جمع بندی سوالات من از قرآن (شب نیاز به خلق ندارد چون همان نبودن روز است)
تبهای اولیه
با سلام
من از قرآن سوال دارم بی زحمت یک کارشناس آشنا به تفسیر قرآن و مسلط به زبان و قواعد عربی و تاریخ اسلام به من جواب بده
اولین سوالم سوره انبیا آیه 33 می باشد:
و اوست خدایی که شب و روز و خورشید و ماه را بیافرید...
سوال من اینه که شب یعنی عدم نور و می دونیم علیت و ایجاد به امور عدمی تعلق نمی گیره پس جمله بالا صحیح به نظر نمیاد
انگار می گیم خدا هیچ رو خلق کرده که صحیح نیست
اگه توضیح بدید ممنون می شم
اولین سوالم سوره انبیا آیه 33 می باشد:
و اوست خدایی که شب و روز و خورشید و ماه را بیافرید...
سوال من اینه که شب یعنی عدم نور و می دونیم علیت و ایجاد به امور عدمی تعلق نمی گیره پس جمله بالا صحیح به نظر نمیاد
انگار می گیم خدا هیچ رو خلق کرده که صحیح نیست
اگه توضیح بدید ممنون می شم
سلام به شما پرسشگر گرامی
وَ هُوَ الَّذي خَلَقَ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ... (انبیا/33)
او كسى است كه شب و روز و خورشيد و ماه را آفريد...
شب به معنای عدم نور نیست! عدم نور، مساوی ظلمت و تاریکی است و حال آنکه شب نیز سهمی از نور ماه و ستارگان را دارد. بنابراین شب، ظلمت مطلق نيست بلكه همواره آميخته با نور ماه و ستارگان و منابع ديگر نور است و مفهوم آيه اين مى شود كه خداوند براى شما روشنى روز و تاريكى شب كه يكى دارای نور قوى و ديگرى دارای نور بسيار ضعيف است خلق نمود و بديهى است كه ظلمت به اين معنى از مخلوقات خدا است. *
گذشته از این، وقتی آفتاب تابان فروغ روشنیاش را از پهنه گیتی جمع می کند و در پشت کوه های بلند غروب می نماید، بخشی از زمان آغاز می شود که در همه جای دنیا آن را شب می نامند؛ یعنی هیچ کس در اینکه "شب پدیده ای است که وجود دارد و پس از غروب خورشید رخ می نماید و شروع می شود"، تردید نمی کند. اگر ساعت 22، کسی از شما بپرسد «آقا! الان شب است؟»، شما چه پاسخی می دهید؟ قطعا می گویید بله، و از امری وجودی و بدیهی خبر می دهید. (هیچوقت نمی گویید: خیر آقا! شب به معنای عدم نور است و از انجا که امر معدوم وجود ندارد، پس الان در امری معدوم به سر می بریم و هیچی نیست!)
--------------------------
* با استفاده از: از تفسیر نمونه، ج 5 ، ص 146
[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]با سلام
روز و شب از پدیدههایى است که به وسیله نور آفتاب و حرکت زمین پیدا مىشود و در قرآن کریم توجّه خاصّى به این دو شده و در آیات فراوانى روى این دو مسأله تاکید شده است، تا نشانههاى آن ذات بىنشان را در آن ببینیم و به آفریننده و پروردگار جهان هستى آشناتر شویم و به او عشق ورزیم و سر بر آستانش نهیم.
همچنین در قرآن مجید بیش از هفتاد بار واژه «لیل» «شب» و بیش از پنجاه بار واژه «نهار» «روز» تکرار شده است
وَجَعَلْنَا اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ آيَتَيْنِ فَمَحَوْنَا آيَةَ اللَّيْلِ وَجَعَلْنَا آيَةَ النَّهَارِ مُبْصِرَةً لِتَبْتَغُواْ فَضْلاً مِّن رَّبِّكُمْ وَلِتَعْلَمُواْ عَدَدَ السِّنِينَ وَالْحِسَابَ وَكُلَّ شَيْءٍ فَصَّلْنَاهُ تَفْصِيلاً ( اسرا 12 )
ما شب و روز را دو نشان ( دالّ بر بودن يزدان و قدرت فراوان گرداننده جهان ) قرار دادهايم . نشان شب را محو ( تاريكي ) گرداندهايم ( تا در آن بياسائيد ) و نشان روز را تابان كردهايم تا (در آن به تلاش و كوشش بپردازيد و ) از فضل پروردگارتان بهرهمند گرديد ( و در پرتو پياپي آمدن شبها و روزها ) شماره سالها و حساب ( امور زندگي خود ) را بدانيد . و ما هر چيزي را دقيقاً ( براي هدف و كاري ، معيّن و ) مشخّص ساختهايم ( و جهان را از روي نقشه و حساب و كتاب آفريده و به كار انداختهايم ) .
"وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ ( انبیاء 33 )
و اوست خدایی که شب و روز و خورشید و ماه را بیافرید که هر یک در مدار معینی سیر میکنند."
سلام به شما پرسشگر گرامی
وَ هُوَ الَّذي خَلَقَ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ... (انبیا/33)
او كسى است كه شب و روز و خورشيد و ماه را آفريد...
شب به معنای عدم نور نیست! عدم نور، مساوی ظلمت و تاریکی است و حال آنکه شب نیز سهمی از نور ماه و ستارگان را دارد. بنابراین شب، ظلمت مطلق نيست بلكه همواره آميخته با نور ماه و ستارگان و منابع ديگر نور است و مفهوم آيه اين مى شود كه خداوند براى شما روشنى روز و تاريكى شب كه يكى دارای نور قوى و ديگرى دارای نور بسيار ضعيف است خلق نمود و بديهى است كه ظلمت به اين معنى از مخلوقات خدا است. *
گذشته از این، وقتی آفتاب تابان فروغ روشنیاش را از پهنه گیتی جمع می کند و در پشت کوه های بلند غروب می نماید، بخشی از زمان آغاز می شود که در همه جای دنیا آن را شب می نامند؛ یعنی هیچ کس در اینکه "شب پدیده ای است که وجود دارد و پس از غروب خورشید رخ می نماید و شروع می شود"، تردید نمی کند. اگر ساعت 22، کسی از شما بپرسد «آقا! الان شب است؟»، شما چه پاسخی می دهید؟ قطعا می گویید بله، و از امری وجودی و بدیهی خبر می دهید. (هیچوقت نمی گویید: خیر آقا! شب به معنای عدم نور است و از انجا که امر معدوم وجود ندارد، پس الان در امری معدوم به سر می بریم و هیچی نیست!)
--------------------------
* با استفاده از: از تفسیر نمونه، ج 5 ، ص 146
ممنون که وقت گذاشتید
اگه شب رو نور بسیار ضعیف بدونیم و روز رو نور بسیار قوی معنای آیه زیر نا مفهوم می شود
اعراف/54
شب روز را می پوشاند در حالیکه او را شتابان می طلبد
نور بسیار ضعیف چگونه نور بسیار قوی رو می پوشاند؟
طبق گفته شما
و اوست خدایی که شب و روز و خورشید و ماه را بیافرید...
سوال من اینه که شب یعنی عدم نور و می دونیم علیت و ایجاد به امور عدمی تعلق نمی گیره پس جمله بالا صحیح به نظر نمیاد
انگار می گیم خدا هیچ رو خلق کرده که صحیح نیست
اگه توضیح بدید ممنون می شم
سلام
توجه به معنی لغات در قران کریم خیلی مهم است اینجا میفرماید لیل ، لیل به معنی شب است نه تاریکی و شب عامل تاریکی است نه خود تاریکی شما اگر به خارج از جو بروید ظلمت است همانطور که خلع است یعنی شما اگر بخواهید در روی زمین خلع داشته باشید باید انرا بوجود بیاورید در حالی که در خارج از جو امری بدیهی است ظلمت هم همینگونه است در خارج از جو امری بدیهی است و در روی زمین باید انرا ساخت چه محدود که باپوشش کامل به وجود میاید چه جامع که بواسطه چرخش زمین بوجود میاید درست مانند کفر که ایمان را میپوشاند یعنی ایمان به خدا امری طبیعی و فطری است ولی کافر خود را از ان میپوشاند و در تاریکی قرار میگیرد لذا ظلمت در روی زمین مخلوق چرخش زمین و چرخش زمین مخلوق خداست لذا ظلمت خارج از جو مطلق است و نیاز به ایجاد ندارد و در روی زمین محدود است و نیاز به ایحاد دارد .
با کسب اجازه از شروع کننده گرامی
شب به معنای عدم نور نیست! عدم نور، مساوی ظلمت و تاریکی است و حال آنکه شب نیز سهمی از نور ماه و ستارگان را دارد. بنابراین شب، ظلمت مطلق نيست بلكه همواره آميخته با نور ماه و ستارگان و منابع ديگر نور است و مفهوم آيه اين مى شود كه خداوند براى شما روشنى روز و تاريكى شب كه يكى دارای نور قوى و ديگرى دارای نور بسيار ضعيف است خلق نمود و بديهى است كه ظلمت به اين معنى از مخلوقات خدا است. *
سلام
از همین آیه که به خلق جداگانه شب و روز و از آیاتی که به اختلاف ( آمد و شد ) شب و روز اشاره می کنند ، نتیجه می گیریم که به تصور قرآن چیزی به نام روز و شب به صورت مجزا از هم وجود دارند .
گذشته از این، وقتی آفتاب تابان فروغ روشنیاش را از پهنه گیتی جمع می کند و در پشت کوه های بلند غروب می نماید، بخشی از زمان آغاز می شود که در همه جای دنیا آن را شب می نامند؛ یعنی هیچ کس در اینکه "شب پدیده ای است که وجود دارد و پس از غروب خورشید رخ می نماید و شروع می شود"، تردید نمی کند. اگر ساعت 22، کسی از شما بپرسد «آقا! الان شب است؟»، شما چه پاسخی می دهید؟ قطعا می گویید بله، و از امری وجودی و بدیهی خبر می دهید. (هیچوقت نمی گویید: خیر آقا! شب به معنای عدم نور است و از انجا که امر معدوم وجود ندارد، پس الان در امری معدوم به سر می بریم و هیچی نیست!)
اگر بخواهیم همچون مثالی که مطرح کردید نظرات قرآن را در سطح عامه مردم ( که غالبا این سطح غیر علمی است ) بررسی کنیم مشکل خاصی وجود نخواهد داشت ، هرچند عموم مردم امروزه می دانند که فرا رسیدن شب یا روز به « نور » بستگی دارد و به عبارتی چیزهایی به نام شب و روز تناوبا تکرار نمی شوند .
اما اگر بخواهیم علمی بررسی کنیم تنها می توان بر روی «نور مرئی» صحبت کرد که البته آن هم بخشی از طیف امواج الکترومغناطیسی است . در نتیجه نباید و نمی توان ادعا کرد که گوینده(گان) این جملات ( آیات ) آگاه به مسائل علمی بوده است(اند) .
به تصور قرآن چیزی به نام روز و شب به صورت مجزا از هم وجود دارند .
شب و روز هر دو وجود دارند با این تفاوت که روز، وجود حقیقی دارد و حاصل تابش نور خورشید است اما شب، وجود بالتبع دارد و حاصل نبود نور روز است؛ یعنی با چرخش زمین به دور خود و غروب ظاهری خورشید، پرتو نور آفتاب تابان جمع شده و پدیده شب رخ می نماید. در واقع اگر پدیده روز را نداشتیم، سخن از شب بی معنا بود. به نظرم مطلب روشن است و امر غریبی نیست.
اگر بخواهیم همچون مثالی که مطرح کردید نظرات قرآن را در سطح عامه مردم ( که غالبا این سطح غیر علمی است ) بررسی کنیم مشکل خاصی وجود نخواهد داشت
اما اگر بخواهیم علمی بررسی کنیم تنها می توان بر روی «نور مرئی» صحبت کرد که البته آن هم بخشی از طیف امواج الکترومغناطیسی است
ممنون که وقت گذاشتید
اگه شب رو نور بسیار ضعیف بدونیم و روز رو نور بسیار قوی معنای آیه زیر نا مفهوم می شود
اعراف/54
شب روز را می پوشاند در حالیکه او را شتابان می طلبد
نور بسیار ضعیف چگونه نور بسیار قوی رو می پوشاند؟
طبق گفته شما
من شب را به نور بسیار ضعیف معنا نمی کنم. شما فرمودید شب به معنای نبود نور است، بنده در پاسخ شما عرض کردم نبود نور مساوی تاریکی مطلق است یا دست کم این را در بر می گیرد و حال آنکه در شب با تاریکی مطلق روبرو نیستیم و نور حاصل از ماه و ستارگان، نمی گذارد تاریکی مطلق در شبِ زمین، پدیدار شود.
اما درباره آیه مورد اشاره، متن آیه شریفه چنین است:
... يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهارَ يَطْلُبُهُ حَثيثاً ... (اعراف/54)
... شب، روز را مى پوشاند و شب به دنبال روز، به سرعت در حركت است ...
وقتی تصویر شب و روز را خارج از زمین نگاه کنیم یعنی تصویری که خورشید و زمین را از در یک قاب نمایش دهد، چیزی که خواهیم دید به این صورت است که روشنايى آفتاب در نيمى از كره زمين و در تمام فضاى اطراف آن پخش است و شكلی به خود نمى گيرد اما تاريكى شب به صورت سايه مخروطى شكل دیده می شود. در این تصویر، ناظر چنین می بیند که شب چونان شبحی سیاه رنگ به سرعت به دنبال روشنایی روز در حرکت است (با توجه به اينكه كره زمين با سرعت سرسام آورى _در حدود 30 كيلومتر در دقيقه_ به دور خود مى گردد) و پیوسته با گردش وضعی زمین، لباس سیاه خود را بر مناطقی که با نور خورشید روشن بود می گستراند و آنان را با آرامش شبانه خود همراه می سازد.
شب به معنای عدم نور نیست! عدم نور، مساوی ظلمت و تاریکی است و حال آنکه شب نیز سهمی از نور ماه و ستارگان را دارد. بنابراین شب، ظلمت مطلق نيست
با سلام...در آیه ای دیگر از قرآن داریم که خداوند فرموده...خداوند آن کسی است که تاریک و نور را آفرید باز هم کافران ایمان نمی آورند! ظلمت را نیز آفرید است! اینکه ظلمت عدم نور است درست است اما دلیل نمی شود بگوییم ظلمت وجود ندارد....اگر اینگونه است خب نور نیز عدم ظلمت است!! پس نور وجور ندارد؟ خیر هر دو را خداوند آفریده است هم نور و هم تاریکی وجود دارد و هر دو با هم معنا پیدا می کنند و هر کدام نباشد دیگری هم نیست!
با سلام...در آیه ای دیگر از قرآن داریم که خداوند فرموده...خداوند آن کسی است که تاریک و نور را آفرید باز هم کافران ایمان نمی آورند! ظلمت را نیز آفرید است! اینکه ظلمت عدم نور است درست است اما دلیل نمی شود بگوییم ظلمت وجود ندارد....اگر اینگونه است خب نور نیز عدم ظلمت است!! پس نور وجور ندارد؟ خیر هر دو را خداوند آفریده است هم نور و هم تاریکی وجود دارد و هر دو با هم معنا پیدا می کنند و هر کدام نباشد دیگری هم نیست!
سلام
متن آیه مورد اشاره و توضیح استاد مکارم چنین است:
ستايش براى خداوندى است كه آسمانها و زمين را آفريد، و ظلمت ها و نور را پديد آورد اما كافران براى پروردگار خود، شريك و شبيه قرار مى دهند
از این آيه استفاده مى شود، همانطور كه نور مخلوق خداوند است، ظلمت هم آفريده او است، در حالى كه معروف در ميان فلاسفه و دانشمندان علوم طبيعى اين است كه ظلمت چيزى جز عدم نور نيست، و اين را مى دانيم كه نمی توان بر معدوم نام مخلوق گذاشت، بنابراين چگونه آيه مورد بحث، ظلمت را جزء مخلوقات خداوند به شمار آورده است؟
در پاسخ مى توان گفت: ظلمت هميشه به معناى ظلمت مطلق نيست، بلكه ظلمت غالبا به معناى نور بسيار كم و ضعيف در برابر نور فراوان و قوى به كار مى رود، مثلا همه مى گویيم «شب ظلمانى»، با اينكه مسلم است در شب، ظلمت مطلق نيست و همواره ظلمت شب آميخته با نور كمرنگ ماه و ستارگان است، بنابراين مفهوم آيه اين مى شود كه خداوند براى شما روشنى روز و تاريكى شب كه يكى نور قوى و ديگرى نور بسيار ضعيف است، قرار داد و بديهى است كه ظلمت به اين معنى از مخلوقات خدا است.
نیز درست است كه ظلمت مطلق يك امر عدمى است، اما امر عدمى هنگامى كه در شرائط خاصى واقع شود، حتما از يك امر وجودى سرچشمه مى گيرد يعنى كسى كه ظلمت مطلق را در شرایط خاصى براى اهداف معينى به وجود مى آورد، حتما بايد از وسایل وجودى استفاده كند، مثلا ما مى خواهيم در لحظه معينى اطاق را براى ظاهر كردن عكسى تاريک كنيم پس ناچاريم جلوى نور را بگيريم تا ظلمت در اين لحظه معين به وجود آيد. چنين ظلمتى مخلوق است (مخلوق بالتبع). عدمِ مطلق گرچه مخلوق نيست، اما عدمِ خاص سهمى از وجود دارد و مخلوق مى باشد. *
---------------------------
* تفسير نمونه، ج 5، ص 146 و 147
من شب را به نور بسیار ضعیف معنا نمی کنم. شما فرمودید شب به معنای نبود نور است، بنده در پاسخ شما عرض کردم نبود نور مساوی تاریکی مطلق است یا دست کم این را در بر می گیرد و حال آنکه در شب با تاریکی مطلق روبرو نیستیم و نور حاصل از ماه و ستارگان، نمی گذارد تاریکی مطلق در شبِ زمین، پدیدار شود.اما درباره آیه مورد اشاره، متن آیه شریفه چنین است:
... يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهارَ يَطْلُبُهُ حَثيثاً ... (اعراف/54)
... شب، روز را مى پوشاند و شب به دنبال روز، به سرعت در حركت است ...
وقتی تصویر شب و روز را خارج از زمین نگاه کنیم یعنی تصویری که خورشید و زمین را از در یک قاب نمایش دهد، چیزی که خواهیم دید به این صورت است که روشنايى آفتاب در نيمى از كره زمين و در تمام فضاى اطراف آن پخش است و شكلی به خود نمى گيرد اما تاريكى شب به صورت سايه مخروطى شكل دیده می شود. در این تصویر، ناظر چنین می بیند که شب چونان شبحی سیاه رنگ به سرعت به دنبال روشنایی روز در حرکت است (با توجه به اينكه كره زمين با سرعت سرسام آورى _در حدود 30 كيلومتر در دقيقه_ به دور خود مى گردد) و پیوسته با گردش وضعی زمین، لباس سیاه خود را بر مناطقی که با نور خورشید روشن بود می گستراند و آنان را با آرامش شبانه خود همراه می سازد.
ممنون سوال بعدی رو می پرسم:
شمس/3
سوگند به روز چون(خورشیدرا)آشکار گرداند
سوال این جاست که آیا روز خورشید رو آشکار می کنه یا خورشید سبب پیدایش روز می شه؟
با سلام...در آیه ای دیگر از قرآن داریم که خداوند فرموده...خداوند آن کسی است که تاریک و نور را آفرید باز هم کافران ایمان نمی آورند! ظلمت را نیز آفرید است! اینکه ظلمت عدم نور است درست است اما دلیل نمی شود بگوییم ظلمت وجود ندارد....اگر اینگونه است خب نور نیز عدم ظلمت است!! پس نور وجور ندارد؟ خیر هر دو را خداوند آفریده است هم نور و هم تاریکی وجود دارد و هر دو با هم معنا پیدا می کنند و هر کدام نباشد دیگری هم نیست!
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَجَعَلَ الظُّلُمَاتِ وَالنُّورَ ثُمَّ الَّذِینَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یعْدِلُونَ«1»
ستایش برای خداوندی است که آسمانها و زمین را آفرید، و ظلمتها و نور را پدید آورد؛ اما کافران برای پروردگار خود، شریک و شبیه قرارمیدهند (با اینکه دلایل توحید و یگانگی او، در آفرینش جهان آشکار است)!
سلام
اگر به عرایض قبلی بنده توجه نمائید پاسخ خود را خواهید گرفت یعنی این ظلمت ، ظلمت اصلی نیست بلکه ظلمت شبیه سازی شده است جالب است در این ایه کلمه خلق بکار نرفته و کلمه جعل که کپی کردن یا شبیه سازی کردن میباشد بکار رفته و سپس شاهد مثالش کفارند که برای خود خدائی شبیه سازی میکنند .
شمس/3
سوگند به روز چون(خورشیدرا)آشکار گرداند
سوال این جاست که آیا روز خورشید رو آشکار می کنه یا خورشید سبب پیدایش روز می شه؟
وَ الشَّمْسِ وَ ضحَُئهَا(1)
سوگند به خورشيد و روشنايى آن (1)
وَ الْقَمَرِ إِذَا تَلَئهَا(2)
و به ماه چون از پى آن برآيد- كه بعد از غروب آفتاب با جلوه بيشتر پديدار مىشود-. (2)
وَ النهََّارِ إِذَا جَلَّئهَا(3)
و به روز چون آن را آشكار و پديدار كند. (3)
وَ الَّيْلِ إِذَا يَغْشَئهَا(4)
و به شب آنگاه كه آن را فروپوشد. (4)
ترجمه معزی
سلام
با کسب اجازه از استاد محترم
متاسفانه استناد شما بر ترجمه است که نمیدانم از کیست اگر به اصل عربی یا لا اقل ترجمه نزدیک به ان مراجعه کنیم موضوع روشن میشود که روز افتاب را نمیاورد بلکه روز یا در واقع شرایط جوی زمین جلادهنده افتاب است چون در ایه قبلی صریحاً اشاره شده که نور را خورشید به زمین میدهد .
شمس/3
سوگند به روز چون(خورشیدرا)آشکار گرداند
سوال این جاست که آیا روز خورشید رو آشکار می کنه یا خورشید سبب پیدایش روز می شه؟
سلام
«جلاها» از ماده «تجلية» به معنى اظهار و ابراز است.
استاد مکارم شیرازی در تفسیر نمونه می نویسد:
در اينكه ضمير در «جلاها» به چه چيز باز مى گردد، ميان مفسران گفتگو است اما بسيارى آن را به «زمين» يا «دنيا» بر مى گردانند و آیه را چنین معنا می کنند: «و سوگند به روز آنگاه که آن [=زمین] را نمایان می سازد». درست است كه در آيات گذشته سخنى از «زمين» در ميان نبوده، ولى از قرينه مقام روشن مى شود. (1)
برخی مفسرین یا مترجمین، ضمیر مؤنث در عبارت «جلاها» را به خورشید بر می گردانند و آیه را چنین معنا می کنند: «و سوگند به روز آنگاه که آن[=خورشید] را نمایان می سازد». استاد مکارم شیرازی معتقد است چنین قولی از باب مجاز صحیح است یعنی اسناد مجازی به کار رفته و اگر چه در واقع خورشید روز را روشن می سازد اما در اینجا به طور مجاز گفته شده که روز خورشید را آشکار می سازد. در عین حال، ایشان تفسیر قبلی _که دارای اسناد حقیقی و غیر مجازی است_ را مناسبتر می داند. (2)
علامه طباطبایی قول اول _که ضمیر به زمین باز می گردد_ را درست دانسته، و قول دوم _که ضمیر به خورشید باز می گردد_ را نادرست می داند. ایشان دلیل مناسبی در رد قول دوم دارند و آن، عدم تناسب این ادعا با متن آیه اول این سوره است که تصریح می کند خورشید روشنیبخش روز است؛ وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها به خورشيد و گسترش نور آن سوگند. (3)
بنابراین، ترجمه آیه مطابق با نظر علامه طباطبایی و نظر برگزیده استاد مکارم شیرازی، چنین می شود:
وَ النَّهارِ إِذا جَلاَّها (شمس/3)
«و سوگند به روز آنگاه که آن [= زمین] را نمایان و آشکار می سازد»
پی نوشت
--------------------------
1- تفسير نمونه، ج 27، ص 40
2- همان
3- الميزان، ج 20، ص 296
سلاموَ النَّهارِ إِذا جَلاَّها (شمس/3)
«جلاها» از ماده «تجلية» به معنى اظهار و ابراز است.
استاد مکارم شیرازی در تفسیر نمونه می نویسد:
در اينكه ضمير در «جلاها» به چه چيز باز مى گردد، ميان مفسران گفتگو است اما بسيارى آن را به «زمين» يا «دنيا» بر مى گردانند و آیه را چنین معنا می کنند: «و سوگند به روز آنگاه که آن [=زمین] را نمایان می سازد». درست است كه در آيات گذشته سخنى از «زمين» در ميان نبوده، ولى از قرينه مقام روشن مى شود. (1)برخی مفسرین یا مترجمین، ضمیر مؤنث در عبارت «جلاها» را به خورشید بر می گردانند و آیه را چنین معنا می کنند: «و سوگند به روز آنگاه که آن[=خورشید] را نمایان می سازد». استاد مکارم شیرازی معتقد است چنین قولی از باب مجاز صحیح است یعنی اسناد مجازی به کار رفته و اگر چه در واقع خورشید روز را روشن می سازد اما در اینجا به طور مجاز گفته شده که روز خورشید را آشکار می سازد. در عین حال، ایشان تفسیر قبلی _که دارای اسناد حقیقی و غیر مجازی است_ را مناسبتر می داند. (2)
علامه طباطبایی قول اول _که ضمیر به زمین باز می گردد_ را درست دانسته، و قول دوم _که ضمیر به خورشید باز می گردد_ را نادرست می داند. ایشان دلیل مناسبی در رد قول دوم دارند و آن، عدم تناسب این ادعا با متن آیه اول این سوره است که تصریح می کند خورشید روشنیبخش روز است؛ وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها به خورشيد و گسترش نور آن سوگند. (3)
بنابراین، ترجمه آیه مطابق با نظر علامه طباطبایی و نظر برگزیده استاد مکارم شیرازی، چنین می شود:
وَ النَّهارِ إِذا جَلاَّها (شمس/3)
«و سوگند به روز آنگاه که آن [= زمین] را نمایان و آشکار می سازد»
پی نوشت
--------------------------
1- تفسير نمونه، ج 27، ص 40
2- همان
3- الميزان، ج 20، ص 296
من زبان مفسرها رو نمی دونم که چه طوری ضمیر" ها "رو بر می گردانند به زمین یا دنیا.اگه شما توضیح بدید قرینه مقام چیه که ازش معلوم می شه منظور زمینه ممنون می شم.
ودوم این که چرا از لحاظ مجازی صحیح است که بگیم روز خورشیدو آشکار می کنه اگه مثالی بزنید من هم بفهمم ممنون
وَ الشَّمْسِ وَ ضحَُئهَا(1)
سوگند به خورشيد و روشنايى آن (1)
وَ الْقَمَرِ إِذَا تَلَئهَا(2)
و به ماه چون از پى آن برآيد- كه بعد از غروب آفتاب با جلوه بيشتر پديدار مىشود-. (2)
وَ النهََّارِ إِذَا جَلَّئهَا(3)
و به روز چون آن را آشكار و پديدار كند. (3)
وَ الَّيْلِ إِذَا يَغْشَئهَا(4)
و به شب آنگاه كه آن را فروپوشد. (4)ترجمه معزی
سلام
با کسب اجازه از استاد محترم
متاسفانه استناد شما بر ترجمه است که نمیدانم از کیست اگر به اصل عربی یا لا اقل ترجمه نزدیک به ان مراجعه کنیم موضوع روشن میشود که روز افتاب را نمیاورد بلکه روز یا در واقع شرایط جوی زمین جلادهنده افتاب است چون در ایه قبلی صریحاً اشاره شده که نور را خورشید به زمین میدهد .
دقیقا کجا گفته خورشید نور رو به زمین می ده؟
خورشید و درخشندگی یعنی خورشید تابان و درخشانه چیز دیگه ای نمی شه برداشت کرد
دقیقا کجا گفته خورشید نور رو به زمین می ده؟
خورشید و درخشندگی یعنی خورشید تابان و درخشانه چیز دیگه ای نمی شه برداشت کرد
وَالضُّحَى«1»
سوگند به روشنایی روز
وَاللَّیلِ إِذَا سَجَى«2»
سوگند به شب چون آرام گیرد
سلام
ضحی به معنی روشنائی است به معنی شدت نور است که البته به هنگام ظهر به حد اکثر میرسد حال اگر خورشید این نور را به زمین نمیدهد پس به کجا میدهد اصلاً چه اهمیت دارد که کل منظومه شمسی را روشن بکند یا نکند انچه مهم است نوری است که زمین را روشنی میبخشد .
و سجی به معنی پوشاننده است اینجا که دیگر شمس نیست که بگوییم شب خورشیدرا میپوشاند اینجا دیگر روشن است که شب روشنائی را پوشش میدهد
من زبان مفسرها رو نمی دونم که چه طوری ضمیر" ها "رو بر می گردانند به زمین یا دنیا.اگه شما توضیح بدید قرینه مقام چیه که ازش معلوم می شه منظور زمینه ممنون می شم.
مثال: فرض کنید با یکی از دوستانتان راهی دانشگاه هستید و سوار تاکسی شده اید. در بین راه، دوستتان از شما می پرسد: «دیروز با مترو اومدم، پانصد تومان شد. پریروز هم با اتوبوس اومدم، هزار تومان شد، حالا کرایهاش چنده؟» شما یک لحظه مکث می کنید که منظور دوستتان چیست و مرجع ضمیر سوم شخص در واژه «کرایهاش» چیست؟ لحظه ای مکث می کنید و بعد به درستی پاسخ می دهید: «دو هزار تومان»!
تحلیل ناگفته شما در این یک لحظه مکث این بود که: "دوستم کرایه مترو و اتوبوس را می دانست پس قاعدتا درباره آن دو پرسش نمی کند و الان دارد درباره چیز دیگری سخن می گوید که که اکنون سوارش هستیم یعنی همین تاکسی؛ چون فرض دیگری موضوع سخنش نیست."
از این گونه مثال ها فراوان در محاورات و گفتگوهای روزانه به کار می بریم و مساله ای ساده و معمول است.
در آیه کریمه مورد بحث، قرینه لفظی که مرجع ضمیر «جلّاها» را مشخص کند نداریم پس به سراغ قرینه حالیه می رویم که دو فرض بیشتر ندارد: یکی خورشید، و یکی هم زمین (یا مثلا دنیا)؛ مطابق دو ترجمه ای که گذشت و توضیحاتی که ذکر شد که نیاز به تکرار ندارد (#15).
ودوم این که چرا از لحاظ مجازی صحیح است که بگیم روز خورشیدو آشکار می کنه اگه مثالی بزنید من هم بفهمم
مثال:
در شعر «در تنگنای خاطر او، خیمه میزدند .......... انبوهی از مرارت مادر، یکی یکی». در این بیت، خیمه زدن که فعلی مربوط به انسان است، به «مرارت» نسبت داده شده است (= اِسناد مجازی).
در آیه کریمه هم _بنا بر قولی که استاد مکارم آن را انتخاب نکرده اما صحیح دانسته_ فعل «نمایان و ظاهر کردن» اگر چه به خورشید اِسناد حقیقی دارد اما با اِسناد مجازی به نهار (روز) نسبت داده شده است.
همان طور که عرض کردم آقای طباطبایی به قرینه آیه اول سوره که تصریح می کند خورشید روشنیبخش روز است (وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها به خورشيد و گسترش نور آن سوگند)، اصل این فرض را نمی پذیرد.
وَالضُّحَى«1»
سوگند به روشنایی روزوَاللَّیلِ إِذَا سَجَى«2»
سوگند به شب چون آرام گیردسلام
ضحی به معنی روشنائی است به معنی شدت نور است که البته به هنگام ظهر به حد اکثر میرسد حال اگر خورشید این نور را به زمین نمیدهد پس به کجا میدهد اصلاً چه اهمیت دارد که کل منظومه شمسی را روشن بکند یا نکند انچه مهم است نوری است که زمین را روشنی میبخشد .
و سجی به معنی پوشاننده است اینجا که دیگر شمس نیست که بگوییم شب خورشیدرا میپوشاند اینجا دیگر روشن است که شب روشنائی را پوشش میدهد
همین که قرآن می گه شب و روز دنبال هم می دوند و شب میفته روی روز و می پیچن به هم و از هم دیگه بیرون میان نشون می ده که این آیات برای روز و شب جدا از نورخورشید وجود مستقلی قائل اند
در ضمن شب روشنایی رو پوشش نمی ده در واقع شب چیزی نیست که بیفته رو روشنایی بلکه فقط و فقط لغتیه برای نبود نور
یعنی اگر چه در واقع خورشید عامل روشنایی روز و روشن کننده زمین است، اما برای رعایت صنایع ادبی، می توان روشن نمودن _که در واقع مستند به سبب یعنی خورشید است_ را به مسبَّب (یعنی روز) اِسناد داد. در این حالت، اِسناد، مجازی و غیر حقیقی است.مثال:
در شعر «در تنگنای خاطر او، خیمه میزدند .......... انبوهی از مرارت مادر، یکی یکی». در این بیت، خیمه زدن که فعلی مربوط به انسان است، به «مرارت» نسبت داده شده است (= اِسناد مجازی).در آیه کریمه هم _بنا بر قولی که استاد مکارم آن را انتخاب نکرده اما صحیح دانسته_ فعل «نمایان و ظاهر کردن» اگر چه به خورشید اِسناد حقیقی دارد اما با اِسناد مجازی به نهار (روز) نسبت داده شده است.
همان طور که عرض کردم آقای طباطبایی به قرینه آیه اول سوره که تصریح می کند خورشید روشنیبخش روز است (وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها به خورشيد و گسترش نور آن سوگند)، اصل این فرض را نمی پذیرد.
متشکرم
اما به نظر شما استفاده کردن از مجاز در مسائل علمی تولید اشکال نمی کنه ؟فرض کنید من از حقیقت گردش الکترون به دور هسته اطلاع دارم ولی اونو برعکس می گم یعنی می گم هسته به دور الکترون می چرخه این کار من 2 تا نتیجه بد داره یکی این که آدمی که از مجاز خبر نداره فکر می کنه حقیقت همینه که قرآن داره می گه و دیگری که امثال من هستند فکر می کنند قرآن اشتباه علمی داره به نظر شما این گونه گمراه کردن آدم ها صحیحه
سوال بعدی که برای خودم خیلی جالبه با اجازه از کارشناس محترم می پرسم:
آیات 35 و 36 سوره الرحمن
بر شما شراره های آتش و مس ریخته شود و هیچ نصرت و نجاتی نیابید35
الا ای جن و انس کدامین نعمت های خدایتان را انکار می کنید36
خداوند در این سوره نعمت هایی که داده رو یکی یکی می شماره و سپس می گه کدوم رو انکار می کنید بعد یک دفعه از جهنم و آتش سوزان حرف می زنه و بلافاصله می گه کدومین نعمت خدا رو انکار می کنید؟
سوال اینه که آیا جهنم و سوختن در آتش نعمت است ؟به نظر می رسه نعمت و نغمت با هم اشتباه گرفته شدن
عدم نمی تونه منشا هستی باشه پس از نیستی نمی شه جهانی خلق کرد پس سوالی که میمونه اینه که ماده اولیه آفرینش ما چی بوده؟
البته خارج از بحث تاپیکه
البته منم گفتم منشأ هستی عدم هستی نبوده بلکه اراده خدا از تغییر ماهیت عدم هستی به خود هستی بوده . وقتی فرزند شما پا به عرصه زندگی نگزاشته چطور می تونه کمک حال شما در ماهیت زندگی شما و اعمال درون زندگی شما باشه ؟ وقتی فرزند شما پا به زندگی شما نگزاشته بنابراین اراده و توانی برای انجام امور روز مره شما نداره .وقتی فرزند شما می تونه توی کار روزمره به شما کمک کنه که متولد بشه و رشد کنه . پس دنیا به خودی خود نمی تونسته بوجود بیاد مگر اینکه با اراده خدا ابعادی برای ایجاد دنیا از نیستی کامل یا همون عدم وجود، بوجود اومده باشه . مشکل همه ما چند تا چیزه :
برای رسیدن و یافتن خدا و حقانیت او تمام مسائل رو بعد از خلقت پیگیری می کنیم .
البته من خودم دنبال کسب درک درست از دین اسلام هستم و یک تازه وارد به جمع بزرگ مسلمان ها هستم . امیدوارم بتونم از تک تک شما ها چیزهای زیاد یاد بگیرم وقتی خودم رو در مقابل شما ها می بینم یک حقیر بسیار بسیار حقیر هستم و لطفا جسارت من رو ببخشید . من خیلی دوست دارم دین اسلام رو بصورت کامل یادبگیرم و دوست دارم از کمک شما ها استفاده کنم . لطفا کمکم کنید تا یک مسلمان شیعه خوبی بشوم و در آن دنیا بی آبرو وارد نشوم متشکرم
به نظر شما استفاده کردن از مجاز در مسائل علمی تولید اشکال نمی کنه ؟فرض کنید من از حقیقت گردش الکترون به دور هسته اطلاع دارم ولی اونو برعکس می گم یعنی می گم هسته به دور الکترون می چرخه این کار من 2 تا نتیجه بد داره یکی این که آدمی که از مجاز خبر نداره فکر می کنه حقیقت همینه که قرآن داره می گه و دیگری که امثال من هستند فکر می کنند قرآن اشتباه علمی داره به نظر شما این گونه گمراه کردن آدم ها صحیحه
استاد مکارم شیرازی در تفسیر نمونه می نویسد: در اينكه ضمير در «جلاها» به چه چيز باز مى گردد، ميان مفسران گفتگو است اما بسيارى آن را به «زمين» يا «دنيا» بر مى گردانند و آیه را چنین معنا می کنند: «و سوگند به روز آنگاه که آن [=زمین] را نمایان می سازد».
من خودم دنبال کسب درک درست از دین اسلام هستم و یک تازه وارد به جمع بزرگ مسلمان ها هستم
اینکه در فکر تحقیق و درک درست آموزه های غنی اسلامی هستید، بسیار جای خرسندی دارد و امیدوارم با مطالعه روشمند و درست و پیوسته، به تدریج به این مقصود والا دست پیدا کنید. چنین هدفی بلند است و دست یافتن به آن، نیازمند صبر و حوصله و تفکر و مطالعه پیوسته و درست است.
امیدوارم بتونم از تک تک شما ها چیزهای زیاد یاد بگیرم
وقتی خودم رو در مقابل شما ها می بینم یک حقیر بسیار بسیار حقیر هستم
من خیلی دوست دارم دین اسلام رو بصورت کامل یادبگیرم و دوست دارم از کمک شما ها استفاده کنم.
لطفا کمکم کنید تا یک مسلمان شیعه خوبی بشوم و در آن دنیا بی آبرو وارد نشوم
[ياد كن] هنگامى [را] كه فرشتگان گفتند: «اى مريم، خداوند تو را به كلمه اى از جانب خود، كه نامش مسيح، عيسى بن مريم است مژده مى دهد، در حالى كه [او] در دنيا و آخرت آبرومند و از مقربان [درگاه خدا] است»
سلام دوست عزیز
...بنابراین منطقی نیست که از همه کاربران _که چه بسا برخی از آنها خلاف آموزه های دینی نگارش می کنند_ کسب آگاهی و حقیقت نمایید! چنین افرادی شما را تا سر چشمه برده اما تشنه برمی گردانند و به طلب آب، آدرس سراب را تحویلتان می دهند!
با عرض سلام خدمت شما دوست گرامی . این حرف شما صد در صد درست می باشد اما من این هم نوشتم که :
حقیقت مثل جسمی در یک اتاق تاریک است که هرکس با دست زدن به آن تصوری را برای دیگران شرح می دهد در حالی که وقتی چراغ روشن شود ممکن است هیچ کدام از آن تصورات نبوده باشد .
[=Roya]و همینطور توضیح دادم تازه مسلمان هستم . به هرحال به غیر از یک ادم روحانی و شخصی که دنیایش را با یک دنیای عرفانی رقم زده نمی شه صحبت و بحث کرد چون واقعیت اینه که غیر از یک انسان عرفان گرا و مذهبی ( فقط مسلمان شیعه ) به کسی برای دلسوزی برای دنیا و آخرت نمی شه اعتماد کرد .
تمام مطلبی که می خواستم بنویسم این بود که هرچیزی که وجود داره فقط به اراده خداست در تمام حالات اول و آخرش به خدا میرسیم و من روش درستی برای نوشتن مطلب استفاده نکردم چون خودم هنوز جاهل به دین خدا و خدا هستم نباید همچین مطلبی پست می کردم متشکرم از گوش زد کردن اشتباه من دوست دارم اول از همه از شماها یاد بگیرم . هر انسان مطرحی اول از یادگیری شروع کرده امیدوارم چنین اطمینانی از طرف شماها صلب نشه که من واقعا دوست دارم یادبگیرم و یادبدم .
لطفا من رو در فراگیری اصل دین و روش های عملی اون یاری کنید .
سپاسگزارم
نغمت
خداوند در این سوره نعمت هایی که داده رو یکی یکی می شماره و سپس می گه کدوم رو انکار می کنید بعد یک دفعه از جهنم و آتش سوزان حرف می زنه و بلافاصله می گه کدومین نعمت خدا رو انکار می کنید؟
از آیات آغازین سوره الرحمن تا حدود آیه 36 از نعمتهای دنیایی سخن گفته، سپس از آیه 37 تا 43 از عذاب دوزخی انذار داده، و از آیه 45 تا پایان سوره از نعمت های بهشتی سخن گفته و بشارت داده است.
در مجموع، این سوره در سه قسمت مطالبش را ارائه داده است:
بخش اول، یادآوری برخی نعمت های دنیایی برای تحریک حس شکرگزاری انسان نسبت به نعمت دهنده حقیقی است.
بخش دوم، انذار از طریق بیان برخی عذاب های دوزخی است تا انسان غافلی که از نعمت های دنیایی بهره می برد اما نعمتدهنده را فراموش می کند، به خود آورد.
بخش سوم هم بشارت به کسانی است که در عین استفاده از نعمت های دنیایی، از نعمتدهنده حقیقی غافل نیستند و سر به فرمانش سپردهاند. این بخش با طول و تفصیل بیشتر نسبت به دو بخش دیگر، بیان شده است.
هیچ ایراد منطقی وجود ندارد به اینکه بخواهیم شخص غافلی را با چوب انذار از خواب غفلت بیدار کنیم و بگوییم: «چرا نمک می خوری و نمکدان می شکنی؟!» درست مانند معلمی که دانش آموز تنبل و شرور کلاس را خطاب قرار می دهد و در حضور پدرش او را با این عبارات تادیب می کند که: "پدرت از صبح تا شب کار می کند که تو درس بخوانی و برای خودت کسی بشوی، آن وقت تو این طور قدرشناسی می کنی؟! دستان این بیچاره را نگاه کن که برای آرامش و آسایش تو پینه بسته، آن وقت تو جواب این همه زحمتش را اینگونه می دهی؟! می خواهی از اینجا اخراجت کنم؟! با این کارنامه درخشان، هیچ مدرسه ای تو را ثبت نام نمی کند! ..."
می بینید که روشی منطقی و درست است. معلم با یادآوری نعمت هایی که این دانش آموز از آنها بهره می برد اما نعمتدهندهاش را فراموش نموده، تلاش می کند تا او را به خود آورد و برای این منظور، از عنصر تنبیه و تادیب هم بهره می برد.
در بخش دوم از آیات کریمه سوره الرحمن، از عنصر انذار برای یادآوری و تادیب بهره برده است.
حقیقت مثل جسمی در یک اتاق تاریک است که هرکس با دست زدن به آن تصوری را برای دیگران شرح می دهد در حالی که وقتی چراغ روشن شود ممکن است هیچ کدام از آن تصورات نبوده باشد
برای همین باید به کسی که با چراغ به سراغ حقیقت رفته و تمام آن را دریافته مراجعه کنیم؛ پیامبران و امامان همان راهبلدانی هستند که با فروغ بصیرت، تمام حقیقت را به درستی دریافته و ما گمشدگان این تاریکی را به سوی مقصد رهنمون می سازند.
قطع این مرحله بی همرهی خضر مکن .................. ظلمات است بترس از خطر گمراهی
تازه مسلمان هستم
من روش درستی برای نوشتن مطلب استفاده نکردم چون خودم هنوز جاهل به دین خدا و خدا هستم نباید همچین مطلبی پست می کردم
لطفا من رو در فراگیری اصل دین و روش های عملی اون یاری کنید .
همین که قرآن می گه شب و روز دنبال هم می دوند و شب میفته روی روز و می پیچن به هم و از هم دیگه بیرون میان نشون می ده که این آیات برای روز و شب جدا از نورخورشید وجود مستقلی قائل اند
سلام
وقتی زمین میگرده خوب شب و روز دنبال هم میدوند ایا این اشکالی داره یا عین حقیقته که قران 1400 سال پیش بیان کرده .
وقنی کسوف میشه زمین تاریک میشه ایا مردم قدیم نمیفهمیدن که عامل روشنائی زمین خورشیده
در ضمن شب روشنایی رو پوشش نمی ده در واقع شب چیزی نیست که بیفته رو روشنایی بلکه فقط و فقط لغتیه برای نبود نور
شب در اثر چرخش زمین بوجود میاد و تاریکی انهم مطلق نیست که بگوئیم چیزی نیست چون ممکن است مهتاب یا هر چراغ دیگری شب یا قسمتی از انرا روشن کند شما شب را با ظلمت اشتباه گرفته ای برادر لذا اینکه بگوئیم شب نبود نور است غلط است چون شب ظلمت نیست .
ظلمت نبود نور است مطلقاً حتی به اندازه یک اپسیلون که شب اینگونه نیست .
این می تواند اشکالی به قائلین این فرض باشد که مرجع ضمیر را خورشید در نظر می گیرند اما همان طور که در پست #15 عرض کردم:
در مثال تاکسی ای که شما زده بودید همه می دانستن که در تاکسی نشسته اند ولی تو اون سوره اصلا در رابطه با زمین یا دنیا حرفی زده نشده بود در واقع ضمیر ها رو باید به کدوم لغت یا آیه تو اون سوره ارجاع داد که به زمین یا دنیا برگرده؟
سلاموقتی زمین میگرده خوب شب و روز دنبال هم میدوند ایا این اشکالی داره یا عین حقیقته که قران 1400 سال پیش بیان کرده .
وقنی کسوف میشه زمین تاریک میشه ایا مردم قدیم نمیفهمیدن که عامل روشنائی زمین خورشیده
شب در اثر چرخش زمین بوجود میاد و تاریکی انهم مطلق نیست که بگوئیم چیزی نیست چون ممکن است مهتاب یا هر چراغ دیگری شب یا قسمتی از انرا روشن کند شما شب را با ظلمت اشتباه گرفته ای برادر لذا اینکه بگوئیم شب نبود نور است غلط است چون شب ظلمت نیست .
ظلمت نبود نور است مطلقاً حتی به اندازه یک اپسیلون که شب اینگونه نیست .
علت این که گفتم قرآن برای روز و شب وجود مستقل از نور خورشید قائله این آیات است:
والنهار اذا جلاها- والیل اذا یغشها
سوگند به روز چون خورشید را آشکار کند و شب چون خورشیدرا بپوشاند
با این تفاسیر خوب معلومه دیگه شب و روز وجود مستقلی محسوب می شن که میفتن دنبال همدیگه
2- به هر حال برای ایجاد شب باید جلوی نور خورشید گرفته بشه حالا نور اطراف چه باشه چه نباشه تاثیری در فرآیند ایجاد شب نداره
در ضمن خوشحال می شم نظرتونو راجع به بقیه سوالاتم هم بدونم البته اگه وقت داشته باشید
سوال بعدی: آیات ذوالقرنین
آیه86/90
تا آنگاه که به محل غروب خورشید رسید...86
تا آنگاه که به محل طلوع خورشید رسید... 90
سوال اینه که مگه می شه نقطه ای رو روی کره زمین مشخص کرد و گفت اینجا محل طلوع یا غروب خورشیده؟
پس چرا قرآن می گه ذوالقرنین به محل غروب/طلوع خورشید رسید؟
علت این که گفتم قرآن برای روز و شب وجود مستقل از نور خورشید قائله این آیات است:
والنهار اذا جلاها- والیل اذا یغشها
سوگند به روز چون خورشید را آشکار کند و شب چون خورشیدرا بپوشاند
با این تفاسیر خوب معلومه دیگه شب و روز وجود مستقلی محسوب می شن که میفتن دنبال همدیگه
سلام
استفلال شب و روز یک استقلال مطلق نیست بلکه استقلال اعتباریست یعنی وقتی روز باشد دیگر شب نیست و چون شب بیاید دیگر روز نیست .
حال به این ایات دقت کنید
قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ«1»
بگو پناه میبرم به پروردگار سپیده دم
مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ«2»
از شر آنچه آفریده
وَمِنْ شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ«3»
و از شر تاریکی چون فراگیرد
اینجا قران کریم قسم به سپیده دم میزند یعنی زمانی فیمابین شب و روز خوب پس سپیده دم هم مستقل از شب و روز است نه این استقلال اعتباریست یعنی زمانی که شب ارام ارام تاریکی را به روشنائی میسپارد .
و سپس به خلقت تیرگی که در اینجا منظور شیطان است اشاره میکند و سپس به فراگیر شدن تیرگی یا گسترش فساد اشاره میکند .
یعنی شب ارام ارام و خزنده جای روز را میگیرد .
آیات 35 و 36 سوره الرحمن
بر شما شراره های آتش و مس ریخته شود و هیچ نصرت و نجاتی نیابید35
الا ای جن و انس کدامین نعمت های خدایتان را انکار می کنید36
خداوند در این سوره نعمت هایی که داده رو یکی یکی می شماره و سپس می گه کدوم رو انکار می کنید بعد یک دفعه از جهنم و آتش سوزان حرف می زنه و بلافاصله می گه کدومین نعمت خدا رو انکار می کنید؟
سوال اینه که آیا جهنم و سوختن در آتش نعمت است ؟به نظر می رسه نعمت و نغمت با هم اشتباه گرفته شدن
سلام
استاد گرامی پاسخ مناسب به این پرسش شما داده اند اما چون نظر بنده را خواستید نکاتی را به عرض میرسانم
الرحمن نعمت همگانی خداوند است یعنی حتی شیطان را هم مشمول میشود و ان عدل خداست انسان فطرتاً عدل جوست و خداوند عادل است پس عدل خدا رحمت اوست شیطان خود راه جهنم را انتخاب کرده و عدل خدا باید شامل او شود پس جهنم برای کسی که انرا میخواهد نعمت است .
سلام خدمت lili٢٠٢٠ عزيز.
دوست عزيز تا جايى كه من ميدونم دانشمندان علوم هوا فضا ميگن فضاى بيرون از زمين رو ماده سياه و اكثراً انرژى سياه تشكيل ميده. برخلاف بعضى ها كه ميگن در فضاى بيرون از زمين خلأ و تهى است! اگه اين ماده سياه و انرژى سياه رو خداوند به صورت ماده و انرژى سفيد خلق ميكرد ديگه نور خورشيد و روز بارزيتى و تجلى اى نداشت.
در مثال تاکسی ای که شما زده بودید همه می دانستن که در تاکسی نشسته اند ولی تو اون سوره اصلا در رابطه با زمین یا دنیا حرفی زده نشده بود در واقع ضمیر ها رو باید به کدوم لغت یا آیه تو اون سوره ارجاع داد که به زمین یا دنیا برگرده؟
علت این که گفتم قرآن برای روز و شب وجود مستقل از نور خورشید قائله این آیات است: والنهار اذا جلاها- والیل اذا یغشها سوگند به روز چون خورشید را آشکار کند و شب چون خورشیدرا بپوشاند با این تفاسیر خوب معلومه دیگه شب و روز وجود مستقلی محسوب می شن که میفتن دنبال همدیگه
با عرض سلام و خسته نباشید و با عرض پوزش بخاطر دخالتی که من می کنم .
خدا روز و شب را خلق کرده این کاملا اثبات شدنی است .
مشکل شما این هستش که خلق شب و روز رو بعد از خلقت مورد بحث قرار دادید در حالی که اگر اراده خدا به خلقت نبود اصلا چیزی به نام دنیایی که میشناسیم بوجود نمیامد . صبح و شب خصوصیات این دنیا هستند در حالی که بخواهیم بحث رو باز تر کنیم از اول باید شروع کنیم .
با تشکر از همه
با آمدن روز، چه چیزی ظاهر و نمایان می شود؟ روشن است که زمین روشن می شود (یا مثلا به تعبیر برخی، دنیای اطراف ما روشن می شود). بداهت موضوع جای تردیدی باقی نمی گذارد. برای همین است که به قول استاد مکارم، بیشتر مفسران مرجع ضمیر را زمین دانسته اند. حالا اگر کسی بگوید مرجع ضمیر خورشید است، از باب مجاز _به توضیحی که در اینجا #20 گذشت_ قابل قبول است.
بنده هم عرض کردم در مسائل علمی استفاده از مجاز تولید اشکال می کنه.بعلاوه در تفسیر احسن الحدیث ذکر شده که ضمیر ها بعیده که به دنیا یا ظلمت یا ارض برگرده چون در سابق ذکری از آنها به عمل نیامده ایضا ضمیر مونث در یغشاها به شمس راجع است.سپس این گونه آیه رو ترجمه می کنه آمدن روز در اثر حرکت زمین موجب آشکار شدن آفتاب می گردد.
اگر می خواهید معنای خودساخته را بر آیات تحمیل کنید، این همان تحریف معنوی است و جای گفتگو برای ما باقی نمی ماند! اما اگر به واقع به دنبال معنای آیات هستید، توضیحات لازم را در اینجا (#15) خدمتتان عرض کردم؛ به علاوه بقیه سؤال و جواب هایی که در اینجا (#19 و #20) انجام شد.
معنای خود ساخته نیست بلکه ترجمه احسن الحدیث است باور نمی کنید می تونید نگاه کنید
ممنون می شم جواب سوال پست 35 رو هم بدید
سلاماستاد گرامی پاسخ مناسب به این پرسش شما داده اند اما چون نظر بنده را خواستید نکاتی را به عرض میرسانم
الرحمن نعمت همگانی خداوند است یعنی حتی شیطان را هم مشمول میشود و ان عدل خداست انسان فطرتاً عدل جوست و خداوند عادل است پس عدل خدا رحمت اوست شیطان خود راه جهنم را انتخاب کرده و عدل خدا باید شامل او شود پس جهنم برای کسی که انرا میخواهد نعمت است .
درست است که جهنم برای شیطان نعمت است ولی این که دیگه فخر نداره که خداوند به این نعمتی که داده افتخار کنه
درست است که جهنم برای شیطان نعمت است ولی این که دیگه فخر نداره که خداوند به این نعمتی که داده افتخار کنه
سلام
ایا اجرای عدل افتخار ندارد ایا ما میتوانیم عادل باشیم با وجود اینکه باید عادل باشیم .
یا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِیفَةً فِی الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَینَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَى فَیضِلَّكَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِینَ یضِلُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ بِمَا نَسُوا یوْمَ الْحِسَابِ«ص/26»
ای داوود ما تو را در زمین خلیفه [و جانشین] گردانیدیم پس میان مردم به حق داوری کن و زنهار از هوس پیروی مکن که تو را از راه خدا به در کند در حقیقت کسانی که از راه خدا به در میروند به [سزای] آنکه روز حساب را فراموش کرده اند عذابی سخت خواهند داشت
سلاماگر به عرایض قبلی بنده توجه نمائید پاسخ خود را خواهید گرفت یعنی این ظلمت ، ظلمت اصلی نیست بلکه ظلمت شبیه سازی شده است جالب است در این ایه کلمه خلق بکار نرفته و کلمه جعل که کپی کردن یا شبیه سازی کردن میباشد بکار رفته و سپس شاهد مثالش کفارند که برای خود خدائی شبیه سازی میکنند .
سلام...بله حق با شماست اشتباه از من بود اینجا به خلقت اشاره نشده....امافرموده قرار داد نور و تاریکی را...خب باز هم نشان از وجودیت ظلمت و نور دارد...چیزی که وجود ندارد را چگونه قرار داده است در جایی؟ و حتی در موردش حرف زده است؟ ما نمی توانیم بگوییم مثلا من یک لیوانی که وجود ندارد را قرار دادم روی میز!! متاسفانه علم دانشمندان کافی نیست و ناقصه و هنوز درک نکردند تاریکی وجود دارد...بنظر من اگر بگوییم ظلمت نیست...پس باید بگوییم شری نیست بدی نیست...شبی نیست.بیماری نیست..جهنمی نیست....متاسفانه انسان ها حتی دانشمندان معمولا بر این سیستم آفریده شده اند که تا درک کنند که هر چیزی که ضد آنهاست نیز وجود دارد عمری طول خواهد کشید...انسان معمولا ضد خودشو نمی پذیره و دوست داره اصلا وجود نداشته باشه...باید یه تاریکی باشه که بگیم نور اومد یا نه؟ نور که در عدم نمی تونه بتابه...جایی که وجود نداره پس هیچی وجود نداره....پس تاریکی عدم نیست که نور در اون بتابه....شاید تاریکی منشا خاصی نداشته باشه اما وجود داره....شاید حضرت عیسی پدر نداشته باشه اما وجود داره! حیواناتی هستند که با تاریکی می بینند حیواناتی هستند که دنیا را سیاه سفید می بینند و غیره....اینکه چشم انسان با نور چیزی را می بیند دلیل نمی شود بگوییم تاریکی نیست....اگر چیزی در بین مخلوقات نبود هرگز انسان ها براش نام و تعاریف مختلف در نمی اوردن...مثل وقتی اکنون جلوی چشم شما یک (یبلایذا) نیست دیگر نیست...(یبلایذا) فرض کنید نام یک موجودی است که وجود ندارد! خب ما برای چی در بارش حرف بزنیم؟ مثلا بگوییم آره (یبلایذا) وجود ندارد و دو تا پای بزرگ خوشگل ندارد و 3 عدد چشم نابینا ندارد!!! خب خنده داره...چون وجود نداره....اما وقتی تاریکی را همه می بینند و حس می کنند و برخی می ترسند از آن...مگر می شود وجود نداشته باشد....شما به یک کودک بگو الان جلوی تو یک شیر هست بترس...خب وقتی نباشه معلومه نمی ترسه اما در یک محیط تاریک رهایش کن نا خود آگاه از آن تاریکی و سیاهی می ترسد...نمی گوید نور کم است می ترسم بلکه می گوید سیاهی...تاریکی مطلقی که نوری وجود ندارد هم همینطور....در ایه الکرسی نیز خدا می فرماید از نور به ظلمت می برد خطاکاران را و از ظلمت به نور می برد مثلا پشیمانان را...خب اگه ظلمت نیست...یعنی از نور به نور می بره و در ایه بعد هم از نور باز به نور می بره؟ این که همش شد بهشت...پس جهنم و بدیش کو؟
سلاماگر به عرایض قبلی بنده توجه نمائید پاسخ خود را خواهید گرفت یعنی این ظلمت ، ظلمت اصلی نیست بلکه ظلمت شبیه سازی شده است جالب است در این ایه کلمه خلق بکار نرفته و کلمه جعل که کپی کردن یا شبیه سازی کردن میباشد بکار رفته و سپس شاهد مثالش کفارند که برای خود خدائی شبیه سازی میکنند .
سلام...بله حق با شماست اشتباه از من بود اینجا به خلقت اشاره نشده....امافرموده قرار داد نور و تاریکی را...خب باز هم نشان از وجودیت ظلمت و نور دارد...چیزی که وجود ندارد را چگونه قرار داده است در جایی؟ و حتی در موردش حرف زده است؟ ما نمی توانیم بگوییم مثلا من یک لیوانی که وجود ندارد را قرار دادم روی میز!! متاسفانه علم دانشمندان کافی نیست و ناقصه و هنوز درک نکردند تاریکی وجود دارد...بنظر من اگر بگوییم ظلمت نیست...پس باید بگوییم شری نیست بدی نیست...شبی نیست.بیماری نیست..جهنمی نیست....متاسفانه انسان ها حتی دانشمندان معمولا بر این سیستم آفریده شده اند که تا درک کنند که هر چیزی که ضد آنهاست نیز وجود دارد عمری طول خواهد کشید...انسان معمولا ضد خودشو نمی پذیره و دوست داره اصلا وجود نداشته باشه...باید یه تاریکی باشه که بگیم نور اومد یا نه؟ نور که در عدم نمی تونه بتابه...جایی که وجود نداره پس هیچی وجود نداره....پس تاریکی عدم نیست که نور در اون بتابه....شاید تاریکی منشا خاصی نداشته باشه اما وجود داره....شاید حضرت عیسی پدر نداشته باشه اما وجود داره! حیواناتی هستند که با تاریکی می بینند حیواناتی هستند که دنیا را سیاه سفید می بینند و غیره....اینکه چشم انسان با نور چیزی را می بیند دلیل نمی شود بگوییم تاریکی نیست....اگر چیزی در بین مخلوقات نبود هرگز انسان ها براش نام و تعاریف مختلف در نمی اوردن...مثل وقتی اکنون جلوی چشم شما یک (یبلایذا) نیست دیگر نیست...(یبلایذا) فرض کنید نام یک موجودی است که وجود ندارد! خب ما برای چی در بارش حرف بزنیم؟ مثلا بگوییم آره (یبلایذا) وجود ندارد و دو تا پای بزرگ خوشگل ندارد و 3 عدد چشم نابینا ندارد!!! خب خنده داره...چون وجود نداره....اما وقتی تاریکی را همه می بینند و حس می کنند و برخی می ترسند از آن...مگر می شود وجود نداشته باشد....شما به یک کودک بگو الان جلوی تو یک شیر هست بترس...خب وقتی نباشه معلومه نمی ترسه اما در یک محیط تاریک رهایش کن نا خود آگاه از آن تاریکی و سیاهی می ترسد...نمی گوید نور کم است می ترسم بلکه می گوید سیاهی...تاریکی مطلقی که نوری وجود ندارد هم همینطور....در ایه الکرسی نیز خدا می فرماید از نور به ظلمت می برد خطاکاران را و از ظلمت به نور می برد مثلا پشیمانان را...خب اگه ظلمت نیست...یعنی از نور به نور می بره و در ایه بعد هم از نور باز به نور می بره؟ این که همش شد بهشت...پس جهنم و بدیش کو؟ لذا شاید ما انسان ها شیاطین و تاریکی را درک نکنیم و نبینیم اما انان ما را از جایی که نمی دانیم می بینند
سلام...بله حق با شماست اشتباه از من بود اینجا به خلقت اشاره نشده....امافرموده قرار داد نور و تاریکی را...خب باز هم نشان از وجودیت ظلمت و نور دارد...چیزی که وجود ندارد را چگونه قرار داده است در جایی؟ و حتی در موردش حرف زده است؟ ما نمی توانیم بگوییم مثلا من یک لیوانی که وجود ندارد را قرار دادم روی میز!! متاسفانه علم دانشمندان کافی نیست و ناقصه و هنوز درک نکردند تاریکی وجود دارد...بنظر من اگر بگوییم ظلمت نیست...پس باید بگوییم شری نیست بدی نیست...شبی نیست.بیماری نیست..جهنمی نیست....متاسفانه انسان ها حتی دانشمندان معمولا بر این سیستم آفریده شده اند که تا درک کنند که هر چیزی که ضد آنهاست نیز وجود دارد عمری طول خواهد کشید...انسان معمولا ضد خودشو نمی پذیره و دوست داره اصلا وجود نداشته باشه...باید یه تاریکی باشه که بگیم نور اومد یا نه؟ نور که در عدم نمی تونه بتابه...جایی که وجود نداره پس هیچی وجود نداره....پس تاریکی عدم نیست که نور در اون بتابه....شاید تاریکی منشا خاصی نداشته باشه اما وجود داره....شاید حضرت عیسی پدر نداشته باشه اما وجود داره! حیواناتی هستند که با تاریکی می بینند حیواناتی هستند که دنیا را سیاه سفید می بینند و غیره....اینکه چشم انسان با نور چیزی را می بیند دلیل نمی شود بگوییم تاریکی نیست....اگر چیزی در بین مخلوقات نبود هرگز انسان ها براش نام و تعاریف مختلف در نمی اوردن...مثل وقتی اکنون جلوی چشم شما یک (یبلایذا) نیست دیگر نیست...(یبلایذا) فرض کنید نام یک موجودی است که وجود ندارد! خب ما برای چی در بارش حرف بزنیم؟ مثلا بگوییم آره (یبلایذا) وجود ندارد و دو تا پای بزرگ خوشگل ندارد و 3 عدد چشم نابینا ندارد!!! خب خنده داره...چون وجود نداره....اما وقتی تاریکی را همه می بینند و حس می کنند و برخی می ترسند از آن...مگر می شود وجود نداشته باشد....شما به یک کودک بگو الان جلوی تو یک شیر هست بترس...خب وقتی نباشه معلومه نمی ترسه اما در یک محیط تاریک رهایش کن نا خود آگاه از آن تاریکی و سیاهی می ترسد...نمی گوید نور کم است می ترسم بلکه می گوید سیاهی...تاریکی مطلقی که نوری وجود ندارد هم همینطور....در ایه الکرسی نیز خدا می فرماید از نور به ظلمت می برد خطاکاران را و از ظلمت به نور می برد مثلا پشیمانان را...خب اگه ظلمت نیست...یعنی از نور به نور می بره و در ایه بعد هم از نور باز به نور می بره؟ این که همش شد بهشت...پس جهنم و بدیش کو؟
سلام
اگر به مثال بنده توجه میفرمودید مسئله روشن میشد در خارج از جو زمین خلاء یعنی هیچ لذا لزومی ندارد انرا بوجود بیاوریم ولی در داخل جو زمین خلاء نیست و باید انرا بوجود بیاوریم بهمین گونه است تاریکی مطلق در خارج از جو تاریکی مطلق است و نیازی نیست تا انرا بوجود بیاوریم ولی در روی زمین باید تاریکی را ساخت یعنی شما در روز اگر بخواهید تاریکی داشته باشید باید پوشش کاملی ایجاد کنید یک اشتباهی ما میکنیم و ان اینست که تاریکی روی زمین را با ظلمت که در خارج از زمین است اشباه میگیریم لذا فکر میکنیم اینهم هیچ است در حالی که این تاریکی هیچ نیست بلکه شبیه سازی شده ظلمت یا تاریکی مطلق است و چون این کپی است و هیچ کپی نمیتواند عیناً مانند اصل باشد یعنی از کیفیت ان کاسته میشود لذا ما در روی زمین اصلاً تاریکی مطلق یا ظلمت که هیچ باشد نداریم .
بعلاوه در تفسیر احسن الحدیث ذکر شده که ضمیر ها بعیده که به دنیا یا ظلمت یا ارض برگرده چون در سابق ذکری از آنها به عمل نیامده ایضا ضمیر مونث در یغشاها به شمس راجع است.سپس این گونه آیه رو ترجمه می کنه آمدن روز در اثر حرکت زمین موجب آشکار شدن آفتاب می گردد.
نظر آقای قریشی این است که ضمیر به شمس بر می گردد و طبق نظر ایشان معنای آیه در این صورت هم درست است چون هم می توانیم بگوییم روز حاصل گردش وضعی زمین به دور خود است و هم حاصل تابش نور آفتاب؛ بنابراین معنای آیه مطابق نظر ایشان چنین می شود که: و سوگند به روز [که حاصل گردش وضعی زمین به دور خود است] آنگاه که [با آمدنش] آن [=خورشید] را ظاهر و نمایان می کند.
معنای خود ساخته نیست بلکه ترجمه احسن الحدیث است باور نمی کنید می تونید نگاه کنید
به نظرم روشی که برای تحقیق یا نقد انتخاب کرده اید، منطقی و علمی نیست! (پاسخ بقیه پرسش هایتان هم ان شاء الله درج خواهد شد؛ شکیبا باشید)
اگر بخواهید برای دست یافتن به معنای مورد نظرتان، از بین صدها تفسیر نگاشته شده، موردی بیابید و مستمسکی برای انحراف پیدا کنید، زحمت زیادی ندارد! ما شاء الله تا دلتان بخواهد تفسیر نوشته شده و صدها مفسر وارد و ناوارد، کلام الهی را از دیدگاه خود تفسیر کرده اند! معلوم است که در بین این صدها نوشته، می توانید مطلبی مطابق میلتان بیابید اما توجه داشته باشید که ما به دنبال معنای آیات کریمه قرآن و منظور باری تعالی از آن آیات هستیم، و نه نقل سخن مفسرین و توجیه نظر آنها! نظر مفسرین _به علل مختلف_ امکان خطا و اشتباه تفسیری زیادی دارد و این ربطی به آیات کریمه قرآن ندارد.به نظرم روشی که برای تحقیق یا نقد انتخاب کرده اید، منطقی و علمی نیست! (پاسخ بقیه پرسش هایتان هم ان شاء الله درج خواهد شد؛ شکیبا باشید)
نه چنین روشی ندارم که بخوام از تفسیر چند مفسر به نفع خودم سو استفاده کنم
بلکه با نشان دادن آن ترجمه ها می خوام بگم آیاتی که از شب و روز و کارهایی که آنها انجام می دهند صحبت می کند معنای حقیقی دارد نه تشبیهی شما آیاتی که می گویند شب روز را می پوشاند را شاعرانه تشبیه کردید و من خواستم بگم معنای حقیقی دارد
نه چنین روشی ندارم که بخوام از تفسیر چند مفسر به نفع خودم سو استفاده کنم
بلکه با نشان دادن آن ترجمه ها می خوام بگم آیاتی که از شب و روز و کارهایی که آنها انجام می دهند صحبت می کند معنای حقیقی دارد نه تشبیهی شما آیاتی که می گویند شب روز را می پوشاند را شاعرانه تشبیه کردید و من خواستم بگم معنای حقیقی دارد
تفاوتی ندارد که از چند تفسیر بخواهید آنچه که مورد نظرتان است را بیابید، یا اینکه به سراغ ترجمه های مختلف بروید و مستندتان را از آنجا جستجو نمایید؛ این روش، درست و منطقی نیست؛ به توضیحی که گذشت. ترجمهها هم حاصل نظرات مترجمهای مختلف است که قهرا در برخی موارد با یکدیگر اختلاف نظر کامل دارند و البته با تمسک به یکی از آنها، مقصود شما حاصل می شود! (در واقع، متن را رها کرده و به حواشی پرداخته اید!)
اما اینکه فرمودید "بنده گفته ام شب روز را می پوشاند، تعبیری شاعرانه است!"، تا جایی که می دانم هرگز ادعای شاعرانه بودن نکردم و نمی دانم چرا چنین مطلبی به بنده نسبت می دهید!؟