ای آرزوی بندگی ات مانده بر دلم ... (نجواهای شبانه)

تب‌های اولیه

2317 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

عزیز دوگیتی

عاشقانه میپرستمت

بی بهانه میستایمت

و خاضعانه عبادتت میکنم

نه برای نعمت های زیبایت

بلکه برای اینکه یگانه معبود هر دوجهانی . برای قابل ستایش بودنت....

به سلامتی اون حس هایی که نمیشه به اشتراک گذاشت مگر با خدا.......!!!!

الهی!!!
گـاهی حجـم دنیـای درونـم از وجـودت تهـی میشـود ،
آنوقـت مـن میمـانم و تنـهایی و تـرسهایم ،
درها دیوار می شـود به رویـم،
و امیدهایم یک آرزوی دور از دسترس ،
تنـها نـور وجود توسـت که دلـم را آرام نـگاه مـی دارد،
پـس نـورت را هـر روز به دلم بتابان...!!!

خدای من......الهی..........پروردگار زیبایم..........

فقط یک خواهش......... ارامش میخواهم..........ارامشی از جنس نور.............از جنس اسمان.........از جنس الهیت

گاهی خدا درها را قفل میکند و پنجره ها را میبندد

جه زیباست فکر کنیم ان بیرون طوفان است

خدای من به همه ی ما بصیرت بده

[=arial black]الهی به نام تو ...
مرا یادت هست؟ همان تنهای رمیده از تمامی بودن ها
که با حسینت بودنش دادی و با آن سر مستورت رنگ آسمان به دیدگانش بخشیدی
یادت هست قرار شد همه عمر بی قراری کنم که قرار لحظه هایم باشی؟
یادت هست در تمامی لحظه های بودن آسمانی ام ، در تمام لحظه های بودنت جز تو نخواستم؟
یادت هست چه شبها که تا خود صبح فقط نگاهت کردم؟
یادت هست آن همه عشق بازیها ...

خدایا تو خود گواهی که هرگز از تو جز تو نخواستم
خدایا کجای التماس شبانه ام به بیراهه رفتم که در بند گناه اسیرم کردی؟؟؟

چه شد شبهایی که تا خود صبح سر بر شانه حسینت گذاشته و تمامی دلتنگی ام را میگریستم ؟؟؟
چه شد آن روزهایی که از سپیده تا غروبش همگام یوسف زهرایت سر بر عرش میساییدم؟؟؟
کجایند لحظه های ناب بندگیم؟

تو خود شاهدی چه سان شرم دارم از نگاه های مهربان مهدی ات ...
میدانم به خواست خود گناه کرده ام حال ... میشود به خواست تو بمیرم؟؟
به همان روزهای آسمانی قسم تحمل شراره های آتش جهنمت بسی سهل است در مقابل نگاههای غمگین حسین[=arial black]حسین[=arial black]حسین[=arial black]

خدایا دیدن هرروزه اشک های حسین آتشم میزند

من گنه کردم و دردانه عالمت هرشب بخاطرم میگرید ...

خدایا سالهاست التماست میکنم
نه لذت گناه از دلم میگیری .... نه پرده بر دیدگانم می افکنی تا حسین را نبینم
پس لااقل بگذار بمیرم ....

تحمل اشک های حسین از هر عذابی سخت تر است
فقط بگذار بمیرم
می شود اجابتم کنی ؟؟؟ ....

خداوند همیشه در کنار ما هست برای روزهایی که نمی توان به تنهایی قدم برداشت

ای آرزوی بندگیت مانده بردلم
بی تو دلم به نقطه پایان نمی رسد....

یازهرا(س)

خدای دلتنگی هایم ............

مرا در
اغوش خداییت پرورش بده

و تمام حسرت هایم را به وصال مرهم بگذار

نجاتم بده از این همه گنگی و خفقان

این جسم ضعیف توان این همه فشار ندارد

چشم امیدم جز تو به کیست؟

تنها یاور تنهایی هایم .........باز هم نگاهم کن و لبخند بزن

خدایا بیدارم کن و کابوس هایم را پایان ببخش

دیگر از خواب میترسم..........

خدايا!
هنگامي كه ثروتم دادي،خوشبختي ام را نگير.
هنگامي كه توانايي ام دادي، عقلم را نگير.
هنگامي که مقامم دادي، تواضعم را نگير.
هنگامی كه تواضعم دادي عزتم را نگير.
هنگامی که قدرتم دادي، عفوم را نگير.
هنگامي كه تندرستيم دادي، ايمانم را نگير.
وهنگامی كه فراموشت كردم، فراموشم نكن!!

حبیبه;686147 نوشت:
خدایا اهالی ملکوت چه می دانستند از انسان،که آفرینشش را نا خوش داشتند؟

اعتراض کردند: این چیست که آفریدی؟

در زمین فساد می کند و خونها می ریزد!عبادت کننده می خواهی؟ما هستیم!

"نحن نسبح بحمدک و نقدس لک"

اما تو فرمودی من چیزی می دانم که شما نمی دانید!


نظر یک کاربر شبکه اجتماعی و تایید بقیه

نظر خودم: فرشته ها بیشتر بفکر آدم بودندددددد

به نام خدا

شیطان به انسان سجده نکرد چون او را خاک دید

و خویش را آتش و آتش از خاک برتر بود.

انسان هم همین اشتباه را کرد، روح الهی خویش را از یاد برد

و آنقدر پست شد که به دشمن قسم خورده اش(شیطان)

سجده کرد!

با هر گناه به شیطان سجده می کنیم!

و فرشتگان در موضع هر گناه فریاد می دارند:

"لا تتبعوا خطوات الشیطان إنه لکم عدو مبین"

از وسوسه شیطان تبعیت نکنید او برای شما

دشمنی آشکار است.

اما چرا الهامات فرشتگان را نمی شنویم

چون گوشمان پر است از اغوای شیطان.

شیطان سجده نکرد و از خدا دور شد

انسان بندگی نکرد و از خدا دور شد

ولی خدا همچنان منتظر این عبد طغیانگره

یک سجده ی الهی ، یک توبه ی عاشقانه

صد بار اگر توبه شکستی باز ا

روز خوب میاد...

ﺑﺮ ﺯﺑﺎﻧﺶ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯽ ﺩﺭ ﻧﮕﺎﻫﺶ ﺭﻭﺷﻨﺎﯾﯽ

ﺭﻭﺷﻨﺎﯾﯽ ﻣﻲ ﺩﻫﺪ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﺭﺍ ﺑﺮﻕ ﻧﮕﺎﻫﺶ

ﻣﯽ ﮔﺰﺍﺭﺩ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﭘﯿﺸﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺭﺍﻫﺶ

ﺭﺍﻩ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺍﻟﻬﻲ ﺍﺳﺖ ﺭﻧﮓ ﺍﻭ ﺭﻧﮓ ﺍﻟﻬﻲ

ﻣﻲ ﺯﺩﺍﻳﺪ ﺍﺯ ﺯﻣﻴﻦ ﻭ ﺍﺯ ﺯﻣﺎﻥ ﻧﻘﺶ ﺗﺒﺎﻫﻲ

ﻛﻴﺴﺖ ﺍﻭ ﮔﻨﺠﻴﻨﻪ ﻱ ﺍﺳﺮﺍﺭ ﺭﺏ ﺍﻟﻌﺎﻟﻤﻴﻦ ﺍﺳﺖ

ﻭﺍﺭﺙ ﺷﻤﺸﻴﺮ ﻣﻮﻻ‌ﻳﻢ ﺍﻣﻴﺮ ﺍﻟﻤﻮﻣﻨﻴﻦ ﺍﺳﺖ

ﻣﯽ ﺭﺳﺪ ﻣﻬﺪﯼ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﺶ ﺗﯿﻎ ﺳﺮﺥ ﺍﻗﺘﺪﺍﺭ

ﺗﺎ ﺑﮕﻮﻳﺪ ﭘﺎﺳﺨﻲ ﺑﺮ ﻧﺎﻟﻪ ﻫﺎﻱ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ

ﺗﺎ ﺑﮕﻴﺮﺩ ﺍﻧﺘﻘﺎﻡ ﺯﺧﻢ ﻫﺎﻱ ﺑﻲ ﺷﻤﺎﺭ

ﻻ‌ ﻓﺘﻲ ﺍﻻ‌ ﻋﻠﻲ ﻻ‌ ﺳﻴﻒ ﺍﻻ‌ ﺫﻭﺍﻟﻔﻘﺎﺭ

*اللهم عجل لولیك الفرج وعافیة و النصر

ایاک نعبد و ایاک نستعین

چه زیبا توصیف کردی و چه دردناک است که نمیفهمیم

کاش درک کنیم

معبود من

یگانه یاور بی همتا

دستم را بگیر و رها نکن

نفس به نفسم متعلق به توست

کارگردان دنيا خداست!
مهم نيست نقش ماثروتمند است ياتنگدست...
سالم است يابيمار
...مهم اينست که محبوبترين کارگردان عالم نقشي به ما داده!
نبايد از سخت بودن نقش گله مند بود...
چرا که سخت بودن نقش : نشانه اعتماد کارگردان به شايستگي بازيگر هست...

منو ببخش

تو باقی..........................من فانی

تو رحیمی.......................من خسیسم

تو رحمانی......................من حسودم

تو بزرگ و بخشند ای........من ضعیف و پستم

تو مقتدری......................من سستم

تو متعهدی ................... من فراموشکارم

تو دستگیری..................من سر به هوام

تو غفاری.......................من غرق در گناهم

تو ارامشی.....................من اضطرابم

فقط ببخش...........منو ببخش

خدایا به آنچه دادی تشکر به انچه ندادی تفکر به انچه که گرفتی تذکر که داده ات نعمت نداده ات حکمت و گرفته ات علت است خدایا شکر میکنم یا رب آنچه خوب است در تقدیر ما کن و آنچه بد است از ما و برادران دینی وخواهران دینی ما دورکن

خدایا...

من گنهکار و رو سیاه با دلی از غم و اندوه به سوی تو آمده ام

تا از گناهانم درگذری...

خدایا با رویی سیاه می خواهم مریضمان را شفا دهی... آمین

width: 500

دستامو بگیر
[/TD]
[TD]
[/TD]
[TD]می خوام تاتی تاتی کنم
[/TD]
[TD]
[/TD]
[TD][SPOILER]ول نکنی[/SPOILER]
[/TD]
[TD]بذار خیالم راحت باشه که هستی
[TD][/TD]

خدایا

تا کی در بند این و آن ببینیم

مرا از این خجالت دائم نجات ده

فقط میخواهم نگاه کنم

این شرم یارای گفتنم نمی دهد

همه را میدانی

از سیاهی تمام و سپیدی که نبود

از خستگی و ماندگی

از درجا زدن های متوالی

از سقوط و گم شدن

از تنهایی....

خسته ام

فقط میخواهم نگاه کنم

بگذار بی هیچ سخنی نگاهت کنم

عجیب ارامشی دارد این نگاه...

خدایا در این شب مقدس جمعه که ملت در تکاپــویــند!
برایم جنیه ای بفرست تا یار و همدمم باشد

پروردگارا
به خواب عزیزانم
ارامش
به بیداریشان
اسایش،
به زندگیشان
عافیت،
به عشقشان
ثبات،
به مهرشان
وفا
به عمرشان
عزت،
به رزقشان
برکت،
و به وجودشان
صحت
عطا بفرما

خداوندا نه آنقدر پاکم که مرا کمک کنی و نه آنقدر بدم که رهایم کنی! میان این دو گم شده ام، هم خودم و هم تو را آزار می دهم! هر چه تلاش کردم نتوانستم آنی شوم که تو می خواهی و هرگز دوست ندارم آنی شوم که تو رهایم کنی! خدایا دستم به آسمانت نمی رسد اما تو که دستت به زمین می رسد بلندم کن !
ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺗﻮﻟﺪ، ﺩﺭ ﺩﺭﻳﺎﻳﻰ ﺍﺯ «ﺁﺏ» ﺑﻮﺩﯾﻢ . ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺗﻮﻟﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﺯﻧﺪﮔﻰ، ﺩﺭ ﻣﺤﻴﻄﻰ ﭘﺮ ﺍﺯ «ﻫﻮﺍ» ﻫﺴﺘﯿﻢ
ﻭ ﺑﺎ ﻣﺮﺩﻥ، ﻣﻴﺎﻥ ﺧﺮﻭﺍﺭﻫﺎ «ﺧﺎﮎ» ﺧﻮﺍﻫﯿﻢ ﺧﻔﺖ.
ﺍﻣﻴﺪﻭﺍﺭﻡ ﺍﻳﻦ ﭼﺮﺧﻪ ﺭﺍ ﺑﺎ «ﺁﺗﺶ» ﺗﮑﻤﻴﻞ ﻧﮑﻨﻴﻢ.
ﺧﺪﺍﻳﺎ ﺁﺏ ﻭ ﺑﺎﺩ ﻭ ﺧﺎﮎ ﺭﺍ ﺗﺤﻤﻞ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻳﻢ .
"ﺍﻟلّٰهُمَّ أﺟِﺮْﻧٰﺎ ﻣِﻦَ ﺍﻟﻨّٰﺎﺭِ ﻳٰﺎ مُجیر"
"ﺧﺪﺍﯾﺎ ﻣﺎﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﺗﺶ ﺟﻬﻨﻢ ﭘﻨﺎﻩ ﺩﻩ"
ﺑﺎﺭﺍﻟﻬﺎ ؛ ﺩﺭﻫﯿﺎﻫﻮﻱ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺩﺭﯾﺎﻓﺘﻢ ﭼﻪ ﺩﻭﯾﺪﻥ ﻫﺎﯾﯽ ﻛﻪ ﻓﻘﻂ ﭘﺎﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﻦ ﮔﺮﻓﺖ ﺩﺭﺣﺎﻟﯿﻜﻪ ﮔﻮﯾﯽ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ!
ﭼﻪ ﻏﺼﻪ ﻫﺎﯾﯽ ﻛﻪ ﻓﻘﻂ ﺳﭙﯿﺪﻱ ﻣﻮﯾﻢ ﺣﺎﺻﻞ ﺷﺪ، ﺩﺭﺣﺎﻟﯿﻜﻪ ﻗﺼﻪ ﺍﻱ ﻛﻮﺩﻛﺎﻧﻪ ﺑﯿﺶ ﻧﺒﻮﺩ!
ﺩﺭﯾﺎﻓﺘﻢ ﻛﻪ ﺍﮔﺮﺗﻮ ﺑﺨﻮﺍﻫﯽ می شود ﻭ ﺍﮔﺮ ﻧﻪ، ﻧمی شود.
ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﻭﺳﺎﺩﮔﯽ!
ﻛﺎﺵ ﻧﻪ ﻣﯽ ﺩﻭﯾﺪﻡ ﻭﻧﻪ ﻏﺼﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﺩﻡ ﺑﺠﺎﯾﺶ ﻓﻘﻂ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺭﺍﺿﯽ ﻧﮕﻪ ﻣﯽ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﺗﺴﻠﯿﻢ ﺗﻮ می شدم

rea1362;690521 نوشت:
ﺩﺭﯾﺎﻓﺘﻢ ﻛﻪ ﺍﮔﺮﺗﻮ ﺑﺨﻮﺍﻫﯽ می شود ﻭ ﺍﮔﺮ ﻧﻪ، ﻧمی شود.
ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﻭﺳﺎﺩﮔﯽ!

rea1362;690521 نوشت:
ﻭ ﺗﺴﻠﯿﻢ ﺗﻮ می شدم

زیباست.
بگذار حس ات کنم.تو زیــــــــــبـایی!
بیمارت ام.ولی نشنیده بگیر.

الهی
بااین همه باکی نیست
زیرا همچو تویی دارم
تویی که همانندی نداری
رحمتت را هیچ مرزی نیست
ای تو خالق دعا و مالک "آمین"...

بگذشت و باز آتش در خرمن سکون زد
درياي آتشينم در ديده موج خون زد

خود کرده بود غارت عشقش حوالي دل
بازم به يک شبيخون بر ملک اندرون زد

ديدار دلفروزش در پايم ارغوان ريخت
گفتار جان فزايش در گوشم ارغنون زد

ديوانگان خود را مي بست در سلاسل
هر جا که عاقلي بود اين جا دم از جنون زد

يا رب دلي که در وي پرواي خود نگنجد
دست محبت آن جا خرگاه عشق چون زد

غلغل فکند روحم در گلشن ملايک
هر گه که سنگ آهي بر طاق آبگون زد

سعدي ز خود برون شو گر مرد راه عشقي
کان کس رسيد در وي کز خود قدم برون زد

مطالعه پست زیر از اوجب واجبات است.از دست ندهید.
http://www.askdin.com/thread21314-49.htmlپست 481

"بسم الله الرحمن الرحيم"

إِلَهِي إِنْ حَرَمْتَنِي فَمَنْ ذَا الَّذِي يَرْزُقُنِي وَ إِنْ خَذَلْتَنِي فَمَنْ ذَا الَّذِي يَنْصُرُنِي
خدایا! اگر محرومم سازي، كيست كه روزيم دهد؟ و اگر خوارم كني، كيست كه ياريم كند؟
.
.
.
إِلَهِي وَ قَدْ أَفْنَيْتُ عُمُرِي فِي شِرَّةِ السَّهْوِ عَنْكَ وَ أَبْلَيْتُ شَبَابِي فِي سَكْرَةِ التَّبَاعُدِ مِنْكَ إِلَهِي فَلَمْ أَسْتَيْقِظْ أَيَّامَ اغْتِرَارِي بِكَ وَ رُكُونِي إِلَي سَبِيلِ سَخَطِكَ
خدايا! عمرم را در رنج غفلت از تو تباه ساختم،جواني‏ام را در سرمستي دوري از تو هدر دادم،خداوندا! آن روزها كه به كرم تو مغرور شدم و راه خشم تو را سپردم، از خواب غفلت‏بيدار نگشتم.
.

.
.
إِلَهِي إِنَّ مَنِ انْتَهَجَ بِكَ لَمُسْتَنِيرٌ وَ إِنَّ مَنِ اعْتَصَمَ بِكَ لَمُسْتَجِيرٌ وَ قَدْ لُذْتُ بِكَ يَا إِلَهِي فَلا تُخَيِّبْ ظَنِّي مِنْ رَحْمَتِكَ وَ لا تَحْجُبْنِي عَنْ رَأْفَتِكَ
خدايا! آنكه از تو راه را يافت، روشن شد و آنكه پناهنده تو شد، پناه يافت،خداوندا! من به تو پناه آورده ‏ام، از رحمت ‏خويش مايوس و محرومم مساز و از رافت و مهربانيت محجوبم مگردان.

إِلَهِي فَلَكَ أَسْأَلُ وَ إِلَيْكَ أَبْتَهِلُ وَ أَرْغَبُ
آفريدگارا! من از تو مي‏خواهم و تنها به آستان تو دست نياز برمي‏آورم و تو را خواستارم.

:Graphic (61):

اگه بدونی نماز خوندن در برابر لطف خدا چه بندگی کردن کوچک درعين حال بزرگيه به آسونی مي تونی بری وضو بگيری و عشق کنی و بدونی با قدرت مند ترين موجود هستی داری حرف می زنی او هم در نهايت عشق و با نگاهی عاشقانه داره باهات حرف می زنه و نوازشت می کنه اگه به اين شهود رسيده باشی بجز نماز خوندن با چيز ديگه ای عشق نمي کنی

ضرب آهنگ آغاز.
ضرب آهنگ آغاز ماه تو.
......
می ترسم.
ترسناک تر از لحظه تحویل سال.
میدانی از چه حرف می زنم.
میدانی که سودای عاشقی در سرم نیست.هست؟
میدانی که سودای بندگی هم در سرم نیست. هست؟
شرم دارم.دارم؟َ
چه چیزی جرات عصیان در مقابل تو را به من میدهد؟
و در مقابل، چه چیزی آسودگی و اطمینان را بر من حلال کرده؟
حلال کرده؟!
این آسودگی نیست.میدانی که نیست.
میدانم که نیست.میدانم که نیست؟پس چرا نشسته ام؟
اما اطمینان هست.میدانی که هست.
میدانم که هست.اما نباید باشد.خوب نیست که باشد .تو این اطمینان را دوست نداری.
دو سال است که حریر اطمینان ات را به سر کشیده ام و از پس لطافت اش،دزدانه تو را می نگرم.دزدانه.
دارم از مهربانی ات خرج میکنم.
خدای من.دوست ندارم حریر مهربانی ات را که سخت به خود پیچیده ام،از تن باز کنم.
اگر جای من بودی میدانستی که چه لذتی دارد.
میدانستی کودکی که چادر نماز مادرش را به خود پیچیده و پای چراغ خوراک پزی ،خود را به خواب زده،چه چیزی می خواهد.
بگذار بمانم .نه دوست ندارم بمانم.
رویایم این است که یک شب مرا با خود به صبح ببری.
به صبحی که بتوانم بندگی ات را از آن آغاز کنم.
این رویای من است و حق ندارم چنین رویایی داشته باشم.
من از اینکه با شیطان دست و پنجه نرم کنم تا به صبح برسم،می ترسم.
آنقدر می ترسم که عرصه را وانهاده ام تا خوب بتازاند.در میدان نبرد خالی، بتازاند.
من هم نبرد او نشدم. این تنها کاری بود که توانستم به نفع خودم انجام دهم.
میدانم ،تو توقع دیگری از من داشتی. اما من پایم را پس کشیدم.
من هنوز می ترسم.
به حد مرگ می ترسم.
میدانم که دوست نداری این را از من بشنوی.اما به بهانه ی ریزش آبشار رحمت ات ،بگذار بگویم.
اینجا همان جایی است که نیاز دارم،تمنا دارم مرا به چنگ بزنی،در آغوش بگیری و از این عرصه ی ساکت پر آشوب ،در چشم برهم زدنی،بگذرانی.
آن سوی میدان بر زمینم بگذار. قول میدهم روی پای خودم بایستم.
این رویای من است.

یه ﺭﻭﺯﺍﯾﯽ ﺗﻮ ﺯﻧﺪﮔﯿﻤﻮﻥ ﻫﺴﺖ،ﮐﻪ ﻫﯿﭻ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺧﺎﺻﯽ ﻧﻤﯽ ﺍﻓﺘﻪ …ﻣﺎ ﺑﻪ اين ﺭﻭﺯﺍ ﻣﯿﮕﯿﻢ : ﺗﮑﺮﺍﺭﯼ …ﺧﺴﺘﻪ ﮐﻨﻨﺪﻩ !!…
ﻭﻟﯽ ﺣﻮﺍﺳﻤﻮﻥ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﻣﯿﺘﻮﻧﺴﺖ ﺍﺗﻔﺎﻗﺎﯼ ﺑﺪى تو اين روزا بيفته
که روزى صد بار دعا کنى کاش همون روزای تکراری بازهم تکرار بشن….
خﺧﺪﺍﯾﺎﺍﺍﺍﺍ به ﺧﺎﻃﺮ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺭﻭﺯﺍﯼ ﺗﮑﺮﺍﺭﯼ اما بى مصيبتت …
هزاران بار ﺷﮑـــــــــر

با نام او . . .

سحر امدم به کویت که ببینمت نهانی

"اَرِنی" نگفته، گفتی دو هزار "لَن‌تَرانی"

... . .

خداي من
نه آنقدر پاكم كه كمكم كني
نه آنقدر بدم كه رهايم كني
ميان اين دو گمم
هم خودم را و هم تو را آزار ميدهم
هر چقدر تلاش كردم
نتوانستم آني باشم كه تو خواستي
و هرگز دوست ندارم آني باشم كه تو رهايم كني
آنقدر بي تو تنها هستم
كه بي تو "هيچ" يعني "پوچ"
خدايا هيچ وقت رهايم نكن...!

به نام خدا

گاهی دلم برایت نامه می نویسد خدای من

آری دست دل که به قلم برود با عشق می نویسد.

محذوریتی نیست ،همه محرمند، غیری نیست

حجابی نیست، منم با تو ،در خلوتخانه ی دل

اگر نامحرمی از غیر و غیریت بیاید، دست

غیرتت سینه نامحرمش را پس می زند

کسی را توان حضور در خلوت ما نیست

منم با تو با دلم

که جایگاه تست،در آن نازل شده ای از این روست

که غیری را نمی پذیرد،دیگر نمی پذیرد.

✹وقتـــــــﮮ
✹✹پشتتــــــــــــ به
✹✹✹خــــــ♥ ـــــــدا (ﷲ)
✹✹✹✹گرمـــــــــــه
✹✹✹تمــــــــــــــــــــــــــام
✹✹"هراســـــــﮭای"
✹دنیــا خنـــــــده داره.....

گفتم خدا , امد ندا
گفتا بگو , ای بنده ام
گفتم خدا , شرمنده ام
بس که گنه , من کرده ام
گشته سیاه , پرونده ام
امد ندا , ای بنده ام
بخشنده ام , بخشنده ام

http://www.askdin.com/thread27645-57.html#post523394

التماس دعا
باید لایق بشم تا آماده ی شب قدر مبارک بشم

خدایا

بنده جاهل کجا داند مصلحت کار خویش ؟

.

غیر رضای تو گر شد مسیرم

یه پس گردنی محکم بزن پس گردنم

نخواهم اختیاری که مرا ز تو دور کند





خدایا..
نمی دانی چه لذتی دارد که خدایی داشته باشی
به وسعت دستانی که هیچگاه از سوی آسمان خالی باز نمی گردند

[=arial]

خدایا دوستت دارم

[=arial]نگاهم رو به سمتِ تو ؛ شبم آیینه ی ماهه
دارم نزدیکتر میشم ؛ یکم تا آسمون راهه

به دستای نیازِ من ؛ نگاهی کن ازون بالا
من این آرامشه محضو ؛ به تو مدیونم این روزا

تو دیدی من خطا کردم ؛ دلم گُم شد دعا کردم
کمک کن تا نفس مونده ؛ به آغوشه تو برگردم

تو حتی از خودم بهتر ؛ غریبی هامو میشناسی
نمیخوام چترِ دنیارو ؛ که تو بارونِ احساسی

خدایا دوستت دارم ؛ واسه هرچی که بخشیدی
همیشه این تو هستی که ؛ ازم حالم رو پرسیدی

بازم چشمامو می بندم ؛ که خوبی هاتو بشمارم
نمیتونم ! فقط میگم : خدایا دوستت دارم . . .

:Sham:

این روزگار با مشکلاتش چنان بر ما غلبه کرد که فراموش کردیم خویشتن و ذات پاک خود را ....

:Ghamgin:
.. بدی را با بدی پاسخ دادیم و گوهر وجود خویش را مانند ظالمانی که به ما ستم کردند پاسخ دادیم وبی آنکه خود متوجه باشیم شدیم خرده ستمگر...

چنان زندگی بر ما سخت گرفت که اشتباهات بشر را به نام خدا نوشتیم:Sham:

چنان افراد دین نما فریاد خدا خدا خدا سر دادند که پنداشتیم این نادانان خدایند:Ghamgin:

خواسته های خویش نه به درگاه حق بلکه به پیشگاه انسانهای عاجزی بردیم که اختیار دم و بازدم خویش را نداشتند

دست یاری به سمت کسانی دراز کردیم که که خود بی دست بودند:Sham:

یادمان یدالله کیست؟؟؟ یادمان رفت حق چیست؟؟؟

عاصی شدیم از زمان و زمین، عاصی شدیم از خود، از دین، از بشریت، حتی از واژه انسانیت

:Sham::Sham::Sham:

خدايا؛
بزرگ شدن کار سختي است!
هر گاه مرا لايق بزرگ شدن دانستي، به من دانشي ببخش تا روياي هيچکس را نابود نکنم
و براي قلب تمامي انسان ها ارزش قايل شوم تا بزرگتر شدنم به انسان‌تر شدنم معنا دهد.....
خدایا حجم دلتنگی هایم وسیع است
و پر و بالم بسته...
اینگونه بگویم
اسیر وابستگی های دنیا شده ام...
دلم آرامش میخواهد
ذره ای... لحظه ای... آغوشی بی دغدغه تر از آغوشت سراغ ندارم... مرا در حریم آغوشت جا کن ...
که بسیار محتاج تسکینم

بسم الله الرحمن الرحیم
شب قدری دیگر از ره رسید و ..... امتحانی دیگر برای اعمال و نفسهای خویش....
و ناظران این امتحان که ملائکه و روح اند در هر هنگام بر اعمال این بندگان که آنرا با دستان خویش نگاشته ایم و می نگاریم نظاره گر....
در لحظه لحظه خواب و بیداری...بر سخن راندن و اعمال و باورهایمان و ....

شب قدر عجب شب عظیمی... برتر از هزار ماه .... و ماه رمضان ....ماه عبادت و روزه و شب زنده داری ها و ماه خداست....و در آن شبی ، که اعمال و عمرهای (زندگی) ما در آن رقم می خورد ....

شب مناجات با خالق کائنات تا تلالو سپیده
و طلب بخشش و مغفرت ورحمت وبندگی

....زیرا که خود به بیداری دعوتمان کرد ....برای هبوط فرشتگان و روشنی راهمان و تعیین سرنوشت تا سالی دیگر و زندگی و رحیلمان به خانه ابدی .... برای توبه و توجه به خویش انسانی مان..... تا راهی نیکو قبل از رحیل برگزیده و قلمی زیبا بر حیاتمان نگاریم ....

و در دام ظلمتی تیره که بر خود تنیده ایم و غفلت از اشارات ربوبیتش اسیر نگردیم

و این همان ماه پرفضیلت خالق یکتا،رمضان المبارک است

برای پاک نمودن قلبها و قالبهایمان ......و آماده کردن آنها تا برای شب قدری دیگر یا سالی دیگر برخیزیم..... با دوری گزیدن از هر آنچه معصیت را حاصل است و نگاهبانی خویش سرکش، از سحر تا غروب و نشستن بر سر مائده ربانی اش وبرگرفتن از خیرات رحمانی اش و رهیدن از نفس دون صفت
و اوج تا وصول
به
جایگاه و فطرتی که خالق کائنات ما را بر آن سرشته
و بر زمین اش خلیفه خویش قرارمان داده که او :

.....مدبر کارها و گشاینده سختیها و دانا بر نادیده هاست....او مونس است ذاکران را .... و اصرار خواهندگان او را خسته (بیزار) نگرداند ....

و همار

ه.... ندایش کنیم :

بار پروردگارا جز تو خدایی برما نیست ..... و معبودی جز تو نشناسیم ....ای سرور همه امیدواران.... و راهنمای ره گم کرده گان و کفایت کننده همه چیز.... و ای پوشاننده عیوب ....ای پناه هر گریخته ..... ای روشنا بخش قلوب و راهنمای متحیران و....


از آتش وجودمان که خود برافروخته ایم و از هر کبری رهایمان ساز
تا
فقط ترا بنده باشیم و از بندگان شکر گذار و صالحت قرارمان ده

:Sham::Sham:"یا مجیب دعوة المضطرین":Sham::Sham:

ز.الحسینی

شبهای قدر آمد و آقا نیامدی
زیباترین ستاره ی دنیا نیامدی
ما را امید وصلِ تو اینجا نشانده است
ما آمدیم، یوسف زهرا نیامدی
اللهم عجل لولیک الفرج

اگه هنوز وقت هست دعامون و مستجاب کن :Doaa:

درمقامي كه كني قصد گناه ،
گر كند كودكي از دور نگاه،
شرم داري ز گنه درگذري،
پرده عصمت خود را ندري،
شرك بادت كه خداوند جهان ،
كه بود خالق اسرار ونهان،
برتوباشد نظرش بي گه وگاه ،
توكني درنظرش قصد گناه...