرا موضوع ان بررسی احوال موجود از ان حیث که موجود است می باشد نه موجود از ان حیث که در فیزیک از ان بحث میشود. اما فیزیک به هر صورتی که باشد، در مورد حیث مادی موجودات بحث میکند و موضوعش موجود از ان حیث که معروض حرکت واقع میشود، است. از سوی دیگر، روش فلسفه، روشی عقلی است و روش فیزیک آزمایش تجربی و استقراء است.
بنابراین پرواضح است که وقتی این دو علم در موضوع و روش تفاوت دارند، نمیتواند جای یکدیگر را بگیرد. تنها بهره فلسفه از فیزیک، تبیین فیزیکی و طبیعی صغرای قیاس هایش است.

در مقابل ایرادی که گرفته میشود این است که اگر این دو هیچ ربطی به هم ندارند، پس چرا در فلسفه از موجودات مادی و فیزیکی بحث میشود؟
پاسخ این اشکال این است که:فلسفه دو اصطلاح دارد. یک اصطلاح عام که قدما استفاده میکردند. در این اصطلاح، فلسفه شامل تمامی امور نظری میشد و بر دو بخش نظری و عملی بود. اما اصطلاح خاص ان که فلسفه اولی نامیده میشود، مسائلی است که حول موجود من حیث هو موجود بحث میکند نه از یک موجود خاص. بنابراین اگر هم از موجود مادی بحث میشود، از ان حیث نیست که بخواهد بحث مادیات داشته باشد، همینطور بحث از مجردات نیز از حیثیت تجردشان نیست بلکه از این حیث است که احکام کلی وجود شناخته شود.
اساسا فلسفه به دنبال شناخت قواعد و قوانین عام و عالم شمول است نه قوانینی که تنها به برخی موجودات مرتبط است به همین جهت، باید از وجود مشترک میان تمام موجودات بحث کند نه از موجود خاص و جزیی حال مادی باشد یا مجرد. بنابراین تنها کمکی که فیزیک میتواند به فلسفه داشته باشد، تبیین جدیدی از مباحثی است که حول محور موجودات مادی میشود و در نهایت نتیجه ان در صغرای استدلال عقلی فلسفی قرار میگرید. اما به هر حال، نتیجه ای که از فیزیک گرفته میشود، قاعده غیر کلی است، حتی در فیزیک نظری. زیرا اساس فیزیک کوانتوم نفی علیت یا حداقل به نظر برخی اساتید همچون استاد گلشنی، نفی قابلیت پیش بینی در ماده است. پس نمیتوان از فیزیک کوانتومی انتظار داشت قاعده و قانون کلی را نتیجه بدهد.

موضوع قفل شده است