جمع بندی منشاء بت پرستی چیست؟

تب‌های اولیه

161 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
منشاء بت پرستی چیست؟

[="DarkRed"]با عرض سلام
بت پرستی از نظر تاریخ چگونه بوجود آمد؟ منشاء اون چیست؟

آیا منشاء بت پرستی می تواند از افسانه خدایان و اسطوره ها باشد؟با توجه به اینکه مردم به خدایان دسترسی نداشتند ولی خدایان را مانند انسان ها تصور میکردند و بنا به این تصور و دسترسی برای آنها بت می ساختند؟[/]

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد عامل

[="Tahoma"][="Blue"]سلام علیکم و رحمه الله

براى بت پرستى به راحتی نمى‏توان تاريخچه‏اى نشان داد و آغاز آن را تعيين نمود بلكه از گذشته های دور، اين موضوع در ميان انسانهایی كه داراى افكارى منحط و در سطح پايين بوده‏اند وجود داشته است. به هر حال، پیدایش بت پرستی می تواند دلایل گوناگونی داشته باشد که در ادامه به برخی اشاره میشود.

1. تبدیل شدن تمثال بزرگان به بت:
جلال الدین سیوطی در ذیل آیه 23 سوره هود مینویسد: اين اسماء(ود، سواع، يغوث، يعوق و نسر) قبلا اسامى مردانى صالح از قوم نوح(علیه السلام) بوده، وقتى آنها از دنيا رفتند شيطان به بازماندگانشان وحى كرد كه در مجلسى كه ايشان جلسه داشتند مجسمه‏هايى نصب كنيد و نام ايشان را بر سر آن مجسمه‏ها بگذاريد، مردم هم اين كار را كردند، ولى آن مجسمه‏ها را نمى‏پرستيدند تا آن نسل منقرض شد، و نسل بعدى روى كار آمد، و چون علم نسل قبلى را نداشتند مجسمه‏ها مورد پرستش قرار گرفتند.(1)
صاحب تفسیر اطیب البیان نیز در این رابطه می گوید: منشأ آن(بت پرستی) اظهار علاقه به بزرگان و آباء گذشته خودشان بوده كه صورت آنها را از سنگ، چوب و نحو آن مي ساختند و مورد احترام قرار مي دادند و كم كم به اغواء شيطان آنها را واسطه بين خدا و مخلوق دانسته و بتدريج مورد پرستش و عبادت قرار دادند.(2)

2. عدم درک مسائل روحانی و انتزاعی(غیر مادی) و سروکار داشتن با ماده و مادیات:
آیت الله مکارم در این رابطه می فرماید: افراد كوته‏بين و سفيه سعى دارند همه چيز را در قالب حسى ببينند و اساسا فكر آنها از منطقه محسوسات گام بيرون نگذاشته، به همين دليل پرستش خداى ناديده براى آنها مشكل و سنگين است و ميل دارند خداى خود را در يك قالب حسى بريزند، اين جهل و بى خبرى هنگامى كه با" سرشت خدا پرستى" آميخته شد به شكل بت پرستى و خداى حسى خودنمايى مى‏كند.(3)

3. جهل به مسائل طبیعت و وجود خدا:
برخی که علت اصلی مسائل طبیعی را نمی دانستند برای جلب منفعت و یا دفع ضرر، به واسطه هایی متوسل میشدند. بدین ترتیب برای نزول باران و یا پیروزی در جنگ و ... به خدایان متعدد متوسل میشدند.

4. عجز از نسبت دادن تمام امور عالم به خداوند:
برخی به این دلیل که امور منفی در عالم را به خدا نسبت ندهند، بخشی از قدرت و سیطره الهی را محدود کرده و به تبع آن دوگانه پرست شدند. به عبارتی خدایی برای خوبی ها فرض کرده و خدایی هم برای بدی های عالم در نظر گرفتند.

5. منشا خیر بودن برخی موجودات در عالم:
برخی موجودات مانند خورشید و ستارگان منبع خیر بوده اند و به همین دلیل برخی انها را میپرستیدند.

دلایل دیگری نیز میتوان به این موارد اضافه نمود، اما به نظر جامع بین دلایل گذشته، جهل بشر به علت اصلی عالم و سر و کار داشتن انسانها با امور محسوس و مادی است. از طرفی انسان میل به پرستش دارد و از طرف دیگر اگر این میل توسط عقل و پیامبران هدایت نشود، سبب گمراهی بشر و بعضا بت پرستی میشود. در همین رابطه کلبی می‌گوید: «وقتی عربی به سفر می‌رفت در ضمن راه که پیاده می‌شدند چهار سنگ از زمین برمی داشت و یکی از آن‌ها را که زیباتر بود انتخاب می‌کرد و خدای خود قرار می‌داد و سه عدد باقی را به جرم بد شکلی، پایه‌های دیگر خود قرار می‌داد و پس از پختن غذا و حرکت، سنگ‌ها را رها می‌کرد و می‌رفت تا این که به منزلگاه دیگر برسد و روز از نو و خدای دیگر از نو، و این شده بود کار عرب که سنگی زیبا را خدا کند بعد که سنگی زیباتر پیدا شد خدای قبلی را به دور بیندازد و خدای جدید اختیار کند».


[/HR]1. الدر المنثور، ج 6، ص 269.
2. أطيب البيان في تفسير القرآن، ج‏2، ص: 398.
3. تفسير نمونه، ج‏2، ص: 292.



[/]

[="DarkRed"]با سلام و تشکر از استاد عامل بابت تقریر کامل@};-
استاد گرامی بعضی ها معتقدند (احتمالا اهل تسنن)رفتن به زیارت گاه ها و استعانت و توسل به امامان (ع) و بزرگان دینی نوعی شرکاست و جایز نیست.
در این باره نظر مکتب تشیع چیست؟
[/]

امن;827097 نوشت:
با سلام و تشکر از استاد عامل بابت تقریر کامل@};-
استاد گرامی بعضی ها معتقدند (احتمالا اهل تسنن)رفتن به زیارت گاه ها و استعانت و توسل به امامان (ع) و بزرگان دینی نوعی شرکاست و جایز نیست.
در این باره نظر مکتب تشیع چیست؟

سلام
آنگونه که قرآن به ما می آموزد ؛ منشأ بت پرستی به ظاهر میل تقرب به پروردگار است ولی درواقع اینگونه نیست و بت پرست برای ایمنی و رزق( مادی و معنوی) چنین می کند.
هر بت پرستی بالاخره از بت خود یک درخواستی دارد و به خاطر همین درخواست است که او را می خواند. اصل و اساس بت پرستی تعبد من دون الله است و تعبد یعنی تسلیم شدن در برابر حکم غیر خدا و این بین شیعه و سنی مشترک است اهل سنت و وهابیت علاوه بر قرآن (= الله) کتابهای ششگانه خود را دارند و شیعه نیز کتب چهارگانه خود. همین کتابهای ششگانه و چهارگانه هستند که بستر ساز منازعات و مجادلات عمری علوی شده اند و الا کتاب خداوند فقط به اتحاد و یکپارچگی دعوت می کند.

عامل;827020 نوشت:

1. تبدیل شدن تمثال بزرگان به بت:
جلال الدین سیوطی در ذیل آیه 23 سوره هود مینویسد: اين اسماء(ود، سواع، يغوث، يعوق و نسر) قبلا اسامى مردانى صالح از قوم نوح(علیه السلام) بوده، وقتى آنها از دنيا رفتند شيطان به بازماندگانشان وحى كرد كه در مجلسى كه ايشان جلسه داشتند مجسمه‏هايى نصب كنيد و نام ايشان را بر سر آن مجسمه‏ها بگذاريد، مردم هم اين كار را كردند، ولى آن مجسمه‏ها را نمى‏پرستيدند تا آن نسل منقرض شد، و نسل بعدى روى كار آمد، و چون علم نسل قبلى را نداشتند مجسمه‏ها مورد پرستش قرار گرفتند.(1)
صاحب تفسیر اطیب البیان نیز در این رابطه می گوید: منشأ آن(بت پرستی) اظهار علاقه به بزرگان و آباء گذشته خودشان بوده كه صورت آنها را از سنگ، چوب و نحو آن مي ساختند و مورد احترام قرار مي دادند و كم كم به اغواء شيطان آنها را واسطه بين خدا و مخلوق دانسته و بتدريج مورد پرستش و عبادت قرار دادند.(2)


سلام
کاری که امروز شیعه و سنی و وهابیت انجام می دهند بسیار بسیار به کاری که قوم نوح و سایر اقوام پیامبران انجام می دادند شباهت دارد، شما چه دلیلی دارید که نشان می دهد عمل این دو فرقه با آن فرقه ها متفاوت است؟ خیلی از چیزهایی که فریقین نقل می کنند به گمانشان نقل مجالس صالحان و مقدسینشان است. آیا برهان محکمی در دست دارید که نشان می دهد نقل اینها صحیح است ولی نقل آنها نا صحیح. صالحان و مقدسان قوم نوح بت بودند ولی صالحان و مقدسان ما نیستند؟

[="Tahoma"][="Blue"]سلام علیکم

امن;827097 نوشت:
استاد گرامی بعضی ها معتقدند (احتمالا اهل تسنن)رفتن به زیارت گاه ها و استعانت و توسل به امامان (ع) و بزرگان دینی نوعی شرکاست و جایز نیست.
در این باره نظر مکتب تشیع چیست؟

غالب اهل سنت چنین اعتقادی ندارند. تنها برخی سلفی ها به چنین چیزی معتقدند و اکثر آنها هم تحت تاثیر تفکرات افرادی مانند ابن تیمیه به این نتیجه رسیده اند.
خداوند در آيه 64 سوره نساء در مورد وسیله قرار دادن رسول خدا(صلی الله علیه و آله) میفرماید: وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِيماً " اگر آنها هنگامى كه به خويشتن ستم كردند (و مرتكب گناهى شدند) به سراغ تو مى‏آمدند و از خداوند طلب عفو و بخشش مى‏كردند و تو نيز براى آنها طلب عفو مى‏كردى، خدا را توبه‏پذير و رحيم مى‏يافتند".
همچنین برادران يوسف(علیه السلام) از پدر تقاضا كردند كه در پيشگاه خداوند براى آنها استغفار كند و يعقوب(علیه السلام) نيز اين تقاضا را پذيرفت.
روایات اهل سنت نیز شاهد بر صحت توسل به رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) و بزرگان است. در این رابطه آیت الله مکارم در تفسیر نمونه(ج4 - صص 366-370) چندین روایت از اهل سنت در این رابطه نقل میکند:

روايات اسلامى و توسل‏
از روايات متعددى كه از طرق شيعه و اهل تسنن در دست داريم، نيز به خوبى استفاده مى‏شود كه توسل به آن معنى كه در بالا گفتيم هيچگونه اشكالى ندارد، بلكه كار خوبى محسوب مى‏شود، اين روايات بسيار فراوان است و در كتب زيادى نقل شده و ما به عنوان نمونه به چند قسمت از آنها كه در كتب معروف اهل تسنن مى‏باشد اشاره مى‏كنيم:
1- در كتاب" وفاء الوفاء" تاليف دانشمند معروف سنى" سمهودى" چنين مى‏خوانيم كه: مدد گرفتن و شفاعت خواستن در پيشگاه خداوند از پيامبر ص و از مقام و شخصيت او، هم پيش از خلقت او مجاز است و هم بعد از تولد و هم بعد از رحلتش، هم در عالم برزخ، و هم در روز رستاخيز، سپس روايت معروف توسل آدم را به پيامبر اسلام ص از عمر بن خطاب نقل كرده كه: آدم روى اطلاعى كه از آفرينش پيامبر اسلام در آينده داشت به پيشگاه خداوند چنين عرض كرد:
" يا رب اسئلك بحق محمد لما غفرت لى"(1)
" خداوندا به حق محمد ص از تو تقاضا مى‏كنم كه مرا ببخشى".
سپس حديث ديگرى از جماعتى از راويان حديث از جمله" نسايى" و" ترمذى" دانشمندان معروف اهل تسنن به عنوان شاهد براى جواز توسل به پيامبر در حال حيات نقل مى‏كند كه خلاصه‏اش اين است:" مرد نابينايى تقاضاى دعا از پيامبر براى شفاى بيماريش كرد، پيغمبر به او دستور داد كه چنين دعا كند:
" اللهم انى اسئلك و اتوجه اليك بنبيك محمد نبى الرحمة يا محمد انى توجهت بك الى ربى فى حاجتى لتقضى لى اللهم شفعه فى"(2)
" خداوندا من از تو به خاطر پيامبرت پيامبر رحمت تقاضا مى‏كنم و به تو روى مى‏آورم اى محمد! بوسيله تو به سوى پروردگارم براى انجام حاجتم متوجه مى‏شوم خداوندا او را شفيع من ساز".
سپس در مورد جواز توسل به پيامبر ص بعد از وفات چنين نقل مى‏كند كه مرد حاجتمندى در زمان عثمان كنار قبر پيامبر ص آمد و نماز خواند و چنين دعا كرد.
اللهم انى اسئلك و اتوجه اليك بنبينا محمد ص نبى الرحمة، يا محمد انى اتوجه بك الى ربك ان تقضى حاجتى".
" خداوندا من از تو تقاضا مى‏كنم و بوسيله پيامبر ما محمد ص پيغمبر رحمت به سوى تو متوجه مى‏شوم، اى محمد من بوسيله تو متوجه پروردگار تو مى‏شوم تا مشكلم حل شود".
بعدا اضافه مى‏كند چيزى نگذشت كه مشكل او حل شد.(3)
2- نويسنده كتاب" التوصل الى حقيقة التوسل" كه در موضوع توسل بسيار سختگير است 26 حديث از كتب و منابع مختلف نقل كرده كه جواز اين موضوع در لابلاى آنها منعكس است، اگر چه نامبرده سعى دارد كه در اسناد اين احاديث خدشه وارد كند، ولى واضح است كه روايات هنگامى كه فراوان باشند و به حد تواتر برسند جايى براى خدشه در سند حديث باقى نمى‏ماند و رواياتى كه در زمينه توسل در منابع اسلامى وارد شده است ما فوق حد تواتر است و از جمله رواياتى كه نقل مى‏كند اين است كه:
" ابن حجر مكى" در كتاب" صواعق" از" امام شافعى" پيشواى معروف اهل تسنن نقل مى‏كند كه به اهل بيت پيامبر توسل مى‏جست و چنين مى‏گفت:
آل النبى ذريعتى و هم اليه و سيلتى‏
ارجو بهم اعطى غدا بيد اليمين صحيفتى(4)
" خاندان پيامبر وسيله منند آنها در پيشگاه او سبب تقرب من مى‏باشند"" اميدوارم به سبب آنها فرداى قيامت نامه عمل من به دست راست‏
من سپرده شود".
و نيز از" بيهقى" نقل مى‏كند كه در زمان خلافت خليفه دوم سالى قحطى شد بلال به همراهى عده‏اى از صحابه بر سر قبر پيامبر آمد و چنين گفت:
" يا رسول اللَّه استسق لامتك ... فانهم قد هلكوا .."(5)
" اى رسول خدا! از خدايت براى امتت باران بخواه ... كه ممكن است هلاك شوند".
حتى از ابن حجر در كتاب" الخيرات الحسان" نقل مى‏كند كه" امام شافعى" در ايامى كه در بغداد بود به زيارت ابو حنيفه مى‏رفت و در حاجاتش به او متوسل مى‏شد! (6) و نيز در صحيح" دارمى" از" ابى الجوزاء" نقل مى‏كند كه سالى در مدينه قحطى شديدى واقع شد، بعضى شكايت به" عايشه" بردند، او سفارش كرد كه بر فراز قبر پيامبر روزنه‏اى در سقف ايجاد كنند تا به بركت قبر پيامبر از طرف خدا باران نازل شود، چنين كردند و باران فراوانى آمد!.
در تفسير" آلوسى" قسمتهاى زيادى از احاديث فوق را نقل كرده و پس از تجزيه و تحليل طولانى و حتى سختگيرى در باره احاديث فوق در پايان ناگزير به اعتراف شده و چنين مى‏گويد:
" بعد از تمام اين گفتگوها من مانعى در توسل به پيشگاه خداوند به مقام پيامبر ص نمى‏بينم چه در حال حيات پيامبر و چه پس از رحلت او، و بعد از بحث نسبتا مشروحى در اين زمينه، اضافه مى‏كند" توسل جستن به مقام غير پيامبر در پيشگاه خدا نيز مانعى ندارد به شرط اينكه او حقيقتا در پيشگاه خدا مقامى داشته باشد." (7)
و اما در منابع شيعه موضوع به قدرى روشن است كه نياز به نقل حديث ندارد.


[/HR] (1) وفاء الوفاء جلد 3 ص 1371- در كتاب" التوصل الى حقيقة التوسل" صفحه 215 حديث فوق را از" دلائل النبوة" بيهقى نيز نقل نموده است.
(2) وفاء الوفاء ص 1372.
(3) همان ص 1373.
(4) التوصل ... ص 329.
(5) همان ... ص 253.
(6) همان ... ص 331.
(7) روح المعانى جلد 4- 6 ص 114- 115.


[/]

[="Tahoma"][="Blue"]سلام علیکم

shahed1;827230 نوشت:
سلام
آنگونه که قرآن به ما می آموزد ؛ منشأ بت پرستی به ظاهر میل تقرب به پروردگار است ولی درواقع اینگونه نیست و بت پرست برای ایمنی و رزق( مادی و معنوی) چنین می کند.
هر بت پرستی بالاخره از بت خود یک درخواستی دارد و به خاطر همین درخواست است که او را می خواند. اصل و اساس بت پرستی تعبد من دون الله است و تعبد یعنی تسلیم شدن در برابر حکم غیر خدا و این بین شیعه و سنی مشترک است اهل سنت و وهابیت علاوه بر قرآن (= الله) کتابهای ششگانه خود را دارند و شیعه نیز کتب چهارگانه خود. همین کتابهای ششگانه و چهارگانه هستند که بستر ساز منازعات و مجادلات عمری علوی شده اند و الا کتاب خداوند فقط به اتحاد و یکپارچگی دعوت می کند.

تقربی که خداوند از قول مشرکین نقل میکند، غایت و نتیجه بت پرستی آنهاست نه منشاء آن.
قرآن بدون سنت و روایات بسیار مجمل است، بنابراین به دلیل مخالفت آنها در بعضی از موارد نمیتوان از آنها بکلی چشم پوشی کرد.
از طرفی یکی از نشانه ای صحت روایت، همگامی آن با قرآن شناخته شده و اگر روایتی مخالف با قرآن باشد مطرود و مردود است.
البته همین قرآن که سبب وحدت مسلمین است اگر درست فهمیده نشود و یا با قلب مریض سراغ آن رفته شود، سبب گمراهی خواهد بود. همانطور که میفرماید: لا یزید الظالمین الا خسارا.

shahed1;827451 نوشت:
کاری که امروز شیعه و سنی و وهابیت انجام می دهند بسیار بسیار به کاری که قوم نوح و سایر اقوام پیامبران انجام می دادند شباهت دارد، شما چه دلیلی دارید که نشان می دهد عمل این دو فرقه با آن فرقه ها متفاوت است؟ خیلی از چیزهایی که فریقین نقل می کنند به گمانشان نقل مجالس صالحان و مقدسینشان است. آیا برهان محکمی در دست دارید که نشان می دهد نقل اینها صحیح است ولی نقل آنها نا صحیح. صالحان و مقدسان قوم نوح بت بودند ولی صالحان و مقدسان ما نیستند؟

بعد از گذشت چهارده قرن هیچ یک از صالحین و صحابه پیامبر(صلی الله علیه و آله) تبدیل به بت به آن معنایی که در قوم حضرت نوح(علیه السلام) وجود داشته، نشده اند.
بت پرستان بت را مستقل در استجابت دانسته و به عبارتی تدبیر امور عالم را بدست آنها میدانستند و خداوند را در خالقیت منحصر کرده بودند. چنین اعتقادی تنها در بین گروه اندکی از غالیان وجود دارد نه قاطبه مسلمین.
دغدغه شما اگر تعصب بی جا به برخی گذشتگان باشد، به جا و صحیح است اما معنای لغوی بت با معنای اصطلاحی آن نباید انسان را به بیراهه بکشد. صالحان قوم نوح(علیه السلام) به معنای اصطلاحی، تبدیل به بت شدند.
[/]

عامل;827475 نوشت:
سلام علیکم

تقربی که خداوند از قول مشرکین نقل میکند، غایت و نتیجه بت پرستی آنهاست نه منشاء آن.
قرآن بدون سنت و روایات بسیار مجمل است، بنابراین به دلیل مخالفت آنها در بعضی از موارد نمیتوان از آنها بکلی چشم پوشی کرد.
از طرفی یکی از نشانه ای صحت روایت، همگامی آن با قرآن شناخته شده و اگر روایتی مخالف با قرآن باشد مطرود و مردود است.
البته همین قرآن که سبب وحدت مسلمین است اگر درست فهمیده نشود و یا با قلب مریض سراغ آن رفته شود، سبب گمراهی خواهد بود. همانطور که میفرماید: لا یزید الظالمین الا خسارا.



سلام
این ادعای بجایی نیست چون قرآن خودش را نور و مبین معرفی می کند و می گوید همه چیز را بطور روشن و کامل بیان کرده و هرچه را برای هدایت و سعادت بشر لازم بوده گفته و چیزی را مجمل و ناقص نگذاشته تا دیگران کاملش کنند.

نقل قول:
بعد از گذشت چهارده قرن هیچ یک از صالحین و صحابه پیامبر(صلی الله علیه و آله) تبدیل به بت به آن معنایی که در قوم حضرت نوح(علیه السلام) وجود داشته، نشده اند.
بت پرستان بت را مستقل در استجابت دانسته و به عبارتی تدبیر امور عالم را بدست آنها میدانستند و خداوند را در خالقیت منحصر کرده بودند. چنین اعتقادی تنها در بین گروه اندکی از غالیان وجود دارد نه قاطبه مسلمین.
دغدغه شما اگر تعصب بی جا به برخی گذشتگان باشد، به جا و صحیح است اما معنای لغوی بت با معنای اصطلاحی آن نباید انسان را به بیراهه بکشد. صالحان قوم نوح(علیه السلام) به معنای اصطلاحی، تبدیل به بت شدند.

قرآن خلاف حرف شما را می گوید . همه بت پرستانی که قرآن قصه آنها را نقل می کند، خداوند را حاکم و خالق مطلق می دانستند جز اینکه باور داشتند که خداوند بخشی از حاکمیت خود را در اختیار اولیاء و شرکای مورد توجهشان قرار داده و اگر حکمی از این اولیاء و شرکاء را گردن می نهادند می گفتند: وَاللَّهُ أَمَرَنَا بِهَا – خدا ما را چنین حکم کرده است یعنی حتی باور نداشتند که آن حکم متعلق به شرکایشان باشد.

[="Tahoma"][="Blue"]سلام علیکم

shahed1;827528 نوشت:
این ادعای بجایی نیست چون قرآن خودش را نور و مبین معرفی می کند و می گوید همه چیز را بطور روشن و کامل بیان کرده و هرچه را برای هدایت و سعادت بشر لازم بوده گفته و چیزی را مجمل و ناقص نگذاشته تا دیگران کاملش کنند.

اجمال با نقص خیلی تفاوت دارد. در قرآن نقص نیست اما برخی ایات مجمل اند و نیاز به تفسیر دارند.
خود قران با بیان اینکه برخی آیات محکم اند و برخی متشابه، به روشنی وجود مبین و مفسر را لازم و ضروری میداند.
این مبین در زمان رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، خود ایشان و بعد از او نیز باید شخص معصوم از خطایی آن وظیفه را به عهده بگیرد تا آیات متشابه باعث خطا رفتن یا به خطا کشاندن مسلمین نشوند.
به همین دلیل زمانی که ابن عباس برای محاجه با خوارج رفت، امیر المومنین(علیه السلام) فرمود: با قرآن با آنها بحث نکن، بلکه با سنت و روایات روشن بر آنها استدلال کن.
خود همین خوارج هم با برداشت غلطی از برخی آیات مانند لا حکم الا لله به آنجا رسیدند.
به هر حال خداوند همه چیز را در قرآن بیان کرده اما فهم آن کار هر کسی نیست و لطایف آن نیاز به مفسر دارد.
به همین دلیل است که فرموده اند: كِتَابُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى أَرْبَعَةِ أَشْيَاءَ عَلَى الْعِبَارَةِ وَ الْإِشَارَةِ وَ اللَّطَائِفِ‏ وَ الْحَقَائِقِ فَالْعِبَارَةُ لِلْعَوَامِّ وَ الْإِشَارَةُ لِلْخَوَاصِّ وَ اللَّطَائِفُ‏ لِلْأَوْلِيَاءِ وَ الْحَقَائِقُ لِلْأَنْبِيَاءِ ع‏ (جامع الأخبار(للشعيري)؛ ص41)

shahed1;827528 نوشت:
قرآن خلاف حرف شما را می گوید . همه بت پرستانی که قرآن قصه آنها را نقل می کند، خداوند را حاکم و خالق مطلق می دانستند جز اینکه باور داشتند که خداوند بخشی از حاکمیت خود را در اختیار اولیاء و شرکای مورد توجهشان قرار داده و اگر حکمی از این اولیاء و شرکاء را گردن می نهادند می گفتند: وَاللَّهُ أَمَرَنَا بِهَا – خدا ما را چنین حکم کرده است یعنی حتی باور نداشتند که آن حکم متعلق به شرکایشان باشد.

آیه مورد استدلال شما در مورد فحشاء میباشد که کامل آن چنین است: وَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً قالُوا وَجَدْنا عَلَيْها آباءَنا وَ اللَّهُ أَمَرَنا بِها قُلْ إِنَّ اللَّهَ لا يَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ أَ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ (اعراف/28)؛ هنگامى كه كار بدى انجام مى‏دهند، مى‏گويند: پدران خود را اين گونه يافته‏ايم خدا هم ما را بدان فرمان داده است. خداوند به كار بد فرمان نمى‏دهد. آيا درباره پروردگار حرفهايى مى‏زنيد كه نمى‏دانيد؟!
آنها هر گاه کار زشتی انجام میداند، آنرا به خدا منتسب میکردند.
از آیات قرآن استفاده مى شود که مشرکان عصر رسالت قسمتى از سرنوشت خود را در دست معبودهاى خود مى دانستند. چنانکه مى فرماید:
(وَاتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللّهِ آلِهَةً لِیَکُونُوا لَهُمْ عِزّاً)(مریم/81): جز خدا، خدایانى براى خود برگزیدند تا مایه عزت آنان باشند. نیز مى فرماید:(واتّخذُوا مِنْ دونِ اللّه آلهةً لَعَلَّهُمْ یُنْصَرونَ* لا یَسْتَطیعُونَ نَصْرَهُمْ وَ هُمْ لَهُمْ جُندٌ مُحْضَرونَ)(یس/74ـ75): جز خدا، خدایانى را برگزیدند تا به پیروزى برسند، توانایى یارى دادن به آنها را ندارند، ولى مشرکان مانند سپاهى در خدمت بت ها مى باشند.
قرآن در آیات متعدد به مشرکان هشدار مى دهد که شما چیزهایى را مى پرستید که قادر نیستند به خود و نیز به پرستش کنندگان خود سود و زیانى برسانند. این دسته از آیات حاکى از آن است که مشرکان عصر پیامبر (ص) معتقد به سود و زیان رساندن معبودان خود بوده اند، و این امر انگیزنده آنان به پرستش بت ها بود. این آیات و نظایر آنها که بیانگر عقاید مشرکان در عصر رسالت مى باشد، حاکى است که آنان در عین اعتقاد به توحید در خالقیت، در قسمتى از امور مربوط به ربوبیت حق، مشرک بوده و معبودهاى خود را در آن امور مؤثر مى دانستند. قرآن براى بازدارى آنان از پرستش بت ها، انگیزه مزبور را باطل مى کند و مى گوید: معبودهاى شما کمتر از آنند که بتوانند چنین نقشى داشته باشند.

[/]

عامل;827628 نوشت:
سلام علیکم

اجمال با نقص خیلی تفاوت دارد. در قرآن نقص نیست اما برخی ایات مجمل اند و نیاز به تفسیر دارند.
خود قران با بیان اینکه برخی آیات محکم اند و برخی متشابه، به روشنی وجود مبین و مفسر را لازم و ضروری میداند.
این مبین در زمان رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، خود ایشان و بعد از او نیز باید شخص معصوم از خطایی آن وظیفه را به عهده بگیرد تا آیات متشابه باعث خطا رفتن یا به خطا کشاندن مسلمین نشوند.
به همین دلیل زمانی که ابن عباس برای محاجه با خوارج رفت، امیر المومنین(علیه السلام) فرمود: با قرآن با آنها بحث نکن، بلکه با سنت و روایات روشن بر آنها استدلال کن.
خود همین خوارج هم با برداشت غلطی از برخی آیات مانند لا حکم الا لله به آنجا رسیدند.
به هر حال خداوند همه چیز را در قرآن بیان کرده اما فهم آن کار هر کسی نیست و لطایف آن نیاز به مفسر دارد.
به همین دلیل است که فرموده اند: كِتَابُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى أَرْبَعَةِ أَشْيَاءَ عَلَى الْعِبَارَةِ وَ الْإِشَارَةِ وَ اللَّطَائِفِ‏ وَ الْحَقَائِقِ فَالْعِبَارَةُ لِلْعَوَامِّ وَ الْإِشَارَةُ لِلْخَوَاصِّ وَ اللَّطَائِفُ‏ لِلْأَوْلِيَاءِ وَ الْحَقَائِقُ لِلْأَنْبِيَاءِ ع‏ (جامع الأخبار(للشعيري)؛ ص41)




سلام
رسول الله و ائمه کدام آیه قرآن را تفسیر کرده اند که اگر این کار را نمی کردند کسی سر از آن در نمی آورد؟ لطف کنید چند نمونه ذکر کنید.
کدام مجمل قرآن را تفصیل داده و تفسیر کرده اند؟
اگر در قرآن آیات متشابهی وجود دارند که تنها خدا و رسولش و ائمه آنها را می شناسند ، لطفاً چندتا از این متشابهات را که پیامبر و ائمه به مردم شناسانده اند ذکر کنید.


نقل قول:

آیه مورد استدلال شما در مورد فحشاء میباشد که کامل آن چنین است: وَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً قالُوا وَجَدْنا عَلَيْها آباءَنا وَ اللَّهُ أَمَرَنا بِها قُلْ إِنَّ اللَّهَ لا يَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ أَ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ (اعراف/28)؛ هنگامى كه كار بدى انجام مى‏دهند، مى‏گويند: پدران خود را اين گونه يافته‏ايم خدا هم ما را بدان فرمان داده است. خداوند به كار بد فرمان نمى‏دهد. آيا درباره پروردگار حرفهايى مى‏زنيد كه نمى‏دانيد؟!
آنها هر گاه کار زشتی انجام میداند، آنرا به خدا منتسب میکردند.


شما فرمودید:
بت پرستان بت را مستقل در استجابت دانسته و به عبارتی تدبیر امور عالم را بدست آنها میدانستند و خداوند را در خالقیت منحصر کرده بودند و من به آیه 28 اعراف اشاره کردم که خلاف گفته شما را ثابت می کرد و نشان می داد بت پرستان زمان پیامبر ، احکام شرکای خود را در اصل متعلق به الله می دانستند و برایشان استقلالی قائل نبودند و درضمن بر خلاف گفته شما قدرت الله را منحصر در خالقیت نکرده بودند و خداوند را علاوه بر خالق همه چیز، حاکم همه چیز نیز می دانستند.

shahed1;827815 نوشت:
رسول الله و ائمه کدام آیه قرآن را تفسیر کرده اند که اگر این کار را نمی کردند کسی سر از آن در نمی آورد؟ لطف کنید چند نمونه ذکر کنید.
کدام مجمل قرآن را تفصیل داده و تفسیر کرده اند؟
اگر در قرآن آیات متشابهی وجود دارند که تنها خدا و رسولش و ائمه آنها را می شناسند ، لطفاً چندتا از این متشابهات را که پیامبر و ائمه به مردم شناسانده اند ذکر کنید.

سلام
آدرسهای زیر به چندتا ایه محکم و متشابه اشاره کردن:
http://aut.hodat.ir/index.jsp?fkeyid=&siteid=468&pageid=42314&newsview=35535
~http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=124068
به نظرم همین ایات متشابه باعث گمراهی جبری ها و خوارج و غیره شدن .
و همین ائمه بودن که با حدیث هایی مثل نه جبر و نه اختیار و امری بین اینها باعث گمراه نشدن شیعیان شدن.

پاگنده;828061 نوشت:
سلام
آدرسهای زیر به چندتا ایه محکم و متشابه اشاره کردن:
http://aut.hodat.ir/index.jsp?fkeyid=&siteid=468&pageid=42314&newsview=35535
~http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=124068
به نظرم همین ایات متشابه باعث گمراهی جبری ها و خوارج و غیره شدن .
و همین ائمه بودن که با حدیث هایی مثل نه جبر و نه اختیار و امری بین اینها باعث گمراه نشدن شیعیان شدن.

سلام
اگر خیال مباحثه دارید مرا به جایی ارجاع ندهید بلکه حرف خودتان را بزنید تا ببینم چه می گویید.

[="Tahoma"][="Navy"]سلام
لطفا کلیپهای این سایت را ببینید
www.zekra1.ir
تجربه مشاهده جهنم
لطفا نشر دهید
یا علیم
[/]

سرچشمه و ریشه اصلی بت پرستی را باید در این سخن ابلیس جویا شد که به عزت پروردگارش سوگند یاد کرد که بجز مخلصین ، یعنی آنان که دین خود را برای پروردگارشان خالص نموده اند و جز حکم او را پرستش نمی کنند، همگان را گمراه سازد و بر سر راه راست که همانا کتاب آسمانی و اطاعت از احکام پروردگار است بنشیند و مردمان را از این راه منحرف نماید.
این موضوع در قرآن آنقدر تکرار شده و تکرار شده که از حد افراط گذشته و دیگر کوچکترین شک و تردیدی باقی نگذاشته که منشأ بت پرستی همین است و لاغیر.
خداوند که از این موضوع از هر کس دیگری آگاه تر بود به آدم و همسرش امر کرد که نباید شیطان را پرستش کنند و به آن دو گفت که شیطان برایشان دشمنی آشکار است
اما شیطان برای رسیدن به هدف خود و منحرف کردن آن دو از حکم پروردگارشان به خدعه و نیرنگ متوسل شد و توانست آنها را فریب دهد و از راه راست که همانا پرستش الله است منحرف نماید. تا این که آدم حکم پروردگارش را پشت گوش انداخت و حکم شیطتان را تعبد نمود و از طریقت مستقیم منحرف شد.
او همچنان بر طریقت مستقیم نشسته و جز اندکی قلیل ، این راه را به روی اکثر قریب به اتفاق بنی آدم بسته و منحرفشان ساخته است. در این راه مهمترین خدعه او این است که همواره افرادی را به عنوان اولیاء الله و مقربین درگاه الهی معرفی می کند و آنها را واسطه بین خدا و خلقش قرار می دهد و بعد به بهانه شفاعت و نصرت همین مقربین و در اصل آلهه ، انسانها را به سوی آنها روانه می سازد تا ایشان را پرستش کنند و خود را به خدا نزدیکتر سازند دیگر غافل از اینکه فریب می خورند و در حقیقت آنکس که عبادتش می کنند (= مطیع اش می شوند) کسی جز شیطان نیست.
از این رو شما از هر مشرک و بت پرستی که بپرسی چرا دارید اینها را مطلقاً اطاعت ( = عبادت) می کنید پاسخ خواهند داد: ما این خوبان و مقربین را عبادت نمی کنیم الا اینکه ما را به خداوند نزدیک نمایند.
اما خداوند می فرمایند آنها دروغ می گویند و خود را می فریبند چون هدف آنها از این عبادت( = اطاعت بی قید و شرط) چیزی نیست جز جلب شفاعت و نصرت اولیاء الله و قدرتی که از طریق این آلهه بدست می آورند.

سلام

shahed1;827815 نوشت:
اگر در قرآن آیات متشابهی وجود دارند که تنها خدا و رسولش و ائمه آنها را می شناسند ، لطفاً چندتا از این متشابهات را که پیامبر و ائمه به مردم شناسانده اند ذکر کنید.

از باب نمونه:
«زُرقان»،که با«ابن ابى دُواد»دوستى وصمیمیت داشت،مى گوید: یکروز«ابن ابى دُواد» ازمجلس معتصم بازگشت،درحالى که بشدت افسرده وغمگین بود. علت را جویا شدم. گفت: امروز آرزو کردم که کاش بیست سال پیش مرده بودم! پرسیدم: چرا؟
گفت: به خاطرآنچه از ابوجعفر(امام جواد(علیه السلام)) درمجلس معتصم برسرم آمد!
گفتم: جریان چه بود!
گفت: شخصى به سرقت اعتراف کرد و از خلیفه (معتصم) خواست که با اجراى کیفر الهى او را پاک سازد. خلیفه همه فقها را گرد آورد و امام جواد(علیه السلام) را نیز فرا خواند و از ما پرسید:
دست دزد از کجا باید قطع شود؟
من گفتم: ازمچ دست.
گفت: دلیل آن چیست؟
گفتم: چون منظور از دست در آیه تیمم: «فَامْسَحُوا بِوُجُوهِکُمْ وَ اَیْدِیْکُمْ»؛ (صورت و دستهایتان را مسح کنید) تا مچ دست است.
گروهى از فقها در این مطلب با من موافق بودند و مى گفتند: دست دزد باید از مچ قطع شود، ولى گروهى دیگر گفتند: لازم است از آرنج قطع شود، و چون معتصم دلیل آنرا پرسید، گفتند: منظور از دست درآیه وضو: «فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَ اَیْدِیَکُمْ اًّلىَ الْمَرافِقِ»؛ (صورتها ودستهایتان را تا آرنج بشویید) تا آرنجاست.
آنگاه معتصم رو به امام جواد(علیه السلام) کرد و پرسید: نظرشمادراین مسیله چیست؟
گفت: اینهانظردادند،مرا معاف بدار.
معتصم اصرار کرد و قسم دادکه باید نظرتان را بگویید.
امام جواد(علیه السلام)گفت: چون قسم دادى نظرم را مى گویم. اینها در اشتباه اند، زیرا فقط انگشتان دزد باید قطع شود و بقیه دست باید باقى بماند.
معتصم گفت: به چه دلیل؟
گفت: زیرا رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:سجده برهفت عضو بدن تحقق مى پذیرد: صورت (پیشانى)،دوکف دست، دو سر زانو، و دو پا (دوانگشت بزرگ پا). بنابراین اگردست دزد از مچ یا آرنج قطع شود،دستى براى او نمى ماند تا سجده نماز را به جا آورد،و نیز خداى متعال مى فرماید:
«وَاَنّ الْمَساجِدَ للهِ فَلا تَدْعُوا مَعَ اللهِ احَداً»؛ (سجده گاهها (هفت عضوى که سجده بر آنها انجام مى گیرد) از آن خداست، پس، هیچ کس را همراه و همسنگ باخدا مخوانید (وعبادت نکنید)) وآنچه براى خداست،قطع نمى شود.
«ابن ابى دُواد»مى گوید: معتصم جواب امام جواد(علیه السلام) راپسندید و دستور داد انگشتان دزد را قطع کردند (و ما نزد حضار، بى آبرو شدیم!) و من همانجا (ازفرط شرمسارى و اندوه) آرزوى مرگ کردم! (طبرسى،مجمع البيان،ج 10،ص 372 - عيّاشى،كتاب التفسير، ج1،ص 320 - البرهان فى التفسير القرآن،ج 1،ص 471)




[="Tahoma"][="Blue"]جایگاه بی بدیل ائمه(علیهم السلام) در مورد تفسیر و تاویل قرآن جای هیچ گونه تردید ندارد و این جایگاه از روایات معتبری مانند حدیث ثقلین و ... به راحتی قابل برداشت است. همچنین در برخی روایات وارد شده که قرآن و اهل‌بيت مانند دو چشم هستند، اگر سر نباشد حيات نيست و اگر دو چشم نباشد، بينايي نيست(بحار/121، ح 43)
بسیاری از روايات ناظر به مقام علمي اهل‌بيت(علیهم السلام) در باب قرآن است. اين روايات با تعبيرات گوناگوني رسيده و آن چنان فراوان و به مضمون واحدي است كه مي‌توان ادعاي تواتر معنوي كرد، از قبيل اين‌كه اهل‌بيت، عالم به قرآن، از آغاز تا انجام‌اند.(بحار الانوار، 89/89 و 98) آنان راسخون در علم هستند. (همان،23/، ح 12، 27، 32، 53؛ 89/98)اگر از آنها درباره‌ي قرآن بپرسيد، به شما خبر مي‌دهند.(همان، ح 82) عالم به تأويل و تفسير قرآن هستند.(همان، 89/99، كافي، 1/213) علم آسمان و زمين و حقايق جهان را از قرآن استخراج مي‌كنند.(همان/99، ح 76 و 77)اصلاً اهل قرآن هستند و اگر بخواهند درباره‌ي فاتحة‌الكتاب تفسيري بنويسند بايد بر بار هفتاد شتر كنند.(همان/103) از اين روايات استفاده مي‌شود كه وجود اهل‌بيت(علیهم السلام)، در هدايت دقيق و فهم عميق كمك مي‌كند. مانع گمراهي مي‌شود.
برخی روايات نیز كلام خدا را بر سه دسته تقسيم مي‌كند. و فهم دسته‌اي از قرآن را از آنِ همه مردم، عالم و جاهل مي‌داند و دسترسي به علومش را محدود به وصف خاصي نمي‌كند. و فهم دسته‌اي از علوم كتاب را مخصوص كساني مي‌داند كه از صفاي باطني و لطافت حسّي و قدرت تمييز و تشخيص برخوردار باشند. كساني كه خداوند به آنها شرح صدر داده است؛ و فهم دسته‌اي از علوم قرآن را تنها مخصوص خداوند، ملائكه و راسخان در علم مي‌داند.(وسائل الشيعة،27/194، ح 44) و یا میفرماید: «انّما يعرف القرآن من خوطب به، همانا قرآن را كسي مي‌شناسد كه مخاطب قرآن قرار گرفته است» (كليني، روضه كافي/312، ح 485؛ وسائل الشيعة، 27/185، ح 25) و یا روایتی که قبلا اشاره شد: القرآن علي اربعة اشياء، علي العبارة و الاشارة و اللطائف و الحقائق.83 و فهم قرآن را به چهار دسته تقسيم مي‌كند، عبارت را براي عوام و اشارات را براي خواص و لطائف آن را براي اوليا و كساني كه از صفاي باطني و لطافت حسي برخوردار هستند مي‌داند و حقايق را مخصوص كساني مي‌داند كه در ارتباط با وحي هستند. از این روایات به روشنی معلوم میشود که برخی مطالب قرآن را مردم عادی نمیفهمند و تنها اهل بیت قادر به فهم و بیان آن هستند.
امام صادق‌(علیه السلام) در مورد اینکه اگر بیان رسول خدا و ائمه(علیهم السلام) نبود، کسی حتی احکام روشن قرآن را از خود آیات نمیتوانست برداشت کند، مي‌فرمايد:
«انّ رسول اللّه نزلت عليه الصلاة و لم يسمّ اللّه ثلاثاً و لا أربعاً حتي كان رسول اللّه هو الذي فسّر ذلك لهم؛ و نزلت عليه الزكاة و لم يسمّ لهم من كل أربعين دِرهماً درهم? حتي كان رسول اللّه هو الذي فسرّ ذلك لهم»؛(اصول كافي، 1/286) دستور نماز خواندن بر رسول خدا نازل شد، اما سخن از سه ركعت و چهار‌ركعت در ميان نبود. رسول خدا بود كه تعداد ركعات نماز را تفسير و بيان كرد. دستور پرداخت زكات نازل شد و در آن از چهل‌درهم، يك درهم مطرح نبود، رسول خدا بود كه نصاب زكات را تفسير كرد. دستور حج نازل شد و سخني از هفت بار طواف در آن به ميان نيامد و رسول خدا بود كه مراسم طواف را به‌گونه‌اي خاص معين و تفسير كرد.
سيوطي نیز از حضرت علی(علیه السلام) نقل مي‌كند که فرمود: آيه ای نيست كه نازل شده باشد و من ندانم كه كجا و كي آمده است. در شب نازل شده است يا در روز، در دشت يا در كوهستان. (الاتقان، 2/412، بيروت، دار الكتب العلمية) ائمه معصومين(علیهم السلام) نيز، تربيت يافتگان همين مكتب هستند. به اين جهت دور از واقعيت نيست كه گفته شود: اهل‌البيت ادري بما في البيت.
در برخی روایات نیز اشاره شده که قسمتهایی از قرآن را تنها خدا و امناء(علیهم السلام) او میفهمند: و قسماً لا يعرفه الاّ اللّه و امناءه.(بحار الانوار، 89/ /45)
البته اين مرتبه از دريافت قرآن چيزي بالاتر از تفسير و تأويل است و لذا از آن تعبير به علم شده است:
إنّ علم القرآن ليس يعلم ما هو الاّ من ذاق طعمه(وسائل الشيعة، 27/185، ح 26) اين علم ويژه، انحصاري است. اين همان چيزي است كه امام صادق(علیه السلام) مي‌فرمايد:
گرچه اشاره‌ي قرآن را خواص درك مي‌كنند و لطائف قرآن را اوليا، امّا علم حقايق، مخصوص انبيا و كساني است كه در اتصال به علم پيامبر‌(ص) مي باشند.
[/]

عامل;828312 نوشت:
سلام

از باب نمونه:
«زُرقان»،که با«ابن ابى دُواد»دوستى وصمیمیت داشت،مى گوید: یکروز«ابن ابى دُواد» ازمجلس معتصم بازگشت،درحالى که بشدت افسرده وغمگین بود. علت را جویا شدم. گفت: امروز آرزو کردم که کاش بیست سال پیش مرده بودم! پرسیدم: چرا؟
گفت: به خاطرآنچه از ابوجعفر(امام جواد(علیه السلام)) درمجلس معتصم برسرم آمد!
گفتم: جریان چه بود!
گفت: شخصى به سرقت اعتراف کرد و از خلیفه (معتصم) خواست که با اجراى کیفر الهى او را پاک سازد. خلیفه همه فقها را گرد آورد و امام جواد(علیه السلام) را نیز فرا خواند و از ما پرسید:
دست دزد از کجا باید قطع شود؟
من گفتم: ازمچ دست.
گفت: دلیل آن چیست؟
گفتم: چون منظور از دست در آیه تیمم: «فَامْسَحُوا بِوُجُوهِکُمْ وَ اَیْدِیْکُمْ»؛ (صورت و دستهایتان را مسح کنید) تا مچ دست است.
گروهى از فقها در این مطلب با من موافق بودند و مى گفتند: دست دزد باید از مچ قطع شود، ولى گروهى دیگر گفتند: لازم است از آرنج قطع شود، و چون معتصم دلیل آنرا پرسید، گفتند: منظور از دست درآیه وضو: «فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَ اَیْدِیَکُمْ اًّلىَ الْمَرافِقِ»؛ (صورتها ودستهایتان را تا آرنج بشویید) تا آرنجاست.
آنگاه معتصم رو به امام جواد(علیه السلام) کرد و پرسید: نظرشمادراین مسیله چیست؟
گفت: اینهانظردادند،مرا معاف بدار.
معتصم اصرار کرد و قسم دادکه باید نظرتان را بگویید.
امام جواد(علیه السلام)گفت: چون قسم دادى نظرم را مى گویم. اینها در اشتباه اند، زیرا فقط انگشتان دزد باید قطع شود و بقیه دست باید باقى بماند.
معتصم گفت: به چه دلیل؟
گفت: زیرا رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:سجده برهفت عضو بدن تحقق مى پذیرد: صورت (پیشانى)،دوکف دست، دو سر زانو، و دو پا (دوانگشت بزرگ پا). بنابراین اگردست دزد از مچ یا آرنج قطع شود،دستى براى او نمى ماند تا سجده نماز را به جا آورد،و نیز خداى متعال مى فرماید:
«وَاَنّ الْمَساجِدَ للهِ فَلا تَدْعُوا مَعَ اللهِ احَداً»؛ (سجده گاهها (هفت عضوى که سجده بر آنها انجام مى گیرد) از آن خداست، پس، هیچ کس را همراه و همسنگ باخدا مخوانید (وعبادت نکنید)) وآنچه براى خداست،قطع نمى شود.
«ابن ابى دُواد»مى گوید: معتصم جواب امام جواد(علیه السلام) راپسندید و دستور داد انگشتان دزد را قطع کردند (و ما نزد حضار، بى آبرو شدیم!) و من همانجا (ازفرط شرمسارى و اندوه) آرزوى مرگ کردم! (طبرسى،مجمع البيان،ج 10،ص 372 - عيّاشى،كتاب التفسير، ج1،ص 320 - البرهان فى التفسير القرآن،ج 1،ص 471)


سلام

داستان گاو بنی اسرائیل یکی از داستانهای پر مغز و محتوای قرآن است و احتمالاً نام طولانی ترین سوره قرآن به اسم همین گاو رقم خورده است.
موضوع خیلی جالب و آموزنده است!
خداوند به بنی اسرائیل حکم می کند گاوی بکشند و آنها نمی کشند چون گمان می کنند این حکم مجمل است و باید آن را تفصیل داد و روشن کرد. این است که شروع می کنند بعضی جزئیات را که به گمانشان حکم را کامل می کند، به آن اضافه می نمایند و آخر سر می گویند: الْآنَ جِئْتَ بِالْحَقِّ – الآن حق مطلب را بیان کردی!
یعنی حکم پروردگار در ابتدا حق نبود و می بایستی شاخ و برگی به آن اضافه شود تا حق را تمام کند.
آیا اگر بنی اسرائیل همان حکم اول را بی چون و چرا اطاعت کرده بودند پرستش خدا را بجا نیاورده و عمل نا حقی را مرتکب می شدند. تازه باز هم گلی به جمال بنی اسرائیل که از موسی نمی خواستند این حکم را برایشان کامل کند بلکه پروردگار را به این کار سزاوارتر می دیدند و از او می خواستند.
وقتی خداوند می گوید دست دزد را قطع کنید این یک حکم کامل و مفصل است که از یک برش ساده تا قطع کامل را شامل می شود.بستگی به میزان جرم دارد. آیا طرف یک تکه نان دزدیده یا سه هزار میلیارد تومان؟
اگر منظور خداوند از قطع ید فقط شامل انگشتان می شد حتما می فرمود انگشتان دزد را قطع کنید.
کما اینکه در مورد کفار محارب می گوید ... وَاضْرِبُوا مِنْهُمْ كُلَّ بَنَانٍ – انگشتانشان را قطع کنید

عامل;828328 نوشت:
دستور نماز خواندن بر رسول خدا نازل شد، اما سخن از سه ركعت و چهار‌ركعت در ميان نبود. رسول خدا بود كه تعداد ركعات نماز را تفسير و بيان كرد.

اگر در قرآن سخنی از دو رکعت، سه رکعت و چهار رکعت در میان نیست بخاطر این است که اینها حکم پروردگار نیستند و به قرآن تعلق ندارند و ساخته من دون الله هستند تا ورودی قرآن را مسدود نمایند و مردم را از راه راست منحرف و متفرق سازند. می دانم این موضوع غیر برای خیلی ها قابل درک و پذیرش است اما حقیقت این است که نماز مورد نظر پروردگار اینگون نیست و این را کسی در نخواهد یافت جز آنکه بدون عینک فرقه گرایی ، سخن خداوند را مستقیماً از کتابش بخواند و به قدمت و کثرت مردمانی که در طول تاریخ چنین کردند اعتناء نکند.

[="Tahoma"][="Blue"]سلام علیکم

مگر غیر از این است که من و شما از طریق رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و در مرتبه بعد امامان معصوم(علیهم السلام) با خدا آشنا شدیم؟
مگر رسول خدا هادی امت نیست؟
چه کسی بهتر از هادی می تواند راه سعادت را به ما نشان دهد؟
چه کسی بهتر قرآن را می فهمد؟
آیا بهتر نیست همان شخص برای ما منظور قرآن را بیان کند؟
شیعه و سنی معتقد به حجیت سنت هستند، هیچ کدام از فرق اسلامی تمسک به قرآن را نافی سنت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نمیداند.
به عنوان مثال:

shahed1;828342 نوشت:
وقتی خداوند می گوید دست دزد را قطع کنید این یک حکم کامل و مفصل است که از یک برش ساده تا قطع کامل را شامل می شود.بستگی به میزان جرم دارد. آیا طرف یک تکه نان دزدیده یا سه هزار میلیارد تومان؟

شما از کجا متوجه میشوید که یک برش ساده باید باشد یا قطع کامل؟!
کجای قطع کردن، کامل و مفصل است؟ این یک حکم مجمل است نه مفصل...
هر کسی ممکن است برای قطع کامل دست ملاکی داشته باشد، چه کسی باید به این تعارضات خاتمه بدهد؟
مگر حکم رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و ائمه(علیهم السلام) غیر از حکم خداست؟
کسی که اهل بیت(علیهم السلام) را کنار گذاشته و فقط به قرآن تکیه کند، بنابر حدیث متواتر ثقلین به خطا رفته است.

shahed1;828342 نوشت:
اگر منظور خداوند از قطع ید فقط شامل انگشتان می شد حتما می فرمود انگشتان دزد را قطع کنید.

ید در زبان عربی معانی متفاوتی دارد و به همین دلیل در حدیث مذکور بین فقهای آن زمان اختلاف وجود داشت.
وجود همین اشتراک لفظی ها و معانی متفاوت است که وجود مبین قرآن را لازم و ضروری میکند.

shahed1;828343 نوشت:
اگر در قرآن سخنی از دو رکعت، سه رکعت و چهار رکعت در میان نیست بخاطر این است که اینها حکم پروردگار نیستند و به قرآن تعلق ندارند و ساخته من دون الله هستند تا ورودی قرآن را مسدود نمایند و مردم را از راه راست منحرف و متفرق سازند. می دانم این موضوع غیر برای خیلی ها قابل درک و پذیرش است اما حقیقت این است که نماز مورد نظر پروردگار اینگون نیست و این را کسی در نخواهد یافت جز آنکه بدون عینک فرقه گرایی ، سخن خداوند را مستقیماً از کتابش بخواند و به قدمت و کثرت مردمانی که در طول تاریخ چنین کردند اعتناء نکند.

سبحان الله ...
چطور حکمی را که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بیان کرده را حکم خدا نمیدانید؟
چگونه به خود قرآن که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از جانب خدا آورده اعتماد میکنید اما به نحوه نماز خواندن و دیگر تفاصیل احکام که ایشان(صلی الله علیه و آله) از طرف خداوند بیان کرده اعتماد ندارید و میگویید من دون الله است؟!!!

[/]

shahed1;828063 نوشت:
اگر خیال مباحثه دارید مرا به جایی ارجاع ندهید بلکه حرف خودتان را بزنید تا ببینم چه می گویید.

اگر حال مطاله ندارید بهتر است وارد بحث نشوید!!!:)>-
ولی خوب همین یک نمونه هم برای شما کافیه:
پاگنده;828061 نوشت:
به نظرم همین ایات متشابه باعث گمراهی جبری ها و خوارج و غیره شدن .
و همین ائمه بودن که با حدیث هایی مثل نه جبر و نه اختیار و امری بین اینها باعث گمراه نشدن شیعیان شدن.

همونطور که استاد فرمودن بنابر این دو روایت متواتر:
(انى تارك فيكم الثقلين‏كتاب اللَّه و عترتى اهل بيتى ما ان تمسكتم بهما لن‏ تضلوا ابدا)
(ان مثل اهل بيتى كمثل سفينة نوح من ركبها نجى و من تخلف عنها غرق)
غیر از مسیری که اهل بیت نشون بدن، ضلالت و گمراهیه ...

عامل;828505 نوشت:
سلام علیکم

مگر غیر از این است که من و شما از طریق رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و در مرتبه بعد امامان معصوم(علیهم السلام) با خدا آشنا شدیم؟
مگر رسول خدا هادی امت نیست؟
چه کسی بهتر از هادی می تواند راه سعادت را به ما نشان دهد؟
چه کسی بهتر قرآن را می فهمد؟
آیا بهتر نیست همان شخص برای ما منظور قرآن را بیان کند؟
شیعه و سنی معتقد به حجیت سنت هستند، هیچ کدام از فرق اسلامی تمسک به قرآن را نافی سنت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نمیداند.


بت پرستان قوم پیامبر هر کاری که می کردند آن را به حساب خداوند می گذاشتند. وقتی به آنها گفته می شد چرا غیر خدا را عبادت( = مطلقاً اطاعت) می کنید می گفتند خدا خودش این اولیاء را قرار داده و از ما خواسته که تعبدشان کنیم و این دقیقاً و عیناً و کاملاً بدون کوچکترین شک و تردید و گمان و ظنی همان کاری است که پیروان ادیان مادری از قبیل یهودی ، مسیحی، سنی مخصوصاً شاخه وهابیت آن ، شیعه و غیره می کنند.
چه کاری؟ اینکه احکامی را که نمی دانند منشأشان کجاست تعبد می کنند و می گویند: قال الله تعلی و این به قول پروردگارمان همانکاری است که گذشتگان کردند.
فریقین نیز مانند قوم بنی اسرائیل گمان می کنند خداوند حق مطلب را در کتابش بیان نکرده و قرآن را مجمل باقی گذاشته است!

وَقَالَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا لَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا عَبَدْنَا مِنْ دُونِهِ مِنْ شَيْءٍ نَحْنُ وَلَا آبَاؤُنَا وَلَا حَرَّمْنَا مِنْ دُونِهِ مِنْ شَيْءٍ ۚ كَذَٰلِكَ فَعَلَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ ۚ فَهَلْ عَلَى الرُّسُلِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ
مشرکان گفتند: «اگر خدا می‌خواست، نه ما و نه پدران ما، غیر او را پرستش نمی‌کردیم؛ و چیزی را بدون اجازه او حرام نمی‌ساختیم!» (آری،) کسانی که پیش از ایشان بودند نیز همین کارها را انجام دادند؛ ولی آیا پیامبران وظیفه‌ای جز ابلاغ آشکار دارند نحل- 35

اما در این باره خطاب خداوند به رسولانش چه بوده است :فهل عَلَى الرُّسُلِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ. اینکه وظیفه رسول ابلاغ پیام پروردگارش می باشد نه هدایت مردمان. خداوند این را در چندین موضع قرآن تکرار کرده اما و طبق معمول ، از سوی بندگان مورد توجه قرار نگرفته است.
وظیفه رسول ابلاغ پیام پروردگار است نه هدایت خلق الله.

لَيْسَ عَلَيْكَ هُدَاهُمْ وَلَٰكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ ۗ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ خَيْرٍ فَلِأَنْفُسِكُمْ ۚ وَمَا تُنْفِقُونَ إِلَّا ابْتِغَاءَ وَجْهِ اللَّهِ ۚ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ خَيْرٍ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَأَنْتُمْ لَا تُظْلَمُونَ
هدايت يافتن آنان بر عهده تو نيست، بلكه خداست كه هر كه را كه بخواهد هدايت مى‌كند. و هر مالى كه انفاق مى‌كنيد ثوابش از آن خود شماست و جز براى خشنودى خدا چيزى انفاق مكنيد و هر چه انفاق كنيد پاداش آن به شما مى‌رسد و بر شما ستم نخواهد شد. بقره – 272

عامل;828505 نوشت:

شما از کجا متوجه میشوید که یک برش ساده باید باشد یا قطع کامل؟!
کجای قطع کردن، کامل و مفصل است؟ این یک حکم مجمل است نه مفصل...
هر کسی ممکن است برای قطع کامل دست ملاکی داشته باشد، چه کسی باید به این تعارضات خاتمه بدهد؟
مگر حکم رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و ائمه(علیهم السلام) غیر از حکم خداست؟
کسی که اهل بیت(علیهم السلام) را کنار گذاشته و فقط به قرآن تکیه کند، بنابر حدیث متواتر ثقلین به خطا رفته است.

حکمش را خداوند صادر کرده و تناسبش را قضات باید تشخیص دهند. اگر گمان کنیم این حکم کامل نیست و کس دیگری باید آن را کامل کند و بعد بی چون و چرا از حکم او اطاعت کنیم بنا بر تعریف قرآن ، او را پرستش کرده ایم و خدایش قرار داده ایم.

اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَالْمَسِيحَ ابْنَ مَرْيَمَ وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا إِلَٰهًا وَاحِدًا ۖ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ۚ سُبْحَانَهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ
(آنها) دانشمندان و راهبان خویش را معبودهایی در برابر خدا قرار دادند، و (همچنین) مسیح فرزند مریم را؛ در حالی که دستور نداشتند جز خداوند یکتائی را که معبودی جز او نیست، بپرستند، او پاک و منزه است از آنچه همتایش قرار می‌دهند! توبه - 31

نقل از تفسیر المیزان:

نقل قول:
و مقصود از اینکه مى فرماید: (بجاى خداى تعالى احبار و رهبان را ارباب خود گرفته اند) این است که بجاى اطاعت خدا احبار و رهبان را اطاعت مى کنند و به گفته هاى ایشان گوش فرا مى دهند، و بدون هیچ قید و شرطى ایشان را فرمان مى برند، و حال آنکه جز خداى تعالى احدى سزاوار این قسم تسلیم و اطاعت نیست.

وقتی شما حکم خدا را کامل نمی دانید و معتقدید رسول باید حکم کند( یا به باور گذشتگان خدا خودش گفته که رسول حکم کند) حالا فرض محال می گیریم آن شخص که حکم کرده خود رسول الله است، در اینصورت شما چگونه حکم رسول الله را قابل احتجاج می دانید؟ کدام آیه قرآن به ما دستور عبادت رسول را داده است؟ می توانید یک چنین آیه ای پیدا کنید؟

عامل;828505 نوشت:

ید در زبان عربی معانی متفاوتی دارد و به همین دلیل در حدیث مذکور بین فقهای آن زمان اختلاف وجود داشت.
وجود همین اشتراک لفظی ها و معانی متفاوت است که وجود مبین قرآن را لازم و ضروری میکند.


اما همانگونه که پروردگار بارها و بارها تأکید کرده است. قرآن کتاب حل اختلاف برای همه مذاهب و فرقه هاست. اگر می بینید مردم در امر شریعت با یکدیگر اختلاف دارند و اقوالشان متفاوت است بخاطر این است که نگاهشان به قرآن نیست و غیر قرآن نیز کسی نمی تواند آنها را متحد و یکپارچه نماید. آیا شیعه حاضر است مجملات خود را با احادیث سنی کامل کند؟ سنی چطور؟ مگر رسول این دو یکی نیست؟! اینکه دست دزد را به چه صورت باید ببریم یا در هنگام وضو دست را از مرفق به پایین بشوییم یا از پایین به سمت مرفق ، این دیگر از همان ایرادات بنی اسرائیلی است. نیست؟


نقل قول:

سبحان الله ...
چطور حکمی را که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بیان کرده را حکم خدا نمیدانید؟
چگونه به خود قرآن که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از جانب خدا آورده اعتماد میکنید اما به نحوه نماز خواندن و دیگر تفاصیل احکام که ایشان(صلی الله علیه و آله) از طرف خداوند بیان کرده اعتماد ندارید و میگویید من دون الله است؟!!!

حالا می خواهی بگویی من شبیه خوارجم بگو! اما کلام الله به ما می آموزد که در قلمرو شریعت احدی غیر از الله صاحب حکم نیست یعنی : ۚ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ ۚو او خودش امر کرده که جز او را نپرستیم: أَمَرَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ ایا شما می گویید با اطاعت بی قید و شرط از حکم رسول فرضی او را پرستش کنم؟ً! اگر مانند گذشتگان بگویی خدا خودش فرموده خواهم گفت کو؟! خدا در کجا چنین چیزی فرموده است؟ هاتوا برهانکم ان کنتم صادقین!
مادر موسی نیز به خداوند اطمینان نداشت و گمان می کرد که موسی به ساحل نجات نخواهد رسید چون تصورش بر این بود که موسی را تابوت و دریا حمل می کند اما خداوند به او اطمینان داد که این دو هیچکاره اند و این اوست که موسی را به نقطه امن می رساند
اینکه قرآن را چه کسی برای اولین بار نقل کرده زیاد اهمیت ندارد بالاخره یک نفر باید این کار را می کرد. مهم این است که خداوند اراده کرده آن را به دست ما برساند و من برای اثبات حقانیت این کتاب نیاز به تایید احدی ندارم چون رایحه اش را استشمام کرده ام.

آیات قرآن به من نشان داده اند که صلات آنچیزی که مردم از دیرباز به جا می آورده اند نیست . نماز خیلی مهم است چون دروازه ورودی دین (= قرآن) است . اگر می بینی این دروازه تقریباً بسته شده بخاطر این است که اهریمن چیز دیگری را جای آن به ما غالب کرده و مردم را از طریقت مستقیم قرآن منحرف ساخته است. آخر او به عزت خداوند سوگند خورد که بر سر راه راست بنشیند و این راه را مسدود سازد و عابرین این سبیل را منحرف نماید.
من می گویم در عصر رسول الله تنها دو نماز اقامه می شد که یکی فجر نام داشت و دیگری عشاء . مردم در طول این دو نماز که هر یک حدود یک و نیم ساعت وقت می بردند در محلهایی به اسم مسجد گرد می آمدند و به آموختن و آموزش قرآن می پرداختند . من اگر اجازه دهید در ادامه از قرآن حد اقل چهار سند قید می کنم که حقیقت این بوده که گفتم شما اگر توانستید خلافش را نشان دهید.


مردم ما ؛ پدران ، مادران، برادران و خواهرانمان از دین مادری خود چنین آموخته اند که اگر کسی شهادتین را بگوید دیگر مسلمان است و از جرگه بت پرستان خارج است و محال است چنین ملتی را بتوان بت پرست یا مشرک نامید. این دقیقاً همان تصوری است که در دین مادری اهل تسنن نیز جاری و ساری است.
افسوس که قلوبمان بسختی مشغول و سرگرم بازیچه های دنیوی است و الا از خود می پرسیدیم برای چه خداوند این همه سرگذشتها و حکایات امم گذشته را در کتابش نقل کرده است. انگار ما تافته ای جدا بافته از اقوام پیامبران هستیم و تلپی از آسمان به زمین افتاده ایم تا به در گذشتگان فخر فروشی کنیم و به آنها بگوییم: کاری که از عهده اکثریت قریب به اتفاق شما بر نیامد ما به مدد شهادتینی که گفتیم انجامش دادیم و از این آزمایش رو سپید بیرون آمدیم.
منافقین نیز وقتی به نزد رسول میرفتند شهادت می دادند که محمد رسول الله است . می دانید پاسخ خداوند به آنها چه بود؟ خداوند می گفت نیازی به شهادت شما نیست چون من خودم می دانم که او رسول من است آیا شما می خواهید مرا از چیزی که می دانم آگاه سازید؟! من شهادت می دهم که شما دروغ می گویید و محمد را به پیامبری قبول ندارید.
ای کسانی که دینتان را همچون زبانتان از مادرانتان آموخته اید! اگر راست می گویید پس چرا به شهادت خود عمل نمی کنید و رسالت رسول الله را که همانا قرآن است به ورای ظهورتان می اندازید و به دنبال حرف و حدیث من دون الله می روید.
آیا از هر 99 نفر شما یک نفر قرآن را آنگونه که حق تلاوتش است می خواند و در آیاتش می اندیشد؟!
چند نفر از پاسخگویان سئوالات دینی این تالار دینشان را از قرآن گرفته اند؟ اگر گرفته بودند تا این حد حرفهای من برایشان عجیب و غریب نمی نمود که سبحان الله گویان از آن اعتزال کنند و اعراض نمایند.
من می دانم شما در دلتان به من چه می گویید. شما قرآن و سخن الله را به تنهایی کافی نمی دانید و به دنبال پرستش حرف و حدیث من دون او نیز هستید و گمان می کنید این دستور خدا وند است. در اینصورت حال شما با احوال امم پیشین چه تفاوتی می کند؟
وقتی پیامبرانشان ایشان را به پرستش صرف الله دعوت می کردند ، با وجود عهدی که همچون ما بسته بودند (که جز خدا را پرستش نکنند )می گفتند:

قَالُوا أَجِئْتَنَا لِنَعْبُدَ اللَّهَ وَحْدَهُ وَنَذَرَ مَا كَانَ يَعْبُدُ آبَاؤُنَا ۖ فَأْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ
– آیا به سراغمان آمده ای تا فقط خداوند را اطاعت کنیم ( پرستش نماییم) و آنچه را پدرانمان تبعیت می کردند ( پرستش می کردند) رها کنیم؟ اگر راست می گویی آن بلایی را که از آن دم می زنی بر سرمان بیاور.
فکر می کنید پدران ایشان چه چیزی را پرستش می کردند؟ به زعم و گمانشان حرف و حدیث اولیاء الله و واسطه ها و مقربین درگاه الهی را. هرکس گمان می کند اینگونه نیست بیاید تا از قرآن نشانش دهم.

آیا احادیث و مکتوبات گذشتگان منشا بت پرستی بوده است ؟

وَمِنْهُم مَّن يَسْتَمِعُ إِلَيْكَ ۖ وَجَعَلْنَا عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَن يَفْقَهُوهُ وَفِي آذَانِهِمْ وَقْرً‌ا ۚ وَإِن يَرَ‌وْا كُلَّ آيَةٍ لَّا يُؤْمِنُوا بِهَا ۚ حَتَّىٰ إِذَا جَاءُوكَ يُجَادِلُونَكَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُ‌وا إِنْ هَـٰذَا إِلَّا أَسَاطِيرُ‌ الْأَوَّلِينَ ﴿٢٥﴾
انعام
وَإِذَا تُتْلَىٰ عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا قَالُوا قَدْ سَمِعْنَا لَوْ نَشَاءُ لَقُلْنَا مِثْلَ هَـٰذَا ۙ إِنْ هَـٰذَا إِلَّا أَسَاطِيرُ‌ الْأَوَّلِينَ ﴿٣١﴾
انفال
وَإِذَا قِيلَ لَهُم مَّاذَا أَنزَلَ رَ‌بُّكُمْ ۙ قَالُوا أَسَاطِيرُ‌ الْأَوَّلِينَ ﴿٢٤﴾
نحل
بَلْ قَالُوا مِثْلَ مَا قَالَ الْأَوَّلُونَ ﴿٨١﴾ قَالُوا أَإِذَا مِتْنَا وَكُنَّا تُرَ‌ابًا وَعِظَامًا أَإِنَّا لَمَبْعُوثُونَ ﴿٨٢﴾ لَقَدْ وُعِدْنَا نَحْنُ وَآبَاؤُنَا هَـٰذَا مِن قَبْلُ إِنْ هَـٰذَا إِلَّا أَسَاطِيرُ‌ الْأَوَّلِينَ ﴿٨٣﴾
مومنون
وَقَالُوا أَسَاطِيرُ‌ الْأَوَّلِينَ اكْتَتَبَهَا فَهِيَ تُمْلَىٰ عَلَيْهِ بُكْرَ‌ةً وَأَصِيلًا ﴿٥﴾ قُلْ أَنزَلَهُ الَّذِي يَعْلَمُ السِّرَّ‌ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْ‌ضِ ۚ إِنَّهُ كَانَ غَفُورً‌ا رَّ‌حِيمًا ﴿٦﴾
فرقان
وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُ‌وا أَإِذَا كُنَّا تُرَ‌ابًا وَآبَاؤُنَا أَئِنَّا لَمُخْرَ‌جُونَ ﴿٦٧﴾ لَقَدْ وُعِدْنَا هَـٰذَا نَحْنُ وَآبَاؤُنَا مِن قَبْلُ إِنْ هَـٰذَا إِلَّا أَسَاطِيرُ‌ الْأَوَّلِينَ ﴿٦٨﴾ قُلْ سِيرُ‌وا فِي الْأَرْ‌ضِ فَانظُرُ‌وا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُجْرِ‌مِينَ ﴿٦٩﴾
نمل
وَالَّذِي قَالَ لِوَالِدَيْهِ أُفٍّ لَّكُمَا أَتَعِدَانِنِي أَنْ أُخْرَ‌جَ وَقَدْ خَلَتِ الْقُرُ‌ونُ مِن قَبْلِي وَهُمَا يَسْتَغِيثَانِ اللَّـهَ وَيْلَكَ آمِنْ إِنَّ وَعْدَ اللَّـهِ حَقٌّ فَيَقُولُ مَا هَـٰذَا إِلَّا أَسَاطِيرُ‌ الْأَوَّلِينَ ﴿١٧﴾
احقاف
إِذَا تُتْلَىٰ عَلَيْهِ آيَاتُنَا قَالَ أَسَاطِيرُ‌ الْأَوَّلِينَ ﴿١٥﴾
قلم
وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِّلْمُكَذِّبِينَ ﴿١٠﴾ الَّذِينَ يُكَذِّبُونَ بِيَوْمِ الدِّينِ ﴿١١﴾ وَمَا يُكَذِّبُ بِهِ إِلَّا كُلُّ مُعْتَدٍ أَثِيمٍ ﴿١٢﴾ إِذَا تُتْلَىٰ عَلَيْهِ آيَاتُنَا قَالَ أَسَاطِيرُ‌ الْأَوَّلِينَ ﴿١٣﴾
مطففین

shahed1;827815 نوشت:
اگر در قرآن آیات متشابهی وجود دارند که تنها خدا و رسولش و ائمه آنها را می شناسند

صحبت خود قرآن:
"هُوَ الَّذِيَ أَنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ"

aminj;828724 نوشت:
صحبت خود قرآن:
"هُوَ الَّذِيَ أَنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ"

سلام
اگر در قرآن آیاتی وجود دارند که متشابه هستند و پیروی از آنها موجب گمراهی می شود پس چرا کسی آنها را معرفی نمی کند؟
می گویند جز خدا و اولیاء الله ( راسخون) کسی سر از کار این آیات در نمی آورد !
اولیاء الله تا کنون چند عدد از این آیات متشابه را معرفی و تأویل نموده اند ؟!
چرا کسانی که با سخن اولیاء الله سر و کار دارند یه چند تا از این آیات متشابه نشان نمی دهند.
من در همین جا قول می دهم محال است و محال است و محال که بتوان یکی از این متشابهات را در قرآن یافت . اگر بگویید خداوند نگفته دست دزد را از کجا ببرید می گویم این یک ایراد بنی اسرائیلی است . چون بنی اسرائیل هم در مقابل حکم خداوند که فرمود گاوی بکشید معتقد بودند این حکم متشابه است چون نگفته گاو چه رنگی باشد!
نگفته چند سال داشته باشد!
نگفته...
اگر اینگون است پس اعظم آیات قرآن متشابه هستند چون مثلاً وقتی خداوند حکم قصاص داده نگفته قصاص باید با چه وسیله ای انجام شود! با شمشیر؟ سم، تفنگ، طناب دار، صندلی الکتریکی بالاخره با چه وسیله ای ؟ وه که این حکم پروردگار چقدر شبه ناک است!

و طاها;828720 نوشت:
آیا احادیث و مکتوبات گذشتگان منشا بت پرستی بوده است ؟

وَمِنْهُم مَّن يَسْتَمِعُ إِلَيْكَ ۖ وَجَعَلْنَا عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَن يَفْقَهُوهُ وَفِي آذَانِهِمْ وَقْرً‌ا ۚ وَإِن يَرَ‌وْا كُلَّ آيَةٍ لَّا يُؤْمِنُوا بِهَا ۚ حَتَّىٰ إِذَا جَاءُوكَ يُجَادِلُونَكَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُ‌وا إِنْ هَـٰذَا إِلَّا أَسَاطِيرُ‌ الْأَوَّلِينَ ﴿٢٥﴾
انعام
وَإِذَا تُتْلَىٰ عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا قَالُوا قَدْ سَمِعْنَا لَوْ نَشَاءُ لَقُلْنَا مِثْلَ هَـٰذَا ۙ إِنْ هَـٰذَا إِلَّا أَسَاطِيرُ‌ الْأَوَّلِينَ ﴿٣١﴾
انفال
وَإِذَا قِيلَ لَهُم مَّاذَا أَنزَلَ رَ‌بُّكُمْ ۙ قَالُوا أَسَاطِيرُ‌ الْأَوَّلِينَ ﴿٢٤﴾
نحل
بَلْ قَالُوا مِثْلَ مَا قَالَ الْأَوَّلُونَ ﴿٨١﴾ قَالُوا أَإِذَا مِتْنَا وَكُنَّا تُرَ‌ابًا وَعِظَامًا أَإِنَّا لَمَبْعُوثُونَ ﴿٨٢﴾ لَقَدْ وُعِدْنَا نَحْنُ وَآبَاؤُنَا هَـٰذَا مِن قَبْلُ إِنْ هَـٰذَا إِلَّا أَسَاطِيرُ‌ الْأَوَّلِينَ ﴿٨٣﴾
مومنون
وَقَالُوا أَسَاطِيرُ‌ الْأَوَّلِينَ اكْتَتَبَهَا فَهِيَ تُمْلَىٰ عَلَيْهِ بُكْرَ‌ةً وَأَصِيلًا ﴿٥﴾ قُلْ أَنزَلَهُ الَّذِي يَعْلَمُ السِّرَّ‌ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْ‌ضِ ۚ إِنَّهُ كَانَ غَفُورً‌ا رَّ‌حِيمًا ﴿٦﴾
فرقان
وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُ‌وا أَإِذَا كُنَّا تُرَ‌ابًا وَآبَاؤُنَا أَئِنَّا لَمُخْرَ‌جُونَ ﴿٦٧﴾ لَقَدْ وُعِدْنَا هَـٰذَا نَحْنُ وَآبَاؤُنَا مِن قَبْلُ إِنْ هَـٰذَا إِلَّا أَسَاطِيرُ‌ الْأَوَّلِينَ ﴿٦٨﴾ قُلْ سِيرُ‌وا فِي الْأَرْ‌ضِ فَانظُرُ‌وا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُجْرِ‌مِينَ ﴿٦٩﴾
نمل
وَالَّذِي قَالَ لِوَالِدَيْهِ أُفٍّ لَّكُمَا أَتَعِدَانِنِي أَنْ أُخْرَ‌جَ وَقَدْ خَلَتِ الْقُرُ‌ونُ مِن قَبْلِي وَهُمَا يَسْتَغِيثَانِ اللَّـهَ وَيْلَكَ آمِنْ إِنَّ وَعْدَ اللَّـهِ حَقٌّ فَيَقُولُ مَا هَـٰذَا إِلَّا أَسَاطِيرُ‌ الْأَوَّلِينَ ﴿١٧﴾
احقاف
إِذَا تُتْلَىٰ عَلَيْهِ آيَاتُنَا قَالَ أَسَاطِيرُ‌ الْأَوَّلِينَ ﴿١٥﴾
قلم
وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِّلْمُكَذِّبِينَ ﴿١٠﴾ الَّذِينَ يُكَذِّبُونَ بِيَوْمِ الدِّينِ ﴿١١﴾ وَمَا يُكَذِّبُ بِهِ إِلَّا كُلُّ مُعْتَدٍ أَثِيمٍ ﴿١٢﴾ إِذَا تُتْلَىٰ عَلَيْهِ آيَاتُنَا قَالَ أَسَاطِيرُ‌ الْأَوَّلِينَ ﴿١٣﴾
مطففین


سلام
من متوجه منظور شما از این آیات نمی شوم چون درباره آنها نظر خود را اعلام نکرده اید.
البته همه احادیث و مکتوبات گذشتگان منشأ بت پرستی نبوده تنها آن دسته از احادیث و روایاتی که حکمی صادر می کنند یا شأن نزولی تعریف می کنند و حکمشان با حکم خداوند فرق می کند بوی شرک و بت پرستی می دهند. مثل حکم سنگسار، احکام مربوط به ماههای حرام ، ارث، خمس ، احکامی که از جانب خود چیزی را حرام و حلال می کنند ، احکام مربوط به نمازهای یومیه و غیره.

shahed1;828750 نوشت:
اگر در قرآن آیاتی وجود دارند که متشابه هستند و پیروی از آنها موجب گمراهی می شود پس چرا کسی آنها را معرفی نمی کند؟

به نام خدا
سلام

من متوجه نمی شوم. آیه ای که گفتم دقیقا می گوید چنین ایاتی در قرآن هست. یعنی می خواهید روی حرف خود قرآن حرف بزنید؟ اینکه دقیقا هم معلوم نیست چه آیاتی محکم هستند برای این است که ظالمینی که مثلا بخواهند با استناد به همین قرآن فتوای قتل نوه پیامبر را بدهند مشخص شوند.

نمونه ها:

"جَاء رَبُّکَ وَالْمَلَکُ صَفّاً صَفّاً" خدا چطور می آید؟ نیازی به آمدن ندارد!

"و عنده مفاتح الغیب لا یعلمها الا هو" کلیدهای غیب چیستند؟ چرا در جای دیگر می گوید "الِمُ الغَيْبِ فَلاَ يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَداً الا من ارتضی من رسول فانه یسلک من بین یدیه و من خلفه رصدا"

"وقولهم إنا قتلنا المسيح عيسى ابن مريم رسول الله وما قتلوه وما صلبوه ولكن شبه لهم وإن الذين اختلفوا فيه لفي شك منه ما لهم به من علم إلا اتباع الظن وما قتلوه يقينا" بالاخره حضرت عیسی سرنوشتش چه شد؟ مصلوب شد یا نه؟

"فما اسطاعوا أن يظهروه وما استطاعوا له نقبا" این سد در داستان ذوالقرنین الان کجاست؟ به من نشان بده! تا الان که نشکسته و ما هم یاجوج و ماجوج نمی بینیم. پس کجا هستند ؟ باید الان پشت سدی باشند از آهن و ...! خورشید چطور در چشمه ای غروب می کند (طبق این داستان)؟

مگر نداریم "ایاک نستعین"؟ پس چرا در جایی می بینیم "استعینوا بالصبر و الصلوه"؟

"و السماء ذات البروج" این برجها کجا هستند؟

shahed1;828753 نوشت:
سلام
من متوجه منظور شما از این آیات نمی شوم چون درباره آنها نظر خود را اعلام نکرده اید.
البته همه احادیث و مکتوبات گذشتگان منشأ بت پرستی نبوده تنها آن دسته از احادیث و روایاتی که حکمی صادر می کنند یا شأن نزولی تعریف می کنند و حکمشان با حکم خداوند فرق می کند بوی شرک و بت پرستی می دهند. مثل حکم سنگسار، احکام مربوط به ماههای حرام ، ارث، خمس ، احکامی که از جانب خود چیزی را حرام و حلال می کنند ، احکام مربوط به نمازهای یومیه و غیره.

سلام
چه طور متوجه ایات بین خدا نمیشوید ؟!

مشرکان پیرو اساطیر الاولین نبودند و به همین علت قران را قبول نداشتند
چون ان را نیز اساطیر الاولین میدانستند.

میترسم این بار هم تلاش کنید سخنان خدا را با تفسیر خود کامل کنید...

و طاها;828766 نوشت:
سلام
چه طور متوجه ایات بین خدا نمیشوید ؟!

مشرکان پیرو اساطیر الاولین نبودند و به همین علت قران را قبول نداشتند
چون ان را نیز اساطیر الاولین میدانستند.

میترسم این بار هم تلاش کنید سخنان خدا را با تفسیر خود کامل کنید...

سلام طاها
حالا می خوام از زبان خودت بشنوم منظور از این اساطیر الاولین چیست و چرا قوم پیامبر قرآن را اساطیر الاولین می پنداشتند تا بعد دوباره با هم صحبت کنیم.
آقا طاها این لطف را در حق من می کنی؟

aminj;828756 نوشت:
به نام خدا
سلام

من متوجه نمی شوم. آیه ای که گفتم دقیقا می گوید چنین ایاتی در قرآن هست. یعنی می خواهید روی حرف خود قرآن حرف بزنید؟ اینکه دقیقا هم معلوم نیست چه آیاتی محکم هستند برای این است که ظالمینی که مثلا بخواهند با استناد به همین قرآن فتوای قتل نوه پیامبر را بدهند مشخص شوند.

سلام
لطفاً آن آیه را بیاور و بگو از کجای آن آیه اینچنین دقیق بر می آید که در قرآن آیات متشابه وجود دارند. درضمن بنده بیجا می کنم روی حرف پروردگارم حرفی بزنم .

من به شما گفتم از آن متشابهاتی که اولیاء الله معرفی و تفسیر کرده اند بیاور یعنی اولیاء الله اینها را به عنوان متشابهات معرفی کرده اند؟!
یا اینها را به تبع آنچه دیگران در این باره گفته اند آورده اید؟ مثل آنان که قطاری از تناقضات قرآن را به تبع هم پخش می کنند و یک سری سئوالاتی را مطرح می کنند که آدمی را بکلی مبهوت می کند.

نقل قول:
"جَاء رَبُّکَ وَالْمَلَکُ صَفّاً صَفّاً" خدا چطور می آید؟ نیازی به آمدن ندارد!

خدا و فرشتگانش ممکن است از طریق یک زلزله یا سیل یا جنگ و غیره به سراغمان بیایند

نقل قول:
"و عنده مفاتح الغیب لا یعلمها الا هو" کلیدهای غیب چیستند؟

کلیدهای غیب تشبیهی برای این است که بگوید احدی غیب نمی داند جز الله. حتی اولیاء الله هم غیب نمی دانند

نقل قول:
چرا در جای دیگر می گوید "الِمُ الغَيْبِ فَلاَ يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَداً الا من ارتضی من رسول فانه یسلک من بین یدیه و من خلفه رصدا"

یعنی هیچ کس به غیب دسترسی پیدا نمی کند جز آنان که به رسالتش مبعوث می شوند و مورد وحی پروردگار قرار می گیرند آن هم در شرایطی کاملاً امنیتی ولی در غیر این شرایط یعنی شرایط دریافت کتاب آسمانی حتی رسول هم به غیب دسترسی ندارد

نقل قول:
"وقولهم إنا قتلنا المسيح عيسى ابن مريم رسول الله وما قتلوه وما صلبوه ولكن شبه لهم وإن الذين اختلفوا فيه لفي شك منه ما لهم به من علم إلا اتباع الظن وما قتلوه يقينا" بالاخره حضرت عیسی سرنوشتش چه شد؟ مصلوب شد یا نه؟

مگر خداوند نمی گوید او را نکشتند و به صلیب نکشیدند؟! خب او را نکشتند دیگر

نقل قول:
"فما اسطاعوا أن يظهروه وما استطاعوا له نقبا" این سد در داستان ذوالقرنین الان کجاست؟ به من نشان بده! تا الان که نشکسته و ما هم یاجوج و ماجوج نمی بینیم. پس کجا هستند ؟ باید الان پشت سدی باشند از آهن و ...! خورشید چطور در چشمه ای غروب می کند (طبق این داستان)؟

من چه می دانم این سد در کجاست اصلاً به من چه که غار اصحاب کهف در کدام کشور است یا اصحاب کهف سه نفر بودند که با سگشان می شدند چهار نفر یا چهار نفر که با سگشان پنج نفر؟ یا کشتی نوح الآن کجاست ؟!خداوند به من یاد داده در اینگونه موارد بگویم الله اعلم.

نقل قول:
مگر نداریم "ایاک نستعین"؟ پس چرا در جایی می بینیم "استعینوا بالصبر و الصلوه"؟

چون خداوند خودش گفته به وسیله صبر و صلات از من یاری بجویید

نقل قول:
"و السماء ذات البروج" این برجها کجا هستند؟

این برجها مجموعه یا منظومه ای از ستارگانند که در پهنه آسمان پراکنده شده اند.

بعضی دوستان لطف می کنند و در ذیل پستهای بنده از باب تشکری که در سایر تالارهای گفتمان مرسوم است صلوات می فرستند. من خیلی دوست دارم پاسخشان را بدهم اما چه کنم که به صلوات اعتقاد ندارم و آن را فرابافته ای می بینم که هیچ سنخیتی با آیات قرآن ندارد و برای تلبیس آیات الهی به خدا و رسولش افتراء بسته اند.
انگار با حلوا حلوا گفتن دهان شیرین می شود!
می گویی شکر خدا را بجا بیاور ، می گوید خدا را صدهزار مرتبه شکر!
می گویی به یکتایی خداوند ایمان بیاور ، می گوید اشهد ان لا اله الا الله
یک تسبیح بدست می گیرد و روزی چند صد مرتبه می گوید سبحان الله سبحان الله و از اینکه تسبیح خدا می کند بسی خرسند است.
پروردگار می فرمایند: خدا و فرشتگانش به رسول رو می کنند و آیات الهی را بر او می خوانند ای کسانی که ایمان آورده اید شما نیز به او رو کنید و آیات الهی را از وی بگیرید و تسلیم اوامر الهی گردید . ما در پاسخ چه می گوییم؟ با لحنی خاص که همگان می دانید می گوییم: اللهم صل على محمد وال محمد!
و همین می شود که دینمان در یک سری الفاظ و حرکات که از کودکی و از مادر آموخته ایم خلاصه می شود.

shahed1;828771 نوشت:
سلام طاها
حالا می خوام از زبان خودت بشنوم منظور از این اساطیر الاولین چیست و چرا قوم پیامبر قرآن را اساطیر الاولین می پنداشتند تا بعد دوباره با هم صحبت کنیم.
آقا طاها این لطف را در حق من می کنی؟

مراجعه کن به داستان گاو بنی اسرائیل

shahed1;828783 نوشت:
طفاً آن آیه را بیاور و بگو از کجای آن آیه اینچنین دقیق بر می آید که در قرآن آیات متشابه وجود دارند.

گفتم که:
"منه آیات محکمات هن ام الکتاب و اخر متشابهات"

shahed1;828783 نوشت:
من چه می دانم این سد در کجاست

معلوم شد دیگر.
چگونه این سدی را که طبق قرآن پشتش یاجوج و ماجوج هستند نمی توانی معرفی کنی؟
همین نشان می دهد که توانایی تشخیص تاویل ایات قرآن را هر کسی ندارد.

shahed1;828783 نوشت:
کشتی نوح الآن کجاست

این سد با کشتی فرق دارد. این سد طبق آیات قرآن تا روزی مشخص هست و بعد از خرابی آن یاجوج و ماجوج می ایند. پس یا سد را باید نشان دهی یا یاجوج و ماجوج را!

shahed1;828783 نوشت:
خداوند به من یاد داده در اینگونه موارد بگویم الله اعلم.

تو ادعا داری آیه ای در قرآن نیست که کسی نتواند آن را تاویل کند. باید برای من مشخص کنی. چون اگر سد را نشانم ندهی تاویل آیه قرآن معلوم نیست.

shahed1;828783 نوشت:
حتی اولیاء الله هم غیب نمی دانند

این جمله بالا با این جمله متضاد هستند:
یعنی هیچ کس به غیب دسترسی پیدا نمی کند جز آنان که به رسالتش مبعوث می شوند

بالاخره کدام است؟
متشابه یعنی این!!!!

shahed1;828783 نوشت:
چون خداوند خودش گفته به وسیله صبر و صلات از من یاری بجویید

این تفسیر شماست. پس بالاخره متشابه را طوری تفسیر کردی!!!

shahed1;828783 نوشت:
خدا و فرشتگانش ممکن است از طریق یک زلزله یا سیل یا جنگ و غیره به سراغمان بیایند

این چه حرفیه؟
کسی که محدود باشد می تواند بیاید. خدا که محدود نیست. به هر حال این هم تاویل شما است که ما هم می توانیم قبول نکنیم. تاویل فقط از کسانی که علم الکتاب دارند قبول است.

shahed1;828783 نوشت:
من به شما گفتم از آن متشابهاتی که اولیاء الله معرفی و تفسیر کرده اند بیاور

نمونه اش جریانهای این آیه است که معلوم نیست درباره چه زمانی و چه کسانی است:
"فلما احسوا باسنا اذا هم منها یرکضون لا ترکضوا و ارجعوا الى ما اترفتم فیه و مساکنکم لعلکم تسئلون"

۲٫ امام باقر علیه السلام در تفسیر آیه «فَلَمَّا أَحَسُّوا بَأْسَنا» (انبیاء / ۱۲) (پس چون عذاب ما را احساس کردند) فرمود: «یعنی بنی امیه وقتی احساس گزند از قائم آل محمد صلی الله علیه و آله کردند»؛ «إِذا هُمْ مِنْها یَرْکُضُونَ لا تَرْکُضُوا وَ ارْجِعُوا إِلى‏ ما أُتْرِفْتُمْ فیهِ وَ مَساکِنِکُمْ لَعَلَّکُمْ تُسْئَلُونَ»، (به ناگاه از آن مى‏گریزند (هان‏] مگریزید، و به سوى آنچه در آن متنعّم بودید و (به سوى‏] سراهایتان بازگردید، باشد که شما مورد پرسش قرار گیرید) فرمود: «یعنی گنج‌هایی که اندوخته بودند.» فرمود: «زمانی که قائم علیه‌السّلام از آنان مطالبه می‌کند، بنی امیه داخل در روم می‌شوند، سپس حضرت آنان را از روم اخراج می‌کند و از آنان گنج‌هایی را که اندوخته بودند مطالبه می‌فرماید.» پس همان گونه که خداوند فرموده، می‌گویند: «قالُوا یا وَیْلَنا إِنَّا کُنَّا ظالِمینَ فَما زالَتْ تِلْکَ دَعْواهُمْ حَتَّى جَعَلْناهُمْ حَصیداً خامِدینَ»، (گفتند: «اى واى بر ما، که ما واقعاً ستمگر بودیم سخنشان پیوسته همین بود، تا آنان را دروشده بى‏جان گردانیدیم) فرمود: «(قائم) با شمشیر و زیر سایه شمشیر‌ها چنین می‌کند.» (تفسیر قمی ۲ : ۴۳)>

shahed1;828783 نوشت:
مگر خداوند نمی گوید او را نکشتند و به صلیب نکشیدند؟! خب او را نکشتند دیگر

گفته یقینا او را نکشتند. اما معلوم نیست به صلیب کشیده شد یا نه. "شبه لهم" یعنی چه؟

shahed1;828783 نوشت:
این برجها

برج در زبان رایج یعنی کاخ. ساختمان بلند. اینها را که شما درآوردی و معلوم نیست منظور خدا این بوده یا نه. متشابه یعنی این.

به هر حال با این پستها معلوم شد که در قرآن آیاتی هست که هر کسی توان تاویل آنها را ندارد.

shahed1;828783 نوشت:
من به شما گفتم از آن متشابهاتی که اولیاء الله معرفی و تفسیر کرده اند بیاور یعنی اولیاء الله اینها را به عنوان متشابهات معرفی کرده اند؟!

در مورد ذوالقرنین و یاجوج و ماجوج احادیث زیادی وجود دارد. مثلا در همین انجمن می توان آنها را دید.

aminj;828954 نوشت:
نمونه اش جریانهای این آیه است که معلوم نیست درباره چه زمانی و چه کسانی است:
"فلما احسوا باسنا اذا هم منها یرکضون لا ترکضوا و ارجعوا الى ما اترفتم فیه و مساکنکم لعلکم تسئلون"

۲٫ امام باقر علیه السلام در تفسیر آیه «فَلَمَّا أَحَسُّوا بَأْسَنا» (انبیاء / ۱۲) (پس چون عذاب ما را احساس کردند) فرمود: «یعنی بنی امیه وقتی احساس گزند از قائم آل محمد صلی الله علیه و آله کردند»؛ «إِذا هُمْ مِنْها یَرْکُضُونَ لا تَرْکُضُوا وَ ارْجِعُوا إِلى‏ ما أُتْرِفْتُمْ فیهِ وَ مَساکِنِکُمْ لَعَلَّکُمْ تُسْئَلُونَ»، (به ناگاه از آن مى‏گریزند (هان‏] مگریزید، و به سوى آنچه در آن متنعّم بودید و (به سوى‏] سراهایتان بازگردید، باشد که شما مورد پرسش قرار گیرید) فرمود: «یعنی گنج‌هایی که اندوخته بودند.» فرمود: «زمانی که قائم علیه‌السّلام از آنان مطالبه می‌کند، بنی امیه داخل در روم می‌شوند، سپس حضرت آنان را از روم اخراج می‌کند و از آنان گنج‌هایی را که اندوخته بودند مطالبه می‌فرماید.» پس همان گونه که خداوند فرموده، می‌گویند: «قالُوا یا وَیْلَنا إِنَّا کُنَّا ظالِمینَ فَما زالَتْ تِلْکَ دَعْواهُمْ حَتَّى جَعَلْناهُمْ حَصیداً خامِدینَ»، (گفتند: «اى واى بر ما، که ما واقعاً ستمگر بودیم سخنشان پیوسته همین بود، تا آنان را دروشده بى‏جان گردانیدیم) فرمود: «(قائم) با شمشیر و زیر سایه شمشیر‌ها چنین می‌کند.» (تفسیر قمی ۲ : ۴۳)>

سلام
یه دفعه بگو همه آیات ، حروف و علامات قرآن متشابه هستند و خیال ما را راحت کن. چون اولیاء الله فرضی در باره تمام آیات حدیث و روایت صادر کرده اند. مثلاً همین نقطه ب بسم الله خودش جزء متشابهات است و الا احدی نمی داند که منظور از آن علی است. من یقین دارم حتی خداوند هم این را نمی داند. یا اگر این احادیث و روایات نبودند چه کسی می دانست منظور از رزق حلالی که در سوره هود آمده ( یعنی بقیت الله) مهدی موعود است و مهدی یک موجود خیالی مانند لات و منات و عزی نیست؟!

shahed1;828999 نوشت:
یه دفعه بگو همه آیات ، حروف و علامات قرآن متشابه هستند و خیال ما را راحت کن. چون اولیاء الله فرضی در باره تمام آیات حدیث و روایت صادر کرده اند. مثلاً همین نقطه ب بسم الله خودش جزء متشابهات است و الا احدی نمی داند که منظور از آن علی است. من یقین دارم حتی خداوند هم این را نمی داند. یا اگر این احادیث و روایات نبودند چه کسی می دانست منظور از رزق حلالی که در سوره هود آمده ( یعنی بقیت الله) مهدی موعود است و مهدی یک موجود خیالی مانند لات و منات و عزی نیست؟!

این صحبتها جواب من نشد و به نظر من فرار و بهانه گیری است. سدی که ذوالقرنین ساخته و یاجوج و ماجوج پشت آن گیر افتاده اند و از آن نمی توانند بالا روند یا نمی توانند آن را سوراخ کنند کجاست؟ یا قرآن دروغ گفته یا آیه نیاز به تاویل دارد و متشابه است.
نتیجه گیری:
قرآن محکمات دارد و متشابهات. قرآن کتابی است که نیاز به کسی دارد که تاویل آن را می داند. در غیر این صورت عده ای شراب خوار و ... به خودشان اجازه می دهند به اسم دین خدا نوه بی آزار پیامبر را سر ببرند.
"سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون"

[="Tahoma"][="Blue"]سلام علیکم

shahed1;828562 نوشت:
خطاب خداوند به رسولانش چه بوده است :فهل عَلَى الرُّسُلِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ. اینکه وظیفه رسول ابلاغ پیام پروردگارش می باشد نه هدایت مردمان. خداوند این را در چندین موضع قرآن تکرار کرده اما و طبق معمول ، از سوی بندگان مورد توجه قرار نگرفته است.
وظیفه رسول ابلاغ پیام پروردگار است نه هدایت خلق الله.

اتفاقا خداوند به رسول یا امام نیز اطلاق هادی کرده است:
وَ يَقُولُ الَّذينَ كَفَرُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّه‏ إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ (رعد/7)
منظور از جمله" لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ" چيست؟
جمعى از مفسران گفته‏اند كه اين هر دو صفت" منذر" و" هادى" به پيامبر بر مى‏گردد و در واقع جمله چنين بوده است انت منذر و هاد لكل قوم:" تو بيم دهنده و هدايت كننده براى هر جمعيتى هستى".
ولى اين تفسير خلاف ظاهر آيه فوق است، چرا كه" واو" جمله" لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ" را از" إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ" جدا كرده است، آرى اگر كلمه" هاد"، قبل از" لِكُلِّ قَوْمٍ" بود اين معنى كاملا قابل قبول بود ولى چنين نيست.
ديگر اينكه هدف اين بوده است كه دو قسم دعوت كننده به سوى حق را بيان كند: اول دعوت كننده‏اى كه كارش انذار است، و ديگر دعوت كننده‏اى كه كارش هدايت است.
حتما سؤال خواهيد كرد كه ميان" انذار" و" هدايت" چه تفاوت است؟.
در پاسخ مى‏گوئيم كه انذار براى آن است كه گمراهان از بيراهه به راه آيند، و در متن صراط مستقيم جاى گيرند ولى هدايت براى اين است كه مردم را پس از آمدن به راه به پيش ببرد.
در حقيقت" منذر" همچون" علت محدثه" و ايجاد كننده است، و هادى به منزله" علت مبقيه" و نگهدارنده و پيش برنده، و اين همان چيزى است كه ما از آن تعبير به" رسول" و" امام" مى‏كنيم، رسول، تاسيس شريعت مى‏كند و امام حافظ و نگهبان شريعت است (شك نيست كه هدايت كننده بر شخص پيامبر در موارد ديگر اطلاق شده اما به قرينه ذكر منذر در آيه فوق مى‏فهميم كه منظور از هدايت كننده كسى است كه راه پيامبر را ادامه مى‏دهد و حافظ و نگهبان شريعت او است).
روايات متعددى كه از پيامبر ص در كتب شيعه و اهل تسنن نقل شده كه فرمود:" من منذرم و على هادى است" اين تفسير را كاملا تاييد مى‏كند به عنوان نمونه به چند روايت از آنها اشاره مى‏كنيم:
1-" فخر رازى" در ذيل همين آيه در تفسير اين جمله از" ابن عباس" چنين نقل مى‏كند:
وضع رسول اللَّه يده على صدره فقال انا المنذر، ثم اوما الى منكب على (ع) و قال انت الهادى بك يهتدى المهتدون من بعدى:
" پيامبر دستش را بر سينه خود گذاشت و فرمود: منم منذر! سپس به شانه على اشاره كرد و فرمود تويى هادى! و بوسيله تو بعد از من هدايت يافتگان هدايت مى‏شوند" (تفسير كبير فخر رازى جلد 19 صفحه 14)
اين روايت را دانشمند معروف اهل تسنن علامه ابن كثير در تفسير خود، و همچنين علامه ابن صباغ مالكى در" فصول المهمه" و گنجى شافعى در" كفاية الطالب" و طبرى در تفسير خود و ابو حيان اندلسى در كتاب تفسيرش به نام" بحر المحيط" و همچنين علامه نيشابورى در تفسير خويش و گروه ديگرى نقل كرده‏اند.
2- حموينى كه از علماى معروف اهل تسنن است در كتاب" فرائد السمطين" از ابو هريره اسلمى چنين نقل مى‏كند: ان المراد بالهادى على (ع).
3- ميرغياث الدين نويسنده كتاب" حبيب السير" در جلد دوم كتاب خود صفحه 12 چنين مى‏نويسد، قد ثبت بطرق متعدده انه لما نزل قوله تعالى إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ قال لعلى انا المنذر و انت الهادى بك يا على يهتدى المهتدون من بعدى" به طرق متعددى نقل شده هنگامى كه آيه" إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ" نازل شد پيامبر ص به على ع فرمود من منذرم و تو هادى اى على! بوسيله تو هدايت يافته‏گان هدايت مى‏شوند".
آلوسى در" روح المعانى" و شبلنجى در" نور الأبصار" و شيخ سليمان قندوزى در" ينابيع الموده" نيز اين حديث را به همان عبارت يا نزديك به آن نقل كرده‏اند.
گر چه راوى اين حديث در غالب طرق آن ابن عباس است، ولى منحصر به ابن عباس نيست، بلكه از ابو هريره (طبق نقل حموينى) و از خود على ع (طبق نقل ثعلبى) نيز روايت شده است، آنجا كه فرمود
المنذر النبى و الهادى رجل من بنى هاشم يعنى نفسه:
" منذر پيامبر است و هدايت كننده مردى از بنى هاشم است كه منظور حضرت خود او بود" .
گر چه در اين احاديث تصريح به مساله ولايت و خلافت بلافصل نشده است ولى با توجه به اينكه هدايت به معنى وسيع كلمه منحصر به على ع نبود بلكه همه علماى راستين و ياران خاص پيامبر ص اين برنامه را انجام مى‏دادند، معلوم مى‏شود معرفى على ع به عنوان هادى به خاطر امتياز و خصوصيتى است كه او داشته است، او برترين مصداق هادى بوده و چنين مطلبى جدا از ولايت و خلافت پيامبر ص نخواهد بود.
تفسير نمونه، ج‏10، ص: 133

shahed1;828562 نوشت:
لَيْسَ عَلَيْكَ هُدَاهُمْ وَلَٰكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ ۗ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ خَيْرٍ فَلِأَنْفُسِكُمْ ۚ وَمَا تُنْفِقُونَ إِلَّا ابْتِغَاءَ وَجْهِ اللَّهِ ۚ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ خَيْرٍ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَأَنْتُمْ لَا تُظْلَمُونَ

منظور از این آیه شریفه هدایت تکوینی است که مخصوص خداست اما هدایت تشریعی بدست رسول و دیگر هادیان اتفاق می افتد.
[/]

[="Tahoma"][="Blue"]سلام مجدد

shahed1;828563 نوشت:
حکمش را خداوند صادر کرده و تناسبش را قضات باید تشخیص دهند. اگر گمان کنیم این حکم کامل نیست و کس دیگری باید آن را کامل کند و بعد بی چون و چرا از حکم او اطاعت کنیم بنا بر تعریف قرآن ، او را پرستش کرده ایم و خدایش قرار داده ایم.

جالب است که شما فهم قضات را بر بیان رسول و امام ترجیح میدهید...
ما هیچ وقت نگفتیم حکم کامل نیست بلکه گفتیم در برخی موارد نیازمند بیان است و تبیین به معنای نقص حکم نیست. قبلا هم بنده بین نقص و ابهام یا اجمال فرق گذاشتم و ظاهرا شما توجه نکردید.
قانون چه الهی باشد و چه انسانی، نیازمند مبین است تا اختلافی در تفسیر این قانون رخ ندهد و هر کسی عبارات این قانون را به نفع خود تفسیر نکند.

shahed1;828563 نوشت:
وقتی شما حکم خدا را کامل نمی دانید و معتقدید رسول باید حکم کند( یا به باور گذشتگان خدا خودش گفته که رسول حکم کند) حالا فرض محال می گیریم آن شخص که حکم کرده خود رسول الله است، در اینصورت شما چگونه حکم رسول الله را قابل احتجاج می دانید؟ کدام آیه قرآن به ما دستور عبادت رسول را داده است؟ می توانید یک چنین آیه ای پیدا کنید؟

ما هیچ جا نگفتیم رسول الله باید عبادت شود! بلکه گفتیم از آنجایی که پیامبر اکرم دریافت کننده وحی بوده و این قابلیت به هر کسی داده نشده و این نشان از ظرفیت بالای ایشان دارد، بنابراین ایشان اعلم به معانی و مفاهیم قرآن است و بهتر است خود او یا جانشینانش به تفسیر و بیان قرآن بپردازند.

shahed1;828565 نوشت:
اینکه دست دزد را به چه صورت باید ببریم یا در هنگام وضو دست را از مرفق به پایین بشوییم یا از پایین به سمت مرفق ، این دیگر از همان ایرادات بنی اسرائیلی است. نیست؟

بنی اسرائیل ایراد وارد میکردند تا حکم را انجام ندهند و در پایان هم خداوند فرمود: فَذَبحَوهَا وَ مَا كاَدُواْ يَفْعَلُونَ(بقره/71) آیه اشاره به همين معنى است، که مى‏گويد: آنها گاو را ذبح كردند ولى نمى‏خواستند اين كار انجام گيرد!
آیا مسلمین هم نمیخواهند وضو بگیرند؟!
بیان خصوصیات احکام چه ربطی به بهانه های بنی اسرائیل دارد؟...

shahed1;828565 نوشت:
حالا می خواهی بگویی من شبیه خوارجم بگو! اما کلام الله به ما می آموزد که در قلمرو شریعت احدی غیر از الله صاحب حکم نیست یعنی : ۚ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ ۚو او خودش امر کرده که جز او را نپرستیم: أَمَرَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ ایا شما می گویید با اطاعت بی قید و شرط از حکم رسول فرضی او را پرستش کنم؟ً! اگر مانند گذشتگان بگویی خدا خودش فرموده خواهم گفت کو؟! خدا در کجا چنین چیزی فرموده است؟ هاتوا برهانکم ان کنتم صادقین!

باز هم تکرار ادعای پرستش رسول اکرم!!!
دوست عزیز لطفا ذهنیات خود را نسبت ندهدید...
آیا واقعا مسلمانان صدر اسلام با پرسشهایی که از رسول اکرم در مورد معنای آیات میکردند، او را می پرستیدند؟
پیامبر هم آنها را از این کار نهی نمیکرد؟!!!
تبیین آیات چه ربط به پرستش دارد؟

shahed1;828565 نوشت:
آیات قرآن به من نشان داده اند که صلات آنچیزی که مردم از دیرباز به جا می آورده اند نیست . نماز خیلی مهم است چون دروازه ورودی دین (= قرآن) است

آیا حکمی به این اهمیت باید بطور کلی و صرفا وجوب آن مطرح شود و شما هر طور که دلت خواست انجامش بدهید؟
این چه حکم مهمی است که هیچ کدام از خصوصیاتش مهم نیست؟
چطور شما نماز را که در زمان حیات پیامبر(23 سال) هر روز 5 وعده خوانده شده و ضروری دین محسوب میشود، یعنی به هر جای دنیا که بروی مسلمین آنرا به یک نحو (از حیث تعداد رکعات و زمان و ...) می خوانند، مورد شک و تردید قرار میدهید؟ آیا این همان حکم خداست؟





[/]

موضوع قفل شده است