الله جل جلاله نظام را به حال خود رها نکرده یعنی این نظام مانند ساعتی کوکی نیست، جمادات ،نباتات و حیوانات آن کوک شده و تنظیم شده نیستند بلکه یک برگ بدون امر الله از درخت بر زمین نمی افتد (سوره انعام/59) و سر نخ تمام مخلوقات در دست اوست.
انسان یک چیزی را که درست می کند بعد از درست کردنش آن چیز ساخته شده خود بخود کارش را می کند اما نظام خدایی از قطره تا دریا و از مورچه تا جبرییل و از فرش (زمین) تا عرش و حتی فضای خلا در قبضه و تصرف الله هست.
مقصدد لا اله الا الله این است که :
از تمام مخلوقات هیچ جیزی نمی شود فقط از الله جل جلا له می شود.
لا اله ( نفی تمام مخلوقات) الا الله ( اثبات الله جل جلاله)
لحظه سکرات موت معلوم می شود که آیا دل این را فهمیده یا نه!
الله جل جلاله خالق اشیا هست و همچنین خالق صفات اشیا است.
چاقو مخلوق صفتش نیز (بریدن ) مخلوق است خالق هر دو الله است .(داستان حضرت ابراهیم و قربانی اسماعیل علیه السلام)
این موضوع را باید خوب درک کنیم چاقو مخلوقی جداگانه است و صفت بریدنش نیز مخلوقی جداگانه است.
چاقو نمی برد تا زمانی که امر الله نباشد
همچنین آتش مخلوق و صفت آن سوزاندن و گرمی نیز مخلوق است.
الله بخواهد آتش میسوزاند الله نخواهد آتش نمی سوزاند.(داستان آتش نمرودی و پیامبر وقت )
دریا مخلوق و صفت آن غرق کردن نیز مخلوق ،دارو مخلوق و صفت آن شفا دادن نیز مخلوق ، پول مخلوق و صفت آن نیز مخلوق و ......
ساده تر بگویم که :
خورشید برای نور دادن محتاج امر الله جل جلاله است. اما الله پاک برای نور دادن به خورشید هیچ نیازی ندارد همانطور که قبر مومن را نورانی می کند یا همانطور که جنت را نورانی می کند.
دریا برای غرق کردن محتاج الله جل جلاله (داستان حضرت موسی علیه السلام) اما الله برای غرق کردن به دریا نیازی ندارد همانطور که قارون با تمام مالش را در زمین غرق کرد.(نه از دریا می شود نه از سختی زمین بلکه از اراده الله می شود)
اگر دریا موسی علیه السلام را غرق نکرد چون او تعلق اش از مادیات قطع و به طرف الله بود چون موسی علیه السلام فهمیده بود که همانطور قطره نزد انسان ها حیثیتی ندارد دریا نزد الله پاک هیچ چیزی نمی باشد.
و اگر قارون لعنه الله علیه در زمین غرق شد چون او تعلق اش با مادیات و ثروت بود قلبش با رب الاسباب نبود بلکه با اسباب بود برعکس نبی وقت .
پس هیچ کس نگوید چون هر چیزی از الله می شود پس ما کار نداریم نه بلکه الله سبحان با اعمال انسان فیصله می کند
البته بدانید که احوالات مسلمان برگرفته از اعمالش است و اعمال انسان برگرفته از ایمان انسان است و ایمان انسان ها متغییر هست که بستگی به میدان محنت و تلاش انسان دارد (این خود مقوله ای طولانی دارد اکه جایش اینجا نیست)
لوئیز زنی بود با لباس های کهنه و مندرس با نگاهی غم آلود وارد خواربار فروشی محله شد
و با فروتنی از صاحب مغازه خواست کمی خواربار به او بدهد.
به نرمی گفت: شوهرش بیمار است و نمی تواند کار کند و شش بچه شان بی غذا مانده اند.
جان لانگ هاوس، صاحب مغازه، با بی اعتنایی محلش نگذاشت و با حالت بدی خواست او را
بیرون کند.زن نیازمند در حالی که اصرار می کرد گفت: آقا شما را به خدا به محض اینکه بتوانم
پولتان را پرداخت می کنم.
جان گفت نسیه نمیدهم.
مشتری دیگری که کنار پیشخوان ایستاده بود و به گفت و گوی بین آنها گوش می کرد
به مغازه دار گفت:
ببین این خانم چه میخواهد، من پرداخت می کنم.
خواربار فروش گفت : لازم نیست خودم میدهم، لیست خریدت کو؟
لوئیز گفت: اینجاست.
صاحب مغازه گفت: لیستت را بگذار روی ترازو و به اندازه وزنش هر چه میخواهی ببر!
لوئیز با خجالت یک لحظه مکث کرد، از کیفش تکه کاغذی در آورد و چیزی رویش نوشت و
آن را روی کفه ترازو گذاشت. همه با تعجب دیدند کفه ترازو پایین رفت!
خواربار فروش باورش نمی شد. لوئیز از سر رضایت خندید.
مغازه دار با ناباوری شروع به گذاشتن جنس در کفه ی دیگر ترازو کرد و کفه ی ترازو برابر نشد!
آنقدر چیز گذاشت تا کفه ها برابر شدند.
در این وقت، خواروبار فروش با تعجب و دلخوری تکه کاغذ را برداشت ببیند روی آن چه نوشته است!
کاغذ لیست خرید نبود! دعای زن بود که نوشته بود:
ای خدای عزیزم! تو همیشه در کنار من هستی و از نیاز من با خبری، آن را برآورده کن.
دکتر الهی قمشه ای:
تاحالا دندونپزشکی رفتین؟؟؟
اول دکتر چند تا سوزن میزنه تو لثه تون،بعد اون مته رو میگیره دستش...
بعضی وقتا از شدت درد دسته های صندلی رو محکم فشار میدیم و اشک تو چشمامون جمع میشه...
چرا نمیزنین تو گوشش؟...
چرا داد و هوار نمی کنید؟
این همه درد رو تحمل کردید،این همه سوزن و آمپول و مته و انبر و ...
خوب اعتراض کنید بهش!
چرا اعتراض نمی کنید؟
تازه کلی هم ازش تشکر میکنیم و میخوایم بیایم بیرون میگیم:آقای دکتر ببخشید وقت بعدی کی هستش؟!
نمی خوای خدا رو اندازه یه"دندونپزشک" قبول داشته باشی...؟؟
به دکتر اعتراض نمی کنیم چون می دونیم این درد فلسفه داره و منجر به بهبود میشه،میدونیم یه حکمتی داره،خوب خدا هم حکیمه...
اصلا قبلا هم به دکتر می گفتند حکیم...
یعنی کارهای او از روی حکمت است.
وقتی درد و رنجی رو تو زندگی ما فرستاد،ازش تشکر کنیم،بگیم نوبت بعدی کی هستش؟
رنج بعدی؟
به من بگو مدرک خدا رو قبول نداری؟؟؟
حتی قد یه"دندون پزشک"؟؟؟
یادت نره اون خیــلی وقته خداست..
بله!؟؟!:Gig:
یادآوری:
این تاپیک برای افرادیه که تا حدودی نا امیدند و فکر میکنند مشکلات بر اونها غلبه کردند و یا خدا رو از خودشون دور می بینند و تا حدود زیادی غمگین و بی حوصله اند...
برای همین به هر چند نفر که می تونستم پیام دادم تا بیان تو تاپیکم، شاید اون لحظه که من بهشون پیام دادم تو اوج ناراحتی باشند و گفتن این جور چیز ها یکم آرومترشون کنه و ...
و یه چیز دیگه:
شاد بودن باعث انرژی میشه
مثلا من الان دارم روی یک هدف دینی کار میکنم اگه شاد نباشم و همش فکر منفی کنم دست و دلم به کار نمیره ...عوضش با شادیه با خدا می تونم با اطمینان بیشتر آروم آروم جلو برم و...
ما آيات (خود) را براي شما بيان كرديم شايد انديشه كنيد...(حدید آیه 17) ما انسان را آفریدیم و وسوسه هاى نفس او را مى دانیم، و ما از شاهرگ (او) به او نزديكتريم !(ق آیه 16) مرا بخوانید تا به شما پاسخ دهم .(غافر آیه 60) من نزديکم وبه ندای کسی که مرا بخواند پاسخ می دهم .(بقره آیه 186)
بسا چیزى را ناخوش داشته باشید كه آن به سود شماست و بسا چیزى را دوست داشته باشید كه به زیان شماست، و خدا مى داند و شما نمى دانید...(بقره آیه 216) از صبر و نماز کمک بگیرید که خداوند با صابران است.(بقره آیه 153)اى بندگان من كه بر خود اسراف و ستم كرده اید!
از رحمت
خداوند نومید نشوید كه خدا همه گناهان را مى آمرزد،زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است.(زمر آیه 53) آيا خدا براي بنده اش كافي نيست؟؟؟(زمر آیه 36)خدایی جز او نیست، پس از درگاه او به کجا می روید؟(زمر آیه 6)به کجا میریم،خدا که انقدر مهربونه!
براستی،
کجا میرویم!؟!؟
چرا انقدر میخوایم بگیم خدا کمکمون نمی کنه؟!!؟
چرا به خدا اعتماد نمی کنیم؟!؟!
خدای ما فراتر از حد تصورمون مهربونه ...
چرا مهربونیش رو باور نمی کنیم؟؟؟
انگار آماده ایم تا یه اتفاق بد افتاد و چند روز حل نشد بگیم:
خدا منو ول کرده خدا منو دوست نداره خدا با بقیه مهربونه
چرا یکم دقتمون رو بیشتر نمی کنیم...
میخوام یه قسمت کوچیک دیگه از زندگیم رو بگم و برای این میگم که بگم باید طرز نگاهمون رو تغییر بدیم به سمت
اعتماد به خدا
من یه دوست به اسم آیناز دارم
چون تیزهوشانی هستیم از ما در طول مدرسه کلیییییییییییییییییییییییییییییییی آزمون میگیرند
و در آخر رتبه ها رو میزنند
یبار رتبه منو و دوستم رو زدند ، دقیق یادم نمیاد ولی حدودی میگم من شدم 15 و اون شد 36
خوب طبق اصول اون مواقع با خودم گفتم: خدایا شکرت حتما دلیلی داشته نتونستم رتبه بالاتر بیارم و...
دیدم دوستم همش اعصاب خوردی میکنه که چرا رتبه 36 آورده
منم هی بهش میگفتم خوب عیب نداره دفعه بعد ، تو خدا رو شکر کن که پایین تر نیفتادی
انقدر بهش گیر دادم ، که گفت : خیلی خوب باشه (بجوری به مسخره گفت )خدایا شکرت
فقط میخواست دست از سرش بردارم
زنگ بعد گفتند رتبه ها تغییر کرده من شدم 14 و اون شد 46
نکته: (نباید گیر میدادم چون با مرور زمان و دلسوزی های بی جای من باعث شد اون منو یه فرد فوق العاده مغرور و مذهبی بدونه)
با وجود خیییییییییییییییلی کوچیک بودن اتفاقات اما مهمه...
یه بار دیگه هم هست ، میخواستیم کار های فرهنگ و هنرمون رو تحویل بدیم اما دوستم(آیناز) تازه داشت کارش رو تکمیل میکرد وسط کارش اسم یکی از ائمه رو گفت تا کارش درست بشه
کارش راستش رو بخواید قشنگ نبود و عجله ای بود
اون موقع هر کاری که به نظر معلممون خوب و ابتکاری بود ازش عکس گرفته میشد و کسی که اون کار رو ارائه داده بود افتخاری برای "خودش" داشت
آیناز کارش رو نشون داد و با کمال تعجب نقطه ضعف بزرگ کارش از نظر معلم جالب اومد شد ابتکار...!؟!!!
خلاصه معلم یه عکس از کارش گرفت ...
نیاز نیست آنچنان اسباب و اثاثیه جور کنیم و کلی دعا مخصوص بگیریم تا خدا جوابمون رو بده...
کافیه صداش کنیم؟!!تا حالا امتحان کردید؟!
شده یکبار برید بشینید قشنگ با خدا صحبت کنید؟!
خدایا نفهمای مث خودم رو با فهم کنچرای همه چی رو میدونی...
خدایا من بد ام؟!
احمقم... ولی روانی نیستم!
خدایا هر کس مرا یکجور توصیف کرد:
احمق ، خنگ ، با خدا، بی ادب، روانی ،پاک،مهربون ، متعصب ...
خدایا من واقعا چی هستم؟!
تو مرا چگونه توصیف میکنی؟!؟
خودش گفتـــه :
"یَــــدُ اللَّهِ فَـــوْقَ أَیْدِیهِــــمْ"
یعنی بنـــده ی من
نگران فردایت نبـــــــــــاش
از اَفعال آدمهای اطــــرافت دلگیر نباش
اخم نکن
کاری از آنها بر نمی آید
تا مــــن نخواهم برگ از درخت نمی افتد...
لا اله الا الله مقصدش این است که انسان بداند:
الله جل جلاله نظام را به حال خود رها نکرده یعنی این نظام مانند ساعتی کوکی نیست، جمادات ،نباتات و حیوانات آن کوک شده و تنظیم شده نیستند بلکه یک برگ بدون امر الله از درخت بر زمین نمی افتد (سوره انعام/59) و سر نخ تمام مخلوقات در دست اوست.
انسان یک چیزی را که درست می کند بعد از درست کردنش آن چیز ساخته شده خود بخود کارش را می کند اما نظام خدایی از قطره تا دریا و از مورچه تا جبرییل و از فرش (زمین) تا عرش و حتی فضای خلا در قبضه و تصرف الله هست.
مقصدد لا اله الا الله این است که :
از تمام مخلوقات هیچ جیزی نمی شود فقط از الله جل جلا له می شود.
لا اله ( نفی تمام مخلوقات) الا الله ( اثبات الله جل جلاله)
لحظه سکرات موت معلوم می شود که آیا دل این را فهمیده یا نه!
الله جل جلاله خالق اشیا هست و همچنین خالق صفات اشیا است.
چاقو مخلوق صفتش نیز (بریدن ) مخلوق است خالق هر دو الله است .(داستان حضرت ابراهیم و قربانی اسماعیل علیه السلام)
این موضوع را باید خوب درک کنیم چاقو مخلوقی جداگانه است و صفت بریدنش نیز مخلوقی جداگانه است.
چاقو نمی برد تا زمانی که امر الله نباشد
همچنین آتش مخلوق و صفت آن سوزاندن و گرمی نیز مخلوق است.
الله بخواهد آتش میسوزاند الله نخواهد آتش نمی سوزاند.(داستان آتش نمرودی و پیامبر وقت )
دریا مخلوق و صفت آن غرق کردن نیز مخلوق ،دارو مخلوق و صفت آن شفا دادن نیز مخلوق ، پول مخلوق و صفت آن نیز مخلوق و ......
ساده تر بگویم که :
خورشید برای نور دادن محتاج امر الله جل جلاله است. اما الله پاک برای نور دادن به خورشید هیچ نیازی ندارد همانطور که قبر مومن را نورانی می کند یا همانطور که جنت را نورانی می کند.
دریا برای غرق کردن محتاج الله جل جلاله (داستان حضرت موسی علیه السلام) اما الله برای غرق کردن به دریا نیازی ندارد همانطور که قارون با تمام مالش را در زمین غرق کرد.(نه از دریا می شود نه از سختی زمین بلکه از اراده الله می شود)
اگر دریا موسی علیه السلام را غرق نکرد چون او تعلق اش از مادیات قطع و به طرف الله بود چون موسی علیه السلام فهمیده بود که همانطور قطره نزد انسان ها حیثیتی ندارد دریا نزد الله پاک هیچ چیزی نمی باشد.
و اگر قارون لعنه الله علیه در زمین غرق شد چون او تعلق اش با مادیات و ثروت بود قلبش با رب الاسباب نبود بلکه با اسباب بود برعکس نبی وقت .
پس هیچ کس نگوید چون هر چیزی از الله می شود پس ما کار نداریم نه بلکه الله سبحان با اعمال انسان فیصله می کند
البته بدانید که احوالات مسلمان برگرفته از اعمالش است و اعمال انسان برگرفته از ایمان انسان است و ایمان انسان ها متغییر هست که بستگی به میدان محنت و تلاش انسان دارد (این خود مقوله ای طولانی دارد اکه جایش اینجا نیست)
و با فروتنی از صاحب مغازه خواست کمی خواربار به او بدهد.
به نرمی گفت: شوهرش بیمار است و نمی تواند کار کند و شش بچه شان بی غذا مانده اند.
جان لانگ هاوس، صاحب مغازه، با بی اعتنایی محلش نگذاشت و با حالت بدی خواست او را
بیرون کند.زن نیازمند در حالی که اصرار می کرد گفت: آقا شما را به خدا به محض اینکه بتوانم
پولتان را پرداخت می کنم.
جان گفت نسیه نمیدهم.
مشتری دیگری که کنار پیشخوان ایستاده بود و به گفت و گوی بین آنها گوش می کرد
به مغازه دار گفت:
ببین این خانم چه میخواهد، من پرداخت می کنم.
خواربار فروش گفت : لازم نیست خودم میدهم، لیست خریدت کو؟
لوئیز گفت: اینجاست.
صاحب مغازه گفت: لیستت را بگذار روی ترازو و به اندازه وزنش هر چه میخواهی ببر!
لوئیز با خجالت یک لحظه مکث کرد، از کیفش تکه کاغذی در آورد و چیزی رویش نوشت و
آن را روی کفه ترازو گذاشت. همه با تعجب دیدند کفه ترازو پایین رفت!
خواربار فروش باورش نمی شد. لوئیز از سر رضایت خندید.
مغازه دار با ناباوری شروع به گذاشتن جنس در کفه ی دیگر ترازو کرد و کفه ی ترازو برابر نشد!
آنقدر چیز گذاشت تا کفه ها برابر شدند.
در این وقت، خواروبار فروش با تعجب و دلخوری تکه کاغذ را برداشت ببیند روی آن چه نوشته است!
کاغذ لیست خرید نبود! دعای زن بود که نوشته بود:
ای خدای عزیزم! تو همیشه در کنار من هستی و از نیاز من با خبری، آن را برآورده کن.
خداوندا …
دقیق یادم نیست آخرین بار کی خود را پیدا کردم …
اما خوب یادم هست هرگاه که گم شدم ، دستم در دست تو نبود …
چشمهايت را ببند ،
در دلت با خدا سخن بگو ،
به همان زبان ساده ي خودت سخن بگو ؛
هرچه ميخواهي بگو ، او ميشنود . . .
شايد بخواهي تورا ببخشد ،
يا آرزويي داري ،
شايد دعايي براي يک عزيز و يا شکرش ،
بــگو ميشنود . . .
اين لحظه ي زيبا را براي خودت تکرار کن ؛
پــرواز دلـت را حـس خواهـي کـرد . . .
شاد بودن ؟ به کدام قیمت ؟
دکتر الهی قمشه ای:
تاحالا دندونپزشکی رفتین؟؟؟
اول دکتر چند تا سوزن میزنه تو لثه تون،بعد اون مته رو میگیره دستش...
بعضی وقتا از شدت درد دسته های صندلی رو محکم فشار میدیم و اشک تو چشمامون جمع میشه...
چرا نمیزنین تو گوشش؟...
چرا داد و هوار نمی کنید؟
این همه درد رو تحمل کردید،این همه سوزن و آمپول و مته و انبر و ...
خوب اعتراض کنید بهش!
چرا اعتراض نمی کنید؟
تازه کلی هم ازش تشکر میکنیم و میخوایم بیایم بیرون میگیم:آقای دکتر ببخشید وقت بعدی کی هستش؟!
نمی خوای خدا رو اندازه یه"دندونپزشک" قبول داشته باشی...؟؟
به دکتر اعتراض نمی کنیم چون می دونیم این درد فلسفه داره و منجر به بهبود میشه،میدونیم یه حکمتی داره،خوب خدا هم حکیمه...
اصلا قبلا هم به دکتر می گفتند حکیم...
یعنی کارهای او از روی حکمت است.
وقتی درد و رنجی رو تو زندگی ما فرستاد،ازش تشکر کنیم،بگیم نوبت بعدی کی هستش؟
رنج بعدی؟
به من بگو مدرک خدا رو قبول نداری؟؟؟
حتی قد یه"دندون پزشک"؟؟؟
یادت نره اون خیــلی وقته خداست..
بله!؟؟!:Gig:
یادآوری:
این تاپیک برای افرادیه که تا حدودی نا امیدند و فکر میکنند مشکلات بر اونها غلبه کردند و یا خدا رو از خودشون دور می بینند و تا حدود زیادی غمگین و بی حوصله اند...
برای همین به هر چند نفر که می تونستم پیام دادم تا بیان تو تاپیکم، شاید اون لحظه که من بهشون پیام دادم تو اوج ناراحتی باشند و گفتن این جور چیز ها یکم آرومترشون کنه و ...
و یه چیز دیگه:
شاد بودن باعث انرژی میشه
مثلا من الان دارم روی یک هدف دینی کار میکنم اگه شاد نباشم و همش فکر منفی کنم دست و دلم به کار نمیره ...عوضش با شادیه با خدا می تونم با اطمینان بیشتر آروم آروم جلو برم و...
ما انسان را آفریدیم و وسوسه هاى نفس او را مى دانیم، و ما از شاهرگ (او) به او نزديكتريم !(ق آیه 16)
مرا بخوانید تا به شما پاسخ دهم .(غافر آیه 60)
من نزديکم وبه ندای کسی که مرا بخواند پاسخ می دهم .(بقره آیه 186)
بسا چیزى را ناخوش داشته باشید كه آن به سود شماست و بسا چیزى را دوست داشته باشید كه به زیان شماست، و خدا مى داند و شما نمى دانید...(بقره آیه 216)
از صبر و نماز کمک بگیرید که خداوند با صابران است.(بقره آیه 153) اى بندگان من كه بر خود اسراف و ستم كرده اید!
از رحمت
خداوند نومید نشوید كه خدا همه گناهان را مى آمرزد،زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است.(زمر آیه 53)آيا خدا براي بنده اش كافي نيست؟؟؟(زمر آیه 36) خدایی جز او نیست، پس از درگاه او به کجا می روید؟(زمر آیه 6) به کجا میریم،خدا که انقدر مهربونه!
براستی،
کجا میرویم!؟!؟
دنیای قشنگ!!؟؟!
فقر
دوندگی
گرونی
گرسنگی
بیکاری
بیماری
درد
بیمارستان
تیمارستان
معلولیت
قرص اعصاب
قرص خواب
تصادف
سرطان
جنگ
سیاست
بمب اتم
تبعیض نژدی
برده داری
خرافات
ترس
تنهایینارفیقی
نوستالژی های کشنده
شکست عشقی
ضربه روحی
نفهمیده شدن
دلتنگی
دلسردی
دروغ
دزدی
دورویی
غروب های تکراری
ادم های روانی
عقده
کینه
انتقام
شک
ازدواج ناموفق
سقط جنین
اعتیاد
اعدام
زندان
خیانت
شکنجه
خون
تجاوز
کودک آزاری
دادگاه های بی عدل
خانه سالمندان
افسردگی
خودکشی
خود فروشی
جهان سوم
و ...
اما قشنگه لابد؟!؟!؟
همه میگن قشنگه،ما هم میگیم قشنگه!!
دنیا رو میگما... ؟!؟؟
چرا انقدر میخوایم بگیم خدا کمکمون نمی کنه؟!!؟
چرا به خدا اعتماد نمی کنیم؟!؟!
خدای ما فراتر از حد تصورمون مهربونه ...
چرا مهربونیش رو باور نمی کنیم؟؟؟
انگار آماده ایم تا یه اتفاق بد افتاد و چند روز حل نشد بگیم:
خدا منو ول کرده خدا منو دوست نداره خدا با بقیه مهربونه
چرا یکم دقتمون رو بیشتر نمی کنیم...
میخوام یه قسمت کوچیک دیگه از زندگیم رو بگم و برای این میگم که بگم باید طرز نگاهمون رو تغییر بدیم به سمت
اعتماد به خدا
من یه دوست به اسم آیناز دارم
چون تیزهوشانی هستیم از ما در طول مدرسه کلیییییییییییییییییییییییییییییییی آزمون میگیرند
و در آخر رتبه ها رو میزنند
یبار رتبه منو و دوستم رو زدند ، دقیق یادم نمیاد ولی حدودی میگم من شدم 15 و اون شد 36
خوب طبق اصول اون مواقع با خودم گفتم: خدایا شکرت حتما دلیلی داشته نتونستم رتبه بالاتر بیارم و...
دیدم دوستم همش اعصاب خوردی میکنه که چرا رتبه 36 آورده
منم هی بهش میگفتم خوب عیب نداره دفعه بعد ، تو خدا رو شکر کن که پایین تر نیفتادی
انقدر بهش گیر دادم ، که گفت : خیلی خوب باشه (بجوری به مسخره گفت )خدایا شکرت
فقط میخواست دست از سرش بردارم
زنگ بعد گفتند رتبه ها تغییر کرده من شدم 14 و اون شد 46
نکته: (نباید گیر میدادم چون با مرور زمان و دلسوزی های بی جای من باعث شد اون منو یه فرد فوق العاده مغرور و مذهبی بدونه)
با وجود خیییییییییییییییلی کوچیک بودن اتفاقات اما مهمه...
یه بار دیگه هم هست ، میخواستیم کار های فرهنگ و هنرمون رو تحویل بدیم اما دوستم(آیناز) تازه داشت کارش رو تکمیل میکرد وسط کارش اسم یکی از ائمه رو گفت تا کارش درست بشه
کارش راستش رو بخواید قشنگ نبود و عجله ای بود
اون موقع هر کاری که به نظر معلممون خوب و ابتکاری بود ازش عکس گرفته میشد و کسی که اون کار رو ارائه داده بود افتخاری برای "خودش" داشت
آیناز کارش رو نشون داد و با کمال تعجب نقطه ضعف بزرگ کارش از نظر معلم جالب اومد شد ابتکار...!؟!!!
خلاصه معلم یه عکس از کارش گرفت ...
آسمون همیشه ابری نیست (محسن یگانه)
آخر راه اومدن با روزگار گره ی کوریِ که بخت منه
که تموم اتفاقای بدش شاهد زندگیِ سخت منه
شاید این زخمی که از تو خوردمو از حرارت زبونه میکشم
یا تموم بی کسی هامو همش فقط از دست زمونه میکشم
بگو بازم هوامو داری و مث همه منو تنها نمیذاری و
بگو هستی تا نترسونتم ظلمت این شب تکراری
آسمون بخت تیره ی من ابری نمیمونه همیشه
من که پشتم به خودت گرمه و باز هرچی این راهو میام نمیرسم
نکنه دستمو ول کردی برم که به هرچی که میخوام نمیرسم
شایدم من اشتباهی اومدم که در بسته رو وا نمیکنی
من به این سادگی دل نمیکنم از تو که منو رها نمیکنی
بگو بازم هوامو داری و مث همه منو تنها نمیذاری و
بگو هستی تا نترسونتم ظلمت این شب تکراری و
آسمون بخت تیره ی من ابری نمیمونه همیشه
من هیچ دوستی نمیخواهم..
نیاز ندارم کسی نوازشم کند..
نگرانم شود..
دلسوزم باشد..
دوستم داشته باشد..
به حرفهایم گوش دهد..
و هیچوقت تنهایم نگذارد..
وقتی همه ی اینها در تو خلاصه شده اند..
مرسی از بودنت خـــدایــــم
نیاز نیست آنچنان اسباب و اثاثیه جور کنیم و کلی دعا مخصوص بگیریم تا خدا جوابمون رو بده...
کافیه صداش کنیم؟!!تا حالا امتحان کردید؟!
شده یکبار برید بشینید قشنگ با خدا صحبت کنید؟!
یافته هایت را با باخته هایت مقایسه کن
اگر ” خدا ” را یافتی هر چه باختی مهم نیست . . .
خدایا
یا نوری بیفکن یا توری
ماهی کوچکت از تاریکی این اقیانوس می ترسد . . .
خدایا بر لبم لبخند اگر باشد…
اندرون سینه اندوهی فراوان است...
خوب می دانی، که این لبخندهای تلخ…
به کامم هیچ شیرینی نمی بخشد...
خداوندا تو آگاهی ز پندارم…
که می خواند مرا با آنکه میداند گنه کارم
[/CENTER]
عدهای تا مرز جان ...
عدهای تا مرز آبرو ...
و همگان تا مرز این جهان ...
تنها تویی که همواره می مانی ... !
رهایم نکن ...
[/CENTER]
[/CENTER]
خدایا!
[=lucida grande]
[/CENTER]
[/CENTER]
.
.
.
...
درد
احمقم... ولی روانی نیستم!
خدایا هر کس مرا یکجور توصیف کرد: احمق ، خنگ ، با خدا، بی ادب، روانی ،پاک،مهربون ، متعصب ... خدایا من واقعا چی هستم؟! تو مرا چگونه توصیف میکنی؟!؟
الهي بي نوائي درد مندم....حزين و دل غمين و مستمندم
دل پر غصه من مايه من....اميدم بر تو شد سرمايه من
ذليل و ناتوان و خوارو پستم....زره افتاده ام بر گير دستم
ندارم ره به جائي ده پناهم...منزه كن تو يارب از گناهم
ترحم كن به حال مستمندي....نظر كن بر اسير و دردمندي
دلم را غرق حكمت از وفاكن....روانم را منور از صفا كن
زعشقت آتشي بر سينه افروز.....مرا مشمول رحمت كن شب و روز
نجاتم ده ز درد خود پرستي....دلم پر كن ز عشق و شور و مستي
دلم را زنده كن از آتش عشق....روان پاينده كن در تابش عشق
رهايم كن رها از عرصه خاك....مرا بنما مقيم عالم پاك
مكن محرومم از فيض حضورت....عطا كن بر دل و جانم ز نورت
دلم را غرق در نور رضاكن....ز بند نفس و شيطانم رها كن
در رحمت گشا مسكينم و زار....مدارم اين جهان و آن جهان خوار
اي که مرا تو خوانده اي ... راه نشانم بده ...
[=B Homa]
[=B Homa]به خاطر بسپاریم که ،
[=B Homa]همراهی خدا با انسان مثل نفس کشیدن است ؛
[=B Homa]آرام، بی صدا، همیشگی ...