··▪▪••●●:مشاعره (درمورد امام زمان (عج)):●●••▪▪··

تب‌های اولیه

1288 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

امروز قرار بخش دلها ،مهدي است
ذكر ملكوتيان همه يا مهدي است

آن روز كه از كعبه برآيد چون ماه
آيات محمد و علي با مهدي است

تا کی غروب جمعه ببینم که مادرم
یک گوشه بغض کرده,که این جمعه هم گذشت...
مولا شمار درد دلم بی نهایت است
تعداد درد من به خدا از رقم گذشت

تو كه آگاهي از حال خرابم........ مكن اي دوست ذره ذره آبم

اگر خواهي كه دستم را بگيري........ چرا يك شب نمي‌آيي به خوابم


مهرعلیست با تو،با توست تیغ حیدر
شاه نسیم و طوفان، صاحب زمان کجایی

دنیا اسیر گشته در بند ظلم و بیداد
ای مصلح جهانی، صاحب زمان کجایی

یک منتقم از طواف حج می آید
با اسب، و ذوالفقار کج می آید
آمین خدا برای اللهم
عجل ولیک الفرج می آید

دوست دارم که یک شب جمعه
صبح گردد به رسم خوش عهدی

ناگهان بشنوم ز سمت حجاز

نغمه دلخوش
انا المهدی

یاد تو میبَرد غم دل های خسته را

وا میکند تمامی درهای بسته را

از عطر سبز عاطفه سرشار میشوم

مست زلال لحظه دیدار میشوم

ما عاشق دیدار تو هستیم آقا
از شوق تماشای تو مستیم آقا


رفتی و نیامدی و ما بی تابیم
برگرد که از غمت شکستیم آقا

از عـصـر قـدیم با تو عهدی دارم
وز نام شما به کام شهدی دارم
ایــام ولادتــت امـــام حـــاضـــر
بـر لب شب وروز ذکر مهدی(عج)دارم

می ترسم از رسیدن آن جمعه ای كه من
جای سلام، روی بگردانم از شما
رویی نمانده است به چشمت نظر كنم
پس بی دلیل نیست گریزانم از شما
من اصل انتظار تو را برده ام ز یاد
با انتظارهای فراوانم از شما
من نان به نرخ نام تو خوردم، حلال كن
محض رضای ذائقه می خوانم از شما

[=Century Gothic]ای جان جهان بسته به یک نیم نگاهت........ دل گشته چو گل سبز به خاک سر راهت
[=Century Gothic]هم بام فلک پایگه قدر و جلالت........ هم چشم ملک خاک قدم های سپاهت

ترا من زیر باران می شناسم
چنان خورشید تابان می شناسم

ترا من با تمام هست و بودم

میان خیل یاران می شناسم

همان طعم نگاهت در دلم هست

ترا اینگونه آسان می شناسم

مسير توهزاران چاه داره خوشا آنكه دلي آگاه داره

ندارد افتخاري كس بدنيا مگر آنكه به خيمت راه داره


هــجر تو ز درد و داغ دلگیرم کرد
انــدوه غــم زمان زمین‎گیرم کرد

گفتند که جمعه‎ی دگر مـی‎آیــی
این رفتن جمعه جمعه‎ها پیرم کرد

دلم گر سبز مانده در زمستان از بهار توست ....... تمام باغ‌های سبز ساحل یادگار توست

از اقیانوس می‌پرسم نشان خانه‌ی سبزت ....... که دریا قسمتی از شعرهای انتظار توست


تاریخ به حول محورت می گردد

پرواز به دنبال پرت می گردد
خورشیدی و آسمان به تو محتاج است

هر روز زمین دور سرت می گردد

دست از طلب ندارم تا کام من بر آیـد...........یا تن رسد به جانان ، یا جان زتن بر آیـد

بگشای تربتم را بعد از وفات و بـنـگـر..........کـز آتـش درونـــم دود از کـفـن بر آیــد

بنمای رخ که خلقی واله شوند و حیران..........بگشای لب که فریـاد از مرد و زن بر آیـد


دلداده ی روی پر فروغت هستم

عاشق به جمال ماه رویت هستم

مست خم طاق ابروانت شده ام

من معتکف وصال رویت هستم


مقدر کن خدایا انس و جان را.......... ظهور مهدی (عج) صاحب زمان را
رسان امشببداد خلق عالم.......... یگانه منجی خلق جهان را . . .

آن دل که بیاد تو نباشد دل نیست
قلبی که به عشقت نطپد جزگل نیست
آن کس که نداردبسر کوی تو راه
از زندگی بی ثمرش حاصل نیست

تا دوست‌دار مصحف و در دين احمديم..........بر جمله خلايق دنيا سر آمديم

هر كس براي خويش پناهي گزيده است..........ما در پناه مهدي آل محمديم


من منتظر تا فصل هم عهدی بیاید
با ذولفقار حیدری مهدی (عج)بیاد

وقتی بیاید شهر پر جوش و خروش است
صوت کلامش گوئیا بانگ سروش است

تا به کی در پشت ابر غیبتی مولای من ..... یوسف کنعانیم ای عیش جاویدم بیا

نوجوانان پیر و پیران خفته در بالین خاک ..... با دم عیسائیت ای نور امیدم بیا


امروز اميد دل آگاه توئي..........در چرخ شرف مهر توئي ماه توئي

هستي ز بقاي توست ،باقي مهدي..........در روي زمين بقيه الله توئي

[=&quot]یک منتقم از طواف حج می آید[/]

[=&quot]با اسب، و ذوالفقار کج می آید[/]

[=&quot]آمین خدا برای اللهم[/]

[=&quot]عجل ولیک الفرج می آید[/]


درديست انتظار كه درمان ان تويي

اين درد تلخ بي تو مداوا نمي شود

زيباترين گلي كه پسنديده ام تويي

گل مثل چشمهاي تو زيبا نمي شود

بي تو شكسته شد غزل اشناييم

اين رسم مهرباني دنيا نمي شود

دلهاي منتظر همه تقديم چشم تو

امروز بي حضور تو فردا نمي شود

دستگیر روز های بیکسی
شمع بیدار شب تار، انتظار

بهر یکدم دیدن بی چند و چون
با حبیبم وعده بگذار، انتظار



روزی که او بیاید
گویی بهار هستیم
با دستی از شکوفه

از راه خواهد آمد
در لحظه ای پراز گل
ناگاه خواهد آمد


دوباره صحبت يک انتظار مي آيد
و باز ثانيه ها مي کنند تحقيرم

تمام لکنت من سبز مي شود وقتي
نگاه مي کنم و با نگاه مي مير

م


ما كجا واستان كشور گلبوي دوست
اي صبا مارا حكايت زان در وديوار كن

نوح من ! خاصیت عشق است امواج بلند
كشتی ات را بشكن و بنشین به طوفان دلم

كی بهارت می وزد بر گیسوان حسرتم
كی نگاهت می شود ای خوب مهمان دل

م ؟

مي خواستم بخوانمت، اما نمي شود
لكنت گرفته اند زبان كلام ها

ما آن سلام اول ادعيه ي توايم
چشم انتظار صبح جواب سلام ها

ای که یک گوشه چشمت غم عالم ببرد
حیف باشد که توباشی و مرا غم ببرد

دور از رخ تو دم به دم از گوشه چشمم / سیلاب سرشک آمد و طوفان بلا رفت

تا کی ز دیده اشک نشانیم سیدی
تا کی در انتظار بمانیم سیدی
تا کی دعای ندبه بخوانیم سیدی
تا کی سر بریده ی جد تو بر سنان


نـزدیک تر ازقلـب منـی با مـن مهـجور

دوری زمن است وازتو ماراگله ای نیست

تو وارث بازوی علمدار حسینی
تو پاسخ فریاد تمام شهدایی
با خون دل و اشک روان هر شب جمعه
با مادر خود فاطمه (س) در کرببلایی

[=&quot]نگاهم سوی طاووسی بهشتی است / که نامش مهدی صاحب الزمان است[/]


تا کی از جور زمان چشم ضعیفان گریان

ظلم و بیداد بر این خلق مسلمان تا چند


در امتداد خزان ، روزها زمستانی

و در غیاب شما ، آفتاب زندانی

جسارت است ولی یک سوال می پرسم

چقدر در پس پرده حضور پنهانی ؟

یارب كه كارها همه گردد به كام ما نور حضور خویش فرو زد امام ما
ما باده محبت او نوش كرده ایـم اِی بی خبر ز لذت شرب مدام ما


[="Tahoma"][="Black"]

ارباب زمین*، امیر تاریخ*، بیا
تا نخل ستم برکَنی از بیخ، بیا

از قول همه منتظران می گویم
ای پیرترین جوان تاریخ*، بیا...


[/]

اين جشن ها براي تو تشكيل مي شود
اين اشك ها براي تو تنزيل مي شود

وقتي براي آمدنت گريه مي كنيم
چشمان ما به آينه تبديل مي شود

[=microsoft sans serif]




[=Microsoft Sans Serif]دیری است آسمان مرا شب گرفته است
[=Microsoft Sans Serif]خورشید من برای چه تأخیر کرده‌ای؟





[=microsoft sans serif]

یا این دل شکسته ما را صبور کن
یا لااقل به خاطر زینب ظهور کن

دیگر بتاب از افق مکه ، ماه من!
این جاده های شب زده را غرق نور کن

نَمی از چشم های توست چشمه ، رود ، دریا هم

کمی از ردّ پای توست جنگل ، کوه ، صحرا هم


تو از تورات و انجیل و زبور ، از نور لبریزی

تو قرآنی ، زمین مات شکوهت ، آسمان ها هم

مولاي من وقت آمدنت دير شد بيا
اين دل در انتظار تو پير شد بيا



ديدم به خواب آمدي از جاده هاي دور
گفتم دلم ؛ خواب تو تعبير شد بي
ا

از حال وروزمان، تو چه می پرسی ای عزیز؟!

پنهان نمی کنم، به خدا حالمان بد است


آدم؟ قسم به نور تو! « آدم » نمی شویم

همسفره ایم با هوس و نانمان بد است

تا وعده قيامت تو صبر مي کنيم
بر داغ بي نهايت تو، صبر ميکنيم

اي از تبار آينه و آفتاب و عشق
تا مژده زيارت تو، صبر ميکني

م


ماندیم به داغ انتظارت، مددی
ما و غم و درد بی شمارت، مددی


دلخسته از این غمی که در ریشه ماست
در آرزوی فجر بهارت، مددی