جمع بندی در غدیر خم چه گذشت؟

تب‌های اولیه

90 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
در غدیر خم چه گذشت؟

سلام درخواست می کنم به ادعاهای این متن پاسخ دهید ، مستند به تاریخ و باورپذیر . با سپاس. ____________ نه حکومتی که حضرت رسول با برادر کشی ( میان مهاجرین و بت پرستان مکه ) بنا کرده بود استحکام و ثبات داشت و نه امت و مردمش متحد و یک پارچه بودند. زور شمشیر عربی و تدبیر محمدی نبود همین مقدار هم حاصل نمیشد ! در چنین وضعی هر آن ممکن است در یک جای این قلمرو نه چندان وسیع اسلامی یک بلوایی به پا بشود و جماعتی افسار به ریش شیخی نه چندان خردمند گره بزنند و امت را شرحه شرحه کنند . رقبای خارجی هم هستند ، سیاه سوخته (اسود) عنسی و مسیلمه کذاب دندان برای بقایای خون عربی تیز کرده اند و این ها نیز خطری بالقوه برای حضرت و حکومت و امتش به حساب می آیند . از عمر این حکومت تازه تاسیس و لرزان دو سال نگذشته که حضرت رسول در تدارک اجتماعی باشکوه است تا هم اقتدارش را به رخ رقبا بکشد و هم به خود مسلمین بفهماند ما بیشماریم ! می ماند مکان و بهانه اش ! چه بهانه ای بهتر از حج و چه مکانی بهتر از بکه مبارکه ! پروژه رسما کلید می خورد ، مسلمین از یمن و مدینه و طائف و اطراف و اکناف در مکه جمع می شوند ، خودشان هم از این جمعیتی که گرد هم آمده است متعجبند ، بعدها مورخان گفته اند بین 90 تا 120 هزار نفر در مکه جمع شده بودند . حضرت رسول به ایراد خطبه می پردازد و بیش از هر چیز اتحاد امت را خواستار است . امروز نیز سخنانش در حجه البلاغ تازه و شنیدنی است ، گو اینکه دارد برای همین مردم امروز سخن می گوید : « ای مردم سخنم را بشنوید و به آن بیندیشید و یا معاشر الناس! بدانید که مسلمان برادر مسلمان است و به راستی که مسلمانان با یکدیگر برادرند ! » او نمی خواهد امتی که جمع کرده پراکنده شوند ، رسول الله در اندیشه استحکام امت است و از خطرات داخلی و خارجی نیز به دقت آگاه ! این مقدمه می تواند یک دورنمای کلی از چیزی باشد که در آن روز و در بیابان های تهامه در جریان بوده . از آخرین خطبه رسول الله در حج و حتی احوالات و سخنان آخرین روزهای پیامبر هیچ نشانه ای دال بر کناره گیری از قدرت و ضرورت انتخاب یک جانشین یافت نمی شود . برعکس رهبری تصویر می شود که به شدت به آینده امیدوار است و حتی لشکرکشی به مرزهای روم را هم در دستور کار قرار داده است . عقل حکم می کند در شرایطی که لازم است حاکم عوض شود و نفر بعدی سرکار بیاید یک زمینه چینی هایی صورت بگیرد تا شرایط مهیا و آماده شود و در قدم بعدی گروه های مختلف مردم راضی بشوند و موافقتشان جلب گردد تا حکومت سقوط نکند . اما براستی پیامبر کدام یک از این کارها را کرد ؟! به روایت شیعه بنگریم : خدا در حجه الوداع به پیامبر 67 مائده را نازل کرد و به او دستور داد تا علی را خلیفه کند . بعد پیامبر 200 کیلومتر آن طرف تر و در غدیر خم علی را وسط یک بیابان به جانشینی انتخاب می کند ! و بعدهم از مردمی که در آنجا هستند برای علی بیعت می گیرد !( لازم به توضیح است که علی پیش از حجه الوداع به دستور پیامبر به سمت یمن رفته تا غنایمی را با خود به مدینه بیاورد . و به همین دلیل علی در حجة الوداع حضور نداشته است . بلکه در زمان بازگشت از یمن به سمت مدینه با کاروان پیامبر که از حج باز میگشته برخورد می کنند و در ادامه ماجرای غدیر اتفاق می افتد ) حال بیاییم و قدری منطقی تر به قضیه نگاه کنیم : اگر پیامبر قصد داشت علی را جانشین خود کند و امور حکومت را به او بسپارد در قدم اول با خود او صحبت می کرد و علی را از تصمیمش آگاه می کرد . سپس فرصت حجة الوداع را غنیمت می شمرد و در همان مراسم علی را به جانشینی انتخاب می کرد . نه اینکه وی را به یمن بفرستد و عملا از حضور در حج محرومش کند . این چطور جانشینی است که در آخرین حج هم همراه پیامبرش نیست ؟! باری، مکه از این جهت برای معرفی جانشنین مناسب بود که همه مسلمانان از هر شهر و دیاری در آن حاضر بودند . امکان جلب رضایت و حمایت همه آنها فراهم بود . بیعت واقعی می توانست شکل بگیرد . آن بیعتی که شیعه در غدیر ذکر می کند حتی با فرض صحت رخداد هم مخدوش است و اعتبار ندارد ! زیرا در غدیر خم به جز مردم مدینه کسی دیگر همراه پیامبر نبود . مکیان که در شهر خود بودند ، یمنی ها و مردم طائف هم به سمت شهرهای خودشان رفته بودند . قبایل اطراف هم پراکنده شده بودند. از پیامبری با آن هوش و سیاست بعید است در نبود اکثریت مسلمانان خلیفه تعیین کند ! حتی اگر پیامبر به مدینه می رسید و سپس نماینده قبایل و مردم شهرهای اطراف را هم احضار می کرد و سپس از آنها برای علی بیعت می گرفت بازهم منطقی و عقلانی می بود . تا آنکه وسط بیابان و در جمع گروه اندکی از مسلمانان علی را خلیفه کند ! تازه بعدش هم که رسول الله به مدینه می رسد و حدود سه ماه زنده است نه تنها هیچ اقدامی برای تحکیم جانشینی علی نمی کند ، بلکه حتی حرفی هم راجع به آن نمی زند . از همه اینها که بگذریم شخصیت علی بن ابیطالب بزرگترین مانع برای رسیدن به خلافت در آن شرایط بوده است ! یعنی حتی اگر شخص رسول الله دلش می خواست علی خلیفه بشود ، بازهم امکانش نبود ! به دلایل مختلف : اولا سن علی – در آن زمان علی جوان بیست و چندساله ای بوده و مطلقا شیوخ عرب نمی پذیرفته اند که رهبرشان – به زعم خوا آنها – جوانک خام و کم تجربه ای باشد . همین امروز هم در بلاد اسلامی از خاور دور تا همین خاورمیانه اینکه یک جوان بیست و سه چهار ساله رهبر مملکتی بشود ابدا پذیرفتنی نیست . چه رسد به عرب جاهلی 14 قرن پیش ! دوما سابقه علی – علی بن ابیطالب را قتال العرب لقب داده بودند ، به سبب خون هایی که از مردم ریخته بود و کشتاری که از عرب به راه انداخته بود . این حقیقتی غیر قابل انکار است که عرب از علی خوشش نمی آمد . میان خود آنها مثلی معروف شده بود که خانواده ای نیست مگر آنکه علی داغی بر دل آنها گذاشته باشد ! در آن شرایط حکومت علی به متلاشی شدن امت اسلامی منجر میشد . کما اینکه وقتی علی در یک شرایط بی ثبات و از نوعی دیگر به حکومت رسید اختلاف جامعه اسلامی و برادرکشی به اوج رسید. و سوما شخصیت سختگیر و خشک علی در حکومت داری ! به اعتراف خود ایشان در نهج البلاغه و در ضمن خطبه معروف جهاد ، پسر ابوطالب جنگجوی ماهریست ، اما علم مبارزه نمی داند ! این یک واقعیت انکار ناپذیر است که علی سیاسیت مدار ماهری نبود . در سیاست ورزی خدعه و نیرنگ و فریب و دغل کاری رایج است و علی از روی اعتقاد عمیق از اینها دور بود . یک چنین فردی که در اواخر عمرش و با آنهمه تجربه بازهم درگیر جنگ های جمل و صفین و نهروان می شود اگر همان روز اول و در اوج جوانی به قدرت می رسید چه بر سر امت می آمد ؟! آیا علی می توانست شورش های فراوان پس از فوت رسول الله را کنترل کند و مسبب شورش های بعدی نشود ؟ با شناختی که تاریخ از ایشان به ما داده بعید است ! اکنون سوال اینست که پس بالاخره پیامبر چه کسی را به خلافت برگزید ؟! پاسخ اینست : هیچ کس! پیامبر مطلقا تصور نمی کرد که به این زودی از دنیا برود ، او حتی تا آخرین روز های عمرش نیز منتظر بهبودی و بازیابی سلامتش بود تا در قامت یک رهبر مقتدر به سرحدات روم و انشاءالله ایران حمله کند و قلمرو اسلام را گسترش دهد . بهترین دلیلی که مدعای ما را ثابت می کند تجهیز لشکر اسامه بن زید است . بدور از خرد و اندیشه است که حاکمی در حال مرگ نیروی نظامی برای جنگی آماده کند که احتمال شکستش هم بالاست ( چون طرف مقابل امپراطوری روم بود ) و اگر آن لشکر شکست می خورد در شرایط پس از رحلت پیامبر ، امکان تلاشی حکومت اسلامی و تفرقه بسیار بالاتر می رفت . عقل حکم می کرد که برای دفاع از خلیفه سپاه اسلام در همان مدینه باقی بماند تا در صورت رخ دادن آشوب یا بلوایی از جان خلیفه محافظت به عمل آید نه آنکه به آینده نامعلومی سپرده شود ! منطقی ترین توجیه برای این عمل حضرت رسول در آخرین روزهای زندگیشان اینست که وی امیدوار بوده با بازیابی سلامتی اش به سپاهیان بپیوندد و پیروزی به دست آورد . اما به هر حال عمر مجال نداد و پیامبر نتوانست آنگونه که می خواست به امور مسلمین سر و سامان بدهد . با تشکر

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد عماد

سلام علیکم
پیامی که کپی شده پر است از اهانت، دروغ و تحلیلهای غلط که از روی عناد نگارش یافته و مشخص است که نویسنده از پیشرفت اسلام و گرایش دیگر اقوام به این دین مبین نهایت ناراحتی با تایپ این کلمات و جملات به تصویر کشیده است
ای کاش نوسنده به اندازه فوتبالیست های آمریکایی که در مسابقه با مسلمانان در ماه مبارک رمضان به احترام آنان از خوردن آب در بازی امتناع کردند اخلاقی انسانی را رعایت می کرد و چنین به مقدسات یک ملیارد مسلمانان نمی تاخت
اما:

dahim-darni;943398 نوشت:
نه حکومتی که حضرت رسول با برادر کشی ( میان مهاجرین و بت پرستان مکه ) بنا کرده بود استحکام و ثبات داشت و نه امت و مردمش متحد و یک پارچه بودند

دین اسلام با برادر کشی استحکام نیافت بلکه بر پایه های آت عقل، اخلاق و مهر و محبت استوار بود. پیامبر صلی الله علیه و آله در طول دورانی که در مکه بودند هیچ گونه برخورد تندی با قریش و غیر قریش نداشتند و حتی پس از هجرت پیامبرصلی الله علیه و آله به جنگ نیز نداریم که آغاگر آن حضرت باشد بلکه در تمام این غزوات و سرایا یا تهاجم از طرف مقابل بوده و یا اینکه طرف مقابل در صدد توطئه بر ضد مسلمانان بوده که مسلمانان به حمله پیشگیرانه آنان را مایوس کردند.
اگر کسی بر خلاف این سخنی دارد با مدرک بفرماید که حضرت محمد صلی الله علیه وآله آغاز گر کدام جنگ بودند.

ثانیا: امت اسلامی چه در زمان پیامبرصلی الله علیه وآله و چه پس از رحلت ایشان از انسجام برخوردار بودند، همین حضرت علی علیه السلام با آنکه در غدیر به عنوان جانشین منصوب شد اما پس از اینکه عده ای این امر را نپذیرفته و ابوبکر را جانشین کردند اما حضرت علی علیه السلام از شقه کردن اسلام پرهیز کرد. و حتی وقتی ابوسفیان برای تحریک به نزد ایشان رفت تا اختلاف افکنی بین مسلمانان، آب را گل آلود کرده تا از این آب گل آلود ماهی بگیرد، با پاسخ منفی حضرت روبرو شد(1) ایشان اگر چه ابوبکر را غاصب خلافت می دانست اما با عمل به وصیت پیامبر در مورد سکوت مانع شکست اسلام شد.
1. شيخ مفيد، م (م413)، الإرشاد في معرفة حجج الله علي العباد، تحقيق: مؤسسة آل البيت عليهم السلام، لبنان، 1414، ج 1، ص 190،

dahim-darni;943398 نوشت:
زور شمشیر عربی و تدبیر محمدی نبود همین مقدار هم حاصل نمیشد !

نویسنده این عبارات ظاهرا از اسلام ایرانیان مقیم یمن هیچ اطلاعی ندارد. نیز به خود زحمت نداده تا وفود(گرویدن قبایل مختلف با اختیار خود) سال هفتم و هشتم و مخصوصا نهم را برای یکبار بخواند.
خسرو پرویز پس از پاره کردن نامه پیامبر صلی الله علیه وآله به فرماندار خود در یمن(باذان) دستور می دهد تا حضرت محمد را دستگیر کرده و به کسری بفرستند اما باذان و ایرانیان مقیم یمن پس از دیدن معجزه و کرامتی از پیامبر صلی الله علیه وآله با تعقل و تفکر به اسلام روی می آورند.

پس از صلح حدبیبه و پایان اذیت های قریش نسبت به مسلمانان و نیز پایان ممانعت آنان از گرویدن دیگر قبایل به اسلام در سال هفتم، هشتم و نهم قبایل مختلفی با علاقه و بدون هیچ اجباری به مدینه می آمدند و اظهار اسلام می کردند تا جائیکه سال نهم به اندازه ای زیاد شد که عام الوفود نام گرفت(2) برخی گفته اند «چـون قبیله ثقیف (اهل طائف) مسلمان شدند، قبائل فوج فوج نمایندگان خویش را به مدینه فرستاده و داخل دین مبین اسلام شدند؛ همچنان که خدا فرموده است»(3)

1.طبری، ج۲ص ۲۵۵-۲۵۷؛ ابن هشام، محمد، السیرة النبویة، به کوشش مصطفی سقا و دیگران، بیروت، دارالقلم؛ احمد بن حنبل، مسند، قاهره، ۱۳۱۳ق ج۱ص ۷۱-۷۲؛ ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، بیروت، ۱۳۷۶ق /۱۹۵۷م، ج۱، ص۲۶۰؛
2.آیتی، محمدابراهیم، تاریخ پیامبر اسلام محمد، با تجدید نظر و اضافات ابوالقاسم گرجی، چ۶، تهران، مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، ۱۳۷۸، ص۵۳۷.
3.طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری، چ۳، تهران، اسلامیه، ۱۳۹۰، ج۱، ص۲۵۰.

dahim-darni;943398 نوشت:
در چنین وضعی هر آن ممکن است در یک جای این قلمرو نه چندان وسیع اسلامی یک بلوایی به پا بشود و جماعتی افسار به ریش شیخی نه چندان خردمند گره بزنند و امت را شرحه شرحه کنند . رقبای خارجی هم هستند ، سیاه سوخته (اسود) عنسی و مسیلمه کذاب دندان برای بقایای خون عربی تیز کرده اند و این ها نیز خطری بالقوه برای حضرت و حکومت و امتش به حساب می آیند .

بله اینها برخی از همان تهدیداتی بود که باعث شد حضرت علی علیه السلام سکوت را پیشه نماید و مانع از فروریزی پایه ای اسلامی شود که بسیاری از مسلمانان برای آن به شهادت رسیدند

dahim-darni;943398 نوشت:
از عمر این حکومت تازه تاسیس و لرزان دو سال نگذشته که حضرت رسول در تدارک اجتماعی باشکوه است تا هم اقتدارش را به رخ رقبا بکشد و هم به خود مسلمین بفهماند ما بیشماریم ! می ماند مکان و بهانه اش ! چه بهانه ای بهتر از حج و چه مکانی بهتر از بکه مبارکه !


چون نویسنده خود غرق در مادیات است هم چیز را مادی می نگرد، بله به تدبیر پیامبرصلی الله علیه واله اجتماع عظیمی در مکه جمع شدند اما نه برای اهداف مادی بلکه برای احیای مناسک ابراهمی حج که تا آن زمان تحریف شده بود. اگر برای نشان دادن اقتدار بود که همان سال اول بس بود، پس چرا هزار سال است مسلمانان هر سال این همایش دینی را بقرار می کنند،

dahim-darni;943398 نوشت:
این مقدمه می تواند یک دورنمای کلی از چیزی باشد که در آن روز و در بیابان های تهامه در جریان بوده . از آخرین خطبه رسول الله در حج و حتی احوالات و سخنان آخرین روزهای پیامبر هیچ نشانه ای دال بر کناره گیری از قدرت و ضرورت انتخاب یک جانشین یافت نمی شود .برعکس رهبری تصویر می شود که به شدت به آینده امیدوار است

بله پیامبر صلی الله علیه وآله به آینده امیدوار بود اما اگر در مورد جانشینی در مکه چیزی نفرمودند دلیل خاص خود را داشت در پست های بعدی خدمتتان عرض می کنم

dahim-darni;943398 نوشت:
و حتی لشکرکشی به مرزهای روم را هم در دستور کار قرار داده است . عقل حکم می کند در شرایطی که لازم است حاکم عوض شود

dahim-darni;943398 نوشت:
. عقل حکم می کند در شرایطی که لازم است حاکم عوض شود و نفر بعدی سرکار بیاید یک زمینه چینی هایی صورت بگیرد تا شرایط مهیا و آماده شود و در قدم بعدی گروه های مختلف مردم راضی بشوند و موافقتشان جلب گردد تا حکومت سقوط نکند . اما براستی پیامبر کدام یک از این کارها را کرد ؟!


اتفاقا همان حکم عقل که شما نیز خوشبختانه بر آن عقیده دارید باعث شد که پیامبرصلی الله علیه واله سپاهی را به سوی مرزهای شمالی بفرستد فرمود لعن الله من تخلف جیش اسامه، خدا لعنت کند کسانی که در جیش اسامه شرکت نمی کنند. این فرمایش از جمله مقدماتی بود که حضرت برای بحث جانشینی برنامه ریزی کردند.
این تنها مقدمات نبود، بلکه از همان دعوت عشیرتک الاقربین مقدمات چیشده بود بود، و بارها پس از آن در طول رسالت، پیامبرصلی الله علیه واله به جانشینی بعد از خود سفارش کرده و حضرت علی علیه الاسلام را معرفی نمودند.

1.شهرستانی، ملل و نحل چاپ بيروت ، ج1 ص 129

dahim-darni;943398 نوشت:
به روایت شیعه بنگریم :
خدا در حجه الوداع به پیامبر 67 مائده را نازل کرد و به او دستور داد تا علی را خلیفه کند . بعد پیامبر 200 کیلومتر آن طرف تر و در غدیر خم علی را وسط یک بیابان به جانشینی انتخاب می کند ! و بعدهم از مردمی که در آنجا هستند برای علی بیعت می گیرد !( لازم به توضیح است که علی پیش از حجه الوداع به دستور پیامبر به سمت یمن رفته تا غنایمی را با خود به مدینه بیاورد . و به همین دلیل علی در حجة الوداع حضور نداشته است . بلکه در زمان بازگشت از یمن به سمت مدینه با کاروان پیامبر که از حج باز میگشته برخورد می کنند و در ادامه ماجرای غدیر اتفاق می افتد )

اینکه چرا جریان جانشینی در غدیر اتفاق افتاده است را در پست های بعدی خدمتتان عرض می کنم، اما اینکه حضرت علی علیه السلام در حجه الوداع نبوده را بر عدم اطلاع نویسنده این جملات در مورد تاریخ می گذارم، یا اینکه با غرض ورزی در صدد تحریف تاریخ است.
نبود على عليه السلام در مكه كلامى باطل است; زيرا در تاريخ ثابت شده است كه على عليه السلام از يمن برگشته بود و در حجّة الوداع همراه رسول خدا صلى اللّه عليه وآله حضور داشت.(1) درست که در آن ماه حضرت علی علیه السلام برای تبلیغ اسلام در یمن بودند(2) و هنگامی که از تصمیم پیامبر (صلی الله علیه وآله) برای سفر حج آگاه شد، همراه عده‌ای به سمت مکه حرکت نمود و پیش از آغاز مناسک به رسول‌ خدا (ص) پیوست(3)
از طرفى در كتاب هاى صحيح ششگانه، مسندهاى اهل سنّت و منابع ديگر ـ آن جا كه واقعه خروج از احرام در حجّ را ذكر كرده اند ـ به اين مطلب تصريح كرده اند كه على عليه السلام در حجّة الوداع همراه رسول خدا صلى اللّه عليه وآله بوده است.

1.مرقاة المفاتيح في شرح مشكاة المصابيح:ج5، ص571
2.حلبی، علی بن ابراهیم، السیره الحلبیه، بیروت، دارالکتب العلمیة، الطبعة الثانیة، ۱۴۲۷ق، ج۳، ص۳۶۸، ۳۶۹.
3.مفید، محمد بن محمد، الارشاد في معرفة حجج الله علی العباد، قم، موسسة آل البیت لإحیاء التراث، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۱۷۱.

dahim-darni;943398 نوشت:
حال بیاییم و قدری منطقی تر به قضیه نگاه کنیم :
اگر پیامبر قصد داشت علی را جانشین خود کند و امور حکومت را به او بسپارد در قدم اول با خود او صحبت می کرد و علی را از تصمیمش آگاه می کرد .

نه تنها در جریان غدیر بلکه 20 سال پیش از آن در عشرتک الاقربین حضرت علی علیه السلام از جانشینی خود اطلاع داشتند

1. تاریخ الامم والملوک، محمد بن جریر الطبری، بیروت،‌دار قاموس الحدیث، بی‌تا.، ج۲، ص۲۷۹؛ طوسی، ج۸، ص۶۷؛ حسکانی، عبیدالله بن احمد، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامی، ۱۴۱۱ق، ج۱، ۵۴۳.

dahim-darni;943398 نوشت:
سپس فرصت حجة الوداع را غنیمت می شمرد و در همان مراسم علی را به جانشینی انتخاب می کرد . نه اینکه وی را به یمن بفرستد و عملا از حضور در حج محرومش کند . این چطور جانشینی است که در آخرین حج هم همراه پیامبرش نیست ؟! باری، مکه از این جهت برای معرفی جانشنین مناسب بود که همه مسلمانان از هر شهر و دیاری در آن حاضر بودند . امکان جلب رضایت و حمایت همه آنها فراهم بود . بیعت واقعی می توانست شکل بگیرد . آن بیعتی که شیعه در غدیر ذکر می کند حتی با فرض صحت رخداد هم مخدوش است و اعتبار ندارد ! زیرا در غدیر خم به جز مردم مدینه کسی دیگر همراه پیامبر نبود . مکیان که در شهر خود بودند ، یمنی ها و مردم طائف هم به سمت شهرهای خودشان رفته بودند . قبایل اطراف هم پراکنده شده بودند. از پیامبری با آن هوش و سیاست بعید است در نبود اکثریت مسلمانان خلیفه تعیین کند !
حتی اگر پیامبر به مدینه می رسید و سپس نماینده قبایل و مردم شهرهای اطراف را هم احضار می کرد و سپس از آنها برای علی بیعت می گرفت بازهم منطقی و عقلانی می بود . تا آنکه وسط بیابان و در جمع گروه اندکی از مسلمانان علی را خلیفه کند ! تازه بعدش هم که رسول الله به مدینه می رسد و حدود سه ماه زنده است نه تنها هیچ اقدامی برای تحکیم جانشینی علی نمی کند ، بلکه حتی حرفی هم راجع به آن نمی زند .

اما چرا در مکه یا عرفات بحث جانشینی مطرح نشد بکله در غدیر مطرح شد؟
پاسخ :
اولا: ابن عباس مي گويد: وعن ابن عباس: لما أمر النبي (صلي اللّه عليه وآله وسلم) أن يقوم بعلي ابن أبي طالب المقام الذي قام به؛ فانطلق النبي (صلي اللّه عليه وآله وسلم) إلي مكّة، فقال: رأيت الناس حديثي عهد بكفر- بجاهلية - ومتي أفعل هذا به، يقولوا: صنع هذا بابن عمّه ثم مضي حتي قضي حجة الوداع(1)
چون رسول الله مامور شد كه علي عليه السلام را به جانشيني خود نصب كند به مكه رفت(ولي در آنجا اقدام به اين كار نكرد) و گفت مردم هنوز در آنها علايق كفر (و جاهليت) باقي است اگر اقدام به اين كار كنم مي گويند اين كار را بخاطر پسر عمو بودن انجام داده لذا از اين كار صرف نظر كرد تا در برگشت از حجه الوداع آن كار را انجام داد
همچنين مني و عرفات و يا شهر مكه محلي است كه تمام توجه مردم در ايام حضور در آن مكان، به عبادت و تضرع و انقطاع الي الله و اعمال مخصوص به آن مكان و زمان مبذول مي گردد و هر گونه برنامه اي ديگر در آن سرزمين، يا توجه مردم به عبادت را متوجه خود مي سازد و يا اهميت ويژه آن امر را از بين مي برد.
ثانیا: مخالفان جانشینی در مدینه بودند نه در طائف و یمن، لذا باید به مردم مدینه هشدار داده میشد حَدَّثَنَا أَبُو نُعَيْم، حَدَّثَنَا ابْنُ عُيَيْنَةَ، عَنِ الزُّهْرِيِّ، عَنْ عُرْوَةَ، عَنْ أُسَامَةَ رضي الله عنه قَالَ أَشْرَفَ النَّبِيُّ صلي الله عليه وسلم عَلَي أُطُم مِنَ الآطَامِ، فَقَالَ هَلْ تَرَوْنَ مَا أَرَي إِنِّي أَرَي الْفِتَنَ تَقَعُ خِلاَلَ بُيُوتِكُمْ مَوَاقِعَ الْقَطْرِ(2)

رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم به روي تلّي از بلند ي هاي اطراف مدينه رفت و فرمود: آيا شما هم آن چه من مي بينم مي بينيد؟ من مي بينم كه فتنه ها از لابلاي خانه هاي شما [اهل مدينه] هم چون باران باريدن نمايد.

ثالثا: تنها مردم مدینه در غدیر نبودند، بلکه بسیاری از کسانی که از شمال حجاز به حج آمده بودند نیز حاضر بودند،پس از نزول این آیه ابلاغ، پیامبر (صلی الله علیه و آله) دستور توقف کاروان را صادر نمود و گفت آنانی که پیشاپیش حرکت می‌کنند، به محل غدیر بازگردند و کسانی که عقب مانده‌اند، به کاروان در غدیر خم ملحق شوند(3)
1تاريخ الخلفاء للسيوطي، ص158؛ كنز العمال، ج11، ص603، ح 32916 بنقل از امالي محاملي
2.صحيح بخاري، ج 4، ص176، ح 3597، كتاب المناقب، ب 25، باب عَلاَمَاتِ النُّبُوَّةِ فِي الإِسْلاَمِ
3.نسائی، احمد بن علی، سنن الکبری، تحقیق عبدالغفار سلیمان بنداری، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۱ق، ج۵، ص۱۳۵.

dahim-darni;943398 نوشت:
از همه اینها که بگذریم شخصیت علی بن ابیطالب بزرگترین مانع برای رسیدن به خلافت در آن شرایط بوده است ! یعنی حتی اگر شخص رسول الله دلش می خواست علی خلیفه بشود ، بازهم امکانش نبود ! به دلایل مختلف :

dahim-darni;943398 نوشت:
اولا سن علی – در آن زمان علی جوان بیست و چندساله ای بوده و مطلقا شیوخ عرب نمی پذیرفته اند که رهبرشان – به زعم خوا آنها – جوانک خام و کم تجربه ای باشد . همین امروز هم در بلاد اسلامی از خاور دور تا همین خاورمیانه اینکه یک جوان بیست و سه چهار ساله رهبر مملکتی بشود ابدا پذیرفتنی نیست . چه رسد به عرب جاهلی 14 قرن پیش !

بله طبق معیارهای مادی و تعصبات قبایلی این سخن شما درست است اما پیامبرصلی الله علیه وآله آمده بود تا این تعصبات قبایلی و معیارهای مادی را از بین برده و بجای آن معیارهای معنوی همانند تقوی، تعهد و تدین را چایگزین نماید لذا در جریان جیش اسامه که بحثش گذشت پیامبر صلی الله علیه وآله یک جوان 19 ساله را بر شیوخ صحابه فرمانده کرد تا اگر کسی مثل شما معیارهای مادی و تعصبات قبایلی برش حاکم است هشیار شود نه تنها برخی در آن زمان هشیار نشدند بلکه بعد از هزار و چهار صد سال هنوز شما نیز مادی فکر می کنید و مادی می اندیشید و مادی می نویسید

dahim-darni;943398 نوشت:
وما سابقه علی – علی بن ابیطالب را قتال العرب لقب داده بودند ، به سبب خون هایی که از مردم ریخته بود و کشتاری که از عرب به راه انداخته بود . این حقیقتی غیر قابل انکار است که عرب از علی خوشش نمی آمد . میان خود آنها مثلی معروف شده بود که خانواده ای نیست مگر آنکه علی داغی بر دل آنها گذاشته باشد ! در آن شرایط حکومت علی به متلاشی شدن امت اسلامی منجر میشد . کما اینکه وقتی علی در یک شرایط بی ثبات و از نوعی دیگر به حکومت رسید اختلاف جامعه اسلامی و برادرکشی به اوج رسید.

اینهم طبق معیارهای مادی قابل پذیرش است اما اگر معیارهای معنوی وقعی به این مسائل نمی نهد زیرا اگر برادر جنایتکار کسی به دست مومنی کشته شود نباید کنیه آن مومن را بدل گرفت مگر اینکه مادی فکر کند

dahim-darni;943398 نوشت:
و سوما شخصیت سختگیر و خشک علی در حکومت داری ! به اعتراف خود ایشان در نهج البلاغه و در ضمن خطبه معروف جهاد ، پسر ابوطالب جنگجوی ماهریست ، اما علم مبارزه نمی داند ! این یک واقعیت انکار ناپذیر است که علی سیاسیت مدار ماهری نبود . در سیاست ورزی خدعه و نیرنگ و فریب و دغل کاری رایج است و علی از روی اعتقاد عمیق از اینها دور بود . یک چنین فردی که در اواخر عمرش و با آنهمه تجربه بازهم درگیر جنگ های جمل و صفین و نهروان می شود اگر همان روز اول و در اوج جوانی به قدرت می رسید چه بر سر امت می آمد ؟! آیا علی می توانست شورش های فراوان پس از فوت رسول الله را کنترل کند و مسبب شورش های بعدی نشود ؟ با شناختی که تاریخ از ایشان به ما داده بعید است !

متاسفم که باز نیز بگویم همان مادی باعث شده چنین سخنی بگوئید. حضرت علی علیه السلام خود در این باره می فرماید: «به خدا سوگند معاویه از من سیاستمدارتر نیست، ولى او نیرنگ مى زند و مرتکب گناه مى شود، اگر نیرنگ و پیمان شکنى ناپسند و ناشایسته نبود من از سیاستمدارترین مردم بودم»! (وَ اللهِ ما مُعاوِیةُ بِأَدْهى مِنّى وَلکِنَّهُ یغْدِرُ وَ یفْجُرُ وَ لَو لا کَراهِیةُ الْغَدْرِ لَکُنْتُ مِنْ أدْهَى النَّاسِ).(1)و در نقل دیگرى از آن حضرت آمده است: لَولاَ التُّقى ـ یا ـ لَوْلاَ الدّینُ وَ التُّقى لَکُنْتُ أدْهَى الْعَرَبِ: «اگر دین و تقوى نبود، سیاستمدارترین عرب بودم، (اشاره به سیاستهاى شیطانى است(2)

1. نهج البلاغه، ، خطبه 200،
2.شیخ کلینی، کافی، ج8، ص18. شرح ابن ابى الحدید، جلد 1، ص28

dahim-darni;943398 نوشت:
پاسخ اینست : هیچ کس! پیامبر مطلقا تصور نمی کرد که به این زودی از دنیا برود ، او حتی تا آخرین روز های عمرش نیز منتظر بهبودی و بازیابی سلامتش بود تا در قامت یک رهبر مقتدر به سرحدات روم و انشاءالله ایران حمله کند و قلمرو اسلام را گسترش دهد . بهترین دلیلی که مدعای ما را ثابت می کند تجهیز لشکر اسامه بن زید است . بدور از خرد و اندیشه است که حاکمی در حال مرگ نیروی نظامی برای جنگی آماده کند که احتمال شکستش هم بالاست ( چون طرف مقابل امپراطوری روم بود ) و اگر آن لشکر شکست می خورد در شرایط پس از رحلت پیامبر ، امکان تلاشی حکومت اسلامی و تفرقه بسیار بالاتر می رفت . عقل حکم می کرد که برای دفاع از خلیفه سپاه اسلام در همان مدینه باقی بماند تا در صورت رخ دادن آشوب یا بلوایی از جان خلیفه محافظت به عمل آید نه آنکه به آینده نامعلومی سپرده شود !

اولا: ثابت شد که تمام مقدمات شما باطل است لذا نتیجه گری شما نیز باطل خواهد بود
ثانیا: که فرستادن سران صحابه با اسامه 19 ساله به بیرون از مدینه نه تنها بر عدم تعیین جانشین دلالت نمی کند بلکه بر تعیین جانشین و حفاظت از بیرون کردن رقبای احتمالی دلالت دارد
ثالثا: همه در مدینه بر جانشین انتصابی پیامبرصلی الله علیه واله اتفاق نداشتند که عقل حکم کند جیش اسامه در مدینه بماند تا از جانشین محافظت کند بلکه خود بیرون راندن عده از مدینه که کمکی به جانشین بود

دوستان با توجه به اینکه بنده عازم کربلاه هستم و ممکن است به اینترنت دسترسی نداشته باشم لذا بهتر است تاپیک بسته باشد زیرا اگر باز شود و دوستی مطلبی بگذارند و بنده پاسخ ندهم حمل بر نبود پاسخ گذاشته می شود
اجازه فرمائید تا ان شاءالله بنده از سفر برگردم. تایپک را باز می کنم تا از نظرات دوستان استفاده کنیم

سلام

عماد;943611 نوشت:
دین اسلام با برادر کشی استحکام نیافت بلکه بر پایه های آت عقل، اخلاق و مهر و محبت استوار بود. پیامبر صلی الله علیه و آله در طول دورانی که در مکه بودند هیچ گونه برخورد تندی با قریش و غیر قریش نداشتند و حتی پس از هجرت پیامبرصلی الله علیه و آله به جنگ نیز نداریم که آغاگر آن حضرت باشد بلکه در تمام این غزوات و سرایا یا تهاجم از طرف مقابل بوده و یا اینکه طرف مقابل در صدد توطئه بر ضد مسلمانان بوده که مسلمانان به حمله پیشگیرانه آنان را مایوس کردند.

1 - در مدت 13 سال در مکه پیامبر توفیقی به دست نیاورد ، نهایتا 200 الی 250 نفر به او ایمان آوردند . اگر 3 سال دعوت پنهانی را کنار بگذاریم ، 10 سال مدت زمان کمی برای تبلیغ دین و معرفی پایه های آن نبوده است .. اما به هر دلیل در این مدت دین اسلام برای عموم مردم جاذبه ای نداشت و لذا پیروان اندکی دور پیامبر جمع شده بودند . خواهیم دید که در 10 سال بعدی و در مدینه چه تفاوتی در روش پیامبر و پایه های اسلام به وجود می آید که در انتها 120 هزار نفر پیرو پیدا می کند ..

2 - علت عدم برخورد میان پیامبر و مردم مکه نداشتن نیروی کافی بود .. هرچند در همین مدت اقامت در مکه نیز پیامبر نقشه ای که برای مردم مکه کشیده بود را چندجا بر زبان آورده بود : لَقَدْ جِئْتُكُمْ بِالذَّبْحِ ( آمده ام سرتان را ببرم ) .. [ به نقل از سیره ابن هشام ج1 ص 290 ] و متاسفانه همین عبارت کوتاه توسط گروه داعش به دست مایه ای برای توجیه اعمالش تبدیل شده است و می گویند که ما دقیقا به سنت نبوی داریم رفتار می کنیم !!

3 - با هجرت به مدینه پیامبر و مسلمانان چون منبع درآمدی نداشتند و مهاجرین نیز اکثرا برده های آزاد شده یا فراری بودند( اموالی از خود نداشتند ) ، لذا تامین نیاز های مالی سبب شد حمله به کاروان های تجاری مکه در دستور کار پیامبر قرار بگیرد .. ممکن است برای حمله پیامبر به کاروان ها هزار و یک دلیل بیاورید ، اما به هر حال نمی توان اصل وقوع حمله به کاروان های مکه را انکار کرد و همین علت آغاز جنگ های پیامبر و مردم مکه شد / حتی در جنگ بدر کبری نیز این مسلمانان بودند که برای کاروان بزرگ تجاری مردم مکه ( که تقریبا سرمایه همه مردم مکه در آن بود ) کمین کرده بودند و به عبارتی شروع کننده آنها بودند .

عماد;943611 نوشت:
ثانیا: امت اسلامی چه در زمان پیامبرصلی الله علیه وآله و چه پس از رحلت ایشان از انسجام برخوردار بودند، همین حضرت علی علیه السلام با آنکه در غدیر به عنوان جانشین منصوب شد اما پس از اینکه عده ای این امر را نپذیرفته و ابوبکر را جانشین کردند اما حضرت علی علیه السلام از شقه کردن اسلام پرهیز کرد. و حتی وقتی ابوسفیان برای تحریک به نزد ایشان رفت تا اختلاف افکنی بین مسلمانان، آب را گل آلود کرده تا از این آب گل آلود ماهی بگیرد، با پاسخ منفی حضرت روبرو شد(1) ایشان اگر چه ابوبکر را غاصب خلافت می دانست اما با عمل به وصیت پیامبر در مورد سکوت مانع شکست اسلام شد.

سخن کامل و دقیقی نیست :

1 - به فاصله چند روز از وفات پیامبر اسلام ، یک دسته شورش های سراسری به راه افتاد و به قول مردمی که در آن عهد بودند« ارتد العرب » .. عرب مرتد شدند . مقصود آن است که با مرگ پیامبر اعراب تصور می کردند حکومت پیامبر ( همان عاملی که باعث مسلمان شدنشان شده بود = قدرت ) از بین رفته و لذا به آیین خود بازگشتند و این واقعه سبب شد تا ابوبکر ، خلیفه مسلمین ، به جنگ آنها برود و البته توانست شورش ها را با قدرت شمشیر خالد بن ولید سرکوب کند و یکارچگی مسلمانان را مجدد به دست بیاورد ( مشهور به جنگ با اهل رده ) علاوه بر اینها نبرد با دیگر پیامبران شبه جزیره از جمله مسیلمه کذاب و پیروان آنها اقدام دیگر ابوبکر در جهت تثبیت حکومت اسلامی بود . دقیقا در همین نقطه از تاریخ است که اشاره شد اگر علی به حکومت رسیده بود معلوم نبود دامنه این شورش ها به کجا می رسید و آیا می توانستیم تصور کنیم مردمی که از شمشیر علی کینه به دل داشتند زیر بار حکومت و ریاست او بروند ؟!

2 - اختلاف میان امت اسلامی در زمان عثمان مجدد گسترش یافت و عملا دو دستگی ها به وجود آمد ، قتل عثمان از جمله نتایج همین آشوب ها و اختلاف های داخلی است و با حکومت علی این اختلاف ها به اوج خود رسید .. ده ها و بلکه صد ها هزار خونی که در جمل و صفین ریخته شد تنها در 5 سال حکومت حضرت علی اتفاق افتاده است .. آیا با این وضعیت می توان برای کنترل جامعه ی پس از پیامبر توسط حضرت علی کمترین شانسی قائل بود ؟!

عماد;943615 نوشت:
نویسنده این عبارات ظاهرا از اسلام ایرانیان مقیم یمن هیچ اطلاعی ندارد. نیز به خود زحمت نداده تا وفود(گرویدن قبایل مختلف با اختیار خود) سال هفتم و هشتم و مخصوصا نهم را برای یکبار بخواند.
خسرو پرویز پس از پاره کردن نامه پیامبر صلی الله علیه وآله به فرماندار خود در یمن(باذان) دستور می دهد تا حضرت محمد را دستگیر کرده و به کسری بفرستند اما باذان و ایرانیان مقیم یمن پس از دیدن معجزه و کرامتی از پیامبر صلی الله علیه وآله با تعقل و تفکر به اسلام روی می آورند.

پس از صلح حدبیبه و پایان اذیت های قریش نسبت به مسلمانان و نیز پایان ممانعت آنان از گرویدن دیگر قبایل به اسلام در سال هفتم، هشتم و نهم قبایل مختلفی با علاقه و بدون هیچ اجباری به مدینه می آمدند و اظهار اسلام می کردند تا جائیکه سال نهم به اندازه ای زیاد شد که عام الوفود نام گرفت(2) برخی گفته اند «چـون قبیله ثقیف (اهل طائف) مسلمان شدند، قبائل فوج فوج نمایندگان خویش را به مدینه فرستاده و داخل دین مبین اسلام شدند؛ همچنان که خدا فرموده است»

مقایسه دستاورد پیامبر در مکه ( با مسلمان شدن نهایتا 250 نفر ) و مدینه ( با مسلمان شدن حدود 120 هزار نفر ) باید این پرسش را به وجود بیاورد که به راستی علت این جهش ناگهانی چیست ؟!

اگر بگوئیم آموزه های اسلام و پایه های متعالی آن علت این امر بوده تحلیل درستی ارائه نکرده ایم ، چون این آموزه ها در مکه هم وجود داشتند و فرصت کافی هم برای بیانشان وجود داشت .. پس علت چیست ؟!

رشد سریع جمعیت مسلمانان را می توان با نیرومند شدن حکومت مدینه در ارتباط دانست ، به عبارتی هرقدر که قدرت سیاسی و نیروی نظامی حکومت پیامبر افزایش پیدا می کرد جمعیت مسلمان شدگان نیز بیشتر می شد .. از اینرو مسلمان شدگان پس از حکومت پیامبر را می توان مسلمانان نان به نرخ روز خوری دانست که به محض مشاهده ی مساعد شدن اوضاع تغییر دین دادند و وارد امت اسلامی شدند ، تساهل و تسامح پیامبر نیز در پذیرش اسلام افراد ( چنانچه در برخورد با ابوسفیان مشهور است ) نمونه ای از هوش وافر ایشان در پیشبرد مقاصد سیاسی است .. چیزی که در علی بن ابیطالب وجود نداشت !

این موضوع اشاره تازه ای نیست و حتی به شکل غیر مستقیم نیز از تاریخ اسلامی قابل دسترسی ست ، داستان مشهوری در مغازی واقدی نقل شده که یکی از دشمنان سرسخت پیامبر در مدینه و در هنگام جنگ احد به طمع غنایم لباس رزم بر تن کرد و وارد لشکر اسلام شد ، و وقتی پیامبر به او گفت که یا باید مسلمان شوی و یا آنکه نمی توانی از غنایم استفاده کنی او بی درنگ شهادتین را گفت و مسلمان شد !!

نیز شخص پیامبر پس از فتح مکه عبارت « اذهبوا انتم الطلقاء » به معنی بروید شما آزادشدگان هستید را نسبت به مردم مکه اعلام کرد .. همین «آزاد شده بودن » دست مایه ای برای تحقیر معاویه توسط علی بود ( اعلم انک من الطلقا ء ) و در مجموع از آن عبارت فهمیده می شد که اهل مکه ایمان و اسلام حقیقی ندارند و یا تصور عموم بر این بود !

و یا عمر بن خطاب هنگامی که با غارت اموال سرزمین های دیگر ،بیت المال مسلمین را پر کرده بود یک نظام طبقاتی ایجاد کرده بود و بر مبنای آن افراد بر حسب « فضیلت و سابقه در اسلام » مقرری ماهیانه دریافت می کردند . مثلا بیشترین مقرری ماهیانه به مهاجرین و بدریون ( مسلمانانی که در جنگ بدر حاضر بودند ) اختصاص داده شد . حضرت علی نیز از جمله کسانی بود که این مقرری ماهیانه مخصوص اصحاب بدر را دریافت می کرد و با آنکه امام حسن و امام حسین در زمان جنگ بدر به دنیا نیامده بودند اما به خاطر قرابت با پیامبر مبلغی به همان اندازه از حکومت عمر بن خطاب دریافت می کردند .

بعدها و در کتب تاریخ و حدیث نیز اصحاب مشهور و با فضیلت نیز عمدتا همان هایی بودند که در مکه به پیامبر ایمان آوردند و همراه او شدند ..

لذا اگر نگوئیم مسلمان شدن مردمان پس از تشکیل حکومت اسلامی در مدینه ، غیرحقیقی و ریاکارانه بوده است ، دست کم می توان گفت مردم نه به خاطر خود اسلام و تعالیم آن بلکه از روی منفعت طلبی و قدرتمند شدن حکومت به دور آن جمع شده اند ..

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

این بخش ابتدایی مربوط به مقدماتی بود که شما عرض کردید و به پاره ای از توضیحات نیاز داشت ..

اما قسمت اصلی بحث :

عماد;943625 نوشت:
نه تنها در جریان غدیر بلکه 20 سال پیش از آن در عشرتک الاقربین حضرت علی علیه السلام از جانشینی خود اطلاع داشتند

داستانی که به آن اشاره می کنید را احتمالا همه ما بدانیم و به صورت مختصر چنین است :

با فرمان شروع دعوت نزدیکان و اقوام پیامبر ( وانذر عشیرتک الاقربین ) در سال سوم بعثت و در مکه ، در شرایطی که یاران پیامبر به عدد 40 هم نرسیده بود وی اقوام نزدیک خود را به یک میهمانی دعوت کرد تا آنها را به دین جدید خویش فرابخواند . در میهمانی نخست این موضوع حاصل نشد و بار دیگر ضیافتی ترتیب داده شد و آنجا بود که پیامبر ، به زعم شیعه ، علی 10-12 ساله را به جانشینی خودش منصوب کرد!!!

فکر نمیکنم داستان بالا نیاز چندانی به نقد داشته باشد ، چون پوچ تر و بی محتوا تر از آن است که بشود نقدش کرد !! در آن شرایط که نه حکومتی بود و نه پیروان چندانی و نه اصلا آینده شخص پیامبر و اسلام مشخص بود شیعه می گوید کودکی 10 ساله به جانشینی رسیده است !! پیامبر آن روز و آن ساعت به فکر بیشتر کردن پیروانش است ، آقایان برای حکومت تاسیس نشده رسول الله جانشین تعیین می کنند ! یا للعجب :)

عماد;943625 نوشت:
اما اینکه حضرت علی علیه السلام در حجه الوداع نبوده را بر عدم اطلاع نویسنده این جملات در مورد تاریخ می گذارم، یا اینکه با غرض ورزی در صدد تحریف تاریخ است.
نبود على عليه السلام در مكه كلامى باطل است; زيرا در تاريخ ثابت شده است كه على عليه السلام از يمن برگشته بود و در حجّة الوداع همراه رسول خدا صلى اللّه عليه وآله حضور داشت.(1) درست که در آن ماه حضرت علی علیه السلام برای تبلیغ اسلام در یمن بودند(2) و هنگامی که از تصمیم پیامبر (صلی الله علیه وآله) برای سفر حج آگاه شد، همراه عده‌ای به سمت مکه حرکت نمود و پیش از آغاز مناسک به رسول‌ خدا (ص) پیوست(3)
از طرفى در كتاب هاى صحيح ششگانه، مسندهاى اهل سنّت و منابع ديگر ـ آن جا كه واقعه خروج از احرام در حجّ را ذكر كرده اند ـ به اين مطلب تصريح كرده اند كه على عليه السلام در حجّة الوداع همراه رسول خدا صلى اللّه عليه وآله بوده است.

آنچه که مورخین از شیعه و سنی نقل کرده اند ، علی کمی پیش از مراسم قربان به منطقه ابطح واقع در شرق مکه به پیامبر رسیده و شترهای قربانی رسول الله را برای وی آورده است .. در هر صورت وی از ابتدا همراه پیامبر در مراسم حج حاضر نبوده و در اواخر آن به کاروان پیامبر رسیده است .. موضوعی که نشان از منتفی بودن بحث جانشینی دارد !! چون همانطور که در متن هم آمده بود اگر قرار بر جانشینی علی بود ، دستکم در آخرین حج در کنار پیامبر می بود ، نه آنکه به دنبال غنایم به یمن فرستاده شود !!

عماد;943625 نوشت:
اولا: ابن عباس مي گويد: وعن ابن عباس: لما أمر النبي (صلي اللّه عليه وآله وسلم) أن يقوم بعلي ابن أبي طالب المقام الذي قام به؛ فانطلق النبي (صلي اللّه عليه وآله وسلم) إلي مكّة، فقال: رأيت الناس حديثي عهد بكفر- بجاهلية - ومتي أفعل هذا به، يقولوا: صنع هذا بابن عمّه ثم مضي حتي قضي حجة الوداع(1)
چون رسول الله مامور شد كه علي عليه السلام را به جانشيني خود نصب كند به مكه رفت(ولي در آنجا اقدام به اين كار نكرد) و گفت مردم هنوز در آنها علايق كفر (و جاهليت) باقي است اگر اقدام به اين كار كنم مي گويند اين كار را بخاطر پسر عمو بودن انجام داده لذا از اين كار صرف نظر كرد تا در برگشت از حجه الوداع آن كار را انجام داد
همچنين مني و عرفات و يا شهر مكه محلي است كه تمام توجه مردم در ايام حضور در آن مكان، به عبادت و تضرع و انقطاع الي الله و اعمال مخصوص به آن مكان و زمان مبذول مي گردد و هر گونه برنامه اي ديگر در آن سرزمين، يا توجه مردم به عبادت را متوجه خود مي سازد و يا اهميت ويژه آن امر را از بين مي برد.

چه چیزی سبب شده فکر کنید مردم اعلام جانشینی علی در بیابان را می پذیرند ، اما اگر همان اعلام در مکه اتفاق می افتاد نمی پذیرفتند ؟!

اگر مردم شخص علی بن ابیطالب را به جانشینی نمی پذیرفته اند و پیامبر را متهم می کرده اند که پسرعموی خودش را به قدرت رسانده ، تغییر محل از شهر مکه به بیابان غدیر راه حل موضوع نبوده .. چون در غدیر خم علاوه بر مشکلات قبلی پیامبر را متهم می کردند که بدون حضور ما مراسم گرفته است ..

اگر واقعا پیامبر می خواست علی یا هرکس دیگری را به خلافت برگزیند چاره اش آن بود که مردم ناراضی را با هر روشی ( سیاست ، زور ، اجبار ووو ) راضی کند ، نه اینکه بدون حضور مردم در وسط بیابان مراسم جانشینی برگزار کند و بعد توقع اطاعت هم داشته باشد!! .. این مدل از اعلام جانشین را حتی در میان ابتدایی ترین اقوام باستانی هم نمی توانید مشاهده کنید !

عماد;943625 نوشت:
مخالفان جانشینی در مدینه بودند نه در طائف و یمن، لذا باید به مردم مدینه هشدار داده میشد حَدَّثَنَا أَبُو نُعَيْم، حَدَّثَنَا ابْنُ عُيَيْنَةَ، عَنِ الزُّهْرِيِّ، عَنْ عُرْوَةَ، عَنْ أُسَامَةَ رضي الله عنه قَالَ أَشْرَفَ النَّبِيُّ صلي الله عليه وسلم عَلَي أُطُم مِنَ الآطَامِ، فَقَالَ هَلْ تَرَوْنَ مَا أَرَي إِنِّي أَرَي الْفِتَنَ تَقَعُ خِلاَلَ بُيُوتِكُمْ مَوَاقِعَ الْقَطْرِ(2)

رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم به روي تلّي از بلند ي هاي اطراف مدينه رفت و فرمود: آيا شما هم آن چه من مي بينم مي بينيد؟ من مي بينم كه فتنه ها از لابلاي خانه هاي شما [اهل مدينه] هم چون باران باريدن نمايد.

این نیز دلیل خوبی نیست ،زیرا به معنای نادیده انگاشتن نظر و رأی اکثریت جمعیت مسلمانان است .. چیزی که ناچار به شورش و آشوب منجر می شود .. کما اینکه همین شورش و آشوب در جریان ارتداد اعراب بروز پیدا کرد ، زیرا آنها کار حکومت اسلامی را تمام شده می دانستند .

اما حتی اگر بپذیریم مخالفین اصلی علی در مدینه بودند ، بازهم اعلام جانشین در وسط بیابان عقلانی نیست ، بلکه این اتفاق باید در پایتخت (مدینه) و نیز با حضور سران قبائل و رئوسای عرب از سراسر نقاط اسلامی ( مکه - یمن - طائف - اعراب بادیه و .. ) اتفاق می افتاد .

در هر صورت نمی توانید لزوم زمینه چینی برای انتقال قدرت را انکار کنید ، من زمینه های لازم برای این کار را عرض کردم که فکر نمی کنم کسی در آنها تردیدی داشته باشد ، چنانچه تصور می کنید پیامبر زمینه های لازم برای انتقال قدرت را فراهم کرده است به ما نشان دهید دقیقا ایشان چه اقدام عملی انجام داده اند !!

عماد;943625 نوشت:
تنها مردم مدینه در غدیر نبودند، بلکه بسیاری از کسانی که از شمال حجاز به حج آمده بودند نیز حاضر بودند،پس از نزول این آیه ابلاغ، پیامبر (صلی الله علیه و آله) دستور توقف کاروان را صادر نمود و گفت آنانی که پیشاپیش حرکت می‌کنند، به محل غدیر بازگردند و کسانی که عقب مانده‌اند، به کاروان در غدیر خم ملحق شوند(3)

جمعیت اصلی مسلمانان چه در یمن ، چه طائف و چه مردم مکه در غدیر حاضر نبودند و همین برای عدم مشروطیت بیعتی که به زعم شیعه در غدیر خم برای علی گرفته شده کفایت می کند .. بعد از غدیر خم هم هیچ مراسمی برگزار نشده تا در آن سران مسلمانان این مناطق با علی بیعت کنند و از او حمایت نمایند ! به راستی تصور می کنید بدون تامین نظر اکثریت مردم می شود خلیفه تعیین کرد ؟! و آیا اصلا اگر این اتفاق هم بیفتد فکر نمی کنید نوعی دیکتاتوری دینی است ؟!

_ - - - - -- - - - - - - - - - - - - - - - - -

در مورد موانعی که شخصیت حضرت علی مانع از آن می شد تا به خلافت بعد از پیامبر برسد :

عماد;943625 نوشت:
بله طبق معیارهای مادی و تعصبات قبایلی این سخن شما درست است اما پیامبرصلی الله علیه وآله آمده بود تا این تعصبات قبایلی و معیارهای مادی را از بین برده و بجای آن معیارهای معنوی همانند تقوی، تعهد و تدین را چایگزین نماید لذا در جریان جیش اسامه که بحثش گذشت پیامبر صلی الله علیه وآله یک جوان 19 ساله را بر شیوخ صحابه فرمانده کرد تا اگر کسی مثل شما معیارهای مادی و تعصبات قبایلی برش حاکم است هشیار شود نه تنها برخی در آن زمان هشیار نشدند بلکه بعد از هزار و چهار صد سال هنوز شما نیز مادی فکر می کنید و مادی می اندیشید و مادی می نویسید

اینکه یک جوان به فرماندهی یک سپاه برسد مورد جدیدی در تاریخ عرب نبوده است ، در همان خطبه ای که پیامبر برای سپاه اسلام می خواند می گوید مردم به فرماندهی زید هم ایراد می گرفتند ، چون او هم یک جوان بود .. به عقب بازگردیم ، در جنگ های ابتدایی پیامبر مگر شخص علی بن ابیطالب یکی از پرچم داران نبود ؟! در آن موقع او نیز حوالی 20 سال سن داشت ، حتی در لشکر مقابل اسلام هم فرماندهان جنگی از میان جوانان دلیر و رشید انتخاب می شدند ، خالد بن ولید که فرماندهی لشکر مردم مکه در جنگ احد را بر عهده داشت جوانکی کم سن بود ، اما لیاقت رزمی بالایش سبب شده بود فرمانده یک لشکر باشد ! نمونه های از این دست در ایام العرب ( که مربوط به جنگ های پیش از ظهور اسلام است ) نیز به وفور یافت می شود و لذا فرماندهی جوانان در سپاه و لشکر موضوعی نبوده که به دست پیامبر اسلام تاسیس شده باشد و در تاریخ همه ملل مختلف دنیا سابقه داشته است ، در موضوع بحث ما حول اعراب نیز این مورد مسبوق به سابقه بوده است .

عماد;943625 نوشت:
اینهم طبق معیارهای مادی قابل پذیرش است اما اگر معیارهای معنوی وقعی به این مسائل نمی نهد زیرا اگر برادر جنایتکار کسی به دست مومنی کشته شود نباید کنیه آن مومن را بدل گرفت مگر اینکه مادی فکر کند

شاید شما اینگونه فکر کنید ، اما کسی که کینه قاتل برادرش را به دل می گیرد ، لزوما مادی فکر نمی کند ، بلکه مقداری از عواطف و احساسات برخوردار است ! و طبیعی است که چنین فرد و افرادی زیر بار حکومت فردی که عزیزانشان را کشته است نروند !

عماد;943625 نوشت:
متاسفم که باز نیز بگویم همان مادی باعث شده چنین سخنی بگوئید. حضرت علی علیه السلام خود در این باره می فرماید: «به خدا سوگند معاویه از من سیاستمدارتر نیست، ولى او نیرنگ مى زند و مرتکب گناه مى شود، اگر نیرنگ و پیمان شکنى ناپسند و ناشایسته نبود من از سیاستمدارترین مردم بودم»! (وَ اللهِ ما مُعاوِیةُ بِأَدْهى مِنّى وَلکِنَّهُ یغْدِرُ وَ یفْجُرُ وَ لَو لا کَراهِیةُ الْغَدْرِ لَکُنْتُ مِنْ أدْهَى النَّاسِ).(1)و در نقل دیگرى از آن حضرت آمده است: لَولاَ التُّقى ـ یا ـ لَوْلاَ الدّینُ وَ التُّقى لَکُنْتُ أدْهَى الْعَرَبِ: «اگر دین و تقوى نبود، سیاستمدارترین عرب بودم، (اشاره به سیاستهاى شیطانى است

در هر سه ایرادی که به حضرت علی گرفته شد شما آنها را از منظر مادی وارد دانستید ، اما از نظر معنوی آنها را توجیه فرمودید ..

باید خدمتتان عرض کنم که بحث حکومت و قدرت یک موضوع تماما مادی است و تعلقات معنوی در آن جایی ندارد ، این یک عیب برای سیاست و قدرت باشد یا نباشد حقیقتی است که جریان دارد . و اگر پیامبر اسلام را آگاه به امور سیاسی بدانیم نمی توانیم بپذیریم فردی را به جانشینی تعیین می کند که اقبال عمومی ندارد و با به قدرت رسیدن وی ، حکومتی که شخص رسول الله آنهمه برایش زحمت کشیده دچار نابودی و سقوط می شود .. لذا از این منظر هم موضوع جانشینی حضرت علی بن ابیطالب منتفی خواهد بود ...

عماد;943625 نوشت:
که فرستادن سران صحابه با اسامه 19 ساله به بیرون از مدینه نه تنها بر عدم تعیین جانشین دلالت نمی کند بلکه بر تعیین جانشین و حفاظت از بیرون کردن رقبای احتمالی دلالت دارد
ثالثا: همه در مدینه بر جانشین انتصابی پیامبرصلی الله علیه واله اتفاق نداشتند که عقل حکم کند جیش اسامه در مدینه بماند تا از جانشین محافظت کند بلکه خود بیرون راندن عده از مدینه که کمکی به جانشین بود

در مورد سپاه اسامه بازهم دلایل درست و قابل قبولی مطرح نکردید ،

شیعه می گوید پیامبر اسلام در نظر داشت که با فرستادن لشکر اسامه به مرزهای روم ، سران صحابه ( مشخصا ابوبکر و عمر ) را از پایتخت دور کند تا علی با خیال راحت و بدون هیچ مشکلی به قدرت برسد !!

بازهم نمیدانم چطور تصور کردید این اتفاق به نفع علی تمام می شد !! ابوبکر و عمری که به نقل تاریخ در سقیفه توانستند با کلام و مغلطه اتحاد انصار را از بین ببرند و به حکومت برسند ، آیا نمی توانستند با ترفندی دیگر کنترل سپاه و لشکر را به دست بگیرند و با داشتن نیروی نظامی و یک کودتای ساده علی را از قدرت بر کنار کنند ؟!!

عقل سلیم حکم می کند در آن شرایط بحرانی ، پیامبر اصلا قبل از وخامت احوال علی را به قدرت برساند ، اما حالا که این اتفاق هم نیفتاده دست کم باید مخالفین را زندانی و یا حذف می کرد ، نه آنکه یک نیروی آماده نظامی را در اختیارشان قرار بدهد !!

حتی اگر فرماندهی آن سپاه ( که بزرگترین لشکر اسلام در زمان پیامبر بوده و آماده جنگ باروم شده ) به شخص علی می رسید هم می شد از آن نتیجه گرفت که پیامبر خواسته قدرت نظامی را به خلیفه بدهد..

پس تا اینجا همان دلیلی که عرض شد درست می نماید ، پیامبر تصور نمیکرده که از دنیا می رود ، بلکه امید داشته که خود پس از بهبودی به لشکر می پیوندد و پیروزی نصیب لشکر اسلام می شود ! اما پایان یافتن عمر رسول الله همه این معادلات را به هم ریخت و جامعه اسلامی نیز با شوک تعیین خلیفه مواجه شد !!

dahim-darni;943398 نوشت:
از آخرین خطبه رسول الله در حج و حتی احوالات و سخنان آخرین روزهای پیامبر هیچ نشانه ای دال بر کناره گیری از قدرت و ضرورت انتخاب یک جانشین یافت نمی شود

سلام
شما بعد از اين همه مباحثه در اين زمينه ها ، هنوز تفاوت پيامبري با پادشاهي را نمي دانيد دوست عزيز؟ (يا مي دانيد و عمداً مشابه هم معرفي ميكنيد)
كناره گيري از قدرت؟!!

dahim-darni;943398 نوشت:
مکه از این جهت برای معرفی جانشنین مناسب بود که همه مسلمانان از هر شهر و دیاری در آن حاضر بودند

اولاً حكمي است از جانب خدا ، و اينكه كجا مناسب بود را خداوند تعيين ميكند
همانطور كه از نگاه عقل دنيايي ما گذاشتن كودكي در سبد و رها كردن او در رودخانه عملي خلاف منطق است ، اما خداوند با همين دستور جان حضرت موسي(ع) را نجات داد
همانطور كه ما با عقل دنيايي خود رفتن در دل آتش را اشتباه مي دانيم ، اما حضرت ابراهيم(ع) كه چشم بصير داشتند وارد آتش شدند و بر ايشان گلستان شد
براي كسي كه اعجاز الهي را در دل آتش و ميان رودخانه ديده باشد ، چند متر اين طرف و آن طرف شبههء خنده داري است

ثانياً براي ابلاغ اين موضوع ، حضور و شنيدن بزرگان قبايل كافي است و هيچ نيازي نيست كه تك تك افراد جامعه حضور داشته باشند!
از باب مثال ميگويم ، همين الان در يك اداره وقتي مديرعامل مي خواهد حكمي صادر كند ، به مديران ارشد اطلاع ميدهد و آنها نيز به زيردستان ابلاغ ميكنند
ديگر نياز نيست تك تك كارمندان و كارگران و رانندگان و آشپزان و آبدارچي و..... را جمع كند و به همه بگويد!!
در ماجراي غدير طبق روايات مختلف چندين هزار نفر حضور داشتند كه حتي كمترين تعداد ذكر شده نيز براي شنيدن خبر و اطلاع رساني به ديگران نه تنها كم نيست بلكه زياد هم هست


dahim-darni;943398 نوشت:
اولا سن علی – در آن زمان علی جوان بیست و چندساله ای بوده و مطلقا شیوخ عرب نمی پذیرفته اند که رهبرشان – به زعم خوا آنها – جوانک خام و کم تجربه ای باشد

و همين دليل قانع كننده اي است كه پيامبر(ص) در ابلاغ خبر جانشيني امام علي(ع) مردد باشند
و زماني اقدام به اين كار كنند كه خداوند به ايشان وحي فرمود و گفت كه از خطرات آينده نگران نباش:
" وَاللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ"

dahim-darni;943398 نوشت:
دوما سابقه علی – علی بن ابیطالب را قتال العرب لقب داده بودند ، به سبب خون هایی که از مردم ریخته بود و کشتاری که از عرب به راه انداخته بود . این حقیقتی غیر قابل انکار است که عرب از علی خوشش نمی آمد . میان خود آنها مثلی معروف شده بود که خانواده ای نیست مگر آنکه علی داغی بر دل آنها گذاشته باشد ! در آن شرایط حکومت علی به متلاشی شدن امت اسلامی منجر میشد . کما اینکه وقتی علی در یک شرایط بی ثبات و از نوعی دیگر به حکومت رسید اختلاف جامعه اسلامی و برادرکشی به اوج رسید.

و سوما شخصیت سختگیر و خشک علی در حکومت داری ! به اعتراف خود ایشان در نهج البلاغه و در ضمن خطبه معروف جهاد ، پسر ابوطالب جنگجوی ماهریست ، اما علم مبارزه نمی داند ! این یک واقعیت انکار ناپذیر است که علی سیاسیت مدار ماهری نبود . در سیاست ورزی خدعه و نیرنگ و فریب و دغل کاری رایج است و علی از روی اعتقاد عمیق از اینها دور بود.

چقدر زيبا اين دو دليلي كه قصد رد كردن ماجراي قدير را دارند ، در كنار يكديگر حكم به ارزشمندي امام علي(ع) مي دهند و مهر تاييدي ميشوند بر حقيقت غدير
تركيب دو متن فوق به اين صورت ميشود:
"از آنجايي كه علي(ع) از خدعه و نيرنگ و فريب و دغل كاري دور بود ، پس از رسيدن به حكومت ، مردمِ گرفتارِ سيم و زر دنيا تاب عدالت و اعتقاد عميق او را نداشتند لذا بطور مدام با او به جنگ پرداختند"
كه باز هم دليل ديگري ميشود بر اينكه چرا پيامبر(ص) نگران اعلامِ امامتِ مردي بودند كه جامعهء دنيا زده تاب عدالت و پاكي ايشان را نداشت

ياد تبادل نامهء امام علي(ع) و معاويه افتادم كه پس از آنكه معاويه ، مظلوميت امام علي(ع) را به تمسخر گرفت ، امام(ع) در پاسخ گفتند:

"خواستي مرا تحقير كني اما ستودي!"
حال بايد خطاب به نويسنده اين متن گفت:
"خواستي عيوب امام(ع) را بشماري ، ارزش هايش را شمردي!"

dahim-darni;945621 نوشت:
و آیا اصلا اگر این اتفاق هم بیفتد فکر نمی کنید نوعی دیکتاتوری دینی است ؟!

ما اينجا داريم درمورد ابلاغ يا عدم ابلاغ امامت اميرالمومنين(ع) صحبت ميكنيم ، نه در مورد اصل موضوع امامت كه بايد چگونه باشد! پس لطفاً خلط مبحث نكنيد
قبلاً گفتم كه شما هنوز امامت و پادشاهي را يكي مي دانيد. شما دنيايي نگاه ميكنيد و ما الهي ؛ مگر مي خواهيم نماينده مجلس انتخاب كنيم كه شما دنبال انتخابات مي گرديد؟!
هرچند كه به راحتي مي توان اثبات كرد كه حتي در انتخاب دموكراتيك (يه زعم شما) نيز مناسب ترين فرد براي خلافت امام علي(ع) بودند

dahim-darni;945621 نوشت:
جمعیت اصلی مسلمانان چه در یمن ، چه طائف و چه مردم مکه در غدیر حاضر نبودند و همین برای عدم مشروطیت بیعتی که به زعم شیعه در غدیر خم برای علی گرفته شده کفایت می کند

چه جالب كه شما دايه مهربان تر از مادر شده ايد!
خود علماي اهل سنت در معتبرترين كتب خود موضوع قدير خم را گفته اند و حتي تبريك صحابهء معروف را هم اشاره كرده اند
در ضمن همانطور كه قبلاً عرض شد ، بحث بر روي حكم خداست و نه انتخابات! لذا اينجا بيعت كردن به معناي گرفتن راي نيست بلكه به معناي گردن نهادن مسلمانان بر حكم خداست

dahim-darni;943398 نوشت:
اولا سن علی – در آن زمان علی جوان بیست و چندساله ای بوده و مطلقا شیوخ عرب نمی پذیرفته اند که رهبرشان – به زعم خوا آنها – جوانک خام و کم تجربه ای باشد .

dahim-darni;945621 نوشت:
خالد بن ولید که فرماندهی لشکر مردم مکه در جنگ احد را بر عهده داشت جوانکی کم سن بود ، اما لیاقت رزمی بالایش سبب شده بود فرمانده یک لشکر باشد ! نمونه های از این دست در ایام العرب ( که مربوط به جنگ های پیش از ظهور اسلام است ) نیز به وفور یافت می شود و لذا فرماندهی جوانان در سپاه و لشکر موضوعی نبوده که به دست پیامبر اسلام تاسیس شده باشد و در تاریخ همه ملل مختلف دنیا سابقه داشته است ، در موضوع بحث ما حول اعراب نیز این مورد مسبوق به سابقه بوده است.


ماشاالله در تناقض گويي يد طولايي داريد!

سلام

Reza-D;945634 نوشت:
ماشاالله در تناقض گويي يد طولايي داريد!

ورود به بحث با عصبیت و عصبانیت اگر گفتگو را منتفی نکند ، موجب انحراف آن می شود . در مقابل انصاف و آرامش می تواند موضوع را به نتایج بهتری برساند .. این بحث نیز قرار نیست عقیده شما ، من یا هرکس دیگری را عوض کند ؛ طبیعتا طرفین بحث به دنبال تقویت و تحکیم عقاید خود هستند و تنها فایده اینگونه بحث ها یافتن مطلبی جدید ، نکته ای نو و یا تحلیلی تازه است .. از این رو امیدوارم فراتر از تکرار عقاید نیز مطالبی ارائه دهید ..

آنچه که شما به تناقض گوئی برداشت کرده اید ناشی از یکی دانستن موضوع رهبری جامعه و فرماندهی یک لشکر است .. در حالیکه این دو یکی نیستند و من هم یکی فرضشان نکرده ام ، بلکه کارشناس بحث از انتخاب اسامه بن زید به عنوان فرمانده نظامی خواستند نتیجه بگیرند پیامبر به دنبال جوانگرایی در حکومت بعد از خود بوده که بنده نیز شواهد تاریخی را ذکر کردم که نشان دهم موضوع انتخاب فرماندهان نظامی از میان جوانان دلیر و رشید با انتخاب اسامه آغاز نشده ، در تاریخ عرب ریشه داشته و اصلا در همه جای جهان مرسوم بوده است . در عین حال به جز در سیستم های پادشاهی و سلطنتی اساسا انتخاب حاکم جامعه از میان جوانان ( ولو هر قدر دلیر و شجاع ) در گذشته مرسوم نبوده و به طور ویژه در تاریخ عرب هم نمونه ای نداشته است ! پیامبر هم به دنبال آن نبوده است !

Reza-D;945631 نوشت:
اولاً حكمي است از جانب خدا ، و اينكه كجا مناسب بود را خداوند تعيين ميكند
همانطور كه از نگاه عقل دنيايي ما گذاشتن كودكي در سبد و رها كردن او در رودخانه عملي خلاف منطق است ، اما خداوند با همين دستور جان حضرت موسي(ع) را نجات داد
همانطور كه ما با عقل دنيايي خود رفتن در دل آتش را اشتباه مي دانيم ، اما حضرت ابراهيم(ع) كه چشم بصير داشتند وارد آتش شدند و بر ايشان گلستان شد
براي كسي كه اعجاز الهي را در دل آتش و ميان رودخانه ديده باشد ، چند متر اين طرف و آن طرف شبههء خنده داري است

بررسی های تاریخی جای طرح چنین مسائلی نیست ، دخالت دادن عقاید مذهبی در بررسی های تاریخی اساسا بحث را نابود می کند ..

Reza-D;945631 نوشت:
ثانياً براي ابلاغ اين موضوع ، حضور و شنيدن بزرگان قبايل كافي است و هيچ نيازي نيست كه تك تك افراد جامعه حضور داشته باشند!
از باب مثال ميگويم ، همين الان در يك اداره وقتي مديرعامل مي خواهد حكمي صادر كند ، به مديران ارشد اطلاع ميدهد و آنها نيز به زيردستان ابلاغ ميكنند
ديگر نياز نيست تك تك كارمندان و كارگران و رانندگان و آشپزان و آبدارچي و..... را جمع كند و به همه بگويد!!
در ماجراي غدير طبق روايات مختلف چندين هزار نفر حضور داشتند كه حتي كمترين تعداد ذكر شده نيز براي شنيدن خبر و اطلاع رساني به ديگران نه تنها كم نيست بلكه زياد هم هست

Reza-D;945634 نوشت:
چه جالب كه شما دايه مهربان تر از مادر شده ايد!
خود علماي اهل سنت در معتبرترين كتب خود موضوع قدير خم را گفته اند و حتي تبريك صحابهء معروف را هم اشاره كرده اند
در ضمن همانطور كه قبلاً عرض شد ، بحث بر روي حكم خداست و نه انتخابات! لذا اينجا بيعت كردن به معناي گرفتن راي نيست بلكه به معناي گردن نهادن مسلمانان بر حكم خداست

گویا مطالب من و حتی سخنان کارشناس بحث را با دقت مطالعه نکردید .. کسی منکر نشده که در غدیر خم مردمانی همراه پیامبر حضور داشته اند ، بحث اینجاست که در غدیر خم بر خلاف مکه ، همه مسلمانان حاضر نبودند ..

عقل سلیم می گوید یک مسئله مهم ( همچون خلافت ) باید در جایی طرح بشود که عموم مردم و یا دست کم نمایندگان آنان حضور داشته باشند .. عموم مردم در مکه حاضر بودند ، آنجا هیچ چیزی گفته نشد ، نمایندگان آنها و بزرگان هر قوم را نیز می شد در مدینه جمع کرد و رضایت آنها را برای خلافت علی جلب کرد .. این اتفاق نیز نیفتاد .

و گفته شما نیز مورد قبول نیست ، این پیامبر ده روز قبل در مکه ، در میان اجتماع همه مسلمانان بوده .. هیچ چیز از خلافت برای آنها نگفته است .. پس از آنکه که هر یک به سمت دیار خود رفتند ، وسط بیابان خلیفه تعیین می کند و بعد می فرماید حاضران به غایبان اطلاع دهند !!

مانند این است ( با فرض نبود تکنولوژی ) همه مردم ایران را در قم جمع کنیم ، بدون هیچ اتفاق خاصی راهی شهرهایشان کنیم و سپس ده روز بعد در میانه راه به طرف تهران (پایتخت) حاکم وقت وسط بیابان های قم و تهران یک نفر جانشین انتخاب کند و بعد به تهرانی های همراه خودش بگوید بروید و به بقیه مردم اطلاع بدهید چه گذشت ! نرم ترین قضاوتی که مردم در مورد آن حاکم داشته باشند این است که ما را مسخره کرده !!

آنچه که شیعه در مورد پیامبر و امر خلافت می گوید همین حکایت را دارد ..

Reza-D;945631 نوشت:
چقدر زيبا اين دو دليلي كه قصد رد كردن ماجراي قدير را دارند ، در كنار يكديگر حكم به ارزشمندي امام علي(ع) مي دهند و مهر تاييدي ميشوند بر حقيقت غدير
تركيب دو متن فوق به اين صورت ميشود:
"از آنجايي كه علي(ع) از خدعه و نيرنگ و فريب و دغل كاري دور بود ، پس از رسيدن به حكومت ، مردمِ گرفتارِ سيم و زر دنيا تاب عدالت و اعتقاد عميق او را نداشتند لذا بطور مدام با او به جنگ پرداختند"
كه باز هم دليل ديگري ميشود بر اينكه چرا پيامبر(ص) نگران اعلامِ امامتِ مردي بودند كه جامعهء دنيا زده تاب عدالت و پاكي ايشان را نداشت

ياد تبادل نامهء امام علي(ع) و معاويه افتادم كه پس از آنكه معاويه ، مظلوميت امام علي(ع) را به تمسخر گرفت ، امام(ع) در پاسخ گفتند: "خواستي مرا تحقير كني اما ستودي!"
حال بايد خطاب به نويسنده اين متن گفت: "خواستي عيوب امام(ع) را بشماري ، ارزش هايش را شمردي!"

حکومت و سیاست مداری قوانین و قواعد خاص خودش را دارد ، ابزاری نیز نیاز دارد که آن ابزار از دید برخی همچون علی بن ابیطالب در حقیقت رذیلت هستند !

طبیعتا اعتقادات و پیش داوری های شما اجازه نمی دهد جز این در مورد امام علی فکر کنید و ذهن مومن و تسلیم شما نیز علی بن ابیطالب را شایسته ترین فرد برای حکومت می داند ...

اما بررسی تاریخی به عقاید افراد اهمیتی نمی دهد ، تاریخ اگر هم تحلیل کند تحلیلی منطقی و باورپذیر ارائه می دهد ، نه آنکه همه چیز را به حکمت خدا و خواست خدا این است و ... ارجاع دهد . در واقع با تفویض همه چیز به خدا تنبلی خود را توجیه نکرده و به دنبال یافتن علت ماجرا هاست ..

آنچه تاکنون در این بحث شرح داده شد همه آنچیزی است که لازم بود تا پیامبر برای بحث جانشینی خودش مهیا می کرد :

1 - انتخاب فردی دارای صلاحیت ، شایستگی ، محبوب و مقبول عموم مردم

2 - راضی کردن گروه های مختلف مردم در نقاط مختلف حکومت اسلامی برای جانشین تعیین شده

3 - فراهم کردن زمینه های انتقال قدرت

شما یا باید ثابت کنید این مواردی که عرض شد اصلا برای تعیین جانشین لازم نیستند ، یا آنکه ثابت کنید تک تک این زمینه ها را پیامبر فراهم کرده است

و از آنجا که نداشتن اقبال عمومی را همگان برای علی بن ابیطالب پذیرفته اند ( و این به معنای نداشتن حداقل صلاحیت لازم برای حکومت بر جامعه و مردم است ) ، لاجرم باید ثابت کنید برای فرآیند انتقال حکومت و قدرت الزاما نه محبوبیت و مقبولیت لازم است ، نه رضایت گروه های مختلف مردم ! که صریح آن می شود دیکتاتوری دینی ! پس بفرمائید و از دیکتاتوری دینی دفاع بفرمائید !!

پ.ن : طبیعتا من انتظار دموکراسی و رای گیری را از عرب 1400 سال پیش ندارم ، اما داشتن حداقل محبوبیت و مقبولیت برای حاکم جامعه در هر عصری لازم بوده است . در غیر اینصورت آن حاکم و آن حکومت محکوم به شکست و نابودی است .. همچنانکه پس از گذشت 25 سال بازهم جامعه با علی بن ابیطالب مسئله داشت و حکومت او راتحمل نکرد و لذا عمر این حکومت در حد چند سال بیشتر نبود ! و اگر پیامبر را فردی دارای هوش و ذکاوت سیاسی بدانیم محال است وی نظر به خلافت و جانشینی علی داشته باشد .... البته این نکته نیز قابل توجه است که اصل انتخاب حاکم از طرف حاکم قبلی نوعی دیکتاتوری محسوب می شود ، صرف نظر از آنکه چه کسی به عنوان جانشین انتخاب می گردد ..

dahim-darni;945620 نوشت:
در مدت 13 سال در مکه پیامبر توفیقی به دست نیاورد ، نهایتا 200 الی 250 نفر به او ایمان آوردند . اگر 3 سال دعوت پنهانی را کنار بگذاریم ، 10 سال مدت زمان کمی برای تبلیغ دین و معرفی پایه های آن نبوده است .. اما به هر دلیل در این مدت دین اسلام برای عموم مردم جاذبه ای نداشت و لذا پیروان اندکی دور پیامبر جمع شده بودند . خواهیم دید که در 10 سال بعدی و در مدینه چه تفاوتی در روش پیامبر و پایه های اسلام به وجود می آید که در انتها 120 هزار نفر پیرو پیدا می کند ..

فرق این است که در مکه عده ای که این دین دنیای آنها را به مخاطره انداخته بودنه تنها خود در مقابل دین جدید ایستادند حتی مانع ورود دیگران به دین شدند اما در مدینه اقبال عمومی ایجاد شد. این اظهر من الشمس است

dahim-darni;945620 نوشت:
علت عدم برخورد میان پیامبر و مردم مکه نداشتن نیروی کافی بود .. هرچند در همین مدت اقامت در مکه نیز پیامبر نقشه ای که برای مردم مکه کشیده بود را چندجا بر زبان آورده بود : لَقَدْ جِئْتُكُمْ بِالذَّبْحِ ( آمده ام سرتان را ببرم ) .. [ به نقل از سیره ابن هشام ج1 ص 290 ] و متاسفانه همین عبارت کوتاه توسط گروه داعش به دست مایه ای برای توجیه اعمالش تبدیل شده است و می گویند که ما دقیقا به سنت نبوی داریم رفتار می کنیم !!

لقد جئتکم بالذبح اگر سندش صحیح باشد اولا در مقابل کسانی است که پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم و دیگر مسلمانان را به طرز فیجعی آزار می دادند مثلا ابوجهل زره‌های آهنین بر بدن سمیه عمار و یاسر می‌کرد و آن‌ها را در آفتاب سوزان صحرای مکه نگاه می‌داشت؛ به نحوی که حرارت آفتاب و داغی آهن بدنشان را می‌پخت و مغزشان را به جوش می‌آورد سرانجام مقاومت سمیه باعث شد تا کاسه صبر ابوجهل لبریز شده و با خنجر یا نیزه بر شکم او زد و شکمش را درید و به این ترتیب این بانوی با صلابت را به شهادت رساند(1)
ثانیا این عبارت مشعر به آینده است یعنی پیامبرصلی الله علیه واله از آینده خبر می دهد که با توجه به ظلم وستمهای شما چنین خواهد شد. کما اینکه از این پیشگوئی ها از لسان مبارک حضرت محمد صلی الله علیه وآله بسیار صادر شده است
1.ابن اثیر، الکامل، ص۸۸۵؛ مجلسی، بحار الانوار، ج ۱۸، ص۲۴۱.

dahim-darni;945620 نوشت:
با هجرت به مدینه پیامبر و مسلمانان چون منبع درآمدی نداشتند و مهاجرین نیز اکثرا برده های آزاد شده یا فراری بودند( اموالی از خود نداشتند ) ، لذا تامین نیاز های مالی سبب شد حمله به کاروان های تجاری مکه در دستور کار پیامبر قرار بگیرد .. ممکن است برای حمله پیامبر به کاروان ها هزار و یک دلیل بیاورید ، اما به هر حال نمی توان اصل وقوع حمله به کاروان های مکه را انکار کرد و همین علت آغاز جنگ های پیامبر و مردم مکه شد / حتی در جنگ بدر کبری نیز این مسلمانان بودند که برای کاروان بزرگ تجاری مردم مکه ( که تقریبا سرمایه همه مردم مکه در آن بود ) کمین کرده بودند و به عبارتی شروع کننده آنها بودند .

الحمد الله که گفته اید «مسلمانان چون فراری بودند اموالی نداشتند» آیا اینها در مکه نیز اموالی نداشتند؟ اموال آنان چه شده بود؟ چه کسی اینها را بیرون کرده بود؟ به چه دلیل باید اخراج می شدند؟ اموالشان چرا تصاحب شده بود؟
مشرکین مکه این افراد را از مکه زادگاه خود بیرون کرده بودند. اموال آنان را مصادره نموده بودند. برخی از آنها را به شهادت رسانده بودند و تا اینجا مسلمانان یا به قول ما دستوری از طرف خدا نداشتند ویا به قول شما توانائی نداشتند به هر حال جنگی نکردند اما اگر همین کارها را شما انجام دهند و سپس مانع مقابله(چه دستور باشد و چه عدم توانائی) بر طرف شود آیا شما با کسی که این ظلمها را به شما کرده مقابله نخواهید کرد؟
اما اشتباه اساسی شما این است که فکر می کنید با هجرت مسلمانان، مشرکان مکه دست از سر آنان برداشتند و آنان را راحت گذشتند
اگر چه اگر دست بر می داشتند نیز به تقاص کارهای قبلی باید به آنان برخورد می شد اما دست بر نداشته و به رفتارهای ایذائی خود ادامه دادند که در پست بعد به تعدادی از رفتارهای ایذائی آنان اشاره می شود

از جمله رفتارهای ایذائی مشرکان قریش نسبت به مسلمانانی که از دست آنان فرار کرده و به مدینه مهاجرت نموده بودند
یک:به مردم مدینه پیغام دادند اگر پیامبرصلی الله علیه واله وسلم و مسلمانان را اخراج کنند و با آنان نجگند با حمله مشرکان مواجه خواهند شد. مشرکان تهدید کردند مردان مدینه را قتل عام می کنند و زنان را بر خود حلال می نمایند(1)این تهدید ها تا جایی ادامه پیدا کرد که مسلمانان شبانه روز از بیم حمله مشرکان مسلح و آماده دفاع بودند(2)
دو: یکی از مشرکان به نام کرز بن جابر به مراتع اطراف مدینه دستبرد زده و آنجا را غارت کرد(3)
3.عده ای از مسلمانان به دلایل مختلف از هجرت به مدینه باز ماندند. در اینجا بود که اذیت ها رو به فزونی نهاد و آنان از مسلمانان مدینه درخواست کمک کردند تا آیه 75سوره نساء نازل شد(4)از جمله این مستضعفین من النساء والولدان ابن عباس و مادرش بودند(5)آنان برای تحت شکنجه قرار دادن پدران و مادران حتی کودکان را نیز آزار می دادند(6)

پس نفرمائید که به دلیل عدم بضاعت مسلمانان اقدام به حمله به کاروانها کردند. آنان باید از مشرکین قریش که حتی در مدینه نیز آنان را راحت نمی گذاشتند باید ضرب شصت نشان می دادند تا بلکه این امر باعث شود در ظلمهای خود تجدید نظر کرده و وقتی شاهراه اقتصادی خود را در خطر می بینند هم نسبت به مسلمانان مدینه اقدامی انجام ندهند و هم باقی مانده مسلمانان مکه را نیازارند.

1.بیهقی، دلایل النبوه، ج3، 178
2.بیهقی، دلایل النبوه،ج3 ص6
3.ابن هشام، سیره النبویه، ج1، ص601
4.طبری، جامع البیان، دارالمعرفه، بیروت، 1412ق، ج5،ص107-108؛ بغوی، معالم التنزیل، ج1، ص663
5.رازی، محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ سوم، 1420ق، ج10، ص141
6.جارالله زمخشری، الکشاف عن حقایق غوامض التنزیل و عیون الاقاویل فی وجوه التاویل، ج1، ص534

dahim-darni;945620 نوشت:
به فاصله چند روز از وفات پیامبر اسلام ، یک دسته شورش های سراسری به راه افتاد و به قول مردمی که در آن عهد بودند« ارتد العرب » .. عرب مرتد شدند . مقصود آن است که با مرگ پیامبر اعراب تصور می کردند حکومت پیامبر ( همان عاملی که باعث مسلمان شدنشان شده بود = قدرت ) از بین رفته و لذا به آیین خود بازگشتند و این واقعه سبب شد تا ابوبکر ، خلیفه مسلمین ، به جنگ آنها برود و البته توانست شورش ها را با قدرت شمشیر خالد بن ولید سرکوب کند و یکارچگی مسلمانان را مجدد به دست بیاورد ( مشهور به جنگ با اهل رده ) علاوه بر اینها نبرد با دیگر پیامبران شبه جزیره از جمله مسیلمه کذاب و پیروان آنها اقدام دیگر ابوبکر در جهت تثبیت حکومت اسلامی بود . دقیقا در همین نقطه از تاریخ است که اشاره شد اگر علی به حکومت رسیده بود معلوم نبود دامنه این شورش ها به کجا می رسید و آیا می توانستیم تصور کنیم مردمی که از شمشیر علی کینه به دل داشتند زیر بار حکومت و ریاست او بروند ؟!

اگر حرف شما درست باشد همان شمشیری که اینها را به اسلام فراخوانده بود می توانست دوباره شورشهای آنها را مهار کند کما ایکه ابوبکر به قول شما با شمشیر خالد بن ولید چنین کرد. اما سخن شما از چند جهت اشتباه است از جمله اینکه برخی از قبال مرتد شدند اما برخی دیگر با ابوبکر موافق نبودند ابوبکر برای اینکه بتواند از مسلمانان را بر علیه آنان تحریک کند برچسب مرتد به همه آنان چسباند.

dahim-darni;945620 نوشت:
اختلاف میان امت اسلامی در زمان عثمان مجدد گسترش یافت و عملا دو دستگی ها به وجود آمد ، قتل عثمان از جمله نتایج همین آشوب ها و اختلاف های داخلی است و با حکومت علی این اختلاف ها به اوج خود رسید .. ده ها و بلکه صد ها هزار خونی که در جمل و صفین ریخته شد تنها در 5 سال حکومت حضرت علی اتفاق افتاده است .. آیا با این وضعیت می توان برای کنترل جامعه ی پس از پیامبر توسط حضرت علی کمترین شانسی قائل بود ؟!

شما از داده های درست نتیجه های اشتباه استخراج می کنید. چه کسی جنگ جمل را به راه انداخت؟ مگر یکی از آنها زیبر نبود، زبیر همان کسی است که در جریان رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله در حمایت از حضرت علی علیه السلام شمشیر کشید و این حمایت تا پس از قتل عمر ادامه داشت و در شورای پس عمر رای به خلافت حضرت علی علیه السلام داد. اگر حضرت علی علیه السلام به خلافت می رسید جامعه اسلامی اینقدر دنیا طلب نمی شود تا آن اندازه که زبیر به دلیل مطامع دنیایی در مقابل حضرت قرار گیرد. این اثر انحرافی بود که سه خلیفه قبل ایجاد کرده بودند مخصوصا عثمان. در صفین نیز چه کسی در مقابل حضرت علی علیه السلام بود؟ معاویه. معاویه نیز زائیده خلافت عمر است. یعنی اگر حضرت علی علیه السلام پس از پیامبرصلی الله علیه واله به خلافت می رسید خشت کجا بالا نمی رفت که معاویه نه تنها بر امارت شام برسد بلکه هوای خلافت نیز در سر بپروراند تا جائیکه عمر به اعضای شورا بگوید از اگر توافق نکنید معاویه به خلافت خواهد رسید .
جنگ های زمان حکومت حضرت علی علیه السلام نتیجه خشت کجی بود که در سقیفه گذاشته شد و اگر این خشت کج گذاشته نمی شد تا ثریا دیوار کج نمی ر فت که جنگ جمل و صفین پیش آید.

dahim-darni;945620 نوشت:
مقایسه دستاورد پیامبر در مکه ( با مسلمان شدن نهایتا 250 نفر ) و مدینه ( با مسلمان شدن حدود 120 هزار نفر ) باید این پرسش را به وجود بیاورد که به راستی علت این جهش ناگهانی چیست ؟!

dahim-darni;945620 نوشت:
اگر بگوئیم آموزه های اسلام و پایه های متعالی آن علت این امر بوده تحلیل درستی ارائه نکرده ایم ، چون این آموزه ها در مکه هم وجود داشتند و فرصت کافی هم برای بیانشان وجود داشت .. پس علت چیست ؟!

اتفاقا تحلیل درست همین است. این آموزه ها در مکه هم بود اما در مکه ممانعت بود که در مدینه نبود. در مدینه اقبال عمومی بود اما در مدینه نبود، در مدینه حکومت تشکیل داده شد اما در مکه چنین موقعیتی پیش نیامد.
پیامبر صلی الله در مدینه به برکت دولت اسلامی می توانست حتی مبلغ به قبایل اطراف گیسل دارد اما در مکه نه تنها چنین امری فراهم نبود بلکه در داخل مکه نیز با مشکلاتی روبرو بود.
آموزه های اسلامی در مکه بود اما ظرفیت پذیرش به دلیل به مطامع دنیایی سران آنها بسیار پائین بود و این عدم اقبال مشکلات را فراهم کرد

dahim-darni;945620 نوشت:
شد سریع جمعیت مسلمانان را می توان با نیرومند شدن حکومت مدینه در ارتباط دانست ، به عبارتی هرقدر که قدرت سیاسی و نیروی نظامی حکومت پیامبر افزایش پیدا می کرد جمعیت مسلمان شدگان نیز بیشتر می شد .. از اینرو مسلمان شدگان پس از حکومت پیامبر را می توان مسلمانان نان به نرخ روز خوری دانست که به محض مشاهده ی مساعد شدن اوضاع تغییر دین دادند و وارد امت اسلامی شدند ، تساهل و تسامح پیامبر نیز در پذیرش اسلام افراد ( چنانچه در برخورد با ابوسفیان مشهور است ) نمونه ای از هوش وافر ایشان در پیشبرد مقاصد سیاسی است .. چیزی که در علی بن ابیطالب وجود نداشت !

عامل اقبال به دین اسلام قدرت نبود بلکه تبلیغ آموزه های متعالی بود که در سایه دولت اسلامی فراهم شده بود. اگر چه ممکن است برخی از مسلمانان به دلیل مسائل مادی به این دین گرویده باشند اما نه تنها کلیت ندارد بلکه در صدی کم است. شما داستان عدی بن حاتم را بخوانید. چه چیزی پس از فرار او را به مدینه کشاند آیا جز آموزه های اسلامی بود که توسط خواهرش به او منتقل شد. پس ار فرار عدی، خواهرش سفانه اسیر شده و به مدینه رفت او در مدینه از پیامبرصلی الله علیه واله وسلم درخواست آزادی کرد و پیامبرصلی الله علیه واله وسلم ضمن قبولی درخواست وی فرمودند: صبر کن تا شخصی مطمئن پیدا شود و تو را به دیارت ببرد. پس از پیدا شدن شخصی قابل اطمینان پیامبرصلی الله علیه واله وسلم لباس و خرجی راه نیز به دختر حاتم داده و او رهسپار شام شد. سفانه وقتی به برادرش عدی رسید پیشنهاد اسلام به وی کرد و او نیز پذیرفته و به مدینه آمد. عدی در مدینه با برخورد های متواضعانه رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم و نیز مشاهده کرامتی از ایشان به اسلام گروید(1) او چنان است شیفته آموزه های اسلام شد تاجائکه معاویه به ایشان گفت: علی با تو منصفانه رفتار نکرد که فرزندان خود را نگاهداشت و فرزندان تو را به دم تیغ فرستاد. عدی گفت: «نه؛ به خدا من به انصاف رفتار نکردم که علی(علیه السلام) کشته شد و من هنوز زنده‌ام!»(2)
ما تعجب نمی کنیم کسانی که تنها دیدشان مادی است از درک این حقایق عاجز باشند. و همه چیز را مادی نگاه کرده و دنیوی محاسبه کنند اما واقعیت رفتار امثال عدی که مشتی از خروار است خلاف ایده مادی آنان را می رساند

1.ابن هشام، سيرة النبویه، ج 2: 578-581
2.ابن عبد ربه، العقد الفرید، بیروت، نشر دارالکتب العلمیة، بی‌تا، ج۴، ص۹۸

dahim-darni;945620 نوشت:
این موضوع اشاره تازه ای نیست و حتی به شکل غیر مستقیم نیز از تاریخ اسلامی قابل دسترسی ست ، داستان مشهوری در مغازی واقدی نقل شده که یکی از دشمنان سرسخت پیامبر در مدینه و در هنگام جنگ احد به طمع غنایم لباس رزم بر تن کرد و وارد لشکر اسلام شد ، و وقتی پیامبر به او گفت که یا باید مسلمان شوی و یا آنکه نمی توانی از غنایم استفاده کنی او بی درنگ شهادتین را گفت و مسلمان شد !!

نمی شود یک نمونه گزارش را برای اثبات ادعای خود آورد و چن گزارش مقابل را ندید.
چرا این گزارش را ندیدید که :ابوالعاص داماد پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم به نزدیک فتح مکه اسلام آورد مقداری از اموال مشرکین به امانت در تصرفش بود پس از آنکه اسلام آورد با آنکه می توانست اموال را مصادره نماید اما از این کار خودداری کرده و گفت اسلامی که آغازش با خیانت در اموال مردم باشد به کار من نمی آید(1)
چرا این گزارش را ندیده یا دیده از بیان آن خوداری کردید؟
ثمامة بن اثال قصد کشتن پیامبرصلی الله علیه واله و سلم را داشت که به اسارت مسلمانان در آمد، او در هنگام اسارت مورد لطف پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم قرار گرفت و دستور داد با او به نیکی رفتار کنند سپس بخانه رفته و غذائى را كه در خانه داشتند براى ثمامة بفرستادند، نيز امر كرد كه شتر شيرده آن حضرت را هر صبح و شام به نزد او برده تا هر چه مى‏خواهد از شير آن دوشيده و بياشامد(2)پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم دستور آزادی وی را صادر کردند و او تا در بند بود اسلام نیاورد اما پس از آزادی اسلام آورد. او پس از گرویدن به اسلام به رسول خدا صلى الله عليه و آله عرض كرد: پيش از اين صورت تو و دين و شهر تو مبغوض‏ترين صورتها و دينها و شهرها در نزد من بود و اكنون محبوبترين آنها در پيش من صورت و دين و شهر تو است(3)

1.ابن هشام، السيرةالنبوية،ج‏1،ص:659
2.ابن هشام، السيرةالنبوية،ج‏2،ص:638
3.ابن هشام، السيرةالنبوية،ج‏2،ص:639

dahim-darni;945621 نوشت:
با فرمان شروع دعوت نزدیکان و اقوام پیامبر ( وانذر عشیرتک الاقربین ) در سال سوم بعثت و در مکه ، در شرایطی که یاران پیامبر به عدد 40 هم نرسیده بود وی اقوام نزدیک خود را به یک میهمانی دعوت کرد تا آنها را به دین جدید خویش فرابخواند . در میهمانی نخست این موضوع حاصل نشد و بار دیگر ضیافتی ترتیب داده شد و آنجا بود که پیامبر ، به زعم شیعه ، علی 10-12 ساله را به جانشینی خودش منصوب کرد!!!

فکر نمیکنم داستان بالا نیاز چندانی به نقد داشته باشد ، چون پوچ تر و بی محتوا تر از آن است که بشود نقدش کرد !! در آن شرایط که نه حکومتی بود و نه پیروان چندانی و نه اصلا آینده شخص پیامبر و اسلام مشخص بود شیعه می گوید کودکی 10 ساله به جانشینی رسیده است !! پیامبر آن روز و آن ساعت به فکر بیشتر کردن پیروانش است ، آقایان برای حکومت تاسیس نشده رسول الله جانشین تعیین می کنند ! یا للعجب :)


بله ما نیز می گوئیم یا للعجب : یا للعجب به شما یا از آنقدر عجله در پاسخ داشته اید که حتی آدرس ها را نگاه نکرده اید اگر چه کتابهای زیادی از شیعیان جریان عشیرتک الاقربین و جریان وصایت را در آن نقل کرده اند اما بنده برای اینکه شما شیعه را متهم نکنید از طبری و حسکانی آدرس دادم چون عجله دارید و شاید به پست مورد نظر نتوانید سر بزنید دوباره برای راحتی کار شما آدرسها را در اینجا می آورم«تاریخ الامم والملوک، محمد بن جریر الطبری، بیروت،‌دار قاموس الحدیث، بی‌تا.، ج۲، ص۲۷۹؛ طوسی، ج۸، ص۶۷؛ حسکانی، عبیدالله بن احمد، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامی، ۱۴۱۱ق، ج۱، ۵۴۳.»
اما همان طور که قبلا عرض شد اگر دید مادی باشد درک برخی از مفاهیم بسیار سخت است مثلا سخت است ارباب مادی قبول کنند که پیامبر صلی الله علیه وآله در حفر خندق، زمانی که مسلمانان به صخره سختی برخورد کردند و پیامبر ضمن زدن سه ضربه به سنگ، با هر برقی که از ضرباتش نمایان می‌شد، مژدۀ فتوحات آیندۀ مسلمانان در شام و یمن و ایران را به آنان داد(1) در همان زمان نیز کسانی که تنها دنیایی فکر می کردند و دیدشان چند متر آنطرفتر را می دید به مسخره گرفتند از جمله :معتب بن قشير گفت: محمد، گنجهاى خسرو و قيصر را به ما وعده مى‏دهد، و حال آنكه هيچيك از ما تأمين ندارد كه براى قضاى حاجت خود برود، خدا و رسولش فقط ما را به خود غرّه كرده و فريب مى‏دهند.(2)

1. ابن هشام، ج۳، ص۲۳۰؛ طبری، تاریخ، ج۲، ص۵۶۸ـ۵۶۹؛ ابونعیم اصفهانی، ص۴۳۲؛ قس واقدی، ج۲، ص۴۴۹ـ۴۵۰
2. المغازى/ترجمه،متن،ص:345


dahim-darni;945621 نوشت:
آنچه که مورخین از شیعه و سنی نقل کرده اند ، علی کمی پیش از مراسم قربان به منطقه ابطح واقع در شرق مکه به پیامبر رسیده و شترهای قربانی رسول الله را برای وی آورده است .. در هر صورت وی از ابتدا همراه پیامبر در مراسم حج حاضر نبوده و در اواخر آن به کاروان پیامبر رسیده است .. موضوعی که نشان از منتفی بودن بحث جانشینی دارد !! چون همانطور که در متن هم آمده بود اگر قرار بر جانشینی علی بود ، دستکم در آخرین حج در کنار پیامبر می بود ، نه آنکه به دنبال غنایم به یمن فرستاده شود !!

ادعا کردن راحت است اما نه در پستهای قبلی و در انیجا سندی بر این ادعا نداده اید اما ما با مدرک گفتیم که حضرت علی علیه السلام در مراسم حج الوداع حاضر بود.

dahim-darni;945621 نوشت:
چه چیزی سبب شده فکر کنید مردم اعلام جانشینی علی در بیابان را می پذیرند ، اما اگر همان اعلام در مکه اتفاق می افتاد نمی پذیرفتند ؟!

اگر مردم شخص علی بن ابیطالب را به جانشینی نمی پذیرفته اند و پیامبر را متهم می کرده اند که پسرعموی خودش را به قدرت رسانده ، تغییر محل از شهر مکه به بیابان غدیر راه حل موضوع نبوده .. چون در غدیر خم علاوه بر مشکلات قبلی پیامبر را متهم می کردند که بدون حضور ما مراسم گرفته است ..

اگر واقعا پیامبر می خواست علی یا هرکس دیگری را به خلافت برگزیند چاره اش آن بود که مردم ناراضی را با هر روشی ( سیاست ، زور ، اجبار ووو ) راضی کند ، نه اینکه بدون حضور مردم در وسط بیابان مراسم جانشینی برگزار کند و بعد توقع اطاعت هم داشته باشد!! .. این مدل از اعلام جانشین را حتی در میان ابتدایی ترین اقوام باستانی هم نمی توانید مشاهده کنید !


در مکه جای اینکار نبود با سند قبلا عرض کردم. مکه جایی است که هر کس به دنبال کار و انجام مناسک است شلوغی و سر و صدا مانع این کار بود اما در غدیر این مانع دیگر نبود.
این استبعاد شما اصل واقعه غدیر را زیر سوال می برد اما اصل واقعه غدیر مورد قبول همه مسلمانان است لذا برخی گفته اند معنای مولاه سرپرستی نیست بلکه دوستی است. اگر بنا باشد اشکال وارد باشد باید کل قضیه غدیر را انکار کرد زیرا با توجه به معنای دوستی اشکال وسیعتر می شود که پیامبر در آن به قول شما بیابان مردم را جمع کند آنان که نرسیده اند برسند آنان که رد شده اند برگردند بعد بفرماید هر کس تا بحال من دوست او بودم از این به بعد علی دوست او است. ایا این را نمی شد در همان مکه بگویند هیچ مانعی نیز نبود
پس اشکال شما اصل داست غدیر را انکار می کند و حال آنکه اصل داستان غدیر متواتر است بین شیعه و سنی

dahim-darni;945621 نوشت:
ین نیز دلیل خوبی نیست ،زیرا به معنای نادیده انگاشتن نظر و رأی اکثریت جمعیت مسلمانان است .. چیزی که ناچار به شورش و آشوب منجر می شود .. کما اینکه همین شورش و آشوب در جریان ارتداد اعراب بروز پیدا کرد ، زیرا آنها کار حکومت اسلامی را تمام شده می دانستند .

آیا می توان به دلیل عدم قبول اکثریت دستور خدا را زمین گذاشت. دو تفکر حاکم است یکی تفکر غربی که پاسخ مثبت است یکی تفکر اسلامی که پاسخ منفی است
اگر بنابود رای اکثریت در جریان نبوت و امامت قبول باشد که اصلا در مکه نباید پیامبرصلی الله علیه وآله شروع می کردند چون اکثریت مخالف بودند همین طور اکثریت با حضرت نوح و حضرت ابراهیم و ...
حتی احتمال شورش نیز اگر به حذف اصل اسلام نینجامد باعث عدم بیان دستور خداوند نیست. و اینجا از آن نوع است

dahim-darni;945621 نوشت:
اما حتی اگر بپذیریم مخالفین اصلی علی در مدینه بودند ، بازهم اعلام جانشین در وسط بیابان عقلانی نیست ، بلکه این اتفاق باید در پایتخت (مدینه) و نیز با حضور سران قبائل و رئوسای عرب از سراسر نقاط اسلامی ( مکه - یمن - طائف - اعراب بادیه و .. ) اتفاق می افتاد .


اگر چه همان طور که عرض کردم غدیر بهترین جا برای این مطلب بود. اما با توجه به عدم امکان بیان در مدینه و مکه، بیان مطلب در غدیر اقلا اتمام حجت بود.

dahim-darni;945621 نوشت:
در هر صورت نمی توانید لزوم زمینه چینی برای انتقال قدرت را انکار کنید ، من زمینه های لازم برای این کار را عرض کردم که فکر نمی کنم کسی در آنها تردیدی داشته باشد ، چنانچه تصور می کنید پیامبر زمینه های لازم برای انتقال قدرت را فراهم کرده است به ما نشان دهید دقیقا ایشان چه اقدام عملی انجام داده اند !!

پاسخ تمام سخنان شما در یک جلمه است شما مادی فکر می کنید و پیامبر صلی الله علیه واله معنوی. با معیارهای مادی و نگاه کوتاه دنیوی نه تنها غدیر بلکه اصل اسلام و نه تنها اصل اسلام بلکه بعثت تمام انبیا و نه تنها بعثت انبیا نیز از جهاتی دچار مشکل می شود اما اگر عنیک مادی کنار رود و عینک معنوی جایگزین شود نیاز به ارائه سند و گذاشتن پستهای پی در پی نیست اگر چه وظیفه ما پاسخگویی به تمام شبهات شماست

dahim-darni;945621 نوشت:
این نیز دلیل خوبی نیست ،زیرا به معنای نادیده انگاشتن نظر و رأی اکثریت جمعیت مسلمانان است .. چیزی که ناچار به شورش و آشوب منجر می شود .. کما اینکه همین شورش و آشوب در جریان ارتداد اعراب بروز پیدا کرد ، زیرا آنها کار حکومت اسلامی را تمام شده می دانستند .

dahim-darni;945621 نوشت:
جمعیت اصلی مسلمانان چه در یمن ، چه طائف و چه مردم مکه در غدیر حاضر نبودند و همین برای عدم مشروطیت بیعتی که به زعم شیعه در غدیر خم برای علی گرفته شده کفایت می کند .. بعد از غدیر خم هم هیچ مراسمی برگزار نشده تا در آن سران مسلمانان این مناطق با علی بیعت کنند و از او حمایت نمایند ! به راستی تصور می کنید بدون تامین نظر اکثریت مردم می شود خلیفه تعیین کرد ؟!


این دو پست تناقض آشکار دارد
از یک طرف گفته اید که تمی توان بدون تامین نظریه اکثریت نمی شود تعین خلیفه کرد. گویا در مورد خلافت ابوبکر نیز همین نظر را دارید چرا که گفته اید عدم قبول اکثریت ارتداد عرب را به وجود اورد
خلاصه با عدم قبول اکثریت می شود خلافت کرد یانه؟ اگر نمی شود که پس چرا ابوبکر خلافت کرد. اگر خلافت ابوبکر با رای اکثریت بود که پس چرا گفته اید به دلیل عدم قبول اکثریت ارتداد پیش آمد

dahim-darni;945621 نوشت:
و آیا اصلا اگر این اتفاق هم بیفتد فکر نمی کنید نوعی دیکتاتوری دینی است ؟!

با دید دنیوی و مادی بله اما نگاه متفاوت نه
گذشته از آن معلوم نبود که اکثریت با حضرت علی علیه السلام نباشند بلکه افراد شاخص مخالف بودند و با تهدید و تطمیع مانع گرویدن اکثریت توده با امام علی علیه السلام می شدند همان طور که در مکه افراد شاخص مانع گرویدن به پیامبر صلی الله علیه واله شدند اما در مدینه افراد شاخص چون طرفدار حضرت محمد صلی الله علیه واله بودند حکومت تشکیل شد. پس افراد مخالف بودند نه اکثریت

dahim-darni;945621 نوشت:
اینکه یک جوان به فرماندهی یک سپاه برسد مورد جدیدی در تاریخ عرب نبوده است ، در همان خطبه ای که پیامبر برای سپاه اسلام می خواند می گوید مردم به فرماندهی زید هم ایراد می گرفتند ، چون او هم یک جوان بود .. به عقب بازگردیم ، در جنگ های ابتدایی پیامبر مگر شخص علی بن ابیطالب یکی از پرچم داران نبود ؟! در آن موقع او نیز حوالی 20 سال سن داشت ، حتی در لشکر مقابل اسلام هم فرماندهان جنگی از میان جوانان دلیر و رشید انتخاب می شدند ، خالد بن ولید که فرماندهی لشکر مردم مکه در جنگ احد را بر عهده داشت جوانکی کم سن بود ، اما لیاقت رزمی بالایش سبب شده بود فرمانده یک لشکر باشد ! نمونه های از این دست در ایام العرب ( که مربوط به جنگ های پیش از ظهور اسلام است ) نیز به وفور یافت می شود و لذا فرماندهی جوانان در سپاه و لشکر موضوعی نبوده که به دست پیامبر اسلام تاسیس شده باشد و در تاریخ همه ملل مختلف دنیا سابقه داشته است ، در موضوع بحث ما حول اعراب نیز این مورد مسبوق به سابقه بوده است .

این نمونه ها که شما به نفع خود مصادره کردید باید بنده به شما می گفتم نه شما به بنده
برخی می گفتند علی جواب است و به درد خلافت نمی خورد این مثالهای شما و نیز داستان جیش اسامه خط بطلان بر این تفکر مادی می کشد که شایستگی معیار است نه جوان یا پیر بودن.

dahim-darni;945621 نوشت:
شاید شما اینگونه فکر کنید ، اما کسی که کینه قاتل برادرش را به دل می گیرد ، لزوما مادی فکر نمی کند ، بلکه مقداری از عواطف و احساسات برخوردار است ! و طبیعی است که چنین فرد و افرادی زیر بار حکومت فردی که عزیزانشان را کشته است نروند !

این هم از زائیده نگاه مادی است. اما ای کاش داستان مصعب بن عمیر و اسارت برادرش را می خواندید وقتی برادرش در جنگ بدر اسیر شد مصعب نه تنها به نفع او حکم نکرد بلکه به ضرر او سخن گفت(1) از این نمونه ها در تاریخ اسلام است
عرض می کنم آنچه باعث شد کسانی ابوبکر را بر حضرت علی علیه اسلام ترجیج دهند مسائل مادی و نگاههای مادی بود، تطمیع، تهدید، سایه افکندن تعصبات قبائلی و نیز باقی ماندن تفکر جاهلی در برخی بود که کشته شدن برخی از مشرکین به دست حضرت علی علیه السلام و مخالفت احتمالی بازماندگان مسلمانان کشته شدگان نتیجه بقایای تفکر جاهلی بود.
1.السيرةالنبوية،ج‏1،ص:645

dahim-darni;945621 نوشت:
در هر سه ایرادی که به حضرت علی گرفته شد شما آنها را از منظر مادی وارد دانستید ، اما از نظر معنوی آنها را توجیه فرمودید ..

باید خدمتتان عرض کنم که بحث حکومت و قدرت یک موضوع تماما مادی است و تعلقات معنوی در آن جایی ندارد ، این یک عیب برای سیاست و قدرت باشد یا نباشد حقیقتی است که جریان دارد . و اگر پیامبر اسلام را آگاه به امور سیاسی بدانیم نمی توانیم بپذیریم فردی را به جانشینی تعیین می کند که اقبال عمومی ندارد و با به قدرت رسیدن وی ، حکومتی که شخص رسول الله آنهمه برایش زحمت کشیده دچار نابودی و سقوط می شود .. لذا از این منظر هم موضوع جانشینی حضرت علی بن ابیطالب منتفی خواهد بود ...

توجیه نکردیم بلکه اساس اسلام معنویت است. پیامبر صلی الله علیه وآله بر اساس معنویت عمل می کند زیرا سیاست در نگاه ایشان با سیایت در نگاه شما متفاوت است. ایشان اخلاق را فدای سیاست نمی کند.
از طرفی چه کسی در ذهن شما کرده که مردم به حضرت علی علیه السلام اقبال نداشتند بارها در همین تاپیک عرض شد که تطمیع، تهدید دو عامل از عواملی بود که باعث رویگردانی از حضرت علی علیه السلام شد. لذا نفرمائید مردم اقبال نداشتند اگر طبق معیارهای امروزی رای گیری می شد نیز معلوم نبود که حضرت علی علیه السلام برنده رای گیری نباشد.
نیز اینکه می فرمائید اگر پیامبر آگاه به امور سیاسی بود..... عرض می شود که معنای سیاست در ذهن شما با معنای سیاستی که در ذهن حاکمان الهی است تفاوت دارد. در کجای ذهن شما می گنجد که برای احیا و ابقای اسلام می توان سیاست امام حسین علیه السلام را پیش گرفت و برخی نزدیکان را قتلگاه و برخی دیگر را به اسارت برد. نه تنها از طریق علم غیب بلکه با علم عادی نیز مشخص بود که امام به سوی شهادت می رود این امر بر عبدالله بن عمر، عبدالله بن زبیر، عبدالله بن جعفر، محمد بن حنیفیه و .... پوشیده نبود که با علم ظاهری به قضایا نگاه می کردند تا چه رسید به امام حسین علیه السلام
هدف پیامبرصلی الله علیه وآله ادامه پیدا کردن اسلام بود. ایشان طبق دستور خدا جانشین بعدی را اعلام می کردند اگر مردم می پذیرفتند که می پذیرفتند اگر سنگی بین راه پیدا می شد پیامبر صلی الله سخن خدا را به مردم رسانده بود و آیندگان ولو اندکی که سخن ایشان را به جان ودل می خریدند ادامه دهنده راه ایشان بودند و این تدبیر پیامبر صلی الله علیه واله باعث شد که الان 400000نفر ولایت حضرت علی علیه السلام راقبول دارند اگر پیامبر صلی الله علیه وآله می خواست سیاست مادی را پیش گیرد چنین امری محقق نمی شد

dahim-darni;945621 نوشت:
در مورد سپاه اسامه بازهم دلایل درست و قابل قبولی مطرح نکردید ،

شیعه می گوید پیامبر اسلام در نظر داشت که با فرستادن لشکر اسامه به مرزهای روم ، سران صحابه ( مشخصا ابوبکر و عمر ) را از پایتخت دور کند تا علی با خیال راحت و بدون هیچ مشکلی به قدرت برسد !!

بازهم نمیدانم چطور تصور کردید این اتفاق به نفع علی تمام می شد !! ابوبکر و عمری که به نقل تاریخ در سقیفه توانستند با کلام و مغلطه اتحاد انصار را از بین ببرند و به حکومت برسند ، آیا نمی توانستند با ترفندی دیگر کنترل سپاه و لشکر را به دست بگیرند و با داشتن نیروی نظامی و یک کودتای ساده علی را از قدرت بر کنار کنند ؟!!

عقل سلیم حکم می کند در آن شرایط بحرانی ، پیامبر اصلا قبل از وخامت احوال علی را به قدرت برساند ، اما حالا که این اتفاق هم نیفتاده دست کم باید مخالفین را زندانی و یا حذف می کرد ، نه آنکه یک نیروی آماده نظامی را در اختیارشان قرار بدهد !!

حتی اگر فرماندهی آن سپاه ( که بزرگترین لشکر اسلام در زمان پیامبر بوده و آماده جنگ باروم شده ) به شخص علی می رسید هم می شد از آن نتیجه گرفت که پیامبر خواسته قدرت نظامی را به خلیفه بدهد..

پس تا اینجا همان دلیلی که عرض شد درست می نماید ، پیامبر تصور نمیکرده که از دنیا می رود ، بلکه امید داشته که خود پس از بهبودی به لشکر می پیوندد و پیروزی نصیب لشکر اسلام می شود ! اما پایان یافتن عمر رسول الله همه این معادلات را به هم ریخت و جامعه اسلامی نیز با شوک تعیین خلیفه مواجه شد !!



این تحلیل شماست و به نظر ما اشتباه!
اولا: دور بودن سران صحابه مخالف جانشینی حضرت علی علیه السلام فضا را برای جانشینی ایشان آماده می کرد. و با بودن خود پیامبرصلی الله علیه وآله سپاه تحت امر ابوبکر و عمر در نمی آندند تا با جریان سقیقه مقایسه شود
ثانیا: این تدبیر پیامبر صلی الله علیه وآله برای آن بود که در مقابل استدالات کلامی آنان ایستادگی کند زیرا آنها نیز مثل شما قطعا بحث جوانی حضرت علی علیه السلام را مطرح می کردند. پیامبرصلی الله علیه وآله با این کار استدلال آنان را باطل می کرد تا بر آیندگان مشخص شود که پشتوانه کلامی آنان نیز باطل است و گرنه پیامبرصلی الله علیه وآله نه تنها خلافت رسیدن آنان را می دید بلکه خلافت بنی امیه را نیز پیشگوئی کرده بودند
لذا نتیجه گیری شما که پیامبرصلی الله علیه وآله تصور نمی کردند که عمر مبارکشان رو به پایین است تحلیل اشتباهی است که نه با گزارهای تاریخی هم خوانی دارد و نه با تحلیل های تاریخی منصفانه

تقاضایی دوستانه بنده از شما این است که
اگر می خواهید بحث ادامه پیدا کند و ثمره ای بر آن مترتب باشد یک پست بگذارید و بنده نیز یک پست پاسخ دهد و همین طور ادامه دهیم تا هم دیگر دوستان از بحث استفاده کنند و هم بحث به جایی برسد اینکه شما هر چه به ذهنتان رسید در ده پست بفرمائید و بنده نیز در ده پست پاسخ دهم باعث تشویش اذهان دوستان و نیز به بیراهه رفتن تاپیک می انجامد که ثمره ای در آخر بحث نخواهیم گرفت
البته این تقاضا دوستانه است

dahim-darni;945674 نوشت:
آنچه که شما به تناقض گوئی برداشت کرده اید ناشی از یکی دانستن موضوع رهبری جامعه و فرماندهی یک لشکر است

موضوع اصلاً برداشت من و شما نيست بلكه برداشت مردم مورد بحث است
شما ميگوئيد اعراب آن زمان تعصب شديدي سر اين موضوع داشتند و آنجا كه باب ميل شماست سعي ميكنيد اين تعصب را تا بالاترين شدت ممكن نشان بدهيد
اما در جاي ديگر كه مي خواهيد حرف ديگري را اثبات كنيد ، ناگهان همان اعراب تبديل بهانسان هايي متمدن و منطقي ميشوند كه به راحتي سرلشكري جواني كم سن و سال را مي پذيرند!
آن هم نه يك بار بلكه به قول خودتان به وفور!

كسي كه فرماندهي جوان بر خود را با آن شدتي كه شما تعريف كرديد نپذيرد ، در هيچ حالتي نخواهد پذيرفت

dahim-darni;945674 نوشت:
بررسی های تاریخی جای طرح چنین مسائلی نیست ، دخالت دادن عقاید مذهبی در بررسی های تاریخی اساسا بحث را نابود می کند ..

ايراد شما به هيچ وجه قابل پذيرش نيست چون شما داريد يك واقعهء مذهبي را از نظر تاريخي بررسي ميكنيد
موضوع مذهبي كه ما به آن اعتقاد داريم دليل اصلي پيش آمدن اين واقعه است
اينكه شما به مسائل مذهبي اعتقادي نداريد عقيدهء شماست اما نمي توانيد به ديگران بگوئيد تاريخ را طبق اعتقادات من بررسي كنيد!
درست مثل اينكه من بگويم اصلاً به وجود شخصي به نام هيتلر اعتقاد ندارم ، خب حالا به من بگوئيد چرا آلمان به كشورهاي ديگر حمله كرد؟!

dahim-darni;945674 نوشت:
عقل سلیم می گوید

من واقعاً از شما تعجب ميكنم چون با وجود اختلاف عقايد ، شما را فردي مي ديدم كه مباني بحث را در نظر ميگيريد
شما مدام داريد با يك ديد غيرمذهبي اين موضوع را كه كاملاً درون مذهبي است نقد ميكنيد
آن نوع تعيين حاكم كه شما ميگوئيد بايد در جاي مشخص باشد و رضايت سران قبايل جلب شود ، هيچ ارتباطي به معرفي امام ندارد
مگر زماني كه پيامبر(ص) به رسالت مبعوث شدند ، خداوند قبل از آن نظر سران قبايل را پرسيد؟
تعيين امام جعل است از طرف خدا ، نه انتخابي بصورت نظر سنجي از بزرگان قبايل!


dahim-darni;945674 نوشت:
بررسی تاریخی به عقاید افراد اهمیتی نمی دهد

جملهء درستي است اما معنا و مصداقش با آنچه شما ميگوئيد متفاوت است
بله اگر فرضاً مي خواستيم بررسي كنيم كه شروع پيامبري حضرت محمد(ص) از چه تاريخي بوده ، اينجا كاري به عقايد افراد نداشتيم و فقط اسناد تاريخي را بررسي ميكرديم
اما وقتي تاريخ درستش مشخص شد ، خواهيم گفت
"محمد در اين تاريخ به پيامبري رسيده است"
حال اينكه شما اصل پيامبري شخصي به نام محمد را بپذيريد يا خير ، ديگر ارتباطي به تاريخ ندارد كه شما مدام سعي داريد اين دو را به هم گره بزنيد

شما مي توانيد بگوئيد: "از نظر تاريخي غدير رخ نداده است"
يا بگوئيد: "از نظر تاريخي چيزي به عنوان اعلام امامت علي از زبان محمد ثبت نشده است"

اما به هيچ عنوان نمي توانيد بگوئيد: "از نظر تاريخي خدا به محمد دستور نداده ، يا محمد اصلاً پيامبر نبود!!!"

dahim-darni;945674 نوشت:
شما یا باید ثابت کنید این مواردی که عرض شد اصلا برای تعیین جانشین لازم نیستند ، یا آنکه ثابت کنید تک تک این زمینه ها را پیامبر فراهم کرده است

به چه كسي ثابت كنم؟
به يك مسيحي؟ سني؟ شيعه؟ بي خدا؟
خواهشاً به اين جمله دقت كنيد:
"براي تعيين امام ، هيچكدام از مواردي كه ميگوئيد ، به شكلي كه مادي گرايان عقيده دارند ، لازم نيستند"

آنچه گفتيد بطور كلي لازم است اما نه با مبنا و تعريف مسلمانان
مثالي براي شما ميزنم (بلاتشبيه):

يك سارق حرفه اي مي خواهد براي خودش جانشين تعيين كند
ميگويد

فردي داراي صلاحيت مي خواهم كه بتواند تمام قفل ها را باز كند ، خوب از ديوار بالا برو و رانندگي خوبي هم داشته باشد

يك مدير مي خواهد براي شركتش نگهبان استخدام كند
ميگويد

فردي داراي صلاحيت مي خواهم كه دستش پاك باشد و به هيچ عنوان به فكر باز كردن قفل صندوق نباشد و وارد حريم خصوصي من نشود

حال شما داريد مباني جانشيني يك سارق را براي انتخاب نگهبان به كار مي بريد و بعد ميگوئيد انتخاب رئيس شركت اشتباه بوده!!!

dahim-darni;945674 نوشت:
البته این نکته نیز قابل توجه است که اصل انتخاب حاکم از طرف حاکم قبلی نوعی دیکتاتوری محسوب می شود ، صرف نظر از آنکه چه کسی به عنوان جانشین انتخاب می گردد

پاسخ اين نكته را هم قبلاً گفته ام

سلام و پوزش بابت تاخیر

عماد;945823 نوشت:
تقاضایی دوستانه بنده از شما این است که
اگر می خواهید بحث ادامه پیدا کند و ثمره ای بر آن مترتب باشد یک پست بگذارید و بنده نیز یک پست پاسخ دهد و همین طور ادامه دهیم تا هم دیگر دوستان از بحث استفاده کنند و هم بحث به جایی برسد اینکه شما هر چه به ذهنتان رسید در ده پست بفرمائید و بنده نیز در ده پست پاسخ دهم باعث تشویش اذهان دوستان و نیز به بیراهه رفتن تاپیک می انجامد که ثمره ای در آخر بحث نخواهیم گرفت
البته این تقاضا دوستانه است

البته که سراسر این گفتگو دوستانه است و امید که دوستانه باقی بماند . به نظر من برای یافتن پاسخ دقیق تر شبهات لازم است بر مواضع پافشاری کرد و به راحتی قانع نشد .

و من هم موافقم که بهتر است روی اصل موضوع متمرکز شویم .

عماد;945705 نوشت:
بله ما نیز می گوئیم یا للعجب : یا للعجب به شما یا از آنقدر عجله در پاسخ داشته اید که حتی آدرس ها را نگاه نکرده اید اگر چه کتابهای زیادی از شیعیان جریان عشیرتک الاقربین و جریان وصایت را در آن نقل کرده اند اما بنده برای اینکه شما شیعه را متهم نکنید از طبری و حسکانی آدرس دادم چون عجله دارید و شاید به پست مورد نظر نتوانید سر بزنید دوباره برای راحتی کار شما آدرسها را در اینجا می آورم«تاریخ الامم والملوک، محمد بن جریر الطبری، بیروت،‌دار قاموس الحدیث، بی‌تا.، ج۲، ص۲۷۹؛ طوسی، ج۸، ص۶۷؛ حسکانی، عبیدالله بن احمد، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامی، ۱۴۱۱ق، ج۱، ۵۴۳.»

من در سند و منبع گزارش شما مناقشه ای نکردم ، نکته من دقیقا راجع به متن گزارش بود .

پیامبر در حالیکه سر جمع صد نفر طرفدار نداشت برای بیست سال بعد و حکومتی که هنوز تشکیل نداده جانشین تعیین کرده ( آنهم کودکی 10 ساله را ! ) .. باور بفرمائید این گزارش آنقدر پوچ و باطل است که همانطور که قبلا گفتم خودش بطلان خودش را فریاد می زند ..

منطقی هم به نظر می رسد ، سه سال از دعوت پیامبر گذشته . او به دنبال آن است که نزدیکان و طایفه اش را جذب کند . آن وقت - به زعم شیعه - در یک چنین جلسه حساسی که برای آغاز دعوت تشکیل شده ، پیامبر در مورد تعیین جانشین ( و پایان دعوت ) صحبت می کند !!

و دو نکته جالب دیگر نیز در این افسانه وجود دارد که نشان می دهد بعدها توسط عده ای جعل و وضع شده :

1 -پیامبر در آن جلسه می پرسد چه کسی حاضر است به من ایمان بیاورد تا برادر و وصی و وزیر و جانشین من بشود ؟! آخر این دیگر چه سوالی است ؟! ( فرضا اگر نظر شیعه درست باشد و پیامبر می خواسته در آن جلسه جانشین خودش را معین کند ) دیگر این سوال چه معنایی خواهد داشت ؟! اگر در آن جلسه دو نفر یا بیشتر اعلام آمادگی می کردند و به پیامبر ایمان می آوردند تکلیف جانشینی چه می شد ؟! جانشینی به کدامشان می رسید ؟!

2 - طبق حکایتی که نقل کردید در انتهای آن جلسه پیامبر خطاب به نزدیکانش می گوید : این علی جانشین من است ، پس از او اطاعت کنید .. و سپس حاضرین می خندند و به ابوطالب می گویند محمد به تو دستور می دهد از پسرت اطاعت کنی !
چنین افسانه ای واقعا خنده دارد و مضحک هم هست ! نمیدانم کسی که داستان را جعل کرده با خود چه فکری کرده .. چرا و به چه دلیل افراد آن جمع باید از علی اطاعت کنند ؟! مگر آنها از محمد اطاعت کرده اند که حال بخواهند از جانشینش اطاعت کنند ؟!

به نظر جاعل این داستان خواسته مسلمانان را ( از زبان پیامبر ) خطاب قرار دهد و به آنها بگوید از علی اطاعت کنید ، اما خب گاف بزرگی داده و در جای اشتباهی توصیه به اطاعت از علی کرده است ..

نتیجه تحقیقی که من مشخصا در مورد سند و منبع این قسمت از ماجرای دعوت نزدیکان کردم نیز این بود که حدیث شناسان مسلمان این قسمت که پیامبر در پایان جلسه دعوت می گوید ( علی جانشین و وزیر و وصی من است ) جزء جعلیات و احادیث موضوع (وضع شده = ساختگی ) می دانند . [ در كتاب سلسلة الاحادیث الضعیفة -رقم 4932 - تحقیق مفصلی راجع به اسناد و منابع این روایت شده و نویسنده می گوید این روایت را برخی از شیعیان در قرن دوم و سوم هجری ساخته و به اصل حکایت دعوت خویشاوندان اضافه کرده اند و سپس در تاریخ طبری و از آنجا در سایر کتب دیگر وارد شده است ]

عماد;945705 نوشت:
در مکه جای اینکار نبود با سند قبلا عرض کردم. مکه جایی است که هر کس به دنبال کار و انجام مناسک است شلوغی و سر و صدا مانع این کار بود اما در غدیر این مانع دیگر نبود.

متاسفانه شما به هیچ یک از اشکالات من پاسخ ندادید .. شما در مناسب نبودن مکه برای اعلام جانشین دو دلیل آوردید :

1 - در مکه اگر موضوع جانشین مطرح می شد مردم می گفتند پیامبر فامیل خودش را به قدرت رسانده ..

بنده هم عرض کردم هر کجا پیامبر علی را به خلافت انتخاب می کرد مردم همین را می گفتند .. مگر آنکه بگوئید حاضرین در غدیر خم نمی دانستند محمد و علی پسر عمو هستند !!

2 - مکه محل عبادت و مناسک و به قول شما پر از شلوغی و سر و صدا است !!

این دیگر از آن حرف ها بود ! اولا تعیین جانشین و خلافت و امامت امت ( اگر رخ می داد ) از برترین عبادات و مناسک می بود ! به علاوه الزاما نباید مراسم تعیین جانشین همزمان با مراسم حج همراه می شد ، پس از پایان حج و خروج از احرام هم پیامبر می توانست یک نصف روز در مکه بماند و جانشین معین کند . ( که نکرد ) .. ثانیا این چه پیامبری است که توانایی آرام کردن سر و صدا و شلوغی مردم را ندارد ؟! رهبری که نتواند از پس یک شلوغی و سر و صدا بر بیاید چگونه می خواهد برای جهانیان رحمت باشد ؟!

عماد;945705 نوشت:
اگر چه همان طور که عرض کردم غدیر بهترین جا برای این مطلب بود. اما با توجه به عدم امکان بیان در مدینه و مکه، بیان مطلب در غدیر اقلا اتمام حجت بود.

شما دو دلیل آوردید که ثابت کنید مکه جای خوبی برای تعیین جانشین نبوده ( که البته سستی و سبکی آن دلایل واضح هستند و من هم نقدی مختصر از آنها داشتم )

اما

1 - هیچ دلیلی نیاوردید که ثابت کنید غدیر بهترین محل برای این کار بوده است

2 - هیچ دلیلی نیاوردید که ثابت کنید مدینه محل مناسبی برای تعیین جانشین نیست .

مجددا عرض می کنم ..

اگر از شما بپذیریم که مکه محل مناسبی برای اعلام خلیفه نبوده ، دیگر نمی توان عدم اعلام آنرا در مدینه از شما پذیرفت ! هیچ مانعی وجود ندارد که پیامبر سران سایر مناطق ( که در غدیر نبوده اند و اکثریت مردم هم هستند ) را به مدینه نیاورد و از آنها برای علی بیعت نگیرد . برعکس پیامبر اگر قصد داشت علی را جانشین خود کند باید حتما این کار را انجام می داد . حال که نکرده یعنی نه موضوع خلافت در میان است و نه قرار است علی خلیفه مسلمین بشود !!

پس ماجرا چیست ؟! در غدیر خم چه گذشت ؟!

عماد;945705 نوشت:
این استبعاد شما اصل واقعه غدیر را زیر سوال می برد اما اصل واقعه غدیر مورد قبول همه مسلمانان است لذا برخی گفته اند معنای مولاه سرپرستی نیست بلکه دوستی است. اگر بنا باشد اشکال وارد باشد باید کل قضیه غدیر را انکار کرد زیرا با توجه به معنای دوستی اشکال وسیعتر می شود که پیامبر در آن به قول شما بیابان مردم را جمع کند آنان که نرسیده اند برسند آنان که رد شده اند برگردند بعد بفرماید هر کس تا بحال من دوست او بودم از این به بعد علی دوست او است. ایا این را نمی شد در همان مکه بگویند هیچ مانعی نیز نبود
پس اشکال شما اصل داست غدیر را انکار می کند و حال آنکه اصل داستان غدیر متواتر است بین شیعه و سنی

نه لزوما اصل واقعه غدیر خم زیر سوال نمی رود ، برداشتی که شیعه از این روایت دارد زیر سوال می رود !

در واقع من می خواستم بگویم اگر فرض کنیم پیامبر اسلام بخواهد یک نفر را جانشین خود کند این امر آداب و پیش نیاز هایی مطابق همان محیط عربستان لازم دارد . وقتی در تاریخ دقیق شویم متوجه می شویم استدلال شیعه تنها بر چند حدیث و برداشتی که از آنها دارد استوار است ، هیچ گاه هیچ اقدام عملی از پیامبر به ما نشان نمی دهید که از آن میل به جانشینی علی برداشت شود !! به همین دلیل وقتی از شما پرسیدم پیامبر دقیقا چه اقدام عملی برای جانشینی علی کرد فرمودید :

عماد;945705 نوشت:
پاسخ تمام سخنان شما در یک جلمه است شما مادی فکر می کنید و پیامبر صلی الله علیه واله معنوی. با معیارهای مادی و نگاه کوتاه دنیوی نه تنها غدیر بلکه اصل اسلام و نه تنها اصل اسلام بلکه بعثت تمام انبیا و نه تنها بعثت انبیا نیز از جهاتی دچار مشکل می شود اما اگر عنیک مادی کنار رود و عینک معنوی جایگزین شود نیاز به ارائه سند و گذاشتن پستهای پی در پی نیست اگر چه وظیفه ما پاسخگویی به تمام شبهات شماست

این یک حرف کلی و در واقع طفره رفتن از پاسخ است . زمینه چینی یک حاکم برای جانشین پس از خود و مساعد شدن اوضاع یک موضوع کاملا بدیهی است و ابدا به تقسیم بندی های مادی و معنوی شما ارتباطی ندارد ..

از مجموع آنچه که تا اینجا گفته شد می توان نتیجه گرفت غدیر خم ابدا واقعه ای از پیش برنامه ریزی شده نبوده .. که اگر پیامبر برای آن برنامه ریزی می کرد دست کم علی را چند روز قبل از آن به سمت یمن نمی فرستاد و او را با خود همراه می کرد .. این محکم ترین دلیلی است که ثابت می کند ابدا علی گزینه جانشینی نبوده و مطلقا پیامبر نظری برای جانشینی او نداشته است . برعکس تاریخ به ما می گوید غدیر صرفا یک تصادف و اتفاق غیر منتظره بوده است . آن چیزی که شما نقل کردید ( پیامبر می گوید آنها که رفته اند بازگردند و منتظر بمانیم تا بقیه هم برسند ) صرفا برای آب و تاب دادن به قضیه است ، تا آنرا مهم جلوه دهند . اصل قضیه آن است که بر سر تقسیم غنایم حاصل از جنگ یمن اصحاب رسول الله با علی مشکل پیدا می کنند و در مسیر بازگشت به مدینه و در میانه راه اختلافات بالا می گیرد و پیامبر نیز برای آرام کردن وضع می گوید : دوستدار من باید علی را نیز به دوستی بگیرد . و خدایا با دوست علی دوست و با دشمن علی دشمن باش !

حتی اگر هیچ مدرکی جز همین عبارت « من کنت مولاه فهذا علی مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه » را نداشتیم ، بازهم می شد از دعای پیامبر فهمید منظورش چیست (( با دوست علی دوست و با دشمن علی دشمن باش )) و به راحتی فهمید موضوع دوستی است یا حکومت و امارت !!

موضوع غدیر خم اینجا به پایان رسید . اما در مورد موضوعات دیگر به اختصار :

عماد;945712 نوشت:
این دو پست تناقض آشکار دارد
از یک طرف گفته اید که تمی توان بدون تامین نظریه اکثریت نمی شود تعین خلیفه کرد. گویا در مورد خلافت ابوبکر نیز همین نظر را دارید چرا که گفته اید عدم قبول اکثریت ارتداد عرب را به وجود اورد
خلاصه با عدم قبول اکثریت می شود خلافت کرد یانه؟ اگر نمی شود که پس چرا ابوبکر خلافت کرد. اگر خلافت ابوبکر با رای اکثریت بود که پس چرا گفته اید به دلیل عدم قبول اکثریت ارتداد پیش آمد

دقت بفرمائید ، اگر قرار بود پیامبر یک جانشین تعیین کند ( حالا هر کس چه عمرو چه زید ) می بایست نظر اکثر مردم را تامین می کرد .. در متنی هم که در پست اول ارائه شده به صراحت آمده بود که پیامبر طبق قرائن و شواهد اصلا جانشینی تعیین نکرده است !

و دقیقا به همین دلیل ( عدم تعیین جانشین از سوی پیامبر ) موضوع سقیفه و به دنبال آن آشوب های اهل رده ایجاد شد .

عماد;945821 نوشت:
این تحلیل شماست و به نظر ما اشتباه!
اولا: دور بودن سران صحابه مخالف جانشینی حضرت علی علیه السلام فضا را برای جانشینی ایشان آماده می کرد. و با بودن خود پیامبرصلی الله علیه وآله سپاه تحت امر ابوبکر و عمر در نمی آندند تا با جریان سقیقه مقایسه شود
ثانیا: این تدبیر پیامبر صلی الله علیه وآله برای آن بود که در مقابل استدالات کلامی آنان ایستادگی کند زیرا آنها نیز مثل شما قطعا بحث جوانی حضرت علی علیه السلام را مطرح می کردند. پیامبرصلی الله علیه وآله با این کار استدلال آنان را باطل می کرد تا بر آیندگان مشخص شود که پشتوانه کلامی آنان نیز باطل است و گرنه پیامبرصلی الله علیه وآله نه تنها خلافت رسیدن آنان را می دید بلکه خلافت بنی امیه را نیز پیشگوئی کرده بودند
لذا نتیجه گیری شما که پیامبرصلی الله علیه وآله تصور نمی کردند که عمر مبارکشان رو به پایین است تحلیل اشتباهی است که نه با گزارهای تاریخی هم خوانی دارد و نه با تحلیل های تاریخی منصفانه

بازهم منطقی نیست ، به گفته شیعه ابوبکر با ترفند و حیله در همان روزهای آخر عمر پیامبر امام مردم می شود و مردم به نماز او اقتدا می کنند . حال چگونه بعید می دانید که ابوبکر و عمری که این چنین مکار و حیله گرند ، نتوانند بر نیروی نظامی اسلام مسلط شوند ؟! کسی که می تواند اقتدای مردم در نماز را کسب کند به طریق اولی می تواند فرماندهی یک لشکر را به دست آورد و بعد با استفاده از همان ارتش یک کودتای موفقیت آمیز را علیه خلیفه علی اجرا کرده و حکومت را به دست آورد !

پس بازهم می گویم که ایده ی دور کردن سران صحابه از مدینه با در اختیار قرار دادن یک لشکر مجهز به آنها ابدا هوشمندانه نیست و برعکس سریعتر خلیفه را سرنگون می کند ...

تصمیم درست این بود که فرماندهی آن لشکر در اختیار علی قرار می گرفت و به جای آنکه به طرف مرزهای روم فرستاده شود در مدینه باقی بماند . در چنین وضعیتی علی با داشتن نیروی نظامی می توانست حکومت خود را تضمین کند .

اما ماجرا وقتی جالب می شود که قرار بر این بوده که خود علی بن ابیطالب نیز تحت فرماندهی اسامه در این لشکر حضور داشته باشد و همین امر هم موضوع جانشینی علی را مختومه می کند و هم به ما می گوید پیامبر مطلقا فکر نمی کرده بر اثر این بیماری از دنیا می رود ..

Reza-D;945903 نوشت:
موضوع اصلاً برداشت من و شما نيست بلكه برداشت مردم مورد بحث است
شما ميگوئيد اعراب آن زمان تعصب شديدي سر اين موضوع داشتند و آنجا كه باب ميل شماست سعي ميكنيد اين تعصب را تا بالاترين شدت ممكن نشان بدهيد
اما در جاي ديگر كه مي خواهيد حرف ديگري را اثبات كنيد ، ناگهان همان اعراب تبديل بهانسان هايي متمدن و منطقي ميشوند كه به راحتي سرلشكري جواني كم سن و سال را مي پذيرند!
آن هم نه يك بار بلكه به قول خودتان به وفور!

كسي كه فرماندهي جوان بر خود را با آن شدتي كه شما تعريف كرديد نپذيرد ، در هيچ حالتي نخواهد پذيرفت

بازهم سخنم را تکرار می کنم . میان فرماندهی یک سپاه و رهبری یک جامعه و حکومت بر آن تفاوت وجود دارد و این تفاوت را حتی اعراب جاهلی هم متوجه می شده اند ! بر همین اساس زیاد می بینیم که یک جوان دلیر و رشید پرچم مبارزه را در دست دارد ، اما موضوع که به سیادت قوم و حکومت بر مردم می رسد امر به شیوخ و پیران قوم واگذار می شود ..

Reza-D;945903 نوشت:
ايراد شما به هيچ وجه قابل پذيرش نيست چون شما داريد يك واقعهء مذهبي را از نظر تاريخي بررسي ميكنيد
موضوع مذهبي كه ما به آن اعتقاد داريم دليل اصلي پيش آمدن اين واقعه است
اينكه شما به مسائل مذهبي اعتقادي نداريد عقيدهء شماست اما نمي توانيد به ديگران بگوئيد تاريخ را طبق اعتقادات من بررسي كنيد!
درست مثل اينكه من بگويم اصلاً به وجود شخصي به نام هيتلر اعتقاد ندارم ، خب حالا به من بگوئيد چرا آلمان به كشورهاي ديگر حمله كرد؟!

مطلقا درست مثل آن نیست . بنده که وجود حضرت علی یا حکومت پنج ساله او را منکر نشده ام که شما چنین مثال بی ربطی می زنید !

عقاید مذهبی شما محترم ! اما نمی تواند ملاک قضاوت در مورد « ما وقع » باشد . در حقیقت نمی شود گفت چون من به این موضوع عقیده دارم پس تاریخ هم باید به گونه ای بازگو شود که با عقاید من همخوانی داشته باشد ..

در موضوع مورد بحث نیز شما و همفکرانتان به جز مشتی حدیث و سخن ، دلیل دیگری ندارید .. احادیث و سخنانی که معلوم نیست چقدر دچار تغییر شده باشند و اصلا این احادیث را پیامبر گفته است یا نه ! همین امروز هم در عصر پیشرفت علم یک مقام حکومتی وقتی سخنرانی می کند حرف هایش به چندین شکل «نقل قول » می شود ، بعد هریک از آن نقل قول ها به چندین شکل دیگر «تحلیل و تفسیر » می شوند ! آن وقت شما چنین راسخ و بدون ذره ای شک و تردید کل عقاید خود را نه بر عین جمله ای با قدمت 1400 ساله که بر تفسیر وبرداشتی از آن استوار کرده اید ! Smile

Reza-D;945903 نوشت:
من واقعاً از شما تعجب ميكنم چون با وجود اختلاف عقايد ، شما را فردي مي ديدم كه مباني بحث را در نظر ميگيريد
شما مدام داريد با يك ديد غيرمذهبي اين موضوع را كه كاملاً درون مذهبي است نقد ميكنيد
آن نوع تعيين حاكم كه شما ميگوئيد بايد در جاي مشخص باشد و رضايت سران قبايل جلب شود ، هيچ ارتباطي به معرفي امام ندارد
مگر زماني كه پيامبر(ص) به رسالت مبعوث شدند ، خداوند قبل از آن نظر سران قبايل را پرسيد؟
تعيين امام جعل است از طرف خدا ، نه انتخابي بصورت نظر سنجي از بزرگان قبايل!

به این ترتیب خدا و رسولش یک کار عبث کرده اند !! خوب دقت کنید !

شروع بعثت پیامبر همزمان با شروع حکومت وی نبود ، بله خدا به نظر شما از کسی نظرخواهی نکرد که چه کسی را پیامبر کند ( الله اعلم حیث یجعل رسالته ) ، اما همین پیامبر تا وقتی نتوانست مقبولیتی به دست بیاورد نتوانست حکومت تشکیل بدهد ..

اما موضوع در مورد علی فرق می کند ، طبق نظر شیعه آنچه در غدیر اتفاق افتاد صرفا معرفی امامت علی نبود !! بلکه معرفی حکومت و خلافت و ولایت او بود .. اگر بپذیریم در غدیر حکومت و ولایت علی اعلام شداین بدان معنی است که علی مقبولیت را هم داشته ! که خب البته نداشته .. نتیجه : خدا و رسولش این را نمی دانستند و یا آنکه دانستند و کار عبث کردند !! چون حکومت و ولایت کسی را اعلام کردند که شرط مقبولیت را نداشت !!

هر چند اساسا موضوع بحث ما فارغ از این بحث های کلامی است ، ولی چون اصرار داشتید مختصرا به آن پرداختم ..

عماد;945812 نوشت:
هدف پیامبرصلی الله علیه وآله ادامه پیدا کردن اسلام بود. ایشان طبق دستور خدا جانشین بعدی را اعلام می کردند اگر مردم می پذیرفتند که می پذیرفتند اگر سنگی بین راه پیدا می شد پیامبر صلی الله سخن خدا را به مردم رسانده بود و آیندگان ولو اندکی که سخن ایشان را به جان ودل می خریدند ادامه دهنده راه ایشان بودند و این تدبیر پیامبر صلی الله علیه واله باعث شد که الان 400000نفر ولایت حضرت علی علیه السلام راقبول دارند اگر پیامبر صلی الله علیه وآله می خواست سیاست مادی را پیش گیرد چنین امری محقق نمی شد

به نظر اینجا باید مبنای حکومت بر مردم را در اسلام از شما درخواست کرد ..

اگر طبق آنچه که دائما گفته می شود معیار حکومت در اسلام دو موضوع مشروعیت و مقبولیت است در اینصورت فکر می کنم هیچ کس در اینکه حضرت علی برای حکومت پس از پیامبر اقبال عمومی ( مقبولیت ) را نداشته ، شکی نداشته باشد .. چه بسا شیعه می گوید دلیل سکوت 25 ساله حضرت علی نیز نبود همین مقبولیت بوده است ..

اینجا در این بحثی نمی کنم که حکومت حضرت علی مشروع بوده ، اصلا سلمنا که خداوند علی را برای جانشینی پیامبر در نظر داشته است ..

اما سوال جدیدی ایجاد می شود : اگر مقبولیت هم لازم است ، پس چرا پیامبر برای علی که این فاکتور را نداشت بیعت گرفت ؟! چرا پیامبر می خواست کسی که مردم آنروز ( از روی گمراهی یا به هر دلیل دیگری ) او را نمی خواستند بر آنها حاکم کند ؟! این را باید چه نامگذاری کرد ؟!

1
غدیر خم مزیتش این بود که پیامبر میتوانست به صورت حضوری به مردم از سرزمینهای مختلف پیامی را برساند... زیرا محل جدا شدن کاروانهای مختلف به سرزمینهای مختلف بود....
در حالی که مدینه این مزیت را نداشت ...
رساندن پیام به صورت غیرحضوری نیز تاثیر پیام مستقیم را نداشت و احتمال تحریف و عدم پذیرش مردم بیشتر بود...
2
فضای غدیر خم امکان تمرکز و توجه را بیشتر میکرد...زیرا کسی در فکر انجام مناسک و عبادات نبود... حتی گفته میشود آنجا شبیه استادیوم و به شکل گودال بوده است....
همچنین بعد از مناسک و عبادات حج تاثیرگذاری عموما بیشتر است... به قولی دل ها آماده است...
3
مکه حرم امن الهی است و به خاطر خطراتی مثل سوء قصد به امیرالمومنین ع و درگیری های دیگر احتمال خون ریزی و درگیری بود
حتی امام حسین ع به خاطر همین مسائل و حرمت حرم الهی به سرعت از مکه خارج شدند ...
4
از بعد دینی که بهترین مکان را خدا دانسته و انتخاب کرده است...
از حیث تاریخی نیز این چیزی است که اتفاق افتاده و در بحث تاریخی زیاد نمیتوان وسواسی برخورد کرد...
از حیث منطقی و عقلی نیز بلندگوی رسانه ای در آن زمان موسم حج بوده است و طبیعتا برای انتخاب جانشین نمیتوان بهتر از موسم حج که همگی جمعشان جمع است را انتخاب کرد... از خواص و عوام و از هر قوم و قبیله ای آنجا هست...
اما از آن طرف باید خطرات را نیز لحاظ کرد مثل همان حرمت کعبه و مناسک حج و خونریزی و ...

سلام

و طاها;948173 نوشت:
غدیر خم مزیتش این بود که پیامبر میتوانست به صورت حضوری به مردم از سرزمینهای مختلف پیامی را برساند... زیرا محل جدا شدن کاروانهای مختلف به سرزمینهای مختلف بود....
در حالی که مدینه این مزیت را نداشت ...
رساندن پیام به صورت غیرحضوری نیز تاثیر پیام مستقیم را نداشت و احتمال تحریف و عدم پذیرش مردم بیشتر بود...

کاش می توانستیم اولین کسی که این دروغ بزرگ را وارد ذهن مردم کرد شناسایی کنیم !

یحتمل کسی که اولین بار برای رخداد غدیر خم این همه افسانه سرایی کرده اتفاقات عصر پیامبر را با اتفاقات قرن ها بعد سنجیده است !! و از همین جا جعلی بودن اتفاقاتی که به غدیر خم نسبت داده می شود معلوم می گردد ! یکی از همان جعلیات و دروغ ها همین شاهراه بودن غدیر و محل جداشدن کاروانیان در آنجا است ..

اولا منطقه غدیر خم نه در زمان پیامبر و نه پس از آن هیچ گاه محل جدا شدن کاروان ها نبوده است .. در هیچ گزارش تاریخی چنین مطلبی نیامده است . آنچه در تاریخ آمده اینست که پس از لشکرکشی های اعراب مسلمان به مناطق مختلف و کوچ کردن آنها از بیابان های بی حاصل حجاز به مناطق شمالی شبه جزیره و منطقه عراق و شام و رونق رفت و آمد بین مناطق نجد و تهامه ، منطقه جحفه که در چند کیلومتری غدیر خم قرار گرفته است به عنوان یکی از مناطق آباد در آمده و پس از آن است که اهمیت جغرافیایی خود را به دست می آورد .. کسانی که سال ها پس از واقعه غدیر خم شاهد اهمیت منطقه جحفه و نزدیکی چند کیلومتری آن با منطقه غدیرخم بوده اند با تصور اینکه در عهد پیامبر نیز این منطقه همین رونق و اهمیت را داشته است اقدام به وارد کردن چنین جعلیاتی به اصل حادثه غدیرخم کرده اند .

ثانیا اگر به نقشه عربستان دقت کنید مردم یمن ، طائف و مکه مطلقا از مسیر غدیرخم ( به سمت مدینه می رود) عبور نمی کرده اند ! شاید عدم آشنایی با جغرافیا و نقشه راه های عربستان سبب شده چنین تصوری داشته باشید . و در سخنان کارشناس بحث هم اگر دقت می کردید ایشان هم تایید کردند که به جز مردم مدینه و پاره ای از قبایل شمالی ( که تعدادشان محدود بوده ) کسی دیگر در غدیر خم حاضر نبوده است ..

نقل قول:
از حیث تاریخی نیز این چیزی است که اتفاق افتاده و در بحث تاریخی زیاد نمیتوان وسواسی برخورد کرد...

از حیث تاریخی تنها می توان ثابت کرد گروهی از مسلمانان ( مردم مدینه ) که همراه پیامبر بوده اند در راه بازگشت از مکه به مدینه در یک آبگیری توقف کوتاهی داشته اند و یک جمله معروفی هم گفته شده است.

اما نتیجه ای که گروهی از مسلمین ( شیعیان ) از این اتفاق می گیرند سوالاتی را به وجود می آورد که در نهایت برداشت آنهارا مخدوش می کند . از مهمترین سوال ها نیز مناسب نبودن محل انتخاب جانشین ( وسط بیابان ) و نیز عدم اخذ بیعت از اکثریت مردم ( نمایندگان و سران آنها ) است .

نقل قول:
از حیث منطقی و عقلی نیز بلندگوی رسانه ای در آن زمان موسم حج بوده است و طبیعتا برای انتخاب جانشین نمیتوان بهتر از موسم حج که همگی جمعشان جمع است را انتخاب کرد... از خواص و عوام و از هر قوم و قبیله ای آنجا هست...
اما از آن طرف باید خطرات را نیز لحاظ کرد مثل همان حرمت کعبه و مناسک حج و خونریزی و ...

بله مکه بهترین منطقه برای اعلام جانشین بوده ، اینجا هیچ جانشینی تعیین نمی شود .

فرض کنیم در مکه امکانش نبوده ، اگر پیامبر قصد جدی داشت که علی را خلیفه خود کند سران قابیل و نمایندگان مردم را به مدینه احضار می کرد و از آنان برای علی بیعت می گرفت .. وقتی این کارها را انجام نداده چه نتیجه ای می توان گرفت ؟! بله ؛ مسئله جانشینی به طور عام و جانشینی علی به طور خاص منتفی بوده است ..

رخداد غدیر در ذالحجه سال دهم هجرى، تنها یک حادثه تاریخى نیست؛
غدیر، تنها نام یک سرزمین نیست، یک راه است؛
نشانه ‏اى است از تداوم خط نبوت؛
چشمه‏ اى است که تا پایان هستى مى‏جوشد؛
غدیر، روز اکمال دین، اتمام نعمت و موجب خشنودى خداست؛
روز بزرگ، روز گشایش و روز تکامل است؛

dahim-darni;948177 نوشت:
سلام

کاش می توانستیم اولین کسی که این دروغ بزرگ را وارد ذهن مردم کرد شناسایی کنیم !

یحتمل کسی که اولین بار برای رخداد غدیر خم این همه افسانه سرایی کرده اتفاقات عصر پیامبر را با اتفاقات قرن ها بعد سنجیده است !! و از همین جا جعلی بودن اتفاقاتی که به غدیر خم نسبت داده می شود معلوم می گردد ! یکی از همان جعلیات و دروغ ها همین شاهراه بودن غدیر و محل جداشدن کاروانیان در آنجا است ..

اولا منطقه غدیر خم نه در زمان پیامبر و نه پس از آن هیچ گاه محل جدا شدن کاروان ها نبوده است .. در هیچ گزارش تاریخی چنین مطلبی نیامده است . آنچه در تاریخ آمده اینست که پس از لشکرکشی های اعراب مسلمان به مناطق مختلف و کوچ کردن آنها از بیابان های بی حاصل حجاز به مناطق شمالی شبه جزیره و منطقه عراق و شام و رونق رفت و آمد بین مناطق نجد و تهامه ، منطقه جحفه که در چند کیلومتری غدیر خم قرار گرفته است به عنوان یکی از مناطق آباد در آمده و پس از آن است که اهمیت جغرافیایی خود را به دست می آورد .. کسانی که سال ها پس از واقعه غدیر خم شاهد اهمیت منطقه جحفه و نزدیکی چند کیلومتری آن با منطقه غدیرخم بوده اند با تصور اینکه در عهد پیامبر نیز این منطقه همین رونق و اهمیت را داشته است اقدام به وارد کردن چنین جعلیاتی به اصل حادثه غدیرخم کرده اند .

ثانیا اگر به نقشه عربستان دقت کنید مردم یمن ، طائف و مکه مطلقا از مسیر غدیرخم ( به سمت مدینه می رود) عبور نمی کرده اند ! شاید عدم آشنایی با جغرافیا و نقشه راه های عربستان سبب شده چنین تصوری داشته باشید . و در سخنان کارشناس بحث هم اگر دقت می کردید ایشان هم تایید کردند که به جز مردم مدینه و پاره ای از قبایل شمالی ( که تعدادشان محدود بوده ) کسی دیگر در غدیر خم حاضر نبوده است ..
..

در پاسخ دو نکته را عرض میکنم
1
بنده از مزیت نسبی صحبت کردم و عرض کردم در مسائل تاریخی برخورد وسواسی نباید داشت...
به همین خاطر غدیر خم مزیت نسبی به مدینه داشت زیرا همراهیان پیامبر از شهرهای مختلف بودند... مثلا حد اعلایش از مصر،شامات،عراق و مدینه و توابعش و حتی جاهای دورتر...

از آنجا که شما یک نگاه منطقی و مطلق گرایانه دارید و کلمات مرا نیز اینگونه تحلیل میکنید دچار چنین اشتباهی هم خواهید شد و الا کسی نگفت یمنی ها و مکی ها که در شهر خودشان هستند از مسیر غدیر خم رفته اند... زیرا این دو در جهات مخالف قرار میگیرند...

شما یک ملازمات عقلی برای خود در نظر میگیرید و آنها را در تضاد با تاریخ عنوان میکنید و میخواهید تاریخ مثل تحلیل شما عمل کند و الا تاریخ اشتباه است...
اگر قرار باشد این طور قاطعانه نتیجه گیری عقلی کنیم بنده میتوانم بگویم پیامبر همه حج گزاران از جمله یمنی ها و مکی ها را به خارج از محدوده حرم و به میقات جحفه یا غدیر خم برد تا پیامش را برساند... و بعد هر کدام به شهر خود بازگشتند...و علت خروج از مکه، حرمت حرم الهی بود....

2
در جستجوی ساده و اجمالی که داشتم
از زمان ابراهیم از نقاط مختلف غرب آسیا به مکه میرفتند...
میقات های احرام نیز در زمان پیامبر و قبل از آن معروف بوده است... اینطور نبوده که یکباره چنین مکانی بعدها آبادان گردد... اتفاقا در زمان پیامبر آبادان بود و بعدها رو به ویرانی گذاشت...
میقات جحفه و غدیر خم مکانی بوده است که هم از حیث عبادی مهم بوده و محل احرام بستن بوده است و هم از حیث جغرافیایی و آبادانی و مسافرت کردن چنین اقتضایی را داشته است. حتی در زمان صلح حدیبیه گویند محل استقرار پیامبر همین غدیر خم بوده است...
لذا نمیتوان چنین مکانی را تازه تاسیس عنوان کرد...

و طاها;948191 نوشت:
در پاسخ دو نکته را عرض میکنم
1
بنده از مزیت نسبی صحبت کردم و عرض کردم در مسائل تاریخی برخورد وسواسی نباید داشت...
به همین خاطر غدیر خم مزیت نسبی به مدینه داشت زیرا همراهیان پیامبر از شهرهای مختلف بودند... مثلا حد اعلایش از مصر،شامات،عراق و مدینه و توابعش و حتی جاهای دورتر...

از آنجا که شما یک نگاه منطقی و مطلق گرایانه دارید و کلمات مرا نیز اینگونه تحلیل میکنید دچار چنین اشتباهی هم خواهید شد و الا کسی نگفت یمنی ها و مکی ها که در شهر خودشان هستند از مسیر غدیر خم رفته اند... زیرا این دو در جهات مخالف قرار میگیرند...

شما یک ملازمات عقلی برای خود در نظر میگیرید و آنها را در تضاد با تاریخ عنوان میکنید و میخواهید تاریخ مثل تحلیل شما عمل کند و الا تاریخ اشتباه است...

تصحیح می کنم : در تضاد با نتیجه ای که شما از رخداد تاریخی می گیرید . و می خواهم تحلیل رخداد های تاریخی و نتایجی که از آنها گرفته می شود منطبق بر عقل و منطق باشد .. در غیر این صورت آن تحلیل ها و نتایج نادرست هستند ..

مثال : خلع دکتر مصدق در مرداد 32 یک رخداد تاریخی ست ، حال عده ای نام این را کودتا می گذارند ، عده ای هم معتقدند آن واقعه یک قیام ملی است . قضاوت در مورد اینکه کدام تحلیل راجع به این واقعه درست است نیاز به اعتبارسنجی هریک از آنها دارد .. دقیقا مشابه کاری که در این تاپیک در مورد « مراسم تعیین جانشین » بودن « واقعه غدیر خم » انجام می گیرد .. امیدوارم توضیحاتی که ارائه شد دیگر به تکرار نیانجامد .

نکته دوم غلط فاحشی است که عمدا یا سهوا در مطلبتان بیان کردید .. این مناطق سالها پس از پیامبر و توسط خلفای راشدین فتح شدند !! لطفا دقت بفرمائید ..

و طاها;948191 نوشت:
اگر قرار باشد این طور قاطعانه نتیجه گیری عقلی کنیم بنده میتوانم بگویم پیامبر همه حج گزاران از جمله یمنی ها و مکی ها را به خارج از محدوده حرم و به میقات جحفه یا غدیر خم برد تا پیامش را برساند... و بعد هر کدام به شهر خود بازگشتند...و علت خروج از مکه، حرمت حرم الهی بود....

بله می توانید این را هم بگوئید ، اما عاقلان بر شما ایراد خواهند گرفت برای حفظ حرمت مکه لازم نبود پیامبر مردم بیچاره را 200 کیلومتر آن طرف تر ببرد و یک من کنت مولاهی بگوید و سپس هر که رود خانه ی خود !!

به علاوه چنانچه ولایت رکن رکین دین باشد البته که شایسته است اهل خانه در حریم خانه معرفی شوند !! نه آنکه مردم در وسط بیابان سرگردان شوند Lol

و طاها;948191 نوشت:
در جستجوی ساده و اجمالی که داشتم
از زمان ابراهیم از نقاط مختلف غرب آسیا به مکه میرفتند...
میقات های احرام نیز در زمان پیامبر و قبل از آن معروف بوده است... اینطور نبوده که یکباره چنین مکانی بعدها آبادان گردد... اتفاقا در زمان پیامبر آبادان بود و بعدها رو به ویرانی گذاشت...
میقات جحفه و غدیر خم مکانی بوده است که هم از حیث عبادی مهم بوده و محل احرام بستن بوده است و هم از حیث جغرافیایی و آبادانی و مسافرت کردن چنین اقتضایی را داشته است. حتی در زمان صلح حدیبیه گویند محل استقرار پیامبر همین غدیر خم بوده است...
لذا نمیتوان چنین مکانی را تازه تاسیس عنوان کرد...

این هم دومین غلط فاحش !

دوست عزیز اسمش با خودش است : صلح حدیبیه ، صلحی که در منطقه حدیبیه برقرار شده ، منطقه حدیبیه کجاست ؟! کیلومتر 25 جاده مکه-جده .. غدیر کجاست ؟! کیلومتر 200 جاده مکه - مدینه !

به علاوه هیچ نشانه ای مبنی بر طواف کعبه و آمدن مردم از جاهای مختلف به بیابان های سوزان عربستان در تاریخ وارد نشده است .. اصلا علت عقب ماندگی مردمان این سرزمین هم عدم اختلاط و معاشرت با اقوام متمدن آن روزگار بوده است .. در کشاکش بین امپراطوری روم باستان و ایران هیچ گاه منطقه عربستان مورد توجه آنها قرار نگرفت و کمترین توجهی به آن نداشتند .. تنها یک مورد لشکرکشی ابرهه گماشته نجاشی حبشه در تاریخ ثبت شده که آن نیز به علت شیوع بیماری ( احتمالا وبا ) در لشکر یمن متوقف شده است .. از این رو سعی راویان در مهم جلوه دادن مکه ( به عنوان محل ظهور پیامبر اسلام ) منجر به این دست از جعلیات و دروغ پردازی ها نیز شده است ..

آنچه در تاریخ ثبت است آبادانی این مناطق پس از فتوحات اسلامی صورت می گرفته و میقات جحفه نیز پس از فتوحات اسلامی به عنوان یک شاهراه میان نجد ، تهامه ، مصر و شامات مطرح گشت .. تا پیش از آن ( و در عهد رسول الله ) رونق و آبادانی برای آن گزارش نشده است .. به علاوه در عهد رسول الله هیچ کس از شامات و عراق و مصر به مکه نیامده است که این منطقه در آن زمان اهمیت خاصی داشته باشد. آنچنان که در روایات دروغین پیرامون غدیر برای آن اهمیت فوق العاده قائل شده اند ..

چیزی در حدود 10 هزار نفر در غدیر خم جمع آمدند
در حدود پنج هزار نفر آنها از مدینه و اطرافش بودند...
پنج هزار نفر دیگر از بلاد دیگر بوده اند
برخی میگویند آن پنج هزار نفر از مسلمانان مکه و یمن و سایر نقاط بوده اند
و میگویند مسلمانانی از مکه به غدیر خم رفتند و روایاتی را شاهد می آورند...
برخی میگویند از بلاد دیگر بودند همچون مصر و شامات و عراق که البته در آن زمانتحت سیطره حکومت پیامبر نبودند
اما احتمال دارد از مسلمانان آن بلاد بوده اند...
با توجه به اینکه بیشترین دشمنان امام علی علیه السلام در مکه بودند و از طرفی گویند من کنت مولاه برای از بین بردن کینه ها و دشمنی ها با امام علی بوده است
لذا مکیان به غدیر خم برده شده اند تا در خارج از محدوده حرم این پیام ابلاغ شود ....
اما از زاویه دیگر و با تحلیلی دیگر قرار بوده امام علی به عنوان ولی امر انتخاب شود لذا مکیان به عنوان جامعه بزرگ مسلمان به غدیر خم برده شدند تا سرپرستی جامعه به آنها نیز ابلاغ شود...

علت اصلی خروج از مکه و محدوده حرم، حفظ حرمت حرم و ترس از خطر درگیری و خونریزی بوده است...

dahim-darni;948198 نوشت:

دوست عزیز اسمش با خودش است : صلح حدیبیه ، صلحی که در منطقه حدیبیه برقرار شده ، ز پس از فتوحات اسلامی به عنوان یک شاهراه میان نجد ، تهامه ، مصر و شامات مطرح گشت ..

شاید متوجه صحبت من نشدید که چنین نتیجه گیری سطحی داشتید...
جحفه از میقات های حج است و پیامبر در زمان صلح حدیبیه رفتند برای حج و گویند در همین مکان استقرار پیدا کردند من نگفتم صلح نامه در جحفه یا غدیر خم بوده...

لذا این مکان ها شناخته شده بودند هم از بعد عبادی و هم از بعد جغرافیایی که محل عبور کاروانهای تجاری بودند...

dahim-darni;948198 نوشت:

بله می توانید این را هم بگوئید ، اما عاقلان بر شما ایراد خواهند گرفت برای حفظ حرمت مکه لازم نبود پیامبر مردم بیچاره را 200 کیلومتر آن طرف تر ببرد و یک من کنت مولاهی بگوید و سپس هر که رود خانه ی خود !!

به علاوه چنانچه ولایت رکن رکین دین باشد البته که شایسته است اهل خانه در حریم خانه معرفی شوند !! نه آنکه مردم در وسط بیابان سرگردان شوند Lol

..

مکه و حرم محل نزاع و درگیری و خونریزی نیست
لذا عقل حکم میکند که چنین مسائلی در مکانی مطرح شود که حرمت حرم حفظ شود
حتی آیه تبلیغ و روایات به همین مسئله اشاره میکند...
یا در تاریخ داریم که امام حسین به احرام حج محرم نشدند و به سرعت از مکه خارج شدند و به سمت کوفه رفتند ...
حالا حتی اگر تنها بحث کینه و دشمنی مکیان از امام علی ع را در نظر بگیریم ایجاد نزاع یا خونریزی بعید نیست...
اصلا اهل سنت علت من کنت مولا را چه میگویند ؟ جز به خاطر وجود این کینه ورزی ها و دشمنی ها که نسبت به امام علی داشتند؟

در تفسیر عیاشی از امام صادق(ع) نقل شده است: «من تعجب می‌کنم از این‌که شخص با آوردن دو شاهد حقش را می‌گیرد، اما على بن ابی‌طالب(ع) با ده هزار شاهد حقش ضایع شد. پیامبر(ص) از مدینه خارج شد در حالى‌که پنج هزار نفر از مدینه همراه وى بودند و پنج هزار نفر هم از مکه پیامبر را همراهی کردند».

http://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa24574

عماد;945823 نوشت:
تقاضایی دوستانه بنده از شما این است که
اگر می خواهید بحث ادامه پیدا کند و ثمره ای بر آن مترتب باشد یک پست بگذارید و بنده نیز یک پست پاسخ دهد و همین طور ادامه دهیم تا هم دیگر دوستان از بحث استفاده کنند و هم بحث به جایی برسد اینکه شما هر چه به ذهنتان رسید در ده پست بفرمائید و بنده نیز در ده پست پاسخ دهم باعث تشویش اذهان دوستان و نیز به بیراهه رفتن تاپیک می انجامد که ثمره ای در آخر بحث نخواهیم گرفت
البته این تقاضا دوستانه است

ای کاش عرض بنده را قبول می کردید و یه مطلب در دو سطر را به عنوان بحث جدا می کردید تا بحث به جایی برسد با این روش که شما صد سطر بنویسید و بنده نیز صد سطر پاسخ دهم قطعا بحث به جایی نخواهد رسید.

شما در چند پست قبل گفته اید

dahim-darni;945621 نوشت:
فکر نمیکنم داستان بالا نیاز چندانی به نقد داشته باشد ، چون پوچ تر و بی محتوا تر از آن است که بشود نقدش کرد !! در آن شرایط که نه حکومتی بود و نه پیروان چندانی و نه اصلا آینده شخص پیامبر و اسلام مشخص بود شیعه می گوید کودکی 10 ساله به جانشینی رسیده است !! پیامبر آن روز و آن ساعت به فکر بیشتر کردن پیروانش است ، آقایان برای حکومت تاسیس نشده رسول الله جانشین تعیین می کنند ! یا للعجب :)

بنده پاسخ داده ام
عماد;945705 نوشت:
بله ما نیز می گوئیم یا للعجب : یا للعجب به شما یا از آنقدر عجله در پاسخ داشته اید که حتی آدرس ها را نگاه نکرده اید اگر چه کتابهای زیادی از شیعیان جریان عشیرتک الاقربین و جریان وصایت را در آن نقل کرده اند اما بنده برای اینکه شما شیعه را متهم نکنید از طبری و حسکانی آدرس دادم چون عجله دارید و شاید به پست مورد نظر نتوانید سر بزنید دوباره برای راحتی کار شما آدرسها را در اینجا می آورم«تاریخ الامم والملوک، محمد بن جریر الطبری، بیروت،‌دار قاموس الحدیث، بی‌تا.، ج۲، ص۲۷۹؛ طوسی، ج۸، ص۶۷؛ حسکانی، عبیدالله بن احمد، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامی، ۱۴۱۱ق، ج۱، ۵۴۳.»

اما شما پاسخ داده اید که:
dahim-darni;947438 نوشت:
ن در سند و منبع گزارش شما مناقشه ای نکردم ، نکته من دقیقا راجع به متن گزارش بود .

پیامبر در حالیکه سر جمع صد نفر طرفدار نداشت برای بیست سال بعد و حکومتی که هنوز تشکیل نداده جانشین تعیین کرده ( آنهم کودکی 10 ساله را ! ) .. باور بفرمائید این گزارش آنقدر پوچ و باطل است که همانطور که قبلا گفتم خودش بطلان خودش را فریاد می زند ..


برادر گرامی بنده با نوشته های شما کار دارم نه با آنچه در ذهن شما می گذرد شما عینا این جریان عشیرتک الاقربین را به شیعه نسبت داده اید بنده هم عرض کردم این جریان فقط در منابع شیعی نقل نشده است.

dahim-darni;947438 نوشت:
پیامبر در حالیکه سر جمع صد نفر طرفدار نداشت برای بیست سال بعد و حکومتی که هنوز تشکیل نداده جانشین تعیین کرده ( آنهم کودکی 10 ساله را ! ) .. باور بفرمائید این گزارش آنقدر پوچ و باطل است که همانطور که قبلا گفتم خودش بطلان خودش را فریاد می زند ..

منطقی هم به نظر می رسد ، سه سال از دعوت پیامبر گذشته . او به دنبال آن است که نزدیکان و طایفه اش را جذب کند . آن وقت - به زعم شیعه - در یک چنین جلسه حساسی که برای آغاز دعوت تشکیل شده ، پیامبر در مورد تعیین جانشین ( و پایان دعوت ) صحبت می کند !!


گذشته از آنکه باز این نظر را به شیعه نسبت داده اید و حال آنکه طبری امام المورخین اهل سنت نیز آن را مطرح کرده است، باید عرض شود برای کسی که تنها مادی فکر می کند در عشریتک الاقربین تعین جانشین سخیف به نظر می رسد. در جریان جنگ خندق وعده کاخ قیصر و کسری سخیف به نظر می رسد و در سال 42 وقتی امام خمینی می فرماید یاران من در گهواره اند سخیف به نظر می رسد اما تنها اگر عینک مادی را کنار بگذاریم می بینیم هر سه اینها نه تنها سخیف نیست بلکه گوینده آن حکیمی است که خوب آینده را پیش بینی کرده است اگر چه بین این دو حکیم فاصله بسیار زیاد است. قبلا عرض کردم در جنگ خندق نیز کسانی که مثل جنابعالی فکر می کردند ترس قضای حاجت داشتند و وعده کاخ قیصر و کسرا را به تمسخر گرفتند

dahim-darni;947438 نوشت:
1 -پیامبر در آن جلسه می پرسد چه کسی حاضر است به من ایمان بیاورد تا برادر و وصی و وزیر و جانشین من بشود ؟! آخر این دیگر چه سوالی است ؟! ( فرضا اگر نظر شیعه درست باشد و پیامبر می خواسته در آن جلسه جانشین خودش را معین کند ) دیگر این سوال چه معنایی خواهد داشت ؟! اگر در آن جلسه دو نفر یا بیشتر اعلام آمادگی می کردند و به پیامبر ایمان می آوردند تکلیف جانشینی چه می شد ؟! جانشینی به کدامشان می رسید ؟!

ضمن اینکه با به اشتباه این گزارش را تنها به شیعه نسبت داده اید و حال آنکه در منابع اهل سنت نیز همانطور که عرض شد امده است.به جایی اینکه این قدر بنویسد ای کاش گزارش را یک مرتبه با دقت می خواندید تا سوالاتی که با یک نیم نگاه مرتفع می شود با اینگونه با آب وتاب بیان نفرمائید . پیامبرصلی الله فرموده اولین کسی که به من ایمان بیاورد. اولین نفر یک نفر است نه چندین نفر. بسی واضح است که پیامبرصلی الله علیه وآله نمی فرماید هر کس به من ایمان اورد زیرا نه پیامبر صلی الله علیه وآله بلکه هرکس باشد می داند که اگر همه باهم ایمان اورند آنگاه چه کند؟؟؟ پس خواندن یک بار و لو اجمالی گزارش با دفت به شما توصیه می شود.

dahim-darni;947438 نوشت:
2 - طبق حکایتی که نقل کردید در انتهای آن جلسه پیامبر خطاب به نزدیکانش می گوید : این علی جانشین من است ، پس از او اطاعت کنید .. و سپس حاضرین می خندند و به ابوطالب می گویند محمد به تو دستور می دهد از پسرت اطاعت کنی !
چنین افسانه ای واقعا خنده دارد و مضحک هم هست ! نمیدانم کسی که داستان را جعل کرده با خود چه فکری کرده .. چرا و به چه دلیل افراد آن جمع باید از علی اطاعت کنند ؟! مگر آنها از محمد اطاعت کرده اند که حال بخواهند از جانشینش اطاعت کنند ؟!

مطلب اول نیاز به نیم نگاه به گزارش داشت و این مطلب نیاز به نیم مقدار فکر!!!
برادر گرامی طبیعی است که پیامبر صلی الله علیه وآله خطابش به کسانی است که به وی ایمان آورده اند. نه کسانی که هنوز خود ایشان را به عنوان پیامبرصلی الله علیه وآله قبول نکرده اند. پیامبرصلی الله علیه واله به خویشاوندان می فرماید که شما اگر به من ایمان بیاورید و اطاعت کنید پس از من هم باید از علی علیه السلام اطاعت کنید. از جهتی حتما می دانید که این جریان در سال سوم بعثت اتفاق افتاده است و چه بسا برخی از حاضرین همانند ابوطالب، حمزه، جعفر نیز مانند حضرت علی علیه السلام در باطن ایمان آورده اند اما اعلام نکرده اند لذا فرمایش پیامبر صلی الله علیه واله نه ساخته شیعه است، نه مضحک است و نه .. تنها مقداری اندک نیاز به فکر کردن دارد

dahim-darni;947438 نوشت:
نتیجه تحقیقی که من مشخصا در مورد سند و منبع این قسمت از ماجرای دعوت نزدیکان کردم نیز این بود که حدیث شناسان مسلمان این قسمت که پیامبر در پایان جلسه دعوت می گوید ( علی جانشین و وزیر و وصی من است ) جزء جعلیات و احادیث موضوع (وضع شده = ساختگی ) می دانند . [ در كتاب سلسلة الاحادیث الضعیفة -رقم 4932 - تحقیق مفصلی راجع به اسناد و منابع این روایت شده و نویسنده می گوید این روایت را برخی از شیعیان در قرن دوم و سوم هجری ساخته و به اصل حکایت دعوت خویشاوندان اضافه کرده اند و سپس در تاریخ طبری و از آنجا در سایر کتب دیگر وارد شده است ]

نباید انتظار داشت که نویسنده کتاب سلسله الاحادیث الضعیفه که خود سنی مذهب است باید وبگوید این مطلب صحیح است و ما چون عناد داریم نمی توانیم این مطلب را قبول کنیم!!! بله مثل اویی باید بگوید این داستان را شیعیان ساخته اند و امام المورخین ما نیز به طبعیت از شیعیان نقل کرده است.

dahim-darni;947438 نوشت:
متاسفانه شما به هیچ یک از اشکالات من پاسخ ندادید .. شما در مناسب نبودن مکه برای اعلام جانشین دو دلیل آوردید :

1 - در مکه اگر موضوع جانشین مطرح می شد مردم می گفتند پیامبر فامیل خودش را به قدرت رسانده ..

بنده هم عرض کردم هر کجا پیامبر علی را به خلافت انتخاب می کرد مردم همین را می گفتند .. مگر آنکه بگوئید حاضرین در غدیر خم نمی دانستند محمد و علی پسر عمو هستند !!

پیش از هر چیز رعایت انصاف در بحث گویای جوانمردی انسان است. شما سخن بنده را مصادره به مطلوب کرده اید . آنچه خود خواسته اید براداشت کرده اید و پاسخ آن را داده اید این به دوراز انصاف است
روایتی از ابن عباس نقل کردم که چنین است
ابن عباس مي گويد: چون رسول الله مامور شد كه علي عليه السلام را به جانشيني خود نصب كند به مكه رفت(ولي در آنجا اقدام به اين كار نكرد) و گفت مردم هنوز در آنها علايق كفر (و جاهليت) باقي است اگر اقدام به اين كار كنم مي گويند اين كار را بخاطر پسر عمو بودن انجام داده لذا از اين كار صرف نظر كرد تا در برگشت از حجه الوداع آن كار را انجام داد(1)
واقعا بنده متعجبم که شما در این عبارت جمله«مردم هنوز در آنها علايق كفر (و جاهليت) باقي است» را ندیده اید یا نخواسته اید ببنیند!!!
در مکه چون هنوز بر جهالت خود باقی بودند و در فتح مکه اسلام ظاهری آورده بودند و ... چنین سخنی می گفتند لذا دانستن مردم شهرهای دیگر از نسبت فامیلی پیامبر صلی الله علیه وآله با حضرت علی علیه السلام دیر چنین بازتابی را نداشت

بنده به دلیل پراکنده بودن این بحث آن را بی فایده می دانم. چرا که موضوع به موضوع پیش نمی رود بلکه ده موضوع با هم پیش می رود لذا نه شما به پاسخگویی بنده متمرکز می شود و نمی شود پنجاه شبهه را پی در پی پاسخ داد راهش آن است که اگر شبهه دارید فقط شبهه را در یک یا دو سطر بیان نمائید تا بنده پاسخ دهیم سپس به سراغ شبهه بعدی برویم وگرنه این گونه بحث کردن بجز به درازا کشیدن بحث ثمره دیگری نخواهد داشت.
در غیر این صورت برای کنترل تاپیک مجبورم مطالب را حذف کنم
لطفا یک سوال یک سطری یا دو سطری بفرمائید تا در آن به نتیجه برسیم سپس به سراغ مطلب بعدی خواهیم رفت
لطفا یک سوال یک سطری یا دو سطری بفرمائید تا در آن به نتیجه برسیم سپس به سراغ مطلب بعدی خواهیم رفت
لطفا یک سوال یک سطری یا دو سطری بفرمائید تا در آن به نتیجه برسیم سپس به سراغ مطلب بعدی خواهیم رفت
لطفا یک سوال یک سطری یا دو سطری بفرمائید تا در آن به نتیجه برسیم سپس به سراغ مطلب بعدی خواهیم رفت

لطفا یک سوال یک سطری یا دو سطری بفرمائید تا در آن به نتیجه برسیم سپس به سراغ مطلب بعدی خواهیم رفت


فکر می کنم بهتر است از یوم الانذار شروع کنیم اگر به نتیجه رسیدم سراغ مباحث دیگر می رویم لطفا هر اشکالی درباره یوم الانذار(فقط یوم النذار) دارید بفرمائید
خواهش می کنم از طرح مباحث دیگر خودداری فرمائید اگر می خواهید بحث به نتیجه برسد

dahim-darni;947442 نوشت:
عقاید مذهبی شما محترم ! اما نمی تواند ملاک قضاوت در مورد « ما وقع » باشد
در حقیقت نمی شود گفت چون من به این موضوع عقیده دارم پس تاریخ هم باید به گونه ای بازگو شود که با عقاید من همخوانی داشته باشد


یاللعجب!!
این حرف را در حالی می‌زنید که از ابتدای تاپیک سعی دارید "ما وقع" را با عقاید خودتان تطبیق بدهید و برای ردش بجای استدلال تاریخی مدام استدلال های منطقی و عقلی می‌آورید!!

dahim-darni;943398 نوشت:
حال بیاییم و قدری منطقی تر به قضیه نگاه کنیم

dahim-darni;943398 نوشت:
اگر پیامبر قصد داشت علی را جانشین خود کند و امور حکومت را به او بسپارد در قدم اول با خود او صحبت می کرد

dahim-darni;943398 نوشت:
این چطور جانشینی است که در آخرین حج هم همراه پیامبرش نیست ؟!

dahim-darni;943398 نوشت:
حتی اگر پیامبر به مدینه می رسید و سپس نماینده قبایل و مردم شهرهای اطراف را هم احضار می کرد و از آنها برای علی بیعت می گرفت بازهم منطقی و عقلانی می بود

dahim-darni;943398 نوشت:
اولا سن علی

dahim-darni;943398 نوشت:
دوما سابقه علی

dahim-darni;943398 نوشت:
سوما شخصیت سختگیر و خشک علی در حکومت داری


در کدامیک از بخش های بالا که از شما نقل کرده ام شما به بررسی تاریخی ماوقع پرداخته اید؟!
مدام استدلال میکنید که به این دلیل و آن دلیل پیامبر(ص) جانشینی برای خود انتخاب نکرده اند

ضمن اینکه اتفاقاً مبنای ما درست است چرا که ما طبق استدلال هایی که ارائه کردیم ، به چگونگی ماوقع پرداختیم که دخلی به تاریخ ندارد
یعنی ما نیامدیم بگوئیم چون ما به اسلام اعتقاد داریم پس پیامبر ، علی را به عنوان جانشین معرفی کرده!!! بلکه ما طبق
اسناد شیعه و سنی چنین ادعایی کردیم
منتهی ما اعتقاد داریم که این "ماوقع" به دستور خداوند رخ داده است و این یعنی بحث اعتقادی ، نه تاریخی!

این شما هستید که وجود منابع مختلف در متون شیعه و سنی که به ماوقع شهادت می‌دهد را نادیده می‌گیرید صرفاً به این دلیل که با عقل شما جور درنمی‌آید!!

حال ما هستیم که از مبنای بررسی تاریخی فاصله گرفته ایم یا شما؟

وظیفه پیامبر ابلاغ حکم بوده...
و به نظرم ابلاغ با یک بار حاصل میشود...

اما میتوان این سوال را مطرح کرد که آیا پیامبر بعد از غدیر باز هم ابلاغ کردند یا خیر؟
و اگر ابلاغ نکردند چرا ؟

اما اجبار خیر...
پیامبر نمیخواستند با زور ایشان را حاکم کنند...

dahim-darni;948602 نوشت:
و در واقع مهمترین سوال من در این تاپیک :

ظاهرا جناب عالی نمی خواهید بحث به نتیجه برسد عرض کردم در یکی دو سطر اشکالتان را به جریان یوم الانذار بفرمائید شما بالاپنجاه سطر مطلب گذاشته اید
با اجازه شما برای مدیریت تاپیک مجبور پستهای که تاپیک را منحرف کند حذف کنم تا تاپیک در مجرای صحیح قرار گیرد

عماد;948614 نوشت:
ظاهرا جناب عالی نمی خواهید بحث به نتیجه برسد عرض کردم در یکی دو سطر اشکالتان را به جریان یوم الانذار بفرمائید شما بالاپنجاه سطر مطلب گذاشته اید
با اجازه شما برای مدیریت تاپیک مجبور پستهای که تاپیک را منحرف کند حذف کنم تا تاپیک در مجرای صحیح قرار گیرد


شما عجب کارشناسی هستید که حوصله خواندن چند سطر مطلب را هم ندارید Lol

اگرچه موضوع اصلی بحث غدیرخم است نه یوم الانذار و به این ماجرا در کنار بقیه حوادث می توان پرداخت ولی با این حال دقت نکردید پستی که حذف کردید اشکالاتی بود که به همین ماجرا گرفته بودم ..البته چون شما فقط تعداد سطرهایش را شمردید و در حذف آن عجله داشتید مطالعه نکردید ببینید چه نوشته ام .. نیز دیگر مطلبی نمی نویسم که مجدد به دستان با کفایتتان حذف شود ..

بحث از نظر من مختومه است .

dahim-darni;948622 نوشت:
شما عجب کارشناسی هستید که حوصله خواندن چند سطر مطلب را هم ندارید Lol

اگرچه موضوع اصلی بحث غدیرخم است نه یوم الانذار و به این ماجرا در کنار بقیه حوادث می توان پرداخت ولی با این حال دقت نکردید پستی که حذف کردید اشکالاتی بود که به همین ماجرا گرفته بودم ..البته چون شما فقط تعداد سطرهایش را شمردید و در حذف آن عجله داشتید مطالعه نکردید ببینید چه نوشته ام .. نیز دیگر مطلبی نمی نویسم که مجدد به دستان با کفایتتان حذف شود ..



بنده حوصله دارم اما علاوه بر پاسخگویی وظیفه بنده مدیریت تاپیک است. بله بحث اصلی غدیر است اما وقتی شما بحث را به یوم الانذار کشاندید و بارها آن را مضحک خواندید باید پاسخ می گرفتند اما شما با زیاد نویسی مانع پاسخ گوئی کامل می شود بحث صحیح آن است که شما چند سطر اشکالتان را بفرمائید بنده در چند سطر پاسخ. نه اینکه شما شروع کنید به غدیر، محل غدیر، سقیفه ، یوم الانذار در لابلای سخنتان کنایه بزنید
اینکه بنده یوم النذار را برای شروع عرض کردم به دلیل شروع بحث شیعه و سنی است یعنی شما دیگر نمی توانید قبل از آن را به تمسخر گرفته و مضحک بنمائید اما اگر از نظر شما آن بحث نیاز به بررسی ندارد پس بین کلامتان آن را مضحک نخوانید و آنچه اشکال بر ماجرای غدیر دارید یک به یک بیان کنید تا پاسخ دهیم
البته یک به یک. یعنی یک اشکال به ماجرای غدیر می فرمائید بحث می شود سپس به سراغ اشکال دیگر می رویم . اگر مطالب کوتاه باشد بهتر می توانیم به نتیجه برسیم
از نظر بنده بحث مختومه نیست حال شما می توانید ادامه ندهید

سلام بر همه دوستان
تشکر از کارشناس که سم پاشی های این شخص برخورد
من از اول تاپیک را دنبال می کنم
عقاید شیعه را مسخره می کند و اصلا به پاسخها توجه ندارد
به قول جناب عماد با زیاد نویسی می خواهد حرفش را پیش ببرد
اگر راست می گوئید آرام و تک تک سوالاتت را مطرح کن

موضوع قفل شده است