براى شناخت قرآن و بهرهمندى بيشتر از آن چه کار بايد کرد؟
تبهای اولیه
براى شناخت قرآن و بهرهمندى بيشتر از آن باید مراحلى را طى كرد از آن جمله:
الف. آشنايى با اهداف قرآن و محورهاى اساسى آن.
مراد از آشنائی با هدف نزول قرآن این است که بدانیم هدف از نزول قرآن چيست قرآن جواب گوی کدام یک از نیازهای ماست؟
مخاطب قرآن چه کسانی هستند؟ و طرح كلى محتوى و مطالب آن چگونه است؟ فهمیدن این نکات نقش بسزائى در نحوه برخورد انسان با قرآن و فهم مطالب آن ايفا مىنمايد.
آنچه بطور خيلى مختصر در اين راستا مىتوان به آن اشاره كرد اين است كه هدف اين كتاب عظيمالشأن هدايت و مخاطب آن همه انسانها و به تعبير خود قرآن «ناس» مىباشد
كه در سوره مباركه ابراهيم تصريح به آن شده است: الر كِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ اَلنَّاسَ مِنَ اَلظُّلُماتِ إِلَى اَلنُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلى صِراطِ اَلْعَزِيزِ اَلْحَمِيدِ[1]
محتوى اين كتاب عظيمالشأن نيز كه تمامش در راستاى هدايت و خارج ساختن انسانها از ظلمات به سوى نور است.
ب. رعایت آداب قرآن
از جمله امورى كه موجب كيفيت بخشيدن به اعمال و به تبع آن موجب لذت بخشى اعمال مىگردد رعات آداب مىباشد.
رعايت آداب موجب كيفيت و كيفيت موجب شيرين شدن عمل و شيرينى عمل موجب جذابيت و بهرههاى بيشترى مىگردد.
اينك در برخورد با قرآن هنگام تلاوت و مطالعه آن و به منظور برخوردارى از بهرههاى وافر هدايتى آن مىبايست آداب لازم را رعايت كنيم كه اين آداب برخى ظاهرى و برخى معنوى هستند.
آداب تلاوت قرآن:
1. تحصيل طهارت كه همان وضو گرفتن يا غسل است و همچنين مسواك زدن.
قرآن عظيمالشأن مىفرمايد: لا يَمَسُّهُ إِلاَّ اَلْمُطَهَّرُونَ[2].
و پيامبر گرامى اسلام مىفرمايد: ره قرآن را تمیز کنید سوال شد یا رسول الله مراد از راه قرآن چیست؟ فرمود دهان های تان پرسیدند چگونه تمیز کنیم فرمود با مسواک[3].
2. استعاذه:
پناه بردن به خدا از شر شيطان و تحفظ از برداشتهاى سوء و ناصواب فَإِذا قَرَأْتَ اَلْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ اَلشَّيْطانِ اَلرَّجِيمِ[4].
3. بسمله:
جارى ساختن بسم الله الرحمن الرحيم بر زبان
4. تعظيم و احترام:
از جمله آدابى كه تأثير در استفاده از قرآن دارد عظيم شمردن قرآن در دل است به اين معنا كه حساب ويژهاى را بر آن باز كرده آن را نظير كتابهاى معمولى ندانيم
بلكه قرآن را حقيقتى زنده دانسته كه ناظر به باورهاى وجودى انسان است كه اين كتاب وجود كتبى آن است.
از جمله عواملى كه موجب تعظيم و بزرگداشت قرآن مىشود اين است كه بدانيم و توجه كنيم محتواى اين كتاب سخن چه كسى است؟ حامل آن كيست؟ حافظ آن كيست؟
شارحان و مفسران آن چه كسانى هستند؟ پرواضح است كه بزرگ دانستن و اهتمام ويژه داشتن تأثير بسزائى در استفاده و نحوه آن دارد.
5. نظر تعليم و تعلم داشتن:
گرچه تلاوت قرآن خود داراى ثوابهاى فراوان و پاداشهاى ارزشى است ولى بايد ديد تعليم و تعلم را نيز فراموش نكرد و با آن هدف زانوى ادب بر خوان قرآن زد.
6. حضور قلب و خشوع:
در صورتى مىتوانيم بهرههاى وافر از تلاوت قرآن ببريم كه ادب حضور و خشوع را رعايت كنيم كه اين خود محتاج لطف الهى و همت و اهتمام شخص قالى و قارى است.
7. تفكر و تدبر در آيات:
كه نقش مؤثرى در بيدارى دل و فهم معارف دارد كه توضيح ان را ذكر كرديم.
8. تطبيق آيات بر خود و جبران كمبودها و يا درمان دردها.
يعنى وقتى آيات در مورد ويژگيهاى اهل ايمان تلاوت مىكنيم نظرى نيز بر خود افكنده وضعيت خود را با شاخصهاى قرآنى بررسى كنيم كه اگر ضعف و كمبودى داريم
در صدد جبران آن با راهكارهاى قرآن برآيم و اگر نزديك به آن شاخصها هستيم از خداوند توفيق بيشتر طلبيدن. شاكر باشيم.
ج. رفع موانع فهم قرآن.
برخى از مهمترين موانع و حجابهاى فهم قرآن عبارتند از:
1. حجاب غرور و خودبينى كه مانع نزديك شدن به قرآن تلاوت و تفكر در قرآن مىگردد.
2. حجاب آراء باطله و عقايد باطلى كه از قبل در ذهن رسوخ كرده.
3. حب دنيا
4. گناهان كه علاوه بر آثار سوئى كه در زندگى دنيوى دارد جلوى فهم صحيح را نيز مىگيرد.
د. آشنايى با ابزار و شرايط فهم قرآن.
مراد این است که انسان بتواند ابزار و شرايط لازم براى استفاده از قرآن در مراحل و مراتب مختلف تلاوت ترجمه تفسير را به دست بیاورد مهم ترین شرائط لازم برای فهم قرآن عبارتند از:
1. تسلط كامل بر آيات:
از آنجا كه در برخى موارد آيات قرآن ناظر بر يكديگر و مفسر و مبين همديگر هستند تسلط كامل بر آيات نقش مؤثرى در فهم آيات ايفا كرده راهيابى به آيات هم آهنگ و هم محتوى كه در پرتو تسلط بر آيات ميسر مىگردد
توضيح و تفسير واضحى از آيات را به ارمغان مىآورد. و شايد يكى از اسرار تأكيد بر تلاشهاى مكرر قرآن كه سيره اولياءاى نيز بر آن قرار گرفته است تحصيل تسلط كامل بر قرآن است.
2. طرح سؤال: از جمله بهترين شيوهها براى به نطق كشيدن آيات و بدست آوردن ظرافتهاى محتواى قرآن اين است كه از چينش الفاظ آيات انتخاب واژهها ترتيب آيات و پرس و جو كنيم و يا اينكه با طرح سؤالهاى كلى در جستجوى پاسخ آن از قرآن باشيم.
بعنوان مثال در جستجوى اين باشيم كه خداوند شگردهاى شيطان را در قرآن چگونه بيان كرده است و با اين نگاه آيات را مورد مداقه قرار دهيم.
3. حلم در مقابل سؤال:
مهمترين مسئله بعد از طرح سؤال حلم و خويشتندارى در مقابل سؤال است بدين معنا كه عجله در يافتن پاسخ بدون رعايت قواعد ادبى و لغوى ننماييم
و چيزى را بدون قرائن و شواهد به قرآن اسناد ندهيم كه در اين صورت در معرض خطر تفسير به رأى قرار خواهيم گرفت.
4. تفكر و تدبر در آيات و مقاصد آن:
براى پاسخ به سؤالات مطرح شده و يا قطع نظر از آن براى فهم آيات عنصر تفكر و تعقل مهمترين نقش را ايفا مىكند. عليرغم اينكه بسيارى از آيات در نگاه اول براى عموم انسانها قابل درك و فهم است ولى ظرافتها و لطافتهاى آن موقوف بر تفكر و تأمل است و از اين روست كه قرآن خود بطور مكرر و مؤكد ما را دعوت به تفكر در قرآن مىكند.
و پر واضح است كسى مىتواند در آيات به تفكر نشيند كه مواد اوليه براى تفكر براى او حاصل باشد كه از آن جمله است دانستن قواعد عربى- دانستن معنا و مفهوم واژهها و الفاظ و
برخى ديگر از زمينههاى تفسيرى همچون شأن نزول آيات و غيره. لازم به يادآورى است طرح سؤال كه به توضيح آن نيز پرداختيم نقش مهمى در جهتگيرى تفكر آغاز و انجام آن است.
5. توجه به آراء و نظرات مفسران عظيمالشأن: محصول تفكر ما نتايج و برداشتهايى خواهد بود كه مستند به مبادى لغوى و ادبى خواهد بود
و براى اطمينان از اين نتايج و برداشتها سزاوار است بعد از نتايج كه در مرحله بعد به آراء و انظار مفسرين عظيمالشأن مراجعه نموده و اين نتايج و برداشتها را با آن آراء و انظار مقايسه نموده نقاط ضعف يا قوه را دريابيم.
6. طهارت دل:
تحصيل صفا و طهارت دل از جمله شرايط لازم و قطعى و ضرورى است كه اساسىترين نقش در فهم قرآن داشته تفكرات ما نيز تحت الشعاع آن قرار مىگيرند.
قرآن خود از اين حقيقت پرده برداشته و تصريح مىكند كه لا يَمَسُّهُ إِلاَّ اَلْمُطَهَّرُونَ همانگونه كه تشريعاً بدون طهارت دست زدن به خطوط قرآن ممنوع است
تكويناً نيز كسى كه از طهارت و صفاى دل برخوردار نيست به آن سعادت عظيم و دقيق قرآن دسترسى نخواهد داشت.
عروس حضرت قرآن نقاب آنگه براندازد كه دار الملك ايمان را ببيند خالى از غوغا
[1] - سوره ابراهیم، آیه 1.
[2] - سوره واقعه، آیه 79.
[3] - وسائل الشیعه، ج2، ص22.
[4] وسائل الشیعه، ج6، ص197.