جمع بندی کرامت یا جادوگری؟
تبهای اولیه
چرا بعضی از مسائلی که برای برخی علما به عنوان کرامت مطرح میشود برای جادوگران کرامت محسوب نمیشود ؟
مثل برون فکنی ، هیپنوتیزم ، ذهن خوانی و اطلاع از آینده ، طی الارض و ...
چرا یدونه آیت الله پیدا بشه بتونه ذهن بخونه همه میگن عجب کرامتی داره ، عجب عالمی هستش و ...
ولی یه جادوگر این کارو بکنه مردم میگن بکشینش از جن و شیطان استفاده میکنه ...
[="Book Antiqua"][="Navy"]
سلام و رحمت خدا بر شما
برای بررسی تفاوت برخورد افراد با کرامت و جادوگری، تفاوت ایندو مقوله ضروری است:
تفاوت اول؛ راه دست یابی به خرق عادت: کرامات برخاسته از عنایت ویژه الهی است و بر اساس تعلیم و تعلم نیست، اما جادو و امثال آن بر اساس تعلیم است.
تفاوت دوم؛ هدف و غایت: هدف کراماتی که از صاحبان آن صادر می شود، امور معنوی است و نتیجه آن دعوت به راه حق و اثبات آن است، در حالی که هدف جادوگران غیر الهی و رسیدن به شهرت و ... است.
تفاوت سوم؛ تقید به ارزشهای اخلاقی؛ صاحبان کرامت دارای بالاترین فضائل و کمالات اخلاقی اند، اما جادوگران غالبا از این فضائل بی بهره اند.(1)
با توجه به این تفاوتها در منشاء و هدف کرامت و جادو و امثال آن، سرِّ تفاوت برخورد مردم نیز روشن می شود. به عبارتی ظهور کرامت از شخصی روحانی و متدین، تا حدودی ثابت کننده مقام معنوی اوست، زیرا اولا؛ تلاش او برای رسیدن به قرب الهی بوده، نه رسیدن به این کرامت و ثانیا؛ با ظهور این کرامات، در پی رسیدن به پول، شهرت و این دست خواسته ها نیستند. لذا به این دلایل است که مردم نسبت به این افراد اظهار علاقه می کنند. در اصل این اظهار علاقه نه به خاطر کرامت، بلکه به خاطر پاکی و زلالی خود عالم است.
بنابراین از نظر منشاء، این دو نوع کار خارق العاده متفاوت اند، چرا که یکی منشائی الهی داشته و صرفا افاضه حضرت حق است و دیگری منشائی غیر الهی داشته و ثمره تعلیم و تعلم جادوگر یا مرتاض است. از نظر هدف نیز ایندو عنوان تفاوت دارند، به طوری که یکی هدفی الهی داشته و برای هدایت به کار می رود، اما دیگری دغدغه هدایت یا نشانه الهی بودن را نداشته و غالبا برای مطامع دنیوی به کار می رود.
نکته پایانی؛ غالب مردم طالب قدرت اند و کسی که این قدرت را داشته باشد، به او علاقه دارند، خصوصا اگر این قدرت ماورایی و عجیب باشد. لذا در بسیاری از موارد، عوام از خود این قدرت نمایی لذت می برند و برای آنها منشاء آن چندان مهم نیست. البته سنخ احترام آنها به کسی که کرامت دارد خیلی متفاوت از کسی است که از راهی غیر عبودیت به این قدرت دست یافته است. به عبارتی کرامت باعث می شود بیشتر از آنکه فعل شخص مهم باشد، شخصیت فرد برای مردم مهم باشد و این کار کاشف از صفای باطنی صاحب کرامت است. در حالی که این امر در جادوگر و امثال آن وجود ندارد و صرفا فعل او برای دیگران جذاب است.
[/HR]1. سلیمانی بهبهانی، عبدالرحیم، (1390)، ترجمه محاضرات فی الالهیات، سوم، قم، رائد، ص238. [/]
درود و سلام
چرا یدونه آیت الله پیدا بشه بتونه ذهن بخونه همه میگن عجب کرامتی داره
چنین آیت الله هایی را در زمان کنونی نشانم دهید
آدرس محل
ولی یه جادوگر این کارو بکنه
همچنین یک جادوگر ذهن خوان
اگر صرفا بر اساس شنیده ها وقوع این داستان ها را پذیرفتید
،بازنگری جدی در فلسفه زندگی لازم می آید
چنین آیت الله هایی را در زمان کنونی نشانم دهید
سلام دوست عزیز
این سوال کلیه و اگه قبلا هم یه نفر این قدرت رو داشته باشه کافیه
برای این مسائل اونقدر نقل های زیادی هست که نمیشه همش رو رد کرد
کتابهای شرح حالات علما پره از این حکایات
البته در مورد ائمه هم کرامت های زیادی نقل شده که خیلی هاش معتبرن
در قران هم به کرامت حضرت مریم و عاصف بن برخیا اشاره شده
پس حتی با یه مورد هم میشه این بحث رو مطرح کرد
توی این زمان هم هستند کسایی که از این کرامات داشته باشند اما چون براشون هدف نیست معمولا ابراز نمی کنن مگر برای بعضی اطرافیان اونم به مصالحی
سلام بر شما دوست گرامی
این سوال کلیه و اگه قبلا هم یه نفر این قدرت رو داشته باشه کافیه
لاطائلات فراوان است
در مورد تناسخ هم افراد چنین چیزی را میگویند و مسائل دیگر
بحث ما عقلی و فلسفی است و نه نقل،
برای این مسائل اونقدر نقل های زیادی هست که نمیشه همش رو رد کرد
خیلی راحت میشه رد کرد
هزاران داستان خرافه در مورد گانش(سر فیل بدن انسان)وجود دارد که شما حتی به آن فکر هم نمیکنید
ولی در هند کرامات بسیاری از مرتاضانشان این است که البته آن هم مانند این مسائل وجود خارجی ندارد
کتابهای شرح حالات علما پره از این حکایات
عرض کردم شنیده ها بسیار است
کسی دیده آدرسش را برای برسی بدهد
البته در مورد ائمه هم کرامت های زیادی نقل شده که خیلی هاش معتبرن
در قران هم به کرامت حضرت مریم و عاصف بن برخیا اشاره شده
گرامی
من مسلمان نیستم،برای من نقل هیچ اعتباری ندارد
توی این زمان هم هستند کسایی که از این کرامات داشته باشند اما چون براشون هدف نیست معمولا ابراز نمی کنن مگر برای بعضی اطرافیان اونم به مصالحی
شما هر دین داری رو ببینید از هر روشی،هر روشی،تلاش دارد درستی دینش را اثبات کند
چه چیزی بهتر از این روش که هیچ توجیه علمی ندارد
با زور ارتداد و تهدید.. میخواهند به اسلام دعوت کنند،بعد چنین قابلیتی داشته باشند در راه خدا صرف نکنند؟
بله هر موقع این جنابان دست کشیدند و کاری به بقیه نداشتند،و خدایشان را بزور به خورد دیگری نمیدادند این حرف شما قابل قبول بود
ولی در مورد این جنابان ،وسیله ای نیست که مورد استفاده قرار نگرفته باشد
من این سوال رو در تمامی تاپیک های چنینی گذاشتم،و تا کنون هیچ جوابی نگرفتم
چون اساسا وجود ندارد
اگر وجود داشت راحت آدرسش را قرار میدادند،کسی چنین قابلیتی داشته باشد من به دینش در می آیم،
صرفا یک شایعه بی اساسیست که دهان به دهان نقل میشود
جناب جیمز رندی بارها عرض کردند کسی چنین قابلیتی دارد بیاید علاوه بر یک میلیون دلار پول،عرصه ای را برای تبلیغ دینش فراهم میکند،یک نفر هم در طول سالیان سال نتوانست ادعایش را عملی کند
سلام و درود
بحث ما عقلی و فلسفی است و نه نقل،
متواترات(: قضایایی که به سبب شهادت و روایت افراد بسیار که احتمال هیچ گونه تبانی و همکاری پنهانی بین آن ها نمی رود، در انسان یقین ایجاد می کنند.) هم جزو مقدمات قیاس اند که در منطق و فلسفه کاربرد دارن
بحث تجربه دینی در تمام ادیان مطرحه و قائلان زیادی داره که تبدیل به متواترات شده
مگر اینکه شما متواترات رو قبول نداشته باشین که اگه دلیلشو بگین ممنون می شم
کسی دیده آدرسش را برای برسی بدهد
این کتابها نقل همون دیده هاست!
مشکل اینجاست که این مکاشفات یا خارق العاده ها برای افرادی که در مسیر سیر و سلوک اند هدف نیست تا تو بوق و کرنا کنن
من مسلمان نیستم،برای من نقل هیچ اعتباری ندارد
چه مسلمون با شی یا نه نقل برات مهمه! مگه اینکه تاریخ و خیلی از علمهای مبتنی بر نقل رو قبول نداشته باشی که در این صورت کار خیلی سخت میشه! اصلا پیشرفت علم روی نقل از دانشمندا و کارهاییه که کردن و خیلی چیزای دیگه
فکر کنم منظور شما نقل های خاص باشه نه هر نقلی؟
من این سوال رو در تمامی تاپیک های چنینی گذاشتم،و تا کنون هیچ جوابی نگرفتم
چون اساسا وجود ندارد
اگر وجود داشت راحت آدرسش را قرار میدادند،کسی چنین قابلیتی داشته باشد من به دینش در می آیم،
مضمون حرف شما اینه که چون من پیدا نکردم پس نیست!
این مغالطه نیست؟!
کارهای خارق العاده فقط در یه صورت می تونن گوینده رو تصدیق کنن و اونم وقتیه که کسی نتونه مثل اون رو بیاره یعنی همون معجزه
ولی بقیه کارهای عجیب غریب رو نمیشه دلیل بر حقانیت دونست
توصیه می کنم این مبنا رو تغییر بدین و به همون عقل و فطرتتون بیشتر بها بدین چون ممکنه یکی پیدا بشه و یه قدرت شیطانی داشته باشه و شما پیروش بشینx_x
[="Tahoma"][="Navy"] مثل برون فکنی ، هیپنوتیزم ، ذهن خوانی و اطلاع از آینده ، طی الارض و ... چرا یدونه آیت الله پیدا بشه بتونه ذهن بخونه همه میگن عجب کرامتی داره ، عجب عالمی هستش و ... ولی یه جادوگر این کارو بکنه مردم میگن بکشینش از جن و شیطان استفاده میکنه ...چرا بعضی از مسائلی که برای برخی علما به عنوان کرامت مطرح میشود برای جادوگران کرامت محسوب نمیشود ؟
سلام
چون تفاوت واقعی کرامت و سحر در همینه که اهل کرامت به کمال نفسانی عجایب را انجام می دهند اما ساحران به قدرت موجودات ناشناخته
یا علیم[/]
سلام بر شما دوست گرامیعرض کردم شنیده ها بسیار است
کسی دیده آدرسش را برای برسی بدهداگر وجود داشت راحت آدرسش را قرار میدادند،کسی چنین قابلیتی داشته باشد من به دینش در می آیم،
با سلام
در حال حاضر اساتیدی مثل آقای حسن زاده آملی هستن
نمی دونم میشه به ایشون دسترسی داشت یا نه
اما قانع کردن ایشون برای نشون دادن کراماتشون بعید می دونم کار راحتی باشه
اگر بتونید قانع کنید ایشون رو مثلا بگید اگه نشونم بدید مسلمون میشم شاید قبول کنن
یکی از اقوام مشکل خاصی داشت در علوم غریبه ،
اول قبول نمی کرد مشکلش رو حل کنه بعد از کلی اصرار قبول کرد و مشکلش حل شد ...
در پناه او
مردم را بی دین و کافر میکنن!
چه ارتباطی بین کافر شدن و جادوگری است ؟
مثلا چرا کسانی که به قول شما به اعماق اقیانوس میرن و شکار میشن بی دین و کافر میشن ؟ دلیلش چیه ؟
چه ارتباطی بین کافر شدن و جادوگری است ؟مثلا چرا کسانی که به قول شما به اعماق اقیانوس میرن و شکار میشن بی دین و کافر میشن ؟ دلیلش چیه ؟
با سلام
همه چیز این دنیا دو قطبی است
برای رسیدن به این قدرت ها هم دو راه هست
می توانید از طریق نیروهای مثبت به این قدرت ها برسید
یا نیروهای منفی
برای رسیدن به این نیروها از طریق مثبت باید تذهیب نفس کنید
(این افراد از نیروی خود فقط در شرایط خاص و به اذن الهی وبه نیت رضای او استفاده می کنند)
اما از طریق منفی باید خود را تسلیم نفس کنید
(این افراد از همه چیز برای ارضای نفس خود استفاده می کنند)
در پناه حق
[="Book Antiqua"][="Navy"]سلام
چه ارتباطی بین کافر شدن و جادوگری است ؟
برای این رابطه دو تبیین ارائه شده که یکی در مورد مفهوم سحر است و دیگری در مورد مفهوم کفر.
در تبیین اول سحر اینطور بیان شده: هو اعتقاد إلهية الكواكب و الاستعانة بها في إظهار المعجزات و خوارق العادات فهذا السحر كفر؛ سحر اعتقاد به الوهیت ستارگان و کمک گرفتن از آنها برای اظهار امور خارق العاده است(بحار الأنوار؛ ج56 ؛ ص301) در این صورت، ساحر اعتقادی به موثر حقیقی بودن خدا در تمام امور نداشته و همین باعث کفر او می شود.
در تبیین دوم کفر به معنای لغوی آن یعنی پوشاندن معنا شده است. به عبارتی ساحر که خلاف امر الهی مبنی بر استفاده نکردن از سحر و تحریم آن، عمل می کند، ایمان او پوشیده شده و از نظر لغوی کافر محسوب می شود، اگر چه از نظر اصطلاحی مسلمان است. این تعبیر در برخی دیگر از گناهان هم وارد شده و کسی که آن گناه را انجام بدهد کافر شمرده شده است. مثلا در مورد منافقان می فرماید: وَ لَا تُصَلّ عَلىَ أَحَدٍ مِّنهْم مَّاتَ أَبَدًا وَ لَا تَقُمْ عَلىَ قَبرْهِ إِنهَّمْ كَفَرُواْ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ مَاتُواْ وَ هُمْ فَاسِقُونَ؛ و بر هيچ يك از آنها كه بميرد هرگز نماز مخوان و بر قبر او نايست. همانا آنان به خدا و پيامبر او كافر شدند و در حالى مردند كه فاسق بودند(توبه: 84) در حالی که نفاق با مسلمان بودن شخص قابل جمع است و همراهی آن با کفر معنا ندارد.
[/]
برای این رابطه دو تبیین ارائه شده که یکی در مورد مفهوم سحر است و دیگری در مورد مفهوم کفر.
در تبیین اول سحر اینطور بیان شده: هو اعتقاد إلهية الكواكب و الاستعانة بها في إظهار المعجزات و خوارق العادات فهذا السحر كفر؛ سحر اعتقاد به الوهیت ستارگان و کمک گرفتن از آنها برای اظهار امور خارق العاده است(بحار الأنوار؛ ج56 ؛ ص301) در این صورت، ساحر اعتقادی به موثر حقیقی بودن خدا در تمام امور نداشته و همین باعث کفر او می شود.
در تبیین دوم کفر به معنای لغوی آن یعنی پوشاندن معنا شده است. به عبارتی ساحر که خلاف امر الهی مبنی بر استفاده نکردن از سحر و تحریم آن، عمل می کند، ایمان او پوشیده شده و از نظر لغوی کافر محسوب می شود، اگر چه از نظر اصطلاحی مسلمان است. این تعبیر در برخی دیگر از گناهان هم وارد شده و کسی که آن گناه را انجام بدهد کافر شمرده شده است. مثلا در مورد منافقان می فرماید: وَ لَا تُصَلّ عَلىَ أَحَدٍ مِّنهْم مَّاتَ أَبَدًا وَ لَا تَقُمْ عَلىَ قَبرْهِ إِنهَّمْ كَفَرُواْ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ مَاتُواْ وَ هُمْ فَاسِقُونَ؛ و بر هيچ يك از آنها كه بميرد هرگز نماز مخوان و بر قبر او نايست. همانا آنان به خدا و پيامبر او كافر شدند و در حالى مردند كه فاسق بودند(توبه: 84) در حالی که نفاق با مسلمان بودن شخص قابل جمع است و همراهی آن با کفر معنا ندارد.
اگر آموزش و یاد گیری سحر و جادو واقعا حرام است چرا فرشته های خداوند به اسم هاروت و ماروت به مردم جادو می آموختند ؟! مگر فرشته هم گناه می کند ؟
ولی در احادیث ما میبینیم بعضی از آنها می گویند هر کس جادو یاد بگیرد کافر شده ! آیا این گونه احادیث ممکن نیست جعل شده باشند ؟
مَن تَعَلَّمَ شَيئا مِنَ السِّحرِ قَليلاً أو كَثيرا فَقَد كَفَرَ ، و كانَ آخِرَ عَهدِهِ بِرَبِّهِ ، و حَدُّهُ أن يُقتَلَ إلاّ أن يَتُوبَ هر كه چيزى از جادو بياموزد ، كم يا زياد ، كافر است و پايان عهد او با پروردگارش باشد و كيفرش آن است كه كشته شود، مگر اينكه توبه كند .
الميزان في تفسير القرآن : پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود : قالَ رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : إذا أخَذتُمُ السّاحِرَ فاقتُلُوهُ ، ثُمّ قَرَأ «و لا يُفْلِحُ السّاحِرُ حَيثُ أَتى» قالَ : لا يَأمَنُ حَيثُ وُجِدَ . هرگاه جادوگرى را گرفتيد ، او را بكشيد . سپس اين آيه را تلاوت كرد : «و جادوگر هر جا باشد نجات نمى يابد» . [آن گاه ]فرمود : هر جا يافت شد در امان نيست .
إذا شَهِدَ رَجُلانِ عَدلانِ على رجُلٍ مِن المسلمينَ أنّهُ سَحَرَ قُتِلَ . اگر دو مرد عادل شهادت دهند كه مرد مسلمانى جادو كرده است ، بايد كشته شود .
اِتَّقُوا الدنيا فوالذي نَفسِي بيدِهِ أنّها لأَسحَرُ مِن هارُوتَ و مارُوتَ . از دنيا حذر كنيد ؛ زيرا سوگند به آن كه جانم در دست اوست ، دنيا جادوگرتر از هاروت و ماروت است .
اگر آموزش و یاد گیری سحر و جادو واقعا حرام است چرا فرشته های خداوند به اسم هاروت و ماروت به مردم جادو می آموختند ؟! مگر فرشته هم گناه می کند ؟
با سلام
در قرآن گفته شده برای آزمایش مردم این کار رو انجام دادن
دقت کنید نگهبانان جهنم هم فرشته هستن
فرشته وظیفه خودش رو انجام می ده
مثل فرشته نزول بلا
و از خودش اراده نداره
مثلا شما بلد هستین دزدی کنین چون پلیس ها روش دزدی کردن رو معمولا نشون می دن
نه شما دزدو گناه کار هستین و نه پلیس ها
اما دزدی رو بلد هستین و پلیس ها اموزش میدن تا فریب دزد ها رو نخورین
کلا سیستم این دنیا دو قطبی هست و هدف هم آزمایش اطاعت پذیری بندگان
[="Book Antiqua"][="Navy"]سلام
اگر آموزش و یاد گیری سحر و جادو واقعا حرام است چرا فرشته های خداوند به اسم هاروت و ماروت به مردم جادو می آموختند ؟! مگر فرشته هم گناه می کند ؟
در مورد سحر، تمام فقها بر اساس روایاتی مانند: «من تعلم شيئا من السحر قليلا او كثيرا فقد كفر و كان آخر عهده بربه»(1) مى گويند ياد گرفتن و انجام اعمال سحر و جادوگرى حرام است. اما چنانچه ياد گرفتن آن به منظور ابطال سحر ساحران باشد اشكالى ندارد، بلكه گاهى واجب كفايى است.
شاهد اين سخن، حديثى است كه از امام صادق(علیه السلام) نقل شده: «يكى از ساحران و جادوگران كه در برابر انجام عمل سحر مزد مى گرفت خدمت امام صادق(علیه السلام) رسيد و عرض كرد: حرفه من سحر بوده است و در برابر آن مزد مى گرفتم، خرج زندگى من نيز از همين راه تامين مى شد، و با همان در آمد، حج خانه خدا را انجام داده ام، ولى اكنون آن را ترك و توبه كرده ام، آيا براى من راه نجاتى هست؟
امام فرمود: عقده سحر را بگشا، ولى گره جادوگرى مزن.(2)
از اين حديث استفاده مى شود كه براى گشودن گره سحر، آموختن و عمل آن بى اشكال است.
در تفسیر نمونه در این مورد آمده است: اين دو فرشته زمانى به ميان مردم آمدند كه بازار سحر داغ بود و مردم گرفتار چنگال ساحران، آنها مردم را به طرز ابطال سحر ساحران آشنا ساختند ولى از آنجا كه خنثى كردن يك مطلب (همانند خنثى كردن يك بمب) فرع بر اين است كه انسان نخست از خود آن مطلب آگاه باشد و بعد طرز خنثى كردن آن را ياد بگيرد، ناچار بودند فوت و فن سحر را قبلا شرح دهند.(3)
علامه طباطبایی نیز از کتاب عيون اخبار الرضا(علیه السلام)، نقل می کند که حضرت رضا(علیه السلام)به مامون فرمود: هاروت و ماروت دو فرشته بودند كه سحر را به مردم ياد دادند، تا بوسيله آن از سحر ساحران ايمن بوده و سحر آنان را باطل كنند و اين علم را به احدى تعليم نمى كردند، مگر آنكه هشدار مي دادند كه ما فتنه و وسيله آزمايش شمائيم، مبادا با بكار بردن نابجاى اين علم كفر بورزيد، ولى جمعى از مردم با استعمال آن كافر شدند، و با عمل كردن بر خلاف آنچه دستور داشتند كافر شدند چون ميانه مرد و زنش جدايى مى انداختند، كه خداى تعالى در باره آن فرموده: «وَ ما هُمْ بِضارِّينَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ»(4)
بنابراین آموزش سحر اگر برای ابطال آن باشد، اشکال نداشته و کار فرشتگان الهی نیز درست بوده است. بر این اساس روایات حرمت سحر اولا به دلیل تعدد آنها صحیح اند و باید با برخی دیگر از روایات در مورد مقابله با ساحران تخصیص بخورند.
[/HR]1. وسائل الشيعه باب 25 من ابواب ما يكتسب به حديث 7.
2. عياشى ج 1 ص 52 حديث 74 و تفسير قمى ج 1 ص 55.
3. تفسير نمونه، ج1، ص: 372.
4. الميزان، ج1، ص: 238.
[/]
[=Book Antiqua]
سوال:
تفاوت کرامت و جادوگری در چیست و چرا مردم کرامت را ممدوح و جادوگری را مذموم می دانند؟
پاسخ:
برای بررسی تفاوت برخورد افراد با کرامت و جادوگری، تفاوت ایندو مقوله ضروری است:
تفاوت اول؛ راه دست یابی به خرق عادت: کرامات برخاسته از عنایت ویژه الهی است و بر اساس تعلیم و تعلم نیست، اما جادو و امثال آن بر اساس تعلیم است.
تفاوت دوم؛ هدف و غایت: هدف کراماتی که از صاحبان آن صادر می شود، امور معنوی است و نتیجه آن دعوت به راه حق و اثبات آن است، در حالی که هدف جادوگران غیر الهی و رسیدن به شهرت و ... است.
تفاوت سوم؛ تقید به ارزشهای اخلاقی؛ صاحبان کرامت دارای بالاترین فضائل و کمالات اخلاقی اند، اما جادوگران غالبا از این فضائل بی بهره اند.(1)
با توجه به این تفاوتها در منشاء و هدف کرامت و جادو و امثال آن، سرِّ تفاوت برخورد مردم نیز روشن می شود. به عبارتی ظهور کرامت از شخصی روحانی و متدین، تا حدودی ثابت کننده مقام معنوی اوست، زیرا اولا؛ تلاش او برای رسیدن به قرب الهی بوده، نه رسیدن به این کرامت و ثانیا؛ با ظهور این کرامات، در پی رسیدن به پول، شهرت و این دست خواسته ها نیستند. لذا به این دلایل است که مردم نسبت به این افراد اظهار علاقه می کنند. در اصل این اظهار علاقه نه به خاطر کرامت، بلکه به خاطر پاکی و زلالی خود عالم است.
بنابراین از نظر منشاء، این دو نوع کار خارق العاده متفاوت اند، چرا که یکی منشائی الهی داشته و صرفا افاضه حضرت حق است و دیگری منشائی غیر الهی داشته و ثمره تعلیم و تعلم جادوگر یا مرتاض است. از نظر هدف نیز ایندو عنوان تفاوت دارند، به طوری که یکی هدفی الهی داشته و برای هدایت به کار می رود، اما دیگری دغدغه هدایت یا نشانه الهی بودن را نداشته و غالبا برای مطامع دنیوی به کار می رود. حتی اگر برای جادوگر احترامی قائل باشند، سنخ احترام آنها به کسی که کرامت دارد خیلی متفاوت است. به عبارتی کرامت باعث می شود بیشتر از آنکه فعل شخص مهم باشد، شخصیت فرد برای مردم مهم باشد و این کار کاشف از صفای باطنی صاحب کرامت است. در حالی که این امر در جادوگر و امثال آن وجود ندارد و صرفا فعل او برای دیگران جذاب است.
اما در مورد ارتباط بین جادوگری و کفر که در برخی روایات به آن اشاره شده، باید گفت؛ برای این رابطه دو تبیین ارائه شده که یکی در مورد مفهوم سحر است و دیگری در مورد مفهوم کفر.
در تبیین اول سحر اینطور بیان شده: هو اعتقاد إلهية الكواكب و الاستعانة بها في إظهار المعجزات و خوارق العادات فهذا السحر كفر؛ سحر اعتقاد به الوهیت ستارگان و کمک گرفتن از آنها برای اظهار امور خارق العاده است(2) در این صورت، ساحر اعتقادی به موثر حقیقی بودن خدا در تمام امور نداشته و همین باعث کفر او می شود.
در تبیین دوم کفر به معنای لغوی آن یعنی پوشاندن معنا شده است. به عبارتی ساحر که خلاف امر الهی مبنی بر استفاده نکردن از سحر و تحریم آن، عمل می کند، ایمان او پوشیده شده و از نظر لغوی کافر محسوب می شود، اگر چه از نظر اصطلاحی مسلمان است.
در مورد اینکه با وجود حرمت آموزش سحر، چرا دو فرشته هاروت و ماروت به تعلیم آن پرداختند نیز باید توجه داشت، چنانچه ياد گرفتن آن به منظور ابطال سحر ساحران باشد اشكالى ندارد، بلكه گاهى واجب كفايى است. شاهد اين سخن، حديثى است كه از امام صادق(علیه السلام) نقل شده: «يكى از ساحران و جادوگران كه در برابر انجام عمل سحر مزد مى گرفت خدمت امام صادق(علیه السلام) رسيد و عرض كرد: حرفه من سحر بوده است و در برابر آن مزد مى گرفتم، خرج زندگى من نيز از همين راه تامين مى شد، و با همان در آمد، حج خانه خدا را انجام داده ام، ولى اكنون آن را ترك و توبه كرده ام، آيا براى من راه نجاتى هست؟
امام فرمود: عقده سحر را بگشا، ولى گره جادوگرى مزن.(3)
از اين حديث استفاده مى شود كه براى گشودن گره سحر، آموختن و عمل آن بى اشكال است.
در تفسیر نمونه در این مورد آمده است: اين دو فرشته زمانى به ميان مردم آمدند كه بازار سحر داغ بود و مردم گرفتار چنگال ساحران، آنها مردم را به طرز ابطال سحر ساحران آشنا ساختند ولى از آنجا كه خنثى كردن يك مطلب (همانند خنثى كردن يك بمب) فرع بر اين است كه انسان نخست از خود آن مطلب آگاه باشد و بعد طرز خنثى كردن آن را ياد بگيرد، ناچار بودند فوت و فن سحر را قبلا شرح دهند.(4)
[=Book Antiqua][=Book Antiqua]
پی نوشت ها:
1. سلیمانی بهبهانی، عبدالرحیم، (1390)، ترجمه محاضرات فی الالهیات، سوم، قم، رائد، ص238.
2. مجلسي، محمد باقر، (1403)، بحار الأنوار، دوم، بيروت، دار احياء الكتب العربي، ج56، ص301.
3. ابن بابویه، محمد بن علی، (1413)، من لایحضره الفقیه، تصحیح علی اکبر غفاری، دوم، قم، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، ج3، ص180.
4. مكارم شيرازي، ناصر،(1374)، تفسير نمونه، اول، تهران، دارالكتب، ج1، ص372.