جمع بندی چقدر دیگه کمک کنم؟ به نظر شما دیگه بس نیست؟

تب‌های اولیه

34 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چقدر دیگه کمک کنم؟ به نظر شما دیگه بس نیست؟

سلام

ما یه همسایه داریم و آدمهای خوب و با شخصیتی هستن..
من رشته ام کامپیوتر هستش..و 10 سال هستش در این مکان جدید ساکن شدیم و با اینها همسایه شدیم...
تو 5 سال اول اصلا به ما سر نمیزدن یا یه حال احوالی بگیرن...از زمانی که این همسایه لب تاپ گرفته بود کم کم خودشو به ما نزدیک کرد و بهم گفت که به من کامپیوتر یاد بده...نزدیک 5 سال به طور متوالی تقریبا ماهی 3 - 4 بار بهش کامپیوتر یاد میدادم...بدون هیچ چشم داشتی....یا مثلا تابستون ها میرفتن تفریح من 2 ماه گلهای حیاطشون رو آبیاری میکردم و بدون هیچ چشم داشتی...ولی در عوض اون تو این پنج سال تقریبا هیچ کاری نکرد که دلم خوش باشه این همه براش کار انجام دادم...الان فکر میکنم انگار این کمک یه طرفه بوده و انگاری داره سواستفاده میکنه...حتی گاهی سیستم خانوادشو میاورد من درستش میکردم...یه بار م سیستم دخترشو رفت از تهران آورد شمال تا من درستش کنم8-| حس سواستفاده شدن بهم دست میده...و زمانی حسم بدتر شد که من فهمیدم که خانوم ایشون تو ترشیجات خیلی حرفه ای هستن و به مادرم گفتم برو وسایل بخر که خانومش برامون خیار شور بزاره...و وقتی مادرم رفت گفت وسایل بیارم برامون درست کنی....گفت کاری نداره که خودتون درست کنید...
مادرم اومد خونه و خیلی ناراحت شد از رفتارش..
حالا مسئله درست کردن یا نکردن خیار شور نیست....منظورم اینه که این همه من کمک کردم و هر سوالی و یا تخصصی بود در اختیارش گذاشتم...دیگه خسته شدم ....ولی نمیدونم چطوری این ارتباط رو قطع کنم..دیگه حوصله اش رو ندارم...
بنظرتون این رفتارم که میخوام رابطه رو قطه کنم درسته؟شما جای من بودین چیکار میکردین.؟

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد امین


galin01;935899 نوشت:
ما یه همسایه داریم و آدمهای خوب و با شخصیتی هستن..

سلام علیکم.ممنون که سؤالتون رو در انجمن مطرح کردید.

بنده سؤال شما رو با یک سؤال پاسخ می دهم.شما گفتید که انسانهای با شخصیتی هستند.

سؤال:اگر بر فرض شما بروید و به او بگویید من احساس میکنم شما نگاه ابزاری به من دارید و حق همسایگی و رفاقت رو ادا نمی کنید و نشونه ش هم اینه که (همین چیزهایی که نقل کردید)به نظر شما این همسایه چه جوابی به شما میده؟ازتون میخوام از دید خودش جواب بدید و نه با سوء ظن و از طرف خودتون.

[="System"]

galin01;935899 نوشت:
سلام

ما یه همسایه داریم و آدمهای خوب و با شخصیتی هستن..
من رشته ام کامپیوتر هستش..و 10 سال هستش در این مکان جدید ساکن شدیم و با اینها همسایه شدیم...
تو 5 سال اول اصلا به ما سر نمیزدن یا یه حال احوالی بگیرن...از زمانی که این همسایه لب تاپ گرفته بود کم کم خودشو به ما نزدیک کرد و بهم گفت که به من کامپیوتر یاد بده...نزدیک 5 سال به طور متوالی تقریبا ماهی 3 - 4 بار بهش کامپیوتر یاد میدادم...بدون هیچ چشم داشتی....یا مثلا تابستون ها میرفتن تفریح من 2 ماه گلهای حیاطشون رو آبیاری میکردم و بدون هیچ چشم داشتی...ولی در عوض اون تو این پنج سال تقریبا هیچ کاری نکرد که دلم خوش باشه این همه براش کار انجام دادم...الان فکر میکنم انگار این کمک یه طرفه بوده و انگاری داره سواستفاده میکنه...حتی گاهی سیستم خانوادشو میاورد من درستش میکردم...یه بار م سیستم دخترشو رفت از تهران آورد شمال تا من درستش کنم حس سواستفاده شدن بهم دست میده...و زمانی حسم بدتر شد که من فهمیدم که خانوم ایشون تو ترشیجات خیلی حرفه ای هستن و به مادرم گفتم برو وسایل بخر که خانومش برامون خیار شور بزاره...و وقتی مادرم رفت گفت وسایل بیارم برامون درست کنی....گفت کاری نداره که خودتون درست کنید...
مادرم اومد خونه و خیلی ناراحت شد از رفتارش..
حالا مسئله درست کردن یا نکردن خیار شور نیست....منظورم اینه که این همه من کمک کردم و هر سوالی و یا تخصصی بود در اختیارش گذاشتم...دیگه خسته شدم ....ولی نمیدونم چطوری این ارتباط رو قطع کنم..دیگه حوصله اش رو ندارم...
بنظرتون این رفتارم که میخوام رابطه رو قطه کنم درسته؟شما جای من بودین چیکار میکردین.؟


بعضیا می‌تونن رک بگن. اگه نمیتونید خب بگید نتونستم لپ تاپ رو درست کنم. چند بار این جوری تموم میشه. 5 سال! @-)

امین;936591 نوشت:

سلام علیکم.ممنون که سؤالتون رو در انجمن مطرح کردید.

بنده سؤال شما رو با یک سؤال پاسخ می دهم.شما گفتید که انسانهای با شخصیتی هستند.

سؤال:اگر بر فرض شما بروید و به او بگویید من احساس میکنم شما نگاه ابزاری به من دارید و حق همسایگی و رفاقت رو ادا نمی کنید و نشونه ش هم اینه که (همین چیزهایی که نقل کردید)به نظر شما این همسایه چه جوابی به شما میده؟ازتون میخوام از دید خودش جواب بدید و نه با سوء ظن و از طرف خودتون.

احتمالا میگه خب میخوام از این تجربه ای که دارید استفاده کنم و حیف که از این تجربه بی بهره باشم...

irancplusplus;936596 نوشت:
[=System]
بعضیا می‌تونن رک بگن. اگه نمیتونید خب بگید نتونستم لپ تاپ رو درست کنم. چند بار این جوری تموم میشه. 5 سال! @-)

یه دوباری اینکارو کردم...بعد بهم زنگ زده....چرا دیگه پیش ما نمیای و از این حرفا...من تو رودربایستی گفتم والا خجالت میکشه آدم همینطوری بره خونه همسایه اش معمولا اگه کاری بود پیشتون میومدم.
8-|

ما یه فامیلی داریم یه همسایه این طوری دارند. مثلا نون می گیرند، روغن، شامپو و...
نه اینکه فقیر باشند نه. نمی دونم چه اخلاقی دارند که این طوری می کنند. ولی می دونم تقصیر فامیل ما هست. لازم نیست دروغ بگه. می تونه بگه ببخشید ما داریم ولی خودمون لازم داریم یا یجور غیر مستقیم بگه که این رفتار نادرسته. رک بودن بعضی وقتا لازمه. قرار نیست که ادم همش هوای همه رو داشته باشه که کسی ناراحت نشه. بعضی ها اصلا نمی دونند چطوری رفتار کنند. سو استفاده می کنند و باید تذکر داد حتی اگر ناراحت بشند.

zahra*;936618 نوشت:
ما یه فامیلی داریم یه همسایه این طوری دارند. مثلا نون می گیرند، روغن، شامپو و...
نه اینکه فقیر باشند نه. نمی دونم چه اخلاقی دارند که این طوری می کنند. ولی می دونم تقصیر فامیل ما هست. لازم نیست دروغ بگه. می تونه بگه ببخشید ما داریم ولی خودمون لازم داریم یا یجور غیر مستقیم بگه که این رفتار نادرسته. رک بودن بعضی وقتا لازمه. قرار نیست که ادم همش هوای همه رو داشته باشه که کسی ناراحت نشه. بعضی ها اصلا نمی دونند چطوری رفتار کنند. سو استفاده می کنند و باید تذکر داد حتی اگر ناراحت بشند.

مشکل همینه دیگه...ما آدم ساده ای هستیم و بلد نیستیم مثل افراد رک و رو دار حقمونو بگیریم.واسه یه نفر کار کردیم پارسال الان یک سال گذشته کل مبلغش یک میلیون بود که به من بده اینقدر قطره چکانی این پوله رو بهم داد که هنوز 400 تومنش مونده...آدم روش نمیشه بره درخونش ازش بگیره یا داد و بیداد راه بندازه....با اینکه وضعشون توپه توپه...بخدا آدم بعضی چیزا رو میبینه شاخ در میاره

سلام
حس غریبی کردم بین بچه های این سایت
اخه همه کم رو هستن و من پررو!
اون خانم تو تهمت خواستگارش
شمام اینجوری
منم همسایمون دخترش چند باری اومد درسای دبیرستانو بهش یاد بدم منم گفتم باشه و یاد دادم هیچی ازش هزینه نگرفتم
گاهی میومد دردِدل!! منم که اصلا حوصله اینجور داستانا رو ندارم
یکم که گذشت دیدم داره خیلی پررو میشه کم مونده بود شبم بیاد بمونه خونمون!!!
بعد دیگه یه روز قاطی کردم درو باز نکردم اصلا
زنگم زد خونه جواب ندادم
بیرونم رفتم فقط یه سلام میدادم و میرفتم
بعد یبار اومد گفت دیگه نیستی بیام خونه گفتم عزیزم مگه بیکارم که شما هروز بیای خونه ما؟سرم خیلی شلوغه هم کار هم درس!دیگه گذاشت رفت سراغ همسایه های طبقه های دیگه واقعا گاهی افتخار میکنم که پررو هستم گاهیم جلوی خودمو میگیرم چیزی نمیگم
ولی گاهی پررو بودن بد نیست فکر میکنم!

galin01;936622 نوشت:
مشکل همینه دیگه...ما آدم ساده ای هستیم و بلد نیستیم مثل افراد رک و رو دار حقمونو بگیریم.واسه یه نفر کار کردیم پارسال الان یک سال گذشته کل مبلغش یک میلیون بود که به من بده اینقدر قطره چکانی این پوله رو بهم داد که هنوز 400 تومنش مونده...آدم روش نمیشه بره درخونش ازش بگیره یا داد و بیداد راه بندازه....با اینکه وضعشون توپه توپه...بخدا آدم بعضی چیزا رو میبینه شاخ در میاره

سخته. من خودم یک ادمی بودم که نه نمی گفتم. هر کسی تو دانشگاه کار داشت براش انجام میدادم. نکه مجبوری باشه دوست داشتم. ولی کم کم احساس کردم فقط موقعی که کار دارند به یاد من هستند در غیر این صورت نه. این منو ناراحت می کرد. حتی در فامیل کسی بود که میومد خونه مون که تمرین یا اشکال داشت با هم انجام میدادیم. الان تو خیابون منو می میبنه انگار نه انگار. برام مهم نیست. پشیمون نیستم ولی این رفتار دوگانه ناراحت کننده است. یعنی کار نداشته باشند من غریبه ام کار داشته باشند فامیل. سعی کردم همیشه با احترام رفتار کنم ولی گاهی عکس العمل برعکس بوده. برای همین تصمیم گرفتم یکم جدی باشم در برخوردهام. سعی کنم نه بگم. نه گفتن بسیار سخته ولی قرار نیست برای اینکه کسی دلش نشکنه همش من تحت فشار باشم. حتی گاهی از کار خودم گذشتم تا کار بقیه رو انجام بدم. مخصوصا در دوران دانشجویی واقعا از ته دل دوست داشتم کاری انجام بدم. ولی خوب نمیشه دیگه. اون ادم باید بدونه کار خودشو خودش انجام بده و بار کارش رو رو دوش بقیه نندازه. این رفتار ما همیشه درست نیست. کمک حدی داره. بعضی ها توقع دارند همیشه در هر شرایطی بهشون کمک کرد و کاری که وظیفه شون هست رو انجام نمیدن. این خیانت به اون ها هم هست. باید یاد گرفت وقتی توانایی داری کار خودت رو خودت انجام بدی یا وقت بگذاری یاد بگیری. کمک کردن برای همیشه درست نیست.
می بینید کسی برای مدتی مشکلی داره یا در بحران قرار داره خوب ما انسان هستیم کمک می کنیم. یه وقتی هم کسی دیگه به ما کمک می کنه در شرایط بحرانی نه اینکه کمک گرفتن عادت بشه.

یا علے;936649 نوشت:
سلام
حس غریبی کردم بین بچه های این سایت
اخه همه کم رو هستن و من پررو!
اون خانم تو تهمت خواستگارش
شمام اینجوری
منم همسایمون دخترش چند باری اومد درسای دبیرستانو بهش یاد بدم منم گفتم باشه و یاد دادم هیچی ازش هزینه نگرفتم
گاهی میومد دردِدل!! منم که اصلا حوصله اینجور داستانا رو ندارم
یکم که گذشت دیدم داره خیلی پررو میشه کم مونده بود شبم بیاد بمونه خونمون!!!
بعد دیگه یه روز قاطی کردم درو باز نکردم اصلا
زنگم زد خونه جواب ندادم
بیرونم رفتم فقط یه سلام میدادم و میرفتم
بعد یبار اومد گفت دیگه نیستی بیام خونه گفتم عزیزم مگه بیکارم که شما هروز بیای خونه ما؟سرم خیلی شلوغه هم کار هم درس!دیگه گذاشت رفت سراغ همسایه های طبقه های دیگه واقعا گاهی افتخار میکنم که پررو هستم گاهیم جلوی خودمو میگیرم چیزی نمیگم
ولی گاهی پررو بودن بد نیست فکر میکنم!

آره واقعا..گاهی لازمه...ولی حیف که ما این رو رو نداریم که کسی ازمون کمک خواست رو بگیم نمیتونیم....منظورم اون کمک یکطرفست...اگه مثل شما برخورد کنیم مطمعنا هزارتا حرف پشت سرآدم میگن...

zahra*;936652 نوشت:
سخته. من خودم یک ادمی بودم که نه نمی گفتم. هر کسی تو دانشگاه کار داشت براش انجام میدادم. نکه مجبوری باشه دوست داشتم. ولی کم کم احساس کردم فقط موقعی که کار دارند به یاد من هستند در غیر این صورت نه. این منو ناراحت می کرد. حتی در فامیل کسی بود که میومد خونه مون که تمرین یا اشکال داشت با هم انجام میدادیم. الان تو خیابون منو می میبنه انگار نه انگار. برام مهم نیست. پشیمون نیستم ولی این رفتار دوگانه ناراحت کننده است. یعنی کار نداشته باشند من غریبه ام کار داشته باشند فامیل. سعی کردم همیشه با احترام رفتار کنم ولی گاهی عکس العمل برعکس بوده. برای همین تصمیم گرفتم یکم جدی باشم در برخوردهام. سعی کنم نه بگم. نه گفتن بسیار سخته ولی قرار نیست برای اینکه کسی دلش نشکنه همش من تحت فشار باشم. حتی گاهی از کار خودم گذشتم تا کار بقیه رو انجام بدم. مخصوصا در دوران دانشجویی واقعا از ته دل دوست داشتم کاری انجام بدم. ولی خوب نمیشه دیگه. اون ادم باید بدونه کار خودشو خودش انجام بده و بار کارش رو رو دوش بقیه نندازه. این رفتار ما همیشه درست نیست. کمک حدی داره. بعضی ها توقع دارند همیشه در هر شرایطی بهشون کمک کرد و کاری که وظیفه شون هست رو انجام نمیدن. این خیانت به اون ها هم هست. باید یاد گرفت وقتی توانایی داری کار خودت رو خودت انجام بدی یا وقت بگذاری یاد بگیری. کمک کردن برای همیشه درست نیست.
می بینید کسی برای مدتی مشکلی داره یا در بحران قرار داره خوب ما انسان هستیم کمک می کنیم. یه وقتی هم کسی دیگه به ما کمک می کنه در شرایط بحرانی نه اینکه کمک گرفتن عادت بشه.

سلام
نمیدونم چقدر براتون خوشاینده ولی من چند وقتیه یاد گرفتم اول از همه فکر خودم باشم بعد بقیه
پیشنهاد میکنم همین کارو کنید

یا علے;936664 نوشت:
سلام
نمیدونم چقدر براتون خوشاینده ولی من چند وقتیه یاد گرفتم اول از همه فکر خودم باشم بعد بقیه
پیشنهاد میکنم همین کارو کنید

سلام
بله موافقم اگر هم کمک می کنیم تا حدی باشه که خودمون رو ازار ندیم و رودربایستی نکنیم. در واقع فکر می کنم وقتی عملمون با دلمون یکی نیست حتی دو رو هم میشیم. اگر نمی خوایم تعارف نکنیم. ممکنه دورو بشیم یا حتی دروغ بگیم.

galin01;936663 نوشت:
آره واقعا..گاهی لازمه...ولی حیف که ما این رو رو نداریم که کسی ازمون کمک خواست رو بگیم نمیتونیم....منظورم اون کمک یکطرفست...اگه مثل شما برخورد کنیم مطمعنا هزارتا حرف پشت سرآدم میگن...

حرف که پشت سر همه هست
همین الانشم پشت سر شمام حرف هست چه میدونی؟
اصلا برام مهم نیست پشت سرم حرف بزنن یا نزنن
مردم دهنشون بازه و بسته هم نمیشه
بهتر انقدر حرف بزنن گناهامو بشورن:)
در عین اینکه پررو هستم ولی خوش برخوردم
ولی اگه من اونجوری صحبت نمیکردم آیا این رابطه قطع میشد؟چون واقعا رو مخم بود کاراش
من بخاطر مامانم 1 سال تحمل کردم
مامانم خیلی دلسوزه بیش از حد
همش مامانم میگفت عیب نداره
دیدم کم کم دارن تلپ میشن خونمون
رفت و آمدشون انقد زیاد شد که حتی میومدن مهمونی خونمون
کلا یه خانواده ای بودن زیاد غیبت میکردن هم دخترشون هم پدرش هم مادرش
دیدم اگه هیچی نگم اونقدر میشینه غیبت میکنه دوتا نمازی که خوندمم میپره هوا یهو میبینم اون دنیا ته جهنمم
گاهی در عین پررو بودن باید خودخواه باشی واسه آخرتت هم که شده!

galin01;935899 نوشت:
سلامما یه همسایه داریم و آدمهای خوب و با شخصیتی هستن..من رشته ام کامپیوتر هستش..و 10 سال هستش در این مکان جدید ساکن شدیم و با اینها همسایه شدیم...تو 5 سال اول اصلا به ما سر نمیزدن یا یه حال احوالی بگیرن...از زمانی که این همسایه لب تاپ گرفته بود کم کم خودشو به ما نزدیک کرد و بهم گفت که به من کامپیوتر یاد بده...نزدیک 5 سال به طور متوالی تقریبا ماهی 3 - 4 بار بهش کامپیوتر یاد میدادم...بدون هیچ چشم داشتی....یا مثلا تابستون ها میرفتن تفریح من 2 ماه گلهای حیاطشون رو آبیاری میکردم و بدون هیچ چشم داشتی...ولی در عوض اون تو این پنج سال تقریبا هیچ کاری نکرد که دلم خوش باشه این همه براش کار انجام دادم...الان فکر میکنم انگار این کمک یه طرفه بوده و انگاری داره سواستفاده میکنه...حتی گاهی سیستم خانوادشو میاورد من درستش میکردم...یه بار م سیستم دخترشو رفت از تهران آورد شمال تا من درستش کنم8-| حس سواستفاده شدن بهم دست میده...و زمانی حسم بدتر شد که من فهمیدم که خانوم ایشون تو ترشیجات خیلی حرفه ای هستن و به مادرم گفتم برو وسایل بخر که خانومش برامون خیار شور بزاره...و وقتی مادرم رفت گفت وسایل بیارم برامون درست کنی....گفت کاری نداره که خودتون درست کنید...مادرم اومد خونه و خیلی ناراحت شد از رفتارش..حالا مسئله درست کردن یا نکردن خیار شور نیست....منظورم اینه که این همه من کمک کردم و هر سوالی و یا تخصصی بود در اختیارش گذاشتم...دیگه خسته شدم ....ولی نمیدونم چطوری این ارتباط رو قطع کنم..دیگه حوصله اش رو ندارم...بنظرتون این رفتارم که میخوام رابطه رو قطه کنم درسته؟شما جای من بودین چیکار میکردین.؟
سلام اولا انسانی که شخصیت داشته باشد . اهل سواستفاده کردن نیست ثانیا چنین عمل شما برای طرف مقابل این تلقی را دارد. که وظیفه شماست ثالثا کارتان اساسا اشتباه بوده و است رابعا همیشه سعی کن دور از این مردم باشی. چون ن تنها خیری برات ندارن چه بسا ایجاد شر نمایند خامسا این مردم تا زمانی طالبت هستن که بهت نیاز دارن

صلواتش کار نمیکنه چرا!!!
یه صلوات طلب همه کسایی که نظر دادن اینجا

galin01;935899 نوشت:
بنظرتون این رفتارم که میخوام رابطه رو قطه کنم درسته؟شما جای من بودین چیکار میکردین.؟

به نظر میرسه رابطه شما با همسایه رابطه بده بستانیه و نه دوستی.در روابطی که بر مبنای منافع شخصی شکل می گیره قطع ارتباط زمانی مناسب است که علاوه بر اینکه رابطه هیچ منفعتی ندارد بلکه ضرر هم دارد.در مورد شما به نظر نمیرسه که این رابطه به شما آسیبی برسونه.به قول شما آدمهای خوب و باشخصیتی هستند ودلیلی برای قطع ارتباط وجود نداره. فقط شما بایستی مهارت نه گفتن رو یاد بگیرید.باید از میان مهارتهای ارتباط مؤثر،مهارت "جرأت ورزی "رو بیاموزید.ارتباط مؤثر رابطه اي است كه در آن شخص به گونه اي عمل مي كند كه در آن علاوه بر اينكه خودش به خواسته­ هايش مي رسد، افراد مقابل نيز احساس رضايت دارند. جرأت ورزي، يعني دفاع از حقوق خود و بيان افكار و احساسات خويش كه به شيوه مستقيم، صادقانه و مناسب انجام شود. افراد جرأت­ورز براي خود و ديگران احترام قائل هستند. آنان منفعل نيستند و ضمن اين كه به خواسته ها و نيازهاي ديگران احترام مي­ گذارند، اجازه نمي دهند ديگران از آنها سوء استفاده كنند. توجه داشته باشید كه جرأت­ورزي و پرخاشگری از یكدیگر متمايزند. پرخاشگر بودن به معنی دفاع از حقوق خود به شيوه اي خصمانه است.براي درك بيشتر تفاوت جرأت ورزي (حدّ وسط برخورد منفعلانه و پرخاشگري) با هر يك از رفتار انفعالي و پرخاشگرانه به مثالهاي زير دقّت نماييد.
1. فردي در صف خريد مي خواهد خودش را جلوي شما جا بزند و مي گويد: اجازه مي دهيد زودتر از شما خريد كنم؟ من عجله دارم.
پاسخ انفعالي: خيلي خوب؛
پاسخ پرخاشگرانه: آهاي، مي خواهي چه كار كني، برو آخر صف بايست؛
پاسخ همراه با جرأت ورزي: متأسفم، نمي توانم، من هم عجله دارم.
2. يكي از همكلاسي­ها جزوه درسي شما را براي شب امتحان طلب مي­كند.
پاسخ انفعالي: من خودم نياز دارم، ولي باشد.
پاسخ پرخاشگرانه: خيلي پررو هستي كه شب امتحان چنين تقاضايي مي كني، فراموشش كن.
پاسخ همراه با جرأت ورزي: خوشحال مي­شدم به شما كمك كنم، از قبل براي مطالعه شب امتحاني برنامه ريزي كرده ام. اي كاش زودتر مي­گفتيد.
در مهارت جرأت ورزي هدف، تغيير در خود فرد است نه تغيير در ديگران تا بتواند نيازها، احساسات و افكار خود را ابراز كرده و از آسيب هاي احتمالي در امان بماند.
موانع جرأت ورزی:
عوامل زير فرد را از رفتار جرأتمندانه دور مي كنند:
1- فرد فكر مي كند، ديگران او را به سبب كارهايي كه براي آنها مي­كند، دوست دارند؛ بنابراين اگر مستقل عمل كند ديگران او را دوست نخواهند داشت.
2- فرد در زمينه رضايت، احساسات و راحتي ديگران احساس مسئوليت مي كند؛ لذا از اينكه به ديگران « نه » بگويد و آنها را از خود ناراحت سازد، احساس گناه مي­كند.
3- فرد رفتار جرأتمندانه را با ازخودگذشتگي، ايثار و فداكاري در تناقض مي­بيند؛ لذا اعتقاد دارد كه اگر از پذيرش درخواست ديگران سر باز زند، آدم بد و خودخواهي تلقّي خواهد شد.
4- احساس مهم و باارزش بودن در مواقعي كه درخواستي از او مي­شود و اعتقاد به اينكه اگر يك­بار درخواست ديگران را نپذيرد آنها ديگر او را به شمار نخواهند آورد.
5- چنين افرادي ياد گرفته ­اند كه بايد هميشه ديگران را از خود راضي و خوشحال نگه­دارند و خوب نيست كه خواسته­ هاي خود را بر خواسته­هاي ديگران ترجيح دهند؛ بنابراين اگر كسي چيزي گفت يا كاري كرد كه باعث ناراحتي فرد شد، نبايد چيزي بگويد و اگر اين كار ادامه پيدا كرد بهتر است فقط بكوشد از او فاصله بگيرد. چنين افرادي وقتي كاري را انجام مي­دهند كه به آن تمايلي ندارند، احساس بدي درباره خود يافته، از فرد مقابل رنجيده مي­شوند و بي ميلي خود را به طور ناخواسته و به شكل غير كلامي( سكوت، اخم كردن، دير حاضر شدن و انجام كارها به شكل سرسري و بدون دقّت لازم) نشان مي­دهند.

راهكارهايي براي ابراز جرأت مندي
براي عيني­ تر كردن كاربرد اين راهكارها، فرض كنيد يكي از دوستانتان، شما را امشب به جشن تولّد دعوت كرده درحالي كه شما اصلاً ديگر ميهمانان و مكاني را كه بايد بدانجا برويد، نمي­شناسيد. در اين صورت شايسته است از روش هاي جرأتمندانه اي كه در ادامه بدان اشاره خواهد شد، استفاده نماييد.
1- « نه » گفتن
روش هاي متعدّدي براي ابراز جرأتمندانه « نه » وجود دارد كه برخي از آنها عبارتند از:
الف) صرفاً گفتن« نه » نظير: « نه » يا « نه متشكرم ».
ب) گفتن« نه » همراه با توضيح نظير : « نه متشكرم، من شبها از خانه بيرون نمي­روم».
2- تغيير دادن موضوع : در اين روش سعي بر آن است كه موضوع صحبت عوض گردد.
فردا امتحان داريم؟
راستي فيلم ديشب را ديدي؟
3- دليل آوردن
روحيه­ام با اين­جور ميهماني­ها سازگاري ندارد و ضعيف مي­شود.
رفتن به جايي را كه نمي­شناسم، اصلاً درست نمي­دانم.
4- ايجاد احساس شخصيّت مهم­تر در طرف مقابل
از شما انتظار نداشتم چنين پيشنهادي به من بدهي!
من روي شما يك­جور ديگر فكر مي­كردم!
5- ارائه پيشنهادي بهتر
حاضرم با شما به تئاتر، سينما و يا منزل شما بيايم ولي به ميهماني در جايي كه ساير ميهمانها را نمي شناسم نمي آيم.
6- نشان دادن شأن بالاي خانوادگي خود
در خانواده ما رسم نيست كه در اين­جور ميهماني­ها شركت كنيم.
اگر اين موضوع را در خانواده خود مطرح كنم، خيلي متعجّب مي­شوند.
7- بيان موضوع در قالب شوخي
من هنوز بچّه ام، هنوز به اندازه كافي براي ميهماني شبانه بزرگ نشده­ ام.
8- پافشاري و اصرار در ردّ درخواست
ديگر حرفش را نزن، من اهلش نيستم و به هيچ وجه نخواهم آمد.
9- دور شدن از موقعيّت: در مواقعي كه فرد بيش از حد اصرار مي­ورزد.
10- ابراز همدلي
شايد دلت مي­خواست كه من در جشن تولّدت باشم، اين موضوع را مي­فهمم ولي متأسفانه من اهل شركت در اين­جور مراسم نيستم.
11- معذرت خواهي
با عرض پوزش، اميدوارم مرا ببخشيد كه به هيچ وجه نمي­توانم در ميهماني شما شركت نمايم.
12- تشكر و قدرداني
لطف كرديد كه مرا به ميهماني خود دعوت نموديد، ولي من دوست ندارم و نمي­ آيم.

امین;936705 نوشت:

به نظر میرسه رابطه شما با همسایه رابطه بده بستانیه و نه دوستی.در روابطی که بر مبنای منافع شخصی شکل می گیره قطع ارتباط زمانی مناسب است که علاوه بر اینکه رابطه هیچ منفعتی ندارد بلکه ضرر هم دارد.در مورد شما به نظر نمیرسه که این رابطه به شما آسیبی برسونه.به قول شما آدمهای خوب و باشخصیتی هستند ودلیلی برای قطع ارتباط وجود نداره. فقط شما بایستی مهارت نه گفتن رو یاد بگیرید.باید از میان مهارتهای ارتباط مؤثر،مهارت "جرأت ورزی "رو بیاموزید.ارتباط مؤثر رابطه اي است كه در آن شخص به گونه اي عمل مي كند كه در آن علاوه بر اينكه خودش به خواسته­ هايش مي رسد، افراد مقابل نيز احساس رضايت دارند. جرأت ورزي، يعني دفاع از حقوق خود و بيان افكار و احساسات خويش كه به شيوه مستقيم، صادقانه و مناسب انجام شود. افراد جرأت­ورز براي خود و ديگران احترام قائل هستند. آنان منفعل نيستند و ضمن اين كه به خواسته ها و نيازهاي ديگران احترام مي­ گذارند، اجازه نمي دهند ديگران از آنها سوء استفاده كنند. توجه داشته باشید كه جرأت­ورزي و پرخاشگری از یكدیگر متمايزند. پرخاشگر بودن به معنی دفاع از حقوق خود به شيوه اي خصمانه است.براي درك بيشتر تفاوت جرأت ورزي (حدّ وسط برخورد منفعلانه و پرخاشگري) با هر يك از رفتار انفعالي و پرخاشگرانه به مثالهاي زير دقّت نماييد.
1. فردي در صف خريد مي خواهد خودش را جلوي شما جا بزند و مي گويد: اجازه مي دهيد زودتر از شما خريد كنم؟ من عجله دارم.
پاسخ انفعالي: خيلي خوب؛
پاسخ پرخاشگرانه: آهاي، مي خواهي چه كار كني، برو آخر صف بايست؛
پاسخ همراه با جرأت ورزي: متأسفم، نمي توانم، من هم عجله دارم.
2. يكي از همكلاسي­ها جزوه درسي شما را براي شب امتحان طلب مي­كند.
پاسخ انفعالي: من خودم نياز دارم، ولي باشد.
پاسخ پرخاشگرانه: خيلي پررو هستي كه شب امتحان چنين تقاضايي مي كني، فراموشش كن.
پاسخ همراه با جرأت ورزي: خوشحال مي­شدم به شما كمك كنم، از قبل براي مطالعه شب امتحاني برنامه ريزي كرده ام. اي كاش زودتر مي­گفتيد.

در مهارت جرأت ورزي هدف، تغيير در خود فرد است نه تغيير در ديگران تا بتواند نيازها، احساسات و افكار خود را ابراز كرده و از آسيب هاي احتمالي در امان بماند.
موانع جرأت ورزی:
عوامل زير فرد را از رفتار جرأتمندانه دور مي كنند:
1- فرد فكر مي كند، ديگران او را به سبب كارهايي كه براي آنها مي­كند، دوست دارند؛ بنابراين اگر مستقل عمل كند ديگران او را دوست نخواهند داشت.
2- فرد در زمينه رضايت، احساسات و راحتي ديگران احساس مسئوليت مي كند؛ لذا از اينكه به ديگران « نه » بگويد و آنها را از خود ناراحت سازد، احساس گناه مي­كند.
3- فرد رفتار جرأتمندانه را با ازخودگذشتگي، ايثار و فداكاري در تناقض مي­بيند؛ لذا اعتقاد دارد كه اگر از پذيرش درخواست ديگران سر باز زند، آدم بد و خودخواهي تلقّي خواهد شد.
4- احساس مهم و باارزش بودن در مواقعي كه درخواستي از او مي­شود و اعتقاد به اينكه اگر يك­بار درخواست ديگران را نپذيرد آنها ديگر او را به شمار نخواهند آورد.
5- چنين افرادي ياد گرفته ­اند كه بايد هميشه ديگران را از خود راضي و خوشحال نگه­دارند و خوب نيست كه خواسته­ هاي خود را بر خواسته­هاي ديگران ترجيح دهند؛ بنابراين اگر كسي چيزي گفت يا كاري كرد كه باعث ناراحتي فرد شد، نبايد چيزي بگويد و اگر اين كار ادامه پيدا كرد بهتر است فقط بكوشد از او فاصله بگيرد. چنين افرادي وقتي كاري را انجام مي­دهند كه به آن تمايلي ندارند، احساس بدي درباره خود يافته، از فرد مقابل رنجيده مي­شوند و بي ميلي خود را به طور ناخواسته و به شكل غير كلامي( سكوت، اخم كردن، دير حاضر شدن و انجام كارها به شكل سرسري و بدون دقّت لازم) نشان مي­دهند.

راهكارهايي براي ابراز جرأت مندي
براي عيني­ تر كردن كاربرد اين راهكارها، فرض كنيد يكي از دوستانتان، شما را امشب به جشن تولّد دعوت كرده درحالي كه شما اصلاً ديگر ميهمانان و مكاني را كه بايد بدانجا برويد، نمي­شناسيد. در اين صورت شايسته است از روش هاي جرأتمندانه اي كه در ادامه بدان اشاره خواهد شد، استفاده نماييد.
1- « نه » گفتن
روش هاي متعدّدي براي ابراز جرأتمندانه « نه » وجود دارد كه برخي از آنها عبارتند از:
الف) صرفاً گفتن« نه » نظير: « نه » يا « نه متشكرم ».
ب) گفتن« نه » همراه با توضيح نظير : « نه متشكرم، من شبها از خانه بيرون نمي­روم».
2- تغيير دادن موضوع : در اين روش سعي بر آن است كه موضوع صحبت عوض گردد.
فردا امتحان داريم؟
راستي فيلم ديشب را ديدي؟
3- دليل آوردن
روحيه­ام با اين­جور ميهماني­ها سازگاري ندارد و ضعيف مي­شود.
رفتن به جايي را كه نمي­شناسم، اصلاً درست نمي­دانم.
4- ايجاد احساس شخصيّت مهم­تر در طرف مقابل
از شما انتظار نداشتم چنين پيشنهادي به من بدهي!
من روي شما يك­جور ديگر فكر مي­كردم!
5- ارائه پيشنهادي بهتر
حاضرم با شما به تئاتر، سينما و يا منزل شما بيايم ولي به ميهماني در جايي كه ساير ميهمانها را نمي شناسم نمي آيم.
6- نشان دادن شأن بالاي خانوادگي خود
در خانواده ما رسم نيست كه در اين­جور ميهماني­ها شركت كنيم.
اگر اين موضوع را در خانواده خود مطرح كنم، خيلي متعجّب مي­شوند.
7- بيان موضوع در قالب شوخي
من هنوز بچّه ام، هنوز به اندازه كافي براي ميهماني شبانه بزرگ نشده­ ام.
8- پافشاري و اصرار در ردّ درخواست
ديگر حرفش را نزن، من اهلش نيستم و به هيچ وجه نخواهم آمد.
9- دور شدن از موقعيّت: در مواقعي كه فرد بيش از حد اصرار مي­ورزد.
10- ابراز همدلي
شايد دلت مي­خواست كه من در جشن تولّدت باشم، اين موضوع را مي­فهمم ولي متأسفانه من اهل شركت در اين­جور مراسم نيستم.
11- معذرت خواهي
با عرض پوزش، اميدوارم مرا ببخشيد كه به هيچ وجه نمي­توانم در ميهماني شما شركت نمايم.
12- تشكر و قدرداني
لطف كرديد كه مرا به ميهماني خود دعوت نموديد، ولي من دوست ندارم و نمي­ آيم.

ممنون از پاسخگویی شما کارشناس محترم.....
مطالب خوبی رو بیان کردین...بله این مشکل رو داریم که جرات نه گفتن نداریم.و کاملا سخنان شما درسته...ترس از این داریم که طرف مقابل ناراحت شود و احساس بدی بهش دست بده.. از یه طرفی هم بلااخره همسایه هستش و معمولا کاهی اوقات میبینمشون...واینطوری یکم نه گفتن رو سخت میکنه...هیچ وقت فکر نمیکردم این یه روزی واسه من مشغله فکری ایجاد کنه...
یعنی هر موقع اسم همسایمون آقای فلانی میاد فورا ذهنم میره به اون سمت که ای بابا این بازم میخواد چیزی واسش درست کنم...یعنی در این حد که سیستم لپ تاپ فامیلشون رو آورده میگه خرابه...درستش کردم...برده بهش داده...دوباره پس فرداش آورده میگه عههه بازم خراب شد...آدم بخدا پرویی یه حدی داره....
خداروشکر یه چند وقتی رفتن مسافرت و ان شاءالله یه 2 ماهی نمیینمشون....هرچند مسئولیت گلهای حیاطشون رو به من سپردن:-s

سلام

galin01;936708 نوشت:
هرچند مسئولیت گلهای حیاطشون رو به من سپردن

اجازه بدهید جمله تان را تصحیح کنم : هرچند مسئولیت گلهای حیاطشون رو قبول کردم یا پذیرفتم ...

با توضیحات کامل و خوبی که کارشناس محترم جناب امین دادند به این نتیجه می رسیم که آن ها فقط پیشنهاد دادند و این شما بودید که پذیرفتید!

شما اذعان دارید افراد با شخصیتی هستند،برداشت من اینست که در کل همسایه خوبی هستند جز در چند مورد، که درواقع رفتار منفعل شما موجب تکرار رفتار نادرست آن ها گردیده،

ضمن اینکه اگر آبیاری گل و گیاه واقعا وقتتان را نمی گیرد و مشکلی با این قضیه ندارید را نباید با قضایای خدمات یکطرفه تعمیر کامپیوتر قاطی کنید.

ضمنا در هر کاری برای کسی انجام میدهیم اگر خارج از توان مان باشد روزی به منت گذاشتن منتهی خواهد شد. بنابراین باید هنگام پذیرفتن کار برای کسی برآوردهای لازم را انجام دهیم تا با رضایت خاطر و حفظ روابط ختم بخیر شود.

ریحــانه الــنبی;936713 نوشت:
سلام

اجازه بدهید جمله تان را تصحیح کنم : هرچند مسئولیت گلهای حیاطشون رو قبول کردم یا پذیرفتم ...

با توضیحات کامل و خوبی که کارشناس محترم جناب امین دادند به این نتیجه می رسیم که آن ها فقط پیشنهاد دادند و این شما بودید که پذیرفتید!

شما اذعان دارید افراد با شخصیتی هستند،برداشت من اینست که در کل همسایه خوبی هستند جز در چند مورد، که درواقع رفتار منفعل شما موجب تکرار رفتار نادرست آن ها گردیده،

ضمن اینکه اگر آبیاری گل و گیاه واقعا وقتتان را نمی گیرد و مشکلی با این قضیه ندارید را نباید با قضایای خدمات یکطرفه تعمیر کامپیوتر قاطی کنید.

ضمنا در هر کاری برای کسی انجام میدهیم اگر خارج از توان مان باشد روزی به منت گذاشتن منتهی خواهد شد. بنابراین باید هنگام پذیرفتن کار برای کسی برآوردهای لازم را انجام دهیم تا با رضایت خاطر و حفظ روابط ختم بخیر شود.

خب از همون کامپیوتر شروع شده و الان هم گلهای حیاطشون...وسایل جابه جا میخوان بکنن بازم میان سراغ ما....
چه معنی میدههه آدم همش یکطرفه کمک کنه...
بعد میگن با همسایها رفت و آمد داشته باشید...همین طوری میشه دیگه..والا
اتفاقا آدمهای که فکر میکنیم آدمهای خوبین به صورت نم نم یه جوری رخنه میکنن که سر دوراهی میمونه...باید مثل یکی از کاربرا تند برخورد کرد یا بگه من هیچی بلد نیستم که اینطوری پرتوقع نشن....

galin01;936765 نوشت:
خب از همون کامپیوتر شروع شده و الان هم گلهای حیاطشون...وسایل جابه جا میخوان بکنن بازم میان سراغ ما....
چه معنی میدههه آدم همش یکطرفه کمک کنه...
بعد میگن با همسایها رفت و آمد داشته باشید...همین طوری میشه دیگه..والا
اتفاقا آدمهای که فکر میکنیم آدمهای خوبین به صورت نم نم یه جوری رخنه میکنن که سر دوراهی میمونه...باید مثل یکی از کاربرا تند برخورد کرد یا بگه من هیچی بلد نیستم که اینطوری پرتوقع نشن....

همانطوریکه کارشناس محترم گفتند رابطه شما دادو ستدیه نه دوستی ،
یا ابتدا از طرف شما بصورت دوستانه شروع شده بعددر ادامه احساس کردید در حال سوء استفاده شدن هستید، باید موضع خود را مشخص می کردید و آن جائیکه راضی به انجام کار نبودید با جرا مندی "نه" می گفتید که نگفتید،!
مهم اینست که متوجه این حالت شدید و برای رسیدن به راه حل مناسب سؤال کردید، هر جا جلوی ضرر را بگیرید منفعت است..

ولی چطور شد از بین رفتارهای مختلفی که کارشناس محترم گفتند شما طبق نظر کاربر روش پرخاشگرانه را مناسب دیدید؟!
تند برخورد کردن که همان روش پرخاشگرانه است!

نقل قول:

1. فردي در صف خريد مي خواهد خودش را جلوي شما جا بزند و مي گويد: اجازه مي دهيد زودتر از شما خريد كنم؟ من عجله دارم.
پاسخ انفعالي: خيلي خوب؛
پاسخ پرخاشگرانه: آهاي، مي خواهي چه كار كني، برو آخر صف بايست؛
پاسخ همراه با جرأت ورزي: متأسفم، نمي توانم، من هم عجله دارم.

شما وقتی مشکتان را مطرح کردید باید طبق توضیحات و راهنمایی های کارشناسانه اقدام کنید و از تجربیاتی که در چارچوب و مطابق راهنمایی کارشناس است را بپذیرید !!

[="Arial"][="Navy"]بنام خدا.

باسلام.

galin01;935899 نوشت:
چقدر دیگه کمک کنم؟ به نظر شما دیگه بس نیست؟

بخش اول سوال>>تا جاییکه در توانتون هست کمک کنید و ..

و بخش دوم سوال>>>بنظر من که خیر بس نیست{البته با توضیحاتی که در پی میاید}

galin01;935899 نوشت:
سلام

ما یه همسایه داریم و آدمهای خوب و با شخصیتی هستن..
من رشته ام کامپیوتر هستش..و 10 سال هستش در این مکان جدید ساکن شدیم و با اینها همسایه شدیم...
تو 5 سال اول اصلا به ما سر نمیزدن یا یه حال احوالی بگیرن...از زمانی که این همسایه لب تاپ گرفته بود کم کم خودشو به ما نزدیک کرد و بهم گفت که به من کامپیوتر یاد بده...نزدیک 5 سال به طور متوالی تقریبا ماهی 3 - 4 بار بهش کامپیوتر یاد میدادم...بدون هیچ چشم داشتی....یا مثلا تابستون ها میرفتن تفریح من 2 ماه گلهای حیاطشون رو آبیاری میکردم و بدون هیچ چشم داشتی...ولی در عوض اون تو این پنج سال تقریبا هیچ کاری نکرد که دلم خوش باشه این همه براش کار انجام دادم...الان فکر میکنم انگار این کمک یه طرفه بوده و انگاری داره سواستفاده میکنه...حتی گاهی سیستم خانوادشو میاورد من درستش میکردم...یه بار م سیستم دخترشو رفت از تهران آورد شمال تا من درستش کنم حس سواستفاده شدن بهم دست میده...و زمانی حسم بدتر شد که من فهمیدم که خانوم ایشون تو ترشیجات خیلی حرفه ای هستن و به مادرم گفتم برو وسایل بخر که خانومش برامون خیار شور بزاره...و وقتی مادرم رفت گفت وسایل بیارم برامون درست کنی....گفت کاری نداره که خودتون درست کنید...
مادرم اومد خونه و خیلی ناراحت شد از رفتارش..
حالا مسئله درست کردن یا نکردن خیار شور نیست....منظورم اینه که این همه من کمک کردم و هر سوالی و یا تخصصی بود در اختیارش گذاشتم...دیگه خسته شدم ....ولی نمیدونم چطوری این ارتباط رو قطع کنم..دیگه حوصله اش رو ندارم...

{البته ابتدا عرض کنم که قبول هم دارم که انسان هم ظرفیتی دارد و روزی ممکن است این ظرفیت پر گردد لذا این وظیفه رسانه ملی و قلم بدستان است که انهایی که پرتوقع هستند را بطور غیر مستقیم متوجه اشتباهات خود نمایند که اینهمه توقع ننمایند که ممکن است روزی پاسخ نه بشنوند و لذا اصلاح باید از انان آغاز گردد}

اما تا آنموقع که سطح توقعات همگانی کم گردد:

galin01;935899 نوشت:
بنظرتون این رفتارم که میخوام رابطه رو قطه کنم درسته؟شما جای من بودین چیکار میکردین.؟

ابتدا بگذارید داستان مشابهی را برایتان تعریف کنم:{هرچند ممکن است کمی طولانی باشد که خواهید بخشید}

باری:منهم چون شما ازدست چنین افرادی بستوه امدم حتی تا آنجا که زمین هم خوردم لذا این نصیحت یا خورده فرمایش مرا کمی بیشتر روش تمرکزکنید یا فکرکنید.

در زمانیکه داشتم خونه ام را میساختم یک خانواده ای بودن که اوضاع مالیشون چندان مساعد نبود{حتی اوضاع اخلاقیشون هم ، یعنی تا وقتیکه پول داری رفیقتم عاشق بند کیفتم}

باری در اوج خانه سازی بودم که از من توقع 50 هزارتومان نمودند{بیش از حدود 18 سال قبل} من که خورده پولهای دستی و کمکهای غیر نقدی بهشان میکردم از این برخورد و توقعشان {و البته با دلایلی دیگر از قبل} ناراحت و عصبانی شده و گفتم تو این اوضاع و احوال{خانه سازی} بجای اینکه دستی به بال ادم بگیرند توقع پول هم دارند.با غرور پول را بهشان ندادم و دست خالی برگشتند{من نیز بخودم گفتم دیگر بس است}

حالا کات >> 15 سال بعد>>زندگی بمرور رفت{چگونه و چطور..؟؟نپرسید ، بهرحال رفت}

اما امروز حاضر هستم خداوند همان پول و ثروت و دارایی و توانایی را بهم میداد اما بجای 50 هزارتومان آن زمان 5 میلیوت تومان این زمان را بهشان میدادم و اصلا هم بفکر پس گرفتنش نبودم{چون همین الانهم اصلا اهل پس گرفتن پولهای کمتر از 50 هزارتومان نیستم مگر طرف خودش با اصرار پس بدهد و البته نه اینکه ادم دارنده ای باشم بلکه ذات و اخلاقم از ابتدا همین بود}

باری حالا بخودم قول دادم اگر روزی و روزگاری مجددا خداوند بهم پول و ثروتی داد ، هر چه که برای هرکس انجام میدهم چه از اون شخص خوشم بیاد چه بدم بیاد انجام میدم و اصلا هم منتش را گردن خدا هم نمی اندازم فقط قرض حسنه و نیکو میدم بجای موقعیتی که من دارم و انها ندارند.

چون معتقدم >>غرور >>مقدمه سقوط خواهدشد.

بهرحال اگر اونروز به غرور گرفتار نمیشدم و با غرور جواب انها را نمیدادم و باعث شکستن دلشان و ناامیدیشان نمیشدم{هرچند ادمهای چندان خداپرست یا مذهبی هم نبودند} شاید امروز من کارفرمای فهیم بودم بجای کارگر فهیم.

باری >> باعث سقوط خودم با غرور و تکبر خودم و گم نمون من واقعی خودم در خودم و در غرور خودم شدم بدون انکه بفهمم خدا چقدر راحت و اسان میدهد و چقدر اسانتر هم پس میگیرد.

چه این سخن از من بود چه نقل قولی از انسان و هوطنی دیگر چندان فرقی نمیکند چون اتفاقی واقعی بوده که لذا اگر یک دوست یا همسایه یا قوم و آشنا با توقعات بجا و بیجایش تو را بستوه اورد دلسرد و ناامید مشو.

لذا:
این توانایی و موقعیت را بگذار پای موهبت و ..؟؟

و این موهبت را بگذار پای امتحان و ازمایش و ..؟؟

و این ازمون و ازمایش را بگذار پای زمان که این زمان زود میگذرد هرچند بظاهر دیر میگذرد.

و دست اخر و برای انکه شیطان درون را ناکام بگذاریم که هیچگاه ما را از کار خیر دلسرد و ناامید ننماید همیشه به یک زمین خورده یا معتاد یا گدا و تیره بخت {یا حتی همون طرف مقابل و درخواست کننده خودمان} نگاه کنیم و بخودمان بگوییم الان من میتوانستم جای او یا آنها باشم و انها نیز جای من.پس اینها به شکرانه انها.

{یعنی این خدمات به شکرانه این توانایی ها یا بنوعی این خدمات به شکرانه نداشتن آن ناتوانایی ها و یا نداشتن ها}[/]

galin01;935899 نوشت:
ما یه همسایه داریم و آدمهای خوب و با شخصیتی هستن..
من رشته ام کامپیوتر هستش..و 10 سال هستش در این مکان جدید ساکن شدیم و با اینها همسایه شدیم...
تو 5 سال اول اصلا به ما سر نمیزدن یا یه حال احوالی بگیرن...از زمانی که این همسایه لب تاپ گرفته بود کم کم خودشو به ما نزدیک کرد و بهم گفت که به من کامپیوتر یاد بده...نزدیک 5 سال به طور متوالی تقریبا ماهی 3 - 4 بار بهش کامپیوتر یاد میدادم...بدون هیچ چشم داشتی....یا مثلا تابستون ها میرفتن تفریح من 2 ماه گلهای حیاطشون رو آبیاری میکردم و بدون هیچ چشم داشتی...ولی در عوض اون تو این پنج سال تقریبا هیچ کاری نکرد که دلم خوش باشه این همه براش کار انجام دادم...الان فکر میکنم انگار این کمک یه طرفه بوده و انگاری داره سواستفاده میکنه...حتی گاهی سیستم خانوادشو میاورد من درستش میکردم...یه بار م سیستم دخترشو رفت از تهران آورد شمال تا من درستش کنم حس سواستفاده شدن بهم دست میده...و زمانی حسم بدتر شد که من فهمیدم که خانوم ایشون تو ترشیجات خیلی حرفه ای هستن و به مادرم گفتم برو وسایل بخر که خانومش برامون خیار شور بزاره...و وقتی مادرم رفت گفت وسایل بیارم برامون درست کنی....گفت کاری نداره که خودتون درست کنید...
مادرم اومد خونه و خیلی ناراحت شد از رفتارش..
حالا مسئله درست کردن یا نکردن خیار شور نیست....منظورم اینه که این همه من کمک کردم و هر سوالی و یا تخصصی بود در اختیارش گذاشتم...دیگه خسته شدم ....ولی نمیدونم چطوری این ارتباط رو قطع کنم..دیگه حوصله اش رو ندارم...
بنظرتون این رفتارم که میخوام رابطه رو قطه کنم درسته؟شما جای من بودین چیکار میکردین.؟

سلام

توقع تلافی از خدا داشته باشید نه این همسایه.کمک خدا کجا کمک همسایه کجا

ولی اگه واقعا خیلی وقت ازتون میگیره، دنبال کم کردن این وقت باشید ولی نظر منو میخواد قطعش نکنید.

میدونید چرا اینو میگیم چون وقت نذاشتین برا اینکه مثلا طرف بشینه کنارتون دو ساعت نگا اسمون و زمین کنه و هی بگه خب چخبرا دیگه!( این سرم اومده)

شما وقت گذاشتین به یک انسان دیگه کامپیوتر یاد دادین. ذکات علم هم که نشر علمه.عبادت هم کردین

کلا ادما چون به کمک هم نیاز دارن کنار هم زندگی میکنن

روح سبز;936805 نوشت:

سلام

توقع تلافی از خدا داشته باشید نه این همسایه.کمک خدا کجا کمک همسایه کجا

ولی اگه واقعا خیلی وقت ازتون میگیره، دنبال کم کردن این وقت باشید ولی نظر منو میخواد قطعش نکنید.

میدونید چرا اینو میگیم چون وقت نذاشتین برا اینکه مثلا طرف بشینه کنارتون دو ساعت نگا اسمون و زمین کنه و هی بگه خب چخبرا دیگه!( این سرم اومده)

شما وقت گذاشتین به یک انسان دیگه کامپیوتر یاد دادین.

ذکات علم هم که نشر علمه.عبادت هم کردین

کلا ادما چون به کمک هم نیاز دارن کنار هم زندگی میکنن

از این نظر هم نگاه کنیم به موضوع آره درسته قشنگه. جمله زیبایی نوشتید..ممنون@};-
فقط ای کاش این کمک دوطرفه بود.....نه یکطرفه.

ریحــانه الــنبی;936769 نوشت:
همانطوریکه کارشناس محترم گفتند رابطه شما دادو ستدیه نه دوستی ،
یا ابتدا از طرف شما بصورت دوستانه شروع شده بعددر ادامه احساس کردید در حال سوء استفاده شدن هستید، باید موضع خود را مشخص می کردید و آن جائیکه راضی به انجام کار نبودید با جرا مندی "نه" می گفتید که نگفتید،!
مهم اینست که متوجه این حالت شدید و برای رسیدن به راه حل مناسب سؤال کردید، هر جا جلوی ضرر را بگیرید منفعت است..

ولی چطور شد از بین رفتارهای مختلفی که کارشناس محترم گفتند شما طبق نظر کاربر روش پرخاشگرانه را مناسب دیدید؟!
تند برخورد کردن که همان روش پرخاشگرانه است!

شما وقتی مشکتان را مطرح کردید باید طبق توضیحات و راهنمایی های کارشناسانه اقدام کنید و از تجربیاتی که در چارچوب و مطابق راهنمایی کارشناس است را بپذیرید !!

ممنون ازن پاسخگویی شما ..

از کارشناس محترم ممنونم که پاسخ دادن.....من صحبتم با حرف شما کاربر محترم بوده که گفتین آبیاری وقتتون رو نمیگیره و از این حرفا...
و اینکه من آدم پرخاشگری نیستم و اگر هم متوجه شده باشین در این حد که روم نمیشه که به طرف مقابلم نه بگم چون حس میکنم احساس گناه و یه حس بدی بهم دست میده....نمیدونم چرا...و از این طرف هم که اینا....

galin01;936827 نوشت:
و اینکه من آدم پرخاشگری نیستم و اگر هم متوجه شده باشین در این حد که روم نمیشه که به طرف مقابلم نه بگم چون حس میکنم احساس گناه و یه حس بدی بهم دست میده....نمیدونم چرا...و از این طرف هم که اینا....

برای این جمله اتون گفتم چرا رفتار پرخاشگرانه را تایید کردید!

galin01;936765 نوشت:
باید مثل یکی از کاربرا تند برخورد کرد یا بگه من هیچی بلد نیستم که اینطوری پرتوقع نشن....

در صورت رفتار اول(مشکی) = پرخاشگری
در صورت رفتار دوم (قرمز) = منفعل

ریحــانه الــنبی;936871 نوشت:
برای این جمله اتون گفتم چرا رفتار پرخاشگرانه را تایید کردید!

در صورت رفتار اول(مشکی) = پرخاشگری
در صورت رفتار دوم (قرمز) = منفعل

گفتم باید اینطوری برخورد کرد با این جور آدمهای سواستفاده گر....البته کسی که هم روی گفتنشو داشته باشه...

ریحــانه الــنبی;936871 نوشت:
برای این جمله اتون گفتم چرا رفتار پرخاشگرانه را تایید کردید!

در صورت رفتار اول(مشکی) = پرخاشگری
در صورت رفتار دوم (قرمز) = منفعل

سلام
ریحانه النبیِ عزیز
پرخاشگری اینه بری موهای طرفو از جاش دربیاری بکنی
نه اینکه با لبخند روی خوش بگی عزیزم بیکار نیستم که خودمم کار و زندگی دارم!
البته اینم بگم لحن داریم تا لحن
اروم بگی و مهربونانه طرف زیاد بهش برنمیخوره
همه جوره امتحان کردم الان به یه ملایمت رسیدم تو لحنم که طرف بهش برنخوره!

[=Arial Black]

galin01;936708 نوشت:
یعنی هر موقع اسم همسایمون آقای فلانی میاد فورا ذهنم میره به اون سمت که ای بابا این بازم میخواد چیزی واسش درست کنم...یعنی در این حد که سیستم لپ تاپ فامیلشون رو آورده میگه خرابه...درستش کردم...برده بهش داده...دوباره پس فرداش آورده میگه عههه بازم خراب شد...آدم بخدا پرویی یه حدی داره....
خداروشکر یه چند وقتی رفتن مسافرت و ان شاءالله یه 2 ماهی نمیینمشون....هرچند مسئولیت گلهای حیاطشون رو به من سپردن

شاید بشود از روش " مقابله با مثل" استفاده کرد. با همان شدتی که آنها انجام می دهند.

یعنی در ازای هر بار که کاری از شما می خواهند ، شما هم کاری ازشون بخواهید.
طوری باشه که آنها به این نتیجه برسند که "اگر کاری از شما خواستند، در مقابلش شما هم حتما - در آینده نزدیکی مثلا یک هفته بعد - از آنها کاری خواهید خواست".

اگر به این نتیجه برسند ، شاید برای اینکه شما ازشون کاری نخواهید ، آنها هم از شما کاری نخواهند.
(کاری را ازشون بخواهید که بدانید با توجه به شرایطشون امکان انجامش را دارند. اگر هم مثل موضوع ترشیجات، شما را رد کردند ، شما هم دفعه بعد اگر از شما چیزی خواستند درخواست آنها را با همین روش خودشان ، رد کنید).

البته باید این روش را با مهارت انجام دهید. انجام اشتباه آن ، وضعیت را خرابتر میکند.

غیر مستقیم بگویید: چون شما با من راحت و خودمانی برخورد میکنید ، منم با شما راحت و خودمانی برخورد میکنم ( و زحمتهام را روی دوش شما میگذارم!)
بالاخره دوستی (هر رابطه ای ، شما به اونا بگید: دوستی ، تا محترمانه باشه) طرفینی است.

روش دوم:
کاری را که ازتون میخوان ، طوری انجام بدین که پشیمون بشوند و دیگه ازتون کاری نخوان یا احساس کنند به نفعشون نیست که ازتون کاری بخوان.

مثلاً: در انجام آن بسیار تأخیر کنید و هی امروز و فردا کنید و وعده چند روز دیگر را بدهید. (در حالیکه میتونستید مثلاً یکی دو روزه تمامش کنید، کار را به دو ماه بکشانید). جوری باشه که آنها برای دریافت لپ تاب ، هی بیان و هی بروند. اینقدر تأخیر... که آنها خسته و منصرف بشوند.

تازه ، پس از صرف مدت طولانی ، کار را ناقص تحویل بدهید. مثلاً تعمیر بسیار جزئی کنید و خیلی از اشکالات را رفع نکنید.اگ
ر گفتند چرا ناقصه؟ بگویید: من همینقدر به نظرم رسید. اه! مگر فلان جاش هم خراب بود؟ یا بگویید: کار داشتم وقت نکردم دقیقتر بررسی کنم شما هم که مرتب عجله می کردید.

یا در آب دادن گلها ، خوب است کلید منزلشان را گم کنید! (البته ظاهری - میشه جوری گفت که دروغ هم نباشه) و بعد از مدتی که آنها خوب درگیر شدند هم مثلاً پیدا بشه.
یا شما هم کار آبیاری گلها را به دوستتان بسپارید. ( هر بار یکی از دوستانتان این کار را انجام بدهد). جوری که همسایه تون متوجه بشوند که افراد متعددی به خانه شان رفت و آمد کرده اند و کلید را داشته اند و تازه، هر کسی کار را به نحوی انجام داده متفاوت با دیگری و ...! (طبیعتا آنها این حالت را دوست ندارند).

اگر گفتند چرا اینطوری شد بگویید آخه من کار داشتم گرفتار بودم وقت نمی کردم و [=Arial Black][=Arial Black]از بعضی دوستام خواهش کردم انجام بدهند.
اگر گفتند آخه ما فقط به شما اعتماد داریم یا ... بگویید: نه بابا! دوستانم هم افراد خوب و قابل اعتمادی هستند. کاملا میشناسمشون و ...

SHAHINN;936952 نوشت:
کاری را که ازتون میخوان ، طوری انجام بدین که پشیمون بشوند و دیگه ازتون کاری نخوان یا احساس کنند به نفعشون نیست که ازتون کاری بخوان.

با تشکر از پیشنهادتون.اما این روش، روش منفعلانه است و خلاف جرأت ورزی است.لطفا یک بار دیگر مثالهای جرأت ورزی رو مطالعه بفرمایید.
SHAHINN;936952 نوشت:
یا در آب دادن گلها ، خوب است کلید منزلشان را گم کنید! (البته ظاهری - میشه جوری گفت که دروغ هم نباشه) و بعد از مدتی که آنها خوب درگیر شدند هم مثلاً پیدا بشه.

با جرأت ورزی لازم نیست ما بهانه بیاوریم و احیانا متوسل به دروغ شویم.لازم نیست ما برای امتناع خود دلیل بیاوریم.کافی است به طور سربسته و کلی بگوییم:عذر خواهم.برای من مقدور نیست.

باسمه الکریم

سلام علیکم

galin01;935899 نوشت:
سلام

ما یه همسایه داریم و آدمهای خوب و با شخصیتی هستن..
من رشته ام کامپیوتر هستش..و 10 سال هستش در این مکان جدید ساکن شدیم و با اینها همسایه شدیم...
تو 5 سال اول اصلا به ما سر نمیزدن یا یه حال احوالی بگیرن...از زمانی که این همسایه لب تاپ گرفته بود کم کم خودشو به ما نزدیک کرد و بهم گفت که به من کامپیوتر یاد بده...نزدیک 5 سال به طور متوالی تقریبا ماهی 3 - 4 بار بهش کامپیوتر یاد میدادم...بدون هیچ چشم داشتی....یا مثلا تابستون ها میرفتن تفریح من 2 ماه گلهای حیاطشون رو آبیاری میکردم و بدون هیچ چشم داشتی...ولی در عوض اون تو این پنج سال تقریبا هیچ کاری نکرد که دلم خوش باشه این همه براش کار انجام دادم...الان فکر میکنم انگار این کمک یه طرفه بوده و انگاری داره سواستفاده میکنه...حتی گاهی سیستم خانوادشو میاورد من درستش میکردم...یه بار م سیستم دخترشو رفت از تهران آورد شمال تا من درستش کنم8-| حس سواستفاده شدن بهم دست میده...و زمانی حسم بدتر شد که من فهمیدم که خانوم ایشون تو ترشیجات خیلی حرفه ای هستن و به مادرم گفتم برو وسایل بخر که خانومش برامون خیار شور بزاره...و وقتی مادرم رفت گفت وسایل بیارم برامون درست کنی....گفت کاری نداره که خودتون درست کنید...
مادرم اومد خونه و خیلی ناراحت شد از رفتارش..
حالا مسئله درست کردن یا نکردن خیار شور نیست....منظورم اینه که این همه من کمک کردم و هر سوالی و یا تخصصی بود در اختیارش گذاشتم...دیگه خسته شدم ....ولی نمیدونم چطوری این ارتباط رو قطع کنم..دیگه حوصله اش رو ندارم...
بنظرتون این رفتارم که میخوام رابطه رو قطه کنم درسته؟شما جای من بودین چیکار میکردین.؟

کمک به مردم خاصه زمانی که طلب کمک می کنند توفیق الهی است و حتی اگر بتوان قبل از درخواست آنها برایشان کاری کرد بهتر است

انسان کریم النفس مانند حضرتعالی بدون چشم داشت و طلب عوض و جبران به مردم خدمت می کند و البته در حدّ توانش.

الحمدلله شما هم در حدّ توان به شخص مذکور کمک کرده اید،بنابراین اگر زمانی فرصت خدمت نداشتید و یا امر دیگری برایتان در اولویت بود

می توانید عذرخواهی کرده و به کار خودتان برسید.

اگر کاری در توان شما نیست و انجامش به هر دلیل برای شما امکان ندارد می توانید عذرخواهی کرده و بگوئید انجامش برایتان مقدور نیست.

رودربایستی و شرم از ردّ تقاضایی که نمی توانید انجام دهید ممکن است در اثر عادت و تربیت باشد؛در اینصورت تغییر این عادات به خاطر رسوخی

که در ذهن شما دارند سخت خواهد بود پس بهتر است شما عادت فکر و تمرکز بر اینکه بعد از ردّ تقاضای مردم چگونه قضاوت می شوید

را ترک کرده(به تدریج) و تمرکزتان را بر کارهای مهمی که دارید و می توانید انجام دهید بگذارید.

مراقب باشید در ردّ و قبول کمک به دیگران تعادل را حفظ کنید.

[="Arial Black"][="Blue"]

امین;937014 نوشت:

با تشکر از پیشنهادتون.اما این روش، روش منفعلانه است و خلاف جرأت ورزی است.لطفا یک بار دیگر مثالهای جرأت ورزی رو مطالعه بفرمایید.

با جرأت ورزی لازم نیست ما بهانه بیاوریم و احیانا متوسل به دروغ شویم.لازم نیست ما برای امتناع خود دلیل بیاوریم.کافی است به طور سربسته و کلی بگوییم:عذر خواهم.برای من مقدور نیست.


سلام استاد.
بله. فرمایش شما از جهت شرعی، منطقی و روانشناسی ارجح است.
پیشنهاد های بنده بیشتر برای مواردی است که شخص ، جرأت لازم را نداشته باشد.[/]

سلام

galin01;936877 نوشت:
گفتم باید اینطوری برخورد کرد با این جور آدمهای سواستفاده گر....البته کسی که هم روی گفتنشو داشته باشه...

یا علے;936949 نوشت:

سلام
ریحانه النبیِ عزیز
پرخاشگری اینه بری موهای طرفو از جاش دربیاری بکنی
نه اینکه با لبخند روی خوش بگی عزیزم بیکار نیستم که خودمم کار و زندگی دارم!
البته اینم بگم لحن داریم تا لحن
اروم بگی و مهربونانه طرف زیاد بهش برنمیخوره
همه جوره امتحان کردم الان به یه ملایمت رسیدم تو لحنم که طرف بهش برنخوره!

این دست رفتارها برای هریک از ما پیش آمده و یا خواهد آمد بهتر است راه برخورد درست با این موارد را بلد باشیم .

این پست را چندین بار مطالعه نمایید تابا موانع و راهکارهای جرات ورزی بیشتر آشنا شوید.

کتاب های مهارت های زندگی از جمله روابط مؤثر و جرات ورزی را مطالعه کنید.

کارگاههایی آموزشی را که در این زمینه برگزار می شود شرکت نمایید .

تا طبق فرمایش کارشناس به این مرحله برسید:

امین;937014 نوشت:
با جرأت ورزی لازم نیست ما بهانه بیاوریم و احیانا متوسل به دروغ شویم.لازم نیست ما برای امتناع خود دلیل بیاوریم.کافی است به طور سربسته و کلی بگوییم:عذر خواهم.برای من مقدور نیست.

عنوان:چگونه نه بگویم؟

سؤال:
ما یه همسایه داریم و آدمهای خوب و با شخصیتی هستن.از زمانی که این همسایه لب تاپ گرفته بود کم کم خودشو به ما نزدیک کرد و بهم گفت که به من کامپیوتر یاد بده...نزدیک 5 سال به طور متوالی تقریبا ماهی 3 - 4 بار بهش کامپیوتر یاد میدادم...بدون هیچ چشم داشتی....یا مثلا تابستون ها میرفتن تفریح من 2 ماه گلهای حیاطشون رو آبیاری میکردم و بدون هیچ چشم داشتی...ولی در عوض اون تو این پنج سال تقریبا هیچ کاری نکرد که دلم خوش باشه این همه براش کار انجام دادم...الان فکر میکنم انگار این کمک یه طرفه بوده و انگاری داره سواستفاده میکنه... بنظرتون این رفتارم که میخوام رابطه رو قطع کنم درسته؟شما جای من بودین چیکار میکردین؟

پاسخ:
به نظر میرسه رابطه شما با همسایه رابطه بده بستانیه و نه دوستی.در روابطی که بر مبنای منافع شخصی شکل می گیره قطع ارتباط زمانی مناسب است که علاوه بر اینکه رابطه هیچ منفعتی ندارد بلکه ضرر هم دارد.در مورد شما به نظر نمیرسه که این رابطه به شما آسیبی برسونه.به قول شما آدمهای خوب و باشخصیتی هستند ودلیلی برای قطع ارتباط وجود نداره. فقط شما بایستی مهارت نه گفتن رو یاد بگیرید.باید از میان مهارتهای ارتباط مؤثر،مهارت "جرأت ورزی "رو بیاموزید.ارتباط مؤثر رابطه اي است كه در آن شخص به گونه اي عمل مي كند كه در آن علاوه بر اينكه خودش به خواسته­ هايش مي رسد، افراد مقابل نيز احساس رضايت دارند. جرأت ورزي، يعني دفاع از حقوق خود و بيان افكار و احساسات خويش كه به شيوه مستقيم، صادقانه و مناسب انجام شود. افراد جرأت­ورز براي خود و ديگران احترام قائل هستند. آنان منفعل نيستند و ضمن اين كه به خواسته ها و نيازهاي ديگران احترام مي­ گذارند، اجازه نمي دهند ديگران از آنها سوء استفاده كنند. توجه داشته باشید كه جرأت­ورزي و پرخاشگری از یكدیگر متمايزند. پرخاشگر بودن به معنی دفاع از حقوق خود به شيوه اي خصمانه است.براي درك بيشتر تفاوت جرأت ورزي (حدّ وسط برخورد منفعلانه و پرخاشگري) با هر يك از رفتار انفعالي و پرخاشگرانه به مثالهاي زير دقّت نماييد.
1. فردي در صف خريد مي خواهد خودش را جلوي شما جا بزند و مي گويد: اجازه مي دهيد زودتر از شما خريد كنم؟ من عجله دارم.
پاسخ انفعالي: خيلي خوب؛
پاسخ پرخاشگرانه: آهاي، مي خواهي چه كار كني، برو آخر صف بايست؛
پاسخ همراه با جرأت ورزي: متأسفم، نمي توانم، من هم عجله دارم.
2. يكي از همكلاسي­ها جزوه درسي شما را براي شب امتحان طلب مي­كند.
پاسخ انفعالي: من خودم نياز دارم، ولي باشد.
پاسخ پرخاشگرانه: خيلي پررو هستي كه شب امتحان چنين تقاضايي مي كني، فراموشش كن.
پاسخ همراه با جرأت ورزي: خوشحال مي­شدم به شما كمك كنم، از قبل براي مطالعه شب امتحاني برنامه ريزي كرده ام. اي كاش زودتر مي­گفتيد.
در مهارت جرأت ورزي هدف، تغيير در خود فرد است نه تغيير در ديگران تا بتواند نيازها، احساسات و افكار خود را ابراز كرده و از آسيب هاي احتمالي در امان بماند.
موانع جرأت ورزی:
عوامل زير فرد را از رفتار جرأتمندانه دور مي كنند:
1- فرد فكر مي كند، ديگران او را به سبب كارهايي كه براي آنها مي­كند، دوست دارند؛ بنابراين اگر مستقل عمل كند ديگران او را دوست نخواهند داشت.
2- فرد در زمينه رضايت، احساسات و راحتي ديگران احساس مسئوليت مي كند؛ لذا از اينكه به ديگران « نه » بگويد و آنها را از خود ناراحت سازد، احساس گناه مي­كند.
3- فرد رفتار جرأتمندانه را با ازخودگذشتگي، ايثار و فداكاري در تناقض مي­بيند؛ لذا اعتقاد دارد كه اگر از پذيرش درخواست ديگران سر باز زند، آدم بد و خودخواهي تلقّي خواهد شد.
4- احساس مهم و باارزش بودن در مواقعي كه درخواستي از او مي­شود و اعتقاد به اينكه اگر يك­بار درخواست ديگران را نپذيرد آنها ديگر او را به شمار نخواهند آورد.
5- چنين افرادي ياد گرفته ­اند كه بايد هميشه ديگران را از خود راضي و خوشحال نگه­دارند و خوب نيست كه خواسته­ هاي خود را بر خواسته­هاي ديگران ترجيح دهند؛ بنابراين اگر كسي چيزي گفت يا كاري كرد كه باعث ناراحتي فرد شد، نبايد چيزي بگويد و اگر اين كار ادامه پيدا كرد بهتر است فقط بكوشد از او فاصله بگيرد. چنين افرادي وقتي كاري را انجام مي­دهند كه به آن تمايلي ندارند، احساس بدي درباره خود يافته، از فرد مقابل رنجيده مي­شوند و بي ميلي خود را به طور ناخواسته و به شكل غير كلامي( سكوت، اخم كردن، دير حاضر شدن و انجام كارها به شكل سرسري و بدون دقّت لازم) نشان مي­دهند.

راهكارهايي براي ابراز جرأت مندي
براي عيني­ تر كردن كاربرد اين راهكارها، فرض كنيد يكي از دوستانتان، شما را امشب به جشن تولّد دعوت كرده درحالي كه شما اصلاً ديگر ميهمانان و مكاني را كه بايد بدانجا برويد، نمي­شناسيد. در اين صورت شايسته است از روش هاي جرأتمندانه اي كه در ادامه بدان اشاره خواهد شد، استفاده نماييد.
1- « نه » گفتن
روش هاي متعدّدي براي ابراز جرأتمندانه « نه » وجود دارد كه برخي از آنها عبارتند از:
الف) صرفاً گفتن« نه » نظير: « نه » يا « نه متشكرم ».
ب) گفتن« نه » همراه با توضيح نظير : « نه متشكرم، من شبها از خانه بيرون نمي­روم».
2- تغيير دادن موضوع : در اين روش سعي بر آن است كه موضوع صحبت عوض گردد.
فردا امتحان داريم؟
راستي فيلم ديشب را ديدي؟
3- دليل آوردن
روحيه­ام با اين­جور ميهماني­ها سازگاري ندارد و ضعيف مي­شود.
رفتن به جايي را كه نمي­شناسم، اصلاً درست نمي­دانم.
4- ايجاد احساس شخصيّت مهم­تر در طرف مقابل
از شما انتظار نداشتم چنين پيشنهادي به من بدهي!
من روي شما يك­جور ديگر فكر مي­كردم!
5- ارائه پيشنهادي بهتر
حاضرم با شما به تئاتر، سينما و يا منزل شما بيايم ولي به ميهماني در جايي كه ساير ميهمانها را نمي شناسم نمي آيم.
6- نشان دادن شأن بالاي خانوادگي خود
در خانواده ما رسم نيست كه در اين­جور ميهماني­ها شركت كنيم.
اگر اين موضوع را در خانواده خود مطرح كنم، خيلي متعجّب مي­شوند.
7- بيان موضوع در قالب شوخي
من هنوز بچّه ام، هنوز به اندازه كافي براي ميهماني شبانه بزرگ نشده­ ام.
8- پافشاري و اصرار در ردّ درخواست
ديگر حرفش را نزن، من اهلش نيستم و به هيچ وجه نخواهم آمد.
9- دور شدن از موقعيّت: در مواقعي كه فرد بيش از حد اصرار مي­ورزد.
10- ابراز همدلي
شايد دلت مي­خواست كه من در جشن تولّدت باشم، اين موضوع را مي­فهمم ولي متأسفانه من اهل شركت در اين­جور مراسم نيستم.
11- معذرت خواهي
با عرض پوزش، اميدوارم مرا ببخشيد كه به هيچ وجه نمي­توانم در ميهماني شما شركت نمايم.
12- تشكر و قدرداني
لطف كرديد كه مرا به ميهماني خود دعوت نموديد، ولي من دوست ندارم و نمي­ آيم1.

1.انجمن گفتگوی دینی،بخش مشاوره و تربیت، کارشناس:امین، 30/11/1396



موضوع قفل شده است