جمع بندی آیا می توان سرنوشت را از سر نوشت؟
تبهای اولیه
آیا ما مختار هستیم یا میتوانیم سرنوشت خود را به اختیار رقم بزنیم؟
مثلا کودکی که ناقص بدنیا آمده
یا شخصی که ناخواسته دچار حادثه میشود
ایا نمونه هایی از جبر نیستند؟
چگونه با فرض مختار بودن انسان این وقایع را میتوان پذیرفت؟@};-
آیا ما مختار هستیم یا میتوانیم سرنوشت خود را به اختیار رقم بزنیم؟
مثلا کودکی که ناقص بدنیا آمده
یا شخصی که ناخواسته دچار حادثه میشود
ایا نمونه هایی از جبر نیستند؟
چگونه با فرض مختار بودن انسان این وقایع را میتوان پذیرفت؟
با سلام و عرض ادب و تقدیر از پرسش خوبتان
اختیار مربوط به افعال ارادی انسان است، انساندر افعال ارادی خود مختار است و می تواند سرنوشت خود را با اختیار و انتخاب خود رقم بزند (اساسا سرنوشت انسان به دست خود اوست و خداوند هم سرنوشت انسان را با وصف اختیار تعیین فرموده است) اما در ارتباط با وقایع غیر ارادی و و وقایعی که جزو فعل انسان نیستند، اختیار معنی ندارد! ناقص الخلقه به دنیا آمدن، یا ناخواسته دچار حادثه شده مربوط به فعل ارادی نیست که در آن اختیار وجود داشته باشد.
این وقایع خارج از اراده و در نتیجه خارج از اختیار انسان هستند؛ به عبارتی دیگر جبر و اختيار وصف فعل هستند نه وصف هر چيزی؛ ناقص الخلقه به دنیا آمدن فعل انسان نيست كه متّصف به جبر يا اختيار شود؛ همان گونه كه رنگ آبی نه زوج است نه فرد. چون اصلاً زوجيّت و فرديّت، وصف رنگ نيست.
اتّفاقاتی که در زندگی ما رخ می دهند، چه خارج از اختیار و تدبیر ما باشند(مانند ناقص الخلقه به دنیا آمدن) و چه نتایج اختیار خودمان باشند، همگی در واقع سوالات امتحانی ما هستند؛ در این جلسه ی امتحانی که اسمش دنیاست. سرنوشت حقیقی و ابدی ما نیز در گرو پاسخهایی است که به این سوالات می دهیم. جواب سوالات را هم خداوند متعال در سه منبع بیان نموده است. نخست عقل، دوم قرآن کریم و سوم سخنان معصومان(علیهم السلام). خداوند متعال خارج از این سه منبع، هیچ پاسخی را نمی پذیرد.
پس عاقل باید بداند که دنیا محلّ زندگی نیست، بلکه جلسه ی امتحان و خودسازی است. لذا در اینجا نه کسی خوشبخت است نه بدبخت؛ فقر و ثروت، زیبایی و زشتی، عجز و قدرت، ناقص الخلقه بودن، قطع عضو و ... فقط فقط سوال امتحانی اند، که وظیفه ی ما پاسخ مناسب دادن به آنهاست.
امّا این وسط کسی به نام ابلیس هم سوگند خورده که ما را از جلسه ی امتحان بودن دنیا غافل سازد، به نحوی که خیال کنیم آمده ایم در اینجا زندگی کنیم. « قالَ رَبِّ بِما أَغْوَيْتَني لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعينَ» (الحجر:39) (ابلیس) گفت: پروردگارا! چون مرا گمراه ساختى، من نیز برایشان زینت خواهم داد در زمين؛ و همگى را گمراه خواهم ساخت.»
حاصل سخن
وقایعی که خارج از افعال ارادی هستند متصف به اختیار نمی شوند و با اختیار انسان منافاتی ندارند بلکه فقط و فقط سوال امتحانی هستند در راستای رسیدن انسان به مقام عبودیّت. لذا فردی که ناقص الخلقه به دنیا آمده یا کسی که دچار حادثه ای ناخواسته شده در حقیقت سوال امتحانی است که خداوند برایش مقرر فرموده است اگر بتواند پاسخ صحیحی طبق منابع آزمونی(قرآن ، روایات معصومین، عقل) بدهد در آزمون الهی سرافراز خواهد بود.
آیا ما مختار هستیم یا میتوانیم سرنوشت خود را به اختیار رقم بزنیم؟
مثلا کودکی که ناقص بدنیا آمده
یا شخصی که ناخواسته دچار حادثه میشود
ایا نمونه هایی از جبر نیستند؟
چگونه با فرض مختار بودن انسان این وقایع را میتوان پذیرفت؟@};-
سلام
بله انسان مختار مطلق نیست حدیث از معصوم(ع) «لاجبر و لاتفویض بل امر بین الامرین» داریم.
[=book antiqua]ولی انسان در موارد اختیارش مسئول هست
ببینید ما شخصی همانند هلن کلر داریم که کر و لال و کور بود ولی به جایگاهی رسید که افراد سالم هم نرسیدند پس تواناییهای انسان خیلی بیشتر از آنی هست که فکر می کند این دیدگاه انسانهاست که بیشتر احساس عجز و ناتوانی در او به وجود می آورد یاس و ناامیدی باعث عدم انگیزه فرد می شود عدم انگیزه باعث عدم پویایی و تحرک لازم برای رسیدن به موفقیت می شود پس به جای برشمردن ناتوانیها با تکیه بر تواناییهایتان شروع به حرکت و تلاش کنید در تحرک و تلاش هست که درها و راههای جدید روی ما گشوده می شود
[=arial]
ممنونم که وقت گذاشتید
منو روشن کردید
واقعاً خیلی ممنون
خدا عمر با عزت به شما بدهد
خوش به حالتون چه راحت روشن میشید
پرسش:
آیا ما مختار هستیم یا میتوانیم سرنوشت خود را به اختیار رقم بزنیم؟
مثلا کودکی که ناقص بدنیا آمده یا شخصی که ناخواسته دچار حادثه میشود ایا نمونه هایی از جبر نیستند؟
چگونه با فرض مختار بودن انسان این وقایع را میتوان پذیرفت؟
پاسخ:
اختیار مربوط به افعال ارادی انسان است، انسان در افعال ارادی خود مختار است و میتواند سرنوشت خود را با اختیار و انتخاب خود رقم بزند (اساسا سرنوشت انسان به دست خود اوست و خداوند هم سرنوشت انسان را با وصف اختیار تعیین فرموده است) اما در ارتباط با افعال غیرارادی و افعالی که جزو فعل انسان نیستند، اختیار معنی ندارد! ناقصالخلقه به دنیا آمدن، یا ناخواسته دچار حادثه شدن مربوط به فعل ارادی نیست که در آن اختیار وجود داشته باشد.
این وقایع خارج از اراده و در نتیجه خارج از اختیار انسان هستند؛ به عبارتی دیگر جبر و اختيار وصف فعل هستند نه وصف هر چيزی؛ ناقصالخلقه به دنیا آمدن فعل انسان نيست كه متّصف به جبر يا اختيار شود؛ همانگونه كه رنگ آبی نه زوج است نه فرد. چون اصلاً زوجيّت و فرديّت، وصف رنگ نيست.
بنابراین اختیار انسان فقط و فقط مربوط به افعال ارادی انسان است و افعال غیرارادی انسان شامل اختیار نمیشود. اما در پاسخ به این پرسش که چگونه میتوان این وقایع را پذیرفت عرض میشود:
اولا: افعال خداوند همگی از طریق اسباب انجام میپذیرد. (در عین حال خود این اسباب در سبیّت مستقل نیستند و تحت اراده و قدرت الهی واقع شدهاند).(1) در این قاعدهی کلی تفاوتی بین افعال اختیاری انسان و پدیدههای خارج از حیطهی اختیارات انسان وجود ندارد (و منظور از توحید کامل، همین عقیده است نه ابطال قانون سببیت و علیت و ... ). بنابراین کسی که ناقصالخلقه به دنیا میآید با توجه به قانون سببیت و قانون علیّت است که عوامل متعددی میتواند داشته باشد که خارج از موضوع بحث ماست. یا کسی که دچار حادثهی ناخواسته میشود دلیلش به عوامل مادّی میگردد، برای مثال رانندگی در حال مستی موجب حادثهای ناگوار میشود و ممکن است یک انسان بیتقصیر را نقص عضو کند یا جانش را بگیرد. این قانون طبیعت است هر حادثهای علتی دارد کسی که ناقصالخلقه به دنیا میآید باید بررسی شود که علتش چه بوده؟ آیا پدر و مادر علت بودند یا عوامل دیگری وجود داشت!
بنابراین فردی که ناقصالخلقه به دنیا میآید یا حادثهای ناخواسته رخ میدهد خارج از فعل خود شخص است لذا نه جبر معنی دارد و نه اختیار چرا که مربط به افعال خود شخص نیست بلکه قانون خداست که در عالم طبیعت هر معلولی علتی داشته باشد لذا اگر علت تامهی ناقصالخلقه به دنیا آمدن فردی محقق شد آن فرد ناقص به دنیا خواهد آمد.
ثانیا: اتّفاقاتی که در زندگی ما رخ میدهند، چه خارج از اختیار و تدبیر ما باشند(مانند ناقصالخلقه به دنیا آمدن) و چه نتایج اختیار خودمان باشند، همگی در واقع سوالات امتحانی ما هستند؛ در این جلسهی امتحانی که اسمش دنیاست، سرنوشت حقیقی و ابدی ما نیز در گرو پاسخهاییاست که به این سوالات میدهیم. جواب سوالات را هم خداوند متعال در سه منبع بیان نموده است. نخست عقل، دوم قرآن کریم و سوم سخنان معصومان(علیهمالسلام). خداوند متعال خارج از این سه منبع، هیچ پاسخی را نمیپذیرد.
پس عاقل باید بداند که دنیا محلّ زندگی نیست، بلکه جلسهی امتحان و خودسازی است. لذا در اینجا نه کسی خوشبخت است نه بدبخت؛ فقر و ثروت، زیبایی و زشتی، عجز و قدرت، ناقصالخلقه بودن، قطع عضو و ... فقط فقط سوال امتحانیاند، که وظیفهی ما پاسخ مناسب دادن به آنهاست.
امّا این وسط کسی به نام ابلیس هم سوگند خورده که ما را از جلسهی امتحان بودن دنیا غافل سازد، به نحوی که خیال کنیم آمدهایم در اینجا زندگی کنیم. « قالَ رَبِّ بِما أَغْوَيْتَني لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعينَ» (2) (ابلیس) گفت: پروردگارا! چون مرا گمراه ساختى، من نیز برایشان زینت خواهم داد در زمين؛ و همگى را گمراه خواهم ساخت.»
پی نوشت:
1. مصباح، معارف قرآن، نشر موسسه در راه حق، قم 1376 ش، ص 381
2. الحجر:39