سلام علیکم
گوینده اش را نمی دانم ولی چون سخن حقی بود نقل کردم. متاسفانه برخی شاه را از مدافعان عزت ایران بیان می کنند. مثلا عکسهای سفر شاه به کشورهای عربی را می گذارند و از عزت شاه و ایران می گویند ، در حالی که قضیه کاپیتولاسیون نشان دهنده این توهمات تو خالی است.
سلام علیکم و رحمة الله
متشکر،هر چه گشتم و سرچ کردم گویندۀ این سخن را پیدا نکردم
اگر حضرتعالی و یا سایر بزرگواران منبع این قول را یافتید زحمت کشیده
متشکر،هر چه گشتم و سرچ کردم گویندۀ این سخن را پیدا نکردم
اگر حضرتعالی و یا سایر بزرگواران منبع این قول را یافتید زحمت کشیده
بفرمائید.
با سلام خدمت استاد گرامی
و همچنین سرکار خانم حبیبه خواهر گرامی
از نوع ادبیات حدس می زنم که مطلب مربوط به دکتر حسن عباسی رئیس مرکز مطالعات استراتژیک باشد . خدا این مرد انقلابی را حفظش کند . فن بیان خوبی دارد. (البته من فقط حدس زدم و مطمئن نیستم) دکتر حسن عباسی
پیامبر گرامی اسلام (ص) فرموده است: «هر که گناهی را مرتکب شود، عقلی از او مفارقت میکند که هرگز برنمیگردد».
توضیح: هر حرکت و فعلی که از نفس انسان صادر میشود، در ذات نفس اثری ایجاد میگردد و ملاصدرا دربارة تحلیل این آثار در نفس میگوید: این حرکت و فعل از دو حالت خارج نیست: الف) یا فعل و حرکت نفس بخاطر تبعیت از قوه عاقله از انسان صادر میگردد که در این صورت نفس انسان بسوی کمال مطلوب سوق داده میشود. ب) با فعل و حرکت نفس بخاطر تبعیت از قوه شهوی یا غضبی از انسان صادر میشود که در این صورت در صفحه آیینه نفس انسان نقطه سیاهی ایجاد میگردد و هرچه بر میزان گناهان او افزوده میشود، بر میزان این سیاهی افزودن میگردد و نفس انسان را فاسد و تباه میسازد و بهمین خاطر است که
پیامبر گرامی اسلام (ص) فرموده است: «هر که گناهی را مرتکب شود، عقلی از او مفارقت میکند که هرگز برنمیگردد».
ملاصدرا در تفسیر این حدیث میگوید: بر اثر ارتکاب به معاصی در قلب انسان کدورتی ایجاد میشود که اثرش هرگز زایل نمیگردد، زیرا بر فرض آنکه پس از ارتکاب به معصیت، کار خوبی از انسان صادر گردد، آن کار خوب حداکثر میتواند اثر منفی کار بد را زایل گرداند، اما اگر همین فرد قبل از ارتکاب به معصیت، کار خوبی انجام دهد، بر نورانیت قلب او افزوده میشود. پس در صورت تقدم سیئه بر حسنه، فایده اصلی حسنه ساقط میشود و قلب به حالت قبل از سیئه بر میگردد. در نتیجه ارتکاب به گناهان در راه دستیابی انسان به کمال مانع ایجاد میکند. صدرالمتألهین دربارة سرنوشت این دسته از نفوس میگوید: شقاوت این دسته از نفوس تؤام با ادراک امری دردناک است و بسان عضوی است که از درد شدید رنج میبرد، زیرا اوصاف و ملکاتی که در نتیجه مقهور گشتن تحت امیال و کنشهای بدن و قوای حیوان پدید م آیند، با حقیقت اولیه نفس انسانی سازگای ندارند، بهمین جهت موجبات رنج و درد را برای جوهر نفس مهیا میگردانند. زیرا حقیقت نفس خواهان این است که همواره بر قوای شهویه و غضبیه غلبه داشته باشد و این قوا تحت کنترل او باشند. در صورتی که اگر نفس مغلوب و مقهور امیال و خواهشهای قوای شهویه، غضبیه و کششهای بدن قرار گیرد و مطیع و منقاد آنها گردد و به استخدام کامل آنان درآید و بدون چون و چرا مجری اوامر آنها باشد، این حالت موجب شقاوت نفس و حسرت و ندامتش خواهد شد. بخاطر اقبال زیاد نفس به بدن و شواغل آن، انسان از این عاقبت خطرناک غافل میشود، اما با مرگ و قطع علاقه نفس از بدن، این مانع ادراک برداشته میشود.[4]
یکی از موانع حصول سعادت آن است که انسان از عالم حقایق عدول کند؛ یعنی فکر خویش را مصروف تأمل در ملکوت و تدبر در حضرت ربوبیت و حقایق خفیه الهی نگرداند.
صدرالمتألهین نفوس انسانهای صالح و مطیع غیر متأمل در عالم ملکوت را بعنوان مصادیق این قسم معرفی میکند و میگوید: این گروه، گرچه اهل مکر و خدعه نیستند و نفوس آنها از سایر امراض باطنیه پاک و منزه است، اما چون طالب تأمل در حقایق عالم ملکوت نیستند و تمام همت آنها مصروف فهم تفضیل طاعات بدنیه و تهیه اسباب روایت و موعظه و نقل برای عوام و سایر اسباب معیشت و معاشرت خلق میگردد، نمیتوانند به سعادت حقیقی دست یابند. وی از باب تمثیل میگوید: وضعیت این گروه بسان آیینه یی است که روی آیینه بجانب صورت نیست، بلکه صورت در پس آیینه است.
ملاصدرا در تفسیر این حدیث میگوید: بر اثر ارتکاب به معاصی در قلب انسان کدورتی ایجاد میشود که اثرش هرگز زایل نمیگردد، زیرا بر فرض آنکه پس از ارتکاب به معصیت، کار خوبی از انسان صادر گردد، آن کار خوب حداکثر میتواند اثر منفی کار بد را زایل گرداند، اما اگر همین فرد قبل از ارتکاب به معصیت، کار خوبی انجام دهد، بر نورانیت قلب او افزوده میشود. پس در صورت تقدم سیئه بر حسنه، فایده اصلی حسنه ساقط میشود و قلب به حالت قبل از سیئه بر میگردد.
عرض سلام و ادب خدمت شما خواهر گرامی
به نظر می رسد متن فوق تناقضاتی دارد لذا اگر منبع را ذکر بفرمائید سپاسگزار خواهم بود.
دو نکته:
نکته اول اینکه بالاخره اثر معصیت زائل می گردد یا خیر؟ چرا که اثر منفی گناه همان کدورت حاصل از آن است.
نکته دوم آنکه سطر آبی رنگ با صریح قران در تناقض است:"إنّ الحسنات یذهبن السیئات"همانا خوبیها بدی ها را پاک می گرداند.
یکی دیگه.;833192 نوشت:
صدرالمتألهین دربارة سرنوشت این دسته از نفوس میگوید: شقاوت این دسته از نفوس تؤام با ادراک امری دردناک است و بسان عضوی است که از درد شدید رنج میبرد،
کدام دسته؟ آن دسته که بعد از معصیت،عمل نیکی انجام می دهند که طبق قول مذکور فایده ای
زمانی که خواب هستی و ناگهان،به تنهایی و بدون زنگ زدن ساعت بیدار میشوی رزق است.چون بعضیها بیدار نمیشوند.
زمانی که با مشکلی رو به رو می شوی خداوند صبری به تو میدهد که چشمانت را از آن بپوشی،این صبر، رزق است.
زمانی که در خانه لیوانی آب به دست پدرت میدهی این فرصت نیکی کردن ، رزق است.
گاهی اتفاق می افتد که در نماز حواست نباشد (مقیم اتصال نباشی) ناگهان به خود می آیی و نمازت را با خشوع می خوانی (متصل میشوی) این تلنگر، رزق است.
یکباره یاد کسی میفتی که مدتهاست ازو بی خبری و دلتنگش میشوی و جویای حالش میشوی، این رزق است.
رزق واقعی این است.. رزق خوبی ها،
نه ماشین نه درآمد،اینها رزق مال است که خداوند به همه ی بندگانش میدهد،اما رزق خوبیها را فقط به دوستدارانش میدهد.
خدایا ممنونم که دوستم داری و مرا از این ارزاق معنوی بهرمند می کنی.
[="Tahoma"][="Blue"]همين قدر بدان، ما ساعتي را در پيش داريم که در آن ساعت، ماييم و مأمورهاي بينظير خدا، براي آن ساعت فکري بکن؛
حضرت علي عليهالسلام ميفرمايند:
لا دار للمرء بعد الموت يسکنها الا التي کان قبل الموت بانيها فان بنيها بخيرٍ طاب مسکنها و ان بناها بشرٍ خاب ثاويها
براي مرد بعد از مرگش جايي نيست که در آن جا ساکن شود، مگر آنجاييکه قبل از مرگ بنا کرده باشد. اگر آنرا با خير و خوبي ساخته باشد، جاي خوبي دارد و اگر با شر ساخته باشد، جايگاه پرفقر و نيازي خواهد داشت.
[=IRMitra]إیّاکَ وَ ما یَستَهجَنُ مِنَ الکَلامِ فَإنَّهُ یَحبِسُ عَلَیکَ اللِّئامَ وَ یُنَفِّرُ عَنک الکِرامَ
از به زبان آوردن سخنان زشت بر حذر باش. زیرا فرومایگان را گرد تو جمع می کند و گرانمایگان را از تو فراری می دهد.تصنیف غررالحکم و دررالکلم ح4174 ص214[=IRMitra]
[4] الشواهد الربوبیة، ص 252 و 253؛ الاسفارالاربعة، ج 9، ص 136 و 137؛ المبدأ و المعاد، ص 367 و 368؛ مفاتیح الغیب، ج 2، ص 951؛ رسالة الحشریه، ص 91
حبیبه;833327 نوشت:
نکته اول اینکه بالاخره اثر معصیت زائل می گردد یا خیر؟ چرا که اثر منفی گناه همان کدورت حاصل از آن است.
اثر معصیت زایل میشود.جناب صدر المتالهین میگوید با انجام عمل صالح،کدورت حاصل از گناه زائل میشود و نفس به حالتِ قبل از ارتکاب گناه باز میگردد. اما اگر این گناه را مرتکب نشده بود،با انجام عمل نیک،نفس متعالی میشد.یعنی در یک نگاه جامع،انسانی که گناهی مرتکب شده ،متضرر میشود.(فرصت تعالی در اثر عمل نیک را به اندازه ی آن گناه از خود گرفته است.)
حبیبه;833327 نوشت:
نکته دوم آنکه سطر آبی رنگ با صریح قران در تناقض است:"إنّ الحسنات یذهبن السیئات"همانا خوبیها بدی ها را پاک می گرداند.
چه تناقضی؟خوبی ها بدی ها را از بین میبرد. اما اگر این بدی ها نبود،خوبی ها انسان را تعالی میداد.
حبیبه;833327 نوشت:
کدام دسته؟ آن دسته که بعد از معصیت،عمل نیکی انجام می دهند که طبق قول مذکور فایده ای
بر آن مرتب نبوده و فایده اصلی حسنه ساقط می گردد؟
قصور بنده در نقل قسمتی از کل مطلب،این ابهام را بوجود آورده است. شرمنده..
در این مقاله موانع سعادت از نظر ملاصدرا بررسی شده است که این 5 دسته هستند: موانع دستیابی سعادت از دیدگاه ملاصدرا عبارتند از: -نقصان جوهر نفس و بالقوه بودن آن -ظلمت نفس بخاطر ارتکاب به شهوات -عدول از عالم حقایق و توجه به مصالح زندگی مادی -تقلید و تعصب -جهل به اصول معارف و کیفیت تألیف آنها
دسته اول بخاطر نقصی که در نفسشان موجود است قادر به درک معقولات نیستند . مثل کودکان . اما قسمتی که بنده نقل کردم ،مربوط به دسته ی دوم بود و نویسنده در مقایسه با دسته اول میگوید که این دسته دچار درد و رنج اخروی خواهند شد زیرا متوجه میشوند که معقولاتی را میتوانستند درک کنند ولی با انجام گناه ،راه درک و شهود حقایق را بر خود بستند.
جناب صدر المتالهین میگوید با انجام عمل صالح،کدورت حاصل از گناه زائل میشود و نفس به حالتِ قبل از ارتکاب گناه باز میگردد. اما اگر این گناه را مرتکب نشده بود،با انجام عمل نیک،نفس متعالی میشد.یعنی در یک نگاه جامع،انسانی که گناهی مرتکب شده ،متضرر میشود.(فرصت تعالی در اثر عمل نیک را به اندازه ی آن گناه از خود گرفته است.)
با سلام
اینجا منظور چه نوع گناهی هست, گناهی که انسان بر اثر جهالت و نادانی (در واقع نمی داند که این کارها گناه است) انجام می دهد یا از روی عمد مرتکب گناه می شود؟
چون اگر مورد اول باشد, در واقع اکثر انسان ها هیچ وقت نمی توانند نورانیتی کسب کنند.
اینجا منظور چه نوع گناهی هست, گناهی که انسان بر اثر جهالت و نادانی (در واقع نمی داند که این کارها گناه است) انجام می دهد یا از روی عمد مرتکب گناه می شود؟
سلام و عرض ادب
عملي كه از روي علم و عمد و توجه نباشد اگر عملي خلاف و ناپسند هم باشدگناه محسوب نمي شود چون معناي گناه عصيان و پرده دري و سرپيچي از فرمان مولا است و اين در صورتي است كه با علم و عمد و توجه باشد. مثلا در خوردن لقمه اي كه در واقع حرام است ولي ما از حرمت آن بي خبريم اين اصطلاحا جرم و عصيان و گناه شمرده نمي شود و در نتيجه كيفر و مجازات تشریعی ندارد چون اصلا گناهي نكرده تا مشمول اين نوع كيفر باشد ولي اثر وضعي و تکوینی آن در اينجا شامل حال او می شود.
تيرگي روح وقتی در اثر گناه عمدي و از روي علم حاصل مي گردد ،دو چندان است.چون فرد با عصيان و جرم بين خود و خداوند حجاب و پرده ايجاد مي كند و فطرت خداجوي خود را آلوده مي سازد ولي در عين حال بعضي امور هر چند گناه و عصيان هم به شما نیاید، از آثار آن، تيره ساختن روح و روان آدمي است.
این تیرگی با انجام عمل صالح جبران میشود.
راجع به رابطه گناه و توبه و اثر تکوینی و تشریعی آن:
مسأله مهمّ این است که تمام عبادات و گناهان داری اینگونه آثار هستند; بنابراین ممکن است بعد از گناه توبه کند و خدا هم ببخشد ولی آثار تکوینی آن باقی است. پس با توبه اثر تشریعی کنار می رود، ولی اثر تکوینی آن تا مدّتی باقی می ماند. مثل سمومی که در بدن وارد می شود ولی به زودی خارج نمی شود و باید با پادزهر اثر سم را از بین ببریم.(مشکات هدایت سلسله مباحث اخلاقی حضرت آیه الله العظمی مکارم شیرازی http://makarem.ir/compilation/Reader.aspx?pid=61867&lid=0&mid=18603)
برای اینکه گناهان از پرونده ی اعمال پاک شوند توبه لازم است: هُوَ الَّذي يَقبَلُ التَّوبةَ عَن عِبادِهِ وَ يَعفُوا عَنِ السَّيئاتِ وَ يَعلَمُ ما تَفعَلُونَ « او (خدا) کسي است که توبه را از بندگانش مي پذيرد و گناهان را مي بخشد و آنچه را انجام مي دهيد، مي-داند.»(شوری 25)
اما با اعمال صالح بعدی نفس را از تیرگی های قبلی رها میکنیم:
إلاّ مَن تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فأولئِکَ يُبَدِّلُ اللهُ سَيئِاتِهِم حَسناتٍ وَ کانَ اللهُ غَفُوراً رَحيماً[؛[36] « مگر کساني که توبه کنند و ايمان آورند و عمل صالح انجام دهند که خداوند گناهان آنان را به حسنات مبدّل مي کند و خداوند همواره آمرزندة مهربان بوده است.(فرقان20)
علم یک صفتی است از صفات باری تعالی، و برای اینکه این صفت را در خویش بیاوریم لازمه اش تقوی است.
علم بر دو نوع است :
یکی به دل تعلق دارد و دیگری به زبان؛ در خبر است که: العلم علمان علم فی القلب فذاک علم النافع و علم علی اللسان فذاک حجه الله علی ابن آدم.
علم بر دو نوع است: یکی آن که متعلق به قلب است و مفید واقع می شود و دیگری به زبان تعلق دارد و این علم زبانی روز قیامت بر علیه انسان حجت قرار می گیرد.
یکی است حقیقت علم و دیگری است الفاظ و نقوش علم؛ علم حقیقی به قلب تعلق دارد. از ایمانیات گرفته تا عبادات، همه اینها به دل تعلق دارند. از تنفیذ و اجرای اعمال در انسان صفت اطاعت پیدا می شود، ایمان انسان را بر اطاعت می آورد؛ علم هم انسان را بر اطاعت می آورد. از اینرو ایمان و علم قلبی، انسان را بر اطاعت مجبور می کنند.اگر به معلومات ظاهر و یا استعداد های ظاهری علم گفته می شد، پس رسول الله ص بزرگترین عالم را متقی ترین افراد معرفی نمی نمود. یکی از اصحابt، از رسول الله ص پرسید، من می خواهم بزرگترین عالم باشم آنحضرت ص ارشاد فرمودند: اتق الله تکن اعلم الناس (ترمذی).
تقوی:
عالم به کسی می گویند که تقوی پیشه کند؛ یعنی عالم به کسی گفته می شود که پیوسته بر این جذبه و تحقیق باشد که پروردگارم از من چه می خواهد من آنرا بجا آورم.هر کسی که بر این جذبه باشد او با علم سر و کار دارد.اگر با احادیث بیست و چهار ساعته مشغول است؛ ولی لحظه ای هم به این نیندیشیده که پروردگارم از من چه می خواهد. او با الفاظ و نقوش سر و کار دارد، کتاب یاد می شود لیکن با یاد کردن کتاب، موضوع علم که اطاعت باشد به ذهن خطور نمی کند؛ بلکه موضوع چیزی دیگر قرار می گیرد، و آن اینکه دیگران را درس دهد، در مدرسه استاد قرار گیرد. و حقیقت این است که دیگران را علم تعلیم دادن، موضوع و هدف اصلی تحصیل علم نیست؛ بلکه این یک امانت است که باید به صاحب آن رسانده شود و موضوع علم امتثال است.
موضوع علم امتثال است:
مولانا محمد یوسف رحمه الله می فرمودند:این علم از من تقاضا می نماید تا بر روش و طریقه های رسول الله ص عامل باشم؛ اگر امروزه ما بر این طرز تفکر، علم می آموزیم پس بسیار خوب است و در غیر این صورت از مقصد به دور هستیم، و امتثال که مقصد اصلی تحصیل علم است در ما نیست ؛ بله اختلافات می آموزیم و اختلافات موضوع علم نیستند؛ بلکه به ذریعه آن در سدد رد کردن نظریات و آرا دیگران بر می آییم و در نتیجه دین به امت نمی رسد. خلاصه اینکه با علم سر و کار داشتن یعنی از الله تبارک و تعالی اطاعت و فرمانبرداری کردن را می گویند، و به دیگران علم را آموزاندن یک امانت است که باید به صاحبان امانت سپرد کرده شود.
[="Tahoma"][="Blue"]
نعمت بيدارى روزى هر بى سر و پا نمى شود و اين پيك كوى وفا با هر دلى آشنا نمى گردد و هر مشامى اين نسيم صبا را بويا نمى شود و هر زبانى به ذكر آن گويا نمى گردد .
چه خواهى كه ندارى و براى تو نيست ؟
اگر طالب مقام محمودى : و من الليل فتهجد به نافلة لك عسى أن يبعثك ربك مقاما محمودا
اگر عاشق مواقف شهودى : أو لم يكف بربك أنه على كل شيى شهيد .
اگر دستورالعمل خوراك خواهى الحمدلله همه ما در سر سفره عالم غير معلميم مى دانيم كه چه كاره ايم احتياج به دستور نداريم .
شيخ أجل سعدى گويد : حكيمان دير دير خورند و عابدان نيم سير و زاهدان تا سد رمق و جوانان تا طبق برگيرند و پيران تا عرق كنند اما قلندران چندان كه در معده جاى نفس نماند و بر سفره روزى كس.
از نصایح حکیمانه علامه حسن زاده آملی [/]
لزوم استفاده از ودایع و ذخایر باقى مانده از ائمه-علیهم السلام-
بسمه تعالی
آیت الله العظمی بهجت رحمة الله علیه:
این همه ودایع، كتب، مخازن علم، روایات، و ادعیه در اختیار ما گذاشتهاند به گونهاى كه اگر كسى بخواهد امامى را حاضر بیابد، و یا صدایش را از نوار گوش دهد، و یا در خدمتشان باشد تا مطالب آنها را استماع كند-نه این كه خود در محضر آنها صحبت كند!- بهتر از اینها پیدا نمىكند. همه چیز در دسترس ما است، ولى حالمان مانند حال كسانى است كه هیچ ندارند، نه به قرآن قائلند، نه به عترت و نه روایات آنها را قبول دارند! اگر ائمهى اطهار-علیهم السلام- حاضر بودند باز باید به همین روایاتشان عمل كنیم. لابد عذرمان این است كه در صورت حضور آنها هم مجبور نبودیم از آنها پیروى كنیم و به حرفهایشان گوش كنیم، چنان چه در طول تاریخ امتحان دادهایم كه در زمان حضورشان قدردان آنها نبودهایم!
آیت الله العظمی بهجت رحمة الله علیه:
نهج البلاغه براى شیعه بلكه براى هر كس كه غیر معاند باشد، كتاب با عظمت و بزرگى است، و ما باید در اثر كثرت مراجعه و مباحثه، آن را حفظ باشیم. و براى فهم آن احتیاج به عربیت و بلاغت داریم. اگر بفهمیم قرآن چیست، نهج البلاغه و صحیفهی سجادیه را مىفهمیم، و گرنه كسانى كه مىگویند قرآن را مىفهمیم و نهج البلاغه را نمىفهمیم، دروغ مىگویند؛ زیرا مطالب دقیق در قرآن بسیار است كه "لا یعلمها الا الأوحَدِىّ من الناس."؛ (جز افراد نادر آن را نمىدانند.) از حیث سند نیز كسانى از عامّه هستند كه اسناد و مدارك نهج البلاغه را داشتهاند. ابن ابى الحدید شخصى را ذكر مىكند كه قبل از ولادت مرحوم سید رضى خطبه شقشقیه را در كتاب خود آورده است.(1) بنابراین كتاب نهج البلاغه با این علوّ مرتبهاش "یلیق حفظه و تدریسه و بیان خطبه على المنابر."؛ (شایسته است حفظ و تدریس آن و این كه خطبههاى آن بر بالاى منبرها بیان شود.)
1. ر.ك: شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج1، ص204. ابن ابى الحدید مىگوید: به خدا سوگند، این خطبه را من در كتابهایى یافتهام كه دویست سال پیش از ولادت رضى نوشته شدهاند.
آیت الله العظمی بهجت رحمة الله علیه:
در میان احزاب مختلفه چگونه باید عمل كنیم كه دیندار بمانیم و براى امور دنیوى به این گروه و آن گروه نگرویم؟ واى بر ما اگر معلوم شود كه از اهل دین نیستیم! زیرا هر معصیت و ظلمى كه در دیگران بالفعل موجود است، در ما نیز بالقوه وجود دارد. خدا كند شرایط آنها براى ما تحقق پیدا نكند و به آزمایش آنها مبتلا نشویم! خدا به ما توفیق و تنبّه دهد كه اگر در ابتلا و آزمایش قرار گرفتیم، بد را خوب، و خوب را بد نبینیم! حضرت عیسى-علیه السلام- از احمق یعنى كسى كه نمىفهمد و نمىفهمد كه نمىفهمد، فرار مىكرد. ما خرابیم، خدا كند بفهمیم كه خرابیم، تا به فكر اصلاح و درمان برآییم.
استاد فاطمی نیا:
ما باید مثل خدا ، عیبپوش بندههای او باشیم
پروردگار توقّع دارد که ما این کارها را از او یاد بگیریم.
«تَخَلَّقُوا بِأَخْلَاقِ اللَّهِ»
به اخلاق خدایی متخلّق بشوید.
خداوند یک عمر عیوب ما را پوشانده است.
الآن اگر من یک عیب از کسی بدانم طاقت ندارم این عیب را درون خود نگه دارم و میخواهم به همه بگویم !
به دیگری میگوید: میخواهم یک چیزی در مورد فلان کس به تو بگویم…نه، غیبت میشود!
نفر روبرو هم بدتر حریص میشود واصرار میکند که تو را به خدا بگو، اینجا که کسی نیست. باید بگویی!
اینطور در خانوادهها غیبت میشود، اسرار مردم همینطور فاش میشود.
از اوّل اصلاً شروع نکن، دیگران را حریص نکن تا بخواهند عیوب دیگران را بدانند، اصلاً عیب دیگری را درخود دفن کن
«تَخَلَّقُوا بِأَخْلَاقِ اللَّهِ»
[="Tahoma"][="Blue"]
امام صادق علیه السلام در تفسیر آیه انما یخشی الله من عباده العلماء(سوره فاطر، آیه 28) فرموده است: علماء و دانشمندان خداشناس و بیمناک از او، عبارت از کسانی هستند که عمل آنها گفتار آنها را تأیید نموده و با آن هماهنگی دارد. اگر کردار کسی، گفتار او را تأیید نکند و میان کردار و گفتارش ناهماهنگی، مشهود گردد، نمی توان عنوان عالم و دانشمند را بر او اطلاق کرد(الکافی 1/44).
همو فرموده است: علم و عمل، قرین و خویشاوند یکدیگرند، آنکه می داند عمل می کند، و آنکه عمل می کند می داند. علم، آدمی را به عمل دعوت کرده و او را به کردار وامیدارد. اگر عمل، به دعوت علم، پاسخ مثبت دهد، علم بر سر جای می ماند، والا از آدمی می کوچد، یعنی آدمی در صورت عمل نکردن بر طبق موازین علمی، از علم محروم می گردد.(الکافی 1/55)
و نیز فرمود: اگر عالم و دانشمند به علم خود عمل نکند،موعظه و اندرز او از دلها می لغزد آنچنانکه باران از روی سنگ صاف، و نشیبای لغزنده کوه صفا لغزان است(الکافی 1/56) [/]
[="Tahoma"][="Blue"]بععضی از بزرگان درباره طمع تمثیلی آورده اند و آن اینکه روزی صیادی مرغی به نام چکاوک را صید کرد، مرغ از صیاد پرسید که مرا چه خواهی کرد؟ گفت: ذبح می کنم و گوشت تو را خواهم خورد.
مرغ گفت: گوشت من آن اندازه نیست که تو را سیر کند، لیکن من تو را سه خصلت یاد دهم که فایده آن بیش از گوشت من تو را به کار آید، یکی از آنها را اکنون که در دست توأم یاد می دهم، دوم را وقتی که مرا رها کردی و بر شاخ درخت نشینم، سوم را چون بر قله کوه قرار گرفتم.
صیاد گفت: خصلت اول را بگو. گفت: بر آنچه از دست تو می رود، دریغ و غصه مخور؛ لا تلهفن علی مافات.
صیاد آن را آزاد نمود، چون بر شاخه درخت نشست، گفت: چیزی که وقوعش محال است آن را باور مکن. چون بر قله کوه قرار گرفت، گفت: ای نادان! اگر مرا ذبح می کردی، هر آینه از چینه دان من دو دانه گوهر بیرون می آوردی که هر یک به وزن بیست مثقال باشد.
صیاد بعد از شنیدن این سخن بسیار افسوس خورد و لب حسرت به دندان گرفت و گفت: خصلت سوم را بگو. مرغک گفت: اکنون دو سخن، تو را آموختم فراموش کردی، چه بگویم مگر به تو نگفتم بر آنچه از تو فوت شد، افسوس مخور و آنچه وقوعش محال است باور نکن. تو نمی گویی که جثه من همه بیست مثقال نیست، چگونه در چینه دان من دو دانه گوهر هر یک بیست مثقال وجود دارد، چکاوک این را گفت و پرید و رفت.
مجموعه ورام، ج 1، ص 165 [/]
اگر در راه امام زمان-عجل الله تعالى فرجه الشریف- باشیم...
بسمه تعالی
آیت الله العظمی بهجت رحمة الله علیه:
بعضى از حیوانات مانند زنبور عسل و حیوانات شیرده به مردم منفعت مىرسانند، انسان نیز ممكن است براى دین و مردم نافع باشد. اگر ما نیز به اندازهى توان خود در هدایت مردم تلاش و كوشش كنیم، آیا امكان دارد كه مورد عنایت "عین الله الناظرة"(1) و امام زمان-عجل الله تعالى فرجه الشریف- نباشیم؟! اگر در راه آن حضرت باشیم، چنانچه به ما بد و ناسزا هم بگویند و یا سخریه نمایند، نباید ناراحت شویم، بلكه همچنان باید در آن راه حق و حقیقت ثابت قدم و استوار بوده و در ناملایمات صبر و استقامت داشته باشیم.
چیزهاى عجیب و غریب از علما نقل شده كه چه اندازه مواظب حلال و حرام بودهاند، بلكه مواظبت آنها بر مستحبات نیز بیش از ما بوده و صاحب كرامت بودهاند. آقایى كه خود او و نیز پدرش از اهل كرامت بودند، نقل كرد كه پدرش با آن كرامات و مقامات در حال ركوع و سجود تنها سه مرتبه "سبحان الله" مىگفت. آنها كیفیت را در عبادات ملاحظه مىكردند نه كمیت را. همین جریاناتى را كه در آن قرار داریم و مىبینیم، همان علما-كه فقه و اصول اشتغال داشتند- از پیش مىدیدند و خبر مىدادند، بدون این كه اظهار كنند كه ما اهل كرامت و علم غیب هستیم. آقایى مىگفت: جماعتى بودیم، آقا امام زمان-عجل الله تعالى فرجه الشریف- تشریف آوردند و امامت كردند، ولى حمد و سوره را حسابى ساده قرائت فرمودند. خدا مىداند همین عبادتهاى ساده و مختصر اگر از اهلش صادر شود چه اثرها دارد، ولى مفصل آن از غیر اهلش بىاثر است. مطلب اجل از آن است كه با گفت و شنود، تفهیم و تفهّم شود. از خدا مىخواهیم كه لیاقت دهد تا به ما الهام شود!
گفتند: در حرم سید الشهداء-علیه السلام- شیخى را دیدند كه نزد سید جلیلى(1) نشسته بود و او دربارهى ظهور امام زمان-علیه السلام- سخن مىگفت. شیخ هم با ذهن خالى و بدون توجه گفت: بعضى منكر هستند. ایشان فرمود: بله به خدا قسم خواهد آمد و از آنها انتقام خواهد گرفت. شیخ گفت: آیا من ظهورش را درك مىكنم؟ رگهاى سید سرخ شد و فرمود: "إن عیّشك الله." "اگر خدا عمرت دهد." این كه در زمان غیبت به خواندن دعاى "أللهم عرفنى نفسك..."(2) سفارش شده است، ظاهراً سرّى دارد. همچنین سفارش شده است كه این دعا نیز خوانده شود: "یا الله یا رحمان یا رحیم، یا مقلب القلوب، ثبت قلبى على دینك."(3) "اى رحمت گستر، اى مهربان، اى زیر و رو كنندهى دلها، دلم را بر دینت استوار بدار."
1. مقصود وجود مبارك امام زمان-عجل الله تعالى فرجه الشریف- است. چنانكه از ادامهى ماجرا بر مىآید
2. مقصود خواندن دعاى زیر است: "اللهم عرفنى نفسك، فانك ان لم تعرفنى نفسك لم أعرف نبیك، أللهم، عرفنى رسولك، فانك ان لم تعرفنى رسولك، لم أعرف حجتك. أللهم، عرفنى حجتك، فانك ان لم تعرفنى حجتك، ضللت عن دینى."؛ (خدایا، خودت را به من بشناسان، وگرنه نخواهم توانست پیامبرت را بشناسم. بار خدایا، رسولت را به من بشناسان، و گرنه نخواهم توانست حجت را بشناسم. خداوندا، حجتت را به من بشناسان، و گرنه از دینم گمراه خواهم شد.) ر.ك: اصول کافی، ج1، ص337؛ بحارالانوار، ج52، ص146؛ ج92، ص326
آیا ما كه در اسلحه سازى و تجهیزات نظامى از كفار عقبیم، باید در دعا هم مؤخر باشیم؟! در روایات آمده است: "الدعاء سلاح المؤمن."(1) "دعا، اسلحهى مؤمن است." و در بعضى دعاها داریم: "أللهم، إنك أقرب مَن دعى."(2) "خدایا، تو نزدیكترین كسى هستى كه مىتوان از او چیزى خواست." یعنى خدا قریب و مجیب است. خداوند متعال در قرآن مىفرماید: "و اذا سألك عبادى عنى فانى قریب أجیب دعوة الداع اذا دعان"(3) "هرگاه بندگان من دربارهى من پرسیدند، (بگو من نزدیكم و دعاى هر كس را كه مرا بخواند، اجابت مىكنم." اما دعا باشد، نه لقلقهى زبان و صورت دعا، و دعاى تائب، یعنى این كه دعا كردن بعد از عزم بر ترك گناهانى كه مىكردیم و بنابر انجام آن چه نمىكردیم، زیرا دعاى تائب مقبول است، نه دعا براى رفع گرفتارىهاى موانع سر راه و توفیق انجام كارهاى بد گذشته! وقت دعا، حالت سرافكندگى و غصه و حسرت است. ملاحظه مىفرمایید كه خداوند متعال دربارهى حالت كافر در دم مرگ و در روز جزا مىفرماید: "و أنذرهم یوم الحسرة اذا قضى الأمر و هم فى غفلة و هم لا یؤمنون، و لو ترى اذ المجرمون ناكسوا رئوسهم عند ربهم"(4) "و آنان را از روز حسرت بیم ده، آن هنگام كه فرمان ما اجرا مىگردد و آنان در حال غفلت هستند و ایمان نیاوردهاند. اى كاش مىدیدى آن هنگام كه گناهكاران نزد پروردگارشان سر به زیر افكندهاند!" دعا، تصمیم بر ترك مخالفت و عزم بر ترك گناه است، كه: "مالى كلما قلت قد صلحت سریرتى و قرب من مجالس التوابین مجلسى، عرضت لى بلیة ازالت قدمى و حالت بینى و بین خدمتك؟!"(5) "چه شده است مرا كه هر گاه با خود مىگویم باطنم اصلاح شده و با توبه كنندگان همنشین شدهام، بلایى بر من پیش مىآید و میان من و بندگى تو فاصله ایجاد مىكند؟!" حال توجه و دعا، راحتى و رَوح است؛ كه: "و فى مناجاتك اُنسى و راحتى."(6) "و مناجات با تو مایهى انس و راحتى من است."
1. اصول کافی، ج2، ص468؛ بحارالانوار، ج90، ص288 و 294
مراجعه به تراجم علماى سلف به منزلهى مراجعه به كتابهاى معتبر اخلاقى است. هر كس كه طالب تهذیب و ترقى در امور معنوى است و مىخواهد از زندگى و عمر خود چیزى استفاده كند، شایسته است به شرح احوال آنها نگاه كند كه چه كارها مىكردند. آقایى مىگفت: "یكى از اساتید ما اهل برهان و استدلال بود، به گونهاى كه هیچ مطلبى را بدون برهان قبول نداشت."-به طورى كه یكى از شاگردانش دربارهى او فرمود: "این مطلب را از ایشان یاد گرفتیم كه همه جا باید چشممان را باز كنیم. اگر برهانى باشد، قبول كنیم؛ و گرنه خیر. و هیچ مطلبى را از كسى بدون برهان نپذیریم."- همان استاد، با این كه برهانى بود، احوال علماى سابق را بدون پرداختن به استدلال و برهان ذكر مىكرد.
پرهیز از تمامی گناهان، مقدمهی نیل به درجات کمال و یقین
بسمه تعالی
آیت الله العظمی بهجت رحمة الله علیه:
برای رسیدن به درجات کمال و یقین، قطعاً تنها ورع از محرمات کفایت نمیکند، نه تنها ورع از سبعهی موبقه از کبایر مانند شرک و قتل نفس و...، بلکه ورع از چهل محرّم که در کتاب عیون اخبار الرضا علیه السلام ذکر شده است،(1) نیز کفایت نمیکند، بلکه یک نگاه تند که سبب ایذای یک مؤمن شود، و یا هتک حرمت او حرام است؛ همچنین یک تبسم به اهل معصیت که موجب تشویق او بر گناه باشد، حرام است. بنابراین کسی که میخواهد به درجات کمال و یقین نایل گردد، باید از این گونه گناهان هم بپرهیزد.
غافل از ان که او از جنس ملکوت است، "ناخود" را "خود" گرفته و نفس اماره ی او کاملا خود را به جای خودِ واقعی او جا زده و به این راحتی ها هم آدم نمی فهمد که چه کلاهی سرش رفته است.
[=Traditional Arabic]باسمه الکریم
اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَالِهِ، وَسَدِّدْنى لِأَنْ خداوندا بر محمد و آلش درود فرست، و مرا بر خيرخواهى
[=Traditional Arabic]اُعارِضَ مَنْ غَشَّنى بِالنُّصْحِ، وَاَجْزِىَ مَنْ هَجَرَنى بِالْبِّرِ، كسى كه با من نيرنگ كند توفيق ده، و آن را كه از من دورى كرده به خوبى پاداش دهم،
[=Traditional Arabic]وَاُثيبَ مَنْ حَرَمَنى بِالْبَذْلِ، وَاُكافِىَ مَنْ قَطَعَنى بِالصِّلَةِ، و به آن كس كه محرومم ساخته بخشش كنم، و به آن كه از من بريده بپيوندم، [=Traditional Arabic]وَاُخالِفَ مَنِ اغْتابَنى اِلى حُسْنِ الذِّكْرِ، وَاَنْ اَشْكُرَ الْحَسَنَةَ، و برخلاف آن كه از من غيبت كرده از وى نيكو ياد كنم، و خوبى را سپاسگزارم،
[=Traditional Arabic]وَاُغْضِىَ عَنِ السَّيِّئَةِ. و از بدى چشم بپوشم.
روایت شده است که اسامة بن زید کنیزی به صد دینار خرید که یک ماهه بهای او را بپردازد.
چون پیامبر (ص) این سخن را شنیدند، فرمودند:
آیا از اسامه شگفت نمی کنید که چیزی را با مهلت یک ماهه می خرد؟ همانا که اسامه دارای آرزوی دراز است و سوگند به آن کسی که جان من در دست اوست، من چشم بر هم نمی زنم مگر آنکه می پندارم هنوز دو پلکم به یک دیگر نرسیده، ممکن است خداوند قبض روحم فرماید و به سویی نمی نگرم مگر اینکه می پندارم که پیش از آنکه چشم از آن سوی بردارم، ممکن است بمیرم و هیچ لقمه یی بر دهان نمی نهم مگر آنکه می پندارم پیش از فرو بردن آن ممکن است به کام مرگ فرو شوم. سپس چنین افزودند: ای آدمیان! اگر درست می اندیشید، نفسهای خود را به مرگ وعده دهید و سوگند به آن کس که جان من در دست اوست، آنچه وعده داده شده اید، هر آینه خواهد آمد و شما نمی توانید آن را عاجز کنید .
بسم الله الرحمن الرحیم
[QUOTE=استاد;8
سلام علیکم
گوینده اش را نمی دانم ولی چون سخن حقی بود نقل کردم. متاسفانه برخی شاه را از مدافعان عزت ایران بیان می کنند. مثلا عکسهای سفر شاه به کشورهای عربی را می گذارند و از عزت شاه و ایران می گویند ، در حالی که قضیه کاپیتولاسیون نشان دهنده این توهمات تو خالی است.
سلام علیکم و رحمة الله
متشکر،هر چه گشتم و سرچ کردم گویندۀ این سخن را پیدا نکردم
اگر حضرتعالی و یا سایر بزرگواران منبع این قول را یافتید زحمت کشیده
بفرمائید.
(عذرخواه)
با سلام خدمت استاد گرامی
و همچنین سرکار خانم حبیبه خواهر گرامی
از نوع ادبیات حدس می زنم که مطلب مربوط به دکتر حسن عباسی رئیس مرکز مطالعات استراتژیک باشد . خدا این مرد انقلابی را حفظش کند . فن بیان خوبی دارد. (البته من فقط حدس زدم و مطمئن نیستم)
دکتر حسن عباسی
باسمه البصیر
امیر المؤمنین علی علیه السلام فرمود:
"هیچ چیزى به زندان طولانى، از زبان سزاوارتر نیست"
{ بحار، ج 71،ص 277 }
تا زبان در بند است آزادی و چون زبان آزاد شد در بند آن گرفتار خواهی شد
پس بنگر چه می گویی،با که می گویی و چرا می گویی.
[="Tahoma"]
[="Tahoma"]
منبع : شاخه طوبی
[="Tahoma"]
منبع : شاخه طوبی
[=arial black]انسان هرزه خوار ، هرزه گو می شود ، پس بنگر و مواظب باش که چه میخوری.
اگر یک جماعت دینی نمازشان به عرش برسد منتها همدلی و اجتماعیت نداشته باشند نصرت الله ذوالجلال با آن جماعت نیست.
تذکره و تکرار اشتباه و ضعف عمل یک فرد در جماعت اسلامی از خود عمل آن فرد بدتر است. پس کمی ها و عیب ها را تکرار نکنیم.
کسانی که از اتوبوس مسافرتی پیاده می شوند را نمی گوییم جماعت می گوییم گروه چون آن ها همفکر نیستند و هر کدام مقصد مختلفی دارند.
معمولا اگر در جمعی چندین نفر باشند و دل آنها چیزی را تصدیق کند اثر صدق دل آنها به فردی که در جمع می باشد اثر می کند.
در هر جمع و حرکت اسلامی هر فرد خود را سگ اصحاب کهف بداند و بقیه را خود اصحاب کهف.
اطاعت اولی الامر اطاعت رسول ص است و اطاعت رسول اطاعت الله جل جلاله هست.
هر کس سختی استاد یا رهبرش را برداشت نکند او سختی زندگی را برداشت می کند.
آنانی که یکسویی (هم نیت) و یکدلی (اجتماعیت) دارند موفق اند حتی سواد بالایی نداشته باشند . زیرا الله با جماعت است.
اهمیت مشورت در جماعت اسلامی مانند اهمیت ریشه برای درخت است. حتی تا جایی می گویند که مشورت جانشین وحی است و نصرت الله شدید در مشورت هست.
توفیقات زیادی نصیب ما خواهد شد
سلام علیکم
آیت الله مجتهدی تهرانی (ره) :
تقوا یعنی اگریک هفته مخفیانه ازهمه کارهای مافیلم گرفتندوگفتند اعمالت درتلوزیون پخش خواهد شدناراحت نشویم !
یازهراسلام الله علیها
باسمه الکریم
"تقوا آن است که بدانی،نیات انسانها مخفی تر از آن است که بخوانی"
[="Tahoma"][=comic sans ms]حاج آقا مجتبی تهرانی رحمة الله علیه : تقوا محصول ایمان مستمر و عمل مکرر است .
تنها یه حرف:بریم خودمون رو درست کنیم.به خدا وقت برای نصیحت تا آخر عمر کم میاریم.
پیامبر گرامی اسلام (ص) فرموده است: «هر که گناهی را مرتکب شود، عقلی از او مفارقت میکند که هرگز برنمیگردد».
توضیح:
هر حرکت و فعلی که از نفس انسان صادر میشود، در ذات نفس اثری ایجاد میگردد و ملاصدرا دربارة تحلیل این آثار در نفس میگوید: این حرکت و فعل از دو حالت خارج نیست:
الف) یا فعل و حرکت نفس بخاطر تبعیت از قوه عاقله از انسان صادر میگردد که در این صورت نفس انسان بسوی کمال مطلوب سوق داده میشود.
ب) با فعل و حرکت نفس بخاطر تبعیت از قوه شهوی یا غضبی از انسان صادر میشود که در این صورت در صفحه آیینه نفس انسان نقطه سیاهی ایجاد میگردد و هرچه بر میزان گناهان او افزوده میشود، بر میزان این سیاهی افزودن میگردد و نفس انسان را فاسد و تباه میسازد و بهمین خاطر است که
پیامبر گرامی اسلام (ص) فرموده است: «هر که گناهی را مرتکب شود، عقلی از او مفارقت میکند که هرگز برنمیگردد».
ملاصدرا در تفسیر این حدیث میگوید: بر اثر ارتکاب به معاصی در قلب انسان کدورتی ایجاد میشود که اثرش هرگز زایل نمیگردد، زیرا بر فرض آنکه پس از ارتکاب به معصیت، کار خوبی از انسان صادر گردد، آن کار خوب حداکثر میتواند اثر منفی کار بد را زایل گرداند، اما اگر همین فرد قبل از ارتکاب به معصیت، کار خوبی انجام دهد، بر نورانیت قلب او افزوده میشود. پس در صورت تقدم سیئه بر حسنه، فایده اصلی حسنه ساقط میشود و قلب به حالت قبل از سیئه بر میگردد. در نتیجه ارتکاب به گناهان در راه دستیابی انسان به کمال مانع ایجاد میکند.
صدرالمتألهین دربارة سرنوشت این دسته از نفوس میگوید: شقاوت این دسته از نفوس تؤام با ادراک امری دردناک است و بسان عضوی است که از درد شدید رنج میبرد، زیرا اوصاف و ملکاتی که در نتیجه مقهور گشتن تحت امیال و کنشهای بدن و قوای حیوان پدید م آیند، با حقیقت اولیه نفس انسانی سازگای ندارند، بهمین جهت موجبات رنج و درد را برای جوهر نفس مهیا میگردانند. زیرا حقیقت نفس خواهان این است که همواره بر قوای شهویه و غضبیه غلبه داشته باشد و این قوا تحت کنترل او باشند. در صورتی که اگر نفس مغلوب و مقهور امیال و خواهشهای قوای شهویه، غضبیه و کششهای بدن قرار گیرد و مطیع و منقاد آنها گردد و به استخدام کامل آنان درآید و بدون چون و چرا مجری اوامر آنها باشد، این حالت موجب شقاوت نفس و حسرت و ندامتش خواهد شد. بخاطر اقبال زیاد نفس به بدن و شواغل آن، انسان از این عاقبت خطرناک غافل میشود، اما با مرگ و قطع علاقه نفس از بدن، این مانع ادراک برداشته میشود.[4]
یکی از موانع حصول سعادت آن است که انسان از عالم حقایق عدول کند؛ یعنی فکر خویش را مصروف تأمل در ملکوت و تدبر در حضرت ربوبیت و حقایق خفیه الهی نگرداند.
صدرالمتألهین نفوس انسانهای صالح و مطیع غیر متأمل در عالم ملکوت را بعنوان مصادیق این قسم معرفی میکند و میگوید: این گروه، گرچه اهل مکر و خدعه نیستند و نفوس آنها از سایر امراض باطنیه پاک و منزه است، اما چون طالب تأمل در حقایق عالم ملکوت نیستند و تمام همت آنها مصروف فهم تفضیل طاعات بدنیه و تهیه اسباب روایت و موعظه و نقل برای عوام و سایر اسباب معیشت و معاشرت خلق میگردد، نمیتوانند به سعادت حقیقی دست یابند. وی از باب تمثیل میگوید: وضعیت این گروه بسان آیینه یی است که روی آیینه بجانب صورت نیست، بلکه صورت در پس آیینه است.
باسمه الغفّار
عرض سلام و ادب خدمت شما خواهر گرامی
به نظر می رسد متن فوق تناقضاتی دارد لذا اگر منبع را ذکر بفرمائید سپاسگزار خواهم بود.
دو نکته:
نکته اول اینکه بالاخره اثر معصیت زائل می گردد یا خیر؟ چرا که اثر منفی گناه همان کدورت حاصل از آن است.
نکته دوم آنکه سطر آبی رنگ با صریح قران در تناقض است:"إنّ الحسنات یذهبن السیئات"همانا خوبیها بدی ها را پاک می گرداند.
کدام دسته؟ آن دسته که بعد از معصیت،عمل نیکی انجام می دهند که طبق قول مذکور فایده ای
بر آن مرتب نبوده و فایده اصلی حسنه ساقط می گردد؟
با تشکر
رزق معنوی
زمانی که خواب هستی و ناگهان،به تنهایی و بدون زنگ زدن ساعت بیدار میشوی رزق است.چون بعضیها بیدار نمیشوند.
زمانی که با مشکلی رو به رو می شوی خداوند صبری به تو میدهد که چشمانت را از آن بپوشی،این صبر، رزق است.
زمانی که در خانه لیوانی آب به دست پدرت میدهی این فرصت نیکی کردن ، رزق است.
گاهی اتفاق می افتد که در نماز حواست نباشد (مقیم اتصال نباشی) ناگهان به خود می آیی و نمازت را با خشوع می خوانی (متصل میشوی) این تلنگر، رزق است.
یکباره یاد کسی میفتی که مدتهاست ازو بی خبری و دلتنگش میشوی و جویای حالش میشوی، این رزق است.
رزق واقعی این است.. رزق خوبی ها،
نه ماشین نه درآمد،اینها رزق مال است که خداوند به همه ی بندگانش میدهد،اما رزق خوبیها را فقط به دوستدارانش میدهد.
خدایا ممنونم که دوستم داری و مرا از این ارزاق معنوی بهرمند می کنی.
اصل تقوا تقوای فکر هر انسان است. پس هر مسلمانی باید برای تقوای فکری خود فکری بیاندیشد.
[="Tahoma"][="Blue"]همين قدر بدان، ما ساعتي را در پيش داريم که در آن ساعت، ماييم و مأمورهاي بينظير خدا، براي آن ساعت فکري بکن؛
حضرت علي عليهالسلام ميفرمايند:
لا دار للمرء بعد الموت يسکنها الا التي کان قبل الموت بانيها فان بنيها بخيرٍ طاب مسکنها و ان بناها بشرٍ خاب ثاويها
براي مرد بعد از مرگش جايي نيست که در آن جا ساکن شود، مگر آنجاييکه قبل از مرگ بنا کرده باشد. اگر آنرا با خير و خوبي ساخته باشد، جاي خوبي دارد و اگر با شر ساخته باشد، جايگاه پرفقر و نيازي خواهد داشت.
از نصایح مرحوم آیه الله کوهستانی
[/]
باسمه الذی لا تأخذه سنة و لا نوم
سالهای دور را نظری بیفکنیم،دقایق گذشته را نیز
گویی سالها به سرعت همان دقائق گذشته اند
پس قدر و قیمت لحظه لحظۀ عمر را دریابیم.
باسمه تعالی
حدیث (1) امام علی علیه السلام:
[=IRMitra]إیّاکَ وَ ما یَستَهجَنُ مِنَ الکَلامِ فَإنَّهُ یَحبِسُ عَلَیکَ اللِّئامَ وَ یُنَفِّرُ عَنک الکِرامَ
از به زبان آوردن سخنان زشت بر حذر باش. زیرا فرومایگان را گرد تو جمع می کند و گرانمایگان را از تو فراری می دهد.تصنیف غررالحکم و دررالکلم ح4174 ص214[=IRMitra]
سلام و عرض ادب
این مطلب را از
http://www.askdin.com/showthread.php?t=55180&page=5
نقل کردم.در واقع مقاله ی موانع دستیابی به سعادت از منظر ملاصدرا
دکتر عین الله خادمی هست و منبع اصلی این قسمت:
[4] الشواهد الربوبیة، ص 252 و 253؛ الاسفارالاربعة، ج 9، ص 136 و 137؛ المبدأ و المعاد، ص 367 و 368؛ مفاتیح الغیب، ج 2، ص 951؛ رسالة الحشریه، ص 91
اثر معصیت زایل میشود.جناب صدر المتالهین میگوید با انجام عمل صالح،کدورت حاصل از گناه زائل میشود و نفس به حالتِ قبل از ارتکاب گناه باز میگردد. اما اگر این گناه را مرتکب نشده بود،با انجام عمل نیک،نفس متعالی میشد.یعنی در یک نگاه جامع،انسانی که گناهی مرتکب شده ،متضرر میشود.(فرصت تعالی در اثر عمل نیک را به اندازه ی آن گناه از خود گرفته است.)
چه تناقضی؟خوبی ها بدی ها را از بین میبرد. اما اگر این بدی ها نبود،خوبی ها انسان را تعالی میداد.
قصور بنده در نقل قسمتی از کل مطلب،این ابهام را بوجود آورده است. شرمنده..
در این مقاله موانع سعادت از نظر ملاصدرا بررسی شده است که این 5 دسته هستند:
موانع دستیابی سعادت از دیدگاه ملاصدرا عبارتند از:
-نقصان جوهر نفس و بالقوه بودن آن
-ظلمت نفس بخاطر ارتکاب به شهوات
-عدول از عالم حقایق و توجه به مصالح زندگی مادی
-تقلید و تعصب
-جهل به اصول معارف و کیفیت تألیف آنها دسته اول بخاطر نقصی که در نفسشان موجود است قادر به درک معقولات نیستند . مثل کودکان .
اما قسمتی که بنده نقل کردم ،مربوط به دسته ی دوم بود و نویسنده در مقایسه با دسته اول میگوید که این دسته دچار درد و رنج اخروی خواهند شد زیرا متوجه میشوند که معقولاتی را میتوانستند درک کنند ولی با انجام گناه ،راه درک و شهود حقایق را بر خود بستند.
که با این کار چهار نفر اجر مى یابند : پرسشگر ، پاسخگو ، شنونده و دوستدار آنان
با سلام
اینجا منظور چه نوع گناهی هست, گناهی که انسان بر اثر جهالت و نادانی (در واقع نمی داند که این کارها گناه است) انجام می دهد یا از روی عمد مرتکب گناه می شود؟
چون اگر مورد اول باشد, در واقع اکثر انسان ها هیچ وقت نمی توانند نورانیتی کسب کنند.
سلام و عرض ادب
عملي كه از روي علم و عمد و توجه نباشد اگر عملي خلاف و ناپسند هم باشدگناه محسوب نمي شود چون معناي گناه عصيان و پرده دري و سرپيچي از فرمان مولا است و اين در صورتي است كه با علم و عمد و توجه باشد. مثلا در خوردن لقمه اي كه در واقع حرام است ولي ما از حرمت آن بي خبريم اين اصطلاحا جرم و عصيان و گناه شمرده نمي شود و در نتيجه كيفر و مجازات تشریعی ندارد چون اصلا گناهي نكرده تا مشمول اين نوع كيفر باشد ولي اثر وضعي و تکوینی آن در اينجا شامل حال او می شود.
تيرگي روح وقتی در اثر گناه عمدي و از روي علم حاصل مي گردد ،دو چندان است.چون فرد با عصيان و جرم بين خود و خداوند حجاب و پرده ايجاد مي كند و فطرت خداجوي خود را آلوده مي سازد ولي در عين حال بعضي امور هر چند گناه و عصيان هم به شما نیاید، از آثار آن، تيره ساختن روح و روان آدمي است.
این تیرگی با انجام عمل صالح جبران میشود.
راجع به رابطه گناه و توبه و اثر تکوینی و تشریعی آن:
مسأله مهمّ این است که تمام عبادات و گناهان داری اینگونه آثار هستند; بنابراین ممکن است بعد از گناه توبه کند و خدا هم ببخشد ولی آثار تکوینی آن باقی است. پس با توبه اثر تشریعی کنار می رود، ولی اثر تکوینی آن تا مدّتی باقی می ماند. مثل سمومی که در بدن وارد می شود ولی به زودی خارج نمی شود و باید با پادزهر اثر سم را از بین ببریم.(مشکات هدایت سلسله مباحث اخلاقی حضرت آیه الله العظمی مکارم شیرازی
http://makarem.ir/compilation/Reader.aspx?pid=61867&lid=0&mid=18603)
برای اینکه گناهان از پرونده ی اعمال پاک شوند توبه لازم است: هُوَ الَّذي يَقبَلُ التَّوبةَ عَن عِبادِهِ وَ يَعفُوا عَنِ السَّيئاتِ وَ يَعلَمُ ما تَفعَلُونَ « او (خدا) کسي است که توبه را از بندگانش مي پذيرد و گناهان را مي بخشد و آنچه را انجام مي دهيد، مي-داند.»(شوری 25)
اما با اعمال صالح بعدی نفس را از تیرگی های قبلی رها میکنیم:
إلاّ مَن تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فأولئِکَ يُبَدِّلُ اللهُ سَيئِاتِهِم حَسناتٍ وَ کانَ اللهُ غَفُوراً رَحيماً[؛[36] « مگر کساني که توبه کنند و ايمان آورند و عمل صالح انجام دهند که خداوند گناهان آنان را به حسنات مبدّل مي کند و خداوند همواره آمرزندة مهربان بوده است.(فرقان20)
باسمه الشکور
عرض سلام و ادب و همینطور تشکر برای توضیحات سرکار
فاصلۀ بین سؤال حقیر و مطالعۀ پاسخ سرکار باعث باعث گم کردن مطلب اصلی در ذهن بنده شده است،بنابراین
اجازه بفرمائید بعد از کمی تمرکز و مطالعه مجدد، از توضیحات و مطالب خوب شما بهره مند گردم و اگر هنوز نکته ای
باقی ماند در پروفایلتان بحث را ادامه دهیم(ان شاالله)
با تشکر
ترجمه بیان مولانا سعد حفضه الله به نقل از یک دوست
علم یک صفتی است از صفات باری تعالی، و برای اینکه این صفت را در خویش بیاوریم لازمه اش تقوی است.
علم بر دو نوع است :
یکی به دل تعلق دارد و دیگری به زبان؛ در خبر است که: العلم علمان علم فی القلب فذاک علم النافع و علم علی اللسان فذاک حجه الله علی ابن آدم.
علم بر دو نوع است: یکی آن که متعلق به قلب است و مفید واقع می شود و دیگری به زبان تعلق دارد و این علم زبانی روز قیامت بر علیه انسان حجت قرار می گیرد.
یکی است حقیقت علم و دیگری است الفاظ و نقوش علم؛ علم حقیقی به قلب تعلق دارد. از ایمانیات گرفته تا عبادات، همه اینها به دل تعلق دارند. از تنفیذ و اجرای اعمال در انسان صفت اطاعت پیدا می شود، ایمان انسان را بر اطاعت می آورد؛ علم هم انسان را بر اطاعت می آورد. از اینرو ایمان و علم قلبی، انسان را بر اطاعت مجبور می کنند.اگر به معلومات ظاهر و یا استعداد های ظاهری علم گفته می شد، پس رسول الله ص بزرگترین عالم را متقی ترین افراد معرفی نمی نمود. یکی از اصحابt، از رسول الله ص پرسید، من می خواهم بزرگترین عالم باشم آنحضرت ص ارشاد فرمودند: اتق الله تکن اعلم الناس (ترمذی).
تقوی:
عالم به کسی می گویند که تقوی پیشه کند؛ یعنی عالم به کسی گفته می شود که پیوسته بر این جذبه و تحقیق باشد که پروردگارم از من چه می خواهد من آنرا بجا آورم.هر کسی که بر این جذبه باشد او با علم سر و کار دارد.اگر با احادیث بیست و چهار ساعته مشغول است؛ ولی لحظه ای هم به این نیندیشیده که پروردگارم از من چه می خواهد. او با الفاظ و نقوش سر و کار دارد، کتاب یاد می شود لیکن با یاد کردن کتاب، موضوع علم که اطاعت باشد به ذهن خطور نمی کند؛ بلکه موضوع چیزی دیگر قرار می گیرد، و آن اینکه دیگران را درس دهد، در مدرسه استاد قرار گیرد. و حقیقت این است که دیگران را علم تعلیم دادن، موضوع و هدف اصلی تحصیل علم نیست؛ بلکه این یک امانت است که باید به صاحب آن رسانده شود و موضوع علم امتثال است.
موضوع علم امتثال است:
مولانا محمد یوسف رحمه الله می فرمودند:این علم از من تقاضا می نماید تا بر روش و طریقه های رسول الله ص عامل باشم؛ اگر امروزه ما بر این طرز تفکر، علم می آموزیم پس بسیار خوب است و در غیر این صورت از مقصد به دور هستیم، و امتثال که مقصد اصلی تحصیل علم است در ما نیست ؛ بله اختلافات می آموزیم و اختلافات موضوع علم نیستند؛ بلکه به ذریعه آن در سدد رد کردن نظریات و آرا دیگران بر می آییم و در نتیجه دین به امت نمی رسد. خلاصه اینکه با علم سر و کار داشتن یعنی از الله تبارک و تعالی اطاعت و فرمانبرداری کردن را می گویند، و به دیگران علم را آموزاندن یک امانت است که باید به صاحبان امانت سپرد کرده شود.
[="Tahoma"][="Blue"]
نعمت بيدارى روزى هر بى سر و پا نمى شود و اين پيك كوى وفا با هر دلى آشنا نمى گردد و هر مشامى اين نسيم صبا را بويا نمى شود و هر زبانى به ذكر آن گويا نمى گردد .
چه خواهى كه ندارى و براى تو نيست ؟
اگر طالب مقام محمودى : و من الليل فتهجد به نافلة لك عسى أن يبعثك ربك مقاما محمودا
اگر عاشق مواقف شهودى : أو لم يكف بربك أنه على كل شيى شهيد .
اگر دستورالعمل خوراك خواهى الحمدلله همه ما در سر سفره عالم غير معلميم مى دانيم كه چه كاره ايم احتياج به دستور نداريم .
شيخ أجل سعدى گويد : حكيمان دير دير خورند و عابدان نيم سير و زاهدان تا سد رمق و جوانان تا طبق برگيرند و پيران تا عرق كنند اما قلندران چندان كه در معده جاى نفس نماند و بر سفره روزى كس.
از نصایح حکیمانه علامه حسن زاده آملی
[/]
امام على علیه السلام :
ألاستِغفارُ یَزیدُ فی الرّزقِ.
استغفار روزی را زیاد می کند.
خصال ص 505 - جامع الاخبار(شعیری) ص 124
لزوم استفاده از ودایع و ذخایر باقى مانده از ائمه-علیهم السلام-
بسمه تعالی
آیت الله العظمی بهجت رحمة الله علیه:
این همه ودایع، كتب، مخازن علم، روایات، و ادعیه در اختیار ما گذاشتهاند به گونهاى كه اگر كسى بخواهد امامى را حاضر بیابد، و یا صدایش را از نوار گوش دهد، و یا در خدمتشان باشد تا مطالب آنها را استماع كند-نه این كه خود در محضر آنها صحبت كند!- بهتر از اینها پیدا نمىكند. همه چیز در دسترس ما است، ولى حالمان مانند حال كسانى است كه هیچ ندارند، نه به قرآن قائلند، نه به عترت و نه روایات آنها را قبول دارند! اگر ائمهى اطهار-علیهم السلام- حاضر بودند باز باید به همین روایاتشان عمل كنیم. لابد عذرمان این است كه در صورت حضور آنها هم مجبور نبودیم از آنها پیروى كنیم و به حرفهایشان گوش كنیم، چنان چه در طول تاریخ امتحان دادهایم كه در زمان حضورشان قدردان آنها نبودهایم!
در محضر بهجت، ج1، ص78.
نهج البلاغه
بسمه تعالی
آیت الله العظمی بهجت رحمة الله علیه:
نهج البلاغه براى شیعه بلكه براى هر كس كه غیر معاند باشد، كتاب با عظمت و بزرگى است، و ما باید در اثر كثرت مراجعه و مباحثه، آن را حفظ باشیم. و براى فهم آن احتیاج به عربیت و بلاغت داریم. اگر بفهمیم قرآن چیست، نهج البلاغه و صحیفهی سجادیه را مىفهمیم، و گرنه كسانى كه مىگویند قرآن را مىفهمیم و نهج البلاغه را نمىفهمیم، دروغ مىگویند؛ زیرا مطالب دقیق در قرآن بسیار است كه "لا یعلمها الا الأوحَدِىّ من الناس."؛ (جز افراد نادر آن را نمىدانند.) از حیث سند نیز كسانى از عامّه هستند كه اسناد و مدارك نهج البلاغه را داشتهاند. ابن ابى الحدید شخصى را ذكر مىكند كه قبل از ولادت مرحوم سید رضى خطبه شقشقیه را در كتاب خود آورده است.(1) بنابراین كتاب نهج البلاغه با این علوّ مرتبهاش "یلیق حفظه و تدریسه و بیان خطبه على المنابر."؛ (شایسته است حفظ و تدریس آن و این كه خطبههاى آن بر بالاى منبرها بیان شود.)
1. ر.ك: شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج1، ص204. ابن ابى الحدید مىگوید: به خدا سوگند، این خطبه را من در كتابهایى یافتهام كه دویست سال پیش از ولادت رضى نوشته شدهاند.
در محضر بهجت، ج1، ص168.
خدا كند بفهمیم كه خرابیم
بسمه تعالی
آیت الله العظمی بهجت رحمة الله علیه:
در میان احزاب مختلفه چگونه باید عمل كنیم كه دیندار بمانیم و براى امور دنیوى به این گروه و آن گروه نگرویم؟ واى بر ما اگر معلوم شود كه از اهل دین نیستیم! زیرا هر معصیت و ظلمى كه در دیگران بالفعل موجود است، در ما نیز بالقوه وجود دارد. خدا كند شرایط آنها براى ما تحقق پیدا نكند و به آزمایش آنها مبتلا نشویم! خدا به ما توفیق و تنبّه دهد كه اگر در ابتلا و آزمایش قرار گرفتیم، بد را خوب، و خوب را بد نبینیم! حضرت عیسى-علیه السلام- از احمق یعنى كسى كه نمىفهمد و نمىفهمد كه نمىفهمد، فرار مىكرد. ما خرابیم، خدا كند بفهمیم كه خرابیم، تا به فكر اصلاح و درمان برآییم.
در محضر بهجت، ج1، ص121.
استاد فاطمی نیا:
ما باید مثل خدا ، عیبپوش بندههای او باشیم
پروردگار توقّع دارد که ما این کارها را از او یاد بگیریم.
«تَخَلَّقُوا بِأَخْلَاقِ اللَّهِ»
به اخلاق خدایی متخلّق بشوید.
خداوند یک عمر عیوب ما را پوشانده است.
الآن اگر من یک عیب از کسی بدانم طاقت ندارم این عیب را درون خود نگه دارم و میخواهم به همه بگویم !
به دیگری میگوید: میخواهم یک چیزی در مورد فلان کس به تو بگویم…نه، غیبت میشود!
نفر روبرو هم بدتر حریص میشود واصرار میکند که تو را به خدا بگو، اینجا که کسی نیست. باید بگویی!
اینطور در خانوادهها غیبت میشود، اسرار مردم همینطور فاش میشود.
از اوّل اصلاً شروع نکن، دیگران را حریص نکن تا بخواهند عیوب دیگران را بدانند، اصلاً عیب دیگری را درخود دفن کن
«تَخَلَّقُوا بِأَخْلَاقِ اللَّهِ»
باسمه المحسن
احسان را درجاتی است و محسنین را طبقاتی
بعضی را احسان، بذل مال است
بعضی را بذل جان و توان
بعضی را بذل خُلقِ حَسن با خَلق
و بعضی را گرداندن شرشان از خلق
که گفته اند:
ما را به خیر تو امید نیست شرّ مرسان.
[="Tahoma"][="Blue"]
امام صادق علیه السلام در تفسیر آیه انما یخشی الله من عباده العلماء(سوره فاطر، آیه 28) فرموده است: علماء و دانشمندان خداشناس و بیمناک از او، عبارت از کسانی هستند که عمل آنها گفتار آنها را تأیید نموده و با آن هماهنگی دارد. اگر کردار کسی، گفتار او را تأیید نکند و میان کردار و گفتارش ناهماهنگی، مشهود گردد، نمی توان عنوان عالم و دانشمند را بر او اطلاق کرد(الکافی 1/44).
همو فرموده است: علم و عمل، قرین و خویشاوند یکدیگرند، آنکه می داند عمل می کند، و آنکه عمل می کند می داند. علم، آدمی را به عمل دعوت کرده و او را به کردار وامیدارد. اگر عمل، به دعوت علم، پاسخ مثبت دهد، علم بر سر جای می ماند، والا از آدمی می کوچد، یعنی آدمی در صورت عمل نکردن بر طبق موازین علمی، از علم محروم می گردد.(الکافی 1/55)
و نیز فرمود: اگر عالم و دانشمند به علم خود عمل نکند،موعظه و اندرز او از دلها می لغزد آنچنانکه باران از روی سنگ صاف، و نشیبای لغزنده کوه صفا لغزان است(الکافی 1/56)
[/]
لم تقولون ما لاتفعلون
و اینکه
چرا اینقدر دروغ میگیم؟
[="Tahoma"][="Blue"]بععضی از بزرگان درباره طمع تمثیلی آورده اند و آن اینکه روزی صیادی مرغی به نام چکاوک را صید کرد، مرغ از صیاد پرسید که مرا چه خواهی کرد؟ گفت: ذبح می کنم و گوشت تو را خواهم خورد.
مرغ گفت: گوشت من آن اندازه نیست که تو را سیر کند، لیکن من تو را سه خصلت یاد دهم که فایده آن بیش از گوشت من تو را به کار آید، یکی از آنها را اکنون که در دست توأم یاد می دهم، دوم را وقتی که مرا رها کردی و بر شاخ درخت نشینم، سوم را چون بر قله کوه قرار گرفتم.
صیاد گفت: خصلت اول را بگو. گفت: بر آنچه از دست تو می رود، دریغ و غصه مخور؛ لا تلهفن علی مافات.
صیاد آن را آزاد نمود، چون بر شاخه درخت نشست، گفت: چیزی که وقوعش محال است آن را باور مکن. چون بر قله کوه قرار گرفت، گفت: ای نادان! اگر مرا ذبح می کردی، هر آینه از چینه دان من دو دانه گوهر بیرون می آوردی که هر یک به وزن بیست مثقال باشد.
صیاد بعد از شنیدن این سخن بسیار افسوس خورد و لب حسرت به دندان گرفت و گفت: خصلت سوم را بگو. مرغک گفت: اکنون دو سخن، تو را آموختم فراموش کردی، چه بگویم مگر به تو نگفتم بر آنچه از تو فوت شد، افسوس مخور و آنچه وقوعش محال است باور نکن. تو نمی گویی که جثه من همه بیست مثقال نیست، چگونه در چینه دان من دو دانه گوهر هر یک بیست مثقال وجود دارد، چکاوک این را گفت و پرید و رفت.
مجموعه ورام، ج 1، ص 165
[/]
اگر در راه امام زمان-عجل الله تعالى فرجه الشریف- باشیم...
بسمه تعالی
آیت الله العظمی بهجت رحمة الله علیه:
بعضى از حیوانات مانند زنبور عسل و حیوانات شیرده به مردم منفعت مىرسانند، انسان نیز ممكن است براى دین و مردم نافع باشد. اگر ما نیز به اندازهى توان خود در هدایت مردم تلاش و كوشش كنیم، آیا امكان دارد كه مورد عنایت "عین الله الناظرة"(1) و امام زمان-عجل الله تعالى فرجه الشریف- نباشیم؟! اگر در راه آن حضرت باشیم، چنانچه به ما بد و ناسزا هم بگویند و یا سخریه نمایند، نباید ناراحت شویم، بلكه همچنان باید در آن راه حق و حقیقت ثابت قدم و استوار بوده و در ناملایمات صبر و استقامت داشته باشیم.
1. بحارالانوار، ج26، ص240
در محضر بهجت، ج1، ص103.
مواظبت بر حلال و حرام و كیفیت در عبادات
بسمه تعالی
آیت الله العظمی بهجت رحمة الله علیه:
چیزهاى عجیب و غریب از علما نقل شده كه چه اندازه مواظب حلال و حرام بودهاند، بلكه مواظبت آنها بر مستحبات نیز بیش از ما بوده و صاحب كرامت بودهاند. آقایى كه خود او و نیز پدرش از اهل كرامت بودند، نقل كرد كه پدرش با آن كرامات و مقامات در حال ركوع و سجود تنها سه مرتبه "سبحان الله" مىگفت. آنها كیفیت را در عبادات ملاحظه مىكردند نه كمیت را. همین جریاناتى را كه در آن قرار داریم و مىبینیم، همان علما-كه فقه و اصول اشتغال داشتند- از پیش مىدیدند و خبر مىدادند، بدون این كه اظهار كنند كه ما اهل كرامت و علم غیب هستیم. آقایى مىگفت: جماعتى بودیم، آقا امام زمان-عجل الله تعالى فرجه الشریف- تشریف آوردند و امامت كردند، ولى حمد و سوره را حسابى ساده قرائت فرمودند. خدا مىداند همین عبادتهاى ساده و مختصر اگر از اهلش صادر شود چه اثرها دارد، ولى مفصل آن از غیر اهلش بىاثر است. مطلب اجل از آن است كه با گفت و شنود، تفهیم و تفهّم شود. از خدا مىخواهیم كه لیاقت دهد تا به ما الهام شود!
در محضر بهجت، ج1، ص108.
دعا در زمان غیبت
بسمه تعالی
آیت الله العظمی بهجت رحمة الله علیه:
گفتند: در حرم سید الشهداء-علیه السلام- شیخى را دیدند كه نزد سید جلیلى(1) نشسته بود و او دربارهى ظهور امام زمان-علیه السلام- سخن مىگفت. شیخ هم با ذهن خالى و بدون توجه گفت: بعضى منكر هستند. ایشان فرمود: بله به خدا قسم خواهد آمد و از آنها انتقام خواهد گرفت. شیخ گفت: آیا من ظهورش را درك مىكنم؟ رگهاى سید سرخ شد و فرمود: "إن عیّشك الله." "اگر خدا عمرت دهد." این كه در زمان غیبت به خواندن دعاى "أللهم عرفنى نفسك..."(2) سفارش شده است، ظاهراً سرّى دارد. همچنین سفارش شده است كه این دعا نیز خوانده شود: "یا الله یا رحمان یا رحیم، یا مقلب القلوب، ثبت قلبى على دینك."(3) "اى رحمت گستر، اى مهربان، اى زیر و رو كنندهى دلها، دلم را بر دینت استوار بدار."
1. مقصود وجود مبارك امام زمان-عجل الله تعالى فرجه الشریف- است. چنانكه از ادامهى ماجرا بر مىآید
2. مقصود خواندن دعاى زیر است: "اللهم عرفنى نفسك، فانك ان لم تعرفنى نفسك لم أعرف نبیك، أللهم، عرفنى رسولك، فانك ان لم تعرفنى رسولك، لم أعرف حجتك. أللهم، عرفنى حجتك، فانك ان لم تعرفنى حجتك، ضللت عن دینى."؛ (خدایا، خودت را به من بشناسان، وگرنه نخواهم توانست پیامبرت را بشناسم. بار خدایا، رسولت را به من بشناسان، و گرنه نخواهم توانست حجت را بشناسم. خداوندا، حجتت را به من بشناسان، و گرنه از دینم گمراه خواهم شد.) ر.ك: اصول کافی، ج1، ص337؛ بحارالانوار، ج52، ص146؛ ج92، ص326
3. بحارالانوار، ج52، ص148؛ ج92، ص336
در محضر بهجت، ج1، ص124.
دعا، سلاح مؤمن در برابر دشمنان
بسمه تعالی
آیت الله العظمی بهجت رحمة الله علیه:
آیا ما كه در اسلحه سازى و تجهیزات نظامى از كفار عقبیم، باید در دعا هم مؤخر باشیم؟! در روایات آمده است: "الدعاء سلاح المؤمن."(1) "دعا، اسلحهى مؤمن است." و در بعضى دعاها داریم: "أللهم، إنك أقرب مَن دعى."(2) "خدایا، تو نزدیكترین كسى هستى كه مىتوان از او چیزى خواست." یعنى خدا قریب و مجیب است. خداوند متعال در قرآن مىفرماید: "و اذا سألك عبادى عنى فانى قریب أجیب دعوة الداع اذا دعان"(3) "هرگاه بندگان من دربارهى من پرسیدند، (بگو من نزدیكم و دعاى هر كس را كه مرا بخواند، اجابت مىكنم." اما دعا باشد، نه لقلقهى زبان و صورت دعا، و دعاى تائب، یعنى این كه دعا كردن بعد از عزم بر ترك گناهانى كه مىكردیم و بنابر انجام آن چه نمىكردیم، زیرا دعاى تائب مقبول است، نه دعا براى رفع گرفتارىهاى موانع سر راه و توفیق انجام كارهاى بد گذشته! وقت دعا، حالت سرافكندگى و غصه و حسرت است. ملاحظه مىفرمایید كه خداوند متعال دربارهى حالت كافر در دم مرگ و در روز جزا مىفرماید: "و أنذرهم یوم الحسرة اذا قضى الأمر و هم فى غفلة و هم لا یؤمنون، و لو ترى اذ المجرمون ناكسوا رئوسهم عند ربهم"(4) "و آنان را از روز حسرت بیم ده، آن هنگام كه فرمان ما اجرا مىگردد و آنان در حال غفلت هستند و ایمان نیاوردهاند. اى كاش مىدیدى آن هنگام كه گناهكاران نزد پروردگارشان سر به زیر افكندهاند!" دعا، تصمیم بر ترك مخالفت و عزم بر ترك گناه است، كه: "مالى كلما قلت قد صلحت سریرتى و قرب من مجالس التوابین مجلسى، عرضت لى بلیة ازالت قدمى و حالت بینى و بین خدمتك؟!"(5) "چه شده است مرا كه هر گاه با خود مىگویم باطنم اصلاح شده و با توبه كنندگان همنشین شدهام، بلایى بر من پیش مىآید و میان من و بندگى تو فاصله ایجاد مىكند؟!" حال توجه و دعا، راحتى و رَوح است؛ كه: "و فى مناجاتك اُنسى و راحتى."(6) "و مناجات با تو مایهى انس و راحتى من است."
1. اصول کافی، ج2، ص468؛ بحارالانوار، ج90، ص288 و 294
2. بحارالانوار، ج95، ص222
3. سورهى بقره، آیهى 186
4. سورهى سجده، آیهى 12
5. بحارالانوار، ج95، ص85؛ اقبال الاعمال، ص71
6. بحارالانوار، ج91، ص147
در محضر بهجت، ج1، ص135.
مطالعهى تراجم و شرح احوال علماى سلف
بسمه تعالی
آیت الله العظمی بهجت رحمة الله علیه:
مراجعه به تراجم علماى سلف به منزلهى مراجعه به كتابهاى معتبر اخلاقى است. هر كس كه طالب تهذیب و ترقى در امور معنوى است و مىخواهد از زندگى و عمر خود چیزى استفاده كند، شایسته است به شرح احوال آنها نگاه كند كه چه كارها مىكردند. آقایى مىگفت: "یكى از اساتید ما اهل برهان و استدلال بود، به گونهاى كه هیچ مطلبى را بدون برهان قبول نداشت."-به طورى كه یكى از شاگردانش دربارهى او فرمود: "این مطلب را از ایشان یاد گرفتیم كه همه جا باید چشممان را باز كنیم. اگر برهانى باشد، قبول كنیم؛ و گرنه خیر. و هیچ مطلبى را از كسى بدون برهان نپذیریم."- همان استاد، با این كه برهانى بود، احوال علماى سابق را بدون پرداختن به استدلال و برهان ذكر مىكرد.
در محضر بهجت، ج1، ص109.
پرهیز از تمامی گناهان، مقدمهی نیل به درجات کمال و یقین
بسمه تعالی
آیت الله العظمی بهجت رحمة الله علیه:
برای رسیدن به درجات کمال و یقین، قطعاً تنها ورع از محرمات کفایت نمیکند، نه تنها ورع از سبعهی موبقه از کبایر مانند شرک و قتل نفس و...، بلکه ورع از چهل محرّم که در کتاب عیون اخبار الرضا علیه السلام ذکر شده است،(1) نیز کفایت نمیکند، بلکه یک نگاه تند که سبب ایذای یک مؤمن شود، و یا هتک حرمت او حرام است؛ همچنین یک تبسم به اهل معصیت که موجب تشویق او بر گناه باشد، حرام است. بنابراین کسی که میخواهد به درجات کمال و یقین نایل گردد، باید از این گونه گناهان هم بپرهیزد.
1. بحارالانوار، ج10، ص358
در محضر بهجت، ج2، ص7.
استاد اصغر طاهرزاده :
"امیال نفس اماره اش" را "امیال خودش" می داند ،
غافل از ان که او از جنس ملکوت است، "ناخود" را "خود" گرفته و نفس اماره ی او کاملا خود را به جای خودِ واقعی او جا زده و به این راحتی ها هم آدم نمی فهمد که چه کلاهی سرش رفته است.
[=Traditional Arabic]باسمه الکریم
اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَالِهِ، وَسَدِّدْنى لِأَنْ
خداوندا بر محمد و آلش درود فرست، و مرا بر خيرخواهى
[=Traditional Arabic]اُعارِضَ مَنْ غَشَّنى بِالنُّصْحِ، وَاَجْزِىَ مَنْ هَجَرَنى بِالْبِّرِ،
كسى كه با من نيرنگ كند توفيق ده، و آن را كه از من دورى كرده به خوبى پاداش دهم،
[=Traditional Arabic]وَاُثيبَ مَنْ حَرَمَنى بِالْبَذْلِ، وَاُكافِىَ مَنْ قَطَعَنى بِالصِّلَةِ،
و به آن كس كه محرومم ساخته بخشش كنم، و به آن كه از من بريده بپيوندم،
[=Traditional Arabic]وَاُخالِفَ مَنِ اغْتابَنى اِلى حُسْنِ الذِّكْرِ، وَاَنْ اَشْكُرَ الْحَسَنَةَ،
و برخلاف آن كه از من غيبت كرده از وى نيكو ياد كنم، و خوبى را سپاسگزارم،
[=Traditional Arabic]وَاُغْضِىَ عَنِ السَّيِّئَةِ.
و از بدى چشم بپوشم.
قسمتی از دعای مکارم اخلاق(صحیفۀ سجادیه)
روایت شده است که اسامة بن زید کنیزی به صد دینار خرید که یک ماهه بهای او را بپردازد.
چون پیامبر (ص) این سخن را شنیدند، فرمودند:
آیا از اسامه شگفت نمی کنید که چیزی را با مهلت یک ماهه می خرد؟ همانا که اسامه دارای آرزوی دراز است و سوگند به آن کسی که جان من در دست اوست، من چشم بر هم نمی زنم مگر آنکه می پندارم هنوز دو پلکم به یک دیگر نرسیده، ممکن است خداوند قبض روحم فرماید و به سویی نمی نگرم مگر اینکه می پندارم که پیش از آنکه چشم از آن سوی بردارم، ممکن است بمیرم و هیچ لقمه یی بر دهان نمی نهم مگر آنکه می پندارم پیش از فرو بردن آن ممکن است به کام مرگ فرو شوم. سپس چنین افزودند: ای آدمیان! اگر درست می اندیشید، نفسهای خود را به مرگ وعده دهید و سوگند به آن کس که جان من در دست اوست، آنچه وعده داده شده اید، هر آینه خواهد آمد و شما نمی توانید آن را عاجز کنید .
باسمه الرحمن
"عباد الرحمن الذین یمشون فی الارض هونا و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما"
فرقان/63
و بندگان خداى رحمان كسانى اند كه روى زمين به تواضع گام برمى دارند
و چون نادانان ايشان را مورد جسارت قرار دهند به ملايمت پاسخ مى دهند.
"روح مؤمن مانند دریاست،پهناور و عمیق.
از نجاسات افکار و اخلاق و اعمال پلید مردمان
آلوده نمی گردد بلکه آنها را پاک می گرداند."