جمع بندی حديث جالب و مهم: هيچگاه از غير امام اطاعت مطلقه نكن!

تب‌های اولیه

227 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

قدیما;984502 نوشت:
سلام علیکم

دوست عزیز من منظور عرفا را می دانم.

علیکم السلام
ادعای سنگینی کردید که با گفته هایتان معلوم است خیلی بیشتر باید بخوانید و اول حرفهای عرفا و مفسران آن ها را بخوانید و بعد نقد کنید

قدیما;984502 نوشت:
او یک سنی حنفی صوفی اهل سماع بود. وقتی حسام الدین چلبی شافعی شاگردش می گوید می خواهد مثل مولوی حنفی شود میگوید لازم نیست فقط به دین عشق مردم را رهنمایی کن. و شیعیان و مردم شیعه سبزوار را قوم رذیل و خر می داند.

کسی از مولوی دفاع مطلق نکرده و او را معصوم و حق مطلق نمی داند بزرگوار!

قدیما;984502 نوشت:
اقای خامنه ای از حافظ شیرازی هم تعریف می کند و اگر دوست داشته باشید اشعار شراب خواری او را هم بیاورم.

این کلام شما نیز نشان می دهد که با عرفان نه تنها سر و کاری ندارید بلکه منظور و مقصود آن ها را نیز نمی دانید!

ظاهرنگری و دوری از کلام عارفانه نیاز به دقت و بررسی و فهم و مطالعه بیشتر دارد.

قدیما;984502 نوشت:
جدا از اینکه اگر شیخ بهایی از مولوی حتی حقیقتا تعریف می کرد،باز هم خدا به ما عقل داده تا حرف درست را از غلط تشخیص دهیم

شما که همیشه از فهم دیگران و علما می گفتید عجیب است که اینجا به عقل رجوع می کنید که البته چیزی دیگری از عقل نمی گویید!

قدیما;984502 نوشت:
دوست عزیز شیخ بهایی با هر قومی از مسلمان ها طرف می شد خود را به شکل انها در می اورد تا انها او را بپذیرند و وارد انها شود و انها را هدایت کند به همین خاطر بعضی او را حتی سنی دانسته اند.علامه مجلسی اول هم درباره صوفیه همین رویه را در پیش گرفت.

در این موارد ادعای تقیه آسان است اما در موارد دیگر اصلا ممکن نیست گویا!!!

شروحیل;984503 نوشت:
همین موارد برای صحیح نبودن پیروی از ایشون کافیه

سلام

بحث پیروی نیست. حرف باید گرفته و استدلال بشود وگرنه مقلد نیستیم اینجا
ولی شما نمی تونید ایشون رو که عالم شیعی است با این حرفها تخریب کنید!

شروحیل;984503 نوشت:
واقعا جای تاسف داره که افرادی ادعای شیعه اهل بیت بودن دارن

این تازه اول الکلام هست که راه حق و درست کدام است

شروحیل;984503 نوشت:
احادیث رو نادیده می گیرن و یا تاویل می کنن تا علما و بزرگانشون رسوا نشن !!!!

جالبه که شما هم علما و بزرگان رو کنار می ذارید تا فهم خودتون رو به ظاهر احادیث بچسبونید! ولی کسی نمی تونه این جا استناد به حرف عالمان و متخصصان بکنه!

قدیما;984504 نوشت:
خدا بر هر که بخواهد وحی می کند.خدا به زنبور عسل وحی کرده، شاید خدا خواسته به دیگر حیوانات هم وحی کند.

مشخص است که وحی در قرآن معانی مختلفی دارد و ما منظورمان در بحث وحی خاص انبیاست و البته به صراحت وحی بودن کلام رد شده است

قدیما;984504 نوشت:
اگر خدا می خواست به مولوی صوفی ناصبی وحی کند احتمالا این ایه را وحی می کرد:

ظاهرا جای خدا هم شما دوست دارید بشینید و حکم و وحی صادر کنید!!!

پیشنهاد می کنم دوستان با فلسفه و عرفان آشنایی بیشتری پیدا کرده و مطالعه یا سوالی در موضوع آن ها داشته باشند.
جمود بر ظاهر و نص گرایی محض مشکلاتی دارد که با آن روبه رو هستیم.
نگاه فراگیرتر و بهتر و کاملتری همگی لازم داریم که باید به دور از تنگ نظری باشد.
شیخ صدوق و شیخ مفید و سیدمرتضی و خواجه نصیر طوسی عالمان شیعه با گرایش های گوناگون هستند که نمی توان به تکفیر و گمراهی آن ها حکم کرد
نمی شود گفت که فلانی فلسفه را قبول دارد پس نمی تواند ولی فقیه باشد!!

دلیل;984586 نوشت:
شما که همیشه از فهم دیگران و علما می گفتید عجیب است که اینجا به عقل رجوع می کنید که البته چیزی دیگری از عقل نمی گویید!

من دقیقا کی از فهم علما صحبت کردم!!!

ممکن است یک عالم یک جا حرف درستی زده باشد و من ان را اورده باشم.این دلیل بر حجیت کلام علما نیست.

ما پیرو ثقلین یعنی قران و اهل بیت(ع) هستیم نه علما.عقل هم زمانی حجت است که مخالف ثقلین نباشد.

دلیل;984586 نوشت:
در این موارد ادعای تقیه آسان است اما در موارد دیگر اصلا ممکن نیست گویا!!!

علامه مجلسی اول و شیخ بهایی برای هدایت کردن دیگران اهل توریه کردن بودند،مثل عمل حضرت ابراهیم در پرستش ظاهری خورشید و ستارگان برای هدایت مشرکان.

دلیل;984589 نوشت:
نمی شود گفت که فلانی فلسفه را قبول دارد پس نمی تواند ولی فقیه باشد!!

نمی شود اعلم را هم از وحدت وجودیان انتخاب کرد هم از مخالفان وحدت وجود در حالی که اینها در مهمترین مسئله اسلام یعنی توحید با هم اختلاف اساسی دارند. بالاخره یکی از این گروه ها دارد حرف حق میزند و می توان اعلم را از ان انتخاب کرد.یا وحدت وجودیان اعلم هستند یا مخالفین وحدت وجود.به نظر من جمع این دو گروه در اعلمیت داشتن اجتماع نقیضین.

وقتی شما اقای خمینی و اقای خامنه ای را به عنوان مدافعین وحدت وجود اعلم می دانید و رهبر می کنید،دیگر حق انتخاب متکلمین مثل اقایان مکارم شیرازی و نوری همدانی و وحید خراسانی و ایت الله صافی گلپایگانی و همفکرانش را ندارید چرا که انها طبق مبنا وحدت وجودیان توحید را درست درک نکردند بنابراین حق اعلمیت و رهبری را ندارند.

یا باید بگویید اعلمیت در توحید و اسلام از شروط رهبری نیست،در حالی که می دانیم وظیفه رهبر ایجاد جامعه توحیدی است

دلیل;984585 نوشت:
این کلام شما نیز نشان می دهد که با عرفان نه تنها سر و کاری ندارید بلکه منظور و مقصود آن ها را نیز نمی دانید!

ظاهرنگری و دوری از کلام عارفانه نیاز به دقت و بررسی و فهم و مطالعه بیشتر دارد.

دوست گرامی من یک موضوع با عنوان " شراب حافظ از انگوری تا عارفانه" در تالار عرفان نظری ایجاد کردم.اگر سایت این موضوع را مثل بسیاری دیگر رد نکرد دوست داشتید در ان شرکت کنید.

بهاالدین خرمشاهی حافظ شناس:بنده قائل به سه نوع «می» مختلف و متفاوت در دیوان حافظ شده‌ام:می عرفانی، می انگوری، می کلی یا مثالی یا ادبی که فقط برای مضمون‌سازی شاعرانه به کار می‌آید.

غزل 210 دیوان حافظ :

1.کنون که در چمن آمد گل از عدم به وجود
بنفشه در قدم او نهاد سر به سجود

2.بنوش جام صبوحی به ناله دف و چنگ
ببوس غبغب ساقی به نغمه نی و عود

3.به دور گل منشین بی شراب و شاهد و چنگ
که همچو روز بقا هفته‌ای بود معدود

4.شد از خروج ریاحین چو آسمان روشن
زمین به اختر میمون و طالع مسعود

5.ز دست شاهد نازک عذار عیسی دم
شراب نوش و رها کن حدیث عاد و ثمود

6.جهان چو خلد برین شد به دور سوسن و گل
ولی چه سود که در وی نه ممکن است خلود

7.چو گل سوار شود بر هوا سلیمان وار
سحر که مرغ درآید به نغمه داوود

8.به باغ تازه کن آیین دین زردشتی
کنون که لاله برافروخت آتش نمرود

9.بخواه جام صبوحی به یاد آصف عهد
وزیر ملک سلیمان عماد دین محمود

10.بود که مجلس حافظ به یمن تربیتش
هر آنچه می‌طلبد جمله باشدش موجود

شرح جلالی:

(۱) در این زمان که گل در چمن از خاک نیستی سر برآورد و بنفشه در پیش پای او سر به سجده نهاد…
(۲) هم زمان با آواز دایره وچنگ ، در بامدادان شراب صبحگاهی بنوش و باآواز نی و رود ، بزیر گلوی ساقی را بوسه بزن.
(۳) در فصل بهار ، بدون شراب و دلبر و چنگ مگذران که دوره عمر گل نیز مانندآدمی بیشتر چند هفته بیش نیست.
(۴) به هنگامی که زمین به برکت ستاره بخت و طالع فرخنده ، از رُستن و فروغ سبزه و گلها مثل آسمان روشن شد.
(۵) از دست دلبر نازک اندام خوش چهره عیسی نفس ، جام شراب گرفته و با نوشیدن آن داستان عاد و ثمود گذشته را فراموش کن.
(۶) دنیا، در این زمان که سوسن و گل سرخ سر برافراشته اند، چون بهشت برین شده ، اما چه فایده که در آن برای همیشه نمی توان زیست.
(۷) سحرگاهان ، در آن هنگام که بو، و برگ گل در هوا رها و بلبل با لحن داودی خویش نغمه خوان می شود.
(۸) (و) در حالی که لاله سرخ ، آتش نمرود برافروخته ، با نوشیدن شراب ، راه و رسم دین زرتشتی را در باغ تجدید کن.
(۹) (و) جام شراب صبحگاهی را به سلامتی وزیر نامدار کنونی خطه فارس ، عمادالدین محمود بگیر وبنوش.
(۱۰) به امید این که در اثر سرپرستی و لطف او ، در مجلس حافظ ، امکان فراهم کردن هرچه دلش می خواهد موجود باشد

دلیل;984584 نوشت:
سلام
شما استدلال علمی و صحیح از نظر خودتون رو نفرمودید!

سلام برادر گرامی
بنده در صدد اثبات چیزی از مقبوله عمربن حنظله نبودم که بخواهم استدلال علمی و صحیح بکنم. اما شما اگر میخواهید موضوعی را از آن اثبات کنید حداقل ترین چیزی که برای شما واجب هست رعایت اصل امانتداری است. این اصل یکی از اصول اخلاقی پذیرفته شده در مباحث علمی هست. شما حتی وقتی میخواهید به جمله یک دانشمند معمولی استناد کنید می بایست اصل امانتداری را رعایت فرمایید. احادیث ائمه معصومین که دیگر جای خود را دارند. در انتها این مطلب رو اضافه کنم که اگر شما از روی عمد و برای اثبات منظور خودتان حدیث امام را بطور ناقص بیان میکنید (که به احتمال زیاد اینطور نیست) به کسی جز خودتون ستم نکردین چون یک چیز با ارزش را به بهای ناچیزی فروختین.

قدیما;984592 نوشت:
ممکن است یک عالم یک جا حرف درستی زده باشد و من ان را اورده باشم.این دلیل بر حجیت کلام علما نیست.

بالاخره ملاک خودتان را تعیین کنید که چقدر حرف علما را درست و حجت می دانید؟
آیا شما در همه امور دین صاحب نظر هستید یا تقلید را قبول دارید؟ ارجاع به عالمان دین در عصر غیبت را می پذیرید یا خیر؟
شاید هم خودتان دروس دینی را خوانده باشید که بیان نمایید که طبق آن بحث کنیم

قدیما;984592 نوشت:
ما پیرو ثقلین یعنی قران و اهل بیت(ع) هستیم نه علما.عقل هم زمانی حجت است که مخالف ثقلین نباشد.

الان شما چطور به اهل بیت دسترسی دارید؟ کتاب های حدیثی و روایات منسوب به اهل بیت از علما به ما رسیده است.

قرآن نیز نیاز به مفسر و مبین دارد که هر چند عموم می توانند به آن رجوع کنند اما اهل بیت و در درجه بعد عالمان دین مبین قرآن هستند

قدیما;984592 نوشت:
علامه مجلسی اول و شیخ بهایی برای هدایت کردن دیگران اهل توریه کردن بودند،مثل عمل حضرت ابراهیم در پرستش ظاهری خورشید و ستارگان برای هدایت مشرکان.

فقط نص گرایان و اهل حدیث را اهل توریه می دانید؟!
آيا عرفا که با باطن سر و کار دارند و ظاهرگرا نیستند را نمی توان اهل توریه دانست و فقط هر کسی را که شما تایید کرده و یا دوست دارید اهل تقیه یا توریه هست؟!

دلیل;984587 نوشت:
سلام

بحث پیروی نیست. حرف باید گرفته و استدلال بشود وگرنه مقلد نیستیم اینجا
ولی شما نمی تونید ایشون رو که عالم شیعی است با این حرفها تخریب کنید!

با سلام و عرض ادب

بنده نیازی به تخریب کسی ندارم

برای این که برای شما روشن بشه پیامبر با انسانی دیگر و قرآن با کتابی دیگر قابل قیاس نیست بیان کردم

دلیل;984587 نوشت:

جالبه که شما هم علما و بزرگان رو کنار می ذارید

بنده کاری به بزرگ و کوچیک ندارم

ملاک برتری نزد خدا تقواست

هر کی هر چقدر هم مشهور و بزرگ باشه ، اما تقوا نداشته باشه ، پیش خداوند ارزشی نداره ...

بزرگی بلعم باعورا سودی به حالش نداشت ...

قدیما;984595 نوشت:
دوست گرامی من یک موضوع با عنوان " شراب حافظ از انگوری تا عارفانه" در تالار عرفان نظری ایجاد کردم.اگر سایت این موضوع را مثل بسیاری دیگر رد نکرد دوست داشتید در ان شرکت کنید.

به هر حال چیزی روشن نشد و نیاز به بحث دارد. ان شاالله در آن فضا به جمع بندی و نزدیکی افکار برسید

شروحیل;984623 نوشت:
بنده نیازی به تخریب کسی ندارم

سلام علیکم
ولی برای اثبات نظر خودتان مخالفین را از هر گروه و هر کسی از جمله بزرگان بی احترامی متاسفانه می کنید

شروحیل;984623 نوشت:
برای این که برای شما روشن بشه پیامبر با انسانی دیگر و قرآن با کتابی دیگر قابل قیاس نیست بیان کردم

اصل قضیه روشن است ولی برای فهم کتب باید آن ها را ابتدا شناخت نه این که با یک کلمه خر پیدا کردن!! در آن حکم به تکفیر و ... داد

شروحیل;984623 نوشت:
ملاک برتری نزد خدا تقواست

اگر این ملاک را قبول داشتید به بزرگان و عالمان با تقوا احترام گذاشته و با وجود نظر مخالف هر کلمه ای را به آن ها نسبت نمی دادید!

شروحیل;984623 نوشت:
هر کی هر چقدر هم مشهور و بزرگ باشه ، اما تقوا نداشته باشه ، پیش خداوند ارزشی نداره ...

ظاهرا به جای خدا هم می خواهید حکم بدهید!!
بزرگان و فحول شیعه با نظرهای گوناگون برای ما محترم هستند و اجازه نداریم به بهانه نظر مخالف هتک حرمت کسی را بنماییم.
اگر خود را ملاک تقوا می دانید تامل بیشتری نمایید

قدیما;984593 نوشت:
نمی شود اعلم را هم از وحدت وجودیان انتخاب کرد هم از مخالفان وحدت وجود در حالی که اینها در مهمترین مسئله اسلام یعنی توحید با هم اختلاف اساسی دارند. بالاخره یکی از این گروه ها دارد حرف حق میزند و می توان اعلم را از ان انتخاب کرد.یا وحدت وجودیان اعلم هستند یا مخالفین وحدت وجود.به نظر من جمع این دو گروه در اعلمیت داشتن اجتماع نقیضین.

وقتی شما اقای خمینی و اقای خامنه ای را به عنوان مدافعین وحدت وجود اعلم می دانید و رهبر می کنید،دیگر حق انتخاب متکلمین مثل اقایان مکارم شیرازی و نوری همدانی و وحید خراسانی و ایت الله صافی گلپایگانی و همفکرانش را ندارید چرا که انها طبق مبنا وحدت وجودیان توحید را درست درک نکردند بنابراین حق اعلمیت و رهبری را ندارند.

یا باید بگویید اعلمیت در توحید و اسلام از شروط رهبری نیست،در حالی که می دانیم وظیفه رهبر ایجاد جامعه توحیدی است


اولا چرا نمی شود اعلم را از وحدت وجودیان انتخاب کرد؟!
همه انسان ها با هم اختلاف دارند. آيا باید گفت در همه امور نمی توان به اشتراک رسید؟!

ثانیا وحدت وجود تقریرهای مختلفی دارد

ثالثا تقسیم بندی و اختلاف افکنی شما درست نیست.

رابعا اعلمیت و رهبری لزوما یکی نیستند و قرار نیست که حتما رهبر اعلم در مسایل علمی و نظری باشد. بلکه ملاک هایی مانند مدیریت و شجاعت و تقوا و ... دارد.

خامسا مساپل زیادی در این باره که مطرح کردید وجود دارد که لازم است جداگانه و به تفصیل بحث شود

mohammadz;984604 نوشت:
سلام برادر گرامی
بنده در صدد اثبات چیزی از مقبوله عمربن حنظله نبودم که بخواهم استدلال علمی و صحیح بکنم. اما شما اگر میخواهید موضوعی را از آن اثبات کنید حداقل ترین چیزی که برای شما واجب هست رعایت اصل امانتداری است. این اصل یکی از اصول اخلاقی پذیرفته شده در مباحث علمی هست. شما حتی وقتی میخواهید به جمله یک دانشمند معمولی استناد کنید می بایست اصل امانتداری را رعایت فرمایید. احادیث ائمه معصومین که دیگر جای خود را دارند. در انتها این مطلب رو اضافه کنم که اگر شما از روی عمد و برای اثبات منظور خودتان حدیث امام را بطور ناقص بیان میکنید (که به احتمال زیاد اینطور نیست) به کسی جز خودتون ستم نکردین چون یک چیز با ارزش را به بهای ناچیزی فروختین.

بنده برای رد حرف دیگری عرض کردم که تبعیت از علما در عصر غیبت به دلایل متعددی ثابت شده است که بحث ما در اثبات ولایت فقیه نبوده و نیست. بخشی از روایت را شاهد بر جواب آوردم که در صورت لزوم جداگانه باید ادله ولایت فقیه را بحث کرده و در این روایت نیز وارد شویم.
ضمنا در روایات انحصار همیشه وجود ندارد و در کلام معصوم مورد مخصص نیست.

سلام
مشکل امثال من این بود که فکر میکردیم روزی دست غیر خداست.
در واقع مسئول رسیدگی به خودمان را بزرگ دانستیم درحالی که عبد بود و رضایت و نیاز ابتدایی ما مشخص میکند عبد الله بود یا شیطان

همه طالب روزی بهترند و تداوم آن
اما حکومت خدا، در تغییر است و احکامش ثابت
حکم را یاد بگیریم، حاکم سمت ما میاد و محتاج به خلق را اعلام میکنه برای بقای حکومتش

فرقی نداره حکومت های زیادی آمده و دوام ندارد مگر حکومت الله

دلیل;984622 نوشت:
بالاخره ملاک خودتان را تعیین کنید که چقدر حرف علما را درست و حجت می دانید؟
آیا شما در همه امور دین صاحب نظر هستید یا تقلید را قبول دارید؟ ارجاع به عالمان دین در عصر غیبت را می پذیرید یا خیر؟
شاید هم خودتان دروس دینی را خوانده باشید که بیان نمایید که طبق آن بحث کنیم

الان شما چطور به اهل بیت دسترسی دارید؟ کتاب های حدیثی و روایات منسوب به اهل بیت از علما به ما رسیده است.

قرآن نیز نیاز به مفسر و مبین دارد که هر چند عموم می توانند به آن رجوع کنند اما اهل بیت و در درجه بعد عالمان دین مبین قرآن هستند

فقط نص گرایان و اهل حدیث را اهل توریه می دانید؟!
آيا عرفا که با باطن سر و کار دارند و ظاهرگرا نیستند را نمی توان اهل توریه دانست و فقط هر کسی را که شما تایید کرده و یا دوست دارید اهل تقیه یا توریه هست؟!

قبول کردم عالمی که یک یس و طه دارد و منتش را پذیرا هستم.
اختلافات مراجع دینی و مقلدانش بسبب رعایت نکردن حرمت نام مخصوص رسول الله ص بشدت تشدید میشه و خداوند اینگونه امتحان میکند تسلیمیت بندگان صالحش را.

تاریخ عمرم گواهی داده شاگرد و فرمانبردار صادق و ممتازی بودم، فقط استاد و فرماندار خوبی حاکمم باشد.

قدیما;984247 نوشت:
سلام

ایشان طرفدار مکتب وحدت وجود هستند و مثنوی معنوی مولوی ناصبی حنفی را که در ان عمر و معاویه را از کاملین معرفی می کند و ابن ملجم را شفاعت شده توسط حضرت علی(ع) می داند و شیعیان را خر و قوم رذیل می داند و درباره ک*ی*ر خر و جماع حیوانات با انسان و ک*س زنان(واقعا از بردن این کلامات عذر خواهی می کنم ولی در بحث علمی باید حرف حق زده شود) را اصول اصول اصول دین می نامد و به قول علامه امینی صد سال شراب بخوری بهتر از این است که مثنوی را اصول اصول اصول دین بدانی.از نظر من نمی توانند داناترین فرد به اسلام باشند.من طرفدار متکلمین مخالف وحدت وجود مثل علامه مجلسی و شیخ حر عاملی و شیخ عباس قمی و ایت الله بروجردی و میرزا قمی و غیره هستم.

شما برای اینکه بفهمی الان کشور رو به پستی است یا پیشرفت،کار سختی ندارید،فقط کافی است به سوپر مارکت یا میوه فروشی سر کوچه خود مراجعه یا یک پراید بخرید(البته الان زه کنار گلگیر را هم برداشتن)

موفق و سلامت باشید

منظورتون رهبر بود ؟:-o:-o:-o:-o

دلیل;984625 نوشت:
سلام علیکم
ولی برای اثبات نظر خودتان مخالفین را از هر گروه و هر کسی از جمله بزرگان بی احترامی متاسفانه می کنید

اصل قضیه روشن است ولی برای فهم کتب باید آن ها را ابتدا شناخت نه این که با یک کلمه خر پیدا کردن!! در آن حکم به تکفیر و ... داد

اگر این ملاک را قبول داشتید به بزرگان و عالمان با تقوا احترام گذاشته و با وجود نظر مخالف هر کلمه ای را به آن ها نسبت نمی دادید!

ظاهرا به جای خدا هم می خواهید حکم بدهید!!
بزرگان و فحول شیعه با نظرهای گوناگون برای ما محترم هستند و اجازه نداریم به بهانه نظر مخالف هتک حرمت کسی را بنماییم.
اگر خود را ملاک تقوا می دانید تامل بیشتری نمایید

با سلام

برخی به هر ملت و قومیتی هر چی دلشون می خواد میگن و هر توهینی رو انجام می دن و به خاطر تکفیر دیگران نثارشون می کنن

ولی به هر کس نقدی کنه انگ بی احترامی و ضد اسلامی بودن می چسبونن ...

کسانی که دلداده فلسفه و صوفیه هستند ،دنبال اثبات کتاب های این چنینی هستن

برای یک مسلمون قرآن و حدیث برای شناخت دین کفایت می کنه و نیازی به می و مطرب و افلاطون و ... نیست !!!!!

احتمالا شما بنده رو با شخص دیگه ای اشتباه گرفتید

هر کسی خودش باعث می شه بهش احترام بزارن یا بالعکس

وقتی شخصی ادعای محترم بودن داره ، ولی به عالم و آدم بی احترامی می کنه و تکفیرشون می کنه نباید توقع احترام داشته باشه ...

بنده کلام خدا رو ملاک قرار دادم

در ضمن بنده قران و احادیث رو طبق نظر بزرگان تاویل نمی کنم !!!!!!!

بلکه با جان و دل می پذیرم ، حتی اگر به ضررم باشه ...

اون هایی که قرآن و احادیث رو به نفع خودشون و بزرگانشون تاویل می کنن
باید فکری به حال تقواشون بکنن
که از ترس از دست دادن شهرت جرات ندارن بگن ما اشتباه کردیم !!!!!

ان شاء الله خداوند ما رو به راه راست هدایت کنه

در پناه حق

karim1989;984645 نوشت:
منظورتون رهبر بود ؟

http://farsi.khamenei.ir/memory-content?id=22599

دلیل;984622 نوشت:
بالاخره ملاک خودتان را تعیین کنید که چقدر حرف علما را درست و حجت می دانید؟
آیا شما در همه امور دین صاحب نظر هستید یا تقلید را قبول دارید؟ ارجاع به عالمان دین در عصر غیبت را می پذیرید یا خیر؟
شاید هم خودتان دروس دینی را خوانده باشید که بیان نمایید که طبق آن بحث کنیم

دلیل;984622 نوشت:
الان شما چطور به اهل بیت دسترسی دارید؟ کتاب های حدیثی و روایات منسوب به اهل بیت از علما به ما رسیده است.

قرآن نیز نیاز به مفسر و مبین دارد که هر چند عموم می توانند به آن رجوع کنند اما اهل بیت و در درجه بعد عالمان دین مبین قرآن هستند

سوالات شما زیاد و بسیار کلی است

جواب کلیشه ای و در عین حال درست ان این است که اصول دین غیر تقلیدی و در فروع دین تقلید جایز است.امور حسبیه و جهاد ابتدایی و رجال و درایه و تفسیر و غیره هم احتیاج به زمان زیادی برای توضیح دارد

دلیل;984622 نوشت:
فقط نص گرایان و اهل حدیث را اهل توریه می دانید؟!
آيا عرفا که با باطن سر و کار دارند و ظاهرگرا نیستند را نمی توان اهل توریه دانست و فقط هر کسی را که شما تایید کرده و یا دوست دارید اهل تقیه یا توریه هست؟!

شیخ بهایی خودش به صراحت گفته اهل توریه است و علامه مجلسی دوم پدرش را اهل توریه می داند و او اگاه ترین فرد درباره سیره پدرش است.

در حالی که درباره مولوی نه تنها هیچ کجا خودش اشاره ای به تقیه یا توریه نکرده بلکه حنفی بود و شاگردانش هم او را حنفی می دانستند

سلطان ولد فرزند ارشد و محبوب دل مولوی و از بزرگان صوفیه که در زمان حکومت سلطان محمد خدا بنده که سلطان شیعی بود زندگی می کرد و سلطان محمد را به خاطر شیعه بودن سرزنش و تحت فشار قرار می داد درباره پدرش می گوید:

حضرت پدرم(مولوی) از اول حال تا آخر عمر ، عُمَر(بن خطاب) وار هرچه کرد برای خدا کرد. مناقب العارفین افلاکی ، ج ۲ ، ص ۸۵۸ – ۸۶۰

در عجبم
برادر من الان‌که قند به بدن برگشته

مولوی عمر خودش را کرد
اصلا اهل تسنن هم کاری بهش ندارن
حالا چندتا شیعه دارن دارن درباره بحث میکنند

لطفا کم خرد شیعه نباشیم
قطعا فرشتگان قبر از پیامبر و امام سئوال میکنند البته در قیامت و برزخ موارد اصلی هست.

وهابیون که ما ازشون بدمون میاد، مقلداشون را گفتند از قرآن هر چه فهمیدید کتابچه کنید بعد به نوشتهاشون میخندند چون برداشت مقلداشون از قرآن را میخونند و با تفسیر خودشون مقایسه میکنند.
راستی اگر از ما خواستند درباره پیامبر ص کتابچه ای بنویسیم چه داریم بنویسیم بعد از ۴۰ سال!؟
اگه پیامبر ما امی بود و یس و طه نام مخصوصش، چرا افرادی بنام او درس میخوانند و مکتب میروند!؟
چرا معجزه ندارند!؟ چرا نام‌والدینشان متفاوت است!؟ اقوامشون هم همینطور!؟ چرا طه و یس یکی نیستند آخه، مگه میشه، آخرالزمون شده ها

مثلا میپرسند تو که ۴۰ سالت شد چه از پیامبرت فهمیدی!؟
اما درباره مولوی نمیپرسند مطمئنم

اینجاست که فتوای مراجع اشتباست و امام معصوم دید و فرمود

امام صادق علیه السلام: «إياك‏ أن‏ تنصب‏ رجلا دون الحجة فتصدقه في كل ما قال.»

مبادا شخصی غیر از امام را قرار دهی و هر چه گفت را تصدیق کنی!
کافی / 2/ 298

بله راوی حدیث هم هستند ولی در مرتبه پائینتر

دلیل;984629 نوشت:
اولا چرا نمی شود اعلم را از وحدت وجودیان انتخاب کرد؟!

به همان خاطر که اهل سنت نمی توانند اعلم باشند.به دلیل اعتقاد باطل

اگر بفرمایید این نظر شماست که این اعتقاد باطل است،بنده هم در جواب عرض می کنم پس ولایت فقیه فعلی برای صوفیه و عرفا است نه من و حرف ولی فقیه اگر حجت هم باشد برای طرفداران این نظریه حجت است نه من

دلیل;984629 نوشت:
همه انسان ها با هم اختلاف دارند

اختلاف در امور جزئی مثل فقه و حد ترخص اشکال ندارد ولی در امور اساسی مثل توحید ان هم در کلیاتش به نظر من بسیار پر اشکال است

دلیل;984629 نوشت:
رابعا اعلمیت و رهبری لزوما یکی نیستند و قرار نیست که حتما رهبر اعلم در مسایل علمی و نظری باشد. بلکه ملاک هایی مانند مدیریت و شجاعت و تقوا و ... دارد.

اعلمیت دینی(صحیحه عبدالکریم بن عتبه) و اعلمیت مصالح امور(صحیحه عیصم بن قاسم) و رهبری لزوما یکی هستند،همانطور که مدیریت و شجاعت و غیره در حد معقول از الزامات هستند.

شخصی که در توحید مشکل دارد،نمی تواند جامعه را به سمت توحید ببرد

موفق و سربلند باشید

شروحیل;984656 نوشت:
برخی به هر ملت و قومیتی هر چی دلشون می خواد میگن و هر توهینی رو انجام می دن و به خاطر تکفیر دیگران نثارشون می کنن

ما این بحث و افراد را ملاک می گیریم و خودمون قصد داریم خوب و درست بحث کنیم.

دیگران خیلی کارها ممکن است بکنند. نباید ما زشتی کارشون رو توسعه بدیم بلکه باید محدودشون کنیم

شروحیل;984656 نوشت:
برای یک مسلمون قرآن و حدیث برای شناخت دین کفایت می کنه و نیازی به می و مطرب و افلاطون و ... نیست !!!!!

شما برای اثبات دین و استدلال به کسی که دین یا اسلام را قبول نداردو یا شک و شبهه و سوال دارد فقط آیه و حدیث براش می خونید؟!

امروزه با گسترش شبهات و پرسش ها و ایرادات گوناگون که با فراگیری دین به وجود آمده نیاز به فلسفه و تفکر عقلی است.

تاکید بیش از اندازه بر ظاهر و فقه نیز نمی تواند راهگشا و کامل باشد بلکه باید حقیقت و هدف دین و شریعت نیز مورد توجه باشد

شروحیل;984656 نوشت:
در ضمن بنده قران و احادیث رو طبق نظر بزرگان تاویل نمی کنم !!!!!!!

یعنی دقیقا تاکید می کنید که هر چه خود می دانید درست است و دیگران هر چند زیاد و یا از بزرگان و عالمانی باشند که سالها در آيات و روایات و علوم تامل کردند نمی تواند شما را به تفکر و تامل وادارد!!
لازم است انسان با انصاف و بی طرفانه به دنبال حقیقت باشد و نظرات بزرگان رهنمون و راه گشا برای ماست

قدیما;984672 نوشت:
در حالی که درباره مولوی نه تنها هیچ کجا خودش اشاره ای به تقیه یا تو ریه نکرده بلکه حنفی بود و شاگردانش هم او را حنفی می دانستند

بنده نگفتم مولوی شیعه و یا چنان است!

بحث بر سر اشعار و مفاهیمی است که او گفته و نمی توانید کلا بگویید هر چه گفته باطل و کفر است همان طور که عکسش نیز صادق است

قدیما;984674 نوشت:
به همان خاطر که اهل سنت نمی توانند اعلم باشند.به دلیل اعتقاد باطل

در رساله همه مراجع هست که شرط مرجع شیعه بودن هست ولی کسی نگفته که باید مرجع مخالف وحدت وجود باشد. ضمن این که عرض کردم بالا وحدت وجود تقریرات گوناگونی دارد و شما نمی توانید با این برچسب همه را برانید و یا اتهاماتی بزنید. بلکه باید بیشتر کلماتشان را بخوانیم تا بهتر درک کرده و قضاوت کنیم

قدیما;984674 نوشت:
طرفداران این نظریه حجت است نه من

در اصل ولایت فقیه همان طور که قبلا هم گفته شد احتلافی نیست بلکه در محدوده اختیارات وی بحث است که بر فرض که اطلاق آن را قبول نداشته باشیم ضدیت با آن نیز درست نیست

قدیما;984674 نوشت:
اشکال در امور جزئی مثل فقه و حد ترخص اشکال ندارد ولی در امور اساسی مثل توحید ان هم در کلیاتش به نظر من بسیار پر اشکال است

در مباحثی از فقه که اجتماعی است نیز وحدت رویه باید وجود داشته باشد و با اختلاف نمی شه اداره جامعه اسلامی کرد. مواردی مانند نماز عید فطر و ... با اختلاف می تواند موجب وهن مذهب باشد. در توحید و ... هم نباید فقط ظاهر را در نظر گرفت. ما مثل وهابیان نیستیم که با مواردی مانند توسل و تبرک و ... توحید را زیر سوال ببریم. البته نباید کسی به شرک و کلماتی که توحید را زیر سوال می برد بی اهمیت باشد.
میان عرفان اسلامی و واقعی با تصوف و صوفی گری تفاوت وجود دارد که باید آن را در نظر گرفت و با رد صوفیه، عرفان اصیل و اسلامی را هم زیر سوال برد

قدیما;984674 نوشت:
اعلمیت دینی(صحیحه عبدالکریم بن عتبه) و اعلمیت مصالح امور(صحیحه عیصم بن قاسم) و رهبری لزوما یکی هستند،همانطور که مدیریت و شجاعت و غیره در حد معقول از الزامات هستند.

رهبری یعنی قدرت و مدیریت اداره جامعه که لازمه اش علمیت هست ولی ممکن است کسی از نظر علمی و نظری یا فقهی و ... اعلم نباشد ولی در اداره جامعه برتر از همه باشد. زیرا ملاک هایی مانند شجاعت و تقوا و شناخت شرایط جامعه و زمان و مکان و ...جزو شرایط ولی فقیه است که باید مجموعا در این موارد بهترین باشد . لذا ممکن است رهبری اعلم فقهی یا علمی نباشد ولی در اداره و مدیریت جامعه بهتر از اعلم باشد.

قدیما;984674 نوشت:
شخصی که در توحید مشکل دارد،نمی تواند جامعه را به سمت توحید ببرد

قطعا کسی که منحرف هست نمی تواند ولی نباید فکر کنیم هر کسی را ما با همه نظراتش موافق نیسیم مشرک یا غیرموحد هست.

دلیل;984684 نوشت:
بحث بر سر اشعار و مفاهیمی است که او گفته و نمی توانید کلا بگویید هر چه گفته باطل و کفر است همان طور که عکسش نیز صادق است

تمام شعرا جهان ممکن است شعر خوب و بد داشته باشند.ما شعرا بسیاری داریم که شعر هایی درباره خدا و اهل بیت(ع) و اخلاق نیکو سرودند ولی کتاب انها اصول اصول اصول دین نشده.انچه که باعث شده مثنوی اصول اصول اصول دین باشد تبیین اعتقادات صوفیان است.

دلیل;984692 نوشت:
در رساله همه مراجع هست که شرط مرجع شیعه بودن هست ولی کسی نگفته که باید مرجع مخالف وحدت وجود باشد. ضمن این که عرض کردم بالا وحدت وجود تقریرات گوناگونی دارد

مطلب شما مثل این است که کسی بگوید در شروط مرجعیت دزد نبودن نیامده.دوست عزیز وقتی می گویند مرجع باید عادل و اعلم باشد عدل یعنی محرمات الهی(چه اعتقادی و چه عملی) را انجام ندهد و اعلمیت یعنی علمش از دیگران چه در توحید چه فقه بیشتر باشد.

درباره تقریرات وحدت وجود،تمام این تقریرات در حقیقت یک مفهوم دارد و بقیه ان بازی با الفاظ است.ولی اگر شما به دنبال اسم گذاری هستید منظور من وحدت شخصیه وجود و مثال موج و دریا و تفکرات ممیت الدین ابن عربی است.

دلیل;984692 نوشت:
در اصل ولایت فقیه همان طور که قبلا هم گفته شد احتلافی نیست بلکه در محدوده اختیارات وی بحث است که بر فرض که اطلاق آن را قبول نداشته باشیم ضدیت با آن نیز درست نیست

دلیل;984692 نوشت:
در مباحثی از فقه که اجتماعی است نیز وحدت رویه باید وجود داشته باشد و با اختلاف نمی شه اداره جامعه اسلامی کرد. مواردی مانند نماز عید فطر و ... با اختلاف می تواند موجب وهن مذهب باشد. در توحید و ... هم نباید فقط ظاهر را در نظر گرفت. ما مثل وهابیان نیستیم که با مواردی مانند توسل و تبرک و ... توحید را زیر سوال ببریم. البته نباید کسی به شرک و کلماتی که توحید را زیر سوال می برد بی اهمیت باشد.
میان عرفان اسلامی و واقعی با تصوف و صوفی گری تفاوت وجود دارد که باید آن را در نظر گرفت و با رد صوفیه، عرفان اصیل و اسلامی را هم زیر سوال برد

دلیل;984692 نوشت:
رهبری یعنی قدرت و مدیریت اداره جامعه که لازمه اش علمیت هست ولی ممکن است کسی از نظر علمی و نظری یا فقهی و ... اعلم نباشد ولی در اداره جامعه برتر از همه باشد. زیرا ملاک هایی مانند شجاعت و تقوا و شناخت شرایط جامعه و زمان و مکان و ...جزو شرایط ولی فقیه است که باید مجموعا در این موارد بهترین باشد . لذا ممکن است رهبری اعلم فقهی یا علمی نباشد ولی در اداره و مدیریت جامعه بهتر از اعلم باشد.

دلیل;984692 نوشت:
قطعا کسی که منحرف هست نمی تواند ولی نباید فکر کنیم هر کسی را ما با همه نظراتش موافق نیسیم مشرک یا غیرموحد هست.

تمام این مطالب را در پست های قبل جواب دادم

فکر می کنم داریم دچار تکرار مکررات می شویم.من تمام مطالب را توضیح دادم و مطلب جدیدی ندارم . فکر میکنم همین مقدار که من و شما ادله خود را اوردیم برای پیدا کردن راه حق از باطل برای خوانندگان کافی باشد

یا علی و در پناه حق

دلیل;984682 نوشت:

شما برای اثبات دین و استدلال به کسی که دین یا اسلام را قبول نداردو یا شک و شبهه و سوال دارد فقط آیه و حدیث براش می خونید؟!

با سلام

آیا پیامبر و ائمه به جز آیه و حدیث چیز دیگری برای هدایت افراد می خوندن ؟؟؟؟؟

اگر ما پیرو ائمه هستیم باید طبق رفتار و گفتار اون ها عمل کنیم

اگر پیرو افلاطون و مولوی و ... هستیم ، که اون دنیا هم با اون ها محشور خواهیم شد نه با ائمه !!!!

دلیل;984682 نوشت:

یعنی دقیقا تاکید می کنید که هر چه خود می دانید درست است و دیگران هر چند زیاد و یا از بزرگان و عالمانی باشند که سالها در آيات و روایات و علوم تامل کردند نمی تواند شما را به تفکر و تامل وادارد!!
لازم است انسان با انصاف و بی طرفانه به دنبال حقیقت باشد و نظرات بزرگان رهنمون و راه گشا برای ماست

برادر گرامی

اگر آیه . حدیث رو من از خودم در آورده بودم حرف شما صحیح بود

ولی باور بفرمائید نه قرآن به من وحی شده !!!!!

نه حدیث ها رو من نوشتم !!!!!

اما اگر دقت کنید علما و فدمای شما آیات قرآن و احادیث رو جوری تاویل می کنن

که انگار العیاذ بالله قرآن به اون ها وحی شده !!! و تفسیرش رو اون ها می دونن !!!!

و احادیث رو هم خودشون گفتن !!!!

یعنی با نفس خودشون اون ها رو تفسیر می کنن

در حالی که

نه به علم غیب دسترسی دارن

نه به علم دنیوی ائمه ....

ان شاء الله خداوند عاقبت ما رو ختم به خیر کنه ...

درپناه حق تعالی ...

قدیما;984717 نوشت:
مطلب شما مثل این است که کسی بگوید در شروط مرجعیت دزد نبودن نیامده.دوست عزیز وقتی می گویند مرجع باید عادل و اعلم باشد عدل یعنی محرمات الهی(چه اعتقادی و چه عملی) را انجام ندهد و اعلمیت یعنی علمش از دیگران چه در توحید چه فقه بیشتر باشد.

شما نمی توانید به موحدین عالم ادعای رد توحید بزنید. باید دلایل و حرفهایشان را کامل و جامع بخوانید نه این که به برداشت و ظن خود اکتفا کرده و به تکفیر و تفسیق دیگران به خصوص علما بپردازید

قدیما;984717 نوشت:
درباره تقریرات وحدت وجود،تمام این تقریرات در حقیقت یک مفهوم دارد و بقیه ان بازی با الفاظ است.ولی اگر شما به دنبال اسم گذاری هستید منظور من وحدت شخصیه وجود و مثال موج و دریا و تفکرات ممیت الدین ابن عربی است.

باید جداگانه بحث شود نه این که در مباحث دیگر این ها را وارد کنیم

قدیما;984716 نوشت:
تمام شعرا جهان ممکن است شعر خوب و بد داشته باشند.ما شعرا بسیاری داریم که شعر هایی درباره خدا و اهل بیت(ع) و اخلاق نیکو سرودند ولی کتاب انها اصول اصول اصول دین نشده.انچه که باعث شده مثنوی اصول اصول اصول دین باشد تبیین اعتقادات صوفیان است.

بالا در مورد منظور و مفهوم اصول اصول اصول دین توضیح مفصل و کافی داده شد و بیان شد با اصول دین متفاوت است. خواهشا ظاهرگرا نباشید و مطالب عمیق را با تفسیر صاحبان آن ها بپذیرید نه تمایلات خود

سلام

شروحیل;984721 نوشت:
ولی باور بفرمائید نه قرآن به من وحی شده !!!!!

نه حدیث ها رو من نوشتم !!!!!

معنی این چیه:

شروحیل;984531 نوشت:
شما رو نمی دونم ولی بنده دین و ایمانم رو از خدا به وسیله پیامبر و ائمه اطهار گرفتم

دوست عزیز شما فرد خیلی خاصی هستین مگه؟چطور با ائمه و خدا رابطه مستقیم دارید؟

من عام که از طریق افراد و واسطه های بسیار و خطا پذیر بهم دین رسیده , درگمراهی هستم؟

سایر دوستان هم جوابمو بدن

حدیث هست که به راویان حدیث مراجعه کنید. راویان احادیث یکیشون همین کارشناس محترم اقای دلیل و سایر عالمان دینی زنده هستن.

یکی از این دوستان برا منم توضیح بدند چرا الان خدا ما رو بی سرپرست رها کرده؟

و اگه جواب سوال قبل رو بدین از شما میپرسم:

اگه اینجور بود اون 4 نایب معروف هم نباید قرار میدادن برامون

اگه ناب بودن رو و لازم بودنش رو قبول دارید

پس الان کی ما رو سرپرستی میکنه؟ یک نایب بلاخره هست

الان نایب رو شما به من معرفی کنید

بخدا قسم اگه دنبال رو کم کنی یا به کرسی نشوندن حرف خودم باشم. اما تمامی شما عزیزانی که اینجا بحث میکنید شیعه علی هستین و خدا خوشش نمیاد نگاه کنم که دوستان خودم به خطا برین.

شروحیل;984721 نوشت:
اگر ما پیرو ائمه هستیم باید طبق رفتار و گفتار اون ها عمل کنیم

با سلام و شب بخیر و آرزوی قبولی طاعات

زمان و مکان را باید در نظر گرفت بزرگوار!
سخنان معصومین حدیث هایی است که برای ما نقل به مضمون شده است.
اولیای الهی مانند پیامبران و امامان با زبان قوم خود با مردم سخن می گفتند و ما نیز باید بیان و روش عصر خود را در نظر بگیریم.
و ما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه
تبیین امروزی مکتب اهل بیت باید بشود.
اگر کاملا مانند معصومین بخواهیم زندگی کنیم باید در دیوار خشتی و ابزار همان زمان هم باشیم پس!!!

دلیل;984631 نوشت:
بنده برای رد حرف دیگری عرض کردم که تبعیت از علما در عصر غیبت به دلایل متعددی ثابت شده است که بحث ما در اثبات ولایت فقیه نبوده و نیست. بخشی از روایت را شاهد بر جواب آوردم که در صورت لزوم جداگانه باید ادله ولایت فقیه را بحث کرده و در این روایت نیز وارد شویم.
ضمنا در روایات انحصار همیشه وجود ندارد و در کلام معصوم مورد مخصص نیست.

سلام علیکم
جنابعالی فرمودین بر طبق مقبوله عمربن حنظله می بایست از حکم حاکم اسلامی تبعیت کنیم و از این فرمایش اینطور برداشت می شود که می بایست از ولی فقیه اطاعت مطلقه کنیم. حتی اگر منظور شمااثبات تقلید مصطلح باشد باز از این حدیث قابل اثبات نیست. از این حدیث رجوع نکردن به سلطان طغیانگر (که در این عصر حکومت ایران هم شامل آن می شود) برای قضاوت کردن در مواردی که بین دو شخص نزاعی بوجود آمده است و رجوع کردن به عالم شیعی که خصوصیاتش در حدیث بیان شده است قابل اثبات است.در این حدیث امام تکلیف را بر روی دوش افرادی گذاشته اند که در مواردی با یکدیگر نزاع دارند. و تکلیفشان هم این است که در منازعات به عالم دین مراجعه کنند. حالا شما چطور این تکلیف رو به تشکیل دادن حکومت اسلامی بسط میدهید واقعا جای تعجب دارد. اگر امام مراجعه به عالم دین را منوط به وجود داشتن یک حکومت اسلامی میدانستند می بایست در متن حدیث به آن اشاره میکردند. چیزی که امام بیان نکردند موافقان ولایت فقیه از پیش خود بیان میکنند ودر مرحله بعد با استناد به آن هر چیزی که بخواهند را اثبات میکنند. این موضوع بنده رو به یاد استدلالهایی می اندازد که فلاسفه برای اثبات عقاید خود بیان میکنند.

دلیل;984785 نوشت:
با سلام و شب بخیر و آرزوی قبولی طاعات

زمان و مکان را باید در نظر گرفت بزرگوار!
سخنان معصومین حدیث هایی است که برای ما نقل به مضمون شده است.
اولیای الهی مانند پیامبران و امامان با زبان قوم خود با مردم سخن می گفتند و ما نیز باید بیان و روش عصر خود را در نظر بگیریم.
و ما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه
تبیین امروزی مکتب اهل بیت باید بشود.
اگر کاملا مانند معصومین بخواهیم زندگی کنیم باید در دیوار خشتی و ابزار همان زمان هم باشیم پس!!!

با سلام و عرض ادب

برادر گرامی

نه بنده پیامبر و امام هستم و نه شما و علمای شما !!!!

ما مامور به انجام احادیثی هستیم که راویان حدیث نقل کرده اند ...

متاسفانه برخی از این راویان این احادیث را با تفسیر به رای که از تصوف و فلسفه تاثیر پذیرفته نقل کرده اند

دلیلی نداره ما هم به خودمون اجازه بدیم و احادیث رو تفسیر به رای کنیم !

اگر قرار هست به مسائل روز پاسخ بدیم باید با علم روز پاسخ بدیم

نه این که احادیث رو تفسیر به رای کنیم ! و بگیم نظر پیامبر در مورد این مسئله با توجه به فلسفه روز و اجماع علمای امروز این بوده !!!!

مثلا یکی از آقایون گفته بود اینتر نت پر سرعت خلاف شرع هست !!!!

خب این آقا جز بردن آبروی اسلام کاری نکرد !!!

چون فهم ناقص خودش رو از علم روز و اسلام به هم چسبوند و فتوا داد !!!!!

البته حتی مقلدان پر شمار خودش هم اهمیتی به این حرفش ندادن !!!!

بعد هم برگشته می گه چرا مردم به فتاوا عمل نمی کنن و از اسلام فراری هستن !!!!!

حقیقت این هست که کسی به محدثین اجازه تفسیر به رای نداده

این افراد می تون با برداشت خودشون در اعمال روزانه خودشون از احادیث عمل کنن

اما برای مردم فقط باید احادیث رو روایت کنن

نه این که مردم رو الزام به کاری کنن که خودشون هم ازش فهم درستی استخراج نکردن

در آخر این که هیچ مقلدی روز قیامت نمی تونه بگه گناه من گردن مرجع تقلیدم هست !!!!

چرا که گناه هر کس به گردن خودش خواهد بود و کس دیگری گناهش رو بر دوش نخواهد کشید ... (انعام 164)

این که بگن به حرف ما عمل کنید ، گناهش گردن ما ، حرف رهبانیت و مسیحیت هست ، نه اسلام ناب ....

ان شا ء الله خداوند ما رو به راه راست هدایت کنه ...

در پناه حق تعالی

سلام

این پستو اضاف میکنم به سوالات پست قبلیم

همونجوری که ائمه و پیامبر و قران رو از راه عقل قبول کردیم

سخنان راویان احادیث هم همین جوره

ائمه فرمودن وقتی ما در غیبت بودیم به راویان حدیث مراجعه کنید.نفرمودن به احادیث رجوع کنید

و همچینین فرمودند

[=pbo]بپرهیز از اینکه بدون دلیل کسی را برای خود برگزینی و بدون چون و چرا تمام گفته‌های او را تصدیق نمایی

امام فرمودن : بدون دلیل و فرمودند : بدون چون و چرا . پس باید چون و چرا رو پرسید وقتی دلیلش درست بود تصدیق کنی

و همچنین : امام فرمودن بدون چون و چرا قبول کردن ، فقط مختص ائمه معصوم هست . قابل توجه دوست گرامی اقای شروحیل
[=pbo]
[=pbo]این دو حدیث رو باید در کنار هم دید
[=pbo]

اون 4 نایب خاص معصوم و جدا از خطا و اشتباه نبودن!

[=pbo]و جالب اینکه هر دو حدیث بالا رو راویان حدیث به ما گفتن!!!!
[=pbo]

روح سبز;984834 نوشت:
ائمه فرمودن وقتی ما در غیبت بودیم به راویان حدیث مراجعه کنید.نفرمودن به احادیث رجوع کنید

همه احادیث با اسناد معتبر هستند:

عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ، قَالَ: دَخَلْتُ أَنَا وَ أَبِي عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ، فَقَالَ: فَكَيْفَ أَنْتُمْ إِذَا صِرْتُمْ‏ فِي‏ حَالٍ‏ لَا تَرَوْنَ‏ فِيهَا إِمَامَ هُدًى؟ وَ لَا عَلَماً يُرَى؟ وَ لَا يَنْجُو مِنْهَا إِلَّا مَنْ دَعَا دُعَاءَ الْغَرِيقِ؟ فَقَالَ لَهُ أَبِي: إِذَا وَقَعَ هَذَا لَيْلًا فَكَيْفَ نَصْنَعُ؟
فَقَالَ: أَمَّا أَنْتَ فَلَا تُدْرِكُهُ، فَإِذَا كَانَ ذَلِكَ، فَتَمَسَّكُوا بِمَا فِي أَيْدِيكُمْ، حَتَّى يَتَّضِحَ لَكُمُ الْأَمْرُ.

عبد الله بن سنان گويد: من و أبو علي بر امام صادق عليه السلام وارد شديم؛ پس آن حضرت فرمود: چگونه خواهيد بود آن هنگام که زندگي شما بگذرد؛ اما امام هدايت گر و پرچم نبينيد. در اين زمان کسي نجات نيابد مگر اين که دعاء غريق بخواند؟
پدرم عرض کرد: اگر اين وضعيت ظلماني اتفاق بيفتد، چه کار کنيم؟
آن حضرت فرمود: اما تو آن زمان را درک نخواهي کرد، اگر چنين شد؛ به آن چه در دست شما است تمسک کنيد (به آن چه از ائمه قبل آموخته‌ايد، عمل کنيد) تا اين که وضعيت براي شما واضح شود.

الإمامة و التبصرة من الحيرة؛ النص؛ ص127

_____________________________________________________

زُرَارَةَ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ‏:
يَأْتِي عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ يَغِيبُ عَنْهُمْ إِمَامُهُمْ. فَقُلْتُ لَهُ: مَا يَصْنَعُ النَّاسُ فِي ذَلِكَ الزَّمَانِ؟ قَالَ: يَتَمَسَّكُونَ بِالْأَمْرِ الَّذِي هُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ‏.

زماني بر مردم خواهد گذشت که امام آن‌ها غائب مي‌شود. سؤال کردم، وظيفه مردم در آن زمان چيست؟ فرمود: بر همان طريقه‌اي که دارند بمانند تا مطلب بر آن‌ها روشن شود.

القمي، أبو الحسن علي بن الحسين بن بابويه (متوفاي 329هـ )، الإمامة والتبصرة من الحيرة، ص125، تحقيق و نشر: مدرسة الإمام المهدي ـ قم، الطبعة: الأولى، 1404 هـ ـ 1363ش.
___________________________________________________________________

أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ:
إِنَّ أَقْرَبَ النَّاسِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وجَلَّ وأَعْلَمَهُمْ بِهِ وأَرْأَفَهُمْ بِالنَّاسِ مُحَمَّدٌ صلى الله عليه وآله والْأَئِمَّةُ عليه السلام فَادْخُلُوا أَيْنَ‏ دَخَلُوا وفَارِقُوا مَنْ فَارَقُوا. ـ عَنَى بِذَلِكَ حُسَيْناً ووُلْدَهُ عليهم السلام ـ فَإِنَّ الْحَقَّ فِيهِمْ وهُمُ الْأَوْصِيَاءُ ومِنْهُمُ الْأَئِمَّةُ فَأَيْنَمَا رَأَيْتُمُوهُمْ فَاتَّبِعُوهُمْ وإِنْ أَصْبَحْتُمْ يَوْماً لَا تَرَوْنَ مِنْهُمْ أَحَداً فَاسْتَغِيثُوا بِاللَّهِ عَزَّ وجَلَّ وانْظُرُوا السُّنَّةَ الَّتِي كُنْتُمْ عَلَيْهَا واتَّبِعُوهَا وأَحِبُّوا مَنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ وأَبْغِضُوا مَنْ كُنْتُمْ تُبْغِضُونَ فَمَا أَسْرَعَ مَا يَأْتِيكُمُ الْفَرَجُ‏.

ابوحمزه ثمالی روایت میکند حضرت باقر العلوم (ع) فرمود :
[آگاه باشید که] در حقیقت نزدیکترین مردم به خداوند عزوجل و داناترین آنان به او و مهربان ترین افراد به مردم، رسول خدا (ص) و ائمه اطهار (ع) هستند. پس داخل شوید در آن اموری که اهل بیت درآن وارد می شوند و جدا شوید از آن [احوال و امور و] افرادی که اهل بیت از آنها جدایی پیشه می کنند، یعنی دنباله رو حسین(ع) و فرزندان [معصوم] او باشید ، که در واقع ، حقیقت [دین و سعادت در همه جوانب آن] نزد ایشان [اهل بیت] است و آنان اوصیاء [حقیقی] بوده و ائمه [واجب الطاعه] در جمع ایشان است. پس هرجا آنان را یافتید از ایشان [در دین و دنیای خود] پیروی کنید و اگر صبح کردید و فردی از آنان را [در جمع خود و به عنوان رهبر و صاحب اختیارات] ندیدید همه به خداوند [فریاد التجاء و] استغاثه سر دهید و به سنت هایی که [سابقا] بر آن بودید [و مطمئن هستید از اهل بیت رسیده] بنگرید و از آن سنتها پیروی کنید و دوست بدارید آن را که دوست داشتید [یعنی بر محبت و ولایت پایدار بمانید ] و دشمن بدارید آن را که دشمن داشتید [و بر دشمنی دشمنان خداوند و اسلام و اهل بیت پافشاری کنید] [خلاصه بر این امور معتقد و ملتزم باشید] و چه امر فرج [مولا و گشایش امور خودتان] به شما نزدیک خواهد بود

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علي بن الحسين (متوفاى381هـ)، كمال الدين و تمام النعمة، ج‏1، ص328، ح32، ناشر:‌ اسلامية ـ تهران‏، الطبعة الثانية‏، 1395 هـ.

روح سبز;984784 نوشت:
سلام

پس الان کی ما رو سرپرستی میکنه؟ یک نایب بلاخره هست

الان نایب رو شما به من معرفی کنید

با سلام و عرض ادب

امام عصر (سلام بر او) در جامعه حضور دارن و جامعه رو سرپرستی می کنن ، اما ظهور ندارن

چرا که حاکمان و صاحب منصبان قدرت تحمل عدالت ایشون رو ندارن

و مردم هم آمادگی لازم برای حمایت از ایشون و تشکیل حکومت رو ندارن

به العجل گفتن مردم نگاه نکنید

به نامه فرستادن ها نگاه نکنید

این ها اگر طلب تعجیل دارن ، برای حاجت هاشون هست ، نه برای فرج ...

به اعمال و رفتار و امانتداری اونها نگاه کنید

خواهید دید که این فریاد زدن ها

و آقا بیا گفتن ها

ظاهری هست

نه باطنی ....

دنبال نائب نباشید

دل که پذیرای حق باشه ، ولی و سرپرست خودش رو پیدا می کنه ....

شروحیل;984839 نوشت:
با سلام و عرض ادب

امام عصر (سلام بر او) در جامعه حضور دارن و جامعه رو سرپرستی می کنن ، اما ظهور ندارن

چرا که حاکمان و صاحب منصبان قدرت تحمل عدالت ایشون رو ندارن

و مردم هم آمادگی لازم برای حمایت از ایشون و تشکیل حکومت رو ندارن

به العجل گفتن مردم نگاه نکنید

به نامه فرستادن ها نگاه نکنید

این ها اگر طلب تعجیل دارن ، برای حاجت هاشون هست ، نه برای فرج ...

به اعمال و رفتار و امانتداری اونها نگاه کنید

خواهید دید که این فریاد زدن ها

و آقا بیا گفتن ها

ظاهری هست

نه باطنی ....

دنبال نائب نباشید

دل که پذیرای حق باشه ، ولی و سرپرست خودش رو پیدا می کنه ....

سلام
شما دقیقا بفرمایید که الان چطور با حضرت ارتباط دارید؟
آیا تقلید می کنید؟
عموم مردم چطور باید وظایف خود را تشخیص بدهند؟
آيا همه باید متخصص دین شناسی بشوند؟
همه می توانند روایات را بفهمند؟
اصلا همه باید زبان عربی بیاموزند؟

قدیما;984838 نوشت:
همه احادیث با اسناد معتبر هستند:

خودتان بررسی کردید ؟
تخصص در علم رجال و درایه دارید؟

قدیما;984838 نوشت:
زماني بر مردم خواهد گذشت که امام آن‌ها غائب مي‌شود. سؤال کردم، وظيفه مردم در آن زمان چيست؟ فرمود: بر همان طريقه‌اي که دارند بمانند تا مطلب بر آن‌ها روشن شود.

این تازه اول بحث است . طریقه معصومین چیست؟ و ....

mohammadz;984789 نوشت:
جنابعالی فرمودین بر طبق مقبوله عمربن حنظله می بایست از حکم حاکم اسلامی تبعیت کنیم و از این فرمایش اینطور برداشت می شود که می بایست از ولی فقیه اطاعت مطلقه کنیم. حتی اگر منظور شمااثبات تقلید مصطلح باشد باز از این حدیث قابل اثبات نیست. از این حدیث رجوع نکردن به سلطان طغیانگر (که در این عصر حکومت ایران هم شامل آن می شود) برای قضاوت کردن در مواردی که بین دو شخص نزاعی بوجود آمده است و رجوع کردن به عالم شیعی که خصوصیاتش در حدیث بیان شده است قابل اثبات است.در این حدیث امام تکلیف را بر روی دوش افرادی گذاشته اند که در مواردی با یکدیگر نزاع دارند. و تکلیفشان هم این است که در منازعات به عالم دین مراجعه کنند. حالا شما چطور این تکلیف رو به تشکیل دادن حکومت اسلامی بسط میدهید واقعا جای تعجب دارد. اگر امام مراجعه به عالم دین را منوط به وجود داشتن یک حکومت اسلامی میدانستند می بایست در متن حدیث به آن اشاره میکردند. چیزی که امام بیان نکردند موافقان ولایت فقیه از پیش خود بیان میکنند ودر مرحله بعد با استناد به آن هر چیزی که بخواهند را اثبات میکنند. این موضوع بنده رو به یاد استدلالهایی می اندازد که فلاسفه برای اثبات عقاید خود بیان میکنند.

من چنین چیزهایی را نگفته ام و عرض کردم بارها که باید در جای جداگانه ادله ولایت فقیه را بررسی کرد که جهت پراکنده نشدن بیشتر از موضوع خودمان جداگانه سوالی ارسال نمایید.

شروحیل;984809 نوشت:
با سلام و عرض ادب

برادر گرامی

نه بنده پیامبر و امام هستم و نه شما و علمای شما !!!!

ما مامور به انجام احادیثی هستیم که راویان حدیث نقل کرده اند ...

متاسفانه برخی از این راویان این احادیث را با تفسیر به رای که از تصوف و فلسفه تاثیر پذیرفته نقل کرده اند

دلیلی نداره ما هم به خودمون اجازه بدیم و احادیث رو تفسیر به رای کنیم !

اگر قرار هست به مسائل روز پاسخ بدیم باید با علم روز پاسخ بدیم

نه این که احادیث رو تفسیر به رای کنیم ! و بگیم نظر پیامبر در مورد این مسئله با توجه به فلسفه روز و اجماع علمای امروز این بوده !!!!

مثلا یکی از آقایون گفته بود اینتر نت پر سرعت خلاف شرع هست !!!!

خب این آقا جز بردن آبروی اسلام کاری نکرد !!!

چون فهم ناقص خودش رو از علم روز و اسلام به هم چسبوند و فتوا داد !!!!!

البته حتی مقلدان پر شمار خودش هم اهمیتی به این حرفش ندادن !!!!

بعد هم برگشته می گه چرا مردم به فتاوا عمل نمی کنن و از اسلام فراری هستن !!!!!

حقیقت این هست که کسی به محدثین اجازه تفسیر به رای نداده

این افراد می تون با برداشت خودشون در اعمال روزانه خودشون از احادیث عمل کنن

اما برای مردم فقط باید احادیث رو روایت کنن

نه این که مردم رو الزام به کاری کنن که خودشون هم ازش فهم درستی استخراج نکردن

در آخر این که هیچ مقلدی روز قیامت نمی تونه بگه گناه من گردن مرجع تقلیدم هست !!!!

چرا که گناه هر کس به گردن خودش خواهد بود و کس دیگری گناهش رو بر دوش نخواهد کشید ... (انعام 164)

این که بگن به حرف ما عمل کنید ، گناهش گردن ما ، حرف رهبانیت و مسیحیت هست ، نه اسلام ناب ....

ان شا ء الله خداوند ما رو به راه راست هدایت کنه ...

در پناه حق تعالی

تناقض در حرفهایتان زیادی است!!
بالاخره راویان را قبول کنیم یا نه؟!
منظور اراوی صرف نقل روایت است یا متخصص ؟
بیش از این فکر می کنم بحثمون صلاح نباشه! اگر در جستجوی حق باشیم و قبلی خاضع داشته باشیم خوب است ولی اگر بخواهیم زمین و زمان رو به هم بدوزیم که حرف خود را به کرسی بنشانیم و دیگران را نادیده بگیریم نتایج خوبی نخواهد داشت.
موفق باشید ان شاالله

دلیل;984854 نوشت:
تناقض در حرفهایتان زیادی است!!
بالاخره راویان را قبول کنیم یا نه؟!
منظور اراوی صرف نقل روایت است یا متخصص ؟
بیش از این فکر می کنم بحثمون صلاح نباشه! اگر در جستجوی حق باشیم و قبلی خاضع داشته باشیم خوب است ولی اگر بخواهیم زمین و زمان رو به هم بدوزیم که حرف خود را به کرسی بنشانیم و دیگران را نادیده بگیریم نتایج خوبی نخواهد داشت.
موفق باشید ان شاالله

با سلام و عرض ادب

وظیفه ما پذیرش راویان به عنوان امام نیست !

بلکه استفاده از راویان برای رسیدن به حقیقت هست

همانطور که در مسیحیت پذیرش مبلغین فقط جهت ابلاغ هست نه امامت !

انحرافات اسلام و مسیحیت از اون جا شروع شد که مبلغین ادعای امامت کردن !

در پناه حق تعالی ....

دلیل;984846 نوشت:
سلام
شما دقیقا بفرمایید که الان چطور با حضرت ارتباط دارید؟
آیا تقلید می کنید؟
عموم مردم چطور باید وظایف خود را تشخیص بدهند؟
آيا همه باید متخصص دین شناسی بشوند؟
همه می توانند روایات را بفهمند؟
اصلا همه باید زبان عربی بیاموزند؟

سلام و عرض ادب

به آن چه می دانید عمل کنید

و در آن چه نمی دانید احتیاط کنید تا روشن شود (نه تقلید کورکورانه از راویان مثل مسیحیت)

خداوند آن چه نمی دانید به شما خواهد آموخت

در پناه حق تعالی

دلیل;984848 نوشت:
خودتان بررسی کردید ؟
تخصص در علم رجال و درایه دارید؟

عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ، عَنْ أَيُّوبَ بْنِ نُوحٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ، عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ، عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ‏:يَأْتِي عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ يَغِيبُ عَنْهُمْ إِمَامُهُمْ. فَقُلْتُ لَهُ: مَا يَصْنَعُ النَّاسُ فِي ذَلِكَ الزَّمَانِ؟ قَالَ: يَتَمَسَّكُونَ بِالْأَمْرِ الَّذِي هُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ‏.

بررسی سند:

عبدالله بن جعفر:
نجاشی:شيخ القميين و وجههم
شیخ:ثقه

امامی است و جرحی ندارد

ایوب بن نوح:

نجاشی:عظيم المنزلة عندهما، مأمونا، وكان شديد الورع، كثير العبادة، ثقة في رواياته.
شیخ:ثقه

امامی است و جرحی ندارد

محمد بن ابی عمیر:

نجاشی:جليل القدر، عظيم المنزلة
شیخ:أوثق الناس عند الخاصة والعامة
امامی است و جرحی ندارد

جمیل بن دراج:

ابن فضال: أبو محمد شيخنا ووجه الطائفة، ثقة
شیخ:ثقه
امامی است و جرحی ندارد
زراره:
از اصحاب اجماع
نجاشی:شيخ أصحابنا في زمانه ومتقدمهم، وكان قارئا فقيها متكلما شاعرا أديبا،صادقا فيما يرويه
امامی

تمام راویان ثقه امامی و سندمتصل است
____________________________________________________________________

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى ومُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ والْهَيْثَمُ بْنُ أَبِي مَسْرُوقٍ النَّهْدِيُّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ السَّرَّادِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ:
إِنَّ أَقْرَبَ النَّاسِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وجَلَّ وأَعْلَمَهُمْ بِهِ وأَرْأَفَهُمْ بِالنَّاسِ مُحَمَّدٌ صلى الله عليه وآله والْأَئِمَّةُ عليه السلام فَادْخُلُوا أَيْنَ‏ دَخَلُوا وفَارِقُوا مَنْ فَارَقُوا. ـ عَنَى بِذَلِكَ حُسَيْناً ووُلْدَهُ عليهم السلام ـ فَإِنَّ الْحَقَّ فِيهِمْ وهُمُ الْأَوْصِيَاءُ ومِنْهُمُ الْأَئِمَّةُ فَأَيْنَمَا رَأَيْتُمُوهُمْ فَاتَّبِعُوهُمْ وإِنْ أَصْبَحْتُمْ يَوْماً لَا تَرَوْنَ مِنْهُمْ أَحَداً فَاسْتَغِيثُوا بِاللَّهِ عَزَّ وجَلَّ وانْظُرُوا السُّنَّةَ الَّتِي كُنْتُمْ عَلَيْهَا واتَّبِعُوهَا وأَحِبُّوا مَنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ وأَبْغِضُوا مَنْ كُنْتُمْ تُبْغِضُونَ فَمَا أَسْرَعَ مَا يَأْتِيكُمُ الْفَرَجُ‏.

بررسی سند:

محمد بن حسن بن ولید:
نجاشی:شيخ القميين وفقيههم، ومتقدمهم ووجههم ثقة ثقةشیخ:
شیخ:جليل القدر، بصير بالفقه، ثقة
امامی است و جرحی ندارد

محمد بن حسن صفار:
نجاشی:كان وجها في أصحابنا القميين، ثقة
جرحی ندارد و امامی است

در این طبقه سه نفر هستند و هر سه ثقه هستند و من یک نفر را بررسی می کنم
محمد بن حسن بن ابی خطاب:
نجاشی:جليل من أصحابنا، عظيم القدر، كثير الرواية، ثقة
شیخ:ثقه
جرحی ندارد

حسن محبوب:
اصحاب اجماع
شیخ:ثقه
جرحی ندارد
علی بن رئاب:
شیخ:ثقه جلیل القدر
جرحی ندارد و امامی است

ابوحمزه ثمالی:
نجاشی:ثقه
شیخ:ثقه
جرحی ندارد و امامی است

تمام راویان ثقه امامی و سند متصل است
_______________________________________________________________

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ، عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ، عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى، عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ جَرِيرٍ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ، قَالَ: دَخَلْتُ أَنَا وَ أَبِي عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ، فَقَالَ: فَكَيْفَ أَنْتُمْ إِذَا صِرْتُمْ‏ فِي‏ حَالٍ‏ لَا تَرَوْنَ‏ فِيهَا إِمَامَ هُدًى؟ وَ لَا عَلَماً يُرَى؟ وَ لَا يَنْجُو مِنْهَا إِلَّا مَنْ دَعَا دُعَاءَ الْغَرِيقِ؟

فَقَالَ لَهُ أَبِي: إِذَا وَقَعَ هَذَا لَيْلًا فَكَيْفَ نَصْنَعُ؟فَقَالَ: أَمَّا أَنْتَ فَلَا تُدْرِكُهُ، فَإِذَا كَانَ ذَلِكَ، فَتَمَسَّكُوا بِمَا فِي أَيْدِيكُمْ، حَتَّى يَتَّضِحَ لَكُمُ الْأَمْرُ.

بررسی سند:

محمد بن حسن و حسن بن محبوب در اسناد قبل بررسی شد

عباس بن معروف:

نجاشی:ثقه
شیخ:ثقه
امامی است و جرحی ندارد

علی بن مهزیار:

نجاشی:ثقه
شیخ:ثقه
امامی است و جرحی ندارد

حماد بن عیسی:

اصحاب اجماع
نجاشی:ثقه
شیخ:ثقه
امامی است و جرحی ندارد

اسحاق بن جریر:
نجاشی:ثقه

عبدالله بن سنان:

نجاشی:ثقة، من أصحابنا
شیخ:ثقه
امامی است و جرحی ندارد

همه راویان ثقه و سند متصل است

سلام

قدیما;984838 نوشت:
اگر چنين شد؛ به آن چه در دست شما است تمسک کنيد (به آن چه از ائمه قبل آموخته‌ايد، عمل کنيد) تا اين که وضعيت براي شما واضح شود.

عزیز جان احادیث رو هم باید مثل قران در کنار هم سنجید و به نتیجه کلی رسید

نه اینکه هر کسی هر چی دلش خواست بدون تخصص در حدیث از جدیث دریافت کنه و اجرا کنه (که مشکل شما با برخی از عالمان الان دین همینم هست)

خدا راجب قران چی فرمودند؟

نفرمود فقط این همه نیستن که میتونن قران رو تفسیر کنن .الا ائمه؟

پس برای حدیث هم نظر خدا همینه

چرا شما هر جا به نفع حرفتون باشه برخی احادیث درستن؟

قدیما;984838 نوشت:
وظيفه مردم در آن زمان چيست؟ فرمود: بر همان طريقه‌اي که دارند بمانند تا مطلب بر آن‌ها روشن شود.

پس بفرمایید امام زمان اولین امام گناه کار هستن. چون ایشون وقتی که خودشون نبودن 4 نایب خاص قرار دادن!


سوال چند باره من :

1_پس ایشون چه نیازه ظهور کنن؟احادیث رو که داریم

2_کلا چرا زنده هستن ؟ احادیث رو که داریم

قدیما;984862 نوشت:
عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ، عَنْ أَيُّوبَ بْنِ نُوحٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ، عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ، عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ‏:يَأْتِي عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ يَغِيبُ عَنْهُمْ إِمَامُهُمْ. فَقُلْتُ لَهُ: مَا يَصْنَعُ النَّاسُ فِي ذَلِكَ الزَّمَانِ؟ قَالَ: يَتَمَسَّكُونَ بِالْأَمْرِ الَّذِي هُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ‏.

بررسی سند:

عبدالله بن جعفر:
نجاشی:شيخ القميين و وجههم
شیخ:ثقه

امامی است و جرحی ندارد

ایوب بن نوح:

نجاشی:عظيم المنزلة عندهما، مأمونا، وكان شديد الورع، كثير العبادة، ثقة في رواياته.
شیخ:ثقه

امامی است و جرحی ندارد

محمد بن ابی عمیر:

نجاشی:جليل القدر، عظيم المنزلة
شیخ:أوثق الناس عند الخاصة والعامة
امامی است و جرحی ندارد

جمیل بن دراج:

ابن فضال: أبو محمد شيخنا ووجه الطائفة، ثقة
شیخ:ثقه
امامی است و جرحی ندارد
زراره:
از اصحاب اجماع
نجاشی:شيخ أصحابنا في زمانه ومتقدمهم، وكان قارئا فقيها متكلما شاعرا أديبا،صادقا فيما يرويه
امامی

تمام راویان ثقه امامی و سندمتصل است
____________________________________________________________________

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى ومُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ والْهَيْثَمُ بْنُ أَبِي مَسْرُوقٍ النَّهْدِيُّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ السَّرَّادِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ:
إِنَّ أَقْرَبَ النَّاسِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وجَلَّ وأَعْلَمَهُمْ بِهِ وأَرْأَفَهُمْ بِالنَّاسِ مُحَمَّدٌ صلى الله عليه وآله والْأَئِمَّةُ عليه السلام فَادْخُلُوا أَيْنَ‏ دَخَلُوا وفَارِقُوا مَنْ فَارَقُوا. ـ عَنَى بِذَلِكَ حُسَيْناً ووُلْدَهُ عليهم السلام ـ فَإِنَّ الْحَقَّ فِيهِمْ وهُمُ الْأَوْصِيَاءُ ومِنْهُمُ الْأَئِمَّةُ فَأَيْنَمَا رَأَيْتُمُوهُمْ فَاتَّبِعُوهُمْ وإِنْ أَصْبَحْتُمْ يَوْماً لَا تَرَوْنَ مِنْهُمْ أَحَداً فَاسْتَغِيثُوا بِاللَّهِ عَزَّ وجَلَّ وانْظُرُوا السُّنَّةَ الَّتِي كُنْتُمْ عَلَيْهَا واتَّبِعُوهَا وأَحِبُّوا مَنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ وأَبْغِضُوا مَنْ كُنْتُمْ تُبْغِضُونَ فَمَا أَسْرَعَ مَا يَأْتِيكُمُ الْفَرَجُ‏.

بررسی سند:

محمد بن حسن بن ولید:
نجاشی:شيخ القميين وفقيههم، ومتقدمهم ووجههم ثقة ثقةشیخ:
شیخ:جليل القدر، بصير بالفقه، ثقة
امامی است و جرحی ندارد

محمد بن حسن صفار:
نجاشی:كان وجها في أصحابنا القميين، ثقة
جرحی ندارد و امامی است

در این طبقه سه نفر هستند و هر سه ثقه هستند و من یک نفر را بررسی می کنم
محمد بن حسن بن ابی خطاب:
نجاشی:جليل من أصحابنا، عظيم القدر، كثير الرواية، ثقة
شیخ:ثقه
جرحی ندارد

حسن محبوب:
اصحاب اجماع
شیخ:ثقه
جرحی ندارد
علی بن رئاب:
شیخ:ثقه جلیل القدر
جرحی ندارد و امامی است

ابوحمزه ثمالی:
نجاشی:ثقه
شیخ:ثقه
جرحی ندارد و امامی است

تمام راویان ثقه امامی و سند متصل است
_______________________________________________________________

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ، عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ، عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى، عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ جَرِيرٍ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ، قَالَ: دَخَلْتُ أَنَا وَ أَبِي عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ، فَقَالَ: فَكَيْفَ أَنْتُمْ إِذَا صِرْتُمْ‏ فِي‏ حَالٍ‏ لَا تَرَوْنَ‏ فِيهَا إِمَامَ هُدًى؟ وَ لَا عَلَماً يُرَى؟ وَ لَا يَنْجُو مِنْهَا إِلَّا مَنْ دَعَا دُعَاءَ الْغَرِيقِ؟

فَقَالَ لَهُ أَبِي: إِذَا وَقَعَ هَذَا لَيْلًا فَكَيْفَ نَصْنَعُ؟فَقَالَ: أَمَّا أَنْتَ فَلَا تُدْرِكُهُ، فَإِذَا كَانَ ذَلِكَ، فَتَمَسَّكُوا بِمَا فِي أَيْدِيكُمْ، حَتَّى يَتَّضِحَ لَكُمُ الْأَمْرُ.

بررسی سند:

محمد بن حسن و حسن بن محبوب در اسناد قبل بررسی شد

عباس بن معروف:

نجاشی:ثقه
شیخ:ثقه
امامی است و جرحی ندارد

علی بن مهزیار:

نجاشی:ثقه
شیخ:ثقه
امامی است و جرحی ندارد

حماد بن عیسی:

اصحاب اجماع
نجاشی:ثقه
شیخ:ثقه
امامی است و جرحی ندارد

اسحاق بن جریر:
نجاشی:ثقه

عبدالله بن سنان:

نجاشی:ثقة، من أصحابنا
شیخ:ثقه
امامی است و جرحی ندارد

همه راویان ثقه و سند متصل است
شیخ:


از اینها اطاعت و پیروی و استفاده.... و هر چی نکنید! طبق برداشت خودتون ازحدیثی که براش تاپیک زده شده

شروحیل;984839 نوشت:
با سلام و عرض ادب

امام عصر (سلام بر او) در جامعه حضور دارن و جامعه رو سرپرستی می کنن ، اما ظهور ندارن

چرا که حاکمان و صاحب منصبان قدرت تحمل عدالت ایشون رو ندارن

و مردم هم آمادگی لازم برای حمایت از ایشون و تشکیل حکومت رو ندارن

به العجل گفتن مردم نگاه نکنید

به نامه فرستادن ها نگاه نکنید

این ها اگر طلب تعجیل دارن ، برای حاجت هاشون هست ، نه برای فرج ...

به اعمال و رفتار و امانتداری اونها نگاه کنید

خواهید دید که این فریاد زدن ها

و آقا بیا گفتن ها

ظاهری هست

نه باطنی ....

دنبال نائب نباشید

دل که پذیرای حق باشه ، ولی و سرپرست خودش رو پیدا می کنه ....



سلامی دوباره

اول اینو بگم که حضرت حجت فرمودن: فرج من فرج خود شماست

یعنی تمام ارزوهای درست و خوب شما براورده میشه. همه نمیتونن بهجت باشن امام زمان رو برای اجرای دین خدا طلب کنن همون اقای بهجت هم از روز اول این طلب رو نداشتن که

پله پله مقام نصیب انسان میشه بعد عدد 1 ، 2 هست و بعد 3 .

اما راجب اینکه امام زمان در بین ما هستن منم چند سوال به سوالات خوب کارشناس اضاف میکنم:

1_پس ایشون چه نیازه ظهور کنن؟

2_کلا چرا زنده هستن ؟ احادیث رو که داریم

3-نمونه بیاورید که الان امام زمان توی چی دست دارن؟

مثلا توی پیروزی سپاه قدس علیه داعش؟

منم میگم سپاه قدس یک فرمانده داره اسمش سلیمانیه و این فرمانده فرمانده کلی داره به اسم خامنه ای

پس این حرف شما یک نوع اعترافه که امام زمیان در امور دخالت دارند

چطور امام در امور ساده دخالت دارن ولی روی ولی فقیه و اومر کلی و اصلی تر اثر ندارن؟

دوستان عزیز همگی این فایل صوتی کم حجم زیر رو دانلود و گوش کنید

شاید موضوعش مستقیم راجب بحث ما نیست اما خیلی از سوالات رو رفع میکنه و در بخش میانی این سخنرانی راجب ولایت و قبول اون و قبول مطلق یا ... حرف میزنن اقای پناهیان

حداقل از دقیقه 11 به بعد گوش کنید

http://bayanbox.ir/download/4437254629088136233/970302-Panahian-SharifUni-EbhamLazemeyeEmtehanatElahi-05-18k.mp3

روح سبز;984873 نوشت:
نفرمود فقط این همه نیستن که میتونن قران رو تفسیر کنن .الا ائمه؟

قران ظاهر و باطن دارد

ظاهر قران را علما می توانند تفسیر کنند ولی باطن قران را فقط ائمه تفسیر می کنند

هیچکس مخالف تفسیر قران نیست بلکه مشکل تفسیر به رای قران است

روح سبز;984873 نوشت:
پس ایشون چه نیازه ظهور کنن؟احادیث رو که داریم

امام ظهور می کنند برای اجرای احادیث.

روح سبز;984873 نوشت:
کلا چرا زنده هستن ؟ احادیث رو که داریم

زمین لحظه ای از حجت خالی باشد ساکنانش را در خود فرو می برد

هر حرفی بر خلاف قران و سنت و عقل باطل است حتی از ولی فقیه.

روح سبز;984873 نوشت:
از اینها اطلاعت پیروی استفاده.... هر چی نکنید! طبق برداشت خودتون ازحدیثیکه براش تاپیک رو زدید

متوجه منظورتان نشدم

موضوع قفل شده است