درس هائی در باب معرفت نفس (مهم)

تب‌های اولیه

1929 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

[=georgia]جناب چغمينى در کتاب قانونچه گويد: و النوم فى حالة الاستلقاء يمد الفضول الى غير مجاريها فيحدث الامراض الردية مثل الكابوس و السكتة (ص 51 ط 1 فصل 4).

[=georgia]خوابیدن به پشت موجب می شود که برخی از ترشحات معدی و دماغی به غیر مجاری اصلی شان منتقل شوند و همین بخارات و ترشحات موجب بروض امراضی مانند کابوس و سکته می شود.

[=georgia]لذا اگر صبر شود تا غذا از دهانه معده پايين رود و هضم شود و همچنین شخص در حال خوابیدن به پشت نخوابد اصلا کابوس روی نخواهد داد. بر همین اساس به پشت خوابیدن در کتب طب سنتی به شدت مورد نهی واقع گردیده است.

[=georgia]در حقیقت انتقال این ترشحات و بخورات به مواضع فرعی موجب بروز فشار بر روح بخاری شده و نفس که ارتباط تام با بدن مادی و روح بخاری دارد شدت این فشار را در غالب موجودی سنگین وزن بر روی سینه تصویر سازی می کند و گاه ممکن است شکلی عجیب و غریب نیز برایش بسازد به عبارت دیگر در این زمان اعصاب جداره ای، نورون های موجود در مغز را تحت نظر گرفته و به پاها فرمان حرکت می دهند و چون نمی توانند حرکت کنند نفس از اضطراب حاصل شده دچار توهم می شود.

[=georgia]
بنابراین بختک موجودی خارجی مانند جن یا چیز دیگری نیست که بر روی انسان بیفتد بلکه حالتی است که به علت پر بودن معده و به پشت خوابیدن برای اشخاص رخ دهد و راه خلاصی از آن این است که فرد سعي کند انگشتان دست و پا همچنين چشمانش را به شدت تکان دهد و به دنبال آن سرش را حرکت دهد یعنی باید کل انرژی تان را روی تکان دادن انگشتان یا شست پای تان قرار دهید اگر بتوانید یکی از ماهیچه های خود را حرکت دهید فلج از بین می رود.

[=georgia]اما برای پیشگیری آن لازم است که شخص با شکم پر نخوابیده و همچنین به پهلوی راست خویش بخوابد لذا‏ برخی از افراد حتی سعی می کنند لباس هایی را در هنگام خواب بر تن کنند که خوابیدن به پشت را برایشان دردناک می کند و از این طریق حتی به صورت غیر ارادی نیز در این وضعیت قرار نخواهند گرفت.

[=georgia]

سلام
گاهی در خواندن متونی که در این تاپیک قرار می گیرد به شدت احساس غربت با مفاهیم دین و فلسفه و عرفان و .... می کنم و دائم برایم این سوال پیش می آید که آیا کاربران و دوستانی که در این مباحث شرکت می کنند و سوال می پرسند و در بحث شرکت می کنند آیا تحصیلات حوزوی و تجربه های مباحثه دارند و یا صرفا به جهت علاقه شخصی این علوم را مطالعه می کنند(البته جز جناب aminjet که اعلام کرده اند تحصیلات مهندسی دارند و تحلیل هایشان هم اکثرا ریاضی فیزیکی است )،با اینکه استاد اویس بزرگوار چندین بار اعلام کرده اند که قصد توضیح ساده و اصطلاحا همه فهم کردن مطالب کتاب ها و متون سنگین فلسفی و عرفانی را دارند اما در همین مباحث ساده شده هم گاه به شدت مشکل در فهم مطالب دارم و احساس میکنم که فرد بسیار ناآگاهی هستم و صرفا مطالب را مطالعه می کنم و روزنامه وار عبور می کنم در حالیکه در همه مباحث قبلی سعی کردم خلاصه برداری کنم و دست نوشته هایی برای فهم بیشتر خودم تهیه کنم اما احساس می کنم که هیچ درک عمیقی از مباحث گذشته ندارم مثلا در مورد روح بخاری که تعداد زیاری از سولات و مباحث تاپیک را به خود اختصاص داده است ،از اولین تعریفی که استاد ارائه دادند برای خودم یک قائده تعریف کردم و به صورت یک واقعیت پذیرفته شده آنرا پذیرفتم و هر کدام از مطالبی که استاد بعد از آن ارائه دادند را بر مبنای همان برای خودم تعریف کردم .
به عبارتی سوالم این است که مبنای طرح سوال در مباحث چه باید باشد ،اعتماد و پذیرش حرف استاد و یا افزایش مطالعات در زمینه مبحث (که البته این مورد اظهر من الشمس است )و یا طرح نظریه و تفکرو تفکر و تفکر (ترجیحا به توصیه شما شبانه).

[=georgia]در حقیقت انتقال این ترشحات و بخورات به مواضع فرعی موجب بروز فشار بر روح بخاری شده و نفس که ارتباط تام با بدن مادی و روح بخاری دارد شدت این فشار را در غالب موجودی سنگین وزن بر روی سینه تصویر سازی می کند و گاه ممکن است شکلی عجیب و غریب نیز برایش بسازد به عبارت دیگر در این زمان اعصاب جداره ای، نورون های موجود در مغز را تحت نظر گرفته و به پاها فرمان حرکت می دهند و چون نمی توانند حرکت کنند نفس از اضطراب حاصل شده دچار توهم می شود.

با سلام مجدد
در مورد مطلب بالا یعنی این فلج خواب هیچ منشا و زمینه فکری و ذهنی معنوی و یا مرتبط با عالم مثال و وهم و ... ندارد و صرفا همین دلیل به عبارتی پزشکی و فیزیکی موجب بروز آن است ؟
من با توجه به داشتن چنین تجربه ای فکر می کنم اضطراب ناشی از این اتفاق به حدی است که آنرا نوعی عذاب و تنبیه برای اشتباهی و یا گناهی که از من سر زده است تصور می کنم .

[="Georgia"][="Blue"]

من هی...؟;717899 نوشت:
سلام
گاهی در خواندن متونی که در این تاپیک قرار می گیرد به شدت احساس غربت با مفاهیم دین و فلسفه و عرفان و .... می کنم و دائم برایم این سوال پیش می آید که آیا کاربران و دوستانی که در این مباحث شرکت می کنند و سوال می پرسند و در بحث شرکت می کنند آیا تحصیلات حوزوی و تجربه های مباحثه دارند و یا صرفا به جهت علاقه شخصی این علوم را مطالعه می کنند(البته جز جناب aminjet که اعلام کرده اند تحصیلات مهندسی دارند و تحلیل هایشان هم اکثرا ریاضی فیزیکی است )،با اینکه استاد اویس بزرگوار چندین بار اعلام کرده اند که قصد توضیح ساده و اصطلاحا همه فهم کردن مطالب کتاب ها و متون سنگین فلسفی و عرفانی را دارند اما در همین مباحث ساده شده هم گاه به شدت مشکل در فهم مطالب دارم و احساس میکنم که فرد بسیار ناآگاهی هستم و صرفا مطالب را مطالعه می کنم و روزنامه وار عبور می کنم در حالیکه در همه مباحث قبلی سعی کردم خلاصه برداری کنم و دست نوشته هایی برای فهم بیشتر خودم تهیه کنم اما احساس می کنم که هیچ درک عمیقی از مباحث گذشته ندارم مثلا در مورد روح بخاری که تعداد زیاری از سولات و مباحث تاپیک را به خود اختصاص داده است ،از اولین تعریفی که استاد ارائه دادند برای خودم یک قائده تعریف کردم و به صورت یک واقعیت پذیرفته شده آنرا پذیرفتم و هر کدام از مطالبی که استاد بعد از آن ارائه دادند را بر مبنای همان برای خودم تعریف کردم .
به عبارتی سوالم این است که مبنای طرح سوال در مباحث چه باید باشد ،اعتماد و پذیرش حرف استاد و یا افزایش مطالعات در زمینه مبحث (که البته این مورد اظهر من الشمس است )و یا طرح نظریه و تفکرو تفکر و تفکر (ترجیحا به توصیه شما شبانه).

با عرض سلام خدمت شما خواهر گرامی و با تشکر از شما بخاطر دوام همراهیتان.
آنچه شما اکنون متحمل آن شده اید ریاضتی علمی است که اکثر افراد از تحمل آن شانه خالی کرده و عطایش را به گرانباریش می بخشند. دوستان بسیاری سراغ دارم که که پیش از این یار ملازم این تاپیک بودند اما در ادامه راه به دلایل گوناگون, از جمله صعوبت و سختی ادراک این مفاهیم, ترک همراهی نموده و اکنون از برکات نگاهشان ما را نصیبی نیست شاهدش نیز خیل صلواتی است که در ابتدای این تاپیک مزین پستهایمان بود و اکنون به چندین نفر خاص محدود گشته است. اگرچه میدانم تعداد اندکی از کاربران نیز تعمدا به عنوان میهمان پستها را مطالعه می کنند که البته وجه پنهان آمدنشان نیز برایم مبهم است. در هرصورت این خصوصیت راهی است که عطار در منطق الطیر بدان اشارت نموده است.
این را بدانید شما نیز مانند تعداد محدودی از دوستان، که یار ملازم این تاپیک هستید متحمل ریاضتی می باشید که مانند ریاضات و مجاهدات عملی از انسان، نیروی مضاعفی را در جهت ادراک حقایق علوم و معارف صرف می کند. نگران نباشید شما با دوستان دیگرتان همانند خود بنده در این حالت شما شریکیم و همه یک درد داریم.
آری آستان قدس اسرار و رموز بیکران الهی آنچنان رفیع و بلندپایه است که برای نیل بدان باید سختیهای بسیاری را متقبل شویم و آنچه را که اکنون به دوش داریم به مراتب سبک بارتر از آن بارهای گرانی است که در آینده در پیش داریم. از استاد کامل مکملی شنیده ام که ایستادگی در مسیر عرفان علمی و عملی به مثابه کندن چاهی عمیق در زمینی سنگلاخی با مژگان چشم است. اما همیشه هستند بلند همتانی که از صعوبت و دشواری راه نمی هراسند و مژگان چشم به یدِ درشکنِ قلعه ی خیبر، دارند. شما نیز مانند آنان کشکو ل اظهار نیاز و توکل به آستان دوست دراز دارید مطمان باشید ظرف وجودیتان را با گوشه چشمی به وسعت دریا می کنند.
و اما مبنای پذیرش این مطالب در درجه اول، تامل و تفکر بسیار است و در درجه دوم، تحقیق پیرامون مساله ذکر شده و در درجه سوم، سوال پرسیدن و در درجه چهارم، اعتماد کردن به استاد در مورد مسائلی است که بیرون از دایره تحقیق و تفکر و مطالعه و سوال می باشد.

[="Georgia"][="Blue"]

من هی...؟;717903 نوشت:
با سلام مجدد
در مورد مطلب بالا یعنی این فلج خواب هیچ منشا و زمینه فکری و ذهنی معنوی و یا مرتبط با عالم مثال و وهم و ... ندارد و صرفا همین دلیل به عبارتی پزشکی و فیزیکی موجب بروز آن است ؟
من با توجه به داشتن چنین تجربه ای فکر می کنم اضطراب ناشی از این اتفاق به حدی است که آنرا نوعی عذاب و تنبیه برای اشتباهی و یا گناهی که از من سر زده است تصور می کنم .

منشا فلج خواب همچنان که گفته شد صرفا امور مادی و مربوط به اضطراب و پریشانی شخص است و غیر از این، هیچ منشا تنبیهی برای گناهانی که شخص انجام داده ندارد.
[/]

اویس;716764 نوشت:
معمولا اولین بار در سنین نوجوانی این پدیده تجربه می‌شود. ولی فلج خواب یا بختک یا کابوس در هر سنی ممکن است، رخ دهد. فـلـج خـواب اغـلب اوقات هنگام بيدارشـدن از خـواب و يـا در مـوارد نـادر در لحظه ي به خـواب رفتن رخ مي دهد. فلج خواب از چند ثانيه تاچـند دقيـقه بـه طـول مي انجامد. 25 تا 30 درصد جـمعيت كشـور حـداقل يكبار در طول زندگي خوداخـتـلال فلج خـواب را تـجـربه كرده اند.

سلام بر استاد

اگه در همان وضعیت فلج خواب اگه فرد آرامش خودش رو حفظ کنه و نسبت به وضعیت و محیطی که الان در اون قرار داره آگاهی داشته باشه ...

اگه در این چنین حالتی به جای اینکه اراده خودش رو متمرکز بر حرکت یک عضو برای خارج شدن از این وضعیت و در نتیجه بیدار شدن بکنه بیاد اراده خودش رو متمرکز بر خارج شدن از تن بکنه ...

یعنی اراده میکنی در یک مکان و در آنجا هستی

این فقط تجربه ام هستش که بعد از حالت به اصلاح فلج خواب امکانش هست که با اراده، خودت رو از تن ات جدا کنی.

علت رفتن به این وضعیت هم، همون مواردی هستند که استاد فرمودند (که به نظرم خستگی زیاد موقع خواب مهمترین اش باشه برای من که قریب به اتفاق همون خستگی بوده)

با سلام خدمت استاد و همراهان گرامی

استاد در حدود ده صفحه قبل این تاپیک در حال بحث و بررسی تکامل برزخی بودید که بعد از سؤال یکی از کاربران محترم در مورد اثبات روح بخاری , بحث به سمت این موضوع کشیده شد , و در حال حاضر مباحثی در این زمینه را مطرح کرده اید

سوالم این است که آیا بحث تکامل برزخی به پایان رسیده و اینکه سلسله مراتب دروس به چه سمتی در حال حرکت است

سوالی هم در مورد تکامل برزخی نفس داشتم , آیا در عالم برزخ تعلق نفس به اجرام آسمانی برای تطهیر و تکامل نفسانی توسط آتش طبق نظریه ابن سینا , از طریق علمی , تجربی یا گفتار ائمه اطهار اثبات هم میشود و یا اینکه ما فقط میتوانیم به آن به عنوان یک نظریه نگاه کنیم.

با تشکر

من هی...؟;717899 نوشت:
گاهی در خواندن متونی که در این تاپیک قرار می گیرد به شدت احساس غربت با مفاهیم دین و فلسفه و عرفان و .... می کنم و دائم برایم این سوال پیش می آید که آیا کاربران و دوستانی که در این مباحث شرکت می کنند و سوال می پرسند و در بحث شرکت می کنند آیا تحصیلات حوزوی و تجربه های مباحثه دارند و یا صرفا به جهت علاقه شخصی این علوم را مطالعه می کنند

بنده هم هیچ گونه سررشته ای در این مباحث نداشته و از هیچگونه تحصیلاتی در این زمینه برخوردار نیستم و مانند بچه ای که برای یادگیری شنا خودش را وسط استخری عمیق پرتاب میکند , در این دریای علم فقط شیرجه رفته ام و در حال دست و پا زدن هستم , البته با مرور زمان و تفکر و بازنگری مطالب خیلی بهم کمک کرده .

توصیه میکنم برای کمک بر ادراک بیشتر حقایق فایل های قابل دانلود دروس را که توسط چندی از کاربران تهیه و به اشتراک گذاشته شده بود را دانلود , مرور و به آنها تفکر کنید.

راه جو;718104 نوشت:
سوالم این است که آیا بحث تکامل برزخی به پایان رسیده و اینکه سلسله مراتب دروس به چه سمتی در حال حرکت است

با سلام
برای بنده هم همین سوال مطرح است که آیا بحث مذکور خاتمه پیدا کرده و یا ارتباطی بین این تکامل برزخی و اتفاقات شبه خوابی مانند همین فلج خواب که انسان حالت خواب و بیداری دارد وجود دارد .
فکر می کنم این اتفاقات نیز مانند برزخی بین خواب و بیداری هستند و می توان از شباهت آنها برای توضیح این مسئله استفاده کرد.

راه جو;718111 نوشت:
توصیه میکنم برای کمک بر ادراک بیشتر حقایق فایل های قابل دانلود دروس را که توسط چندی از کاربران تهیه و به اشتراک گذاشته شده بود را دانلود , مرور و به آنها تفکر کنید.

با سلام و تشکر از توصیه شما
من شخصا همه مطالب تاپیک را کپی برداری کرده و در هر شرایطی که توانسته ام مطالعه و یادداشت برداری کرده ام و شروع به مطالعه کتاب معرفت نفس استاد جوادی آملی نیز کرده ام که امیدوارم با ثبات در این مسیر به نتیجه قابل قبولی برسم .
البته فکر می کنم مرور مباحث تاثیر بهتری داشته باشد .

اویس;718022 نوشت:
[=Georgia][=georgia]
دوستان بسیاری سراغ دارم که که پیش از این یار ملازم این تاپیک بودند اما در ادامه راه به دلایل گوناگون, از جمله صعوبت و سختی ادراک این مفاهیم, ترک همراهی نموده و اکنون از برکات نگاهشان ما را نصیبی نیست شاهدش نیز خیل صلواتی است که در ابتدای این تاپیک مزین پستهایمان بود و اکنون به چندین نفر خاص محدود گشته است. اگرچه میدانم تعداد اندکی از کاربران نیز تعمدا به عنوان میهمان پستها را مطالعه می کنند که البته وجه پنهان آمدنشان نیز برایم مبهم است.

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
استاد گرامی به جهت عرض ارادتی بابت این گله شما می نویسم ، که اگر دیگران هم که غیبت دارند را نیز شامل بشود عذر تقصر خدمت همه ما باشد.
1- وقتی فاصله بین بیان مطالب زیاد می شود رجوع های مکرری به تایپیک دارم که چون خبری از جنابعالی نیست کم کم فاصله زمانی رجوع حقیر بیشتر و بیشتر می شود و .... 2- همین فاصله زمانی موجب فاصله گرفتن از موضوع و ( بر حسب طبیعت انسانی ) کم شدن حساسیت ذهنی و فکری نسبت به آن می شود.
3- عدم ارسال صلوات در بسیاری از نوشته ها ، در وحله اول به علت عدم دریافت درست پیام و مفهوم مطلب از جانب حقیر است ، چرا که صلوات قاعدتا به معنی دریافت و پذیرش تلقی می شود... پس این عدم ارسال صلوات دلیل بر عدم پیگیری نیست( از جانب حقیر)
4- بنده مطالب را پیگیری می کنم و یاداشت بر می دارم و سپس مطالعه مکرر ؛ چرا که شاگرد کند ذهنی هستم
5- حافظ وظیفه تو دعا گفتن است و بس / در بند آن نباش که نشنید یا شنید
ملتمس دعای خیرت و مطالب پر بار ، ان شاالله تعالی

سلام

مثلاً اگه [=comic sans ms]به فرمت PDF در قالب کتابی با فهرست مشخص بود نتیجه خیلی بهتر خودش رو نشون میداد

نه اینکه منظورم این باشه که تاپیک برای اینکار مناسب نیست ...

ولی صادقانه بگم، تاپیک از چهره منظم خارج شده ...

گرچه استاد اویس عزیز خیلی سعی کردند که این اتفاق رخ نده ولی متاسفانه سوالاتی که توسط دوستان پرسیده میشد و به سیر مطلب در آن زمان مرتبط نبود و همچنین برخی از مطالب حاشیه ای و ... به چنین موردی دامن زد.

یک چیزی که همیشه قبل از اینکه شروع به خوند مطلبی کنم برام مهمه اینه که یه دید کلی نسبت کل موضوعاتی که قرار گفته بشه در ذهن ام دسته بندی کنم

ولی چنین فهرستی در ابتدا وجود نداره (شبیه فهرست کتاب یا پایان نامه)

گرچه جناب استاد عزیز لطف کردن و فهرستی در ابتدای تاپیک ایجاد کردند ولی منظورم فهرستی در قالب فصل، بخش، زیر بخش ... هست که به آدم دید کلی بده

پیشنهادم دارم کتاب بشه (و کتاب هم هر ماه یا 3ماه آپدیت میشه با مطالبی که به تاپیک اضافه شده)و و اینکه میشه تاپیک اگر طالب طهارت روح و جانید، بفرمائید. . .(مهم) رو به عنوان فصل اول یا ضمیمه آورد.

اگه دوستان موافق هستند و اگر استاد قبول دارند هر کس یک فصل رو برعهده بگیره (با مرتب کردن فصل و بخش و زیربخش داخل ورد بیاره) بعد هم یه دوستی همه رو داخل یک ورد به صورت مجتمع گردآوری کنه.

من به امید خدا بعد پایان نامه اگه قرار چنین اتفاقی بیافته در خدمت هستم

اونموقع وقت نبود متن رو تکمیل کنم، انشاءالله اگه تصمیم شد که کتاب بشه بنده اون تاپیک طهارت روح و این تاپیک از اول تا آخر قوای نفس تهیه میکنم.

در نهایت یه pdf مثل این عکس میشه

1. دقیقاً شبیه شیوه پایان نامه نویسی (یه قالب مشخص برای ورد تعیین میکنیم)(تعریف هیدینگ ها و ...)
2. فصل های کتاب "درس هایی در باب معرفت نفس" رو مشخص می کنیم
3. هر یک از دوستان یک فصل بر عهده میگیرند و بر اساس قالب ورد اون رو پیاده میکنند (مثلاً بعضی از فعل ها باید تغییر کنه چون از قالب تاپیک می خوایم به قالب کتاب در بیاریم)
4. بعد هر یک از دوستان که فصل خودش رو تکمیل کرد اون رو به استاد عزیز تحویل بده تا ویرایش نهایی صورت بگیره (بررسی صحت مطلب، افزودن، کم کردن و ...)
5. بعدش هم یکی از دوستان تمام فایل های بررسی شده رو تحویل میگیره و اون رو در یک فایل ورد مجتمع میکنه و PDF اون رو تشکیل میده (با همون فهرست بوک مارک ها)
6. بعدش هم فایل ها رو به استاد تحویل میده تا بررسی نهایی صورت بگیره (که استاد می تونند فایل رو در قسمت امضاشون قرار بدند)
مثلاً: "درسهایی در باب معرفت نفس" بروزرسانی تاریخ 21 مهرماه 1394
7. از طرف دیگه چون این pdf راحت تر مطالعه میشه (و راحت میشه منتشر کرد) هرکس سوالی براش پیش اومد میاد این تاپیک مطرح میکنه و ما می تونیم هر ماه (یا سه ماه مطالب رو بروز رسانی کنیم انشاء الله)

به نظرم اینطوری خوبه، الله اعلم

[="Georgia"][="Blue"][=palatino linotype]

راه جو;718104 نوشت:
با سلام خدمت استاد و همراهان گرامی

استاد در حدود ده صفحه قبل این تاپیک در حال بحث و بررسی تکامل برزخی بودید که بعد از سؤال یکی از کاربران محترم در مورد اثبات روح بخاری , بحث به سمت این موضوع کشیده شد , و در حال حاضر مباحثی در این زمینه را مطرح کرده اید

سوالم این است که آیا بحث تکامل برزخی به پایان رسیده و اینکه سلسله مراتب دروس به چه سمتی در حال حرکت است

سوالی هم در مورد تکامل برزخی نفس داشتم , آیا در عالم برزخ تعلق نفس به اجرام آسمانی برای تطهیر و تکامل نفسانی توسط آتش طبق نظریه ابن سینا , از طریق علمی , تجربی یا گفتار ائمه اطهار اثبات هم میشود و یا اینکه ما فقط میتوانیم به آن به عنوان یک نظریه نگاه کنیم.

با تشکر


[=palatino linotype]پیش از این نیز اشاره کردیم که اصل مساله تکامل برزخی در آیات و روایات متعددی مورد اشاره قرار گرفته است در حقیقت تمامی روایاتی كه تاکید بر زیارت اهل قبور دارند و می گویند بازماندگان اموات باید خیرات و صدقات به نیت اموات‌شان انجام دهند و برای آنان طلب آمرزش نمایند دلالت بر تکامل برزخی دارند.
[=palatino linotype][=palatino linotype]در روایتی آمده كه روزی حضرت عیسی ـ علیه السّلام ـ از كنار قبری عبور می کردند، به اذن الهی صاحب آن قبر را در عذاب دیدند، سال بعد از كنار همان قبر گذشتند و صاحب قبر را معذّب نیافتند، از پیشگاه الهی درخواست نمودند كه او را از علت تغییر وضع آگاه سازد، خداوند به حضرت عیسی وحی فرستاد كه صاحب قبر، فرزند صالحی ازخود بجای گذارده بود ، او در این فاصله بالغ شد و به دو كار خیر دست زد یكی آن كه راهی را برای عبور مردم اصلاح نموده و آن دیگر یتیمی را مسكن و مأوی داد و من گناه این پدر را به احترام عمل فرزند نیكوكارش بخشیدم.

[=palatino linotype][=palatino linotype]ادامه دارد...

[="Georgia"][="Blue"][=palatino linotype] [=palatino linotype]روایاتی از این دست به کرَات به ما رسیده است و شکی در اصل تکامل برزخی وجود ندارد. اشکال از آنجا به میان آمد که گفتیم بنابر یک اصل برهانی فلسفی، تکامل، متفرع بر ماده است و امکان ندارد که موجودی بدون تعلق به عالم ماده تکامل یابد. این اشکال فلسفی بر اساس فرمایش جناب بوعلی سینا مبنی بر تعلق نفوس به اجرام آسمانی پاسخ داده شد که البته چون این پاسخ مطابق با برهان بوده و منافاتی نیز با ایات و روایات مربوط به تکامل برزخی ندارد مورد پذیرش چنی چند از حکمای الهی قرار گرفته است.
[=palatino linotype] [=palatino linotype]نکته ای که ما را به بیان این اصل از اصول تکامل برزخی هدایت نمود اشاره به اهمیت عالم ماده برای رشد و ارتقای معنوی نفوس انسانی بود وگرنه هنوز برای طرح مباحث کامل عالم برزخ و مسائل مربوط بدان بسیار زود است.
[=palatino linotype] [=palatino linotype]ادامه دارد...

[="Georgia"][="Blue"][=palatino linotype] [=palatino linotype]آری عالم ماده بهترین بستر برای تکامل مادی و خیالی و عقلی وفوق عقلی انسان است و هیچ عالمی از عوالم وجودی اینچنین قابلیت تام برای پرورش و تکامل نفوس انسانی ندارد. از این روی قرآن كريم از كافران و تبهكاران، نقل مى‌كند هنگامى كه مرگشان فرا مى‌رسد يا عذاب هلاك كننده‌اى برايشان نازل مى‌شود، آرزو مى‌كنند كه‌اى كاش به دنيا برمى گشتيم و از اهل ايمان و كارهاى شايسته مى‌شديم، يا از خداى متعال در خواست مى‌كنند كه ما را به دنيا برگردان تا گذشته هايمان را جبران كنيم اگرچه چنين آرزوها و درخواستهايى هرگز عملى نمى‌شود.

[=palatino linotype][=palatino linotype]«[=palatino linotype]حَتّى إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ. لَعَلِّي أَعْمَلُ صالِحاً فِيما تَرَكْتُ كَلاّ إِنَّها كَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها [=palatino linotype]» (سوره مؤمنون، آيه 99.)

[=palatino linotype][=palatino linotype]تا آنگاه كه مرگ يكى از ايشان فرا رسد گويد: پروردگارا، مرا برگردان شايد كار شايسته‌اى در موردى كه ترك كرده‌ام انجام دهم. هرگز! اين سخنى است كه او مى‌گويد (و آرزويى است كه هرگز عملى نمى‌شود).
[=palatino linotype][=palatino linotype]«[=palatino linotype]أَوْ تَقُولَ حِينَ تَرَى الْعَذابَ لَوْ أَنَّ لِي كَرَّةً فَأَكُونَ مِنَ الُْمحْسِنِينَ[=palatino linotype]»( سوره زمر، آيه 58)

[=palatino linotype][=palatino linotype]يا هنگامى كه عذاب را مى‌بيند گويد:‌اى كاش بازگشتى مى‌داشتيم تا از نيكوكاران شوم.

[=palatino linotype][=palatino linotype]« [=palatino linotype]إِذْ وُقِفُوا عَلَى النّارِ فَقالُوا يا لَيْتَنا نُرَدُّ وَ لا نُكَذِّبَ بِ آياتِ رَبِّنا وَ نَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ[=palatino linotype]»( سوره انعام، آيه 27-28)

[=palatino linotype][=palatino linotype]هنگامى كه بر آتش دوزخ، عرضه مى‌شوند گويند:‌اى كاش بازگردانده مى‌شديم و (ديگر) آيات پروردگارمان را تكذيب نمى‌كرديم و از مؤمنان مى‌بوديم.

[=palatino linotype][=palatino linotype]« [=palatino linotype]إِذِ الُْمجْرِمُونَ ناكِسُوا رُؤُسِهِمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ رَبَّنا أَبْصَرْنا وَ سَمِعْنا فَارْجِعْنا نَعْمَلْ صالِحاً إِنّا مُوقِنُونَ[=palatino linotype]»( سوره سجده، آيه 12)

[=palatino linotype][=palatino linotype]هنگامى كه بزهكاران سرهاى خويش را نزد پروردگارشان فرو افكنده‌اند (و مى‌گويند:) پروردگارا (اكنون) ديديم و شنيديم، پس ما را برگردان تا كار شايسته‌اى انجام دهيم، اينك ما اهل يقين هستيم.
[=palatino linotype][=palatino linotype]ادامه دارد...

[="Georgia"][="Blue"][=palatino linotype] [=palatino linotype]در روایتی از حضرت‌ عیسی علیه السلام وارد است‌ که‌ ‌ فرمود: « [=palatino linotype]لَنْ يَلِجَ مَلَكُوتَ السَّمَوَاتِ مَنْ لَمْ يُولَدْ مَرَّتَيْنِ[=palatino linotype]» یعنی در ملکوت‌ آسمانها نمی‌تواند داخل‌ شود کسی‌ که‌ دوبار تولد نیافته‌ است‌« (بحرالمعارف مولی عبدالصمد همدانی، ص ۱۰۳) مراد از تولد اول همان تولد نوزاد از رحم مادر است و مراد از تولد دوم موت ارادی یا غیر ارادی و تولد از رحم عالم ماده است.

[=palatino linotype][=palatino linotype]معلوم می شود جوهره انسان در دو رحم برای ابد ساخته می شود یکی رحم مادر و دیگری رحم عالم طبیعت. از این روی عالم طبیعت حق بزرگی بر ذمه ی انسان دارد.
[=palatino linotype][=palatino linotype]در روایت است که رسول خدا صلی الله علیه و آله از خدای تعالی حکایت کرد که فرمود: «ا[=palatino linotype]نا الله و انا الرحمن خلقت الرحم و شققت لها اسما من اسمی فمن وصلها وصلته و من قطعها قطعته[=palatino linotype]»

[=palatino linotype][=palatino linotype]یعنی من الله هستم و من رحمانم، رحم را آفریدم، و از اسم خودم اسمی برای او مشتق کرده ام، پس هر کس صله رحم کند من با او پیوندم، و هر کس قطع رحم کند من نیز از او ببرم.

[=palatino linotype][=palatino linotype]بر این اساس می توان یکی از وجوه معنای صله رحم را وصل رحم با عالم طبیعت بدانیم. در حقیقت، وصل رحم، به معنی معرفت به مکانت و مرتبت رحم و بزرگداشت قدر آنست زیرا اگر رحم نباشد تعین روح انسانی به ظهور نمی رسد؛ و قطع رحم به معنای پست شمردن و اندک انگاشتن حق آنست.

[=palatino linotype][=palatino linotype]ادامه دارد...

[="Georgia"][="Blue"][=palatino linotype] [=palatino linotype]لذا به تعبیر علامه حسن زاده آملی، تفخیم و تکریم رحم و صله آن، و مذمت قطع رحم، شامل این رحم که عالم طبیعت است نیز می باشد. آری عالم طبیعت هم مادری و رحمی انسان ساز است چه این که انسان پس از فراغ از رحم مادر در این رحم طبیعت پرورش می یابد و به کمال نهایی انسانی خود می رسد. انسان بیدار حق رحامت این مادر را که طبیعت است تباه نمی کند بدین معنی که در مسیر تکامل انسانی خود و تحصیل سعادت ابدیش می باشد. و اگر از زبان و قلم دانشمندان الهی نکوهشی به مردم نااهل طبیعی می شنوی و می خوانی، مقصود این نیست که نظام طبیعت مذموم است بلکه مرادشان نکوهش به کسانی است که فقط در طبیعت متوغل اند و از ماورای طبیعت غافل، و موت را فوت و تباهی می دانند نه وفات بدان بیانی که تقریر کرده ایم.
[=palatino linotype] [=palatino linotype]و به همین مثابت است نکوهشی که در بیان و بنان انسانهای ملکوتی از دنیا و اهل دنیا می شنوی و می خوانی؛ این نکوهش راجع به غفلت آنان از آغاز و انجام است که چون جانوران سرگرم به اصطبل و علف اند و دور از عز و شرف روحانی انسانی، و بسان درندگان آدم خوار و مردم آزارند که از سیرت زشت آنان تعبیر به دنیای مذموم می کنند، فتبصر.
[=palatino linotype] [=palatino linotype]ادامه دارد...

[="Georgia"][="Blue"]

[=palatino linotype]

[=palatino linotype]از علامه حسن زاده در رساله «گشتی در حرکت» شنو:


[=palatino linotype]
[=palatino linotype]بیا گشتی در این دشت و چمن کن
[=palatino linotype]
[=palatino linotype]دماغ روح را تازه چو من کن
[=palatino linotype]
[=palatino linotype]مکن این نکته را از من فراموش
[=palatino linotype]
[=palatino linotype]مپنداری طبیعت هست خاموش
[=palatino linotype]
[=palatino linotype]طبیعت تار و پودش جنب و جوش است
[=palatino linotype]
[=palatino linotype]خموش است و همی اندر خروش است
[=palatino linotype]
[=palatino linotype]طبیعت مخزن اسرار هستی است
[=palatino linotype]
[=palatino linotype]بیان دفتر ادوار هستی است
[=palatino linotype]
[=palatino linotype]طبیعت همچو تو باهوش و گویا است
[=palatino linotype]
[=palatino linotype]به راه خویشتن پویا و جویا است
[=palatino linotype]
[=palatino linotype]سکوت او بود راز نهانی
[=palatino linotype]
[=palatino linotype]از این رازش چه دانی و چه خوانی
[=palatino linotype]
[=palatino linotype]چه گویم از افول و از فروغش
[=palatino linotype]
[=palatino linotype]چه گویم از غروب و از بزوغش
[=palatino linotype]
[=palatino linotype]طبیعت هست دائم در جهیدن
[=palatino linotype]
[=palatino linotype]برای رتبه بهتر رسیدن
[=palatino linotype]
[=palatino linotype]طبیعت یکسره عشق و شعور است
[=palatino linotype]
[=palatino linotype]طبیعت طلعت الله نور است
[=palatino linotype]
[=palatino linotype]برو بر خوان اتینا طائعین را
[=palatino linotype]
[=palatino linotype]جواب آسمانها و زمین را
[=palatino linotype]
[=palatino linotype]بیا اندر طبیعت بین خدا را
[=palatino linotype]
[=palatino linotype]پدید آرنده ارض و سما را
[=palatino linotype]
[=palatino linotype]در این باغ طبیعت ای دل آگاه
[=palatino linotype]
[=palatino linotype]زهر شاخی شنو انی اناالله
[=palatino linotype]
[=palatino linotype]مرا شهر و ده و کوه و در و دشت
[=palatino linotype]
[=palatino linotype]بروی دلستانم هست گلگشت
[=palatino linotype]
[=palatino linotype]در این باغ دل آرا یک ورق نیست
[=palatino linotype]
[=palatino linotype]که تار و پودش از آیات حق نیست
[=palatino linotype]
[=palatino linotype]

[="Georgia"][="Blue"][=palatino linotype]

هاله نور;719109 نوشت:
1. دقیقاً شبیه شیوه پایان نامه نویسی (یه قالب مشخص برای ورد تعیین میکنیم)(تعریف هیدینگ ها و ...)
2. فصل های کتاب "درس هایی در باب معرفت نفس" رو مشخص می کنیم
3. هر یک از دوستان یک فصل بر عهده میگیرند و بر اساس قالب ورد اون رو پیاده میکنند (مثلاً بعضی از فعل ها باید تغییر کنه چون از قالب تاپیک می خوایم به قالب کتاب در بیاریم)
4. بعد هر یک از دوستان که فصل خودش رو تکمیل کرد اون رو به استاد عزیز تحویل بده تا ویرایش نهایی صورت بگیره (بررسی صحت مطلب، افزودن، کم کردن و ...)
5. بعدش هم یکی از دوستان تمام فایل های بررسی شده رو تحویل میگیره و اون رو در یک فایل ورد مجتمع میکنه و PDF اون رو تشکیل میده (با همون فهرست بوک مارک ها)
6. بعدش هم فایل ها رو به استاد تحویل میده تا بررسی نهایی صورت بگیره (که استاد می تونند فایل رو در قسمت امضاشون قرار بدند)
مثلاً: "درسهایی در باب معرفت نفس" بروزرسانی تاریخ 21 مهرماه 1394
7. از طرف دیگه چون این pdf راحت تر مطالعه میشه (و راحت میشه منتشر کرد) هرکس سوالی براش پیش اومد میاد این تاپیک مطرح میکنه و ما می تونیم هر ماه (یا سه ماه مطالب رو بروز رسانی کنیم انشاء الله)

به نظرم اینطوری خوبه، الله اعلم


با عرض تشکر فراوان خدمت برادر عزیزم جناب هاله نور
لازم به ذکر است پیش از این برخی از سروران بسیار گرانقدرم از جمله سرکار خانم [=palatino linotype]رحمت بیکران الهی[=palatino linotype] و خانم [=palatino linotype]مهدیسا [=palatino linotype]و خانم [=palatino linotype]یکی دیگه[=palatino linotype] به تهیه فایل پی دی اف و ورد مطالب این تاپیک همت گمارده اند و از این سه بزرگوار خانم [=palatino linotype]رحمت بیکران الهی[=palatino linotype]، زحمت فهرست بندی ابتدایی این تاپیک را متقبل شده و خانم [=palatino linotype]یکی دیگه نیز به تازگی زحمت به روز رسانی این فایل را متقبل شده اند که از ایشان می خواهم فایل پی دی اف دروس را در یکی از پستهای همین تاپیک بار گزاری نمایند.

اویس;719292 نوشت:
هنگامى كه بر آتش دوزخ، عرضه مى‌شوند گويند:‌اى كاش بازگردانده مى‌شديم و (ديگر) آيات پروردگارمان را تكذيب نمى‌كرديم و از مؤمنان مى‌بوديم.

با سلام
فکر می کنم یکی از درس هایی که از این قسمت از دروس معرفت نفس می توان گرفت تفکر در این موضوع است که کاش بتوانیم سریعتر اشتباهات گذشته را جبران کنیم و کاش این فرصت به ما داده شود و تا زمانیکه این فرصت را داریم در جهت کسب معرفت بیشتر و دوری از غفلت حرکت کنیم و به تبع این موضوع طالب عمر طولانی از خداوند میشویم .
امروز مباحثی از دفتر اول معرفت نفس علامه جوادی آملی مطالعه می کردم که به دو جنبه طبیعی و ماوراء طبیعی بودن انسان اشاره می کردند و سنخیت سیر شدن فرد گرسنه غذا با نان و سیری گرسنه علم با فراگیری علم و دانش .
سوالم این است که وقتی این دو جنبه در یک وجود جمع شده اند و مسلما انتظار بیشتری از چنین موجودی هست پس چطور به همین راحتی این دانسته ها را به فراموشی می سپاریم(خودم را عرض می کنم ) و باز بجای انتظار از خودمان از خداوند دائم انتظار ایجاد معجزه و تغییرات ناگهانی در زندگی داریم؟

سلام و عرض ادب
استاد محترم و دوستان گرامی
اشکالات و نواقص و کم کاری هاش رو به بزرگواری تون ببخشید.

بخش اول و دوم دروس معرفت نفس

بخش سوم دروس معرفت نفس

بخش چهارم دروس معرفت نفس

[=Georgia][=palatino linotype]از جمله اصولی که در معرفت نفس بسیار حائز اهمیت بوده و تفکر و تعمق در آنها موجب کشف حقایقی برای سالک الی الله است این چند اصل ذیل است که به عدد [=palatino linotype]بسم الله الرحمن الرحیم[=palatino linotype] تقدیم محضرتان می نمایم:
[=palatino linotype]1 - حقیقت نفس مغایر با بدن است.
[=palatino linotype]2- حقیقت نفس مغایر با حقیقت مزاج است.
[=palatino linotype]3- حقیقت نفس مغایر با روح بخاری است.
[=palatino linotype]4- تجرد نفس دارای سه رتبه تجرد برزخی و تجرد عقلانی و فوق مقام تجرد است که از مقام فوق تجرد نفس تعبیر به مقام لایقفی و تجرد از ماهیت می شود.
[=palatino linotype]5- نفس جسمانیه الحدوث و روحانیه البقاء است.
[=palatino linotype]6- نفس با مدرکات خود متحد بوده بلکه عین آنهاست.
[=palatino linotype]7- نفس با عقل فعال نیز متحد است.
[=palatino linotype]8- علم و عمل جوهر بوده و انسان ساز می باشند.
[=palatino linotype]9- جزاء عبارت از همان صورت علم و عمل انسان است.
[=palatino linotype]10-ملکات نفس مواد صور برزخی نفس می باشد.
[=palatino linotype]11-تمامی نفوس مستعده دارای تکامل برزخی می باشند.
[=palatino linotype]12-حقیقت موت عبارت از مفارقت نفس از غیر خود می باشد.
[=palatino linotype]13-علم ذاتی نفوس نیست و امری کسبی است.
[=palatino linotype]14-نفوس بعد از انقطاع از دنیا به منشی و مبدع خود راجعند.
[=palatino linotype]15-وزان قبر در دنیا و آخرت وزان انسان در نشائتین است.
[=palatino linotype]16-لذات و آلام نفس در این نشئه از مقوله انفعال و در نشئه آخرت از مقوله فعل می باشند.
[=palatino linotype]17-نفس در عین وحدت خویش همه قوا می باشد.
[=palatino linotype]18-بدن مرتبه نازله نفس است.
[=palatino linotype]19-ظرفیت وجودی نفس بواسطه علم و آگاهی افزون تر می شود.

اویس;719740 نوشت:
وزان قبر در دنیا و آخرت وزان انسان در نشائتین است.

با سلام و احترام

استاد گرامی منظور از قبر همان برزخ است؟

در این صورت کلام شریف حضرتعالی به چه معناست؟

[="Georgia"][="Blue"]

حبیبه;719751 نوشت:
با سلام و احترام

استاد گرامی منظور از قبر همان برزخ است؟

در این صورت کلام شریف حضرتعالی به چه معناست؟


ضمن عرض سلام و ادب
این عبارت در حقیقت شرحی اجمالی بر کلمه قبر در لسان آیات و روایات است یعنی آیات و روایاتی که حکایت از فشار قبر و سوال نکیر و منکر در قبر و شعله های آتش در قبر دارند همگی اشاره به قبر به معنای اخروی آن دارند نه معنای دنیوی آن. بدین معنا که کلمه قبر دارای دو معنا است: یکی معنای دنیوی که همان معنای متعارف قبر در اذهان عموم است و دیگری معنای اخروی که عبارت از بدن اخروی انسان است.
وقتی سخن از فشار قبر مطرح می شود بی شک مراد، فشار این قبر مادی و بنیه جسمانی نیست بلکه مراد فشار بدن برزخی انسان است که به منزله قبر اخروی انسان به شمار می آید.
در حقیقت همچنان که انسان دارای دو نشئه مادی و اخروی است قبر انسان نیز دارای دو وجه مادی و اخروی می باشد و آن قبری که مورد اشاره آیات و روایات است همان قبر اخروی انسان است.
[/]

اویس;719289 نوشت:
[="Georgia"][="Blue"][=palatino linotype] [=palatino linotype]روایاتی از این دست به کرَات به ما رسیده است و شکی در اصل تکامل برزخی وجود ندارد. اشکال از آنجا به میان آمد که گفتیم بنابر یک اصل برهانی فلسفی، تکامل، متفرع بر ماده است و امکان ندارد که موجودی بدون تعلق به عالم ماده تکامل یابد. این اشکال فلسفی بر اساس فرمایش جناب بوعلی سینا مبنی بر تعلق نفوس به اجرام آسمانی پاسخ داده شد که البته چون این پاسخ مطابق با برهان بوده و منافاتی نیز با ایات و روایات مربوط به تکامل برزخی ندارد مورد پذیرش چنی چند از حکمای الهی قرار گرفته است.
[=palatino linotype] [=palatino linotype]نکته ای که ما را به بیان این اصل از اصول تکامل برزخی هدایت نمود اشاره به اهمیت عالم ماده برای رشد و ارتقای معنوی نفوس انسانی بود وگرنه هنوز برای طرح مباحث کامل عالم برزخ و مسائل مربوط بدان بسیار زود است.
[=palatino linotype] [=palatino linotype]ادامه دارد...

اما شبهاتی به این نظریه وارد شد که پاسخ ندادید
فرض تعلق به جسم در برزخ مشکل تکامل برزخی را حل میکند...
اما معاد جسمانی را منتفی میکند
معاد جسمانی در فلسفه اسلامی مبتنی بر توقف حرکت در برزخ تابت شده...

《وقتی موجودی به مرتبه مثالی رسید حرکت در حقیقت امتدادیه اش توقف پیدا میکند چون اگر فرض شود که آنجا هم حرکت ادامه دارد...دیگر معاد جسمانی نخواهد بود بلکه معاد روحانی واقع میشود.چنانچه بعضی از انجیل نقل کرده اند که بعد از چند هزار سال همه تبدیل به ملایکه میشوند. ولی اینطور نیست زیرا عالم مثال حرکت ندارد.》

ت.ف.امام خمینی 3 . 572

[="Georgia"][="Blue"]

ملاali;720292 نوشت:
اما شبهاتی به این نظریه وارد شد که پاسخ ندادید
فرض تعلق به جسم در برزخ مشکل تکامل برزخی را حل میکند...
اما معاد جسمانی را منتفی میکند
معاد جسمانی در فلسفه اسلامی مبتنی بر توقف حرکت در برزخ تابت شده...

《وقتی موجودی به مرتبه مثالی رسید حرکت در حقیقت امتدادیه اش توقف پیدا میکند چون اگر فرض شود که آنجا هم حرکت ادامه دارد...دیگر معاد جسمانی نخواهد بود بلکه معاد روحانی واقع میشود.چنانچه بعضی از انجیل نقل کرده اند که بعد از چند هزار سال همه تبدیل به ملایکه میشوند. ولی اینطور نیست زیرا عالم مثال حرکت ندارد.》

ت.ف.امام خمینی 3 . 572


لطفا سوالات مربوط به معاد جسمانی را از کارشناس کلام و اعتقادی بپرسید.

اویس;720303 نوشت:
لطفا سوالات مربوط به معاد جسمانی را از کارشناس کلام و اعتقادی بپرسید.

شما خودتون در پست های خیلی قبل گفته اید که به بحث معاد جسمانی هم میرسیم..!
درضمن سوال کاملا مربوط به تکامل برزخی است
باور بفرمایید برای پذیرش نظریه تکامل برزخی و ادامه بحث باید به اشکالی که وارد شده پاسخ داده شود

به نام خدا

خوش بود دلم که معرفت خواهم یافت

این خوش دلیم بین چه خیالاتی بافت

استاد دروس معرفت غیب شده است

یا رب به که گویم که ورا نتوان یافت...

پ.ن

بزرگواران هر که ایشان را یافت

بفرماید که دیر گاهی است منتظر ادامه ی دروس هستیم.

سلام و عرض ادب
با کسب اجازه از استاد محترم

دیری است در این دیر که دل جا مانده
بشکست و نشست و تک و تنها مانده
چندی است به دنبال دلم هم شب و هم روز
می آیم و میابمش اینجا،سر و پا سوز
گویمْش بکن دل چو که استاد نیاید
گوید که خموش،این ره و این شیوه نشاید
بر در بنشینم به امیدی که نگاهش
بگذشت و به رحم آمد و جوشید صفایش
ما را نسزد زاری و اندوه و شکایت
چون محرم اسرار نباشیم؛چه غایت؟
لیکن اگرم عمر به آخر شد و جانم؛
بر در به در آمد،نبُوَد نیست نشانم
گویند یکی دیگه در این بزم تلف شد
چون صبر و قرارش ز حد حوصله رد شد

با سلام و اجازه از استاد و همراهان

توفیق به این بنده رسید و خبر آمد
که برخیز و بگیر بهره ز این علم و درایت
گفتم که چیست آن , چه نفعیست به حالم
گفتند که آن معرفت نفس تو است ,مرهم حالت
گفتم به کجا پای نهم , بهر که جویم
گفتند بجو سالک راهت , اویست
جستم و بیافتم به یمن مدد یار
آن انجمن و حلقه یاران به اشارت
چندی در این محفل عشاق بماندم
با عالم و مسلک طلبانش به سعادت
لیکن که چندیست کزان منزل استاد
هیچ نیست خبر زان صنم و علم و هدایت
ای پیک رسان منزل آن دوست پیامی
که برخیز و بیا ,منتظرند کاربرانت

[=Georgia] مغایرت نفس با مزاج و دستور العمل تفکر

با عرض سلام خدمت همه دوستان و همراهان گرامی ام

از جمله اصولی که در معرفت نفس مطرح است این است که نفس انسانی بلکه نفس حیوانی حقیقتی مغایر با مزاج است بلکه این نفس است که حافظ مزاج می باشد.
اما نخست لازم است بدانیم که مزاج چیست؟ مزاج عبارت است از حالتى که در اثر واکنش متقابل اجزاى ریز عناصر چهارگانه یعنی آب و آتش و هوا و خاک به وجود مى آید در این واکنش متقابل، همه اجزای چند ماده مختلف با یکدیگر آمیخته می شوند و بر یکدیگر تاثیر متقابل می گذارند به طوری که از این آمیزش یا تاءثیر متقابل کیفیت متشابه جدیدی به نام مزاج حاصل مى شود. در حقیقت مزاج همان طبع حاکم در بدن آدمی است که منشا اختلاف افراد در وزن و رنگ و اندازه و چگونگی خصوصیات بدنیشان می شود.
نفس که حقیقی مجرد است بر اساس ادله تجربی و غیرتجربی، غیر از مزاج حاکم در بدن می باشد که از جمله ادله تجربی این مساله دلیل تجربی شیخ الرئیس بوعلی سینا در اشارات است.
بوعلی سینا با تصویرسازی یک حالت انسانی، به خوبی مغایرت نفس با مزاج بلکه تجرد نفس را به اثبات در آورده است. این دلیل تجربی شیخ که به دلیل «هوای طلق» معروف است یکی از بهترین راهکارهای تمرین توجه عرفانی است که مورد سفارش اولیای الهی نیز می باشد و آن بدین شرح است:
خويشتن را چنين پندار كه : تمام اندام تندرست و خردمند،چشمها بسته و انگشتان گشاده، دستها و پاها باز و دور از بدن و از يكديگر، در هوائى كه اندازه گرمى تنت برابر ، در فضائى آرام و خاموش كه نه به چيزى وابسته اى و نه بر چيزى ايستاده، به يكبارگى آفريده شدى، و در آنگاه تنها به بود خودت آگاهى و جز آن از همه چيز ناگاه .
ابن سینا می گوید برای اینکه به مغایرت نفس با مزاج خویش آگاه شوی و تجرد نفسانی خویش را واقف شوی این تجربه را داشته باش که در ساعتی از شب که کسی از خلوتت آگاه نیست در اتاقی تاریک بنشین و در حالتی که کاملا بیدار و به دور خواب آلودگی و تندرست هستی و سرو صدایی اطرافت وجود ندارد که تو را مشغول به خود کند ذهنت را از همه دانسته های قبلی خالی کرده و از هرگونه اشتغال فکری و جسانی فارغ شو. چشمان خویش را ببند و به گونه ای تمرکز کن که گویا تاکنون هیچ نشنیده و هیچ ندیده و هیچ معنا و مفهومی را نمی شناسی. مراقب باش هیچ شیئی تو را به خود مشغول نکند حتی اگر تماس انگشتانت موجب خرابی تمرکزت هست انگشتان دست را با فاصله از یکدیگر نگه دار. هیچ خاطره ای را مرور نکن و ذهنت را از همه اگاهیهایت خالی کن.
در آن حال ناگهان خواهی دید که در عین فراموشیِ همه اجزای بدنی خویش، به یک حقیقت واقفی و نمی توانی آن یک حقیقت را فراموش کنی و آن همان حقیقت نفس مجرد توست.

[="Georgia"][="Blue"] [=&quot]حوادث بعد از تفکر
اگر انسان بتواند این دستور العمل شیخ الرئیس را به عنوان یک برنامه همیشگی خود قبل از خوابیدن قرار داده و سوالاتی که پیش از این در خصوص سوال از من کیستم بیان نمودیم را مطرح نماید برکات بسیااااااااااااااااااری را در خواب و بیداری به دنیال خواهد داشت.

[=&quot]از جمله برکاتی که این دستور العمل تفکر دارد این است که بسیاری اشخاص پس از چند روز انجام این تفکر، متناسب با احوالات و ملکات نفسانی خود، خوابهای وحشتناکی می بینند مثلا می بینند که حیوانات وحشی ایشان را احاطه کرده و درصدد حمله و پاره کردن وی هستند و یا می بینند هیولاهای بسیار ترسناکی در پی گرفتن او هستند و یا حالتی بسیار خوفناک عارضش شده و در کوهی که حفره های بسیاری دارد فراری است و از سوراخی به سوراخ دیگر پناه می برد ووو

[=&quot]سوال این است که به راستی معنی خوابهای اینچنینی پس از انجام دستور العمل تفکر چیست و چرا سالک الی الله باید بعد از انجام دستور تفکر به چنین خوابهای وحشتناکی مبتلا شود؟
[=&quot]نظرتان در این رابطه چیست؟
[/]

اویس;722395 نوشت:
نظرتان در این رابطه چیست؟

سلام بر استاد گرامی، بنده زیاد شده بود قبل از خواب دستور فکر رو انجام بدم ولی خواب ترسناک برای من رخ نداد و با توجه به کلامتون احتمالاً یه جای کارم اشتباه است.

اویس;722395 نوشت:
نظرتان در این رابطه چیست؟

اما علت خواب ترسناک؟

به نظرم هر مدل عیبی که ما در این دنیا داریم در آن عالم یه صورت زشت و قبیح و ترسناک به خودش میگیره

و تو عالم خواب هم با توجه حالات نفسانی ای که داریم ممکنه این معایب به صورت های متفاوتی خودشون رو به ما نشون بدهند!

(یعنی در واقع یه جور به ما می خواد بفهمونه یه جای رفتارت دچار اشتباه هست)

گرچه آغاز این خواب های ترسناک همراه با استمرار دستور العمل تفکر به ما میفهمونه که دار دروازه آروم آروم رو به ما باز میشه ...

با پاکسازی خودمون احتمالاً این خواب های ترسناک کم رنگ تر میشن و روح سبک تر و شفاف تر میشه تا جایی که توان پرواز میابه ...

سلام و عرض ادب
به نظرم وقتی با اجرای دستور تفکر در بیداری،تلاش میکنیم نفس رو به واقعیت خودش آگاه کنیم ،در واقع داریم نفس رو وادار میکنیم که توجهش رو از شلوغی ها و مزاحمت ها از هر نوعی که هست برگرداند.نه اصوات بیرونی هست نه حتی جسم خودمان و نه حتی هیچ فکری در ذهنمان. پس نفس فقط و فقط به خودش توجه میکند.پس از چند روز از گذشت این تمرین ،حالا در حالت خواب که نفس از بدن فارغ میشود و دغدغه کمتری برای تدبیر بدن دارد،این روند توجه به خود را ادامه میدهد و فرصت می یابد که به نوعی به خود یابی بپردازد و عواملی که در عالم بیداری رهزن او هستند را کشف میکند و به صورت حیواناتی که به او حمله میکنند یا سرگشتگی در راههای تو در تو و بی پایان مشاهده میکند.
همانطور که بدون اجرای دستور العمل تفکر هم گاهی خوابهای این چنینی میبینیم که شاید نشان از علاقه نفس برای سیر در حقایق باشد .ولی با این تمرین در واقع نفس را به درون این مسیر هل می دهیم.
ای کاش با زدودن دغدغه های سرگرم کننده ی غیر ضروری که به دست خود برای خود میسازم ،بتوانم فرصتی برای نفس فراهم کنم تا خود را باشد. اندکی نفس را از زندان اشتغالات بی پایان دنیوی رها کنم.که تا چشم بر هم بزنم عمر به پایان رسیده و مجبور میشوم نفسم را که هنوز پیش دبستانی هم نرفته ،به وادی برزخ بفرستم.وا حسرتا.
تشکر میکنم از حضورتان استاد ،از کلامتان ،از ...
یک دنیا سپاس

با سلام
به نظر من:
ما به دلیل این که سالیان درازی با دنیا از طریق قوای حسی در ارتباط بوده ایم آنچنان به آن وابسته ایم که گویی همه دار ندار ما همین است. هرگاه بخواهیم این عادت را کنار گذاشته و از دید نوینی به جهان هستی بنگریم که از راه شناخت خود و رهایی از دنیای محسوسات می گذرد بسیار برایمان ترسناک و زجر آور است.
این تمرین گویی به ناخوداگاه ما می فهماند که آنچه ما در اثر استمرار و عادت، هستی خود می پنداشته ایم به راحتی قابل انقطاع است و حقیقت وجود ما چیز دیگریست. از این رو در خواب قوه خیال عذاب و سختی و وحشت از ترک این عادت بزرگ را بصورت خواب های وحشتناک برای ما ظاهر می کند.

به نام خدا

با سلام و ادب خدمت استاد اویس بزرگوار و همراهان گرامی

به نظر می رسد،با چنین مراقبتی قوه خیال تلطیف شده و از اشتغال به حواس رها می گردد

و خود خواب هم این رهایی را تقویت کرده،صوری را که قوه خیال از قوای نفس در خویش ترسیم کرده است

به شکل های متناسب با هر یک از اعمالی که به تبعیت از غلبه هر یک از قوا انجام داده برایش تمثل می یابند

مثلا اگر بر اثر غلبه واهمه به تقلید و وسواس گرفتار باشد خویش را در کوه و بیابان وووو سرگردان می بیند

و اگر صور متناسب با قوه غضب به حسب إِعمال خشونت در او غالب باشد در خواب خویش را مورد هجوم صبع

می بیند و اگر قوه شهوت بر اوغالب باشد به شکل بهائم و اگر گرفتار همه باشد ممکن است همه ی صور را با هم

درک کند.و از آنجایی که این نوع صور حاصله در قوه خیال،آزار دهنده هستند و باعث ألم نفس،این اشکال می توانند

حاصل اعمال ناسازگار یا منافر با طبع باشند.

به گمانم کسی که موفق به تطهیر قوه خیال گردد در بیداری مردم را با صوری که در نفوس آنها غالب است دیده

و به تعبیری چشم برزخی او بینا می گردد.(شاید)

[="DarkOrchid"]

اویس;722395 نوشت:
نظرتان در این رابطه چیست؟

بسم الله الرحمن الرحیم

به نظر حقیر تمام اعمال و رفتاری که شخص در گذشته های بسیار دور انجام داده است و تمام ملکات نفسانی که در کمون ذات شخص ریشه دوانده است در اثر دستور تفکر و لطافتی که در قوه خیال شخص به وجود آمده است برای شخص متمثل میشود
:Gol:
[/]

اویس;722395 نوشت:
که [=comic sans ms]بسیاری اشخاص پس از چند روز انجام این تفکر، [=comic sans ms]متناسب با احوالات و ملکات نفسانی خود، [=comic sans ms]خوابهای وحشتناکی می بینند
مثلا می بینند که حیوانات وحشی ایشان را احاطه کرده و درصدد حمله و پاره کردن وی هستند و یا می بینند هیولاهای بسیار ترسناکی در پی گرفتن او هستند و یا حالتی بسیار خوفناک عارضش شده و در کوهی که حفره های بسیاری دارد فراری است و از سوراخی به سوراخ دیگر پناه می برد ووو

سلام، وقتی دوست مون جناب عقل فعال واژه «لطافت» رو به کاربردند ذهن ام رفت سمت ماه مبارک رمضان ...

عزیزی میگفت: آنقدر در خودتان و عالم تفکر کنید که داغ شوید آن هنگام که روشن شدید تازه به راه میافتید ...

من اون متن استاد رو سریع خوندم یه تصوری در ذهنم ایجاد شد برای همین تازه فهمیدم استاد از به کار بردن یک اصطلاح مفهومی رو در ذهن شون بود که اون اصطلاح مفهوم دیگه ای رو در ذهن من ایجاد میکرد

استاد لطفاً توضیح بفرمایید در گام بعدی عموماً چه رویدادی ممکن هست حادث بشه؟

به نام خدا

با سلام و عرض ادب

استاد بزرگوار آیا این خوابهایی که فرمودید بعد از این نوع تفکر دیده می شود کلیّت دارد؟

یعنی یک قانون است؟

و یا بر حسب صفا یا کدورت نفوس خواب بینندگان متفاوت است؟

با سپاس

[="DarkOrchid"]جمله ای مختصر از حضرت علامه حسن زاده دیدم که شاید مناسب بحث ما باشد:

هر چه شخص ادراك كند در خود ثبت میکند و احوال و اطوارى كه در خواب و بيدارى برايش پيش میايد از كمون ذات و از ملكات و يافته‏ ها و بذرها و كاشته‏ هاى اوست كه از او منتشى میشوند و به خودش برگشت مینمايد

دروس شرح فصوص الحکم قیصری
:Gol:
[/]

با سلام خدمت استاد بزرگوار
در مورد سوالی که مطرح شده سعی کردم این تجربه را برای خودم داشته باشم ،اما فکر میکنم به محض اینکه اعضای بدنم به آرامش رسید به خواب رفتم و دیگر متوجه چیزی نشدم ،در کتاب عالم عجیب ارواح نویسنده کتاب عنوان کرده بودند که با سعی و تلاش باید این تسلط بر روح را پیدا کرد ، یعنی بتوان متوجه حرکت روح و اینکه وارد چه عالمی می شود و یا در سطح بالاتر کجا می خواهد برود شد .
بنده قبلا در جایی دیگر روشی مشابه این نظریه خوانده بودم مبنی بر اینکه آرام آرام از سر و فکر و ذهن شروع کرده و تا نوک انگشتان دست و پا ادامه داده و به خود تلقین کنم که خستگی را از وجودم خارج می کنم و به این ترتیب آرام آرام احساس معلق بودن در فضا یا روی ابرها و یا روی آب بودن را به خود تلقین کنم و به شرایط آرامش فکری و روحی برسم .
بارها هم زمانی که از نظر فکری و جسمی خسته بودم با این روش خیلی سریع به خواب رفته ام .
اگر بنده برداشت درستی از این دو موضوع داشته باشم ،کاملا با هم متفاوت هستند اولین راه مسیری برای تسلط بیشتر بر فکر و نفس است و راه دوم مسیری برای غفلت از خود و دوری از جسم و روح و فکر خسته .
در مجموع فکر می کنم قصد و نیتی که برای داشتن این تجربه داشتم اما نتیجه ای برایم در بر نداشت نشانه ضعف و کوچکی و ناتوانی روح بنده باشد .
جناب اویس آیا برداشت درستی داشته ام؟
آیا موضوعی که بابت تسلط بر روح یا نفس مطرح شد عملی است ؟یا اصلا راه درستی است ؟

سلام
ابتدا از حضور سرکار و همچنین استاد گرامی عذرخواهم اما تا استاد تشریف میارن ،چیزی که به ذهنم میرسه رو میگم شاید مفید بود.

من هی...؟;723281 نوشت:
بنده قبلا در جایی دیگر روشی مشابه این نظریه خوانده بودم مبنی بر اینکه آرام آرام از سر و فکر و ذهن شروع کرده و تا نوک انگشتان دست و پا ادامه داده و به خود تلقین کنم که خستگی را از وجودم خارج می کنم

فکر میکنم این صرفا روشی است برای آرام سازی یا همان ریلکسیشن.
و به گمان حقیر کاملا با دستورالعمل تفکر عرفانی متفاوت است
اگر درست منظورتون رو متوجه شده باشم و شما با این روش سعی در انجام دستور العمل تفکر داشته اید،توجه به این نکات میتواند مفید باشد:

- اصلا نباید موقع انجام تمرین تفکر عرفانی خسته باشیم که بخواهیم این خستگی رو با تمرکز و تلقین بیرون کنیم
- اصلا نباید به اعضا و جوارح مون فکر کنیم .فرمایشات استاد که در صفحات اولیه تاپیک هست رو نقل قول میکنم:

اویس;251865 نوشت:
هیچ چیزی از بیرون تو را به خود مشغول نکند و نیز درد و رنجی از ناحیه جسم و خستگی و خواب آلودگی و گرما و سرمایی هم نباشد که تو را منصرف و متوجه بدنت نماید، چشمهایت را ببند و تصور کن به یکبارگی با این میزان عقل و شعوری که داری متولد شده ای و هیچ شناختی از اعضا و جوارحت نداری و آنها را تا تاکنون ندیده ای.

اویس;251865 نوشت:

و در آنگاه تنها به بود خودت آگاهى و
اویس;251865 نوشت:
جز آن از همه چيز ناآگاه


من هی...؟;723281 نوشت:
....با سعی و تلاش باید این تسلط بر روح را پیدا کرد ، یعنی بتوان متوجه حرکت روح و اینکه وارد چه عالمی می شود و یا در سطح بالاتر کجا می خواهد برود شد .

من فکر میکنم ما اصلا قرار نیست دقت کنیم ببینیم الان روحمان کجا میره و ...(البته این برداشت من هست.استاد اگر اشتباه هست ،خواهشا تصحیح بفرمایید)
بلکه فقط قراره وقتی موفق شدیم که ذهن را از همه آگاهی های قبلی خالی کنیم (انگار هیچ چیز نمی دانیم)،به موضوعات زیر فکر کنیم:


[=arial black]
اویس;251865 نوشت:
تفکر در اینکه به راستی ما که هستیم؟ و از کجا آمده ایم؟ و به چه غایت و هدف آمده ایم؟ و علت خلقت این همه عوالم بیکران برای آدمی چیست؟ و به چه منظور برای انسانی که شریف ترین موجودات است این همه آیات و حقایق آفریده شده است؟ قرار است انسان با وجود این همه اسرار و حقایق بیکران به چه افقی سوق داده شود؟ به راستی اگر نه این است که عقل انسان برای قرائت کتاب علم انباشته روی هم آفریده شده است پس به راستی چرا بیشترین دستور العمل انسان سازی در قرآن به تفکر و تعقل اختصاص یافته است؟



سلام بر استاد گرامی و همراهان عزیز

[=century gothic]هدف:

غرض از تفکر این است که انسان از عادات روزمره به درآید و با نگاهی عمیق تر به خود و جهان پیرامونش نظر کند.

توجه: میتوان گفت ترس مفرط در موت طبیعی و غیر ارادی زمینه ساز خروج از عادات است و تفکر و تعقل در موت ارادی و اختیاری زمینه ساز این مهم می باشد.

--- --- --- --- ---
[=century gothic]مهیا کردن مقدمات و شرایط تفکر:

خويشتن را چنين پندار:

  • تمام اندام تندرست و خردمند
  • چشم ها بسته
  • انگشتان گشاده
  • دست ها و پاها باز و دور از بدن و از يكديگر
  • در هوايى كه اندازه گرمى آن با گرمى تنت برابر
  • در فضايى آرام و خاموش كه نه به چيزى وابسته اى و نه بر چيزى ايستاده

در واقع در یک شرایط کاملاً آرام و راحت به پشت دراز میکشیم و در نهایت چشم ها رو میبندیم ...

--- --- --- --- ---
[=century gothic]پیش فرض های قبل از شروع تفکر:

فرض میکنیم با درک و شعور و قوت عقل یک جوان 20 ساله به ناگاه و یکباره متولد شدیم.

یعنی در آن لحظه تنها به بود خودت آگاهى و جز آن از همه چيز ناآگاه

یعنی از همه اعضا و جوارحت غافلی و توجهی بدان ها نداری

یعنی هیچ نمیدانیم و هیچ کلمه ای را در ذهن نداریم هیچ چیزی تاکنون نشنیده و هیچ صورتی را در عمر خود ندیده ایم

یعنی تمامی آنچه را که یک عمر در ذهن خود اندوخته ایم و در خانه و مدرسه و اجتماع آنها را آموخته ایم فراموش نموده و ذهن خود را از هرگونه کلمه و لفظ و معنایی خالی کنیم

--- --- --- --- ---
[=century gothic]آغاز تفکر:

دوستان شما خوتون رو در چنین شرایطی فرض کنید ...

اولین سوالی که در اون محیط تاریک به ذهن ام میاد ...
[=comic sans ms]
«من کجام؟ ... اینجا کجاست؟ ... اینجا چیکار میکنم؟ ... چه کسی من رو اینجا آورده؟ برای چی آورده؟ ...»

--- --- --- --- ---
آیا پی بردین مشکل کجاست؟

من در اون شرایط تنها متوجه میشم وجودی من رو آفریده و در این موقعیت قرار داده ...

من کسی رو نمیبینم ... سیاهی مطلق ... یعنی هیچکی اونجا نیست؟ !!!

من چیزی نمیشنوم ... سکوت مطلق ... یعنی هیچکس نیست که حرف بزنه؟ !!!

منظورم رو متوجه شدید؟ ... چه طور بتونم جواب سوال ها رو بدم در صورتی که نه میبینم و نه میشنوم تا بتونم به جواب سوالات ام برسم ...

احتمالاَ یه لایه خاک روی چشم و گوش ام (وجودام) نشسته ...

[=century gothic]استاد لطفاً راهنمایی کنید

هاله نور;723364 نوشت:
من کسی رو نمیبینم ... سیاهی مطلق ... یعنی هیچکی اونجا نیست؟ !!!

من چیزی نمیشنوم ... سکوت مطلق ... یعنی هیچکس نیست که حرف بزنه؟ !!!
...


سلام
باز هم معذرت که پابرهنه ...
اما به نظرم
چرا .یه نفر هست :خودتون:نفس
هاله نور;723364 نوشت:
منظورم رو متوجه شدید؟ ... چه طور بتونم جواب سوال ها رو بدم در صورتی که نه میبینم و نه میشنوم تا بتونم به جواب سوالات ام برسم

شاید این بار قرار نیست جواب سوالاتمون رو از بیرون بگیریم.نه قراره از جایی بخونیم نه قراره از کسی بشنویم.
دیدنی ها و شنیدنی هامون رو قبلا دیدیم .حواس،کمک خودشون رو به ما کردند و از طریق ادراکات حسی مون به وهم رسیدیم و بعد هم به عقل.حالا با عقل فعلی مون ولی بدون اندوخته ها و پیش فرض های ذهنی ،فکر میکنیم ببینیم چی میشه.

یکی دیگه.;723367 نوشت:
سلام
باز هم معذرت که پابرهنه ...
اما به نظرم
چرا .یه نفر هست :خودتون:نفس

سلام، خواهش میکنم، بله خودمون هستیم ...

یکی دیگه.;723367 نوشت:
شاید این بار قرار نیست جواب سوالاتمون رو از بیرون بگیریم.نه قراره از جایی بخونیم نه قراره از کسی بشنویم.
دیدنی ها و شنیدنی هامون رو قبلا دیدیم .حواس،کمک خودشون رو به ما کردند و از طریق ادراکات حسی مون به وهم رسیدیم و بعد هم به عقل.حالا با عقل فعلی مون ولی بدون اندوخته ها و پیش فرض های ذهنی ،فکر میکنیم ببینیم چی میشه.

ما هیچی در ذهنمون نیست ... ما قبلاً نه چیزی دیدیم و نه چیزی شنیدیم ... همین حالا با قدرت ذهنی بالا به دنیا اومدیم! (به نظرم اینطوری گفته بودند)

من فکر میکنم ما داریم به خودمون متوجه میشیم تا با روح مون ادراک کنیم و به جواب سوالات مون برسیم (فکر میکنم اینطوری باشه)

الان ما داریم با ابزار چشم محیط رو ادراک میکنیم، اما اگه این غیر فعال بود چی؟ (مثل زمان خواب) ... در اون زمان خودمون به تنهایی عمل ادراک دیدن رو انجام میدیم ...

گمان میکنم داریم داریم سعی میکنیم تا عمل ادراک از عالم رو بدون ابزار بدن انجام بدیم ...

یکی دیگه.;723304 نوشت:
- اصلا نباید به اعضا و جوارح مون فکر کنیم .فرمایشات استاد که در صفحات اولیه تاپیک هست رو نقل قول میکنم:

با سلام و عرض تشکر
ممنون بابت توضیحاتتون، فکر میکنم من با زمینه ذهنی ای که از آرام سازی یا همان ریلکسیشن داشتم به موضوع تفکر عرفانی نگاه کردم و اصلا به اصل موضوع و هدف آن دقت نکردم ،ممنونم.
:Gol:

[="Georgia"][="Blue"]

هاله نور;722402 نوشت:
سلام بر استاد گرامی، بنده زیاد شده بود قبل از خواب دستور فکر رو انجام بدم ولی خواب ترسناک برای من رخ نداد و با توجه به کلامتون احتمالاً یه جای کارم اشتباه است.

سلام برادر گرامی ام
عدم دیدن خوابهای ترسناک و وحشتزا پس از دستورالعمل تفکر ناشی از یکی از دو علت ذیل است:
1- یا اینکه تفکر دقیقی صورت نگرفته و تمرکز لازم پیرامون سوالات یاد شده انجام نشده است.
2- یا اینکه شخص متفکر از بسیاری رذایل نفسانی خصوصا دروغگویی پاک و مبرا بوده و اثرات یاد شده از خوابهای ترسناک شامل احوالات او نمی باشد.
[/]