جمع بندی آیا لزومی دارد علم فلسفه با فیزیک کوانتوم تلفیق گردد؟

تب‌های اولیه

153 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

[="Navy"]

استوار;450614 نوشت:

برادر بزرگوار، آیا ابعاد و حجم هم مانند جرم از ویژگیهای جسم نیست؟
چگونه هست که یک موجود مجرد در عالم ملکوت ابعاد دارد ولی مجرد است؟ اما ذره بنیادی بدون ابعاد و با جرم نزدیک به صفر، ماده است؟!

سلام
ببینید انسان مجرد است یا مادی؟! من می گویم روحش مجرد است و جسمش مادی.
همین انسان در عالم مثال هم همانگونه است و روحش مجرد است و جسم مثالی اش اگر ابعاد و حجم داشته باشد مادی است.
اما ذره بنیادی شما فقط ویژگی ماده یعنی جرم را دارد پس طبق تعریف ما از ماده مادی است و کاری به تعریف فیزیک از ماده نداریم.
استوار;450614 نوشت:

یکبار دیگر به تعریف حقیر مراجعه کنید. خواهید دید که مخلوقات خداوند یا مجرد هستند و یا ماده و شق سومی هم ندارد.
ما هم میگوئیم یک وجود یا خصوصیت مادی دارد یا ندارد. پس یا ماده است یا مجرد.

تعریف شما:
ماده یعنی عنصر. کوچکترین واحد سازنده ماده، اتم است
مجرد یعنی منزه از ماده. نه منزه از جرم. مجرد یعنی منزه از عناصری که ما در جهان میشناسیم.(قبلا چهار عنصر بود و حالا صد و اندی)

سوال ما از شما:آیا قسم سومی از موجودات یعنی موجودی که طبق تعریف شما از ماده دارای عنصر نباشد(مادی نباشد) اما طبق تعریف شما از مجرد،مجرد هم نباشد(مجرد نباشد) و منزه از جرم باشد قابل تصور نیست؟!
اگر بگویید نه چون که نمی بینم که همان سخن مادیون است و اگر بگویید بله پس می گوییم تقسیم بندی شما و تعریف شما از ماده و مجرد و تعریفتان از اول کامل و جامع نبوده.چون موجودی قابل تصور است که در تعریف شما نمی گنجد.

اما سخن شما که گفتید ما هم می گوییم یک وجود یا خصوصیت مادی دارد یا ندارد پس یا ماده است یا مجرد چنین نیست چون شما هم ماده را تعریف کردید و هم مجرد را در حالی که باید یکی را تعریف کنید مثلا بگویید ماده یعنی عنصر. کوچکترین واحد سازنده ماده، اتم است و مجرد یعنی منزه از عنصر و چیزی که صفت مادی طبق تعریف من را نداشته باشد.
در حالی که شما برای مجرد یک قید زده اید و آن این است که منزه از جرم هم نباشد و اشکال ما هم همین است که موجودی قابل تصور است که طبق تعریف شما نه مادی باشد و نه مجرد یعنی مادی نباشد چون دارای عنصر نیست و مجرد طبق تعریف شما نباشد چون دارای جرم هم نیست اما در تقسیم بندی شما نگنجد.
اما این اشکال به تعریف حکما وادر نیست و هیچ موجودی قابل تصور نیست که در تعریفشان نگنجد.[/]

سلام و عرض ادب.

سلمان14;450620 نوشت:
چون مطالعه کوانتوم در مقایسهای خیلی کوچک مدنظر است، بنابراین شعاع الکترونی که از مدلهای کلاسیک محاسبه شده است، مورد توجه واقع نمیشود. به عبارت دیگر مجبور شده اند از شعاع واقعی الکترون(هرچه باشد) چشم پوشی کنند و آنرا صفر در نظر بگیرند

:Moteajeb!:
به نظر شما، دید میکروسکوپیک باعث میشه ما از یک بُعد کوچک صرفنظر کنیم یا دید ماکروسکوپیک؟!
کره زمین را در کدام حالت میتوان نقطه فرض کرد: اگر بتوانید زمین را از یک کهکشان دیگر ببینید، یا وقتی از روی ماه نظاره‌گر آن باشید؟

سلمان14;450620 نوشت:
همین میتواند منشا خطاهایی در مبحث علم کوانتوم باشد.
شاید بپرسید کدام خطا؟
این خطا که وقتی من دارم مسئله ای رو در مقیاسی کوچکتر از الکترون حل کنم، به طور طبیعی مکان الکترون از قطعیت برخوردار نخواهد بود(چون من از ابتدا حجم الکترون رو صفر گرفتم)، یعنی یکبار نیمه اول مکان واقعی الکترون، جایگاه فرودش در معادلات است و یکبار نیمه دوم واقعی، در معادلات، مکان الکترون خواهد بود!!!!

دوست عزیز، در مورد اصل عدم قطعیت برای تعیین مکان و یا اندازه حرکت الکترون، عامل مقیاس کوچک نیست. بلکه خاصیت دوگانه موجی-ذره‌ای الکترون، سرعت زیاد آن، ساکن نبودن آن و میدان کوانتومیِ شعور است که باعث آن عدم قطعیت میگردد.

سلمان14;450620 نوشت:
پس نمیتوانیم بدون هیچ اثباتی بگیم:
انتقال اطلاعات کوانتومی همان وحی است!!!

چنین منظوری مد نظر نبوده و نیست.
هدف ما کشف کانالی از قوانین و سنن الهی هست که وحی از آن طریق جاری میشود.
در حال حاضر آن را منطبق بر مصونیت مطلق انتقال اطلاعات به شیوه کوانتومی یافته‌ایم.
ضمنا این موارد هیچگاه قابل اثبات نیست.
این انطباق میتواند یک نظریه باشد. اگر کسی توانست بر آن ایراد اساسی وارد کند، آنگاه رد خواهد شد.

سلمان14;450620 نوشت:
پس دو طرف باید ذره باشند، پس بین دو ماده، جرم و دو انسان هم میتواند وحی صورت گیرد؟!
و این مصونیت ناشی از وابستگی است،
(نعوذ بالله) حالا طرفین این مصونیت که ذره هستند در مورد وحی از نظر شما کی است؟

فرض کنید نظر فلاسفه در مورد صادر اول و نور پیامبر(ص) صحیح باشد.
پس وابستگی کوانتیک اولیه روشن است.
و به تبع آن تبیین وحی به صادر اول و همزمان با آن روح پیامبر نیز روشن خواهد شد.

سلمان14;450620 نوشت:
دوست بزرگوار، شنیدیم میگن که سعی نکنید با منطق به جنگ تصورات بچه ها از خدا برید
ولی در مورد بزرگسالان و دانشمندانی مثل اساتیدی که توی این جامعه مجازی هستند هم صادق است؟

در اینجا ما با بچه‌ها و تصوراتشان از خدا روبرو نیستیم.
حقیر بارها و صراحتا هدفم را بیان نموده‌ام.

سلمان14;450620 نوشت:
در ثانی اگر شما بفرمایید: «این مطلب در فلسفه مثل این مطلب در علم کوانتوم است» باز جای توجیه دارد تا اینکه بفرمایید: « این مطلب فلسفی همان مطلب کوانتومی است».

چشم. زین پس رعایت خواهم کرد.
هر چند بخاطر نمی‌آورم با قطعیت کامل تطابقی را انجام داده باشم.
ممنون از تذکرتان.

سلام و عرض ادب.

ملاصدرا;450633 نوشت:
ببینید انسان مجرد است یا مادی؟! من می گویم روحش مجرد است و جسمش مادی.
همین انسان در عالم مثال هم همانگونه است و روحش مجرد است و جسم مثالی اش اگر ابعاد و حجم داشته باشد مادی است.

برادر بزرگوار، جناب ملاصدرا.
ظاهرا روح انسان تنها مجردی هست که همیشه باید با جسمی مادی همراه باشد. لذا شما نمیتوانید پاسخ پرسش مرا با یک مورد استثناء بدهید.
آیا مخلوقات خداوند در عالم ملکوت یا مثال، فقط انسان‌ها هستند؟
بالاخره موجودات این عالم مثال، ابعاد و حجم و صور دارند یا خیر؟ آیا این پارامترها از مشخصات ماده هست یا خیر؟
چگونه هست که یک موجود مجرد در عالم ملکوت ابعاد دارد ولی مجرد است؟ اما ذره بنیادی بدون ابعاد و با جرم نزدیک به صفر، ماده است؟!

قسمتی از فرمایش جنابعالی را به رنگ قرمز درآوردم. حال آنرا با یک نقل قول دیگر از خودتان مقایسه می‌کنیم:

ملاصدرا;449974 نوشت:
در عالم مثال مجرد جسم هم دارد اما جسم مثالی عالم مثال يا ملكوت عالمي است برتر از طبيعت و در آن صور و ابعاد وجود دارد اما از حركت و زمان و تغيير در آن خبري نيست.

حال بفرمائید چگونه جسم مثالی در عالم مثال مادی هست، اما از حرکت و زمان و تغییر در آن خبری نیست؟
نداشتن این سه پارامتر آبی رنگ، طبق تعاریف خودتان نشان میدهد که جسم مثالی نمیتواند مادی باشد.

ملاصدرا;450633 نوشت:
در حالی که شما برای مجرد یک قید زده اید و آن این است که منزه از جرم هم نباشد و اشکال ما هم همین است که موجودی قابل تصور است که طبق تعریف شما نه مادی باشد و نه مجرد یعنی مادی نباشد چون دارای عنصر نیست و مجرد طبق تعریف شما نباشد چون دارای جرم هم نیست اما در تقسیم بندی شما نگنجد.
اما این اشکال به تعریف حکما وادر نیست و هیچ موجودی قابل تصور نیست که در تعریفشان نگنجد.

حقیر قبلا از تلفیق روابط پلانک و اینشتین، رابطه بین جرم و پویائی و جنبش را نشان دادم.
و بیان نمودم که از نظر حقیر مخلوق مجرد بدون جرم و غیر پویا، عقلا نمیتواند وجود خارجی داشته باشد.
به همین دلیل قید جرم را به تعریف مجرد وارد کردم.
چه لزومی دارد به طبقه بندی خود، یک تصور نابجا را وارد کنیم؟!

تعریف فلاسفه از مجرد، شامل خدا نیز میشود.
در اینجا نیز شما برای مجرد بودن خدا متوسل به یک تقسیم بندی دیگر می‌شوید و مجرد محض و غیر محض را تعریف میکنید. به عبارت دیگر قیدی را وارد میکنید.
و باز مشکلی دیگر در تعریف صادر اول دارید. صادر اول اگر مجرد غیر محض است، چگونه از مجرد محض صادر شده؟

روح مجرد نیست و مجرد تنها خداست
از جمله فلاسفه ای که این قول را دارند (شاید تنها نفر از فلاسفه (شاید نه حتما) + اهل بیت + خدا در قرآن!) آیت الله صادقی تهرانی است
می توانید دلایلی که اثبات خدا را می کند و در ضمن نفی تجرد از همه چیز جز خدا را در این دو کتاب سخنرانی ها و مصاحبه های آیت الله صادقی ببینید:

کتاب ماتریالیسم و متافیزیک
http://forghan.ir/pdf/Materyalism-Metafizik92.pdf

کتاب آفریدگار و آفریده از نظر الهی و مادی
http://bayanbox.ir/id/9038972038075168022?info

مصاحبه و پرسش و پاسخ در مورد فلسفه (قبسی از حکمت قرآن)
http://www.albalaq.com/post/96.htm

و همچنین در این دو مصاحبه بررسی این موضوع آمده:
http://www.albalaq.com/publicfiles/pages/BYT031.html
http://www.albalaq.com/publicfiles/pages/BYT032.html

و همچنین در جلسه شصت و دوم تفسیر موضوعی قرآن کریم در این باره بحث شده:
http://www.albalaq.com/publicfiles/bank/Tafsir-e-Mozuee/?p=62
و جلسات دیگر تفسیر موضوعی که قابل یافت هستند

و این دو فایل را جدا کرده ایم در این مورد:
http://bayanbox.ir/id/7799150026307892581?info
http://bayanbox.ir/id/4285271199867843307?info

فلسفه موجود علم! نیست، موهومات و خلاف عقل سلیم و دین و شریعت است

موفق باشید

وبلاگ آیت الله صادقی و دروس تفسیر موضوعی و درس اخلاق و...:

sadeghi-tehrani.mihanblog.com

حکمت;451495 نوشت:

سلام و عرض ادب.

ای کاش:
1) کارشناسان پاسخگو، بیشتر در مباحث تاپیک‌ها شرکت میکردند.
2) کارشناسان دیگر نیز به عنوان عضوی از جامعه اسک‌دین در مباحث وارد می‌شدند.
3) زمان جمع بندی و بسته شدن تاپیک بصورت آنالوگ تعیین میشد نه دیجیتال.
به این مفهوم که روند بحث باید پیگیری شود و در زمانی که مباحثه بین چند نفر داغ شده و به اوج رسیده، نباید اولتیماتوم یک روزه برای جمع کردن موضوع داده شود.

بگذریم ....

جمع بندی حقیر از مطالب عنوان شده به شرح زیر است:

1) عمدتا بیان شد که روش مورد استفاده در فلسفه و فیزیک کوانتوم با هم تفاوت اساسی دارند و تلفیق ایندو امکان پذیر نیست. نتیجتا این دو علم میتوانند از دستاوردهای هم استفاده کنند.
مثلا یک دانشمند کوانتوم با استناد به علیت به عنوان یک بدیهی عقلی، میتواند از اصل عدم قطعیت به نفی علیت نرسد.
و یا فلسفه میتواند از برخی بدیهیات و نظریات اثبات شده در فیزیک کوانتوم، به عنوان مقدمه استفاده نماید.

2) همچنین بیان شد که فیزیک کوانتوم مخصوصا با پذیرفتن علیت به عنوان یک قانون بدیهی عقلی، میتواند نظریات متافیزیکی ارائه دهد و احتمالا در تبیین روان‌تر و بهتر و ساده‌تر بعضی مسائل مشکل و مفاهیم غامض فلسفی، راهگشا باشد.

3) همچنین نظرات مختلفی در مورد ماده و مجرد بیان شد. فلاسفه خدا را مجرد، اما مجرد تام و محض میدانند.
حقیر تعریفی از مجرد ارائه دادم که شامل ابعاد زیر اتمی میشود و در این تعریف، خداوند مجرد نیست. بلکه مجرد و مادی در تعریف حقیر صرفا مربوط به مخلوقات خداوند میشود.
دوست جدیدمان جناب tassniim نیز با ارائه مصاحبه‌ها و سخنان جناب آیت الله صادقی تهرانی، معتقدند که مجرد محض و غیر محض نداریم و مجرد تنها خداست و بقیه مخلوقات همه مادی هستند. یا مادی مشهود و محسوس و یا مادی نامشهود و نامحسوس.
ایشان فلسفه موجود را علم نمیدانند و معتقدند که در تعارض با عقل سلیم و دین و شریعت می‌باشد.


[/HR]
بگذریم...

از آنجا که دیگر در این تاپیک مجالی برای بحث نیست، انشاالله در آینده بتوان راجع به مطالبی که به سرانجام نرسیدند در تاپیکهائی مشابه بحث و گفتگو و تبادل اندیشه نمود.

موفق باشید :Gol:

با تشکر از دوست عزیز جناب استوار عرض می کنم که در مورد تجرد و ماده و مادی، ماده به شئ محدود و دارای تعریف گفته می شود و مادی به چیزی که از ماده انتشار می یابد یا برآیند آن است، که البته کلا چیزی چیزی که جناب استوار نقل کردند از بنده درست هست قط این تذکر هم لازم بود
ضمن این که: 1. ماده و مادی دو وجود نیازمند و محدود به حد هستند و قابل شناخت و هر چیز غیر از ماده (یعنی دارای این خصوصیات) را مجرد (: رها از ماده) گویند که خدا مجرد می شود و غیر قابل درک و فقط تمایز با تسبیح (سلب صفات ماده و مادی از او: تجرد)
2. این که آیت الله صادقی تهرانی هم دروس فلسفه ی مرسوم را در حد عالی خوانده بودند پیش بهترین اساتید مثل علامه طباطبائی و آقایان آشتیانی، و هم این دروس را با عقل سلیم و قرآن و سنت رد کرده فلسفه ی قرآنیِ الهی نوشته اند که بعضی منابعش گذاشته شد، لذا همه ی فلاسفه یک چیز نمی گویند

موفق باشید
خیلی بحث خوبی هست و بود :Nishkhand:

با عرض سلام و ادب و احترام

یکی از مصاحبه های آیت الله صادقی تهرانی رو خواندم. به نظرم تا حد زیادی قانع کننده بود و توانسته بودند پاسخگوی بعضی از سوالاتی باشند که تا بحال جواب قانع کننده دربارش نگرفته بودم

از جمله تفاوت خلود اهل نار و خلود اهل بهشت و منظور از آیات شریفه :

فامّا الّذين شقوا ففى النّار لهم فيها زفير و شهيق (106)

خالدين فيها ما دامت السّموت و الارض الاّ ما شاء ربك انّ ربك فعال لما يريد (107)

و امّا الّذين سعدوا ففى الجنّة خالدين فيها ما دامت السّموت و الارض الاّ ما شاء ربّك عطاء غير مجذوذ (108)

همینطور منظور از آیه شریفه کل شی هالک الا وجهه

سلام و عرض ادب.

.امین.;451745 نوشت:
یکی از مصاحبه های آیت الله صادقی تهرانی رو خواندم. به نظرم تا حد زیادی قانع کننده بود و توانسته بودند پاسخگوی بعضی از سوالاتی باشند که تا بحال جواب قانع کننده دربارش نگرفته بودم

برادر عزیز، جناب امین.
در این مورد با شما موافقم.
و تشکر از برادر بزرگوار، جناب tassniim

برای این که می بینم بعضی عزیزان علاقمند هستند، دو سخنرانی دیگه از آیت الله دکتر صادقی در مورد تجرد و مادیت و فلسفه رو الآن تازه آپلود کردم که می تونید گوش کنید:

بحث تجرد روح- جلسه 1
http://bayanbox.ir/id/5080400113441586507?info

بحث تجرد روح- جلسه 2
http://bayanbox.ir/id/7602115109966748780?info

من پیشنهاد می کنم به نظرات ایشان در زمینه های دیگر هم توجه کنید

الآن ملت میگن «چه خبرته بحث تموم شده، تو ول نمی کنی؟!»
:khandeh!:

استوار;451779 نوشت:
سلام و عرض ادب.

برادر عزیز، جناب امین.
در این مورد با شما موافقم.
و تشکر از برادر بزرگوار، جناب tassniim[/QUOTE

خواهش می کنم ملطوف! فرمودید
من هم از شما تشکر می کنم که بحثی مفید راه اندازی کرده اید

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و خداقوت

استوار;450691 نوشت:
به نظر شما، دید میکروسکوپیک باعث میشه ما از یک بُعد کوچک صرفنظر کنیم یا دید ماکروسکوپیک؟!
کره زمین را در کدام حالت میتوان نقطه فرض کرد: اگر بتوانید زمین را از یک کهکشان دیگر ببینید، یا وقتی از روی ماه نظاره‌گر آن باشید؟

بزرگوار، در اون لینکی که گذاشتید، اینطور بیان کرده بود که چون ابعاد مطالعات کوانتومی خیلی ریزتر از ابعادی است که برای الکترون در تئوری کلاسیک بدست آمده، شعاع الکترون مورد توجه واقع نمیشود.

این جمله یعنی اینکه صفر محاسبه نشده، بلکه صفر فرض شده است.

کره زمین یا هر جرم دیگری وقتی داخل محاسبات فنی قرار میگیره، (مثلاً فرض کنید در محاسبه سرعت زاویه ای و ...) نا چاریم اون رو به صورت یک نقطه درنظر بگیریم(که اون نقطه مرکز هندسی، یا مرکز ثقل جسم است) مثالهای زیادی دیگری هم هست، برای محاسبه نیروی شناوری وارد بر یک کشتی باز اون نیرو رو در مرکز ثقل در نظر میگیریم و ....

استوار;450691 نوشت:
دوست عزیز، در مورد اصل عدم قطعیت برای تعیین مکان و یا اندازه حرکت الکترون، عامل مقیاس کوچک نیست. بلکه خاصیت دوگانه موجی-ذره‌ای الکترون، سرعت زیاد آن، ساکن نبودن آن و میدان کوانتومیِ شعور است که باعث آن عدم قطعیت میگردد.

بله ممکنه حرف شما درست باشه،
ولی حقیر هم ایراد منطقی وارد کردم: با توجه به اینکه
1- اینکه چون ابعاد الکترون صفر در نظر گرفته شده
2- الکترون ممکن است خودش ذره ای باشد
3- امواج خودشان دامنه نوسان دارند
4- مطالعات کوانتومی در ابعاد خیلی خیلی ریز مطرح است
5- بردار سرعت هم خودش ربط به بردار مکان دارد

مثال میزنم: سیستم شما حدود نیم متر در نیم متر است، اون رو با یک نقطه در مرکز ثقلش جایگزین میکنید، از نظر محاسباتی برای تعیین سرعت و ... در مرکز ثقل هیچ مشکلی پیش نمیاد، ولی شما گاهی دستتون رو میذارید روی لبه سمت راست سیستم و گاهی روی لبه سمت چپ سیستم، آیا سیستم اونجاست؟ هم بله، هم نه، اگر نقطه مرکز ثقل رو در نظر بگیرید اونجا نیست، ولی واقعیت غیر از اینه.

حالا شاید اصل گیر این هم نباشه، ولی به نظر حقیر یه همچین چیزی است.

استوار;450691 نوشت:
در حال حاضر آن را منطبق بر مصونیت مطلق انتقال اطلاعات به شیوه کوانتومی یافته‌ایم

شما از طرفی میگید: نمیدونم روش انتقال مصونی برای اطلاعات غیر از کوانتوم هست یا نه و از طرف دیگهخ میگید این همان وحی است
خب حرفتان درست نیست،برادر، حرف شما مثل این است که:
چون نمی بینم پس نیست.

استوار;450691 نوشت:
این انطباق میتواند یک نظریه باشد. اگر کسی توانست بر آن ایراد اساسی وارد کند، آنگاه رد خواهد شد.

نظریه اون هم در فلسفه خطاست.
نظریه یعنی چیزی که هنوز اثبات نشده
چطور این رو میخواهید پایه فلسفی قرار بدید.

استوار;450691 نوشت:
فرض کنید نظر فلاسفه در مورد صادر اول و نور پیامبر(ص) صحیح باشد.
پس وابستگی کوانتیک اولیه روشن است.
و به تبع آن تبیین وحی به صادر اول و همزمان با آن روح پیامبر نیز روشن خواهد شد.

یعنی خدا هم نعوذبالله یک موج کوانتومی است؟
چرا که وحی در وهله اول کلام خداست.
پس روزی میتواند به فرکانسهای پایین تر بیاید
و از این طریق از بین برود!!!!!
چرا که دیگر موج با فرکانس بالا نیست!
واقعاً این چنین فلسفه ای دست مادیون را از پشت خواهد بست!!!!!!

در پناه خدا

سلام و عرض ادب.

سلمان14;452859 نوشت:
بزرگوار، در اون لینکی که گذاشتید، اینطور بیان کرده بود که چون ابعاد مطالعات کوانتومی خیلی ریزتر از ابعادی است که برای الکترون در تئوری کلاسیک بدست آمده، شعاع الکترون مورد توجه واقع نمیشود.
این جمله یعنی اینکه صفر محاسبه نشده، بلکه صفر فرض شده است.

با تشکر از شما برادر بزرگوار. کم کم داشتم از حضور مجددتان در بحث نا امید میشدم:Gol:

این مطلبی که فرمودید را ما قبلا بیان نمودیم که در مطالعات نوین کوانتومی، الکترون همانند نقطه در نظر گرفته میشود و لینک این موضوع را نیز ارائه کردیم.
اما بر خلاف تصورتان این قضیه باعث خطا در محاسبات کوانتومی نیست.
مگر پیش بینی وجود بوزون هیگز در 50 سال قبل، بر اساس فالبینی و رویا انجام شد؟
محاسبات بسیار پیچیده کوانتومی بر اساس مدلسازیهای ریاضی انجام گرفت و اتفاقا اینقدر دقیق و متقن بود که دولتها را بر آن داشت که با صرف هزینه‌های بسیار هنگفت اقدام به ساخت بزرگترین شتاب دهنده جهان کنند.
و پس از 50 سال تلاش و اعمال هزینه، سرانجام بتوانند بوزون هیگز را کشف نمایند.
مطمئن باشید اگر چنین مسأله ساده‌ای باعث ایجاد خطا در محاسبات کوانتومی و یکی از عوامل عدم قطعیت باشد، کوانتوم اکنون در این جایگاه نبود.

سلمان14;452859 نوشت:
شما از طرفی میگید: نمیدونم روش انتقال مصونی برای اطلاعات غیر از کوانتوم هست یا نه و از طرف دیگهخ میگید این همان وحی است

اتفاقا حقیر عکس این مطلب را بیان کردم که مگر ما به غیر از روش کوانتومی، روش دیگری برای مصونیت مطلق انتقال اطلاعات داریم؟
و بعد هم نگفتم همان وحی است.
بلکه عرض کردم از آنجا که امر الهی در کانال قوانین و سنن الهی جاری میشود، مصونیت وحی میتواند از روش کوانتومی حاصل شده باشد.

سلمان14;452859 نوشت:
حرف شما مثل این است که:
چون نمی بینم پس نیست.

چندین بار تکرار کردم که اگر این دیدگاه را داشتم، آنگاه از معتقدین به متافیزیک و پایداری قانون علیت نبودم.

سلمان14;452859 نوشت:
نظریه اون هم در فلسفه خطاست.

مبحث حرکت جوهری در فلسفه جناب صدرا (ره) خود یک نظریه هست.

سلمان14;452859 نوشت:
یعنی خدا هم نعوذبالله یک موج کوانتومی است؟
چرا که وحی در وهله اول کلام خداست.
پس روزی میتواند به فرکانسهای پایین تر بیاید
و از این طریق از بین برود!!!!!
چرا که دیگر موج با فرکانس بالا نیست!
واقعاً این چنین فلسفه ای دست مادیون را از پشت خواهد بست!!!!!!

برادر عزیز، از نگرانی شما در این موارد کاملا آگاهم و درکتان میکنم.
اما ظاهرا به طور دقیق متوجه منظور حقیر نشده‌اید.
فرض کنید صادر اول، یک منبع عظیم انرژی الکترومغناطیس بوده که دائما مورد فیض الهی باشد.
امر پروردگار از طریق تبادل اطلاعات بین صادر اول و روح پیامبر، به ایشان ابلاغ میگردد.
یعنی بدلیل وابستگی کوانتیک روح پیامبر با صادر اول، هرآنچه که از طرف پروردگار به صادر اول افاضه میگردد، با مصونیت مطلق و بسیار سریع به پیامبر منتقل میگردد.
اصلا اینجا بحث تنزل فرکانس و انرژی نیست. بلکه وابستگی کوانتومی بین دو مخلوق (صادر اول یا نور پیامبر و روح پیامبر) مطرح است.

با عرض سلام و ادب

جناب استوار نظریه ی حضرتعالی درباره روز قیامت و تبدیل شدن زمین و آسمان به غیر از این زمین و آسمان و همچنین تبدیل جسم مادی انسان به جسم آخرتی چگونه است؟

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و خداقوت

استوار;452954 نوشت:
مگر ما به غیر از روش کوانتومی، روش دیگری برای مصونیت مطلق انتقال اطلاعات داریم؟

آیا منظور شما این است که هیچ روش دیگری برای انتقال اطلاعات مصون غیر از کوانتومی نیست؟

سلام و عرض ادب.

سلمان14;453165 نوشت:

آیا منظور شما این است که هیچ روش دیگری برای انتقال اطلاعات مصون غیر از کوانتومی نیست؟

بله. در حال حاضر تنها روش شناخته شده برای انتقال اطلاعات با مصونیت مطلق، روش کوانتومی است.

شاید این همان کانالی باشد که امر خداوند از طریق آن جاری میشود.

سلام و عرض ادب.

.امین.;453152 نوشت:
جناب استوار نظریه ی حضرتعالی درباره روز قیامت و تبدیل شدن زمین و آسمان به غیر از این زمین و آسمان و همچنین تبدیل جسم مادی انسان به جسم آخرتی چگونه است؟

برادر بزرگوار، در این مورد نظر خاصی ندارم. چرا که تبدیل زمین و آسمان به غیر از چیزی که اکنون هست، میتواند مصادیق متعددی داشته باشد.
و همچنین جسم آخرتی.

با سلام دوباره

استوار;453166 نوشت:
بله. در حال حاضر تنها روش شناخته شده برای انتقال اطلاعات با مصونیت مطلق، روش کوانتومی است.

بزرگوار، یه بار دیگه دقت کنید:

سلمان14;453165 نوشت:
آیا منظور شما این است که هیچ روش دیگری برای انتقال اطلاعات مصون غیر از کوانتومی نیست؟

جمله حقیر قید زمانی ندارد. و آن را به حوزه شناخته ها هم محدود نکرده ام. سوال کلی است.
لطفاً دوباره پاسخ بدین.

با تشکر

سلام و عرض ادب.

سلمان14;453169 نوشت:
با سلام دوباره
بزرگوار، یه بار دیگه دقت کنید:
جمله حقیر قید زمانی ندارد. و آن را به حوزه شناخته ها هم محدود نکرده ام. سوال کلی است.
لطفاً دوباره پاسخ بدین.
با تشکر

برادر بزرگوار، همان ابتدا دقت کردم و به همین دلیل آن قیود را در پاسخ گنجاندم.
اگر بخواهیم پای ناقص بودن علوم تجربی و نظری در زمان t1 و رشد و تکامل نسبی آن علوم در زمان t2 را به میان بیاوریم، چه با آن قیود و چه بدون آن قیود، اینکار عملی خواهد بود.
بنابراین:
در حال حاضر تنها روش شناخته شده برای انتقال اطلاعات با مصونیت مطلق، روش کوانتومی است.

پس:
با توجه به معرفتی که اکنون حقیر دارم، شاید این همان کانالی باشد که امر خداوند از طریق آن جاری میشود.

با سپاس از دقت نظر شما برادر عزیز
:Gol:

سلام

استوار;453172 نوشت:

در حال حاضر تنها روش شناخته شده برای انتقال اطلاعات با مصونیت مطلق، روش کوانتومی است.
پس:
با توجه به معرفتی که اکنون حقیر دارم، شاید
این همان کانالی باشد که امر خداوند از طریق آن جاری میشود.

شما وقتی میگویی، با توجه به معرفت امروزم و شناخته های امروزم، دیگه چطور میگی چه با آن قیود چه بدون آن قیود؟

میپرسم: «آیا هیچ روش دیگری نیست؟»
شما میگی چون من نمیشناسم(نمیدانم) پس شاید نیست!


[/HR]درسته؟

سلام و عرض ادب.

سلمان14;453176 نوشت:
مگه حقیر در مورد دانش شما سوال کردم و دانسته های شما؟

بله. شما فرمودید:
سلمان14;453165 نوشت:
آیا منظور شما این است که هیچ روش دیگری برای انتقال اطلاعات مصون غیر از کوانتومی نیست؟

معمولا وقتی نظر کسی را جویا میشوند، آن شخص دانسته‌های خود را بیان میکند. که یا دیدگاه شخصی خودش است و یا نظرات دیگران. اما به هر حال چیزی که وی بیان میکند، بجز دانسته‌هایش چیز دیگری نیست.

[/HR]
سلمان14;453176 نوشت:
شما وقتی میگویی، با توجه به معرفت امروزم و شناخته های امروزم، دیگه چطور میگی چه با آن قیود چه بدون آن قیود؟

آن قیود این بود:
1) در حال حاضر
2) شناخته شده
و عنوان کردم که اگر بخواهیم پای نقص علوم تجربی و نظری را به میان بیاوریم، این کار عملی هست حتی با قیودی که در پاسخم گنجاندم.
منتها برای اینکه پاسخی کامل‌تر و جامع‌تر به پرسشتان بدهم، ورود آن قیود را ضروری دیدم.


[/HR]
سلمان14;453176 نوشت:
شما میگی چون من نمیشناسم(نمیدانم) پس شاید نیست!
درسته؟

خیر. درست نیست.
حقیر عرض کردم، در حال حاضر، برای مصونیت مطلق تنها یک روش شناخته شده و آنهم روش کوانتومی هست.
و در ادامه گفتم: شاید این همان کانالی باشد که امر خداوند از طریق آن جاری میشود.


[/HR]
دوست عزیز، دقت کنید حقیر در پی اثبات چیزی نیستم که اگر نشناسم بگویم نیست.
معرفت کنونی ما شناخت تنها یک روش انتقال مطلقا مصون اطلاعات است.
این روش کوانتومی یکی از قوانین و سنن الهیست.
امر خداوند بر اساس قوانین و سنن الهی، جاری میشود.
پس شاید وحی الهی از این کانال جاری میشود.

استوار;450722 نوشت:
حقیر قبلا از تلفیق روابط پلانک و اینشتین، رابطه بین جرم و پویائی و جنبش را نشان دادم.
و بیان نمودم که از نظر حقیر مخلوق مجرد بدون جرم و غیر پویا، عقلا نمیتواند وجود خارجی داشته باشد.
به همین دلیل قید جرم را به تعریف مجرد وارد کردم.

چه لزومی دارد به طبقه بندی خود، یک تصور نابجا را وارد کنیم؟!

تعریف فلاسفه از مجرد، شامل خدا نیز میشود.
در اینجا نیز شما برای مجرد بودن خدا متوسل به یک تقسیم بندی دیگر می‌شوید و مجرد محض و غیر محض را تعریف میکنید. به عبارت دیگر قیدی را وارد میکنید.
و باز مشکلی دیگر در تعریف صادر اول دارید. صادر اول اگر مجرد غیر محض است، چگونه از مجرد محض صادر شده؟

سلام و عرض ادب

درباره جمله قرمزرنگ و ابی رنگ

در جمله ابی رنگ فرمودید موجود مجرد بدون جرم و غیر پویا عقلا نمی تواند وجود خارجی داشته باشد
که در تاپیک ایا فرشتگان مجردند
بحث مفصلی شد و در انجا از نظر حقیر ثابت شد فرشتگان از ذرات بنیادی افریده شده اند

پس مجرد باقی مانده می شود خدا
که همه معتقد به مجرد بودن خدا می باشند

و در جمله ابی رنگ فرمودید مجرد بدون جرم و غیر پویا
نمی تواند وجود داشته باشد

از نظر حقیر چرا نتوان خدا را انرژی مافوق همه انرژی های شناخته شده در نظر گرفت ؟
یعنی همان ترازهای انرژی از بالا به پایین که در راس انها انرژی مطلق جهان هستی قرار دارد که نام خدا را
می توان بر ان نهاد

و این معنا با خیلی از ایات قران و وجود جهانهایی که از مجرد محض شروع می شود تا به ماده می رسد بسیار هم خوانی دارد

و همچنین با تبدیل ماده و انرژی با یکدیگر

موفق باشید

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام

استوار;453182 نوشت:
معمولا وقتی نظر کسی را جویا میشوند، آن شخص دانسته‌های خود را بیان میکند. که یا دیدگاه شخصی خودش است و یا نظرات دیگران. اما به هر حال چیزی که وی بیان میکند، بجز دانسته‌هایش چیز دیگری نیست.

دوست عزیز، نوشته رو پاک کردم چون مطمئن بودم منظورم رو خوب نرسوندم و شما بد متوجه شدید، بگذریم.

استوار;453182 نوشت:
آن قیود این بود:
1) در حال حاضر
2) شناخته شده
و عنوان کردم که اگر بخواهیم پای نقص علوم تجربی و نظری را به میان بیاوریم، این کار عملی هست حتی با قیودی که در پاسخم گنجاندم.
منتها برای اینکه پاسخی کامل‌تر و جامع‌تر به پرسشتان بدهم، ورود آن قیود را ضروری دیدم.

بیشتر توضیح بدید، اصلاً متوجه نمیشم.

استوار;453182 نوشت:
خیر. درست نیست.
حقیر عرض کردم، در حال حاضر، برای مصونیت مطلق تنها یک روش شناخته شده و آنهم روش کوانتومی هست.
و در ادامه گفتم: شاید این همان کانالی باشد که امر خداوند از طریق آن جاری میشود.

پس میگید:

چون تا الان یک روش شناخته شده، پس شاید این روش همان وحی است!!!!!!!
درسته؟

استوار;453182 نوشت:
دوست عزیز، دقت کنید حقیر در پی اثبات چیزی نیستم که اگر نشناسم بگویم نیست.
معرفت کنونی ما شناخت تنها یک روش انتقال مطلقا مصون اطلاعات است.

اشتباه شما و تمام کسانی که نظریه پردازی میکنن تو فلسفه همین است!
فلسفه بر اساس منطق است و اثبات.
شما میخواهید چه را به فلسفه پیوند بزنید؟
نظریات، رویاها و فرضیات را؟
به چه؟
به منطق و اثبات؟
درست نیست.

حقیر این رو گفتم

سلمان14;453176 نوشت:
شما میگی چون من نمیشناسم(نمیدانم) پس شاید نیست!

شما پاسخ دادید!!!!!:

استوار;453182 نوشت:
خیر. درست نیست.
حقیر عرض کردم، در حال حاضر، برای مصونیت مطلق تنها یک روش شناخته شده و آنهم روش کوانتومی هست.
و در ادامه گفتم: شاید این همان کانالی باشد که امر خداوند از طریق آن جاری میشود.

گزاره حقیر دو قسمت بیشتر نداره:
شناخت(دانایی) شما،
این روش همان وحی است یا نیست.

با این هم چهار ترکیب دوتایی(شرطی) میشه ساخت:- میدانید پس این روش همان وحی است.
- میدانید پس این روش همان وحی نیست.
- نمیدانید پس این روش همان وحی است.
- نمیدانید پس این روش همان وحی نیست.

غیر از اینها هیچ گزاره دیگری از حرفهای شما بیرون نمی آید، کدام یک مورد ادعای شماست،
و یا خیلی خلاصه با اون دو تا، عبارتتون رو بنویسید.
ضمناًاگر اثبات حرفهایتان برای خودتان مهم نیست(که در این صورت ارزش فلسفی ندارند)، عدم اثبات و یا انکارش برای حقیر مهم است.

tassniim;453289 نوشت:
یا الله!

چه خبر شده؟ پست های بنده کجا رفته؟
بحث هامون چی شده؟ ای بابا حذفشون کردید؟ مشکلی که نداشتن!!!

من واقعا افسرد شدم! چقدر زحمت کشیدم که این بحث ها رو چند ساعت در روز شرکت کردم و نوشتم! چراااااااااااااااا؟
آقا این راهش نیست چرا این کار رو کردید؟

جالبه امروز هم بنده میخواستم به شما دوستانم بگم که از این بحث و جواب دادن به تکرار مکررات خسته شدم و حرف هام رو زدم و جواب ها رو کامل گفتم لذا این بحث رو ترک می خوام بکنم
البته اصل این تصمیم برای این هست که سه چهار سال توی فضای مجازی بودن بهم نشون داده که فضای مجازی برای معرفی تفکرات به درد می خوره نه بحث چون کمتر پیش میاد که بحث از این طریق به جایی برسه و بحث های جدید معمولا 95% در فضای حقیقی و رو به رو فایده دارد

خب مثل اینکه زحماتمان به باد رفته!

موق باشید دوستان! حداقل متن این هایی رو که حذف کردید بدید به خودم که الکی این همه تایپ نکرده باشم!

راستی شهادت و وفات حضرت پیامبر اعظم محمد مصطفی صل الله علیه و آله و حضرت امام جعفر صادق و امام رضا علیهما السلام تسلیت باد

سلام

جناب تسنیم بحث های شما تو این تاپیک نبود تو
تاپیکبا ایات قرانی ثابت کنید فرشتگان مجردند
بود که تاپیک موقتا بسته شده

بی نظیر;453293 نوشت:

سلام

جناب تسنیم بحث های شما تو این تاپیک نبود تو
تاپیکبا ایات قرانی ثابت کنید فرشتگان مجردند
بود که تاپیک موقتا بسته شده

درسته من اشتباه کردم

سلام و عرض ادب.

بی نظیر;453262 نوشت:
از نظر حقیر چرا نتوان خدا را انرژی مافوق همه انرژی های شناخته شده در نظر گرفت ؟
یعنی همان ترازهای انرژی از بالا به پایین که در راس انها انرژی مطلق جهان هستی قرار دارد که نام خدا را
می توان بر ان نهاد

و این معنا با خیلی از ایات قران و وجود جهانهایی که از مجرد محض شروع می شود تا به ماده می رسد بسیار هم خوانی دارد

و همچنین با تبدیل ماده و انرژی با یکدیگر

خواهرم، با کسب اجازه از اساتید سایت از آیه شریفه 35 سوره نور، تفسیری علمی و کاملا شخصی (که در دکان هیچ عطاری دیگری پیدا نخواهید کرد :khaneh: ) خدمتتان ارائه دهم:

تمثیل خداوند متعال در قرآن قطعاً مصادیق وسیع و چند بُعدی دارد.
استفاده از کلمه نور نیز بغیر از تفاسیری که تاکنون بر آن اقامه شده، احتمالاً با نوری که ما میشناسیم بی ارتباط نیست.
نور قسمتی از طیف امواج الکترومغناطیس است.
عالمی که از آن به عالم ناسوت یاد میشود نیز، تنها قسمتی از آن طیف را در بر میگیرد. که از امواج رادیوئی شروع شده و تا پرتوهای گاما ادامه می‌یابد.
فرکانسهای بالاتر از پرتو گاما برای ما ناشناخته و دست نیافتنی است.
این یک وجه قضیه و اما وجه دوم:
موج الکترومغناطیس از دو میدان الکتریکی و مغناطیسی که بر هم عمودند تشکیل شده.
هیچ منع علمی ندارد که در فرکانسهای بالاتر پای میدانهای ناشناخته دیگر نیز به میان بیاید و سه میدان یا چهار میدان و حتی بیشتر به این طیف امواج افزوده شود.

(این همان مطلبیست که در تاپیک با استفاده از آیات قرآنی ثابت کنید فرشتگان مجردند؟ ، در پاسخ به مطلب شما در رابطه با بالهای دوگانه، سه گانه و چهارگانه ملائک خدمتتان ارائه خواهم نمود.)

تمثیل پروردگار در مورد نور الهی شامل دو فیلتر چراغ و شیشه است.
به عبارت دیگر با وجود این فیلترها، امواجی که به عالم ناسوت میرسند، میدانهای چهارم و سوم در آنها محذوف میباشد.
و ما فقط با موجی با دو میدان الکتریکی و مغناطیسی روبرو هستیم.

بنابراین از آنجا که این امواج شامل پارامترها و کمیتهائی از قبیل تعداد میدانها، فرکانس و میزان انرژی، اسپین، جرم، بار الکتریکی و ... هستند، نمیتوانند بر خداوند متعال تطبیق داده شوند. آنها فقط مخلوق اویند.
همچنین این امواج کوانتیک هستند و نا پیوسته. این نیز بر خداوند متعال قابل تطبیق نیست.

بسیار منطقی‌تر و عقلانی‌تر است که تصور کنیم پروردگار منبع عظیمی از این انرژی را خلق نموده که شاید بتوان آن را مخزن الهی و یا صادر اول نامید.
و تجلی و افاضه خداوند باعث شده که این منبع لایزال باشد و دائما بتواند پرتو افشانی نماید.

سلام و عرض ادب.

سلمان14;453283 نوشت:
بیشتر توضیح بدید، اصلاً متوجه نمیشم.

دوست عزیز، شما پرسشی مطرح نمودید و حقیر پاسخی را ارائه کردم.
برای اینکه پاسخم کامل‌تر و صحیح‌تر باشد، ورود دو قید را به آن ضروری دیدم. به این مضمون:
استوار;453166 نوشت:

در حال حاضر تنها روششناخته شده برای انتقال اطلاعات با مصونیت مطلق، روش کوانتومی است.
شاید این همان کانالی باشد که امر خداوند از طریق آن جاری میشود.

شما نمیتوانید حقیر را ملزم نمائید که پاسخم را مطابق میل شما و بدون آن قیود مطرح کنم.

سلمان14;453283 نوشت:
پس میگید:
چون تا الان یک روش شناخته شده، پس شاید این روش همان وحی است!!!!!!!
درسته؟

اگر به عقب باز گردیم، قبلا شما فرمودید: هر گردی گردو نیست.
عرض کردم: گرد زیاد است. به همین دلیل هر گردی گردو نیست.
اما برای انتقال مطلقا مصون اطلاعات، در حال حاضر تنها یک روش شناخته شده وجود دارد.
شاید امر الهی به این روش جاری میشود و مصون میماند.

سلمان14;453283 نوشت:
اشتباه شما و تمام کسانی که نظریه پردازی میکنن تو فلسفه همین است!
فلسفه بر اساس منطق است و اثبات.
شما میخواهید چه را به فلسفه پیوند بزنید؟
نظریات، رویاها و فرضیات را؟
به چه؟
به منطق و اثبات؟
درست نیست.

اگر به مباحث علمی مطرح شده آشنا باشید، قطعا میدانید که انتقال اطلاعات، وابستگی کوانتیک و تقلیل تابع موج، نظریه و رویا و فرضیه نیستند.
بلکه بدیهیات علمی در فیزیک کوانتوم هستند.
بر همین اساس هم اکنون که ما در حال بحث هستیم، جوامع امنیتی-اطلاعاتی-نظامی، پشت درهای بسته در حال ساخت تجهیزاتی برای انتقال کاملا مصون اطلاعات بجای روشهای نا ایمن کنونی هستند.
و همچنین ساخت کامپیوترهای کوانتومی در دنیای رایانه.
پس ما به یک بدیهی علمی استناد میکنیم.

در ضمن همان فلسفه که فرمودید هم نظریاتی دارد مانند حرکت جوهری و یا ناشی شدن روح از بطن ماده، که مورد پذیرش همه فلاسفه نیستند و در این زمینه‌ها اتفاق نظر وجود ندارد.
حتی در مورد نظریه بقای روحانی یا جسمانی-روحانی نیز بین فلاسفه اختلاف نظر وجود دارد.

سلام و عرض ادب.

سلمان14;453286 نوشت:
شما پاسخ دادید!!!!!:

به یاد ندارم چنین پاسخی داده باشم: « !!!!! » :ok:

[/HR]
سلمان14;453286 نوشت:

گزاره حقیر دو قسمت بیشتر نداره:
شناخت(دانایی) شما،
این روش همان وحی است یا نیست.

با این هم چهار ترکیب دوتایی(شرطی) میشه ساخت:
- میدانید پس این روش همان وحی است.
- میدانید پس این روش همان وحی نیست.
- نمیدانید پس این روش همان وحی است.
- نمیدانید پس این روش همان وحی نیست.


غیر از اینها هیچ گزاره دیگری از حرفهای شما بیرون نمی آید، کدام یک مورد ادعای شماست،
و یا خیلی خلاصه با اون دو تا، عبارتتون رو بنویسید.


همانطور که قبلا گفتم پاسخ حقیر به پرسش حضرتعالی این است:
استوار;453166 نوشت:
در حال حاضر تنها روش شناخته شده برای انتقال اطلاعات با مصونیت مطلق، روش کوانتومی است.
شاید این همان کانالی باشد که امر خداوند از طریق آن جاری میشود.

این پاسخ بقدر کافی واضح، صریح و روشن است. جای هیچگونه شرحی و تأویلی ندارد.

شما نمیتوانید حقیر را ملزم نمائید که پاسخم را مطابق میل شما و بدون آن قیود مطرح کنم.


[/HR]
سلمان14;453286 نوشت:

ضمناًاگر اثبات حرفهایتان برای خودتان مهم نیست(که در این صورت ارزش فلسفی ندارند)، عدم اثبات و یا انکارش برای حقیر مهم است.

قبلا به این مورد پاسخ دادم:
استوار;453182 نوشت:
دوست عزیز، دقت کنید حقیر در پی اثبات چیزی نیستم که اگر نشناسم بگویم نیست.
معرفت کنونی ما شناخت تنها یک روش انتقال مطلقا مصون اطلاعات است.
این روش کوانتومی یکی از قوانین و سنن الهیست.
امر خداوند بر اساس قوانین و سنن الهی، جاری میشود.
پس شاید وحی الهی از این کانال جاری میشود.

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و خداقوت

استوار;453321 نوشت:
اگر به عقب باز گردیم، قبلا شما فرمودید: هر گردی گردو نیست.
عرض کردم: گرد زیاد است. به همین دلیل هر گردی گردو نیست.
اما برای انتقال مطلقا مصون اطلاعات، در حال حاضر تنها یک روش شناخته شده وجود دارد.
شاید امر الهی به این روش جاری میشود و مصون میماند.

ببین بزرگوار، کلمه شاید که وارد جمله ات میکنی، ارزش جمله ات میتونه «درست» باشد میتواند «نادرست» باشد.
عزیز جان این جمله دیگه گزاره نیست و ارزش منطقی و فلسفی ندارد
مگر اینکه شما راهی برای تحلیل گزاره هایی که «شاید» دارند اراده بدید، که هنوز ارائه ندادید
وقتی کسی هم میخواد راهنمایی تون کنه تا اونها رو تحلیل کنید، اینطوری جواب میدید:

استوار;453341 نوشت:
شما نمیتوانید حقیر را ملزم نمائید که پاسخم را مطابق میل شما و بدون آن قیود مطرح کنم.

اینطور که بحث میکنید فکر میکنم بدنبال بازی با کلمات و هدر دادن وقت خود و دیگران هستید و خدای نکرده القای مفاهیم غلط به دیگران.
من به دنبال همچین چیزی نیستم
بلکه شما معنی کلام خود را درک نمیکنید،
میگوییدتا الان این تنها روش شناخته شده استسوال ممکن است در آینده روش دیگری هم شناخته شود یا نه؟

برای شما 4 عبارت نوشتم گویا از نظر شما آن چهار تا همه غلط اند یا همه درستند، خنده دارد واقعاً.

خواستم تحلیلش وقت کمتری ببره
وگرنه همینطوری هم تفاوتی نداره

استوار;453182 نوشت:
برای مصونیت مطلق تنها یک روش شناخته شده و آنهم روش کوانتومی هست.
و در ادامه گفتم: شاید این همان کانالی باشد که امر خداوند از طریق آن جاری میشود.

اگر برای مصونیت مطلق تنها یک روش شناخته شده و آنهم روش کوانتومی هست آنگاه شاید(امکان دارد) این همان کانالی باشد که امر خداوند از طریق آن جاری میشود.

هم ارز:
اگر کانالی که امر خداوند از طریق آن جاری میشود امکان نداشته باشد این روش کوانتومی باشد آنگاه برای مصونیت مطلق تنها یک روش شناخته شده نیست!!!!!!
خنده دار نیست؟

در پناه خدا

گرامی گفتم:

سلمان14;453286 نوشت:
شما پاسخ دادید!!!!!:

علامت تعجب(!!!!!) قبل از علامت نقل قول(:) است.
یعنی، نگفتم که علامتهای تعجب از شماست، بلکه تعجب خودم را نشان دادم.
به نظرم کمتر بنویسید، نیاز به استراحت دارید
استوار;453341 نوشت:
به یاد ندارم چنین پاسخی داده باشم: « !!!!! »

سلام و عرض ادب.

سلمان14;453369 نوشت:

علامت تعجب(!!!!!) قبل از علامت نقل قول(:) است.
یعنی، نگفتم که علامتهای تعجب از شماست، بلکه تعجب خودم را نشان دادم.
به نظرم کمتر بنویسید، نیاز به استراحت دارید

:khaneh:
برادر عزیزم، مطلب حقیر در قالب شوخی گویای این بود که پاسخم محلی برای 5 بار تعجب نداشته. :ok:

سلمان14;453368 نوشت:

ببین بزرگوار، کلمه شاید که وارد جمله ات میکنی، ارزش جمله ات میتونه «درست» باشد میتواند «نادرست» باشد.
عزیز جان این جمله دیگه گزاره نیست و ارزش منطقی و فلسفی ندارد
مگر اینکه شما راهی برای تحلیل گزاره هایی که «شاید» دارند اراده بدید، که هنوز ارائه ندادید

بنظرم، این مباحث قابل اثبات نیست.
ما در حال حاضر، از نقطه نظر علمی به یک بدیهی رسیدیم. آن بدیهی علمی وجود دو پدیده وابستگی کوانتیک و تقلیل تابع موج در دنیای ذرات بنیادی هست.
حال برای انتقال اطلاعات با مصونیت مطلق، تنها روش کوانتومی را میشناسیم، احتمال میدهیم خداوند از این قانون الهی برای مکانیسم وحی استفاده میکند.
بر اساس صریح قرآن، مصونیت وحی الهی که بر پیامبر نازل میشده، قطعیست.
تا جائیکه حقیر اطلاع دارم، فلسفه در این خصوص نظریه منطقی و اثبات شده ارائه نداده.
شما اگر نظریه متقن فلسفی در مورد مصونیت وحی الهی سراغ دارید، بر آن اساس احتمال حقیر را رد یا اثبات کنید.
یا اگر بر خلاف صریح قرآن در مورد مکانیسم وحی چیزی بیان نموده‌ام، با ارائه مصداقش متذکر شوید.

سلمان14;453368 نوشت:

اینطور که بحث میکنید فکر میکنم بدنبال بازی با کلمات و هدر دادن وقت خود و دیگران هستید و خدای نکرده القای مفاهیم غلط به دیگران.
من به دنبال همچین چیزی نیستم

در هر سه مورد رنگی، گمانتان نادرست است. خدا نکند چنین اهداف شومی داشته باشم.

سلمان14;453368 نوشت:

بلکه شما معنی کلام خود را درک نمیکنید،
میگوییدتا الان این تنها روش شناخته شده است

چون حقیر یک واقعیت را بیان میکنم و میگویم تنها روش شناخته شده فلان است، نتیجه میدهد که معنی کلامم را درک نمیکنم؟! :Gig:
سلمان14;453368 نوشت:

سوال ممکن است در آینده روش دیگری هم شناخته شود یا نه؟


عجب سؤال ضخیمی. :khaneh:
در این مورد نظر دانشمندان کوانتوم و مخابرات را نمیدانم.
اما از دیدگاه شخصی حقیر احتمال چنین امکانی ضعیف است.

سلمان14;453368 نوشت:

اگر برای مصونیت مطلق تنها یک روش شناخته شده و آنهم روش کوانتومی هست آنگاه شاید(امکان دارد) این همان کانالی باشد که امر خداوند از طریق آن جاری میشود.

هم ارز:
اگر کانالی که امر خداوند از طریق آن جاری میشود امکان نداشته باشد این روش کوانتومی باشد آنگاه برای مصونیت مطلق تنها یک روش شناخته شده نیست!!!!!!
خنده دار نیست؟


دوست عزیز، در گزاره شرطی که از طرف حقیر ارائه دادید، قسمت تالی یک گزاره نیست چون غیر قابل ارزش گذاری (درست یا نادرست) میباشد.

نتیجه: خیر. خنده دار نیست. :ok:

سلام علیکم

استوار;453396 نوشت:
دوست عزیز، در گزاره شرطی که از طرف حقیر ارائه دادید، قسمت تالی یک گزاره نیست چون غیر قابل ارزش گذاری (درست یا نادرست) میباشد.

پس این جمله رو(نه گزاره، چون گزاره جمله ای است که ارزش آن معلوم است) مبنای فلسفی قرار ندید.

مابقی بحثها ضرورتی ندارد.

سلام و عرض ادب.

سلمان14;453400 نوشت:
پس این جمله رو (نه گزاره، چون گزاره جمله ای است که ارزش آن معلوم است) مبنای فلسفی قرار ندید.
مابقی بحثها ضرورتی ندارد.

واقعا این همه قضیه را کش دار کردید تا به اینجا برسید؟!

و واقعا فکر میکنید که حقیر نمیدانستم که اگر از قید شاید استفاده کنم ، چه بلائی سر جمله می‌آید؟!

خیلی ممنون. واقعا از محضرتان بهره مند شدیم و کلی استفاده کردیم.

سلام جناب استوار ...
یک سوال در پست اول پرسیدین ... در مورده ارتباط روح و جسم .... خواستم باهاتون مشورت کنم ... ببینم شما چجوری فکر میکنین ...

راستش من مدت زمانه زیادی به این مساله فکر کردم که چگونه روح انسان با مغز در ارتباط قرار میگیرد ...

راستش اینجوری به این سوال رسیدم ...

1- اگر دسته راستم را قطع کنند ... من هنوز فاطمه هستم ... جواب ... بله .
2- اگر دسته چپم را قطع کنند ....... من هنوز فاطمه هستم ... جواب ... بله .
3- اگر قلبم را عوض کنند ............... من هنوز فاطمه هستم .. جواب .... بله .
.....
.....
.....
4- اگر مغزم را عوض کنند .............. من هنوز فاطمه هستم .. جواب .... خیر .

و بعد با خودم گفتم تمام سلول های مغز که وظیفه ارتباط با روح را بر عهده ندارند ... حتما تعدادی سلول این وظیفه رو دارند ... که بدن با روح در ارتباط قرار میگیرد ... بعدش دیدم راه به ترکستان هست ... پیدا کردنش غیره ممکن ... و دونستنش هم به هیچ دردی نمیخوره ....

بعدش یه فکر به ذهنم خورد ...

با خودم گفتم چه زمانهایی هست که روح کنترل بدن را از دست میدهد ... به بیان دیگر انسان اختیارش را از دست میدهد ... و روح کسی دیگر میتونه بر روش تاثیر بزاره ...
این زمان ... دقیقا همان زمانی هست که روح شخص کمترین تاثیر رو بر رویه سلولهای مغزش داره ... و میشه یه کارایی کرد ...
بررسی کردم و دیدم بهترین زمانی که روح کنترل بدن رو از دست میده ... و روح شخصی دیگر میتونه روش تاثیر بزاره ... زمانی هست که داره مخاطبش خمیازه میکشه ...

راستش مدت زیادی ... کارم این بود که جلویه مردم خمیازه میکشیدم و سعی میکردم ... جسمم رو با اون اشخاص عوض کنم :khandeh!: ... نشد که نشد ....

کجایه کارم به نظره شما ایراد داره ؟؟؟

خیلی تخیلی بود ... نه ؟؟؟

FT_Mohammadi;453415 نوشت:
سلام جناب استوار ...
یک سوال در پست اول پرسیدین ... در مورده ارتباط روح و جسم .... خواستم باهاتون مشورت کنم ... ببینم شما چجوری فکر میکنین ...

راستش من مدت زمانه زیادی به این مساله فکر کردم که چگونه روح انسان با مغز در ارتباط قرار میگیرد ...

راستش اینجوری به این سوال رسیدم ...

1- اگر دسته راستم را قطع کنند ... من هنوز فاطمه هستم ... جواب ... بله .
2- اگر دسته چپم را قطع کنند ....... من هنوز فاطمه هستم ... جواب ... بله .
3- اگر قلبم را عوض کنند ............... من هنوز فاطمه هستم .. جواب .... بله .
.....
.....
.....
4- اگر مغزم را عوض کنند .............. من هنوز فاطمه هستم .. جواب .... خیر .

و بعد با خودم گفتم تمام سلول های مغز که وظیفه ارتباط با روح را بر عهده ندارند ... حتما تعدادی سلول این وظیفه رو دارند ... که بدن با روح در ارتباط قرار میگیرد ... بعدش دیدم راه به ترکستان هست ... پیدا کردنش غیره ممکن ... و دونستنش هم به هیچ دردی نمیخوره ....

بعدش یه فکر به ذهنم خورد ...

با خودم گفتم چه زمانهایی هست که روح کنترل بدن را از دست میدهد ... به بیان دیگر انسان اختیارش را از دست میدهد ... و روح کسی دیگر میتونه بر روش تاثیر بزاره ...
این زمان ... دقیقا همان زمانی هست که روح شخص کمترین تاثیر رو بر رویه سلولهای مغزش داره ... و میشه یه کارایی کرد ...
بررسی کردم و دیدم بهترین زمانی که روح کنترل بدن رو از دست میده ... و روح شخصی دیگر میتونه روش تاثیر بزاره ...[HL] زمانی هست که داره مخاطبش خمیازه میکشه .[/HL]..

راستش مدت زیادی ... [HL]کارم این بود که جلویه مردم خمیازه میکشیدم و سعی میکردم ... جسمم رو با اون اشخاص عوض کنم :khandeh!: ... نشد که نشد ....
[/HL]
کجایه کارم به نظره شما ایراد داره ؟؟؟

خیلی تخیلی بود ... نه ؟؟؟


مشکل اینه که باید هر دو با هم خمیازه بکشید و شما در حین خمیازه کشیدن سعی بر تعویض جسم داشته باشید!
ایندفعه ان شاء الله اگر سعی کنید می شود! البته از خدا هم کمک بخواهید!

سلام و عرض ادب.

FT_Mohammadi;453415 نوشت:
بررسی کردم و دیدم بهترین زمانی که روح کنترل بدن رو از دست میده ... و روح شخصی دیگر میتونه روش تاثیر بزاره ... زمانی هست که داره مخاطبش خمیازه میکشه ...
راستش مدت زیادی ... کارم این بود که جلویه مردم خمیازه میکشیدم و سعی میکردم ... جسمم رو با اون اشخاص عوض کنم ... نشد که نشد ....

ملاصدرا;453433 نوشت:
مشکل اینه که باید هر دو با هم خمیازه بکشید و شما در حین خمیازه کشیدن سعی بر تعویض جسم داشته باشید!
ایندفعه ان شاء الله اگر سعی کنید می شود! البته از خدا هم کمک بخواهید!

:khaneh:

FT_Mohammadi;453415 نوشت:
کجایه کارم به نظره شما ایراد داره ؟؟؟

ارتباط روح که با مغز قطع نمیشه.
مثلا در زمان خواب فرکانس امواج مغزی کاهش می‌یابد و مغز از پرداختن به اندام دیگر کمی فارغ میشود.
و در همین زمان است که روح نیز از مغز کمی فارغ میشود و نیاز به افاضه خودآگاهی و اراده به مغز کاهش می‌یابد.

در خواب مصنوعی و مغناطیسی نیز به همین منوال است. و نیز بیهوشی و مواردی مانند تمرکز و مدیتیشن.

ضمنا بحث از تعویض جسم و تعلق روح به جسمی دیگر، بنظرم محال است.
بلکه صرفا انتقال اطلاعات بین دو روح صورت میپذیرد.

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و خداقوت

توی تاپیک دسته بندی موجود، واجب، ممکن و ممتنع یه تعریف برای موجود نوشتم، به نظرم بقیه اش رو اینجا بنویسم به بحث ربطش بیشتر باشه.

سلمان14;454154 نوشت:

هر چیزی که آثار خارجی دارد و قابلیت اطلاق یک اسم را دارد به گونه ای که اون رو از اشیای دیگر متمایز کند!

مثلاً الکترون به تنهایی یک موجود است، اما الکترون داخل آب دیگر الکترون نیست، زیرا قابل تمایز از خود آب نیست، بلکه این آب است که موجود است.

در ادامه، هر چند این جا شاید جاش نیست ولی بحث رو میبرم روی تقسیم بندی مجرد و مادی.

مجرد: موجودی که با تغییر کردن و حرکت کردن و (اگر تغییر، حرکت و .... برایش تعریف شده باشد) .... قابلیت اطلاق همان اسم قبلی را دارد. یا اصلاً قابلیت تغییر ندارد(پس قابلیت اطلاق همان اسم قبلی را دارد)

مادی: موجود که با تغییر یا حرکت یا .... قابلیت اطلاق اسم قبلی رو از دست میدهد.

به لحاظ منطقی هم تعاریف درسته یعنی اگر مجرد نباشد، مادی است یا اگر مادی نباشد، مجرد است.
بنابراین، سلمان14 شخصیتش یا روحش یا.... هر چی که هست تا ابد سلمان14 است پس موجود مجردی است.

اما الکترون، پروتون، هیگر، میگز و .... با تغییر دیگه قابلیت اطلاق اسم قبلی رو ندارند، بلکه تبدیل به آب، هیدورژن، ماده چگالتر و ... میشوند پس مادی خواهند بود.

سلام و عرض ادب.

سلمان14;454322 نوشت:
در ادامه، هر چند این جا شاید جاش نیست ولی بحث رو میبرم روی تقسیم بندی مجرد و مادی.

مجرد: موجودی که با تغییر کردن و حرکت کردن و (اگر تغییر، حرکت و .... برایش تعریف شده باشد) .... قابلیت اطلاق همان اسم قبلی را دارد. یا اصلاً قابلیت تغییر ندارد(پس قابلیت اطلاق همان اسم قبلی را دارد)

مادی: موجود که با تغییر یا حرکت یا .... قابلیت اطلاق اسم قبلی رو از دست میدهد.

به لحاظ منطقی هم تعاریف درسته یعنی اگر مجرد نباشد، مادی است یا اگر مادی نباشد، مجرد است.
بنابراین، سلمان14 شخصیتش یا روحش یا.... هر چی که هست تا ابد سلمان14 است پس موجود مجردی است.


مطابق فرمایشتان، بدن سلمان14 مادی، و روح یا...سلمان14 مجرد است.
حال برگردیم به تعریفتان از مادی:
وقتی استوار درون رحم مادر بود نام قسمت مادی استوار این بود: بدن
وقتی استوار متولد شد، نام قسمت مادی استوار این بود: بدن
وقتی استوار از دنیا رفت، قسمت مادی استوار را دفن کردند. نام آن چیزی که دفن شد این بود: بدن
انشالله خدایش بیامرزد.:Sham:

پس تعریف شما از مادی صحیح نیست و به تبع آن تعریفتان از مجرد نیز موضوعیتش را از دست میدهد.

با سلام و خداقوت

استوار;454397 نوشت:

مطابق فرمایشتان، بدن سلمان14 مادی، و روح یا...سلمان14 مجرد است.
حال برگردیم به تعریفتان از مادی:
وقتی استوار درون رحم مادر بود نام قسمت مادی استوار این بود: بدن
وقتی استوار متولد شد، نام قسمت مادی استوار این بود: بدن
وقتی استوار از دنیا رفت، قسمت مادی استوار را دفن کردند. نام آن چیزی که دفن شد این بود: بدن
انشالله خدایش بیامرزد.

پس تعریف شما از مادی صحیح نیست و به تبع آن تعریفتان از مجرد نیز موضوعیتش را از دست میدهد.

خدا همه را مورد آمرزش قرار دهد

اما، تعریفی که برای مجرد و مادی نوشتم این بود که:

سلمان14;454322 نوشت:

مجرد: موجودی که با تغییر کردن و حرکت کردن و (اگر تغییر، حرکت و .... برایش تعریف شده باشد) .... قابلیت اطلاق همان اسم قبلی را دارد. یا اصلاً قابلیت تغییر ندارد(پس قابلیت اطلاق همان اسم قبلی را دارد)

مادی: موجود که با تغییر یا حرکت یا .... قابلیت اطلاق اسم قبلی رو از دست میدهد.

موجود مجرد هر تغییری که بکنه(اگه قابلیت تغییر داشته باشه) اسمش(نزد خردمندان:khaneh:) عوضش نمیشه. مثلاً کسی علمش زیاد بشه یا نشه، درس بخونه یا نخونه، اگه قبلاً دزدی کرده الان هم همان شخصی است که دزدی کرده و تاوانش را باید بدهد!

موجود مادی(مطابق تعریف) نیاز ندارد که هر تغییری و هر حرکتی به او اعمال شود و همه آنها را برایش بسنجیم.
ما یک تغییر یا حرکت خاص بیابیم که او را تغییر اسم دهد کافی است(به کلمات «یا» و «و» دقت بفرمایید)
ببینید شما بدن منهای روح(یا نفس) را یک موجود گرفتید(که همین هم خودش جای بحث داره)
آیا این بدن قابلیت تغییری به نام تجزیه را دارد یا نه؟
آیا اگر تجزیه شود، میتوانیم باز به او بدن بگوییم؟ مسلماً نه

در پناه خدا

سلمان14;454419 نوشت:
ببینید شما بدن منهای روح(یا نفس) را یک موجود گرفتید (که همین هم خودش جای بحث داره)

به این دلیل:
نقل قول:
مجرد: موجودی که ...
مادی: موجود که ...
به لحاظ منطقی هم تعاریف درسته یعنی اگر مجرد نباشد، مادی است یا اگر مادی نباشد، مجرد است.
سلمان14 شخصیتش یا روحش یا.... هر چی که هست تا ابد سلمان14 است پس موجود مجردی است.

پس وقتی شخصیت و روح سلمان14 مجرده، نتیجتاً بدن سلمان14 مادیه.

سلمان14;454419 نوشت:
آیا این بدن قابلیت تغییری به نام تجزیه را دارد یا نه؟
آیا اگر تجزیه شود، میتوانیم باز به او بدن بگوییم؟ مسلماً نه

طبق تعریفتان:
مدت زمانی که استوار در دنیا زندگی میکند بدنش مجرد است!!! چون علیرغم تغییرات، بدنش قابلیت اطلاق اسم قبلی را از دست نمیدهد.
اما وقتی استوار دفن گردید و بدنش تجزیه شد، آنگاه بدنش مادی میشود!!! چون بدنش قابلیت اطلاق اسم قبلی را از دست میدهد.

استوار;454431 نوشت:
پس وقتی شخصیت و روح سلمان14 مجرده، نتیجتاً بدن سلمان14 مادیه.

چرا اینقدر تند تند راه میرید، آهسته اخوی

حقیر در مورد بدن چیزی نگفتم، در مورد روح و نفس گفتم، در موردی همونی که همه بهش میگن: «تو».

آیا بدن انسانی که مرگ مغزی داشته همان، بدن انسانی است که راست راست راه میره؟
آیا بدن انسان مریض همان بدن انسان سالم است؟

آیا بدن سالم همان بدن مریض است؟

اگر از نظر شما بدن یک موجود است، پس سلولهای داخلش چی؟ اونها هم موجودند، در طول هم در عرض هم؟

سلمان14;454432 نوشت:
حقیر در مورد بدن چیزی نگفتم، در مورد روح و نفس گفتم، در موردی همونی که همه بهش میگن: «تو».


انسان دو وجه دارد. جسم و نفس. (صریح قرآن)
شما فرمودید که: نفس سلمان14 مجرد است.
پس نتیجه میگیریم وجه دوم سلمان14 که همان جسم اوست باید مادی باشد.
چون اگر آنهم مجرد باشد که دیگر انسان دو وجه ندارد.
تعاریف فلسفی که باور دارید نیز همین قول را تأئید میکند.

سلمان14;454432 نوشت:
آیا بدن انسانی که مرگ مغزی داشته همان، بدن انسانی است که راست راست راه میره؟
آیا بدن انسان مریض همان بدن انسان سالم است؟
آیا بدن سالم همان بدن مریض است؟

تمام موارد فوق تغییرات جسمِ استوار است.
اما در تمامی حالات جسمِ استوار قابلیت اطلاق نام بدن را از دست نمیدهد.
پس مطابق تعریفتان از مادی، جسم استوار مادی نیست و مجرد است.
از شما تعجب میکنم که نفس سلمان14 را یک موجود میدانید، اما جسم سلمان14 را یک موجود نمیدانید. :Gig:

اگر جسم سلمان14 یک موجود نباشد، پس یک چیزی هست که در تعریف شما از مادی و مجرد نمیگنجد.
چون در تعریفتان فرمودید:

نقل قول:
مجرد : موجودی که ...

مادی : موجود که ...

با سلام مجدد

استوار;454452 نوشت:
تمام موارد فوق تغییرات جسمِ استوار است.
اما در تمامی حالات جسمِ استوار قابلیت اطلاق نام بدن را از دست نمیدهد.
پس مطابق تعریفتان از مادی، جسم استوار مادی نیست و مجرد است.

اخوی سوال اصلی را پاسخ ندادید، ضمن اینکه ممنون از اینکه زحمت اثبات اینکه بدن مادی است را کشیدید،
ولی اول اجازه بدید «بدن» را کمی بشناسیم، ببینیم، نزد خردمندان «بدن مریض» همان «بدن سالم» است!

بزرگوار نفرمودید، اگر «بدن x» یک موجود است، آیا پای او هم یک موجود است، آیا دست او هم یک موجود است، آیا سلولهای بدنش هم یک موجود است؟

با تشکر.

آیا «جنین» «نوزاد» «کودک» .... «لَش» همه معانی شون با هم یکسان است؟ یعنی میتونیم به «کودک» بگیم «جنین»؟

سلام و عرض ادب.

سلمان14;454456 نوشت:
اخوی سوال اصلی را پاسخ ندادید، ضمن اینکه ممنون از اینکه زحمت اثبات اینکه بدن مادی است را کشیدید،
ولی اول اجازه بدید «بدن» را کمی بشناسیم، ببینیم، نزد خردمندان «بدن مریض» همان «بدن سالم» است!

بزرگوار نفرمودید ، اگر «بدن x» یک موجود است، آیا پای او هم یک موجود است، آیا دست او هم یک موجود است، آیا سلولهای بدنش هم یک موجود است؟



سلمان14;454460 نوشت:
آیا «جنین» «نوزاد» «کودک» .... «لَش» همه معانی شون با هم یکسان است؟ یعنی میتونیم به «کودک» بگیم «جنین»؟

برادر بزرگوار، به نظرم منحرف کردن بحث و از این شاخه به آن شاخه پریدن در یک مباحثه علمی، جایگاهی نداشته باشد.
بحث ما خیلی ساده و واضح است.
نام جسم انسان بدن است.
این بدن تغییراتی میکند. مثلا رشد میکند، مریض میشود، و ... اما همواره به آن میگویند بدن.
جسم انسان دورانهای مختلفی را سپری میکند. دوران جنینی، دروان کودکی، دوران نوجوانی و جوانی، دوران کهولت.
در هر دوران جسم نسبت به دوران قبلیش تغییراتی داشته. اما قابلیت اطلاق نام بدن در هر دوران و یا در گذار از یک دوران به دوران دیگر، از دست نمیرود.

به عبارت دیگر مطابق صریح تعریف شما از مادی و مجرد، جسم انسان که نامش بدن است، مجرد است (در زمان حیات)
پس تعریفی که ارائه دادید اشتباه است.

حال میخواهید به نحوی بحث را عوض کنید، در حالیکه پرسش قرمز رنگتان به این تاپیک مرتبط نیست و بیشتر با همان تاپیک دسته بندی موجود، واجب، ممکن و ممتنع مرتبط میباشد.
به همین دلیل حقیر از پاسخ به این پرسش معذورم.

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
با عرض معذرت که یک دفعه می پرم وسط بحث.منتهی بنابر حرکت جوهری،بدن مدام در حال تغییر است.درست است که هم در دوران کودکی و هم اکنون،به این می گوییم بدن.ولی بدن در دوران کودکی،بدن در دوران بزرگسالی نیست.چون ماهیتش به وضوح تغییر کرده و یک چیز دیگر شده است.
وقتی بدن در حالت کودکی است،اسمش را می گذاریم بدن کودکانه.وقتی در حالت بزرگسالی است،اسمش را می گذاریم بدن بزرگسالانه.به وضوح به علت تغییر نمی توانیم بگوییم بدن بزرگسالانه همان بدن کودکانه است.
لذا حرف برادر عزیزمان جناب سلمان درست است.شما شاید بتوانید باز به آن بگویید بدن،ولی این بدن همان بدن قبلی نیست.منظور برادر سلمان این نیست که نمی توانیم به آن بگوییم بدن،این است که دیگر به آن نمی توانیم بگوییم بدن کودکانه.

سلمان14;454419 نوشت:
قابلیت اطلاق همان اسم قبلی را دارد.

اسم قبلی=بدن کودکانه
اسم جدید=بدن بزرگسالانه
نه این که اسم قبلی=بدن و اسم جدید=بدن.وقتی اینطور بگویید،قسمتی از ماهیتش را حذف کرده اید.
پس نمی توانیم اسم قبلی را بر سر این چیز جدید قرار دهیم.

حرفشان حرف درستی است از نظر فلسفی.

لبیک یا مهدی
و من الله توفیق

سلام و عرض ادب.

بن موسی;454473 نوشت:
با عرض معذرت که یک دفعه می پرم وسط بحث

دوست عزیز، جناب بن موسی. شما صاحب اختیارید. خواهش میکنم.

بن موسی;454473 نوشت:
منتهی بنابر حرکت جوهری،بدن مدام در حال تغییر است.درست است که هم در دوران کودکی و هم اکنون،به این می گوییم بدن.ولی بدن در دوران کودکی،بدن در دوران بزرگسالی نیست.چون ماهیتش به وضوح تغییر کرده و یک چیز دیگر شده است.
وقتی بدن در حالت کودکی است،اسمش را می گذاریم بدن کودکانه.وقتی در حالت بزرگسالی است،اسمش را می گذاریم بدن بزرگسالانه.به وضوح به علت تغییر نمی توانیم بگوییم بدن بزرگسالانه همان بدن کودکانه است.
لذا حرف برادر عزیزمان جناب سلمان درست است.شما شاید بتوانید باز به آن بگویید بدن،ولی این بدن همان بدن قبلی نیست.منظور برادر سلمان این نیست که نمی توانیم به آن بگوییم بدن،این است که دیگر به آن نمی توانیم بگوییم بدن کودکانه.

وقتی ذات اجزاء تشکیل دهنده شیء مطابق فرمایش شما طی حرکت جوهری تغییر میکند. آیا نام کلی آن شیء هم تغییر میکند؟
طبق نظر شما در هر لحظه باید نامی جدید برای اشیاء انتخاب کنیم.
اگر سلولهای بافت دیواره معده، هر 3 ماه یکبار بطور کامل تعویض شوند، طبق نظر شما، ما باید معده را چگونه نامگذاری کنیم؟

برای حقیر قابل درک نیست که چرا اصرار دارید به حرکت جوهری و تغییر در ذات اشیاء، تغییر لحظه به لحظه نام شیء را هم اضافه کنید و به تبع آن در مراودات و گفتگوی روزانه دچار مشقت شوید.

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و خداقوت

استوار;454465 نوشت:
به عبارت دیگر مطابق صریح تعریف شما از مادی و مجرد، جسم انسان که نامش بدن است، مجرد است (در زمان حیات)
پس تعریفی که ارائه دادید اشتباه است.

حال میخواهید به نحوی بحث را عوض کنید، در حالیکه پرسش قرمز رنگتان به این تاپیک مرتبط نیست و بیشتر با همان تاپیک دسته بندی موجود، واجب، ممکن و ممتنع مرتبط میباشد.
به همین دلیل حقیر از پاسخ به این پرسش معذورم.

شما میگید به هم ربط ندارند؟
ببین دوست عزیز، بالاخره شما توی این تاپیک از مادی و محرد صحبت کردید و با دوستان کلی بحث داشتید، حقیر از نقطه ی قبل از مادی و مجرد شروع کردم؛ «موجود» چیست؟

شما میگید، «معده» هم موجودی است؟ و «بدن» هم موجودی است؟ خب نمیشه برادر عزیز، حالا اینجا نمیخواهید جواب بدید توی اون تاپیک جواب بده، ولی مسئله رو که نمیتونید پاک کنید؟

سلمان14;454154 نوشت:
هر چیزی که آثار خارجی دارد و قابلیت اطلاق یک اسم را دارد به گونه ای که اون رو از اشیای دیگر متمایز کند!

بزرگوار، اگر معده و بدن هر دو موجود باشند، از همدیگر متمایز نیستند، بلکه یکی زیر مجموعه دیگری است، پس مطابق تعریف بالا شما (و ما) باید از این قضیه رفع تناقض کنیم.

اگر معده موجود باشد پس بدن یک انتزاع بیشتر نیست!!!! (حالا ربطش رو فهمیدید؟)
و اگر بدن یک واقعیت باشد، باید بدونید که «بدن» یک اسم عمومیه که حتی میشه برای اشیای غیرجاندار هم به کارش برد.
مثل کلمه «موجود» که برای تمام اشیا مورد نظر فلسفی به کار میرود.
پس منظور حقیر از اسم، «اسم خاص» است، مثل همان چیزی که جناب بن موسی گفتند: «بدن جنین» «بدن کودک» و ....

آیا واقعاً پیش عقلا، «بدن جنین» همان «بدن نوجوان» است؟

استوار;454539 نوشت:
اگر سلولهای بافت دیواره معده، هر 3 ماه یکبار بطور کامل تعویض شوند، طبق نظر شما، ما باید معده را چگونه نامگذاری کنیم؟

یک قدم برگردید عقب و بفرمایید، معده یا سلول کدام یک موجودند، چون این دو از هم متمایز نیستند.
هر چند میتونیم بگیم: معده ی سه ماهه، 6 ماهه، معده آدم چهل ساله و معده الکلی، معده سالم.... همان چیزی که در علوم پزشکی به کار میرود.

در پناه خدا

سلام و عرض ادب.

سلمان14;454154 نوشت:
«به چه چیزی میگوییم: موجود؟»
هر چیزی که آثار خارجی دارد و قابلیت اطلاق یک اسم را دارد به گونه ای که اون رو از اشیای دیگر متمایز کند!


سلمان14;454703 نوشت:
بزرگوار، اگر معده و بدن هر دو موجود باشند، از همدیگر متمایز نیستند، بلکه یکی زیر مجموعه دیگری است، پس مطابق تعریف بالا شما (و ما) باید از این قضیه رفع تناقض کنیم.
اگر معده موجود باشد پس بدن یک انتزاع بیشتر نیست!!!! (حالا ربطش رو فهمیدید؟)

آن تعریف قرمز رنگ از «موجود»، تعریفیست که شما ارائه نمودید و مبنا قراردادنش برای رفع تناقضی که در جمله آبی رنگ اشاره نمودید، مدلل نیست.
حال چرا در انتهای تعریف خودتان از «موجود» از علامت تعجب استفاده نمودید، بماند.

حقیر فکر می‌کنم همانگونه که اجزای یک مجموعه مانند قلب، شش، کلیه، معده و ...هرکدام یک موجود هستند، مجموعه این اعضاء یا همان کالبد یا بدن نیز یک موجود است.
حال اگر بفرمائید اشکالش چیست، ممنون می‌شوم.

سلمان14;454703 نوشت:
منظور حقیر از اسم، «اسم خاص» است، مثل همان چیزی که جناب بن موسی گفتند: «بدن جنین» «بدن کودک» و ....

اما «بدن کودک»، «بدن جنین» ... اسم خاص نیستند. چون تنها به یک فرد یا یک شیء اشاره ندارد.
اما «بدن سلمان14» اسم خاص است.
توجه داشته باشید که در تعریف بدن یا کالبد انسان، به این توجه نمیشود که مربوط به چه زمان یا دوره‌ای هست یا چه حالات و صفاتی به آن نسبت داده میشود.
به عبارت دیگر تعریف آن بگونه‌ای است که فارغ از موارد بالا، به همان مجموعه اندام و اعضاء و جوارح اطلاق میشود.

مثلا در جواب پرسش «نام این جسم چیست؟» نمیگویند: «اسم این جسم، بدن سلمان14 در زمان t1 و در حالت سلامتیست! »
پاسخ آن پرسش بطور ساده این است: «بدن سلمان14»
از نام پرسش شده نه از عصر و دوره و نه از حالات و صفات. اینها همه اضافاتیست بر آن اسم ولی جزء اسم نیست.

موضوع قفل شده است