جمع بندی علت عقب ماندگی مسلمانان (چرا ما، ما شدیم؟ )
تبهای اولیه
سلام.
میدانم در این زمینه تاپیک های دیگری هم هست، اما هیچکدام به عقیده من پرسش را نشکافته اند و پاسخ هایی که داده شده سطحی است .
هنگامی که بحث از علل عقب ماندگی مسلمانان و ایرانیان میشود ، اولین واکنشی که از مسلمانان میبینیم باد کردن رگ غیرت آنان است و میگویند نخیر اینگونه نیست، ما ابوعلی سیناها و خواجه نصیرالدین طوسی ها داشتیم ! خدا بکشد این انگلیسی ها را که از وقتی که آمدند ما را ذلیل و خوار کردند و با آتش تفرقه افکندن در بین مسلمین ، باعث شدند ما سرمان به جنگ گرم شود و خودشان پیشرفت کردند . اما میخواهم بگویم اتفاقا درست میگویند ! اما اتفاقا سوال هم همینجاست ! چرا بلاد اسلامی هیچ گاه نتوانستند که کشوری را استعمار کنند ؟ چرا ما نتوانستیم با کشتی به انگلستان سفر کنیم و آنان را در حالی که به شدت عقب مانده بودند ، جاده و بیمارستان و دانشگاه نداشتند، زیر دیکتاتوری پادشاهان زندگی میکردند، نمیدانستند فیزیک و شیمی چیست و... ؛ ببینیم و آنان را یا هدایت کنیم و یا استعمار ؟
جهان به کره ماه رفته ، میتواند در آزمایشگاه انسان تولید کند ، میتواند پیامی را در کسری از ثانیه به نقطه دیگر جهان مخابره کند ، میتواند در چند ساعت از قاره ای به قاره دیگر طی الارض کند! میخواهد تا یازده سال دیگر اولین انسان ها را به کره مریخ بفرستد ، میخواهد ربات هایی را بسازد که در فوتبال بهترین فوتبالیست های انسان را شکست دهد ، و سهم ما مسلمانان از همه این ها چیست ؟ تقریبا هیچ !!!
آه ، لطفا از بحران محیط زیست و اقتصاد ربوی و مشکلات انسان کنونی برایم نگویید و نگویید که تمدنشان دارد نسل انسان را از روی زمین نابود میکند و این همه مشکلات دارد و به درد نمیخورد و ... . همه مان میدانیم ، این مشکلاتیست که غرب آن را میبیند و متوجه است و خودش میخواهد آنان را برطرف کند . چیز هایی که شما میگویید هم ترجمه همان آثار متفکران غربی مثل چامسکی است . خودمان را گول نزنیم ، هممان میدانیم که غرب بسیار جلوتر از مسلمین است و ماهم آرزوی رسیدن به آنان را داریم .
ما از ابوعلی سینا و خواجه نصیرالدین میگوییم اما نمیگوییم که بوعلی توسط غزالی ها تکفیر می شد. غزالی هایی که تعدادشان کم نبود . ما نمیگوییم که خواجه نصیرالدین که آخرین نسل ، از نسل دانشمندان دوران طلایی مسلمین است برای قرن هفتم است و ما تا قاجار دیگر دانشمندی در علوم طبیعی نداشتیم. یعنی 500 سال در خواب بودیم، خوابی همراه با ذلیلی و خفت . در آن 500 سال غرب پیشرفت میکرد و ما پسرفت . چون تفکر تکفیری در جهان اسلام رایج بود و هر که نظرش مخالف ما بود، خونش هدر میرفت !
مگر در جامعه ای که دانشمندان علوم تجربی اش تکفیر میشوند میتوان انتظار پیشرفت در شیمی و فیزیک داشت ؟
چرا غزالی مهم است ؟ چون شخصیتی بود تاثیر گذار در تاریخ ایران و مسلمین . تفکر او در ایران رایج شد و باعث ساخت مدارس نظامیه در سراسر ایران شد. مدارسی که تنها به علم فقه و ... میپرداخت و خبری از علوم تجربی در آن نبود. مدارسی که استفاده از عقل را تنها در محدود شارع مقدس جایز میدانست و هر حرفی مخالف خودش را تکفیر میکرد ! و این تفکر که بوعلی سینا را تکفیر کرد تا 500 سال در این مملکت و دیگر ممالک اسلامی حاکم بود .
ما همواره از بوعلی سینا و رازی و مرحوم خواجه میگوییم و به آنها افتخار میکنیم اما هیچ وقت نشده که به این دوره خفت بار اشاره کنیم و دلایل وقوعش را بررسی .
حال میخواهم در این باره با کارشناس گرامی بحث کنیم . بدین صورت که نظرشان را دراین باره بگویند .
به دوستان عزیز نیز 3 منبع جالب که آرا مختلفی باهم دارند را برای بررسی معرفی میکنم:
1. آیت الله مرتضی رضوی از علمای حوزه علمیه قم http://binesheno.com
2. رضا منصوری از استادان فیزیک دانشگاه شریف http://www.rmansouri.ir/fa
3. کتاب " ما چگونه ما شدیم ؟ " دکتر صادق زیباکلام http://zibakalam.com
علت عقب ماندگی مسلمانان (چرا ما، ما شدیم؟ )
علیکم السلام
برای پاسخ به این سوال باید عوامل متعددی را در نظر گرفت و به آنها توجه نمود:
۱- باید میان دو موضوع، تفكیك قائل شویم یكى دین اصیل و ناب و خالص كه از طرف خداوند به عنوان برنامهاى كامل براى زندگى بشر آمده است و دیگرى، عقایدى موهوم و خرافات كه ساخته دست بشر بوده و به عنوان دین معرفى گردیده است (همانند عقاید موهوم ارباب كلیسا درباره خداوند و تعالیم آنها دربارة علم و نحوه زندگى مردم اروپا در قرون وسطا) چون ما نیز معتقد نیستیم هر دینی حق است و سبب سعادت بشر می شود.
۲- نباید تسلیم محض ادبیات کشورهای استعمار گر بود. و باید به این نکته اندیشید که آیا غرب پیشرفته است و ما عقب مانده؟ می بینیم که در غرب عليرغم رشد و ترقّى تمدن غرب در برخى از زمینهها، انحطاط و بحرانهاى جدى دیگرى در كنار آن پدید آمد و بشریت را در ورطه خطرناكى قرار داده و فریاد متفكران و اندیشمندان را بلند كرده است. پیشرفت غرب به دلیل تك ساحتى بودن، در خدمت بشر نبوده است. و پیشرفتی که امروزه از آن سخن گفته می شود، پیشرفت صنعت و تكنولوژى است که خارج از هویت انسان صورت گرفته است آیا در كشورهاى پیشرفته، پیشرفت اخلاق، ایمان و رفتارهاى انسان صورت پذیرفته است؟
این چه پیشرفتى در انسانیت و تمدن است كه به جهت نفت و سلطه بر جهان، خون هزاران انسانهاى بى گناه ریخته مىشود؟ آیا جنگ جهانى اول و دوم انفجار بمب اتمى هیرو شیما وناكازاكى، كشتار وسیع مردم ویتنام، و ... براى بیان سیاه بودن تمدن غربى كفایت نمىكند؟
۳- پیشینه تمدن مسلمانان در طى قرون متمادى و صدور تمدن به كشورهاى دیگر از جمله كشورهاى اروپایى نشان مىدهد كه دین تعارضی با تمدن ندارد. و نباید با انحصار نگاه به یک بخش کوتاه از تاریخ، به جمع بندی رسید و نظریه داد.
۴- با دقت بیشتر در همین مقطع تاریخی می یابیم که تنها مسلمانان و كشورهاى اسلامى نیستند كه در تکنولوژی عقب مانده اند. بلكه كشورهاى غیر اسلامى بسیارى نیز به این مشکل مبتلا هستند.
۵- در كشورهاى پیشرفته نیز به رغم در اختیار داشتن منابع فراوان و دسترسى به ارقام بالایى از رشد اقتصادى، رفاه همگانى تحقق نیافته است و به طور معمول، گروه خاصى از رهاورد توسعه بهره مىگیرند و عده بسیارى در فقر زندگى مىكنند.
۶- بسیارى از دانشمندان غربى و پدید آورندگان تمدن جدید غرب نیز دینگرا هستند هر چند این تمدن نو، بر پایه دینگرایى بنیان نهاده نشده است.
بنابر موارد فوق روشن مىشود كه نه دین سبب عقب ماندگى است و پیشرفت غرب اگر چه بعد از درگیری با دین بوده، اما درگیری با دینی بوده که خرافی شده و با علم مبارزه می کرده و ... .
حال با توجه به اینکه روشن شد، دین عامل عقب افتادگی در تکنولوژی نیست، بهتر است نیم نگاهی به عوامل این عقب ماندگی بیاندازیم تا برای آن چاره بیندیشیم:
۱. مسلمانان بر اساس انگیزش و هدایتهاى دینى، مسیر رشد تعالى را پوییدند و بر اثر انحراف از دین و آلودگى به مفاسد دنیاپرستى و سستى و كاهلى، به انحطاط و عقب ماندگى گراییدند.
۲. نظامهاى سیاسى فاسد و استبدادى نیز نقش مهمى در این زمینه داشتند. این نظامها به جاى همّت در جهت رشد و پیشرفت مسلمانان، فقط به فكر حفظ قدرت خویش و صرف هزینههاى عمومى مسلمانان در جهت خوشگذرانى و رفاه خود بودند. وجود این نظامها و حاكمان فاسد، خود ناشى از انحرافات سیاسى صدر اسلام پس از رحلت پیامبر عظیم الشأن و انحرافات اعتقادى و اجتماعى بعد از آن بود. این نظامهاى سیاسى، بر شخصیت و منش انسانها و فرهنگ این جوامع آثار زیان بارى نهاد.
۳. بیگانگان و استعمارگران براى عقب نگاه داشتن كشورهاى جهان سوم از جمله مسلمانان و استثمار منابع انسانى و طبیعى، تهاجم گسترده اى به این كشورها داشتند.
۴. سرگرم شدن مسلمانان به تفرقه و جنگهاى داخلى و جانشین ساختن شعارهاى استعمارى همچون ناسیونالیزم و پانعربیزم به جاى تكیه بر اصولگرایى و اتحاد بین الملل اسلامى، از دیگر علل عقب ماندگى مسلمانان است.
با سلام
علل عقب ماندگی مسلمانان
برای همه ما که دغدغه دینی داریم شاید جای سوال باشد که چرا مسلمانان پس از آنهمه نفوذ و انتشاراسلام رو به افول گذاشتند و در حالیکه پیشرفتهای علمی در آن زمان بیشتر در انحصار مسلمانان بود و دانشمندان اسلامی آن زمان هنوز هم برای خیلی ها در غرب چهره ای شناخته شده هستند . چرا در زمان کنونی تمام کشورهای اسلامی جزو کشورهای عقب افتاده یا حداکثرجزو کشورهای در حال توسعه هستند؟!!!
عوامل داخلی موثر در افول مسلمانان(در زمان حکومت امویان).
تبدیل حکومت اسلامی به حکومت استبدادی و موروثی که حاکمان به جای اجرای احکام الاهی تابع هوا و هوس فردی خود بودند
از بین رفتن مساوات و برابری که یکی از ارکان مهم نظام اسلامی است درحالیکه قرآن و سنت ÷پیامبر تمامی امتیازها را ملغی و ملاک را بر پرهیزگاری قرار داده بود اختصاص درآمد حکومت به تجمل و خوشگذرانی حکومت بجای صرف آن در امور عمومی....استفاده از قوه قهریه برای نابودی مخالفان دستگیری حبس شکنجه کشتار و گاه قتل عام.....گرایش به تجمل در زندگی خوراک لباس خانه و...می گساری زن بارگی کنیزکان آوازه خوان و مدیحه سرایی به سبک و سیاق دوران جاهلیت ....
و در کنار عوامل داخلی فوق عوامل خارجی
کینه شدید غیر مسلمانان نسبت به مسلمانان بدلیل موفقیتهای چشمگیر آنها در جنگهای متعدد و فتح مناطق وسیعی از اروپا و...
تهاجم فرهنگی اروپاکه در طی برنامه ای طولانی مدت تخم رخوت بی اعتقادی و بی اعتنایی را در جامعه مسلمانان پاشیدو تهی ساختن جامعه اسلامی از درون به عنوان مثال: چهره های سرشناس مسلمانان به گردشگاههای مجلل و زیبای مسیحیان می رفتند تا علاوه بر گردش به تماشا و لذت بردن از دختران مسیحی نیز بپردازند باده گساری به امری عادی در بین مسلمانان تبدیل شد و هرکه ازاین کار سرباز می زد او را کهنه پرست و متعصب خطاب می کردندو...
مسجد تنها به جایگاه افراد سالخورده تبدیل شده بود و در عوض مراکز عیش و نوش مملو از جوانان بودو.. رواج فساد اداری و رشوه و اختلاس و...
بی توجهی نسبت به صنعتگران دهقانان و کارگران و..
وعوامل درونی دیگر
استبدادپادشاهانی که برای توجیه قدرت خود از ایدئولوژی نیز مدد می جستند و نظریه خدادادی بودن قدرت خود را مطرح کرده و سعی در انتقال حکومت از نسلی به نسل دیگربه عنوان یک خاستگاه مقدس و آسمانی داشتند و تبلیغ اینکه خدمت به شاه خدمت به خداست و فرمان پادشاه نیز فرمان خداست با هدف نهادینه سازی رعب و وحشت مافوق بشری در قلب رعایا تا اندیشه طغیان را به مخیله راه ندهند و..
دنیاگرایی تحجر و دور شدن از اسلام راستین و ثروت هنگفت خلفا و امراو...و ظهر جریاناتی که یکی نظریه حسبنا کتاب ا... و دیگری حسبنا احادیثنا و اخبارنا را طرح کردند و جریانی که در قالی تقدس مساله معرفت ناپذیری و دست نایافتنی بودن آموزه های قرآنی را مطرح کردند و...
و گسترش اهل تصوف در برابر اهل شرع و پیروان عقل که عقل و استدلال را برای وصول به حقیقت ناکافی می شمردندو گاه ازآن به عنوان حجاب شناخت و معرفت خداوند یاد می کردند در حالیکه هر کجا تعقل و تفکر محکوم به ایستایی باشد طبعا"جمود و تحجر نیز تقویت خواهد شد.
به دلایلی مثل انقلاب فرانسه-انقلاب صنعتی، به وجود اومدن دانشمندان و اندیشمندان بزرگ در غرب که اختراعات شگرف داشتند
تازه دستاورد های همون تعداد دانشمند کم که توی شرق بودن در موارد زیادی مثل حمله ی مغول از بین رفت و چیز زیادی باقی نموند
بعد از حمله ی مغول شرق بطور کامل در برابر غرب شکست خورد
به دلایلی مثل انقلاب فرانسه-انقلاب صنعتی، به وجود اومدن دانشمندان و اندیشمندان بزرگ در غرب که اختراعات شگرف داشتند
تازه دستاورد های همون تعداد دانشمند کم که توی شرق بودن در موارد زیادی مثل حمله ی مغول از بین رفت و چیز زیادی باقی نموند
بعد از حمله ی مغول شرق بطور کامل در برابر غرب شکست خورد
شرق فقط ایران که نیست.چین و ژاپن و هند و کره جنوبی هم هستن.اونها هم شکست خوردن؟
شرق فقط ایران که نیست.چین و ژاپن و هند و کره جنوبی هم هستن.اونها هم شکست خوردن؟
اون کشور ها هم در یک مقطعی شکست خوردند ولی بعداً خودشون رو بالا کشیدن
مثلاً چینی ها مخترع ساعت بودند در زمان انقلاب صنعتی غرب افول کردند و خودشون از غرب ساعت وارد می کردن
اما در کل درست می گید (خاورمیانه، کشورهای اسلامی) درست تر هست تا (شرق)
سلام علیکم و رحمت الله .
۲- نباید تسلیم محض ادبیات کشورهای استعمار گر بود. و باید به این نکته اندیشید که آیا غرب پیشرفته است و ما عقب مانده؟ می بینیم که در غرب عليرغم رشد و ترقّى تمدن غرب در برخى از زمینهها، انحطاط و بحرانهاى جدى دیگرى در كنار آن پدید آمد و بشریت را در ورطه خطرناكى قرار داده و فریاد متفكران و اندیشمندان را بلند كرده است. پیشرفت غرب به دلیل تك ساحتى بودن، در خدمت بشر نبوده است. و پیشرفتی که امروزه از آن سخن گفته می شود، پیشرفت صنعت و تكنولوژى است که خارج از هویت انسان صورت گرفته است آیا در كشورهاى پیشرفته، پیشرفت اخلاق، ایمان و رفتارهاى انسان صورت پذیرفته است؟
ابتدا ممنون میشوم اگر بیشتر سخنی را که به رنگ سبز درآوردم توضیح دهید .
اما درمورد سوالتان ، بله پیشرفت اخلاق و رفتارهای انسانی در غرب صورت پذیرفته است . البته این مطلب برای من هم قابل هضم نیست که چگونه ، اما میبینم که صورت گرفته است. شاهد هستیم که بسیاری از مخالفان جنایات جنگی رژیم صهیونیستی افرادی هستند که خود را آتئیست مینامند . چامسکی که یکی از بزرگترین مخالفان درجه 1 آمریکا و سیاست های امپریالیستی جهان غرب است، یک آتئیست است . مارکس که منتقد شماره 1 سرمایه داری بود آتئیست بود . داکینز که مخالف جنگ ویتنام بود آتئیست بود ، صادق هدایت که از مخالفان استبداد رضا و محمدرضا شاه بود به نظر می آید آدم دینداری نبود و ... .
البته برای بنده هم جای سوال است که چرا رو به پوچی و بی بند وباری نمی آورند و چگونه اخلاق را در زندگی بشر مهم می دانند ، اما همانطور که گفتم واقعا اقدامات بشردوستانه زیادی انجام میدهند و همانطور که گفتم بسیاری از افرادی که در غرب زندگی میکنند همصدا با شما فریاد میزنند که :
این چه پیشرفتى در انسانیت و تمدن است كه به جهت نفت و سلطه بر جهان، خون هزاران انسانهاى بى گناه ریخته مىشود؟ آیا جنگ جهانى اول و دوم انفجار بمب اتمى هیرو شیما وناكازاكى، كشتار وسیع مردم ویتنام، و ... براى بیان سیاه بودن تمدن غربى كفایت نمىكند؟
پیشینه تمدن مسلمانان در طى قرون متمادى و صدور تمدن به كشورهاى دیگر از جمله كشورهاى اروپایى نشان مىدهد كه دین تعارضی با تمدن ندارد. و نباید با انحصار نگاه به یک بخش کوتاه از تاریخ، به جمع بندی رسید و نظریه داد.
ابتدا عرض میکنم که بنده هم معتقدم دین تعارضی با تمدن ندارد اما سوالی که پرسیدم این بود که در این بخش نه چندان کوچک تاریخ چرا در خواب بودیم ؟
مسلمانان بر اساس انگیزش و هدایتهاى دینى، مسیر رشد تعالى را پوییدند و بر اثر انحراف از دین و آلودگى به مفاسد دنیاپرستى و سستى و كاهلى، به انحطاط و عقب ماندگى گراییدند.
آیا اروپائیان که پیشرفت کردند دنیا پرست نبودند ؟
آیا در آن 500 سالی که ما خواب بودیم متقی تر نبودیم ؟
نظامهاى سیاسى فاسد و استبدادى نیز نقش مهمى در این زمینه داشتند. این نظامها به جاى همّت در جهت رشد و پیشرفت مسلمانان، فقط به فكر حفظ قدرت خویش و صرف هزینههاى عمومى مسلمانان در جهت خوشگذرانى و رفاه خود بودند. وجود این نظامها و حاكمان فاسد، خود ناشى از انحرافات سیاسى صدر اسلام پس از رحلت پیامبر عظیم الشأن و انحرافات اعتقادى و اجتماعى بعد از آن بود. این نظامهاى سیاسى، بر شخصیت و منش انسانها و فرهنگ این جوامع آثار زیان بارى نهاد.
آیا دوران طلایی اسلام در نتیجه نهضت ترجمه امویان و در بستر حکومت عباسیان اتفاق نیفتاد ؟
۳. بیگانگان و استعمارگران براى عقب نگاه داشتن كشورهاى جهان سوم از جمله مسلمانان و استثمار منابع انسانى و طبیعى، تهاجم گسترده اى به این كشورها داشتند.
سوال دقیقا همینجاست : چرا ما نتوانستیم استعمارگر باشیم و آن ها توانستند ؟
سلام و ممنون از پاسختان .
تبدیل حکومت اسلامی به حکومت استبدادی و موروثی که حاکمان به جای اجرای احکام الاهی تابع هوا و هوس فردی خود بودند
از بین رفتن مساوات و برابری که یکی از ارکان مهم نظام اسلامی است درحالیکه قرآن و سنت ÷پیامبر تمامی امتیازها را ملغی و ملاک را بر پرهیزگاری قرار داده بود اختصاص درآمد حکومت به تجمل و خوشگذرانی حکومت بجای صرف آن در امور عمومی....استفاده از قوه قهریه برای نابودی مخالفان دستگیری حبس شکنجه کشتار و گاه قتل عام.....گرایش به تجمل در زندگی خوراک لباس خانه و...می گساری زن بارگی کنیزکان آوازه خوان و مدیحه سرایی به سبک و سیاق دوران جاهلیت ....
استبدادپادشاهانی که برای توجیه قدرت خود از ایدئولوژی نیز مدد می جستند و نظریه خدادادی بودن قدرت خود را مطرح کرده و سعی در انتقال حکومت از نسلی به نسل دیگربه عنوان یک خاستگاه مقدس و آسمانی داشتند و تبلیغ اینکه خدمت به شاه خدمت به خداست و فرمان پادشاه نیز فرمان خداست با هدف نهادینه سازی رعب و وحشت مافوق بشری در قلب رعایا تا اندیشه طغیان را به مخیله راه ندهند و..
شما درست میفرمایید اما همانطور که میدانید تمام دانشمندانی هم که شما به آن ها افتخار میکنید در همین حکومت های فاسد رشد کرده اند . یعنی دوران طلایی اسلام و دوران خواب عمیق بلاد اسلامی شباهت هایی دارند که شما بیان فرمودید اما حتما تفاوت ها این اختلافات را ایجاد کرده است .
تهاجم فرهنگی اروپاکه در طی برنامه ای طولانی مدت تخم رخوت بی اعتقادی و بی اعتنایی را در جامعه مسلمانان پاشیدو تهی ساختن جامعه اسلامی از درون به عنوان مثال: چهره های سرشناس مسلمانان به گردشگاههای مجلل و زیبای مسیحیان می رفتند تا علاوه بر گردش به تماشا و لذت بردن از دختران مسیحی نیز بپردازند باده گساری به امری عادی در بین مسلمانان تبدیل شد و هرکه ازاین کار سرباز می زد او را کهنه پرست و متعصب خطاب می کردندو...
مسجد تنها به جایگاه افراد سالخورده تبدیل شده بود و در عوض مراکز عیش و نوش مملو از جوانان بودو.. رواج فساد اداری و رشوه و اختلاس و...
این مطالبی هم که شما فرمودید تنها در اسپانیا صادق است و به نظر نمی آید ایران اینگونه بوده باشد .
دنیاگرایی تحجر و دور شدن از اسلام راستین و ثروت هنگفت خلفا و امراو...و ظهر جریاناتی که یکی نظریه حسبنا کتاب ا... و دیگری حسبنا احادیثنا و اخبارنا را طرح کردند و جریانی که در قالی تقدس مساله معرفت ناپذیری و دست نایافتنی بودن آموزه های قرآنی را مطرح کردند و...
و گسترش اهل تصوف در برابر اهل شرع و پیروان عقل که عقل و استدلال را برای وصول به حقیقت ناکافی می شمردندو گاه ازآن به عنوان حجاب شناخت و معرفت خداوند یاد می کردند در حالیکه هر کجا تعقل و تفکر محکوم به ایستایی باشد طبعا"جمود و تحجر نیز تقویت خواهد شد.
با این پاراگراف موافقم . میدانیم این تصوفی که شما میفرمایید در غرالی نیز وجود داشت و اندیشه غرالی به سرعت در ایران گسترده شد و کار به جایی رسید که در مدارس آن زمان میگفتند که عقل مجاز است تنها در محدوده شارع مقدس جولان دهد و لا غیر [=Century Gothic]![=Century Gothic]![=Century Gothic]!
تازه دستاورد های همون تعداد دانشمند کم که توی شرق بودن در موارد زیادی مثل حمله ی مغول از بین رفت و چیز زیادی باقی نموند
بعد از حمله ی مغول شرق بطور کامل در برابر غرب شکست خورد
خورشید علم و دانش در ایران قبل از حمله مغول نیز رو به افول بود و با آمدن مغول تیر آخر بر پیکره در حال احتضار دانش ایرانی زده شد . مرحوم خواجه نصیرالدین تک ستاره عصر خودش بود و بعد از ما دانشمند بزرگ دیگری در علوم تجربی نداشتیم تا عصر قاجار و آشنایی ما با مدرنیته .
شرق فقط ایران که نیست.چین و ژاپن و هند و کره جنوبی هم هستن.اونها هم شکست خوردن؟
بله چین و ژاپن و هند و کره هم اگر با تمدن اروپاییان آشنا نمیشدند وضعیتشان مثل مسلمانان بود . یعنی هم ما و هم کشورهای آسیای شرقی به شدت عقب مانده بودیم و عقب مانده می ماندیم اگر با غرب آشنا نمیشدیم . این که چین و ژاپن الان اینقدر پیشرفته هستند و ما نه؛ به نحوه عملکرد ما بعد از آشنایی با مدرنیته برمیگردد. آنان کسانی را فرستادند تا با غرب آشنا شود و پیشرفت های غرب را به کشورشان منتقل کند و ما مرحوم میرزا تقی خان امیرکبیر را که داشت همینکار را جلوتر از ژاپنی ها میکرد را کشتیم[=Century Gothic]![=Century Gothic]![=Century Gothic]!
و ما مرحوم میرزا تقی خان امیرکبیر را که داشت همینکار را جلوتر از ژاپنی ها میکرد را کشتیم[=Century Gothic]![=Century Gothic]![=Century Gothic]!
هر کس که مفید بود رو از بین بردن گذشتگان ما
دکتر مصدق هم جزو هم این افراد بود که چندتا اوباش تو تهران از بین بردن دولت رو هیچ کس چیزی نگفت!
بله چین و ژاپن و هند و کره هم اگر با تمدن اروپاییان آشنا نمیشدند وضعیتشان مثل مسلمانان بود . یعنی هم ما و هم کشورهای آسیای شرقی به شدت عقب مانده بودیم و عقب مانده می ماندیم اگر با غرب آشنا نمیشدیم . این که چین و ژاپن الان اینقدر پیشرفته هستند و ما نه؛ به نحوه عملکرد ما بعد از آشنایی با مدرنیته برمیگردد. آنان کسانی را فرستادند تا با غرب آشنا شود و پیشرفت های غرب را به کشورشان منتقل کند و ما مرحوم میرزا تقی خان امیرکبیر را که داشت همینکار را جلوتر از ژاپنی ها میکرد را کشتیم[=Century Gothic]![=Century Gothic]![=Century Gothic]!
اون کشور ها هم در یک مقطعی شکست خوردند ولی بعداً خودشون رو بالا کشیدن
مثلاً چینی ها مخترع ساعت بودند در زمان انقلاب صنعتی غرب افول کردند و خودشون از غرب ساعت وارد می کردن
اما در کل درست می گید (خاورمیانه، کشورهای اسلامی) درست تر هست تا (شرق)
خب منم همینو میگم.دوستمون گفتن غرب پیشرفته هست فقط.منم گفتم اینطور نیست.ژاپن و... اینا از اکثر کشورای غرب پیشرفته ترن.
دوست عزیز با تشکر از توجهتان .
متوجه منظور شما شدم . شاید بهتر باشد ابتدا تبیین کنیم که غرب چیست ؟ آیا فقط چند سرزمینی که در غرب کره زمین هستند، " غرب " هستند و یا کشور هایی مثل ژاپن هم با اینکه در مشرق زمین هستند جزو " غرب " محسوب می شوند ؟
بله فقط " غرب " پیشرفته است اما این غربی بودن منحصر به کشورهای مغرب زمین و مرزهای جغرافیایی نمیشود ، بلکه ژاپن و چین و هند شرقی هم " غربی " هستند و به همین دلیل است که آن کشور ها تکنولوژی دارند و ما هم به دلیل " غربی تر " شدن داریم " پیشرفته تر " می شویم .
متوجه هستید ؟ ما داریم از " تمدن غرب " که تمدن غالب است صحبت میکنیم و کشور های اسلامی چون دیر تر غربی شدند ، الان کمتر توسعه یافته اند و ژاپن به این دلیل پیشرفته تر از ماست چون زود تر غربی شد و به همین دلیل که تمدن غرب غالب است و در همه کشورها نفوذ کرده ، بحران هایی که تمدن غرب با آن مواجه است در کل جهان وجود دارد .
همچنان منتظر پاسخ کارشناس محترم هستیم .
چرا اسلام امویان و عباسیان منجر به تولید بوعلی سیناها شد و اسلام صفویه دانشمند علوم تجربی نداشت ؟
من از استادان عربم آموخته ام که عقل را راهنمای خود قرار دهم، حال آنکه شما بدین خرسندید که مثل یک اسیر، زنجیر یک مرجع اخلاقی را به گردن داشته باشید.
آدِلارد باثی متوفی به سال 1152/ 548
هم عصر سلجوقیان-کمتر از نیم قرن بعد از غزالی
سنائی، حدیقه، ص 742، قرن ششم :
ایها الناس روز بی شرمی است /نوبت شوخی و کم آزرمی است
عادت و رسم روزگار بد است /خاصه با آنکه خاصۀ خرد است
جز به رندی و جز به قلّاشی /خرم و شادمان تو کی باشی؟
انوری، قرن ششم:
ای خواجه مکن تا بتوانی طلب علم /کاندر طلب راتب هر روزه بمانی
رو مسخرگی پیشه کن و مطربی آموز /تا داد خود از کهتر و مهتر بستانی
ناصر خسرو، جامع الحکمتین، ص 14 و 15
علماء دین حقّ مر علم طب را و علم نجوم را همی دلیل اثبات نبوت کنند ... و به علت کافر خواندن این علما لقبان مر کسانی را که علم آفرینش دانند، جویندگانِ چون و چرا خاموش گشتند و گویندگان این علم خاموش ماندند و جهل بر خلق مستولی شد، خاصه بر اهل زمین ما که خراسان است و دیار شرق.
...... پس ثابت شد که اصلا به تعلم علوم فلاسفه، سوای آنچه علمای شریعت آن را داخل علوم خود ساخته اند اشتغال ضروری نیست. بنابر این بر شیخ الاسلام واجب باشد که ازتعلم آن منع کند و اصلا نگذارد که کسی به درس و افاده ی آن مشغول گردد.
سلوک الملوک، فضل الله روزبهان اوائل صفویه / همزمان با عصر گالیله
فراموش نکنیم که همین منش ضدّ خرد، که چه خوشمان بیاید چه نیاید، بخشی از تاریخ تمدن اسالمی ماست؛ و همین است که منجر به این شد که ملامحمد باقر مجلسی ملاصادق اردستانی را از اصفهان تبعید کند؛ قبل از آن هم همین منش ضدخرد در تمدن اسالمی ملاصدرا را تکفیر کرد، که امروز او را از مفاخر دورۀ متأخر اسلامی می دانیم! دوران صفویه مصادف است با محکومیت گالیله در سال 1633 و با کوپرنیک
پاراگراف آخر نظر شخصی دکتر رضا منصوری ، استاد فیزیک دانشگاه شریف است .
برگرفته از سخنرانی ایشان در دانشگاه کاشان : http://www.rmansouri.ir/fa/go/basic-of-thinking/lesson-one-what-talk
این نظرات ، ممکن است نظرات شخصی ام نباشد و من فقط بازگو کردمشان .
به نظر می آید نقد پذیر بودن حکومت های غربی یکی از دلایل پیشرفت آنان و عدم وجود آن در حکومت های ما و وجود روحیه بله قربان گویی یکی از دلایل پیشرفت آنان و عقب ماندگی ما باشد .
به این نامه توجه کنید :
width: 100% [TD="colspan: 2"]نامه سرگشاده به حجتالاسلام غلامعلی نعیمآبادی امامجمعه بندرعباس پیرامون سخنرانی قبل از خطبه در نمازجمعه تهران[/TD] [TD="colspan: 2"][/TD] [TD="colspan: 2"]بسمهتعالی حضرت حجتالاسلام غلامعلی نعیمآبادی امامجمعه محترم بندرعباس با سلام و تحیات، در بیانات ارزشمندتان بهعنوان سخنران اصلی قبل از خطبه نمازجمعه امروز تهران، نمازگزاران و بالطبع سایر مخاطبین را دعوت کردید به مطالعه دو کتاب که توسط دو نویسنده آمریکایی اخیراً انتشاریافته و به فارسی ترجمهشدهاند. فرمودید که این دو کتاب واقعیتهای عریان جامعه آمریکا را از زبان خود آمریکاییها تشریح میکنند که چگونه این کشور مملو از ظلم، فساد، خشونت، نابرابری، یک درصد مالک ثروت و قدرت و ۹۹درصد در فقر، تبعیض نژادی و...غیره است. البته قبل از حضرتعالی جناب آقای دکتر سعید جلیلی هم در هفتهنامه «مثلث» به ایرانیان مطالعه این آثار را توصیه کرده بودند. جنابعالی تأکید داشتید که مطالبی که پیرامون تباهی جامعه و نظام آمریکا در این دو کتاب آمده نه توسط مخالفین یا دشمنان آن کشور بلکه توسط خود آمریکاییها به رشته تحریر درآمده است. جناب نعیمآبادی بزرگوار، حکایت این دو کتاب که نقل محافل «آمریکاستیز» در ایران شده حکایت «دیدن مو و ندیدن پیچش» آن است؛ حکایت «دیدن ابرو و ندیدن اشارتهای» آن است. جنابعالی و دکتر جلیلی این دو کتاب را میبینید که نویسندگان آمریکایی آنها بهزعم شما و همفکرانتان همه پلیدیها و تباهیهای آمریکا را در آنها تشریح کردهاند؛ و با شادی و هیجان جامعه را دعوت میکنید که این آثار را بخوانند و ببینند که آمریکا چه جامعه فاسد و در حال تباهی و سقوط است؛ اما «پیچش مو» و «اشارتهای ابرو» را نمیبینید. این را نمیبینید که در کشور آمریکا و علیرغم همه تباهیها و مفاسدی که به آن نسبت داده میشود، میتوان آثاری منتشر نمود که از صدر تا ذیل آن نظام را به زیر سؤال ببرند بدون آنکه نویسنده مورد هیچ مواخذهای قرار گیرد. نویسنده نه متهم به «تبلیغ علیه نظام» میشود و نه بهواسطه آنکه مطالبشان مورداستفاده و بهرهبرداری مخالفین آمریکا قرارگرفته متهم به «دادن اطلاعات به بیگانگان» یا «دشمن» میشوند. نه کسی در آمریکا آنها را «نفوذی» خطاب میکند یا به آنها برچسب «مرعوب»، «وابسته»، «عامل بیگانه»، «مزدور»، «سرسپرده»، «خودفروخته»، «نوکر و حقوقبگیر ایران اسلامی»، «خائن»، «وطنفروش»... زده میشود. درعینحال اداره کل ممیزی کتاب «وزارت ارشاد آمریکا» هم جلوی انتشار کتاب را نمیگیرد؛ و نه بعد از انتشار کتابی که آنهمه علیه آمریکاست که در نماز جمعه ایران که با «مرگ بر آمریکا» آغاز و با «مرگ بر آمریکا» پایان مییابد خواندن آن به نمازگزاران توصیه میشود، دادستانی انقلاب واشنگتن علیه نویسنده تشکیل پرونده میدهد. جناب نعیمآبادی بزرگوار، اگر نظام آمریکا علیرغم همه تباهیها که شما و همفکران «آمریکاستیز»تان در ایران به آن نسبت میدهید نهتنها همچنان سرپاست و اثری از سقوط در آن بچشم نمیخورد بلکه همواره هم توانسته تمامی بحرانها و معضلاتی که با آن مواجه میشود ازجمله بحران اخیر «والاستریت» را پشت سر بگذارد بهواسطه همین ظرفیت نقدپذیری شگفت انگیزش است. بهواسطه آن است که در جریان بحران اخیر و علیرغم ماهها تظاهرات، راهپیماییهای دهها هزارنفری، اعتراضات و ناآرامیهای گسترده خیابانی، نه خون از بینی کسی جاری شد، نه احدی به اتهام «اقدام علیه امنیت کشور» محاکمه شد و نه معترضین به دشمنان آمریکا نسبت داده شدند. جنابعالی و آقای دکتر سعید جلیلی آن کتابها را با خوشحالی و هیجان میبینید که بهزعم شما سراپای نظام و جامعه آمریکا به زیر سؤال بردهاند، اما چشمانتان را بروی این نکته ظریف میبندید که نویسندگانشان بعد از انتشار آنها چگونه آرام سر بر بالین مینهند و احدی بهعنوان زندانی «ضد امنیتی» در جامعهشان در زندان به سر نمیبرد. ایام به کام باد صادق زیباکلام بیست و نهم اسفند یک هزار و سیصد و نودوچهار[/TD]
[=arial]بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و عرض ادب خدمت دوستان و استادان گرامی
با توجه به موضوعی که مطرح شده بنده نیز نکاتی رو عرض میکنم ، امیدوارم روشن کننده ی موضوع باشه...
"علت عقب ماندگی مسلمانان چیست؟"
خدمت دوستان عرض کنم که یکی از آسیب هایی که منجر به عقب ماندگی در بین مسلمانان شده عدم توانایی سیستم چینی یا ساختارسازی با محتوایات اسلامی بوده ...
هر جامعه و تمدنی فهمی رو از دنیای پیرامون خودش داره و مبتنی بر اون فهم ، ساختارها و سیستم ها رو شکل میدن جهت اداره ی جامعه...در واقع ایدئولوژی ها باعث شکل گیری ساختارهایی جهت تثبیت و پیشرفت یک جامعه میشه و بدون وجود ساختار و سازمانی که بتونه مفاهیم مورد نظر رو پیاده کنه و اون رو به صورت سیستماتیک انعکاس بده اون مفاهیم به صورت بلند مدت (به واسطه ی تبلیغات فرهنگی سوء یا تجدید نسل و عدم آموزش آن یا هر دلیل دیگری) در افهام کمرنگ میشه و هر بار هم که گروهی بخوان از اون تفکر یادی کنن و اون را تبیین و توصیف کنن، صرفا در حد تئوریک میمونه و موجب پیشرفت نخواهد شد... به عنوان مثال عموما همین بحث هایی که در این فضا مطرح میشه و خصوصا این بخش که در خدمت شما هستم هیچ وقت کارگشا نبوده و نیست و نخواهد بود و دوستان حتی اگر ظریفترین و ریزترین نکات و آسیب یک تفکر و دین و ایدئولوژی و فرهنگ و جامعه و... رو تجزیه و تحلیل و جمع بندی کنن باز هم بنده معتقدم هیچ اتفاقی در جامعه رخ نخواهد داد.چرا؟ چون ما یاد نگرفتیم که سیستم چینی کنیم و در واقع مفاهیم خودمون رو به صورت سیستماتیک در بیاریم و در جامعه پیاده کنیم و لذا تمام پرسش ها و پاسخ ها در حد نظر میمونه و از این محیط هم خارج نمیشه...
پس مهمترین دلیلی هم که میشه برای عدم پیشرفت جوامعه اسلامی به زعم بنده نام برد
1-عدم فهم درست از مفاهیم پایه ای اسلام هست...مثل قلب ، تعاون، ارشاد و ...
2-عدم توانایی در ایجاد ساختاری با محتوای اسلامی هست
این که دیدگاه و نوع زاویه ی نگاه افراد نسبت به یک موضوع میتونه متفاوت باشه که در اون شکی نیست ...مثلا عدد 6 ممکنه از جانب فردی که از بالا به این عدد نگاه میکنه 9 به نظر برسه و لذا از این حیث باید به این نکته هم توجه کرد که پیشرفت غرب لزوما حاصل آزاد بودن فضای نقد اون نیست بلکه به این دلیل میتونه باشه که غرب سیستمی که ایجاد کرده جهت ماندگاری اون سیستم این بخش رو ساماندهی کرده کما این که
فرمودید که این دو کتاب واقعیتهای عریان جامعه آمریکا را از زبان خود آمریکاییها تشریح میکنند که چگونه این کشور مملو از ظلم، فساد، خشونت، نابرابری، یک درصد مالک ثروت و قدرت و ۹۹درصد در فقر، تبعیض نژادی و...غیره است. البته قبل از حضرتعالی جناب آقای دکتر سعید جلیلی هم در هفتهنامه «مثلث» به ایرانیان مطالعه این آثار را توصیه کرده بودند. جنابعالی تأکید داشتید که مطالبی که پیرامون تباهی جامعه و نظام آمریکا در این دو کتاب آمده نه توسط مخالفین یا دشمنان آن کشور بلکه توسط خود آمریکاییها به رشته تحریر درآمده است.
استراتژی تبدیل تهدید به فرصت یکی از رویکردهای مهم این جوامع محسوب میشه و جهت توسعه ی جوامع خودشون این رویکرد رو ایجاد کردند...
جنابعالی و آقای دکتر سعید جلیلی آن کتابها را با خوشحالی و هیجان میبینید که بهزعم شما سراپای نظام و جامعه آمریکا به زیر سؤال بردهاند، اما چشمانتان را بروی این نکته ظریف میبندید که نویسندگانشان بعد از انتشار آنها چگونه آرام سر بر بالین مینهند و احدی بهعنوان زندانی «ضد امنیتی» در جامعهشان در زندان به سر نمیبرد.
در واقع غرب زمینی ایجاد کرده که دیگه نگرانی چندانی از نقد کردن نداره چرا که میدونه که همه ی این نقد ها داخل در زمین بازی خودشون هست و لذا این امر به این معنی نیست که افراد میتونن هر نقدی رو وارد کنن و مطرح کنن و آسوده سر به بالین بذارن چرا که نقدی که خارج از چارچوب باشه قابل تحمل نخواهد بود و موجب برخورد با فرد خواهد شد...بنابراین توجه داشته باشید که آزادی بیان و نقد کردن در غرب هم حدی داره
حالا این که چرا ما عقب موندیم(بر فرض به حق بودن این مقوله) اینه که سیستم و به اصطلاح زمین بازی موجود در جامعه ی ما عینا کپی شده ی همون ساختار و چارچوب غربی هست ولی افرادی که در راس این امور قرار دارن محتوای ذهنی و فرهنگیشون آمیخته با محتوایات اسلامی هست. (به این میگن بازی کردن تو زمین خود با قواعد دشمن) و در واقع میشه گفت تو جامعه ی ما ساختار سکولار حاکمه و کارگزارانش فهم اسلامی دارن و از اونجایی که ما نتونستیم فهم اسلامی خودمون رو در وهله ی اول به صورت دقیق از قرآن و سیره ی ائمه تلخیص کنیم و در وهله ی دوم از این فهم درست ساختاری جهت اداره ی جامعه بسازیم این میشه که ما الان میبینم...در واقع التقاطی شکل میگره که در اون کارگزارانی قرار دارن که مسلمانند ولی در چارچوب و زمینی بازی میکنند که بیس و پایه ی اون توسط تفکر و فهم غربی ایجاد شده.این میشه که ما هر چقدر هم اینجا دست و پا بزنیم بگیم چرا اسلام عقب موندس بازم هیچ فایده ای نداره تا زمانی که نتونیم مفاهیم قرآنی رو درست فهم کنیم و بعد مبتنی بر اون سیستم چینی کنیم
قبول کنیم که تمام ساختارها در مقابل تغییر مقاومت نشون میدن ولی این که چرا تو جوامع ما اون انعطافی که در جوامع غرب هست دیده نمیشه باید عرض کنم که به این دلیله که این ساختار موجود در جامعه با فهم ما از دنیا و دین همخوانی نداره و لذا جمع بین سیستم سکولار و تفکر توحیدی باطل هست و التقاط رو به همراه داره که به تعبیر حضرت امام (ره) التقاطی فکر کردن خیانت بزرگیست به اسلام و مسلمین
بنابراین جهت خارج شدن از این فضا باید همگی کمک کنیم تا اولا که محتوای اسلامی و به اصطلاح علم اسلامی تولید بشه و ثانیا بعد از تولید باید یاد بگیریم که اون رو عملیاتی کنیم و براش ساختار بچینیم تا قابلیت پیاده شدن و بعد به تبعش قابلیت نقد پذیری داشته باشه.
این تذکر رو هم بدم که وقتی میخواید یه موضوع رو علت یابی کنید، نباید کار رو به صورت تطبیقی پیش ببرید[=arial]
...
سعی کردم خلاصه مطالبم رو عرض کنم
با سپاس از همه ی دوستانی که در این زمینه دغدغه دارن
موفق باشید
با عرض سلام و ادب خدمت برادر ارجمندم متین آقا .
اگر به صورت کلی بگویم با بیشتر مطالبی که بیان فرمودید موافقم و خوشحال شدم که شما هم چنین اندیشه ای دارید اما به نظرم در جاهایی کج فهمی صورت گرفته که به صورت جزئی تر خدمتتان عرض میشود .
پس مهمترین دلیلی هم که میشه برای عدم پیشرفت جوامعه اسلامی به زعم بنده نام برد
1-عدم فهم درست از مفاهیم پایه ای اسلام هست...مثل قلب ، تعاون، ارشاد و ...
2-عدم توانایی در ایجاد ساختاری با محتوای اسلامی هست
حالا این که چرا ما عقب موندیم(بر فرض به حق بودن این مقوله) اینه که سیستم و به اصطلاح زمین بازی موجود در جامعه ی ما عینا کپی شده ی همون ساختار و چارچوب غربی هست ولی افرادی که در راس این امور قرار دارن محتوای ذهنی و فرهنگیشون آمیخته با محتوایات اسلامی هست. (به این میگن بازی کردن تو زمین خود با قواعد دشمن)
به نظر می آید شما در حال بررسی عدم پیشرفت جمهوری اسلامی هستید .
موضوعی که از اول تاپیک دنبال شده ، علت عدم پیشرفت مسلمانان در دوره ای و پیشرفتشان در دوره دیگری است مسلما پیشرفت آن و عقب ماندگی این اتفاقی نیست .
چرا این موضوع مهم است ؟
حتی اگر از رویکرد دینی به این موضوع نگاه کنیم همواره با توجه قرآن و امام علی به گذشته و عبرت گرفتن از آن مواجه میشویم . پاسخ این سوال میتواند در روند تصمیم گیری های ما برای ساختن آینده تاثیر گذار باشد .
در واقع غرب زمینی ایجاد کرده که دیگه نگرانی چندانی از نقد کردن نداره چرا که میدونه که همه ی این نقد ها داخل در زمین بازی خودشون هست و لذا این امر به این معنی نیست که افراد میتونن هر نقدی رو وارد کنن و مطرح کنن و آسوده سر به بالین بذارن چرا که نقدی که خارج از چارچوب باشه قابل تحمل نخواهد بود و موجب برخورد با فرد خواهد شد...بنابراین توجه داشته باشید که آزادی بیان و نقد کردن در غرب هم حدی داره
با این قسمت حرفتون هم موافقم و هم مخالف . مثلا نقد های فردی مثل چامسکی که از صدر تا ذیل حکومت های غربی را زیر سوال میبرد به نفع تمدن غرب تمام میشود. اما سوال ، آیا حداقل روی کاغذ غرب قابلیت تبدیل به غیر غرب به واسطه همین نقد پذیری بالایش را دارد ؟
و در واقع میشه گفت تو جامعه ی ما ساختار سکولار حاکمه و کارگزارانش فهم اسلامی دارن و از اونجایی که ما نتونستیم فهم اسلامی خودمون رو در وهله ی اول به صورت دقیق از قرآن و سیره ی ائمه تلخیص کنیم و در وهله ی دوم از این فهم درست ساختاری جهت اداره ی جامعه بسازیم این میشه که ما الان میبینم...در واقع التقاطی شکل میگره که در اون کارگزارانی قرار دارن که مسلمانند ولی در چارچوب و زمینی بازی میکنند که بیس و پایه ی اون توسط تفکر و فهم غربی ایجاد شده.این میشه که ما هر چقدر هم اینجا دست و پا بزنیم بگیم چرا اسلام عقب موندس بازم هیچ فایده ای نداره تا زمانی که نتونیم مفاهیم قرآنی رو درست فهم کنیم و بعد مبتنی بر اون سیستم چینی کنیم
با این قسمت به شدت موافقم .
قبول کنیم که تمام ساختارها در مقابل تغییر مقاومت نشون میدن ولی این که چرا تو جوامع ما اون انعطافی که در جوامع غرب هست دیده نمیشه باید عرض کنم که به این دلیله که این ساختار موجود در جامعه با فهم ما از دنیا و دین همخوانی نداره و لذا جمع بین سیستم سکولار و تفکر توحیدی باطل هست و التقاط رو به همراه داره که به تعبیر حضرت امام (ره) التقاطی فکر کردن خیانت بزرگیست به اسلام و مسلمین
بنابراین جهت خارج شدن از این فضا باید همگی کمک کنیم تا اولا که محتوای اسلامی و به اصطلاح علم اسلامی تولید بشه و ثانیا بعد از تولید باید یاد بگیریم که اون رو عملیاتی کنیم و براش ساختار بچینیم تا قابلیت پیاده شدن و بعد به تبعش قابلیت نقد پذیری داشته باشه.
این که این اندیشه ای باطل است چه ربطی به این دارد که آزادی بیان او را بگیریم ؟ ممنون میشوم اگر این قسمت را کمی بیشتر توضیح دهید .
[=arial]عرض ادب دارم خدمت شما
به نظر می آید شما در حال بررسی عدم پیشرفت جمهوری اسلامی هستید .
موضوعی که از اول تاپیک دنبال شده ، علت عدم پیشرفت مسلمانان در دوره ای و پیشرفتشان در دوره دیگری است مسلما پیشرفت آن و عقب ماندگی این اتفاقی نیست .
[=arial]اگه منظورتون از مسلمانان به صورت فردی و صرف نظر از حکومت ها مد نظر هست باید عرض کنم که نوع جهانبینی مسلمانان نسبت به مسائل و پدیده ها متفاوت از نگاه مردمان جوامع غربی هست و از این نظر نوع پیشرفت مسلمانان متفاوت از جوامع غرب خواهد بود...
شاید تعریف دقیق از پیشرفت ارائه دادن موجب روشن تر شدن بحث بشه...
چرا این موضوع مهم است ؟
حتی اگر از رویکرد دینی به این موضوع نگاه کنیم همواره با توجه قرآن و امام علی به گذشته و عبرت گرفتن از آن مواجه میشویم . پاسخ این سوال میتواند در روند تصمیم گیری های ما برای ساختن آینده تاثیر گذار باشد .
[=arial]موافقم
نوشته اصلی توسط متین23
در واقع غرب زمینی ایجاد کرده که دیگه نگرانی چندانی از نقد کردن نداره چرا که میدونه که همه ی این نقد ها داخل در زمین بازی خودشون هست و لذا این امر به این معنی نیست که افراد میتونن هر نقدی رو وارد کنن و مطرح کنن و آسوده سر به بالین بذارن چرا که نقدی که خارج از چارچوب باشه قابل تحمل نخواهد بود و موجب برخورد با فرد خواهد شد...بنابراین توجه داشته باشید که آزادی بیان و نقد کردن در غرب هم حدی داره
با این قسمت حرفتون هم موافقم و هم مخالف . مثلا نقد های فردی مثل چامسکی که از صدر تا ذیل حکومت های غربی را زیر سوال میبرد به نفع تمدن غرب تمام میشود.
[=arial]اگه ممکنه نمونه هایی از نقد چامسکی را که از صدر تا ذیل حکومت های غربی را زیر سوال برده مطرح بفرمایید...
اما سوال ، آیا حداقل روی کاغذ غرب قابلیت تبدیل به غیر غرب به واسطه همین نقد پذیری بالایش را دارد ؟
[=arial]اگر روی کاغذ و به صورت بالقوه این توانایی را هم داشت هیچ وقت حضرت امام نمیفرمودن :
[=arial]
مگه تفکر غربی چه پتانسیلی جهت جذب و هضم اندیشه ها و تفکرات و مصادره کردن اون داره ؟
این که این اندیشه ای باطل است چه ربطی به این دارد که آزادی بیان او را بگیریم ؟
[=arial]این مفهوم رو با یک مثال عرض میکنم
ببینید وقتی مثلا تو زمینی بازی میکنید که با قواعدش آشنایی ندارید و نمیدونین کی و کجا و چه حرکتی رو باید خطا اعلام کرد این میشه که نه خودتون از بازی لذت میبرید و نه دیگران چرا که طبق قواعد اون بازی نمیکنید...
خیلی قبول ندارم که آزادی بیان گرفته شده است ولی قبول دارم که به نسبت غرب خیلی کمتر این آزادی وجود داره
توضیح:
پاراگراف آخر عرایضم در پست قبلی خلط مبحث صورت گرفته و نتیجه گیری اون بخش قابل تایید بنده نیست...
با تشکر
با سلام و عرض ادب .
اگه منظورتون از مسلمانان به صورت فردی و صرف نظر از حکومت ها مد نظر هست باید عرض کنم که نوع جهانبینی مسلمانان نسبت به مسائل و پدیده ها متفاوت از نگاه مردمان جوامع غربی هست و از این نظر نوع پیشرفت مسلمانان متفاوت از جوامع غرب خواهد بود...
مسلما در جامعه اسلامی ایده آل هم به مریخ سفر خواهند کرد و مردمش در زمین آشغال نمیریزند و در مکان های عمومی سیگار نمیکشند و در رانندگی انصاف را رعایت میکنند و با کوچکترین مشکلی دعوا به راه نمی اندازند . این ها چیز هاییست که تمدن غرب به آن ها رسیده اما سیاهی های بسیاری و جدی تری نیز دارد .
اگه ممکنه نمونه هایی از نقد چامسکی را که از صدر تا ذیل حکومت های غربی را زیر سوال برده مطرح بفرمایید...
منظورم از صدر تا ذیل ، نقد تمدن غرب که بر پایه اومانیزم است نبود چون فکر میکند تنها راه منطقی است .
بلکه از صدر تا ذیل نظام رایج آمریکا ، سیاست هایش و سیاست مدارانش را نقد میکند .
مگه تفکر غربی چه پتانسیلی جهت جذب و هضم اندیشه ها و تفکرات و مصادره کردن اون داره ؟
سوال جدی است . احتیاج به مطالعه و تفکر زیاد دارد . نمیدانم و حرف قبلی ام را پس میگیرم .
ببینید وقتی مثلا تو زمینی بازی میکنید که با قواعدش آشنایی ندارید و نمیدونین کی و کجا و چه حرکتی رو باید خطا اعلام کرد این میشه که نه خودتون از بازی لذت میبرید و نه دیگران چرا که طبق قواعد اون بازی نمیکنید...
درست میفرمایید و منظور شما را درک میکنم اما آزادی بیان ربطی به قواعد زمین بازی ندارد . آزادی بیان مثل پلاکارد های تماشاگران است که شما چه توپ را با دست بگیرید و چه با پا شوت بزنید ربطی به پلاکارد ندارد . اگر آزادی بیان باشد حتی در تعیین همین قواعد بازی هم سرنوشت ساز است .
به نظر می آید در تمدن غرب هم تا حدود خیلی زیادی آزادی بیان رعایت میشود .
نمونه اش دعوت از آقای احمدی نژاد برای سخنرانی در دانشگاه کلمبیا در حالی که حکومت آمریکا به شدت مخالف بود اما دانشگاه توانست مستقل باشد و جلوی حکومت بایستد.
آیا میتوانید نمونه اش را در دانشگاه تهران تصور کنید ؟
مثلا آنها خیلی وقت است که درخواست دعوت از سفیر انگلیس را کرده اند اما هنوز نتوانسته اند مسئولان را راضی کنند تا تن به این سخنرانی بدهند .
آیا در این مملکت هیچ مقام رسمی و روزنامه ای توانسته از مقام رهبری یا سپاه و ... انتقاد کند ؟
پرسش:
علت عقب ماندگی مسلمانان نسبت به دیگر ملتها چیست؟
پاسخ:
برای پاسخ به این سوال باید عوامل متعددی را در نظر گرفت و به آنها توجه نمود:
۱- باید میان دو موضوع، تفكیك قائل شویم یكى دین اصیل و ناب و خالص كه از طرف خداوند به عنوان برنامهاى كامل براى زندگى بشر آمده است و دیگرى، عقایدى موهوم و خرافات كه ساخته دست بشر بوده و به عنوان دین معرفى گردیده است (همانند عقاید موهوم ارباب كلیسا درباره خداوند و تعالیم آنها دربارة علم و نحوه زندگى مردم اروپا در قرون وسطا) چون ما نیز معتقد نیستیم هر دینی حق است و سبب سعادت بشر می شود.
۲- نباید تسلیم محض ادبیات کشورهای استعمار گر بود. و باید به این نکته اندیشید که آیا غرب پیشرفته است و ما عقب مانده؟ می بینیم که در غرب عليرغم رشد و ترقّى تمدن غرب در برخى از زمینهها، انحطاط و بحرانهاى جدى دیگرى در كنار آن پدید آمد و بشریت را در ورطه خطرناكى قرار داده و فریاد متفكران و اندیشمندان را بلند كرده است. پیشرفت غرب به دلیل تك ساحتى بودن، در خدمت بشر نبوده است. و پیشرفتی که امروزه از آن سخن گفته می شود، پیشرفت صنعت و تكنولوژى است که خارج از هویت انسان صورت گرفته است آیا در كشورهاى پیشرفته، پیشرفت اخلاق، ایمان و رفتارهاى انسان صورت پذیرفته است؟
این چه پیشرفتى در انسانیت و تمدن است كه به جهت نفت و سلطه بر جهان، خون هزاران انسانهاى بى گناه ریخته مىشود؟ آیا جنگ جهانى اول و دوم انفجار بمب اتمى هیرو شیما وناكازاكى، كشتار وسیع مردم ویتنام، و ... براى بیان سیاه بودن تمدن غربى كفایت نمىكند؟
۳- پیشینه تمدن مسلمانان در طى قرون متمادى و صدور تمدن به كشورهاى دیگر از جمله كشورهاى اروپایى نشان مىدهد كه دین تعارضی با تمدن ندارد. و نباید با انحصار نگاه به یک بخش کوتاه از تاریخ، به جمع بندی رسید و نظریه داد.
۴- با دقت بیشتر در همین مقطع تاریخی می یابیم که تنها مسلمانان و كشورهاى اسلامى نیستند كه در تکنولوژی عقب مانده اند. بلكه كشورهاى غیر اسلامى بسیارى نیز به این مشکل مبتلا هستند.
۵- در كشورهاى پیشرفته نیز به رغم در اختیار داشتن منابع فراوان و دسترسى به ارقام بالایى از رشد اقتصادى، رفاه همگانى تحقق نیافته است و به طور معمول، گروه خاصى از رهاورد توسعه بهره مىگیرند و عده بسیارى در فقر زندگى مىكنند.
۶- بسیارى از دانشمندان غربى و پدید آورندگان تمدن جدید غرب نیز دینگرا هستند هر چند این تمدن نو، بر پایه دینگرایى بنیان نهاده نشده است.
بنابر موارد فوق روشن مىشود كه نه دین سبب عقب ماندگى است و پیشرفت غرب اگر چه بعد از درگیری با دین بوده، اما درگیری با دینی بوده که خرافی شده و با علم مبارزه می کرده و ... .
حال با توجه به اینکه روشن شد، دین عامل عقب افتادگی در تکنولوژی نیست، بهتر است نیم نگاهی به عوامل این عقب ماندگی بیاندازیم تا برای آن چاره بیندیشیم:
۱. مسلمانان بر اساس انگیزش و هدایتهاى دینى، مسیر رشد تعالى را پوییدند و بر اثر انحراف از دین و آلودگى به مفاسد دنیاپرستى و سستى و كاهلى، به انحطاط و عقب ماندگى گراییدند.
۲. نظامهاى سیاسى فاسد و استبدادى نیز نقش مهمى در این زمینه داشتند. این نظامها به جاى همّت در جهت رشد و پیشرفت مسلمانان، فقط به فكر حفظ قدرت خویش و صرف هزینههاى عمومى مسلمانان در جهت خوشگذرانى و رفاه خود بودند. وجود این نظامها و حاكمان فاسد، خود ناشى از انحرافات سیاسى صدر اسلام پس از رحلت پیامبر عظیم الشأن و انحرافات اعتقادى و اجتماعى بعد از آن بود. این نظامهاى سیاسى، بر شخصیت و منش انسانها و فرهنگ این جوامع آثار زیان بارى نهاد.
۳. بیگانگان و استعمارگران براى عقب نگاه داشتن كشورهاى جهان سوم از جمله مسلمانان و استثمار منابع انسانى و طبیعى، تهاجم گسترده اى به این كشورها داشتند.
۴. سرگرم شدن مسلمانان به تفرقه و جنگهاى داخلى و جانشین ساختن شعارهاى استعمارى همچون ناسیونالیزم و پانعربیزم به جاى تكیه بر اصولگرایى و اتحاد بین الملل اسلامى، از دیگر علل عقب ماندگى مسلمانان است.