می ترسم از رسیدن آن جمعه ای كه من جای سلام، روی بگردانم از شما رویی نمانده است به چشمت نظر كنم پس بی دلیل نیست گریزانم از شما من اصل انتظار تو را برده ام ز یاد با انتظارهای فراوانم از شما من نان به نرخ نام تو خوردم، حلال كن محض رضای ذائقه می خوانم از شما
[=Century Gothic]ای جان جهان بسته به یک نیم نگاهت........ دل گشته چو گل سبز به خاک سر راهت [=Century Gothic]هم بام فلک پایگه قدر و جلالت........ هم چشم ملک خاک قدم های سپاهت
ترا من زیر باران می شناسم چنان خورشید تابان می شناسم ترا من با تمام هست و بودم میان خیل یاران می شناسم همان طعم نگاهت در دلم هست ترا اینگونه آسان می شناسم
نَمی از چشم های توست چشمه ، رود ، دریا هم کمی از ردّ پای توست جنگل ، کوه ، صحرا هم تو از تورات و انجیل و زبور ، از نور لبریزی تو قرآنی ، زمین مات شکوهت ، آسمان ها هم
امروز قرار بخش دلها ،مهدي است
ذكر ملكوتيان همه يا مهدي است
آن روز كه از كعبه برآيد چون ماه
آيات محمد و علي با مهدي است
تا کی غروب جمعه ببینم که مادرم
یک گوشه بغض کرده,که این جمعه هم گذشت...
مولا شمار درد دلم بی نهایت است
تعداد درد من به خدا از رقم گذشت
اگر خواهي كه دستم را بگيري........ چرا يك شب نميآيي به خوابم
مهرعلیست با تو،با توست تیغ حیدر
شاه نسیم و طوفان، صاحب زمان کجایی
دنیا اسیر گشته در بند ظلم و بیداد
ای مصلح جهانی، صاحب زمان کجایی
یک منتقم از طواف حج می آید
با اسب، و ذوالفقار کج می آید
آمین خدا برای اللهم
عجل ولیک الفرج می آید
صبح گردد به رسم خوش عهدی
ناگهان بشنوم ز سمت حجاز
نغمه دلخوش انا المهدی
یاد تو میبَرد غم دل های خسته را
وا میکند تمامی درهای بسته را
از عطر سبز عاطفه سرشار میشوم
مست زلال لحظه دیدار میشوم
از شوق تماشای تو مستیم آقا
رفتی و نیامدی و ما بی تابیم
برگرد که از غمت شکستیم آقا
از عـصـر قـدیم با تو عهدی دارم
وز نام شما به کام شهدی دارم
ایــام ولادتــت امـــام حـــاضـــر
بـر لب شب وروز ذکر مهدی(عج)دارم
جای سلام، روی بگردانم از شما
رویی نمانده است به چشمت نظر كنم
پس بی دلیل نیست گریزانم از شما
من اصل انتظار تو را برده ام ز یاد
با انتظارهای فراوانم از شما
من نان به نرخ نام تو خوردم، حلال كن
محض رضای ذائقه می خوانم از شما
[=Century Gothic]هم بام فلک پایگه قدر و جلالت........ هم چشم ملک خاک قدم های سپاهت
چنان خورشید تابان می شناسم
ترا من با تمام هست و بودم
میان خیل یاران می شناسم
همان طعم نگاهت در دلم هست
ترا اینگونه آسان می شناسم
ندارد افتخاري كس بدنيا مگر آنكه به خيمت راه داره
انــدوه غــم زمان زمینگیرم کرد
گفتند که جمعهی دگر مـیآیــی
این رفتن جمعه جمعهها پیرم کرد
از اقیانوس میپرسم نشان خانهی سبزت ....... که دریا قسمتی از شعرهای انتظار توست
پرواز به دنبال پرت می گردد
هر روز زمین دور سرت می گردد
بگشای تربتم را بعد از وفات و بـنـگـر..........کـز آتـش درونـــم دود از کـفـن بر آیــد
بنمای رخ که خلقی واله شوند و حیران..........بگشای لب که فریـاد از مرد و زن بر آیـد
عاشق به جمال ماه رویت هستم
مست خم طاق ابروانت شده ام
من معتکف وصال رویت هستم
رسان امشببداد خلق عالم.......... یگانه منجی خلق جهان را . . .
قلبی که به عشقت نطپد جزگل نیست
آن کس که نداردبسر کوی تو راه
از زندگی بی ثمرش حاصل نیست
هر كس براي خويش پناهي گزيده است..........ما در پناه مهدي آل محمديم
با ذولفقار حیدری مهدی (عج)بیاد
وقتی بیاید شهر پر جوش و خروش است
صوت کلامش گوئیا بانگ سروش است
نوجوانان پیر و پیران خفته در بالین خاک ..... با دم عیسائیت ای نور امیدم بیا
درديست انتظار كه درمان ان تويي
زيباترين گلي كه پسنديده ام تويي
بي تو شكسته شد غزل اشناييم
دلهاي منتظر همه تقديم چشم تو
شمع بیدار شب تار، انتظار
بهر یکدم دیدن بی چند و چون
با حبیبم وعده بگذار، انتظار
گویی بهار هستیم
با دستی از شکوفه
از راه خواهد آمد
در لحظه ای پراز گل
ناگاه خواهد آمد
و باز ثانيه ها مي کنند تحقيرم
تمام لکنت من سبز مي شود وقتي
منگاه مي کنم و با نگاه مي مير
اي صبا مارا حكايت زان در وديوار كن
كشتی ات را بشكن و بنشین به طوفان دلم
كی بهارت می وزد بر گیسوان حسرتم
م ؟كی نگاهت می شود ای خوب مهمان دل
لكنت گرفته اند زبان كلام ها
ما آن سلام اول ادعيه ي توايم
چشم انتظار صبح جواب سلام ها
ای که یک گوشه چشمت غم عالم ببرد
حیف باشد که توباشی و مرا غم ببرد
تا کی در انتظار بمانیم سیدی
تا کی دعای ندبه بخوانیم سیدی
تا کی سر بریده ی جد تو بر سنان
دوری زمن است وازتو ماراگله ای نیست
تو پاسخ فریاد تمام شهدایی
با خون دل و اشک روان هر شب جمعه
با مادر خود فاطمه (س) در کرببلایی
[="]نگاهم سوی طاووسی بهشتی است / که نامش مهدی صاحب الزمان است[/]
و در غیاب شما ، آفتاب زندانی
جسارت است ولی یک سوال می پرسم
چقدر در پس پرده حضور پنهانی ؟
یارب كه كارها همه گردد به كام ما نور حضور خویش فرو زد امام ما
ما باده محبت او نوش كرده ایـم اِی بی خبر ز لذت شرب مدام ما
[="Tahoma"][="Black"]
ارباب زمین*، امیر تاریخ*، بیا
تا نخل ستم برکَنی از بیخ، بیا
از قول همه منتظران می گویم
ای پیرترین جوان تاریخ*، بیا...
[/]
اين اشك ها براي تو تنزيل مي شود
وقتي براي آمدنت گريه مي كنيم
چشمان ما به آينه تبديل مي شود
[=Microsoft Sans Serif]خورشید من برای چه تأخیر کردهای؟
یا لااقل به خاطر زینب ظهور کن
دیگر بتاب از افق مکه ، ماه من!
این جاده های شب زده را غرق نور کن
کمی از ردّ پای توست جنگل ، کوه ، صحرا هم
تو از تورات و انجیل و زبور ، از نور لبریزی
تو قرآنی ، زمین مات شکوهت ، آسمان ها هم
اين دل در انتظار تو پير شد بيا
ديدم به خواب آمدي از جاده هاي دور
گفتم دلم ؛ خواب تو تعبير شد بيا
پنهان نمی کنم، به خدا حالمان بد است
آدم؟ قسم به نور تو! « آدم » نمی شویم
همسفره ایم با هوس و نانمان بد است
بر داغ بي نهايت تو، صبر ميکنيم
اي از تبار آينه و آفتاب و عشق
متا مژده زيارت تو، صبر ميکني
ما و غم و درد بی شمارت، مددی
دلخسته از این غمی که در ریشه ماست
در آرزوی فجر بهارت، مددی