جمع بندی منشاء بت پرستی چیست؟

تب‌های اولیه

161 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

[="Tahoma"][="Blue"]سلام علیکم

پژوهشگر;831919 نوشت:
تا جایی که اطلاع دارم در کتب معتبر شیعه روایاتی که از نظر عقلی و منطقی ایراد دارند کم نیستند. حالا وقتی در کتب معتبر آمده اند خب بایست از نظر سندی معتبر باشند

صرف ورود روایت در کتب معتبر دلیل بر صحت روایت نیست به همین دلیل علما به سند حدیث و همچنین مضمون آن دقت میکنند نه ورودش در کتب معتبر، از همین رو برخی روایات کتابهایی مانند کافی را قبول نمیکنند.

پژوهشگر;831919 نوشت:
در مورد امامان شیعه (ع) تصور من بر این است که برداشت و تفسیر خودشان بوده است و این سخنان عاری از خطا نیستند.

اگر ثابت شود که امت نیازمند هادی است و به حال خود رها نشده و این هادی طبق آیه شریفه: لا ینال عهدی الظالمین باید مصون از خطا و گناه باشد، حرف انها بر فرض اثبات سندی، حجت خواهد بود.
در هر حال بحث عصمت امام و مباحث اینچنینی تاپیک مستقلی می طلبد. هر چند در همین سایت هم بحث های خوبی در این زمینه مطرح شده است.

[/]

عامل;831964 نوشت:
سلام علیکم و رحمه الله

بالاخره به این سوال هم جواب ندادید که چطور فرستاده خدا به غیر خدا رهنمون می شود؟
و چطور طریقی که رسول خدا(صلی الله علیه و اله) معرفی میکند همان راه شیطان است و خدا هم طبق آیات سوره حاقه رگ گردن ایشان را نمیزند؟



سلام
رسول خداوند هرگز به غیر خدا رهنمون نمی شود و اولین و آخرین حکم او این است:
اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَٰهٍ غَيْرُهُ - خدا را تعبد کنید که غیر او برایتان خدایی متصور نیست.
حقیقت این است که شیطان فرآیند وحی را شبیه سازی می کند و از رسول مرده و غافل از همه جا سوء استفاده می کند و تا می تواند از زبانش حدیث و روایت جعل می کند تا مردم را فریب دهد و به بیراهه بکشاند. او برای این کار مقام رسول را تا آنجا که می تواند ارتقاء می دهد تا به یک موجود مافوق بشر و عالم غیب و شهادت تبدیل می کند و به او صفت معصومیت و مصونیت می بخشد تا حرفهایی که به او نسبت می دهد بیشتر مقبول واقع شود. از آن طرف برای سبک کردن وحی الهی که در زمان حیات رسول از زبان او خارج می شد انواع و اقسام نسبتهای ناروا مانند شاعر، کاهن، دیوانه و امثال اینها را به او می داد تا او را از چشم مردم بیندازد.

نقل قول:
با من می گویم که چیزی ثابت نمیشود!
معنای دلوک را بسیاری از لغت دانان و مفسرین، پائین آمدن خورشید از نصف النهار دانسته اند و این همان زمان نماز ظهر است.
شما معنای لغت را از کجا می فهمید؟ مسلما به کتب لغت مراجعه میکنید. جالب است که بدانید بسیاری از لغت دانان معانی لغت را از روایات استفاده میکنند...

من این را قبلاً توضیح دادم و برای درک معنی حقیقی دلوک شما را به دلوک شما را به لینکی از کتاب
التحقيق في كلمات القرآن الكريم‌ ارجاع دادم که حق مطلب را بیان کرده بود و حالا می بینم شما آن را نخوانده اید یا خوانده اید و نخواستید بپذیرید.

اما اصل کلمه دلوک از دلک است که معنای مالیدن می دهد و علت اینکه این مالیدن را به نماز ظهر تطبیق داده اند این است:

نقل از المیزان:


نقل قول:
بعضى دیگر گفته اند: (دلوک شمس ) به معناى غروب آفتاب است و اصل کلمه از (دلک ) است که به معناى مالیدن است ، و اگر ظهر را دلوک گفته اند بدین جهت است که از شدت روشنائى هر کس به آن نگاه کند چشم خود را مى مالد، و اگر غروب آفتاب را دلوک شمس خوانده اند باز براى این است که بیننده چشم خود را مى مالد تا درست درک کند.

اما آن شکلی که درپست گذشته راجع به غروب خورشید نشان دادم بیشتر به معنای ریشه ای دلوک می خورد. انگار خورشید داشت خودش را به کرانه دریا می مالید و پایین می رفت.

نقل قول:
لطفا بحث را با اینگونه مسائل منحرف نکنید:

به شما حق می دهم چون جواب سئوال خیلی دشوار است ، خیلی خیلی دشوار است برای اینکه نشان می دهد چگونه سنتی که شیعه و سنی بر آن اتفاق نظر دارند می تواند اشتباه و پا در هوا باشد باشد.

نقل قول:
و به جای آن به این سوالات پاسخ بدید:

من آن را آوردم تا نشان دهم قرآن همه چیز را به تفصیل گفته و این سنت است که چهره اش را دگرگون نموده و تاریکش کرده است. مثل نمازهای یومیه که نشان دادم برخی از آنها تحمیلی هستند.

نقل قول:

و یا این آیه که کماکان از پاسخ به آن شانه خالی میکنید:

قبل از اینکه وارد جزئیات آیه 7 سوره آل عمران شویم لازم می دانم معنای حقیقی کلمات کلیدی آن را از قرآن استخراج کنم . هر جا مرتکب خطایی شدم از شما تقاضا دارم فوراً هشدار دهید و علت خطایم را با دلایل قرآنی بیان نمایید.

کلمه ام الکتاب سه بار در قرآن مورد اشاره قرار گرفته که دوتای دیگر آن در آیات 4 زخرف و 39 رعد آمده است.
در آیه سوره زخرف ام الکتاب به کتابی تشبیه شده که مأخذ قرآن است و بعضی همچون مرحوم طباطبایی معتقدند ام الکتاب مأخذ تمام کتب آسمانی است . در آیه سوره رعد نیز ام الکتاب باز هم به معنای مأخد کتاب آسمانی آمده و مفسرین به آن اذعان داشته اند.
بنابراین در مورد سوم یعنی آیه 7 آل عمران نیز مجاز نیستیم معنای آن را تغییر دهیم مگر اینکه برای این تغییر دلیل قرآنی بیاوریم نه وهم و گمانی.
کلمه فتنه در قرآن کریم به معانی متعدد اما با ریشه ثابت آمده است. در آیه 102 بقره نقل این است که یهودیان( دقیقاً مانند سایر مذاهب بشری و آبائی) کتاب خداوند را رها کرده و به جای تبعیت از حکم پروردگارشان، احکامی را تبعیت می کردند که شیاطین بعنوان حکم سلیمان در گوش مردم می خواندند( در حالی که سلیمان حتی روحش از این ماجرا بی اطلاع بود). آنها همچنین همچنین از چیزهای تبعیت می کردند که فتنه بود و نتیجه آن تفرق زن و مرد. یعنی یکی از نتایج فتنه تفرق است.
و یکی دیگر از نتایج فتنه افتراء بستن به خداوند است:

وَإِن كَادُوا۟ لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ ٱلَّذِىٓ أَوْحَيْنَآ إِلَيْكَ لِتَفْتَرِىَ عَلَيْنَا غَيْرَهُۥ وَإِذًا لَّٱتَّخَذُوكَ خَلِيلًا ﴿اسراء/73﴾

القائات شیطان برای کسانی که در قلوبشان زیغ و مرضی است مایه فتنه است.

لِّيَجْعَلَ مَا يُلْقِى ٱلشَّيْطَـنُ فِتْنَةً لِّلَّذِينَ فِى قُلُوبِهِم مَّرَضٌ وَٱلْقَاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ وَإِنَّ ٱلظَّـلِمِينَ لَفِى شِقَاقٍۭ بَعِيدٍ﴿حج/٥٣

کلمه تأویل به معنای مصداق خبری است که در آینده به وقوع می پیوندد :
مثلاً یوسف در زندان به دو هم سلولی اش می گوید:

قَالَ لَا يَأْتِيكُمَا طَعَامٌ تُرْزَقَانِهِ إِلَّا نَبَّأْتُكُمَا بِتَأْوِيلِهِ قَبْلَ أَن يَأْتِيَكُمَا ...(یوسف/37)

قبل از اینکه تأویل آن برایتان به وقوع بپیوندد خبرش را به شما خواهم داد

یا رفیق همبند یوسف که نجات یافته بود می گوید:

وَقَالَ ٱلَّذِى نَجَا مِنْهُمَا وَٱدَّكَرَ بَعْدَ أُمَّةٍ أَنَا۠ أُنَبِّئُكُم بِتَأْوِيلِهِۦ فَأَرْسِلُونِ ﴿یوسف/٤٥

من خبر تأویلش را به شما می رسانم

یا معلم موسی در سوره کهف می گوید:

قَالَ هَـذَا فِرَاقُ بَيْنِي وَبَيْنِكَ سَأُنَبِّئُكَ بِتَأْوِيلِ مَا لَمْ تَسْتَطِع عَّلَيْهِ صَبْرًا﴿الكهف: ٧٨﴾

بزودی خبر تأویل چیزی را که بر آن صبر نداشتی به تو خواهم گفت
بنابراین این نکته مهم را به خاطر داشته باشید که تأویل ( مصداق خبر) یک چیز است و خبر آن یک چیز دیگر. خبرهمیشه اول است و تأویل همان مصداقی است که با اول خودش منطبق می شود و به به آن بر می گردد.

کلمه راسخون به شکل الراسخون دوبار در قرآن آمده است و بار دوم آن در سوره نساء آیه 162 می باشد:

لَّـكِنِ ٱلرَّسِخُونَ فِى ٱلْعِلْمِ مِنْهُمْ وَٱلْمُؤْمِنُونَ يُؤْمِنُونَ بِمَآ أُنزِلَ إِلَيْكَ وَمَآ أُنزِلَ مِن قَبْلِكَ وَٱلْمُقِيمِينَ ٱلصَّلَوةَ وَٱلْمُؤْتُونَ ٱلزَّكَوةَ وَٱلْمُؤْمِنُونَ بِٱللَّـهِ وَٱلْيَوْمِ ٱلْـَٔاخِرِ أُو۟لَـٓئِكَ سَنُؤْتِيهِمْ أَجْرًا عَظِيمًا﴿نساء/١٦٢

باتوجه به اینکه کلمه العلم در قرآن غالباً به معنای کتاب آسمانی است. راسخون اهل کتاب ( چه متأخرین و چه متقدمین) آنهایی هستند که ملاکشان کتاب است نه ظن و گمان اقوامشان . اینها چون با فرازهای کتاب آشنایی دارند و به حرف و حدیث خارج کتاب اعتنایی ندارند شرط اصلی کتاب(= تقوی = در محدوده کتاب آسمانی حرکت کردن) را رعایت کرده اند در نتیجه هم کتاب خود و هم کتاب سایر پیامبران را حق می دانند و صحتش را تصدیق می کنند و به جای اینکه در صحت سندش کنکاش کنند تا ببینند چگونه به دستشان رسیده ، به خداوندی که از طریق کتاب به او ایمان آورده اند و همیشه حاضر و ناظر است اعتماد می کنند و فقط در بیانات او کنکاش می نمایند.

معمولاً در هر زبان و فرهنگی گاهی اینگونه است که موضوعی بطور نسل به نسل و سینه به سینه بر سر زبانها و در باورهای مردم جا خوش کرده و همواره بطور مکرر نقل می شود و مورد استناد قرار می گیرد در حالی که وقتی تا ته آن می روی می بینی در آنجا هیچ چیزی وجود ندارد و به اصطلاح خودمانی : سر کاری است. مخصوصاً در جوامعی که به شایعات بیشتر اهمیت می دهند و عادت به مطالعه و تحقیق ندارند و دنبال حرف و حدیث این و آن را می گیرند این معضل از شدت بیشتری برخودار است و باور پوچ بودنش برای مردم بسی سخت می نماید و نمی پذیرند عقیده ای را که قرنها در جریان بوده و مردمان بسیاری باورش داشته اند حقیقت نداشته باشد. بطور قطع و یقین این باورهای بی اساس و سرابگونه یکی از بزرگترین موانعی است که همواره بر سر راه جریان حقیقت و شریعت راستین قرار داشته است.
یکی از ابوابی که پای غیر را به قرآن باز می کند و تفسیر آن را به من دون الله وا می گذارد باب متشابهات است . اینکه قرآن دارای یک سری آیات است که مبهم ، مغلق و دو پهلو هستند و اگر شخص بدون رهنمونهای مفسرین ماورایی به سراغ قرآن برود گرفتار فتنه شده و گمراه می شود.
در حدیث غدیر به روایت این جریر طبری آمده : «افهموا محکم القران و لا تتبعوا متشابهه و لن یفسر ذلک لکم الا من انا اخذ بیده و شائل بعضده ...»
یعنی آیات محکم قرآن را درست بفهمید و در پی آیات متشابه نروید و هرگز کسی این کتاب را برای شما تفسیر نخواهد کرد مگر این کس که من دست او را گرفته و بلند کرد ه و به شما نشان می دهم (علی بن ابی طالب(ع)) (امینی، ج1،ص215)

همین الآن آیات محکم و متشابه را در قرآن جستجو کنید ببینید چه می یابید : یک سری مطالب تکراری که انگار همه از روی دست هم نوشته باشند !

محکمات؟ لیس کمثله شی

متشابهات؟ یداللّه فوق ایدیهم

جالب این است که خود مفسرین اذعان دارند متشابهات را باید به وسیله محکمات تفسیر کرد. و حقیقت این است که تفسیر قرآن به وسیله قرآن بهترین روش درک معنای حقیقی قرآن است و نیاز به هیچ موجود ماورایی نیست . اگر یک قرآن پژوه نتواند مفهوم آیه ای را با تحقیق در قرآن و تفاسیر مفسران دریابد، در میان احادیث و روایات به مفهوم آن نخواهد رسید . اگر واقعاً موجوداتی با قدرتهای علمی مافوق بشری برای تفسیر قرآن وجود داشتند خوب بود پرده از راز هزار و چهارصد ساله حروف مقطعه که جزء پوشیده ترین مفاهیم قرآنی هستند بر داشته می شد . و الا استعارات، کنایات و امثال اینها در تمام زبانها یافت می شود و برای پی بردن به مفاهیم آنها هیچ نیازی به موجودات فوق بشری نیست.
محکم و متاشبه بگونه ای که معروف است ابداً حقیقت ندارد و متشابهات متعلق به قرآن نیستند بلکه برخاسته از احادیث و روایاتی است که به پیامبر و مقدسین فرقه ها منسوب شده اند و حقیقتاً ربطی به آنها ندارند.
اگر بخواهم خیلی واضح و کوتاه معنای آیه 7 سوره آل عمران را بنویسم به اینصورت است:

هُوَ ٱلَّذِىٓ أَنزَلَ عَلَيْكَ ٱلْكِتَـبَ
او کسی است که کتاب ( قرآن) را بر تو نازل کرد

مِنْهُ ءَايَـتٌ مُّحْكَمَـتٌ
آیات محکمات از آن قرآن هستند

هُنَّ أُمُّ ٱلْكِتَـبِ
این آیات به ام الکتاب ( مادر کتابهای آسمانی) تعلق دارند

وَأُخَرُ مُتَشَـبِهَـتٌ
و (کتابهای) دیگر متشابهات هستند

فَأَمَّا ٱلَّذِينَ فِى قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَـبَهَ مِنْهُ
اما آنها که در قلبهایشان انحرافی است ، آنچه را از کتاب تشابه یافته پیروی می کنند

ٱبْتِغَآءَ ٱلْفِتْنَةِ وَٱبْتِغَآءَ تَأْوِيلِهِۦ
آنها به دنبال فتنه انگیزی و تأویل کتاب هستند

وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُۥٓ إِلَّا ٱللَّـهُ
اما احدی غیر از الله تأویل کتاب را نمی داند

وَٱلرَّسِخُونَ فِى ٱلْعِلْمِ يَقُولُونَ ءَامَنَّا بِهِۦ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا
حال آنکه محققین کتابهای آسمانی ( بر خلاف فتنه جویان) می گویند به قرآن (همچون دیگر کتب آسمانی) ایمان آوردیم همه از طرف پروردگارمان هستند.

وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّآ أُو۟لُوا۟ ٱلْأَلْبَـبِ
اما این حقیقت را ( که تنها محکمات من عند الله و ما انزل الله هستند) جز خردمندان در نمی یابند

أَفَمَن يَعْلَمُ أَنَّمَآ أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ ٱلْحَقُّ كَمَنْ هُوَ أَعْمَىٓ إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُو۟لُوا۟ ٱلْأَلْبَـبِ ﴿رعد/١٩
آیا آن کس که می داند حق تنها آن چیزی است که از طرف پروردگارت بر تو نازل شده مانند آن کسی است که چون نابینایان راه را از چاه تشخیص نمی دهد (و هر سخنی را پیروی می کند ) این را جز خردمندان در نمی یابند

عامل;831964 نوشت:

در هر حال به نظر میرسد که ادامه این بحث تکرار مکررات باشد و حرف جدیدی رد و بدل نگردد.
لذا از تکرار ادعاهای بدون دلیل خود داری کنید.

حالا باز خوب است شما از قبل سازش را می زنید اما طاها بی ساز و بی سر و صدا تاپیک http://www.askdin.com/showthread.php?t=56137 را بست و صورت مسئله را پاک کرد.

[="Tahoma"][="Blue"]سلام
با این ترجمه و تفسیری که فرمودید، بنده متوجه شدم که اطلاعات چندانی از ادبیات عرب ندارید و اینکه چطور مدعی فهم قرآن بدون فهم دقیق عربی و مفسر هستید هم جای تردید جدی دارد...
در هر حال بررسی این ترجمه هم خالی از فایده نیست:
به عنوان مثال در این قسمت

shahed1;832052 نوشت:

مِنْهُ ءَايَـتٌ مُّحْكَمَـتٌ
آیات محکمات از آن قرآن هستند.

شما ضمیر منه را در ترجمه به قرآن برگرداندید، اما در این قسمت
shahed1;832052 نوشت:

فَأَمَّا ٱلَّذِينَ فِى قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَـبَهَ مِنْهُ
اما آنها که در قلبهایشان انحرافی است ، آنچه را از کتاب تشابه یافته پیروی می کنند

هیچ خبری از برگرداندن این ضمیر به مرجعش که قرآن است، وجود ندارد!
ترجمه دقیق این آیه چنین است: اما کسانی که در دلهایشان انحراف وجود دارد، از متشابهات قرآن تبعیت می کنند.
از طرفی چطور خداوند در تقسیم بندی آیات می فرماید: مِنْهُ آياتٌ مُحْكَماتٌ و طرف دیگر این تقسیم را دیگر کتب گمراه کننده قرار می دهد؟! اصل در تقسیم اینست که مقسم(چیزی که تقسیم می شود) در هر دو طرف تقسیم واحد باشد و جمع هر دو قسم مساوی با مقسم باشد.
بنابراین طبق اصول عقلی باید گفت قسمتی از آیات محکم است و قسمت دیگر متشابه.
در این قسمت از آیه: هُنَّ أُمُّ الْكِتابِ نیز ال در الکتاب اشاره به کتاب حاضر یعنی قرآن دارد و عرب به چنین الف و لامی، عهد حضوری یا ذکری می گوید.
این قسمت از آیه نیز: وَ ما يَعْلَمُ تَأْويلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ دقیقا می فرماید برخی مطالب این کتاب شریف را تنها خدا و راسخان در علم میدانند. مسلما مصداق بارز این راسخون رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و در وحله بعد جانشینان حقیقی اویند.
بنده منتظر پاسخ این دو قسمت هم هستم:
عامل;831964 نوشت:
آیا واقعا همه چیز را به تفصیل گفته است؟
1. در قرآن فقط وجوب نماز و زکات و دیگر واجبات آمده نه تفصیل آنها، این مطلب را هر تازه مسلمانی می فهمد. با این وجود شما اصرار دارید که همه چیز به تفصیل در قرآن آمده است!
2. شما وجود تفسیر و مفسر قرآن را قبول کردید، از طرفی عقل انسان می گوید در بین مفسرین باید بهترین را انتخاب کرد تا از خطا و اشتباه مصون باشیم و یا کمتر به خطا بیافتیم. تمام حرف بنده این است که بهترین مفسر مخاطب حقیقی قرآن است. و آن کسی غیر از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و ائمه(علیهم السلام) نیستند که در روایت متواتر ثقلین هم به آن اشاره شده است.

با توجه به اینکه معنای مفصل روشن بوده و بیان جزئیات است بفرمایید چطور همه احکام بطور مفصل در قرآن آمده است؟

[/]

[="Tahoma"][="Blue"]سلام مجدد

shahed1;832049 نوشت:
برای درک معنی حقیقی دلوک شما را به دلوک شما را به لینکی از کتاب التحقيق في كلمات القرآن الكريم‌ ارجاع دادم که حق مطلب را بیان کرده بود و حالا می بینم شما آن را نخوانده اید یا خوانده اید و نخواستید بپذیرید.

در مورد معنای دلوک بنده از کتب دست اول مانند:
النهایه فی غریب الحدیث و الاثر و همچنین لسان العرب آدرس دادم در حالی که کتاب التحقیق یک کتاب دست دوم است و این تحلیل هم گرهی وا نمیکند. چرا که نهایتا دلوک مشترک لفظی خواهد شد و معنای آن مجمل است و این اجمال خلاف عقیده شما را ثابت خواهد کرد.
البته در مورد نماز ظهر و در هم شکستن نمازهای دوگانه شما این آیه هم کمک شایانی میکند:
حافِظُوا عَلَى الصَّلَواتِ وَ الصَّلاةِ الْوُسْطى‏ وَ قُومُوا لِلَّهِ قانِتينَ (بقره/238)؛ بر تمام نمازها و به خصوص نماز ميانه محافظت و مراقبت كنيد، و فروتنانه براى خدا بپا خيزيد.
روشن است كه منظور همان نماز ظهر است زيرا علاوه بر اينكه نماز ظهر در وسط روز انجام مى‏شود، و شان نزول آيه نيز گواهى مى‏دهد، و روايات متعددى كه از معصومين (علیهم السلام) نقل شده بر آن تاكيد دارند.
حتی اگر شما صلاه وسطی را نماز دیگری تعبیر کنید، دوگانگی شما از بین خواهد رفت. زیرا وسط و میانه زمانی معنا پیدا میکند که حد اقل سه جزء وجود داشته باشد. ابتدا، انتها و وسط. از طرفی صلوات جمع است و در اسلام اگر فقط دو نماز داشتیم، باید خداوند این لغت را تثنیه ذکر میکرد نه به صورت جمع.

[/]

سخن علامه مصطفی حسینی طباطبایی در باب اوقات نماز

http://sadaislam.com/uploads/Audio/tabatabayee/053.mp3

از زمانی که انسان ها به جای اتکا به قوه ی عقل و دانش برای یافتن علت مسائل، به قوه ی خیالو وهم خود اتکا کردند بت پرستی هم شروع شد . از زمانی که انسان ترسید و پناهی را جست بت پرستی هم شروع شد، از زمانی که انسان طمع کرد تا جاودان زندگی کند و لذت ببر ، بت پرستی هم شروع شد، از زمانی که جانوری تکبر کرد بت پرستی آغاز شد .

عامل;832202 نوشت:
سلام
با این ترجمه و تفسیری که فرمودید، بنده متوجه شدم که اطلاعات چندانی از ادبیات عرب ندارید و اینکه چطور مدعی فهم قرآن بدون فهم دقیق عربی و مفسر هستید هم جای تردید جدی دارد...
در هر حال بررسی این ترجمه هم خالی از فایده نیست:
به عنوان مثال در این قسمت


نوشته اصلی توسط shahed1
مِنْهُ ءَايَـتٌ مُّحْكَمَـتٌ
آیات محکمات از آن قرآن هستند.



شما ضمیر منه را در ترجمه به قرآن برگرداندید، اما در این قسمت


نوشته اصلی توسط shahed1
فَأَمَّا ٱلَّذِينَ فِى قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَـبَهَ مِنْهُ
اما آنها که در قلبهایشان انحرافی است ، آنچه را از کتاب تشابه یافته پیروی می کنند




شما ضمیر منه را در ترجمه به قرآن برگرداندید، اما در این قسمت
هیچ خبری از برگرداندن این ضمیر به مرجعش که قرآن است، وجود ندارد!
ترجمه دقیق این آیه چنین است: اما کسانی که در دلهایشان انحراف وجود دارد، از متشابهات قرآن تبعیت می کنند.
از طرفی چطور خداوند در تقسیم بندی آیات می فرماید: مِنْهُ آياتٌ مُحْكَماتٌ و طرف دیگر این تقسیم را دیگر کتب گمراه کننده قرار می دهد؟! اصل در تقسیم اینست که مقسم(چیزی که تقسیم می شود) در هر دو طرف تقسیم واحد باشد و جمع هر دو قسم مساوی با مقسم باشد.
بنابراین طبق اصول عقلی باید گفت قسمتی از آیات محکم است و قسمت دیگر متشابه.


سلام

از اینکه پاسختان دیر شد پوزش می طلبم ، آخر تابستون رفتیم با خانواده یه گشتی بزنیم چقدر هم همه جا شلوغ بود!

فَأَمَّا ٱلَّذِينَ فِى قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَـبَهَ مِنْهُ
اما آنها که در قلبهایشان انحرافی است ، آنچه را از کتاب تشابه یافته پیروی می کنند
از کتاب تشابه یافته یعنی از کتاب قرآن تشابه گرفته یعنی مانند قرآن بیان شده است.
مشابه این حرف آیه 78 همین سوره آل عمران است:

وَإِنَّ مِنْهُمْ لَفَرِيقًا يَلْوُونَ أَلْسِنَتَهُم بِالْكِتَابِ لِتَحْسَبُوهُ مِنَ الْكِتَابِ وَمَا هُوَ مِنَ الْكِتَابِ وَيَقُولُونَ هُوَ مِنْ عِندِ اللَّـهِ وَمَا هُوَ مِنْ عِندِ اللَّـهِ وَيَقُولُونَ عَلَى اللَّـهِ الْكَذِبَ وَهُمْ يَعْلَمُونَ ﴿آل عمران: ٧٨﴾
عده ‏اى از آن‏ها به ‏نام بيان كتاب خدا طورى( شبیه به آن) حرف می ‏زنند كه شما خيال كنيد حرف‏هايشان از كتاب الهى است، در صورتى كه از كتاب الهى نيست و می ‏گويند که اين حرف‏ها از جانب خدا است، در صورتى كه از جانب خدا نيست. از قول خدا دروغ می ‏گويند و خودشان هم اين را می‏دانند.

حالا اشکالش را بگو! بگو کجای این ترجمه اشکال دارد.
نگوا چون دیگران آن را بگونه ای دیگر ترجمه کرده اند ، دیگران بر اساس احادیث و روایات( سخن غیر خدا) چنین کرده اند و من بر اساس آیات قرآن.
احادیث اینگونه قرآن راتحت تأثیر خود قرار می دهند و معنای واضح و روشنش را مغلق و مبهم می سازند و بر سر معانی آن اختلاف و تشطط آراء بوجود می آورند آنگاه شخص بیگانه با قرآن تصور می کند این اختلافات نشأت گرفته از خود قرآن است درحالی که این احادیث و روایات مختلف هستند که ازیک طرف فرقه ها را خلق می کنند و ازطرف دیگر اختلافات فرقه ای را دامن می زنند.
وقتی ملاک فقط قرآن نباشد هر کسی می تواند هر حدیث و روایتی را به آن ببندد و هرچه بیشتر بر آتش اختلافات فرقه ای بدمد.
باور کنید متشابهات از قرآن نیستند و به ام الکتاب تعلق ندارند بلکه همین احادیث و روایات هستند که فرایند شبیه سازی را دقیقاً از روی کتاب انجام داده اند یا به قول پروردگار: ما تشابه منه (= من الکتاب) می باشند. شما حتماً حدیث سنگسار را خوانده اید، دیده اید چگونه این حدیث شبیه قرآن بیان شده تا امر بر خواننده مشتبه شود و تصور کند از قرآن است در حالی که از آن نیست ، می گویند از نزد خداوند نازل شده در حالی که اینگونه نیست.
در فرازهای آخر حدیث کسا ، آنجا که پیامبر ( = کسی که در این قصه نقش پیامبر را بازی می کند) در زیر عبا دست به دعا برمی دارد ، مضمون دعایش تا حدود زیادی شبیه انتهای آیه 33 سوره احزاب است چون می خواهد این آیه را تلبیس و شبیه سازی نماید تا مفهومی را که قرآن ابداً پذیرای آن نیست با فشار به آن تحمیل نماید:

[=verdana]إنّما یریدُ اللهُ لِیُذهِبَ عَنكُم الرِّجسَ أهلَ البیتِ و یُطَهِّرَكُم تَطهیراً([=verdana]قرآن[=verdana])
اللّهُمَّ هولاء أهلُ بَیتی، اللّهُمَّ أذهِب عَنهُمُ الرِّجسَ و طَهِّرهُم تَطهیراً (
[=verdana]حديث[=verdana])

عامل;832202 نوشت:

در این قسمت از آیه: هُنَّ أُمُّ الْكِتابِ نیز ال در الکتاب اشاره به کتاب حاضر یعنی قرآن دارد و عرب به چنین الف و لامی، عهد حضوری یا ذکری می گوید.


و شما باز هم ملاکتان را ترجمه ها و تفاسیر موجود قرار می دهید، من ملاکهای قرآنی خود را مبنی بر اینکه در اینجا منظور از ام الکتاب آن چیزی که ترجمه ها می گویند نیست آوردم.
چه بگوییم آیات قرآن متعلق به ام الکتاب هستند و چه بگوییم آیات قرآن ام الکتاب هستند.
وقتی شما یک ورق قرآن را زیر دست و پا می بینید نمی گویید کی این یک ورق قرآن را زیر دست و پا انداخته بلکه می گویید کی قرآن رو زیر دست...
و در اینجا قرآن به مثابه ورقی از ام الکتاب است یعنی ام الکتاب است.
از شما انتظار دارم در کنار توجه به ساختار َآیه معنای فرآنی کلمات آن را نیز در نظر داشته باشید که ما را در فهم صحیح و سریع مفهوم حقیقی آیه یاری خواهد داد .و نیز به این توجه داشته باشند که خداونددر جای جای کتابش قرآن را نور و مبین خوانده و همه جا دستور تبعیت از آن را داده جالا چطور ممکن است در یک آیه و فقط یک آیه نظرش برگشته باشد. اصلاً از خودت نمی پرسی چرا هیچ کس نمی تواند یکی از این متشابهات قرآنی را معرفی کند؟

عامل;832202 نوشت:

این قسمت از آیه نیز: وَ ما يَعْلَمُ تَأْويلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ دقیقا می فرماید برخی مطالب این کتاب شریف را تنها خدا و راسخان در علم میدانند. مسلما مصداق بارز این راسخون رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و در وحله بعد جانشینان حقیقی اویند.

شما از کجای آیه متوجه شدید که قرآن دقیقاً این را می فرماید؟!
بگویید تا من نیز بیش از این به اشتباه نروم!

عامل;832202 نوشت:

بنده منتظر پاسخ این دو قسمت هم هستم:

نوشته اصلی توسط عامل
آیا واقعا همه چیز را به تفصیل گفته است؟
1. در قرآن فقط وجوب نماز و زکات و دیگر واجبات آمده نه تفصیل آنها، این مطلب را هر تازه مسلمانی می فهمد. با این وجود شما اصرار دارید که همه چیز به تفصیل در قرآن آمده است!
2. شما وجود تفسیر و مفسر قرآن را قبول کردید، از طرفی عقل انسان می گوید در بین مفسرین باید بهترین را انتخاب کرد تا از خطا و اشتباه مصون باشیم و یا کمتر به خطا بیافتیم. تمام حرف بنده این است که بهترین مفسر مخاطب حقیقی قرآن است. و آن کسی غیر از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و ائمه(علیهم السلام) نیستند که در روایت متواتر ثقلین هم به آن اشاره شده است.



با توجه به اینکه معنای مفصل روشن بوده و بیان جزئیات است بفرمایید چطور همه احکام بطور مفصل در قرآن آمده است؟

من که بحث صلات را شروع کرده ام حالا شما خودتان تن به این بحث نمی دهید بنده بی تقصیرم.

[="Tahoma"][="Blue"]سلام و عرض خسته نباشی

shahed1;833040 نوشت:
از اینکه پاسختان دیر شد پوزش می طلبم ، آخر تابستون رفتیم با خانواده یه گشتی بزنیم چقدر هم همه جا شلوغ بود!

ان شاء الله که خوش گذشته باشه...

shahed1;833040 نوشت:
فَأَمَّا ٱلَّذِينَ فِى قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَـبَهَ مِنْهُ
اما آنها که در قلبهایشان انحرافی است ، آنچه را از کتاب تشابه یافته پیروی می کنند
از کتاب تشابه یافته یعنی از کتاب قرآن تشابه گرفته یعنی مانند قرآن بیان شده است.

ترجمه ما تشابه: آنچه مشتبه شده است.
کل بحث روی منه است. ضمیر منه به قرآن بر میگردد. کلمه من در زبان عربی برای بیان بعض و قسمتی از چیزی می آید. بنابراین شما متشابه را به ناچار باید به همان قرآن برگردانید.
قرآن به زبان عربی است و باید قواعد عربی را در ترجمه و تفسیر آن رعایت کرد. بنابر قواعد عربی ترجمه آیه اینست: از متشابهات قرآن تبعیت می کنند.
اگر خداوند می خواست معنای مد نظر شما را بیان کند باید به جای منه از به استفاده میکرد. چرا که شبیه به چیزی با متشابه از چیزی فرق بسیاری دارد. امیدوارم که به فرق این دو ترجمه واقف شده باشید.
لذا این آیه هم که در مورد اهل کتاب است هیچ کمکی به شما نخواهد کرد:
shahed1;833040 نوشت:
وَإِنَّ مِنْهُمْ لَفَرِيقًا يَلْوُونَ أَلْسِنَتَهُم بِالْكِتَابِ لِتَحْسَبُوهُ مِنَ الْكِتَابِ وَمَا هُوَ مِنَ الْكِتَابِ وَيَقُولُونَ هُوَ مِنْ عِندِ اللَّـهِ وَمَا هُوَ مِنْ عِندِ اللَّـهِ وَيَقُولُونَ عَلَى اللَّـهِ الْكَذِبَ وَهُمْ يَعْلَمُونَ ﴿آل عمران: ٧٨﴾

زیرا آیه مد نظر در مقام تقسیم آیات از طرف خود خداست در حالی که در این آیه بحث نسبت دادن غیر کتاب(تورات و انجیل) به کتاب آنهم توسط اهل کتاب است.
بنابراین بین دو آیه هیچ ربطی نیست تا منظور شما ثابت شود.

shahed1;833040 نوشت:
باور کنید متشابهات از قرآن نیستند و به ام الکتاب تعلق ندارند بلکه همین احادیث و روایات هستند که فرایند شبیه سازی را دقیقاً از روی کتاب انجام داده اند یا به قول پروردگار: ما تشابه منه (= من الکتاب) می باشند.

ام الکتاب با کتاب فرق دارد. ام الکتاب آیاتی است که هیچ راه تاویلی نداشته باشند و البته ام الکتاب طبق تصریح قرآن جزئی از قرآن است نه کل آن.
به نظر شما صریح قرآن را قبول کنیم یا تاویلات دور از ظاهر شما را؟
بیان شما با تشابه به(قرآن) می سازد نه تشابه منه(قرآن)

shahed1;833041 نوشت:
شما باز هم ملاکتان را ترجمه ها و تفاسیر موجود قرار می دهید، من ملاکهای قرآنی خود را مبنی بر اینکه در اینجا منظور از ام الکتاب آن چیزی که ترجمه ها می گویند نیست آوردم.
چه بگوییم آیات قرآن متعلق به ام الکتاب هستند و چه بگوییم آیات قرآن ام الکتاب هستند.

ملاک بنده در چند پست اخیر تنها قواعد عربی بود نه تفسیر ها و ...
مگر اینکه بفرمایید دست از قواعد عربی هم برداریم!
ام در زبان عرب کاربرد های بسیاری دارد که یکی از آنها بیان اصل و مهم است. یعنی آیات مهم و اصلی که بعضی از آیات را شامل می شود.
لطفا در ترجمه آیات کمی بیشتر به قواعد عربی و لغت عرب توجه کنید...
[/]

عامل;833163 نوشت:

ترجمه ما تشابه: آنچه مشتبه شده است.
کل بحث روی منه است. ضمیر منه به قرآن بر میگردد. کلمه من در زبان عربی برای بیان بعض و قسمتی از چیزی می آید. بنابراین شما متشابه را به ناچار باید به همان قرآن برگردانید.
قرآن به زبان عربی است و باید قواعد عربی را در ترجمه و تفسیر آن رعایت کرد. بنابر قواعد عربی ترجمه آیه اینست: از متشابهات قرآن تبعیت می کنند.


سلام

شما یک قاعده غلط را تعریف می کنید تا از آن نتیجه دلخواه خود را بگیرید؟
یعنی حرف من فقط برای تبعیض است و معانی دیگری ندارد؟

نقل قول:

لذا این آیه هم که در مورد اهل کتاب است هیچ کمکی به شما نخواهد کرد:



نوشته اصلی توسط shahed1
وَإِنَّ مِنْهُمْ لَفَرِيقًا يَلْوُونَ أَلْسِنَتَهُم بِالْكِتَابِ لِتَحْسَبُوهُ مِنَ الْكِتَابِ وَمَا هُوَ مِنَ الْكِتَابِ وَيَقُولُونَ هُوَ مِنْ عِندِ اللَّـهِ وَمَا هُوَ مِنْ عِندِ اللَّـهِ وَيَقُولُونَ عَلَى اللَّـهِ الْكَذِبَ وَهُمْ يَعْلَمُونَ ﴿آل عمران: ٧٨﴾




زیرا آیه مد نظر در مقام تقسیم آیات از طرف خود خداست در حالی که در این آیه بحث نسبت دادن غیر کتاب(تورات و انجیل) به کتاب آنهم توسط اهل کتاب است.
بنابراین بین دو آیه هیچ ربطی نیست تا منظور شما ثابت شود.

حالا کاری ندارم به اینکه اهل کتاب مطالب غیر کتاب را به تورات و انجیل نسبت می دادند یا قرآن (هرچند آیاتی وجود دارند که نشان می دهند آنها این مطالب را به قرآن نسبت می دادند) من فقط خواستم مثالی بزنم که عده ای چیزی را از خود می بافند و به خداوند افتراء می بندند و می گویند این را خدا گفته : قال الله تعالی. این چیزهایی که به کتاب تعلق ندارند و می گویند از کتاب است همان متشابهات هستند چون از روی کتاب شبیه سازی می شوند تا امر را بر مردم مشتبه کنند که از کتاب هستند در حالی که اینگونه نیست. نظیر آن تشابه قسمت آخر حدیث کساء با قسمتی از آیه 33 سوره احزاب است که در بالا به آن اشاره کردم یا آیه تقلبی زیر که شبیه آیه مجازات دزد بیان شده و می گویند ( مهم نیست چه کسی از چه کسی نقل کرده) قبلاً در قرآن بوده و صورتش حذف شده اما حکمش که سنگشار باشد همچنان پابرجاست!

الشیخ و الشیخة اذا زنیا فارجموهما البتة نکالا من الله و الله عزیز حکیم (حدیث)

وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمَا جَزَاءً بِمَا كَسَبَا نَكَالًا مِنَ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ (قرآن)

نقل قول:

ام الکتاب با کتاب فرق دارد. ام الکتاب آیاتی است که هیچ راه تاویلی نداشته باشند و البته ام الکتاب طبق تصریح قرآن جزئی از قرآن است نه کل آن.
به نظر شما صریح قرآن را قبول کنیم یا تاویلات دور از ظاهر شما را؟

ملاک بنده در چند پست اخیر تنها قواعد عربی بود نه تفسیر ها و ...
مگر اینکه بفرمایید دست از قواعد عربی هم برداریم!
ام در زبان عرب کاربرد های بسیاری دارد که یکی از آنها بیان اصل و مهم است. یعنی آیات مهم و اصلی که بعضی از آیات را شامل می شود.
لطفا در ترجمه آیات کمی بیشتر به قواعد عربی و لغت عرب توجه کنید...

همانگونه که خدمتتان عرض کردم؛ در قرآن بجز آیه 7 آل عمران در دو جای دیگر عین عبارت أُمُّ الْكِتَابِ بکار رفته که در هردو (لا اقل) به عنوان مأخذ کتابهای آسمانی یاد شده و مفسرین و مترجمین قرآن نیز به آن اذعان کرده اند . بنابراین شما در این آیه نمی توانید معنی آن را تغییر دهید مگر اینکه دلیل محکمی داشته باشید. وقتی قرآن می گوید عیسی، همگان می دانند منظورش عیسای پیامبر است و اگر کسی ادعا کند که غیر اوست باید دلیل قرآنی بیاورد چون در قرآن ، این اسم در مورد شخص دیگری بکار نرفته تا این تشابه اسمی ما را به اشتباه بیندازد. در قرآن کریم هرجا کلمه ام ( = مادر) بکار برده شده ، به یک نحوی با مادر و ویژگیهای آن در ارتباط بوده است . در اینجا ام الکتاب به مادری تشبیه شده که کتابهای آسمانی از بطن آن بیرون آمده اند.

[="Tahoma"][="Blue"]سلام علیکم

shahed1;833341 نوشت:
شما یک قاعده غلط را تعریف می کنید تا از آن نتیجه دلخواه خود را بگیرید؟
یعنی حرف من فقط برای تبعیض است و معانی دیگری ندارد؟

حرف «من» پانزده معنی و کاربرد دارد که با مراجعه به کتاب مغنی اللبیب می توانید این پانزده معنی را ببینید.
معانی متعددی مانند: ابتدای غایت، بیان جنس، تعلیل، بدل، تبعیض و ... ذکر شده که در هیچ کدام به تشبیه اشاره نشده است.
لذا ترجمه شما من عندی بوده و با قواعد سازگار نیست.

shahed1;833341 نوشت:
این چیزهایی که به کتاب تعلق ندارند و می گویند از کتاب است همان متشابهات هستند چون از روی کتاب شبیه سازی می شوند تا امر را بر مردم مشتبه کنند که از کتاب هستند در حالی که اینگونه نیست.

اینکه چرا برخی روایات شباهت به آیات دارند، بحث مفصلی است که کمکی به برداشت شما از آیه هفتم آل عمران نمیکند. زیرا اول شما باید ترجمه درست و مطابق با قواعد عربی از آیه مذکور ارائه بدهید بعدا به بیان مصداق یا مثال بپردازید. نه اینکه با چند مثال مفهوم مد نظر خود را بر قرآن بار کنید.
این را هم بدانید که قرآن آنقدر بین مسلمین از صدر اسلام تا کنون تکرار شده که هیچ روایتی نمیتواند جایگزین آیه از آیات قران شود و امر را بر مسلمین مشتبه کند.
البته این حرف(عدم نقل روایات به منظور عدم مشابهت آنها به قرآن) توسط خلیفه دوم برای جلوگیری از بیان احادیث رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بعد از رحلت ایشان گفته شد...

shahed1;833341 نوشت:
در قرآن بجز آیه 7 آل عمران در دو جای دیگر عین عبارت أُمُّ الْكِتَابِ بکار رفته که در هردو (لا اقل) به عنوان مأخذ کتابهای آسمانی یاد شده و مفسرین و مترجمین قرآن نیز به آن اذعان کرده اند

یکی از اصول ترجمه توجه به سیاق کلمات است. به همین دلیل گاهی کلمات معانی متفاوتی به خود می گیرند.
خداوند در آیه سی و نهم سوره رعد می فرماید: يَمْحُوا اللَّهُ ما يَشاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْكِتابِ؛ خدا آنچه را بخواهد مى‏برد و آنچه را بخواهد مستقر مى‏كند، اصل و پايه همه كتابها پيش اوست. در این آیه شریفه خداوند در مقام بیان اراده مطلق خود و علم بی پایان خویش است لذا غالب مفسرین این ایه را ناظر به لوح محو و اثبات دانسته اند. از طرفی خود قرآن را خداوند در لوح محفوظ قرار داده و میفرماید: بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَجِيدٌ فِي لَوْحٍ مَحْفُوظٍ:" آن قرآن مجيد است كه در لوح محفوظ قرار دارد". از باب مثال تفسیر نمونه در این رابطه می نویسد: واژه" ام" در لغت به معنى اصل و اساس هر چيزى است و اينكه عرب به مادر" ام" مى‏گويد بخاطر آن است كه ريشه خانواده و پناهگاه فرزندان است، بنا بر اين" ام الكتاب" (كتاب مادر) به معنى كتابى است كه اصل و اساس همه كتب آسمانى مى‏باشد، و همان لوحى است كه نزد خداوند از هر گونه تغيير و تبديل و تحريفى محفوظ است، اين همان كتاب" علم پروردگار" است كه نزد او است و همه حقايق عالم و همه حوادث آينده و گذشته و همه كتب آسمانى در آن درج است و هيچكس به آن راه ندارد جز آنچه را كه خدا بخواهد افشا كند.(تفسير نمونه، ج‏21، ص: 9)
در سوره زخرف هم می فرماید: حم(1) وَ الْكِتَابِ الْمُبِينِ(2) إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْءَانًا عَرَبِيًّا لَّعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ(3) وَ إِنَّهُ فىِ أُمّ‏ِ الْكِتَابِ لَدَيْنَا لَعَلى حَكِيمٌ(4)
در این آیه خداوند خود قرآن را داخل در ام الکتاب میداند نه اینکه قرآن ام الکتاب است. اتفاقا ام الکتاب در اینجا با این آیه: بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَجِيدٌ فِي لَوْحٍ مَحْفُوظٍ تفسیر می شود. که ام الکتاب همان لوح محفوظ است. این همان چیزی است که بسیاری از مفسران برداشت کرده اند و همانطور که میبینید تفسیر آیه به آیه است.
بنابراین دو ایه مذکور اتفاقا خلاف گفته شما را ثابت میکنند.

[/]

عامل;833392 نوشت:
سلام علیکم

حرف «من» پانزده معنی و کاربرد دارد که با مراجعه به کتاب مغنی اللبیب می توانید این پانزده معنی را ببینید.
معانی متعددی مانند: ابتدای غایت، بیان جنس، تعلیل، بدل، تبعیض و ... ذکر شده که در هیچ کدام به تشبیه اشاره نشده است.
لذا ترجمه شما من عندی بوده و با قواعد سازگار نیست.



سلام

شما نوشتید :

نقل قول:
ضمیر منه به قرآن بر میگردد. کلمه من در زبان عربی برای بیان بعض و قسمتی از چیزی می آید. بنابراین شما متشابه را به ناچار باید به همان قرآن برگردانید.

نحوه بیان و مخصوصاً نتیجه گیری شما ذهن را به این سمت می کشاند که در زبان عربی حرف من فقط برای تبعیض است . اگر می نوشتید : یکی از معانی حرف من در زبان عربی ، بیان بعض یا قسمتی از چیز است آیا باز هم می توانستید بگویید بنابر این فلان و بهمان؟ نه. نمی توانستید از آن نتیجه بگیرید چون ممکن بود بیانیه باشد یا یکی از آن پانزده معنی دیگر را که گفتید داشته باشد.
اگر تمام مطالب بنده را زیر و رو کنید محال است مطلبی پیدا کنید که در آن گفته باشم در اینجا حرف من برای تشبیه است و مثالی که از قرآن زدم ( آیه 78 آل عمران) منظور بنده را مبنی بر بیانیه بودن این حرف در آیه مورد نظر بخوبی نشان می دهد.
به وسیله تعدادی از آیات قرآن می توان ثابت کرد که در آیه 7 آل عمران ، حرف من برای تبعیض نیست آیا شما به وسیله آیات قرآن می توانید نشان دهید که حرف مذکور برای تبیین نیست؟


نقل قول:
اینکه چرا برخی روایات شباهت به آیات دارند، بحث مفصلی است که کمکی به برداشت شما از آیه هفتم آل عمران نمیکند. زیرا اول شما باید ترجمه درست و مطابق با قواعد عربی از آیه مذکور ارائه بدهید بعدا به بیان مصداق یا مثال بپردازید. نه اینکه با چند مثال مفهوم مد نظر خود را بر قرآن بار کنید.
این را هم بدانید که قرآن آنقدر بین مسلمین از صدر اسلام تا کنون تکرار شده که هیچ روایتی نمیتواند جایگزین آیه از آیات قران شود و امر را بر مسلمین مشتبه کند.

اگر اینگونه است که شما می گویید پس این همه حدیث و روایات که جای قرآن غالب شده اند از کجا آمده اند؟ چه کسی حکم ضد قرآنی سنگسار را به وسیله شأن نزول به قرآن تحمیل کرده است؟ چه کسی اهل بیت حدیث کساء را جایگزین اهل بیت قرآن نموده ؟ کدام روایت بقیت الله ذکر شده در آیه 86 سوره هود (یعنی درآمد و روزی حلال) را تلبیس نموده مهدی را جایگزین معنای واقعی بقیت الله کرده است. تحریف و تلبیس قرآن که شاخ و دم ندارد و حتماً نباید عین آیه را تغییر داد، مفهوم آیه را نیز که تغییر دهی فرق نمی کند، انگار آیه ای جدید به قرآن تحمیل نموده ای . چرا مسلمین با وجود این همه آیه جدید که بعد از رسول الله به قرآن تحمیل شدند هیچ عکس العملی انجام ندادند و آب از آب تکان نخورد؟

نقل قول:
البته این حرف(عدم نقل روایات به منظور عدم مشابهت آنها به قرآن) توسط خلیفه دوم برای جلوگیری از بیان احادیث رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بعد از رحلت ایشان گفته شد...

این مطلب را هرکس که گفته باشد باید آن را طلا گرفت و ارج نهاد نه اینکه از آن انتقاد کرد. در هرصورت آنچه امروز دیده می شود پیروان خلیفه دوم کوچکترین اعتقادی به حرف خلیفه خود ندارند و هر کلامی را صحیح و متعلق به رسول الله می پندارند .

نقل قول:
یکی از اصول ترجمه توجه به سیاق کلمات است. به همین دلیل گاهی کلمات معانی متفاوتی به خود می گیرند.
خداوند در آیه سی و نهم سوره رعد می فرماید: يَمْحُوا اللَّهُ ما يَشاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْكِتابِ؛ خدا آنچه را بخواهد مى‏برد و آنچه را بخواهد مستقر مى‏كند، اصل و پايه همه كتابها پيش اوست. در این آیه شریفه خداوند در مقام بیان اراده مطلق خود و علم بی پایان خویش است لذا غالب مفسرین این ایه را ناظر به لوح محو و اثبات دانسته اند. از طرفی خود قرآن را خداوند در لوح محفوظ قرار داده و میفرماید: بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَجِيدٌ فِي لَوْحٍ مَحْفُوظٍ:" آن قرآن مجيد است كه در لوح محفوظ قرار دارد". از باب مثال تفسیر نمونه در این رابطه می نویسد: واژه" ام" در لغت به معنى اصل و اساس هر چيزى است و اينكه عرب به مادر" ام" مى‏گويد بخاطر آن است كه ريشه خانواده و پناهگاه فرزندان است، بنا بر اين" ام الكتاب" (كتاب مادر) به معنى كتابى است كه اصل و اساس همه كتب آسمانى مى‏باشد، و همان لوحى است كه نزد خداوند از هر گونه تغيير و تبديل و تحريفى محفوظ است، اين همان كتاب" علم پروردگار" است كه نزد او است و همه حقايق عالم و همه حوادث آينده و گذشته و همه كتب آسمانى در آن درج است و هيچكس به آن راه ندارد جز آنچه را كه خدا بخواهد افشا كند.(تفسير نمونه، ج‏21، ص: 9)
در سوره زخرف هم می فرماید: حم(1) وَ الْكِتَابِ الْمُبِينِ(2) إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْءَانًا عَرَبِيًّا لَّعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ(3) وَ إِنَّهُ فىِ أُمّ‏ِ الْكِتَابِ لَدَيْنَا لَعَلى حَكِيمٌ(4)
در این آیه خداوند خود قرآن را داخل در ام الکتاب میداند نه اینکه قرآن ام الکتاب است. اتفاقا ام الکتاب در اینجا با این آیه: بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَجِيدٌ فِي لَوْحٍ مَحْفُوظٍ تفسیر می شود. که ام الکتاب همان لوح محفوظ است. این همان چیزی است که بسیاری از مفسران برداشت کرده اند و همانطور که میبینید تفسیر آیه به آیه است.
بنابراین دو ایه مذکور اتفاقا خلاف گفته شما را ثابت میکنند.

شما با مطلب فوق حرف بنده را تایید و تکرار کردید. من چند بار نوشتم در قرآن کریم سه بار عین عبارت ام الکتاب بکار رفته که در دوتای آنها منظور کتابی بوده که قرآن و سایر کتب آسمانی از بطن آن بیرون آمده اند بنابراین در آیه 7 آل عمران سر از خود نمی توان معنای آن را تغییر داد اما اینکه چرا به آیات الهی ام الکتاب گفته شده بخاطر این است که اهل ام الکتاب هستند. شما نیاز نیست در همه جای ایران حضور داشته باشید تا عنوان ایرانی به خود بگیرید بلکه در یک بخش کوچک از ایران هم که باشید می شوید ایرانی. وقتی کسی دارد آیه ای از قرآن را تلاوت می کند اگر سئوال شود او چه می کند؟ در پاسخش نمی گویید دارد آیه ای از قرآن می خواند می گویید دارد قرآن می خواند. اگر یک ورق قرآن را ببینید که زیر دست و پا افتاده ، می پرسید چه کسی قرآن را زیر دست و پا انداخته است. آیا این حرف درستی است؟
وقتی پروردگار می فرمایند هن ام الکتاب یعنی آنها به ام الکتاب تعلق دارند یعنی کلام پروردگار می باشند.

shahed1;833044 نوشت:
.

سلام

به این سوالات پاسخ بدهید

هُـوَ الَّـذى اَنـزَلَ عَـلَيـكَ الـكِـتابَ مِنـهُ ( مرجع ضمیر ه در منه ؟ )( معنای من در منه ؟ ) آياتٌ مُحـكَـماتٌ هُـنَّ اُمُّ الـكِـتابِ وَ اُخَـرُ ( یعنی غیرهن ؟ یعنی اخر معادل غیر است؟ ) ( چرا اخر تنوین ندارد؟ ) مُـتَـشابِـهاتٌ فَـاَمَّا الَّـذيـنَ فى قُـلوبِـهِم زَيـغٌ فَـيَـتَّـبِـعونَ ما ( ما به چه معناست؟ ) تَـشابَـهَ ( فاعل و مفعول این فعل چیست؟ ) مِنـهُ ( مرجع ضمیر در منه کدام است؟ ) اِبـتِـغاءَ الـفِتـنَـةِ وَ ابـتِـغاءَ تَأويـلِـه‌ے ( مرجع ضمیر ه در تاویله کدام کلمه است؟ ) وَ ما يَعـلَـمُ تَأويـلَـه‌‚‌ ( مرجع ضمیر ه در تاویله کدام کلمه است ؟ ) ( معنای تاویل چیست؟ ) اِلَّا ا‌للهُ وَ الرّاسِـخونَ فِى الـعِلـمِ يَـقولونَ آمَـنّا بِـه‌ے ( مرجع ضمیر ه در به کدام کلمه است؟) كُـلٌّ ( مضاف الیه کل چه بوده است؟ ) مِن عِنـدِ رَبِّـنا وَ ما يَـذَّكَّـرُ اِلّا اُولُوا الاَلـبابِ

هو الذی انزل علیک الکتاب بعض الکتاب ایات محکمات و هن ام الکتاب
و غیرهن یا بعض اخر متشابهات
من اینطور متوجه میشوم که بعضی از کتاب ایات محکمات هستند و بعضی دیگر ایات متشابهات.

ایات محکمات تکون من الکتاب
و اخر لیسوا من الکتاب

و به عبارت بهتر
ایات الکتاب تکون من الکتاب
و غیر ایات الکتاب لیست من الکتاب
!!!

این معنا معادل معنای جناب شاهد است.

به عبارتی حرف روی تقسیم ایات به محکمات و متشابهات است یا
سخن بر روی ایه بودن یا نبودن؟

و طاها;833516 نوشت:
سلام

به این سوالات پاسخ بدهید

هُـوَ الَّـذى اَنـزَلَ عَـلَيـكَ الـكِـتابَ مِنـهُ ( مرجع ضمیر ه در منه ؟ )( معنای من در منه ؟ ) آياتٌ مُحـكَـماتٌ هُـنَّ اُمُّ الـكِـتابِ وَ اُخَـرُ ( یعنی غیرهن ؟ یعنی اخر معادل غیر است؟ ) ( چرا اخر تنوین ندارد؟ ) مُـتَـشابِـهاتٌ فَـاَمَّا الَّـذيـنَ فى قُـلوبِـهِم زَيـغٌ فَـيَـتَّـبِـعونَ ما ( ما به چه معناست؟ ) تَـشابَـهَ ( فاعل و مفعول این فعل چیست؟ ) مِنـهُ ( مرجع ضمیر در منه کدام است؟ ) اِبـتِـغاءَ الـفِتـنَـةِ وَ ابـتِـغاءَ تَأويـلِـه‌ے ( مرجع ضمیر ه در تاویله کدام کلمه است؟ ) وَ ما يَعـلَـمُ تَأويـلَـه‌‚‌ ( مرجع ضمیر ه در تاویله کدام کلمه است ؟ ) ( معنای تاویل چیست؟ ) اِلَّا ا‌للهُ وَ الرّاسِـخونَ فِى الـعِلـمِ يَـقولونَ آمَـنّا بِـه‌ے ( مرجع ضمیر ه در به کدام کلمه است؟) كُـلٌّ ( مضاف الیه کل چه بوده است؟ ) مِن عِنـدِ رَبِّـنا وَ ما يَـذَّكَّـرُ اِلّا اُولُوا الاَلـبابِ

سلام طاها

من قبلاً ( انجا که آیه را بخش بخش کردم) به این سئوالات پاسخ داده ام حالا شما توضیح بیشتری می خواهی هیچ اشکالی ندارد و کاری بس پسندیده انجام می دهید به شرط اینکه برای دانستن باشد نه آزمودن . اگر اجازه دهید سئوالات را یک به یک پاسخ دهم ، چنانچه از پاسخ سئوال اول راضی شدید بنویسید سئوال بعدی تا به سئوال دوم بپردازم و چنانچه راضی نشدید علت آن را توضیح دهید. اگر چیزی ننویسید من هم چیزی نخواهم نوشت.

نقل قول:
هُـوَ الَّـذى اَنـزَلَ عَـلَيـكَ الـكِـتابَ مِنـهُ (آياتٌ مُحـكَـماتٌ هُـنَّ اُمُّ الـكِـتابِ)( مرجع ضمیر ه در منه ؟ )( معنای من در منه ؟ )

مرجع ضمیر منه کتاب است یعنی قرآن.
حرف من در اینجا از نوع بیانیه است و محال است برای تبعیض باشد( اگر خواستی توضیح دهم چرا محال است)
عبارت
منه آيات محكمات (و نيز هن ام الكتاب ) را می توان بصورت جمله ای حمل کرد که خبرش بر مبتدای آن مقدم گردیده و این خود نشانه تأکیدی بر تعلق صرف آیات محکمات به قرآن ( به عنوان زیر مجموعه ام الکتاب) می باشد.
ترجمه : او کسی است که بر تو نوشته ای مکتوب نازل کرده که مستقیم از لسان پروردگار صادر شده ( نه روایتی منقول از فلان ابن فلان ابن فلان که از اعماق تاریک تاریخ می آید و احدی جز خداوند از صحت و سقمش با خبر نیست) آیاتی که از جانب پروردگار امر شده اند به این کتاب تعلق دارند و سر منشأشان ام الکتاب است چرا که این کتاب
( قرآن) خود متعلق به ام الکتاب است و در کتاب مادر که نزد پروردگار است از جایگاه ویژه ای برخوردار می باشد.

وَإِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتَابِ لَدَيْنَا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ
و آن در «امّ‌الکتاب» [= لوح محفوظ] نزد ما بلندپایه و استوار است!

shahed1;833567 نوشت:
سلام طاها

من قبلاً ( انجا که آیه را بخش بخش کردم) به این سئوالات پاسخ داده ام حالا شما توضیح بیشتری می خواهی هیچ اشکالی ندارد و کاری بس پسندیده انجام می دهید به شرط اینکه برای دانستن باشد نه آزمودن . اگر اجازه دهید سئوالات را یک به یک پاسخ دهم ، چنانچه از پاسخ سئوال اول راضی شدید بنویسید سئوال بعدی تا به سئوال دوم بپردازم و چنانچه راضی نشدید علت آن را توضیح دهید. اگر چیزی ننویسید من هم چیزی نخواهم نوشت.

مرجع ضمیر منه کتاب است یعنی قرآن.
حرف من در اینجا از نوع بیانیه است و محال است برای تبعیض باشد( اگر خواستی توضیح دهم چرا محال است)
عبارت
منه آيات محكمات (و نيز هن ام الكتاب ) را می توان بصورت جمله ای حمل کرد که خبرش بر مبتدای آن مقدم گردیده و این خود نشانه تأکیدی بر تعلق صرف آیات محکمات به قرآن ( به عنوان زیر مجموعه ام الکتاب) می باشد.
ترجمه : او کسی است که بر تو نوشته ای مکتوب نازل کرده که مستقیم از لسان پروردگار صادر شده ( نه روایتی منقول از فلان ابن فلان ابن فلان که از اعماق تاریک تاریخ می آید و احدی جز خداوند از صحت و سقمش با خبر نیست) آیاتی که از جانب پروردگار امر شده اند به این کتاب تعلق دارند و سر منشأشان ام الکتاب است چرا که این کتاب
( قرآن) خود متعلق به ام الکتاب است و در کتاب مادر که نزد پروردگار است از جایگاه ویژه ای برخوردار می باشد.

وَإِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتَابِ لَدَيْنَا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ
و آن در «امّ‌الکتاب» [= لوح محفوظ] نزد ما بلندپایه و استوار است!

سلام
به نظرم مرجع ضمیر کتاب است
اما
من بیانیه نیست.
زیرا من بیانیه به عنوان خبر مقدم نمی اید بلکه بعد ما و مهما ... می اید.
و اینجا خبری از ما نیست.

shahed1;833567 نوشت:
سلام طاها

من قبلاً ( انجا که آیه را بخش بخش کردم) به این سئوالات پاسخ داده ام حالا شما توضیح بیشتری می خواهی هیچ اشکالی ندارد و کاری بس پسندیده انجام می دهید به شرط اینکه برای دانستن باشد نه آزمودن . اگر اجازه دهید سئوالات را یک به یک پاسخ دهم ، چنانچه از پاسخ سئوال اول راضی شدید بنویسید سئوال بعدی تا به سئوال دوم بپردازم و چنانچه راضی نشدید علت آن را توضیح دهید. اگر چیزی ننویسید من هم چیزی نخواهم نوشت.

مرجع ضمیر منه کتاب است یعنی قرآن.
حرف من در اینجا از نوع بیانیه است و محال است برای تبعیض باشد( اگر خواستی توضیح دهم چرا محال است)
عبارت
منه آيات محكمات (و نيز هن ام الكتاب ) را می توان بصورت جمله ای حمل کرد که خبرش بر مبتدای آن مقدم گردیده و این خود نشانه تأکیدی بر تعلق صرف آیات محکمات به قرآن ( به عنوان زیر مجموعه ام الکتاب) می باشد.
ترجمه : او کسی است که بر تو نوشته ای مکتوب نازل کرده که مستقیم از لسان پروردگار صادر شده ( نه روایتی منقول از فلان ابن فلان ابن فلان که از اعماق تاریک تاریخ می آید و احدی جز خداوند از صحت و سقمش با خبر نیست) آیاتی که از جانب پروردگار امر شده اند به این کتاب تعلق دارند و سر منشأشان ام الکتاب است چرا که این کتاب
( قرآن) خود متعلق به ام الکتاب است و در کتاب مادر که نزد پروردگار است از جایگاه ویژه ای برخوردار می باشد.

وَإِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتَابِ لَدَيْنَا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ
و آن در «امّ‌الکتاب» [= لوح محفوظ] نزد ما بلندپایه و استوار است!

اگر نسبت به بیانیه نبودن 'من' قانع نشدید بگویید به چه دلیل ( ادبیات عرب) ؟

سوال بعدی این است :
نقش کلمه ی ''اخر'' در آیه چیست؟
این سوال را میپرسم چون به پاسخ سوال اول کمک خواهد کرد.

[="Tahoma"][="Blue"]سلام

shahed1;833424 نوشت:
به وسیله تعدادی از آیات قرآن می توان ثابت کرد که در آیه 7 آل عمران ، حرف من برای تبعیض نیست آیا شما به وسیله آیات قرآن می توانید نشان دهید که حرف مذکور برای تبیین نیست؟

آن آیات همانطور که در پست 116 گفته شد خلاف حرف شما را ثابت می کند.
اما برای اینکه ثابت کرد در آیه هفتم آل عمران، «من» در منه بیانیه نیست، احتیاجی به دیگر آیات نیست، بلکه همین ایه بیانیه نبودن من را ثابت می کند.
«من» بیانیه پس از ما و مهما و برای زدودن ابهام ما قبل خود و بیان جنس آن ما قبل می آید مانند: ما يفتحِ اللهُ للنّاسِ من رحمةٍ فلا مُمسكَ لها. نکته اساسی در من بیانیه زدودن ابهام از ما قبل خود است که در عبارت شما ام الکتاب روشن است و معنا ندارد من بیانیه آن را روشن کند و نکته بعدی اینست که من بیانیه بر اسم ظاهر وارد می شود نه ضمیر، چرا که ضمیر خود محتاج به مرجع است در حالی که من بیانیه برای توضیح ما قبل می آید. اصل این حرف برای جدا کردن و اخراج چیزی از چیز دیگر است: أنّ الأصل الواحد في كلمة من: أنّها تدلّ على إخراج شي‏ء و فصله عن شي‏ء آخر. و هذا معنى كلّى و له مصاديق: كالإخراج عن مكان معيّن، أو عن زمان، أو عن جنس، أو عن مجموع.(التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏11، 178)
از طرفی من بیانیه بر کلمه مبهم مقدم نمیشود، در حالی که منه در ایه مذکور مقدم بر ام الکتاب است.
همچنین اگر بگویید منه بیان از الکتاب ما قبل است، باعث تکرار لغو خواهد بود که قرآن از چنین تکراری مبراست.(ترجمه: او[خداوند] کسی است که قرآن را که بیان باشد از قرآن! بر تو نازل کرد...)

[/]

سلام
این ادرس که فیلتره!!!!!!!!!!!!!!

پژوهشگر;832502 نوشت:
سخن علامه مصطفی حسینی طباطبایی در باب اوقات نماز

http://aislam.com/uploads/Audio/tabatabayee/053.mp3

سلام دوست عزیز

shahed1;833424 نوشت:
چه کسی اهل بیت حدیث کساء را جایگزین اهل بیت قرآن نموده ؟

پیامبر چهار یا شش ماه این آیه رو خطاب به امیر امومنین، حضرت زهرا و حسنین علیهم السلام خونده و سندش هم در منابع شیعه هست و هم در کتاب های سنی ها
داداش روایت ثقلین که متواتره و کسی نمیتونه بگه سندش مشکل داره که اگه بگه و در سندیت متواتر شک کنه باید در سند قران هم شک کنه!
shahed1;833424 نوشت:
کدام روایت بقیت الله ذکر شده در آیه 86 سوره هود (یعنی درآمد و روزی حلال) را تلبیس نموده مهدی را جایگزین معنای واقعی بقیت الله کرده است

خب به نظر شما بقیت الله منظور چیه؟
شاید هم تعریف شما تلبیس باشه؟!
اصلا تلبیس همون از غیر راه وارد قران شدنه.
shahed1;833424 نوشت:
تحریف و تلبیس قرآن که شاخ و دم ندارد و حتماً نباید عین آیه را تغییر داد، مفهوم آیه را نیز که تغییر دهی فرق نمی کند، انگار آیه ای جدید به قرآن تحمیل نموده ای

شما مفهوم آیه ها رو تغییر نمیدی؟ ترجمه ای میکنید که هیچ کس تا حالا نکرده و نفهمیده نه شیعه و نه سنی منظورم ایه 7 ال عمرانه
شاید هم راه شما غلط باشه

و طاها;833639 نوشت:
سلام
به نظرم مرجع ضمیر کتاب است
اما
من بیانیه نیست.
زیرا من بیانیه به عنوان خبر مقدم نمی اید بلکه بعد ما و مهما ... می اید.
و اینجا خبری از ما نیست.

سلام
این را بر اساس کدام قاعده چنین مطلق می گویید؟ لطف کنید چند تا آدرس بدهید که دقیقاً به این حرف شما اشاره کرده باشند.
در قرآن بسیارند عباراتی که در آنها حرف من برای تبیین بوده و قبلش از ما و مهما خبری نیست . مثل: فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثانِ ، مِنْ أَساوِرَ مِنْ ذَهَبٍ و غیره

و طاها;833673 نوشت:
اگر نسبت به بیانیه نبودن 'من' قانع نشدید بگویید به چه دلیل ( ادبیات عرب) ؟

بنده معمولاً در کل به قرآن می نگرم و خودم را زیاد وارد این جزئیات دستوری ، که هرکس در باره آنها نظری دارد ، نمی کنم چون آنقدر گسترده و بی حد و حصر هستند که ما را بکلی از اصل موضوع منحرف می سازند و بدجوری سر کار می گذارند . معتقدم این جزئیات را باید برای اهل فن آن واگذاشت و در موقع لزوم از محصول آنها استفاده نمود البته به شرط آنکه با قرآن سازگار باشند.
چگونه ممکن است خداوندی که در جای جای کتابش امر می کند: اتبعوا ما انزل الیکم من ربکم - آنچه را از سوی پروردگارتان به جانب شما نازل شده پیروی کنید آنگاه وقتی عده ای از آنچه بسویشان نازل شده پیروی کردند آنها را فتنه گر نام نهد! خداوند وقتی حکمی صادر می کند باید حکمش را بی چون و چرا گردن نهاد نه اینکه دست به عصا راه رفت که نکند آن حکم مشکل ساز شود.
اگر در قرآن بعضی آیات متشابه هستند که نباید از آنها تبعیت نمود و به حکمشان گردن نهاد پس چرا احدی قادر به معرفی آنها نیست؟ این متشابهات کجایند که کس آنها را نشناخته ، نمی شناسد و نخواهد شناخت؟! من اینجا در این صحن شریف قول می دهم که محال است و محال است و محال اگر کسی بتواند از این دسته به اصطلاح آیات را اینجا معرفی کند. ببینید دارم به قرآن تحدی می کنم . اگر کسی در خود می بیند که بعضی از این آیات را از قول خود یا قول مفسرین ماورایی و مافوق بشری بیاورد درنگ نکند!
این بهترین روش برای سنجش صحت و سقم ادعاست پس بیایید آن را امتحان کنید و اگر نتوانستید دیگر دست بردارید و هی صغری و کبری نچینید. خداوند می فرمایند از آنچه به آن علم ندارید پیروی نکنید! ایا شما که دنبال آن حدیث ( که آیه 7 آل عمران را شبیه سازی نموده و تلبیسش کرده است) و افتراء را گرفته اید واقعاً به آن علم دارید که بر سر زبانهایتان مرتب آن را منتقل می کنید؟ آیا او که این حدیث را گفته از متشابهات چیزی را تعریف کرده است؟

و طاها;833673 نوشت:

نقش کلمه ی ''اخر'' در آیه چیست؟
این سوال را میپرسم چون به پاسخ سوال اول کمک خواهد کرد.

''اخر'' ( = دیگر) یک اسم است حالا چرا این اسم مرفوع است و منصوب نیست یا چرا فتحه دارد و کسره ندارد و چه و چه مرا با آن کاری نیست . فقط می خواهد بگوید : ودیگر هر آنچه غیر کتاب است متشابه می باشد یعنی شبیه کتاب بیان شده و از روی کتاب شبیه سازی گردیده که امر را بر ما مشتبه سازد تا کسانی که از آن تبعیت می کنند نتوانند سره را از ناسره تشخیص دهند همین.

عامل;876791 نوشت:

همچنین اگر بگویید منه بیان از الکتاب ما قبل است، باعث تکرار لغو خواهد بود که قرآن از چنین تکراری مبراست.(ترجمه: او[خداوند] کسی است که قرآن را که بیان باشد از قرآن! بر تو نازل کرد...)

سلام

تا آنجا که بنده شاهد پاسخهای شما بوده ام و در صفحات گذشته ثبت و ضبط شده اند، شما عادت دارید از هر چند پاسخ بنده معمولاً یکی را به دلخواه انتخاب کنید و پاسخ دهید و سعی می کنید زیاد خودتان را درگیر نکنید پس بگذار من نیز چنین کنم:

باید بگویم ترجمه شما درست نیست. بهتر آن است که بگویید: او کسی است که کتاب را بر تو نازل کرد، آیات محکمات از کتاب هستند و از ام الکتاب اخذ شده اند و دیگر فقط شبیه آن می باشند.
حالا اگر در این ترجمه اشکالی وجود دارد بگو!
اما برهان همان است که قبلاً به شما نشان دادم: کجایند این متشابهات که احدی خبر از آنها ندارد؟!
قوم پیامبر نیز حرف و حدیث آباء اولینشان را زیاد تکرار و دهن به دهن می کردند ولی وقتی به آنها گفته می شد هاتوا برهانکم ، حرفی برای گفتن نداشتند جز اینکه بگویند این را آباء اولینمان گفته اند.
برهان من این است که تا کنون هیچ آیه متشابهی در قرآن یافت نشده اگر کسی از آنها سراغی دارد معرفی کند و تأویل آنها را به ما نشان دهد!

پاگنده;876794 نوشت:
سلام دوست عزیز

پیامبر چهار یا شش ماه این آیه رو خطاب به امیر امومنین، حضرت زهرا و حسنین علیهم السلام خونده و سندش هم در منابع شیعه هست و هم در کتاب های سنی ها
داداش روایت ثقلین که متواتره و کسی نمیتونه بگه سندش مشکل داره که اگه بگه و در سندیت متواتر شک کنه باید در سند قران هم شک کنه!

سلام

من تا کنون مواردی از مغایرتهای سنت قطعیه و نقل شده از احادیث و روایات محکم سند و متواتر را نشان داده ام. ماههای حرام یکی از آنهاست که هم شیعه قبولش دارد و هم سنی اما ماههای حرام سنتی با ماههای حرام الهی همخوانی ندارند:
خداوند در موسم حج، چهار ماه به مشرکینی که پیمان شکنی کرده اند و علیه مسلمین شمشر کشیده اند فرصت می دهد تا آزادانه بگردند و کسی کاری با آنها نداشته باشد. بعد می فرمایند همینکه ماههای حرام تمام شدند هرجا آنها را یافتید بکشیدشان مگر اینکه توبه کنند و دست بردارند.( آیات ابتدایی سوره توبه)
سئوال: ماههای حرام سنتی می شوند: رجب، ذیقعده، ذیحجه و محرم
فرمان خداوند علیه مشرکین در ذیحجه صادر شده و تا محرم فقط دو ماه به پایان ماههای حرام باقی مانده درحالیکه خداوند چهار ماه به آنها فرصت داده بود پس اشکال کجاست؟ از قرآن است یا سنت؟ سنتی ها و عترتی ها این اشکال را در قرآن جویا می شوند!


نقل قول:
خب به نظر شما بقیت الله منظور چیه؟

منظور سرمایه و رزق حلال است:

بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ ۚ وَمَا أَنَا عَلَيْكُمْ بِحَفِيظٍ
آنچه خداوند برای شما باقی گذارده (از سرمایه‌های حلال)، برایتان بهتر است اگر ایمان داشته باشید! و من، پاسدار شما (و مأمور بر اجبارتان به ایمان) نیستم![11:86]

نقل قول:
شاید هم تعریف شما تلبیس باشه؟!
اصلا تلبیس همون از غیر راه وارد قران شدنه.

راهش کدام است و سندش چیست؟

نقل قول:
شما مفهوم آیه ها رو تغییر نمیدی؟ ترجمه ای میکنید که هیچ کس تا حالا نکرده و نفهمیده نه شیعه و نه سنی منظورم ایه 7 ال عمرانه
شاید هم راه شما غلط باشه

من به صرف ادبیات عرب ترجمه نمی کنم بلکه کل قرآن را می بینم . می بینم خداوند می فرمایند این کتاب نور است ، هر چیزی را با جزئیات بیان کرده ، باید از بند بند احکام آن تبعیت نمود و سرتسلیم فرود آورد با این وجود آیا ممکن است یکدفعه در یک آیه و فقط یک آیه بگوید از بعضی آیات قرآن نباید تبعیت کرد و به حکمشان گردن نهاد؟! در قرآن نمونه ای دیگر می توانید پیدا کنید که شبیه ادعای احادیث درباره آیه 7 آل عمران را باشد؟

shahed1;876868 نوشت:
سلام
این را بر اساس کدام قاعده چنین مطلق می گویید؟ لطف کنید چند تا آدرس بدهید که دقیقاً به این حرف شما اشاره کرده باشند.
در قرآن بسیارند عباراتی که در آنها حرف من برای تبیین بوده و قبلش از ما و مهما خبری نیست . مثل: فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثانِ ، مِنْ أَساوِرَ مِنْ ذَهَبٍ و غیره

سلام
انها که عرب زبان بودند و زبان عربی را بررسی کرده اند حتی یک نمونه پیدا نکردند که من بیانیه و مجرورش خبر قرار گیرند و الان هم در زبان عربی چنین نمونه ای یافت نمیشود.
ان ایه ای که از قران اوردید : الرجس من الاوثان
جز تام نیست.
و هم چنین ضمیر نیست بلکه اسم ظاهر است : من الاوثان

همانطور که میدانید قران به زبان قوم پیامبر امده است.
پس نمیتوان معنایی که هیچ عربی ان را نمیداند به قران تحمیل کرد.

در مغنی اللبیب و هر کتاب مرجع عربی که رجوع کنید
قاعده این است : من بیانیه بعد از ما یا مهما می اید.

اما این مثال شما مورد اختلاف است.
و اگر بیانیه باشد باز نمیتوانید بگویید من در ایه ال عمران، بیانیه است.
زیرا
اولا من بیانیه ضمیر نمی اید
دوما من بیانیه بعد از اسم مبهم برای رفع ابهام میاید
و سوما من بیانیه به عنوان جز تام نمی اید.
مثل اینکه مبتدا اسم بیاید و خبر من بیانیه باشد!!!!
چنین چیزی در زبان عربی وجود ندارد.
باور کنید این مطالب ان قدر در زبان عربی واضح است که اصلا لازم به گفتن نیست.
باور کنید دلم برایتان میسوزد و ناراحتم که معنایی را نه تنها به قران که به زبان عربی تحمیل میکنید.
انچه شما میخواهید بگویید در زبان عربی هست، اثری از ان در قیاس و سماع عرب نیست.
وقتی قیاس و سماع نافی چنین معنایی است اصلا اختلافی وجود ندارد که صحبت از اختلاف نظر علمی باشد.

اکنون اگر فکر میکنید عرب ها چنین چیزی در زبانشان دارند یا من اشتباه میکنم ، دلیلش را بیاورید

shahed1;876870 نوشت:
بنده معمولاً در کل به قرآن می نگرم و خودم را زیاد وارد این جزئیات دستوری ، که هرکس در باره آنها نظری دارد ، نمی کنم چون آنقدر گسترده و بی حد و حصر هستند که ما را بکلی از اصل موضوع منحرف می سازند و بدجوری سر کار می گذارند . معتقدم این جزئیات را باید برای اهل فن آن واگذاشت و در موقع لزوم از محصول آنها استفاده نمود البته به شرط آنکه با قرآن سازگار باشند.
چگونه ممکن است خداوندی که در جای جای کتابش امر می کند: اتبعوا ما انزل الیکم من ربکم - آنچه را از سوی پروردگارتان به جانب شما نازل شده پیروی کنید آنگاه وقتی عده ای از آنچه بسویشان نازل شده پیروی کردند آنها را فتنه گر نام نهد! خداوند وقتی حکمی صادر می کند باید حکمش را بی چون و چرا گردن نهاد نه اینکه دست به عصا راه رفت که نکند آن حکم مشکل ساز شود.
اگر در قرآن بعضی آیات متشابه هستند که نباید از آنها تبعیت نمود و به حکمشان گردن نهاد پس چرا احدی قادر به معرفی آنها نیست؟ این متشابهات کجایند که کس آنها را نشناخته ، نمی شناسد و نخواهد شناخت؟! من اینجا در این صحن شریف قول می دهم که محال است و محال است و محال اگر کسی بتواند از این دسته به اصطلاح آیات را اینجا معرفی کند. ببینید دارم به قرآن تحدی می کنم . اگر کسی در خود می بیند که بعضی از این آیات را از قول خود یا قول مفسرین ماورایی و مافوق بشری بیاورد درنگ نکند!
این بهترین روش برای سنجش صحت و سقم ادعاست پس بیایید آن را امتحان کنید و اگر نتوانستید دیگر دست بردارید و هی صغری و کبری نچینید. خداوند می فرمایند از آنچه به آن علم ندارید پیروی نکنید! ایا شما که دنبال آن حدیث ( که آیه 7 آل عمران را شبیه سازی نموده و تلبیسش کرده است) و افتراء را گرفته اید واقعاً به آن علم دارید که بر سر زبانهایتان مرتب آن را منتقل می کنید؟ آیا او که این حدیث را گفته از متشابهات چیزی را تعریف کرده است؟

جناب شاهد
باور کنید اگر حرف شما حق باشد راهش این نیست.
راهش این نیست که کلا زبان عربی را دگرگون کنیم.
مطمئن باشید اگر حرف شما درست باشد اشتباهتان جای دیگری است و شاید با تصحیح ان باز حرفتان از ایه فهمیده شد
اما تا آن زمان از خدا بترسید و این روش اشتباه را کنار بگذارید.

یادتان بیاورید که قرار بود سوالاتم را پاسخ دهید
اما اکنون گویی دوست ندارید.... شاید هم من اشتباه برداشت کردم....

سوال دوم این بود که : کلمه '' اخر '' چه نقشی دارد؟ مثلا مبتدا است یا خبر یا ...؟

و طاها;876959 نوشت:
سلام
انها که عرب زبان بودند و زبان عربی را بررسی کرده اند حتی یک نمونه پیدا نکردند که من بیانیه و مجرورش خبر قرار گیرند و الان هم در زبان عربی چنین نمونه ای یافت نمیشود.
ان ایه ای که از قران اوردید : الرجس من الاوثان
جز تام نیست.
و هم چنین ضمیر نیست بلکه اسم ظاهر است : من الاوثان

همانطور که میدانید قران به زبان قوم پیامبر امده است.
پس نمیتوان معنایی که هیچ عربی ان را نمیداند به قران تحمیل کرد.

در مغنی اللبیب و هر کتاب مرجع عربی که رجوع کنید
قاعده این است : من بیانیه بعد از ما یا مهما می اید.

اما این مثال شما مورد اختلاف است.
و اگر بیانیه باشد باز نمیتوانید بگویید من در ایه ال عمران، بیانیه است.
زیرا
اولا من بیانیه ضمیر نمی اید
دوما من بیانیه بعد از اسم مبهم برای رفع ابهام میاید
و سوما من بیانیه به عنوان جز تام نمی اید.
مثل اینکه مبتدا اسم بیاید و خبر من بیانیه باشد!!!!
چنین چیزی در زبان عربی وجود ندارد.
باور کنید این مطالب ان قدر در زبان عربی واضح است که اصلا لازم به گفتن نیست.
باور کنید دلم برایتان میسوزد و ناراحتم که معنایی را نه تنها به قران که به زبان عربی تحمیل میکنید.
انچه شما میخواهید بگویید در زبان عربی هست، اثری از ان در قیاس و سماع عرب نیست.
وقتی قیاس و سماع نافی چنین معنایی است اصلا اختلافی وجود ندارد که صحبت از اختلاف نظر علمی باشد.

اکنون اگر فکر میکنید عرب ها چنین چیزی در زبانشان دارند یا من اشتباه میکنم در فهمیدن ایه دلیلش را بیاورید

سلام
دلت برای بنده نسوزد، من حجت را بر شماتمام کردم و برهانی قطعی آوردم که احدی از پیروان دین مادری قادر به پاسخگویی آن نیست. دلت به حال آنانی بسوزد که پیرو آباء اولین خود شده اند و آنچه را آنان به قرآن تحمیل کرده اند ، چشم و گوش بسته پذیرفته اند بدون اینکه مصداقی برای آن بیابند. متشابهات همین شأن نزولها و احادیث و روایاتی هستند که حقایق قرآن را می پوشانند تا کسی آنها را نبیند و به قول پروردگارم همچون خار و خاشاکی می باشند که روی آب زلال را می پوشاند و آن را مدفون می سازد و همچون خاکستری هستند که روی طلای ناب جمع می شوند تا مردم طلا را به شکل خاک ببینند.
من آنچه را لازم بود در باره آیه 7 آل عمران بگویم گفتم هرکس خواست قبول کند نخواست قبول نکند هیچ اکراه و اجباری در کار نیست

اگر من سوال میپرسم برای ازمودن نیست. بلکه برای افزایش فهم خودم نسبت به این ایه است و خود را دور از اشتباه نمیدانم.

اگر دوستان دیگر جواب سوالاتم را میدانند لطفا بیان کنند.

shahed1;876963 نوشت:
سلام
دلت برای بنده نسوزد، من حجت را بر شماتمام کردم و برهانی قطعی آوردم که احدی از پیروان دین مادری قادر به پاسخگویی آن نیست. دلت به حال آنانی بسوزد که پیرو آباء اولین خود شده اند و آنچه را آنان به قرآن تحمیل کرده اند ، چشم و گوش بسته پذیرفته اند بدون اینکه مصداقی برای آن بیابند. متشابهات همین شأن نزولها و احادیث و روایاتی هستند که حقایق قرآن را می پوشانند تا کسی آنها را نبیند و به قول پروردگارم همچون خار و خاشاکی می باشند که روی آب زلال را می پوشاند و آن را مدفون می سازد و همچون خاکستری هستند که روی طلای ناب جمع می شوند تا مردم طلا را به شکل خاک ببینند.
من آنچه را لازم بود در باره آیه 7 آل عمران بگویم گفتم هرکس خواست قبول کند نخواست قبول نکند هیچ اکراه و اجباری در کار نیست

اگر فکر میکنید با این شیوه و کنار گذاشتن زبان پیامبر و قومش میتوانید کلام خدا را بفهمید و انتشار دهید، فکر کاملا اشتباهی است.

خدا خود قضاوت خواهد کرد در روز حساب که شما حجت و برهان قاطع اورده اید یا نه.

و طاها;876966 نوشت:
اگر فکر میکنید با این شیوه و کنار گذاشتن زبان پیامبر و قومش میتوانید کلام خدا را بفهمید و انتشار دهید، فکر کاملا اشتباهی است.

خدا خود قضاوت خواهد کرد در روز حساب که شما حجت و برهان قاطع اورده اید یا نه.

سلام طاها

نقل قول:
[=lucida grande]پیش از هرچیز، اگر شبهه ای وجود دارد که با مشاهده برطرف می شود، خودتان باید آن مشاهده را انجام دهید.
[=lucida grande]به عنوان مثال اگر «ارسطو» خیلی راحت از همسرش خواسته بود که دهانش را باز کند تا او دندانهایش را بشمارد، هرگز نمی گفت که «تعداد دندانهای زنان[=lucida grande] کمتر از مردان است!» و این اشتباه فاحش را مرتکب نمی شد. اما او این کار را نکرد؛ چون فکر می کرد حقیقت را می داند.
تصور دانستن چیزی در عین بی خبری از آن، اشتباه مهلکی است که دامن گیر همۀ ما میشود.
به من یاد داده اند که جوجه تیغی از سوسک سیاه تغذیه می کند. اما اگر بخواهم کتابی دربارۀ زندگی جوجه تیغی ها بنویسم، تا وقتی با چشم خود ندیده ام که یک جوجه تیغی چنین غذای چندش آوری می خورد، نباید قانع شوم.

برتراند راسل

و این حکایت کسانی است که چشم و گوش بسته پی سخنی را می گیرند بدون اینکه در باره صحت و سقم آن تحقیقی کرده باشند . گفته اند در قرآن آیاتی ( متشابهات) وجود دارند که تأویل آنها را فقط خداوند و راسخون فی العلم می دانند.
یکی گفته راسخون فی العلم پیامبر و ائمه هستند و بعد عده ای بی تحقیق دنبالش را گرفته اند
دیگری گفته منظور فلان است نه بهمان و باز هم عده ای دیگر دنبال این حرف را گرفته اند اما این پیروان چشم و گوش بسته با وجود قرآن، در آن جستجو نکرده اند تا ببینند آیا این حرفها درست است یاغلط. خداوند می فرمایند کسانی که قبل از ورود به کتاب با پیروی از حرف و حدیث من دون الله آن را تکذیب می کنند ، امکان ندارد هنگام خروج بدان ایمان بیاورند.
آقا طاها زیاد خودت را درگیر ادبیات عرب نکن که قادر به حل اختلافات ریشه دار نمی باشد. در همین سوره آل عمران بر سر آن واوی که بین الله و راسخون قرار گرفته قرنهاست که اختلاف وجود دارد!
آیا ادبیات عرب توانسته کمکی به حل این اختلاف نماید؟!
پس چرا به حرف من گوش نمی دهی و خودت درباره این آیات متشابه و چگونگی تأویل آنها تحقیق نمی کنی؟
چرا در باره عبارت ام الکتاب تحقیق نمی کنی و نمی اندیشی ؟
در قرآن بگرد ببین این تأویل چیست و در چه مواردی بکار رفته است.

shahed1;876875 نوشت:
منظور سرمایه و رزق حلال است:

بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ ۚ وَمَا أَنَا عَلَيْكُمْ بِحَفِيظٍ
آنچه خداوند برای شما باقی گذارده (از سرمایه‌های حلال)، برایتان بهتر است اگر ایمان داشته باشید! و من، پاسدار شما (و مأمور بر اجبارتان به ایمان) نیستم![11:86]


سلام
شما تنهایی به این نتیجه رسیدی؟!!!!!!
کجای قران کفته بقیت الله رزق حلاله؟ خودت هر چی بخوای به قران می بندی بعد میگی ما به پیامبر و امام نیازی نداریم؟ چطور میگی قران رو می فهمی ولی از قاعده های عربی استفاده نمیکنی؟ فهمی رو که خودت می خوای به قران نسبت میدی و این همون مصداق آیه است که خدا در قران گفته(چیزهایی که از کتاب نیست را به ان نسبت میدهند)
shahed1;876875 نوشت:
من به صرف ادبیات عرب ترجمه نمی کنم بلکه کل قرآن را می بینم . می بینم خداوند می فرمایند این کتاب نور است ، هر چیزی را با جزئیات بیان کرده ، باید از بند بند احکام آن تبعیت نمود و سرتسلیم فرود آورد با این وجود آیا ممکن است یکدفعه در یک آیه و فقط یک آیه بگوید از بعضی آیات قرآن نباید تبعیت کرد و به حکمشان گردن نهاد؟!

کجا همه چیزو با جزئیات بیان کرده؟ چند بار از جواب دادن به این سوال فرار کردید. استاد عامل این سوال رو چند بار از شما پرسید ولی تا جایی که یادمه شما فقط طفره رفتید. شما واقعا همه قران رو می فهمید؟

[="Tahoma"][="Blue"]سلام علیکم
جناب شاهد بزرگوار شاید انگیزه شما از طرح چنین بحثی مقدس باشد و آن مبنا قرار دادن قران است، اما این روش که مخاطب اصلی قران را کنار بزنیم و تنها به فهم خود اتکا کنیم راه خوبی نیست. نه اینکه انسان تدبر نداشته باشد، که این امر در خود قران به تک تک ما تعلق گرفته است. اما مگر عقل و فهم ما همه چیز را می فهمد که اعتماد صد در صد به ان کنیم؟ آیا عقل ما به ماورا دسترسی دارد؟ این مسائل است که انسان را نیازمند کتاب ماورایی و رسول خبیر از ماورا میکند.
تا آنجایی که بنده از شیعه و سنی سراغ دارم، همگی به تجسم یافتن قران در رسول اکرم اعتراف دارند، چطور می شود چنین شخصی که خدا برای رسالت که امر عظیمی است انتخاب کرده و ظرفیت بالایی در او قرار داده را رها کنیم و تنها به فهم خود اکتفا کنیم؟
در هر حال با عدم پاسخگویی شما به پست 124 روشن شد که ترجمه شما اصلا مطابق با قواعد نیست و یک ترجمه من عندی است. امیدوارم از عواقب چنین کاری مطلع باشید...
البته این جمله شما:

shahed1;876872 نوشت:
او کسی است که کتاب را بر تو نازل کرد، آیات محکمات از کتاب هستند و از ام الکتاب اخذ شده اند و دیگر فقط شبیه آن می باشند.
حالا اگر در این ترجمه اشکالی وجود دارد بگو!

هیچ ربطی به ترجمه آِیه ندارد.

shahed1;876872 نوشت:
برهان همان است که قبلاً به شما نشان دادم: کجایند این متشابهات که احدی خبر از آنها ندارد؟!

این سوال شما مغالطه است نه برهان!
مصداق متشابه در قران مطرح نشده اما اصل وجود آن طبق آیه هفتم سوره ال عمران بیان شده و شما هم نتوانستید آن را رد کنید. لذا برهان برای ما همان ترجمه صریح آیه قرآن است که اگر خداوند می فرماید متشابه داریم پس داریم. در تاریخ هم کم نبودند فرقه هایی که از متشابهات پیروی کرده و گمراه شدند.
تحدی شما مانند کسی است که چشم خود را بسته و در روز روشن وجود خورشید را انکار میکند.
در هر حال به نظرم به اندازه کافی در این مورد بحث و گفتگو شد و از شما درخواست میکنم دیگر ادعای بدون دلیل مطرح نفرمایید تا بنده مجبور به حذف پستی نشوم.
با تشکر از مشارکت شما
[/]

سلام
فراموش نمی کنم که شما نیز این قسمت از پاسخ بنده را ندید گرفتید :

shahed1;876875 نوشت:

من تا کنون مواردی از مغایرتهای سنت قطعیه و نقل شده از احادیث و روایات محکم سند و متواتر را نشان داده ام. ماههای حرام یکی از آنهاست که هم شیعه قبولش دارد و هم سنی اما ماههای حرام سنتی با ماههای حرام الهی همخوانی ندارند:
خداوند در موسم حج، چهار ماه به مشرکینی که پیمان شکنی کرده اند و علیه مسلمین شمشر کشیده اند فرصت می دهد تا آزادانه بگردند و کسی کاری با آنها نداشته باشد. بعد می فرمایند همینکه ماههای حرام تمام شدند هرجا آنها را یافتید بکشیدشان مگر اینکه توبه کنند و دست بردارند.( آیات ابتدایی سوره توبه)
سئوال: ماههای حرام سنتی می شوند: رجب، ذیقعده، ذیحجه و محرم
فرمان خداوند علیه مشرکین در ذیحجه صادر شده و تا محرم فقط دو ماه به پایان ماههای حرام باقی مانده درحالیکه خداوند چهار ماه به آنها فرصت داده بود پس اشکال کجاست؟ از قرآن است یا سنت؟ سنتی ها و عترتی ها این اشکال را در قرآن جویا می شوند!


پاگنده;877150 نوشت:
سلام
شما تنهایی به این نتیجه رسیدی؟!!!!!!
کجای قران کفته بقیت الله رزق حلاله؟ خودت هر چی بخوای به قران می بندی بعد میگی ما به پیامبر و امام نیازی نداریم؟ چطور میگی قران رو می فهمی ولی از قاعده های عربی استفاده نمیکنی؟ فهمی رو که خودت می خوای به قران نسبت میدی و این همون مصداق آیه است که خدا در قران گفته(چیزهایی که از کتاب نیست را به ان نسبت میدهند)

تر جمه ای که بنده در زیر آیه آوردم مربوط به آقای مکارم شیرازی بود . ببینید بقیت الله را داخل پرانتز چه معنی کرده است:

بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ ۚ وَمَا أَنَا عَلَيْكُمْ بِحَفِيظٍ
آنچه خداوند برای شما باقی گذارده (از سرمایه‌های حلال)، برایتان بهتر است اگر ایمان داشته باشید! و من، پاسدار شما (و مأمور بر اجبارتان به ایمان) نیستم![11:86]

بنابر این آیه قرآن گفته بقیت الله در اینجا یعنی رزق و سرمایه حلال
حالا شما بگو کجای قرآن گفته بقیت الله یعنی مهدی؟
اصلاً کدام آیه قرآن به مهدی اشاره کرده است ؟

نقل قول:
کجا همه چیزو با جزئیات بیان کرده؟ چند بار از جواب دادن به این سوال فرار کردید. استاد عامل این سوال رو چند بار از شما پرسید ولی تا جایی که یادمه شما فقط طفره رفتید. شما واقعا همه قران رو می فهمید؟

کدام حکم قرآن مجمل است و به جزئیات بیان نشده که نیاز به تکمیل غیر داشته باشد؟ یکی را بگو تا درباره اش بحث کنیم.

shahed1;877141 نوشت:
سلام طاها

و این حکایت کسانی است که چشم و گوش بسته پی سخنی را می گیرند بدون اینکه در باره صحت و سقم آن تحقیقی کرده باشند . گفته اند در قرآن آیاتی ( متشابهات) وجود دارند که تأویل آنها را فقط خداوند و راسخون فی العلم می دانند.
یکی گفته راسخون فی العلم پیامبر و ائمه هستند و بعد عده ای بی تحقیق دنبالش را گرفته اند
دیگری گفته منظور فلان است نه بهمان و باز هم عده ای دیگر دنبال این حرف را گرفته اند اما این پیروان چشم و گوش بسته با وجود قرآن، در آن جستجو نکرده اند تا ببینند آیا این حرفها درست است یاغلط. خداوند می فرمایند کسانی که قبل از ورود به کتاب با پیروی از حرف و حدیث من دون الله آن را تکذیب می کنند ، امکان ندارد هنگام خروج بدان ایمان بیاورند.
آقا طاها زیاد خودت را درگیر ادبیات عرب نکن که قادر به حل اختلافات ریشه دار نمی باشد. در همین سوره آل عمران بر سر آن واوی که بین الله و راسخون قرار گرفته قرنهاست که اختلاف وجود دارد!
آیا ادبیات عرب توانسته کمکی به حل این اختلاف نماید؟!
پس چرا به حرف من گوش نمی دهی و خودت درباره این آیات متشابه و چگونگی تأویل آنها تحقیق نمی کنی؟
چرا در باره عبارت ام الکتاب تحقیق نمی کنی و نمی اندیشی ؟
در قرآن بگرد ببین این تأویل چیست و در چه مواردی بکار رفته است.

سلام
جناب شاهد انچه شما میگویید اصلا اختلافی در ان نیست که بگوییم ادبیات عرب نمیتواند به ما کمک کند.
این حرف شما مثل انکار خورشید است.
اگر شما فکر میکنید خودتان صاحب عقل کل هستید و هر چه میگویید درست است که حرفی باقی نمی ماند.
اما این را بدانید من اگر حرفی میزنم سعی کرده ام با تدبر و تفکر و تفقه و تعقل باشد.
و سالهاست در مورد ایات قران می اندیشم و تحقیق میکنم....

من ادعا ندارم ادبیات عرب همه مشکلات فهم قران را برطرف میکند بلکه گفتم در مواردی همه فهمیده اند که معنا این چنین است اما شما میخواهید زبان عربی را هم تغییر بدهید تا مطابق انچه فکر میکنید درست است بشود.
و این جز دروغ بستن به خدا نیست ان هم از روی علم و آگاهی.

عامل;877161 نوشت:

تا آنجایی که بنده از شیعه و سنی سراغ دارم، همگی به تجسم یافتن قران در رسول اکرم اعتراف دارند، چطور می شود چنین شخصی که خدا برای رسالت که امر عظیمی است انتخاب کرده و ظرفیت بالایی در او قرار داده را رها کنیم و تنها به فهم خود اکتفا کنیم؟

سلام
اگر اینگونه است پس این همه اختلاف شیعه و سنی بر سر احادیث و روایات پیامبر از چه روست؟ پیامبر دو تاست یا کلامش یکی نیست که هرکس احادیث مورد قبول کتب دیگری را قبول ندارد؟ چگونه می توان بر سر این همه اختلاف به توافق رسید؟
مگر سوره مائده را نخوانده ای که عیسی حرف و حدیثهایی را که امتش پس از او به وی نسبت می دهند چگونه رد می کند و از اعمال مسیحیان پس از مرگ اظهار بی اطلاعی می کند؟!
خداوند چرا اینها را برای ما می گوید؟ برای اینکه مانیز پس از مرگ رسول پشت سرش حرف و حدیث به او نبندیم و هرچه بیشتر از یکدیگر متفرق نشویم.

نقل قول:
در هر حال با عدم پاسخگویی شما به پست 124 روشن شد که ترجمه شما اصلا مطابق با قواعد نیست و یک ترجمه من عندی است. امیدوارم از عواقب چنین کاری مطلع باشید...

همانگونه که قبلاً عرض کردم، برای حل اختلاف ، دستور زبان هیچ مشکلی را حل نخواهد کرد. قرنهاست که اکثر اهل سنت می گویند واو بین راسخون و الله در آیه 7 آل عمران استیناف است و شیعه می گوید عاطفه است پس کو آن قواعدی که بتوانند این اختلاف را رفع نمایند؟ من هر چقدر از قرآن مثال بیاورم که حرف من برای بیان جنس بوده و بعد از ما و مهما نیامده شما نخواهید پذیرفت این است که یک راست رفتم سراغ مصداق تا به شما نشان دهم این ادعا فقط در حد ظن و گمان است و هیچ مصداقی در خارج ندارد اما شما در پاسخ بنده بجای تمسک به مصداق نوشتید:

نقل قول:
این سوال شما مغالطه است نه برهان!
مصداق متشابه در قران مطرح نشده اما اصل وجود آن طبق آیه هفتم سوره ال عمران بیان شده و شما هم نتوانستید آن را رد کنید. لذا برهان برای ما همان ترجمه صریح آیه قرآن است که اگر خداوند می فرماید متشابه داریم پس داریم. در تاریخ هم کم نبودند فرقه هایی که از متشابهات پیروی کرده و گمراه شدند.
تحدی شما مانند کسی است که چشم خود را بسته و در روز روشن وجود خورشید را انکار میکند.
در هر حال به نظرم به اندازه کافی در این مورد بحث و گفتگو شد و از شما درخواست میکنم دیگر ادعای بدون دلیل مطرح نفرمایید تا بنده مجبور به حذف پستی نشوم.
با تشکر از مشارکت شما

ای کاش اندکی درباره چیزی که نوشته اید می اندیشید !
این همان حکایت شتر مرغ است : وقتی گفته می شود قرآن نیاز به مفسر ماورایی و مافوق بشری ندارد و خودش خودش را تفسیر می کند فوراً آیه 7 آل عمران را پیش می کشید ، چرا؟
که نشان دهید در قرآن بعضی آیات متشابه وجود دارند که تفسیر و تأویل آنها به عهده پیامبر و ائمه نهاده شده ، اما هنگامی که از شما مصداق خواسته می شود و نمی توانید از متشابهات و تأویل آنها ( که توسط پیامبر و ائمه صورت گرفته) چیزی معرفی کنید می گویید:
مصداق متشابه در قران مطرح نشده. اگر مطرح نشده پس چرا آن را مطرح می کنید و اگر شده پس چرا مصداقش را نمی آورید؟
وقتی کسی در موضع انکاری قرار داشته باشد امکان ندارد زیر بار چیزی برود. هر چقدر بگویی منظور از بقیت الله سرمایه حلال است ( دیگر از این
واضح تر می توان مثال زد) خواهد گفت مهدی است اگر بگویی مهدی ازکجا وارد این قضیه شد می گوید مگر تو علم تأویل متشابهات می دانی؟!

و طاها;877176 نوشت:
سلام
جناب شاهد انچه شما میگویید اصلا اختلافی در ان نیست که بگوییم ادبیات عرب نمیتواند به ما کمک کند.
این حرف شما مثل انکار خورشید است.
اگر شما فکر میکنید خودتان صاحب عقل کل هستید و هر چه میگویید درست است که حرفی باقی نمی ماند.
اما این را بدانید من اگر حرفی میزنم سعی کرده ام با تدبر و تفکر و تفقه و تعقل باشد.
و سالهاست در مورد ایات قران می اندیشم و تحقیق میکنم....

من ادعا ندارم ادبیات عرب همه مشکلات فهم قران را برطرف میکند بلکه گفتم در مواردی همه فهمیده اند که معنا این چنین است اما شما میخواهید زبان عربی را هم تغییر بدهید تا مطابق انچه فکر میکنید درست است بشود.
و این جز دروغ بستن به خدا نیست ان هم از روی علم و آگاهی.

سلام
اگر گمان می کنید در قرآن آیاتی وجود دارند که پیروی از آنها باعث فتنه می شود و جز راسخون علم ( ائمه و پیامبر) کسی معنایشان را نمی داند ، لطفاً مصداق معرفی کنید در غیر این صورت نمی توانید ادعا کنید در قرآن متشابهات وجود دارند آنهم در پاسخ کسی که می گوید قرآن خودش خودش را تفسیر می کند و نیاز به مفسر مافوق بشری ندارد. شما دقیقاً در پاسخ این ادعا بحث متشابهات را مطرح می کنید پس باید مصداق بیاورید تا ادعا باطل شود.
معنای ام الکتاب در قرآن مشخص است همانگونه که شخصیت موسی مشخص است . آیا کسی می تواند در آیه ای ادعا کند منظور از موسی همان موسای پیامبر نیست؟ نه . چون: خداوند در کتابش از موسای دیگری اسم نبرده است. در قرآن کریم به مأخذ کتابهای آسمانی ام الکتاب گفته شده و این مادر بودن کاملاً با آن همخوانی دارد حالا شما می خواهید با چکش کاری معنای آن را دگرگون سازید دیگ با خودتان است.

shahed1;877195 نوشت:
سلام
اگر گمان می کنید در قرآن آیاتی وجود دارند که پیروی از آنها باعث فتنه می شود و جز راسخون علم ( ائمه و پیامبر) کسی معنایشان را نمی داند ، لطفاً مصداق معرفی کنید در غیر این صورت نمی توانید ادعا کنید در قرآن متشابهات وجود دارند آنهم در پاسخ کسی که می گوید قرآن خودش خودش را تفسیر می کند و نیاز به مفسر مافوق بشری ندارد. شما دقیقاً در پاسخ این ادعا بحث متشابهات را مطرح می کنید پس باید مصداق بیاورید تا ادعا باطل شود.
معنای ام الکتاب در قرآن مشخص است همانگونه که شخصیت موسی مشخص است . آیا کسی می تواند در آیه ای ادعا کند منظور از موسی همان موسای پیامبر نیست؟ نه . چون: خداوند در کتابش از موسای دیگری اسم نبرده است. در قرآن کریم به مأخذ کتابهای آسمانی ام الکتاب گفته شده و این مادر بودن کاملاً با آن همخوانی دارد حالا شما می خواهید با چکش کاری معنای آن را دگرگون سازید دیگ با خودتان است.

سلام

جواب این برداشت های شما در همان چیزی است که از ان فرار میکنید و قبولش ندارید : زبان عربی

بدانید با کنار گذاشتن زبان عربی و معنا کردن به خلاف زبان عربی، گفتارتان جز تحریف و دروغ بستن به خدا نیست.

shahed1;877163 نوشت:
بنابر این آیه قرآن گفته بقیت الله در اینجا یعنی رزق و سرمایه حلال

سلام
کجای قران گفته رزق حلال همون بقیت الله است؟
با سند حرف بزنید. به ایه ای که گفته بقیت الله رزق حلاله اشاره کنید.
شما چند بار گفتید این تفسیر ها حجت نیست و حالا از تفسیر نمونه دلیل می اورید؟!

shahed1;877163 نوشت:
کدام حکم قرآن مجمل است و به جزئیات بیان نشده که نیاز به تکمیل غیر داشته باشد؟

مثل اینکه شما دوست دارید با تکرار یه ادعا اونو ثابت کنید! چند بار استاد عامل نماز و زکات رو مثال زدند. جزئیات عمل به اونا در کجای قران اومده؟ مثلا نصاب شتر و گوسفند ویا گندم کجای قران اومده؟ هر کی بگه هر چقدر دلم خواست زکات میدم؟ اونوقت سنگ رو سنگ بند میشه؟ مثلا یه میلیاردر بگه من هزار تومن می خوام زکات بدم! دوست عزیز تعصب نداشته باش فقط فکر کن

shahed1;877195 نوشت:
اگر گمان می کنید در قرآن آیاتی وجود دارند که پیروی از آنها باعث فتنه می شود و جز راسخون علم ( ائمه و پیامبر) کسی معنایشان را نمی داند ، لطفاً مصداق معرفی کنید در غیر این صورت نمی توانید ادعا کنید در قرآن متشابهات وجود دارند آنهم در پاسخ کسی که می گوید قرآن خودش خودش را تفسیر می کند و نیاز به مفسر مافوق بشری ندارد. شما دقیقاً در پاسخ این ادعا بحث متشابهات را مطرح می کنید پس باید مصداق بیاورید تا ادعا باطل شود.

متشابه باید شاخ و دم داشته باشه تا شما قبول کنی؟ همین ایه لا حکم الا لله مگه باعث نشد یه عده خوارج بوجود بیان؟ مگه ید الله فوق ایدیهم و برخی ایه های دیگه شبیه همین ایه باعث نشد گروهی مذهب حشویه رو درست کنن و بگن خدا هم مثل ما دست و پا داره؟ شما چشاتو بستی میگی نیست؟

shahed1;877193 نوشت:
همانگونه که قبلاً عرض کردم، برای حل اختلاف ، دستور زبان هیچ مشکلی را حل نخواهد کرد. قرنهاست که اکثر اهل سنت می گویند واو بین راسخون و الله در آیه 7 آل عمران استیناف است و شیعه می گوید عاطفه است پس کو آن قواعدی که بتوانند این اختلاف را رفع نمایند؟

سلام
جناب شاهد منطقی بحث کنید. من پست 124 رو دیدم . شما چرا به سوال مطرح شده جواب نمیدین؟ واو بین راسخون چیه؟ سوال اینه که اگه من بیانیه اس چرا روی ضمیر امده؟ چرا بعد کلمه مبهم نیست؟ اینطور بحث کردن شما پاک کردن مساله اس. دستور زبان رو کنار بذاریم و ترجمه کنیم؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!! مثل اینه که بگی اچار رو بذار کنار ولی پیچ رو باز کن
shahed1;877193 نوشت:
اگر اینگونه است پس این همه اختلاف شیعه و سنی بر سر احادیث و روایات پیامبر از چه روست؟ پیامبر دو تاست یا کلامش یکی نیست که هرکس احادیث مورد قبول کتب دیگری را قبول ندارد؟ چگونه می توان بر سر این همه اختلاف به توافق رسید؟

یه وقت شما میگی پیامبر مفسر قران نیست ولی یه وقت میگی مفسر هست ولی من به روایت ها از نظر سند اعتماد ندارم. اینا دوتا بحث اند. به این دلیل که بعضی روایت ها جعلی اند میشه همه رو کنار گذاشت؟ به نظر میرسه شما اولای بحث میگفتین پیامبر و امام مفسر حقیقی نیستند ولی الان میگین نقل ها متفاوته. اگر دوتا نقل قول از پیامبر باشه باید هر دو رو کنار گذاشت و خودمون رو راحت کنیم! یا بگردیم درسته رو پیدا کنیم؟ فکر کنم شما راه اول رو انتخاب کردید. درسته؟

پاگنده;877263 نوشت:
سلام
کجای قران گفته رزق حلال همون بقیت الله است؟
با سند حرف بزنید. به ایه ای که گفته بقیت الله رزق حلاله اشاره کنید.
شما چند بار گفتید این تفسیر ها حجت نیست و حالا از تفسیر نمونه دلیل می اورید؟!


سلام
شعیب در آیه 84 سوره هود خطاب به قوم خود می گوید: پیمانه و وزن را کم نکنید ( دست به کم فروشی نزنید)
در آیه 85 می گویند: ای قوم من! پیمانه و وزن را با عدالت، تمام دهید! و بر اشیاء (و اجناس) مردم، عیب نگذارید؛ و از حق آنان نکاهید! و در زمین به فساد نکوشید
سپس در آیه 86 می گویند: آنچه خداوند برای شما باقی می گذارد ( = بقیت الله) برایتان بهنر است.

با توجه به مفهوم این سه آیه به نظر شما در اینجا منظوراز بقیت الله اگر سرمایه و سود حلال نیست پس چیست؟
در ضمن من تفسیر را به عنوان حجت نیاوردم فقط خواستم حرف کسانی را نقل کنم که شما آنها را قبول دارید. شما خودتان به سایر ترجمه های این آیه رجوع کنید ببینید آن را چگونه ترجمه کرده اند.

نقل قول:
مثل اینکه شما دوست دارید با تکرار یه ادعا اونو ثابت کنید! چند بار استاد عامل نماز و زکات رو مثال زدند. جزئیات عمل به اونا در کجای قران اومده؟ مثلا نصاب شتر و گوسفند ویا گندم کجای قران اومده؟ هر کی بگه هر چقدر دلم خواست زکات میدم؟ اونوقت سنگ رو سنگ بند میشه؟ مثلا یه میلیاردر بگه من هزار تومن می خوام زکات بدم! دوست عزیز تعصب نداشته باش فقط فکر کن

اگر خداوند حکمی را به جزئیات صادر نکند ، جزئیات آن را بعهده بشر( نه مافوق بشر) گذاشته تا متناسب با شرایط زمانی و مکانی خود درباره اش تصمیم بگیرند. وقتی خداوند خطاب به بنی اسرائیل فرمود گاوی بکشند. انتخاب آن گاو را بعهده خودشان گذاشت اما بنی اسرائیل گمان می کردند خداوند حکم را کامل نگفته و حق مطلب را به جا نیاورده است و بعد از اینکه که کلی جزئیات به آن افزودند گفتند حالا حق مطلب را آوردی!
اگر گمان کنیم این جزئیات را باید افراد خاصی مشخص کنند و بعد دربرابر حکمشان تسلیم شویم آنگاه آنها را پرستش کرده ایم و این درحالی است که با پروردگارمان عهد بسته ایم احدی را جز او نپرستیم یعنی بی قید و شرط فرمان نبریم.
حکم صلات یکی از آن احکام کلیدی قرآن است و خداوند آن را تمام کرده و تشریع آن را بعهده من دونش نگذاشته است. نمازی که امروز فریقین اقامه می کنند یک حالت کاملاً رنگ و رو رفته از نمازی است که مردم روزگار رسول الله اقامه می کردند با این تفاوت که اصول آن رعایت نمی شود و کلی جزئیات به آن افزوده شده است.انشاء الله در پستهای آتی درباره حقیقت نماز بیشتر خواهم نوشت.

پاگنده;877264 نوشت:
متشابه باید شاخ و دم داشته باشه تا شما قبول کنی؟ همین ایه لا حکم الا لله مگه باعث نشد یه عده خوارج بوجود بیان؟ مگه ید الله فوق ایدیهم و برخی ایه های دیگه شبیه همین ایه باعث نشد گروهی مذهب حشویه رو درست کنن و بگن خدا هم مثل ما دست و پا داره؟ شما چشاتو بستی میگی نیست؟

سلام
یکی از اعمال نا جوانمردانه ای که اهریمن انجام می دهد این است که اصول قرآن را از زبان کسانی نقل می کند که ما آنها را دوست نداریم مثلاً ایرانیها دل خوشی از خلیفه دوم ندارند شاید به این دلیل که تصور می کنند حق خلیفه چهارم را خورده و بجای او بر مسند قدرت نشسته است یا اینکه گمان می کنند او بود که به ایران حمله کرد و آن را ویران ساخت و اجداد آریایی آنها را آواره نمود.
اهریمن از این فرصت ( که شاید خود آن را بوجود آورده ) سوء استفاده می کند و می گوید پیامبر در بستر بیماری قلم و کاغذ خواست تا علی و اولادش را بعنوان هادیان امت معرفی کند که عمر گفت: حسبنا کتاب الله و اهریمن بدینوسیله این اصل اساسی قرآن را سبک جلوه داد تا آن را از چشم بیندازد همانگون که برای اهداف خود پیامبران را در زمان حیاتشان سبک و دیوانه جلوه می داد اما پس از مرگ ( که قرار بود از زبانشان احکام خود را جاری سازد) مرتبه شان را بالا برد و آنها را به خدایانی مافوق بشر مبدل ساخت.
ۚ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ ۖ یا لا حکم الا لله یکی از آن احکام نابی است که خداوند به رسولانش امر کرده تا به مردم بگویند حیف است آن را با داستانهایی که از صحت و سقمشان اطلاع ندارید ، ضایع نمایید. خداوند می فرمایند هرگز بر آنچه از آن علم ندارید پافشاری نکنید و پیروی ننمایید.
اینها اصولی ترین آیات قرآن هستند نه متشابهات شبیه سازی شده از روی آن. خوب بخاطر دارم اوایلی که داعش به عراق حمله کرده بود ، در ویدئویی دیدم هر خود رویی را در خیابان می دیدند به گلوله می بستند و افراد داخل آن را می کشند چون گمان می کردند خداوند خودش در آیه 9 سوره بقره آنجا که گفته : فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ - مشرکان را هرجا یافتید بکشید ، حکمش را صادر کرده است. آیا این آیه به دلیل متشابه بودن باعث فتنه و ددمنشی داعش شده یا دلیلش شیطنت رهبران داعش و خریت پیروان آنهاست؟!

safayyy;877265 نوشت:

سلام
جناب شاهد منطقی بحث کنید. من پست 124 رو دیدم . شما چرا به سوال مطرح شده جواب نمیدین؟ واو بین راسخون چیه؟ سوال اینه که اگه من بیانیه اس چرا روی ضمیر امده؟ چرا بعد کلمه مبهم نیست؟ اینطور بحث کردن شما پاک کردن مساله اس. دستور زبان رو کنار بذاریم و ترجمه کنیم؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!! مثل اینه که بگی اچار رو بذار کنار ولی پیچ رو باز کن

سلام
من بازهم معتقدم قواعد زبان (تازه اگر هم درست و اصولی باشند) نمی توانند هیچ مشکل و اختلافی را حل کنند بلکه خود قرآن بهترین مرجع حل اختلاف می باشد. باید قرآن را در کل دید نه آیه ای از آن را جدا نمود و دربار ه اش بحث کرد.
کسانی که قائل به وجود متشابهات در کلام الله ( نه در کلام غیر او) هستند باید از کتابش نمونه بیاورند. من چند نمونه از این متشابهات را از کلام غیر آوردم و تشابهشان را با قرآن نشان دادم ، راه درست این است که شما نیز چند تا از این متشابهات را که جز خدا و پیامبر و ائمه کسی تأویلشان را نمی داند بیاورید و نشان دهید چگونه تأویلشان کرده اند و درضمن معنی تأویل باید مطابق معنایی باشد که قرآن برایش در نظر گرفته است.
چون شما به احادیث و روایاتی که آیه 7 آل عمران را تلبیس نموده اند شدیداً معتقدید ، من هر چقدر هم که برایتان از قرآن (من) بیانیه بیاورم که قبلش ما و مهما نبوده ، آن را نخواهی پذیرفت . (من) بیانیه بیاورم که بعدش ضمیر آمده آن را انکار خواهید کرد یعنی انکار نمی کنی؟!

پس بیا این یکی :

وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا كَثِيرًا وَنِسَاءً ۚ وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي تَسَاءَلُونَ بِهِ وَالْأَرْحَامَ ۚ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلَيْكُمْ رَقِيبًا ... دارد می گوید همسرش را از جنس او خلق کرد و حرف (من )دارد جنس همسر آدم را بیان می کند یعنی از نوع بیانیه است.

این هم یکی از تفاسیرش:

نقل از تفسیر نمونه:

نقل قول:
سپس در جمله بعد مى گوید: (همسر آدم از او آفریده شد) (و خلق منها زوجها).
بعضى از مفسران از این تعبیر، چنین فهمیده اند که همسر آدم ، (حوا) از بدن آدم آفریده شده و پاره اى از روایات غیر معتبر را که مى گوید: (حوا از یکى از دنده هاى آدم آفریده شده ) را شاهد بر آن گرفته اند - در فصل دوم از سفر تکوین تورات نیز به این معنى تصریح شده است .
ولى با توجه به سایر آیات قرآن هر گونه ابهامى از تفسیر این آیه برداشته مى شود و معلوم مى شود که منظور از آن این است که خداوند همسر او را از جنس او (جنس بشر) آفرید.
در آیه 21 سوره روم مى خوانیم : (و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها؛ از نشانه هاى قدرت خدا این است که همسران شما را از جنس شما قرار داد تا به وسیله آنها آرامش یابید).
و در آیه 72 سوره نحل مى فرماید: (و الله جعل لکم من انفسکم ازواجا؛ خداوند همسران شما را از جنس شما قرار داد).
روشن است این که در این آیات مى خوانیم (همسران شما را از شما قرار داد) معنى آن این است که از جنس شما قرار داد نه از اعضاى بدن شما.


عده ای از مفسرین حرف (من) در این آیه را بیانیه نگرفته اند چون در احادیث و روایات آمده که همسر آدم از دنده او ( یعنی بعضی قسمتهای بدن او ) خلق شده است!

نقل قول:


یه وقت شما میگی پیامبر مفسر قران نیست ولی یه وقت میگی مفسر هست ولی من به روایت ها از نظر سند اعتماد ندارم. اینا دوتا بحث اند. به این دلیل که بعضی روایت ها جعلی اند میشه همه رو کنار گذاشت؟ به نظر میرسه شما اولای بحث میگفتین پیامبر و امام مفسر حقیقی نیستند ولی الان میگین نقل ها متفاوته. اگر دوتا نقل قول از پیامبر باشه باید هر دو رو کنار گذاشت و خودمون رو راحت کنیم! یا بگردیم درسته رو پیدا کنیم؟ فکر کنم شما راه اول رو انتخاب کردید. درسته؟

شما اگر بخواهید عقیده بنده را درباره احادیث و روایات دریابید باید پستهایی را که در این تالار گفتمان فرستاده ام مطالعه کنید یا بجای اینکه از زبانم حرف درآوری مستقیماً از خودم بپرسی.

shahed1;877501 نوشت:
با توجه به مفهوم این سه آیه به نظر شما در اینجا منظوراز بقیت الله اگر سرمایه و سود حلال نیست پس چیست؟

سلام
پس شما هم مفهوم گیری کردی و در قران به این معنا تصریح نشده بنابراین ممکنه یکی دیگه یه مفهوم دیگه ای از همین آیه ها بگیره اونوقت شما چطور میگی قران نیاز به مفسر نداره؟ همون ایت الله مکارم که ازشون ترجمه رو نقل کردی در تفسیر همین ایه ج‏2، ص: 370 میگه:در آيه مورد بحث، گرچه مخاطب قوم شعيبند، و منظور از «بَقِيَّتُ اللَّهِ» سود و سرمايه حلال و يا پاداش الهى است، ولى هر موجود نافع كه از طرف خداوند براى بشر باقى مانده و مايه خير و سعادت او گردد، «بَقِيَّتُ اللَّهِ» محسوب مى‏شود. و از آنجا كه مهدى موعود (عج) آخرين پيشوا و بزرگترين رهبر انقلابى پس از قيام پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله است يكى از روشنترين مصاديق «بقية اللّه» مى‏باشد و از همه به اين لقب شايسته‏تر است، بخصوص كه تنها باقيمانده بعد از پيامبران و امامان است و در روايات متعددى به آن اشاره شده است.
پس ایه های قران رو میشه به چندین مصداق معنا کرد. حالا کدام مصداق و معنی درسته خدا میدونه!
منطوق کلام رو میشه به متکلم نسبت داد ولی مفهوم رو به راحتی نمشه به متکلم نسبت داد. شما اگه در قران منطوقی برای بقیت الله داری بگو. اگر نه پس مفهوم های زیادی رو میشه به اون ایه با فهم های مختلف بهش نسبت داد و همه هم می تونن درست یا غلط باشن.

shahed1;877501 نوشت:
گر خداوند حکمی را به جزئیات صادر نکند ، جزئیات آن را بعهده بشر( نه مافوق بشر) گذاشته تا متناسب با شرایط زمانی و مکانی خود درباره اش تصمیم بگیرند.

اگه خدا همه حکم های قران رو یله و رها بذاره که هر کس با شرایط مختلف برداشت کنه هرج و مرج میشه چرا نمی خوای قبول کنی؟ مثلا خدا گفته نماز بخونین یکی بگه من می خوام دور اتیش بچرخم و به جای ذکر بومبا بومبا کنم! شما اینو نماز میدونی؟ اصلا مگه شما نمیگی قران کافیه پس چرا خدا این قران رو با پیامبر نازل کرد؟ خب قلپی همین قران می افتاد وسط مردم و همه می خوندن و ایمان می اوردند. اگه پیامبر نباشه تا مسیر رو نشون بده قران به تنهایی فایده چندانی نداره. پیامبر 23 سال تمام این احکام رو بین مردم جا انداخت اونوقت با این همه سال بین اونا اختلاف افتاد حالا اگه بیان نمیکرد که دیگه چیزی از اسلام نمی موند.
موضوع قفل شده است