جمع بندی امام زمان (عج) هم قابل نقد است!

تب‌های اولیه

87 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
امام زمان (عج) هم قابل نقد است!

سلام


اگر یک وقتی
امام زمان ظهور کنه(نقل از کلام اقای دکتر روحانی)، اون وقت هم میشه نقد کرد!
بالاتر از پیغمبر که نداریم ، ایشون هم اجازه نقد می داد و صحابه به ایشون میگفتن فلان حرفتون وحی بود یا از خودتون!

چه پاسخی داریم؟
ایا این مطلب صحیح است؟

قابل توجه: هدف در اینجا یک بحث علمی است و به گروه بندی های سیاسی اصلا کاری نداریم.
تشکر از اینکه مراعات می کنید.

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد مسلم

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام و احترام

روح سبز;961048 نوشت:
اگر یک وقتی امام زمان ظهور کنه، اون وقت هم میشه نقد کرد!
بالاتر از پیغمبر که نداریم ، ایشون هم اجازه نقد می داد

چه پاسخی داریم؟
ایا این مطلب صحیح است؟


برای پاسخ به این سوال باید به دو نکته توجه بفرمایید:

نکته اول: دلیل جواز نقد معصوم

دلیلی که بر این مطلب اقامه شده است استناد به قول برخی اطرافیان پیامبر(ص) است که به آن حضرت(ص) میگفتند: چیزی که میگویی از جانب خداوند است یا خودت!
خب این نقد و این پرسش از جانب یک انسان غیر معصوم چیزی نیست که ما آن را پذیرفته و آن را مبنای کار خویش قرار دهیم!! بله اگر چنین سوالی از جانب معصوم ارائه شده بود جای بررسی داشت، اما وقتی یک کسی که روشن است درک و اعتقاد درستی نسبت به معصوم ندارد چنین سوالی می کند چه جای پیروی از او وجود دارد؟!

علاوه بر اینکه اگر ما نقد نرم افزاری صحابه نسبت به معصومین را مبنا و دلیل جواز قرار دهیم، نقد سخت افزاری و جنگ صحابه بزرگ پیامبر(ص) با علی(ع) را هم باید مجوز نقد سخت افزاری، و جنگ با امام بدانیم! چون تفاوتی بین این دو نیست، اگر صحابه می توانند الگو بوده، و رفتار نرم افزاری ایشان می تواند دلیل باشد، طبیعتا رفتار سخت افزاری ایشان هم این کشش را خواهد داشت.

بله اگر منظور استقبال از نقد باشد، یا سخن از چرایی یک رفتار باشد اینها اشکالی ندارد، اینکه نه از صحت و درستی، بلکه از چرایی یک دستور از امام و نبی سوال کنیم این اشکالی ندارد، اما اینکه به معصوم بگوییم این سخن از جانب خداوند است یا از جانب خودت اوج بی احترامی، و اوج عدم درک درست جایگاه امامت و نبوت است.

گواه مدعا این است که وقتی در جریان غدیر خم این سوال از پیامبر(ص) شد که این حکم از جانب خداوند است یا خودت؟ حضرت ناراحت شده و چشمانشان سرخ شد و سه مرتبه فرمودند: به خدایی که معبودی غیر از او نیست از جانب خداوند است؛ پس حارث بلند شد و گفت خداوندا اگر این حکم از توست بر ما باران سنگ ببار(رضی الدین حلی، العدد القویه، ص185؛ نفحات الازهار، ج8، ص351)

خب این جملات نشان می دهد که چه کسانی چنین سخنانی بر زبان جاری می کرده اند، و واکنش پیامبر(ص) نشان می دهد این اعتراض و به اصطلاح نقد، خصوصا با این لحن، چیزی نبوده که پیامبر(ص) از آن راضی بوده و آن را تایید کرده باشد، در این صورت آیا ما باید به سخنان امثال اینها در جواز نقد پیامبر و امام معصوم استناد کنیم؟! از جهّالی پیروی کنیم که بین اوامر خداوند و نبی تفاوت گذاشته و تفکیک می کرده اند!

نکته دوم: اصل جواز نقد معصوم

در خصوص اصل این ادعا میتوان از دو طریق عقلی و نقلی به آن پرداخت:

الف) مسیر عقلی: تعارض عصمت و نقد!

هدف از نقد دستیابی به نقاط ضعف و قوت یک چیز است، به همین خاطر چیزی یا کسی را نقد می کنند که احتمال خطا در او وجود دارد، اما قبول عصمت یک شخص یعنی باور داریم هیچ نقطه ضعفی در گفتار و رفتار و حتی تقریر آن شخص معصوم وجود ندارد، اینجا دیگر چه جای نقد و ارزیابی است؟ بنابراین باور به عصمت یک شخصیت و نقد او تناقض است!!
معصوم خط کشی است تا رفتار بشر با آن سنجیده شود، اگر قرار باید هر کسی هم با خط کش خودش این معصوم را بسنجد که پس این عصمت چه نقشی دارد؟!

در کتب کلامی دلیلی تحت عنوان «تسلسل» بر لزوم عصمت امام اقامه شده است بدین شرح که:
فلسفه و علت نیاز بشر به امام این است که مردم معصوم نیستند، به همین خاطر اگر امام هم معصوم نباشد خودش نیازمند یک امام خواهد بود و این سلسله باید به یک امام معصوم ختم شود که او دیگر نیازمند به امام دیگری نباشد.(علامه حلّی، کشف المراد، ص364)

بنابراین «عصمت» یک تکیه گاه معرفتی است تا خطای مردم را پوشش داده و غیر معصوم بودن ایشان را جبران سازد! خب طبیعتا دیگر اصلا نقد معصوم توسط غیر معصومین معنا ندارد!!

ب) مسیر نقلی: تعارض جواز نقد با آیات قرآن کریم
تصریح آیات و روایات بر این است که سخن معصوم همان سخن خداوند است، وهیچ بهانه ای برای نقد آن وجود ندارد، قرآن کریم در مورد پیامبر(ص) می فرماید:
«وَ مَا يَنطِقُ عَنِ الهَوَى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْىٌ يُوحَى‏»؛ هرگز از روى هواى نفس سخن نمى‏ گويد! * آنچه مى‏گويد چيزى جز وحى كه بر او نازل شده نيست.(نجم:3و4)

و نیز می فرماید:
«مَا ءَاتَئكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نهَاكُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا»؛ آنچه را رسول خدا براى شما آورده بگيريد (و اجرا كنيد)، و از آنچه نهى كرده خوددارى نماييد.(حشر:7)

یا به اطاعت بی قید و شرط از رسول و اولی الامر فرمان می دهد:
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُم‏»؛ اى كسانى كه ايمان آورده ‏ايد! اطاعت كنيد خدا را! و اطاعت كنيد پيامبر خدا و اولو الأمر را (نساء:59)

آیا این آیات به ما اجازه نقد معصومین را می دهد؟!

بنابراین تنها توجیهی که برای این سخن وجود دارد این است که این سخن در جواز نقد از سوی مردم نباشد، بلکه در استقبال از نقد و گفتگو از سوی معصومین باشد؛ یعنی مردم نباید از صحابه نقد کردن پیامبر(ص) و امام را یاد بگیرند، بلکه حکّام و مسئولین باید از معصومین احترام به نقدها و نظرات دیگران را یاد گرفته و پیروی کنند.

[="Tahoma"][="Navy"]

روح سبز;961048 نوشت:
سلام

اگر گفته شوذ:

اگر یک وقتی امام زمان ظهور کنه، اون وقت هم میشه نقد کرد!
بالاتر از پیغمبر که نداریم ، ایشون هم اجازه نقد می داد

چه پاسخی داریم؟
ایا این مطلب صحیح است؟

قابل توجه: هدف در اینجا یک بحث علمی است و به افراد و اشخاص و گروه بندی های سیاسی اصلا کاری نداریم.
تشکر از اینکه مراعات می کنید.


سلام
یک وقت نقد به معنای انتقاد از وضعیت موجود است که نوعی شکایت و اظهار ناراحتی است و نه نقد این اشکال ندارد
یک وقت منظور از نقد بررسی عالمانه شیوه و روشهاست برای بهبود آنها که این هم دلسوزی و نصیحت است و بلا اشکال است
یک وقت منظور از نقد این است که بگوییم بر اساس آنچه که من می دانم و قبول دارم فلان شیوه و روش و سیاست مشخص درست نیست که در مورد معصوم قابل قبول نیست چون معصوم معصوم است و خطا نمی کند تا مورد نقد قرار گیرد. بله می توان کارگزاران را نقد کرد اما امام و شیوه و روشی که او تعیین یا تایید کرده قابل نقد نیست.
یا علیم[/]

مسلم;961439 نوشت:
بله اگر منظور استقبال از نقد باشد، یا سخن از چرایی یک رفتار باشد اینها اشکالی ندارد، اینکه نه از صحت و درستی، بلکه از چرایی یک دستور از امام و نبی سوال کنیم این اشکالی ندارد، اما اینکه به معصوم بگوییم این سخن از جانب خداوند است یا از جانب خودت اوج بی احترامی، و اوج عدم درک درست جایگاه امامت و نبوت است.

سلام و عرض ادب و احترام

سرور مکرم جناب استاد مسلم بزرگوار ، مطالب مفیدی فرمودید که از شما متشکرم. ولی خب حالا که بحث هم راجع به نقد است با اجازه از محضر شما راجع به بعض عبارات حضرتعالی بنده حرف هایی دارم .

اولا احتمالا با حقیر موافق هستید که پیرامون همه شخصیت های بزرگ و اثر گذار جهان در طول تاریخ یک هاله ای از اسطوره و افسانه شکل می گیرد که حسب تاثیر گذاری فرد و فرهنگ عمومی مردم آن جامعه این شدت آن متفاوت است . حضرت رسول ص نیز قاعدتا از این امر مستثنی نیستند و چه بسیار روایات و افسانه هایی که پیرامون شخصیت ایشان در کتب تاریخ و حدیث وارد شده و به علت تکرار آن در نسل های متوالی امری یقینی و مسلم تلقی شده است . گاهی وقتی بدون دقت برخی روایت های کتاب های سیره ، شمائل و علی الخصوص دلائل النبوة مطالعه می شوند حقیقتا پیامبر ص و سایر بزرگان دین از قالب بشری خارج شده و حالتی اسطوره ای و افسانه ای به خود می گیرند . و حال آنکه قرآن خداوند به رسول الله توصیه می کند که به مردم بگو :

[=ParsQuran]إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ ( کهف - 110 )

یعنی : من هم بشری مثل شما هستم .

تصور کنید با وجود چنین توصیه صریح و محکمی بازهم آن حجم از افسانه ها و دروغ ها راجع به رسول الله نقل شده است ، اگر احیانا این مطلب در قرآن تذکر داده نمیشد وضع چه بود ؟

نکته اصلی بحث هم اتفاقا همینجاست ، خود محمد ص به امر پروردگارش می گوید من هم یک بشر مثل شما هستم ، می خندم ، می خورم ، می پوشم ، ناراحت می شوم .. اما برخی کاتولیک تر از پاپ شده و به خیال اینکه باید کار عظیم پیامبر ص را در قصه های اغراق آمیز غرق کنند تا بزرگی آن حضرت بیشتر به چشم بیاید دست به جعل و تحریف روایات تاریخی می زنند و آنچنان جعلیاتی سرهم می کنند که دیگر واقعا نمی توان گفت کجای این مطلب افسانه است و کجایش حقیقت تاریخی !

از آنجا که من زیاد به احادیث و روایات اعتماد ندارم و آنها را فاقد اصالت می دانم بهتر است بحث را با همان آیه قرآن ادامه دهیم ، درخواست دارم بار دیگر به آیه مورد بحث توجه بفرمائید :[=ParsQuran]

قل انما بشر مثلکم یوحی الی ( کهف - 110 )
یعنی : (ای محمد ) بگو من هم بشری مثل شما هستم جز آنکه به من وحی می شود .

کلام قرآنی واضح است ، محمد ص در همه ویژگی های بشری با مردم یکسان است و فقط یک تفاوت میان او و بقیه وجود دارد : به او وحی می شود .. تمام !

آن آیه ای هم که زحمت کشیدید و آوردید :

نقل قول:
«وَ مَا يَنطِقُ عَنِ الهَوَى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْىٌ يُوحَى‏»؛ هرگز از روى هواى نفس سخن نمى‏ گويد! * آنچه مى‏گويد چيزى جز وحى كه بر او نازل شده نيست.

ناظر به همین موضوع است . مشرکین می گفتند این قرآنی که محمد ادعا دارد از طرف خداست ساخته های ذهن اوست ، پاسخ آمد که اینطور نیست ، به او وحی می شود . ادامه همین آیات از جبرئیل هم یاد شده است .

اما عجیب این است که کسی از این آیه برداشت کند جبرئیل 24 ساعته نزد پیامبر بوده و حتی سلام و احوال پرسی های روزانه را هم بر پیامبر نازل می کرده و خلاصه رسول الله هیچ نمی گفته مگر آنکه همه را جبرئیل به او القا کند !!

اگر پذیرفتیم که فقط بخشی از سخنان پیامبر ص - یعنی همان ها که قرآن نام گرفته - وحی است و بقیه سخنان و اعمال ایشان منشا غیر وحی داشته است اینها را هم می شود نقد کرد ، هم به آنها خرده گرفت و هم اینکه بعضا انجام نداد !! اینجای بحث را با یک آیه و چند نمونه تاریخی تکمیل می کنم :

عَفَا اللَّهُ عَنكَ لِمَ أَذِنتَ لَهُمْ حَتَّىٰ يَتَبَيَّنَ لَكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَتَعْلَمَ الْكَاذِبِينَ ( توبه - 43 )
یعنی : خدايت ببخشايد، چرا پيش از آنكه [حال‌] راستگويان بر تو روشن شود و دروغگويان را بازشناسى، به آنان اجازه دادى؟

مواخذه پیامبر ص توسط خدا در قرآن فراوان است ، اما این نمونه معروف به وضوح و صراحتا به ما نشان می دهد که پیامبر ص عملی انجام داده که مورد نظر خداوند نبوده است . پس این شاهدی بر اینکه همه اقوال و اعمال پیامبر مطابق وحی نبوده است .

اما از نمونه های معروف تاریخ :

1 - امیرالمومنین علی علیه السلام در جریان صلح حدیبیه که مامور نوشتن عهدنامه بودند ، هنگامی که پیامبر به ایشان دستور می دهد تا عنوان « رسول الله » را از جلوی نام «محمد» پاک کنند ، امتناع کرده و لذا خود پیامبر به دستان خود عنوان رسول الله را از پیمان نامه پاک می کنند .

این کار حضرت علی ع که در واقع نقد عملی و بلکه بالاتر از آن مخالفت با دستور پیامبر است آیا العیاذ بالله مخالفت با وحی خدا و ان هو الا وحی یوحا ست ؟!! اگر برخی خشک مذهبانِ امروز ، آن روز حضور می داشتند آیا فریاد مرگ بر ضد ولایت نبی سر نمی دادند ؟!

2 - در ماجرای جنگ بدر پیامبر تاکتیکی جنگی را اتخاذ کردند که مورد قبول برخی اصحاب واقع نشد ، همان موقع است که یکی از آنان ( حباب بن منذر ) می گوید : أ من الله ام منک ؟ رسول الله نیز می فرمایند این نظر خودم است. و حباب تاکتیک خودش را ارائه می دهد و اتفاقا نظر او تایید می شود . این همان قضیه ای است که گفته شد و بعد برخی مقابل آن موضع گرفتند و اکنون موضوع این بحث است . در حالیکه خود رسول الله نیز سخت گیری که اینان دارند را نداشتند !!

3 - جمله معروفی نیز از پیامبر نقل شده که فرمودند انتم اعلم بامور دنیاکم ، یعنی شما مردم نسبت (به من ) به امور دنیای تان آگاهتر هستید . ماجرای آنرا نیز احتمال فراوان می دانید وبه جهت اختصار از ذکر آن خودداری می کنم .

نمونه ها به همین ختم نمی شوند ، اما چون از حوصله بنده و خوانندگان محترم خارج است از ذکر بقیه آنها خودداری می شود . غرض این بود که وجود مواردی که نشان می دهد اعتراض و نقد به پیامبر ص در تاریخ اسلام سابقه داشته و البته برای منتقدین و معترضین هم هزینه ای در بر نداشته ، بلکه بسیار خوب و منطقی با آنها برخورد شده است را به حضرتعالی یادآوری کنم .

با تشکر فراوان /

پ.ن : در گذشته هر روندی وجود داشته است ، امروز اما ارزش ها و فضیلت ها تغییر کرده اند . در جهان امروز مردم حق حاکمیت بر خود را دارند و نمی توان با استدلال های اینچنینی آنها را از برخورداری از حقوقشان منصرف کرد ، حتی گفتن سخنانی مثل اینکه « مردم چه حقی دارند » یا « مردم چکاره اند » هم جز نفرت و انزجار چیزی پدید نمی آورد و این را هم مد نظر داشته باشید : امروزه عنوانی که بر ماحصل سخنان شما مطابقت پیدا می کند بی تعارف دیکتاتوری است . عرض بنده این است اگر حتی واقعا چنین فضای بسته ای در گذشته وجود داشته است ، آنرا نه یک حقیقت لایتغیر بلکه پدیده ای برآمده از محیط عربستان بدانید که هم قابل اصلاح است و هم قابل تغییر !

آیت‌الله سید احمد خاتمی عضو مجلس خبرگان رهبری در گفت‌وگو با خبرنگار حوزه احزاب خبرگزاری فارس، با بیان اینکه گفته شده است در این کشور همه قابل نقد هستند که این یک سخن جدید نیست و باید دید با چه هدفی این مطالب مطرح می‌شود، اظهار داشت: ما به اهداف این سخنان خوش‌بین نیستیم و نگرانی داریم که از این کلام سوء استفاده و حریم‌های این کشور آسیب ببیند.

آیت‌الله خاتمی ادامه داد: گفته شده است که امام زمان (عج) و پیامبر (ص) قابل نقد هستند؛ این تعبیر زیر سوال بردن یک اعتقاد حق، مسلم و ثابت شده اسلام و تشیع است و در این بیان دو مطلب خلط شده است.
عضو مجلس خبرگان رهبری بر همین اساس افزود: اول آنکه پیغمبر (ص) کدام اجازه نقد را می‌دادند، مشخص است که پیامبر اسلام قابل نقد نیست و دلیل آن در دهها آیه و روایت آمده است که پیامبر سخن و رفتاری بدون وحی ندارد و سخن دیگر این است که پیامبر اجازه نقد می‌دادند اما این مساله به معنای قابل نقد بودن نیست.


وی تاکید کرد: آنچنان که پیامبر ما تاکید بر مشورت داشتند ولی این امر به معنای آن نیست که نیاز به مشورت دارند، از این رو پیامبر اسلام برای تکریم امت و الگوسازی اقدام به مشورت می‌کردند و اجازه نقد می‌دادند نه آنکه خودشان قابل نقد هستند؛ لذا این سخنان اخیر قطعا نادرست است.
آیت‌الله خاتمی خاطرنشان کرد: تقاضای من از صاحبان تریبون این است که اعتقادات حق را که سال‌ها علما با خون دل آن را تثبیت کرده‌اند در مسلخ اهداف سیاسی خود ذبح نکنند و از این رو از مسئولان انتظار می‌رود که جای طرح مباحث چالش‌زا به معیشت مردم، حل گرانی و رفع مشکل بیکاری بپردازند.
عضو مجلس خبرگان رهبری همچنین یادآور شد: اینکه استناد شده در تصمیمی از تصمیمات پیامبر سوال کننده پرسیده این از شما است یا خدا تحقیقا این نقل دروغ است و علامه سیدجعفر مرتضی در کتاب الصحیح دروغ بودن این را اثبات کرده است.

سلام
وقتی خدا به پیامبرش می فرماید و شاورهم فی الامر
مشورت کردن یعنی نظر خواستن از دیگران
این نشان میده پیامبر متکلم وحده نبودن و یک زندگی اجتماعی و برای بشر نمونه کردن.
آیا به این صورت نمیشه نقد سازنده داشت؟

یا نمیشه از جملات بالا این و برداشت کرد که همه انسان ها میتونن مورد نقد واقع بشن حتا معصومین با عصمت تمام که داشتن و حق کامل بودن اجازه نقد و می دادن و کافر قلمداد نمیشدن.

*حسام الدین*;961540 نوشت:
سلام و عرض ادب و احترام
سرور مکرم جناب استاد مسلم بزرگوار ، مطالب مفیدی فرمودید که از شما متشکرم. ولی خب حالا که بحث هم راجع به نقد است با اجازه از محضر شما راجع به بعض عبارات حضرتعالی بنده حرف هایی دارم


با سلام و احترام جناب حسام الدین عزیز
بنده هم از نقد و نظر حضرتعالی صمیمانه تشکر می کنم.

کلام شما دو بخش دارد، بخش اول ناظر به نقد عصمت و خطا ناپذیری پیامبران و معصومین است، و بخش دوم ناظر به حق حاکمیت مردم

در مورد بخش ابتدایی کلام شما باید توجه بفرمایید بله اگر کسی عصمت و خطاناپذیری یک شخصیت را قبول نداشته باشد طبیعتا نقد آن شخصیت صحیح و رواست، اما اگر کسی عصمت یک شخصیت را قبول داشته باشد نقد اصلا معنا ندارد! چون آن شخصیت آمده که الگو و خط کشی برای رفتار ما غیر معصومین باشد، نمی توان دیگر توقع داشت که ما غیر معصومین هم خط کشی برای سنجش رفتار او باشیم!

اشکال بنده با فرض اینکه گوینده این سخنان عصمت انبیاء و ائمه(ع) را قبول دارد بود، اما بنا بر مبنای شما که خطا را در رفتار همه ممکن می دانید خب نقد هم جایگاه پیدا می کند، منتهی گوینده این سخنان مبنای شما را قبول ندارد، و ثانیا شما باید ابتدا این مبنا را اثبات سازید!

ورود به بحث از مبنا طبیعتا خارج از موضوع تاپیک است و بنده از این بحث در تاپیک مستقل استقبال می کنم، اما در این تاپیک فقط در همین یک پست می توانم پاسخ بدهم ان شالله که با این یک پست مسئله حل شود، در غیر اینصورت باید تاپیک جدیدی تأسیس کنید تا از مبنای بحث یعنی عصمت یا عدم عصمت ایشان بحث شود.

اما در مورد بخش دوم کلام شما خب به تاپیک مربوط هست و میتوانیم بحث را در آن پی بگیریم که عرض خواهم کرد.

اما نقد بنده به بخش ابتدایی سخنان حضرتعالی:

*حسام الدین*;961540 نوشت:
اولا احتمالا با حقیر موافق هستید که پیرامون همه شخصیت های بزرگ و اثر گذار جهان در طول تاریخ یک هاله ای از اسطوره و افسانه شکل می گیرد که حسب تاثیر گذاری فرد و فرهنگ عمومی مردم آن جامعه این شدت آن متفاوت است . حضرت رسول ص نیز قاعدتا از این امر مستثنی نیستند و چه بسیار روایات و افسانه هایی که پیرامون شخصیت ایشان در کتب تاریخ و حدیث وارد شده و به علت تکرار آن در نسل های متوالی امری یقینی و مسلم تلقی شده است . گاهی وقتی بدون دقت برخی روایت های کتاب های سیره ، شمائل و علی الخصوص دلائل النبوة مطالعه می شوند حقیقتا پیامبر ص و سایر بزرگان دین از قالب بشری خارج شده و حالتی اسطوره ای و افسانه ای به خود می گیرند

بله این سخنان شما را به عنوان یک احتمال در شهرت و اسطوره سازی شخصیت ها در تاریخ قبول دارم، اما اینکه هر خصوصیت ممتاز و پررنگی که در تاریخ از هر شخصیت برجسته ای رسیده و او را اسطوره ساخته است حتما متاثر از بزرگنمایی مردم باشد پذیرفتنی نیست، بلکه باید مجموعه ادله را دید، اگر بقیه ادله چنین مسئله ای را اثبات می کنند دیگر نمی توان آن را محصول بزرگنمایی مردم دانست.

*حسام الدین*;961540 نوشت:
إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ ( کهف - 110 )
یعنی : من هم بشری مثل شما هستم .
خود محمد ص به امر پروردگارش می گوید من هم یک بشر مثل شما هستم ، می خندم ، می خورم ، می پوشم ، ناراحت می شوم .. اما برخی کاتولیک تر از پاپ شده و به خیال اینکه باید کار عظیم پیامبر ص را در قصه های اغراق آمیز غرق کنند تا بزرگی آن حضرت بیشتر به چشم بیاید دست به جعل و تحریف روایات تاریخی می زنند و آنچنان جعلیاتی سرهم می کنند که دیگر واقعا نمی توان گفت کجای این مطلب افسانه است و کجایش حقیقت تاریخی !


در این خصوص باید به چند نکته توجه بفرمایید:

اولا: عصمت یک ویژگی فوق انسانی نیست که بگوییم اگر کسی معصوم باشد دیگر بشری مانند مردم نیست! عصمت از سنخ علم است، علم صحیح و شدیدی که به خاطر حضور و شدت آن مورد غفلت، فراموشی واقع نمیشود.
اصلا ما خودمان هم جلوه هایی از عصمت را در درون خودمان داریم، مثلا قبحی که در نگاه ما نسبت به اینکه عریان وارد خیابان شویم، قبحی است که آنقدر در نگاه ما شدید است که حتز از روی اشتباه و فراموشی هم آن را تکرار نمی کنیم!
پس این آیات مطلقا دلالتی بر نفی عصمت ندارند.

ثانیا:
عصمت از نظر دلالت عقلی ضرورت دارد، پیامبری که معصوم نباشد بود و نبود او فرقی نمی کند، و این نقض غرض خداوند از ارسال انبیا است، یعنی یک هدفی از فرستادن انبیا داشته اما چون مقدمات هدفش را فراهم نکرده طبیعتا خودش هدفش را نقض کرده است!
مثلا اگر ما احتمال بدهیم پیامبر در ابلاغ یک آیه اشتباه کرده است دیگر تمام قرآن بلا استفاده خواهد شد، چون روی هر آیه ای دست بگذارید احتمال دارد همان آیه باشد!
یا پیامبری که خطا و اشتباه می کند طبیعتا مردم به او اعتماد نخواهند کرده و پیروی نخواهند کرد، خب این یعنی نقض غرض الهی از ارسال انبیا!!

ثالثا:
نکته دوم اینکه مگر میشود اعتبار روایات را نادیده گرفت؟! اگر اعتبار روایات را نادیده بگیریم نه می توانیم حج به جا آوریم، نه نماز بخوانیم، و نه روزه بگیریم و نه هیچ عمل دیگری! چون آیات قرآن در خصوص هیچکدام از این عبادات کفایت نمی کند.

رابعا:
با چشم پوشی از روایات، آیات فراوانی در این خصوص وجود دارد:
قرآن شیطان را از اغوای مخلَصین (اسم مفعول به معنای خالص شده، نه مخلِص) ناتوان معرفی می کند:
«وَ لَأُغْوِيَنهُّمْ أَجْمَعِينَ* إِلَّا عِبَادَكَ مِنهُمُ الْمُخْلَصِين‏»؛ و همگى را گمراه خواهم ساخت، مگر بندگان مخلصت را(حجر:39و40)

و خداوند را از جمیع اوصاف منزّه می داند مگر اوصافی که مخلَصین خداوند را به آن توصیف می کنند:
«سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ* إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِين‏(صافات:159)
این اگر عصمت نیست پس چیست؟!

همچنین آیاتی در مورد عصمت ائمه(ع) وجود دارد(نساء:59؛ توبه:119) که حتی فخر رازی که از بزرگترین علمای اهل سنت است از آنها عصمت را برداشت کرده اما می گوید چون کسی بعد از پیامبر(ص) معصوم نیست پس اجماع امت اسلامی منظور است!

*حسام الدین*;961540 نوشت:
1 - امیرالمومنین علی علیه السلام در جریان صلح حدیبیه که مامور نوشتن عهدنامه بودند ، هنگامی که پیامبر به ایشان دستور می دهد تا عنوان « رسول الله » را از جلوی نام «محمد» پاک کنند ، امتناع کرده و لذا خود پیامبر به دستان خود عنوان رسول الله را از پیمان نامه پاک می کنند

امتناع حضرت امیر(ع) در این بود که من نمی توانم نبوت را از جلوی اسم شما پاک کنم، این نهایت احترام بود نه نافرمانی، یعنی حتی نمی تواند نبوت پیامبر(ص) را روی کاغذ نادیده بگیرد چه برسد در عمل! قطعا اگر پیامبر(ص) علی(ع) را امر می کردند حضرت هم اطاعت می کردند!

*حسام الدین*;961540 نوشت:
2 - در ماجرای جنگ بدر پیامبر تاکتیکی جنگی را اتخاذ کردند که مورد قبول برخی اصحاب واقع نشد ، همان موقع است که یکی از آنان ( حباب بن منذر ) می گوید : أ من الله ام منک ؟ رسول الله نیز می فرمایند این نظر خودم است. و حباب تاکتیک خودش را ارائه می دهد و اتفاقا نظر او تایید می شود . این همان قضیه ای است که گفته شد و بعد برخی مقابل آن موضع گرفتند و اکنون موضوع این بحث است . در حالیکه خود رسول الله نیز سخت گیری که اینان دارند را نداشتند !!


ببینید جناب حسام الدین عزیز عصمت که به معنا علم نامحدود نیست!!
ما می گوییم هر کجا پیامبر(ص) نظر بدهد بدون شک آن بهترین نظر است، اینکه در کیفیت جنگ ها از سایرین نظرخواهی می کرده است که نقد و ارزیابی نمی شود!
اینکه مردم نظر پیامبر(ص) را قبول نکنند دلیل نمیشود ما هم نظر معصوم را قبول نکنیم!! مثلا در جنگ احد پیامبر(ص) به سفارش دیگران به بیرون از شهر رفتند و این شکست هم تا حد زیادی معلول همین بیرون رفتن بود!

بله اگر پیامبر(ص) خودشان نظری ندهند و از دیگران نظرخواهی کنند که خب حرفی نیست و نشان از ارزش قائل شدن حکّام برای مردم است و خوب است، اما مردم وقتی در برابر ایشان حاکم معصومی وجود دارد و نظر داده دیگر نظر دادن روی نظر او منطقی نیست! حتی اگر از روی احترام و بها دادن از ایشان نظر خواهی کند و به نظر ایشان هم عمل کند! همانطور که در جنگ احد عمل کرد و شکست خوردند!

*حسام الدین*;961540 نوشت:
3 - جمله معروفی نیز از پیامبر نقل شده که فرمودند انتم اعلم بامور دنیاکم ، یعنی شما مردم نسبت (به من ) به امور دنیای تان آگاهتر هستید . ماجرای آنرا نیز احتمال فراوان می دانید وبه جهت اختصار از ذکر آن خودداری می کنم .


این جمله از نظر سندی قابل اعتماد نیست، و در جای خود از ضعف سند آن سخن گفته شده است، شما که روایات صحیح السند را نمی پذیرید نمی توانید به یک روایت ضعیف السند استناد کنید.
علاوه براینکه قبلا هم عرض کردم عصمت به معنای علم نامحدود نیست، به معنای آن است که معصوم آنچه که می داند و آنچه که می گوید و آنچه که انجام میدهد خطا ناپذیر است.

اما در مورد بخش دوم کلام شما:

*حسام الدین*;961540 نوشت:
در گذشته هر روندی وجود داشته است ، امروز اما ارزش ها و فضیلت ها تغییر کرده اند . در جهان امروز مردم حق حاکمیت بر خود را دارند و نمی توان با استدلال های اینچنینی آنها را از برخورداری از حقوقشان منصرف کرد ، حتی گفتن سخنانی مثل اینکه « مردم چه حقی دارند » یا « مردم چکاره اند » هم جز نفرت و انزجار چیزی پدید نمی آورد و این را هم مد نظر داشته باشید : امروزه عنوانی که بر ماحصل سخنان شما مطابقت پیدا می کند بی تعارف دیکتاتوری است . عرض بنده این است اگر حتی واقعا چنین فضای بسته ای در گذشته وجود داشته است ، آنرا نه یک حقیقت لایتغیر بلکه پدیده ای برآمده از محیط عربستان بدانید که هم قابل اصلاح است و هم قابل تغییر !

اولا: دیکتاتوری یعنی خودخواهی و خودکامگی! یعنی ملاک خوب و بد خواست حاکمی است که رفتارش ملاکی جز دل بخواهی ندارد! بله چنین دیدگاهی کاملا مذموم و غیر منطقی است!
اما عصمت یعنی خطاناپذیری!! عصمت یعنی تجلی الهی در زمین، یعنی خواست معصوم همان خواست خداست! ذره ای تکبر و هوای نفس و منافع شخصی در او راه ندارد! ذره ای رانت خواهی و شهرت طلبی و عافیت طلبی در او راه ندارد!
معصوم یعنی آگاه ترین شخص به مصلحت مردم!
معصوم یعنی دلسوزترین شخص به مردم!
معصوم یعنی احترام به مردم، نظرخواهی از مردم، احترام به نظر مردم
معصوم یعنی برتری دادن دیگران بر خود، یعنی نان و خرما بردن نیمه شب در خانه یتیمان!
معصوم یعنی اگر هدایت دیگران در گرو این است که وارد گودی قتلگاه شود و خانواده اش اسیر، ابایی نداشته باشد!!

ثانیا: معصومین همواره از مردم نظر خواهی می کرده اند، اما این سخنی که گفته شده سخن از نقد است، نقد یعنی ارزیابی!! ما نمی گوییم که معصوم هیچ نظری از مردم جویا نشود! می گوییم مردم نمی توانند رفتار معصوم را نقد و ارزیابی کنند!
به عبارت دیگر بحث ما در خصوص وظیفه حاکم نیست، در خصوص وظیفه مردم است، می گوییم مردم اگر باور دارند حاکمشان معصوم است دیگر نمی توانند او را نقد کنند! معنا ندارد!!

ثالثا: جاهایی که مردم در مقابل معصومین ایستاده اند و به قول خودشان رفتار معصوم را نقد کرده اند نتیجه را می بینیم!
نقد علی(ع) در صفین به جریان حکمیت و تشکیل خوارج انجامید!
نقد امام حسن(ع) به صلح و نقد صلح ایشان به ابراز انزجار از آن حضرت(ع) انجامید!
نقد امام حسین(ع) به کربلا منجر شد!

عصمت که آمد وظیفه مردم فقط پیروی است، فقط پیروی!! هر کجا مردم آمدند رفتار معصوم را با عقل سنجیدند و پیروی نکردند هم خودشان زمین خوردند و هم معصوم را زمین زدند!

با سلام و احترام

روزنه;961542 نوشت:
وقتی خدا به پیامبرش می فرماید و شاورهم فی الامر
مشورت کردن یعنی نظر خواستن از دیگران
این نشان میده پیامبر متکلم وحده نبودن و یک زندگی اجتماعی و برای بشر نمونه کردن.
آیا به این صورت نمیشه نقد سازنده داشت؟

یا نمیشه از جملات بالا این و برداشت کرد که همه انسان ها میتونن مورد نقد واقع بشن حتا معصومین با عصمت تمام که داشتن و حق کامل بودن اجازه نقد و می دادن و کافر قلمداد نمیشدن



ببینید بحث نظر سنجی با بحث نقد تفاوت دارد! اولی وظیفه حاکم است و دومی وظیفه مردم.
بحث ما در خصوص وظیفه مردم است، ما که نمی گوییم معصومین از مردم نظرخواهی نکنند! نظر خواهی حکّام حتی اگر معصوم باشند لازم است چرا که موجب جذب قلوب و احترام به مردم میشود و قرآن هم به آن توصیه کرده است و همواره معصومین از مردم نظر خواهی کرده اند.
همچنین اینکه معصومین باید از نقد استقبال کنند و با نقد کننده با خشونت برخورد نکنند و مانند آن، همه اینها را ما قبول داریم، اما وارد این مسائل نشدیم چون اصلا بحث در خصوص وظیفه حاکم نیست.

بحث در خصوص وظیفه مردم است، چون نقد مسئولین از جانب مردم منظور است:
جایی که معصوم یک رفتاری داشته است آیا ما می توانیم او را نقد کنیم؟! اگر می توانیم پس عصمت یعنی چی؟ کسی که خطاناپذیری او را در گفتار و رفتارش پذیرفته ایم می توانیم با خط کش خودمان که خطا پذیر است رفتارش را بسنجیم؟!
اصلا نقد معصوم از جانب غیر معصومین منطقا صحیح است؟!

مسلم;961583 نوشت:
با سلام و احترام جناب حسام الدین عزیز
بنده هم از نقد و نظر حضرتعالی صمیمانه تشکر می کنم.

عرض ادب و احترام خدمت استاد بزرگوار و گرامی ، جناب مسلم

از پاسخ مبسوط و مفید شما متشکرم و در باره بعض از مسائلی که به نظرم ابهام وجود دارد توضیحاتی ارائه می کنم و برخی از سوالاتی که در خلال بحث ایجاد می شود را خدمتتان عرض میکنم .

مسلم;961583 نوشت:
در مورد بخش ابتدایی کلام شما باید توجه بفرمایید بله اگر کسی عصمت و خطاناپذیری یک شخصیت را قبول نداشته باشد طبیعتا نقد آن شخصیت صحیح و رواست، اما اگر کسی عصمت یک شخصیت را قبول داشته باشد نقد اصلا معنا ندارد! چون آن شخصیت آمده که الگو و خط کشی برای رفتار ما غیر معصومین باشد، نمی توان دیگر توقع داشت که ما غیر معصومین هم خط کشی برای سنجش رفتار او باشیم!

اشکال بنده با فرض اینکه گوینده این سخنان عصمت انبیاء و ائمه(ع) را قبول دارد بود، اما بنا بر مبنای شما که خطا را در رفتار همه ممکن می دانید خب نقد هم جایگاه پیدا می کند، منتهی گوینده این سخنان مبنای شما را قبول ندارد، و ثانیا شما باید ابتدا این مبنا را اثبات سازید!

ورود به بحث از مبنا طبیعتا خارج از موضوع تاپیک است و بنده از این بحث در تاپیک مستقل استقبال می کنم، اما در این تاپیک فقط در همین یک پست می توانم پاسخ بدهم ان شالله که با این یک پست مسئله حل شود، در غیر اینصورت باید تاپیک جدیدی تأسیس کنید تا از مبنای بحث یعنی عصمت یا عدم عصمت ایشان بحث شود.

البته هم کلامی با شما بزرگوار در موضوعات مختلف باعث افتخار و خرسندی است . موضوع عصمت پیامبر و ائمه بزرگوار - آنگونه که حضرتعالی به آن اعتقاد دارید - یک ظرافت خاصی دارد که هم به این بحث می خورد و هم نوعا پرداختن به آن خروج از بحث محسوب می شود . با این حال بنده هم سعی می کنم فقط آن مواردی که می تواند به بحث اصلی ما مربوط باشد را خدمتتان عرض کنم و از بقیه مسائل دوری کنم .

مسلم;961583 نوشت:
اولا: عصمت یک ویژگی فوق انسانی نیست که بگوییم اگر کسی معصوم باشد دیگر بشری مانند مردم نیست! عصمت از سنخ علم است، علم صحیح و شدیدی که به خاطر حضور و شدت آن مورد غفلت، فراموشی واقع نمیشود.
اصلا ما خودمان هم جلوه هایی از عصمت را در درون خودمان داریم، مثلا قبحی که در نگاه ما نسبت به اینکه عریان وارد خیابان شویم، قبحی است که آنقدر در نگاه ما شدید است که حتز از روی اشتباه و فراموشی هم آن را تکرار نمی کنیم!
پس این آیات مطلقا دلالتی بر نفی عصمت ندارند

اگر به قول شما بپذیریم که عصمت یک ویژگی فوق انسانی نیست ، پس باید در سایر افراد هم مشاهده بشود . یعنی آنقدر معمول و متداول باشد که بگوئیم این یک ویژگی بشری است !

اما واضح است که حضرتعالی اعتقاد ندارید عصمت ویژگی متداول و معمول در میان انسان هاست . بنابراین موضوعش آنقدر اهمیت دارد که به طور مشخص و صریح در قرآن ذکر گردد ! بی آنکه جایی برای ابهام و پرسش بنده و دیگری بگذارد !!

مسلم;961583 نوشت:
عصمت از نظر دلالت عقلی ضرورت دارد، پیامبری که معصوم نباشد بود و نبود او فرقی نمی کند، و این نقض غرض خداوند از ارسال انبیا است، یعنی یک هدفی از فرستادن انبیا داشته اما چون مقدمات هدفش را فراهم نکرده طبیعتا خودش هدفش را نقض کرده است!
مثلا اگر ما احتمال بدهیم پیامبر در ابلاغ یک آیه اشتباه کرده است دیگر تمام قرآن بلا استفاده خواهد شد، چون روی هر آیه ای دست بگذارید احتمال دارد همان آیه باشد!
یا پیامبری که خطا و اشتباه می کند طبیعتا مردم به او اعتماد نخواهند کرده و پیروی نخواهند کرد، خب این یعنی نقض غرض الهی از ارسال انبیا!!

این ضرورت عقلی که می فرمائید از نبود نص جلی ( دلیل روشن ) منشا می گیرد . اما همین مورد نیز قابل نقد است .

ببینید بزرگوار ما باید مرز تبعیت و پیروی از پیامبر و ائمه را مشخص کنیم . در واقع پرسش مهم این است : ما در چه زمینه هایی باید از پیامبر ص پیروی کنیم ؟

بنده یک مرز مشخص دارم : محدوده دین ! تا هرکجا پیامبر و قرآن خودشان گفته اند ... آن ما آتاکم الرسول فخذوه که قرآن می فرماید مربوط به امور دینی است . یعنی اگر قرآن محمد ص فرموده نماز بخوان و زکات بده ، بنده مومن می بایست اطاعت کنم . خب در این محدوده آیا به من مربوط است پیامبر چه غذایی دوست داشته است ؟ با چه وسیله ای سفر می کرده است ؟ چه غذایی می پوشیده است ؟! حتی فراتر از آن آیا برای من مهم است روش تجارت پیامبر در مسائل بازرگانی چگونه بوده است ؟ پیامبر چه روشی در کشاورزی داشته اند ؟! و آیا در تجارت و کشاورزی شان موفق بوده اند یا خیر ؟!! معلوم است که مهم نیست ! اکنون که مهم نیست من حق دارم از غذایی که پیامبر دوست داشته بدم بیاید ، روش تجارت ایشان را قبول نداشته باشم و به همین ترتیب در مسائلی که مربوط به زندگی دنیای بنده است الزامی به اطاعت از شخص رسول الله نمی بینیم ! ممکن است این حرف برای برخی ابتدا سنگین به نظر برسد ، اما اگر کمی دقت کنیم متوجه می شویم الگوی زندگی اکثر ما کوچکترین شباهتی با پیامبر ص ندارد ( حتی آنکه ادعای بسیار هم دارد ) .. ما چیزهایی را استفاده می کنیم که ایشان استفاده نکرده اند و برعکس ممکن است ایشان از وسایلی استفاده کرده باشند که ما هیچ گاه حتی اسمشان را هم نشنیده باشیم !!

اینجاست که باید مرز اطاعت از پیامبر مشخص شود .. اگر قرار است پیامبر ص در جمیع امور زندگی الگوی ما باشند ، این دیگر حد و مرز ندارد .. بی تعارف باید برگردیم به وضعیت عربستان در 1400 سال پیش و همانگونه رفتار کنیم که ایشان رفتار کردند !! اما بنده نیز نیک می دانم که اکثرا افراد مذهبی مرزی دلبخواهی برای خودشان انتخاب می کنند و در همان محدوده انتخابی که کاملا هم سلیقه ای است پیامبر و ائمه علیهم السلام را الگوی خود قرار می دهند !! این هم روشی است ، اما دیگر دقیق و قابل طرح نیست .

لذا اگر عصمت را در همان امور دینی که شامل دریافت وحی و ابلاغ آن به مردم است تعریف کنیم و البته مرز مشخصی نیز برای اطاعت از رسول الله ص در نظر بگیریم دیگر خطاهای احتمالی ایشان در اموری که مربوط به زندگی شخصی شان و یا حتی شیوه حکومت داریشان بوده نباید ما را در دینمان سست کند .

مسلم;961583 نوشت:
با چشم پوشی از روایات، آیات فراوانی در این خصوص وجود دارد:
قرآن شیطان را از اغوای مخلَصین (اسم مفعول به معنای خالص شده، نه مخلِص) ناتوان معرفی می کند:
«وَ لَأُغْوِيَنهُّمْ أَجْمَعِينَ* إِلَّا عِبَادَكَ مِنهُمُ الْمُخْلَصِين‏»؛ و همگى را گمراه خواهم ساخت، مگر بندگان مخلصت را(حجر:39و40)

خب پیشنهاد می کنم برای فهم کامل این آیه ادامه آنرا هم مطالعه کنیم :

خداوند به شیطان گفت : در حقیقت تو را بر بندگان من تسلطی نیست ، مگر آن گمراهانی که از تو پیروی کنند . و قطعا وعده گاه همه آنها دوزخ خواهد بود.

حضرت عالی استدلال کردید که شیطان فقط بر بندگان مخلص خدا که یحتمل معصومین هستند تسلطی ندارد و نمی تواند آنها را گمراه کند . اما آیا طرف دیگر ماجرا را هم می بینید ؟!! مطابق تفسیر شما هرکس غیرمعصوم باشد توسط شیطان گمراه می شود و وعده گاه همه ما هم جهنم خواهد بود !!

اگرچه جسارت است اما به عقیده من در این زمینه به خطا رفته اید ، آن گمراهی که در آیه مطرح شده مربوط به مسئله کلی خداپرستی و توحید و سایر مسائل اساسی و کلانی است که فرد گمراه و دنباله رو شیطان به واسطه آن وارد دوزخ خداوند می شود !!

مسلم;961583 نوشت:
امتناع حضرت امیر(ع) در این بود که من نمی توانم نبوت را از جلوی اسم شما پاک کنم، این نهایت احترام بود نه نافرمانی، یعنی حتی نمی تواند نبوت پیامبر(ص) را روی کاغذ نادیده بگیرد چه برسد در عمل! قطعا اگر پیامبر(ص) علی(ع) را امر می کردند حضرت هم اطاعت می کردند!

تا آنجا که بنده مطالعه کرده ام رسول الله به امیر المومنین می فرمایند آنرا پاک کن و حضرت امیر می فرمایند من این کار را نمی کنم . حالا اگر احترام گذاشتن هم بوده - که قطعا چنین است - اما در قالب نافرمانی و سرپیچی از دستور پیامبر ص بوده است .

چون این موضوع مهم است درخواست دارم به شکل ویژه در این خصوص بحث شود و اگر در منبعی مشاهده کرده اید که پیامبر به امیرالمومنین دستور نداده اند ، تمنا دارم آنرا ارائه دهید . از این جهت عرض میکنم که در اصل دستور دادن آن حضرت به مولا علی علیه السلام گویا تردید دارید !

نقل قول:
ببینید جناب حسام الدین عزیز عصمت که به معنا علم نامحدود نیست!!
ما می گوییم هر کجا پیامبر(ص) نظر بدهد بدون شک آن بهترین نظر است، اینکه در کیفیت جنگ ها از سایرین نظرخواهی می کرده است که نقد و ارزیابی نمی شود!
اینکه مردم نظر پیامبر(ص) را قبول نکنند دلیل نمیشود ما هم نظر معصوم را قبول نکنیم!! مثلا در جنگ احد پیامبر(ص) به سفارش دیگران به بیرون از شهر رفتند و این شکست هم تا حد زیادی معلول همین بیرون رفتن بود!

بله اگر پیامبر(ص) خودشان نظری ندهند و از دیگران نظرخواهی کنند که خب حرفی نیست و نشان از ارزش قائل شدن حکّام برای مردم است و خوب است، اما مردم وقتی در برابر ایشان حاکم معصومی وجود دارد و نظر داده دیگر نظر دادن روی نظر او منطقی نیست! حتی اگر از روی احترام و بها دادن از ایشان نظر خواهی کند و به نظر ایشان هم عمل کند! همانطور که در جنگ احد عمل کرد و شکست خوردند!

استاد گرامی درخواست دارم بار دیگر توجه بفرمائید .. پیامبر نظر ابتدایی شان این بوده که بهتر است این شیوه را برای جنگ داشته باشیم . حباب بن منذر نامی می گوید یا رسول الله این که فرمودید نظر خودتان است یا دستور خداست ؟ پیامبر می فرمایند نظر خودم است . حباب می گوید اما به نظر من بهتر است کار دیگری انجام دهیم و پیامبر نیز می پذیرد و از نظر قبلی خود باز می گردد .

فکر نمی کنم ابهامی وجود داشته باشد که در اینجا صحابی نظر شخصی پیامبر ص را نقد و رد کرده ، پیامبر ص هم نه تنها اورا سرزنش نکرده که سخنش را نیز پذیرفته است . این با مشورت خواستن فرق دارد .

نقل قول:
دیکتاتوری یعنی خودخواهی و خودکامگی! یعنی ملاک خوب و بد خواست حاکمی است که رفتارش ملاکی جز دل بخواهی ندارد! بله چنین دیدگاهی کاملا مذموم و غیر منطقی است!
اما عصمت یعنی خطاناپذیری!! عصمت یعنی تجلی الهی در زمین، یعنی خواست معصوم همان خواست خداست! ذره ای تکبر و هوای نفس و منافع شخصی در او راه ندارد! ذره ای رانت خواهی و شهرت طلبی و عافیت طلبی در او راه ندارد!
معصوم یعنی آگاه ترین شخص به مصلحت مردم!
معصوم یعنی دلسوزترین شخص به مردم!
معصوم یعنی احترام به مردم، نظرخواهی از مردم، احترام به نظر مردم
معصوم یعنی برتری دادن دیگران بر خود، یعنی نان و خرما بردن نیمه شب در خانه یتیمان!
معصوم یعنی اگر هدایت دیگران در گرو این است که وارد گودی قتلگاه شود و خانواده اش اسیر، ابایی نداشته باشد!!

لازمه این سخنان آن است که ما بگوئیم خداوند واو به واو حکومت داری را در قالب وحی به پیامبر نازل کرده است و بعد از همین جا لاجرم باید نتیجه گرفت جبرئیل شبانه روز در کنار پیامبر بوده اند و هر چه ایشان می گفته اند همه وحی الهی بوده است ( در واقع لب کلام شما جز این نیست ) . اما آیا نتیجه این نخواهد بود که برخی بگویند العیاذ بالله محمد ربات الله بوده است و از خود اختیاری نداشته است . هرچه می گفته و هر چه انجام می داده همه را جبرئیل به او می رسانده است . در اینصورت او فضیلتی ندارد !

با تشکر فراوان از حوصله حضرتعالی /

با سلام و عرض ادب

*حسام الدین*;961645 نوشت:
اگر به قول شما بپذیریم که عصمت یک ویژگی فوق انسانی نیست ، پس باید در سایر افراد هم مشاهده بشود . یعنی آنقدر معمول و متداول باشد که بگوئیم این یک ویژگی بشری است !

اولا این را از کجا میگویید؟ چه دلیلی وجود دارد که اگر صفتی در نوع بشر متداول نبود باید بگوییم فوق بشری است؟!
ثانیا خب خود وحی هم در همه افراد بشر دیده نمیشود، و اتفاقا به صورت قطعی یک نحو آگاهی است که نوع بشر به آن دست پیدا نمی کند، اما آیا پیامبران را از بشر بودن خارج میسازد؟!
هر پاسخی که شما در مورد وحی میدهید، همان را در پاسخ به عصمت هم لحاظ بفرمایید.

*حسام الدین*;961645 نوشت:
اینجاست که باید مرز اطاعت از پیامبر مشخص شود .. اگر قرار است پیامبر ص در جمیع امور زندگی الگوی ما باشند ، این دیگر حد و مرز ندارد .. بی تعارف باید برگردیم به وضعیت عربستان در 1400 سال پیش و همانگونه رفتار کنیم که ایشان رفتار کردند !!

ما که منظورمان از عصمت این نیست که شرایط زندگی را به زمان پیامبر(ص) برگردانیم!! میگوییم پیامبر(ص) هر رفتاری داشته درست بوده، خب برخی رفتارها زمانمند بوده مثلا جنگیدن با شمشیر اما برخی زمانمند نبوده مثل جوانمردی، اخلاق، عبودیت، و...
آنچه که در زمان ما جاریست باید عمل کنیم، آنچه که در زمان ما جاری نیست، در زمان خود ایشان صحیح بوده و جای نقد نداشته است، چون فعل معصوم است.
مرز بین افعال زمانمند و غیر زمانمند هم کاملا روشن است، یعنی شما هر رفتاری را که وسط بیاورید خودتان به راحتی می توانید بگویید زمانمند است یا خیر، چون فطرت و اخلاق و اصول انسانی که تغییر نکرده اند، احکام ثابت هستند، فقط موضوعات قدری جدید و به روز شده اند، جنگ بوده و هست فقط ابزار آن عوض شده است، انفاق و کمک به دیگران بوده و هست فقط قبلا سکه می داده اند الان می توانند کارت به کارت کنند!

ثانیا: بر فرض بپذیریم که ممکن است برخی رفتارهای پیامبر(ص) با توجه به گذشت زمان امروز قابل اجرا نباشد، اما امام زمان(عج) چی؟ آیا ایشان که تشریف می آورند قابل نقد هستند؟ ایشان که تصمیم گیری هایشان مطابق با زمان حال است، اینکه کسی بگوید اگر امام زمان(عج) هم ظهور کنند قابل نقد خواهند بود چه معنا دارد!؟

*حسام الدین*;961645 نوشت:
لذا اگر عصمت را در همان امور دینی که شامل دریافت وحی و ابلاغ آن به مردم است تعریف کنیم و البته مرز مشخصی نیز برای اطاعت از رسول الله ص در نظر بگیریم دیگر خطاهای احتمالی ایشان در اموری که مربوط به زندگی شخصی شان و یا حتی شیوه حکومت داریشان بوده نباید ما را در دینمان سست کند

ما که نمیتوانیم خیلی آرمانی فکر کنیم! خداوند که برای ابن سینا و خواجه نصیر پیامبر نمی فرستد! برای عموم بشر می فرستد، عموم بشر اگر ببینند پیامبری می گوید نماز بخوانید و خودش نماز نمی خواند، مردم را از جهنم میترساند و به بهشت وعده میدهد اما خودش تا لنگ ظهر میخوابد و بقیه روزش را به تفریح می گذراند! در ماه رمضان به مردم می گوید روزه بگیرید و بوی ناهارش محله را بردارد! خب شما باشید از این پیامبر تبعیت می کنید؟! خواهش می کنم واقع بین باشید!
امروز می بینید برخی از مردم که اتفاقا اعتقاد راسخی به دین و اسلام داشته اند اگر یک روحانی را ببینند که خلاف گفتارش عمل می کند نه تنها از جمیع روحانیون، بلکه از دین و اسلام هم بر می گردند!!

*حسام الدین*;961645 نوشت:
خداوند به شیطان گفت : در حقیقت تو را بر بندگان من تسلطی نیست ، مگر آن گمراهانی که از تو پیروی کنند . و قطعا وعده گاه همه آنها دوزخ خواهد بود.
...مطابق تفسیر شما هرکس غیرمعصوم باشد توسط شیطان گمراه می شود و وعده گاه همه ما هم جهنم خواهد بود !!

اگرچه جسارت است اما به عقیده من در این زمینه به خطا رفته اید...

اگر به آیات نگاهی مجموعی داشته باشید متوجه خواهید شد که در آیه 41 بحث مخلَصین تمام میشود، از این آیه 42 دیگر تمام بندگان را می گوید! بحث عباد مخلَص با اینکه آنها تجلی صراط مستقیم هستند تمام میشود، سپس خدا می فرماید اما تو بر هیچکدام از بندگان من سلطه نداری، تسلط نداری، نمیتوانی آنها را مجبور کنی، اما کسی که خودش از تو تبعیت کند او را در جهنم جای خواهم داد.(ر.ک: المیزان، ذیل آیه42 حجر)

همچنین آیات 159 و 160 سوره صافات را هم که بیان کردم در دلالت بر عصمت روشن بودند.

*حسام الدین*;961645 نوشت:
حالا اگر احترام گذاشتن هم بوده - که قطعا چنین است - اما در قالب نافرمانی و سرپیچی از دستور پیامبر ص بوده است.
چون این موضوع مهم است درخواست دارم به شکل ویژه در این خصوص بحث شود و اگر در منبعی مشاهده کرده اید که پیامبر به امیرالمومنین دستور نداده اند ، تمنا دارم آنرا ارائه دهید . از این جهت عرض میکنم که در اصل دستور دادن آن حضرت به مولا علی علیه السلام گویا تردید دارید !

مطلب خیلی بدیهی است، شما کافیست خودتان را در چنین مقامی تصور کنید!
این پاک شدن نبوت از کنار نام پیامبر(ص) خواسته پیامبر(ص) نبوده است، بلکه متن به املاء پیامبر(ص) و نگارش علی(ع) بوده است، اما یکی از دشمنان خدا از پیامبر(ص) می خواهد نامش رابه عنوان نبی پاک کند، طبیعتا پیامبر(ص) قلبا از این کار راضی نیستند، و اگر مخالفت دشمنان نبود قطعا به چنین کاری امر نمیکردند!
پاسخ علی(ع) هم نافرمانی نیست، لحن حضرت(ع) کاملا نشان میدهد وقتی می فرمایند: «مَا أَنَا بِالَّذِي أَمْحَاهُ» من آن کسی که این را پاک کند نیستم!!(این نوشته را فقط باید خود نبی پاک کند!)

روشن است امربه پاک کردن بعد از امر به نوشتن آن هم به خاطر مخالفت دشمن یعنی رضایت به پاک شدن، یعنی اینکه پیامبر(ص) می فرماید: علی آن را پاک کن، یعنی اعلام رضایت و رخصت پیامبر(ص) از پاک شدن «رسول الله»، یعنی به خاطر اصرار دشمن من با حذف کلمه نبی مخالف نیستم، عیبی ندارد؛ اما قطعا اگر امر وجوبی بود یا این امر حداقل تکرار میشد امیرالمومنین(ع) اطاعت میکردند، سیره حضرت(ع) در لیلة المبیت و احد و بدر و هزار موطن دیگر گواه این است.

اصلا خودعلمای اهل سنت مثل ابن بطال قرطبی، علامه نووی و دیگران این را به عنوان فضیلت برای علی(ع) بر شمرده اند! شما آن را نافرمانی میدانید!

*حسام الدین*;961645 نوشت:
استاد گرامی درخواست دارم بار دیگر توجه بفرمائید .. پیامبر نظر ابتدایی شان این بوده که بهتر است این شیوه را برای جنگ داشته باشیم . حباب بن منذر نامی می گوید یا رسول الله این که فرمودید نظر خودتان است یا دستور خداست ؟ پیامبر می فرمایند نظر خودم است . حباب می گوید اما به نظر من بهتر است کار دیگری انجام دهیم و پیامبر نیز می پذیرد و از نظر قبلی خود باز می گردد .

فکر نمی کنم ابهامی وجود داشته باشد که در اینجا صحابی نظر شخصی پیامبر ص را نقد و رد کرده ، پیامبر ص هم نه تنها اورا سرزنش نکرده که سخنش را نیز پذیرفته است . این با مشورت خواستن فرق دارد .

خب عیبی ندارد من رفتار پیامبر(ص) به عنوان الگوی یک حاکم مطلوب را در احترام به مردم و پذیرش نظر مخالفین می پذیرم، اما توقع ندارید که از رفتار حباب بن منذر دفاع کنم؟! بنده قطعا این رفتار را نمی پسندم و نقد دارم، از جانب هر کسی می خواهد باشد! خب اهل بیت(ع) اگر کسی فحش هم به آنها میداد ایشان لبخند می زدند، اما این فقط آن بخشی که از معصوم صادر شده قابلیت الگو گرفتن دارد، نه آن کسی که مقابل معصوم رفتاری انجام داده است!

با سلام و عرض ادب و احترام مجدد خدمت شما استاد گرامی و ارجمند

مسلم;961665 نوشت:
بر فرض بپذیریم که ممکن است برخی رفتارهای پیامبر(ص) با توجه به گذشت زمان امروز قابل اجرا نباشد، اما امام زمان(عج) چی؟ آیا ایشان که تشریف می آورند قابل نقد هستند؟ ایشان که تصمیم گیری هایشان مطابق با زمان حال است، اینکه کسی بگوید اگر امام زمان(عج) هم ظهور کنند قابل نقد خواهند بود چه معنا دارد!؟

اگر ما بتوانیم یک دورنمای کلی از وضعیت حکومت داری رسول الله ص ترسیم کنیم ، می توانیم همان نتایج را در خصوص نقد پذیر بودن یا نبودن تصمیمات حضرت ولیعصر ع هم بپذیریم . مگر آنکه گفته شود اختیارات امام از پیامبر ص بیشتر است .

مسلم;961665 نوشت:
اولا این را از کجا میگویید؟ چه دلیلی وجود دارد که اگر صفتی در نوع بشر متداول نبود باید بگوییم فوق بشری است؟!
ثانیا خب خود وحی هم در همه افراد بشر دیده نمیشود، و اتفاقا به صورت قطعی یک نحو آگاهی است که نوع بشر به آن دست پیدا نمی کند، اما آیا پیامبران را از بشر بودن خارج میسازد؟!
هر پاسخی که شما در مورد وحی میدهید، همان را در پاسخ به عصمت هم لحاظ بفرمایید.

گمان میکنم در انتخاب واژگان دچار اشتباه شدم . اماتوضیحی که ارائه کردم فکر میکنم مقصودم را می رساند .

مقصود این بود که عصمت یک ویژگی متداول در بین بشر نیست ، بلکه حتی نمی توان نمونه ای از آنرا در تاریخ بشر پیدا کرد !! در بحث درون دینی ما که قرآن معیار است در خصوص نزول وحی بر پیامبر ص صراحتا اشاره شده است . خب بنده و شما هم می پذیریم که نزولی وحی بر پیامبر یک ویژگی خاص در ایشان است که در بقیه افراد بشر نمی توان آنرا دید . اما چرا شما و بنده بر سر عصمت اختلاف نظر داریم ؟!
پاسخ واضح است : چون خداوند نفرمود : ای محمد ، به مردم بگو من هم بشری مثل شما هستم ، جز اینکه بر من وحی می شود و معصوم از خطا و اشتباهم !!

و اصلا به همین دلیل که عصمت صراحتا برای پیامبر عنوان نشده است سعی دارید با تاویل آیات قرآن عصمت را برای ایشان ثابت کنید و حال آنکه برای چنین بحث مهمی ما به محکمات نیازمندیم !

مسلم;961665 نوشت:
عموم بشر اگر ببینند پیامبری می گوید نماز بخوانید و خودش نماز نمی خواند، مردم را از جهنم میترساند و به بهشت وعده میدهد اما خودش تا لنگ ظهر میخوابد و بقیه روزش را به تفریح می گذراند! در ماه رمضان به مردم می گوید روزه بگیرید و بوی ناهارش محله را بردارد! خب شما باشید از این پیامبر تبعیت می کنید؟!

خیر تبعیت نمی کنم . فکر میکنم نه تنها من که هیچ کس دیگری هم پیدا نمی شود از کسی که گفتارش برخلاف اعمالش باشد پیروی کند . اما موضوع بحث ما که بر سر این دست از اشتباهات که نیست !

اینها که شما فرمودید یک رویه است و نه تنها در یک پیامبر که حتی اگر در یک انسان عادی هم این حالات مشاهده شود پایگاه اجتماعی او را خدشه دار می کند .

موضوع بحث ما این است که اگر پیامبر ص در مسائلی شخصی و یا اجتماعی گاها مرتکب خطا و اشتباه بشود این به معنای سلب اعتماد از او نیست . کما اینکه پیامبر در چند جنگ خود شکست خوردند و اگر بنای مسلمین بر عصمت ایشان بود قطعا شکست در جنگ را بر نمی تافتند !

نقل قول:
روشن است امربه پاک کردن بعد از امر به نوشتن آن هم به خاطر مخالفت دشمن یعنی رضایت به پاک شدن، یعنی اینکه پیامبر(ص) می فرماید: علی آن را پاک کن، یعنی اعلام رضایت و رخصت پیامبر(ص) از پاک شدن «رسول الله»، یعنی به خاطر اصرار دشمن من با حذف کلمه نبی مخالف نیستم، عیبی ندارد؛ اما قطعا اگر امر وجوبی بود یا این امر حداقل تکرار میشد امیرالمومنین(ع) اطاعت میکردند، سیره حضرت(ع) در لیلة المبیت و احد و بدر و هزار موطن دیگر گواه این است.

اصلا خودعلمای اهل سنت مثل ابن بطال قرطبی، علامه نووی و دیگران این را به عنوان فضیلت برای علی(ع) بر شمرده اند! شما آن را نافرمانی میدانید!

اولا نمی دانم چرا فرضتان بر این است که من اهل سنت هستم که از علمای آنها شاهد می آورید ! مگر کسانی که در راس مملکت هستند و مشابه همین سخنان را گفته اند هم شیعه نیستند ؟!

اما گمان میکنم حضرتعالی به جهت آنکه در این مثال امتناع حضرت علی از دستور پیامبر آمده است به تکلف افتاده اید . یعنی اگر فرضا به جای امیرالمومنین علیه السلام یکی دیگر از صحابه - مثلا عمر بن خطاب - از اجرای فرمان پیامبر سر باز می زد قطعا دیگر این تاویلات و توجیهات را بیان نمی فرمودید . به هر حال آنچه می فرمائید برداشت شما از موضوع است که مورد قبول بنده نیست .

اگر آن متر و معیار سختگیرانه عصمت پیامبر در جمیع امور و اقوال را بپذیریم دیگر امتناع از فرمان ایشان توجیهی ندارد . در متن روایات از لفظ امر « امحه = پاکش کن » استفاده شده است . حالا هر دلیلی پشت این دستور بوده ، مومنی که معتقد است ما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحا یعنی پیامبر هیچ حرفی از روی هوا و هوس نمی زد ، دیگر جایز نیست روی حرف پیامبر حرف بزند ! در واقع حضرتعالی در تفسیر این روایت از آن متر و معیار تا حدودی عقب نشسته اید !

بله ، اگر بپذیریم هر کلمه ای که پیامبر می گوید الزاما وحی جبرئیل نیست ، دیگر چنین مشکلاتی پیدا نمی شود !

نقل قول:
خب عیبی ندارد من رفتار پیامبر(ص) به عنوان الگوی یک حاکم مطلوب را در احترام به مردم و پذیرش نظر مخالفین می پذیرم، اما توقع ندارید که از رفتار حباب بن منذر دفاع کنم؟! بنده قطعا این رفتار را نمی پسندم و نقد دارم، از جانب هر کسی می خواهد باشد! خب اهل بیت(ع) اگر کسی فحش هم به آنها میداد ایشان لبخند می زدند، اما این فقط آن بخشی که از معصوم صادر شده قابلیت الگو گرفتن دارد، نه آن کسی که مقابل معصوم رفتاری انجام داده است!

خب اینجا چندتا نکته ی باریک تر ز مو وجود دارد :

1 - حضرتعالی به کرات فرمودید هر رفتار و هر حرکت پیامبر صحیح است و امکان خطا در آن نیست . خب اینجا بنده از شما سوال می پرسم اگر رای اولیه پیامبر مبنی بر اتخاذ این شیوه جنگی درست بوده ، ایشان چرا تغییرش دادند ؟!

2 - اگر پیامبر ادعا کرده بودند که من معصوم هستم ، قطعا شخصیت مهمی مانند حباب بن منذر که بزرگ قبیله خود بود نیز اینرا می دانسته است . اصلا چرا باید برای او این سوال پیش بیاید که این چیزی که پیامبر گفت از طرف خودش بود ، یا از طرف خدا ؟!! مگر ان هو الا وحی یوحا را نفهمیده بود ؟!

3 - فرضا حباب انسان ناآگاهی بوده ، چرا پیامبر در پاسخ به او تشر نزدند که این دیگر چه سوالی است ؟! مگر نمی دانی و ما انطق عن الهوی ؟! بعد اصلا چرا پیامبر در پاسخ به سوال از جانب خودت است یا از جانب خدا ، می فرماید نظر خودم است ؟!! آیا خود پیامبر هم نمی دانسته که از روی هوا و هوس حرف نمی زد و هر چه می گوید عین وحی است ؟!!

مضاف بر آن جسارتا چرا شما یک قیاس مع الفارق انجام دادید ؟! فحاشی به امام کجا و نقد نظرات او کجا ؟!!

پیامبر وقتی دید نظر اولیه اش را رد کردند ، فقط سکوت نکردند ، بلکه نظری که در مقابل نظر ایشان مطرح شده بود را اتفاقا پسندیدند ! بنده هم همین را می گویم ، اگر پیامبر نظرش نقد شود ، موضع نمی گیرد ، بلکه نظر درست تر را می پذیرد ! پس نقد ایشان - به دلیل اینکه خودشان نقد را پذیرفته اند - اشکالی ندارد !

اما آیا شما می خواهید بگوئید وقتی یک فردی به امام فحش می داده است ، امام معاذ الله فحش آن فرد را تصدیق می کرده است ؟! که حالا ما بیاییم و نتیجه بگیریم که العیاذ بالله فحش دادن به امام هم درست است ؟!!

با تشکر فراوان /

*حسام الدین*;961685 نوشت:
با سلام و عرض ادب و احترام مجدد خدمت شما استاد گرامی و ارجمند

اگر ما بتوانیم یک دورنمای کلی از وضعیت حکومت داری رسول الله ص ترسیم کنیم ، می توانیم همان نتایج را در خصوص نقد پذیر بودن یا نبودن تصمیمات حضرت ولیعصر ع هم بپذیریم . مگر آنکه گفته شود اختیارات امام از پیامبر ص بیشتر است .

گمان میکنم در انتخاب واژگان دچار اشتباه شدم . اماتوضیحی که ارائه کردم فکر میکنم مقصودم را می رساند .

مقصود این بود که عصمت یک ویژگی متداول در بین بشر نیست ، بلکه حتی نمی توان نمونه ای از آنرا در تاریخ بشر پیدا کرد !! در بحث درون دینی ما که قرآن معیار است در خصوص نزول وحی بر پیامبر ص صراحتا اشاره شده است . خب بنده و شما هم می پذیریم که نزولی وحی بر پیامبر یک ویژگی خاص در ایشان است که در بقیه افراد بشر نمی توان آنرا دید . اما چرا شما و بنده بر سر عصمت اختلاف نظر داریم ؟!
پاسخ واضح است : چون خداوند نفرمود : ای محمد ، به مردم بگو من هم بشری مثل شما هستم ، جز اینکه بر من وحی می شود و معصوم از خطا و اشتباهم !!

و اصلا به همین دلیل که عصمت صراحتا برای پیامبر عنوان نشده است سعی دارید با تاویل آیات قرآن عصمت را برای ایشان ثابت کنید و حال آنکه برای چنین بحث مهمی ما به محکمات نیازمندیم !

خیر تبعیت نمی کنم . فکر میکنم نه تنها من که هیچ کس دیگری هم پیدا نمی شود از کسی که گفتارش برخلاف اعمالش باشد پیروی کند . اما موضوع بحث ما که بر سر این دست از اشتباهات که نیست !

اینها که شما فرمودید یک رویه است و نه تنها در یک پیامبر که حتی اگر در یک انسان عادی هم این حالات مشاهده شود پایگاه اجتماعی او را خدشه دار می کند .

موضوع بحث ما این است که اگر پیامبر ص در مسائلی شخصی و یا اجتماعی گاها مرتکب خطا و اشتباه بشود این به معنای سلب اعتماد از او نیست . کما اینکه پیامبر در چند جنگ خود شکست خوردند و اگر بنای مسلمین بر عصمت ایشان بود قطعا شکست در جنگ را بر نمی تافتند !

اولا نمی دانم چرا فرضتان بر این است که من اهل سنت هستم که از علمای آنها شاهد می آورید ! مگر کسانی که در راس مملکت هستند و مشابه همین سخنان را گفته اند هم شیعه نیستند ؟!

اما گمان میکنم حضرتعالی به جهت آنکه در این مثال امتناع حضرت علی از دستور پیامبر آمده است به تکلف افتاده اید . یعنی اگر فرضا به جای امیرالمومنین علیه السلام یکی دیگر از صحابه - مثلا عمر بن خطاب - از اجرای فرمان پیامبر سر باز می زد قطعا دیگر این تاویلات و توجیهات را بیان نمی فرمودید . به هر حال آنچه می فرمائید برداشت شما از موضوع است که مورد قبول بنده نیست .

اگر آن متر و معیار سختگیرانه عصمت پیامبر در جمیع امور و اقوال را بپذیریم دیگر امتناع از فرمان ایشان توجیهی ندارد . در متن روایات از لفظ امر « امحه = پاکش کن » استفاده شده است . حالا هر دلیلی پشت این دستور بوده ، مومنی که معتقد است ما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحا یعنی پیامبر هیچ حرفی از روی هوا و هوس نمی زد ، دیگر جایز نیست روی حرف پیامبر حرف بزند ! در واقع حضرتعالی در تفسیر این روایت از آن متر و معیار تا حدودی عقب نشسته اید !

بله ، اگر بپذیریم هر کلمه ای که پیامبر می گوید الزاما وحی جبرئیل نیست ، دیگر چنین مشکلاتی پیدا نمی شود !

خب اینجا چندتا نکته ی باریک تر ز مو وجود دارد :

1 - حضرتعالی به کرات فرمودید هر رفتار و هر حرکت پیامبر صحیح است و امکان خطا در آن نیست . خب اینجا بنده از شما سوال می پرسم اگر رای اولیه پیامبر مبنی بر اتخاذ این شیوه جنگی درست بوده ، ایشان چرا تغییرش دادند ؟!

2 - اگر پیامبر ادعا کرده بودند که من معصوم هستم ، قطعا شخصیت مهمی مانند حباب بن منذر که بزرگ قبیله خود بود نیز اینرا می دانسته است . اصلا چرا باید برای او این سوال پیش بیاید که این چیزی که پیامبر گفت از طرف خودش بود ، یا از طرف خدا ؟!! مگر ان هو الا وحی یوحا را نفهمیده بود ؟!

3 - فرضا حباب انسان ناآگاهی بوده ، چرا پیامبر در پاسخ به او تشر نزدند که این دیگر چه سوالی است ؟! مگر نمی دانی و ما انطق عن الهوی ؟! بعد اصلا چرا پیامبر در پاسخ به سوال از جانب خودت است یا از جانب خدا ، می فرماید نظر خودم است ؟!! آیا خود پیامبر هم نمی دانسته که از روی هوا و هوس حرف نمی زد و هر چه می گوید عین وحی است ؟!!

مضاف بر آن جسارتا چرا شما یک قیاس مع الفارق انجام دادید ؟! فحاشی به امام کجا و نقد نظرات او کجا ؟!!

پیامبر وقتی دید نظر اولیه اش را رد کردند ، فقط سکوت نکردند ، بلکه نظری که در مقابل نظر ایشان مطرح شده بود را اتفاقا پسندیدند ! بنده هم همین را می گویم ، اگر پیامبر نظرش نقد شود ، موضع نمی گیرد ، بلکه نظر درست تر را می پذیرد ! پس نقد ایشان - به دلیل اینکه خودشان نقد را پذیرفته اند - اشکالی ندارد !

اما آیا شما می خواهید بگوئید وقتی یک فردی به امام فحش می داده است ، امام معاذ الله فحش آن فرد را تصدیق می کرده است ؟! که حالا ما بیاییم و نتیجه بگیریم که العیاذ بالله فحش دادن به امام هم درست است ؟!!

با تشکر فراوان /

سلام

چند سوال دارم. جسارتا سوالمو بحالت مثالی من در اوردی بیان میکنم و برای این پست نقش یک بی خدا(الله) رو بازی میکم.(و به هیچ وجه اعتقادی به توصیفات و چیزای که توی مثال دارم میچسبونم به حضرت محمد صل الله وآله وسلم ندارم و فقط برای درک مثاله و ازخدا و پیامبر وائمه و همه پیروان ایشون عذر میخوام)

روزی در جمع اصحاب و یاران , فردی تازه مسلمان امد و با داد گفت اهاااای محمد خدای تو کیست واقعا ؟هوم؟خستم کرد با این احکامش! پیامبر ناگهان سکوت کردند و حدود 14دقیقه چشمهای خود را بستند.

و بعدفرمودند: (( ای کسانی که ایمان آورده اید، بر خدا و رسول تقدم مجویید و از خدا بترسید که خداوند شنوا و داناست... صدایتان را از صدای پیغمبر بلندتر نکنید و با او بلند صحبت نکنید، همچنانکه با یکدیگر بلند صحبت میکنید تا اعمال نیکتان باطل نشود و شما آن را نفهمید. کسانی که در حضور پیغمبر آرام صحبت میکنند، خدا در واقع قلوبشان را برای تقوا آزموده است و آمرزش و پاداش عظیم نصیب آنها کرده است. آنهایی که ترا از پشت خانه ات بصدای بلند میخوانند، اغلب افراد بیشعور و بی عقل هستند؛ و اگر آنها صبر میکردند تا خودت از خانه خارج شوی، برایشان بهتر بود و خداوند آمرزنده و مهربان است. ))

بنظر بنده پیامبر اینجا این حرفای که زدن وحی نبوده ! برای این اینهارو گفتن تا کسی جرات نکنه سرشون داد بزنه .احتمالا پیامبر سرشون درد میگرفته و اعصابشون بهم میخورده و یهو یه کاری دست خودشون و اون افرادی که داد میزنن میداده! هر چند بازم میتونستن طرف رو بکشه و بعد در توجیه کشتن این مرد بفرمایند: از منافقین بود و خدا وحی کردن که شخصا او را هلاک کنم!

پس قبل اینکه کسی لب باز کنه و مثل هزاران بار قبل سوال کنن که ایا این وحی است یا ازطرف خودتان فرمودید ؟ پیامبر سریع گفتن اینم وحی بود!

===============================

اصلا قبول میکنیم وحی از طرف خداست

سوال دومم اینکه ازکجا میدونین خود خداوند معصوم هستن؟ و خطا نمیکنن؟ مگه بعضی از احکام رو که دستور داده بودن لغو نکردن؟ نکنه خدا هم اره؟

============================
سوال سومم

آیه ۶۳ سوره نور:
(( هنگامی که میخواهید پیغمبر را صدا بزنید، او را مانند موقعی که یکدیگر را بین خودتان میخوانید، صدا نزنید... ))

چی شد؟ مگه پیامبر بشری مثل ما نبود!!!!!!!!

اها! اینم پیامبر از خودش در اورده و گفت وحی هست!

روح سبز;961725 نوشت:

سوال دومم اینکه ازکجا میدونین خود خداوند معصوم هست؟ و خطا نمیکنه؟ مگه بعضی از احکام رو که دستور داده بودن لغو نکردن؟ نکنه خدا هم اره؟

سلام
دوست گرامی

اگر شما امروز (با توجه به شرایط امروز ) دستور به انجام کاری بدید و فردا با توجه به شرایط فردا اون رو لغو کنید نشانه خطاکار بودن شماست؟

روح سبز;961725 نوشت:


آیه ۶۳ سوره نور:
(( هنگامی که میخواهید پیغمبر را صدا بزنید، او را مانند موقعی که یکدیگر را بین خودتان میخوانید، صدا نزنید... ))

چی شد چی شد؟ مگه محمد بشری مثل ما نبود!!!!!!!!

اها! اینم محمد از خودش در اورده و گفت وحی هست!

بنده اعتقادی به عصمت به اون صورت که فاشیست ها اعتقاد دارن ندارم

اما شما در نظر بگیرید همون طور که رفیقتون رو صدا می زنید ، حاکم ، رهبر یا بزرگ خانواده یا ... رو صدا بزنید!

آیا همچین چیزی ممکنه؟!

اعراب جاهلیت حتی از کوچکترین سجایای اخلاقی هم بی بهره بودن . این موارد بیشتر به اجرای سجایای اخلاقی اشاره دارن

با سلام و احترام خدمت دوست عزیزم جناب حسام الدین

*حسام الدین*;961685 نوشت:
مقصود این بود که عصمت یک ویژگی متداول در بین بشر نیست ، بلکه حتی نمی توان نمونه ای از آنرا در تاریخ بشر پیدا کرد !! در بحث درون دینی ما که قرآن معیار است در خصوص نزول وحی بر پیامبر ص صراحتا اشاره شده است . خب بنده و شما هم می پذیریم که نزولی وحی بر پیامبر یک ویژگی خاص در ایشان است که در بقیه افراد بشر نمی توان آنرا دید . اما چرا شما و بنده بر سر عصمت اختلاف نظر داریم ؟!
پاسخ واضح است : چون خداوند نفرمود : ای محمد ، به مردم بگو من هم بشری مثل شما هستم ، جز اینکه بر من وحی می شود و معصوم از خطا و اشتباهم !!
و اصلا به همین دلیل که عصمت صراحتا برای پیامبر عنوان نشده است سعی دارید با تاویل آیات قرآن عصمت را برای ایشان ثابت کنید و حال آنکه برای چنین بحث مهمی ما به محکمات نیازمندیم !

خب این یک دلیل دیگر شد، بنابراین نهایتا شما باید بگویید دلیلی بر عصمت نداریم، نه اینکه بگویید «انما آنا بشر مثلکم» دلالت بر نفی عصمت می کند!

به عبارت دیگر استدلال شما مغالطه مصادره به مطلوب است، می گویید هر چیزی که در بشر سابقه نداشته انسان را از انسان بودن خارج میسازد؛ و از آنجا که عصمت سابقه نداشته پس انسان را از انسان بودن خارج می کند! در حالی که اصلا بحث بر سر همین است که سلبقه داشته یا نداشته، ما اگر سابقه نداشتن این را قبول داشتیم که با شما بحثی نداشتیم!!

پس باید برویم سراغ آیات و روایات تا ببینیم عصمت وجود داشته یا خیر! یعنی در هر صورت «انما انا بشر مثلکم» دلالتی بر نفی عصمت ندارد چون بالاخره باید به سراغ آیات و روایات پیرامون عصمت برویم تا ببینیم عصمت از آنها در می آید یا خیر!


*حسام الدین*;961685 نوشت:
خیر تبعیت نمی کنم . فکر میکنم نه تنها من که هیچ کس دیگری هم پیدا نمی شود از کسی که گفتارش برخلاف اعمالش باشد پیروی کند . اما موضوع بحث ما که بر سر این دست از اشتباهات که نیست!
اینها که شما فرمودید یک رویه است و نه تنها در یک پیامبر که حتی اگر در یک انسان عادی هم این حالات مشاهده شود پایگاه اجتماعی او را خدشه دار می کند .
موضوع بحث ما این است که اگر پیامبر ص در مسائلی شخصی و یا اجتماعی گاها مرتکب خطا و اشتباه بشود این به معنای سلب اعتماد از او نیست . کما اینکه پیامبر در چند جنگ خود شکست خوردند و اگر بنای مسلمین بر عصمت ایشان بود قطعا شکست در جنگ را بر نمی تافتند !

احسنت مبنا همین است، هر چه که موجب سلب اعتماد بشود موجب نقض غرض میشود.
پس شما هم عصمت را قبول دارید فقط در قلمرو آن با ما اختلاف نظر دارید، شما هم قبول دارید که هر چیزی که موجب سلب اعتماد شود باید پیامبر از آن معصوم باشد.

اما در مورد قلمرو عصمت حالا من از شما سوالی می پرسم، خواهش می کنم خودتان را معیار قرار ندهید، بلکه عموم مردم را ملاک قرار بدهید:
اگر پیامبری مثلا یک بار با مردم وعده بگذارد و بعد سر قرار نیاید، یا یک بار بین نماز یک مسئله ای بگوید و فردا بیاید بگوید دیروز اشتباه کردم، آیا اعتماد مردم از او کاهش خوهد یافت یا خیر؟!
خواهش می کنم قبل از پاسخ، خوب مسئله را تصور کنید، این اگر در مورد یک مرجع تقلید اتفاق بیفتد دید مردم چگونه خواهد بود، حالا که در مورد پیامبر است!

*حسام الدین*;961685 نوشت:
اولا نمی دانم چرا فرضتان بر این است که من اهل سنت هستم که از علمای آنها شاهد می آورید ! مگر کسانی که در راس مملکت هستند و مشابه همین سخنان را گفته اند هم شیعه نیستند ؟!

اگر سوء تفاهمی پیش آمده عذرخواهی می کنم@};-
منظور بنده این بود که ممکن است گمان شود من به خاطر اعتقاد به عصمت پیامبر(ص) و امام علی(ع) چنین دیدگاهی دارم، لذا از کسانی که علی(ع) را معصوم و افضل نمی دانند نقل قول می آورمتا شاهدی بی طرف آورده باشم، نه اینکه خدای ناکرده شما را از ایشان بدانم!!

*حسام الدین*;961685 نوشت:
گمان میکنم حضرتعالی به جهت آنکه در این مثال امتناع حضرت علی از دستور پیامبر آمده است به تکلف افتاده اید . یعنی اگر فرضا به جای امیرالمومنین علیه السلام یکی دیگر از صحابه - مثلا عمر بن خطاب - از اجرای فرمان پیامبر سر باز می زد قطعا دیگر این تاویلات و توجیهات را بیان نمی فرمودید . به هر حال آنچه می فرمائید برداشت شما از موضوع است که مورد قبول بنده نیست .
اگر آن متر و معیار سختگیرانه عصمت پیامبر در جمیع امور و اقوال را بپذیریم دیگر امتناع از فرمان ایشان توجیهی ندارد . در متن روایات از لفظ امر « امحه = پاکش کن » استفاده شده است . حالا هر دلیلی پشت این دستور بوده ، مومنی که معتقد است ما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحا یعنی پیامبر هیچ حرفی از روی هوا و هوس نمی زد ، دیگر جایز نیست روی حرف پیامبر حرف بزند ! در واقع حضرتعالی در تفسیر این روایت از آن متر و معیار تا حدودی عقب نشسته اید !

باور کنید من هر طور با هر شخصیتی قضیه را تصور می کنم باز عصیان و رویگردانی از دستور نمی بینم!!
علی(ع) که با خطراتی که داشت در لیلة المبیت در بستر پیامبر(ص) خوابید، علی(ع) که با بیش از 90 زخم در احد از پیامبر(ص) دفاع می کرد، علی(ع) که اصلا جانش را در برابر پیامبر(ص) ناقابل می دانست، به چه دلیل منطقی و چه اصل روانشناختی باید در جایی که نه جانش در خطر است، نه مالش در خطر است، نه آبرویش در خطر است نسبت پیامبر(ص) نافرمانی کند؟ جز احترام چه می تواند باشد که کلمه رسول الله را حتی روی کاغذ نمیتوانی از جلوی نام پیامبر(ص) پاک کنی!!
خدا را شاهد می گیرم این را از هر شخصیتی دیده بودم نه تنها او را سرزنش نمیکردم بلکه تحسین می کردم!!

بله اگر علی(ع) به این حکم اعتراض داشت حرف شما درست بود، اما علی(ع) میگوید من نمی توانم چنین کنم!
کسانی ایراد بهشان وارد است که پیامبر(ص) را بعد از صلح حدیبیه سرزنش می کردند، نه علی(ع)!
اینقدر برایم مسئله روشن و شفاف است که اصلا باور کنید نسبت به ایرادات شما تعجب می کنم! آخر طبق چه عُرفی این همه احترام و فروتنی، نافرمانی و انتقاد تلقی میشود؟!

*حسام الدین*;961685 نوشت:
1 - حضرتعالی به کرات فرمودید هر رفتار و هر حرکت پیامبر صحیح است و امکان خطا در آن نیست . خب اینجا بنده از شما سوال می پرسم اگر رای اولیه پیامبر مبنی بر اتخاذ این شیوه جنگی درست بوده ، ایشان چرا تغییرش دادند ؟!

*حسام الدین*;961685 نوشت:
2 - اگر پیامبر ادعا کرده بودند که من معصوم هستم ، قطعا شخصیت مهمی مانند حباب بن منذر که بزرگ قبیله خود بود نیز اینرا می دانسته است . اصلا چرا باید برای او این سوال پیش بیاید که این چیزی که پیامبر گفت از طرف خودش بود ، یا از طرف خدا ؟!! مگر ان هو الا وحی یوحا را نفهمیده بود ؟!

*حسام الدین*;961685 نوشت:
3 - فرضا حباب انسان ناآگاهی بوده ، چرا پیامبر در پاسخ به او تشر نزدند که این دیگر چه سوالی است ؟! مگر نمی دانی و ما انطق عن الهوی ؟! بعد اصلا چرا پیامبر در پاسخ به سوال از جانب خودت است یا از جانب خدا ، می فرماید نظر خودم است ؟!! آیا خود پیامبر هم نمی دانسته که از روی هوا و هوس حرف نمی زد و هر چه می گوید عین وحی است ؟!!

*حسام الدین*;961685 نوشت:
پیامبر وقتی دید نظر اولیه اش را رد کردند ، فقط سکوت نکردند ، بلکه نظری که در مقابل نظر ایشان مطرح شده بود را اتفاقا پسندیدند ! بنده هم همین را می گویم ، اگر پیامبر نظرش نقد شود ، موضع نمی گیرد ، بلکه نظر درست تر را می پذیرد ! پس نقد ایشان - به دلیل اینکه خودشان نقد را پذیرفته اند - اشکالی ندارد !

در این خصوص باید چند نکته عرض کنم:

اینکه پیامبر(ص) نظری داده باشند و حباب نظر ایشان را رد کرده و نظر جدیدی داده باشد و حضرت(ص) پذیرفته باشند را ابن هشام آورده که بقیه به گونه ای دیگر نقل کرده اند، طبق نقل سایرین پیامبر(ص)ابتدائا نظر خواهی کردند.
قرائنی هم هست که نشان می دهد نقل ابن هشام اشتباه است، از جمله اینکه در ان نقل آمده که حباب گفت باید برویم بر چاه ها مسلط شویم تا بر دشمن برتری یابیم، در حالی که بستن آب بر دشمن با خوی انسان با اخلاق عادی هم سازگار نیست چه برسد به انبیا!

نکته دوم اینکه پیامبر(ص) همواره به رأی مردم اهمیت میداد حتی اگر موجب یک شکست موقت میشد اما تجربه ناشی از آن و جذب و دلگرمی مردم به خاطر دلت دادن نظرشان را مهم تر میدانست، لذا در جنگ احد به خاطر رأی و نظر جوان تر ها از مدینه بیرون رفتند و شکست هم خوردند! اماهر کسی می فهمد که تأثیر احترام و نظر سنجی مردم مهم تر است، اگر اکثریت یک حرفی زدند یا یکی حرفی زد و اکثریت با آن موفق بودند مصلحت مهمتر این است که آنها را دلزده نکند.

نکته سوم: هر چقدر شما از فضیلت و بزرگی حباب بگویید، من در رابطه با رفتار با پیامبر(ص) الگویی به نام علی(ع) را پیش رو دارم، که قابل مقایسه با حباب نیست! اینکه به پیامبری بگویی این حرف خودت است یا خدا حرف درستی نیست! مگر آنکه کسی متوجه نباشد! خصوصا مواضع حباب بعد از رحلت پیامبر(ص) در طرفداری از سعد بن عباده حداقل با اختلافاتی که وجود دارد نشان می دهد نمیشود با قاطعی به وی تکیه کرد.

*حسام الدین*;961685 نوشت:
مضاف بر آن جسارتا چرا شما یک قیاس مع الفارق انجام دادید ؟! فحاشی به امام کجا و نقد نظرات او کجا ؟!!
اما آیا شما می خواهید بگوئید وقتی یک فردی به امام فحش می داده است ، امام معاذ الله فحش آن فرد را تصدیق می کرده است ؟! که حالا ما بیاییم و نتیجه بگیریم که العیاذ بالله فحش دادن به امام هم درست است ؟!!

خیر منظورم این نبود که نقد و فحاشی ا با هم مقایسه کنم، منظورم این بود که رفتار ائمه(ع) هرگز با فحش دهندگان هم رفتاری توأم با تشر و تندی نبوده، آنوقت شما توقع دارید با یک پیشنهاد حضرت(ع) با تشر و تندی برخورد کنند؟!
در جنگ احد حضرت با روی باز از پیشنهادها برای بیرون رفتن استقبال کرد، و در جریان صلح حدیبیه هم باز در برابر سرزنش ها تندی به خرج نداد، تا جایی که خداوند آیه نازل کرد تا بلکه اینان دست از سرزنش پیامبر(ص) بردارند!

در هر صورت نظر خواهی از مردم اشکالی ندارد و باید باشد، اما اگر جایی معصوم نظر داد قطعا نظر درست همان نظر اوست! در عموم نقل ها هم اینگونه آمده که پیامبر(ص) در جنگ بدر نظری ندادند، بلکه از سایرین نظر خواهی کردند و حباب نظرش را داد و مورد تأیید واقع شد!

اگر باز ابهامی هست من پاسخ شما را میخوانم، اما برای اینکه تاپیک از مسیرش منحرف نشود دیگر نمی توانم ادامه بدهم.
اگر مایل به ادامه گفتگو در این خصوص هستید باید تاپیک جدیدی تأسیس کنید.
ممنونم از لطف شما

با سلام و احترام خدمت تمامی دوستان عزیزی که این تاپیک را دنبال می کنند

من فکر می کنم در خصوص پاسخ این تاپیک ما اختلاف نظری نداریم، یعنی همه این نتیجه را قبول داریم که:

اگر شخصیتی معصوم از هرگونه خطا واشتباه باشد نقد او بی معنا و غیر منطقی است.
و
اگر شخصیتی معصوم از خطا و اشتباه نباشد نقد او منطقی و به جا است
.

اما اینکه آیا پیامبر(ص) و ائمه(ع) معصوم بوده اند یا خیر، و قلمرو عصمت ایشان به چه مقدار است یک بحث مبنایی است که تا حدی از آن بحث شد اما

بحث بیش از این مقدار را موجب خروج تاپیک از موضوعش می دانم


بنابراین اگر در خصوص خود این نکته ای که به رنگ آبی در بالا عرض شد فرمایشی دارید بفرمایید@};-

مسلم;961752 نوشت:


اما در مورد قلمرو عصمت حالا من از شما سوالی می پرسم، خواهش می کنم خودتان را معیار قرار ندهید، بلکه عموم مردم را ملاک قرار بدهید:
اگر پیامبری مثلا یک بار با مردم وعده بگذارد و بعد سر قرار نیاید، یا یک بار بین نماز یک مسئله ای بگوید و فردا بیاید بگوید دیروز اشتباه کردم، آیا اعتماد مردم از او کاهش خوهد یافت یا خیر؟!

خواهش می کنم قبل از پاسخ، خوب مسئله را تصور کنید، این اگر در مورد یک مرجع تقلید اتفاق بیفتد دید مردم چگونه خواهد بود، حالا که در مورد پیامبر است!

مگر پیامبر حین نماز قبله را عوض نکرد!
تا دیروز به مسجدالاقصی و امروز کعبه!

آیا مردم به او بی اعتماد شدند؟

چرا مذهبیون سعی دارن بت عصمت بسازن؟

من فقط جسارت نباشه، یک چیزی بگم...حالا کاری به معصوم بودن پیامبر در ابلاغ وحی ندارم...اما خارج از اون، مطمئنن، حتی اگر روشن بشه که پیامبر خطایی داشته، مفسران، آستین بالا می زنن و بعد، معنی و مفهوم و تعریف خطا رو تغییر می دن و بعد می گن، نه پیامبر که، مصون از خطا و اشتباهه....مثلا خود خدا به پیامبرش می گه، ای پیامبر! چرا چیزی را که خدا بر تو حلال کرده، به‌خاطر جلب رضایت همسرانت بر خود حرام می‌کنی؟

خوب این یعنی چی، یعنی پیامبر هم اشتباه می کنه و خطا می کنه...ولی مفسران می آن، تعریف خطا و اشتباه رو نغییر می دن و تا مشکل حل بشه، یا معنی معصوم رو، و می گن نه اینکه خطا و اشتباه حساب نمیشه... و بعید نیست، مفسران، تا جایی خطا و اشتباه رو تغییر معنا بدن یا معنی و کلمه معصوم بازی کنن که ما باید نتیجه بگیریم که اصولا هیچ بنی بشری در طول تاریخ، اشتباه و خطا نکرده و همه معصوم هستن..یعنی اگر لازم باشه، مفسران این کار رو انجام می دن...

سلام و عرض ادب و احترام خدمت شما استاد گرامی و عزیز

مسلم;961755 نوشت:
اگر شخصیتی معصوم از هرگونه خطا واشتباه باشد نقد او بی معنا و غیر منطقی است.
و
اگر شخصیتی معصوم از خطا و اشتباه نباشد نقد او منطقی و به جا است.

مسلم;961752 نوشت:
اگر باز ابهامی هست من پاسخ شما را میخوانم، اما برای اینکه تاپیک از مسیرش منحرف نشود دیگر نمی توانم ادامه بدهم.
اگر مایل به ادامه گفتگو در این خصوص هستید باید تاپیک جدیدی تأسیس کنید.

البته که نتیجه این تایپک برای هر فردی یکی از این دو مورد بالا خواهد بود . موضوع این است که کدام یک از این دو صحیح هستند و رسیدن به این مهم ممکن نیست مگر آنکه طرفین مبانی خود را ارائه کنندتا در نهایت معلوم شود با استفاده از منابع دینی پیامبر ص در جمیع امور معصوم بوده اند ، یا آن مقداری که در ابلاغ دین لازم بوده است !

به هر روی اگر نظر حضرتعالی بر این است که بحث راجع به عصمت و حدود آن به منزله خروج از تاپیک است ، بنده این بحث را تمام می کنم و چنانچه فرصت شد در تاپیکی مستقل در این خصوص ویژه با حضرتعالی بحث خواهم کرد . انشاءالله .

اما اکنون می خواهم وجه دیگری از این موضوع را خدمت شما ارائه کنم ، وجهی که هم به گذشته مربوط است و هم به حال ..

اراده خداوند این بوده که پیامبری را بفرستد ، تا مردمانی را هدایت کند و آنها را به مقصد و مقصود برساند . اگر بپذیریم که خداوند هر کاری را به امور و اسبابش انجام می دهد ، برای مردمان دنیوی نیز اسباب مادی و مطابق زندگی و دنیای همین مردمان لازم است . پیامبر عظیم الشان ص قریب بیست سال مردمان را هدایت کرد و پس از ایشان این مهم بر عهده ائمه هدی علیهم السلام بود .

ما حتی اگر فرض کنیم تاریخ به گونه دیگری رقم می خورد و پس از پیامبر همه ائمه ما به حکومت می رسیدند و هر یک به طور متوسط سی سال حکومت می کردند بازهم به حساب همین امروز و همین ساعت قریب 1000 سال مردمان بدون امام باید زندگی خود را ادامه می دادند . اصلا شاید فلسفه غیبت امام عصر عج این باشد که خداوند ما را محک بزند و ببیند پس از آمدن خاتم انبیا و 11 امام هدایت گر چگونه می توانیم گلیم خودمان را از آب بیرون بکشیم !!

با این مقدمه می روم سراغ اصل بحث ، با این فرض که مبنای شما در عصمت پیامبر و امام را پذیرفته باشم .. خب قرائتی که حضرتعالی از عصر پیامبر دارید به ما چه می آموزد ؟! یعنی ما مسلمین پس از پیامبر و عصر ائمه با کسب چه درس هایی از سیره آن بزرگواران می توانیم حاکمیت را در جامعه برقرار کنیم ؟! ( تا زمان ظهور حضرت امام زمان عج )

اینکه حضرتعالی می فرمائید چون آنان معصوم بوده اند پس نقدشان غیرمنطقی است ، بنده نتیجه می گیرم اساسا هیچ کس «حق » نقد معصومین را نداشته است . ( اگر اشتباه می کنم تصحیح بفرمائید )این دیدگاه چه دستاوردی می تواند برای ما داشته باشد ؟!

یک نتیجه بزرگ آن این است که در جامعه اسلامی «فرهنگ نقد» در میان عموم مردم تضعیف می شود ! دیگر قدرت نقد نداریم و در نتیجه جامعه راکد باقی می ماند !

و البته آن فقط برای مردم نیست ، نتیجه دیگر آن اینست که حاکم جامعه می تواند با استدلال به اینکه اگر مقام من و مقام رسول الله یکی نباشد ، اما جایگاه هر دو ما یکی است : هر دو حاکم جامعه اسلامی هستیم . پس هر چه در حوزه حکومت برای ایشان ثابت بوده است ، برای من هم به عنوان حاکم جامعه اسلامی ثابت خواهد بود . اینگونه است که حاکم نیز نه به شکل مستقیم و گفتن اینکه من معصوم هستم ، بلکه به شکلی غیر مستقیم حق نقد خود را از جامعه سلب می کند .

نقد خودم به برداشت شما را با یک پیشنهاد تکمیل می کنم ، اصلا همه ما می پذیریم پیامبر عظیم الشان در همه امور معصوم بوده اند ، لیکن با این وجود باب نقد و انتقاد حتی از خودشان و دستوراتشان را نبسته اند و آن روایات فراوان تاریخی که می گویند پیامبر ص مورد انتقاد بعض یاران قرار می گرفت و بعضی اوقات این انتقادات هم پذیرفته می شد ، نه از این جهت بوده که پیامبر نظر صحیح را نمی دانسته اند ، نه ! بلکه قصدشان تمرین دادن جامعه جاهلی برای نقد کردن و نظر دادن فراتر از مشورت بوده است !

نظر شما در این خصوص چیست ؟!

با تشکر فراوان

سلام

خب دفتر دکتر روحانی اومدن ابرو رو درست کنن زدن چشمو هم کور کردن

دفتر ایشون گفتن , رییس جمهور نگفتن مردم امام زمان (عج) رو نقد میکنن (بعد ظهور و تشکیل حکومت) ؛ فرموده اند مردم , رجال حکومت امام زمان عج رو نقد میکنن
یعنی نوع حکومت داری ایشون. یکی از رجال امام( عج) حضرت عیسی (ع) هستن!

بگذریم که یادشون رفته راجب پیامبر مستقیم نظر داده بودن !!!

اصلا دیگه امام زمان عج بیان چکار ؟همین الان همچین مسئولینی دولت در دستشونه!

این اقا حتی نمیدونه بعد ظهور چی میشه!

با سلام و عرض ادب و احترام

روح سبز;961725 نوشت:
سلام

چند سوال دارم. جسارتا سوالمو بحالت مثالی من در اوردی بیان میکنم و برای این پست نقش یک بی خدا(الله) رو بازی میکم.(و به هیچ وجه اعتقادی به توصیفات و چیزای که توی مثال دارم میچسبونم به حضرت محمد صل الله وآله وسلم ندارم و فقط برای درک مثاله و ازخدا و پیامبر وائمه و همه پیروان ایشون عذر میخوام)

روزی در جمع اصحاب و یاران , فردی تازه مسلمان امد و با داد گفت اهاااای محمد خدای تو کیست واقعا ؟هوم؟خستم کرد با این احکامش! پیامبر ناگهان سکوت کردند و حدود 14دقیقه چشمهای خود را بستند.

و بعدفرمودند: (( ای کسانی که ایمان آورده اید، بر خدا و رسول تقدم مجویید و از خدا بترسید که خداوند شنوا و داناست... صدایتان را از صدای پیغمبر بلندتر نکنید و با او بلند صحبت نکنید، همچنانکه با یکدیگر بلند صحبت میکنید تا اعمال نیکتان باطل نشود و شما آن را نفهمید. کسانی که در حضور پیغمبر آرام صحبت میکنند، خدا در واقع قلوبشان را برای تقوا آزموده است و آمرزش و پاداش عظیم نصیب آنها کرده است. آنهایی که ترا از پشت خانه ات بصدای بلند میخوانند، اغلب افراد بیشعور و بی عقل هستند؛ و اگر آنها صبر میکردند تا خودت از خانه خارج شوی، برایشان بهتر بود و خداوند آمرزنده و مهربان است. ))

بنظر بنده پیامبر اینجا این حرفای که زدن وحی نبوده ! برای این اینهارو گفتن تا کسی جرات نکنه سرشون داد بزنه .احتمالا پیامبر سرشون درد میگرفته و اعصابشون بهم میخورده و یهو یه کاری دست خودشون و اون افرادی که داد میزنن میداده! هر چند بازم میتونستن طرف رو بکشه و بعد در توجیه کشتن این مرد بفرمایند: از منافقین بود و خدا وحی کردن که شخصا او را هلاک کنم!

پس قبل اینکه کسی لب باز کنه و مثل هزاران بار قبل سوال کنن که ایا این وحی است یا ازطرف خودتان فرمودید ؟ پیامبر سریع گفتن اینم وحی بود!

سرور مکرم ، جناب روح سبز گرامی ، جسارتا این صحبت شما به بحث اصلی شما ارتباطی ندارد . زیرا مستلزم یک سلسله مباحث برون دینی است که فکر می کنم از حوصله حضرتعالی و حقیر خارج است .

بسیار پیش آمده که اصحاب بعد از شنیدن سخنان رسول الله ص از ایشان می پرسیده اند آیا این که فرمودید وحی است ؟! گاهی پیامبر ص تایید می کردند و گاهی نیز می فرمودند خیر ، کلام از خودم است . اگر حضرتعالی اشکال دارید که چگونه آنها سخن پیامبر را تصدیق می کرده اند خیلی مختصر باید عرض کنم که صدق گفتار رسول الله بر ایشان مشخص شده بود و می دانستند ایشان دروغ نمی گویند . چنانچه تربیت یافته دامان ایشان ، حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام میان موافق و مخالف ، مسلمان و غیر مسلمان به صداقت و عدم دروغگوئی مشهور هستند . گر مرید این باشد ، تکلیف مراد مشخص است !

روح سبز;961725 نوشت:
آیه ۶۳ سوره نور:
(( هنگامی که میخواهید پیغمبر را صدا بزنید، او را مانند موقعی که یکدیگر را بین خودتان میخوانید، صدا نزنید... ))

چی شد؟ مگه پیامبر بشری مثل ما نبود!!!!!!!!

اها! اینم پیامبر از خودش در اورده و گفت وحی هست!

پیامبر بشری است مثل ما ، در این هیچ شکی نکنید ، وجه تفاوت ایشان تنها وحی است .

حالا این مورد و مواردی از این دست صرفا مقام اجتماعی ایشان را مشخص می کند ، همانطور که در خصوص افراد مهم و صاحب منصبان هم چنین مسائلی می بایست رعایت شود !!

با تشکر فراوان .

دوستان عزیزم جناب شروحیل و پارسامهر باور کنید این اشکالات به عصمت وارد نیست:

شروحیل;961775 نوشت:
مگر پیامبر حین نماز قبله را عوض نکرد! آیا مردم به او بی اعتماد شدند؟
چرا مذهبیون سعی دارن بت عصمت بسازن؟


اگر عصمت نبود خب مردم از کجا اعتماد پیدا می کردند که این تغییر قبله اشتباه پیامبر(ص) نبوده و حکم خداوند است؟! می بینید که فرستادن پیامبری که معصوم نیست با نفرستادن آن تفاوتی نخواهد داشت!
نبوت در گرو عصمت است تا مردم باور کنند آنچه که می گوید از جانب خداوند است.

پارسا مهر;961790 نوشت:
مثلا خود خدا به پیامبرش می گه، ای پیامبر! چرا چیزی را که خدا بر تو حلال کرده، به‌خاطر جلب رضایت همسرانت بر خود حرام می‌کنی؟

هر کسی یک ذره با ادبیات عرب و شأن نزول این آیه آشنایی داشته باشد می فهمد که حرمت در این آیه شریفه به معنای محرومیت است، نه حرمت تشریعی! پیامبر(ص) که عسل را به حکم شرعی بر خود یا دیگری حرام نکرده است، بلکه خود را از آن محروم ساخته است!
آیه می فرماید چرا خودت را از عسلی که خداوند بر تو حلال کرده است محروم میکنی؟! این آیه در حقیقت توبیخ همسران پیامبر است، همانطور که ما مثلا به یکدیگر می گوییم چرا به خاطر بچه هایت یا همسرت خودت را اینقدر زجر میدهی؟
آخر این کجایش با عصمت ناسازگار است!!

پاسخ این اشکالات واضح است، اینکه بنده تمایل به ادامه بحث ندارم فقط به خاطر این است که تاپیک از یک بحث روبنایی به بحث مبنایی که یک موضوع مستقل است کشیده نشود! وگرنه تمام این شبهات نه امروز، بلکه قرن ها پیش در کتاب کلامی شیعه به خوبی پاسخ داده شده، و بنده هم از بحث در این خصوص استقبال می کنم، منتهی در تاپیک مستقل!

دوستان عزیز

من خیلی معتقد به حذف پست ها نیستم مگر آنکه چاره ای نباشد، لذا خواهشمندم از طرح مباحث نامربوط، توهین به یکدیگر، و نام بردن از اشخاص و جناح ها که بر خلاف قوانین سایت است خودداری بفرمایید، تا بنده شرمنده نشده و مجبور به حذف پست شما نشوم.

الحمدلله مباحث ابتدایی علی رغم اختلاف نظرها در کمال ادب و متانت طرح شد، خواهش می کنم اجازه ندهید این روند منحرف شود.

از همکاری شما ممنونم@};-

با سلام و عرض ادب

*حسام الدین*;961806 نوشت:
اکنون می خواهم وجه دیگری از این موضوع را خدمت شما ارائه کنم ، وجهی که هم به گذشته مربوط است و هم به حال ..

از شما بابت رعایت موضوع تاپیک صمیمانه تشکر می کنم، زاویه جدیدی که در بحث طرح کرده اید کاملا مطابق با موضوع تاپیک است.

نکته ای که پیش از پاسخ به پست شما باید عرض کنم فقط جهت تذکر این است که ما معتقد هستیم هرگز زمین خالی از امام نخواهد بود، یعنی اگر ائمه(ع) بلافاصله بعد از پیامبر(ص) می توانستند حاکم شوند اینطور نبود که بعد از ایشان زمین بدون امام باقی بماند، اما اینکه کیفیت آن چگونه است آیا طول عمر ائمه(ع)، یا به وسیله رجعت را نمی دانم، در این زمینه تحقیق نداشته ام اما قطعا در این هزار و چهارصد سال زمین بدون ایشان باقی نمی ماند و نخواهد ماند،
مطلب فوق را فقط جهت تذکر و در نقد این بخش از کلام شما آوردم:

*حسام الدین*;961806 نوشت:
حتی اگر فرض کنیم تاریخ به گونه دیگری رقم می خورد و پس از پیامبر همه ائمه ما به حکومت می رسیدند و هر یک به طور متوسط سی سال حکومت می کردند بازهم به حساب همین امروز و همین ساعت قریب 1000 سال مردمان بدون امام باید زندگی خود را ادامه می دادند

اما در مورد اصل کلام شما:

*حسام الدین*;961806 نوشت:
اینکه حضرتعالی می فرمائید چون آنان معصوم بوده اند پس نقدشان غیرمنطقی است ، بنده نتیجه می گیرم اساسا هیچ کس «حق » نقد معصومین را نداشته است . ( اگر اشتباه می کنم تصحیح بفرمائید )این دیدگاه چه دستاوردی می تواند برای ما داشته باشد ؟!

یک نتیجه بزرگ آن این است که در جامعه اسلامی «فرهنگ نقد» در میان عموم مردم تضعیف می شود ! دیگر قدرت نقد نداریم و در نتیجه جامعه راکد باقی می ماند !

و البته آن فقط برای مردم نیست ، نتیجه دیگر آن اینست که حاکم جامعه می تواند با استدلال به اینکه اگر مقام من و مقام رسول الله یکی نباشد ، اما جایگاه هر دو ما یکی است : هر دو حاکم جامعه اسلامی هستیم . پس هر چه در حوزه حکومت برای ایشان ثابت بوده است ، برای من هم به عنوان حاکم جامعه اسلامی ثابت خواهد بود . اینگونه است که حاکم نیز نه به شکل مستقیم و گفتن اینکه من معصوم هستم ، بلکه به شکلی غیر مستقیم حق نقد خود را از جامعه سلب می کند .

نقد خودم به برداشت شما را با یک پیشنهاد تکمیل می کنم ، اصلا همه ما می پذیریم پیامبر عظیم الشان در همه امور معصوم بوده اند ، لیکن با این وجود باب نقد و انتقاد حتی از خودشان و دستوراتشان را نبسته اند و آن روایات فراوان تاریخی که می گویند پیامبر ص مورد انتقاد بعض یاران قرار می گرفت و بعضی اوقات این انتقادات هم پذیرفته می شد ، نه از این جهت بوده که پیامبر نظر صحیح را نمی دانسته اند ، نه ! بلکه قصدشان تمرین دادن جامعه جاهلی برای نقد کردن و نظر دادن فراتر از مشورت بوده است!

نظر شما در این خصوص چیست ؟!



ببینید مطلقا باب نقد بسته نمیشود:

اولا: ببینید ما می گوییم کسی که عصمت و خطاناپذیری او را قبول داریم منطقا نقد او خطاست! چون نقد برای کشف نقاط ضعف و قوت است و نقد کسی که همه رفتارش نقطه قوت است و نقطه ضعف در او راه ندارد اصلا بی معناست! نمیشود گفت چون فرهنگ نقد از میان میرود بنشینیم معصوم را نقد کنیم! این خود فریفتن است!!

بله معصوم وظیفه دارد برای رشد جایگاه مردم از ایشان نظر خواهی کرده و نظر ایشان را اعمال کند، اما آیا مردم می توانند به بهانه رشد، یک معصوم را نقد کنند در حالی که می دانند او جای نقد ندارد!! این یعنی خودمان را گول بزنیم!

ثانیا: ما که می گوییم نقد یک معصوم منطقی نیست به معنای ارزیابی آن است، اما پرسش از چرایی رفتار معصوم همچنان باز است، یعنی هیچ اشکالی ندارد برای قضاوت درست و آگاهی از منشأ یک رفتار علت آن را از معصوم سوال کنیم، این هم موجب رشد میشود، اما اینکه با عقل خودمان و بدون نظرخواهی از معصوم و پرسیدن از علت رفتارش، او را نقد کنیم این نقد قطعا منطقی نخواهد بود.

ثانیا: معصوم نوک هرم حاکمیت است، اینکه منطق ما اجازه نمی دهد معصومی که در نوک هرم قرار دارد را نقد کنیم که باب نقد را نمی بندد! ما امروزه به راحتی می توانیم رفتار مالک اشتر، عمار، عثمان بن حنیف، منذر بن جارود، زیاد بن ابیه، و... را به راحتی نقد کنیم! این ها همه در دوران معصومین مسئولیت داشته اند! یعنی ما فقط معصوم را نقد نمی کنیم، اما باب نقد و ارزیابی حکّام، مسئولین و دست اندرکاران همواره باز بوده و هست.
اصلا خود ائمه(ع) هم رفتار ایشان را نقد می کرده اند، نامه های امام علی(ع) به عثمان بن حنیف و منذر بن جارود و مانند ایشان نقد است دیگر...

پس حتی اگر در زمان معصومینی چون پیامبر(ص) و علی(ع) که حکومت را در اختیار داشتند می بودیم می توانستیم نظارت کنیم که آیا مسئولین اوامر ایشان را درست اجرا می کنند؟ آیا در مسیر ایشان حرکت می کنند؟

پس چه معصومی حاضر باشد و چه نباشد باب نقد و ارزیابی همواره باز است، اما خود عقل آن را در مورد معصوم نمی پذیرد.



یا حق

*حسام الدین*;961858 نوشت:
با سلام و عرض ادب و احترام

سرور مکرم ، جناب روح سبز گرامی ، جسارتا این صحبت شما به بحث اصلی شما ارتباطی ندارد . زیرا مستلزم یک سلسله مباحث برون دینی است که فکر می کنم از حوصله حضرتعالی و حقیر خارج است .

بسیار پیش آمده که اصحاب بعد از شنیدن سخنان رسول الله ص از ایشان می پرسیده اند آیا این که فرمودید وحی است ؟! گاهی پیامبر ص تایید می کردند و گاهی نیز می فرمودند خیر ، کلام از خودم است . اگر حضرتعالی اشکال دارید که چگونه آنها سخن پیامبر را تصدیق می کرده اند خیلی مختصر باید عرض کنم که صدق گفتار رسول الله بر ایشان مشخص شده بود و می دانستند ایشان دروغ نمی گویند . چنانچه تربیت یافته دامان ایشان ، حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام میان موافق و مخالف ، مسلمان و غیر مسلمان به صداقت و عدم دروغگوئی مشهور هستند . گر مرید این باشد ، تکلیف مراد مشخص است !

پیامبر بشری است مثل ما ، در این هیچ شکی نکنید ، وجه تفاوت ایشان تنها وحی است .

حالا این مورد و مواردی از این دست صرفا مقام اجتماعی ایشان را مشخص می کند ، همانطور که در خصوص افراد مهم و صاحب منصبان هم چنین مسائلی می بایست رعایت شود !!

با تشکر فراوان .

سلام بزرگوار@}؛ -

بله بهتره تاپیک جدا زده بشه

و البته بهتره در محضر استاد گرامی مسلم سکوت پیشه کنم چون خیلی کاملتر وبهتر ازمن بحث میکنن@}؛ -

مسلم;961859 نوشت:
همانطور که ما مثلا به یکدیگر می گوییم چرا به خاطر بچه هایت یا همسرت خودت را اینقدر زجر میدهی؟

فقط استاد جسارتا من نظر شخصی و آخرم رو که بزنم و به کسی هم کار ندارم.من شخصا اگر بفهمم، طرف معصوم و بدور از خطا و اشتباه هست، غلط بکنم، پشت دستم رو داغ بزارم، اگر بخوام به این طرف بگم، چرا به خاطر بچه هایت یا همسرت خودت را انقدر زجر می دهی..، قطعا او کارش و رفتارش حکیمانه هست....به خاطر آلوچه و لواشک خودش را زجر نمی دهد و لازم می بیند که و خطا و اشتباه و نا به جا، خودش را زجر نمی دهد....چی بگم والا....انشاالله در تاپیک های مرتبط ابهامات مطرح می شه....
وقتی متکلمانی دروغ را جای توریه جا می زنن و از ما بهترونی هم حتی اشکال می گیرند، انتظار زیادی نمی توان از کتب کلامی چند قرن گذشته شیعه داشت، جسارتا....

درود
نقد بر عمل و فرمایشات امام معصوم علیه السلام یعنی زیر سوال بردن عصمت امام علیه السلام در نتیجه شایسته فرد مومن نیست!
(داستان همراهی حضرت موسی و حضرت خضر و سوالات و انتقادات حضرت موسی به اعمال حضرت خضر در سوره کهف شاید یک نمونه باشد از نتیجه نقد بر پیامبران)
ولی
بیان مشکلات جامعه و نقد افراد زیر مجموعه امام معصوم(چون این افراد هر چند خوب و مومن باشند اما عصمت ندارند و ممکن است سهوا یا عمدا دچار سوء مدیریت و.... شوند) یک امر طبیعی است.

یوسف יוסף;961887 نوشت:
بیان مشکلات جامعه و نقد افراد زیر مجموعه امام معصوم(چون این افراد هر چند خوب و مومن باشند اما عصمت ندارند و ممکن است سهوا یا عمدا دچار سوء مدیریت و.... شوند) یک امر طبیعی است.

سلام

حتی بعد ازظهور و در زمان حیات امام زمان عج؟

دسته بندی هم ندارن این افراد؟ حتی 313 نفر یار بزرگ امام؟ که یکی ازاینها حضرت عیسی ع هستن

اگه اینجوریه الان امام زمان عج ظهور کنن.

استاد مسلم میشه جواب این سوالت منو بدهید ممنون

روح سبز;961894 نوشت:
سلام

حتی بعد ازظهور و در زمان حیات امام زمان عج؟

دسته بندی هم ندارن این افراد؟ حتی 313 نفر یار بزرگ امام؟ که یکی ازاینها حضرت عیسی ع هستن

اگه اینجوریه الان امام زمان عج ظهور کنن.

درود بر شما

کلیه معصومین و پیامبران همراه امام عصر عج الله بعلت متصل بودن ب وحی الهی و عصمت فرقی با امام عصر عج الله ندارند لذا شایسته نیست کلام و گفته های ایشان ک همان کلام الله است را زیر سوال و پرسش ببریم.
درباره یاران ایشان هم بنده در حدی نیستم نظر بدهم ولی اگر کسی معصوم نباشد احتمال اشتباه سهوی دارد!و هر کسی جز متصلین ب وحی الهی میتوانند دچار لغزش بشوند و نقد یا سوال از این افراد اشکالی ندارد.

مسلم;961859 نوشت:


اگر عصمت نبود خب مردم از کجا اعتماد پیدا می کردند که این تغییر قبله اشتباه پیامبر(ص) نبوده و حکم خداوند است؟! می بینید که فرستادن پیامبری که معصوم نیست با نفرستادن آن تفاوتی نخواهد داشت!
نبوت در گرو عصمت است تا مردم باور کنند آنچه که می گوید از جانب خداوند است.

مردم به پیامبری ایشون اعتقاد داشتن نه به عصمت

خداوند دقیقا کجا گفته پیامبر اگه تو معصوم نبودی پیامبر نمی شدی؟

پس پیروان پیامبران دیگه چون عصمت نداشتن ، اشتباه کردن از پیامبرشون پیروی کردن!!!
درسته؟!

پس خدا اشتباه کرده العیاذ بالله 123999 تا پیامبر غیر معصوم فرستاده؟

اونایی که با معصوم جلوه دادن خودشون میخوان ولایت خودشون رو ثابت کنن فاشیست ها هستن نه پیامبران خدا

یوسف יוסף;961903 نوشت:
درود بر شما

کلیه معصومین و پیامبران همراه امام عصر عج الله بعلت متصل بودن ب وحی الهی و عصمت فرقی با امام عصر عج الله ندارند لذا شایسته نیست کلام و گفته های ایشان ک همان کلام الله است را زیر سوال و پرسش ببریم.
درباره یاران ایشان هم بنده در حدی نیستم نظر بدهم ولی اگر کسی معصوم نباشد احتمال اشتباه سهوی دارد!و هر کسی جز متصلین ب وحی الهی میتوانند دچار لغزش بشوند و نقد یا سوال از این افراد اشکالی ندارد.

با سلام

دوست گرامی پیامبران پیرو خدا بودن و به اون ها وحی می شده و مردم هم برای پیرو خدا بودن باید از اون ها پیروی می کردن

این دلیل بر عصمت نیست

شما می دونید که یونس به مردم پشت کرد؟ آیا این کارش درست بود؟ پس چرا به کام نهنگ رفت اگه کارش درست بود؟

نبوت دلیل بر عصمت نیست

حداقل اون عصمتی که مد نظر فاشیست هاست

پیامبران گاهی اشتباه داشتن اما سهوی نه عمدی

و چون گناهان عمدی مرتکب نمیشدن به مقام نبوت رسیدن

روح سبز;961894 نوشت:
حتی بعد ازظهور و در زمان حیات امام زمان عج؟
دسته بندی هم ندارن این افراد؟ حتی 313 نفر یار بزرگ امام؟ که یکی ازاینها حضرت عیسی ع هستن
اگه اینجوریه الان امام زمان عج ظهور کنن.

منطقا تا زمانی که عصمت نیست راه نقد هم باز است، چون درست است که هر چه که شخصیت بالاتر میرود احتمال خطا کمتر میشود اما بالاخره این احتمال خطا به صفر نمیرسد!!
لذا در بین یاران امام(عج) اگرچه شخصیت های والایی هستند اما بالاخره نقد میتواند باشد، اگرچه باید با احتیاط و آگاهی باشد، مثلا ممکن است امروز هم کسی رفتار امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری را نقد کند، این نقد منطقا اشکالی ندارد چون ما معتقد به عصمت ایشان نیستیم، منتهی به شرط آنکه نقد با اگاهی باشد، بسیاری از نقدها را می بینیم که حتی بدون آگاهی و در نظر گرفتن وظایف ایشان در قانون اساسی بیان میشود، خب این نقدها بیشتر به نقد کننده بر میگردد، تا نقد شونده!

اما قاعده این است که اگر شخصی معصوم نباشد نقد او منطقا صحیح است، اطاعت بی چون و چرا و بدون قید و بند ما فقط از معصوم است و بس، لذا بر رهبری هم باید خبرگانی نظارت کند.

اما نکته ای که هست باید دقت کنید نقد لزوما به معنای اشکال گرفتن نیست، اینکه می گوییم میتوان نگاه نقادانه داشت به این معنا نیست که حتما اشتباه می کنند! نقد یعنی اگر مالک اشتر یک کاری کرد که به نظر عقل اشتباه می آمد میتوانیم پرس و جو و پیگیری کنیم، به خودش بگوییم به نظر ما این کار اشتباه بوده است و از او توضیح بخواهیم، و تا زمانی که معتقدیم او اشتباه کرده توقف کنیم، اما اگر معصومی کاری انجام داد که به نظر ما اشتباه بود مطلقا در پیروی نباید توقف، یا تعلل کنیم!!

لازم است اینجا شبهه ای که از لابلای کلامم در مورد اطاعت از ولی فقیه به نظر میرسد را رفع کنم، و آن اینکه اطاعت از ولی فقیه به بهانه اینکه نقد داریم نباید کنار گذاشته شود، نه اینکه نقد ایشان جایز نیست، بلکه چون نقد و ارزیابی مواضع ایشان نیاز به آگاهی عمیقی دارد، از وظایف رهبری در قانون اساسی، از جزئیات و مسائل پنهان و مخفی، از اینکه آیا آن مصلحتی که در ذهن ماست آیا با مصالح مهم تری در تعارض نباشد و...؛ لذا نقد ایشان را به خبرگان واگذار میکنیم و تا زمانی که خبرگان صلاحیت ایشان را تأیید کرده اند اطاعت بر ما لازم است.

نقد به معنای توهین به شخص نیست
نقد به معنای داشتن نظری متفاوت است
مسلما اگه فرد بدونه نظر متفاوتش اشتباه هست ، نظر درست رو قبول می کنه
و این جز با مکالمه و اثبات دلیل محقق نمیشه
با نقد نباید مقابله کرد
باید منتقد رو قانع کرد

چند نمونه از امامان (ع)
در سیره امام رضا (ع) نیز پافشاری بر نماز اول وقت آشکار بود. روزی در خراسان و به هنگام نماز، امام (ع) به ابراهیم بن موسی فرمودند: «اذان بگو.» او از امام رخصت خواست تا همراهان نیز فرا رسند. حضرت فرمودند: «خدا تو را بیامرزد. نماز اول وقت را بدون عذر به تأخیر نینداز و اول وقت نماز را به پا دار.» بی درنگ، ابراهیم برخاست و اذان گفت و نماز اول وقت خوانده شد.

در اینجا اما به جای توهین به شخص منتقد (و کافر و مشرک و ملحد خوندن فرد ) دلیل نقد نادرست فرد رو بهش میگه و راهنماییش می کنه

یکی از نشست های مناظره و بحث امام رضا (ع) با عمران صابی در جریان بود. او از دانشمندان بزرگی بود که درباره توحید با امام رضا (ع) گفت وگو می کرد. در این جلسه که مأمون نیز حضور داشت، امام (ع) سؤال های عمران را با حوصله و متانت و بیان استدلال های روشن پاسخ می دادند و او را به سوی توحید و یگانگی خدا رهنمون می کردند. هنگامی که بحث و مناظره به اوج خود رسید، وقت نماز شد و حضرت رضا (ع) نگاهی به مأمون کردند و فرمودند:
الصّلاة قد حضرت؛
(وقت نماز فرا رسید.)
عمران صابی که به حقایقی دست یافته بود، از امام چنین درخواست کرد: «آقای من، گفت وگو و پاسخ های خویش را قطع نکن. دل من آماده پذیرش سخنان شماست.» حضرت رضا (ع) فرمودند: «نماز را می خوانیم و دوباره به گفت وگو ادامه می دهیم.» آنگاه امام و همراهان به اقامه نماز مشغول شدند و پس از نماز، حضرت به گفت وگو با عمران ادامه دادند.[5]
در اینجا هم امام در پاسخ فردی که به نظرش علم بهتر از نماز بوده نمیگه من معصومم پس تو که خلاف حرف من حرف زدی کافر ملحد بی نماز ی، بلکه راهنماییش می کنه

بهتره دوستانی که ادعای تشیع دارن به جای تکفیر منتقدان به راهنمایی ایشان بپردازند

در حال حاضر هر کس نظری خلاف نظر شیعه نمایان داشته باشد مورد تکفیر واقع شده و ضد انقلاب و ضد ولایت معرفی می شود وخون او حلال است .در حالی که خود ایشان بر عدم معصومیت خود اذعان دارند

این مورد حتی دامن گیر عالمان با عقیده متفاوت نیز شده و به تکفیر علمای خود نیز می پردازند!

طبق نظریه ایشان هر کس موافق ما نیست دشمن ماست و این یعنی فاشیسم!

شروحیل;961935 نوشت:
مردم به پیامبری ایشون اعتقاد داشتن نه به عصمت
خداوند دقیقا کجا گفته پیامبر اگه تو معصوم نبودی پیامبر نمی شدی؟

این پست شما را هم پاسخ میدهم، اما خواهش می کنم دقت کنید این بحث خودِ عصمت چون یک بحث مبنایی و مهمتر از مباحث روبنایی است اگر ادامه پیدا کند موضوع تاپیک را تحت الشعاع خودش قرار میدهد، باید آن را به صورت مستقل دنبال کرد.

جناب شروحیل عزیز خواهش می کنم قدری روی پیش فرض هایتان با تأمل بیشتری نگاه کنید، حداقل احتمال بدهید ممکن است اشتباه باشند، انسانی که چیزی را پیش فرض گرفته و به دفاع از آن به میدان بیاید نمیتواند موضع حق را تشخیص دهد، خواهش می کنم گمان کنید نه معتقد به عصمت هستید و نه عدم عصمت، تازه میخواهید موضعی اتخاذ کنید، با این تفکر به میدان بیایید.(البته در تاپیک خودش
:khandeh!:)

شما فرض کنید ما پیامبری حضرت محمد(ص) را باور داریم اما ایشان را مصون از خطا و اشتباه نمی دانیم؛ الان این قرن چه حجیتی دارد وقتی احتمال میدهیم پیامبر(ص) ممکن است اشتباه کنند؟! آیا احتمال نمیدهید پیامبر(ص) در ابلاغ تعالیم دین اشتباه کرده باشند؟ از کجا معلوم نماز صبح سه رکعت نبوده و نماز مغرب دو رکعت اما پیامبر(ص) اشتباها جا به جا گفتند؟!
منظور بنده از اینکه پیامبری که معصوم نباشد آمدن و نیامدنش فرقی نمیکند همین است، یعنی قرآنی که قرار است بیاورد، تعالیمی که قرار است بیاورد تا زمانی که معصوم نباشد قابل اعتماد نخواهند بود!

اگر قانع نشدید ادامه بحث در جای خودش...@};-

مسلم;961952 نوشت:

خواهش می کنم قدری روی پیش فرض هایتان با تأمل بیشتری نگاه کنید، حداقل احتمال بدهید ممکن است اشتباه باشند، انسانی که چیزی را پیش فرض گرفته و به دفاع از آن به میدان بیاید نمیتواند موضع حق را تشخیص دهد، خواهش می کنم گمان کنید نه معتقد به عصمت هستید و نه عدم عصمت، تازه میخواهید موضعی اتخاذ کنید، با این تفکر به میدان بیایید.(البته در تاپیک خودش
:khandeh!:)

شما فرض کنید ما پیامبری حضرت محمد(ص) را باور داریم اما ایشان را مصون از خطا و اشتباه نمی دانیم؛ الان این قرن چه حجیتی دارد وقتی احتمال میدهیم پیامبر(ص) ممکن است اشتباه کنند؟! آیا احتمال نمیدهید پیامبر(ص) در ابلاغ تعالیم دین اشتباه کرده باشند؟ از کجا معلوم نماز صبح سه رکعت نبوده و نماز مغرب دو رکعت اما پیامبر(ص) اشتباها جا به جا گفتند؟!
منظور بنده از اینکه پیامبری که معصوم نباشد آمدن و نیامدنش فرقی نمیکند همین است، یعنی قرآنی که قرار است بیاورد، تعالیمی که قرار است بیاورد تا زمانی که معصوم نباشد قابل اعتماد نخواهند بود!


بنده هم به شما توصیه خودتون رو دارم

قدری روی پیش فرض هایتان با تأمل بیشتری نگاه کنید

آیا تعالیمی که پیامبران دیگر (غیر معصوم) آوردن اشتباه بوده؟
آیا مردم به این تعالیم عمل نکردن؟

آیا پیروان حضرت موسی برای قتلی که ایشان مرتکب شد، از ایشان روی برگرداندند؟

آیا پیروان حضرت یونس به خاطر رها کردنشان به حال خود به عذاب دچار شدند یا حضرت یونس مواخذه شد؟
آیا این گونه نبود که تعالیم یونس را ادامه دادند تا عذاب از ایشان رفع شد؟

آیا عصمت ساخته ذهن افرادی نیست که میخوان از طریق تقدس به منافع خودشون برسن؟

سلام و عرض ادب و احترام

مسلم;961871 نوشت:
اولا: ببینید ما می گوییم کسی که عصمت و خطاناپذیری او را قبول داریم منطقا نقد او خطاست! چون نقد برای کشف نقاط ضعف و قوت است و نقد کسی که همه رفتارش نقطه قوت است و نقطه ضعف در او راه ندارد اصلا بی معناست! نمیشود گفت چون فرهنگ نقد از میان میرود بنشینیم معصوم را نقد کنیم! این خود فریفتن است!!

بله معصوم وظیفه دارد برای رشد جایگاه مردم از ایشان نظر خواهی کرده و نظر ایشان را اعمال کند، اما آیا مردم می توانند به بهانه رشد، یک معصوم را نقد کنند در حالی که می دانند او جای نقد ندارد!! این یعنی خودمان را گول بزنیم!

بنده متوجه کلام شما هستم ، مسئله اینجاست که همانطور که شما فرمودید دین برای توده هاست ، پس هر اقدامی در این خصوص باید در جهت تربیت همین توده ها باشد که بنده نیز یکی از همان ها هستم.

اینجا من از فرد صحبت نمی کنم ، از جایگاه حرف می زنم . شما همین جامعه امروز ما را ملاحظه کنید ، منتهی تقاضا دارم در عمل ببینید .. نه در شعار ها ..

یک جمله معروفی همیشه در نماز جمعه ها به چشم می خورد : ولایت فقیه همان ولایت رسول الله است .

یک جمله دیگر را هم از جناب آیت الله احمد علم الهدی امام جمعه محترم مشهد نقل می کنم : ما قائل به معصومیت ولی فقیه نیستیم، اما حق نداریم هر تصمیم ایشان را که درست نمی دانیم بگوئیم اشتباه است، چون ولی فقیه، حکیم، حافظ لدینه و مخالف لهواه و مطیع امر مولاه است و همه جوانب امور را در تصمیم گیری رعایت می کند و مشورت می گیرد. ولی فقیه موید از جانب امام زمان (عج) است و آیا امام زمان(عج) ، جامعه اسلامی را تحویل آقایی می دهند که بعد یک "ابوالیلغوزی" از گوشه ای بیاید و بگوید او اشتباه می کند؟ ( به نقل از ایرنا )

در پست قبلی خدمتتان عرض کردم که با بسته شدن باب نقد در جامعه طبیعتا باید انتظار چنین جملاتی را هم داشت . حالا اینها که عمومی می شوند ، خدا می داند در جلسات خصوصی چه نظراتی وجود دارد !!

*حسام الدین*;961992 نوشت:
سلام و عرض ادب و احترام

بنده متوجه کلام شما هستم ، مسئله اینجاست که همانطور که شما فرمودید دین برای توده هاست ، پس هر اقدامی در این خصوص باید در جهت تربیت همین توده ها باشد که بنده نیز یکی از همان ها هستم.

اینجا من از فرد صحبت نمی کنم ، از جایگاه حرف می زنم . شما همین جامعه امروز ما را ملاحظه کنید ، منتهی تقاضا دارم در عمل ببینید .. نه در شعار ها ..

یک جمله معروفی همیشه در نماز جمعه ها به چشم می خورد : ولایت فقیه همان ولایت رسول الله است .

یک جمله دیگر را هم از جناب آیت الله احمد علم الهدی امام جمعه محترم مشهد نقل می کنم : ما قائل به معصومیت ولی فقیه نیستیم، اما حق نداریم هر تصمیم ایشان را که درست نمی دانیم بگوئیم اشتباه است، چون ولی فقیه، حکیم، حافظ لدینه و مخالف لهواه و مطیع امر مولاه است و همه جوانب امور را در تصمیم گیری رعایت می کند و مشورت می گیرد. ولی فقیه موید از جانب امام زمان (عج) است و آیا امام زمان(عج) ، جامعه اسلامی را تحویل آقایی می دهند که بعد یک "ابوالیلغوزی" از گوشه ای بیاید و بگوید او اشتباه می کند؟ ( به نقل از ایرنا )

در پست قبلی خدمتتان عرض کردم که با بسته شدن باب نقد در جامعه طبیعتا باید انتظار چنین جملاتی را هم داشت . حالا اینها که عمومی می شوند ، خدا می داند در جلسات خصوصی چه نظراتی وجود دارد !!

سلام علیکم

وارد موضوهاتی شدید که در اصول و مبانی اش دچار مشکل هستید ، اصل عصمت پیامبر و معصوم از اصول اعتقادی مذهب شیعه است و اینجا بحث از عصمت و انتقاد از معصوم است بر اساس مبانی اعتقادی شیعه .

اما بعد اینکه مطابق با روایات این مذدهب ولی فقیه جامع الشرایط در زمان غیبت عهده دار جامعه بر اساس همان مبانی اسلامی شیعی است . باز در این مورد مساله مبانی و اصول مطرح است که شما مساله حل نشده در موردش دارید.

تاپیکهای متعددی در سایت هست با موضوعات عصمت اعجاز ولایت فقیه و مرتبط با این دست مسائل . این مقدمات رو بررسی بفرمائید بعد موارد مباحث تبعی بشوید.

روح سبز;961048 نوشت:
گر یک وقتی امام زمان ظهور کنه(نقل از کلام اقای دکتر روحانی)، اون وقت هم میشه نقد کرد!
بالاتر از پیغمبر که نداریم ، ایشون هم اجازه نقد می داد و صحابه به ایشون میگفتن فلان حرفتون وحی بود یا از خودتون!

درود
در یک کلام
آن را که حساب پاک است از محاسبه چه باک است

چه معصوم ( به زعم مذهب شیعه) و چه غیر معصوم اگر حسابشون پاک پاشه و توانایی پاسخ گویی داشته باشند چه باکی از نقد باید داشته باشند ؟؟؟؟

چکیده این که این کلام روحانی توهین و تحقیر نیست و خرد پذیر و منطقی است

سلام

فَاعْلَمْ أَنَّهُ لَا إِلَاهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنبِكَ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ مُتَقَلَّبَكُمْ وَ مَثْوَئكمُ‏ْ(19)

پس بدان كه هيچ خدايى جز اللَّه نيست. از گناه خود و از گناه مردان و زنان مؤمن آمرزش بخواه. خدا مى‏داند كه روز به كجا مى‏رويد و شب به كجا مى‏آراميد. (19)

*حسام الدین*;961992 نوشت:
بنده متوجه کلام شما هستم ، مسئله اینجاست که همانطور که شما فرمودید دین برای توده هاست ، پس هر اقدامی در این خصوص باید در جهت تربیت همین توده ها باشد که بنده نیز یکی از همان ها هستم.

اینجا من از فرد صحبت نمی کنم ، از جایگاه حرف می زنم . شما همین جامعه امروز ما را ملاحظه کنید ، منتهی تقاضا دارم در عمل ببینید .. نه در شعار ها ..

یک جمله معروفی همیشه در نماز جمعه ها به چشم می خورد : ولایت فقیه همان ولایت رسول الله است .

یک جمله دیگر را هم از جناب آیت الله احمد علم الهدی امام جمعه محترم مشهد نقل می کنم : ما قائل به معصومیت ولی فقیه نیستیم، اما حق نداریم هر تصمیم ایشان را که درست نمی دانیم بگوئیم اشتباه است، چون ولی فقیه، حکیم، حافظ لدینه و مخالف لهواه و مطیع امر مولاه است و همه جوانب امور را در تصمیم گیری رعایت می کند و مشورت می گیرد. ولی فقیه موید از جانب امام زمان (عج) است و آیا امام زمان(عج) ، جامعه اسلامی را تحویل آقایی می دهند که بعد یک "ابوالیلغوزی" از گوشه ای بیاید و بگوید او اشتباه می کند؟ ( به نقل از ایرنا )

در پست قبلی خدمتتان عرض کردم که با بسته شدن باب نقد در جامعه طبیعتا باید انتظار چنین جملاتی را هم داشت . حالا اینها که عمومی می شوند ، خدا می داند در جلسات خصوصی چه نظراتی وجود دارد !!

با سلام و احترام جناب حسام الدین عزیز

ببینید من اصلا کاری به سخنان این و آن ندارم، نه می گویم درست است و نه می گویم غلط است، حرف خودم را روی مبنای عقلانی خودم بنا می کنم، اگر اشکالی دارد بگویید اشکال دارد، از این و آن نام نبرید چون ما در این تاپیک به دنبال نقد یا دفاع از نظر کسی نیستیم.

اولا بحث اطاعت از ولی فقیه و نقد او با بحث اطاعت از معصوم و نقد او متفاوت است، ما در اینجا دنبال اطاعت از معصوم هستیم؛ نقد نکردن معصوم بر فرض که عواقبی داشته باشد چاره ای از آن نیست!! همانطور که عرض شد! اصلا منطقا ناشدنی و غیر منطقی است!

اما اینکه منظور از ولایت فقیه همان ولایت رسول الله است در جای خودش مفصل بحث شده است که منظور یک بُعد از ولایت است نه همه ابعاد!!! پیامبر ولایت تکوینی داشته اند، ولایت در تشریع داشته اند، ولایت در اجرا داشته اند، و... که ولی فقیه فقط ولایت در اجرا را دارد؛ مثلا اگر رسول الله(ص) بعد از مدتی که مردم نماز صبح را دو رکعت می خواندند می فرمود: نماز صبح از این به بعد سه رکعت است همه باید بدون چون و چرا اطاعت می کردند؛ همانطور که در جریان تغییر قبله یا برخی دیگر از احکام چنین تغییراتی اتفاق افتاد! اما اگر ولی فقه بیاید بگوید از فردا نماز صبح سه رکعت است از ولایت کنار گذاشته میشود، چون مخالف نص معصومین سخن گفته و نشان می دهد صلاحیت خویش را از دست داده است.

در باب نقد همواره باید باز باشد، اگر بنا بر نظر شما واقعا بسته شده ما هم قبول داریم اشتباه است، آنچه که من از آن دفاع می کنم این است که نقد معصوم غیر منطقی است، و نقد غیر معصوم در هر جایگاهی که باشد روا و منطقی است، البته با شرایطش!

الان همین مجلس خبرگان وظیفه اش نگه نقادانه و ارزیابانه به رهبری است، اما اگر کسی بخواهد به کوچکترین اختلاف نظری با رهبری مخالفت کند خب در این صورت سنگ روی سنگ بند نمیشود!! هر مدیریتی اینچنین است، مثلا ممکن است برخی پزشکان مدیریت وزیر بهداشت را قبول نداشته باشند و نقد کنند، اما بالاخره در مدیریت باید یک نفر تصمیم بگیرد، و نقد نباید بهانه ای برای عمل نکردن و اجرا نکردن و مخالفت با قانون تلقی شود.

دکترنادرنوری;962018 نوشت:
در یک کلام
آن را که حساب پاک است از محاسبه چه باک است
چه معصوم ( به زعم مذهب شیعه) و چه غیر معصوم اگر حسابشون پاک پاشه و توانایی پاسخ گویی داشته باشند چه باکی از نقد باید داشته باشند ؟؟؟؟
چکیده این که این کلام روحانی توهین و تحقیر نیست و خرد پذیر و منطقی است

با سلام

بنده سابقا هم عرض کرده ام موضوع تاپیک در این نیست که اگر کسی ما را نقد کرد چگونه رفتار کنیم، یا مسئولین در برابر نقد چه رفتاری باید داشته باشند، که قطعا باید استقبال کنند و معصومین هم همین کار را می کرده اند!
سخن در این است که آیا مردم میتوانند یک انسانی که اعتقاد به عصمت او دارند نقد کنند؟! جا سخن در اینجاست و میگوییم چنین نقدی منطقا ناشدنی و تناقض است!!! چون نقد به منظور ارزیابی وکشف نقاط قوت و ضعف است و وقتی ما باور داریم آقای الف هیچ نقطه ضعفی ندارد چطور میتوانیم او را نقد کنیم؟!

سلام و عرض ادب

حسام 1999;962022 نوشت:
فَاعْلَمْ أَنَّهُ لَا إِلَاهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنبِكَ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ مُتَقَلَّبَكُمْ وَ مَثْوَئكمُ‏ْ(19)

پس بدان كه هيچ خدايى جز اللَّه نيست. از گناه خود و از گناه مردان و زنان مؤمن آمرزش بخواه. خدا مى‏داند كه روز به كجا مى‏رويد و شب به كجا مى‏آراميد.

امام صادق(ع):
«لَا بُدَّ لِلْعَبْدِ مِنْ مُدَاوَمَةِ التَّوْبَةِ عَلَى كُلِّ حَالٍ وَ كُلُّ فِرْقَةٍ مِنَ الْعِبَادِ لَهُمْ تَوْبَةٌ فَتَوْبَةُ الْأَنْبِيَاءِ مِنِ اضْطِرَابِ السِّرِّ وَ تَوْبَةُ الْأَصْفِيَاءِ مِنَ التَّنَفُّسِ وَ تَوْبَةُ الْأَوْلِيَاءِ مِنْ تَلْوِينِ الْخَطَرَاتِ وَ تَوْبَةُ الْخَاصِّ مِنَ الِاشْتِغَالِ بِغَيْرِ اللَّهِ وَ تَوْبَةُ الْعَامِّ مِنَ الذُّنُوب‏»

همه بندگان باید بر توبه در هر حالی مداومت کنند، و هر گروهی را توبه ایست، پس توبه انبیا از اضطراب درون است، توبه اولیا، از دگرگونى خطورات قلبى است، توبه اصفیا و برگزیدگان، از افکار و خطورات نفس است، توبه خواص از اشتغال به غیر خداست، و توبه عوام از گناهان است.

(بحارالانوار، ج6، ص31)

سلام مجدد خدمت شما استاد عزیز و محترم

مسلم;962025 نوشت:
اولا بحث اطاعت از ولی فقیه و نقد او با بحث اطاعت از معصوم و نقد او متفاوت است، ما در اینجا دنبال اطاعت از معصوم هستیم؛ نقد نکردن معصوم بر فرض که عواقبی داشته باشد چاره ای از آن نیست!! همانطور که عرض شد! اصلا منطقا ناشدنی و غیر منطقی است!

خب باید دید این عواقب چیست و آیا می ارزد ما این عواقب را نادیده بگیریم یا نه .

به نظر شما اینکه بگوئیم پیامبر ص شخصی بودند که انتقادها را گوش می کردند ، می پذیرفتند و منتقد را هم مجازات نمی کردند ، این بازخورد بهتری در میان اقشار مختلف مردم دارد ، یا اینکه به گفته حضرتعالی بگوئیم به هیچ عنوان نقد پذیر نبوده اند و اصلا در جامعه کس را یارای انتقاد از ایشان نبوده است ؟! کدام یک را برای تقویت اعتقادات مردم - با در نظر گرفتن تغییر ارزش های جامعه - مناسب تر می بینید ؟!

اما بحث بعدی ، اینکه بگوئیم حتی نقد پیامبر هم در زمان ایشان آزاد بوده و مردم می توانسته اند آرای ایشان را مورد نقد و بررسی قرار دهند این برای رشد جامعه مناسب تر نیست ؟ مگر خداوند نمی خواهد جامعه هر چه بهتر و مناسب تر پیشرفت کند ؟ خب یک راز پیشرفت جامعه هم اینست که همه بتوانند نقد بشوند ، و اصلا از دل همین انتقادات و بحث هاست که می شود یک نتیجه ای گرفت و حرکتی به جلو داشت . بنده اگر با حضرتعالی وارد بحث و گفتگو نشوم چگونه می توانم از دانش و علم شما بهره ببرم ؟

حالا ما بیاییم و مرتب تبلیغ کنیم که در جامعه نبوی خفقان بوده ، حرف اول و آخر را پیامبر می زده ، هیچ کس هم حق مخالفت و نظر دادن نداشته است ! خب دیگر چگونه می خواهیم برای نسل بعد چیزی به اسم انتقاد را جا بیندازیم ؟! بزرگوار عمر پیامبر مکرم ص کمتر از یک درصد عمر تاریخ اسلامی بوده است . 99 درصد این تاریخ برای همین مردم است ، تا الان راکد بوده خب اشکالی ندارد ، از اینجا به بعد تلاش کنیم این موانع فکری و سد های ذهنی را از میان برداریم ! نه اینکه خود بر این موانع بیفزاییم !!

مسلم;962025 نوشت:
در باب نقد همواره باید باز باشد، اگر بنا بر نظر شما واقعا بسته شده ما هم قبول داریم اشتباه است، آنچه که من از آن دفاع می کنم این است که نقد معصوم غیر منطقی است، و نقد غیر معصوم در هر جایگاهی که باشد روا و منطقی است، البته با شرایطش!

ببینید پیامبر ص و ائمه علیهم السلام اکنون که دیگر در میان ما نیستند که نقد آنها واقعا موضوع اصلی باشد . ما باید ببینیم چه چیزی می توان از زندگی و سیره آن بزرگواران برای مومنین به دست آورد که برای زندگی امروزشان به درد بخور باشد . فایده ی نگاهی که بنده به پیامبر بزگوار و ائمه دارم را بنده خدمتتان عرض کردم ، مضرات نگاهی نیز که می گوید معصوم نقد نشدنی است را عرض کردم ، اینجا به نظر من باید ما سود و زیان را برای امروزمان بسنجیم و سپس تصمیم بگیریم .

اما می خواهم بیشتر در مورد شرایط صحبت کنم ، حقیقتش را بخواهید این شرایط گاهی آنقدر سخت هستند که در عمل جای هیچ گونه نقدی از حاکم باقی نمی گذارند !

مسلم;962025 نوشت:
الان همین مجلس خبرگان وظیفه اش نگه نقادانه و ارزیابانه به رهبری است، اما اگر کسی بخواهد به کوچکترین اختلاف نظری با رهبری مخالفت کند خب در این صورت سنگ روی سنگ بند نمیشود!! هر مدیریتی اینچنین است، مثلا ممکن است برخی پزشکان مدیریت وزیر بهداشت را قبول نداشته باشند و نقد کنند، اما بالاخره در مدیریت باید یک نفر تصمیم بگیرد، و نقد نباید بهانه ای برای عمل نکردن و اجرا نکردن و مخالفت با قانون تلقی شود.

اتفاقا به نکته خوبی اشاره کردید . در همان نقل قولی که آوردم مشخص می کرد که در واقع حاکم اسلامی غیرمعصوم هم نباید نقد بشود و این دیدگاه افراطی از همین جا منشا می گیرد که اگر فرضا شخص اول مملکت مورد نقد واقع شود سنگ روی سنگ بند نمی شود !! در حالیکه واقعا اینطور نیست . روی کاغذ شاید بتوان حاکمان غیر معصوم را نقد کرد ، اما در عمل آیا چنین امکانی هست ؟!

به عقیده من اینها همه عواقب آن تفکری است که با وجود اینکه از خود امام آمده که انی لست فی نفسی بفوق ان اخطی ( من فراتر از آن نیستم که خطا نکنم ) اما اصرار دارد معصومین هیچ گونه نقدی بر نمی تافته اند !

با تشکر .

مسلم;962026 نوشت:
سخن در این است که آیا مردم میتوانند یک انسانی که اعتقاد به عصمت او دارند نقد کنند؟!

چرا نتوانند ؟؟؟

اگر معصوم و بی عیب است باید برای شفاف سازی ابهامات درونی منتقد باید پاسخگو باشد

نقد کردن کسی لزومن همیشه به معنی تحقیر و عدم اعتقاد به او نیست بلکه گاهی برای پاسخ گرفتن پرسش های درونی و شفاف سازی ابهامات خود شخص منتقد است و ان کس که نقد می شود اگر معصوم باشد به راحتی با منطق و دلیل قدرت پاسخگویی دارد
نه اینکه بجای پاسخگویی درون لاک تقدس و مقدسات پنهان شود و پرسش های منتقد را پاسخ نداده و بر ابهامات و شک های او بیفزاید

طبق قرآن ابراهیم هم که پیامبر بود در قدرت خدا شک داشت و باور نمی کرد ( درخواست دیدن چگونگی زنده شدن مردگان با چشم خود از خدا )

جایی که ابراهیم که پیامبره و قدرت خدا را تا نبینه دلش ارامش نداره

حساب بنده های دیگه مشخصه که می خواهند قدرت پاسخگویی و ابهام زدایی معصوم ( به زعم شیعه ) را ببینند

و این دلیل بر عدم اعتقاد انها به معصوم نیست بلکه پاسخ جویی برای آرامش قلبی خود آنها است ( لیطمین قلبی )

باز هم می گم نقد کردن معصوم هیچ ایرادی منطقی و خرد پذیری نداره . چون که کسی که به معصومیت اعتقاد داره لاجرم به قدرت پاسخگویی نقد او هم باید اعتقاد داشته باشه

معصومی که قدرت پاسخگویی و شفاف سازی را نداشته باشد و نتواند پاسخ نقد ها را بدهد از درجه معصومیت ( بی عیب و کاستی بودن ) ساقط است

شروحیل;961938 نوشت:
با سلام

دوست گرامی پیامبران پیرو خدا بودن و به اون ها وحی می شده و مردم هم برای پیرو خدا بودن باید از اون ها پیروی می کردن

این دلیل بر عصمت نیست

شما می دونید که یونس به مردم پشت کرد؟ آیا این کارش درست بود؟ پس چرا به کام نهنگ رفت اگه کارش درست بود؟

نبوت دلیل بر عصمت نیست

حداقل اون عصمتی که مد نظر فاشیست هاست

پیامبران گاهی اشتباه داشتن اما سهوی نه عمدی

و چون گناهان عمدی مرتکب نمیشدن به مقام نبوت رسیدن

درود
بنده پیامبران و معصومین همراه امام عصر عج الله رو عرض کردم
مثل حضرت عیسی علیه السلام (از نظر بنده پیامبری در سطح حضرت عیسی فاقد هر گونه خطا و اشتباه است)
البته نظر بنده است بهتره کارشناس محترم در این باره نظر بدهند.

دکترنادرنوری;962018 نوشت:
درود
در یک کلام
آن را که حساب پاک است از محاسبه چه باک است

چه معصوم ( به زعم مذهب شیعه) و چه غیر معصوم اگر حسابشون پاک پاشه و توانایی پاسخ گویی داشته باشند چه باکی از نقد باید داشته باشند ؟؟؟؟

درود

ببنید اگه این تفکر حاکم بر جامعه باشه چی؟ اگه اثر این تفکر روی جامعه مخرب باشه چطور؟

من و کسانی که همفکر بنده هستن و حتی خود ائمه قبول دارن که دفاع از عصمت برای خود خواهی و ووو پیامبر و ائمه نیست.

مثال عرض کنم خدمتتون که اخر و عاقبت این نوع تفکر چی میشه :

پیامبر ص اومدن جلو همه بنویسند که علی ع بعد ایشان نماینده الله هستن

امام عده ی گفتن این کلام خود محمد ص هست نه وحی! و ما نقد داریم و انقدر عصبی شدن و جسارت کردن (چه نقدی واقعا ) کاغذی رو که اورده بودن پاره کردن و اون فرد گفت:این مردک هذیان میگوید. (بلا نسبت پیامبر)

و حکومت دست علی ع نیفتاد و هنوز که هنوزه داریم چوبشو میخوریم!همه ی جاندارن دنیا! درد من اینه !

جدا از این یه تفکر بود و هست و خواهد بود که نظرشون اینکه فقط وحی قابل نقد نیست! قابل نقد نبودن اینو از ایات قرانی اثبات میکنن که در همین قران محمد ص داری عصمت میدونن الله!

دکترنادرنوری;962018 نوشت:

چکیده این که این کلام روحانی توهین و تحقیر نیست و خرد پذیر و منطقی است

توهین و تحقیر نمیدونم هست یا نه اما با خرد و منطقی نیست . منم اینجا سخنان اقای روحانی رو نقد کردم! به عصمت که اعتقاد ندارین, برای هیچ کس نداشته باشین دوست گرامی!

منم جواب استاد مسلم رو تکرار میکنم

سخن در این است که آیا مردم میتوانند یک انسانی که اعتقاد به عصمت او دارند نقد کنند؟! جان سخن در اینجاست و میگوییم چنین نقدی منطقا ناشدنی و تناقض است!!! چون نقد به منظور ارزیابی وکشف نقاط قوت و ضعف است و وقتی ما باور داریم آقای الف هیچ نقطه ضعفی ندارد چطور میتوانیم او را نقد کنیم؟!

و ذکر اینم خالی از لطف نیست که دفتر اقای روحانی اعلام کردن نه نه! امام زمان قابل نقد نیستن مردم بد برداشت کردن! پس با خرد و منطق نگفته بودن


کاترین فرناندز;962041 نوشت:
باز هم می گم نقد کردن معصوم هیچ ایرادی منطقی و خرد پذیری نداره . چون که کسی که به معصومیت اعتقاد داره لاجرم به قدرت پاسخگویی نقد او هم باید اعتقاد داشته باشه

معصومی که قدرت پاسخگویی و شفاف سازی را نداشته باشد و نتواند پاسخ نقد ها را بدهد از درجه معصومیت ( بی عیب و کاستی بودن ) ساقط است

با عرض معذرت شما دوتا مبحث جدا از همو با هم اشتباه گرفتید

چرای یه کارو جویا شدن با نقد کردن فرق داره

در ماجرای حضرت ابراهیم ع چرای و چگونگی در کاره نه نقد!

در جریان هم راهی موسی ع با خضر ع چرای مطرحه نه نقد!

ممنون از نظر و حضور شما در بحث

سلام

یک سوال کلی از همه مخالفین معصومیت و طرفداران نقد معصوم!

از کجا میشه فهمید اون کسی که نقد میکنه خود نقدش و کلا خودش درست هست؟ از کجا حرفاش قابل اعتماده؟ازکجا بدونیم دنبال چیه؟

(واقعا چه هرج و مرجی)

(نکته:فقط یادتون نره از نظر خودتون عصمت برای هیچ کس نیست!حتی نقد کننده معصوم!)

روح سبز;962060 نوشت:
یک سوال کلی از همه مخالفین معصومیت و طرفداران نقد معصوم!

از کجا میشه فهمید اون کسی که نقد میکنه خود نقدش و کلا خودش درست هست؟ از کجا حرفاش قابل اعتماده؟ازکجا بدونیم دنبال چیه؟

(واقعا چه هرج و مرجی)

(نکته:فقط یادتون نره از نظر خودتون عصمت برای هیچ کس نیست!حتی نقد کننده معصوم!)

اگه یه مذهب دیگه ای از شما بپرسه اون شیعه ای که ما رو نقد میکنه از کجا میشه فهمید خود نقدش و کلا خودش درست هست؟ از کجا حرفاش قابل اعتماده؟ از کجا بدونم دنبال چیه؟ (واقعا چه هرج و مرجی) چی میگید؟
خب واضحه چاره ای جز بهره گیری از هر روشی که به گونه ای به عقل منتهی بشه نداریم. ظاهرا کسانی که تقلید میکنند هم در مسئله یک توضیح المسائلها آمده که پذیرش دین باید تحقیقی باشه (و واقعا هم در این زمینه مثل مسائل علمی یا مشهورات پذیرفته شده نیست که نظرات متضاد وجود نداشته باشه و همینطوری پذیرفت. چندگانگی هست همین الان اگه جای دیگه ای به دنیا می اومدیم احتمال شیعه بودنمون به شدت کمتر میشد. لذا فرد باید تحقیق کنه) هر چند این اصل در دین تصویب شده ولی پیشفرضهای منطقیش به رسمیت شناخته نشده. و در واقع فقط شعار هست.
من یه زمانی نمیتونستم خودم رو از نظر استدلالی مقید به دین کنم ولی احساس نیرومندی نسبت به دین داشتم که فکر میکردم وجود همین احساسات و حس عرفانی نشونه حقانیت دین هست ولی به مرور متوجه شدم پیروان مذاهب دیگه هم یک چنین احساساتی دارند. لذا همونم الان ندارم.

صـادق خان;962061 نوشت:
اگه یه مذهب دیگه ای از شما بپرسه اون شیعه ای که ما رو نقد میکنه از کجا میشه فهمید خود نقدش و کلا خودش درست هست؟ از کجا حرفاش قابل اعتماده؟ از کجا بدونم دنبال چیه؟ (واقعا چه هرج و مرجی) چی میگید؟
خب واضحه چاره ای جز بهره گیری از هر روشی که به گونه ای به عقل منتهی بشه نداریم. ظاهرا کسانی که تقلید میکنند هم در مسئله یک توضیح المسائلها آمده که پذیرش دین باید تحقیقی باشه (و واقعا هم در این زمینه مثل مسائل علمی یا مشهورات پذیرفته شده نیست که نظرات متضاد وجود نداشته باشه و همینطوری پذیرفت. چندگانگی هست همین الان اگه جای دیگه ای به دنیا می اومدیم احتمال شیعه بودنمون به شدت کمتر میشد. لذا فرد باید تحقیق کنه) هر چند این اصل در دین تصویب شده ولی پیشفرضهای منطقیش به رسمیت شناخته نشده. و در واقع فقط شعار هست.
من یه زمانی نمیتونستم خودم رو از نظر استدلالی مقید به دین کنم ولی احساس نیرومندی نسبت به دین داشتم که فکر میکردم وجود همین احساسات و حس عرفانی نشونه حقانیت دین هست ولی به مرور متوجه شدم پیروان مذاهب دیگه هم یک چنین احساساتی دارند. لذا همونم الان ندارم.

سلام ممنون از حضورتون در بحث

وقتی از عصمت صحبت میشه منظور همون عقل و فهم ودرک و تفکر و زاویه نگاه و...و...و.... کامل و بی نقصه .کامل تحقیق کنید لطفا.

کسی راجب عصمت واقعا دنبال تحقیقه؟ پس چرا هیچکدومتون یه تاپیک جدید نزدین تا حداقل تحقیقتون رو ببینم؟

(یه نگاه کنید به حجم سوالات ارسالی در سایت کنید متوجه میشوید که از این بحثها زیاد انجام شده و شیعه جواب داده! و هیچ کس مجبور به کاری نیست. دراسلام هیچ چیز اجبار نیست.)

(نکته:تحقیق کردن , اطلاعات میاره نه عقل! اطلاع داشتن با عقل و تفکر خیلی متفاوته.مثل اطلاع فرد سیگاری که میدونه بده اما میکشه!)

سوال بعدی از زاویه دید طرفداران عصمت نداشتن ائمه بیان میکنم: از کجا میشه فهمید طرفها در بحث عقل دارن ؟ یا بکارش میگیرن؟از کجا معلوم عقل کامله؟

سوال بعدتری ؛ عقل شما دارای عصمته؟

(بازم نکته: شما به عصمت(بی نقص؛کامل,دقیق ووو) هیچ چیزی اعتقادی ندارید!)


=====================

من کوچیک همه هستم اینجا و خدای نکرده دنبال رو کم کنی هیچ احدی نیستم.ببخشید اگه یه وقت کلمات من کسی رو ازرده میکنه

و فکر کنم نقد سخان اقای روحانی دیگه به اندازه کافی انجام شده و بحث از تایپک خارج شده و فقط راجب عصمت بحث میشه.

خوشحال میشم دوستان برای تحقیق تاپیکی با موضوع عصمت باز کنن .

مسلم;961585 نوشت:
با سلام و احترام


ببینید بحث نظر سنجی با بحث نقد تفاوت دارد! اولی وظیفه حاکم است و دومی وظیفه مردم.
بحث ما در خصوص وظیفه مردم است، ما که نمی گوییم معصومین از مردم نظرخواهی نکنند! نظر خواهی حکّام حتی اگر معصوم باشند لازم است چرا که موجب جذب قلوب و احترام به مردم میشود و قرآن هم به آن توصیه کرده است و همواره معصومین از مردم نظر خواهی کرده اند.
همچنین اینکه معصومین باید از نقد استقبال کنند و با نقد کننده با خشونت برخورد نکنند و مانند آن، همه اینها را ما قبول داریم، اما وارد این مسائل نشدیم چون اصلا بحث در خصوص وظیفه حاکم نیست.

بحث در خصوص وظیفه مردم است، چون نقد مسئولین از جانب مردم منظور است:
جایی که معصوم یک رفتاری داشته است آیا ما می توانیم او را نقد کنیم؟! اگر می توانیم پس عصمت یعنی چی؟ کسی که خطاناپذیری او را در گفتار و رفتارش پذیرفته ایم می توانیم با خط کش خودمان که خطا پذیر است رفتارش را بسنجیم؟!
اصلا نقد معصوم از جانب غیر معصومین منطقا صحیح است؟!

با سلام و ممنون از پاسختون
قبل از هرچیزی من به اینکه امامان معصوم و مبرا از گناه و خطا هستند اعتقاد دارم و به اینکه به جهت علم و شناخت کامل و ایمانی که دارند مرتکب گناه نمیشن.

اما آیا توی تمام حرکات و رفتارشون معصوم و با بقیه متفاوت هستند و هر حرکتشون وحی منزل هست؟
اگر اینطور باشد و ما بپذیریم که نباید نقد کنیم پس تکلیف اختیار چی میشه؟ آیا نمیشه گفت اون حکومت که به خلافت امام معصومه جبری هست؟

روح سبز;962060 نوشت:
یک سوال کلی از همه مخالفین معصومیت و طرفداران نقد معصوم!

از کجا میشه فهمید اون کسی که نقد میکنه خود نقدش و کلا خودش درست هست؟ از کجا حرفاش قابل اعتماده؟ازکجا بدونیم دنبال چیه؟

(واقعا چه هرج و مرجی)

(نکته:فقط یادتون نره از نظر خودتون عصمت برای هیچ کس نیست!حتی نقد کننده معصوم!)

سلام و عرض ادب

به نظر شما الان که در جهان علی الظاهر هیچ معصومی صاحب قدرت نیست آیا جوامع دچار هرج و مرج شدند ؟! برعکس ، هرچه فضا بسته تر و بله قربان گوئی در جامعه بیشتر باشد رکود و فساد آن جامعه هم بیشتر و هرچه فضا بازتر و آزادی ها بیشتر باشند جامعه پیشرفته تر خواهد بود ..

در عین حال ما نقد می کنیم و نقد می شویم تا نقاط مثبت تقویت شوند و نقاط منفی رفته رفته محو گردند . در این میان الزاما منتقد محق و نقد شونده خطاکار نیست .. بلکه هر حالتی قابل تصور است . مبنا همان نقد کردن و نقد شدن است که باید در جامعه نهادینه شود .

موضوع قفل شده است