هر روز بیشتر از قبل در باتلاق گناه فرو می روم .. هر روز و هر روز
ولی امیدی در دلم سو سو میکند خدایی که میتوانست مچم را بگیرد ...
همیشه دستم را گرفت .. باز هم مرا ببخش
لاک پشت پشتش سنگین بود و جاده‌های دنیا طولانی. می‌دانست که همیشه جز اندکی از بسیار را نخواهد رفت. آهسته آهسته می‌خزید، دشوار و کُند و دورها همیشه دور بود. سنگ‌پشت تقدیرش را دوست نمی‌داشت و آن را چون اجباری بر دوش می‌کشید.
پرنده‌ای در آسمان پر زد، سبک و سنگ‌پشت رو به خدا کرد و گفت: این عدل نیست، این عادلانه نیست. کاش پشتم را این همه سنگین نمی‌کردی. من هیچ‌گاه نمی‌رسم. هیچ‌گاه. و در لاک سنگی خود خزید، به نیت ناامیدی.
خدا سنگ‌پشت را از روی زمین بلند کرد. زمین را نشانش داد. کُره‌ای کوچک بود و گفت: نگاه کن، ابتدا و انتها ندارد. هیچ کس نمی‌رسد؛ چون رسیدنی در کار نیست. فقط رفتن است. حتی اگر اندکی.. و هر بار که می‌روی، رسیده‌ای.. و باور کن آنچه بر دوش توست، تنها لاکی سنگی نیست، تو پاره‌ای از هستی را بر دوش می‌کشی پاره‌ای از مرا.
خدا سنگ‌پشت را بر زمین گذاشت.. دیگر نه بارش چندان سنگین بود و نه راهها چندان دور. سنگ‌پشت به راه افتاد و گفت: “رفتن”، حتی اگر اندکی.. و پاره‌ای از خدا را با عشق بر دوش کشید.....
الهی....
تویی که عزت دادی ،
تویی که یاری رساندی ،
تویی که شفا بخشیدی ،
تویی که سلامتی دادی ،
خجسته و بلند مرتبه ای ای پروردگار من،
ستایش جاودانه از آن توست
و سپاس پیوسته تو را سزاست.
اما من ای خدایم ،
به خطاهایم معترفم ، پس بر من ببخشای !
منم که گناه کردم،
منم که خطا نمودم،
منم که نادانی کردم،
منم که به سوی گناه شتافتم،
منم که اشتباه کردم،
منم که به غیر تواعتماد کردم،
منم که در عین دانایی گناه کردم،
منم که وعده‌ها دادم،
منم که وفا ننمودم،
منم که پیمان شکستم،
منم که به جرم خود اقرار کردم.
بارالها، من بدان نعمات که مرا داده ای اذعان دارم، به گناهانم اعتراف کرده و از آنها باز می گردم; تو نیز مرا بیامرز.
آمین
من امروز با دست تهی به درگاهت آمده ام، و مرا به طاعت و عبادتم تکیه ای نیست. نه طاعتی فرستاده ام که مقبول باشد و نه جز شفاعت محمد و آل او شفاعت کسی پشت گرمی من است. بلکه امروز به درگاه تو آمده ام، در حالی که به گناهان خویش اعتراف دارم و به عفو عظیم تو که شامل حال خطا کاران می شود، امید دارم.
یادمان باشد
اگر دلمان با خــــدا صاف باشد
خوردنمان ، خوابيدنمان ، خنده ها و گريه هايمان براي خـــــدا باشد،
اگر حتي براي او عاشــــــق شويم ،
آن وقت بدي نمي بينيم ،بدي هم نمي کنيم ،
و همه چيز زيبـــــا مي شود
بار خدایا به تو پناه می آورم از
طغیان آز،
و تندی خشم و چیرگی حسد،
و سستی صبر، و کمی قناعت،
و بدی اخلاق،
و زیاده روی در شهوت،
و پافشاری در عصبیت،
و پیروی هوا و هوس،
و مخالفت با هدایت،
و خواب غفلت،
و کوشش بیش از اندازه،
و انتخاب باطل بر حق،
و پافشاری برگناه،
و کوچک شمردن معصیت،
و بزرگ شمردن طاعت،
و فخر و مباهات باثروتمندان،
و تحقیر تهی دستان،
و کوتاهی در حق زیردستان خود،
و ناسپاسی نسبت به آن که به ما خوبی کرده،
یا آنکه ستمگری را یاری کنیم،
یا ستمدیده ای را تنها گذاریم،
یا آنچه را که حق ما نیست بخواهیم،
یا از آنچه را که نمی دانیم دم زنیم.
وسائل الشيعه: بِسَنَدِه عن أبى خالد القمّاط قال: سمعت ابا عبداللّه (عليه السلام) يقول: «تسبيحُ فاطمة (عليه السلام) فى كلِّ يومٍ فى دُبُرِ كلِّ صلاة أحَبّ إلَى مِن صلاةِ ألف ركعة فى كلّ يوم»(32)؛
معنى: تسبيح حضرت فاطمه زهرا (عليه السلام) را امام صادق (عليه السلام) مىفرمود: بعد از هر نمازى، نزد من محبوبتر است از هزار ركعت نماز در هر روز.
اين تسبيح را بزرگان اهل حديث از ائمه اطهار (عليهم السلام) با اهتمام كامل ذكر كردهاند كه بعد از هر نماز فريضه، موجب غفران پروردگار وطرد شيطان ورضاى رحمان است وگفتن به زبان را صد برابر پاداش است ودر ميزان عمل، هزار برابر، وذكر كثير است كه
قرآن فرمايد: «يا أيّها الذين آمنوا اذكروا اللّه ذكرا كثيرا»(33).
♦️ اين تسبيح قبل از خواب نيز وارد شده است.
.
(32). وسائل الشيعه، ج4، ص1024.
(33). احزاب (33) آيه 41.
✨﷽✨
خدایا!
مستقیما در قلبمان باش..
و هر لحظه محتاج نگاه پر لطف
و حكیمانه تو هستیم
هر كار تو سراسر لطف
و بزرگیست و تویی خالق یكتا..
خدایا
در قلبمان باش تا با تو پرواز كنیم.
خدای مهربان و عزیز ...
بالهایم رابگشا و مرا تا نور بالا ببر آنجا كه تو
باشی ...
خداوندا دلم می خواست انقدر دلم بزرگ بود
كه تو را آن اندازه كه مرا دوست داری دوست داشته باشم ...
ولی تو سراسر عشقی و من آرزو می كنم آن
هنگام كه روح من پرواز می كند تنها مقصدش
تو باشی و من در تو غرق بشم و سراسر تو
باشم و نور ... سراسر خدا باشم و عشق ...
سراسر خدا باشم و جاودانگی ...
دعا می كنم كه انقدر خوب و لایق باشیم كه بازگشتمان به سوی تو باشد و تو به ما لبخند
بزنی و ما را پذیرا باشی ...
خدایا میخواهم به سمت تو پرواز كنم، بالهایم
را نور ببخش و توانا كن و به سمت نور و مهر
هدایت كن ...
خدایا تو را دوست دارم ...
ما را به راه راست هدایت كن،با همه شوقم،
توانم، عشقم
نارنین خدا من .....
تنها کوچه ای که بن بست نيست
کوچه ياد توست ...
مهربان خدای من...
از تو خالصانه ميخواهم...
که دوستان و عزیزانم وهيچ انسانی‌دیگری
درکوچه پس‌کوچه‌های زندگی‌اسير وگرفتار
هيچ بن بستی نگرددکه توبهترين راهنمایی.
خدای مهربانم ...
خودم وخانواده ام ودوستانی که این متن
را میخوانند عاشقانه به تو می سپارم
پناه‌مان باش که آغوشی امن تر از توسراغ ندارم
آمين يا رب العالمين
خداوندا!
مرا به مقام توبه به پيشگاهت برسان،
و هر گريه بر خويشتن مرا يارى ده!
من عمرم را به امروز و فردا كردن و آرزوهاى باطل نابود ساختم و اينك به جايگاه به نااميدان از خير و صلاح فرود آمده ام،
❯❯ پس بدحال تر از من كيست؟! ❮❮
خدای خوبم !
امشب دلم میخواهد برای همه دوستان
و عزیزانم و همه بنده‌های عزیزت دعاکنم،
دعایی از اعماق وجود ....
خدای عزیز و مهربانم ..!
شاد کن دلی را که گرفته و دلتنگ است،
بی‌نیاز کن کسی را که بدرگاهت نیازمندست
امیدوار کن کسی را که به آستانت
نا امید است ..
بگیر دستانی که اکنون بسوی تو بلند است،
مستجاب کن دعای کسی که با اشکهایش
تورا صدا میزند ...
حامی اون دلی باش که تنها شده است ....
دست گیر کسی باش که درمانده‌ست
و رو به آسمانت دراز است، با دستهای
مهربانت، با تمام قدرت وعظمت و تواناییت
ای مهربانترین مهربانان ....
خدای مهربانم.
برکت یعنی اینکه تو یک دلخوشی را کش می دهی تا ته ته دنیا....و حتی بیشتر از آن....
برکت وابسته نیست به بیرونیات....
برکت همین بودن توست که تمام نمی شود.... که کم نمی شود....
که دل ما گرم می ماند تا همیشه از حس اینکه نزدیک تری از رگ گردن....
اینهمه برکت در زندگی را باز هم فراوان تر می کنی ....
هی یادمان می اندازی چه گنجی داریم.
نزدیک نزدیک....
الهی شکر
می دانم هر از گاهی دلت تنگ می شود. همان دل های بزرگی که جای من در آن است، آن قدر تنگ می شود که حتی یادت می رود من آنجایم.
دلتنگی هایت را از خودت بپرس و نگران هیچ چیز نباش!
هنوز من هستم.
هنوز خدایت همان خداست!
هنوز روحت از جنس من است!
اما من نمی خواهم تو همان باشی!
تو باید در هر زمان بهترین باشی.!
نگران شکستن دلت نباش!
می دانی؟ شیشه برای این شیشه است چون قرار است بشکند.
و جنسش عوض نمی شود ...
و می دانی که من شکست ناپذیر هستم ...
و تو مرا داری ...
برای همیشه!
چون هر وقت گریه می کنی دستان مهربانم چشمانت را می نوازد ...
چون هر گاه تنها شدی، تازه مرا یافته ای ...
چون هرگاه بغضت نگذاشت صدای لرزان و استوارت را بشنوم،
صدای خرد شدن دیوار بین خودم و تو را شنیده ام!
درست است مرا فراموش کردی، اما من حتی سر انگشتانت را از یاد نبردم!
دلم نمی خواهد غمت را ببینم ...
می خواهم شاد باشی ...
این را من می خواهم ...
تو هم می توانی این را بخواهی. خشنودی مرا.
من گفتم : وجعلنا نومکم سباتا (ما خواب را مایه آرامش شما قرار دادیم)
و من هر شب که می خوابی روحت را نگاه می دارم تا تازه شود ...
نگران نباش! دستان مهربانم قلبت را می فشارد.
شب ها که خوابت نمی برد فکر می کنی تنهایی ؟
اما، نه من هم دل به دلت بیدارم!
فقط کافیست خوب گوش بسپاری!
و بشنوی ندایی که تو را فرا می خواند به زیستن!
پروردگارت ...
می دانم هر از گاهی دلت تنگ می شود. همان دل های بزرگی که جای من در آن است، آن قدر تنگ می شود که حتی یادت می رود من آنجایم.
دلتنگی هایت را از خودت بپرس و نگران هیچ چیز نباش!
هنوز من هستم.
هنوز خدایت همان خداست!
هنوز روحت از جنس من است!
اما من نمی خواهم تو همان باشی!
تو باید در هر زمان بهترین باشی.!
نگران شکستن دلت نباش!
می دانی؟ شیشه برای این شیشه است چون قرار است بشکند.
و جنسش عوض نمی شود ...
و می دانی که من شکست ناپذیر هستم ...
و تو مرا داری ...
برای همیشه!
چون هر وقت گریه می کنی دستان مهربانم چشمانت را می نوازد ...
چون هر گاه تنها شدی، تازه مرا یافته ای ...
چون هرگاه بغضت نگذاشت صدای لرزان و استوارت را بشنوم،
صدای خرد شدن دیوار بین خودم و تو را شنیده ام!
درست است مرا فراموش کردی، اما من حتی سر انگشتانت را از یاد نبردم!
دلم نمی خواهد غمت را ببینم ...
می خواهم شاد باشی ...
این را من می خواهم ...
تو هم می توانی این را بخواهی. خشنودی مرا.
من گفتم : وجعلنا نومکم سباتا (ما خواب را مایه آرامش شما قرار دادیم)
و من هر شب که می خوابی روحت را نگاه می دارم تا تازه شود ...
نگران نباش! دستان مهربانم قلبت را می فشارد.
شب ها که خوابت نمی برد فکر می کنی تنهایی ؟
اما، نه من هم دل به دلت بیدارم!
فقط کافیست خوب گوش بسپاری!
و بشنوی ندایی که تو را فرا می خواند به زیستن!
پروردگارت ...
خدایا ...
در این مسیر پر پیچ و خم ...
در این راه که گاه موانعی بر سراهم قرار میگیرد ...
در لحظه هایی که بیقراری دلم را میرباید......
در هنگامی که جز تو امیدی ندارم
و نمیخواهم قدمی بر خلاف مسیر تو بردارم....
در ثانیه های بیتابی که نمیخواهم جز از تو با هیچ چیز دیگری آرام شوم.....
معجزه ی آرامشت را بر وجودم جاری کن...
من تسلیم درگاه تو هستم......
و در مسیر تو خواهم بود.....
و قدمی جز این برنخواهم نداشت.....
میپذیرم هرچه را که تو برایم خواسته ایی.....
خدایا...
به قلبم وسعت ببخش....
و مرا از بیهودگیهای دنیا رها ساز....
چرا که طعم شیرین آرامش را تنها در پناه تو چشیده ام و بس...
دعایت می کنم، یک شب تو راه خانه خود گم کنی
با دل بکوبی کوبه مهمانسرای خالق خود را
دعایت می کنم، روزی بفهمی با خدا
تنها به قدر یک رگ گردن، و حتی کمتر از آن فاصله داری
و هنگامی که ابری، آسمان را با زمین پیوند خواهد داد
مپوشانی تنت را از نوازش های بارانی
دعایت می کنم، روزی بفهمی
گرچه دوری از خدا، اما خدایت با تو نزدیک است.
دعایت می کنم، روزی دلت بی کینه باشد، بی حسد
با عشق، بدانی جای او در سینه های پاک ما پیداست
شبانگاهی، تو هم با عشق با نجوا
بخوانی خالق خود را
اذان صبحگاهی، سینه ات را پر کند از نور
ببوسی سجده گاه خالق خود را
دعایت می کنم، روزی خودت را گم کنی
پیدا شوی در او
دو دست خالیت را پرکنی از حاجت و
با او بگویی:
بی تو این معنای بودن، سخت بی معناست
دعایت می کنم، روزی
نسیمی خوشه اندیشه ات را
گرد و خاک غم بروباند
کلام گرم محبوبی
تو را عاشق کند بر نور
دعایت می کنم، وقتی به دریا می رسی
با موج های آبی دریا به رقص آیی
و از جنگل، تو درس سبزی و رویش بیاموزی
بسان قاصدک ها، با پیامی نور امیدی بتابانی
لباس مهربانی بر تن عریان مسکینی بپوشانی
به کام پرعطش، یک جرعه آبی بنوشانی
دعایت می کنم، روزی بفهمی
در میان هستی بی انتها باید تو می بودی
بیابی جای خود را در میان نقشه دنیا
برایت آرزو دارم
که یک شب، یک نفر با عشق در گوش تو
اسم رمز بگذشتن ز شب، دیدار فردا را به یاد آرد
دعایت می کنم، عاشق شوی روزی
بگیرد آن زبانت
دست و پایت گم شود
رخساره ات گلگون شود
آهسته زیر لب بگویی، آمدم
به هنگام سلام گرم محبوبت
و هنگامی که می پرسد ز تو، نام و نشانت را
ندانی کیستی
معشوق عاشق؟
عاشق معشوق؟
آری، بگویی هیچ کس
دعایت می کنم، روزی بفهمی ای مسافر، رفتنی هستی
ببندی کوله بارت را
تو را در لحظه های روشن با او
دعایت می کنم ای مهربان همراه
تو هم ای خوب من
گاهی دعایم کن!
کاربر مهمان خوش آمدید
ای خدای خوب و مهربانم ....!
ای خدای من
ما مانند کودکی هستیم
که بر روی کاغذ خط های کجی را می کشد و از مادرش می پرسد:
مادر ببین من خوب نوشتم پدر ببین من خوب نوشتم.
مادر و پدر می دانند این خط ها کج هستند اما می گویند :
پسرم چه زیبا نوشتی
ای مولای من ! در تمام زندگی سعی و تلاش کردم. تا در کتاب اعمالنامه زندگی ام نیکی بنویسم.
ولی پروردگار من! اینها جز خط های کج نقاشی چیزی نیستند !
به گذشته نگاه می کنم جز خط های کج هیچ نیکی نیست!
اگر ما را دیدی که هلاک می شویم! اگر ما را در امتحان اندازی هلاک می شویم!
ای آقای من ! ای که از مادر محبتت بیشتر است ! ای که از پدر دلسوز تری!
برای این خط های کج زندگی ما توهم بگو!
شاباش ! تو هم خوب بودی!
برای رفتن به بهشت هیچ نداریم! حتی یک عمل!
یک عمل هم نداریم!
تنها امیدم رحمت توست !
خدایا
هر روز بیشتر از قبل در باتلاق گناه فرو می روم .. هر روز و هر روز
ولی امیدی در دلم سو سو میکند خدایی که میتوانست مچم را بگیرد ...
همیشه دستم را گرفت .. باز هم مرا ببخش
#یارب_ادرکنی
بگذرید از گنهم من خجل اربابم
هر چه باشد نمی از خاک و گل اربابم
بین ما گرچه زمین تا به سما فاصله است
نیستم دور،که من متصل اربابم
حور و قلمان جنان هم دل من را نبرند
من فقط مشتری روی گل اربابم
هر کسی روز جزا همره ارباب خود است
من کی ام ،منتسب و مشتمل اربابم
گرمی مهر حسین است انیس دل من
با وجودی که بدم مشتعل اربابم
شب جمعه ست گدا سوی حرم آمده است
راستش مست و خمارم کسل اربابم
با غم روضه شهزاده او میسوزم
سخت میسوزم خود معتدل اربابم
ارباً اربا که شنیدید خدا میداند
من مصیبت زده داغ دل اربابم
خویش را با سر زانو به تن پاره رساند
لشگری خندد و من منفعل اربابم
▪️
#حاج_محمود_ژولیده
«إلهي ترددي في الآثار يوجب بُعد المزار...
كيف يستدل عليك بما هو في وجوده مفتقر إليك؟
أيكون لغيرك من الظهور ما ليس لك حتي يكون هو المُظهر لك؟
متي غبتَ حتي تحتاج إلي دليل يدلّ عليك؟
ومتي بعُدتَ حتي تكون الآثار هي الّتي توصل إليك؟ ...
عميت عين لا تراك عليها رقيباً»
خدايا! جست‌وجوي من در آثار تو سبب مي‌شود كه از مقصد و مقصودم كه تو هستي باز مانم....
خدايا! چگونه براي اثبات وجود تو، به چيزي كه در اصل وجود خود محتاج توست، استدلال مي‌شود؟
آيا چيزي يا كسي غير تو از ظهوري برخوردار است كه تو فاقد آن باشي
و آن غير بتواند مُظهِر و آشكاركننده تو باشد؟
كي غايب بودي تا احتياج به دليلي داشته باشي كه تو را بنماياند؟
كي دور بودي تا آثار و نشانه‌هايت ما را به تو برساند؟ ...
خدايا! ديده‌اي كه تو را مراقب خويش نبيند، كور است.
لاک پشت پشتش سنگین بود و جاده‌های دنیا طولانی. می‌دانست که همیشه جز اندکی از بسیار را نخواهد رفت. آهسته آهسته می‌خزید، دشوار و کُند و دورها همیشه دور بود. سنگ‌پشت تقدیرش را دوست نمی‌داشت و آن را چون اجباری بر دوش می‌کشید.
پرنده‌ای در آسمان پر زد، سبک و سنگ‌پشت رو به خدا کرد و گفت: این عدل نیست، این عادلانه نیست. کاش پشتم را این همه سنگین نمی‌کردی. من هیچ‌گاه نمی‌رسم. هیچ‌گاه. و در لاک سنگی خود خزید، به نیت ناامیدی.
خدا سنگ‌پشت را از روی زمین بلند کرد. زمین را نشانش داد. کُره‌ای کوچک بود و گفت: نگاه کن، ابتدا و انتها ندارد. هیچ کس نمی‌رسد؛ چون رسیدنی در کار نیست. فقط رفتن است. حتی اگر اندکی.. و هر بار که می‌روی، رسیده‌ای.. و باور کن آنچه بر دوش توست، تنها لاکی سنگی نیست، تو پاره‌ای از هستی را بر دوش می‌کشی پاره‌ای از مرا.
خدا سنگ‌پشت را بر زمین گذاشت.. دیگر نه بارش چندان سنگین بود و نه راهها چندان دور. سنگ‌پشت به راه افتاد و گفت: “رفتن”، حتی اگر اندکی.. و پاره‌ای از خدا را با عشق بر دوش کشید.....
خدایــــــــــــــــــــ♥️ـــــــــــــــــــــــا . . .
وقتی همه چيز را به تو مي سپارم ،
نورِ بي كرانِ تو در من جريان مي یابد ؛
و دعايم به بهترين شيوه ی ممكن متجلی می شود . . .
پس هم اكنون خود را در آغوش تو رها مي كنم ،
تا تمام آشفتگی ها و سردرگمي هايم ،
در حضور امن و گرمِ تو ،
به آرامی ذوب شوند و از ميان بروند . . .
پرودگارا❤️
❣ اینک من هستم که در برابر تو ایستاده ام
سرافکنده، خوار
ذلیل، فروتن، خاشع و ترسان
و به گناهان بزرگی که بر دوش می کشم و خطاهای عظیمی که مرتکب شده ام، اعتراف می کنم
در حالی که به عفو و گذشت تو امیدوار هستم، و به رحمت تو، پناهنده می شوم
و یقین دارم که هیچ پناهنده ای، در برابر تو مرا امان نمی دهد
و هیچ کس نمی تواند مرا از (عذاب و کیفر) تو باز دارد
الهی....
تویی که عزت دادی ،
تویی که یاری رساندی ،
تویی که شفا بخشیدی ،
تویی که سلامتی دادی ،
خجسته و بلند مرتبه ای ای پروردگار من،
ستایش جاودانه از آن توست
و سپاس پیوسته تو را سزاست.
اما من ای خدایم ،
به خطاهایم معترفم ، پس بر من ببخشای !
منم که گناه کردم،
منم که خطا نمودم،
منم که نادانی کردم،
منم که به سوی گناه شتافتم،
منم که اشتباه کردم،
منم که به غیر تواعتماد کردم،
منم که در عین دانایی گناه کردم،
منم که وعده‌ها دادم،
منم که وفا ننمودم،
منم که پیمان شکستم،
منم که به جرم خود اقرار کردم.
بارالها، من بدان نعمات که مرا داده ای اذعان دارم، به گناهانم اعتراف کرده و از آنها باز می گردم; تو نیز مرا بیامرز.
آمین
سبحان الخالق الجمیل ...
انکه میسازد ترا تصویر ، کیست ؟
این چنین زیبا ، ترا تقدیر ، کیست ؟
مست می سازد ز جامِ خلقتش
میدهد با مستیش تطهیر ، کیست ؟
من امروز با دست تهی به درگاهت آمده ام، و مرا به طاعت و عبادتم تکیه ای نیست. نه طاعتی فرستاده ام که مقبول باشد و نه جز شفاعت محمد و آل او شفاعت کسی پشت گرمی من است. بلکه امروز به درگاه تو آمده ام، در حالی که به گناهان خویش اعتراف دارم و به عفو عظیم تو که شامل حال خطا کاران می شود، امید دارم.
یادمان باشد
اگر دلمان با خــــدا صاف باشد
خوردنمان ، خوابيدنمان ، خنده ها و گريه هايمان براي خـــــدا باشد،
اگر حتي براي او عاشــــــق شويم ،
آن وقت بدي نمي بينيم ،بدي هم نمي کنيم ،
و همه چيز زيبـــــا مي شود
وقتی خدا بهت می گه :((باشه))، چیزی را که می خواهی بهت می ده،
وقتی می گه(( صبر کن ))چیز بهتری بهت می ده ، و
وقتی می گه ((نه)) داره بهترین رو برات آماده می کنه .
کسی که بهشت را بر زمین نیافته است
آن را در آسمان نیز نخواهد یافت
ای خدا خانه ی تو نزدیک ماست
و تنها اثاث آن ، عشق توست....
اگر مواظب دلتان باشید و غیر خدا را در آن راه ندهید،
آنچه را دیگران نمی بینند شما می بینید.
و آنچه دیگران نمی شنوند، شما می شنوید.
خود را به خدا بسپار، ❤️
وقتی که دلت تنگ است
وقتی که صداقتها ،
آلوده به صد رنگ است
خود را به خدا بسپار، ❤️
چون اوست که بی رنگ است
چون وادی عشق است او،
چون دور ز نیرنگ است
خود را به خدا بسپار ،❤️
آن لحظه که تنهایی
آن لحظه که دل دارد ،
از تو طلب یاری
خود را به خدا بسپار ،❤️
همراه سراسر اوست
دیگر تو چه میخواهی ؟!
بهر طلبت از دوست
خود را به خدا بسپار،❤️
آن لحظه که گریانی
آن لحظه که از غمها ،
بی تابی و حیرانی
خود را به خدا بسپار،❤️
چون اوست نوازشگر
چون ناز تو میخواهد ،
او را ز درون بنگر
خود را به خدا بسپار❤️
sadsadsadsadsadsadsadsadsadsadsadsadsad
بار خدایا به تو پناه می آورم از
طغیان آز،
و تندی خشم و چیرگی حسد،
و سستی صبر، و کمی قناعت،
و بدی اخلاق،
و زیاده روی در شهوت،
و پافشاری در عصبیت،
و پیروی هوا و هوس،
و مخالفت با هدایت،
و خواب غفلت،
و کوشش بیش از اندازه،
و انتخاب باطل بر حق،
و پافشاری برگناه،
و کوچک شمردن معصیت،
و بزرگ شمردن طاعت،
و فخر و مباهات باثروتمندان،
و تحقیر تهی دستان،
و کوتاهی در حق زیردستان خود،
و ناسپاسی نسبت به آن که به ما خوبی کرده،
یا آنکه ستمگری را یاری کنیم،
یا ستمدیده ای را تنها گذاریم،
یا آنچه را که حق ما نیست بخواهیم،
یا از آنچه را که نمی دانیم دم زنیم.
پناه می بریم به تو از اینکه نیت داشته باشیم به کسی خیانت ورزیم، و در کردارمان خودپسندی نمائیم، و آرزوهای خود را دور و دراز سازیم.
خدایا باران رحمتت را بر ما ببار؛ تویی که مهربان و بخشنده هستی.
『 یا مقلب القلوب آرام بخش دلهای بی‌قرار و باز کننده قفل‌های مشکلات...』
تسبيح حضرت فاطمه (عليه السلام)
وسائل الشيعه: بِسَنَدِه عن أبى خالد القمّاط قال: سمعت ابا عبداللّه (عليه السلام) يقول: «تسبيحُ فاطمة (عليه السلام) فى كلِّ يومٍ فى دُبُرِ كلِّ صلاة أحَبّ إلَى مِن صلاةِ ألف ركعة فى كلّ يوم»(32)؛
معنى: تسبيح حضرت فاطمه زهرا (عليه السلام) را امام صادق (عليه السلام) مىفرمود: بعد از هر نمازى، نزد من محبوبتر است از هزار ركعت نماز در هر روز.
اين تسبيح را بزرگان اهل حديث از ائمه اطهار (عليهم السلام) با اهتمام كامل ذكر كردهاند كه بعد از هر نماز فريضه، موجب غفران پروردگار وطرد شيطان ورضاى رحمان است وگفتن به زبان را صد برابر پاداش است ودر ميزان عمل، هزار برابر، وذكر كثير است كه
قرآن فرمايد: «يا أيّها الذين آمنوا اذكروا اللّه ذكرا كثيرا»(33).
♦️ اين تسبيح قبل از خواب نيز وارد شده است.
.
(32). وسائل الشيعه، ج4، ص1024.
(33). احزاب (33) آيه 41.
الهی!
در شگفتم از آنکه کوه را می شکافد تا به معدن جواهر دست یابد،
و خویش را نمی کاود تا به مخزن حقائق برسد...
الهی نامه علامه حسن زاده آملی.
[="]يَا جَابِرَ كُلِّ كَسِيرٍ
تنهایی چه تلخ بود ، اگر حضور شیرین تو نبود ...
و بی کسی چه دشوار ، اگر تو جای همه را پر نمی کردی ...
تنها کسی است، که از داشتن تو محروم است !
خودت را از خلوت ما دریغ مکن !
خدای من !
آنقدر تعابیر دوست داشتن برای غیر تو مستعمل شده است که
نمی دانم با کدام واژه بگویم :
دوستت دارم
خدایا!
تو اگر نباشی ، به که می توان گفت حرفهایی را که به هیچ کس
نمی توان گفت ؟
مدعیان رفاقت ، هر کدام تا نقطه ای همراهند .
عده ای تا مرز مال ، عده ای تا مرز آبرو ، عده ای تا مرز جان
و همگان تا مرز این جهان !
تنها تویی که همواره می مانی . بمان !
خدایا!
سبک آمده ام با دست تهی .
سنگین ، بازم گردان !
سنگین آمده ام ، با کوله باری از گناه .
سبک ، بازم گردان !
خدای من ! بازم مگردان از درگاهت !
مواقع شادی،ستایش خدا
مواقع سخت،یافتن خدا
مواقع آرام،پرستش خدا
مواقع دردناک ، اعتماد به خدا
و در تمامی مواقع تشکر از ” خدا ” را فراموش نکن..
درگوشیهای خدا با ما☺️✨✨✨
هراز گاهی دلت تنگ می شود.
همان دلهای بزرگی که جای من در آن است.
آنقدر تنگ میشود که حتی یادت می رود من آنجایم.
دلتنگی هایت را از خودت بپرس.
و نگران هیچ چیز نباش!
هنوز من هستم. هنوز خدایت همان خداست! ❤️
هنوز روحت از جنس من است!❤️
اما من نمی خواهم تو همان باشی!
تو باید ...✨✨✨✨
خدايا❤️
به جزء خودت به ديگري واگذارمان نكن
✨﷽✨
خدایا!
مستقیما در قلبمان باش..
و هر لحظه محتاج نگاه پر لطف
و حكیمانه تو هستیم
هر كار تو سراسر لطف
و بزرگیست و تویی خالق یكتا..
خدایا
در قلبمان باش تا با تو پرواز كنیم.
خدای مهربان و عزیز ...
بالهایم رابگشا و مرا تا نور بالا ببر آنجا كه تو
باشی ...
خداوندا دلم می خواست انقدر دلم بزرگ بود
كه تو را آن اندازه كه مرا دوست داری دوست داشته باشم ...
ولی تو سراسر عشقی و من آرزو می كنم آن
هنگام كه روح من پرواز می كند تنها مقصدش
تو باشی و من در تو غرق بشم و سراسر تو
باشم و نور ... سراسر خدا باشم و عشق ...
سراسر خدا باشم و جاودانگی ...
دعا می كنم كه انقدر خوب و لایق باشیم كه بازگشتمان به سوی تو باشد و تو به ما لبخند
بزنی و ما را پذیرا باشی ...
خدایا میخواهم به سمت تو پرواز كنم، بالهایم
را نور ببخش و توانا كن و به سمت نور و مهر
هدایت كن ...
خدایا تو را دوست دارم ...
ما را به راه راست هدایت كن،با همه شوقم،
توانم، عشقم
دچار نفسم و دیریست که درگیر تغییرم
چه می شد با خدا ادغام می شد کلّ تقدیرم
تمام عمر در ذهنم تب ابلیس میجوشد
خدایا تا به کی در فتنه ها درگیر زنجیرم؟
خدا را شکر بیدار است وجدانی که من دارم
شدیداً دشمنم با اشتباهتی که درگیرم
به لب قران و اما در عمل هر طور میخواهم
چه کردم با خودم ای دل؟ کجا رفته ست تأثیرم؟!
تمام حُسن خلقم را سپردم به فراموشی
پر از زخم زبانم! خسته از این کهنه شمشیرم
تمام عمر دستم را گرفتی ای خدا اما
چرا گرمای دستان تو را نادیده میگیرم
بلندم کردی از جا٬ هر کجایی که زمین خوردم
پر پرواز دادی و چه بد شد که زمینگیرم
شدم شرمندهٔ آقای غایب از نظر! دارم-
خجالت میکشم از او! چرا گردن نمیگیرم-
که بر چشمان محزونش هوای گریه را دادم
پشیمانم پشیمانم؛ چه بیتابم چه دلگیرم!
نیمه شب بیرون زدم از خانه، ناچارم خدا
باز کن در روی من که آبرودارم خدا
هرکجا رفتم همان اول جوابم کرده اند
آشناها هم به من گفتند سربارم خدا
ساختم با این و آن، دنیا سر من شد خراب
تا ثریا رفته کج یک عمر، دیوارم خدا
کاشکی اصلاً از اول رو نمی دادی به من
رو نکن دست مرا هرچند از نارم خدا
آنچنان رفتارتو با بنده ات خوب است که
هیچکس حتّی نمیداند گنهکارم خدا
بنده خود را نبخش اصلاً اگر آمد دلت
با سفارش آمدم خیلی گرفتارم خدا
من همیشه زحمتم بر دوش زهرا بوده است
چون دعای او گره واکرده از کارم خدا
بستر خالی مادر سنگ قبر زینب است
مادری که گفت وای از زخم مسمارم خدا
نارنین خدا من .....
تنها کوچه ای که بن بست نيست
کوچه ياد توست ...
مهربان خدای من...
از تو خالصانه ميخواهم...
که دوستان و عزیزانم وهيچ انسانی‌دیگری
درکوچه پس‌کوچه‌های زندگی‌اسير وگرفتار
هيچ بن بستی نگرددکه توبهترين راهنمایی.
خدای مهربانم ...
خودم وخانواده ام ودوستانی که این متن
را میخوانند عاشقانه به تو می سپارم
پناه‌مان باش که آغوشی امن تر از توسراغ ندارم
آمين يا رب العالمين
(http://modir-robot.ir/axnegar/MVPyMUJkA78ENP/1687761.jpg) الهی ،❤️
ای ماندگار ، ای ماندنی ترین عشق ،❤️
ای یکتا یاور ، ای باعث بزرگی ای بزرگ ❤️
ای جدا از من و با من!❤️
ای بی نیاز از من و دوستدار من!❤️
باران دیدگانمان میل تو را دارند،
خدایا …❤️
بفهمان که بی تو چه میشوم ولی نشانم نده !
خدایا …❤️
هم بفهمان و هم نشانم بده که با تو چه خواهم شد …
[="]فَأَنَا أَشْهَدُ بِأَنَّكَ أَنْتَ اللَّهُ لا رَافِعَ لِمَا وَضَعْتَ وَ لا وَاضِعَ لِمَا رَفَعْتَ وَ لا مُعِزَّ لِمَنْ أَذْلَلْتَ وَ لا مُذِلَّ لِمَنْ أَعْزَزْتَ وَ لا مَانِعَ لِمَا أَعْطَيْتَ وَ لا مُعْطِيَ لِمَا مَنَعْتَ وَ أَنْتَ اللَّهُ لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ
خداوندا!
مرا به مقام توبه به پيشگاهت برسان،
و هر گريه بر خويشتن مرا يارى ده!
من عمرم را به امروز و فردا كردن و آرزوهاى باطل نابود ساختم و اينك به جايگاه به نااميدان از خير و صلاح فرود آمده ام،
❯❯ پس بدحال تر از من كيست؟! ❮❮
【 الحَمْدُ للهِ الَّذِي تَحَبَّبَ إِلَيَّ وَهُوَ غَنِيُّ عَنِّي 】
خدای خوبم !
امشب دلم میخواهد برای همه دوستان
و عزیزانم و همه بنده‌های عزیزت دعاکنم،
دعایی از اعماق وجود ....
خدای عزیز و مهربانم ..!
شاد کن دلی را که گرفته و دلتنگ است،
بی‌نیاز کن کسی را که بدرگاهت نیازمندست
امیدوار کن کسی را که به آستانت
نا امید است ..
بگیر دستانی که اکنون بسوی تو بلند است،
مستجاب کن دعای کسی که با اشکهایش
تورا صدا میزند ...
حامی اون دلی باش که تنها شده است ....
دست گیر کسی باش که درمانده‌ست
و رو به آسمانت دراز است، با دستهای
مهربانت، با تمام قدرت وعظمت و تواناییت
ای مهربانترین مهربانان ....
خدای مهربانم.
برکت یعنی اینکه تو یک دلخوشی را کش می دهی تا ته ته دنیا....و حتی بیشتر از آن....
برکت وابسته نیست به بیرونیات....
برکت همین بودن توست که تمام نمی شود.... که کم نمی شود....
که دل ما گرم می ماند تا همیشه از حس اینکه نزدیک تری از رگ گردن....
اینهمه برکت در زندگی را باز هم فراوان تر می کنی ....
هی یادمان می اندازی چه گنجی داریم.
نزدیک نزدیک....
الهی شکر
می دانم هر از گاهی دلت تنگ می شود. همان دل های بزرگی که جای من در آن است، آن قدر تنگ می شود که حتی یادت می رود من آنجایم.
دلتنگی هایت را از خودت بپرس و نگران هیچ چیز نباش!
هنوز من هستم.
هنوز خدایت همان خداست!
هنوز روحت از جنس من است!
اما من نمی خواهم تو همان باشی!
تو باید در هر زمان بهترین باشی.!
نگران شکستن دلت نباش!
می دانی؟ شیشه برای این شیشه است چون قرار است بشکند.
و جنسش عوض نمی شود ...
و می دانی که من شکست ناپذیر هستم ...
و تو مرا داری ...
برای همیشه!
چون هر وقت گریه می کنی دستان مهربانم چشمانت را می نوازد ...
چون هر گاه تنها شدی، تازه مرا یافته ای ...
چون هرگاه بغضت نگذاشت صدای لرزان و استوارت را بشنوم،
صدای خرد شدن دیوار بین خودم و تو را شنیده ام!
درست است مرا فراموش کردی، اما من حتی سر انگشتانت را از یاد نبردم!
دلم نمی خواهد غمت را ببینم ...
می خواهم شاد باشی ...
این را من می خواهم ...
تو هم می توانی این را بخواهی. خشنودی مرا.
من گفتم : وجعلنا نومکم سباتا (ما خواب را مایه آرامش شما قرار دادیم)
و من هر شب که می خوابی روحت را نگاه می دارم تا تازه شود ...
نگران نباش! دستان مهربانم قلبت را می فشارد.
شب ها که خوابت نمی برد فکر می کنی تنهایی ؟
اما، نه من هم دل به دلت بیدارم!
فقط کافیست خوب گوش بسپاری!
و بشنوی ندایی که تو را فرا می خواند به زیستن!
پروردگارت ...
می دانم هر از گاهی دلت تنگ می شود. همان دل های بزرگی که جای من در آن است، آن قدر تنگ می شود که حتی یادت می رود من آنجایم.
دلتنگی هایت را از خودت بپرس و نگران هیچ چیز نباش!
هنوز من هستم.
هنوز خدایت همان خداست!
هنوز روحت از جنس من است!
اما من نمی خواهم تو همان باشی!
تو باید در هر زمان بهترین باشی.!
نگران شکستن دلت نباش!
می دانی؟ شیشه برای این شیشه است چون قرار است بشکند.
و جنسش عوض نمی شود ...
و می دانی که من شکست ناپذیر هستم ...
و تو مرا داری ...
برای همیشه!
چون هر وقت گریه می کنی دستان مهربانم چشمانت را می نوازد ...
چون هر گاه تنها شدی، تازه مرا یافته ای ...
چون هرگاه بغضت نگذاشت صدای لرزان و استوارت را بشنوم،
صدای خرد شدن دیوار بین خودم و تو را شنیده ام!
درست است مرا فراموش کردی، اما من حتی سر انگشتانت را از یاد نبردم!
دلم نمی خواهد غمت را ببینم ...
می خواهم شاد باشی ...
این را من می خواهم ...
تو هم می توانی این را بخواهی. خشنودی مرا.
من گفتم : وجعلنا نومکم سباتا (ما خواب را مایه آرامش شما قرار دادیم)
و من هر شب که می خوابی روحت را نگاه می دارم تا تازه شود ...
نگران نباش! دستان مهربانم قلبت را می فشارد.
شب ها که خوابت نمی برد فکر می کنی تنهایی ؟
اما، نه من هم دل به دلت بیدارم!
فقط کافیست خوب گوش بسپاری!
و بشنوی ندایی که تو را فرا می خواند به زیستن!
پروردگارت ...
خدایا ...
در این مسیر پر پیچ و خم ...
در این راه که گاه موانعی بر سراهم قرار میگیرد ...
در لحظه هایی که بیقراری دلم را میرباید......
در هنگامی که جز تو امیدی ندارم
و نمیخواهم قدمی بر خلاف مسیر تو بردارم....
در ثانیه های بیتابی که نمیخواهم جز از تو با هیچ چیز دیگری آرام شوم.....
معجزه ی آرامشت را بر وجودم جاری کن...
من تسلیم درگاه تو هستم......
و در مسیر تو خواهم بود.....
و قدمی جز این برنخواهم نداشت.....
میپذیرم هرچه را که تو برایم خواسته ایی.....
خدایا...
به قلبم وسعت ببخش....
و مرا از بیهودگیهای دنیا رها ساز....
چرا که طعم شیرین آرامش را تنها در پناه تو چشیده ام و بس...
یاارحم الراحمین
توکل برخـدایــت کن؛
، کــفایــت میکـڪندحتـما؛،
،اگـرخالـص شـوی بااو؛
،صـدایت میڪکـندحتــما؛،
[="Navy"]سلام خداجونم
خداجون اشکاموببین
این دنیاتونمیخوام
منوببر
خواهش میکنمممممممممممممممم[/]
[="Indigo"]خداجون
من گیج گیجم. خودت کمکم کن.[/]
دعایت می کنم، یک شب تو راه خانه خود گم کنی
با دل بکوبی کوبه مهمانسرای خالق خود را
دعایت می کنم، روزی بفهمی با خدا
تنها به قدر یک رگ گردن، و حتی کمتر از آن فاصله داری
و هنگامی که ابری، آسمان را با زمین پیوند خواهد داد
مپوشانی تنت را از نوازش های بارانی
دعایت می کنم، روزی بفهمی
گرچه دوری از خدا، اما خدایت با تو نزدیک است.
دعایت می کنم، روزی دلت بی کینه باشد، بی حسد
با عشق، بدانی جای او در سینه های پاک ما پیداست
شبانگاهی، تو هم با عشق با نجوا
بخوانی خالق خود را
اذان صبحگاهی، سینه ات را پر کند از نور
ببوسی سجده گاه خالق خود را
دعایت می کنم، روزی خودت را گم کنی
پیدا شوی در او
دو دست خالیت را پرکنی از حاجت و
با او بگویی:
بی تو این معنای بودن، سخت بی معناست
دعایت می کنم، روزی
نسیمی خوشه اندیشه ات را
گرد و خاک غم بروباند
کلام گرم محبوبی
تو را عاشق کند بر نور
دعایت می کنم، وقتی به دریا می رسی
با موج های آبی دریا به رقص آیی
و از جنگل، تو درس سبزی و رویش بیاموزی
بسان قاصدک ها، با پیامی نور امیدی بتابانی
لباس مهربانی بر تن عریان مسکینی بپوشانی
به کام پرعطش، یک جرعه آبی بنوشانی
دعایت می کنم، روزی بفهمی
در میان هستی بی انتها باید تو می بودی
بیابی جای خود را در میان نقشه دنیا
برایت آرزو دارم
که یک شب، یک نفر با عشق در گوش تو
اسم رمز بگذشتن ز شب، دیدار فردا را به یاد آرد
دعایت می کنم، عاشق شوی روزی
بگیرد آن زبانت
دست و پایت گم شود
رخساره ات گلگون شود
آهسته زیر لب بگویی، آمدم
به هنگام سلام گرم محبوبت
و هنگامی که می پرسد ز تو، نام و نشانت را
ندانی کیستی
معشوق عاشق؟
عاشق معشوق؟
آری، بگویی هیچ کس
دعایت می کنم، روزی بفهمی ای مسافر، رفتنی هستی
ببندی کوله بارت را
تو را در لحظه های روشن با او
دعایت می کنم ای مهربان همراه
تو هم ای خوب من
گاهی دعایم کن!