··▪▪••●●:مشاعره (درمورد امام زمان (عج)):●●••▪▪··

تب‌های اولیه

1288 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

ماييم و دلي زعشق رويت سرشار
اي مرد خدا! سوار آيينه تبار!

هر فاصله ترجمان دلتنگي ماست
بازآ و همه فاصله ها را بردار

روزها گردی اگر بر روی دلها می نشست

شب که می شد سنّت خانه تکانی داشتیم


مثل شیر مادران ما حلال و پاک بود

در میان سفره ها گر لقمه نانی داشتیم


نذری روز ظهور مهدی موعودمان

صبحها چله به چله عهد خوانی داشتیم

مردم ديده به هر سو نگرانند هنوز
چشم در راه تو، صاحب نظرانند هنوز

لاله‏ها، شعله كش از سينه داغند به دشت
در غمت، همدم آتش جگرانند هنوز

زند هر كس به تو دست تولا
بساید سر به عرش حق تعالی

به خلق اوّل و آخر كنم فخر
كه هستم بنده ی همچون تو مولا

آقا تو که خوب می‌توانی ما را
از این همه غربت برهانی ما را
لای کلمات ندبه پنهان شده ایم
تا اینکه بیایی و بخوانی ما را

آقاترین!مراغرق نور کن!



مرا قرین منت و لطف حضور کن!



وقتی گناه کنج دلم سبز می شود



آقا شما شکایت این ناصبور کن!



می ترسم از شبی که به دجال رو کنیم



آقا تو را قسم به شهیدان ظهور کن!


نگاهم مثل طفلان زیر باران خیره شد بر، ابر

ببیند تا مگر در آسمان رنگین کمانت را


ای یوسف آخر سوی این یعقوب نابینا بیا

ای عیسی پنهان شده بر طارم مینا بیا

اي پادشه خوبان داد از غم تنهايي
دل بي تو به جان آمد وقت است كه باز آيي

يـــا رب ز جــمـال يــار،دوری تـــا كی؟
دور از رخ دلـــدار،صـبــــوری تـــا كی؟

گفتند در اين عشق ضروریست فراق
فــريـاد از ايـن سخن؛ضروری تـا كی؟

[font=tahoma][size=12][color=#000000]یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور
[b][size=15][font=b roya][color=#000000]


[/color][/font][/size][/b][/color][/size][/font]

رفت دیجوری و مهجوری ما باقی ماند




صحبت از آمدن دلبر عیار نشد

[center]
د
یده‏اى كان چهره روشن نبیند كور باد
خاطرى كَز توست خالى، تیره و بى نور با
د
[/center]




دیده‌ها در طلب لعل یمانی خون شد




یا رب آن کوکب رخشان به یمن بازرسان



[center]
نیمه شعبان بود روز امید بشر

[/center]

شادی امروز ماست نهضت فردای تو



والشمــس رويـش, واللــيــــل مـــويـش
گلـــها هــمه مســــت, از رنگ و بويـش

[center]

شب گر رخ مهتاب نبيند سخت است
لب تشنه اگر آب نبيند سخت است
ما ذاكر و ارباب تويي،يا مهدي(عج)


نوكر رخ ارباب نبيند سخت است
[/center]

[FONT=B Titr]ت[FONT=B Titr]قصیر من است اینکه، کم می آیی
[FONT=B Titr]
[FONT=B Titr]هر گاه شدم اسیر غم می آیی
[FONT=B Titr]
[FONT=B Titr]این جمعه و جمعه های دیگر حرف است
[FONT=B Titr]
[FONT=B Titr]آدم بشوم ، سه شنبه هم می آیی . . .

[indent]

يک روز نسيم خوش خبر مي آيد
بس مژده به هر کوي و گذر مي آيد

عطر گل عشق در فضا مي پيچد
مي آيي و انتظار سر مي آيد


[/indent]

دیدن به چشم نیست ولی گوش دل که هست

کور و کرم! مگر نه؟! که آقا ندیدمت
روضه به روضه گشته ام این انتظار را

شک میکنم به خویش که آیا ندیدمت؟



[font=tahoma][size=12][color=#000000][color=#800080][size=14][b][font=microsoft sans serif]تواز تبار بهاري چگونه بي تو بمانم
شميم عاطفه داري چگونه بي تو بمانم

تواز سلاله نوري تو آفتاب حضوري
به رخش صبح سواري چگونه بي تو بمانم


[/font][/b][/size][/color][/color][/size][/font]


من غصه ام گرفته برای غریبی ات
حالا شما بگو کمی از غصه هایتان

یک روز زیر پای شما خاک میشوم
من زاده میشوم که بمیرم برایتان

نمی ماند دگر اینگونه دوران
که منجی جهانی خواهد آمد
مشو نومید از آن دیدار رویش
که از او یک نشانی خواهد آمد
مشو غافل ز گلبانگ ندایش
که روزی ناگهانی خواهد آمد
الا یا اهل عالم مژده بادا
سوار جمکرانی خواهد آمد


دیری است آسمان مرا شب گرفته است
خورشید من برای چه تأخیر کرده‌ای؟

[center]
یک شب سر جانماز خود یادم کن
با گوشه چشم خویش آبادم کن


تا از نگرانـــی به در آیــد دل مــن
ین جمعه سر آمدنت شـادم ک
ن

[/center]

نوح من ! خاصیت عشق است امواج بلند
كشتی ات را بشكن و بنشین به طوفان دلم

كی بهارت می وزد بر گیسوان حسرتم
كی نگاهت می شود ای خوب مهمان دلم ؟

مهرعلیست با تو،با توست تیغ حیدر
شاه نسیم و طوفان، صاحب زمان کجایی

دنیا اسیر گشته در بند ظلم و بیداد
ای مصلح جهانی، صاحب زمان کجایی

یارمن رخسارماهش دیدنی است
دستهای گرم اوبوسیدنی است
یارمن مرهم به سینه می دهد
یارمن بوی مدینه می دهد

دل من نور ندارد
بیا

دل من شور ندارد
بیا

تو که هم نوری وشور
بیا

از فکر گناه پاک بودن عشق است
از هجر تو سینه چاک بودن عشق است

آن لحظه که راه میروی آقاجان
زیر قدم تو خاک بودن عشق است

تو می آیی و چشم های مرا برای شکفتن؛
خبر می کنی

اگر خسته باشم از این انتظار؛
به این خسته آخر نظر می کنی[size=14][font=microsoft sans serif]


[/font][/size]

یـازده پــله زمــیــن رفــت بـــه سـمت ملکـوت
یک قدم مانده زمین شوق تکامل دارد

هیچ سنگـی نـشود سـنـگ صـبـورت، تـنـهــا
تـکـیــه بـر کعبه بزن، کعبه تحمل دارد


در کلاس انتظارت مانده‌ام ، استاد کو ؟

داد بیمار است آقا ، ختم این بیداد کو ؟


و هر جایی که ردی از قدم‌های تو می‌بینم
سری هم می‌زنم آن جا به دنبال تو می‌گردم

و گاهی هم خودم را بی‌سبب گم‌ می‌کنم آقا
ز بس پی‌در پی از هرجا به دنبال تو می‌گردم

من تو را دیدم و ماندم ز کجا آمده ای

زکجا بر دل امیدورام به کجا آمده ای

یعنی ز ما به مهدی هادی پیام بر ............... کو روز و شب دعا و ثنا می فرستمت

در راه عشق مرحله قرب و بعد نیست .......... می بینمت عیان و دعا می فرستمت


ای دل بیا که هاتف غیبم به مژده گفت ........ با درد صبر کن که دوا می فرستمت ...

تمام غصه ام همین شده که گویم این چنین
و امشبم بدون تو سحر شد و نیامدی

صبا به یار آشنا بگو که شاعر شما
ز دوری رخ تو خون جگر شد و نیامد
ی


یاد تو میبَرد غم دل های خسته را

وا میکند تمامی درهای بسته را



از عطر سبز عاطفه سرشار میشوم

مست زلال لحظه دیدار میشوم

مایم غریب وغرق دردیم
دنبال تو در کجا بگردیم

مه من نقاب بگشا ز جمال کبریایی
شده انتظارم از حد چه شود زدر درآیی

همه شب به کویت آیم به بهانه ی گدایی
که مگر شبی ز رحمت به رخم دری گشایی

یا ایهاالعزیز دلم مبتلایتان
دارد دوباره این دل تنگم هوایتان

نام تو بردم لبم آتش گرفت
شعله به دامان سیاوش گرفت

نام تو آرامه‎ی جان من است
نامه‎ی تو خط امان من است

تا به دامان تو ما دست تولا زده ایم
به تولای تو بر هر دو جهان پا زده ایم

من منتظر ظهور تا کی باشم؟
در جمعۀ بی حضور تا کی باشم؟

من منتظر ظهورتان مهدی جان
دارم ز دلم خاطره ات مهدی جان

نظری کن که زجا برخیزم
من افتاده زپا بر خیرم

بشنوم مژده دیدار تو را
گر من از باد صبا بر خیزم

من و دیدار تو ای یار کجا
من و دیدار جهاندار کجا ؟

ای کاش که یک دانه تسبیح تو بودم



تا دست کشی بر سر سودا زده من

نه بر اوج ذاتش رود مرغ وهم

نه در ذیل وصفش رسد دست فهم

ما همه خوابیم و حقیقت به جز این نیست که ما غایبیم و او منتظر آمدن ماست