دوستان خودتان داوری کنید(3)(بررسی مبانی کیش زردشتی)
تبهای اولیه
با سلام
به نظر من گاهان زردشت یک خدای بزرگ را معرفی می کند و آن سرور دانایی اهورا مزدا است و این افتخار بزرگی برای ایران است که قدیمی ترین یافته های ادبی ایران, سروده های گاهان در تقدیس و بزرگداشت خدا است. در این که زردشت انسان نیکی بوده و اصلاح گر جامعه بوده تردیدی نیست. اسلام نیز این مطلب را پذیرفت. امام صادق علیه السام به کسانی که همسایه مجوس داشتند (که دقیقا همین زردشتیان معاصر ما هستند) اجازه می دادند که در مهمانی آنها شرکت کنند و غذایشان را تناول نمایند. اما سخن بر سر این است که اگر ما پیرو اشو زردشت باشیم باید اسلام را بپذیریم. زیرا اشو زردشت در گاهان امر می کند که ما باید از سوشیانت هایی که خواهند آمد, پیروی کنیم. یکی از بزرگترین محققین گاهان شناس به نام لومل می گوید که مصداق این سوشیانت ها کسی جز انبیای آینده نمی تواند باشد. و مری بویس نیز که بزرگترین استاد مطالعات ایران شناسی است این مطلب لومل را در کتاب معروف خود تاریخ کیش زرتشت جلد اول فصل زرتشت و تعالیم او پذیرفته و از لومل عینا نقل قول کرده است. مگر زردشت نگفته که هر هزار سال یک سوشیانت خواهد آمد؟ و مگر زردشت هزار و چهار صد سال پیش از میلاد مسیح زندگی نمی کرد؟ پس ظهور اسلام که در 600 میلادی بود, بعلاوه 1400 پیش از میلاد نشان می دهد که پیامبر اسلام مطابق است با دومین سوشیانت کیش زردشت. سومین سوشیانت نیز که استوت ارته باشد, هنوز نیانده و برادران زردشتی نیز مصداقی برای او نمی شناسند.
با سلام
اگر ما پیرو اشو زردشت باشیم باید اسلام را بپذیریم. زیرا اشو زردشت در گاهان امر می کند که ما باید از سوشیانت هایی که خواهند آمد, پیروی کنیم. یکی از بزرگترین محققین گاهان شناس به نام لومل می گوید که مصداق این سوشیانت ها کسی جز انبیای آینده نمی تواند باشد. و مری بویس نیز که بزرگترین استاد مطالعات ایران شناسی است این مطلب لومل را در کتاب معروف خود تاریخ کیش زرتشت جلد اول فصل زرتشت و تعالیم او پذیرفته و از لومل عینا نقل قول کرده است. مگر زردشت نگفته که هر هزار سال یک سوشیانت خواهد آمد؟ و مگر زردشت هزار و چهار صد سال پیش از میلاد مسیح زندگی نمی کرد؟ پس ظهور اسلام که در 600 میلادی بود, بعلاوه 1400 پیش از میلاد نشان می دهد که پیامبر اسلام مطابق است با دومین سوشیانت کیش زردشت. سومین سوشیانت نیز که استوت ارته باشد, هنوز نیانده و برادران زردشتی نیز مصداقی برای او نمی شناسند.
در پاسخ شما تناقض هست. از یک طرف می گویید سوشیانت یعنی سود رسان و شامل هرکسی می تواند باشد و از یک طرف می گویید ما زردشتیان به سه سوشیانت اعتقاد داریم! بالاخره سه تا است یا هرکسی که سود رساند ولو سود اندک! مثلا نانواها که سود زیادی برای جامعه دارند, سوشیانت اند؟ نه از آنجا که واژه ی سوشیانت در یک متن دینی آمده است پس یک اصطلاح است و اصطلاح با معنای لغوی فرق دارد. مثل اشه که شما نمی توانید در لغت واژه ی دقیقی برای آن پیدا کنید.
موبد گرامی
شما از ایران پیش از اسلام حتی یک کتاب علمی مربوط به دانش و دانشمندی ندارید. هرچه در ایران باستان نوشته می شد تعریف و تمجید از شاهان بود. حتی کتیبه ها با این سخنان آغاز می شود: شاه شاهان شاه ایران و انیران ....
حتی یک اشاره در این همه کتیبه به نام زردشت و دین او نشده است!! چرا؟
پس بپذیرید که این خردگرایی پس از اسلام تازه در ایران اوج گرفت و زنده شد.
آقای بزرگمهر گرامی
درود
شما در یک جا اینکه سوشیانت را سه پسر زرتشت میدانند، از گاتها ندانسته و رد کرده اید. یکجا به فاصله هزارسال که باز هم از گاتهانیست استناد میکنید. تازه دین زرتشت را که دست کم 3748 سال پیش است برای اثبات نظریه خود به سه هزار سال کاهش میدهید. خب آقای گرامی برای اثبات نظریه خود میشود هرکاری کرد حتی تحریف؟
این شایسته یک مسلمانی که ادعای پژوهش و آموزش دارد و خودش به بزرگمردی چون بزرگمهر نامزد کرده است نیست.
اگر کتابهای ما را نسوخته بودید، اگر تاریخ را تحریف نمیکردید، اگر بدون عناد تاریخ را بررسی میکردید، میدیدید که خوارزمی در دنباله نامش المجوسی داشت. رازی نیز شاگر ابن عباس مجوسی اهوازی بود.
ساخت اینهمه قنات، بند، سد، این همه قرینگی در معماری، دانشگاه جندی شاهپور، این همه یونانی که به ایران آمدند و دانشمند شدند و در خودسرگذشت نگاریشان از ایرانیان دانشمند یاد کردهاند، واژه مجیک یعنی موبدانه به دلیل آنکه اروپاییان از دانش ایرانیان سر در نمی آوردند. جراحی چشم و سر در شهر سوخته ....................... نشان از دانش ایرانیان پیش از اسلام ندارد. در قرآن دانش است یا عرب دانش داشت پس ایرانیان پس از اسلام دانش را از کجا آوردند. راستی چرا تحریر بر وزن تفعیل از ریشه حر به معنی آزادگی است؟ 54 کتاب و ده ها پند نامه که از ایران باستان بجا مانده خواندی؟ خب با چه سندی میگویی که ایرانیان دانش نداشتند؟
آقای موبد گرامی
من از کتاب های مربوط به ایران باستان فقط گاهان, یشت ها, یسنه ها, ویسپرد, وندیداد, خرده اوستا
و از متون پهلوی فقط دینکرد (بیشتر مجلدات آن را), بندهش, زاداسپرم, ماتیگان هزار دستان, روایات داراب هرمزد, روایات امید اشوهیشتان, و مانند آن را خوانده امو البته یک دوره زبان پهلوی, خط میخی و مانند آن را گذراندم. باور بفرمایید اگر حکمت اقناع کننده ای از ایران باستان را به دست می آوردم, رهایش نمی کردم. نبود. اگر اندرزنامه ها را می گویید که این ها پس از اسلام نوشته شده اند. اگر کتاب شایول شاکد درباره ی ایران باستان را خوانده باشید ایشان از متن دینکرد قطعه ای را می آورد که گفته بزرگان بسیاری که زردشتی بودند, هنگامی که با اسلام آشنا شدند, با طیب خاط این دین را پذیرفتند و حتی هم کیشان خود را تشویق کردند تا مسلمان شود. همچنین, با دیدن منطقی که چه از اسلام و چه از یونان در آموزه ها می دیدند, خودشان از متون مقدسشان اسطوره زدایی کردند.
چه کسی کتاب های شما را سوزاند؟ من نمی گویم در ایران باستان هیچ علمی نبوده اما جای تعجب ندارد که هیچ کتابی در علوم طبیعی از آن زمان باقی نمانده اما کتابی مانند دینکرد که از ازدواج با محارم به طور وسیع صحبت می کند مانده است؟ اگر مسلمانان می خواستند کتاب ها را بسوزانند اول این کتاب ها را می سوزاندند در حالی که تا قرن هفتم اوستا در آتشکده ی آذرگشنسب در شیز نزدیک تکاب موجود بوده و سهروردی از آنجا و مغان ساکن آنجا دیدن کرده است.
چه کسی کتاب های شما را سوزاند؟ من نمی گویم در ایران باستان هیچ علمی نبوده اما جای تعجب ندارد که هیچ کتابی در علوم طبیعی از آن زمان باقی نمانده اما کتابی مانند دینکرد که از ازدواج با محارم به طور وسیع صحبت می کند مانده است؟ اگر مسلمانان می خواستند کتاب ها را بسوزانند اول این کتاب ها را می سوزاندند در حالی که تا قرن هفتم اوستا در آتشکده ی آذرگشنسب در شیز نزدیک تکاب موجود بوده و سهروردی از آنجا و مغان ساکن آنجا دیدن کرده است.
با سلام
و تشکر از بزرگمهر گرامی
در تائید سخنان بزرگمهر عزیز این تاپیک به افسانه بودن این مطلب اشاره میکند
افسانه کتاب سوزی در مورد مسلمانان .
http://www.askdin.com/showthread.php?t=5091
.
چه کسی کتاب های شما را سوزاند؟ من نمی گویم در ایران باستان هیچ علمی نبوده اما جای تعجب ندارد که هیچ کتابی در علوم طبیعی از آن زمان باقی نمانده اما کتابی مانند دینکرد که از ازدواج با محارم به طور وسیع صحبت می کند مانده است؟ اگر مسلمانان می خواستند کتاب ها را بسوزانند اول این کتاب ها را می سوزاندند در حالی که تا قرن هفتم اوستا در آتشکده ی آذرگشنسب در شیز نزدیک تکاب موجود بوده و سهروردی از آنجا و مغان ساکن آنجا دیدن کرده است.
بزرگمهر گرامی
درود
اگر شما کتابهایی که نام بردید و خواندید و حکمتی نیافتید، از من کاری بر نمی آید. کسی که خودش را به خواب زده نمیتوان بیدار کرد.
بزرگان زرتشتی که مسلمان شدند، حرفی نیست، مگر دین ساسانیان آنهم چند دهه آخرش زرتشتی بود؟
آنهمه کتابی که سهروردی دیده، اکنون کجایند؟ اینها را خود زرتشتیان سوزانده اند، آن بزرگان نیشابور که کتابهایشان را زیر دار سوختند و جسد آن بزرگان در آتش کتابهایشان خاکستر شد چی؟
آیا میتوان باور کرد که در شهر سوخته نشان از جراحی مغز و چشم باشد و کتابی نداشته باشند؟
آنهمه سند حسابداری تخت جمشید، با آن همه دانشی که در آن است، بدون کتاب بوده؟
حیف که من اهل تاریخ نیستم مانند شما هم از متون پهلوی نخواندم وگرنه سندش را میدادم که یک کتابخانه در دوره ساسانیان فهرست کتابهایش 10 جلد بوده است. سامانه کتابداریشان هم مانند کنگره آمریکا بود. راستی کاغذ سازی را اسلام یاد ایرانیان داد که در جنگ صلیبی یاد اروپاییان دادند و اینگونه صعنعت کتاب به اروپا راه یافت؟
در بندهش لابد خوانده اید که دوران جنینی از باوری تخمک تا زایش ده ها پستاندار از موش تا انسان را نوشته یا روش تخمگذاری ماهی آب شور و شیرین و باوری بیرونی تخم در ماهی را نوشته، خب دانش این پژوهشها کجاست؟
کتابهایی که یاد کردید، آنهایی است که موبدان همراه خود بردند به هندوستان، آنهایی که ماند چی شدند؟
اینکه در همان دینکرد روش محاسبه ارتفاع به روش مثلث از راه دور را شرح داده چی؟ و بسیاری دیگر ...
راستی در دینکرد بجز ازدواج با محارم خوانده ای که نوشته: چنانچه دین و شهریاری یکی بود، از دین شهریاری قدرتمند شود و از شهریاری دین گسترش یابد آنگاه هم واچ (وحدت کلمه) پدید آید.......
به دید شما ابن سینا آنهمه دانش را خودش اختراع کرده یا در کتابخانه آموخته، کتابخانه ای که سوخته شد و دانشش با ابن سینا مرد؟
رازی چی؟ او خودش دانشش را اختراع کرد یا برای نمونه از ابن عباس مجوسی اهوازی آموخت؟
خوارزمی المجوسی را از کی خوارزمی تنها خواندید تا ریشه زرتشتی اش آشکار نشود؟
جابربن حیان دانشش را از عربها آموخت یا در قرآن خواند و یا چون در ایران زاده و بزرگ شده بود، از ایرانیان آموخته بود؟
چرا چشم خود را بر روی همه چیز میبندید و تا سخن خود را اثبات کنید؟
1- ای کاش شما نکته ای از خصوصیات ایرانی را که هرودت به آن اشاره می کند داشتید.
هرودت می گوید ایرانیان اینگونه بودند که از هر کجا نکته و سنت خوبی بود به سرعت می آموختند و از آن خود می کردند. ... اما به حکت حجاز که می رسید، نمی پذیرید. این القای اهریمن یا انگره مینو است و شما باید این تعصب اهریمن آفریده را از خود دور کنید.2-اگر در مورد حکمت اشراق و سخنان سهروردی ادعا می کنید که مال زردشتیان است باید بدانید که سهردت مجوس را تکذیب می کند و در رد عقاید آنان دلایل متعدد می آورد.
3-حکمتی که در ایران باستان وجود داشته در عصر کوروش از طریق انبیای بنی اسراییل که کوروش آنها را از زندان بابل آزاد کرد به ایران آمد و در ایران طرفدارانی پیدا کرد. و خود سهروردی به روش خود را به انبیا منسوب میکند.
4- اسلام را بپذیرید تا این تولد دوباره را در همین جا به جشن بنشینیم.
بزرگمهر گرامی
درود
در پاسخ به نوشتار شما که با شماره نشاندار کردم،پاسخ میدهم
یک- اشو زرتشت در باره آموزش خودش با ایمانی که به درستی آن دارد میگوید: بهترین گفته را با گوش بشنوید و با اندیشه روشن بنگرید سپس از این دو راه یکی را برگزینید.
در جایی دیگر آموزش میدهد که خداوند این آزادی را به هر کس داده که هرچه در سر دارد آشکار سازد و انسان در آزادی بیندیشد که هر یک از این دو راه او را به کجا میرساند.
پس از دیدگاه نظری خود به این گزینش باور دارم. تنها نکته ای که شما از آن چشم پوشیدید و مرا متهم ساختید، آن است که سخن خودم را به خودم آموزش میدهید و تازه مرا متهم هم میکنید. اگر چیز تازه ای دارید بفرمایید.
دو- آن اندازه که من از سهروردی خواندم با آنچه که شما فرمودید همخوانی ندارید. خواهشمندم که نشانی بدهید خود بخوانم و بیشتر بیاموزم.
3- حکمت یعنی چه؟ من نمدانم که چه چیز را حکمت مینامند. به هر روی اگر آنچیزی که میفرمایید نوشته است، سندی باید باشد که فلان نبی در فلان نوشته اینکار را کرد و ...
بر خلاف آنچه که شما میفرمایید، من بسیار خوانده ام که در تورات آن زمان چیزهایی نبود که پس از ورود به ایران آنها را از ایرانیان آموخته و در تورات نوشته اند.
4- خب جناب بزرگمهر گرامی رسیدیم به اصل مطلب.
یکم اثبات کنید که شما مسلمان هستید، دوم اثبات کنید که من با همین زرتشتی که دارم مسلمان نیستم. سوم به حتم میدانیم که نخستین و محکمترین دشمنان امام زمان، مومنترین مسلمانان زمان هستند. مگه نه؟
آن اندازه که من از قرآن آموخته ام و استاد مطهری در بخش ختم نبوت گفته این است که همه پیامبران یک دین دارند و آن را اسلام نام داده اند. میتوانید به سوره عنکبوت آیه 46 و سوره ابراهیم آیه چهار هم مراجعه کنید.؟
جشن اسفندگان، روز ایرانی زن، روز پاسداشت آرامش پشرفت دهنده ای که از دانش، دلدادگی و ایمان به خداوند پدید می آید بر همه زنان و دختران خجسته باد. این جشن را در بیست و نه بهمن جلالی گرامی بداریم.؟
اگر اشو زردشت به شما از امشاسپندان خبر نمی داد آیا از طریق خرد و آزاد اندیشی میتوانستید به وجود آنها نایل شوید؟ هرگز. پس در زمینة دینی باید از وحی بهره جست و در زمینة دنیایی هر آنچه می خواهی از آزاد اندیشی بهره ببر. اگر اشو زردشت از پل چینواد برای شما سخن نمی گفت با خرد به آن می رسیدید؟
بزرگمهر گرامی
درود
به راستی نیمتوانم بفهمم که آرمان شما از این نوشته ها چیست. به هر روی نه من و نه هیچیک از موبدان ما انسان را بی نیاز از پیامبر ندانسته و نمیداند. اگر هم از خرد میگوییم بدان روست که همین پیامبر در گاتها به ما آموزش داده است. اشو زرتشت خود در گاتها میگوید که من به عنوان آموزگاری که خدا دانا او را میشناسد آمده ام تا در روز شک (در روز شک نه در همه موارد) راهنمای شما باشد تا در آرامش زندگی کنیم.
در این مورد اسلام آمده و اساس دین شما را پذیرفته است. چه اشکالی دارد که شما آن بخش از آموخته های زردشت که به دست شما نرسیده از طریق وحی از پیامبر دیگری بپذیرید؟
ا
بزرگمهر گرامی
درود
شما سه ایراد بنیادین در باورهایتان دارید:
یکم- آن اندازه انحصار جو هستید که میپندارید که تنها شما مسلمان هستید. آنگونه که من میدانم در قرآن پیامبراین دیگر هم مردم را به اسلام خوانده اند. استاد مطهری در نوشتاری در باره ختم نبوت، همه پیمامبران را دارای یک دین میداند.
دوم- همواره برای اثبات خودتان از سیاه نمایی بهره میبرید.
سوم- میپندارید آنچه که شما میگویید همان درست است و جز این نیست.
آنگونه که من خود بررسی کرده ام شما حت قرآن را هم تفسیر به رای میکنید. در همین سایت من چندین بار روش شما در تفسیر قرآن نقد کرده ام که هیچکدامتان به آنها پاسخ ندادید. شاید هم مانند جشن اسفندگان سانسورشان کردید.
به هر روی شما با کدام سند میگویید که از احکام اشو زرتشت چیزی از دست رفته است؟
دست آخر آنچه که گاتها گفته، خب از پیش گفته شده است. آنچه که شما ادعا دارید بوده و نیست و شما آن را دوباره گفته اید و یا نو آورده اید، آن کدام است؟ بفرمایید تا در باره آن گفتگو کنیم.
اشو زرتشت به ما آموزش داده تا حتی آموزش او را هم با اندیشه روشن بررسی کنیم و آنگاه خود بپذیریم. ما منعی نداریم که آنچه شما میگویید و نیک است بپذیریم، همانگونه که منعی نداریم، نیکی را از کمونیسم و کاپیتالیسم و ... را هم بیاموزیم. شما این گفته ایرانیان را به لقمان نسبت میدهید، باشد بدهید به هر روی این از ماست که ادب از که آموختی از بی ادبان.
اجازه دهید صراحتا مطلب خودم را بگویم. اشو زردشت حتما احکامی را برای شما زردشتیان وضع کرده بوده است که بسیار مهم تر از سدره پوشی و کشتی بستن است. اما به مرور زمان شما آنها را کنار گذاشته اید. بنده با یکی از موبدان صحبت می کردم. گفتم شما به کدام احکام ملزم هستید. ایشان فقط به سدره پوشی و کشتی بستن اشاره کرد. پس در عمل چه فرقی میان یک زردشتی و یک لاییک وجود دارد؟ شما نمی توانید بفرمایید که هر گونه فرمانی که از اشو زردشت صادر شده بی کم و کاست به دست ما رسیده و ما نیز بی کم و کاست آنها را انجام می دهیم. صحبت من این است که اگر در آخرت اشو زردشت از شما پرسید که آیا مطمئن بودید که به تمام دستورات من عمل کردید، پاسخ شما چیست؟
بزرگمهر گرامی
درود
گر مسلمانی چنین است که حافظ دارد *** وای اگر از پس امروز بود فردایی
کی گفته که تنها حکم اشو زرتشت، بستن سدره و کشتی است. این در کجای گاتها نوشته شده؟ یا در کجای اوستا نوشته شده؟
شما گاتها را خوانده اید، این همه حکم در آن است، ندیدید؟ برای نمونه نمازخواندن، باور به خداوند، خودشناسی آغاز خداشناسی، برهان نظم و برهان علیت در اثبات بودن خدای دانا، ولایت فقیه، گزینش دو گونه رهبر، حدود آزادی و امنیت، پیمان همسری و ......
شما مطمئن هستید دروغهایی که به اسلام بسته اید، مورد تایید خداوند، پیامبر اسلام (ص) و امامانتان هست؟
مطمئن هستید که در امامزاده ها بت پرستی نمیکنید و شرک نمیورزید؟
شمایی که خداوند را در رگ گردن و در دل خود نمیبینید و برای دیدنش به سفر میروید؟
شمایی که از خداوند یک رییس اداره ساخته اید که با باج و رشوه (نذر، قربانی، طلاکاری .....) یا با پارتی بازی (شفاعت) میخواهید نظرش را جلب کنید؟
بزرگمهر گرامی
درود
گر مسلمانی چنین است که حافظ دارد *** وای اگر از پس امروز بود فرداییکی گفته که تنها حکم اشو زرتشت، بستن سدره و کشتی است. این در کجای گاتها نوشته شده؟ یا در کجای اوستا نوشته شده؟
شما گاتها را خوانده اید، این همه حکم در آن است، ندیدید؟ برای نمونه نمازخواندن، باور به خداوند، خودشناسی آغاز خداشناسی، برهان نظم و برهان علیت در اثبات بودن خدای دانا، ولایت فقیه، گزینش دو گونه رهبر، حدود آزادی و امنیت، پیمان همسری و ......
شما مطمئن هستید دروغهایی که به اسلام بسته اید، مورد تایید خداوند، پیامبر اسلام (ص) و امامانتان هست؟
مطمئن هستید که در امامزاده ها بت پرستی نمیکنید و شرک نمیورزید؟
شمایی که خداوند را در رگ گردن و در دل خود نمیبینید و برای دیدنش به سفر میروید؟
شمایی که از خداوند یک رییس اداره ساخته اید که با باج و رشوه (نذر، قربانی، طلاکاری .....) یا با پارتی بازی (شفاعت) میخواهید نظرش را جلب کنید؟
قابل توجه موبد یار گرامی که خیز برداشته تا نامهربان شود.
در فرازی از گاهان زردشت می گوید که من در کنار پل چینود می نشینم تا اشونان را کمک کنم از پل بگذرند. این همان شفاعتی است که در منابع اسلامی نیز آمده است. در متون پهلوی هم به شفاعت اشاره شده اما چون شما متون پهلوی را قبول ندارید, آنها را نقل نمی کنم.
لازم به ذکر است که چندی پیش بنده با موبد پدرام سروش پور صحبتی داشتم و ایشان به صراحت گفتند که ما احکامی مانند نماز و ... را برای زردشتیان اجباری نمی دانیم. یعنی به اختیار آنها گذاشته ایم. این سخن سخنگوی انجمن زردشتیان تهران بود که در واقع به جای موبدان موبد عصر ساسانی نشسته اند و خود را جانشینان زردشت می دانند.
اما در مورد طلاکاری و مانند آن باید عرض کنم زردشتیان در زمان ساسانیان ثابت کردند که اگر قدرت در احتیارشان باشد از هیچ طلاکاری و کاخ سازی و پارتی بازی و نظام طبقاتی دریغ نمی کنند. اردشیر گفت دین و دولت دو همزاد هستند و انوشیروان گفت که اگر فرزند کفاش درس بخواند دین مندرس خواهد شد. دین ایران باستان امتحان خود را به وضوح پس داد.
اما ازدواج با محارم را کسی نمی خواهد و نمی تواند به هموطنان امروز زردشتی نسبت دهد. زیرا این رسم را گروهی از مغان داشتند که به دربار هخامنشی نفوذ کردند ولی همگان این را نپذیرفتند و این که در دینکرد یا روایات داراب هرمزد به این عمل تشویق می کند نشان می دهد که همه آن را نپیرفته بودند.
- قابل توجه موبد یار گرامی که خیز برداشته تا نامهربان شود.
- در فرازی از گاهان زردشت می گوید که من در کنار پل چینود می نشینم تا اشونان را کمک کنم از پل بگذرند. این همان شفاعتی است که در منابع اسلامی نیز آمده است.
- در متون پهلوی هم به شفاعت اشاره شده اما چون شما متون پهلوی را قبول ندارید, آنها را نقل نمی کنم.
- لازم به ذکر است که چندی پیش بنده با موبد پدرام سروش پور صحبتی داشتم و ایشان به صراحت گفتند که ما احکامی مانند نماز و ... را برای زردشتیان اجباری نمی دانیم. یعنی به اختیار آنها گذاشته ایم.
-اما در مورد طلاکاری و مانند آن باید عرض کنم زردشتیان در زمان ساسانیان ثابت کردند که اگر قدرت در احتیارشان باشد از هیچ طلاکاری و کاخ سازی و پارتی بازی و نظام طبقاتی دریغ نمی کنند.
- اردشیر گفت دین و دولت دو همزاد هستند
- انوشیروان گفت که اگر فرزند کفاش درس بخواند دین مندرس خواهد شد. دین ایران باستان امتحان خود را به وضوح پس داد.
....
بزرگمهر گرامی
درود
خواهشمندم هنگام خواندن پاسخ به شماره در نوشتار خودتان توجه کنید.
- مرا ببخشید. پوزش میخواهم.
- من این را اکنون نمیپذیرم. خواهشمندم که نشانی گاتها را بدهید تا خود بررسی کنم.
- شما که متون پهلوی را سند تحریف و انحراف دین زرتشتی آوردید. اینجا خوب شدند؟ چند نشانی از نوشته های پهلوی هم بدهید تا اگر در دسترسم بود منهم بررسی کنم، سپاسگزار خواهم شد.
- مگر میشود با زور کسی را وادار به کاری کرد؟ مگر ایمان زوری میشود؟ این چه سخنی است که میگویید؟
درست است ما اجبار نمیکنیم. چون هر کس خودش میداند و حق الله و حق النفس. نماز ابزاری برای بهسازی انسان و جامعه است. هر کس خودش میداند که از این ابزار بهره ببرد یا نه. خویشکاری استادان و موبدان که در بنیاد استاد هستند، آموزش است. در قرآن هم خداوند به پیامبر شما(ص) میفرماید که ای پیامبر بر تو جز ابلاغ نیست.
- اگر اینکار ساسانیان بد است، چرا شما میکنید. اگر هم خوب است پس چرا به عنوان بدکرداری زرتشتیان هرگاه زور دستشان بوده بیان میکنید. آنچه که از سخن شما دریافت میشود آنست که این کار بد است ولی چون مسلمان امروزه زور دستشان است، انجام میدهند همانگونه که زرتشتیان هنگامی که زور دستشان بود، کردند. این که تضاد درونی است.
- یعنی شما که گفته اید سیاست ما عین دیانت ماست و دیانت ما عین سیاست ما، آن را از ما ببخشید از شاهان کافر و منحرف ساسانی یاد گرفته اید؟
- اینجا را دیگر راه اشتباه رفته اید. در داستان هم هست که فرزند کفشگر (کفاش) میخواسته دبیر شود. اشتباه شما و همه دیگران اینست که دبیری را سواد آموزی دانسته اند. همچنین نکته ناپسند دیگر مندرس شدن دین است. این عبارت را تا اینجا نمیپذیرم تا آنکه سندش را بدهید و من خود بررسی کنم.
شما ادعا کردید که زبان پهلوی و نوشته و ... را خوانده اید. خب برای چی باز هم دبیری را سواد آموزی میدانید؟
دبیری، یعنی ریاست و مدیرکلی. امروزه دبیر شورای تشخیص مصلحت نظام یعنی منشی آن؟ دفتر امور ... ریاست جمهوری هم یعنی آن دفتری که روی آن مشق مینویسند؟
شما باید بهتر بدانید که سواد آموزی در زبان ساسانی، فرهنگ نام دارد. فرهنگ نیز بایسته بر همه بوده است. در پند نامه (کتاب متون پهلوی، سعید عریان، 1371) هست که یکسوم از شبانروز را به ایرپتستان شوید و فرهنگ آموزید که از فرهنگ آزاده شوید. همین به عربی شده تحریر مگه نه؟ در عربی کتب است.
از اندرز پوریو تکیشان هم هست، چون کتابش را خودم ندیدم نشانی نمیدهم. من نمیدانم کشوری که دانشگاه جهانی چون جندی شاهپور دارد، چگونه سواد آموزی برای مردم خودش را مندرس شدن دین میداند؟
این کار شما بدان معناست که برای اثبات ادعایتان حاضرید هر دستاویزی را درست یا نادرست بکار ببرید و پا روی حق بگذارید. این با شیعه امامان بودن همخوانی ندارد.